قلبی که به سوی خداوند باز می شود - صفحه 18 (به ترتیب امتیاز)

742 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    مریم شریعت گفته:
    مدت عضویت: 927 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    الم نشرح لک صدرک و وضعنا عنک وزرک الذی انقض ظهرک و رفعنا لک ذکرک فانّ مع العسر یسرا انّ مع العسر یسرافاذا فرغت فانصب و الی ربک فارغب

    با سلام به استاد عزیز و همه دوستان

    خدای مهربان تو سینه محمد را شرح صدر عطا کردی زمانی که غم قلب او را میفشرد و دردهای سنگین دلش شانه هایش آزرده بود زمانی از غم دوری تو فریاد برآورده بود و به دنبال بهترین ، مهربانترین و قدرتمندترین غمخوارش بود زمانی که تو را با تمام وجود می طلبید و ندای توحیدی خویش را بلند کرده بود ودر تنهایی خویش به وصال یار رسیده بود و بار سنگین غربت و تنهایی کمر مبارکش را آزرده بود و از دست مردم جاهل زمان خویش به تو پناهنده شده بود واما تو ای جان جانان ای مهرباترین مهربانان با لطف و کرمت سینه او را گشودی و با دستان یداللهی خود این بارسنگین اندوه را از دوش نازنینش برداشتی و فرمودی ای طاهای من اینقدر غم این جماعت را مخور و اینقدر خود را قربانی این خلایق مکن من آغوشم را به سوی تو باز کردم به آغوش امن من بیا و آرام بگیر و من بخاطر عشقی که به تو دارم و رنجی که تو کشیدی نام نکوی تو را در عالم بلند میکنم و آن را تا ابدیت پایدار و جاویدان میکنم و بدان که ای بنده خوب من که به حق بندگی کردی بدان که با تمام سختیها آسانی است و قطعا با تمام سختیها آسانی است پس تو نگران نباش و هدف دیگرت را آغاز کن و عاشقانه به خدای خود توجه کن و بدان که من از تو به خودت مشتاقترم

    ای عزیز دلم ای جان جانانم همانطور که شانه های محمد را از فشار بار سنگین غم نجات دادی یک گوشه چشمی در گوشه ای از این جهان گسترده به بنده ات مریم بینداز و او را نیز مورد رحمت خویش قرار ده که سخت نیازمند مهرت هستم گر چه بندگی نکردم ولی دلم همیشه برایت می تپید و به دنبالت سالها حیران و سرگردان به هر کوی و برزن میدوید

    آری بار سنگین سادگی ، مهربانی ، دلسوزی ببش از حد ، مسئول شاد کردن بندگانت ، قربانی شدن و اما فشار احساس گناه شانه هایم را خم کرده و قلبم را پاره پاره کرده و استخوانهایم را خورد کرده و توان بلند شدن را از من گرفته و من نیز مثل محمد فقط نگاهم به توست که قلبم را باز کنی تا ببینی از فراقت شرحه شرحه گشته است و با دستان مهربانت این بار را از دوش من بردار تا پینه های ضخیم احساس گناه و عذاب وجدان را ببینی

    آری من خودم و فقط خودم این بلاها را سر خودم آوردم و همیشه میخاستم به همه کمک کنم و خودم را مسئول غمهای مردم و کمبودهای مردم میدانستم و بیشترین چیزی که آزارم میداد کج فهمی آنها بود که قلبم را آزار میداد و مرا در غمی جانکاه فرو میبرد و مرا مورد تمسخر و غیبت و تهمت قرار میدادند و من مات و حیران فقط نگاه میکردم و قلبم میشکست میشکست میشکست و چیزی نمیگفتم و فقط شب تا سحر برای مظلومیت خودم اشک میریختم و آنقدر جهان ظالمانه مرا زیر مشت و لگدهای خود له کرد و تنها چیزی که به جا ماند آه و حسرت بود

    اما خداوند را شاکرم که مرا در این مسیر قرار داد و اینگونه بالهای رحمت خود را باز کرده و میخواهد مرا روی شانه های خود قرار دهد و استخوانهای خورد شده مرا ترمیم کند و این اشکها که همینجور سرازیرن و باعث میشوند اشتباه بنوییسم و به عقب برگردم مرحمی باشد بر دل شکسته من

    آری دوستانم من از این کتکها زیاد خورده ام اشکها زیاد ریخته ام و بی مهریها زیاد دیده ام و جرمم این بود که زیادی مهربان و دلسوز بودم و میخاستم کل دنیا خوشی را لمس کنند غافل از اینکه من هیچ نقشی در این مورد نمیتوانستم داشه باشم و خداوند با یکی از بزرگترین دستان خود استاد عزیزم مرا آگاه کرد و هدایتم کرد اشک امانم نمیدهد و شما دوستان همفرکانسیم خوب متوجه میشوید من از چه دردی صحبت میکنم

    از خداوند میخواهم همه ما را مورد رحمت خاصه خود قرار دهد

    دوستون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
    • -
      علیرضا رستاخیز گفته:
      مدت عضویت: 1845 روز

      درود به شما مریم عزیز

      خداروشکر که با هر جمله ی شما تیکه هایی از قلبم رو مثل پازل در کنار هم میزارم و زخم های وجودم رو التیام میدم .

      چقدر زیبا نوشتین و منو احساساتی کردین .

      چقدر از خوندن متنتون لذت بردم و با اشک هایی که ریختم سبک شدم .

      چقدر شما در نزد خدا محبوب و دوست داشتنی هستید و چقدر روحیه و شخصیت زیبایی دارین .

      خدمت کردن به انسان ها قشنگه اما نه زمانی که من از وجود خودم بکنم .

      وقتی که عشق در وجودم کم باشه و من اون رو به دیگران ببخشم جای خالیش در وجودم حس میشه .

      زمانی من حق کمک دارم ، زمانی من حق عشق ورزیدن دارم که لبریز شده باشم و این عشق و حس مودت خود به خود بروز پیدا کنه .

      زندگی به من درس های زیادی داد و همینطور درس های بیشتری که باید یاد بگیرم اما هنوز یاد نگرفتم و هنوز دارم تضاد هاشو تحمل میکنم و جز یادگیری چاره ای نیست ، چون انقدر فشار هاشو بر من وارد میکنه تا مجبور بشم ، تا تسلیم بشم .

      از خدا میخوام که قبل از اینکه واقعا خرد بشم منو آگاه کنه و هدایتم بکنه تا در حل تضاد های زندگیم استاد بشم .

      خدایاشکرت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
      • -
        مریم شریعت گفته:
        مدت عضویت: 927 روز

        سلام به دوست عزیزم

        ممنونم که حوصله کردین و کامنت من خوندین و خوشحالم ازاینکه تونستم ی کوچولو حس شمارو خوب کنم

        از نکات بسیار خوبی که نوشتین لذت بردم و استفاده کردم و درست فرمودین که زمانی ما حق عشق ورزیدن داریم که لبریز از عشق شده باشیم و این عشق خودبخود بروز خواهد کرد واقعا درس گرفتم

        موفق و شاد باشید

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    زهرا گفته:
    مدت عضویت: 1775 روز

    بنام خدا

    سلام استاد عزیزم خیلی دوستتون دارم و بی نهایت از شما سپاسگزارم که انقدر خوب قوانین رو به ما یاد میدید و یک نعمت بزرگی بر روی زمین برای ما هستید که میخوایم بدونیم میخوایم یاد بگیریم که چطور باید زندگی کرد چطور باید خدا رو شناخت چطور باید روی خدا حساب کنیم و چطور توکل کنیم بجایی اینکه بترسیم از آینده و با اعمال درست و نگرش مثبت و حال خوب و امید و ایمان رو به جلو و با قدم های عملی در جهت خواسته هامون رشد کنیم و امروز شما پیام آور حق هستید بر روی زمین برای من که میخواهم بشنوم که میخوام فراونی نعمت ها رو ببینم و رشد کنم و به رشد جهان کمک کنم رها باشم از هر بند و قیدی رها باشم از هر آنچه که از گذشتگانم آموختم و بیام آگاه بشم از این خدای بزرگی که همیشه در تمام لحظات زندگی کنارم بوده و همیشه بار هایم را از دوشم برداشته و کمکم کرده و بیام فقط و فقط از خودش بخوام …خدایا شکرت

    خدایا شکرت که من امروز هزار روزه که شما رو در زندگیم دارم و بالا و پایین های زیادی داشتم توی این روز ها و به مو رسیده ولی پاره نشده و هر بار با ایمان قوی تر و محکم تر وارد شدم در این مسیر نور و روشنایی در این مسیر علم و آگاهی در این مسیر کامل و یکتا که بر اصل تاکید دارد و قوانینش ثابت است و من هر لحظه با افکار و باورهایم زندگیم را آنطور که میخواهم با تغییر باورهام رقم میزنم و خداوند هم مرا حمایت و هدایت می‌کند خداوند مهربانم را بی نهایت سپاسگزارم که مرا به این مسیر نور و آگاهی هدایت کرده و از او میخواهم تا ابد در این راه مرا ثابت قدم نگه دارد و هر لحظه بر رشد و آگاهی و علم و ثروت و سلامتی من بیفزاید و منتظر روز های قشنگی هستم که خداوند را بدرستی درک کرده ام و با رفتار و کردار توحیدی ام زندگی زیبایی را برای خودم رقم میزنم آمین

    ️️️خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  3. -
    زهراء گفته:
    مدت عضویت: 3493 روز

    بسم اللله الرحمن الرحیم

    قلبی که به سوی خداوند باز می شود.الله اکبر .واقعا حس میکنم مشمول نگاه خاص خدا شدم که دارم میبینم این همزمانی هایی که اتفاق میوفته.

    اول سلام به استادم و مریم عزیزم که خوشحالم باز میبینمش سالمتر و سرحالتر و زیباتر و هماهنگتر و در رشد

    این روزهای من اینطوری داره سپری میشه که دارم سمت خودمو انجام میدم.به معنای واقعی ننشستم که گنی پول از اون بالا بیوفته.دارم هرطوری میتونم تلاشمو میکنم.همزمان اصلا رزق خودمو از این کارهایی که انجام میدم نمیبینم.من هرشب به خدا میگم خدای من، من این ایده هارو اجرا میکنم که هم بببینم کدومشون برام مناسبتره و حجتی بر من نمونه که تلاشی نکردم و بهانه اوردم.هم با هرکدومشون دارم ارزش خلق میکنم.هر طرح پژوهشی که انجام میدم که در مقابل یه سری پول میگیرم و یه سری هم که برای بهتر یاد گرفتنه.هر لباسی که میدوزم و یک ادمی اونو میپوشه و لذت میبره هم از زیبایی هم از راحتی اون .هربار به خدا میگم خدایا من اینو برای پول انجام ندادم.من نیتم اینه که یک ارزش خلق کنم.مفید باشم و قدمی برداشته باشم.میگم خدایا اما من رزقمو از تو میخام تو رزق منو بغیرحساب بده.تو به من پاداش بده که دارم قدم برمیدارم و عمل میکنم.و باز بیشتر از خدا میخام و میگم خدایا اگر بخام مبلغ منطقی که بابت هرکاری انجام میدم در نظر بگیرم پول خاصی نمیشه اما من میخام تو چند برابری بدی چون من از تو میخام از از کاری که دارم انجام میدم که برام پول بشه و چند برابری بده چون من اینو پاداشی میبینم بخاطر هر قدمی که برمیدارم و تو گفتی هر قدمی که برمیدارید تو مضاعفش میکنی.و هر شب به خدا میگم خدایا تو از من راضی هستی؟ و و و هر بار قرانو باز میکنم میگم خدایا با من حرف بزن خدایا بگو من چیو باید بدونم چی میخای به من بگی و میگم خدایا خودت هدایت کن که اگاهی های این ایه ها رو درک کنم و به دلم بشینه و بفهمم از همین ایه ها مسیرم رو و راهمو

    الله اکبر دیشب که تا صبح بیدار موندم که یه بخشی از کارو تموم کنمنزدیک صبح تموم شد. در روحانی ترین و معنوی ترین و زیباترین زمان روز موقع سحر در اون خنکترین موقع روز در تاریک روشنی هوا رفتم توی حیاط قرانو برداشتم و دوباره از خدا خاستم با من حرف بزنه.قرانو باز کردم و با ایاتی مواجه شدم که همینطور میخوندم و همینطور اشک از چشام جاری بود.ایه 43 انفال که خدا میگه تعداد اونها رو در خواب در نظر تو کم کرد و اگر تعداد (نفرات جبهه کفار)رو زیاد به تو نشون میداد میباختید. و من گفتم خدای من این همون نگاه مثبت داشتن و قدرت تلقینه . خدا خوش بینانه با اینکه تعداد زیاد بود اونها رو در نظر پیامبر کم کرده که پیامبر قدرت داشته باشه.قبلا که تازه با این اگاهی ها اشنا شده بودم همش میگفتم چطور ما مثبت نگر اشیم به جای اینکه واقع بین باشیم.و اینجا میبینم که این یک قانونه تو چیزی رو باور کن که به نفع خودته با اون قدرتمند میشی.توی همین فایلهای اخیر هم استاد به این نکته اشاره کرد که ژنتیک رو باور نکن اون چیزی رو باور کن که به نفعته برای تو خوبه بهت نتیجه میده.اوضاع و شرایط بد بله موجوده اما تو باورش نکن چیزهای خوب رو باور کن.خوبی رو فراوانی رو ثروت و عشق رو.

    و خداوند ادامه داد در ایه 45 فرمود که ای کسانی که ایمان اوردید اگر عده ی زیاد هم دیدید ثابت قدم بمونید و خداوند رو زیاد ذکر کنید تا پیروز شوید.و این هم مه تایید بر قدرت ایمان و با خدا بودن که ادم رو پیروز میکنه در هر شرایطی

    و بعد خدا به من در ایه بعد گفت خدا و رسولش رو اطاعت کن و بحث نکن که میبازی و قدرتت رو از دست میدی و صبر کن که خدا با صابران است.اینجا بود که سیل اشک امانمو برد چون من میخاستم برای موضوعی بحث کنم .به قول خودمون رو مخم بود باید یه حرفایی رو میزدم اما خدا گفت بحث نکن قدرتت رو از دست میدی و صبر کن الله اکبر

    و به من باز گفت در ایه بعدی که کاری رو برای بطرا و رئا الناس انجام نده.یعنی کاری رو برای ریا و نشون دادن خودت انجام نده

    و ایه بعدی که توی فایل قبل توی کامنتی درموردش میخوندم که یکی از دوستان درموردش توضیح داده:

    و اذ زین لهم الشیطن اعملهم و قال لا غالب لکم الیوم من الناس و انی جارلکم فلما ترائت الفئتان نکص علی عقبیه و و قال انی بریئ منکم انی اری مالا ترون انی اخاف الله و الله شدید العقاب

    که فرموده اگر از شیطان تبعیت کنی اول بهت وعده واهی میده و بعد بهت پشت میکنه.

    و بعد فرمود که و من یتوکل علی الله فان الله عزیز حکیم

    و ادامه : ذلک بان الله لم یک مغیرا نعمه انعمها علی قوم حتی یغیروا ما بانفسهم و ان الله سمع علیم.توی این ایه به وضوح نقش باورها رو میبینیم .بله خدا اگر به کسی نعمتی داده اون نعمت رو ازش نمیگیره خدا بخیل نیست که نعمت از ما بگیره .وقتی اون نعمت گرفته میشه که ناسپاسی بشه و دیگه لیاقت دریافتش از بین بره.

    همین یغیروا بانفسهم دقیقا همینه که همه چیز درون ماست همه چیز اول در درون ما اتفاق میوفته.

    بعدش فکر کردم که خدا از همون موقع که قران رو نازل کرده صراحتا درمورد قوانین و و این مفاهیمی که ما حالا باهاش اشنا شدیم صحبت کرده و ما هیچوقت اینطور درک نکرده بودیم .دیشب نشسته بودیم و صحبت از حافظان قران شد و من گفتم که چند سال پیش من 5 جز قران رو حفظ کرده بودم یعنی توی حفظ تا جز 5 رفته بودم .بماند که اون شخص یه نگاهی کرد که اصلا بت نمیاد . اما من موقعی که اینو گفتم بعدش به خودم گفتم من اون زمان که اینهمه مینشستم قران رو حفظ میکردم خب این یعنی خیلی تکرار میکردم که حفظ بشه اما هیچوقت اینطور درک نکرده بودم.

    و خداروهرچی شکر کنم کمه چون من توی این مدت اخیر همش از خدا میخاستم قلبمو باز کنه و خودش بیاد توی قلبم و عشق اونو توی قلبم حس کنم و رفبق شیم باهم.بعد توی یکی از همین شبا به من گفته شد که قلبتو پاک کن که جا باز بشه و الله اکبر الان واقعا عشق خدارو حس میکنم بی اختیار در مواقعی از روز از شوق خدا از قدرت و عظمت خدا و این با من بودن و هدایت و کمک کردنم اشک از چشام جاری میشه.و و و و یه اتفاق خوب اینکه به خدا گفتم از ته دلم که خدایا واقعا من به هیچ کسی دیگه احتیاج ندارم وقتی تو ینطور هستی و کم نمیزاریو کم کم داری هی نعماتت رو طی تکامل من بیشتر میکنی .هر دفعه که یه درسی رو خوب یاد میگیرم و بزرگتر میشم تو هم نعماتت و پاداشهات بیشتر میشه چون ظرف وجودی دریافتم بزرگتر شده.گفتم خدایا حتی وجود یک مرد خوب که ارزوی هر دختریه رو دیگه مثل قبل نمیخام یعنی رهام چون دیگه این خاستن منشاش احساس نیاز نیست.من به هیچکسی نیاز ندارم حتی عاطفی .اگر هم کسی خاست وارد زندگیم بشه که قطعا باید عالی باشه از نظر من یه ادم خوب و ببینم که تو خدای خوبم میخای عشق بیشتری به من بدی به وسیله این ادم اون نمیاد منو خوشبخت کنه و تامینم کنه اون میاد که در این بزم من هم شرکت کنه بزم معنوی عشق با خدای من.اون میاد برای بیشتر شدن نعمات و حس خوب خدایی وگرنه من نیازی ندارم وقتی که تو اینطور داری رزق میرسونی حس خوب میدی شادی میدی معجزه میکنی عزت و اعتبار میدی جوانی و زیبایی دادی و بیشترش میکنی سلامتی میدی و هی بیشترش میکنی .و همینطور داری اسانم میکنی برای اسانی ها.

    و الم نشرح لک صدرک: یادمه توی سالایی که داشتم توی اضطراب بیمارگونه دست و پا میزدم و واقعا یک وزر بود بر کمرم و داشت لهم میکرد از یه وقتی به بعد همیشه هر روز و هر شب خیلی زیاد این ایه رو میخوندم و بهم ارامش میداد تا اینکه هدایت شدم کم کم و اون حالت در من برطرف شد خداروشکر.چطور یادم بره اون همه نجات و کمک و فضلی که خدا به من داشته از چه شرایطی نمو بیرون اورد و سربلندم کرد و حالا در این جایگاهی که واقعا چند سال پیش ارزوم بود .درسته که بدیهی و اروم بوجود اومده و گاهی یادم میره یک ارزو بود و میگم پس من چرا ترسیدم.

    خدارو شکر و مرسی مرسی مرسی استاد شما منو دیوونه میکنید با این همزمانی که یک وقتی فایلی روی سایت میزارید و درمورد موضوعی صحبت میکنید که انگار شما نزدیکترین ادم به من هستید که میدونید موضوع چیه.

    و دوستان عزیزم که چقدر یاد میگیرم از نوشته هاشون.

    خداروشکر اینجا هستم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  4. -
    سعیده آیت گفته:
    مدت عضویت: 1105 روز

    سلام به استاد عزیزم و مریم جان

    چقدر زیبا ایات قران رو تفسیر میکنید و هرایه و کلام خدا رو به شکلی زیبا و دلنشین به قوانین ربط میدین

    وقتی به صحبتهاتون فکر میکنم و اونو تو زندگی خودم همانندسازی میکنم به عینه متوجه تمام کلماتتون میشم

    من بارهای زیادی رو در طول زندگیم بدوش کشیدم و فکر میکردم این کارم عینه انسانیته

    بار زندگی کردن با مادرهمسرم

    بار اینکه پدرهمسرم 8 سال تو کما بود و شرایط سخت اون موقعیت رو منم بدوش بکشم

    بار اینکه اولویت همسرم خانوادش بودن و من نفر اخر تو زندگیش بودم

    بار اینکه خواهرم بخاطر موقعیت مریضیش همش باید درکش کنم و ایثارکنم

    بار اینکه مادرم خیلی منو دوست داره و من تو تصمیمم واسه مهاجرتم عذاب وجدان بگیرم و……………..

    بعد از مورد اخر و عداب وجدان وشرکی که داشتم اگه من برم مامانم چی ؟ اون دلخوشیش منم اگه دلش بشکنه اگه فلان شه و هزاران نجوای دیگه

    یهو بخودم اومدم با اینکه قوانینو نمیدونستم

    ولی یه آن گفتم بسه سعیده یه خورده به خودت فکر کن به دختر کوچکت که حق زندگی بهتر و ارام تر داره خودت که سالیانه ساله میگی خدا منو از این شهر این ادما این موقعیت دربیار

    میگی خدایا من زندگی بهتر میخوام شرایط بهتر میخوام ارتباط با ادمای بهتر

    خب الان وقتشه دیگه پاره کن این زنجیرا رو

    و بعد به همسرم گفتم بریم

    از وقتی من این زنجیرهارو پاره کردم و گفتم بریم درهایی به روی من بازشد که فقط وقتی بهش فکرمیکنم روحم سبک میشه دلم باز میشه اروم میشه اشک تو چشام جمع میشه

    یکی از این درها آشناییم باشما بود با این قوانین بود با این جاده سرسبز وزیبا بود

    اشتی سعیده با خودش بود اتصالم باخدابود

    شناختش بود عشقش بود چنگ زدن به ریسمان الله بود وبس و…….

    ومن شنیدم صداشو الهاماتشو و غرق شدم در اینکه خدایا من نمیدونم تو به من بگو

    نمیدونم باورتون میشه یا نه چندماه قبل مادرم سخت در بستر بیماری بود نه اینکه بیماری خاصی باشه ها ولی در حد یه نماز و دستشویی رفتن کار میکرد کار خونه نمیکرد صحبت با تلفن نمیکرد با بقیه هم خیلی اروم صحبت میکرد میگفت سرم درد میگیره بلند صحبت کنم بعدشم خوابم نمیبره

    خلاصه همه مسئولیت رو دوش پدرم بود و مادرم هم روز به روز داشت تحلیل میرفت

    یه شربت خارجی بود به نام نوتروپیل که یه سری سالها قبل مصرف کرده بودن و خیلی براشون خوب بود ولی به خاطر تحریمها اصلا پیدانشد که نشد به هر دکتر اعصابیم که رفته بودن دارویی که این وضعیت رو سامان بده پیدانشد

    یه روز درازکشیده بودم و گفتم خدایا چی برا مامان من خوبه؟ چی بخوره چی کار کنه ؟

    گفتم خدایا یه دارو که مشابه اون شربت باشه چی داریم ؟ نمیشه که فقط شفا تو اون شربت باشه خدایا تو بگو

    انگار یکی بهم گفت جینکوتیدی

    اره قرص جینکوتیدی

    یهو بلند شدم رفتم سر چ کردم خواص این قرص رو دیدم خیلی مشابهت داره با اون شربت

    پریدم زنگ زدم بهشون و ماجرا رو گفتم

    مامانم دوتا شو که خورد از جاش بلندشد

    احساس نیرو کرد خودش میگفت یه نیرو و شادابی این دارو بهم داد که چند روز بعدش بلند شد اومد مسافرت خونه خواهرم و بعدش مهمونی تا یک نیمه شب مامانیکه نه شب باید میخوابید وگرنه حالش بد میشد اونشب تا یک نیمه شب بیدار بود فردام حالش عالی بود

    و الانم داره کارای زندگیشو میکنه و حالش خیلی عالیه خدارو صدهزاربارشکر

    هربار زنگ میزنه میگه سعیده هر لحظه دارم دعات میکنم که کاری که دکترای متخصص نتونستن بکنن تو با یه قرص کردی

    منم هربار میگم مامان خدا اونو بهم گفت قشنگ صداشو شنیدم و منکه کاره ای نیستم

    اونم میگه میدونم ولی تو دست خدا بودی

    انقدر اون هدایت واضح و کارگشا یود که هربار یه خواسته مهم داشته باشم میگم خدایا هدایت جینکوتیدی میخوام

    البته از اون جنس دیگه هنوز هدایت نشدم انقدر واضح شفاف و کارگشا

    ولی خداروشاکرم که با یه تصمیم به جا با برداشتن یه ترمز اینهمه تونستم هم براخودم زندگی بهتربسازم هم دستی باشم از طرف خدا برا مادرم

    ممنونم ازتون استاد عزیزم و خدای مهربونم

    خدایاشکرت خدایاشکرت خدایاشکرت

    و قلبم با

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  5. -
    یوسف احمدی فرد گفته:
    مدت عضویت: 2544 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام خدمت استاد عزیزم، مریم خانم شایسته و سایر دوستان جان

    استاد سپاسگزارم بابت این فایل عالی که باز کلی درس داشت و هرکس از ما بچه های سایت بعد از هر فایل یه جنبه هایی رو به یاد میاره از زندگیش یا کشف میکنه، واسه من اینطور بود که وقتی خداوند به حضرت محمد میگه بار سنگین رو از دوشت برداشتیم، رفتم به گذشته و زندگی فوق سختی که داشتم، انسانی با چندین سال افسردگی، عصبی، بی خواب، بی هدف و کلی مصیبت واقعا. چقدر از آدما بی مهری دیده بودم، چقد شرک فراوان داشتم، چقدر از وضع دولت و حکومت و همه نالان بودم، چقدر تنها بودم، چقدر دوستانی داشتم که فقط داشتن ازم میخوردن و میبردن و هیچکار مثبتی ازشون ندیده بودم، چقدر با مردم جر و بحث داشتم، چقدر غوطه ور بودم تو سیاست و شبکه های خبری خارج کشور، هیچ روزنه امیدی نمیدیدم تو زندگی، معدم نابود، دستگاه گوارشم نابود، همیشه سرما خورده بودم و مست مشت قرص میخوردم، واقعا خسته و مستاصل، چقدر با باج دادن میخاستم مردم دوسم داشته باشن، هرکس بدهکار بود من پیشقدم، هرکس وسیله میخاست من پیشقدم، هرکس با دوستش به مشکلی برمیخورد من واسطه، ولی دریغ از اینکه خودم دوستی داشته باشم. رابطه عاطفی پر از بحث و ناراحتی و وابستگی، خونه دوره ساز قدیمی بزرگی داشتیم و من اتاقم ته خونه از همه دور، تنهای تنها تو بدبختیا تو رنج، پر از کفر به خدا بودم، یه روزی که باز با بدبینیا و افسردگیامو و دادن سکان زندگیم به دست شیطان مصیبتی دیگه درس کردم و خودمو میدیدم تو مشکلی فوق سخت که گویا هیچ راه حلی نداشت و همه بم نهیب میزدن که چرا اینطور کردی و من افسرده تر از همیشه و فقط از خدا مرگ میخاستم. هیچ راهی نداشتم و احساس میکردم قلبم تکه تکه شده از بار مشکلات، دیگه بریده بودم و تو اوج ناامیدی یه روز از ته دل گفتم خدایا کمکم کن و اینبار قول میدم بدعهدی نکنم، چون هربار بعد خرابکاریام میگفتم خدایا کمکم کن قول میدم درست بشم ولی تا اوضاع خوب میشد من میشدم همون آدم قبلی. هروز بیشتر از خدا میخاستم که کمکم کنه و میگفتم خدایا هیچ امیدی ندارم غیر خودت و خداوند آشنام کرد با یکی از اساتید قانون جذب و اینبار متعهد بودم و گوش میدادم ولی هنوز افسرده بودم و پر از شرک، تمرین میکردم عمل میکردم ولی هنوز حالم بد بود، هنوز آثار خرابکاریام و عذاب وجدان شدید بود ولی کم کم بهتر شده بودم، کمی توجهم به نعمات بود، کمی حالم بهتر شده بود ولی کسی میخاستم که بیشتر خدا رو بم بشناسونه، اینبار میگفتم خدایا با کسایی آشنام کن که هم اهل قانون باشن و هم اهل قرآن که بیشتر بشناسمت، باز هم خداوند جوابمو داد و تو یه کانالی آشنا شدم با استاد عباس منش و بعد عضو سایت شدم و شروع کردم به گوش دادن فایلای رایگان و کار کردن رو خودم، همون اوایل آشناییم با استاد دوره کشف قوانین اومد و خریدمش و تو همون فایل مقدمه اون مشکل بزرگم حل شد، مشکلی که همه ناامید بودن، حالم بهتر شده بود، دوره رو کار میکردم و گام برمیداشتم واسه حل مشکلاتی که درست کرده بودم، آروم شده بودم، مهربون، سپاسگزارتر، رابطه داغون گذشته که نابود شده بود درست شده معجزه وار و اینبار عشق توش بود و آرامش، حالم خیلی خوب، کاملا سالم، نه دارویی نه مشکل جسمی نه چیزی، درامدم چقدر بهتر شد، چقدر چشمم به نعمات بازتر شد، چقدر ساعات کاریم کمتر شد با فروش بیشتر، مغازم چقدر رشد کرد، خونمو ساختم، تو بورس تو سودش وارد شدم قبل نابود شدن بورس خارج شده بودم با کلی سود، خونه عالیی ساختم، چقدر هدیه و واقعا چقدر حالم بهتر، چقدر بارها از رو دوشم برداشته شد، درامدم چندین برابر شده، تو کاسبیم همه میشناسنم به کیفیت، تو بازار میشناستم به انسانی خیلی معتبر و خوش حساب، در صلحم با خودم و همه، هروز انسان هایی میان و تو کارام کمکم میکنن بدون اینکه از کسی بخام، رابطه نابود گذشته تبدیل شده به یه ازدواج خوب و یه زندگی قشنگ، این همه نتیجه و آرامش باریه که خداوند از رو دوشم برداشته و این فایل درسی بود که باز هم ببینم مسیر قانون رو و مسیر دل سپردن به خداوند رو، هرچند هیچوقت صد در صد نموندم تو مسیر ولی باز هم صدها هزار بار زندگیم قشنگتر شده و حالم خوبه خدایا شکرت. استاد عزیزم سپاسگزارم که آموزشهای خالص شما عامل صد در صد این آرامش و زندگیه رو به رشده.

    به خداوند بزرگ میسپارمتون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  6. -
    علی بردبار گفته:
    مدت عضویت: 1917 روز

    سلام رفقای عزیزم

    به همراه هر سختی، آسایش هست

    بدرستیکه به همراه هر سختی، آسایش هست.

    فکرش رو بکن، تا دیروز فکر میکردم که بعد از هر سختی آسایش هست! این مفهوم، چقدر آدم رو رنجکش بار میاره؟!! چقدر به خاطر همین نکته که در ذهن من جا گرفته، از بچگی به دنبال زجر بودم تا به آسایش بعدش برسم؟

    ای دل غافل!

    اصلاً یکی از ترمزها در مسیر فهمیدن احساس خوب=اتفاقات خوب، همین بود…همین کلمه: مع! و نه: بعد! همین حالا حالت رو خوب کن، بعدش، خبری نیست!

    امروز ساعت 5/5 صبح، یک پیاده روی عالی کردم، خدا را شکر!

    امروز ساعت 6/5 یک نان سنگک برشته خریدم، ای جان!

    امروز یک صبحانه عالی خوردم خدا را شکر!

    امروز یک لباس عالی و خوش رنگ پوشیده ام، خدا را شکر!

    امروز صبح به باغچه و گل‌های قشنگم آب داده ام، چه عالی!

    امروز صبح به محل کار فوق العاده ام آمده ام و از نفس کشیدن اینجا، عشق میکنم، خدایا، سپاس!

    امروز یک کار عالی و لذت بخش را کمی، فقط به اندازه یک صفحه نوشته، جلو بردم، خدایا شکرت!

    امروز در این هوای بسیار گرم، زیر اسپیلت لذت بردم! خدایا سپاس!

    امروز اطرافم پر از عشق های کودکیم بود و هست! حالا یک مرتبه متوجه شدم: محل کار من پر از کتاب است! خدایا شکرت!

    امروز یک کامنت عالی نوشتم که همین الان با چشمان زیبای رفقایم دنبال می‌شود: معجزه، معجزه؛

    خب، خوبه که در 45 سالگی، این مفهوم رو فهمیدم!

    خوشبخت و خوش شانس و پولدار باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  7. -
    فروه قصابي گفته:
    مدت عضویت: 1311 روز

    سلام استاد عزیز و خوش سیما و مریم بانوی جذاب

    سلام به همه هم فرکانسی های عزیزم

    اول از همه بگم چه آرامشی و نگاه زیبایی در صورت جفت تون دیدم

    مریم جانم این آرامشی که در چهره شما دیدم تا عمق جانم نفوذ کرد و اینقدر مجذوب شما شدم که مجددا فایل رو گوش کردم تا ببینم دقیق چی گفتین

    در تک تک سلول‌های بدنم این آرامش نفوذ کرد

    آرامشی از جنس خدا از جنس نور

    و به قول سید علی چقدر نورانی شدین و چقدر موهاتون زیباست

    من بارها و بارها فایل ها رو گوش می‌کنم در حین پیاده روی و هرکاری که انجام میدم که نیاز به تمرکز روی اون کار ندارم فایل استاد رو گوش می‌کنم و به آرامش میرسم و عجیب اینکه اون کارمم خیلی راحت و بدون خستگی انجام میشه اصلا متوجه زمان نمیشم با فایلهای استاد هر روز یازده هزر قدم حدود هشت کیلومتر اول صبح پیاده روی می‌کنم و خسته نمیشم

    اینها همه لطف پروردگار ه که من رو در این مسیر زیبا قرار داد

    با تفسیر این سوره تازه متوجه شدم که خداوند طرف صحبتش فقط پیامبر نیست بلکه تک تک ما انسانها هستیم

    خداوند از روی دوس من هم بازی بزرگ توسط دستان هزار دستانش برداشته روزی که شانه 6ایم زیر بدر قرض و بدهی خم شده بود وجز خدای مهربانم کسی رو نداشتم و فقط و فقط ازاو کمک خواستم

    چه روز و شب های که با گریه سپری کردم و خدا دو در سجده های نمازم به کمکم طلبیدم و کیست مهربان‌تر از خدا

    و کیست فریادرس تر از خدا

    منی که فکر میکردم دیگه به آخر خط رسیدم وباید این کار رو کنار بذارم ازکجا و چطوری میخوام این همه بدهی رو بدم ولی اصلا نفهمیدم در طی مدت زمانی کوتاه همه بدهی رو دادم و الان در همون کار مشغول هستم و خیلی راحت‌تر از قبل دارم کار میکنم و درآمدم چندین برابر شده

    همه اینها از لطف خداست واز لطف آموزه های استاد عزیزم این پیامبر زمان که تمام تلاشش بر این هست که نجات دهنده شاگردانش باشد و این مسیر رو زیباتر و راحت‌تر برای تمام مردم جهان کند

    استاد این فایل چندین بار دیدم و باز هم خواهم دید چون ازدیدن این چهره پراز آرامش شما و مریم بانو سیر نمیشم از خدا خواستم که روزی شما و مریم جان رو درآغوش بگیرم

    این فایل خستگی روزهای سخت زندگی رو از تنم بدر کرد چون فهمیدم که چه بار گرانی خداوند از روی دوش من برداشته و من الان که به راحتی رسیدم یادم رفته بود که شانه هایم زیر این بار خمیده شده بود

    این فایل گرانبها رو هر روز باید ببینم تا به عمق جانم نفوذ کند و بزرگی خدا رو هر لحظه به من یاد آوری کند

    سپاسگزارم استادم که اینقدر پرتلاش هستین برای اینکه لحظه های زیبایی برای ما خلق کنین

    ان‌شاالله درپناه خداوند شاد و سلامت باشین

    دوستتون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  8. -
    مطهره کلاس هشتم گفته:
    مدت عضویت: 778 روز

    سلام به استاد عباسمنش و مریم عزیز .

    لباساتون و رنگ صندلی‌های ماشین همرنگ بودن . باعث قشنگتر شدن فایل شده بود

    فک میکنم این فایل مخصوص منه:))

    خیلی وقته که شمارو میشناسم . مامانم خیلی وقته که عضو سایتتونه وقتی فایلی دانلود می‌کنه کمو بیش منم باهاش میدیم .

    چند روز میشد که تصمیم گرفتم از ریشه رو خودم کار کنم روی باور هام و…

    اما امان از تنبلی.. تنبلی مانع میشد بم میگفت بذار بعداً شروع کن دیر نمیشه . و..

    امروز بعد مدت ها رفتم نونوایی ،،،آقایی رو دیدم که خیلی شبیه شما بود. و آقای خنده رو بود و بسیار مهربون :)

    همونجا گفتم این اتفاقی نیستاا مطهره این یعنی تو باید بری سمت استاد باید بریییی این یه نشانه

    اولین فایلی که دانلود کردم این بود

    قلبی که به سوی خدا باز میشود

    صحبت های استاد و مریم شایسته عزیز عالی بودن . این فایل برای شروع عالی بود .

    باید قلبموو باز کنمم،تا بتونم هدایت های خدا رو متوجه بشم

    -مطهره تو باید همه چیو بسپاری دست خدا

    -مطهره ایمان و توکلت رو بیشتر کن

    -مطهره به خدا اعتماد کن

    -مطهره با عقل خودت جلو نرو

    -مطهره قلبت روباز کن

    -مطهره هدایت هارو بگیر

    -مطهره یک زندگی متفاوت بساز

    -مطهره اگر توکل کنی و ایمان داشته باشی به خداوند ، به همه چیز میرسی

    -مطهره یادت نره منبع قدرت خداست.

    -مطهره یادت نره که انسانا قدرتی ندارن‌ .

    “““““““““““““““““““““““““““`

    قسمتی که راجب هدف صحبت کردین خیلی خوب بود

    فکر میکردم اگر به اهدافم برسم دیگه هیچ اهدافی ندارم پس خیلی خوشبختم

    اما این چنین نیست

    بقول استاد وقتی داری به قلعه ایی میرسی در نزدیکای قلعه اولی به فکر قلعه دومی باش.

    من میخاستم معدلم بیست بشه : که شد

    من میخاستم مقام بیارم تو ورزش: که آوردم

    من میخاستم برم کلاس موسیقی: که رفتم

    من میخاستم مامانم شیفتاشو کمتر بره :که داره کم می‌ره

    من میخاستم دوست خوب داشته باشم : که دارم

    حالا عایا من خوشبختم؟؟؟ایا همه چیز تمومه؟؟

    نه اینطوری نیست . مطهرهههه اگر اینجوری پیش بری نه تنها پیشرفتت نمیکنی بلکه بدتر میشه اوضاع.

    دارم دنبال اهداف جدید میکردم

    کار کردن اساسی روی خودم

    مثلا کسب مقام اول تو مسابقات

    یاد گرفتن ریتم ها مختلف گیتار

    گرفتن معدل بیست تو پایه هشتم

    عالی مبارزه کردن در تکواندو

    باز هم میکردم دنبال اهدافی قشنگ :))

    ““““““““““““““““““““““““`

    We trust God :)))))++

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  9. -
    Shahnaz گفته:
    مدت عضویت: 2149 روز

    به نام خداوند بخشنده مهربان

    سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته مهربان و تمامی دوستان خوبم در این سایت معنوی

    آیا باری را از دوشت برنداشتیم

    آیا نامت را بلند آوازه نکردیم

    زمانی که باورهای نادرست نسبت به خداوند و قدرتش داشته باشیم زمانی که خودمان را در این دنیا تنها و رها شده ببینیم در احساس ناراحتی و غم و ناامیدی فرو می‌رویم

    زمانی که خداوند و قدرتش را باور کنیم

    قدرتی را که به ما برای خلق زندگی دلخواهمان داده باور کنیم این بار غم و ناامیدی از ما دور می‌شود و بهشت را در این دنیا زندگی می‌کنیم

    همراه با هر سختی آسا نیست قطعاً با هر سختی آسانیست

    در گذشته هر وقت در ناراحتی یا مشکلی قرار می‌گرفتم و به یاد این آیه می‌افتادم که بعد از هر سختی آسانیست امیدی در قلبم زنده بود و اون مشکل و سختی رو تحمل می‌کردم به امید اینکه این سختی تموم می‌شه و من به آرامش می‌رسم استاد از شما ممنونم به خاطر این که ایه رو درست برای ما ترجمه کردی من الان می‌فهمم که این دنیا دو قطبیه و همزمان سختی‌ها و آسانی‌ها با هم هستند این ما هستیم که انتخاب می‌کنیم که در کدام مدار قرار بگیریم اگه خداوند رو باور کنیم آسانی‌ها را دریافت می‌کنیم و خودمون رو برای آسانی‌ها آسان می‌کنیم

    زمانیکه ما در زندگی هدف داریم و قدرت خداوند را باور داریم و باور داریم که ما هم خالق و توانا هستیم در حقیقت زندگی جریان داره به سوی آرامش و آسانی‌ها

    امیدوارم همگی در هر لحظه در مدار اسانیها باشیم

    سلامت و پایدار باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  10. -
    زهره خانوم گفته:
    مدت عضویت: 1012 روز

    سلام به استاد عزیزم و مریم جان قشنگم.خیلی دوستتون دارم و عاشقتونم و هرروز از خدا ممنونم که آدمهایی رو سر راهم میگذاره که به من کمک میکنند من از خودم ادم بهتری بسازم.من در دوره های پولی شما شرکت نکردم خیلی دوست دارم شرکت کنم که حتما در بهترین زمانش برام رقم میخوره ولی دوره های رایگان شما رو دارم میبینم اونم با چه ذوق و شوقی که همیشه لحظه شماری میکنم واسه فایلهای جدیدی که میاد من صبح که بیدار میشم اول میام سایت شما ببینم امروز چه شگفتانه ای برامون اوردید.من از طریق استاد عرشیانفر وصل شدم به سایت شما و اموزشهای شما از همون لایو مشترکی که در زمان اغتشاشات باهم داشتید و سوالاتی که درباره حجاب داشتم رو‌جوابش از سایت شما گرفتم و دیدم چقدر با دلیل و مدرک و منطق قرآن صحبت میکنید خیلی خوشم اومد و خیلی قبولتون دارم ،

    این اولین کامنت منه من فایلهای مصاحبه با استاد،لایوهای استاد،سفر به دور آمریکا و الان هم زندگی در بهشت قسمت 100و خورده ای هستم که بوقلمونهاتون رو کیودی خورده و فقط دوتاشون باقی موندن که با اینکه این اتفاق تلخی بود براتون سعی میکردید به نکات خوبش توجه کنید.من خیلی از زندگی شما درس میگیرم بهترین مستندها رو دارم از سایت شما میبینم لحظه لحظش درس و‌عبرت و آگاهیه.مراحل تکامل شما رو دارم میبینم از همه نظر که خودتون رو پیشرفت دادید مراحل تکامل پارادایس مراحل تکامل خودتون از همه جهات برام ستودنیه و اینکه تغییر کم کم و اهسته و پیوسته اتفاق میفته رو دارم با دیدن زندگی شما میبینم.این فایل امروز برام خیلی ارزنده بود انگار برای من بود من این مدت در یه اتفاق خیلی سختی هستم که دارم پوست میندازم و به مرحله بعدی هدایت میشم هرلحظه به خدا میگم بهم کمک کن که قوی باشم و ادامه بدم فقط شمع امیدی که خدا در درونم هرلحظه روشن تر میکنه و پرفروغتر از قبل ادامه میدم روتوی همین مسیر دارم رشد میکنم بزرگ میشم میتونم بشینم گریه کنم و بگم سخته نمیتونم و تقدیرم همینه و باید بسوزم و بسازم ،ولی این کار رو نمیکنم من یاد گرفتم که اگر سختی هست آسانی همدر کنارش هست و این بستگی به دید تو و نگاه تو داره،آیه ان مع العسر یسری رو توی این مدت برای بار چندمه که میشنوم و خدا هرلحظه داره من رو هدایت میکنه میدونم هوامو داره نشونه هاش رو میبینم الهاماتش رو دریافت میکنم و همیشه برام سنگ تموم گذاشته برام شاهکار کرده.الان دنبال کارم و هرجا میرم یا پارتی میخوان یا مدرک،ولی من ایمان دارم خود خدا منو در جای مناسب خودم قرار میده و کاری میکنه که 500تا پارتی هم داشته باشی نمیتونن برات جور کنن ،فرش من رو در بهترین جا پهن میکنه و به زمانبندیش اعتماد دارم و باور دارم به این جمله که همه اتفاقات جهان هستی به نفع من در جریانه

    خیلی دوستتون دارم الان در مداری هستم که تنها دوستانم فقط خدا و فایلهای شما و استاد عرشیانفر هست و افتخار میکنم که شما رو انتخاب کردم عالیترینها رو در کنار خودم دارم چون من لایق عالیترینهام.خدایااااااااااا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای: