روزشمارِ تحول زندگی من | فصل 1 - صفحه 1
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-75.gif
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2019-01-13 15:17:012022-02-28 08:12:28روزشمارِ تحول زندگی من | فصل 1شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام به دوستای عزیز سایت و مریم و استاد عزیزم امروز روز یازدهم من هستش. خدارو شاکرم که امروز نیز به پای تعهدم، به فایل روز یازدهم گوش دادم و از آگاهی ها انرژی مثبت فوق العاده اون آگاه تر شدم. خیلی جالب بود، من قبلا این فایل رو گوش داده بودم ولی مسائلی بیان شده بود که من به صورت سطحی اونها رو فهمیده بودم و همین امر باعث شده بود من به درستی از اونها استفاده نکنم. یکی از این مسائل به ظاهر ساده، غمگین نبودن بود! من با این تصور که انسان حق داره غمگین باشه و … چندین ساعت خودم رو تو اون حس نگه میداشتم. درسته انسان در طبیعتش، غمگین بودن نسبت به بعضی مسائل براش طبیعی هستش ولی نموندن تو اون حس، تو قران بهش توصیه شده. برای زندگی سراسر شادی باید سعی کنیم همیشه و در همه حال شاد زندگی کنیم، با احساس خوب. یکی دیگه از مسائلی که اصلا بهش توجه نمیکردم، وسوسه های شیطانی هستش. من همیشه وقتی ذهنم همش شرو میکرد به نجوا اینقدر باورم میشد که واقعا گریه می کردم. اما این فایل به من فهموند که طبیعت ذهن نجوای شیطانی است. ذهن علاقه داره خیالبافی کنه و ما رو ناراحت کنه با این رویا بافیش. انسانی که به این امر آگاه باشه کم کم میتونه به این نجواها غلبه کنه و با انتشار حس خوب و دیدن روی خوب این نجواها و از همه مهمتر با تقویت ایمانش نسبت به اینکه خدا هست و خدا هست و خدا هست که برامون اتفاقات و شرایط خوب رو به وجود بیاره، میتونه زندگی سرتاسر شادی و ارامش و پر نعمتی رو رقم بزنه. از همه اینها مهمتر، ایجاد زندگی دلخواه و دیدن خواسته ها و درخواست ساده و آسون اونهاست. خدایا شکرت بابت این همه لطف و محبتی که ارزانی داشتی. من یک جمله رو شاید خوب نشنیده بودم قبلا ولی الان که دقت میکنم جمله ی فوق العاده جالبی بود و اون اینکه “مسیر غگین بودن و موندن داخل اون خیلی سخت تر از مسیر شاد بودن و موندن داخل اون حس هستش” و مسیر شاد بودن به تبع راحت تر و ساده تر و اسون تر از مسیر غمگین بودنه. تو مسیر غم راه ها پر از دشواری هستش به طور مثال کنار غم، دردهای بدن هم میان بهش اضافه میشن، بدنت سست میشه و شاید حتی دیگه نتونی تو این مسیر ادامه بدی و دیگه تموم. ولی مسیر شادی پر از سلامتی و انرژی هم جسمانی و هم روحانی هستش. پر از ایده سازنده و موفقیت های روافزون و یافتن حس ارزشمندی هستش که لایقش هستیم. از همه مهتر مسیر شادی مسیر سعادت در هم این دنیا و هم اون دنیاس. مسیر شادی تضمین کننده عالی ترین زندگی و بهشت برین هستش. مسیر شادی و امید مسیری هستش که تو یاد میگیری خدا رو بهتر بشناسی و هدف از خلقتت رو با تمام وجودت درک کنی و ازش سپاسگذاری کنی. حالا درک میکنم که چقد خدا منو دوست داره . خیلی منو دوست داره. حتی مسیر رسیدن به این همه نعمت و لذت و آرامش رو هم هموارتر از مسیر حزن قرار داده. من واقعا در برابر این برنامه ریزی بی نقص خدا هیچ حرفی جز تشکر و ستایشش ندارم و دوست دارم همیشه بنده مومنش باشم و به فرامین سعادت بخشش عمل کنم و دوست دارم همیشه مونس من باشه و به من مسیر هدایت و رستگاری رو نشون بده. مثل الان که من رو به این فایل هدایت کرد. خدایا شکرت بابت همه چیز. بابت وجود ادمهای عزیز سایت بابت استاد و مریم عزیزم که باعث انتشار این حجم از انرژی مثبت به جهان و مردم جهان شدند. خدایا شکرتتتت.
سلام به دوستای خوبم و استاد عزیزم . امروز روز نهمه. تا به امروز اینقدر آگاهی من زیاد شده که حد نداره. خودم از خودم تعجب میکنم. از حجم آگاهی هایی که وارد شده. من یکسال بود که درگیر رابطه با یه پسری بودم که خیلی مشکل داشتم که تازه فهمیدم مشکل از کجا نشات میگیره و راه حل چی هستش! البته میدونم برای تغییر خودم و رسیدن به اون حسلی که باید بشم و دوست دارم باشم، باید مسیر تکاملی رو طی کنم. تازه فهمیدم که ویژگی های بدی داشتم که باید حتما اصلاح بشن و جاشون ویژگی های خوب بیاد. مهمتر از همه ارتباطم با خدا رو دوباره از سر گرفتم ولی اینبار اگاه تر از قبله. من خیلی چیزا رو فهمیدم و عین روز روشن شده برام که تمام خواسته ها رو باید از خدا بخوام و بعد بهش تکیه کنم تا منو بهشون برسونه. به این سادگی . باید به ندای قلبم گوش بدم و عمل کنم. باید بتونم بدون دلیل ببخشم، دوست داشته باشم، عشق بورزم و در این لابه لا نذارم شیطون گولم بزنه تا شخصیتی که دوست دارم رو جلوی خودم زیر سوال ببرم. به نظرم مهمترین و زیباترین ارتباط با خدا اینه که نمیذاره بد باشی! بلکه تو رو سوق میده اروم باشی و خوب باشی. احترام بذاری و محترم باشی. عاشق خودت باشی و عشق بورزی. از خدا ممنونم که خودمو تا اینجا به خودم شناسوند. من همیشه نیازمند راهنماییش هستم. همیشه نیازمند کمکش در پیشرفت معنوی خودم هستم. اینکه بتونم ادما رو همونجوری که خدا دوست داره، دوست داشته باشم. اینکه بهم یاد بده با آرامش و صمیمیت باهاش حرف بزنم و درخواست کنم خدایا شکرت از همه نعمتهای مادی و معنوی که برای لذت بردن و شادی ما افریدی. واقعا که خیلی دوستمون داری خیلییییی. منم دوست دارممممم
سلام به دوستای خوب سایت و استاد عزیزم
این کامنت برای فایل روز هشتم بنده هستش. وقتی اوایل فایل رو گوش میدادم اولین چیزی که به ذهنم میرسید این بود که واای من فعلا فلان کار که موقع تحویلش نزدیکه رو تموم کنم بعد اون فیلدی که دوست دارم رو شرو میکنم . همین باور باعث شد تا ۱ هفته در پی اتمام اون کار هدر بدم، ولی در طول این یه هفته فهمیدم که تغییر خودم یه شبه رخ نمیده و باید آروم آروم فیلی که میخوام رو شرو کنم حتی شده با ۱ دقیقه تمرکز در روز شرو بشه! این یه هفته هی صدای استاد تو ذهنم تکرار میشد که میگف همین الان شرو کن، همین الان برنامه هایی که هی عقب انداختی رو شرو کن و من همیشه به برنامه های کاری و … فکر میکردم و میگفتم اره باید اینکار رو بکنم و اونکار رو بکنم و این حرفااا، غافل از اینکه کلی برنامه برای تقویت باور و افکارم داشتم که پاک یادم رفته بود و افسار ذهنم رو به هپروت سپرده بودم. تازه یادم افتاد که یه سری چیزا رو میشه با وجود داشتن یه گار دیگه، همین الان شرو کرد. مثل بخشش کردن. مثل عشق ورزیدن، یاداوری اینا و ثبتشون برای مرور و تکرار و تثبیت. کاری که از همه واجب تر عقب انداخته بودم، ارتباط قلبی با خدا بود، من تو این مورد اینقدر کوتاهی کرده بودم که حد نداشت ولی خداروشکرررر که دارم از موقعی که این فایل رو گوش کردم تا تقریبا ۱ هفته تا به الان، دارم با خدا ارتباط میگیرم و خواسته هاپو میگم. جالب اینجاس که خواسته های به طرز عجیبی برآورده شدن!!! خواسته های من البته کوچیک بود مثل درخواست پول که یهو یکی ار دوستان پول ریخت به کارتم. اونم بلاعوض!!
بعدش خدا یه بار یه مسافرت مجانی منو برد کع واقعا چسبید. ولی باز هم خداروشکر .
سلام بر روز هفتم سفرنامه. سلام بر دوستای خوب این سفرنامه و سلام بر استاد ومریم عزیزم
خیلی خوشحالم که تا روز هفتم متعهد بودم اومدم جلو. خداروشکر میکنم بابت این اراده و عمل. امروز فایل تامین غذای روح رو دیدم. دوست داشتم اینجا یه تجربه هرچند کوچیک توجه به نکات مثبت و تغییر نگاهم رو که عین یک سنسور به ذهنم وصل کرده بودم رو بگم. اول این نکته جالب رو بگم که وقتی سنسور گونه رفتارها و احساساتم رو نسبت به ورودی های ذهنم بررسی میکردم، باورهایی رو در خودم کشف کرده بودم که تا اونموقع اصلا از وجودشون و تاثیرشون خبر نداشتم. و خیلی حیرت زده شده بودم. اما برگردیم به اتفاقات مثبت از تمرکز به نکات مثبت . من چن روزه دنبال یه کسب و کاری بودم که بتونم از شهر کوچیکمون مهاجرت کنم و برم وارد یه شهر بزرگ بشم و تو یه شرکت بزرگ شرو به کار کنم و با اون کار آشنا بشم. خیلی اتفاقی چن روز پیش با یه اطلاعیه روبه رو شدم که گفته بود با یه آموزش پولی تضمینی استخدام میکنن . اونم تو همون شهری که میخواستم!البته جای معتبری هم بود. اما تا دیروز هی میگفتم که نه اینهمه پول میخوای بدی اخرش فلان بشه چی. این بشه چی و … یهو حس بدی بهم رسید و اصلا متوجه هم نبودم که دارم به چیز بدی فک میکنم . من داشتم راجب چیزی با خودم بحث میکردم که اصلا معلوم نبود اتفاق میوفته یا نه. هر چند حتی از این آگاهی که بابا خودم دارم اتفاقات رو رقم میزنم هم دور شده بودم. که یهو خودمو رها کردم و گفتم میخوام شرکت کنم. نمیدونید چقد حسم خوب بود. بعد دیشب اتفاقی کامنت یکی از افرادی که دورهه روانشناسی ثروت1 رو خریده بود رو خوندم و چقد انرژی مثبت بهم منتقل شد. اینکه به تجربیات استاد توجه میکنم خیلی حس امید و انگیزه و ایمان به مسیر پیدا میکنم ولی کامنت ادمایی که با این مسیر کلی موفقیت های فوق العاده تو همه زمینه خلق کرده بودن، بهم انگیزه بیشتری میده که بابا ایمانت رو قوی تر کن چون تو هم باید یکی از اونا باشی و یه روزی همینجا از موفقیت هات و حسای خوب خوبت براشون تعریف کنی و انرژیت رو گسترش بدی. تصمیم گرفتم از امروز به خودم سنسور ببندم. میخوام خودمو در جهت تمرکز بر نکات مثبت و جایگزین کردن باورهای مثبت بجای باورهای ناراحت کننده، کنترل کنم. سنسور من قلبم و احساسمه ولی برنامه ای که به این سنسور وصل هستش، گوشیمه. میخوام هربار که احساسم بد بود(تا جاییکه ذهنم تحت کنترل باشه که امیدوارم روز به روز بیشتر بشه) تو دفترچه مخصوصی که براش تو گوشیم باز کردم، بنویسم. همراه با تاریخ و همراه با باور محدود کننده و باور جایگزینش. میخوام جدی ذهنم رو بررسی کنم اونم آروم آروم. میدونم تو این مسیر با ناشناخته ها وغم های زیادی روبه رو خواهم بود ولی من تسلیم نمیشم چون ادم تسلیم شدن نیستم. در کنار این دفترچه میخوام دفترچه موفقیت هامو بنویسم . همونطور که دفترچه کنترل ذهن میره جلو میخوام دفترچه موفقیت ها هر روز بره عقب تر و برگردم به تمام خاطراتی که ذهنم یاری میکنه و اونا رو ثبت کنم و خودمو تحسین کنم و بعد بررسی کنم که دقیقا چیکار کردم که به اون چیزا رسیدم.خدایا میخوام منو تو این مسیر هدایتم کنی و بهم کمک کنی تا هر روز بهتر از دیروزم عمل کنم. خدایا شکرت بابت همه نعمت هایی که بهم دادی . دوستت دارم.
سلام به استاد عزیز، مریم عزیز و دوستای خوب سایت عباس منش، اولش با دیدن کامنتهای خوب دوستان که پر از موفقیت و خبرای خوب بود، کلی تحسینشون کردم بخاطر اینوحجم از درک، ایمان و اراده و عمل، بعد یکم خجالت کشیدم کامنت بذارم، چون امروز روز ششم بود و هنوز به اون خواسته هام نرسیده بودم ولی قلبم منو یاد تعهدم انداخت که بیام آگاهی این فایل رو که امروز گوش دادم رو بنویسم. این فایل منو آگاه کرد که برای شرو کاری که دوس دارم بکنم، بهانه نیارم. چون برای انجام ندادن هر کاری بهانه جویی مسخرس و دارم خودمو گول میزنم. کاری که همیشه انجام میدادم. امروز کلمه تغییر رو به معنای واقعی فهمیدم. فهمیدم که واقعا باید تغییر کنم. دست از بهانه جویی الکی و تنبلی بردارم و هم جهت با قلبم پیش برم و خودمو موفق تر کنم. به تواناییای خودم توجه کنم و تحسینشون کنم و دست به کارایی که دوس دارم انجام بوم بزنم و به راحتی خودمو از وسوسه انجام کارایی که هم بیهودس،هم بی ارزش هستن و هم البته آزار دهندن! دس بردارم. هر چند میدونم تو این مسیر تغییر باید کمال گرایی رو بذارم کنار و اروم اروم تغییر کنم. کم کم به بهانه جوییای ذهنم جواب منفی بدم و خودمو رشد بدم. تو زندگیم اینقد بهانه جویی عادت شده بود که حتی فکرش رو هم نمیکردم یه سری دلایل واقعا غیر منطقین و باید انداتشون دور! باید رو ایمان خودم کار کنم که تنها منبع ثروت و خوشبختی و خوبی خداست و باید از اون بخوام و با ایمان و انگیزه قدم بردارم. از خدا میخوام منو تو این مسیر حفظ کنه و راهنمام باشه تا به اون بنده مومنی که میخواد تبدیل بشم. خدایا شکرت بابت سایت خوب عباس منش و بخاطر ارادم که امروز هم به تعهدم وفادار بودم.
سفرنامه پنجم.
زندکی آدمی نتایج آگاهی، گوش دادن به الهامات الهی و اراده به انجام اونا و ایمان به خدای دانا هستش. اینکه این الهامات رو پشت گوش نندازی و عمل کنی. این روزا یه مسیری هی داره بهم الهام میشه و من هی پشت گوش انداختمش، فایل تغییر شخصیت اینو بهم فهموند که دلیل این همه بی قراری و بی حوصلگی و وابستگی به افراد دیگه برا پر کردن خلاهای عاطفی و روحی و… ام به خاطر اینه که اصلا به ندای درونم گوش ندادم و عملیش نکردم. اصلا نرفتم تجربش کنم که شاید اینقد منو برد به مسیرهای قشنگ که اصلا دیگه خلا ای داشته باشم! اصلا چرا من به خودم همچین فرصتی رو ندادم . یکسال بود که همچین نجوایی میومد و من اصلا توجه نمیکردم و تا الان اصلا متوجه نبودم که اینا چی هستن!!! الان واقعا برام روشن شد که باید تغییر بدم مسیر زندگیم رو باید برم اون مسیری که دوست دارم رو امتحان کنم و اصلا نترسم. دلیل این همه پشت گوش انداختنای من ترس از دست دادن درامد فعلیم بود که الان همانطوری که استاد تو درامد خودش نشونه ها رو دیده بود منم میبینم. خیلی جالب بود این فایل . من قبلا این فایل رو گوش داده بودم ولی اصلا برداشتی که الان داشتم رو اونموقع نداشنم . این فایل منو به فکر فرو برد که بشینم برا مسیر الهامی تشکر کنم و برنامه ریزی کنم. خودمو حرکت بدم و چیزایی که تو ذهنم داره فوران میکنه رو عملی کنم. احساس میکنم الان درک و آگاهیم خیلی بیشتر شده هر روز که پا به روز بعدی تعهد به این سفرنامه میذارم، از رفتارها و باورهایی تو درونم آگاه میشم که قبلا اصلا بهشون توجه نکرده بودم. اینقدر تو خورد ناخوداگاهم رفته بود که با بیان جمله متقابل اون باور، کل درونم ریخت و حس خوبی بهم دست داد. انگار تازه داشتم متوجه میشدم تغییر باور یعنی چی. انگار تازه مسیر عملی گفته های استاد رو داشتم درک میکنم.
سلام به دوستای خوب سایت .
امروز روز چهارم سفرنامم هستش، خیلی خوشحالم که متعهد به ایم سفرنامه شدم و در حال حاضر خدا رو شاکرم که به من اراده عملی کردن این تعهد رو داده. امروز یکی از روزهای تیره یعنی قاعدتا باید هوا خیلی گرم باشه ولی الان اینقد هوای عالی رو دارم تجربه میکنم که گویی یکی از روزهای بهاره. هوای بعد بارون و خنک با بوی دیوانه کننده نم بارون . صدای گنجیشکای کوچیکی که از خوشحالی دارن آواز میخونن . الان که دارم این سفرنامه رو مینویسم حال خیلی آروم و لذت بخشی دارم.با از بدنی سالم و قوی دارم استفاده میکنم برای دیدن زیباییها و نوشتن سفرنامه و بوییدن این بوی دیوانه کننده و لمس این هوای دلنشین. آسمون ابری که من عاشقشمم. صدای خش خش حرکت برگای درختای توی حیاط که با کوچکترین نسیمی شرو به حرکت میکنن و خنکای اون میخوره به صورتم. خدایا شکرت بابت همه اینا. خدایا شکرت بابت دوستای خوبی که دارم و میتونم باهاشون راجب حرفایی حرف بزنم که کاملا میتونن درکش کنن. بابت این سایت ارزشمندی که خدا به صورت رایگان در اختیارمون قرار داده هزاران بار شاکرم. فایل امروز سفرنامه منو آگاه تر کرد که بیشتر مراقب صحبت هام باشم. سعی کنم حرفایی بزنم که فرکانس خوب و دلخواهم رو ارسال کنم. به من گوشزد کرد که آگاه باشم حرفایی به اسم درد و دل که قبلا عین عادت انجام میدادم رو دیگه حتی به فکرمم نیارم چه برسه بخوام صحبت کنم. نگرش مثبت داشتن به همه مسایل رو سبک زندگیم قرار بدم و با توکل به خدا عملیش کنم. چون خواسته ها زپانی به من داده میشه که من تو فرکانس و توجه ای از همون جنس قرار گرفته باشم. چقد مسیر بندگی عالیه. هر چی حالت خوبتر، اتفاقای خوبتر برات رخ میده. انگار جایزه پشت جایزه برات میباره. مگه تمومی داره؟ نه اتفاقا تا ابدیت ادامه داره. اینجاست که میشه گفت خدا بی نهایت بخشندس. بی نهایت. هر چی بیشتر نعمتهای خدا رو ببینی و درک کنی و شکرگذارتر باشی بیشتر بهت داده میشه. وقتی به این جمله فک میکنم یاد عموم میوفتم. عموم آدم رهایی هستش. خیلی وقت پیش هم مادرش و هم پدرش رو از دست داد ولی تسلیم نشد. اون خدا رو پیدا کرده و بود و الان با تکیه به همون خدا کلی پیشرفت تو زندگیش داره. یادمه اینقد از ذره ذره نعمتهای خدا استفاده میکرد و شکر میکرد که تعجب میکردم میگفتم چرا پولاشو نگه نمیداره برا روز مبادا و این حرفا که میگفت خدا اینا و داده تا من استفاده کنم. خودش بقیشم میرسونه . نمیدونید چقد برا خودش ارزش قائله خیلیییی. حتی برا کمباینش هم کولر نصب کرده که یه ذره هم موقع کار گرما اذیتش نکنه چون آگاه بود که خدا سرتاسر براش راحتی و آرامش و لذت میخواد نه چیز دیگه. من خدا رو شکر میکنم بابت همچین ادمای موفقی تو زندگیم که میتونم از رفتاراشون درس بگیرم و استفاده کنم.
خدارو شکر میکنم که تا امروز یعنی روز سوم سفرنامه پیش رفتم و از آگاهی های اون استفاده میکنم. خدا میداند در انتهای این سفرنامه چه حجم عظیمی از آگاهی در وجودم پدید می¬آید. امروز فایل “«اعتماد به ربّ»، پیام ابراهیم از قربانی کردن فرزندش” رو گوش دادم. اولین آگاهی که از این فایل برداشت کردم، آگاه بودن به وجود خدا و تسلیم مطلق اون بودنه. من قبلا عین اکثریت جامعه همیشه دنبال آدم¬هایی بودم که بتونم از تنهایی خودم دور بشم و همیشه از اینکه تنها باشم و حوصلم سر بره میترسیدم. ولی از وقتی با دقت به این فایل گوش دادم، برام خیلی جالب بود که به این نتیجه رسیدم که غیر خدا هیچ کسی نمیتونه اون دوست و یاور ادم تو تنهایی باشه که باهاش همیشه باشه و یه لحظه هم دور نشه ازش. حتی اگر طردشم بکنه؟!! دوستی که واقعا دوست داره بزرگ و ارزشمند باشیم و همه¬ی لذت¬ها و خوشی¬هایی که دوست داریم رو با تمام وجودمون تجربه کنیم. یک دوستی که به همه آگاهی¬ها آگاهه و دانای مطلقه. سرتاسر خرد و علم به همه چی. من قبلا اینقدر غرق در ناامیدی و نشدن ها شده بودم که برای پر کردن تنهایی ام آویزون این و اون میشدم ولی از وقتی فهمیدم که من باید هی پیشرفت کنم و تعیین و رسیدن به اهداف، روش زندگی کردن ما آدماست، خیلی وقته هدف جدیدی برا خودم بدست آوردم. و هر روزش با اون هدف زندگی میکنم و از تنهایی و مسیرم لذت میبرم. در این لذت بردنا دارم رو خودمم کار میکنم تا فراتر از الانی که هستم درک کنم و عمل کنم تا با کوله باری از دانش و آگاهی و البته خرد به دنیای نامتناهی سفر کنم. در این تنهایی میتونم به جرات بگم، خدا بهترین دوست من بوده . دوستی که هیچ¬کس نمیتونه اونو ازم بگیره یا دورش کنه. مگر اینکه خودم بخوام! اره، خدا همچین دوست عزیزیه. دوستی که هر چی بخوام بهم میده. نمیدونم از کجا ولی میدونم یه جوری بهم میده. کلا هم علاقه خیلی شدیدی داره سوپرایزم کنه تا بیشتر خوشحال بشم. جوری که از شوق خوشحالی دوست دارم جیغ بکشم و بغلش کنم و بگم خیلی خوشحالم کردی، خیلی دوستت دارم و عاشقتمممم. حضرت ابراهیم خیلی آگاهی بالایی داشتن که فهمیدن مانند انسانی که روح حقیقی و ذات پاک درونش جریان داره زندگی کردن، نیازمند تسلیم مطلق خدا بودنه. البته این تو حرف راحته ولی تو عمل اینقدر کنترل ذهن و مراقبه لازم داره که بتونی همون آگاهیا رو تو عمل پیاده کنی. اینکه همیشه به منبع وصل باشی و فرمانبردار مسیرخوشبختی تجویز شده برا خودت از طرف خدا باشی. این فایل به من گوشزد کرد که رو آگاهیای خودم کار کنم، به قرآن بیشتر توجه کنم و وقت بذارم براش، یاد بگیرم با ترسام مقابله کنم. یاد گیرفتم فقط مطیع خدا باشم و با اون طرح رفاقت ابدی ببندم و تنها وابسته و نیازمند همون باشم.
سلام به همه دوستای عزیز سایت مثبت عباس منش. امروز روز دوم سفرنامه منه و فایل ” «ظلم به خود» از دیدگاه قرآن” رو مشاهده کردم و راجب حرفای استاد فکر کردم. با توجه به تعهدی که دارم اومدم تا آگاهی هایی که از این فایل دریافت کردم رو با دوستای خوبم به اشتراک بذارم و حتی برا خودم رد پایی از این سفرتکاملی بذارم. اول از همه خدارو شکر میکنم که تا الان متعهد به این مسیر بودم و از خدا میخوام که تو این مسیر همیشه راهنمای من باشه و کمک کنه استوار و ثابت قدم بمونم. خداروشکر از روزی که این سفرنامه رو آغاز کردم تا به امروز که میشه روز دوم، کلی اتفاق مثبت افتاد. با توحه به اینکه تعهد کردم موفقیت¬های کوچیکمم جنش بگیرم و به خودم ببالم تصمیم دارم این موفقیت ها رو اینجا هم بگم. 1) رابطم با دوست پسرم یکم بهتر شده البته آگاهم که پیشرفت یک رابطه و گسترش عشق و صیمیت و تمام خواسته هام از یه رابطه کاملا تکاملی رخ میده و با ایمان به این آگاهی فقط دارم از بهبود هرچند کوچک اما دلنشین این رابطه لذت میبرم و خدارو شکر میکنم. 2) 200 تومن به حسابم واریز شده . تا چن روز پیش اصلا هیج واریزی نداشتم ولی به امید خدا امروز این مقدار پول به حسابم واریز شده.3) امروز غذای مورد علاقه ام رو مامانم درست کرد(ماهی) که به طور کاملا اتفاقی یه آقایی داشت کنار خونمون همون ماهی که من عاشقش بودم رو میفروخت و ما خریدیمو مامان عزیزم به خوشمزگی هرچه تمام تر سرخش کرد.4) این دو روزه خیلی بهتر از اوقات دیگه تونستم آگاه باشم برا خواسته هام و دیدن نکات مثبت و خیلی احساسم خوب بود به صورتی که دیروز و امروز یه سری حرف و عملی انجام شد که من قبلا از شنیدن این حرفا و دیدن این عمل ها خیلی ناراحت میشدم و خیلی روزم به گند کشیده میشد و همیشه تو باورم بود که یه روز ممکنه روز شانس باشه و خوب باشه ویه روز بد باشه و باید تا طی شدن دوره رفع حس بد این روز ادامه داشته باشه که اصلا دیروز و امروز اینطور نبود. به خودم واقعا تبریک میگم که به این حد از آگاهی رسیدم که برا خودم ارزش قائل باشم و با نظر بقیه خودمو قضاوت نکنم. آگاه بودم که تمرکزم رو بذارم رو بقیه چیزای مثبتی که تو زندگیم دارم تا خدا هم از همون جنس بهم بده. این موارد از بهترین اتفاقات مثبتی بود که این دو روزه برام افتاده. و واقعا براش از خدا ممنونم.
اما برسیم به فایل امروز . در نگاه اول با دیدن این فایل اولین چیزی که به ذهنم رسید یادآوری این بود که من همیشه بهانه نرسیدن به یک پیروزی در مسیر خاصی رو ایراد پدر و مادرم میدونستم. حتی یه بار تو حرفای استاد شنیده بودم که ما اکثر باورهامون از محیطمون و از تکرار تو محیطمون گرفتیم و اگه به خودمون نگا کنیم میبینیم که اکثر رفتارامون شبیه پدر و مادرمون هست و … ولی اخرش گفتن که حالا که به آگاهی این رسیدم که هیچکس به غیر خودمون تصمیم گیرنده و کنترل کننده زندگی ما نیست، ولی بازم من تو ذهنم میگفتم نیگا حتی این باورهای بد رو هم از اونا گرفتم و… یا همیشه اگه اتفاقی میوفتاد دنبال مقصر به غیر خودم بودم و چقد راجب اون پیش بقیه صحبت میکردم و حس بدش رو تا چن روز و یا حتی تا چند سال به صورت متناوب منتقل میکردم. به نظر من اینکه ادم بپذیره که خودش مسول اتفاقات رخداده برای خودش هست، یک شجاعتی میخواد که بتونه غرورش رو بشکنه و قبول و تسلیم بشه. بعد دنبال مسیری باشه که بتونه خودش برا خودش اتفاقات خوب رقم بزنه. من قبلا بارها میگفتم باید برم قرآن رو بخونم بعد میگفتم حتما استاد عباس منش خودش یه فایلی داره از تفسیر قرآن و من همونو گوش میدم و استفاده میکنم که تو این فایل استاد صراحتا گفتن که خودمون باید دنبال حقیقت باشیم و حتی به حرفای استاد هم اعتماد و اکتفا نکنیم و خودمون با تلاش خودمون به ایمان به مسیر حقیقی و راستین برسیم این بزرگترین آگاهی من از این فایل بود. من خیلی وقتا عذرخواهی های بیجا میکردم و یا حتی اگر اشتباهی انجام میدادم هی از اون فرد عذرخواهی میکردم تا بلکه لبخندی بزنه و منو ببخشه. هیچوقت دقیق آگاه نبودم که آقا درسته من اشتباه کردم ولی چرا اول از خدا طلب بخشش نکردم و مستقیم رفتم سراغ طرف؟؟ و چرا اینقد خودمو خار کردم تا یه بنده دیگه منو ببخشه! الان که دارم نگا میکنم این با عزت نفس من تناقض داره. درسته من اشتباه کردم ولی با توجه به این فایل من اول به خودم ظلم کردم! و ظلم بعدی که مرتکب شده ام کم کردن عزت نفسم بوده که به نظرم اگر جایز بود عذرخواهی کنم میتونستم با تمام احترام به خودم از طرف عذرخواهی کنم و دیگه دنبال این نباشم که بخشید منو یا خیر. چون دیگه این مساله به خود طرف برمیگرده. خیلی وقتا هم بوده خودمو اینقد اذیت میکردم تا بلکه کسی ناراحت نشه و یا حق کسی خورده نشه و یهو میدیدم دارم زیر این وظایفی که واقعا هیچ لزومی نداشت رعایت بشه، دارم له میشم. دارم خورد میشم و رو به فنا میرم. اینکه آدم میفهمه هیچ کسی هیچ گونه دخالت و کنترلی تو زندگیمون نداره و یا ما هیچ گونه دخالت و کنترلی تو زندگی بقیه نداریم، چقد کار بخشیدن و خود ارزشی رو تقویت میکنه. به ادم یاد میده که آقا اگه فلان اتفاق افتاد اول یقیه خودتو بگیر. بقیه رو ولش کن. ببین چن قدم از مسیر توحیدی خودت دور شدی و رو خودت کار کن برگردی به اصل توحیدی خودت تا اتفاقات بهتری رو تجربه کنی و مسیر انسانیت و بندگی حقیقی رو طی کنی. تا به بنده خالص و مومن خدا تبدیل بشی. به اون بنده هایی که پیش خدا جایگاه و ارزش والایی دارن. بنده هایی که قلبشون مدام در حال مکالمه با خدای یکتاس و قلبشون افسار ذهنشون رو به دست گرفته. چقدر خوبه این مسیر. چقد این آگاهی ها حس پیشرفت و بزرگ شدن به من میده. خداروشکر میکنم هزاران بار.
سلام بر دوستای عزیز و دوست داشتنی سایت فوق العاده عباس منش. چند روز پیش با زدن کلید ” مرا به نشانه ام هدایت کن” به یکی از صفحات این سفرنامه هدایت شدم و متوجه این سفرنامه هیجان انگیز تو سایت شدم که واقعا ذهن منو به چالش کشید تا حتما از اولین سفرنامه شروع کنم و وقایع رخداده و نکات مثبت مشاهده شده رو همینجا ثبت کنم. در اصل همون روز ها من دنبال یه مسیر تکاملی برا تقویت باورها و رسیدن به خواسته هام بودم. همچنین خیلی دوست داشتم فایل 12 قدم رو تهیه کنم ولی فعلا از نظر مالی شرایطش رو نداشتم بخاطر همین واقعا دنبال همچین مسیری بودم که بتونم با خودم عهد ببندم و عملی کنم، که این سفرنامه واقعا ذوق زده ام کرد. من با نگاه به گذشته ام و استفاده از آگاهی های حال حاضرم تا کنون ویژگی هایی که باید رو خودم کار کنم رو پیدا کردم. از طرفی این آگاه بودن به من کمک کرده تا هوشیار تر عمل کنم که از مهمترین این اقدامات کنترل ذهن در جهت مثبت اندیشی و مثبت نگری بود. گاهی وقتا افکار منفی هجوم میاوردن و اینقد قدرتمند بودن که هی تو ذهنم تکرار میشدن و گاهی وقتا اینقد قدرتش فراتر میرفت که یهو متوجه میشدم دارم با خودم حرف میزنم و غر میزنم! یهو به خودم میگم استاااااااپپپپپپپ. توجه به نکات منفی= رخدادن اتفاق منفی. توجه به نکات مثبت = رخدادن اتفاق مثبت. و یهو فرمون ذهنم رو میگرفتم و میبردم سمتی که بتونم حس خوب بگیرم. مثل حرکت درخت تو حیاط، آب بازی با شیلنگ، آب دادن به باغچه و گوش دادن فایلای استاد عباس منش. و وقتی من یه قدم برای کنترل ذهن و توجه به نکات مثبت برمیدارم، بعد چند ثانیه یهو برام اتفاق هیجان انگیز مثبت میوفته که تا چن روز فقط تو ذوق و شوق همون اتفاق میموندم و هی برا بقیه تعریف میکردم. اینقد از این تلاش های کوچیک و اتفاقای کوچیک مثبت برام افتاده که الان دنبال اتفاقای مثبت بزرگترم. دوست دارم هی مدارم بلا بره و خواسته های بزرگ تر و بزرگ تر بکنم تا حس لیاقت و اعتماد به نفسمم بیشتر بشه. ایمانم به خدا هر روز بیشتر بشه و هر روز آروم تر و در صلح تر از دیروز بشم.
برای روز اول فایل” «چند باور قدرتمندکننده» برای رفع احساس گناه” و مشاهده کردم و واقعا بسیار آموزنده و مفید بود. دوست داشتم آگاهی های بدست آورده خودم از این فایل رو با دوستانم به اشتراک بذارم تا به امید خدای بزرگ این آگاهی ها و کاربرد این آگاهی ها و نتایج اونا رو در روزهای بعدی سفرنامه شرح بدم.
مهمترین اصلی که در هر مسیر لازمه، اعتماد به نفس و قلبی پاک برای دیدن مسیر درست و حرکته. این فایل به من آموخت که با آگاهی نگا کنم کجاها من حس لیاقت و خود کم بینی و بی ارزشی میکنم تا همونا رو اصلاح کنم. چه باورهایی رو جایگزین اونا بکنم و مهمترین از همه چه تمرین هایی برای جایگزینی اون باورهای قدرتمند کننده باورهای متقابل باورهای کنونی ام باید انجام بدم. این مسیر به من یه الگوی جستجوی هدفمند ارائه میده که در این الگو آگاهی در اولویت قرار داره. اولین آگاهی کشف باورهای منفیه و آگاهی دیگه آگاه بودن به رفتارها و اصلاح رفتار ها با آگاهی های از پیش تعیین شده جهت جایگزینی هستش. و الان کاری که برای امروز انجام دادم تهیه لیستی از باورهای غلط استخراج شده و باورهای جایگزینی که دوست دارم تو ناخودآگاه من بره هستش و به امید خدا میخوام هر روز همونا رو دوباره مرور کنم و حتی اصلاحشون کنم.