یکی از ملموس ترین جاهایی که «باور احساس عدم لیاقت» خود را نشان میدهد، رفتاری است که نسبت به پرداخت بهای خواستههایمان داریم.
از ملموسترین لحظاتی که میتوانیم «باور احساس عدم لیاقت» و «باور به کمبود» را در خود شناسایی نماییم، لحظاتی است که به شدت بر سر بهای کالای مورد علاقهمان چانه میزنیم یا بدتر از همه، با اینکه توان تهیهاش را داریم، اما به دنبال راهی برای نپرداختن قیمت واقعی آن و تخفیف گرفتن هستیم. یعنی همیشه داشتن خواستههامان را موکول به زمانی میکنیم که یک جنس تخفیف بخورد.
در یک کلام، پرداختن بهای خواستههامان برای ما کاری بسیار سخت است.
به خاطر این کد مخرب در ذهن، وقتی بابت کالا یا تجربه ای پول می پردازیم که دوست داریم، گویی جان از بدنمان خارج میشود و به شدت احساس بدی پیدا میکنیم و این بدترین فرکانس درباره «کمبود ثروت» است که یک آدم به عنوان خالقی که با فرکانسهایش، تجربههایش را خلق میکند، میتواند ارسال کند. فرکانسی که از یک طرف ما را وارد مدار کمبودهای بیشتر میکند و همزمان از نعمتهای بیشتری دور میکند.
اگر خوب خودمان را بشناسیم و ریشه ی رفتارها و واکنش هایمان را بدانیم، می فهمیم که موضوع تخفیف گرفتن نیست بلکه پای چند ترمز جدی در میان است که خودشان را به شکل تلاش برای به دست آوردن خواسته هایمان با تخفیف، نشان میدهند.
به همین دلیل دوست دارم یک نکته اساسی را اول از همه به خودم و سپس به همه افرادی که این متن را میخوانند و به دنبال موفقیتهای مالی پایدار هستند، یادآور شوم و ترمزی را به آنها نشان دهم که شناختن و رفع کردنش، از هر تخفیفی که بخواهی بدست بیاوری، سودمندتر است و می تواند عاملی باشد برای ورود ثروتهای بسیار به زندگی ات.
در واقع این جنس از رفتار که برنامه ریزی می کنیم تا تجربه خواسته هایمان را به زمانی موکول کنیم که یک جنس تخفیف می خورد یا به طور کلی به دنبال داشتن خواسته هایمان به صورت رایگان، تخفیف و… هستیم یعنی پرداخت بهای خواستههایمان برایمان سخت است، این رفتار خبر از دو باور بسیار مخربی می دهد که سرمنشأ تمام کمبودها و نداشتن هایی است که در زندگی خود تجربه می کنیم.
سردسته ی این دو باور، «باور به کمبود» است.
باور به کمبود نعمت، ثروت، عشق، موفقیت و هر چیزی است که ما آن را ارزشمند میدانیم.
سپس در ادامه کار به همین جا ختم نمیشود و این باور مثل یک دستگاه مولد، شروع به تولید هزاران باور محدود کنندهی دیگر نیز مینماید که در تمام تار و پود وجودمان ریشه میدواند و ما را وارد مداری میکند که از مدار ثروت فرسنگها فاصله میگیریم.
به همین دلیل، حتی تجسم کردن ثروتمند بودن هم برایمان سخت میشود.
قانون این است که مدار تخفیف خواستن، با مدار خواستنِ ثروت، از هم جدا هستند. نمیتوانی هم به دنبال تخفیف باشی و هم باور فراوانی را بسازی.
نمیتوان به فراوانی باور داشت اما مرتب به دنبال تخفیف نیز بود. این دو مسیر، خلاف جهت هم هستند به همین دلیل تو مرتبا در این مسیر در حال رفت و برگشت هستی.
دومین باور محدود کننده در این باره، «باور احساس عدم لیاقتِ داشتن ثروت» است. به این معنا که، درباره تجربهی نعمتهای بیشتر، احساس لیاقت نداری. خصوصاً هرچه آن نعمتها تجملیتر باشند، به خاطر احساس عدم لیاقت، راضی کردن خودت برای تجربهی آن نعمتها سختتر خواهد بود، حتی اگر مشکلی در پرداخت بهای آن نداشته باشی.
در واقع این باور، یعنی احساس عدم لیاقت، زاییدهی باور به کمبود است. یعنی باور به اینکه پول درآوردن، کار سختی است. حتی اگر آدمهایی را ببینی که به راحتی در حال پول ساختن هستند، به خودت خواهی گفت:
خوب، من آنقدرها خلاق نیستم که از عهدهی این کار بر بیایم(که خودش نشانهای محکم از عدم لیاقت و باور نداشتن تواناییهایت است). در نتیجه تنها راهکار برایت این خواهد بود که :
مراقب باشی در خرج پول، از هرگونه اسراف پرهیز نمایی و با این نگاه، آنقدر خودت را در مدار کمبود ثروت پش میبری که، ترجیح میدهی فقط برای نیازهای فوق ضروری هزینه نمایی. سپس آنقدر درباره نیازهایت دچار سوء تفاهم میشوی که نیازهای ضروری را نیازهایی تعیین میکنی که به زندهماندن وابسته است و هرگونه تجاربی که مربوط به روح و روانت است و اصلاً برای تجربهی آن نعمتها به این جهان آمدی را غیر ضروری میدانی مثل:
تجربه اقامت در یک هتل زیبا برای چند روز
یا تجربه خوردن غذا در یک رستوران که بهایش به اندازه هزینه یک ماه غذا در منزل است
یا تجربه سفر با بلیط فرست کلاس که بهایش به اندازه چندین سفر است
یا تجربه …
یا حتی تجربه استفاده از مبلمان چرم به جای اجناس چینی.
در حالیکه بی خبری دلیل اینکه هر روز از تجربهی این نعمتها فاصلهی بیشتری میگیری، همین نوع نگاه است و نه عدم توانایی ات در ساختن ثروت!
سپس باور محدود کنندهی «احساس عدم لیاقت در تجربه نعمت و ثروت» بیشتر در تو ریشه میدواند و تو را بیشتر در مدار عدم لیاقت فرو میبرد.
مثلاً ترجیح میدهی خودت از وسایل بیکیفیت استفاده نمایی و وسایل گرانبها و با ارزش را برای میهمان بگذاری…
به همین دلیل وسایل زندگیِ تو شامل دو دسته است:
ظروف دَمِ دستی بیکیفیت برای خودت و ظروف لاکچری زیبا برای میهمان
ملافه پاره و پوره و بی کیفیت و قدیمی برای خودت و ملافه نخی و خوشبو و خوشرنگ برای میهمان
و…
یا حتی بدتر از آن، این رفتار را درباره خودت و اعضای خانواده مثل همسر و فرزند نیز تعمیم دادهای
مثلا در خرید لباس موارد غذایی، مواد شوینده و تمیز کننده و … اولویت را با سایر اعضای خانواده قرار میدهی و سعی میکنی همواره نیازهای خودت را کاهش دهی و کمخواهتر شوی.
مثلا از آنجا که همسر و فرزندانت زیاد از دستمال های یکبار مصرف برای خشک کردن دست و … استفاده میکنند، تو ترجیح میدهی برای برقراری تعادل در مصرف دستمال حولهای، برای تمیز کردن خانه از دستمال های پارچهای استفاده نمایی.
یا لباس های ارزانقیمت و بیکیفیت بخری و به هر ترتیبی همواره هزینههای خودت را کاهش دهی تا کمتر اذیت شوی. چون به اندازه کافی احساس لیاقت تجربه بهترینها را نداری.
چون درباره لایق بودن و انسان خوب و باگذشت بودن، دچار سوء تفاهم شدهای. چون همواره برای راضی کردن خودت در استفاده از یک نعمت، به دنبال یافتن دلایل قانع کننده هستی. یعنی خودت را لایق نمی دانی تا برای خودت تا این حد هزینه کنی و فکر میکنی آنقدر ارزشمند نیستی که پول نازنینات را صرف این خواسته نمایی. در نتیجه یا از آن چشم میپوشی و یا به دنبال شیوههایی هستی تا دلایلی منطقیتر از لایق بودنت، پیدا کنی. یعنی به این شکل که:
«من توانستم تخفیف بگیریم
من رایگان این را به دست آوردم
من بهای واقعی اش را نپرداختم و …»
این احساس گناه را که برای خودت پول خرج کردهای، از خود دور می کنی و یا به خاطر این کار احساس قدرت هم میکنی در حالیکه نمیدانی ریشه این رفتار که در اصل باور کمبود و باور احساس عدم لیاقت است، چه نعمتهایی را از زندگیات دور نموده است.
نعمتهایی که قابل مقایسه با هیچ تخفیف و هدیه ای نیست. و تازه ماجرا به همین جا نیز ختم نمیشود و حتی اگر به خاطر یک باور قدرتمندکنندهی دیگر، نعمتی وارد زندگیات شود، این باورِ محدودکننده، به شکل یک اتفاق غیر مترقبه، آن نعمت را از زندگیات حذف میکند.
من داستانهای بسیاری درباره این موضوع از افراد زیاد داشتهام که نوشتهاند، ماشینی که آن همه سال دوست داشتم سوار شوم را خریدم اما اوضاع به گونهای پیش رفت و هزینههای غیرمنتظره به گونهای روانه زندگیام شد که مجبور شدم به خاطر آن هزینههای غیرمترقبه، که اصلا هیچ وقت در زندگیام وجود نداشتند، نهایتا ماشینم را بفروشم.
و بسیار حسرت میخورَد که ای کاش حداقل از امکانات آن ماشین مثل کولر و… استفاده کرده بود… ای کاش حداقل کاور پلاستیک صندلیها را در آورده بودم و لذت نشستن روی چرم صندلی را تجربه کرده بودم و…
در حالیکه خبر نداشت، همین رفتارها که نشانهی باور احساس عدم لیاقت و در نگاه وسیعتر، باور به کمبود است، آن نعمتها را از زندگیاش خارج ساخته است.
در واقع، « مأموریت باور احساس عدم لیاقت»، دور کردن نعمتها از زندگی شماست و حتی اگر به خاطر یک باور درست، نعمتی وارد زندگیات شود، این باور کاری میکند که آن نعمت بار و بنه اش را از زندگیات بَربندد و به شکلی باورنکردنی و غیرمنتظره از زندگیات بیرون برود.
این رفتار که همیشه به دنبال یک تخفیف ویژه هستیم تا به خواستههایمان برسیم، معنایش دقیقا این است که:
«من که به صورت طبیعی امکان تهیه این جنس را ندارم. مگر اینکه تخفیف بخورد. مگر اینکه ارزان شود. مگر اینکه وام بگیرم. مگر اینکه قسطی بپردازم.»
یعنی از یک طرف آن خواسته آنقدر شدید است که نمیتوانی بی خیالش شوی، از طرفی آن باورها آنقدر مخرب است که نمیتوانی به داشتنش به صورت طبیعی فکر کنی. به همین دلیل به جای تغییر این کد مخرب و این ترمز قوی، خودت را با این کد مخرب، هماهنگ میکنی.
درحالیکه این ماجرا نهتنها کمکی به افزایش توان مالیات نخواهد کرد، بلکه شروع به، برباد دادن نتایج سایر باورهای قدرتمندکنندهات نیز میگردد.
دلیل اینکه افراد پس از اینکه نعمتی را به دست میآورند و پس از مدت کوتاهی به شکلی عجیب و غیر منتظره آن را از دست میدهند، همین باور عدم احساس لیاقت است.
به قول استاد عباس منش که می گوید “بیشتر افراد، باورهای خود را تغییر نمیدهند بلکه، می خواهند خواستههای جدیدشان را بر آن باورها منطبق سازند” و این اصلا امکان ندارد و نتیجهاش ساخته شدن یک باور محدودکنندهی دیگر است که باید بپذیری چنین چیزی در سرنوشت تو نیست و این برای از-ما-بهتران است!
به نظر شما، «از ما بهتر هم مگر هست!».
اگر همهی ما به یک اندازه به منبع ثروت وصلیم و به یک اندازه توان خلق زندگیمان را داریم، از ما بهتر کیست؟ چه کسی لایقتر از خودم برای استفاده از این نعمت میتواند وجود داشتهباشد.
بنابراین، اگر به دنبال تجربهی موفقیت مالی پایدار هستی، توصیه میکنم، خیلی جدّی تعهدی غیر قابل مذاکره را برای ریشه کن کردن این باورها و این رفتارها شروع کن.
خصوصاً در مواردی که مربوط به آموختن قوانینی است که زندگیِ ما را متحول میکند، حتی پرداخت تمام دارییمان نیز در برابر نتیجهای که کسب می شود، مبلغ ناچیزی به حساب میآید و حتی یک دقیقه به تعویق انداختنِ شروعِ این آموزشها نیز زمان زیادی به حساب میآید، چه برسد به اینکه منتظر بمانیم تا تخفیف بخورد.
خشت اولِ موفقیت پایدار، از ساختن «باور به فراوانی و باور به لیاقت داشتن ثروت»، شروع میشود.
باور احساس عدم لیاقت در تجربه ثروت، یک شاهترمز است که، اگر بتوانی روی این ترمز کار کنی و آنرا اصلاح نمایی ترمزهای بسیارِ دیگری، به خودی خود برداشته میشود.
زیرا باور احساس لیاقت، شاهکلید عزت نفس است و از آنجا که عزت نفس، مهمترین توانایی است که به شما قدرت میدهد تا خودت را باور کنی و تواناییهایت را ببینی و ارزشمند بدانی و بخواهی از آنها ثروت بسازی، وقتی این ترمز برداشته میشود به مداری هدایت میشوی که میتوانی از تواناییها و علائقت ثروت خلق کنی.
به همین دلیل استاد عباسمنش همیشه شروع موفقیتهایش را به ساختن عزت نفسش مرتبط میداند و به این دلیل، صرف نمودنِ وقت برای ساختن باور احساس لیاقت، تا این حد برای شما مهم است.
خصوصاً اگر صاحب کسب و کار خودت هستی، داشتن راهنمایی مثل روانشناسی ثروت۳، برای رونق کسب و کارت، یک ضرورت است. در جلسات این دوره، استاد عباسمنش بهتر از هر جای دیگری، چگونگی ساختن باور احساس لیاقت را آموزش داده است.
زیرا تا زمانی که باور احساس لیاقت را بعنوان مدیر کسب و کارت نسازی و این باور را به روح و روان کسب و کارت منتقل ننمایی، فارغ از انیکه چقدر خدماتت عالی است و چقدر محصولت باارزش است، هیچ راهی به مسیر کسب و کارها سودآور نداری.
پس واقعاً ارزشش را دارد که چنین سرمایهگذاری سودآوری برای خودت و کسب و کارت انجام دهی.
زیرا این، مهمترین سرمایهی اولیه تو برای شروع و رونق دادن به کسب و کارت است.
زیرا اگر میدانستی نداشتن باور احساس لیاقت، مانع ورود چه نعمتهای بزرگی به زندگیات شده، اگر آب دستت بود، آن را کنار میگذاشتی و جهادی اکبر برای ساختن باور احساس لیاقت، به راه میانداختی.
فقط مسئله این است که ما هنوز هم درک نکردهایم که ما، خالقی هستیم که تمام اتفاقات لحظات بعدی را با فرکانسهای این لحظه خلق میکنیم. فرکانسهایی که خود را به خوبی در رفتارها و واکنش ما به موضوعات مختلف افشاء می کنند و حقیقت باورهای ما را به ما نشان میدهند .
اگر برای ریشهکن کردن این باورهای مخرب جهاد به راه نیاندازی، هر دقیقه و ثانیهای که با این باورها پیش میروی، این ریشههای محدودکننده، در وجودت عمیقتر میشود و شاخ و برگهای بیشتری تولید میکند و نتیجهاش این است که:
احساس میکنی سالهاست که در یک سطح متوقف ماندهای و هنوز پس از اینهمه تلاش، اوضاع مالی رضایتبخشی نداری. نتیجهاش این است که همیشه درگیر پرداخت قسطهای تمامنشدنی میشوی.
نتیجهاش این است که همیشه درگیر جور کردن هزینههای زندگیات خواهی بود. همیشه درگیر تلاش برای اخذ یک وام دیگر برای پرداخت قسط چند وام قبلی هستی و به این شکل اوضاع مرتباً پیچیدهتر و غیرقابلکنترلتر میشود و نمیدانی که این موضوع اول از همه از اینجا شروع شد که مشتاق داشتن خواسته هایت به صورت رایگان، ارزان و یا بهره مندی از یک تخفیف ویژه بودی.
این مانع خیلی ریز است و خودش را در قالب سود، زرنگی و زیرکی نشان میدهد اما خودمان بهتر میدانیم که این حقیقت ندارد.
حقیقت این است که هیچ لذتی بالاتر از این نیست که آنقدر ثروتمند باشیم که برای داشتن خواستهای، نیازی به حتی دانستن قیمت آن نداشته باشیم و فقط اگر آن را نیاز داریم، تهیهاش نماییم.
خصوصاً کالاهایی که ارزش افزودهشان بینهایت است. مثل کالاهایی که روح و روان ما را متعادل میکند و ما را به طبیعت ثروتمند و بینیازمان باز میگرداند و آن را به یادمان میآورد و ما را در مدار آن ثروتها قرار میدهد.
به همین دلیل تأکید میکنم حتی یک دقیقه به تعویق انداختن شروع این آموزشها نیز زمان زیادی به حساب میآید چه برسد به اینکه منتظر بمانیم تا تخفیف بخورد. زیرا هر ثانیهی شروع نکردن تغییر این باورها، بسیار برایمان گران تمام میشود و در هر ثانیه، ما را از ثروتهای بیشتری دور میکند و به ضررهای بیشتری نزدیک میکند.
فقط وقتی این ریشه را در وجودت دنبال میکنی، می فهمی که چه شاخ و برگهای تمامنشدنی ای دارد.
به همین دلیل است که استاد عباس منش در دوره ثروت ۱ و جلسات اولیهی ثروت ۳، تا این اندازه بر ساختن باور فراوانی تاکید دارد و می گوید وقتی این باور ساخته می شود، هزاران باور محدودکننده خود به خود از وجودت حذف می شود.
تا زمانی که این باور در وجود ماست، راهی به سوی موفقیت مالی پایدار و استقلال مالی پایدار به معنای واقعیِ بینیازی، نخواهیم داشت. زیرا ثروت یک امر ذهنی است؛ اول ذهن شما ثروتمند میشود و سپس آن ذهن ثروتمند، ثروت را وارد زندگی شما میکند.
ذهن ثروتمند، یعنی ذهنی که فراوانی را باور دارد و میداند که بینهایت ثروت برای همه در جهان وجود دارد، هرگز برای داشتن خواستههایش انتظار تخفیف را ندارد و با عشق، بهای خواستههایش را تمام و کمال میپردازد.
ذهن ثروتمند هرگز تجربهی خودش را به خاطر گرفتن تخفیف، به تعویق نمیاندازد.
ذهن ثروتمند هرگز داشتن خواستهاش را منوط به گرفتن تخفیف نمیداند و چنین ذهنی سبب هدایت فرد به مسیر ایدههای ثروتساز میشود.
به شما هم توصیه می کنم که اگر میخواهی که به موفقیت مالی پایدار برسی و به مدار ثروت دسترسی داشته باشی، کلا از همین حالا ذهنت را به روی دنبال تخفیف بودن برای داشتن خواستههایت ببند و آن را جزو خطوط قرمز زندگیات بدان.
بهتر است همیشه به جای اینکه بخواهی چیزی ارزان یا رایگان شود تا بتوانی آن را بخری یا داشته باشی، این باور را بسازی و این درخواست را از جهان داشته باشی که توان مالی تو بیشتر شود تا بتوانی هر چیزی را که میخواهی بخری. نه فقط دربارهی محصولات ما، بلکه در مورد همهی مسائل زندگیات و همه خواستههایت این باور را بساز.
زیرا وقتی این کار را انجام میدهید، و جهان جدیت شما در این موضوع را میبیند، دیگر شما را در مداری قرار میهد و شرایطی را تجربه میکنید که اول به شما توانایی خرید را میدهد و بعد آن خواستهی مورد نظر را به شما نشان میدهد.
زیرا این باور به تو احساس قدرت بیشتری میدهد و تو را به مسیرهایی هدایت میکند؛ و به استقلال مالیای میرسی که میتوانی در هر زمان، هر آنچه که مورد نیازت هست را بخری، بی آنکه نگران قیمتش باشی یا اصلا حتی به قیمتش نگاه کنی.
در هر صورت، اگر درباهی برداشتن این ترمز و ساختن باور احساس لیاقت، متعهد و مصمم هستی، دوره روانشناسی ثروت۳، منبعی کامل از آگاهیها خالص و ورودیهای مناسب برای ساخته شدن باور لیاقت داشتن برای نعمتها است.
هرچه بیشتر روی ساختن این باور کار کنی، احساس خودارزشی بیشتری میکنی. و این احساس به شما کمک میکند تا خودت و تواناییهایت را ببینی و ارزشمند بدانی و مهمتر از همه، به این فکر کنی که چطور می توانی از این توانایی ها ثروت بسازی و مهم تر از آن، ایده هایی را جدی بگیری و اجرا کنی که به خاطر این طرز تفکر به ذهنت خطور می کند.
حتی نمیتوانی تصور کنی که با ساختن باور خودارزشی،، چه سایه سنگینی از سر توانمندیهایت بر میداری که تا حالا اجازه شکوفا شدن به آن تواناییها را نداده بود.
زیرا بارها، خواستههایی در وجودت شکل گرفته بود تا بخواهی بخشی از توانمندیهایت را بروز دهی. هزاران ایده در راستای آن خواسته ها آمده بود، اما از آنجا خودت را ارزشمند نمیدانستی و از آنجا که فکر میکردی موفق ها همان از شما بهتران هستند، آن ایدهها و آن تواناییها را جدی نمیگرفتی که بخواهی برایشان اقدام نمایی. در نتیجه آنهمه شور و شوق که با آن خواستهها آمده بود، با سمّی به نام «باور احساس عدم لیاقت» در نطفه خفه میشد و به این ترتیب خواستههای بسیاری در وجودت تبدیل به رویایی دور و دراز شده است. صدهایی ایدهای که هرگز فرصت تحقق یافتن نیافتند و زیر سایهی سنگین باور عدم لیاقت ماندند و هرگز فرصت ابراز وجود نداشتهاست.
حالا زمان آن است که جهادی اکبر برای ریشه کن کردن کدی مخربی به نام «احساس عدم لیاقت در داشتن نعمتها» را در وجودت اصلاح کنی.
به همین بخش اعظمی از آموزش های دوره روانشناسی ثروت 1 اختصاص دارد به شناسایی این دو باور مخرب «باور به کمبود و باور احساس عدم لیاقت» و راهکارهای و تمریناتی برای تغییر این دو باور.
در دوره روانشناسی ثروت 1، شما به وسیله ی آموزش ها و تمرینات این دوره و خودشناسی ای که در این روند طی می شود، فرایندی تکاملی را طی می کنی برای تغییر شخصیت خود.
این تغییر ابتدا در ذهن و افکارت ایجاد می شود و سپس به اندازه ای که این نوع تفکر را جدی می گیری و در ذهنت می پرورانی و تمرینات را به همان شیوه ای که استاد از شما خواسته است انجام می دهی، رفتارها و راهکارهایت را تغییر می دهد. نگاهت به مسائل زندگی ات را تغییر می دهد. نگاهت به توانایی هایت را تغییر می دهد و مهم تر از همه ایمانت را برای قدم برداشتن، مسائل را حل کردن و مولد ثروت بودن تقویت می کند و در طی فرایندی تکاملی، به زندگی ات آنچنان کیفیت می دهد که ربطی به شرایط کنونی ات نداشته باشی.
اطلاعات کامل درباره محتوای آموزشی دوره روانشناسی ثروت 1 و نتیجه ای که می توانی با عمل به آنها بسازی
برای پاسخ به سؤالات، لازم است که عضو سایت باشید و (با ایمیل و رمز عبورتان) وارد سایت شوید.
سلام به همه دوستان عزیز وممنون از خانم شایسته بابت حرفهای قشنگشون. بله. من هم در این مورد ضعف های بسیاری دارم که با خوندن این متن به آنها پی بردم. من هنوز نتونستم هیج دوره ای از دوره های استاد رو تهیه کنم. برای همین وقتی میخوام کامنتی بزارم احساس میکنم که من به اندازه کافی اطلاعات ندارم ولایق صحبت با دوستان نیستم. امیدوارم این عدم لیاقت در ثروت ونعمت در وجودم از بین بره تا راحت خرید کنم من دقیقا همیشه میخوام که تخفیف بگیرم واگر جنسی رو مجبور به خرید بشم وتخفیف نگیرم احساس میکنم کلاه سرم رفته واین افکار میاد به ذهنم که مثلا یارو خوب کلاه سرت گذاشت اصلا به این قیمت نمیارزه کاش نخریده بودمش وکاش فلان جا هم قیمت میگرفتم شاید فردا ارزونتر بفروشه شاید اگر میگفتم تخفیف بدین وگرنه نمیخرمش کلی کم میکرد و.. تا دلت بخواد حالا میفهمم که چقدر خودمو اذیت میکردم وچقدر فرکانس های منفی میفرستادم که جلو نعمت ها رو برای من میگرفتند حالا که فهمیدم من با احساس خوبم میتونم هر آنچه را که بخواهم خلق کنم خودم رو میبخشم واز امروز تصمیم میگیرم باورهایم را حسابی بتونم وزیر ورو کنم.از خدای خوبم میخواهم تا مرا هدایت کند تا در این مسیر موفق باشم. من همیشه فکر میکردم شوهرخسیس است که من نسبت به جاری ام که درآمد شوهرش چندان فرقی با درآمد همسر من نداشت زندگی بدتری دارم حالا فهمیدم که ای داد من در تمام این سالها که او بهترین لباسها را میپوشید وبهترین وسایل زندگی را میگرفت فکر میکردم اگر خرج نکنم پس انداز میشود وزندگی بهتری خواهم داشت اما امروز فکر میکنم اگر عمر من واو تمام شود من بسیار ضرر کرده ام واو بسیار لذت برده است. خدایا شکرت که به این آگاهی رسیدم. به امید روزی که دوره های استاد را تهیه کنم واینجا کامنت های زیادی بگذارم ممنونم از اینکه وقت گذاشتید ومطالب منو خوندید
سلام یاس عزیزم
چقدر کامنتت پر از آگاهی بود، تمام باورهای اشتباه رو بیرون میکشید…
ممنونم که این کامنت ارزشمند رو نوشتی، من دوسه بار خوندم، چون نجواهایی از طرف شیطان بود که به همین سبک در مغز من بارها صحبت میکرد…برای خرج نکردن ها، برای پس انداز کردن ها…
اون جمله که گفتید: امروز فکر میکنم اگر عمر من واو تمام شود من بسیار ضرر کرده ام واو بسیار لذت برده است.
خیلی عالی بود، دقیقا میشه با این معیار سنجید که کی برده و کی باخته! اونی که به خودش ارزش قائل شده و برای خودش خرج کرده، یا اونی که سالها خواسته هاشو نادیده گرفته تا پس انداز کنه! پس انداز، پس اندازی که قرار نیست خرج بشه به چه دردی میخوره! چرا الان نخرم و به اسم پس انداز، خریدهامو موکول کنم به بعد؟! آیا اصلا بعدا من زنده هستم؟
ممنونم دوست عزیزم.
به نام الله قدرتمندم که هدایتگر من به سوی نیکی هاست
سلام
من چندین و چند مرتبه از بخش “نشانه امروز من” به دوره عزت نفس هدایت شدم.
میدونم خداوند داره بهم میگه “اقدس عزیزم تو خیلی خوب داری تلاش میکنی و خیلی خوب داری قانونو یاد میگیری اما دلیل نتیجه نگرفتن تو و پاشنه آشیل تو عزت نفس توعه. اول باید عزت نفستو تقویت کنی”
اما من پول خرید دوره رو ندارم. چون هیچ درآمدی ندارم و فعلا با مقداری پول توجیبی که از پدرم میگیرم روزگار میگذرونم و این پول فقط به اندازه خرید بسته اینترنتی برای بودنم در سایت و یکسری وسایل ضروری کوچیک هست.
تلاش های زیادی برای پیدا کردن شغل مورد نظرم کردم. و حتی به کمتر از حقم هم راضی شدم اما اونم پیدا نکردم.
چند مورد خواستگاری برای من پیش اومد که با بهانه های خیلی مسخره بهم خورد. و من مطمئنم که تنها دلیلش عزت نفس منه.
عبارت عزت نفس رو سرچ کردم تا به این نوشتار هدایت شدم.
متوجه شدم من چقدر خودمو بی ارزش میدونستم. البته اینجوری نبودم و طی یک سال و نیم گذشته بعد از فراغت از تحصیلم، وقتی با خانواده زندگی کردم، باورهاشون در وجود من هم ریشه کرد.
و من برای اینکه از طرف خانواده مورد سرزنش قرار نگیرم هر روز خواسته هامو کم و کمتر کردم، چون من هم از اونها یاد گرفته بودم که پول نیست و اجناس گرون شدن و باید صرفه جویی کنم تا فشار کمتری به خانواده بیاد.
من عادت داشتم عینکم رو با اسپری مخصوص تمیز کنم، اما توی این مدت کم کم دیگه حتی اسپری مخصوص برای عینکم نخریدم و از شیشه پاک کن استفاده کردم.
از دستمال کاغذی برای تمیز کردن عینکم استفاده میکردم، اما کم کم روی آوردم به دستمال پارچه ای.
من که دائم در طول روز از کرم مرطوب کننده مارک خوب استفاده میکردم، کم کم رفتم سراغ مارک های ضعیف، و بعد حتی دیگه از کرم استفاده نکردم.
من که هرگز جوراب سوراخ نمیپوشیدم، الان جوراب هامو میدوزم و دوباره میپوشم و دوباره میدوزم و دوباره میپوشم.
من که از مکمل های غذایی استفاده میکردم، الان دیگه هیچ مکملی نمیخرم و نمیخورم، چون پولشو ندارم و به خانواده فشار میاد.
من که تند تند لوازم آرایشی میخریدم، بخصوص رژلب و لاک ناخن، الان هیچ لوازم آرایشی ندارم.
من که آرایشمو با محلول مخصوص تمیز میکردم، الان هیچ پاک کننده ای برای صورتم ندارم
من که هرگز لباس های قدیمی و کهنه نمیپوشیدم، الان لباس های دست دوم و کهنه خواهرمو که کارمنده و حقوق خوبی هم میگیره، میپوشم
من که هر هفته یک اسپری بدن استفاده میکردم، الان همون اسپری رو 5 ماه نگه میدارم
کلاس های زبانم رو که واقعا عاشقش بودم کنار گذاشتم چون نگرانم که به خانواده ام فشار میاد.
و خیلی کارهای احمقانه دیگه رو انجام میدم که قبلا هرگز انجام نمیدادم و یادمه که اون زمان همیشه پول داشتم، و همیشه خودمو به غذای مورد علاقه ام یا بستنی یا تفریح یا هدیه خوشحال میکردم. همیشه شاداب و پر انرژی بودم و اتفاقات خوب خیلی زیادی برای من رخ میداد.
اما الان من به زور تلاش میکنم حال خودمو خوب کنم، از همه حقوق و خواسته هام گذشتم و کوتاه اومدم. و شرایط مالی خانواده هم با این رفتار من هرگز بهتر نشده و اتفاقا پول بیشتری به اعضای دیگر خانواده میرسه، یعنی پولی که حق منه، یکی دیگه میبره و میخوره و لذتشو میبره.
با خوندن این متن فهمیدم من چیکار کردم با خودم و خودم کاملا بیخبر بودم و این تغییرات به قدری آهسته رخ داد که خودم هرگز متوجه نشدم.
اما قول میدم به خودم که از همین لحظه دیگه این اشتباهات رو تکرار نکنم. قول میدم خودم رو دوست داشته باشم تا زندگی هم منو دوست داشته باشه و هدایای بیشتری رو به من بده.
خدایا شکرت که حتی به اندازه گودی پشت هسته خرما به بنده هات ظلم نمیکنی و ما به خودمون ظلم میکنیم.
خدایا شکرت ای هادی و همراه بینظیرم
سلام به استاد عزیزم ومریم بانو وتمام دوستان عزیزم ..سلام به شمااقدس خانم گل با خوندن متنت اشک از چشمام سرازیر شد واقعا چقدر ما اشتباه میکردیم دقیقا رفتارهایی که من داشتم رو شما گفتید جالبه حدود ۲ساعت که تواین صفحه هستم وتا جایی اکثر مطالب رو خوندم نوشته های خانم شایسته عزیز رو نوشته های دوستان خوبم رو خسته شدم دباره دلم نیومد خارج بشم از این صفحه رفتم از آخر این صفحه دباره نوشته هارو خوندم خیلی خیلی برای من جالب بود متن شما عزیزم بخصوص اینجا که گفتید خدایا شکرت که حتی به اندازه گودی پشت هسته خرما به بندهات ظلم نمیکنی وما به خودمون ظلم میکنیم اینجا بود که برای یه لحظه گریه کردم و واقعا حرف تمام دوستام درسته ما با توجه نکردن به خودمون وقافل شدن از خودمون چقدر در حق خودمون ظلم کردیم وچقدر نعمتهارو از خودمون دور کردیم وهمش از خدا گلایه میکردیم که چرا اینجور چرا اونجور خدایا شکرت بخاطر این خانواده خوب و باحال ازت ممنونم که منو با وجود این دوستان بزرگوار آگاه تر میکنی خدایا شکرت..
باسلام به مریم عزیز
بسیارعالی و کامل توضیح دادین
وقتی روی باور لیاقت کارمیکنیم واحساس ارزشمندی داریم
به هیچ عنوان دنبال تخفیف نیستیم چون باور داریم که جهان بر پایه فراوانی است واینقدر نعمت وثروت زیاد است که میتوانیم هرچقدر بخواهیم استفاده کنیم ولی من با خوندن متن یه ترمز مخفی پیدا کردم داشتم با خودم فکر میکردم که برند های معروف اف گذاشتن برم خرید کنم که اگر به باور فراوانی رسیده باشیم نیازی نیست تخفیف بخوره ما لیاقت داشتن هر چیزی که اراده کنیم داریم
مرسی استاد عزیز با اموزشهای که در روانشناسی ثروت و دوره عزت نفس ازتون گرفتم واقعا تغییرات رو دارم میبینم
خدایاشکرت
باسلام واحترام
بفرض اینکه 2میلیون در حسابت داری و همین امروز میخواهی بری خرید از برندهای معروف.. باور هم به فراوانی داشته باشی.. چگونه مانتوی چرم 3میلیونی را میخری؟
سلام ،بنظر من اگه ما به طور واقعی به فراوانی اعتقاد داشته باشیم و ادای معتقد ها رو درنمیاریم و همزمان باورهای دیگه مون هم درست شدن (لیاقت ،مالی و عزت نفس …)شرایط اون طور پیش میاد که باب میل ما باشه .یا قبل خرید پول اضافه ای به حساب واریز میشه ینی اون مبلغ ۲ تومن بیشتر میشه یا ما توی مغازه از مانتویی خوشمون میاد یا سایزمون میشه که مبلغ دقیقا مطابق توی حسابمونه ،
وقتی ما معتقدیم که خودمون هستیم که شرایط زندگی مون رو بوجود میاریم و هر آنچه در زندگی اتفاق میافته حاصل باور و اعتقادات خودمه پس وقتی من میخوام مانتوی برند بخرم حتما مانتویی میخوام که هم شیک باشه هم اندازه م باشه و طبق باورهام دقیقا با همون مبلغی که دارم جور درمیاد .
اونقدر خدای مهربون معجزه ها نشونمون داده که با قصد ۲ تومن خرید رفتن و با مانتوی ۳ میلیونی به خونه برگشتن راحترین معجزه س.
فقط کافیه به این فکر کنی که شرایطی بوده که حتی هیچ پولی توی کیفت نداشتی و میخواستی خرید کنی و دقیقا همون لحظه آخر یک پیامک برات میاد که ….مبلغ برات واریز شده .همون لحظه اشک توی چشمات جمع نمیشه از بزرگی خدا و اینکه همیشه هواتو داره؟
برای خداوند فرقی نمیکنه که من میخوام مانتومارک بخرم یا غذا برای سیر کردن شکم بچه م و شرمنده نشدن پیش بچه م .مهم اینه که من از ته قلبم اون خواسته م رو بخوا م .جور کردن پولش با خداست .
خدا جونم همیشه هوای منو داره…..
سلام
خانم سارا
چطور؟
چگونه؟
از چه راهی
همه ی این ها استدلال ذهن منطقی و نجوای شیطان 😈 هست
ما اومدیم اینجا دور هم این چیزها از سرمون بیرون کنیم
تو خود پای در راه بنه هیچ مپرس
خود راه گویدت که چون باید کرد
جهان این چطوریه مدیریت می کند
سلام چه اطلاعات عالی بود. ما از همون دارایی فعلیمون چه استفاده ای می کنیم که احساس لیاقت کنیم. مثلا به قول شما وقتی چیزای خوب برای مهمونه خب این باعث میشه ما بی لیاقتی رو در خودمون زیاد کنیم بعد تعجب کنیم چرا هنوز فراوانی رو جذب نکردیم.
سلام به دوستان عزیزم واستاد فرزانه ام ومریم بانوی شایسته.
یه کاری قرار بود انجام بدم ولی انجام نمیشد وهر بار یه گره توش میافتاد.
امروز هدایت شدم به این حس لیاقت ونوشته زیبای مریم عزیز رو چند بار خوندم.
دیگه جواب سوالم رو گرفتم.
من فکر میکردم که دلیل عدم موفقیت من باور کمبود هس ودر این زمینه خیلی برای خودم الگوهای فراوانی پیدا کردم وجملات تاکیدی رو در این زمینه زیاد میگفتم ومینوشتم.
ولی الان فهمیدم که اشکال کار کجاس؟
چه میکند این کمبود لیاقت.
و همین امروز تصمیم گرفتم بیشتر از قبل رو خودم کار کنم.
رفتم برای خود عزیزم کادو گرفتم.
و به زودی خودمو به یه کادوی زیبا و ارزشمند هم دعوت میکنم وبه خودم هدیه میدم.
اگه این حس رو پرورش بدم دیگه همه چی روتین درست میشه.
خدایاشکرت امروز اگاهی جدیدی وترمزم رو به من شناساندی تا گامهای بلندی رو برای بهتر شدن احساس لیاقتم بردارم.
خدایا شکرت.
هر روز بهتر از دیروز…….
باسلام به دوستان عزیزم و از خانم شایسته عزیز هم بابت مطالب قشنگشون ممنونم و با خوندن این مطالب زیبا و تاثیر گذار دیدم که من هم این ترمز مخرب رو دارم چون پیش خودم میگفتم من که روی باورهام دارم کار میکنم و میخوام دست به یه کاری بزنم چرا انجام نمیشه چون این باور عدم لیاقت داشتن به ثروت وجود داره و من خودم از این ترمز خبر نداشتم و داشتم اذیت میشدم حالا من یه سوال دارم ممنون میشم که بهم راهنمایی کنید من دارم روی این باورم کار میکنم خوب وقتی با همسرم برای خرید میریم بیرون همش قیمت اون جنس یا کالا رو می پرسه یا دنبال تخفیف هستش من در اون شرایط چی کار کنم که روی من این حرفاش تاثیر نزاره با تشکر از شما دوستان شاد و خوشبخت و سلامت و ثروتمند باشید در پناه حق
بنام او که مرا به نیکوترین سیرت آفرید.سلام به خانواده صمیمی عباس منش.همونطور که استادفرمودن ما اگه به اندازه کافی رو خودمون کارکنیم جهان بقیه کارهاروانجام میده وهدایتگرمامیشه ودرنوددرصدمواقع اون طرف مقابل تغییر میکنه.پس انشالاباکاربیشترروی باورامون و صبر وطی کردن تکامل وتوکل برخداهرروزبهترازدیروزبه سمت رشددرحرکتیم.درپناه الله
سلام دوست عزیز
چیزی که تا این لحظه درک کردم ،البته هنوز کار داره چون خیلی وقتا فراموش میکنم اینه که ما نمیتونیم کسی روتغییر بدیم وتجربیات ما در زندگی براساس فرکانس های ارسالیمون به جهان هستش ولاغیر
تلاش برای هم راستا کردن دیگران با خودمان به نظر من فقط تلف کردن انرژیه خودمون هست
بهتره اون انرژی رو برای تغییر باورهای خودمون استفاده کنیم
درپناه الله یکتا شادوثروتمندباشید
سلام خانم شایسته عزیز و دوستان مهربونم،
چقدر متن جالبی بود و منو به فکر فرو برد،
اتفاقا دیشب دنبال خرید عینک افتابی بودم که تخفیف داشت ولی بزام دلم نیمد بخرم چون داشتم فکر میکردم با این پول چند تا جنس دیگه میتونم بخرم که فهمیدم اشتباهه،
برام سوالی پیش اومده،
من عاشق خرید کردنم ولی هیچ پول زیادی پس انداز ندارم، حقوقم رو که میگیرم دلم میخواد خرید کنم ولی وقتی خرید میکنم حس عذاب وجدان میگیرم که این پول رو باید پس انداز کنی و خرید بی خودی نکنی، که میدونم خودش فرکانس بدیه،
حالا سوالم اینه با توجه به مطالب گفته شده، ایا من باید اون پول هارو پس انداز کنم فعلا تا به حد خوبی برسه بعد خرید کنم یا پس انداز رو بی خیال شم و با حس خوب و بدون ترس خرید کنم؟ :)
مرسی از راهنماییهاتون دوستای خوبم
سلام دوست عزیزم
شما باید مدیریت مالی رو یاد بگیرید.
منظورم اینه که وقتی حقوق میگیرید باید بتوانید پولتون رو تقسیم بندی و مدیریت کنید. مثلا درصدی برای پس انداز، درصدی برای سرمایه گذاری روی خودتون، درصدی برای تفریح و لذت، درصدی برای مایحتاجتون و…
اینکه همه پولتون رو بدون برنامه خرج کنید و یا همه رو پس انداز کنید میشه سیستم باینری، یعنی صفر و یک. یعنی یا خرج کنم یا پس انداز کنم. که این روش اشتباست.
بهتره مدیریت پولتون رو یاد بگیرید
در پناه الله باشید و هر روز ثرتمندتر از دیروز…
سلام دوست خوبم
شما وقتی برای خودت میخای خرید کنی حس عذاب وجدان داری یعنی نگرانی واین نگرانی به خاطر باور کمبود و عدم احساس لیاقته.
منم این صفت ناپسند رو دارم ولی یه مدته که دارم تمرین میکنم و خیلی بهتروشدم.
همون خدایی که تا حالا زندگیمو مدیریت کرده بازم خودش مدیریت میکنه.
اگه من برای خودم هزینه کنم در واقع دارم دروازه های ثروت رو به روی خودم وبعدش عزیزانم باز میکنم.
پس اگه به خودم بها ندم در واقع به خودم و هم عزیزانم خیانت کردم.
پس اول خودتون.
بعد دیگران.
موفق باشید
خدای من خدای من خدای من، مگه امکان داره؟ الان دو روز هست که خواستم دوره روانشناسی ثروت 1 رو بخرم و هی سفارش می زدم و هی لغو سفارش می کردم، چرا؟ فقط و فقط بخاطر ترس از کم بود و بی پولی و اینکه آیا من این دوره به درد من خواهد خورذد یا نه؟ تا الان که اتفاقی به این صفحه هدایت شدم و جواب تمام شک و تردیدها و اینکه علت عدم خرید این دوره چی بود را گرفتم، ممنونم از خدا که استاد عباسمنش و خانم شایسته عزیر را سر راه من قرار داد، خدایا شکرت. من همینجا متعهد می شوم که دوره روانشناسی ثروت 1 رو تحت هر شرایطی بخرم و بگویم پناه میبرم به خدا از شر شیطانی که هر لحظه مرا از خرید این دوره منصرف میکرده، ممنون هم هستم از خدا بابت دوستان خوبم با آگاهی های زیباشون در این سایت
سلام
– باور داشته باشیم بدانیم که برای هر موفقیت بهایش را پرداخت کنیم
– اگر برای خریدی که می کنیم چانه می زنیم یعنی باورکمبود داریم
– چرا همش منتظریم که کالایی تخفیف بخورد بعد تهیه کنیم چون باور کمبود داریم
– وقتی چیزی را می خواهیم خرید کنیم و از قلب ناراضی هستیم یعنی باور کمبود داریم، یعنی با این کاردر مدار کمبودهای بیشتری قرار میگیریم و در فرکانس کمبود هستیم
– تخفیف گرفتن چند باور اشتباه دارد که خود عمل تخفیف گرفتن نشان میدهد که این باورهای مخرب را داریم
– باور کمبود ریشه تخفیف گرفتن است که خود را در تخفیف گرفتن و کارهای شبیه به این به ما نشان میدهد
– شاید مشکل پرداخت بها را هم نداشته باشیم ولی با وسایل تجملی مشکل داریم که این یعنی برای خود ارزش قائل هستیم
– فکر می کنی که وسایل گرانبها برای دیگری و مهمان است و تو نمی خواهد که داشته باشی یعنی لیاقت آن را نداری و خود را لایق آن نمیدانی یعنی خود را ارزشمند نمی دانی
– وقتی احساس عدم لیاقت و باور کمبود داری سعی میکنی که از همه چیز و همه خرجها کم کنی و وقتی این فرکانس را به جهان می فرستی از جنس همان هم دریافت میکنی
– وقتی باور عدم لیاقت داری و این باور محدود کننده را داری هر چیزی که وارد زندگیت هم میشود. اوضاع به سمتی پیش می رود که باور عدم لیاقت را به تو ثابت کند و آن نعمت را از دست میدهی
– باور عدم احساس لیاقت ؛ گرفتن نعمتهای شما با خود باور شماست
– اگر خواسته ای داریم باورش را باید بسازیم نه اینکه فقط خواسته جدید را بخواهیم که روی قبلی بگذاریم
– همه مخلوق خدا هستیم و همه ما بسیار ارزشمند هستیم
– وقتی باور ارزشمندی و باور فراوانی را داشته باشی بسیار دیگر از نعمتهای خوب هم وارد زندگیت میشوند
– احساس لیاقت است که راه ورود نعمتها را به روی ما می گشاید
– سعی کنیم که حتی یک دقیقه هم در احساس لیاقت و ارزش نداشتن را نداشته باشیم.
– ثروت یک امر ذهنی است وقتی ذهنی ثروتمند راداشته باشی ثروت به سمت شما می آید
– اگر ذهن ثروتمندی داری دنبال تخفیف نباش
– وقتی احساس خود ارزشی داری سایه ای سنگین را از روی خودت بر میداری که باعث می شود ثروت و موفقیتهای بیشتری به سمت تو بیایند
– خیلی از ایده هایی که داریم محقق نمیشوند به خاطر عدم لیاقتی است که درخودمان داریم
خدایا شکرت
ليلا باقری
سلام به استاد بزرگوار وهمسر گرامیشان
وتمام هم فرکانسی های عزیزم
خداراشکر خداراشکر چقدر حالم عالیه
چقدر تغییر کردم هر روز بر آگاهیهایم افزوده میشه .چقدر لذت میبرم از کامنتهای دوستان
پر از آگاهیه
سپاسگزارم
سلام خانم شایسته عزیز
بسیار عالی نوشتید واقعا حرفاتون به دل میشینه امیدوارم بتونیم بهش عمل کنیم
مانا و برقرار باشید بانو جان
سلام و خدا قوت به شما عزیزان
واقعا پاسخ به سوال عدم لیاقیت چقدر قشنگ باز کردید با توضیح و مثال و من شخصا مورد هایی رو توی وجود خودم دارم و الان متوجه شدم با اینکه شاید خیلی نکات ریزی باشه و ادم بهش توجه نکنه ولی همین نکات ریز چقدر ثروت رو ازمون دور میکنه ولی خدا رو شکر که با شما اشنا شدم
به قول معروف ماهی رو هر وقت از اب بگیریم تازست
سلام به دوستای عزیزم و خانم شایسته،از عصر شروع کردم به کنکاو کردن در درون خودم که ببینم چه ترمزی درونمه که از بچگی همیشه چند ماه دارا بودم،چند ماه فقیر،فکر کردم دیدم هنوزم خودم و خونوادم به این مسئله گرفتاریم،خیلی ناراحت بودم گفتم خدایا این مسئله داره از کجا آب میخوره که از بچگیم بوده هنوزم هست،فقط گفتم خدایا هدایتم کن تا این ترمز رو پیدا کنم،بعد اول اومدم دکمه کلیدی “مرا به نشانه ای هدایت کن” رو زدم که قسمت 15مصاحبه با استاد اومد که خیلی آگاهی تووش بدست اوردم اما باز قانع نشدم،گفتم خدایا ترمزم رو بهم بگو،اومدم عقل کل توو سوالها گذشتم،یه سوالی پیدا کردم که کمی شبیه سوال من بود که چرا چند ماه دارا هستم چند ماه فقیر،چندتا از دوستان پاسخ داده بودن که از باور کمبود و عدم احساس لیاقت میاد،اما باز قانع نشدم گفتم فکر نمیکنم از این باورها باشه،تا اینکه برای اولین بار نمیدونم چجوری خودمو توو این صحفه مقالات پیدا کردم تا حالا نیومده بودم الان نزدیک به سه ساعته توو این صحفه هستم و دارم میخونم،باز هم باور کمبود و عدم لیاقت،دیگه صدرصد که هیچ صدهزار درصد مطمئن شدم بله ترمزی که من و خونوادم از بچگی گرفتارش هستیم،از باور کمبود و عدم احساس لیاقت میاد
خیلی خوشحالم،خدارو شکر میکنم دوستان خیلی عالی کامنت نوشتن واقعا یکی از یکی زیباتر و پر از اگاهی واقعا دارم لذت میبرم از خوندن
ممنونم از همتون
خدایا نمیدونم چه جمله ایی رو به کار ببرم تا ذره ایی جبران مهربونیت باشه،فقط میتونم بگم خدایا شکرت،دوست دارم پروردگارم
سلام خانم شایسته عزیزم
امروز اولین روز از سالِ ۱۳۹۹ هست و دوساعت از موقع سال تحویل گذشته و من موقع تحویلِ سال با تماااام وجودم از خدا خواستم که امسال سالی باشه که من از لحاظ فکری و مالی و معنوی خیلی غنی بشم و امسال سالی باشه که بیشتر فراوانی رو تو زندگیم ببینم در تمامِ زمینه ها.. و تجربه هایی داشته باشم که همه از فراوانی و ثروت بیاد و بیشتر این قانون رو درک کنم.. باورتون میشه هنوز یک ساعت از این دعای من نگذشته بود که من هدایت شدم به این صفحه تا این حرف ها رو بخونم و این صحبت ها دقیقااااا همون چیزی باشه که من باید میشنیدم..؟!! خیلییی به دلم نشست انگار که خدا داره از این طریق به من میگه که ترمزهای تو در کسب ثروت همین باور عدم لیاقت و کمبود هستش.. بغض گلومو گرفته خیلی سپاسگزار خدا هستم که دعامو اینقدر زود جواب داد راه رو به من نشون داد دیگه این اراده ی خودمه که بشینم محکم روی باورهام کار کنم و این باور کمبود و عدم لیاقت رو از وجودم ریشه کن کنم تا درهای نعمت و ثروت به روی من باز بشه.. این نشونه ی خیلی خوبیه که شروع امسال برام اینقدر قشنگ و با هدایت خدای مهربونم بوده.. امسال بهترین سالِ زندگیم میشه ایشالله و سال های بعد بهتر از امسال.. واسه همتووووون آرزوی سلامتی و ثروت و فراوانی در همه ی زمینه ها دارم..
سلام سلام
خداروشکرت واقعا سپاسگزارت هستم خداجونم بخاطر تمام نعمت هایی که بهم دادی و میدی و خواهی داد
چندین بار این مقاله رو با فاصله های زیاد خونده بودم امشب که هدایت شدم بهش به چیزایی رسیدم که دفعات قبل اصلا درکش نداشتم
من نزدیک به دو سال نیم هست با اموزه های این سایت هستم
توی همه حوزه دست به اقدام و عمل شدم و حتی نتایج خوبی گرفتم
ولی ثروت وقتی میومد توی ذهنم ، اون ، اون دیگه تافته جدا بافته بود بحثش انگاری جدا بوود به راحت میپذیرفتم که الان زمانش نیست، خیلی راحتر از اونچه فکرش کنید
امروز ظهر بود منتظر پرواز بودیم که اعلام کنن من نشسته بودم و یه پسره با فاصله چندین متری روبروی من نشسته بود اونم منتظر بود اما کتاب دستش بود داشت کتاب میخوند برخلاف بقیه ادما که سعی میکردن یه جورایی خودشون مشغول کنن اون دیدم انگار توی جای دیگست همون موقع به ذهنم رسید کتابی که بهم هدیه داده شده بود شروع کنم به خوندن
منم کتاب دراوردم شروع کردم به خوندن ، شجاع باش دختر
عنوان کتابه، صفحات اولش تونستم بخونم در مورد تربیت دخترا و اینکه چرا کمالگرایی افتشون شده یا آزادی های کمتری برای تجربه چیزای مختلف دارن.
اونجاهااا بود که کم کم فهمیدم واقعا دارم با زندگیم چیکار کنم
تصمیم هایی توی ذهنم مرور میشد اره منم باید شجاع باشم من اینو سبک زندگی رو یه بار اوایل اشناییم با استاد خوب تجربه کردم
تمام این درسهایی که گرفتم لازم بود قانون بهتر بفهمم و یادش بگیرم در هرصورت اگر بخوایم اخرش میتونه به سود خودمون باشه.
وقتی یه نگاهی انداختم دیدم من و امثال من کمتر دنبال حاشیه بودیم کمتر شیطنت میکردیم بیشتر میخواستیم خوب به ظر برسیم
یادم اومدم که همیشه توی مخم میگفتن دختر یا شوهر میکنه یا باید بره دانشگاه
(خب فعلا تا اینجای کار من روی این نگاه پا گذاشتم چون با اینکه خیلی خودم اماده کنکور میکردم سر بزنگاه گفتم نه و ادامه ندادم حتی یه ثانیه دیرتر ، پدر و مادرم بنده خداها توی شک بودن اصلا براشون باور پذیر نبود اما من حس میکردم اگر ادامه بدم توربو میشم چون آرامش حاصل از این تصمیم رو بشدت دریافت میکردم هیچ جوره حاضر نبودم تجربه فوتسال ، بازی توی سالن و تمرین و ورزش بذارم کنار و برم دانشگاه اونم بخاطر اینکه ۴ نفر باشن بگن من رفتم دانشگاه و فلان خودتون میدونید منظورم چیه، قضیه فوتسالم بارها توی سایت گفتم اما میدونید این قلبم که هی میگه بیشتر بیادت بیار برا اینکه یادم بمونه…)
شوهرم نکردم با اینکه باز این باور نادرست انداختن توی ذهنم
که اگر توی جوونی ازدواج نکنی دیگه نمیکنی یا دیگه لدت اون موقعی که جوون بودی نمیبری
ترجیح دادم به رابطه واقعی برسم رابطه با خودم برسم ، میدونید احتمال زیاد ادناهایی که توی فضای قانون جذب نیستن بر این باورن که وجود فرد دیگه خیلی لدت بهت میده یا ارامش میده از این چرت و پرتا ، با این وجود با اینکه توی عمل کردن تازه شروع ام هست ولی درکم رفته بالا که هیچ کسی جز خدا بهت ارامش نمیده اینم یهو بدست نیومد کلی تجربه تضاد و فکر و … یعنی تکامل
اما توی مورد دیگه که بالا هم گفتم یعنی ثروت امشب فهمیدم باورهامون در این حوزه چقدر گول زدن و قوی هست
صادقانه میگم من توی تمام این مدت خودم فرسنگها با ثروت دور میدیدم چرا چون فکر میکردم یا تواناییش ندارم فعلا باید روی موضوعات دیگه کار کنم یا وقتش نیست خدابهم میگه
یا اینکا فعلا اینجوری بگذرونیم تا کارم راه بیوفته ازش پول بسازم
اما نه کار راه مینداختم نه باورهام درست میکردم
واقعا دوست داشتم و دارم که ثروت مند بشم به خصوص که امشب فهمیدم ثروت مساوی توحید من در جهتش حرکت میکنم یعنی دارم قدرت از عوامل بیرون از خودم دور میکنم
خلاصه توی فرهنگ ما دخترا تربیتشون همون چیزی بود که گفتم البته همه نه هاا اکثرا میگم
الان که یکم پیشرفت کردن نهایتش یه کار دولتی یا کار واسه یه شرکت و ... وگرنه قبلا که هیچ
فکر میکنم اون نگاه مذهبی توش دخیلم هست همون نگاهی اصلا با روحم همسازگار نیست اینکا وظیفه مرد کار بیرون خانم خانه داری فقط و بچه داری
با اینکه رویاهاا داشتم ولی این باورها نمذاشت به پول و ثروت فکر کنم
میتونستم فکر کنم که بورسیه بگیرم یا برم خارج از طرف بورسیه
ولی اینکه خودم پول دربیارم اصلاااااااااااااااا
حتی الان توی بورس سرمایه گذاری کردم با اینکا میخوام پول بسازم ولی یه چیزی دورم میکنه
که امشب فهمیدمممش
ما شجاعیم و شجاعانه زندگی میکنیم ما پیروزیم ما هر روز به قله ها میریم
حس خیلی خوبی بهم داد فهمیدم دو باور محدود کننده ای که خانم شایسته عزیز توی این مقالع توضیح داد در من وجود داشتن و من فرسنگهاا خودم دور میدیدم و میگفتم من تواناییش ندارم
جالبه میخواستم بیام باور بسازم که من میتونم ثروت مند بشم ولی موضوع و ریشه از جای دیگری است.
جالبه امشب با خودم میگفتم واقعا چرا دیدن نشانه هایی از افراد جوون و هم سن و سال خودم انگیزه زیادی برای برداشتن اولین قدم در من ایجاد نیمکرد
چرا حسرت میخوردم چرا مقایسه میکردم و فکر میکردم کوچیکتر از این حرفهام .
خوشحالم خوشحالم که خودم دارم پیدا میکنم صدبار هم اگر اشتباه کنم و بخورم زمین باز ادامهش میدم چون راه مسیر واقعی پیدا کردم
دوتااز ماشین مورد علاقم توی خیابون دیدم یه لحظه گفتم چرا من به فراتر از اینا فکر نمیکنم چرا بهتر از اینا توی ذهنم نسازم چرا ته ذهنم شده سقفش شده این ماشینا
چرا به رویاهام فکر نمیکنم تصمیم دارم بشینم و رویهام و اروزهام بنویسم خیلی لذت داره مهم نیست هیچی مهم تصمیم ماست واسه جدی گرفتن خودمون این درسیه که هزار بار گرفتم از جهان
دارم استاد از شما یاد میگیرم تصمیماتم در حد تصمیم نمونه و عملی شه دارم یادش میگیرم
خداجووون عااااااشقتممممممممممممم استاد عاشقتمممممم
استاد جوون به مدت چندسال یادم از راهنمایی با خودم میگفتم دینگ دینگ دینگ هواپیمای فلان با فلان شماره پرواز کرد یا نشست یا فرو کرد
و حس خیلی خوبی بهم میداد
دیروز که فرودگاه بودم و نشسته بودم یه لحظه پیج شروع کرد به گفتن دینگ دینگ دینگ…
و من با خودم گفتم میخوام پرواز بعدی به تهران باشه
و وقتی رسیدیم خانه یادم اومد من توی این چند سال این صدا در می اوردم باهاش حس میگرفتم و توی این یک هفته دوبار محقق شد
برای دوبار اون صدا شنیدم یک بار برای رفت و یک برای برگشتمون
توی این چندسال انجام نشد چون من باورهای اصلا خوبی نداشتم و باور عدم لیاقت موج میزد
ولی الان شد چون من دارم خود واقعیم پیدا میکنم خودی که بی نقص نیست و حتی خیلی ام اشتباه میکنه
خودی ازادی و رهایی در من بیدار میکنه
عاشقتونممممم
در پناه خدای یکتا باشیییییید
سلام به استاد و همه خانواده صمیمی
متن بالا را که خوندم دقیقا یاد این خاطره افتادم
یه دوست صمیمی دارم که همش دنبال تخیف و چونه زدن و نسیه خرید کردن هست راستش دیگه هرموقع بگه بامن بیا خرید باهاش نمیرم.
همین دوستم سال گذشته میخاست باخانواده سفر کنند و برای اینکه هزینه های سفر را کاهش بده همه مایحتاج سفر را از خونه برداشت تمام مواد غذایی ساده مورد نیازش را تا مبادا در حین سفر جایی مجبور به خرید گران تر بشه یا غذا اماده بخره.
در روز پایان سفر موقع برگشت به خانه تصادفی داشتن که ۱۰-۱۵میلیون خسارت داشت و خودش اعتراف کرد و گفت این هزینه را می تونستم برای رفاه و خوش گذرونی استفاده کنم.
بنظرم من هم همین هست ما خودمون انتخاب میکنم سبک زندگی مون را
ما اشرف مخلوقات هستیم پس اشرافانه زندگی کنیم.
ممنون خدارو شکر با این مثال های عالی میتونم خیلی چیز ها رو برای ذهنم منطقی کنم و باور بسازم و بهش الگو بدم
❤سلام بر خانواده صمیمی و بزرگ عباسمنش
چند وقتی هست که روی این موضوع کار میکنم واین متن زیبا وتاثیر گذار کمکم کرد تا متوجه شم مسیری که انتخاب کردم درسته اینم هدایت امروز من بود به بهترین ها خداروشکر تو این مسیر همیشه همینطور بوده وهست یا هدایت میشی وکاری رو انجام میدی بعد ادله اش برات جور میشه مثل الان یا ابتدا برات منطقی میشه بعد هدایت میشی خیلی این مسیر زیباست فقط باید لذت بردخدایا شکرت فقط همینو میتونم بگم
اوقاتتان مملو از عشق و امیدالتماس دعا❤
سلام..
اوه مای گاد…این خیلی تو وجود من ریشه داره..نمیدونم چطور شد این متنو خوندم..چطوری تا حالا اینو نخوندم..
این باور خیلی تو من ریشه داره..
این باور عدم لیاقت خیلی از تجارب زیبا رو از من گرفت..خیلی از پولامو اینجوری از دست دادم..هیچ لذتی ازشم نبردم و فقط خودمو رنج دادم..
و اینکه همین الان یکی از شماره هایی ک واسه من کد تخفیف غذا و اینا رو پیامک میزد مسدود کردم..
سلام آقا رضا?
چقدر خوب شد این پیامک تخفیف برام یک نشانه ست .
مرسی که گفتید???
خدایا صدهزارمرتبه شکرت ??????
سلام..خواهش میکنم
این متن بی نهایت برایم خوب و تاثیرگذار بود و در حین خواندن آن افرادی از فامیلهایمان را ک همیشه مشتاق تخفیف گرفتن هستند و توانایی تخفیف گرفتن را مایه فخرشان میدانند و زندگی خوبی را تجربه نمی کنند ذهنم جلوی چشمم آورد،خیلی خوشحالم و از اینکه خدایم ب این مسیر هدایتم کرده همیشه سپاسگزار خواهم بود،
و حرکت در مسیر تغییر باورها هم جهادی ب معنای واقعی کلمه اکبر میطلبد چون خیلی خیلی سخته ب خصوص برای افرادی ک در خانواده ای با پدری بزرگ شده اند ک این دو باور فراوانی و عدم لیاقت در جهت منفی درش موج بزنه
من از خدایم برای ایجاد باور فراوانی و لیاقت صبری جمیل و پشتکاری مضاعف خواهانم
وای خدا ببین کجا میبری مارو واقعا راست میگی بابای خودم همش دنبال تخفیف و ارزون
دیگه خودتون ته ماجرا رو بخونید میوه هاش همه داغون و اینا همیشه م منو مسخره میکنه تو بلد نیستی دولا پهنا باهات حساب میکنن
ولی من همیشه هرچقد میگه میدم و استاد میدیدم که تیپ میده گفتم اره پول داره میده ولی واقعا واقعا این تفکر و باور لیاقت داشتن میدونی چقد مطمنه که بازم قراره در بیاره وایی خدا چقد تو خوبی انگار ادم نقشه گنج پیدا میکنه خدایا شکرتتتت شکرت شکرت همه دستای بندری بالا اه اه خدا خدا دمت گرم هی جلو میریم روشن تر میشه هی بالا تر میریم به دستای هم که دستای خداست
خدایا بازم هدایتم کن هدایت تو شیرین تر از عسله تو خوده خوده عسلی دوستات عسلن راهت عسله و پر از عشق و حاله خدایا شکرت
چه خوب گفتید اقاعلی رضا..این سایت نقشه ی گنجه..تسمیه ی عالی ای بود..الحمدلله
سلام به همه دوستان که بودنشان باورثروت است
اگرقبول کنیم که خداوندبزرگ وکائنات یک سیستم هستن هرکدام ازاین باورهاروبایدیک اتومبیل بدانیم ، واگراینطوراست برای اینکه این ماشین حرکت کندوباسرعت موردعلاقه ماحرکت کندبایدتک تک اجزای این ماشین کارکندازریزترین قطعه تابزرگترین آن واگرهرکدام ازاین اجزاکارنکندماشین یاراه نمی افتدیااگرهم حرکت کندبه ترترمی افتدوبعدازمسافتی میایستد ، برای ثروتمندشدن هم بایدهمه این اجزادرکنارهم وهمزمان ودرجای خودبدرستی کارکنند ، درماشین اگربادلاستیک هاکم باشدفرمون میلرزه ویک مسیر۲ساعته روبایددویاسه برابروقت صرف کنیم…..
بنظرمن همه مواردی روکه استادخوب ماگفتن بایدمدنظرداشت حتی یک موردروجابندازیم به دست اندازخواهیم خوردواونوقت یادلسردمیشیم یامایوس ازحرکت ، من درگذشته بصورت ناآگاهانه همه این مسیرورفتم وبرای همین وقتی سخنان استادومیشنیدم ازتعجب دهنم بازمیموند وبرای همین صددرصدهمه حرفای استادووحی خدامیدانم ، فقط دوستان خوبم تک تک این فایلهاروبدقت گوش کنید وباوسواس تمام به ریزترین جزئیات عمل کنید ، جواب میگیریداگرماشین تون راه نیفتاده دقت کنید یجای کارمیلنگه ، پیداش کنید….
با سلام و خسته نباشید
حقیقتش من دوروزه دنبال این بودم چطور بیام فراوانی بسازم که بیشتر فراوانی ببینم بعد اصلا یهو شد من اومدم تو صفحه عقل کل و تو این سوال و جوابی که دادید اومدم بعد اینقدر خداروشکر کردم که تازه فهمیدم جه ترمزی داشتم من ترمزم این بود که وقتی در امدی به دست بیارم یه مبلغ خیلی ناچیز انفاق کنم بقیش رو همش پس انداز کنم و بعد حتی اگر به کسی طلبکارم نمیتونم بدم بهش با اینکه خیلی ناچیزه اصلا طلبکاریش یا اینکه اصلا خیلی سختم بود
واز خدا خواستم ثروتمند و هدایت بشم و من رو اورد اینجا تازه فهمیدم پاشنه اشیل که من رو به ثروت بیشتر هدایت نمیکنه اینکه عدم لیاقت ثرو و فراوانی هستم که تو ذهن ناخواگاه من هست یا به قول خودتون تخفیف حتی با فروشنده به خاطر ده هزارتومان تخفیف بحثم شد هههههه
یعنی باوری رو یا ترمزی شناختم که اگه برداشته بشه که اون رو برمیدارم حتما جریانی از ثروت وارد زندگیم میشه
خدایا شکرت که راه رو به من اموختی دوست دارم به تو قسم
یعنی الان میخوام پرواز کنم که چه باوری یا به قول خودتون شاه باور پیدا کردم
سلام درود به خانواده عزیزم
آقای محمدعزیز لطفا بگید چطوری اين ترمز رو برطرف میکنید چراکه دقیقا ترمز خودم هستش من چندین بار اين مطلب ها رو خوندم اما ایندفعه متن شما منو به فکر فرو برد و دیدم من هم. اين ترمز رو دارم سپاسگزارمیشم راهنمایم کنید ? ? ?
درپناه الله یکتا موفق شاد ثروتمند باشید ?