یکی از ملموس ترین جاهایی که «باور احساس عدم لیاقت» خود را نشان میدهد، رفتاری است که نسبت به پرداخت بهای خواستههایمان داریم.
از ملموسترین لحظاتی که میتوانیم «باور احساس عدم لیاقت» و «باور به کمبود» را در خود شناسایی نماییم، لحظاتی است که به شدت بر سر بهای کالای مورد علاقهمان چانه میزنیم یا بدتر از همه، با اینکه توان تهیهاش را داریم، اما به دنبال راهی برای نپرداختن قیمت واقعی آن و تخفیف گرفتن هستیم. یعنی همیشه داشتن خواستههامان را موکول به زمانی میکنیم که یک جنس تخفیف بخورد.
در یک کلام، پرداختن بهای خواستههامان برای ما کاری بسیار سخت است.
به خاطر این کد مخرب در ذهن، وقتی بابت کالا یا تجربه ای پول می پردازیم که دوست داریم، گویی جان از بدنمان خارج میشود و به شدت احساس بدی پیدا میکنیم و این بدترین فرکانس درباره «کمبود ثروت» است که یک آدم به عنوان خالقی که با فرکانسهایش، تجربههایش را خلق میکند، میتواند ارسال کند. فرکانسی که از یک طرف ما را وارد مدار کمبودهای بیشتر میکند و همزمان از نعمتهای بیشتری دور میکند.
اگر خوب خودمان را بشناسیم و ریشه ی رفتارها و واکنش هایمان را بدانیم، می فهمیم که موضوع تخفیف گرفتن نیست بلکه پای چند ترمز جدی در میان است که خودشان را به شکل تلاش برای به دست آوردن خواسته هایمان با تخفیف، نشان میدهند.
به همین دلیل دوست دارم یک نکته اساسی را اول از همه به خودم و سپس به همه افرادی که این متن را میخوانند و به دنبال موفقیتهای مالی پایدار هستند، یادآور شوم و ترمزی را به آنها نشان دهم که شناختن و رفع کردنش، از هر تخفیفی که بخواهی بدست بیاوری، سودمندتر است و می تواند عاملی باشد برای ورود ثروتهای بسیار به زندگی ات.
در واقع این جنس از رفتار که برنامه ریزی می کنیم تا تجربه خواسته هایمان را به زمانی موکول کنیم که یک جنس تخفیف می خورد یا به طور کلی به دنبال داشتن خواسته هایمان به صورت رایگان، تخفیف و… هستیم یعنی پرداخت بهای خواستههایمان برایمان سخت است، این رفتار خبر از دو باور بسیار مخربی می دهد که سرمنشأ تمام کمبودها و نداشتن هایی است که در زندگی خود تجربه می کنیم.
سردسته ی این دو باور، «باور به کمبود» است.
باور به کمبود نعمت، ثروت، عشق، موفقیت و هر چیزی است که ما آن را ارزشمند میدانیم.
سپس در ادامه کار به همین جا ختم نمیشود و این باور مثل یک دستگاه مولد، شروع به تولید هزاران باور محدود کنندهی دیگر نیز مینماید که در تمام تار و پود وجودمان ریشه میدواند و ما را وارد مداری میکند که از مدار ثروت فرسنگها فاصله میگیریم.
به همین دلیل، حتی تجسم کردن ثروتمند بودن هم برایمان سخت میشود.
قانون این است که مدار تخفیف خواستن، با مدار خواستنِ ثروت، از هم جدا هستند. نمیتوانی هم به دنبال تخفیف باشی و هم باور فراوانی را بسازی.
نمیتوان به فراوانی باور داشت اما مرتب به دنبال تخفیف نیز بود. این دو مسیر، خلاف جهت هم هستند به همین دلیل تو مرتبا در این مسیر در حال رفت و برگشت هستی.
دومین باور محدود کننده در این باره، «باور احساس عدم لیاقتِ داشتن ثروت» است. به این معنا که، درباره تجربهی نعمتهای بیشتر، احساس لیاقت نداری. خصوصاً هرچه آن نعمتها تجملیتر باشند، به خاطر احساس عدم لیاقت، راضی کردن خودت برای تجربهی آن نعمتها سختتر خواهد بود، حتی اگر مشکلی در پرداخت بهای آن نداشته باشی.
در واقع این باور، یعنی احساس عدم لیاقت، زاییدهی باور به کمبود است. یعنی باور به اینکه پول درآوردن، کار سختی است. حتی اگر آدمهایی را ببینی که به راحتی در حال پول ساختن هستند، به خودت خواهی گفت:
خوب، من آنقدرها خلاق نیستم که از عهدهی این کار بر بیایم(که خودش نشانهای محکم از عدم لیاقت و باور نداشتن تواناییهایت است). در نتیجه تنها راهکار برایت این خواهد بود که :
مراقب باشی در خرج پول، از هرگونه اسراف پرهیز نمایی و با این نگاه، آنقدر خودت را در مدار کمبود ثروت پش میبری که، ترجیح میدهی فقط برای نیازهای فوق ضروری هزینه نمایی. سپس آنقدر درباره نیازهایت دچار سوء تفاهم میشوی که نیازهای ضروری را نیازهایی تعیین میکنی که به زندهماندن وابسته است و هرگونه تجاربی که مربوط به روح و روانت است و اصلاً برای تجربهی آن نعمتها به این جهان آمدی را غیر ضروری میدانی مثل:
تجربه اقامت در یک هتل زیبا برای چند روز
یا تجربه خوردن غذا در یک رستوران که بهایش به اندازه هزینه یک ماه غذا در منزل است
یا تجربه سفر با بلیط فرست کلاس که بهایش به اندازه چندین سفر است
یا تجربه …
یا حتی تجربه استفاده از مبلمان چرم به جای اجناس چینی.
در حالیکه بی خبری دلیل اینکه هر روز از تجربهی این نعمتها فاصلهی بیشتری میگیری، همین نوع نگاه است و نه عدم توانایی ات در ساختن ثروت!
سپس باور محدود کنندهی «احساس عدم لیاقت در تجربه نعمت و ثروت» بیشتر در تو ریشه میدواند و تو را بیشتر در مدار عدم لیاقت فرو میبرد.
مثلاً ترجیح میدهی خودت از وسایل بیکیفیت استفاده نمایی و وسایل گرانبها و با ارزش را برای میهمان بگذاری…
به همین دلیل وسایل زندگیِ تو شامل دو دسته است:
ظروف دَمِ دستی بیکیفیت برای خودت و ظروف لاکچری زیبا برای میهمان
ملافه پاره و پوره و بی کیفیت و قدیمی برای خودت و ملافه نخی و خوشبو و خوشرنگ برای میهمان
و…
یا حتی بدتر از آن، این رفتار را درباره خودت و اعضای خانواده مثل همسر و فرزند نیز تعمیم دادهای
مثلا در خرید لباس موارد غذایی، مواد شوینده و تمیز کننده و … اولویت را با سایر اعضای خانواده قرار میدهی و سعی میکنی همواره نیازهای خودت را کاهش دهی و کمخواهتر شوی.
مثلا از آنجا که همسر و فرزندانت زیاد از دستمال های یکبار مصرف برای خشک کردن دست و … استفاده میکنند، تو ترجیح میدهی برای برقراری تعادل در مصرف دستمال حولهای، برای تمیز کردن خانه از دستمال های پارچهای استفاده نمایی.
یا لباس های ارزانقیمت و بیکیفیت بخری و به هر ترتیبی همواره هزینههای خودت را کاهش دهی تا کمتر اذیت شوی. چون به اندازه کافی احساس لیاقت تجربه بهترینها را نداری.
چون درباره لایق بودن و انسان خوب و باگذشت بودن، دچار سوء تفاهم شدهای. چون همواره برای راضی کردن خودت در استفاده از یک نعمت، به دنبال یافتن دلایل قانع کننده هستی. یعنی خودت را لایق نمی دانی تا برای خودت تا این حد هزینه کنی و فکر میکنی آنقدر ارزشمند نیستی که پول نازنینات را صرف این خواسته نمایی. در نتیجه یا از آن چشم میپوشی و یا به دنبال شیوههایی هستی تا دلایلی منطقیتر از لایق بودنت، پیدا کنی. یعنی به این شکل که:
«من توانستم تخفیف بگیریم
من رایگان این را به دست آوردم
من بهای واقعی اش را نپرداختم و …»
این احساس گناه را که برای خودت پول خرج کردهای، از خود دور می کنی و یا به خاطر این کار احساس قدرت هم میکنی در حالیکه نمیدانی ریشه این رفتار که در اصل باور کمبود و باور احساس عدم لیاقت است، چه نعمتهایی را از زندگیات دور نموده است.
نعمتهایی که قابل مقایسه با هیچ تخفیف و هدیه ای نیست. و تازه ماجرا به همین جا نیز ختم نمیشود و حتی اگر به خاطر یک باور قدرتمندکنندهی دیگر، نعمتی وارد زندگیات شود، این باورِ محدودکننده، به شکل یک اتفاق غیر مترقبه، آن نعمت را از زندگیات حذف میکند.
من داستانهای بسیاری درباره این موضوع از افراد زیاد داشتهام که نوشتهاند، ماشینی که آن همه سال دوست داشتم سوار شوم را خریدم اما اوضاع به گونهای پیش رفت و هزینههای غیرمنتظره به گونهای روانه زندگیام شد که مجبور شدم به خاطر آن هزینههای غیرمترقبه، که اصلا هیچ وقت در زندگیام وجود نداشتند، نهایتا ماشینم را بفروشم.
و بسیار حسرت میخورَد که ای کاش حداقل از امکانات آن ماشین مثل کولر و… استفاده کرده بود… ای کاش حداقل کاور پلاستیک صندلیها را در آورده بودم و لذت نشستن روی چرم صندلی را تجربه کرده بودم و…
در حالیکه خبر نداشت، همین رفتارها که نشانهی باور احساس عدم لیاقت و در نگاه وسیعتر، باور به کمبود است، آن نعمتها را از زندگیاش خارج ساخته است.
در واقع، « مأموریت باور احساس عدم لیاقت»، دور کردن نعمتها از زندگی شماست و حتی اگر به خاطر یک باور درست، نعمتی وارد زندگیات شود، این باور کاری میکند که آن نعمت بار و بنه اش را از زندگیات بَربندد و به شکلی باورنکردنی و غیرمنتظره از زندگیات بیرون برود.
این رفتار که همیشه به دنبال یک تخفیف ویژه هستیم تا به خواستههایمان برسیم، معنایش دقیقا این است که:
«من که به صورت طبیعی امکان تهیه این جنس را ندارم. مگر اینکه تخفیف بخورد. مگر اینکه ارزان شود. مگر اینکه وام بگیرم. مگر اینکه قسطی بپردازم.»
یعنی از یک طرف آن خواسته آنقدر شدید است که نمیتوانی بی خیالش شوی، از طرفی آن باورها آنقدر مخرب است که نمیتوانی به داشتنش به صورت طبیعی فکر کنی. به همین دلیل به جای تغییر این کد مخرب و این ترمز قوی، خودت را با این کد مخرب، هماهنگ میکنی.
درحالیکه این ماجرا نهتنها کمکی به افزایش توان مالیات نخواهد کرد، بلکه شروع به، برباد دادن نتایج سایر باورهای قدرتمندکنندهات نیز میگردد.
دلیل اینکه افراد پس از اینکه نعمتی را به دست میآورند و پس از مدت کوتاهی به شکلی عجیب و غیر منتظره آن را از دست میدهند، همین باور عدم احساس لیاقت است.
به قول استاد عباس منش که می گوید “بیشتر افراد، باورهای خود را تغییر نمیدهند بلکه، می خواهند خواستههای جدیدشان را بر آن باورها منطبق سازند” و این اصلا امکان ندارد و نتیجهاش ساخته شدن یک باور محدودکنندهی دیگر است که باید بپذیری چنین چیزی در سرنوشت تو نیست و این برای از-ما-بهتران است!
به نظر شما، «از ما بهتر هم مگر هست!».
اگر همهی ما به یک اندازه به منبع ثروت وصلیم و به یک اندازه توان خلق زندگیمان را داریم، از ما بهتر کیست؟ چه کسی لایقتر از خودم برای استفاده از این نعمت میتواند وجود داشتهباشد.
بنابراین، اگر به دنبال تجربهی موفقیت مالی پایدار هستی، توصیه میکنم، خیلی جدّی تعهدی غیر قابل مذاکره را برای ریشه کن کردن این باورها و این رفتارها شروع کن.
خصوصاً در مواردی که مربوط به آموختن قوانینی است که زندگیِ ما را متحول میکند، حتی پرداخت تمام دارییمان نیز در برابر نتیجهای که کسب می شود، مبلغ ناچیزی به حساب میآید و حتی یک دقیقه به تعویق انداختنِ شروعِ این آموزشها نیز زمان زیادی به حساب میآید، چه برسد به اینکه منتظر بمانیم تا تخفیف بخورد.
خشت اولِ موفقیت پایدار، از ساختن «باور به فراوانی و باور به لیاقت داشتن ثروت»، شروع میشود.
باور احساس عدم لیاقت در تجربه ثروت، یک شاهترمز است که، اگر بتوانی روی این ترمز کار کنی و آنرا اصلاح نمایی ترمزهای بسیارِ دیگری، به خودی خود برداشته میشود.
زیرا باور احساس لیاقت، شاهکلید عزت نفس است و از آنجا که عزت نفس، مهمترین توانایی است که به شما قدرت میدهد تا خودت را باور کنی و تواناییهایت را ببینی و ارزشمند بدانی و بخواهی از آنها ثروت بسازی، وقتی این ترمز برداشته میشود به مداری هدایت میشوی که میتوانی از تواناییها و علائقت ثروت خلق کنی.
به همین دلیل استاد عباسمنش همیشه شروع موفقیتهایش را به ساختن عزت نفسش مرتبط میداند و به این دلیل، صرف نمودنِ وقت برای ساختن باور احساس لیاقت، تا این حد برای شما مهم است.
خصوصاً اگر صاحب کسب و کار خودت هستی، داشتن راهنمایی مثل روانشناسی ثروت۳، برای رونق کسب و کارت، یک ضرورت است. در جلسات این دوره، استاد عباسمنش بهتر از هر جای دیگری، چگونگی ساختن باور احساس لیاقت را آموزش داده است.
زیرا تا زمانی که باور احساس لیاقت را بعنوان مدیر کسب و کارت نسازی و این باور را به روح و روان کسب و کارت منتقل ننمایی، فارغ از انیکه چقدر خدماتت عالی است و چقدر محصولت باارزش است، هیچ راهی به مسیر کسب و کارها سودآور نداری.
پس واقعاً ارزشش را دارد که چنین سرمایهگذاری سودآوری برای خودت و کسب و کارت انجام دهی.
زیرا این، مهمترین سرمایهی اولیه تو برای شروع و رونق دادن به کسب و کارت است.
زیرا اگر میدانستی نداشتن باور احساس لیاقت، مانع ورود چه نعمتهای بزرگی به زندگیات شده، اگر آب دستت بود، آن را کنار میگذاشتی و جهادی اکبر برای ساختن باور احساس لیاقت، به راه میانداختی.
فقط مسئله این است که ما هنوز هم درک نکردهایم که ما، خالقی هستیم که تمام اتفاقات لحظات بعدی را با فرکانسهای این لحظه خلق میکنیم. فرکانسهایی که خود را به خوبی در رفتارها و واکنش ما به موضوعات مختلف افشاء می کنند و حقیقت باورهای ما را به ما نشان میدهند .
اگر برای ریشهکن کردن این باورهای مخرب جهاد به راه نیاندازی، هر دقیقه و ثانیهای که با این باورها پیش میروی، این ریشههای محدودکننده، در وجودت عمیقتر میشود و شاخ و برگهای بیشتری تولید میکند و نتیجهاش این است که:
احساس میکنی سالهاست که در یک سطح متوقف ماندهای و هنوز پس از اینهمه تلاش، اوضاع مالی رضایتبخشی نداری. نتیجهاش این است که همیشه درگیر پرداخت قسطهای تمامنشدنی میشوی.
نتیجهاش این است که همیشه درگیر جور کردن هزینههای زندگیات خواهی بود. همیشه درگیر تلاش برای اخذ یک وام دیگر برای پرداخت قسط چند وام قبلی هستی و به این شکل اوضاع مرتباً پیچیدهتر و غیرقابلکنترلتر میشود و نمیدانی که این موضوع اول از همه از اینجا شروع شد که مشتاق داشتن خواسته هایت به صورت رایگان، ارزان و یا بهره مندی از یک تخفیف ویژه بودی.
این مانع خیلی ریز است و خودش را در قالب سود، زرنگی و زیرکی نشان میدهد اما خودمان بهتر میدانیم که این حقیقت ندارد.
حقیقت این است که هیچ لذتی بالاتر از این نیست که آنقدر ثروتمند باشیم که برای داشتن خواستهای، نیازی به حتی دانستن قیمت آن نداشته باشیم و فقط اگر آن را نیاز داریم، تهیهاش نماییم.
خصوصاً کالاهایی که ارزش افزودهشان بینهایت است. مثل کالاهایی که روح و روان ما را متعادل میکند و ما را به طبیعت ثروتمند و بینیازمان باز میگرداند و آن را به یادمان میآورد و ما را در مدار آن ثروتها قرار میدهد.
به همین دلیل تأکید میکنم حتی یک دقیقه به تعویق انداختن شروع این آموزشها نیز زمان زیادی به حساب میآید چه برسد به اینکه منتظر بمانیم تا تخفیف بخورد. زیرا هر ثانیهی شروع نکردن تغییر این باورها، بسیار برایمان گران تمام میشود و در هر ثانیه، ما را از ثروتهای بیشتری دور میکند و به ضررهای بیشتری نزدیک میکند.
فقط وقتی این ریشه را در وجودت دنبال میکنی، می فهمی که چه شاخ و برگهای تمامنشدنی ای دارد.
به همین دلیل است که استاد عباس منش در دوره ثروت ۱ و جلسات اولیهی ثروت ۳، تا این اندازه بر ساختن باور فراوانی تاکید دارد و می گوید وقتی این باور ساخته می شود، هزاران باور محدودکننده خود به خود از وجودت حذف می شود.
تا زمانی که این باور در وجود ماست، راهی به سوی موفقیت مالی پایدار و استقلال مالی پایدار به معنای واقعیِ بینیازی، نخواهیم داشت. زیرا ثروت یک امر ذهنی است؛ اول ذهن شما ثروتمند میشود و سپس آن ذهن ثروتمند، ثروت را وارد زندگی شما میکند.
ذهن ثروتمند، یعنی ذهنی که فراوانی را باور دارد و میداند که بینهایت ثروت برای همه در جهان وجود دارد، هرگز برای داشتن خواستههایش انتظار تخفیف را ندارد و با عشق، بهای خواستههایش را تمام و کمال میپردازد.
ذهن ثروتمند هرگز تجربهی خودش را به خاطر گرفتن تخفیف، به تعویق نمیاندازد.
ذهن ثروتمند هرگز داشتن خواستهاش را منوط به گرفتن تخفیف نمیداند و چنین ذهنی سبب هدایت فرد به مسیر ایدههای ثروتساز میشود.
به شما هم توصیه می کنم که اگر میخواهی که به موفقیت مالی پایدار برسی و به مدار ثروت دسترسی داشته باشی، کلا از همین حالا ذهنت را به روی دنبال تخفیف بودن برای داشتن خواستههایت ببند و آن را جزو خطوط قرمز زندگیات بدان.
بهتر است همیشه به جای اینکه بخواهی چیزی ارزان یا رایگان شود تا بتوانی آن را بخری یا داشته باشی، این باور را بسازی و این درخواست را از جهان داشته باشی که توان مالی تو بیشتر شود تا بتوانی هر چیزی را که میخواهی بخری. نه فقط دربارهی محصولات ما، بلکه در مورد همهی مسائل زندگیات و همه خواستههایت این باور را بساز.
زیرا وقتی این کار را انجام میدهید، و جهان جدیت شما در این موضوع را میبیند، دیگر شما را در مداری قرار میهد و شرایطی را تجربه میکنید که اول به شما توانایی خرید را میدهد و بعد آن خواستهی مورد نظر را به شما نشان میدهد.
زیرا این باور به تو احساس قدرت بیشتری میدهد و تو را به مسیرهایی هدایت میکند؛ و به استقلال مالیای میرسی که میتوانی در هر زمان، هر آنچه که مورد نیازت هست را بخری، بی آنکه نگران قیمتش باشی یا اصلا حتی به قیمتش نگاه کنی.
در هر صورت، اگر درباهی برداشتن این ترمز و ساختن باور احساس لیاقت، متعهد و مصمم هستی، دوره روانشناسی ثروت۳، منبعی کامل از آگاهیها خالص و ورودیهای مناسب برای ساخته شدن باور لیاقت داشتن برای نعمتها است.
هرچه بیشتر روی ساختن این باور کار کنی، احساس خودارزشی بیشتری میکنی. و این احساس به شما کمک میکند تا خودت و تواناییهایت را ببینی و ارزشمند بدانی و مهمتر از همه، به این فکر کنی که چطور می توانی از این توانایی ها ثروت بسازی و مهم تر از آن، ایده هایی را جدی بگیری و اجرا کنی که به خاطر این طرز تفکر به ذهنت خطور می کند.
حتی نمیتوانی تصور کنی که با ساختن باور خودارزشی،، چه سایه سنگینی از سر توانمندیهایت بر میداری که تا حالا اجازه شکوفا شدن به آن تواناییها را نداده بود.
زیرا بارها، خواستههایی در وجودت شکل گرفته بود تا بخواهی بخشی از توانمندیهایت را بروز دهی. هزاران ایده در راستای آن خواسته ها آمده بود، اما از آنجا خودت را ارزشمند نمیدانستی و از آنجا که فکر میکردی موفق ها همان از شما بهتران هستند، آن ایدهها و آن تواناییها را جدی نمیگرفتی که بخواهی برایشان اقدام نمایی. در نتیجه آنهمه شور و شوق که با آن خواستهها آمده بود، با سمّی به نام «باور احساس عدم لیاقت» در نطفه خفه میشد و به این ترتیب خواستههای بسیاری در وجودت تبدیل به رویایی دور و دراز شده است. صدهایی ایدهای که هرگز فرصت تحقق یافتن نیافتند و زیر سایهی سنگین باور عدم لیاقت ماندند و هرگز فرصت ابراز وجود نداشتهاست.
حالا زمان آن است که جهادی اکبر برای ریشه کن کردن کدی مخربی به نام «احساس عدم لیاقت در داشتن نعمتها» را در وجودت اصلاح کنی.
به همین بخش اعظمی از آموزش های دوره روانشناسی ثروت 1 اختصاص دارد به شناسایی این دو باور مخرب «باور به کمبود و باور احساس عدم لیاقت» و راهکارهای و تمریناتی برای تغییر این دو باور.
در دوره روانشناسی ثروت 1، شما به وسیله ی آموزش ها و تمرینات این دوره و خودشناسی ای که در این روند طی می شود، فرایندی تکاملی را طی می کنی برای تغییر شخصیت خود.
این تغییر ابتدا در ذهن و افکارت ایجاد می شود و سپس به اندازه ای که این نوع تفکر را جدی می گیری و در ذهنت می پرورانی و تمرینات را به همان شیوه ای که استاد از شما خواسته است انجام می دهی، رفتارها و راهکارهایت را تغییر می دهد. نگاهت به مسائل زندگی ات را تغییر می دهد. نگاهت به توانایی هایت را تغییر می دهد و مهم تر از همه ایمانت را برای قدم برداشتن، مسائل را حل کردن و مولد ثروت بودن تقویت می کند و در طی فرایندی تکاملی، به زندگی ات آنچنان کیفیت می دهد که ربطی به شرایط کنونی ات نداشته باشی.
اطلاعات کامل درباره محتوای آموزشی دوره روانشناسی ثروت 1 و نتیجه ای که می توانی با عمل به آنها بسازی
برای پاسخ به سؤالات، لازم است که عضو سایت باشید و (با ایمیل و رمز عبورتان) وارد سایت شوید.
ببینید دوستان، وقتی یک جمله، مثلا عدم لیاقت ثروت، تجزیه و تحلیل میشه، قلب خیلی هارو بدرد میاره، چرا چون نمی دونستیم و بارها وبارها پولی رو که به سختی بدست آورده بودیم هدرش دادیم، حالا اگه بخواهی به گذشته فکر کنیم جز درد چیزی نصیبمون نمیشه، پس بیایید رو یک جمله دیگه متمرکز بشیم تا گذشته رو جبران کنیم. مثلا درآمد زایی درهر شرایطی ، کنترل امور مالی در سخت ترین شرایط ، یا حفظ سرمایه در بهران.
شاید این توجیح کردن درست نباشه و ذهن شما این مسئله رو قبول نکنه ولی برای من واقعا اتفاق جالبی افتاد،
من در ماه بیش از دوهفته بهم کار نمی دادند و به خودم می گفتم
این روزا همه بیکارند.
وقتی شروع کردم به تمرکز روی جمله ی درآمدزایی درهر شرایطی، بعد چند ساعت بهم الهام شد که اگه می خوای هرروز برای کار بهت زنگ بزنند باید، پرخوری نکنی، شاید باخودتون بگید چه ربطی داشت ولی وقتی شروع کردم به روزی یک وعده غذا خوردن، بعد 21 روز کارهایی بهم پیشنهاد میشد که همون کار قبلیمو انجام می دادم ولی دقیقا ده برابر بیشتر پول می گرفتم.
می خوام اینو بهتون بگم با تمرکز به اشتباهات گذشته هیچی درست نمی شه، با حلوا حلوا کردن هم دهن شیرین نمیشه، با عمل کردن به الهامات معجزه رخ میده،… ولی… دقت کنید…الهامات برای هر کس با فرد دیگه ای متفاوته، اگه به من الهام شد پرخوری نکنم، شاید به یکی دیگه الهام شه سرت رو کچل کن.
ضمنا الهامات رابطه مستقیم با علم داره، هرچقدر درمورد چیزی بیشتر بدونید، الهامات بهتری بهتون تلقین میشه.
تو پای در راه بگذار مپرس
خود راه به تو خواهد گفت که چون باید کرد.
عالی عالی.من تمام این باورهای مخرب رو داشتم و شاکی که چرا ثروت وارد زندگیم نمیشه.عاشقتونم استاد نازنین و همکار های بی نظیر تون.سپاسگزار خداوند هستم.
یک دیدگاه متفاوت گفتید منم چنین چیزی را دارم من وقتی اموزش میبینم هر اموزشی پول برام میاد نه با زمان زیاد بلکه با فاصله های کوتاه حتی وسط فیلم و فایل اموزشی هم واریزی دارم برای همین من انواع اموزش ها را میبینم مثلا امروز اموزش کاشت زعفران دیدم بااینکه نمبخوام انجامش بدم ولی بهم گفته میشه ببین و بعدش برام پول میاد
به نام خداوند بخشنده هدایتگرم
عرض سلام و احترام خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته مهربون و دوستان هم فرکانسم
من چند سال پیش یه معامله ملکی رو میخواستم انجام بدم که تو اون معامله پول خوبی گیرم میومد اگه معاملرو انجام میشد سه میلیارد گیرم میومد من خریدارم پیدا کردم یه قرار ملاقات هم گذاشتم همه
سر تموم میشد ولی نمیدونم چرا معامله انجام نمیشد اون بهم میخورد و میرفتم یه خریدار دیگرو پیدا میکردم میبردم سر معامله بعد یه مدت بازم بهم میخورد آنقدر این تراژدی ادامه پیدا میکرد که کلا من بی خیال این معامله میشدم این سوال همیشه تو ذهنم بود که چرا این اتفاق نیفته و مثبت یه فایل خوب پیدا میکردم بدو مشتری رو جور میکردم میبردم سر معامله بعد میدیدم یه ایرادی تو پرونده پیدا میشد و معامله فسق میشد آقا سرتونو درد میارم من دست به هر کاری میزاشتم یه جورایی از دستم در نیومد و من کلا دیگه بی خیال شدم پیش خودم گفتم به تو نیومده پول قلمبه دستت بیاد بدو برو دنبال بازیت بعد اینکه من با سایت آشنا شدم و این سوال و که سایت جواب داده بودو خوندم متوجه قضیه شدم چون من اصلا نمیتونستم باور کنم که من این معاملرو جوشش میدم و به پولم میرسم یه جورایی خودمو لایق اون همه پول نمیدونستم و همش ذهن نجواگر من میگفت تو مال این حرفا نیستی تو کجا پول میلیاردی کجا آنقدر این ذهن من منو تخریب میکرد که کلا بیخیال کارم شدم و تازه میفهمم که ما هر چی فکر کنیم همون تو زندگیمون رقم میخوره و احساس عدم لیاقت قشنگ تو من هویدا بود چون باور نداشتم که من هم میتونم این پولو به دست بیارم و با این تفکر میرفتم و همه چیز بهم میخورد و برمیگشتم و میومدم خونه . احساس عدم لیاقت و نداشتن عزت نفس چنان ضربه ای تو زندگی به من وارد کرده که وقتی اینارو متوجه شدم گفتم خدا منو چقدر دوست داشته که هدایتم کرده به سایت و منو با استاد آشنا کرده تا بدونم که تمام اتفاقات زندگیم و خودم رقم زدم با فرکانسم و حالا بسیار خوشحالم بابت آگاهی از قانون و اینو میدونم که من با آموزهای استاد پیش برم تمام اون اتفاقات نافرجاممو تو مدت کوتاهی جبران میکنم و از وقتی که با سایت آشنا شدم سپاسگزار خداوندم هستم که من و هدایتم کرد تا مسیر زندگیمو باآگاهی پیش برم و رو باورام کار کنم و حال خودمو خوب نگه دارم و از همه مهمتر توجه به نکات مثبت زندگیم و سپاسگزاری این دو کلید واژه موفقیت و موندن تو احساس خوبه
سلام دوست عزیز. من با خوندن متن زیبای شما یاد یه نکته ای افتادم که:
ساختن باورها هم نیاز به طی تکاملی دارند.. به عنوان مثال اگر شما تا دیروز معاملات چند صد میلیونی انجام میدادید، برای رسیدن به معاملات چند میلیاردی احتمالا مدت زمانی رو باید طی میکردید تا ذهنتون با اون مبالغ قبلی راحت بشه(احساس لیاقتشو بدست بیاره) و بپذیره بعد برسید به مبالغ بالاتر. در کل به میزانی که چیزی که برای ذهن باورش سخت باشه همونقدر برای داشتنش احساس عدم لیاقت میکنیم.
موفق و ثروتمند و میلیاردر باشید در پناه حق
سلام دوست عزیز و آگاهم
چقدر زیبا و با منطق توضیح دادین تکامل داشتن لیاقت رو
بدرستی که همینطوره ما باید حتی برای داشت لیاقت قدمهای کوچیک برداریم
یه عمر ما رو جوری بار آوردن و جوری باورهای منفی بهمون تلقین کردن که نمیشه با یه دکمه خودمونو عوض کنیم
ما باید با کوچکترین نتیجه مثبتی که بدست میاریم اینقدر احساس خوب و احساس لیاقت رو در وجود خودمون پرورش بدیم تا اتفاقات بزرگتر به واسطه ظرفمون که بزرگ شده برامون رقم بخوره
سلام به مریم مهربون( شایسته)
خدایا سپاسگزارم که هدایتم کردی تا این متن بسیار عالی رو مطالعه کنم. همیشه استاد توی صحبتهاشون میگن که چقدر این مطالب در عقل کل بهمون میتونه کمک کنه ولی انگار من تا دیروز در مدارش نبودم و سرسری میگرفتم و هیچوقت نخواستم آنها رو مطالعه کنم. خدایا شکرت. پس قانون جواب میدهد. پس مدار من تغییر کرده که منو به اینجا هدایت کرده تا اینکه با خوندن این متن بسیار عالی و معجزه آسا باورهای محدود کننده خودم رو شناسایی کنم. خدایا شکرت.
تمام تک تک این جمله ها رو بارها خوندم و نوشتم و بهشون فکر کردم. خدایا هر چه بیشتر میخونم ، بیشتر احساسم خوب میشه. از اینکه توانستم به اینجا توسط خداوند هدایت بشم و باورهای نادرست خودم را بشناسم نمیدونید چقدر خوشحالم که هدایت شدم. همیشه فکر میکردم از اینکه چیز گرون نخریدم خیلی زن قانع و خوبی هستم. خیلی دارم به خودم و زندگیم کمک میکنم. در صورتی که خودم را روزبروز از ثروت و برکت خداوند دور میکردم. سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم
همیشه با وجود داشتن پول به اندازه کافی ، ولی بدنبال این بودم که تخفیفی بگیرم و اجناس ارزونتر برای خودم پیدا کنم و یا اینکه با توضیح دادن اینکه این گرون بود ولی امروز من این رو با تخفیف بسیار عالی خریدم. این یعنی عدم احساس لیاقت برای خودم. عدم ارزش قائل شدن برای خودم . خدایا شکرت. خدایا شکرت
سالهاست که دوست دارم یک کالایی برای خودم داشته باشم و لی هنوز نتونستم خودم را راضی کنم که بخرم. چون همیشه فکر میکردم که این مال کسانی است که خیلی ثروتمند هستند و این اخساس بی ارزش بودن خودم رو برای خودم به گونه های مختلف توجیح میکردم. حالا با خوندن این متن زیبا و تاثیر کذار در اولین فرصت میخرم و لذت داشتنش را خواهم داشت. سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم
سلام خانم شایسته عزیزم
امروز اولین روز از سالِ ۱۳۹۹ هست و دوساعت از موقع سال تحویل گذشته و من موقع تحویلِ سال با تماااام وجودم از خدا خواستم که امسال سالی باشه که من از لحاظ فکری و مالی و معنوی خیلی غنی بشم و امسال سالی باشه که بیشتر فراوانی رو تو زندگیم ببینم در تمامِ زمینه ها.. و تجربه هایی داشته باشم که همه از فراوانی و ثروت بیاد و بیشتر این قانون رو درک کنم.. باورتون میشه هنوز یک ساعت از این دعای من نگذشته بود که من هدایت شدم به این صفحه تا این حرف ها رو بخونم و این صحبت ها دقیقااااا همون چیزی باشه که من باید میشنیدم..؟!! خیلییی به دلم نشست انگار که خدا داره از این طریق به من میگه که ترمزهای تو در کسب ثروت همین باور عدم لیاقت و کمبود هستش.. بغض گلومو گرفته خیلی سپاسگزار خدا هستم که دعامو اینقدر زود جواب داد راه رو به من نشون داد دیگه این اراده ی خودمه که بشینم محکم روی باورهام کار کنم و این باور کمبود و عدم لیاقت رو از وجودم ریشه کن کنم تا درهای نعمت و ثروت به روی من باز بشه.. این نشونه ی خیلی خوبیه که شروع امسال برام اینقدر قشنگ و با هدایت خدای مهربونم بوده.. امسال بهترین سالِ زندگیم میشه ایشالله و سال های بعد بهتر از امسال.. واسه همتووووون آرزوی سلامتی و ثروت و فراوانی در همه ی زمینه ها دارم..
سلام استاد عزیزم .باید بگم من نمیدونستم که تخفیف گرفتن یه ترمز هست و باید بگم من از قبل اینکه بخوام برای چیزی تخفیف بگیرم کلا این کارو خوب نمیدونستم و انگار از درون واقعا برای خودم ارزش قائل بودم که تو انقدر با ارزشی که هرچیزی که برای خودت بخوای بخری حتی اگه گرونم باشه ،تو ارزششو داری و کلا هیچ وقتتتتت توی زندگیم برای گرفتن تخفیف تقلا نکردم و نگفتم و چه خوب که الان متوجه شدم این باور به اینکه من بهای چیزی که برای خودمه پرداخت نکنم یه ترمزه باعث شد از درون خوشحال بشممممم.
در پناه خدا باشید.
سلام به مریم جون عزیزم
چقدر نیاز داشتم به دیدن این مطالب و شناختن باور مخربی دیگر در وجودم که عدم لیاقت بود ،اینم یه پاشنه آشیل بود برام که از الان تصمیم قطعی گرفتم برا رفعش ،من این باور تخفیف گرفتن رو از پدر مرحومم یاد گرفته بودم که موقع خرید خییییلی چونه(تخفیف) میزد ما که کلافه میشدیم ، یه حدیث از پیامبر نقل میکرد که فرمودند: اونقدر چونه بزنید تا عرقتون دربیاد
خلاصه بچه هاشم یاد گرفتن و برا خرید هر جنسی کلی زمان وانرژی هدر میرفت،جالبه که آخرشم ناراضی از مغازه میمدیم بیرون که چرا تخفیف بیشتری نگرفتیم،
مدتی هست منتظر تخفیف خوردن قدم اول هستم تا بتونم بخرم با حساب من هیچ مناسبتی تا تخفیف نیست تا که برسیم به اواخر اسفند برا تولد استاد که طبق روال معمول تخفیف بدن ، الان این مطلب رو خوندم به باور اشتباهم پی بردم که این از نقطه ضعف من نشأت گرفته پس باید با اراده و توکل بر خدا برم برا خرید ومن هم بشم از بچه های دوازده قدم و عقب نمونم از ثروت و ارامش و لذت بردن از زندگی ….خدااااا جونم شکرت که به
من لیاقت بهترینها رو دادی
سلام خانم شایسته عزیز،
الان یه بغضی گلوی من رو گرفته از اینکه چطور بعد از ۳ ماه که تو سایت شما عضو هستم و همش منتظر این بودم که با یک آمادگی ذهنی دوره ۱۲ قدم و خریداری کنم امروز تصمیم گرفتم شب که به خانه رفتم قدم اول رو خریداری کنم. تازه الان به این فایل هدایت شدم و فهمیدم که چقدر بخاطر این ترمزها عقب موندم منی که سالها در نعمت و ثروت بودم ولی با این طرز فکرها مدتیست نه تنها نگذاشته دارایی هام بیشتر بشه بلکه نگرانی از دست دادنش هم بیشتر شده و همین ترمزهای من رو محکمتر کرده. الان واقعا فهمیدم معنی هدایت چیه و اینکه حالا با ایمان بیشتر این آموزه ها رو دنبال کنم و باور داشته باشم و مشتاق تر …
تو این مدت که فایلهاتون رو میبینم و میخونم خیلی آرامش پیدا کردم منی که همیشه سراپا استرس و نگرانی وجودم رو گرفته بود الان با این که تو ی کشور دیگه تنها با فرزندم هستم و همسرم در کشور هست و سال گذشته بخاطر این موقعیت بدترین سال زندگیم رو گذرندونم الان آرامش خاصی دارم چون فهمیدم که تنها خداست که یاری دهنده ماست و با وجود او نگرانی هم خیلی کمتر شده و مطمئنا با شروع این دوره ها به دنیای زیباتر و امن تری خواهم رسید
ممنونم از استاد عزیز که اینقدر خالصانه و دوستانه صحبت میکنند و باعث هدایت ما میشوند
سلام خانم کریمی عزیز تبریک میگم شما وقتی به قوانین عمل میکنید تو مرحله اول فقط و فقط پشت سرهم سورپرایز می شوید و همش ذوق زده می شوید و بعد مرحله دوم به آرامش می رسید و به یک آدم خنثی تبدیل می شوید که نه با اتفاقات خوب غافلگیر می شوید نه با تضادها چون به این مرحله باوری می رسید که خودتان خالق زندگیتان می شوید و خیالتان راحت است و مرحله بعد شروع پاداش های مادی جهان هست که بصورت پول و هدیه به دستتان می رسد و مرحله بعد قسمت رهایی و عدم وابستگی و عمل به باور هذا من فضل ربی است که همه قدرت را به خداوند بدهی و و فقط لذت ببری و جلو بری و مرحله بعدش….. که ادامش را چون هنوز تجربه نکردم و در مرحله هذا من فضل ربی هستم میذارم تا یه روز دیگه بیام و همینجا ادامه ردپایم بنویسم….
پس تا مرحله بعد به درود!!!!
سلام
من هم ممنونم از دوستان به خاطر نظرات عالیشون امشب فهمیدم ترمز های خودم در مورد ثروت چی هست و سعی میکنم رفع بشه از همه ممنونم که باعث هدایت من شدید
امیدوارم همگی مخصوصا استاد سلامت شاد و ثروتمند باشید
سلام به استادان عزیزم
مریم شایسته ی عزیزم ازخدا برایت طلب خیر وسلانتی وثروت روزافزون دارم فقط برای همین مقاله ایی که به دستان پرمهرت نوشته شده که باهدایت خدا دلیل ایرادو تضادهای این روزهایم رافهمیدم.خدایااااسپاسگزارتم
من روی احساس لیاقت بسییییییارمشکل داشتم وهنوز دارم الان دونه دونه اتفاقهای زندگیم ازجلوچشمم رد میشه وتایید میکنم که دلیل همشون همین بی لیاقتی بوده که هنوز دروجودم دارم
با باورهای قدرتمند ثروت به دستان پرمهرخدااستاد عباسمنش عزیزم ورودی مالی ام این ماه بیشترازماههای پیش بود اما چه اتفاقی افتااااااااد
درکمااال تعجب برای من والبته درکمال عدالت خداوند وطبق قانون جهان هستی به درستی طی اتفاق ی غیرمترقبه که تاحالا تواین ۳۶ سال برای من نیوفتاده بود مقداری از درامدم خرج این اتفاق شد ومن هربارمیپرسیدم که اخه من دارم روی خودم کارمیکنم کانون توجهم روسعی میکنم کنترل کنم پس این تضادها ازکجاپیداشون میشه که تاحالا اصلا نبودن
الله اکبر
خدای من چقدر درسته قانون چقدر بدون نقصه
وجواب اینه:این تضادهااومدن تاتودرامداین ماهتو براشون خرج کنی چون لیاقت نداری برای تفریح وخوش گذرونی خرجشون کنی وازاونجایی که این جهان جهان لیاقتهاست پس به اسانی این پول خرج تضادهای زندگیت میشه نه خریدهای باکیفیت نه تفریح ورستوران و….
خدای من شکرت
خییییلی خوشحالم خییییلی باگ بزرگی رو توذهنم پیداکردم
خداداره باهام حرف میزنه باجونو دل اون پولو دادم چون این تضادباعث رشدمن شد
چون اگه پیش نمیومدبرام من شاید حالاحالانمیفهمیدم این ترمز رو تووجودم
جالب اینجاست که ماه پیش از درامدم برای دخترم لباس گرون از پاساژ عالی توتهران خریدم ولی برای خودم نه……
اره چون من خودم رولایق خرج کردنهای زیاد نمیدونستم
چون لایق ماشین خوب سوارشدن نمیدیدم خودم رو
چون برای همه باجونودل خرج میکردم امابه خودم که میرسید باورکمبودتووجودم سروکلش پیدامیشد که ولش کن حالا داری پولتونگه دار برای کاردیگه
خدایااااسپاسگزارتم خودم خوب میدونم که با برداشتن این ترمز چه نعمتهایی که وارد زندگیم میشه
مطمئنم برای همین هم خیلی خوشحالم که پیداش کردم این ترمز رو
چون ازبچگی باهام بوده همش دنبال وسایل ارزون وتخیف خورده وکلی ذوق که وای چه سودی کردم اینو خریدم درحالی که باداشتن همچین باوری چه درهایی ازنعمتهارو که بهدروی خودم نبستم
خییییلی سپاسگزارتونم
الهی شکر برای نعمت هدایت
مریم جان عزیزم
خانم واقعا شایسته سلام
مرسی از وقتی که میگذارید و اینقدر زیبا مینویسید
بله دقیقا تخفیف گرفتن از باور کمبود و ایمان به کمبود در دنیا ناشی میشه ینی من از پول درآوردن ناتوانم و یا بهتر بگم فراوانی نیست به نظر من باور کمبود از عدم ایمان به خدا ناشی میشه
هر وقت توانستیم بگوییم خدا نیست باید بگوییم پول نیست آب نیست بارندگی نیست هیچ ثروتی نیست
و این باور مخرب از بی ایمانی مطلق ناشی میشه
اینو برای خودم مینویسم هرجا خواستم پول خرج کنم باید با این باور که خدا هست و هی الحی القیوم… خدای من زنده و پاینده است…
تخفیف خواستن از بی ایمانی می آید و دقیقا درست فرمودید مریم عزیزم که این تخفیف خواستن باعث توجه به ناخواسته ای میشه که من نمیتونم بهترین رو بخوام و بخرم و خود توجه به ناخواسته ناخواسته های بیشتری رو جذب میکنه…
و عدم انتخاب بهترین چیزها برای خودم مثل بهترین ظرف ها عین احساس عدم لیاقت هستش
چرا چون من خودم را لایق بهترین ها نمیدانم و باز هم به باور کمبود برمیگرده که اگر توی ظرف آنچنانی غذا بخورم و کهنه بشه یا بشکنه من پولی ندارم دوباره بخرم…
و چقدر به ساحت خدای خودمون توهین کردیم هر جا خدا هست ثروت هم هست
ممنونم از مقاله فوق العاده زیباتون که خیلی بمن درس داد
اگر پول نیست خداهم نیست چه نگاه دندان شکنی لذت بردم سپاس
سلام خانم سامیه عزیز
ممنون بابت کامنت زیبا و مفیدتون
استفاده کردم از تک تک جملات زیباتون
خصوصا اون جمله بسیار کلیدی که گفتین :
هر وقت توانستیم بگوییم خدا نیست باید بگوییم پول نیست آب نیست بارندگی نیست هیچ ثروتی نیست.
واقعا جمله تاثیرگزار و مهمیه که به نظرم ترمزهای زیادی رو درباره باور فراوانی از ذهن انسان حذف میکنه.
براتون بهترینهای دو جهان رو آرزومندم.
شاد،ثروتمند،سالم و موفق باشین.
سلام و عرض ادب به همه عزیزانم …
بحث لیاقت به نظرم ریشه ای و پاشنه آشیل خیلی از ما هست .. چون در نسلی رشد کردیم که آگاهی کمی وجود داشته و برای بقا بیشتر تلاش میکردن ک البته جای گله ای نیست اصلا..
یادمه هرچیزی میخاستم بخرم جدا از تخفیف به این فکر میکردم که باید وسیله قبلیمو بفروشم تا بتونم وسیله بعدیو بخرم وگرنه پولشو از کجا بیارم؟ یا اگه بخام چیزی بخرم حتما باید وام بگیرم وگرنه از کجا مثلا 50 ملیون پول بیاد که لپتاپ بتونم بخرم؟
یا هرکی هرچی میخره حتما باید قسطی بخره وگرنه نمیشه وسایل گرون ترو نقد خرید ….
حتما این افکار برای شما هم پیش اومده .. ولی هیچ کدوم اینا واقعیت نداره وقتی شما خودتونو لایق بدونید و کمی صبوری کنید که اگر در مدار آن خواسته باشید از آسمان حتی به زندگی شما میاد..
تمام این باور های کمبود و عدم لیاقت نتیجه فعلی زندگی من بود که همیشه حس بد داشتم که چرا من ندارم الان که بخرم ؟ ولی اولین قدمی که برداشتم برای من حس عالی ایجاد کرد اونم کار کردن و تمرکز روی رشد خودم و رها کردن آن خواسته ها و تا آنجایی که روی احساس ارزشمندی خودم کار کردم و صبوری کردم نتایجو در زندگیم دیدم و بدون هیچ تلاش زیادی به خواسته های خودم رسیدم (تا حدی که روی خودم کار کردم) و این مسیر بینهایت ادامه دارد .
امیدوارم همه خودمونو لایق بهترین ها بدونیم چون ما بهترینیم و هیچ فرقی بین ما و موفق ترین افراد تاریخ وجود نداره و نخواهد داشت پس قدرت خلق بهترینارو داریم …
ممنون از خانوم شایسته عزیز برای یاد آوری این مسئله مهم ..
سلام به مریم جان شایسته عزیز،
صبح وقتی تو مسیر به سرکارم بودم به خدا گفتم منو هدایتم کن به سمتی که بتونم کدهای مخربی که جلو وارد شدن نعمت ها به زندگی ام را گرفتند پیدا کنم و باورهای قدرتمند کننده جایگزینشون کنم و بتونم بی نیازی مالی را تجربه کنم ،بتونم به آزادی مالی و زمانی و مکانی برسم ،بتونم هروقت هرچی دلم خواست بخرم هرچی حتی بتونم خونه و ویلا در لحظه ای دوس دارم داشته باشم نقد بخرم، بتونم هرجای دنیا که دلم خواست و هوس کردم باشم همون لحظه بلیط بگیرم و بار سفر ببندم و بهترین هتل ها و غذاهای اون کشورها و شهرها را رزرو کنم و همه ی خواسته های در لحظه ام و خواسته های الآنم را تجربه کنم.
خداوند منو به این مقاله هدایت کرد و من کلمه به کلمه ی این مقاله را میخوندمو میگفتم آررررره …
آرررررره همینه ….
واااای خدای من شششکرت
احساسم تایید میکرد که خودشه ، این دوتا باور محدود کننده ی «عدم باور لیاقت و کمبود» در وجودم رخنه کرده و مثل مور و ملخ به جون ذهنم افتاده و هی عمیق و عمیق تر شده.
من دقیقا میبینم و حس میکنم لحظه ای را که می خوام مواد غذایی مورد نیازم را بخرم و همه ی وجودم ناراحته که دارم از پولهایم خرج میکنم و پولهایم کم میشه،
من میبینم که متاسفانه مدتهاست که زندگیم محدود به بخور و نمیر شده و میگم درست میشه، اینها موقته،
من برای هزار تومان هزار تومان پولهایم برنامه ریزی میکنم که یوقت تا حقوق بعدی پول کم نیارم و همیشه هم پولهایم تا قبل از اینکه به حقوق بعدی برسه صفر میشه و من حالم بد میشه از اینکه من اصلا مواد غذایی هایی که دوس دارم را نخریدم ، لباس نخریدم ،جاهایی که دوس داشتم نرفتم و باز هم صفر شدم
من همه ی اینها را میبینم و به قول مریم جان ،خودم را با منطق های محدود توجیح میکردم و میگفتم که درستش همینه و بالاخره راهی باز میشه.
امروز به لطف خدا و به لطف استاد عباسمنش و مریم شایسته عزیز،دیگه فهمیدم و دیگه یقین دارم که همین دوتا باورهای محدود کننده است که دیواری شده بین من بی نیازی ثروت ، دیواری شده بین من و آزادی مالی و مکانی و الان اینکه روی این دو تا باور کار کنم و به قول استاد عباسمنش خاک ریز این دوتا شاه باور محدودکننده را فتح کنم،وحی منزله برام.
الان آرزومه که خداوندم شرایطی فراهم کنه که بتونم دورهای روانشناسی ثروت ۱ و ۳ را بخرم و زندگیمو تغییر بدم.
سلامو درود
چه قدر زیبا بیان کردید که مدار ثروت از مداره تخفیف جداست
من یه باوره محدودی که داشتم و تا الان متوجهش نشده بودم و به قول شما این ترمز یه ترمزه زیرک و در قالب حسه خوب در من بود
این بود که من همیشه فکر میکردم برای تعویض ماشینم باید تو قرعه کشی شرکتها اسمم دربیاد یا وایسم قیمت ازاد با کارخانه یکی بشه تا اونو بخرم و به خودم میگفتم اره این درسته این که باوره محدودی نیست اگه اسمم دربیاد تازه به خودم افتخار هم میکنم که برنده قرعه کشی شدم و تخفیف گرفتمو با تخفیف ماشینو میگیرمو کلیم سود میکنم
اما الان متوجه شدم ترمزه عدم لیاقت ماشین مدل بالاتر در من موج میزنه چون فکر میکنم نمیتونم به طور عادی بخرمش و باید حتما تخفیف بگیرم یا در قرعه کشی اسمم دربیاد
اما چه قدر زیبا این ترمز برای من مشخص شد
ممنون به خاطره پاسخ عالیتون
و مثال های بی نظیری که زدید
به نام ربّ
سلام با بی نهایت عشق برای شما
من چند ماه پیش که تو عقل کل زیاد میومدم و اواسط ورودم به سایت ،میخواستم باورامو تغییر بدم هی میومدم و میخوندم و سعی میکردم تکرار کنم ولی بعد مدتی انگار تلاشی برای تغییر باورهام نداشتم به صورت جدی
فکر میکردم دارم کار میکنم روی باورهام ولی اینجوری نبود و من فقط فکر میکردم که دارم کار میکنم دقیقا تمام این حرف ها رو با تک تک سلول های وجودم دریافت کردم
من اونموقع که دیگه زیاد به قسمت عقل کل نیومدم و یا اینکه متن های خانم شایسته رو نخوندم و فکر نکردم و درموردشون ننوشتم و یا هر از گاهی درمورد فایل های استاد که هر روز دارم گوش میدم ،مینوشتم و زیاد فکر نمیکردم
و یه مدت بود که البته اینم بگم من تلاش میکردم تا ایمانم رو در عمل به خدا نشون بدم و اتفاقات خوبی هم برام رقم خورد که تو رد پاهام تو روز شمار ها نوشتم
ولی انگار یه چیزی کم بود
تا اینکه من فکر کردم دیدم من چرا هر جا میرم و نقاشیامو معرفی میکنم و میخوام نقاشی دیواری بکشم و حتی چندین نفر بهم گفتن که میخوان سفارش بدن که پول خوبی هم میشد ،چرا یهو منصرف میشدن و من دوباره تلاش میکردم و فکر میکردم باید برم تلاش کنم و خدا به وقتش مشتری میشه برام
ولی اینجوری نبود تا اینکه تضاد پیش اومد و از خدا پرسیدم فکر کنم تو این ده روز بود که گفتم خدا چرا نمیشه
چرا تلاش میکنم ولی نتیجه ای نمیبینم
و کلی چراهای دیگه
و میگفتم خب خدا خودت میبینی تلاشمو چرا مشتری نمیشی
که خدا جوابمو داد و واضح بهم فایل هایی رو نشون داد که استاد درمورد باور میگفتن که باید جهادی اکبر به راه بندازیم و تغییر بدیم باورهامونو و باورهای محدود کننده رو پیدا کنیم از تک تک رفتارهامون
من تو این تقریبا یکسال خیلی دقت میکردم به رفتارهام و حتی باورهای محدود زیادی رو پیدا میکردم و به خودم میگفتم و تو رد پای سایت مینوشتم ولی اصلا برای ساخت باور قدرتمند کننده قدمی برنمیداشتم
تا اینکه خدا بهم گفت طیبه تو یه ایراد داری و اینه که کار میکنی و برای تغییرت تلاش میکنی ولی یه اصل رو دقت نکردی و فراموشت شده و اون اینه که همه چیز باوره
و درسته با من صحبت میکنی و ازم کمک میخوای و من طبق باورهات که تو این مدت قوی شدن کمکت میکنم ولی نمیتونم بیشتر از این کمکت کنم ،چون تو باورهای محدود دیگه ای داری که تا آگاهانه به قدرتمند کردنشون عمل نکنی و قدم برنداری نمیتونم کاری برات انجام بدم
این ده روزو خدا انگار فقط تمرکزش این بود تا بهم بفهمونه که طیبه شروع کن دیگه به حاشیه فکر نکن اصل رو بچسب
فکر نکن که بری سفارش بگیری یا هی در تلاش فیزیکی باشی
نمیگم تلاش برای تبلیغ کارات هم مهمه ولی کافی نیست
مهم ترین چیز شناخت باورهات به صورت جاادی اکبر هست که از الان به راه بندازی و شروع کنی
و من دو روزه که شروع کردم به نوشتن و فکر کردن به رفتارام و ساختن باور
که خدا فایلی رو هدایتم کرد که اسمش برنامه نویس زندگی خودت باش بود
و من فهمیدم که باید بنویسم و فکر کنم و از خدا کمک بخوام و تکرار کنم باورهای قدرتمند کننده رو و از این لحظه به بعد دیگه به اصل توجه کنم
امروز که من شروع کردم به نوشتن و طرح سوالاتی که برای پیدا کردن باورهای محدودم نوشتم به نوشته هام که نگاه کردم دیدم با هر فکر که راجع به اون خواسته ام داشتم و دیشب در فکرم گذشت همه اش برمیگرده به احساس بی لیاقتی و بی ارزشی که به خودم و عشقی که دروجودم هست ،رو دارم
اومدم عقل کل و یه سوالی داشتم که نوشتم باوری درمورد عشق
حس میکردم اونجوری که باید هنوز عشقم به خودم رو افزایش ندادم که اینجوری با بی ارزش دونستن و بی لیاقتی خودشو نشون داده که اون لحظه پنهانی این حس رو داشتم و وقتی الان به رفتار دیشبم در مورد موضوعی که بهش فکر کردم ،دیدم که بله من اون لحظه حس بی لیاقتی داشتم و حس کردم خودمو دوست ندارم و کسی منو دوست نداره
وقتی نوشتم تو عقل کل دنبال باوری درمورد عشق میگشتم
ولی انگار موضوع این نبود ،موضوع احساس لیاقت و خود ارزشمندی بود که باید از ریشه حل بشه
وقتی متن ها رو آورد این سوال توجهمو جلب کرد و اومدم خوندم
با تک تک جملات من یاد باورهای مخربم میفتادم یاد رفتارهام حتی یاد حرف دیشبم افتادم که رفته بودیم پارک با فامیلمون و به دختر داییم گفتم یه پیج هست که کلی لباس ارزون قیمت داره و از همه جا ارزون تره
برگشت بهم گفت جنسش چی ؟؟؟ جنسشم دیدی؟ صد در صد جنسش هم معمولیه
بهش گفتم جنساشون خوبه نوشتن که لینن هست و کرپ و …
ازم پرسید مگه تو میدونی کدوم جنس رو استفاده کردن تو پارچه شون
چون دختر داییم خیاط هست از جنس پارچه ها خبر داره و گفت ببین طیبه لینن درجه های مختلفی داره از ارزونترین جنس پارچه داره تا گرونترین
وگرنه دیدی که یه سری مغازه ها پارچه لینن رو که لباسشو میفروشن قیمتش نزدیک یک میلیونه و ۳۰۰ تمن نیست
اونموقع دقت نکردم به حرفش و دیگه به حرفی که زدم و اینکه از چه باوری داره این حرف زده میشه توجه نکردم تا اینکه این قسمت از عقل کل رو هدایت شدم و خوندم که نوشته بود
یا لباس های ارزانقیمت و بیکیفیت بخری و به هر ترتیبی همواره هزینههای خودت را کاهش دهی تا کمتر اذیت شوی. چون به اندازه کافی احساس لیاقت تجربه بهترینها را نداری
اینو که خوندم دقیقا رفتارای چند روز پیشم و روزهای قبل اومد جلو چشمم
دیدم که من چون پول نداشتم و هی میخواستم لباس بخرم ، به فکر این بودم که لباس ارزون تر بخرم و اصلا به جنسش و کیفیتش کاری نداشتم
دو سه باریم شده بود که ارزون گرفتم و ایراد داشت و نپوشیدم و دادم به یه نفر دیگه و تجربه خوبی نداشتم
وقتی فکر کردم دیدم احساس بی ارزشی داشتم و تمام این صحبتا انگار برای من بودن .
و وقتی این قسمت رو خوندم به خودم گفتم ببین طیبه باید دیگه جهاد اکبر راه بندازی حتی خدا هم تو نشونه هاش که تو این چند روز بهت گفت ،نشونه داد که کمکت میکنه و تاکید کرد که تمرکزت رو بذار روی ساختن باورهات و تکرارشون
این قسمت خیلی منو به فکر برد:
زیرا اگر میدانستی نداشتن باور احساس لیاقت، مانع ورود چه نعمتهای بزرگی به زندگیات شده، اگر آب دستت بود، آن را کنار میگذاشتی و جهادی اکبر برای ساختن باور احساس لیاقت، به راه میانداختی.
فقط مسئله این است که ما هنوز هم درک نکردهایم که ما، خالقی هستیم که تمام اتفاقات لحظات بعدی را با فرکانسهای این لحظه خلق میکنیم. فرکانسهایی که خود را به خوبی در رفتارها و واکنش ما به موضوعات مختلف افشاء می کنند و حقیقت باورهای ما را به ما نشان میدهند .
اگر برای ریشهکن کردن این باورهای مخرب جهاد به راه نیاندازی، هر دقیقه و ثانیهای که با این باورها پیش میروی، این ریشههای محدودکننده، در وجودت عمیقتر میشود و شاخ و برگهای بیشتری تولید میکند و نتیجهاش این است که:
احساس میکنی سالهاست که در یک سطح متوقف ماندهای و هنوز پس از اینهمه تلاش، اوضاع مالی رضایتبخشی نداری.
انگار من تو این ۱۰ ماهی که تو این سایت پر از آگاهی هستم فکر میکردم دارم کار میکنم روی باورام ولی درست و اصولی کار نمیکردم از این لحظه به به مثل این که گفته آب دستته بذاری زمین و روی ساختن باورا کنی دیگه شروع میکنم و البته که برای تمام جنبه های زندگیم هم کارایی که لازمه درکنار ساختن باور انجام بدم رو انجام میدم
خوشحالم از اینکه خدا سریع بهم فهموند و نذاشت همینجوری پیش برم
بی نهایت ازش سپاسگزارم
من این متن رو باید بارها بخونم چون واقعا وقتی میخوندم انقدر رفتار و باور محدود به ذهنم میومد که میگفتم اینا رو از کجا دارم حس میکنم چرا قبلا متوجه نبودم
مثلا وقتی داشتم میخوندم قاب گوشیم یادم اومد که من چندین ماهه میخوام قاب گوشی بخرم برای خودم و دورش پاره شده هی میخوام ارزونترینتشو پیدا کنم که زیاد هزینه نکنم تا پولم تموم نشه و این باور مخربی بود که موقع خوندن متن بهم یادآوری شد
وهمه اینا کار خداست که داره کمکم میکنه
و من از این لحظه برای ساخت باور های قدرتمند در مورد همه جنبه ها جهاد اکبر رو شروع میکنم و تعهدم رو میدم همین جا و میدونم خدا کمکم میکنه
خدایا شکرت بی نهایت ازت سپاسگزارم
سلام دوست خوبم سپاس از کامنت عالی تان کلی برایم آگاهی بخش بود .میروم فایل برنامه نویس زندگی خودت باش را ببینم هر چند قبل ها دیده ام اما به قول استاد جان هر چند وقت فایلی را دوباره میبینی کلی مدارت بالاتر رفته و مطالب بیشتری را درک میکنی که سری قبلی از کنارش عبور کردی اما متوجه نشدی .روزهای عالی پر معجزه برایتان آرزومندم.
به نام خدای مهربان و ثروتمند
دوستانم سلام
من در حال خواندن این متن زیبا و سرشار از آگاهی ، که جواب تمام سوالات من رو در بر داشت (، درباره ی این موضوع که چرا بر خلاف تعهد من در کنترل ورودی ها و گفتگوهای ذهنم و ساختن باورهای درست اوضاع مالیم بهتر که نشده ,بدتر هم شده ؟)بودم.
و فهمیدم که بله ، وقتی در پیحها دنبال لباس با کیفیت و لی قیمت مناسب هستم ، وقتی از تخفیف خوردن اجناس خوشحال میشم یعنی باور کمبود و عدم لیاقت.
البته تا حد زیادی برای هزینه کردن برای خودم اوکی هستم.
و در همون حال خواندن مطلب خیلی دگرگون شدم و گریه کردم ، چون به خواسته ام که پولسازی هست خیلی احساس نیاز و وابستگی دارم و حسرت نداشته هامو میخورم ، با خدا گفتم خدایا کمکم کن ، من باید پولدار بشم.
باید احساس نیاز و حسرتو ترککنم ، کمکم کن ، نمیدونم چه کار کنم ، هدایتم کن و…
و در همون لحظه ، باورتون نمیشه ، همون لحظه پولی که قرار بود فردا برای من واریز بشه ، واریز شد . ومن قبل از اینکه پیام رو ببینم ، گفتم خداوند جوابمو داد .
وقتی دیدم پیام واریز پول ، هرچند کمتر از مبلغ مورد انتظارم بود ، ولی زودتر از موعد بود و زمانی که من جواب از خدا میخواستم ، نمیدونستم از شدت ذوق و شکر گزاری چه کار کنم؟ فقط سجده ی شکر به جا آوردم و فهمیدم که بله ، همه چیز همینقدر راحته .این یعنی من در مسیر درستم. فقط باید احساسمو خوب نگه دارم و باورها مو درست کنم ،بعد خدا خودش همینقدر راحت و زیبا همه چیزو درست میکنه . و فهمیدم حسرت و نیاز و کم آوردن هم تمام میشه ، فقط باید صبر کرد تا تکامل طی بشه و باورهای غلط رو درست کرد. همین
فهمیدم که داره اتفاقاتی خوب میفته و من به زودی به همه ی خواسته هام میرسم و فقط شکر کردم و یک نشانه ی عالی بر ام بود.
من نکاتی که به طور کلی از این مطلب فهمیدم این بود که باید احساس لیاقت و باور فراوانی رو در خودمون بسازیم با این کار که بهترین چیزی که در حد توانمون هست رو بخریم . یعنی هرچقدر که توان مالی داریم ، با اون پول بهترین رو بخریم ، حالا هرچی که باشه.
و اصلااااا دنبال تخفیف و وام و قسطی و چکی و ارزانی نباشیم.
قیمت میپرسیم ولی نه چونه میزنیم و نه دنبال ارزانترین میرویم . بلکه دنبال با کیفیتترین با توجه به توان مالی خود میرویم و خودمون رو با ارزش تر از هر چیزی میدانیم و اینگونه به جهان پیام من با ارزشم و جهان پر از فراوانی هست را میدهیم و جواب میگیریم.
امید وارم درست فهمیده باشم.
در پناه خدا پاینده باشید
با سلام خانم شایسته عزیز واقعا لذت بردم از خوندن متن بالا جواب خیلی از سوالهای من و دوستان تو متن هست و ارزش این رک داره که بارها و بارها خونده بشه یاد یه دوست عزیزی افتادم که باهم خرید میرفتیم و اصلا به قیمت اجناس نگاه نمیکرد اول انتخاب میکرد وقت کارت کشیدن متوجه قیمت میشد و جالب اینکه همیشه درامد همسرش در حال افزایش بود من با دیدن تخفیف خوشحال میشدم ولی برای دوستم اصلا جالب نبود و بیشتر اوقات موقع تخفیف خرید نمیکرد و میگفت از مدلهاش خوشم نیومد خیلی دوست داشتم مثل اون فکر کنم الان با خوندن مقاله متوجه شدم مشکل از کجاست
برای خرید لوازم غیر ضروری دوست ندارم خیلی هزینه کنم ولی عاشق یادگیری هستم مخصوصا دوره های استاد رو با جون و دل میخرم وقت خرید دوره کشف قوانین بارها به خودم گفتم تو لایق هستی که این دوره رو داشته باشی و بابت پرداخت بها خیلی خوشحالم خوشبختانه به تمرینهای استاد ایمان دارم و همواره نتایج خوبی هم میگیرم
با ارزوی موفقیت و ثروتمند شدن همه ی دوستان
وای خدای من این متن عالی بود
من چند سال هست تو کسب و کار خودم نتونستم یک کسب و کار برای خودم راه بندازم ولی برای دیگران سود درست کردم که بر میگرده به لیاقت و این حس که مثل یک طناب پامو بسته
من خیلی چیزا دوست داشتم ولی الان میبینم هیچ حس لیاقتی نسبت به اون ها نداشتم
انگار خوشم میومده از اونها ولی برای خودم نمیخواستم و همیشه برام سوال بود که چرا مثلا در فلان ماشین هرچی میخوام فکر کنم که مثلا دارمش یا نشستم نمیتونم تصور کنم
بله حس لیاقت نداشتم بدجور هم نداشتم
خدایا به این بنده خودت کمک کن کمک کن تا بتونه این مریضی های روحی رو ریشه کن کنه . خدایا دوست دارم همه نعمت های بسیار زیبایی که برای من به صورت فراوان قرار دادی تجربه کنم
خدایا الان که اشکام جمع شده میفهمم چرا وقتی از دستت ناراحت بودم فقط لبخند میزدی تو راه رو بهم نشون دادی چی بهتر از این میتونستی به من بدی ؟ آیا واقعا بهونه ای میومنه برامم ؟ جرات میکنم کفر بگم ؟ از دستت ناراحت باشم؟
تو همه چیزو بهم دادی
من لیاقت رو تو خودم نداشتم خب این قانون توبود و چه قانون قشنگی که حتی تصورش رو هم نمیکردم که در این حد میتونم سازنده دنیا اطراف خودم باشم واقعا درود بر این خالق که من رو آفرید
خدایا درود بر تو
در رابطه با باور فراوانی
اگر مردم پول ندارند همون حرفی که همیشه میزنیم
مردم ندارند مردم بدبخت شدن و…
اگر مردم ندارند پس چطور میشه که روز به روز تعداد ماشین های توی خیابون بیشتر میشه؟
چطور میشه روز ب روز ترافیک بیشتر و سنگین تر میشه؟
چطور میشه که مسیر های خلوت هم روز به روز داره پر ترافیک میشه؟
مگه غیر اینه که ترافیک خیلی زیاد یعنی روز ب روز ماشین ها دارن تو خیابون بیشتر میشن
یعنی روز به روز افرادی که میتونن پول بدن و ماشین بخرن بیشتر میشن…؟
مگه غیر اینه که نو ایران همه چی داره روز ب روز گرونتر میشه
و ما این حرفو زیاد میشنویم ک اینقدر گرونی شده که مردم حتی دیگه پراید هم نمیتونن بخرن…
پس چطور هر روز ترافیک و تعداد ماشین های که میبینیم بیشتر میشه؟
در واقع هر چی جلوتر میریم درسته گرونتر میشه ولی تعداد تقاضا و خریدار ماشین هم بیشتر میشه…
چقدر همه چی واضحه و ما مصرانه پایبند و متعهد باورهای قدیمی مون هستیم!!!!
واقعا چرا؟! ♀️
وقتی همه چی اینقدر واضحه!
سلام به همه دوستان که بودنشان باورثروت است
اگرقبول کنیم که خداوندبزرگ وکائنات یک سیستم هستن هرکدام ازاین باورهاروبایدیک اتومبیل بدانیم ، واگراینطوراست برای اینکه این ماشین حرکت کندوباسرعت موردعلاقه ماحرکت کندبایدتک تک اجزای این ماشین کارکندازریزترین قطعه تابزرگترین آن واگرهرکدام ازاین اجزاکارنکندماشین یاراه نمی افتدیااگرهم حرکت کندبه ترترمی افتدوبعدازمسافتی میایستد ، برای ثروتمندشدن هم بایدهمه این اجزادرکنارهم وهمزمان ودرجای خودبدرستی کارکنند ، درماشین اگربادلاستیک هاکم باشدفرمون میلرزه ویک مسیر۲ساعته روبایددویاسه برابروقت صرف کنیم…..
بنظرمن همه مواردی روکه استادخوب ماگفتن بایدمدنظرداشت حتی یک موردروجابندازیم به دست اندازخواهیم خوردواونوقت یادلسردمیشیم یامایوس ازحرکت ، من درگذشته بصورت ناآگاهانه همه این مسیرورفتم وبرای همین وقتی سخنان استادومیشنیدم ازتعجب دهنم بازمیموند وبرای همین صددرصدهمه حرفای استادووحی خدامیدانم ، فقط دوستان خوبم تک تک این فایلهاروبدقت گوش کنید وباوسواس تمام به ریزترین جزئیات عمل کنید ، جواب میگیریداگرماشین تون راه نیفتاده دقت کنید یجای کارمیلنگه ، پیداش کنید….
سلام خانم شایسته عزیزدلم
چقدر خوشحالم که به این صفحه هدایت شدم خدایا صدهزار مرتبه شکرت
من واقعا نمیدونستم تخفیف گرفتن ناشی از باور عدم لیاقته تازه کلی هم احساس زرنگی میکردم که تخفیف گرفتم زهی خیال باطل
من همینجا با تمام وجودم تعهد میدم که از این به بعد دیگه بدنبال تخفیف نباشم.
همونطور که قبلا تعهد دادم دیگه هرگز بدنبال وام و قرض نباشم.
سپاسگزارم بخاطر به اشتراک گذاری این آگاهی های ناب سرنوشت ساز
سلام خانم شایسته واقعا از این قسمت چیزهای زیادی آموختم بی نهایت سپاسگزارم
باسلام به مریم عزیز
بسیارعالی و کامل توضیح دادین
وقتی روی باور لیاقت کارمیکنیم واحساس ارزشمندی داریم
به هیچ عنوان دنبال تخفیف نیستیم چون باور داریم که جهان بر پایه فراوانی است واینقدر نعمت وثروت زیاد است که میتوانیم هرچقدر بخواهیم استفاده کنیم ولی من با خوندن متن یه ترمز مخفی پیدا کردم داشتم با خودم فکر میکردم که برند های معروف اف گذاشتن برم خرید کنم که اگر به باور فراوانی رسیده باشیم نیازی نیست تخفیف بخوره ما لیاقت داشتن هر چیزی که اراده کنیم داریم
مرسی استاد عزیز با اموزشهای که در روانشناسی ثروت و دوره عزت نفس ازتون گرفتم واقعا تغییرات رو دارم میبینم
خدایاشکرت
باسلام واحترام
بفرض اینکه 2میلیون در حسابت داری و همین امروز میخواهی بری خرید از برندهای معروف.. باور هم به فراوانی داشته باشی.. چگونه مانتوی چرم 3میلیونی را میخری؟
سلام ،بنظر من اگه ما به طور واقعی به فراوانی اعتقاد داشته باشیم و ادای معتقد ها رو درنمیاریم و همزمان باورهای دیگه مون هم درست شدن (لیاقت ،مالی و عزت نفس …)شرایط اون طور پیش میاد که باب میل ما باشه .یا قبل خرید پول اضافه ای به حساب واریز میشه ینی اون مبلغ ۲ تومن بیشتر میشه یا ما توی مغازه از مانتویی خوشمون میاد یا سایزمون میشه که مبلغ دقیقا مطابق توی حسابمونه ،
وقتی ما معتقدیم که خودمون هستیم که شرایط زندگی مون رو بوجود میاریم و هر آنچه در زندگی اتفاق میافته حاصل باور و اعتقادات خودمه پس وقتی من میخوام مانتوی برند بخرم حتما مانتویی میخوام که هم شیک باشه هم اندازه م باشه و طبق باورهام دقیقا با همون مبلغی که دارم جور درمیاد .
اونقدر خدای مهربون معجزه ها نشونمون داده که با قصد ۲ تومن خرید رفتن و با مانتوی ۳ میلیونی به خونه برگشتن راحترین معجزه س.
فقط کافیه به این فکر کنی که شرایطی بوده که حتی هیچ پولی توی کیفت نداشتی و میخواستی خرید کنی و دقیقا همون لحظه آخر یک پیامک برات میاد که ….مبلغ برات واریز شده .همون لحظه اشک توی چشمات جمع نمیشه از بزرگی خدا و اینکه همیشه هواتو داره؟
برای خداوند فرقی نمیکنه که من میخوام مانتومارک بخرم یا غذا برای سیر کردن شکم بچه م و شرمنده نشدن پیش بچه م .مهم اینه که من از ته قلبم اون خواسته م رو بخوا م .جور کردن پولش با خداست .
خدا جونم همیشه هوای منو داره…..
سلام
خانم سارا
چطور؟
چگونه؟
از چه راهی
همه ی این ها استدلال ذهن منطقی و نجوای شیطان 😈 هست
ما اومدیم اینجا دور هم این چیزها از سرمون بیرون کنیم
تو خود پای در راه بنه هیچ مپرس
خود راه گویدت که چون باید کرد
جهان این چطوریه مدیریت می کند