قلبی که به سوی خداوند باز می شود - صفحه 30 (به ترتیب امتیاز)

742 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    زینب مرادی گفته:
    مدت عضویت: 1044 روز

    به نام خدا وبایاد خداسلام به استاد عزیز ومریم شایسته دوسداشتنی وبقیه عزیزان.استادخیلی ممنونم که با حرفاتون دارید کاری میکنید که سوره های که میخونم روبادقت بالاتری به معنیش نگاه کنم ودرکش کنم .من علاقه ی زیادی به قران خوندن دارم ودوطول روز حتما سعی میکنم قران بخونم اما شما خیلی قشنگ برامون باز کردین منظور خداوندرو.یکی از باورهای سفت و سنگین من این بودکه باید سختی بکشی تابه راحتی برسی وامکان نداره براحتی بشه موفق شد.البته هنوزم این باور کم وبیش دروجودم هست ولی مطمئنم این عشقی که به خداوند دارم کمکم میکنه وراه درست روبهم نشون میده.باور دارم خداوند قدرتمنده.خدایی که منو از اون زندگی نادلخواه نجات داد،خدایی که منو بااین مسیر اشناکرد،خدایی که منی که اصلا هیچ رابطه ی نمیتونستم باهاش داشته باشه وبه دلیل باورهای اشتباهم به همه قدرت میدادم الا به خدا جوری منو تعقیر داده که لحظه به لحظه حضورشودرزندگیم حس میکنم وباهاش حرف میزنم.خدایی که منو هدایت کرد منی که قضاوت میکردم بقیه رووازته قلبم شای بعضی وقتا ناخوداگاه به خاطر داشته های دیگران وخوشحالیشون به شدت ناراحت میشدم که این همه چیزای خوب و گرفتن وبرامن پیزی نیست والان خوشحالی وداشته های دیگران روفقط با این نگاه میبینم که فراوانی در جهان داره بیشتر میشه وحالم خوبه وهزاران نعمت دیگه که خداوند ارزانی داشته به من.عاشقتم استاد.درپناه خدا.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      سید عظیم بساطیان گفته:
      مدت عضویت: 863 روز

      به نام خدای سمیع و بصیر

      خطاپوش بخشنده ی بی نظیر

      به نام خداوند روشن ضمیر،

      خداوند روشنگر بی نظیر

      جهان رو پستی و بلندی تویی…

      ندانم که ای ، هر چه هستی تویی.

      خداوند مایی و ماه بنده ایم

      به نیروی تو یک به یک زنده ایم.

      سلام دارم خدمت خواهر عزیز و توحیدی ام.

      حالتون عالی و متعالی

      کامنت شما رو خوندم .

      منم خودم چند بار قرآن رو خوندم (با معنی )

      ولی درک درستی نداشتم و لی با استاد شیرین سخن آشنا شدم ما رو توحیدی کردن …

      و مباحث رو باز کردن و کلی توضیح میدن .

      آفرین که اینقدر عاشق خداوند خودتی و اینقدر خوب باهاش در دل میکنی و کلی حرف های خوب میزنید . واقعا جای تحسین داره… ایول دختر

      زینب دختر توحیدی ….

      انشالله همه چیزت توحیدی باشه…

      در پناه جآن، جانان باشی

      دستتون دارم و

      بی نهایت عاشقتونم.

      سایتون برقرار

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  2. -
    سیده مینا سیدپور گفته:
    مدت عضویت: 1631 روز

    به نام خداوند بخشنده ی مهربان

    سلام به استاد عزیزم وسلام به مریم بانوی مهربانم

    وسلام به تک تک دوستانم

    استاد جانم دو روزه دارم این فایلو گوش می کنم، دفعه اول که دیدم وگوش کردم دلم میخواست فقط سر به سجده بذارم..

    بعد بشینم یه کتاب بنویسم از موقعه هایی که فقط وفقط لطف ورحمت خداوند توی زندگیم بوده که شامل حالم شده و من الان اینارو می فهمم ودرک میکنم وبابتش شاکرم…!!!

    شما هی به یاد می آوردید لطف ورحمت خداوند در حقتون رو …

    ومن هی به یاد می آوردم لطف ورحمت خداوند در حقم رو…

    استاد جانم شما آقا هستید مرد هستید، میدونم از چه مسیری از بچگی عبور کردید تا به امروز، چون منم از همون مسیر از بچگی عبور کردم وبا تک تک سلولهام می فهمم وقتی از خانواده و شرایط مالی وعاطفی وکابوسهای شبانه و….میگید..

    اما خواستم بگم، خیلی سخته یه دختر ، یه زن، که انقدر آسیب پذیر هست، از حمایت پدرو مادر و همسر و…محروم بمونه…اما بتونه هر بار که میشکنه هربار که تا مرز نابودی میره، هر بار که زمین میخوره بلند بشه و به مسیرش ادامه بده…

    من روزیکه وارد سایت شما شدم فقط امیدم این بود چیزهایی یاد بگیرم ازتون که منو نجات بده از اینهمه بدبختی واتفاقات بد و شرایط بد…

    از سرنوشت شومی که دست از سرم برنمیداشت و هیچ کجای زندگیم نشونی از لطف ورحمت خداوند تا اون موقعه نمی دیدم واز نظر من خداوند بسیار هم در حق من یکی بد کرده بود، پدر معتاد و قمار باز و شرایط بد مالی و کودکی ونوجوونی که با ترسها و اضطرابها وسختیها گذشته بود، همسری بدتر از پدرم و مرگ بد و زود هنگامش و غربت و یه بچه 6 ساله کم شنوا ی بدون پدر و …از دواج دومی که باز توش به بن بست وشکست و جدایی رسیده بودم…

    خب مهر ولطف ورحمت خدا پس کجای زندگیم بود؟ اصلا بود؟

    وااااای استاد، نمیدونم چطور واقعا چطور سپاس خدارو به جا بیارم که از طریق شما منو با خودش آشتی داد، منو به خودش نزدیک کرد و خودش رو بهم شناسوند و رحمت ومهربانیش رو بیشتر از پیشتر نسیبم کرد…

    توی تمام مسیر زندگیم،شرکی مخفی وجود داشت اینکه من دنبال این بودم بلاخره یکی بیاد نجاتم بده، ولی هر بار نه تنها نجات دهنده ای پیدا نمی کردم بلکه هر کی وارد زندگیم میشد بیشتر باعث درد ورنجم میشد تا مرهمم باشه …

    من با شما فهمیدم که چقدر مشرک بودم واز شما آموختم که هرچی امید به هرکسی دارم رو کنار بذارم و فقط وفقط برخدا امید ببندم و بهش تکیه کنم…

    خب زمان برد تا به این درک برسم، باید به یاد می آوردم که کجاها خودم مقصر بودم کجاها خدا مقصر بود، یه فرصت 6 ماهه به خودم دادم، چون شما این فرصتو در اختیارم قرار داده بودید که باشما باشم تا بتونم درک درستی از اونچه که اصل هست پیدا کنم…

    ومن هربار که توی گذشته ام ریز شدم وجستجو کردم خدای مهربون رو دیدم که چطور جاری وساری میشه در دل اتفاقات، در وجود ادمها و حتی تو قلبم که منو هدایت کنه، منو پناه بده، دستمو بگیره، نجاتم بده ومن هر بار باخیره سری ازش رو برمیگردوندم..

    خدا رو می دیدم که چطور گندهایی که میزدم رو درست میکرده، چطور خطاها واشتباهاتم رو تصحیح میکرده، چطور از شرایط بدی که با نادونی برای خودم درست میکردم نجاتم میداده، چطور هر بار کمکم میکرده تا از نتایج شوم وبد تصمیمات عجولانه و نا اگاهانم در امان باشم…

    خب من همش دیدم که خداوند اصلا هیچ بدی برای من نخواسته، اگه تا زمانیکه کوچیک بودم و نادان خب می تونستم بگم تحت تاثیر شرایط خانوادگی اوضاع من بدهست ولی از یه جایی به بعد من بزرگ شده بودم خودم عقل داشتم خودم باید مسیر درست ونادرست رو تشخیص میدادم منتهی من خواستم مثل اجدادم مثل گذشتگانم مثل پدرو مادرم فکر کنم حرف بزنم ورفتار کنم، خب معلوم بود نتایج اون افکار وحرفها و عملکردها چیز خوبی از آب در نمیاد…

    خدا رو دیدم که هر بار چطور اونقدر،واضح منو هدایت میکرد تا به خودم آسیب نزنم تا بتونم خوشبختی رو بفهمم ودرک کنم و خودم رو دوست داشته باشم امااااا من جاهلتر از این حرفها بودم…

    هرچقدر توی گذشته ام گشتم و کنکاش،کردم جزء حماقت خودم و نادانی خودم و جزء لطف ورحمت خداوند ندیدم…

    واز یه جایی به بعد که تونستم ارتباط دو نفره و از روی عشقی رو با خدا تجربه کنم، یعنی از وقتی که رفتم به سمتش و خواستم که کمکم کنه و نجاتم بده، خواستم که قلبمو باز کنه تا حرفهاشو بتونم بفهمم ودرک کنم، جوری منو مورد لطف ورحمتش قرار داده که به ازای هر قدمی که به سمتش برمیدارم برای نزدیکتر شدن بهش، با عشق ورحمتش صدها قدم بر میداره به سمتم، تا ثابت کنه اگه من در مسیر حق، در مسیر درستی وراستی و توکل وایمان و یکتاپرستی باشم، می تونم همواره خوشبختی رو حس کنم و در نهایت آرامش،وامنیت وسلامتی و ثروت وشادی باشم ، بدون اینکه بخوام تلاش زیادی انجام بدم یا سختی بکشم…

    اون سختی ها اون ظلمهایی که در گذشته از چشم خدا وآدمها می دیدم، سختی هایی بود ظلمهایی بود که خودم به خودم داشتم…

    اگه حتی سر سوزن بشه خدا رو بشناسی وبهش ایمان بیاری،و هر روز در تلاش باشی که اون ایمان رو افزایش بدی، دیگه باید مطمعن باشی که در مسیر درست هستی، چون جهان(خداوند) انگار که کارو بار تمام عالم هستی رو رها کرده تا تو خوشبختی رو با تمام وجودت حس کنی…

    اصلا کارش همینه، به قول خودش که تو کتابش میگه ایا ما زمین وزمان (عالم وآدمیان) رو بازیچه افریدیم؟

    انقدر که عشق ورحمت ومهربانی در وجودش بی حد وحساب بوده که میخواسته اونو به عزیزانش هدیه کنه، و همیشه هم اینکارو انجام داده و انجام میده….

    این جمله ی باخدا باش پادشاهی کن، عجب جمله ی خفنیه!!

    چون اون پادشاهی برای من معنیش اینه، تکیه زدی بر تخت پادشاهی خودت مثل قاصدکی رها در نسیم، میدونی تمام جهان وهر چه در جهان هست در اختیار توست، حتی خدای قدرتمندی که خالق کل جهان هست…منتهی شرط چنین پادشاهی وحس چنین آسودگی ورهایی، در میزان ایمانی هست که به خدات داری…

    هر چقدر با ایمانتر ومتوکلتر باشی همونقدر خوشبختر و شادتر و در امنیت وآرامش بیشتری هستی….

    واقعا خیلی باید بی عقلی باشه که کسی بخواد این مسیر راحت و آسون رو رها کنه بره سراغ مسیر سخت و ناهموار و ….

    من اینجا میخوام بگم، من همونم همون ادمیکه بارها از پدر ومادر وحمایت خانوادش ناامید شد و ترد شد و از ازدواج و شوهر و خانواده شوهر و از هر کسی که میشناخت و نمی شناخت ناامید شد و دلش شکست و هر بار وهر بار وهربار، خداوند خودش و بچشو چنان در پناه امنش جای داد و حمایت کرد و عزت داد و ارامش داد و شادی داد و سلامتی داد و ثروت داد وبی نیازش کرد، که همونا که یه روز تردش کردند، بهش بی تفاوت بودن، یا نمی تونستند براش کاری انجام بدن و ….

    حالا میپرسن چی شد؟ چطور شد؟ چطور تونستی؟

    چطور مورد لطف ورحمت خداوند قرار گرفتی؟

    چقدر خدا دوستت داره، چه خوب که هواتو داره؟

    واقعا وبراستی که لطف ورحمت خداوند همیشه بوده در حق من وفرزندم، اما من ناشکر وناسپاس ونادان بودم…

    فقط الان فرقش اینه قدر دان و سپاسگزارم ودر گذشته نادان وناسپاس…

    در گذشته رو توانایی و قدرت خودم وآدمها تکیه زده بودم که هر بار شکست میخوردم زمین میخوردم، اما الان بر قدرت خداوند و عشق ومهر ورحمتش امید می بندم و توکل می کنم و خدا خودش بهم توانایی و قدرت میده و آدمها رو میاره که در خدمت من باشند و بهم عشق بدن، بدون اینکه من ازشون بخوام و تلاش کنم و سختی بکشم…

    الهی هزاران بارشکر الله مهربان رو که فرصت شناختش رو بهم داده…

    خدا رو هزاران بار شکر که جاهل از دنیا نرفتم و به لطفش هر روز تلاش می کنم بر ایمانم بیفزایم و این از لطف خداست…

    استاد جانم آرزوی همیشگی من بوده وهست که از خدا میخوام وهمیشه بهش میگم خدایا از جنس ایمان سیدحسین عباسمنش، از جنس توکل وایمانش به من عطاء کن…

    چون من هنوز اول راهم وادایی در این مورد ندارم، همیشه گفتم بازم میگم اونچه که باعث ایمان وآرامش و حس خوشبختی در شماست به خاطر شرایط مالی شما نیست، به خاطر اون حس ایمان و عشق و باوری هست که نسبت به ربتون دارید…

    من دقیقا همونو میخوام، همون ایمان وتوکل و باوری ویقین رو نسبت به خالقم داشته باشم تا بتونم همینقدر حس خوشبختی وآرامش وشادی قلبی رو تجربه کنم ودر کنارش شرایط مالی ومادی خوبی هم داشته باشم.انشالله

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  3. -
    محسن حیدری گفته:
    مدت عضویت: 3678 روز

    سلام به استادی که توحید رو به همه ما نشان داد … توحیدی که اصل و اساس همه چیز در این عالم هستی هست ، خیلی وقته که کامنت غیر از دوره نزاشتم البته دارم روی دوره 12 قدم کار میکنم بیشتر تمرکزم روی اون دوره هست …

    چقدر تک تک کلمات استاد و خانم شایسته رو دوست دارم ….

    این جمله استاد رو که می‌گفت شرک در دل مومن مثل راه رفتن مورچه سیاه در دل تاریکی شب پنهان است رو یادم هست … والان دارم بهش فکر میکنم میبینم من بنده همه عالم و آدم هستم الا بنده خدااا… ما قدرت رو داریم به زمین و زمان میدیم اما قدرت خدارو در وجودمان باور نداریم … این شب ها شب های محرم است تو خیابون که قدم میزنم میبینم ماااا چقدر شرک داریم ما اصل رو ها کردیم چسبیدیم به فرع ما به همه دخیل میبیندیم و از همه حاجت می‌خواهیم الا از خدایی که در وجود ما هست … چرا باورهای گذشتگانمان که غلط هست رو باید کورکورانه دنبال کنیم.

    هر شب تو سروکله خودمان میزنیم برای عزاداری درصورتی که ی عمر راه رو اشتباه داریم میریم چرا نباید فکر کنیم … چرا نباید قانون رو درک کنیم که میگه

    احساس بد =اتفاقات بد

    فرقی نمیکنه با چه منطق و دلیلی احساس بد داری

    ما ی عمر تو گوشمون کردن که اگر اشک برای امام‌ حسین بریزی جات تو وسط بهشته

    ی بار نیومدن بگن که هر کس به غیر خدا قدرت بده جاش وسط جهنمه ….

    این آیه چقدر زیباست ، من که از تفسیر استاد و شاگرد زرنگ استاد خانم شایسته لذت بردم امیدواریم بتونیم واقعا درک کنیم قدرت خداوند را در وجودمان … ما هر بلایی که سرمون میاد از شرک هست …. اسم اسلام و تسلیم بودن رو هم یدک میکشیم فقط …

    خدایا از تو میخواهم ما را به راست به راه کسانی که به آنها نعمت داده ای هدایت کنی

    الهی آمین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  4. -
    آسمان گفته:
    مدت عضویت: 1615 روز

    به نام خدای زیباییها

    سلام به همه عزیزانم

    چقدر داخل ماشین تمیز و مرتب بود چه لذتی داره نشستن توی این ماشین فوق العاده. خدایا شکرت بابت وجود این ماشینهایی که نماد ثروت هست و میشه از زندگی و رانندگی بیشتر و بیشتر لذت برد

    استاد شما اگر ایران بودید ازادی که میخواستین نداشتید منظورم ازادی هست که توی کوچه خیابون نمیتونستید راحت باشید در سفرهاتون و گردشهاتون چون وقتی کسی شما رومیدید حتما میومدن جلو و میگفتن عکس بگیرین و سوالاتی مییرسیدند که شما نمیتونستید راحت به گردش و تفریح خودتو برسید اما شما هدایت شدین در خارج از کشور و راحت تفریح و گردش میکتید سفر میرید بدون هیچ مزاحمتی

    شما هدایت شدین بدون اینکه بخواین شهرتی داشته باشید و دیگران شما رو به هم نشون بدن که این استاد عباسمنشه ها.

    چون تمام نگاهتون به خداوند بوده و فقط فقط از خودش خواستین و خواسته شما چیز دیگری بوده و چه افرادی دنبال شهرت هستند که اندر خم یک کوچه ان

    خواستن شما با خواستن من فرق میکنه گاهی میگم منم از خداوند میخوام اما وقتی در افکارم و درون خودم عمیق میشم یک امیدی به کس دیگه ای هم هست اما شما فقط و فقط امیدتون به خداوند بوده

    میدونی استاد احساس میکنم من و شما مثل دونفری هستیم که توی یک اتاق بسته و تاریک بودیم و نگاه شما به دری بود که با اطمینان قلبی میدونستید که باز میشه و منم میگفتم اره باز میشه همیشه که بسته نمیمونه اما هر از گاهی به نگاهی به پنجره هم میکردم و زور میزدم تا پنجره باز شه و به خودم سختی و زحمت میدادم تا ازش عبور کنم چون باز کردن پنجره از نگاه من راحتر بود اما شما با امید و ایمان و لذت و شادی منتظر بودید تا در باز شه و فقط از اون اتاق و تنهایی و تاریکی لذت بردین و در آرامش بودین و خوابیدین و تفریح کردین و خودتون رو ساختین برای وقتی که در باز شه و زندگی جدید شروع کنید اما من از پنجره عبور کردم بدون خودساختن و بدون ارامش و زندگی بیرون از اتاق هم مثل درون اتاق هست

    تفاوتها در آرامش و امید و ایمانه در توکل در اینکه واقعا قلب و زبانت، افکار و عملت یکی هست یا نه؟

    چقدر عاشقانه میخوام قلبم پاک شه و در زندگیم من باشم و خداوند، بدون هیچ شرکی صادقانه و عاشقانه بفهمم و بشنوم صدای خداوند رو و لبیک گویان برم به سمت الله

    در این جهان دوقطبی در این جهانی که هم سختی هست هم اسانی و دونفر در یکجا یک محیط یک شرایط دو نوع زندگی متفاوت رو دارن نتایج از همون ایمان و باوری هست که داری که زندگی یعنی سختی و تقلا یا یعنی ارامش و اسونی

    بارها و بارها به خداوند گفتم من را افریدی که لذت ببرم پس هر نوع زندگی غیر از راحتی و اسونی و ثروت و سلامتی و ارامش یعنی یک چیزی درست نیست و همیشه کمک خواستم تا چشمانم باز باشه برای درست زندگی کردن و هدایت خواستم تا همیشه اسون بشم برای اسانیها

    و انصافن خداوند درست کار خودشو انجام داده و چه هدایتهای به موقعی که اصلا موندم از این همراهی و حمایت خداوند

    خدایا شکرت

    خدایا شکرت بابت حمایتهای دایمیت شکرت بابت هدایتهای همیشگیت الهی صدهزار مرتبه شکرت

    خدایا ما را هدایت کن به راه راست راه کسانی که به انان نعمت داده ای آمین یا رب العالمین

    در پناه خدای مهربانم باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  5. -
    amirmb1234 گفته:
    مدت عضویت: 1112 روز

    2

    قدم برداری واینجاست ک بازم شاعرمیگه زندگی دردقشنگیست ک جریان دارد ی روزای هست ک خدامیخاد ی چیزای خفن بهت بده اما تو بارفتار واعمال وپیروی نکردن از قوانین لیاقت دریافت اون نعمت هارو از خودت میگیری وی سری تضاد یاهمون درد هامیاد تاقلبتو پاک کنه تورو دوباره ب درون واصل خودت برگردونه بقول قران پرده هارو ازگوش وچشمت برداره تاتوبشنوی امابنظرم این گوش وچشم گوش وچشم ظاهری نیست گوش وچشم قلبه ووقتی ک خدای خودت روپیدامیکنی ویهو اون درد ازدوشت حذف میشع وحتی انقدر تحملش شیرین میشه ک دیگه تحمل نیست بهش میگیم صبوری چرا چون صبر باتوکل واعتماد وحال خوب همراهه صبریعنی من میدونم ی خیری ته این ماجراهست یعنی من انقدر کنکاش میکنم باارامشم تاببینم خیرهارو وزیبایی این موضوع رو

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  6. -
    مهدیه الوندی مهر گفته:
    مدت عضویت: 1089 روز

    سلام سلام سلام

    این فایل خیلی خوب بود و خیلی به دلم نشست

    چند تا نکته ی خوب ازش یاد گرفتم ولی قبل از صحبت راجب این نکته ها ، از خداوند می خوام که قلب من رو باز کنه برای دریافت آگاهی ها و ایمانم رو قوی کنه برای حرکت به سمت اون ایده ها ، در یک کتابه یکی از ادیان الهی خوندم : اگر به اندازه ی دانه ی خردلی ایمان داشتید به درخت توت دستور می‌دادید و اون ریشه های خورد را از خاک در میآورد و خود را در دریا دوباره می‌کاشت.

    یعنی به اندازه ی یک ذره اگر ایمان واقعی در من وجود داشته باشه کار های بظاهر غیر ممکن رو میتونم انجام بدم پس از خدا ایمان واقعی رو خواستارم.

    خب نکته ای که راجبش گفتید ( بعد از اینکه به هر موفقیتی رسیدیم مدت کوتاهی و جشن بگیریم و بعد بریم سراغ هدف بعدی) اینو پیش تر که در مدار این صحبت نبودم فکر میکردم که چه زندگی کسل کننده یا سختی خواهد بود ،ولی الان متوجه میشم که اتفاقا این یعنی زندگی ، تا وقتی که در مسیر هدفی هستم سالمم ، خوشحالم ، اعتماد بنفس دارم و پر از انگیزه و اشتیاق زندگی هستم و وقتی رها میکنم انگار همه چیز باهم رکود می‌کنه ، زندگی شبیه دوچرخه سواریه برای حفظ تعادل باید پدال زد و حرکت کرد و بواسطه ی این حرکت هاست که همیشه در جریان و تازه میمونیم.

    نکته ی بعد که خانوم شایسته ی عزیز راجبش صحبت کردن ، آسان شدن برای آسانی ها ، چقدر دارم این روز ها نشانه هاشو و مثال هاشو در زندگیم میبینم اهدافی که سالها داشتم و اون اهداف و موقعیت ها همیشه همونجا بودن ولی من هنوز براشون آسون نشده بودم ، الان که در مدارش هستم آسان شدم براشون.

    انگار خوشبختی و خواسته هام ایستادن و همیشه حضور دارن فقط این منم که باید آماده شم براشون تا بهم داده شه، تا آسان شم برای این آسانی ها.

    می خوام ظرفیت های وجودیم رو بالا ببرم ، طبق گفته ی استاد ظرفیتم رو برای خوشبختی بالا ببرم و آسان شم برای آسانی های زندگی زیبا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  7. -
    مهدی بشارتی گفته:
    مدت عضویت: 1295 روز

    سلام بر استاد نازنین و خانم شایسته گرامی

    رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی وَیَسِّرْ لِی أَمْرِی وَاحْلُلْ عُقْدَهً مِّن لِّسَانِی یَفْقَهُوا قَوْلِی

    شاید این هم یکی از آیات دیگر خداوند است که در سوره طه هست، من خیلی از بچگی دچار لکنت زبان خفیف هستم و شاید در شرایط استرس زا این بیشتر میشه.

    این آیه واقعا من رو به فکر فرو میبره مخصوصا قسمت وَاحْلُلْ عُقْدَهً مِّن لِّسَانِی که در من یک آرامشی ایجاد میکنه که او شرایط سخت رو آسون کنم

    این فایل بی نظیر به من این رو نشون داد که هرکسی میتونه توی جامعه خودش یک عباسمنش باشه، این که شرح صدری رو که از خدا میگیره بتونه برای انتشار آن به اطرافیانش کمک کنه.

    هر آدمی میتونه این سختی هاشو بذاره زمین و به مسیر درست بره و ببینه که چقدر راحتی و آسونی هست که منتظر ماست که از ما استقبال کنه.

    حق انتخاب با تو هست، خودت میخوای سختی رو داشته باشی یا آسونی رو. من با تمام وجودم میخوام آسونی رو بردارم. چون لذت این دنیا جز آسونی نیست.

    استاد عزیزم، کاری کردید که من دوباره این سوره قرآن و بخونم و لذت ببرم از این همه آگاهی که به ما هدیه داده.

    خدا بهتون خیر و برکت بده که اینهمه برای ما آگاهی دارید و این رو با ما به اشتراک میذارید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  8. -
    نفیسه m گفته:
    مدت عضویت: 795 روز

    به نام خداوند بخشنده ی بخشایشگر

    سلام به استاد عباس منش،استادگرانقدرم،و مریم عزیزم

    8آیه ی سوره انشراح و مفهومی که من ازشون دریافت کردم با توضیحات استاد و مریم جان

    1)خداوند رو سپاسگزارم به خاطر اینکه سینه ام را به این آگاهی ها گشاده ساخت و شنیدنشون رو روزیم کرد تا اینگونه آسان الهاماتش رو لبیک بگم وهمراه بشم با خیل عظیم بندگان رو به تعالی و رشدش،به اینکه دریافتی ام،درکم،سوره ی انشراح باشه تا که باور کنم من هم شرح صدر دارم و خداوند اینگونه با من سخن میگه ومنو لایق دریافتش میدونه، الهی شکرت.

    2) تا اینگونه با آگاهی هایی که نصیبم میکنه از زیر بار سنگین نادانی هام نسبت به خداوند و قوانین الهیش وخودم، بیرون بیام و از غل وزنجیری که سالها منو اسیر خودش کرده بود نجات پیدا کنم،خدایا شکرت،شکرت شکرت

    3)خداوند هر روز وهر روز باری(ترس،غم واندوه،کینه،احساس گناه،حسادت و…)از روی دوشم برمیداره ومن روز به روز سبکتر وسبکتر میشم،انگار

    تازه دارم نفس میکشم وبا اشک شوق شکرگزار این همه لطفش به خودم هستم،خدایا شکرت شکررررت.

    4)وقتی با خودم فکر میکنم نام وآوازه ای دارم ونصیبم شده؟!میگم نه،وباز خداوند اینگونه بر قلبم الهام میکنه که بفهمم بلللله،من بزرگ شده ام و خداوند من رو بلندآوازه کرده آنگاه که از روح خود در من دمید و من امانت دار روح خداوند شدم،بله بزرگم داشت آنگاه که در بهشت برین،به همه ی بهشتیان فرمود مرا(آدم)سجده کنند، بزرگ و گرانقدرم کرد،آه خدایا چقدر شرمگین وخجلم به درگاهت که این همه خودم رو حقیر

    و کوچک پنداشتم در حالی که تو اینگونه مرا بزرگی عطا کرده بودی،الان که این رو فهمیدم و دارم مینویسم به پهنای صورتم دارم اشک می ریزم که من چقدر نادان بودم به بزرگی خودم و لطف ومحبت تو نسبت به خودم،خدایا سپاسگزارم سپاسگزارم.

    5،6)خداوندا تو رو سپاس که اینطور سینه ام را گشاده میکنی که دریافت کننده ی الهاماتت باشم و باورهای زنگار زده وباورهایی که همچون بُتنی سخت به ته ذهنم

    چسپیده اند(بعد از هر سختی اسانی ست)را کَنده و ازشون رها بشم و بفهمم با هر ناخواسته ای،خواسته ای هست،واینکه تو با تاکید به من میگوید از ناخواسته هایت وحشت نکن وافکارت رو بهشون معطوف نکن که همان را در زندگی ات ببینی،بلکه از آن ناخواسته(تضاد)

    به خواسته هایت پی ببر وبه آنها فکر کن و اینگونه تمام آنچه را میخواهی به دست بیاور،خدایا شکرت.

    7) حالا که بینا وشنوا شدی وفهمیدی!واین آگاهی ها

    به تو آسایش عطا کرد بکوش وتلاش کن در مسیر خواسته هایت ،و لحظه ای درنگ نکن که دنیا،دنیای فراوانیست،پس ظرفت رو گسترده کن و هر روز از این خوان فراوانی نعمت مائده ای بردار، بَه!که چه گواراست این آگاهی، خدایا شکرت شکرت شکرت.

    8)چگونه میتوانم مشتاق به تو نباشم وقتی اینگونه سرمست از آگاهی ام کرده ای،حالا که غرق در شوق فهمیدن شده ام چطور میتوانم انقدرناسپاس باشم که مشتاق به تو(خداوند)نباشم،خدایا سخت به تو مشتاق ومحتاجم،خدایا شکرت که هستی،شکر شکر شکر.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  9. -
    امین روستا گفته:
    مدت عضویت: 1333 روز

    سلام

    استاد الحق والانصاف خداوند بخشنده ومهربان یکی ازکلیدهاش رو به دست شماداده تادر هرقلبی رو باز کنید واون روجذب خودتون کنید به امید روزی که ماهم این سعادت رو داشته باشیم ودر راه نشر توحید ویکتا پرستی قدم های بزرگی برداریم.

    الهی آمین

    استادبنازم به این همه شایستگی وزیبایی که خداوند به شما داده

     فَتَبَارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِینَ

    استادچرا اینقدر باقلب مابازی می کنید!

    دیروز وقتی که برای دومین بار تفسیر سوره شرح رو شروع کردید درحالی که داشتم رانندگی می کردم مات ومبهوت شدم وتمام حس وحواسم تو این سوره بود نمی دونستم دارم چی کار می کنم!

    اونجایی که خانم شایسته شروع کردن سوره رو خوندن

    بسم الله الرحمن الرحیم الم نشرح لک صدرک

    قلب من باز شد یه حس وحال عجیبی داشتم که باهیچ چی عوضش نمی کردم همین جور این آیه روباخودم زمزمه می کردم

    وَوَضَعْنَا عَنْکَ وِزْرَکَ

    من وقتی این آیه روشنیدم به یادخودم افتادم که یه جوانی بودم تازه ازدواج کرده بودم ویه بچه یک ساله هم داشتم سرباز هم بودم هیچ وقت یادم نمی ره یه صبح بارونی که بادشدیدی هم می یومد همسرم گریه کرد گفت امروز نرو پادگان توراه خطرناکه بارندگی شدیدهست ولی من رفتم وضع مالیم هم خوب نبود وتوراه پادگان مسافرسوار می کردم تایه پولی دستم بیادولی خدامن رو هدایت کرد به من کمک کرد اون روزا تمام شد روزی بی شمار به من داد به من رفاه داد به من آرامش دادفرزندم بزرگ شدوحالابه مدرسه میره

    وَرَفَعْنَا لَکَ ذِکْرَکَ

    بعد ازدوران سربازی وارد یه شغل اداری شدم(مدیریت یه روستاروبرعهده گرفتم که اون هم هدایتی بود) سردرگم بودم کسی شناختی ازمن نداشت تا راه وچاه رویادگرفتم خیلی سختی کشیدم البته ناشی ازترمزهای ذهنیم بود تااینکه یواش یواش راه افتادم وکار رویادگرفتم وخدا من رو هدایت کرد وقتی بهش توکل کردم مسئولیت هام رو برعهده گرفت وکارهام به نحو احسن پیش میره

    إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا

    حالامعنی این آیه رودرک می کنم که سختی کارها به مابستگی داره به باورهای مابستگی داره اگر به گفته استاد تودوره کشف قوانین زندگی ؛نپذیریم شرایط سخت رو؛کارها به آسانی پیش میره

    فَإِذَا فَرَغْتَ فَانْصَبْ

    حالا که به رفاه وآرامش رسیدم خواسته مهاجرت روپیگیری می کنم تایه دنیای جدید وآدمای جدیدروتجربه کنم

    وَإِلَى رَبِّکَ فَارْغَبْ

    واین اشتیاق به پروردگار باعث شده که من باکمترین ترمز به خواسته مهاجرت فکر کنم چون می دونم خداکمکم می کنه هدایتم می کنه

    درپایان

    استاد ممنونم به خاطراین فایل زیبا وبی نظیر

    پس خلق را (به حکمتهای الهی) متذکر ساز که وظیفه پیغمبری تو غیر از این نیست.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  10. -
    مرجان مسعودی گفته:
    مدت عضویت: 1561 روز

    سلام به سعیده عزیز

    ضمن اینکه تمام تعاریفت از استاد رو هزار بار تایید میکنم . خودت روحیه ات و احساسات نابت و جنس نوشته هات که کاملا محرز و مشخصه که از چه حس و حال عرفانی تجلی پیدا کرده رو تحسین میکنم خط به خط نوشته ات روحمو به پرواز دراورد. خدارو شکر که دوستان روز به روز حالشون عالی و عالی تر میشه.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای: