راهکارهایی برای شناسایی و رفع ترمز ذهنیِ مخرب با نام «احساس عدم لیاقت»‌ - صفحه 5

دسته بندی: پاسخ به مسائل زندگی

جواب‌های «عقل‌کل»دسته بندی: پاسخ به مسائل زندگیراهکارهایی برای شناسایی و رفع ترمز ذهنیِ مخرب با نام «احساس عدم لیاقت»‌
956

یکی از ملموس ترین جاهایی که «باور احساس عدم لیاقت» خود را نشان می‌دهد، رفتاری است که نسبت به پرداخت بهای خواسته‌هایمان داریم.
از ملموس‌ترین لحظاتی که می‌توانیم «باور احساس عدم لیاقت» و «باور به کمبود» را در خود شناسایی نماییم‌، لحظاتی است که به شدت بر سر بهای کالای مورد علاقه‌مان چانه می‌زنیم یا بدتر از همه، با اینکه توان تهیه‌اش را داریم، اما به دنبال راهی برای نپرداختن قیمت واقعی آن و تخفیف گرفتن هستیم. یعنی همیشه داشتن خواسته‌هامان را موکول به زمانی می‌کنیم که‌ یک جنس تخفیف بخورد.
در یک کلام، پرداختن بهای خواسته‌هامان برای ما کاری بسیار سخت است.

به خاطر این کد مخرب در ذهن، وقتی بابت کالا یا تجربه ای پول می پردازیم که دوست داریم، گویی جان از بدنمان خارج می‌شود و به شدت احساس بدی پیدا می‌کنیم و این بدترین فرکانس درباره «کمبود ثروت» است که‌ یک آدم به عنوان خالقی که با فرکانس‌هایش‌، تجربه‌هایش را خلق می‌کند‌، می‌تواند ارسال کند. فرکانسی که از یک طرف ما را وارد مدار کمبودهای بیشتر می‌کند و همزمان از نعمت‌های بیشتری دور می‌کند.
اگر خوب خودمان را بشناسیم و ریشه ی رفتارها و واکنش هایمان را بدانیم، می فهمیم که موضوع‌ تخفیف گرفتن نیست بلکه پای چند ترمز جدی در میان است که خودشان را به شکل تلاش برای به دست آوردن خواسته هایمان با تخفیف، نشان می‌دهند.
به همین دلیل  دوست دارم یک نکته اساسی را اول از همه به خودم و سپس به همه افرادی که این متن را می‌خوانند و به دنبال موفقیت‌های مالی پایدار هستند‌، یادآور شوم و ترمزی را به آن‌ها نشان دهم که شناختن و رفع کردنش‌، از هر تخفیفی که بخواهی بدست بیاوری، سودمندتر است و می تواند عاملی باشد برای ورود ثروت‌های بسیار به زندگی ات.
در واقع این جنس از رفتار که برنامه ریزی می کنیم تا تجربه خواسته هایمان را به زمانی موکول کنیم که یک جنس تخفیف می خورد یا به طور کلی به دنبال داشتن خواسته هایمان به صورت رایگان، تخفیف و… هستیم یعنی پرداخت بهای خواسته‌هایمان برایمان سخت است، این رفتار خبر از دو باور بسیار مخربی می دهد که سرمنشأ تمام کمبودها و نداشتن هایی است که در زندگی خود تجربه می کنیم.

سردسته ی این دو باور‌، «باور به کمبود» است.
باور به کمبود نعمت، ثروت، عشق، موفقیت و هر چیزی است که‌ ما آن را ارزشمند می‌دانیم.
سپس در ادامه کار به همین جا ختم نمی‌شود و این باور مثل یک دستگاه مولد، شروع به تولید هزاران باور محدود کننده‌ی دیگر نیز می‌نماید که در تمام تار و پود وجودمان ریشه می‌دواند و ما را وارد مداری می‌کند که از مدار ثروت فرسنگ‌ها فاصله می‌گیریم.
به همین دلیل‌، حتی تجسم کردن ثروتمند بودن هم برایمان سخت می‌شود.
قانون این است که‌ مدار تخفیف خواستن‌، با مدار خواستنِ ثروت‌، از هم جدا هستند. نمی‌توانی هم به دنبال تخفیف باشی و هم باور فراوانی را بسازی.
نمی‌توان به فراوانی باور داشت اما مرتب به دنبال تخفیف نیز بود. این دو مسیر‌، خلاف جهت هم هستند به همین دلیل تو مرتبا در این مسیر در حال رفت و برگشت هستی.
دومین باور محدود کننده در این باره‌، «باور احساس عدم لیاقتِ داشتن ثروت» است. به این معنا که‌، درباره تجربه‌ی نعمت‌های بیشتر‌، احساس لیاقت نداری. خصوصاً هرچه آن نعمت‌ها تجملی‌تر باشند‌، به خاطر احساس عدم لیاقت‌، راضی کردن خودت برای تجربه‌ی آن نعمت‌ها سخت‌تر خواهد بود‌، حتی اگر مشکلی در پرداخت بهای آن نداشته باشی.
در واقع این باور‌‌، یعنی احساس عدم لیاقت‌، زاییده‌ی باور به کمبود است. یعنی باور به این‌که‌ پول درآوردن‌، کار سختی است. حتی اگر آدمهایی را ببینی که به راحتی در حال پول ساختن هستند‌، به خودت خواهی گفت‌:
خوب‌، من آنقدرها خلاق نیستم که از عهده‌ی این کار بر بیایم(که خودش نشانه‌ای محکم از عدم لیاقت و باور نداشتن توانایی‌هایت است). در نتیجه تنها راه‌کار برایت این خواهد بود که :
مراقب باشی در خرج پول‌، از هرگونه اسراف پرهیز نمایی و با این نگاه‌، آنقدر خودت را در مدار کمبود ثروت پش می‌بری که‌، ترجیح می‌دهی فقط برای نیازهای فوق ضروری هزینه نمایی. سپس آنقدر درباره نیازهایت دچار سوء تفاهم می‌شوی که نیازهای ضروری را نیازهایی تعیین می‌کنی که به زنده‌ماندن وابسته است و هرگونه تجاربی که مربوط به روح و روانت است و اصلاً برای تجربه‌ی آن نعمت‌ها به این جهان آمدی را غیر ضروری می‌دانی مثل:
تجربه اقامت در یک هتل زیبا برای چند روز
یا تجربه خوردن غذا در یک رستوران که بهایش به اندازه هزینه یک ماه غذا در منزل است
یا تجربه سفر با بلیط فرست کلاس که بهایش به اندازه چندین سفر است
یا تجربه …
یا حتی تجربه استفاده از مبلمان چرم به جای اجناس چینی.
در حالیکه بی خبری دلیل اینکه هر روز از تجربه‌ی این نعمت‌ها فاصله‌ی بیشتری می‌گیری‌، همین نوع نگاه است و نه عدم توانایی ات در ساختن ثروت!
سپس باور محدود کننده‌ی «احساس عدم لیاقت در تجربه نعمت و ثروت» بیشتر در تو ریشه می‌دواند و تو را بیشتر در مدار عدم لیاقت فرو می‌برد.
مثلاً  ترجیح می‌دهی خودت از وسایل بی‌کیفیت استفاده نمایی و وسایل گران‌بها و با ارزش را برای میهمان بگذاری…
به همین دلیل وسایل زندگیِ تو شامل دو دسته است:
ظروف دَمِ دستی بی‌کیفیت برای خودت و ظروف لاکچری زیبا برای میهمان
ملافه پاره و پوره و بی کیفیت و قدیمی برای خودت و ملافه نخی و خوشبو و خوش‌رنگ برای میهمان
و…
یا حتی بدتر از آن‌، این رفتار را درباره خودت و اعضای خانواده مثل همسر و فرزند نیز تعمیم داده‌ای
مثلا در خرید لباس‌ موارد غذایی‌، مواد شوینده و تمیز کننده و … اولویت را با سایر اعضای خانواده قرار می‌دهی و سعی می‌کنی همواره نیازهای خودت را کاهش دهی و کم‌خواه‌تر شوی.
مثلا‌ از آنجا که همسر و فرزندانت زیاد از دستمال های یکبار مصرف برای خشک کردن دست و … استفاده می‌کنند‌، تو ترجیح می‌دهی برای برقراری تعادل در مصرف دستمال حوله‌ای‌، برای تمیز کردن خانه از دستمال های پارچه‌ای استفاده نمایی.
یا لباس های ارزان‌قیمت و بی‌کیفیت بخری و به هر ترتیبی همواره هزینه‌های خودت را کاهش دهی تا کمتر اذیت شوی. چون به اندازه کافی احساس لیاقت تجربه بهترین‌ها را نداری.
چون درباره لایق بودن و انسان خوب و باگذشت بودن‌، دچار سوء تفاهم شده‌ای. چون همواره برای راضی کردن خودت در استفاده از یک نعمت‌‌، به دنبال یافتن دلایل قانع کننده‌ هستی. یعنی خودت را لایق نمی دانی تا برای خودت تا این حد هزینه کنی و فکر می‌کنی آنقدر ارزشمند نیستی که پول نازنین‌ات را صرف این خواسته نمایی. در نتیجه یا از آن چشم می‌پوشی و یا به دنبال شیوه‌هایی هستی تا دلایلی منطقی‌تر از لایق بودنت‌، پیدا کنی. یعنی به این شکل که:
«من توانستم تخفیف بگیریم
من رایگان این را به دست آوردم
من بهای واقعی اش را نپرداختم و …»
این احساس گناه را که برای خودت پول خرج کرده‌ای‌، از خود دور می کنی و یا به خاطر این کار احساس قدرت هم می‌کنی در حالیکه نمی‌دانی ریشه این رفتار که در اصل باور کمبود و باور احساس عدم لیاقت است‌،  چه نعمت‌هایی را از زندگی‌ات دور نموده است.
نعمت‌هایی که قابل مقایسه با هیچ تخفیف و هدیه ای نیست. و تازه ماجرا به همین جا نیز ختم نمی‌شود و حتی اگر به خاطر یک باور قدرتمندکننده‌ی دیگر‌، نعمتی وارد زندگی‌ات شود‌، این باورِ محدودکننده‌، به شکل یک اتفاق غیر مترقبه‌، آن نعمت را از زندگی‌ات حذف می‌کند.
من داستان‌های بسیاری درباره این موضوع از افراد زیاد داشته‌ام که نوشته‌اند، ماشینی که آن همه سال دوست داشتم سوار شوم را خریدم اما اوضاع به گونه‌ای پیش رفت و هزینه‌های غیرمنتظره به گونه‌ای روانه زندگی‌ام شد که مجبور شدم به خاطر آن هزینه‌های غیرمترقبه‌، که اصلا هیچ وقت در زندگی‌ام وجود نداشتند، نهایتا ماشینم را بفروشم.
و بسیار حسرت می‌خورَد که ای کاش حداقل از امکانات آن ماشین مثل کولر و… استفاده کرده بود… ای کاش حداقل کاور پلاستیک صندلی‌ها را در آورده بودم و لذت نشستن روی چرم صندلی را تجربه کرده بودم و…
در حالیکه خبر نداشت‌، همین رفتارها که نشانه‌ی باور احساس عدم لیاقت و در نگاه وسیع‌تر‌، باور به کمبود است‌، آن نعمت‌ها را از زندگی‌اش خارج ساخته است.
در واقع، « مأموریت باور احساس عدم لیاقت»، دور کردن نعمت‌ها از زندگی شماست و حتی اگر به خاطر یک باور درست، نعمتی وارد زندگی‌ات شود، این باور کاری می‌کند که آن نعمت بار و بنه اش را از زندگی‌ات بَربندد و به شکلی باورنکردنی و غیرمنتظره از زندگی‌ات بیرون برود.
این رفتار که همیشه به دنبال یک تخفیف ویژ‌‌ه هستیم تا به خواسته‌هایمان برسیم‌، معنایش دقیقا این است که:
«من که به صورت طبیعی امکان تهیه این جنس را ندارم. مگر اینکه تخفیف بخورد. مگر اینکه ارزان شود. مگر اینکه وام بگیرم. مگر اینکه قسطی بپردازم.»
یعنی از یک طرف آن خواسته آنقدر شدید است که نمی‌توانی بی خیالش شوی‌، از طرفی آن باورها آنقدر مخرب است که‌ نمی‌توانی به داشتنش به صورت طبیعی فکر کنی. به همین دلیل به جای تغییر این کد مخرب و این ترمز قوی، خودت را با این کد مخرب‌، هماهنگ می‌کنی.
درحالی‌که این ماجرا نه‌تنها کمکی به افزایش توان مالی‌ات نخواهد کرد‌‌، بلکه شروع به‌، بر‌باد دادن نتایج سایر باورهای قدرتمندکننده‌ات نیز می‌گردد.
دلیل اینکه افراد پس از اینکه نعمتی را به دست می‌آورند و پس از مدت کوتاهی به شکلی عجیب و غیر منتظره آن را از دست می‌دهند‌، همین باور عدم احساس لیاقت است.
به قول استاد عباس منش که می گوید “بیشتر افراد‌، باورهای خود را تغییر نمی‌دهند بلکه‌، می خواهند خواسته‌های جدیدشان را بر آن باورها منطبق سازند” و این اصلا امکان ندارد و نتیجه‌اش ساخته شدن یک باور محدودکننده‌ی دیگر است که باید بپذیری چنین چیزی در سرنوشت تو نیست و این برای از-ما-بهتران است!
به نظر شما‌، «از ما بهتر هم مگر هست!».
اگر همه‌ی ما به یک اندازه به منبع ثروت وصلیم و به یک اندازه توان خلق زندگی‌مان را داریم، از ما بهتر کیست؟ چه کسی لایق‌تر از خودم برای استفاده از این نعمت می‌تواند وجود داشته‌باشد.
بنابراین‌، اگر به دنبال تجربه‌ی موفقیت مالی پایدار هستی‌، توصیه می‌کنم‌، خیلی جدّی تعهدی غیر قابل مذاکره را برای ریشه کن کردن این باورها و این رفتارها شروع کن.
خصوصاً در مواردی که مربوط به آموختن قوانینی است که زندگیِ ما را متحول می‌کند، حتی پرداخت تمام داریی‌مان نیز در برابر نتیجه‌ای که کسب می شود، مبلغ ناچیزی به حساب می‌آید  و حتی یک دقیقه به تعویق انداختنِ شروعِ این آموزش‌ها نیز زمان زیادی به حساب می‌آید‌، چه برسد به اینکه منتظر بمانیم تا تخفیف بخورد.
خشت اولِ موفقیت پایدار‌، از ساختن «باور به فراوانی و باور به لیاقت داشتن ثروت‌»، شروع می‌شود.
باور احساس عدم لیاقت در تجربه ثروت‌، یک شاه‌ترمز است که‌، اگر بتوانی روی این ترمز کار کنی و آن‌را اصلاح نمایی‌ ترمزهای بسیارِ دیگری‌، به خودی خود برداشته می‌شود.
زیرا باور احساس لیاقت‌، شاه‌کلید عزت نفس است و از آنجا که عزت نفس‌، مهم‌ترین توانایی است که به شما قدرت می‌دهد تا خودت را باور کنی و توانایی‌هایت را ببینی و ارزشمند بدانی و بخواهی از آن‌ها ثروت بسازی‌، وقتی این ترمز برداشته می‌شود‌ به مداری هدایت می‌شوی که می‌توانی از توانایی‌ها و علائقت ثروت خلق کنی.
به همین دلیل استاد عباس‌منش همیشه شروع موفقیت‌هایش را به ساختن عزت نفسش مرتبط می‌داند و به این دلیل‌، صرف نمودنِ وقت برای ساختن باور احساس لیاقت‌، تا این حد برای شما مهم است.
خصوصاً اگر صاحب کسب و کار خودت هستی، داشتن راهنمایی مثل روانشناسی ثروت۳‌، برای رونق کسب و کارت‌، یک ضرورت است. در جلسات این دوره‌، استاد عباس‌منش بهتر از هر جای دیگری‌، چگونگی ساختن باور احساس لیاقت را آموزش داده است.
زیرا تا زمانی که باور احساس لیاقت را بعنوان مدیر کسب و کارت نسازی و این باور را به روح و روان کسب و کارت منتقل ننمایی، فارغ از انیکه چقدر خدماتت عالی است و چقدر محصولت باارزش است، هیچ راهی به مسیر کسب و کارها سودآور نداری.
پس واقعاً ارزشش را دارد که چنین سرمایه‌گذاری سودآوری برای خودت و کسب و کارت انجام دهی.
زیرا این‌، مهم‌ترین سرمایه‌ی اولیه تو برای شروع و رونق دادن به کسب و کارت است.
زیرا‌ اگر می‌دانستی نداشتن باور احساس لیاقت‌، مانع ورود چه نعمت‌های بزرگی به زندگی‌ات شده، اگر آب دستت بود‌، آن را کنار می‌گذاشتی و جهادی اکبر برای ساختن باور احساس لیاقت‌، به راه می‌انداختی.
فقط مسئله این است که ما هنوز هم درک نکرده‌ایم که‌ ما‌، خالقی هستیم که تمام اتفاقات لحظات بعدی را‌ با فرکانس‌های این لحظه خلق می‌کنیم. فرکانس‌هایی که  خود را به خوبی در رفتارها و واکنش ما به موضوعات مختلف افشاء می کنند و حقیقت باورهای ما را به ما نشان می‌دهند .
اگر برای ریشه‌کن کردن این باورهای مخرب جهاد به راه نیاندازی‌، هر دقیقه و ثانیه‌ای که با این باورها پیش می‌روی‌، این ریشه‌های محدودکننده‌، در وجودت عمیق‌تر می‌شود و شاخ و برگ‌های بیشتری تولید می‌کند و نتیجه‌اش این است که:
احساس می‌کنی سال‌هاست که در یک سطح متوقف مانده‌ای و هنوز پس از این‌همه تلاش‌، اوضاع مالی رضایت‌بخشی نداری. نتیجه‌اش این است که‌ همیشه درگیر پرداخت قسط‌های تمام‌نشدنی می‌شوی.
نتیجه‌اش این است که‌ همیشه درگیر جور کردن هزینه‌های زندگی‌ات خواهی بود. همیشه درگیر تلاش برای اخذ یک وام دیگر برای پرداخت قسط چند وام قبلی هستی و به این شکل اوضاع مرتباً پیچیده‌تر و غیرقابل‌کنترل‌تر می‌شود و نمی‌دانی که این موضوع اول از همه از اینجا شروع شد که مشتاق داشتن خواسته هایت به صورت رایگان، ارزان و یا بهره مندی از یک تخفیف ویژه بودی.
این مانع خیلی ریز است و خودش را در قالب سود، زرنگی و زیرکی نشان می‌دهد اما خودمان بهتر می‌دانیم که این حقیقت ندارد.
حقیقت این است که هیچ لذتی بالاتر از این نیست که آنقدر ثروتمند باشیم که برای داشتن خواسته‌ای، نیازی به حتی دانستن قیمت آن نداشته باشیم و فقط اگر آن را نیاز داریم، تهیه‌اش نماییم.
خصوصاً کالاهایی که ارزش افزوده‌شان بی‌نهایت است. مثل کالاهایی که روح و روان ما را متعادل می‌کند و ما را به طبیعت ثروتمند و بی‌نیازمان باز می‌گرداند و آن را به یادمان می‌آورد و ما را در مدار آن ثروت‌ها قرار می‌دهد.
به همین دلیل تأکید می‌کنم حتی یک دقیقه به تعویق انداختن شروع این آموزش‌ها نیز زمان زیادی به حساب می‌‌آید چه برسد به اینکه منتظر بمانیم تا تخفیف بخورد. زیرا هر ثانیه‌ی شروع نکردن تغییر این باورها‌، بسیار برایمان گران تمام می‌شود و در هر ثانیه‌، ما را از ثروت‌های بیشتری دور می‌کند و به ضررهای بیشتری نزدیک می‌کند.
فقط وقتی این ریشه را در وجودت دنبال می‌کنی، می فهمی که چه شاخ و برگ‌های تمام‌نشدنی ای دارد.
به همین دلیل است که استاد عباس منش در دوره ثروت ۱ و جلسات اولیه‌ی ثروت ۳‌، تا این اندازه بر ساختن باور فراوانی تاکید دارد و می گوید وقتی این باور ساخته می شود، هزاران باور محدودکننده خود به خود از وجودت حذف می شود.
تا زمانی که این باور در وجود ماست، راهی به سوی موفقیت مالی پایدار و استقلال مالی پایدار به معنای واقعیِ بی‌نیازی، نخواهیم داشت. زیرا ثروت یک امر ذهنی است؛ اول ذهن شما ثروتمند می‌شود و سپس‌ آن ذهن ثروتمند‌، ثروت را وارد زندگی شما می‌کند.
ذهن ثروتمند، یعنی ذهنی که فراوانی را باور دارد و می‌داند که بی‌نهایت ثروت برای همه در جهان وجود دارد، هرگز برای داشتن خواسته‌هایش انتظار تخفیف را ندارد و با عشق‌، بهای خواسته‌هایش را تمام و کمال می‌پردازد.
ذهن ثروتمند هرگز تجربه‌ی خودش را به خاطر گرفتن تخفیف‌، به تعویق نمی‌اندازد.
ذهن ثروتمند هرگز داشتن خواسته‌اش را منوط به گرفتن تخفیف نمی‌داند و چنین ذهنی سبب هدایت فرد به مسیر ایده‌های ثروت‌ساز می‌شود.
به شما هم توصیه می کنم که اگر می‌خواهی که به موفقیت مالی پایدار برسی و به مدار ثروت دسترسی داشته باشی‌، کلا از همین حالا ذهنت را به روی دنبال تخفیف بودن برای داشتن خواسته‌هایت ببند‌ و آن را جزو خطوط قرمز زندگی‌ات بدان.
بهتر است همیشه به جای اینکه بخواهی چیزی ارزان یا رایگان شود تا بتوانی آن را بخری یا داشته باشی، این باور را بسازی و این درخواست را از جهان داشته باشی که‌ توان مالی تو بیشتر شود تا بتوانی هر چیزی را که می‌خواهی بخری. نه فقط درباره‌ی محصولات ما، بلکه در مورد همه‌ی مسائل زندگی‌ات و همه خواسته‌‌هایت این باور را بساز.
زیرا وقتی این کار را انجام می‌دهید، و جهان جدیت شما  در این موضوع را می‌بیند، دیگر شما را در مداری قرار می‌هد و شرایطی را تجربه می‌کنید که اول به شما توانایی خرید را می‌دهد و بعد آن خواسته‌ی مورد نظر را به شما نشان می‌دهد.
زیرا این باور به تو احساس قدرت بیشتری می‌دهد و تو را به مسیرهایی هدایت می‌کند؛ و به استقلال مالی‌ای می‌رسی که می‌توانی در هر زمان، هر آنچه که مورد نیازت هست را بخری، بی آنکه نگران قیمتش باشی یا اصلا حتی به قیمتش نگاه کنی.
در هر صورت‌، اگر درباه‌ی برداشتن این ترمز و ساختن باور احساس لیاقت‌، متعهد و مصمم هستی‌، دوره روانشناسی ثروت۳‌، منبعی کامل از آگاهی‌ها خالص و ورودی‌های مناسب برای ساخته شدن باور لیاقت داشتن برای نعمت‌ها است.
هرچه بیشتر روی ساختن این باور کار کنی‌، احساس خودارزشی بیشتری می‌کنی. و این احساس به شما کمک می‌کند تا خودت و توانایی‌هایت را ببینی و ارزشمند بدانی و مهم‌تر از همه‌، به این فکر کنی که چطور می توانی از این توانایی ها ثروت بسازی و مهم تر از آن، ایده هایی را جدی بگیری و اجرا کنی که به خاطر این طرز تفکر به ذهنت خطور می کند.

حتی نمی‌توانی تصور کنی که با ساختن باور خودارزشی‌،‌، چه سایه سنگینی از سر توانمندی‌هایت بر می‌داری که تا حالا اجازه شکوفا شدن به آن توانایی‌ها را نداده بود.
زیرا بارها‌، خواسته‌هایی در وجودت شکل گرفته بود تا بخواهی بخشی از توانمندی‌هایت را بروز دهی. هزاران ایده در راستای آن خواسته ها آمده بود‌،  اما از آنجا خودت را ارزشمند نمی‌دانستی و از آنجا که فکر می‌کردی موفق ها همان از شما بهتران هستند‌، آن ایده‌ها و آن توانایی‌ها را جدی نمی‌گرفتی که بخواهی برای‌شان اقدام نمایی. در نتیجه آنهمه شور و شوق که با آن خواسته‌ها آمده بود‌،‌ با سمّی به نام «باور احساس عدم لیاقت‌» در نطفه خفه می‌شد و به این ترتیب خواسته‌های بسیاری در وجودت تبدیل به رویایی دور و دراز شده است. صدهایی ایده‌ای که هرگز فرصت تحقق یافتن نیافتند و زیر سایه‌ی سنگین باور عدم لیاقت ماندند و هرگز فرصت ابراز وجود نداشته‌است.
حالا زمان آن است که جهادی اکبر برای ریشه کن کردن کدی مخربی به نام «احساس عدم لیاقت در داشتن نعمتها» را در وجودت اصلاح کنی.

به همین بخش اعظمی از آموزش های دوره روانشناسی ثروت 1 اختصاص دارد به شناسایی این دو باور مخرب «باور به کمبود و باور احساس عدم لیاقت» و راهکارهای و تمریناتی برای تغییر این دو باور.

در دوره روانشناسی ثروت 1، شما به وسیله ی آموزش ها و تمرینات این دوره و خودشناسی ای که در این روند طی می شود، فرایندی تکاملی را طی می کنی برای تغییر شخصیت خود.

این تغییر ابتدا در ذهن و افکارت ایجاد می شود و سپس به اندازه ای که این نوع تفکر را جدی می گیری و در ذهنت می پرورانی و تمرینات را به همان شیوه ای که استاد از شما خواسته است انجام می دهی، رفتارها و راهکارهایت را تغییر می دهد. نگاهت به مسائل زندگی ات را تغییر می دهد. نگاهت به توانایی هایت را تغییر می دهد و مهم تر از همه ایمانت را برای قدم برداشتن، مسائل را حل کردن و مولد ثروت بودن تقویت می کند و در طی فرایندی تکاملی، به زندگی ات آنچنان کیفیت می دهد که ربطی به شرایط کنونی ات نداشته باشی.

اطلاعات کامل درباره محتوای آموزشی دوره روانشناسی ثروت 1 و نتیجه ای که می توانی با عمل به آنها بسازی

نمایش:  به ترتیب تاریخ   |  به ترتیب امتیاز   
18

Ms. Shayesteh, you are truly a master at explaining the rules. I wonder how you have such a deep understanding of the rules. I admire you.

When I was talking about this brake, I suddenly found out that wealth is like a cycle. When you spend money, this money would go into someone else’s pocket, and like this, you are helping the world to grow and then you’ll see that more money would come back to you.

Last week, I wanted to go to a dentist and I was so sad when I found out how much I should pay. I was supposed to pay for it myself. But I read this article and tried to stay positive and pay it happily. A few minutes later, I saw a message showing a money transfer to my account. Then my husband called me to tell me that he had transferred that money to pay the cost of my dental treatment. I got my reward so soon!

Thanks to all my friends for sharing your valuable experiences.



1

9 ماه پیش

خانم شایسته من تعجب می کنم که چگونه شما چنین درک عمیقی از قوانین دارید. من شما را تحسین می کنم.

وقتی در مورد این ترمز صحبت می کردم، ناگهان متوجه شدم که ثروت مانند یک چرخه است. وقتی پول خرج می‌کنید، این پول به جیب دیگران می‌رود، و به این ترتیب، به رشد دنیا کمک می‌کنید و سپس خواهید دید که پول بیشتری به شما برمی‌گردد.

هفته پیش می خواستم برم دندانپزشک و وقتی فهمیدم چقدر باید بپردازم خیلی ناراحت شدم. قرار شد خودم هزینه اش را پرداخت کنم. اما من این مقاله را خواندم و سعی کردم مثبت بمانم و آن را با خوشحالی پرداخت کنم. چند دقیقه بعد پیامی مبنی بر انتقال پول به حسابم را دیدم. سپس شوهرم با من تماس گرفت و به من گفت که آن پول را برای پرداخت هزینه درمان دندان من واریز کرده است. من خیلی زود جایزه ام را گرفتم!

با تشکر از همه دوستان برای به اشتراک گذاشتن تجربیات ارزشمند شما

18

سلام به استاد عزیزم و مریم جان.امروز چهارمین روز تحول من است.دیروز کامنت در بخش توانایی کتنرل ذهن گذاشتم و امروز به اینجا هدایت شدم.داستان هدایتم خیلی جالب بود.سه روز پیش اسم من در یک قرعه کشی در امد.بسیار خوشحال بودم و سپاسگزار چون یک نشانه برایم بود.دیشب که داشتم روی باور هایم کار میکردم شب قبل از خواب گفتم خدایا من تا الان 48تا باور محدود کننده نوشته ام راجب ثروت ولی یه حسی درونم میگفت درسته اینا باور محدود کننده اس اما پاشنه آشیل یه چیز دیگه اس به خدا گفتم کمکم کن تا فردا بفهمم اون ترمز اصلی رو نشانه برام بزار.خلاصه از خواب بیدار شدم و شروع کردم به سپاسگزاری و گوش دادن فایل های استاد.بعد گوشی رو برداشتم تا گروه قرعه کشی رو چک کنم که اسامی همه رو دیدم و اسم من که بهم تبریک گفته بودن….یه دفعه یه حسی درونم گفت کاش من برنده نمیشدم!!!!کاش فلانی میشد…من که نمیدونم با پولم چیکار کنم!!!من ولخرجم!من پولم رو هدر میدهم!فقط خدا میدونه که اول صبحی چه حس عجیبی داشتم یه هووورااااای بلند فریده آشیلتو پیدا کردی اون ترمز اصلیه!نوشتم و نوشتم به قول استاد بهش حمله کردم از همه زاویه ها که تهش رسیدم به به اینکه من لیاقت دریافت ثروت و نعمت جدید را ندارم.البته این الهام زمانی بهم شد که من غرق در نوشتن بودم.به من الهام شد که فریده تو همیشه خودت رو اخر صف دیدی!بعد با خودم گفتم خب این موضوع رو چه جوری تو ذهنم دسته بندی کنم چون به یه سری آگاهیا رسیده بودم فقط انگار میخواستم یکی نظمشون بده.بعد موضوع رو رها کردم و گفتم فریده همانطور که خدا امروز تو رو هدایت کرد(با دیدن یه عکس تو گروه) و پاشنه آشیلت رو فهمیدی ایمان داشته باش که بازم هدایت میشی در هر لحظه!و الله اکبر از این همه هماهنگی الله اکبر از این همه هوشمندی جهان.بعدازظهر که دوباره سمت سایت اومدم به این صفحه هدایت شدم خدایا هزاران بار سپاس متن تو این صفحه انگار نامه خداست این متن برای من نامه خداست این متن برای من نامه خداست….که بهم گفت فریده اشکال کار رو فهمیدی.بیا باهم درستش کنیم بیا باهم قانون رو مثل تیکه های پازل درست کنیم.چیدن این پازل نیاز به صبر دارد نیاز به توجه به نکات مثبت دارد نیاز به تعهد قوی و مصمم برای ایجاد تغییر دارد. خدایا ممنونم استاد عزیز و مریم جان عزیز از صمیم قلب از شما متشکرم.در پناه الله یکتا باشید


18

خدای من خدای من خدای من، مگه امکان داره؟ الان دو روز هست که خواستم دوره روانشناسی ثروت 1 رو بخرم و هی سفارش می زدم و هی لغو سفارش می کردم، چرا؟ فقط و فقط بخاطر ترس از کم بود و بی پولی و اینکه آیا من این دوره به درد من خواهد خورذد یا نه؟ تا الان که اتفاقی به این صفحه هدایت شدم و جواب تمام شک و تردیدها و اینکه علت عدم خرید این دوره چی بود را گرفتم، ممنونم از خدا که استاد عباسمنش و خانم شایسته عزیر را سر راه من قرار داد، خدایا شکرت. من همینجا متعهد می شوم که دوره روانشناسی ثروت 1 رو تحت هر شرایطی بخرم و بگویم پناه میبرم به خدا از شر شیطانی که هر لحظه مرا از خرید این دوره منصرف میکرده، ممنون هم هستم از خدا بابت دوستان خوبم با آگاهی های زیباشون در این سایت


18

سلام..
اوه مای گاد…این خیلی تو وجود من ریشه داره..نمیدونم چطور شد این متنو خوندم..چطوری تا حالا اینو نخوندم..
این باور خیلی تو من ریشه داره..
این باور عدم لیاقت خیلی از تجارب زیبا رو از من گرفت..خیلی از پولامو اینجوری از دست دادم..هیچ لذتی ازشم نبردم و فقط خودمو رنج دادم..
و اینکه همین الان یکی از شماره هایی ک واسه من کد تخفیف غذا و اینا رو پیامک میزد مسدود کردم..



2

6 سال پیش

سلام آقا رضا?

چقدر خوب شد این پیامک تخفیف برام یک نشانه ست .

مرسی که گفتید???

خدایا صدهزارمرتبه شکرت ??????


5 سال پیش

سلام..خواهش میکنم

18

سلام خانم شایسته عزیزدلم
چقدر خوشحالم که به این صفحه هدایت شدم خدایا صدهزار مرتبه شکرت
من واقعا نمیدونستم تخفیف گرفتن ناشی از باور عدم لیاقته تازه کلی هم احساس زرنگی میکردم که تخفیف گرفتم زهی خیال باطل
من همینجا با تمام وجودم تعهد میدم که از این به بعد دیگه بدنبال تخفیف نباشم.
همونطور که قبلا تعهد دادم دیگه هرگز بدنبال وام و قرض نباشم.
سپاسگزارم بخاطر به اشتراک گذاری این آگاهی های ناب سرنوشت ساز



1

6 سال پیش

سلام خانم شایسته واقعا از این قسمت چیزهای زیادی آموختم بی نهایت سپاسگزارم

18

باسلام به مریم عزیز
بسیارعالی و ‌کامل توضیح دادین
وقتی روی باور لیاقت کارمیکنیم واحساس ارزشمندی داریم
به هیچ عنوان دنبال تخفیف نیستیم چون باور داریم که جهان بر پایه فراوانی است واینقدر نعمت وثروت زیاد است که میتوانیم هرچقدر بخواهیم استفاده کنیم ولی من با خوندن متن یه ترمز مخفی پیدا کردم داشتم با خودم فکر میکردم که برند های معروف اف گذاشتن برم خرید کنم که اگر به باور فراوانی رسیده باشیم نیازی نیست تخفیف بخوره ما لیاقت داشتن هر چیزی که اراده کنیم داریم
مرسی استاد عزیز با اموزشهای که در روانشناسی ثروت و ‌دوره عزت نفس ازتون گرفتم واقعا تغییرات رو دارم میبینم
خدایاشکرت



3

4 سال پیش

باسلام واحترام

بفرض اینکه 2میلیون در حسابت داری و همین امروز میخواهی بری خرید از برندهای معروف.. باور هم به فراوانی داشته باشی.. چگونه مانتوی چرم 3میلیونی را میخری؟


4 سال پیش

سلام ،بنظر من اگه ما به طور واقعی به فراوانی اعتقاد داشته باشیم و ادای معتقد ها رو درنمیاریم و همزمان باورهای دیگه مون هم درست شدن (لیاقت ،مالی و عزت نفس …)شرایط اون طور پیش میاد که باب میل ما باشه .یا قبل خرید پول اضافه ای به حساب واریز میشه ینی اون مبلغ ۲ تومن بیشتر میشه یا ما توی مغازه از مانتویی خوشمون میاد یا سایزمون میشه که مبلغ دقیقا مطابق توی حسابمونه ،

وقتی ما معتقدیم که خودمون هستیم که شرایط زندگی مون رو بوجود میاریم و هر آنچه در زندگی اتفاق میافته حاصل باور و اعتقادات خودمه پس وقتی من میخوام مانتوی برند بخرم حتما مانتویی میخوام که هم شیک باشه هم اندازه م باشه و طبق باورهام دقیقا با همون مبلغی که دارم جور درمیاد .

اونقدر خدای مهربون معجزه ها نشونمون داده که با قصد ۲ تومن خرید رفتن و با مانتوی ۳ میلیونی به خونه برگشتن راحترین معجزه س.

فقط کافیه به این فکر کنی که شرایطی بوده که حتی هیچ پولی توی کیفت نداشتی و میخواستی خرید کنی و دقیقا همون لحظه آخر یک پیامک برات میاد که ….مبلغ برات واریز شده .همون لحظه اشک توی چشمات جمع نمیشه از بزرگی خدا و اینکه همیشه هواتو داره؟

برای خداوند فرقی نمیکنه که من میخوام مانتومارک بخرم یا غذا برای سیر کردن شکم بچه م و شرمنده نشدن پیش بچه م .مهم اینه که من از ته قلبم اون خواسته م رو بخوا م .جور کردن پولش با خداست .

خدا جونم همیشه هوای منو داره…..


4 سال پیش

سلام

خانم سارا

چطور؟

چگونه؟

از چه راهی

همه ی این ها استدلال ذهن منطقی و نجوای شیطان 😈 هست

ما اومدیم اینجا دور هم این چیزها از سرمون بیرون کنیم

تو خود پای در راه بنه هیچ مپرس

خود راه گویدت که چون باید کرد

جهان این چطوریه مدیریت می کند

18

سلام به استاد عزیزم ومریم زیبا وهمه دوستان عباسمنشی چقدر خوشحالم که دراین سایت هستم مدت کوتاهی هست که خداوند من رو به این سایت هدایت کرد وقتی لایو دوستان با استاد رو می دیدم خیلی خوشحال می شدم دیشب از خدا خواستم من رو هم مثل این دوستان هدایت کنه گفتم بهم بگو مشکل من کجاست وهدایت شدم به این متن زیبای خانم شایسته وکامنتهای دوستان وقتی کامنتها رو می خونم چقدر در خودم ترمز پیدا می کنم وتعجب می کنم چون من فکر می کردم اینها نکات مثبت من هست وچقدر برای دوستان خوشحالم که اینقدر پیشرفت کردید وهدایت شدید وامیدوار می شم که من هم مثل شما هدایت بشم وترمزها رو از بین ببرم این اولین کامنتی هست که می نویسم حتی برای همین هم می ترسم بد نوشته باشم هر چند خط به خودم می گم حذفش کنم باز می گم مگه نمی خوای ترمزهات رو از بین ببری این یکیش حتی از کامنت گذاشتن می ترسی پس حذف نمی کنم یکی دیگه اینکه من برای خودم می رم خرید همیشه دنبال جنس ارزون هستم بعد هم چقدر تلاش می کنم تخفیف بگیرم موهام رو خودم رنگ می کنم چون فکر می کنم پول هدر دادنه برم ارایشگاه در حالی که اونها زیباتر این کار رو انجام می دن خوراکی ها رو تا به بچم ندم خودم نمی خورم وهمیشه سعی می کنم همه کارهای مادرم رو من انجام بدم حتی اگه سختم باشه نمی تونم به خواهرهام بگم چند تااز کارها رو اونا انجام بدن دیگه همه عادت کردن وای چقدر ترمز فکر می کنم هی زیاد وزیادتر می شه واقعا از خدا می خوام حالا که من رو به این جمع زیبا و دوست داشتنی هدایت کرده کمکم کنه تا این ترمزها رو از بین ببرم دلم می خواد همه ی وقتم رو توی این سایت بگذرونم
ازخدا برای همه دوستان شادی ارامش وموفقیت و ثروت ارزو می کنم دوستتون دارم



2

2 سال پیش

سلام فاطمه ی عزیز ….خوشحالم از اینکه اولین کامنت تون رو توی سایت گذاشتید و براتون آرزوی موفقیت میکنم…من هم با خواندن مطلبی که خانوم شایسته گذاشتن و کامنتایی که دوستان گذاشتند ،متوجه بخشی از ترمز هام شدم اما توی کامنت شما یک مطلبی ، مثل زدن پتک به سرم بود،،جایی که نوشتید موهاتون رو خودتون رنگ میکنید تا پول به آرایشگاه ندید ،من متوجه شدم که مشابه این ترمز رو منم دارم ،من حدودا هر چهل روز میرم اصلاح و موهام رو کوتاه میکنم در صورتیکه اگه این مدت رو کوتاه تر کنم ، موهام همیشه مرتب و خوش حالت میمونه اما همون باور به کمبود و عدم احساس لیاقت باعث شده این سیستم رو سالهای سال ادامه بدم…مقوله تخفیف گرفتن و چونه زدن و خرید اجناس ارزان هم متاسفانه از کودکی در وجود همه مون بوده که من مدت هاست روش کار میکنم و خیلی بهتر شده ام…از اینکه خداوند متعال من رو به کامنت شما هدایت کرد تا یکی از مهم ترین ترمزهام رو بشناسم و در جهت رفع اون بخوام اقدام کنم سپاسگزارم …اتفاقا دیشب از خدا خواسته بودم که یکی از ترمز هام رو که مانع رشد مورد نظرم شده رو بهم نشون بده که با بزرگواری من رو به کامنت شما که از قضا اولین کامنت شما هم بود هدایت کرد.

براتون آرزوی سلامتی و ثروت و حال دل خوب میکنم …در پناه خداوند باشید


2 سال پیش

سلام بر استاد گرانقدر وخانم شایسته عزیز که ما را با قوانین خداوند آشنا واگاهمون کرد خداوندی که کل جهان هستی را براساس‌ یه سیستم هدایت می‌کند حالا ما هر افکاری مداوم وقوی درباره اش زیاد فکر وتوجه کنیم آن را آرام آرام‌ وارد زندگی خود میکنیم وبه قول استاد عزیز این جهان بر اساس قانون تکامل شکل گرفته پس ما هرکاری بخواییم انجام دهیم به شرط اگاهانه میتوانیم ارام ارام وارد زندگی خود کنیم حالا فرقی‌ نمی کنه کسی که مثل من حس لیاقتش تقریبا پایین بوده سریع عوض نمیشه ولی اگر اگاهانه قانون طی کنیم در تمام جنبه های زندگی رشد می‌کند که احساس لیاقت یکی از بهترین احساسها است‌ که‌ ما میتوانیم رشدش دهیم وبه سایر جنبه های زندگی هم سرایت کند

17

سلام
بنظرم در این زمینه ذهن رو انطور باید متقاعد کرد:
درسته عدم لیاقت نسبت ب ثروت داریم منتهی اگه خواسته هات رو(مادی) روی کاغذ بیاری و همشون رو بنویسی بعد براشون قیمت گذاری کن ببین چقدر پول لازم داری تا براوردشون کنی بعد می بینی چه رقمی میشه و بعد نتیجه می گیری که این رقم قبلا بزرگ به نظرت میومد وقتی ازین منظر بهش نگاه میکنی می بینی برای خواسته های پیش پا افتادت که اینقدر نیاز به پول داری بعدش می بینی که عدم لیاقت که هیچ این رقم هم برات عادی میشه.



1

6 سال پیش

ایده جالبیه! این کار را می کنم خواسته هام را لیست می کنم و هزینه اش را حساب می کنم.

17

چقدر زیبایی مریم جان. چقدر زیبا می‌نویسی. دوست دارم به صورت عمیق روی باور لایق بودن خود کار کنم. چقدر خوب است که آگاهی‌دهندگانی مثل شما و استاد عزیز هستند و کلام واقعی خدا را به ما می‌رسانند. خدایا از تو ممنونم که مرا به مسیر درست هدایت کردی. مسیری که سال‌ها می‌خواستم و پیدایش نمی‌کردم. سر در گم و پر از شک و تردید بودم. چه زیباست وقتی مسیر درست را پیدا می‌کنی و با اعتماد به خداوند پیش می‌روی فارغ از اینکه بقیه چه می‌گویند و چه راههایی به تو پیشنهاد می‌دهند. احساس ارزشمندی و شادی و یقین و اعتماد به خداوند را پیدا می‌کنی و دوست نداری به هیچ قیمتی آن‌ها را بفروشی. دوستت دارم مریم بانو. من همیشه تو را تحسین می‌کنم که چقدر با خودت در صلحی. چه عزت نفس بالایی داری. به امید دیدار در روزی که من هم به اوج عزت نفسم رسیده باشم.



2

سلام دوست خوبم

دقیقا گل گفتی واقعا اینجا یجای امنی هست بقول خودم اینجا سرزمین وحی الهی سرزمین مکه هست اونجایی که ابراهیم تا محمد نفس کشیدن و اونجا رو با نام خدا و توحیدعملی و یکتاپرستی متبرک کردن واقعا اینجا که هستی همه جوره در امنیتی هیچ کسی نیست با حرفاش با کاراش اذیتت کنه واقعا بهترین جای دنیاست چقد خوب میشه در جایی زندگی کنی همه آدماش شبیه اینجا با عشق خالص باهات رفتار کنن اینجا زن یا مرد دختر یا پسر محرم یا نامحرم مطرح نیست و هیچ جایگاهی نداره اینجا فقطططط عشق خالص هست بدور از هر نوع نژادپرستی اینحا معدن مفتاح جود هست اینجا خود عشــــــــــــــــق هست واسع همین برات مهم نیست دیگران دربارت چی فکر میکنن چون در راهیی بسیاااااار روشن افتادی که جلوترشو هم میتونی مثل روز ببینی اینحا نقطه تاریکی وجود نداره برای همین اینقد مطمعنیم و خداروشکر میکنیم که از بدنه تاریک جامعه جدا شدیم دعا میکنم تا اینجا موندن و دراین حس زیبا موندنمون تا لحظه مرگمون پایدار باشه الهــــــی آمین…دوستتون دارم از کامنتی که آگاهم کرد،که شکر کنم که اینجا هستم سپاااااااااس…سپاس از همه سپاس از استاد سپاس از خانم شایسته عزیز


2 سال پیش

سلام و سپاس دوست عزیز

باهاتون موافقم. مخصوصاً توحید عملی و یکتا پرستی که داره منو از همه چیزایی که توشون شرکه جدا می‌کنه.

ممنون از حس قشنگتون.

خدایا شکرت

16

باسلام
بهبهبه حال کردم ازتوضیحات خانم شایسته
من یادمه ازبچگی این باورو داشتم که خوبه پدر ادم پولدارباشه تا من بدون دردسرلذت ببرم ازش
واین ترمزوداشتم والان متوجهش شدم که انگار ثروتمندی وپولداری استرس داره،نگرانی داره،سرادم شلوغ میشه ،نمیتونه لذت ببره،خلاصه اینکه ثروتمندی دردسرهای بزرگی داره،مسولیت داره،همش باید بدویی ،ووقت لذت بردن نداری
همین ترمز بامن بودتا بزرگسالی وازاونجایی که نه پدرم پولدارشد،ونه خودم همیشه میخاستم کمبودهای ثروت وپول وبابدجلوه دادن ثروت وثروتمندان پیش زن وبچه وخانواده خودمو اینجوری توجیه کنم که ای بابا
حالا مگه چه فرقی میکنه ادم چی بخوره،چی بپوشه،کجازندگی کنه دوروز دنیا بلاخره میگذره،نه هیچ ثروتمندی بیشترازی کفن باخودش برده،نه هیچ فقیری بی کفن مونده
یادمه تیکه کلام پدرم خدابیامرز این بود که مرد باید همیشه بدهکارباشع،اگه بدهی نداشته باشه مرد نیست
یا ترمز بعدی من این بودکه ثروتمندان امنیت ندارن،همش باترس ولرز وهمش درگیر ن با کارگر وکارمند وپرسنل شون،یا باید همیشه نگهبان داشته باشن وهمین که همیشه چندنفر دوربرشون باشن حتی توخونه خودشون نمیتونن راحت باشن،راحت لباس بپوشن،راحت بخوابن،خلاصه که زندگیشون همش استرسه
یا حس دلسوزی داشتم نسبت به بقیه که اگه من داشته باشم وبقیه نداشته باشن خداروخوش نمیاد،اصلاحال نمیده
یا چندبارشنیده بودم توی فیلمی جایی که پول خوشبختی نمیاره
وپول داشتن مثل تلفن میمونه اگه من داشته باشم وبقیه نداشته باشن نمیشه ازش استفاده کردواین بیرحمیه
یا کیفیت زندگی برام مهم نبود،اصلا اهمیت نمیدادم که چی بخورم
چی بپوشم یا چه فرقی میکنه که چجوری زندگی کنم ی لقمه بخورنمیر باشه ادم به نامرد محتاج نباشه کافیه

حالااینجا بادریافت این اگاهی ها فهمیدم یعنی سعی میکنم بفهمم وپیداکنم ترمزها وباورهای کپک زده وزنگ زده رو
که من خلیفه خدا روی زمینم ومن لیاقت بهترینها رودارم
من لایق بهترین غذا،بهترین لباس،بهترین خونه،وبهترین امکانات رفاهی هستم
ابنجا فهمیدم اصلا برای داشته هام ارزش قائل نشدم،خودمودوست نداشتم
به معنی واقعی کلمه خواسته ای که ازته دلم بخوام نداشتم
من خصوصیات فردی منحصربفردی دارم،من نماینده خداروی زمین هستم،خداوندثروتمنده،خوده ثروته من ازخدایم پس باید مثل خودش باشم،من ارزشمندم من لایق بهترینها،زیباترینها هستم
جایگاه من بسیاربالاست من ارزشمندم،بینظیرم،بیهمتاهستم
من خالق زندگی خودم هستم
ثروتمندی ازصفات بارزخدا وانبیاءخداوندهست
اینجا بعداز خوندن کامنت دوستان باگوش دادن به فایلهای استادفهمیدم که
فرق میکنه ادم چیبپوشه،چی بخوره،چجوری زندگی کنه خداونداین همه نعمت افریده که من که خلیفه خودش روی زمین هستم استفاده کنم وشاکروسپاسگذارش باشم
مثل پادشاه زندگی کنم،قدر ومنزلت وجایگاه من بلندورفیعه
نه مثل گداها بخوام زندگی کنم
هرلحظه خداروشاکر وسپاسگذارم که به این اگاهی رسیدم
وازدوستان واستاد وخانم شایسته سپاسگذارم


16

سلام بر استاد عزیز و دوست داشتنی،و خانم شایسته گل همتونو دوست دازم هم خانواده هایم را دوست دارم و خوشحالم که اینجام شکرگزارم که اینجام حالم اینجا خیلییییی خوبه نمازجماعت به زیبایی در اینجارو دوست دارم..
خیلی،لذت بردم ازین مقاله عالــــــــــی تون بیگ لایک
عدم لیاقت احساس کمبود هر دوتا شبیه بهم هستن وقتی به کمبود باور داشته باشی عدم لیاقتم باهاش میاد که ول کن الان پولم اگه تموم بشه با خرید فلان وسیله ای که دوست دارم بعدا فردا چیکار کنم پول ندارم در این قسمت احساس کمبود داشتن عدم لیاقتم با خودش آورد که قبلانا خیلــــــــــی ازین مورد توزندگیم داشتم که خداروشکر الان خیلی،کمتر شد قبلا که میخواستم چیزی بخرم اینقدر حالم بد میشد اینقد حس بدی بهم دست میداد که عصبی میشدم ترس وجودمو میگرفت میگفتم پولم اگه تموم بشه چی و همین چی گفتن کمبود،بیشتری رو بهم جهان نشون میداد و یوقتی بچهام ازم پول میخواستن خیلی عصبی میشدم همسرم زنگ میزد داری میای فلان چیزو بخر اگه پولشو نداشتم واااااای خیلی بهم میریختم ولی خداروشکر با وجود،اینکه اوضاع مالیم هیچی تغییری نکرد ولی دیگه حسم اونجوری بد،نمیشه و این نشانه موفقیت منه البته هنوز نتونستم دوره ای رو بخرم فعلا با کمک کامنت ها و مقاله ها و فایل های رایگان استاد جان و سایت بینظیرش دارم خودمو رشد میدم تا انشالله بزودی توان مالیم عالی میشع که بتونم بدون نگاه کردن به حساب بانکیم برم خرید و اصلااااا اسم تخفیف و نیارم هر چتد الان خداروشکر چند وقته میرم خرید اصلاااا اسمی از تخفیف نمیارم و اگه حتی بفهمم گرون خریدم مثل قبل ناراحت نمیشم یه راه حل از خودم یاد گرفتم اینجور موقعها به ذهنم میگم نوش جونش ازین جیب،به اون جیب وقتی پول از جیب من رفت تو جیب فلان مغازه دار اونم واسه زن و بچهاش یا خودش خرج میکنه که انگار زن و بچهای اون زن و بچهای من هستن و این طرز فکر که تازه گی ها یادگرفتم حالمو خوب میکنه و دیگه نمیزاره ذهن منفی اذیتم کنه که چرا بهم گرون فروخت و نجواهای دیگه خداروشکر جلوشو اینجوری میگرم
بازم سپااااااس ازاین مقاله بسیاااااار آموزندتون خانم شایسته عزیز سپااااااس که کدهای عالی بهم داد تا ازین بعد بیشتر در خریدهام دقت لازم و بکنم و با ذهنم جلوی رودخانه رحمت خدارو سد نکنم متشکررررررررم از شما دوستتون دارم



1

یه راه حل دیگه الان به ذهنم رسید،برای خودم و اون دسته از دوستانی که میگن سخته وقتی پول نداری یا کم داری موقع خرج کردن حالت بد میشه چیجوری حالمونو خوب کنیم برای اینکه به عمل برسه هر کار درست یا غلطی اول تو ذهن با تکرار مکرررررر یا با دیدن فیلمی شنیدن بحثی در محفلی مهمونی جمعی یا خوندن مطالبی مقاله ای شکل میگیره بعد ما بصورت عمل در زندگیمون تجربه اش میکنیم و برای اینکار باید سعی کنیم مطالب در این باره که فراوانی هست بیشتر بخورد ذهنمون بدیم و نباید با دیدن فیلمهای بیخود و نشستن تو محفلهایی که همش دارن از گرونی جنسها مینالن و از ضعف مالی کسادی بازار مینالن نشست و به حرفاشون گوش داد تا میتوتیم باید مطلب بخونیم بخونیم بخونیم تا ذهن ما فراوانی رو باور کنه و میایم بیرون هرچی و نیبینیم و نمیبینیم بگیم ببین چقد از همه چی اینجا زیاد حتی یک درخت یه بوته گل کلی شاخ و برگ داره رو میشه نمونه فراوانی قرار داد چه برسه آدما که از بینهایت سلول ساخته شدیم و ماشین و مغازه و خونه و ابرها و آسمون و نور و ……که یواش یواش با تکرار ذهنت که قبول کنه دیگه موقع خرید اگه حتی رشد مالی هم نداشته باشی با پول کم حالت خراب نمیشع با ته کشیدن پولت حالت بد نمیشه و این یواش یواش درهارو برومون باز میکنه من دقیقا الان فهمیدم چرا با وجود حل نشدن مسله مالیم دیگه مثل قبل حالم بد نمیشه وقتی پولم ته میکشه دیگه نمیترسم نگران نمیشم بخاطر همین تکرارها و مطالب زیاد،دراین باره خوندنه دقیقا همینطوره چون امروز مطلبی خوندم درکامنت عزیزی نمیدونم کی بود همینجا بود گفت….

ثروت *یک امر ذهنی است، اول ذهن ما ثروتمند میشود و سپس آن ذهن ثروتمند،

ثروت را وارد زندگی ما میکنـد

دقیقا همینطوره صدرصد اینه

پیروز باشید

16

سلام .
سلام خدا به همه انسانها تا که بیدار شویم و سر جاهای اصلی خودمان بایستیم و تجربه هایکه قرارمان هست بدون ترس به انجام برسانیم همه چیزهایی که باید در متن بالا و تجربه اعضا گفته شده؛ و باید بارها و بارها خواند تا تبدیل به باور شود . فقط واقعیتی که هست: ما هر آنچه در درونمان هست و باور داریم در بیرون تجربه میکنیم و برای ثروت هم باید به باور فراوانی بی نهایت خداوند در عالم به باور برسیم و خودمان را به جای کسانی که تا به حال از خود مقدم تر قرار دادیم یا دیدیم بگذاریم و به خود خدمت و افتخار کنیم . این باورها باید مانند رانندگی یا بستن کفش تکرار شوند تا ناخودآگاه اینطور فکر و باور کنیم . آن موقع ثروت بدون اینکه هزینه خیلی زیاد یا شغل خاصی داشته باشیم به سراغمان میآید و این باور فراوانی و احساس لیاقت خود به خود ما را وادار به عمل در باره هر چیزی یا شغلی یا فکری که داریم میکند و دیگر خبری از ترس نمیشود . زمانی که ما موفق شویم آنوقت است که میتوانیم به درد عزیزانمان و جامعه و جهان بخوریم بدون اینکه کمبود یا مشکلی داشته باشیم .به امید بهترینهای خداوند برای همه انسانهای دوست داشتنی و استاد و این سایت و اعضایش بالاخص .
خدایا شکرت که یادآور قدرتمان در خلق زندگیمان هستی .دوووووست دااااااارم


16

سلام و عرض ادب و احترام و شب بخیر به خانوادهی عزیزم و همچنین خانم شایسته عزیز که همیشه تکست هاش پر از اگاهی و جوری برامون موصوع رو باز میکنه که قابل فهم برای هر کسی ممنونم ازتون،این متن انگار واقعا برای خود خود من بود چون چندوقتی میخواستم دورهی ۱۲ قدم رو که قدم اول و دومش اومده رو بخرم با خودم ی دودوتا کردم گفتم نه ببین افسون الان تو اگه بخوای با قیمت اصلی این دوتارو بخری برای قدم سوم باز مشکل داری بزار تخفیف بخور سه تا قدمو با هم بخر تازه سودم کرده مثل بقیه که ۸۷۰ تومن خریدن تو هم به همون مبلع میخری چرا بقیه زرنگی کنن با تخفیف بخرن ولی تو نه بیخیال ی قدم عقب می افتی مگه چی ولش ماه بعدی تخفیف که میخوره سه تا قدمو بخرو بشین کار کن من فقط روی این محصولات دنبال تخفیف بودم و فهمیدم که چه قدر این دوتا باور تو رفتارای من نمود داشتن و من خبر نداشتم با این که هی هرروز دارم کار میکنم و از طرفی هم من کاملا معنی این ثروت پایدار رو درک کردم چون هنوزم درامد من پایدار نیست ی ماه میبینی کلی پول وارد زندگیم میشه ی ماهم میبینی اصلا پولی تو زندگیم نمیاد و واقعا تازه دارم درک میکنم من امروز با خوندن کامنت بچه ها تو عقل کل فهمیدم که من فقط قانونو درک کردم اما تو عمل کردن خیلی ضعیفم چون تا حدودی کمالگرا هستم و همه چیزارو به فردا موکول میکنم این پاسخ سوالتون خانم شایسته عزیز واقعا نیاز به ی جهاد اکبر و ی تعهد غیرقابل مذاکره داره که باید با هزار وجود حتی شده چندین ماه و حتی یک سال روی این باور کار کنیم من چه قدر خودمو زرنگ حساب میکردم ولی نمیدونستم که این زرنگی چه قدر منو داره عقب میندازه هر ثانیه حکم از دست دادن یک روز زندگی لذت بخش رو داره ایشالا این دوتا قدمو به قیمت واقعی میخرمو و میشینم کار میکنم و این دوتا باورو ریشه کن میکنم



1

6 سال پیش

دوست عزیز درواقع قدم اول با مبلغ اصلی هست و بعد یکماه طبق زمانبندی سایت خرید قدم دوم براتون با تخفیف به مدت چند روز باز میشه و بعد اون زمان با قیمت اصلی .

15

با سلام و خسته نباشید
حقیقتش من دوروزه دنبال این بودم چطور بیام فراوانی بسازم که بیشتر فراوانی ببینم بعد اصلا یهو شد من اومدم تو صفحه عقل کل و تو این سوال و جوابی که دادید اومدم بعد اینقدر خداروشکر کردم که تازه فهمیدم جه ترمزی داشتم من ترمزم این بود که وقتی در امدی به دست بیارم یه مبلغ خیلی ناچیز انفاق کنم بقیش رو همش پس انداز کنم و بعد حتی اگر به کسی طلبکارم نمیتونم بدم بهش با اینکه خیلی ناچیزه اصلا طلبکاریش یا اینکه اصلا خیلی سختم بود
واز خدا خواستم ثروتمند و هدایت بشم و من رو اورد اینجا تازه فهمیدم پاشنه اشیل که من رو به ثروت بیشتر هدایت نمیکنه اینکه عدم لیاقت ثرو و فراوانی هستم که تو ذهن ناخواگاه من هست یا به قول خودتون تخفیف حتی با فروشنده به خاطر ده هزارتومان تخفیف بحثم شد هههههه
یعنی باوری رو یا ترمزی شناختم که اگه برداشته بشه که اون رو برمیدارم حتما جریانی از ثروت وارد زندگیم میشه
خدایا شکرت که راه رو به من اموختی دوست دارم به تو قسم
یعنی الان میخوام پرواز کنم که چه باوری یا به قول خودتون شاه باور پیدا کردم



1

6 سال پیش

سلام درود به خانواده عزیزم

آقای محمدعزیز لطفا بگید چطوری اين ترمز رو برطرف میکنید چراکه دقیقا ترمز خودم هستش من چندین بار اين مطلب ها رو خوندم اما ایندفعه متن شما منو به فکر فرو برد و دیدم من هم. اين ترمز رو دارم سپاسگزارمیشم راهنمایم کنید ? ? ?

درپناه الله یکتا موفق شاد ثروتمند باشید ?

15

من همیشه وقتی خرید میکنم پشتش درامد دارم و جوری پولش برمیگرده که دلم مبخواد باز خرید کنم
اینو میدونستم که نباید باور کمبود داد ولی سختتر اینه بدونی و باز انجامش بدی وقتی رفتیم مسافرت پنج میلیون خرید کردم با لذت وقتی برگشتیم اون حس کمبود اومد که چرا انقدر خرید کردی بااینکه تلاش کردم حلش کنم دو هفته کارم تعطیل شد درامدم صفر شد میدونستم ایراد همینجا و همین حس هست بزور خودمو دوباره اوردم در مدار درست و باز کارم استارت خورد و خداروشکز دوباره داره اوج میگیره وقتی ندونی حسش نمیکنی این قانون عمل میکنه اما وقتی بدونی سختتره چون میدونی مقصر خودتی حالا باید حلش کنی
تک تک قوانین که در دوره ها گفته میشه یکبار بهش دقت کنی به همه اش ایمان میاری و دیگه خیلی حواست به فکر و رفتارهات هست من هر روز وقتی اتفاقی برام میفته که خوب نیست اولین کاری که میکنم میبینم کدوم قانون زیر پا گذاشتم بعد که حلش میکنم دوباره همه چیز اوکی میشه
الانم اومدم سرچ کردم تا ترمز خودمو در مورد ترس هام پیدا کنم این بخش باز شد و الان دیدم ترمزم همینجا بود هنوزم ترس دارم در خرج کردن مخصوصا با شرایط این روزهای جامعه و چون پول زیادی میخوام برای بدهی ها ،دوباره رسیدم به این ترمز، ‍♀️‍♀️ الان یادم اومد یکدور دیگه هم چنین چیزی در این سایت نوشتم بخش‌هایی که گیر میکنم پیام میزارم برای خودم که بعد ها بیام بخونم خودم وتغییراتمو ببینم
خب امیدوارم دیگه برای این ترمز پیام نزارم دفعه بعد بیام بگم حل شد



1

2 سال پیش

سلام دوست عزیز چقد این جملا آتون که وقتی ندونی این قانونه وانجام دادی حسش نمیکنی ،اما وقتی قانون بدونی ولی ازش استفاده نکنی خیلی سختع چون ازش دردت میاد و میدونی اینجا قصور کردی و بخودت خسارت زدی واینجا آدما دو دسته اند همون روند قبلیو انجام ميدند تا بیشتر چک ولگدواز فلک بخورند تا اصلاح بشن اید از اهرم رنج ولدت وشاید تا آخر عمرشون اصلاح نشن ولی بعضیا می‌پذیرند که وتورم پدیرششون خ بالاست و زود بخودشون میان ومیگو واقیت زندگی الانع من رو خودم بوجود آوردم با وجودیکه میدونستم از قانون استفاده نکردم دوستمو هی کردم تو آتیش..واینجاست که یک تعهد جانانه میخاد همت میخاد شجاعت برای تغییر میخواد ایمان‌میخواد وباورهای توحیدی می‌خواهد که من خودم توی مسیرم وواقعا خ صعف دارم با وجودیکه خ بخودم میگم دیگه وقتشه آروم باشی بپذیری جایی که هستی درسته و تو دقیقا باید همینجایی باشی که هستی

15

سلام به دوستان عزیزم واستاد فرزانه ام ومریم بانوی شایسته.

یه کاری قرار بود انجام بدم ولی انجام نمیشد وهر بار یه گره توش میافتاد.
امروز هدایت شدم به این حس لیاقت ونوشته زیبای مریم عزیز رو چند بار خوندم.
دیگه جواب سوالم رو گرفتم.
من فکر میکردم که دلیل عدم موفقیت من باور کمبود هس ودر این زمینه خیلی برای خودم الگوهای فراوانی پیدا کردم وجملات تاکیدی رو در این زمینه زیاد میگفتم ومینوشتم.
ولی الان فهمیدم که اشکال کار کجاس؟
چه میکند این کمبود لیاقت.
و همین امروز تصمیم گرفتم بیشتر از قبل رو خودم کار کنم.
رفتم برای خود عزیزم کادو گرفتم.
و به زودی خودمو به یه کادوی زیبا و ارزشمند هم دعوت میکنم وبه خودم هدیه میدم.
اگه این حس رو پرورش بدم دیگه همه چی روتین درست میشه.
خدایاشکرت امروز اگاهی جدیدی وترمزم رو به من شناساندی تا گامهای بلندی رو برای بهتر شدن احساس لیاقتم بردارم.
خدایا شکرت.
هر روز بهتر از دیروز…….


15

به نام خدایی که هرچی داریم از اوست و هرچی بخوایم هم بهمون میده
سلام خدمت استاد عزیز و با تجربه
و همچنین دوستان هم فرکانسی و این خانواده ی مثبت و موفق
خب من چند سال پیش داخل نتورک مارکتینگ خارجی کار میکردم و البته اونجا هم بیشتر از آموزش های استاد عباس منش استفاده میکردیم ولی خب من ۵ سال اونجا بودم و به صورت فول تایم کار میکردم و روی ذهنم کار میکردم و این باور فراوانی و اینکه دنبال تخفیف و خرید مفتی و خرید از دست فروش و اینا رو درک کرده بودم و به هیچ عنوان انجام نمیدادم و خیلی هم روش حساس بودم و همیشه بهترین پاساژها خرید میکردم یا اگه پول نداشتم اصلا خرید نمیکردم و هر چند ماه یک بار هم خودمو به یک رستوران در شمال تهران دعوت میکردم ولی اومدم بیرون و دوباره وارد جامعه و خانواده و دوستان شدم این باور تخفیف گرفتن و مفت بخرم و به خصوص استفاده نکردن از داشته های قشنگم که دلم نمی اومد و خرید نکردن چیزهایی که دوست دارم در من زنده شد و من نزدیک دوماه شمال کار میکردم همین چند روز پیش و اینقدر به قیمت نگاه میکردم و دنبال جای ارزون بودم باورتون بشه یا نه ورودی های ثروتم به طور کلی مسدود شد یعنی به شیوه ای که باید از کسی پول یک کیلو گوجه را میگرفتم و همون موقع خودم تیکم خورد که مسئله کجاست ولی اینقدر ذهنم فقیر شده بود و منفی و عصبانی و خشمگین و درگیر بودم صدای آموزش از تو گوشیم می اومد من میخواستم گوشیم رو بکوبم زمین.
و خدارو شکر الان چند روزه برگشتم و فقط از خدا خواستم که کمکم کنه و دو شب پیش ناخودآگاه انگار یک نفر بهم گفت که برو سایت tasvirkhani.com و منم رفتم و عضو شدم و با کلی شوق و ذوق جلو رفتم و از اون موقع فقط دارم آموزش میبینم و تمام روح و روانم تغییر مثبت کرده..
الان هم این مقاله رو خوندم دوباره فهمیدم که این ترمز ها رو دارم و باید حذفشون کنم…
ممنون از توجه زیباتون
سپاسگذارم از استاد عزیز و خانم شایسته


14

سلام به گروه تحقیقاتی عباسمنش
امروز به خاطر پایدار نبودن موفقیتهای مالی ام از خدا سوال و درخواست کمک کردم و با اینکه دوره ی عزت نفس رو دارم و تمریناتش رو دارم انجام میدم، با خوندن این مطلب به درک بیشتری از “احساس لیاقت و باور فراوانی” رسیدم. حتی وسط خوندن متن، یک اقدام ساده اما بسیار مهم به ذهنم رسید و همون لحظه بلند شدم و انجامش دادم. بعد اومدم و بقیه ی مطلب رو خوندم. این مطلب جواب خدا بود که با دستان شما نوشته شد و انگار این یک پیام اختصاصی برای من بود، دقیقا همین امروز که از ته دل از خدا جواب خواستم. خدا رو شکر.
خیلی متشکرم بابت این مطلب فوق العاده.


14

درود به دوستان استاد و مریم خانم عزیز
واقعا که این موضوع خیلی مهمه .من چند سال پیش که اطلاعی از قوانین نداشتم به لطف خدا با نگاه کردن به زندگی اطرافیانم به این موضوع پی برده بودم هر چند هنوز هم فرسنگ ها فاصله دارم مثلا دقت میکردم بین برادر شوهر هام که همگی با همسر من شریک هستند و در واقع سهم برابر دارن چرا زندگی همشون یکی نیست و به همین موضوع پی بردم که مثلا اونی که زندگی بهتری داشت همیشه بهترین میوه ها رو میخرید بهترین مواد غذایی حتی میرفت شهری دیگه برای خرید گوشت چون میخواست بهترین رو بخره اگر وسیله ای برای خونش میخرید از گرون ترین مغازه ،لباس های خودش خانمش و بچه هاش از بهترین مغازه ی شهر میخریدن که البته از همه هم گرونتر بود، کم میخرید ولی بهترینش رو میخرید که البته اینها رو بیشتر مدیون خانمش بود اون این ویژگی رو داشت که هرچیزی رو قبول نمیکرد و من هم همیشه نصیحت گونه بهش میگفتم این مغازه ها الکی گرون میدن من که میرم از فلان جا میخرم ارزون میخرم ولی دو دست میخرم.غافل از اینکه دارم به خودم ظلم میکنم همیشه فکر میکردم این یه ویژگی مثبته کم خرج و قانع بودن ،البته من تعداد دفعاتی که خرید میکردم بیشتر بود و پول بیشتری از جیبم میرفت ولی همیشه لباسام و لوازم خونم درجه ۲ بود من متوجه نشدم تا اینکه شوهرم و برادر هاش تصمیم گرفتند جدا گانه سرمایه گذاری کنند همون برادر شوهرم که باور فراوانیش بیشتر بود یکدفعه زمینش ۱۰ برابر شد .و ما هیچی پولمون رو داده بودیم یک ماشین که نهایتا ۲ برابر شد من اینجا متوجه شدم یه جای کارمون مشکل داره با شوهرم صحبت کردم اون هم خدارو شکر پذیرفت.از اون به بعد من هر وسیله یا لباسی چه برای خودم چه بچه هام میخوام بخرم بهترین و گرون ترینش رو میخرم اصلا لباس گرون اعتماد به نفس ادم رو بالا میبره با این کارم خدامیدونه چه درهایی از نعمت و ثروت برای خودم و بیشتر همسرم باز شد،البته این ویژگی هم در خانه ی ما بیشتر از طرف من بود من تو بچگی هم همیشه جنس بنجل میخریدم مثلا اگر سالی یکبار یک عروسی دعوت بودیم میرفتم ارزون ترین لباس رو میخریدم که بابام خوشحال بشه یا مثلا پول تو جیبی هام رو میدادم به مامانم یا بابام خرج میکردن اصلا خودم رو لایق چیزی اضافه تر از ضروریات زندگی نمیدونستم هیچوقت هیچی برای خودم نخریدم نه بدلیجات نه هیچ چیز دیگه ای .همین الانشم اگر پولی در حسابم باشه وقتی میخوام یه چیز غیر ضروری بخرم حتی یه شاخه گل برای خودم اصلا ذهنم اجازه نمیده و سریع کلی چاله واسه اون پول میکنه.نمیدونم شاید چون پول همسرم هست این حس رو دارم یا دلایل دیگه ای داره.اما خدارو شکر کمتر از بیست روز دیگه میخوام ارایشگاه خودم رو بزنم و انشالله با اگاهی های استاد عزیزم این ترمزها رو شناسایی کنم و از بین ببرم
دوستتون دارم



2

10 ماه پیش

سپاس و قدردانی از کامنتی که نوشتید دوست عزیز،برایم نکات مفیدی داشت .روز به روز بیشتر هدایت ها را دریافت کنید .شاگرد ممتاز استاد جان شوید و ما را از نتایج معجزه وار تان مطلع کنید.


10 ماه پیش

سلام مرجان عزیزم

چقدر حرفات برای من پر از اگاهی بود

دقیقا داشتی منو تعریف میکردی

ما و برادرشوهرم هم شریک هستیم جاریم همیشه احساس ارزشمندی بالایی داشته و داره بهترینها و گرونترین هارو میخره همیشه بهترین خوراکی ها تو خونشه به خودش میرسه و هر چی بخواد میخره و برای خودش ارزش قائله برادرشوهرمم همینطوره اما منم مثل شما عادت به بنجل خریدم و قناعت کردن داشتم بدترین مواد غذایی رو میخریدم از همه چیز میزدم لباس نمیخریدم عروسی ارایشگاه نمیرفتم من تصمیم گرفتم از جاریم یاد بگیرم تحسینش کنم الان خیلی خیلی بهتر شدم البته هنوزم جای کار دارم و ذهنم خیلی میخواد سنگ بندازه جلوم اما با دیدن پیام شما تصمیم گرفتم ازین ببعد گرونترینها و بهترینهارو برای خودم و بچهام بخرم و برای خودم بیشتر ارزش قائل باشم

دوست عزیز از روند تغییراتتون بازم بنویس

14

سلامی پر از مهر بر استاد گرامی وسلام ودرود بر همه ی همفرکانسیهای عزیزم
امروز دوست داشتم سری به قسمت عقل کل بزنم وبه صورت رندوم موضوعی را بخوانم واین قسمت برام جذاب بود اولین کامنت از خانم نگار ناطق بود که با خواندن کامنت ایشون واقعا به چند ترمز ذهنیم که واقعا برام دردسر ویه جورایی الگوهای تکرار شونده ایجاد کرده بود پی بردم اینکه من هم مانند خانم نگار جان مادری دارم به شدت دوست داشتنی ولی اخلاقهایی که باعث شد باورهای غلطی در من شکل بگیرد البته من دنبال مقصر نیستم وهرگز نمیخواهم فرافکنی کنم ومیدانم هیچ پدر ومادری دشمن بچه اش نیست واز روی ناآگاهی رفتاری میکند که نمیداند چه ضربه ای به عزیز ترین شخص زندگیش میزند
مادر من علارقم اینکه پدرم توی فامیل از لحاظ مالی بسیار آدم توانمندی بود ودرآمد خوبی داشت وافراد زیادی برای قرض گرفتن از پدرم پیشش می آمدن وایشون حتی خیلی اوقات اون پولی که میداد بخشش میکرد ونمیگرفت وبسیار آدمی بود که دوست داشت با فامیل رفت وآمد وبریز وبپاش وگشت وگذار داشته باشه ولی مادر به ما که میرسیدبا اینکه از لباس وخورد وخوراک در نهایت رفاه بودیم اما مدام بیخ گوش من میگفت من باید جهاز ۴دختر را بدم وهمش از کمبود حرف میزد واین مسئله خیلی توی ذهن من بود که من باید کم خرج کنم واز هزینه های خود میزدم مثلا میگفتم من لباس دارم من کفش دارم وغیره ونمیدانستم این خودش یک ترمز در ذهنم ایجاد کرده بزرگتر که شدم یادمه روزی که خواستگار برام اومده بود پدر ومادرم هر دو با افتخار به خواستگارم میگفتند دخترمان بسیار قانع وکم خرج است ومن فکر میکردم این یک امتیاز عالی برای منه
خلاصه در زندگی مشترکمون همیشه کم خرج بودم وفکر میکردم که چه زن مطیع وبه فکر زندگی وشوهر دوستی هستم از خیلی از لذتهام زدم والان میفهمم که چقدر احساس بی لیاقتی وبی ارزشی می کردم حتی توی روابطم
ومسئله دوم اینکه مادرم به شدت نظر وتائید دیگران براش مهم بود مخصوصا خانواده ی همسر واین بدترین ووحشت ناکترین ضربه ای بود که به من زد ومن نیز در زندگی ام با خانواده ی همسرم به همین شکل عمل کردم عین مادرم
هر چه دوست داشتن بهم گفتن وهر توهین بی حرمتی بود بهم کردن والان بعد از ۲۵ سال زندگی هنوز کمابیش درگیر این موضوع هستم کمتر شده ولی هنوز هم هست
وامروز با خوندن کامنت این عزیز دل متوجه شدم که وای خدای من این قضیه ریشه در کودکی من داره وباید این سد را بشکنم ورها شوم من ارزشمندم
من خودم را کمتر از اونها میدیدم در صورتی کههر کسی از بیرون منا میدید میگفت آخه چه فکری میکنی لامصب تو خیلی توانمند وبی نظیری ولی این خودم بودم که در واقع خودم را قبول نداشتم
امشب که کامنت مینویسم اولین کامنت من در بخش عقل کل هست ۵ رمضان ۱۴۰۲ ومن امشب با خودم عهد بستم دیگر اجازه ندم به دردانه ی خدا توهین بشه از خدا خواستم کمکم کنه
امشب به شوهر وبچه هام گفتم میخوام خودما به یک آیس پک جانانه دعوت کنم وهمه گفتن چه خوب انگار این من بودم که جلوی رسیدن به خیلی چیزها را برای خودم گرفته بودم برای کسی این قضیه عجیب نبود وامشب با اینکه همسرم هیچگاه با من وبچه ها که گاهی پیاده روی میرفتیم وایشون نمی آمد گفت بیایید پیاده باهم بریم بیرون
امشب چهارتایی راه افتادیم ونیم ساعتی پیاده روی وهرکدوم آیس پکی سفارش ودر کنار هم با حس خوب نوش جان کردیم نمیدانید چقدر این لحظات برایم زیبا بود در کنار همسر وپسرهای گلم واین بهم حس ارزشمندی میداد مادر کنار هم لحظاتمون خوبه ولی همیشه پیشنهاد بیرون رفتن یا خرید از طرف بقیه بود ومن همیشه چیزی نمیخواستم
اما امشب این من بودم که پیشنهاد میداد استاد این استارت بود ومن از فردا حس لیاقتم را همینطور کوچولو کوچولو تقویت میکنم چون من روح پاک خدا هستم به امید الله ویاری از خودش که هدایتم کنه به مسیر درست مسیری که توش صوت بزنم ولذت ببرم از زندگیم از خانم نگار نازنین بی نهایت سپاسگزارم


رفتن به بالا