«هم_مدار شدن با خواسته» به کمک استعاره گاز و ترمز - صفحه 8 (به ترتیب امتیاز)

777 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    آزاده گفته:
    مدت عضویت: 2212 روز

    سلام به استاد عزیز نمیدونین من چه جوری تا یک تایم خالی پیدا می کنم به سراغ سایت عباس منش حمله ور میشم واقعا احساس می کنم این ها مطالبی است که روح من سال ها دنبالش بوده ولی همیشه از نظر دیگران کفر بوده که یعنی چی هر چی خدا مقدر کرده همون هست و ما باید فقط تسلیم رضای خدا باشیم .

    و.قتی این فایل رو گوش کردم دیدم من خودم به شخص در زمانی که آرزوهامو دارم در ذهنم مرور و تداعی می کنم کنارش یک عالمه باور محدودکننده چیدم که اصلا هیچ وقت این ها به نظرم باورهای نامناسب نبوده مثلا همین تعیین کردن سن برای رسیدن به یک خواسته که وقتی داشتم به صحبت های شما در مورد دوستتون می گفتین دیدم خدای من همین تعیین سن برای رسیدن به خواسته بطور غیر مستقیم دیگر خواسته های من رو تحت تاثیر قرار داده و من خودم بی خبرم که دارم باعث میشم از خواسته ام دور بشم نمیدونم چه جوری بابت این آگاهی هایی که در اختیارمون قرار میدین تشکر کنم.

    من یک پسر 4 سال و نیم دارم که بعد آشنایی شما در مورد نحوه تربیت و خیلی از مسائل تربیتی و فرهنگ هایی که در جامعه جا افتاده با احتیاط برخورد می کنم و سعی می کنم پسرم مانند ما باورهای محدودکننده را در قالب ضرب المثل و قصه و کارتون نه ببیند ونه بشنود.

    من هم امیدوارم و تمام تلاشمو می کنم تا روزی با پسرم در همان مکان زیبا که این فایل رو ضبط کردیم با هم ملاقات داشته باشیم میدونم اون روز دور نیست چون خوشبختی و رسیدن به خواسته ها حق من است و چیز زیادی نیست.

    به امید روزهای خوب و خوش برای همه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  2. -
    زینب اسماعیلی گفته:
    مدت عضویت: 1761 روز

    🌿پنجاه و هفتمین برگ از سفرنامه من

    به نام اجابت کننده درخواست‌ها؛

    زمانی که هنوز عضو سایت نشده بودم میکسی از فایل های دانلودی استاد رو داشتم که در یک بخشی استاد می‌گفتند “فقط کافیه بخوای تا جهان پاسخ بده. چون این سیستم جهانه که تو می‌خواهی و می شود، چون جهان داره هرلحظه به نیازهای موجودات پاسخ میده.” اون زمان در حد امتحان کردن قانون درخواست میکردم، یعنی اگر ظهر فایل رو گوش میدادم همون لحظه درخواست میکردم و بعد در کمترین زمان ممکن خودش اتفاق می افتاد!! با غذاهای موردعلاقه‌ام شروع کردم که در طول یک هفته چه چیزایی دوست داشتم مادرم درست کنه و از لیست ۱۰تایی من ۵ یا ۶ تا از غذاهای موردعلاقه‌ام درست میشد و اون دو روز آخر هم خودم بودم که تغییر پلن میدادم و می‌گفتم چقدر خوب میشه که یک شب هم رستوران بریم. و اتفاقا پدرم میگفت نظرتون چیه برای فلان شب شام بریم بیرون؟ خدایا انقدررر حال میکردم و داخل دفترم ذوق میکردم و سپاسگزاری می‌نوشتم و به خودم نشون میدادم که ببینن همش خودت ساختیا زینب!

    بعد لول هی بالاتر رفت که نمیدونم از کدوم بگم ،،، از کتاب‌هایی که در لیست خریدم بودند، کلاس هایی که دوست داشتم استارت شون رو زودتر بزنم، پلی شدن آهنگ های مورد علاقه‌ام (این مورد از favorite هام هست خیلیی حال میکنم هردفعهB)، هربار خلق کردن یک سبک جدید در طراحی هام، پیدا کردن فیلم هایی که در زمان مناسب انگار فقط برای همون لحظه جلوی روم قرار می‌گرفتند تا ایده و الهام بگیرم، آهنگ هایی که نه اسمشون رو می‌دونستم و نه خواننده شون رو اما چون دوست‌شون داشتم از راه های مختلف همههه شون بلااستثناء (حتی اونهایی که با وجود تحریم نمی‌تونستم از سایت بگیرم هم به طرز باورنکردنی) به دستم می‌رسیدند!! _الان که دارم فکر میکنم حتی نمیدونم چطور!

    از دوست هایی که یه مدت ازشون خبر نبوده و فقط بهشون فکر کردم و بعد بهم پیام دادن، یا برانگیخته کردن بخشی از شخصیت دوستام که همیشه با من با عشق، با احترام، با دید مثبت، با امید و انگیزه حرف می‌زنند!! درصورتی که قبلا اینطوری نبودند و یا اینکه با بقیه یک‌جور دیگه حرف می‌زنند که تعجب می‌کنم. یا مثلا یادم میاد در ایام عید اصلا خیلی عجییب هوس خرید کردم! و اصلا یادم نمیاد چه اتفاقی افتاد که اتفاقا هر روز من و مادرم به یک دلیلی می‌ رفتیم برای خرید و چقدررر خوش می‌گذشت^^ و کلا تمرکز روی شادی و لذت بیشتر بود و قانون بدون تغییر احساس خوب=اتفاقات خوب بود که با دقت تمام هر روز خودش رو به ما نشون میداد و عید سال قبل، برای اولین بار تونستم با تک تک سلول هام این قانون رو درک و حسش کنم هرچند که تمرکز روی نکات مثبت و زیبایی های ما ناخودآگاه بود. اما قانون که دلیل و منطق یا خودآگاه و ناخودآگاه نمیشناسه…

    یا جریان همین مسافرتممم،، که چهار روز پیش با خودم میگفتم چقدر خوب میشه قبل از حضوری شدن مدارس یه مسافرت برم و مادرجون و آقاجونم رو ببینم. اما هیچ ایده ‌ای نداشتم که چطور و کلا بیخیال شدم که دو روز پیش خانواده گفتن یه کاری پیش اومده و باید بریم اون اطراف، و من چقدر خوشحال شدم که خدایا شکرتت واقعا. حقیقتش من یادم رفته بود که این فایل دوباره بهم یاد آوری کرد که این کلا روند طبیعی زندگی کردن هست که تو می‌خواهی و می شود و اگر می‌خواهی و نمی‌شود باید تعجب کنی. خیلیی خواسته های دیگه در این بین هست که حتی فراموش کردم اما مطمئنم من خواستم و جهان پاسخم رو در سریع ترین حالت ممکن داد و من همیشه در حیرت بودم از این حد سرعت برای تحقق خواسته ها😃😃 اما یادآوری این ماجراها برای من یک سوال اساسی ایجاد کرد که پس چرا خواسته های دیگه‌ای که دارم و یا هرچیزی که تا به الان درخواست کردم، انقدر سریع وارد زندگی من نشدند؟

    و چقدر استاد اینجا قشنگ توضیح دادند که “اگر تو درخواستی داری و دیر می‌شود یا اصلا نمی شود، ایراد از تو و باورهای تو هست.” بخاطر این نیست که خدا برای تو نخواسته یا یک عامل بیرونی اجازه نمیده و.. بلکه همش برمیگرده به خود من، من و ذهنم، من و باورهای محدودکننده‌ای که ترمز های مخفی ساختیم. هرچند ناخودآگاه اما دیگه باید کشف بشن، وقتش رسیده که یکم به درون خودم نگاه کنم و اونها رو پیدا کنم ببینم چه باورهایی اجازه نمیدن که راحت و سریع مثل خیلیی از تجربیات و خواسته های هر روزم اتفاق بیفتند؟ چه ترمزی در باورهای من هست که نمیزاره سیکل رسیدن و اتفاق افتادن خواسته هام رو طبیعی تجربه کنم؟ اما من بازم سپاسگزارم که همه ترمزهام درون خودم هستند و من میتونم با کار کردن روی خودم و انرژی گذاشتن برای کشف و جایگزین کردن اونها در روند نتایجم تغییر ایجاد کنم. این همون عدل خداوند هست که ۱۰۰درصد زندگی هرکدام از ما رو دست نخورده و بدون هیچ پیش فرضی بهمون داده تا فقط خلق کنیم. و فکر می‌کنم کسی در این بازی موفق هست که باور کنه میتونه هرطور که بخواهد خلق کند، هیچ محدودیتی برای خودش و خواسته هاش قائل نشه و اگر چیزی در ظاهر امکان پذیر نیست یعنی ترمزی جلوی گاز رو گرفته که باید برداشته بشه تا وییییژژژژ… با سرعت بالا به سمت خواسته حرکت کنه. و من به اون نقطه میرسم قطعا، همه میتونیم برسیم.. به امید روزی که تجربه خواسته هامون در کمترین زمان ممکن، جزوی از روند طبیعی زندگی کردن برامون بشه:)

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  3. -
    لیلا عفت گفته:
    مدت عضویت: 2011 روز

    بنام خداییکه هرآنچه دارم ازآن اوست وآنچه ندارم از نداشتنش

    خدایا میخوام تورو نفس بکشم میخوام رنگ توروبکارهام بزنم وتوانگیزه تمام کارهام بشی تا رهاشم از چگونگی ها رهاشم از حسرتهاوحسادتهاومقایسه ها تارهاشم از نگرانی برای آینده م رهاشم از نقشه کشیدنهای ذهنم ومنطقهای محدودش که چطوری منوبرویاهام برسونه میخوام خالص شم برای تو تا روی شونه های توسوارشم وتومنوبتمام خواستهام برسونی کمکم کن تا کامنتی که قلبم تو دردرونم طلب میکنی بنویسم کمکم کن تاردّپایی ازخودم بجابزارم که بعدهاروشنگرراهم باشه وروشنگرراه دوستانی که نیازدارن بخوننش تاازم بیادگاربمونه تواین سرزمین ابراهیمی وتوحیدی

    بانام دوباره ت آغاز میکنم که مقلّب القلوب والابصار قلبمودگرگون کن وبچشهام نورهدایتتو بتاب وبه اندیشه هم پاکی خودتو عطاکن تا درست بنویسم ردپای این روزهامو

    وقتی وارداین سرزمین این درکهاشدم زندگیم پربوداز حسرتهاوحسادتهاوکینه ونفرتهایی که نمیدیدمشون نمیدونستم که دارمشون وبرای همینه که ازهمه طرف تحت فشارم خدایا فریادزدم وازتو کمک خواستم وبازهم نفهمیدم که تودر استاد برام تجلی کردی ودوباره هم دچارشرک شدم استادو دیدم وذهنم دنبال مقایسه ها وبت کردن استادم گشت مند ببخش توروندیدم ودیردرک کردم توبودی در سید حسین برام تجلی کردی درمریم بانو تجلی کردی در دوستانم تجلی کردی خدایا کمکم کن تا بفهمم کسی جزتو نیست خودمم نیستم همه چی تویی تویی که اینروزها یه کم دارم مفهوم توحیدو درک میکنم داری قدم بقدم ازترسهام نجاتم میدی وبارهای سنگینو ازروی شونه هام برمیداری وترمزهامو بهم میشناسونی تا گازبدم با اندیشه ی تو وبسپت خواستهام قدم بقدم حرکت کنم

    خدایا میپذم تمام ترسهاوضعفهامو میپذیرم که مسولشون منم وخودمم که میتونم باپذیرششون وبا آگاه شدن بهشون ویادگرفتن قانونهای قشنگت اونورا بزارم کنار ومسائلپو حل کنم تا لذت ببرم از لذت ببرم ازخودم از داشته های الانم وشناسایی شون کنم وبتونم منم مولد ثروت بشم بااحساس لیاقتم با نوازش کودک نابغه ی درونم با امیدوانگیزه دادن بهش بابیادآوردن توانمندیهاش

    اینروزها با پاگذاشتن روی ترسم ونشستن پشت فرمون تازه دارم لذت میبرم ازاین وسیله ای که مسخرم کردیش وبایادگرفتن قوانینش کیف میکنم که خودم میرم هرجاکه بخوام میرم توپارک کتابهای قشنگمو میبرم وبلندباورهای تاکیدی پوباصلح برای خودم میخونم رهاوآزاداز هرچی غیرازخودم وتو

    وامروز قلبم مشتاق فریادزدکه بیام اینجا واین شوق وذوقمو اینجا بنویسم برای استادعزیزم که تودراوبرام تجلی کردی خدایا ممنونم استادعزیزم ممنونم که اینقدرزیباوساده خداروخالص شناختی وبمن آموختی چطورازخودم وخداوندم لذت ببرم اشکهای شوقی که ازچشمهام سرازیره قلبم که پرازاحساس براتون عشق وسلامتی وبهترینهایی که لایقش هستین رو میخواد واین روزها عاشق ترین آدمم که برای همه ی دنیا عشق وامیدوحال خوب وهمه ی نیکهای این جهانو طلب میکنم خدایا نزدیکترم کن بخودت بخودم به اصلم تا حال دلم همواره اینگونه باشه باتوکه راحتترکشف کنم استعدادهایی که دردرونم قراردادی تا شکوفاشون کنم مثل همه ی این عزیزانی که اینروزهادارم بالذتترتحسین شون میکنم

    خدایا همه ی بارهای روی شونه هامو افکارمنفی مو ذهن محدودمو بتومیسپارم تاخودت برام حل وفصل کنی وبارمو سبک کنی تا من لذت ببرم ازاین حس رهایی باتو ومن ازعشق به تووخودم وهمگان سرشارتربشم وبادرونم هماهنگ بشم وشاداب ترزندگی رو تورو زندگی کنم ونفس بکشم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  4. -
    حسین حاجی چرمهینی گفته:
    مدت عضویت: 3962 روز

    سلام. همینکه استاد میگن که اصلا قرار براینه که تا بخواهی و جهان پاسخ میدهد .. خودش حس کشف یک ناشناخته رو به ادم میده ، حس اینو میده که برای پیداکردن مساحت کف استخر میشستی و دونه دونه کاشی های ده سانتی رو میشمردی .. بعد کسی بیاد بگه که میدونستی که میتونی یبار طول و یبار عرض رو حساب کنی و مثل بشکن زدن ضربشون کنی تا مساحتش بدست بیاد؟ یعنی دقیقا همچین احساسی میده حرف استاد. انگار تا وقتی استاد دربارش صحبت نکردن نمیشه.. ولی بعدش یه اتفاقی میافته میگی جدی؟ واقعا میشه؟! اصلا خیلی احساس خوبی بهت دست میده.. اگه بعد روش کار کنی هم میتونی تجربش هم بکنی.

    خیلی چیزا اینجوری بوده .. یا مورد دیگه استاد میگفت .. اگه روخودت بخوای کارکنی .. و واقعا مصمم باشی .. جهان بهت وقت کافی میده .. و اتفاقاتی میافته که تو وقت داشته باشی .. تا قبلش تو ذهن من ممکن نبود .. بعد گفتم جدی ؟ پس میشه .. حتما شدنیه .. و بعد که روش کار میکنی میبینی واقعا هم همینطوره.

    خب اینا خودش ترمزه به نظر من در درجه اول.

    حالا یه ترمز خیلی مخفی تو ذهنم بود که خیلی عجیب غریبه اما هست دیگه .. باید درباره ش جدی باشم.

    اقا داشتم به استاد فکر میکردم و این جمله که ایشالا میاین و دور هم اینجارو میگردیم.. احساس کردم توی ذهنم یچیزی درباره این موضوع اشتباهه درصورتی که یه حس خوبی باید بهم میداد.

    بعد متوجه شدم که من از بچگی بهم گفته شده که قراره امام زمانی ظهور کنه و همه چی رو درست کنه و دنیا رو نجات بده .. شما رو نجات بده ..اولا که خود این موضوع که ما فکر کنیم کسی قراره بیاد و مارو نجات بده و شرایط رو خوب کنه خودش ینوع شرکه و همینطور باور خیلی محدود کننده .. اصلا مگه ما باید نیاز به نجات داشته باشیم..و مگه قراره نجات ما توسط کسی غیر از ما اتفاق بیافته؟ خب من فکر میکنم این مشکل بزرگیه.. و در ادامه همچنین گفته شده به من که دنیا پر از ظلم و جور و بدبختی و فساد میشه و اون شخص اون منجی ظهور میکنه ! خب این باعث میشد که توی ذهن من این اتفاق بیافته که وقتی بلا سرمون میومد یکمی هم خوشحال میشدم.. یا وقتی اوضاع خراب باشه انگار ته دلم راضی میشم .. که اره بزار همینجوری خراب بشه اوضاع ببینیم بالاخره میاد اون منجی یا نه .. یجورایی این همیشه تو ذهنم هست که اوضاع قراره همیشه بدتر بشه .. و دنبال نشونه های این موضوع در کل جهان بوده ام و یجورایی انتظار بدتر شدن همیشگی اوضاع رو داشتم .. نه بهتر شدنش رو و چون توی اون مدار هم بودم فقط همونا رو میدیدم! که هرروز داره اوضاع بدتر میشه و اتفاقا خوبه که بدتر بشه تا بالاخره اونقدر بد بشه که دیگه نتونیم کنترلش کنیم و یکی از بیرون بیاد و مارو نجات بده .

    به خاطر همین وقتی استاد گفت که شما میاین و ما دور هم لذت میبریم از دنیا .. یا اینکه میگفت دنیا داره هرروز بهتر از قبل میشه.. گسترده تر میشه .. ثروتها داره بیشتر میشه ..و.. یجورایی همیشه مخالفش بودم از زوایایی مخفی توی ذهنم.پس این ترمز هست.

    بابا کسی نباید بیاد مارو نجات بده .. این ایده ی منجی بنظرم خیلی میتونه برای کسی که میخواد زندگیشو خودش اونجوری که میخواد بسازه سد بزرگیه..

    خود خدا به ما این قدرتو داده که هرجوری که میخوایم زندگیمون رو خلق کنیم.. پس منجی دیگه چیه؟!

    و دوستان درباره ترمزها دلم میخواد باتمام وجود برطرفشون کنم و یاد این جمله میافتم

    “چون به دست خویشتن بستی تو پای خویشتن ، هم به دست خویشتن باز کن ، کمال اینست و بس”

    و نه که منتظر باشیم تا اوضاع خودش خوب بشه .. یا یه دولتی بیاد اوضاعو بهتر کنه .. یا هر کسی بیاد و مارو ازین شرایط بیرون بیاره .. و یا بدترش مثل من ترمزی داشته باشیم که بگه .. اوکی بزار همه چی بدتر بشه .. نمیخواد کاری بکنی .. اگه به فلاکت بیافتیم بهتره.. اینجوری دیگه واقعا منجی لازم میشیم..

    بابا تا وقتی قوانین خدا هستند که میلیونها سال قبل ما بودن و تا ابد بعد از ما هم خواهند بود .. ، هیچ کسی منجی لازم نیست .. مگه اینکه باور داشته باشه که باید کسی بیاد و نجاتش بده .. که این خودش محکوم به شکستای پی در پی هستش بخاطر اینکه این باور ریشه اش شرکه.

    خوشحالم دربارش نوشتم.. خیلی بهم کمک شد.. متشکرم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  5. -
    آینا راداکبری گفته:
    مدت عضویت: 3350 روز

    سلام

    خواسته داریم یعنی گاز

    چیزی که جلوی خواسته ما را میگیرد میشود ترمز که 99 درصد ناخودآگاه است

    باید بفهمیم که کجای باورهای ما اشکال دارد که ما را از خواسته خود دور می کند

    جهان خیلی سریع پاسخ خواسته ها را میدهد

    به خواسته های همه؛ موجودات جواب میده و خیلی سریع این کار را انجام میدهد اگر ترمز نداشته باشیم به محض اینکه اراده کنی اتفاق میافتد.

    جهان این طوری است می خواهی و می شود و اگر نمی شود یا دیر می شود یعنی تو ترمز داری که باید برطرفش کنی.

    جهان همیشه طبق قوانینش و منظم دارد همیشه کارش را انجام میدهد و از بی نهایت طریق این کار را انجام میدهد ولی به چه طوری آن کاری نداریم چون نمی دانیم.

    سرعت رسیدن من به خواسته هایم هر روز داره بیشتر و بیشتر وبهتر میشود

    اگر ترمزی وجود نداشته باشد تا پایت را روی گاز می گذاری اصلا پرواز می کنی

    تا پایمان را از روی ترمز بر میداریم، چنان سریع حرکت میکنیم که برای خودمان هم غیر قابل باوراست

    کسانی می تواننداین کار را بکنند که باور دارند خدا زود جواب میدهد و می خواهی و میشود و این کار جهان است ؛ پس این آدمها می آیند فکر میکنند و این باور اشتباهی رادارند که خیلی پنهان است

    از سوالهایی که می پرسیم می توانیم باورهای خود را شناسایی کنیم

    از خودم بپرس چرا در این زمینه پیشرفتم کم است و خودم ترمزهایم را پیدا کنم

    تمرکزت روی خواسته باشد نه روی ناخواسته

    آیا به سمت خواسته امان حرکت میکنیم یا به سمت ترمزه می رویم ؛ ترمزرا رهایش کنیم با باورهای خوب فقط عمل کنیم.

    وقتی باورهایت درست باشد اگر پایت را روی گاز بزاری حسابی به جلو میروی و پیشرفت میکنی و کافیست که فقط پایت را از روی ترمز برداری.

    تمرکز ما روی موارد مثبت و خوب باشدو زیبایی .

    افکارت داره زندگیت را رقم می زند

    فرکانسی که از باورهایت ساطع میکنی زندگیت را رقم می زند

    خدا برای همه ما بهترین را می خواهد اگر بهترین نیستیم توجه و فکر خودمان اشکال دارد. نه کار خدا

    افکارما دارد اتفاقات زندگی ما را رقم می زند

    ترمزها در ظاهر خیلی بی ایراد دارند کارمیکنند که ظاهرا هم خوب هستند.

    هیچوقت منتظر هیچی نباشیم

    داریم طبق قانون عمل میکنیم ولی جواب نمی گیریم یعنی یک جایی از باورهای مااشکال دارد که شاید ظاهرا هم خوب باشد ولی دلیل در همان باورهای ماست که همان ترمزهاست و گرنه جهان بی نقص داره عمل می کنه .

    دنبال این نباشیم که خدا درست عمل میکندیا نه و جهان درست عمل میکند یا نه ؛ برویم روی باورهای خودمان و ببینیم خودمان کجا اشکال داریم.

    هر چقدر ترمزها را برداریم بهتر حرکت می کنیم و پیشرفت میکنیم .

    بچه ها چقدر راحتند بدنیا می آیند شیرشان آماده هست یعنی تا می خواهد میشود؛ ما هم الان همین طوریم اگر نیستیم خودمان این طوری باورهایمان را شکل داده ایم.

    مقاومتهای ما آن موقع خیلی کم بوده، حالا مقاومتهای زیادی داریم که باید آنها را برداریم.

    به نبودها فکر نکنیم.

    ما بدنیا آمدیم خالصانه همه چیز هم درست بوده است، ما خودمان خودمان راخراب کرده ایم.

    روی خودت تمرین کن باور کن و روی باورت اول از همه کارکن و باورهای مناسب برای چیزی که می خواهی بساز.

    همه چیز شدنی است وقتی که باورهای خوبی داشته باشی.

    همیشه بخواهیم که بیشتر بدانیم و بیشتر روی خود کارکنیم راحتتر و بهتر هم هست.

    اگر ترمزها را برداری خواسته ها خود به خودانجام میشود.

    هیچ کس در هر چیزی از زندگی ما مقصر نیست؛ ما خودمان برای همه اتفاقات زندگی خود مقصر هستم.

    موفقیت ادامه دارد………..

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  6. -
    رهاخانم گفته:
    مدت عضویت: 2161 روز

    خدایا شکرت. من ذهنم نمی تواند بپذیرد که همیشه در رشد باشد همیشه در تصاعد باشد

    دلم می خواهد همیشه در رشد باشم

    ولی ذهنم ولی ترمز نمی گذارد

    حالا با دیدن زندگی استاد فهمیدم هستند کسانی که همیشه در رشد هستند

    برادر شوهرم همیشه در رشد است

    پای راستش مشکل دار شد در رشد بود . شاگرد ایشون رو خودش را دارد زد و همه متعجب بودند ایشون در رشد تصاعدی بود.

    همنورد همسرم همیشه در رشد است اون هم در رشد تصاعدی

    پس من خودم قبول کردم و ذهنم

    این را پذیرفته که برای من که نیست

    برای من که نمیشه

    من با برنامه های استاد از بدهی

    و از صفر خدا را صد هزار مرتبه شکر

    به مرتبه ی متوسط رسیدم

    و گاهی وقت ها هم در تصاعد بودم

    ولی همیشه نه پیوسته نه

    چون ذهن من قبول کرده که همیشه که نمیشه در تصاعد و رشد باشی بالاخره باید یه کمی هم بری

    پایین و سقوط کنی دوباره یه کم بیای بالا

    چرا ؟؟؟

    چرا من همیشه در رشد و توسعه و پیشرفت و رشد نباشم ؟؟؟؟

    چون کسی را ندیدم که همیشه در رشد باشه اگر هم دیدم گفتم حتما

    از کارهای خلاف و غیر قانونی

    تونسته وگرنه که نمی تونه

    البته مثالها زیاد هستند برای کسانی که از راه خلاف و غیر قانونی و مال این و اون را خوردن به قصرهای

    فوق لاکچری رسیدند

    ولی این مثالها برای من است

    برای آدمهایی که باور نکردند که همه از کارهای خلاف و مال مردم خوری به این قصرها و ویلاها دست یافته اند خب معلومه که چون باور نکردند

    پس خودشون هم از راه های زیادی

    جذب کرده اند خدا را شکر خدا بهشون بیشتر بده .

    پس من باید بپذیرم که می تونم همیشه در رشد باشم

    پس من باید بپذیرم که می تونم

    همیشه در موفقیت های زیاد باشم

    و از خداوند بخواهم همیشه

    و همیشه هم خدا را سپاسگزار باشم برای از کوچکترین موفقیتهایی که بدست آورده ام تا بزرگترین موفقیت هام .

    مثلا یه روز بورس سهام هایی که دارم می‌ره بالا و خوبه چند روز بعد

    میاد پایین

    یا اینکه یه روز اونقدر نعمت دریافت می کنم خدا را شکر ولی دیگه قطع میشه تا چند روز

    البته خدا را شکر سپاسگزاری هم می کنم

    ولی این وصل شدن و قطع شدن را

    باید ریشه یابی کنی خدا جون برام

    و خودت درستش کنی

    تا همیشه در اوج باشم

    یا اینکه در بیزینس اوضاع خوب پیش میره. مشتری میاد و حواسم به تکامل هم هست و اوضاع بهتر و بهتر میشه یه دفعه با یه تضاد که اون هم با کنترل ذهن و توجه بر روی نکات مثبت هست اوضاع بهم می ریزه و مشتری هست پول هست خدا را شکر ولی من برای

    همیشه در اوج بودن کار می کردم

    و اوضاع در حد متوسط باقی می مونه و همینطور متوسط رو به جلو می ره

    و نه در حدی که تصاعدی شود

    و تصاعدی بمونه

    و همیشه در تصاعد باشم

    البته خدا را بی نهایت سپاسگزارم

    برای اینکه قبلا تا با یه تضاد همه

    چیزی را از دست می دادم

    ولی الان نه خدا را شکر این طوری نیست

    ولی تصاعدی هم نیست

    و باز هم هدایت خداوند

    باید به دفعات بیشتر سپاسگزاری

    را مکرر انجامش بدهم

    هر موفقیتی را کوچک نبینم چون شاید برای من کوچک است ولی من باید بولدش کنم.

    امروز در تمرین ستاره قطبی از خداوند خواستم که بهم بگه بهم نشون بده

    از خداوند خواستم که همیشه در رشد باشم

    همیشه در تصاعد باشم

    همیشه موفقیت کسب کنم

    همیشه در خرید کردن باشم.

    در دوره کشف قوانین زندگی یاد گرفتم که وقتی هم موفقیت بدست آوردم حالا بهترش را بخواهم

    از این بهتر چطور.

    خدایا شکرت

    .

    یعنی اونقدر این باور ریشه دارد که گاهی وقت ها میام توی سایت بصورت ناخودآگاه به خودم میگم ببینیم هنوز استاد هست ؟؟!!!! نکنه سقوط کرده ؟!؟!

    دیگه نمیتونه !!؟!! حرفی دیگه نداره بزنه و همین طور رگباری ذهنم میره جلو

    در صورتیکه همیشه می بینم استاد عشقم ماشاالله احسنت همیشه در اوج هستند

    همیشه خندان . شاد . خوشحال

    همیشه رو به کمال

    یا با اینکه این همه فایل و سریال و دوره ووو با خانم شایسته عزبز و دوست داشتنی دارند باز هم ذهنم میگه ببینیم هنوز با هم هستند ؟!؟؛ اینها که معلومه دیگه با هم نیستند

    بعد می بینم ماشاالله رابطه شون از قبل هم

    بهتر شده خدا را صد هزار مرتبه شکر خدا را بی نهایت شکر

    اینها همه را ذهنم میگه

    و باید منطقیش کنم

    چون اگر منطقی نکنم برای خودم بد هست . خودم سقوط می کنم. خودم در حد متوسط باقی می مونم

    و بعد متعجبم که کجا رفت ؟؟ چرا این جوری میشه ؟!؟؛

    خدایا شکرت برای رشدهای استاد عزیزم

    خدایا شکرت برای رشدهای بچه های سایت

    خدایا شکرت برای پیج های فعال و خوب

    خدایا شکرت برای فعالیت های همیشگی در سایت عباس منش دات کام

    خدایا شکرت برای موفقیت های کوچکم

    خدایا شکرت برای گوش دادن به این فایل

    خدایا شکرت استاد عباس منش عزیزم همیشه در اوج هستند الهی شکر

    خدایا شکرت برای موفقیت های خودم

    خدایا شکرت برای موفقیت های برادر شوهرم

    خدایا شکرت برای موفقیت های خانم شایسته عزیز و گرامی و محترم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  7. -
    صدف احمدی گفته:
    مدت عضویت: 2388 روز

    استعاره گازو ترمز

    من هدایت شدم به این صفحه و این صفحه برای من جذاب تر از هر چیزی در زندگی ظاهر شد در حدی که منصرف شدم از فوتبال تا مطالعه کنم این صفحرو و کامنت بنویسم ،

    خدایا سپاسگزارم بخاطر این هدایت زیبا

    هدایت امید بخش

    هدایتی که داره بهم میگه راه درسته ادمه بده

    من الان فهمیدم نیرویی که مصرم به جهتش حرکت کنم گازه و ترمز ها اون موانع ذهنیه

    گفتن همین منو کلی امیدوار کرد

    بهم گفت ببین برا همه همینه پروسه خواسته فقط تو این بدبختیارو نداری

    ینی فهمیدم عاقا یه قانونه

    نه که ندونم الان یه درک بهترو جدید تری در رابطه باهاش دارم ؛)

    شکرالله

    که ما هر چی بهتر میشیم

    همه چی قشنگ تر تو ذهنمون جا میفته

    ساده تر میشه برامون

    حرکتمون روون تر میشه

    و همه چی هی بهتر و بهورو بهتر میشه

    خدایا هدایتمون کن به سمت بهترین راه راهی کسانی که بهشون نعمت دادی

    خدایا شکرت شکرت شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  8. -
    Only god گفته:
    مدت عضویت: 2720 روز

    سلام خدمت استاد عزیزیم و همه ی خانواده ی هم فرکانسیم

    چقد عالی بود این فایل سر صبحی احساسم عالی شد اصلا نمیتونم از شدت خوش حالی یجا بشینم استاد ازتون سپاسگزارم که انقدر عاشقانه هر جایی که میرید برای ما یه فایل فوق العاده تهیه می کنید

    استاد شک نکنید که چند سال دیگه همه ی اعضای این خانواده ی بی نظیر رو توی فلوریدا میبینید چون انقدر دوستان بی نظیرن که حدو حساب نداره(با خوندن چندتا از کامنتای سایت همه به این نتیحه رسیدن فکر کنم)

    خلاصه که ایشالا همه ترمزهارو کشف میکنیم و با سرعت مثل موشک به سمت خواسته هامون حرکت میکنیم

    وای چقد خوبه حالم

    خدایا شکررررت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  9. -
    مریم و همایون گفته:
    مدت عضویت: 2637 روز

    سلام استاد جونم مرسی از این فایل بسیار مفید و اخرش هم با اون غذاهای خوشمزه دهنمون اب میفته با دیدنشون خیلی دوست داریم با خرج شما بریم با خانواده رستوران خوش بگذرونیم . استاد جونم واقعا دلمون برای میکاییل تنگ شده بود خوب شد دیدیمش مرسی میبوسیمتون اهنگهاتون مارو کشده وای که چه دلمون رو میبرید به جای جای امریکا منتظره نتایج فوق العاده ما باشید استاد جونم عاشقتونیم .استاد جونم اهنگهارو تو تلگرام برامون بذارید سپاسگذارم . از صمیم قلب دوستون دارم استاد جونم شما رو به ارزوتون میرسونم که دیدن ما در فلوریدای امریکاست . قول دادم موهام رو کوتاه نکنم تا اونجا برم ارایشگاه من عاشق موی فشن کوتاه هستم از نوع امریکاییش . میخندی استاد دوستون دارم .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  10. -
    محمد دِرخشان گفته:
    مدت عضویت: 1923 روز

    به نام‌ خداوند متعال

    سلام

    تفاوت میان از دست ندادن و بدست آوردن

    پارسال من با یک دوستی شریک بودم حدود 2 ماه در کار خرید و فروش تره بار

    کار ما احتیاج به کارتخوان داشت و دوست ما کارت خوان داشت و از اون استفاده میکردیم اوایل بعد که بازار خوب شده و کاسبی ما گرفت این دوست ما گفت که دیگه رفتیم هر جایی یه شماره کارت میدیم و میگیم پولا بریزیم تو شماره کارت که مالیات ندیم،منم گفتم باشه،خلاصه ما به دو سه نفر بار فروختیم و شماره کارت دادیم پولا هی امروز فردا کردن تا من به دوستم گفتم دیگه هر جا رفتیم کارت خوان می‌بریم و میگیم که کارت بکشن،حالا دوست من بحث که نه فردا مالیات بیاد تو میدی چرا مالیات بدیم و …. منم گفتم بابا پول در بیاریم چه اشکالی داره مالیاتش را هم میدیم،خلاصه نشد که نشد و من خودم رفتم یه کارت خوان خریدم و گفتم بفرما هر جا رفتیم اینا می‌بریم مالیاتش را هم من میدم مشکلی نیست.

    نمیدونم چرا ما با مالیات دادن مشکل داریم آقا درآمد داشته باشیم،سود کنیم مالیات هم بدیم چه اشکالی داره

    دولت هم باید از یه جایی حقوق کارمندها را بده یا نه،نمیدونم چرا این روزها مالیات دادن اینقدر مسئله بزرگی شده تو ذهن مردم

    میری جنس بخری میگه کارت به کارت کن،کارت نکش

    میری ماشین درست کنی میگه کارت نکش کارت به کارت کن

    چقدر ذهن فقیر و کوچک داریم ما،چرا نمی‌خواهیم بزرگ فکر کنیم،چرا نمیخوایم 50 میلیارد بفروشیم 100 میلیون هم مالیات بدیدم،می‌خواهیم 5 میلیارد بفروشیم و مالیات ندیم

    بزرگ فکر کنیم تا بزرگ بدست بیاریم،جای کوسه تو دریاست نه رودخونه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای: