لازم است دوباره اصل اساسی جهان را اول به خودم و سپس به شما یادآور شوم تا بتوانیم پاسخی هماهنگ با قوانین ارائه دهم و شما نیز بتوانی ترمزهایی را در ذهنت پیدا کنی که با این قانون هماهنگ نیست.
اصل این است که:
تمام اتفاقات زندگی ما- بدون استثناء- واقعاً بدون استثناء- نتیجه باورهای خودمان است. افراد زیادی هنوز نتوانستهاند این اصل واضح را بپذیرند.
بر طبق این اصل، اولاً:
قطعا نتایجی وارد زندگیات شده. اما آن نتایج متناسب با باورهایی است که تا اینجای کار توانستهای بسازی.
یادت باشد که ما همواره در حال رشد هستیم. یعنی همین حالا اگر با دقت جنبههای مختلف زندگیات را مرور و با قبل مقایسه کنی و مهمتر از همه اگر بتوانی گذشتهات را به یاد بیاوری، به وضوح برکتها و عطایایی را در زندگیات میبینی که روزگاری جزو آرزوهایت بوده است اما از آنجا که خواسته هایت رشد کرده، آنقدر داشتنشان را بدیهی و فاقد ارزش میدانی که حتی نمیخواهیبه آنها به عنوان نتیجهای نگاه کنی که به خاطر تلاش ذهنی برای تغییر باورهایت رخ داده است.
ثانیاً:
یادت باشد که اطلاع از قانون به معنای باور و ایمان به قانون نیست. یعنی لازم است اطلاعاتی که درباره قوانین زندگی کسب نمودهای را تبدیل به باورهای خود نمایی. یعنی اگر می خواهی دلیل این مشکل را بیابی، باید از خودت سوال کنی که اگر مدتی است روی باورهایم کار کرده ام، دقیقا چه کاری انجام داده ام؟
چه باورهایی را ساخته ام؟
چه باورهای مخربی را در خود از بین برده ام و چگونه این کار را انجام داده ام و نیز چه قدمهایی را برای تغییر اوضاع ام برداشته ام؟
نگرشم به اتفاقات زندگیام چقدر عوض شده؟
به محض برخورد با یک مسئله و تضاد چقدر به هم میریزم؟
چقدر برای تغییر نتایج، به دنبال تغییر باورهایم هستم و چقدر روی تغییر عواملی غیر از باورهایم متمرکز شدهام؟
چقدر مقصر مسائلم را دیگران میدانم که چقدر مسئولیت باورهایم را میپذیریم و برای تغییرشان متعهدم؟
چقدر میتوانم رابطهای معنادار میان کانون توجهام، ورودیهای ذهنم و اتفاقاتی که در زندگیام رخ میدهد بیابم و تا چه حد این موضوع را اصل میدانم؟
چقدر در نگرانیهایم کمتر شده و چقدر به واسطه درک قوانین زندگی، توکل و آرامشام بیشتر شده؟
و چقدر ایدههای الهام شدهام را جدی میگیرم و برای اجرایشان قدم برمیدارم؟
زیرا وقتی روی باورهایت کار می کنی، وقتی بذر باورهای قدرتمندکننده در شما شکل میگیرد، به اندازهای که آن بذر رشد را شروع میکند، نشانههای آن رشد در زندگیات هم آشکار میشود. به شکل الهام یک ایده و راهکاری که جدی گرفتن و دنبال کردن آن، نتایجی را وارد زندگیات میکند که قبلاً نبوده است.
اما اگر آن ایده ها را نادیده بگیری، اگر آنچه می آموزی را در رفتارت جاری نسازی، تغییری هم نباید رخ دهد. زیرا اگر رخ دهد یعنی عجیب است.
زیرا کار شما این است که همزمان که روی باورهای تان کار می کنی، هم زمان که آن باورهای قدرتمند کننده و ثروت آفرین را می سازی، همزمان که ورودیهای ذهنت را کنترل میکنی، باید به نداهایی هم که دریافت میکنی، عمل شود.
ثالثاً:
اگر آن تغییر بسیار وسیعی که به دنبالش هستی هنوز رخ نداده، معنایش این است که هنوز تغییر بسیار عمده ای در باورهایت ایجاد نشده است.
واژههایی مثل تغییر وسیع، نتیجه بزرگ، ثروت بسیار زیاد و … نشانه فاصله فرکانسی تو با آن نتایج بزرگ است. نشانه فاصله تو با مداری است که آن نتایج بسیار بزرگ در آن قرار دارند و نشانهی این است که هنوز باورهایت به اندازه آن نتایج رشد نکرده و با آن نتایج هممدار نشده است. زیرا نشانهی واضح هممداری این است که داشتن آن نتایج آنقدر بدیهی میشود که دیگر وسیع و عظیم به نظر نمیآید. مثل همین نتایجی که الان داری و برایت بدیهی به نظر میرسد در حالیکه قبلاً داشتنش برایت یک خواسته و آرزو بود.
قانون این است که شما همیشه در مداری همجنس با باورهایت قرار میگیری و در آن مدار، اتفاقات و شرایطی همجنس با باورهایت را تجربه میکنی.
شما به اندازه باورهایی که می سازی، هدایت خداوند را به شکل ایده، نعمت، فرصت و برکت وارد ندگیات می کنی. یعنی تا زمانی که آن باورهای قدرتمند کننده ایجاد نشوند، به مدار آن خواستهها راهی نداری. در نتیجه هیچ اتفاق جدیدی در زندگی ات رخ نخواهد داد و البته ایجاد این باورها قدم به قدم رخ می دهد و هر بار باورت قوی تر می شود و هر بار نتایج ات بهتر از قبل می شود.
اما اگر نخواهی این مسیر را طی کنی و بخواهی با همان روش قبلی، همان باورهای قبلی، همان کانون توجه قبلی، همان نگرانی ها، ترس ها و اظطراب های قبلی ادامه دهی، یعنی همان فرکانس های قبلی را ارسال می کنی.
پس طبق اصلی که در ابتدا یادآور شدم، منطقی است که منتظر همان نتایج قبلی هم باشی.
طبق این اصل، اگر میخواهی نتیجه تغییر کند، باید فرکانس تغییر کند و اگر میخواهی فرکانس تغییر کند، باید باور تغییر کند.
در یک کلام اگر واقعاً یک راهکار اساسی میخواهی، تا یک بار برای همیشه به همه نگرانیها در زندگیات پایان دهی، راهش این است از ابتدا، پایه درست و حسابی برای زندگیات بچینی.
زیرا اگر همه چیز را بصورت اساسی تغییر ندهی مانند این است که یک خانه گلنگی داشته باشی که همه جای آن با مشکل مواجه شده به این دلیل که پی آن نشست کرده، ترک خورده و دیگر هچ کارایی ندارد. اما شما مرتباً یک بار دیوارش را رنگ میکنی و چند روزی احساس میکنی بهتر شده اما باز دوباره یک ترک جدید روی دیوار میبینی، سپس سقف را تعمیر میکنی، بعد میبینی فقط برای مدتی اوضاع بهتر شد. سپس در ورودی را عوض میکنی و خلاصه هر بار یک قسمت را.
اما نهایتاً اینهمه تلاش، وقت، زمان، انرژی و هزینهای که گذاشتی، نه تنها کمکی نکرده، نه تنها اوضاع امنیت و آسایش آن خانه بهتر نشده بلکه هر شب با نگرانی و ترس از اینکه فردا چه اتفاقی برای این خانه ممکن است بیفتد یا مبادا سقفش فرو ریخته و همه چیز را نابود کند، به خواب میروی.
موضوع اصلی درباره تجارب زندگی شما نیز، نیز مثل همین ماجرا است. نمیتوانی بدون تغییر بنیادین باورهایت، تغییری مح ایجاد نمایی زیرا اتفاقات زندگی شما، بازتاب کامل و دقیق فرکانس های شماست و اساس فرکانس های شما باورهای شماست.
پس راهکار اساسی را در این باره با هم مرور می کنیم:
اصل اول: پذیرش اصل و اساس جهان
اصل دوم: قانون تکامل
اولین عامل اساسیای که افراد در پروسه تغییر باورها آنچنان که انتظار دارند به نتیجه نمیرسند این است که، هنوز اصل اساسی را که در ابتدای این پاسخ یادآور شدم، مثل وحی منزل نپذیرفتهاند.
اگر به دنبال تغییری اساسی هستی، اول از همه باید به این موضوع ایمان بیاوری که: تمام اتفاقات زندگیات بخاطر باورهایتان رخ داده و تنها راه علاج، تغییر باورهاست و هیچ راه دیگری وجود ندارد.
وقتی تمامی راه ها را بر روی خود می بندی و دیگر شکی و تردیدی باقی نمیگذاری که نکند یک عامل دیگر هم باشد، آنگاه تعهدی در شما ایجاد می شود برای یافتن آن ترمز ذهنی و آن باور محدودکننده و تبدیل آن به باور قدرتمندکننده.
یعنی متمرکز و متعهد شوی که شیوهی نگرشات، رفتارات، تمرکزات و احساسات را منطبق بر آن آگاهیای نمایی که تازه فهمیدهای و سپس از طریق بیشتر جاری ساختن آن در نقطه تمرکزت و رفتارت، هم جوانب بیشتری از آن آگاهی را بیشتر درک کنی و هم بذر آن باور را تغذیه نمایی و به این شکل هر روز نتایج را کمی بهتر کنی و با ایمان تا رسیدن به نتیجه نهایی به راهت ادامه دهی و هرگز نا امید یا تسلیم نشوی.
این کار نیاز به توانایی زیادی برای کنترل ذهن دارد و آسان نیست. زیرا اگر آسان بود، الان همه موفق بودند.
تغییر باور نیاز به ایجاد چنین تعهدی دارد. ضمن اینکه در کنار این تعهد، باید بدانی که درک تو از این آگاهی و ساختن باور از این آگاهی، به مرور صورت میگیرد و همیشه یک فاصله فرکانسی میان کل این آگاهی و آنچه که تو از آن به عنوان باور برداشت کردهای، وجود دارد.
وقتی این تعهد را برای تغییر باور ایجاد نکنی و شیوه تغییر باور را درک نکنی، نمی توانی آنچه را درک نمایی که از استاد عباس منش درباره قوانین زندگی، نقش تغییر باورها و شیوه تغییر باورها میشنوی. آنوقت درباره این موضوع دچار سوءتفاهم و سوءبرداشت میشوی.
به همین دلیل اندکی کار می کنی، تغییرات کوچکی به همان میزان هم ایجاد میشود. سپس آنچنان که باید ادامه نمی دهی. چون می خواهی با اولین قدم ، نتایج بزرگی رخ دهد.
یعنی آن قرار داد نوشته می شود، اما امضا نمی شود.
آن مشتری می آید اما چیزی نمی خرد.
فرد مورد علاقه ام را پیدا می کنم اما موضوع به ازدواج ختم نمی شود و …
شما نتوانستهای مفهوم فرکانس را درک کنی و اصل اساسی جهان را که در ابتدای این متن یادآور شدم بپذیری. به همین دلیل می خواهی با اندک تلاشی معجزه رخ دهد و یک شبه تمام باورهایی که در طی سالیان ساخته شده، تغییرکند. به همین دلیل است که با چنین تردید هایی در ذهنت مواجه هستی و هنوز همان شیوههای و نگرش قبلیات سکّان دار ذهنت است و میگوید :
“خوب! من باورم را تغییر می دهم اما اگر شغلم تغییر نکند که نمی شود؟
خوب! تا زمانیکه من یک حقوق مشخص دارم، چگونه فقط تغییر باور می تواند درآمد مرا افزایش دهد؟
خوب اگر من کاری برای افزایش مشتری انجام ندهم، تبلیغ نکنم و فقط روی باورهایم کار کنم، که امکان ندارد درآمدم زیاد شود؟
پس باید کاری هم انجام دهم!”
«باید کاری هم انجام دهم» همان نگرش قبلی است که حذف آن نیاز به جهادی اکبرتر از اینها دارد.
یعنی می خواهم بگویم همزمان که به اصطلاح روی باورهایت کار می کنی، تردیدهای تان هم با شماست و این تردیدها تعهد و تمرکز لازم برای تغییر باور را از شما می گیرد و ایمان تان را به این موضوع که، باورها عامل اصلی نتایج هستند، سست می کند و بعد نتیجه مشخص است. شما کنترل ذهن را ادامه نمیدهی، شما به این شیوه وفادار نمیمانی و شما مرتباً در حال رفت و برگشت به نگرش قبلی و اطلاعات فعلی هستی. در نتیجه باورهایت آنچنان که باید تغییر نمیکند.
لذا از آنجا که تغییر باور هنوز صورت نگرفته، نتیجه خاصی هم بوجود نیامده و از آنجا که به نظر خودت مدتی است روی باورت کار کرده و پاسخ دلخواهت را نگرفتهای و از آنجا که نجواهای ذهن که حاصل باورهای محدودکننده قبلی است، ریشه دارتر از این حرفهاست، شک هایت را به ادامه این شیوه دوباره بیشتر میکند. اینجاست که ذهن دوباره شما را برمی گرداند به روش قبلیِ خودش و همان باورهای محدود کننده قبلی.
همان روشی که می خواست با انجام یک کار فیزیکی مثل تغییر شغل و … درآمدش را افزایش دهد و دوباره همان مشکلات و ماجراهای قبلی را دارد و واقعا سردرگم می شوی.
اما موضوع این است که باور با اطلاعات فرق دارد. باور با دانسته فرق دارد. باورهای شما خودش را در رفتار و نگرش شما نشان میدهد. باورهای شما ابتدا به شکل رفتار و اقدام ظاهر میشود. یعنی به اندازهای که قدرت میگیرند شما را به مسیر راهکارها و ایدههایی هدایت میکند که انجامشان، وضعیت را کمی بهتر میکند و سپس به میزان تعهد شما رشد میکند اما از جایی به بعد، آن رشد تصاعدی شروع میشود. اما رسیدن به آن نقطه یک جهاد ابراهیم گونه میطلبد.
هنوز تغییری اساسی در باورهایت رخ نداده، بلکه فقط یک سری اطلاعات کسب کرده ای که به نظرت اطلاعات قشنگ و لذت بخشی است. انگیزه بخش است و دانستنش خوب است.
اما در عمل از آنجا که آن ایمان به اصل که «تمام اتفاقات زندگی ما بدون استثناء حاصل باورهایمان است»، ایجاد نشده، باورها را عامل اصلی نمیدانی تا بتوانی گفته ها و آموزش های استاد در آن فایلها را مانند وحی منزل بپذیری و هرگز در این مسیر هیچ شکی به خود راه ندهی و به دنبال تغییر اوضاع در عواملی بیرون از باورهایت نگردی.
ایمان و باور وقتی ساخته می شود، اول خود را در آرامشی که تجربه می کنی، نشان می دهد. هرچه به میزان بیشتری در آرامش ذهنی بمانی، یعنی آن باور قدرتمند کننده تر شده است.
یعنی اگر بدهی داری ، نگران نیستی و می توانی به نعمت های زندگی ات هر چند کوچک حتی سلامتی ات، بینانی ات و … توجه کنی و نگران نمی شوی ، یعنی ایمان شما به تغییر باورها، به اینکه من الان در حال کار کردن روی فرکانس هایم هستم، به اینکه فرکانس ها نتایجم را ایجاد می کنند و چون الان دارم فرکانس های مناسب را می فرستم پس به زودی نتایج دلخواه از راه می رسد
به زودی سر و کله اتفاقات خوب پیدا می شود و … موجب می شود که نگران نباشید
موجب می شود که به خود بگویید این اتفاقات کنونی حاصل فرکانس های نامناسب قبلی است و من از این به بعد باید منتظر چیزهای خوب باشم چون در حال ارسال فرکانس های خوب هستم
و اگر با اتفاق نامناسبی روبرو شدی،با خود می گویی: حتما این همان اتفاقی است که می خواهد مسیر زندگی ام را بهتر کند. زیرا ممکن است این اتفاق به ظاهر نامناسب باشد اما در خود برکتی به همراه داشته باشد
یعنی می خواهم بگویم اگر می خواهی باورهایت را به صورت بنیادین تغییر دهی، باید به نقش تغییر باورها، به قوانین کیهانی و در راس آن قانون فرکانس، ایمان بیاوری و آن را مثل وحی منزل بپذیری. این ایمان به نقش باورها، تعهدی در توایجاد می کند و باعث می شود اصلا تردیدی در این باره برایت ایجاد نشود. زیرا ایمان میآوری که اگر باورت را تغییر دهی، نتیجه حتما خودش را نشان می دهد. بنابراین با ایمان به این موضوع و بدون شک و تردید بر این کار مصمم تر میشوی.
بنابراین، تنها راه تغییر نتایج، تغییر باورهاست و من برای تغییر باورها، استادی شایستهتر از دوره روانشناسی ثروت۱ نمیشناسم.
بنابراین اول این پذیرش را در خود ایجاد کن که تمام اتفاقات زندگی من بدون استثناء حاصل باورهایم است. سپس با ایمان یک بار برای همیشه کمر همت را برای کار کردن مداوم روی باورهایت ببند و جهادی اکبر برای تغییر اساسی باورهایت به راه بیانداز.
ایمان دارم به محض اینکه باورهایت عوض شود، جهان شما را وارد مدار دیگری میکند که در آنجا اتفاقات، شرایط، آدمها، ایدهها و راه کارهایی را ملاقات میکنی که سبب میشود قدم به قدم و مدار به مدار، خواسته های بیشتری را با لذت بیشتر، تجربه نمایی. آنهم از راههای بدیهی و طبیعی.
این کار جهان است. این روندی است که خداوند برای جهان آفریده است.
اما تغییر باور کاری نیست که یک شبه انجام شود. تغییر باورها تکامل می خواهد. باید کم کم باورهایت را بسازی و این مسیر را قدم به قدم برداری.
اصل دوم رعایت قانون تکامل و درک قانون تکامل است:
یکی از مهم ترین عواملی که موجب میشود افراد در طی مسیر شور و شوق اولیه را نداشته باشند و احتمالا کاری که آغاز نمودهاند یا ایدهای که به واسطه همان میزان تغییر باور به آنها الهام شده را ادامه ندهند و حتی علائقشان را نیمه کاره رها کنند و سپس ناامید و سرخورده شوند، این است که آنها از همان ابتدا به دنبال این هستند که یک شبه ره صدساله را بروند.
نادیده گرفتن قانون تکامل موجب میشود، راه تغییر باورها را درک نکنی. در نتیجه به محض اینکه آگاهی ای از قوانین دریافت میکنی، فکر میکنی دیگر کار تمام شده و باورهایت تغییر کرده و حالا دیگر آن نتایج بزرگ هم باید وارد زندگی ات شود.
در نتیجه نمیتوانی نتایج کوچک را ببینی و از وجودشان لذت ببری و به واسطه این لذت به مسیر رشد بیشتر هدایت شوی که با برداشتن اولین قدم ها ایجاد شده است. این موضوع خطرناک است و آدم را خیلی راحت از مسیر صحیح گمراه میکند.
همین حالا اگر نگاهی به زندگی ات بیندازی، قطعا آن نتایج کوچک را خواهی دید. اما از آنجا که نمی خواهی تکامل ات را طی کنی و فکر میکنی ذهنت محدود خیلی سریع تغییر میکند، انتظار داری خیلی سریع نتایج بزرگ برایت رخ دهد. در نتیجه وقتی آن نتایج کوچک را با آن خواسته های بزرگ مقایسه می کنی، نه تنها از ورود آنها به زندگی ات شاد نمی شوی، بلکه عصبانی هم می شوی.
در نتیجه به محض برداشتن اولین قدم و ندیدن آن نتیجه بزرگ، به جای آنکه آن نتایج کوچک را ببینی و تایید کنی و قدم بعدی را برداری، دوباره از این شاخه به آن شاخه میپری. مثل فردی که تبری به دست گرفته تا درختی کهنسال و قطور را قطع کند.
اما با تبر کوچکش هر بار به نقطهی از درخت ضربهای وارد میکند و قطعا نتیجه هم معلوم است.
این از این شاخه به آن شاخه پریدنها که نتیجه عدم پذیرش اصل و اساس جهان است، یعنی همانکه قطعاً تمام اتفاقات زندگیات نتیجه باورهایت است و لا غیر و عدم درک این موضوع که، تغییر باورها تکامل میخواهد و نتایج و تغییر باورها به مرور همراه با هم رشد میکنند، موجب میشود مسیری را تا انتها طی ننمایی و نتیجه دلخواهت را نیز دریافت ننمایی. در نهایت هم به خودت می گویی:
قانون برای من جواب نداد.
من که باورها را ساختم. منکه به دنبال علاقه ام رفتهام. پس چرا اتفاقی رخ نداد؟
البته منظورم خرده گرفتن بر شما نیست. ذات انسان عجول است. این کار شیطان است که به محض اینکه با اندکی کار کردن روی ذهنمان، الهامی از خدا دریافت می کنیم، بخواهد با عجله هایش ما را گمراه کند تا آن الهام را جدی نگیریم یا نیمه کاره رهایش کنیم.
همانگونه که خداوند هم در قرآن می فرماید:
«نبوده به پیامبری وحی کنیم و شیطان کلام خودش را وارد کلام الله نکند. اما ما کلام خدا را بالا آورده و کلام شیطان را پایین می آوریم…»
اما تنها زمانی میتوانی هدایت خداوند را در مسیر دریافت کنی، وقتی می توانی کلام خداوند را مرتبا بالا نگه داری که، با قوانینش هماهنگ شوی و نخواهی قوانین خداوند را دور بزنی.
هماهنگ شدن با قوانین یعنی درک همان اصلی که ابتدای کلامم اول به خودم و سپس به شما یادآور شدم. هماهنگ شدن با قوانین یعنی، بخواهی قدم به قدم و آرام به آرام تکامل ات را طی نمایی.
دوست عزیز، یادت باشد که فاصله میان تو و خواسته ات، با برداشتن یک قدم پر نمی شود. بلکه قدم هایی است که باید برداری و با برداشتن هر قدم، باورت بهتر، عزت نفس ات بیشتر و نتیجه ای به همان میزان بالاتر، رخ می دهد و سپس قدم بعدی به تناست باورهایی که ساخته میشود و ایمان، انگیزه و اشتیاقی که جهان از تو میبیند، به تو گفته می شود.
هرچه در این مسیر بیشتر پیش می روی، یعنی مرتبا نتایج هرچند کوچک را تایید و رابطه میان باورهای جدید و نتایج جدیدت را پیدا و قانون را تایید می کنی، باورهای قدرتمند کننده تری می سازی که موجب میشود نتایج ات بزرگتر شود. سپس آن نتایج دوباره اعتماد به نفس و ایمانت را برای برداشتن قدم بعدی، بیشتر می کند و این مسیر همچنان ادامه دارد.
تا جایی که مرتباً با اشتیاق در این مسیر حرکت می کنی و به خودت که می آیی، می بینی نه تنها با خواسته هایت زندگی می کنی، بلکه از تمام این مسیر نیز لذت برده ای. به این دلیل که نخواستی یک شبه اتفاقات رخ دهد، بلکه خواستی از مسیرت لذت ببری.
به این دلیل که با دیگران مسابقه نگذاشیتی و نمی خواستی خودت را به آنها ثابت کنی. بلکه فقط می خواستی در مسیر علائقت باشی و با تجربه آنها و اجرای ایده هایت، خودت را تجربه کنی و از مسیرت لذت ببری.
دلیل اینکه در دوره جهان بینی توحیدی، استاد عباس منش موضوعات مثل «قانون تکامل» و چگونگی برداشتن اولین قدمها و سپس ادامه این مسیر را ساعت ها توضیح می دهد، این است که این موضوع مثل پی یک ساختمان است و سه جلسه اول دوره جهان بینی توحیدی، میتواند پی مستحکمی برای ساختمان زندگی شما بسازد که ساختمان تجربه زندگی شما را تا هر جا که بخواهی بالا ببرد و رشد دهد.
بنابراین هرچه این جلسات را جدی تر بگیری و بر اجرایشان متعهدتر باشی، این پی مستحکم تر می شود. این بنا آنقدر قوی می شود که هیچ زلزله ای نمی تواند ویرانش کند و در یک کلام موجب تثبیت نتایج تان می شود. زیرا موجب تثبیت باورهای تان می شود
و شما را وارد مسیر موفقیت پایدار می کند.
موفقتیت که یک شبه کسب نمی شود که یک شبه هم بخواهد از بین برود، بلکه قدم به قدم، باور به باور، ساخته می شود و مدار به مدار طی می شود و وقتی به این شکل پیش بروی و این بنا را اینقدر اصولی بسازی، محال است اوضاع هر روز بهتر نشود. محال است اوضاع به قبل برگردد و محال است به مدارهای پایینتر دسترسی داشته باشی.
قطعا پیشنهاد من به شما استفاده از دوره جهان بینی توحیدی را در کنار دوره روانشناسی ثروت۱ دارم. به عنوان فردی که تا کنون از همه دوره های استاد استفاده و به نتایج بی نظیری در زندگی ام رسیده ام، اما اعتراف می کنم که این ۳ جلسه از دوره جهان بینی توحیدی، انقلابی در من ایجاد کرد که تا کنون چنین حالی نداشته ام. تا کنون به چنین درکی از قوانین نرسیده ام. انگار که به تازگی این قوانین را شنیده باشم.
این سه جلسه واقعا مرا به معنای واقعی کلمه بیدار کرد. گویی قبلا خواب بوده باشم و مطمئنم که نتایجم هم به همان میزان، قطعا بیشتر خواهد شد. زیرا به اندازه ای که می توانم این قوانین را هر لحظه به خودم یادآور شوم و با این یادآوری، شیطان ذهنم را خاموش و قلبم را بیدار کنم، هدایت خداوند را دریافت و به همان اندازه برکت او را وارد زندگی ام می نمایم.
به نظرم همین ۳ جلسه، دستاویز محکمی است برای اینکه به آن تکیه کنم و با تکیه بر آن آگاهی، از لحظه لحظه مسیرم لذت ببرم.
به شما و هر فردی که می خواهد احساس کنترل اتفاقات زندگی اش را داشته باشد و می خواهد مسیر پیمودن خواسته هایش، مسیری همراه با آرامش و لذت باشد، مسیری که مرتباً هدایت خداوند را در آن احساس کند، پیشنهاد میکنم با این دوره همراه شود و خودش را بیش از این از نعمتها و برکتهایی که برایش مسخر شده، بیبهره نکند.
وقتی این کار را انجام بدهی و این نگاه را شیوه زندگیات نمایی، نتایجی دریافت میکنی که موجب میشود با من هم عقیده بشوی. به گونهای که به خودت میگویی : من تا کنون اصلا قوانین را نمی دانستهام.
این دوره واقعا یک مکمل عالی برای دوره روانشناسی ثروت۱ و هر دوره دیگری از استاد عباس منش است.
گروه تحقیقاتی عباسمنش
برای پاسخ به سؤالات، لازم است که عضو سایت باشید و (با ایمیل و رمز عبورتان) وارد سایت شوید.
با سلام :
به اندازه ای که به فایل ها توجه می کنی ، به همان اندازه باید متوجه و مُلاحظه یِ درون و احساسِ خود باشی ، آنها باید با حِس و حالت ترکیب شوند ، و تداومِ اتحادِ این دو سرانجام نتیجه را برایِ ما رونمایی می کند
درجه اطمینانی که نسبت به ابعاد وجودی خودت داری
همان درجه اطمینانی است که نسبت به خواستههای خود دارید
آیا به آن بعد دلخواه خودت رسیده اید ؟
آیا احساسات متناسب به دلخواه خود شده است ؟
آیا فرم و شیوه نگرش هایت دلخواه خود شده است ؟
آن شکل دلخواه ای که از خود ساخته ای مبنای میشود که چقدر مسیر و هدف دلخواه را دریافت کرده ای
اگر به احساسِ لحظه ای توجه نشود ، مانندِ آن است که بذرهایی در زمین بِکاری ، و آن را آبیاری نکنی ، و مُنتظرِ محصول بمانی
اگر به احساس توجه نشود و روی فایل ها کار شود ، اما احساسات خام باقی بماند ، تغییر و دگرگونی رُخ نخواهد یافت .
تغییرات از تغییرِ حِس و احساسات شروع می شود ، چون احساس رابطه یِ جسم و روح است و هر وقت بیشتر وزنه یِ احساسی مان خوب باشد ، نشان از ارتباط و اتحادِ بینِ جسم و روح است و در حالِ دگرگون شدن هستیم
ممکن است در طول مسیر مرحله خالص کردن خود را انجام نداده باشید و هر چقدر که هم روی خودکار کنی آن لَکه های ناخالصی میتواند تمام عملکرد تو را از بین ببرند
مرحله یِ خالص سازی :
یعنی از بین بردن کینه ها
از بین بردن نفرت ها
از بین بردن نگرانیها
از بین بردن غمها
از بین بردن ترس و استرس ها
این مرحله چسبیدن سخت به خواسته ها
و این جدیتی که شما انجام داده اید ،
کاملاً عکس مرحلهای رهایی است
آیا به مرحله رها شدن رسیده اید ؟
مرحله رها شدن یعنی ایمان به اینکه :
همه چیز هست
ایمان به اینکه خواسته در دست من است
اما من می خواهم از این مسیر لذت ببرم
رها باشم
و عشق بورزم
چون انسانها همواره در طول مسیر
با دو بُعد زندگی می کنند و
انسان ها در دو بعد مختلف در حال زندگی کردن هستند
یک بعد ذهنی و
دیگری بعد جسمی
اغلب و همه زندگی در آن سطح جسمی همه چیز و همه کاره می دانند ،
در صورتیکه هر آن زندگی که در بعد ذهن و ارتعاشات شکل بگیرد ، آن معنای زندگی و آن داستان زندگیِ آینده ات می شود
به خود بیاموزیم که زندگی را در سطح ارتعاشات زندگی کنیم
به خود بیاموزیم که قبل از رسیدن به هر مقصد و هر هدفی که ارتعاش آن را در خود خلق کنیم
چون جهان پاسخ دهنده یِ ارتعاشات و زندگی تو در ابعاد ذهنی است
جهان از تو تلاش سرسختانه نمیخواهد
چون با تو سرسختانه برخورد میکند
جهان از تو باورها و نگرش ها را میخواهد
آیا باورها و نگرش ها در شما بنیادین شده است.
علامت بنیادین شدن باورها را تنها خود می توانید ببینید و درک کنید
تنها خود می توانی ببینی دچار احساساتِ خوبِ مقطعی میشوی یا نه
بر احساس خود مسلط هستی ؟
و زمانی که احساس منفی می شود نگران میشوی
و چقدر خود را همراستا و و هم فرکانس با منبع میکنی
که ابزارِ این هم راستایی افکارت است
در این صورت ، بدان که باورها در تو بنیادین شده است
دیگر اثرات وابستگی از تو گُم شده است
و محیط و شرایط بیرون بر تو اثری ندارد
و افکار و باورهای منفی اطرافیان که روزی تو را به هم بریزد دیگر بر تو اثری ندارد و نشانه آن است که باورها در تو بنیادی شده است .
وقتی که دیگر ، نگران هیچ خواستهای نیستی
و ایمان داری که محصول در فصل مشخص خود برداشت می شود ، نشانه یِ آن است که باورها در تو نهادینه شده است
و نهادینه شدن این باورها
این پیام را به تو می دهد که تمام کارهایی که در مسیر رسیدن به خواسته ها انجام می دهید را درست انجام داده ای
و در نبود این نشانه ها
نشان از آن دارد که شما مسیر را با جدیتِ سرسختانه میدهی
باز هم به این گفته میرسیم که همواره جهان با تمرین کردن و گوش دادن های تو هیچ کاری ندارد ،
جهان با تلاشهای تو هیچ کاری ندارد
جهان با این کار دارد که همزمان چه ارتعاشات و چه فرکانس هایی را به سمتش فرستاده اید
اگر آن ارتعاشات و فرکانسها مورد توافق خودت است و حِس و حالت را خوب میکند ، بدان که حالِ جهان را نیز خوب می کند و جهان پاسخی مثبت به تو پس میدهند
پس :
ابتدا لازم است که به آن وجودِ علاقه مندِ خود دست بیابیم ،
قبل از اینکه جُستجوگرِ علاقه و نتیجه یِ خود باشیم ،
باید خلق کننده یِ آن وجودِ علاقه مندِ خود باشیم
نگاهِ به علاقه یِ بیرونی
هرگز نباید از نگاهِ به علاقه یِ به خود ، پیشی بگیرد
کار کردن رویِ خود ، نگاه کردن به مقصد نیست
کارکردن رویِ خود ، خلق کردنِ آن مقصد است
کار کردن روی باورها را یک برنامه ی جدی و سر سختانه
ندانیم ، چون جهان با ما با سرسختی برخورد خواهد کرد
اکثریت ، این بلا را سرِ خود می آورند و آن را یک پروسه یِ جدی در نظر می گیرند
کار کردن روی خود و باورها را مثلِ غذا خوردن ، مثل آب خوردن ، مثلِ خوردن میوه ، را یک نیازِ ناخود آگاه بدانیم ، یک عادت بدانیم ،
زمانِ خواصی را برای آن در نظر نگیریم ، بی زمان و با هر لحظه باورهای خود را گره بزنیم
باور کُنید که نتایج رُخ می دهد
اما ما آنها را زیرِ چشم نمی آوریم
هر آن نتیجه یِ کوچکی را که زیرِ چشم نیاوریم ،
آن علاقه یِ به خود ، کاهش می یابد
و ذهن تنها به نبودِ آن نتیجه یِ اصلی خود را می دوزد
در صورتیکه به سیلِ عظیمِ نتایج کوچک نگاهی ندارد
دوستِ عزیز :
هر آن لحظه ای که یک فکرِ مثبت به ذهنت خطور می کند
نتیجه را با خود و چسبیده به خود به همراه دارد
باید در طولِ مسیر ، چشم به هر لحظه یِ خود بدوزیم
مقصد دست یافتنی است
آن چراغِ باورها که روشن شد
تنها کافیست همان چند مترِ رو در رویمان را روشن کند
آرام آرام ، تجمع همین افکارِ ساده ، و با تداوم ، به مقصد خواهیم رسید .
هر چقدر هم که چشم وگوشَت متمرکز بر فایل ها باشد
باید بیشتر از آن ، متوجه یِ احساسی که در زمانِ تمرکز و توجهاتت رُخ می دهد ، باشی
ابزارِ فهم و درکِ تو و راهنمایِ هر لحظه یِ تو ، احساساتت است .
اگر به اندازه یِ دلخواه و قابلِ قبولِ ذهنت
، به احساست توجه کُنی ،
هر لحظه ای در حالِ کسبِ نتیجه هستی ،
همین که احساس را تنظیم می کنی
و جویایِ آن می شوی ،
با منبع ارتباط برقرار می کند
و این نتیجه می شود .
ممکن از ما در طول مسیر حرکت کنیم
عالی ترین شیوه به زعمِ خودمان رویِ باورهای خود کار میکنیم اما میزان و تجمع شَک ها فراتر از اطمینان می باشد
که در مسیر داریم
در طولِ مسیر چقدر متوجه یِ روابط خود با خود و دیگران
شده اید
فایل ها را با اقتدار گوش می دهید
نگاه می کنید
ارتباطی عالی با فایل ها برقرار می کنید
اما در کنارِ این ارتباطات چقدر با خود ارتباط برقرار کرده اید
چقدر جویایِ رابطه با منبعِ درونِ خود شده اید
اغلب در طولِ مسیرِ کار کردن روی خود ، خود را فراموش کرده اند و آن قدر وابسته به فایل ها می شوند که از آن شُکوهِ وابسته بودن به خود دور می شوند و فکر می کنند رویِ خود کار کرده اند
باید فایل ها را زندگی کرد
هر آن علاوه بر دیدن و شنیدن ،
دستانِ عمل کردن و با خبر شدن از احساسات بیدار باشد
متوجه احساس
متوجه شک ها
متوجه صلح با خود
متوجه دوست داشتن خود
متوجه عشق ورزیدن به خود.
شاد و سلامت و خوشبخت باشید .
سلام
جناب ابودردائی
چقدر ازشما سپاسگزارم ، چقدر راحت و ساده
مفهیم و سوالات ذهنی من در پاسخ های شما جواب داده شده ،
واقعا قابل تحسین هستید
از شما خواهشی دارم لطفا نحوه تغییر نگرش و توجه خودتون رو در شرایط ذهنی و موقعیتهای روزمره منفی با مثال برام اگر مقدور هست توضیح میدید
بی نهایت سپاسگزارم
سلام خوبید من زمان زیادیه که عضو سایت هستم فایل ها رو گوش میکنم ،توحید عملی رو گوش کردم و فایل فقط روی خدا حساب کن اما نمیدونم باید چطور باور بسازم که به قول خانم شایسته فرد دلخواه برای ازدواج میاد اما در صورتیکه همه چیز خوب پیش میره در نهایت به ازدواج ختم نمیشه و یا اینکه در شغلم یه روز مشتری های عالی دارم یه روز نه و به من گفته شد برای افزایش مشتری به بعضی از سوره های قرآن مداومت کن و … من پروفایل شما و پاسخ هاتون رو اکثرا خوندم ممنون میشه خیلی واضح و مشخص به من بگید چطور باور بسازم که نتایج بزرگ و پایدار باقی بمونه
🌺🌼🌺
همواره کار کردن روی خود باید دائمی باشد ، حالا بعضی از مواقع که حالت ناپایداری داریم ، اینجا یک نشانه است ، یک علامت است ، یک جرقه است که دوباره علت آن ناپایداری را در افکار گذشته یِ خود پیدا کنیم ، چون اگر کمی برگردیم به عقب ، متوجه میشیم که چرا روحیه یِ من همین الان حالت ناپایداری دارد ، چرا مشتری های من کم شده است ، کمی به تصاویر ذهنی قبلی یا دیروز یا گذشته خود برگردید که چه افکاری وارد ذهن من شد که راندمان من را پایین آورد ، من که تا الان و امروز فروشم خوب بود ، امروز چه افکاری وارد ذهن من شد که راندمان من آمد پایین ، چرا این خواستگار و آن خواستگار آمد ولی رابطه پایدار نشد ، پس معلوم میشه آن دیدگاه مثبت من از ریل خارج شده ، پس مشکلی نداره ، موضوع کمبود مشتری یا به ختم نرسیدن ازدواج یا هیچ قضیه یِ بیرونی نیست ، موضوع این است که من نتوانسته ام در مسیر باقی بمانم ، من نتوانستهام همراستایی و هماهنگی با آن منبع و اصلِ خودم را در دست بگیرم ، پس اینجا مشکلی وجود ندارد ، دوباره از نو آغاز می کنم این بار می نشینم و با عشق آزاد و رها می شوم خود را از حالت نیازمندی به حالت بی نیازی میرسانم ، ارتعاشات و فرکانس هایم می تواند مرا سیر کند ، وقتی که از ناحیه یِ نیاز و تقلا به چیزی نگاه می کنی ، از تو دور می شود ، اما وقتی که که به این درک برسی که منبعی در درون خود دارم که هر لحظه در حال تحسین و تمجید و تشویق من است و تمام دارایی ها را در درون من قرار داده است ، آرام آرام این ایده و این نوع طرز تفکر تو را از حالت نیاز به حالت خَلق کردن در می آورد.
🌺🌼🌺🌼🌺 🙌
سلام اقای ابودردائی منظور شما این هست که تمام خواسته های ما درون ما هست ؟ پس با این نجواها چیکار کنیم که خواسته رو جدا میبینیم ؟ چه تمرینی کنیم خودمون رو با خواسته ها یکی بدونیم و این احساس ترس رو نداشته باشیم ؟
با سلام و درود فراوان خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته مهربان و
همینطور شما دوست عزیز و همه هم فرکانسی های گلم
ممنونم از توضیحات قشنگتون به نکته های خیلی خوبی اشاره کردید
چقدر قشنگ و زیبا مرحله خالص سازی رو توضیح دادین و اینکه جهان به ارتعاشات ما کار داره
و این جمله زیبا که گفتید ” محصول در فصل مشخص خودش برداشت می شود ”
این جمله به من حس آرامش و رهایی رو میده و اینکه همه چیز به وقت خودش اتفاق میفته
امیدوارم که با کمک همه دوستان هم فرکانسی نازنین
همونطور که استاد عباس منش عزیز گفتند
بتونیم جهان رو جای بهتری برای زندگی کنیم جهانی سراسر نور و روشنایی و امید و عشق و
هممون دستان بینهایت خداوند باشیم بر روی زمین
همونطوری که استاد عزیز و دوست داشتنی و خانم شایسته نازنین و مهربان
دستان بینهایت خداوند هستند تو زندگی هممون
دوستون دارم و بهترینها رو براتون آرزومندم
سلام دوست عزیز
من از شما بسیار بسیار سپاسگزارم که به حرف دلت گوش دادی واین آگاهی های ناب وگرانبها رو نوشتی،این آگاهی ها چنان ضربه ای به گوشم نواخت که فهمیدم من با اینکه دوسال هست با استاد آشنا هستم وروی خودم کار میکنم،دارم ادا درمیآوریم ،من اصلا اصل را نفهمیدم، من قانون رو شنیدم . ازش خوشم اومده،من با اینکه یاد گرفتم، درک نکردم
.فقط میدانستم تمام اتفاقات زندگی دست خودم بوده ،اما عمل نمی کردم،مثل اینکه من میدانم اگر قند بخورم قند خونم بالا میرود ولی به خاطر لذت وهوسی که در دلم هست آن را میخورم،پس دونستن با عمل کردن خیلی فرق دارد،
مثلا من میدانم اگر تلویزیون ببینم باورهایی درآن گنجانده شده که مرا از دنیای درونم دور میکند ولی گاهی اوقات باخانواده همراه میشوم وبا خود میگویم من حواسم هست که چه فیلمی ببینم و از چه نکاتی چشم پوشی کنم،در صورتی که فراموش میکنم که وقتی روی خواسته کار نکنی ،پس حتما توجهت روی نخواسته هست،
شما به من یاد آوری کردین که نباید سختگیر باشم بلکه باید این آگاهی ها دروجودم نهادینه باشد ،من هیچوقت تلاش نمی کنم نفس بکشم،بلکه به صورت ناخودآگاه انجام میدهم،درصورتی که اگر همین نفس کشیدن عادی رو جلویش رابگیرم ،بدنم به شدت آلارم میده که من نیاز به اکسیژن دارم،پس این آگاهی ها باید دروجودم جاری باشند ومرا به زحمت نیاندازند ،من فقط باید بااین آگاهی ها عجین باشم ،من باید در هرچیزی وهر اتفاقی به دنبال قانون بدون تغییر خدا باشم،من نیاز به زمان ومکان خاصی ندارم،من رها از هر چیز وهر جا وشخص هستم،می توان در زندان بود ولی آزاد ورها بود ،می توان در سختی بود ولی شاد بود سپاسگذار که هستی تا سختی را برطرف کرد،این اتفاق ناخواسته آمده تا به تو بگوید که چقدر توانمندهستی وفارق از هرچیزی که هستی ،چقدر تو بزرگ وبزرگ زاده ای،راست گفتین ما نباید برای رسیدن به مقصد تلاش کنیم بلکه باید خودت مقصد باشی ،احساس تو،رهایی تو،شادی وعشق وجودی تو مقصد است،من فراموش کردم که مقصد ثروت ودارایی نیست بلکه ثروت وداریی با بودن درمقصد وجود دارد،وقتی من از خورشید دور باشم گرمایی وجود ندارد ،رسیدن من به خورشید همراه بودن با گرماست ،پس هرچه من از خودم که خورشید هست دور باشم سرما ویخ زدگی وهزاران مشکل دیگر همراه آن هست نه اینکه من مشکلات را به وجود آورده ام دوری همواره همراهانی دارد و نزدیکی به خورشید همراهانی باخود دارد،مطمئنا در کویر همیشه بی آبی،گرما وتشنگی همراه هم هستندوباغ وجنگل همیشه با آب،سرسبزی وزندگی وجاری شدن همراه هست،پس مهم هست ما چه باوری داریم وقدم درچه مکانی میگذاریم.
بسیار ازتون سپاسگذارم من از این نوشته فهمیدم که من فقط میخواستم به تکالیفم عمل کنم،میخواستم به ذهنم بگویم این فایل ۱۰۰ بار دیدم وگوش دادم،من امروز روی خودم کار کردم همین، پس پول دار میشم،من نه تنها راه رو اشتباه رفتم که بیراه رو راه متوجه شدم من فقط به فکر ثروت بودم،این یعنی باز هم اشتباه ،به خاطر احساس کمبود وعدم لیاقت وچسبیدن به خواسته وتایید دیگران ومهم دانستن نظر دیگران درمورد خودم از اصل دور ودورتر شدم
دوست داشتم متنتون همین طور ادامه داشت ومن بیشتر آگاه میشدم،من به مثال عابدی بودم که فهمیدم نه تنها عابد نبودم بلکه کافر بودم
امروز قول میدهم که نه برای تکلیف بلکه برای رسیدن به خورشید وجودی ،بلکه برای رسیدن به اکسیژن برای جاری شدن زندگی روی خودم کار کنم تا فردی آزاد ورها باشم
شما مرا به دنیایی بردید که فارغ شدم ازهر چیزو فرد وزمان،مرا به دنیای وجودم دعوت کردید،دنیایی که درونش فقط خودن هستی وخواسته هایت،دنیایی که تو درآن آزادی و رها،دنیایی که تو آن را هر جور دوست داری خلقش میکنی وهرچه را دوست داری درآن راه میدهی وهرچه را نخواهی به آن اجازه ورود نمیدهی این تو هستی که انتخاب میکنی، این توهستی که همه کاره هستی،فقط فقط خودت
اکنون آنقدر شادم واحساس خوشبختی وآرامش دارم که دوست دارم ساعته ها تنها باشم ودرآن زندان،زندانی باشم تا باخودم تنهای تنها باشم به دور از هر هیاهو ،ومن سکوت کنم وخداوند برای ترانه بسراید ومن لذت ببرم ودر این شادی محو شوم
نمی دانم چگونه ولی این آگاهی مرا یک قدم به خدا نزدیک تر کرد
ازتون بسیار بسیار سماسگذارم،واجب دونستم ازتون قدر دانی کنم
استاد عزیزم
ازتون سپاسگذارم که این راه رو پیدا کردین وبه ما نشان دادین
شاید دیگران هم این راه رو بارها به میانشان داده بودن ولی همیشه می گفتنی بعد از هر سختی آسانی هست،واییییییییییی شما به ما گفتین همممممممررررررااااااه ه ه ه هر سختی آسانی هست،این دوجمله خیلی باهم فرق دارند
ولی یعنی باید سختی بکشی تا به آسانی برسی ولی دومی میگه ما در سختی هواتو داریم تو بیا من کارارابرات درست میکنم من جلو جلو راه رو برات باز میکنم ،من باهاتم ،ها نترس،من کنارتم تو تنها نیستی
خدایا هزاران هزار بار شکر که قبل ازاینکه بمیرم به این آگاهی ها رسیدم واز غافلین نبودم خدایا شکرت که به من فهماندی علت وجودیم چیست
شاد ورها رها باشید وسعادتمند درپیشگاه خداوند
به نام خدا
سلام
ممنون آقای ابودردایی دست بزرگ خداوند هم در سایت و هم در بخش عقل کل
واقعا فعالیت شما و گفته ها و نوشته هاتون کاملا واضح و خوب و روشنه
الهی که بهترین ها بهتون برگرده
معلومه گفته هاتون عزیمت خدا است
بسیار زیبا و درست است برای من مهمتر است که درسته و حقیقت
ممنون
خدایا شکرت برای وجودتون
به نام خدای مهربانم سلام به مریم جانم
همه چیز موقعی به ذهن ما مینشیند که تکرار و تمرین شود
یعنی اول باور میکنیم و با فرکانس فرستادن این باور تقویت میشود و باید صبور باشیم در این مسیر و بذاریم با تکرار و تمرین تکامل طی شود ناامید نشیم و با ایمان ادامه بدیم
یه شبه به جواب نمیرسیم آرام آرام و با توکل به خدا قدم برمیداریم و بعد از تغییرات آرام آرام نتایج میاد
و باید نتایج رو هر چند کوچیک ببینیم و کلی سپاسگزاری کنیم بابتشون دستاوردهامون رو ببینیم و خودمون رو تحسین کنیم و اینا باعث میشن با امید ادامه بدیم و به خواسته برسیم
امید و انگیزه به انسان احساسه خوب میدهد و احساسه خوب فرکانس خوب در بر دارد و جهان به توجه و فرکانس ما پاسخ مثبت میدهد
و این پاسخ مثبت به شکل نعمت و سلامتی و پول و ثروت و برکت وارد زندگی و کسب و کارمون میشود
خدایا شکرت سپاسگزارتم
به نام خدا
من نتایج کوچک خودم را باید ببینم تا دریافتی های بیشتری را خداوند به من عطا کنه
وقتی کوچکترین نعمت به من داده میشود
کوچکترین ثروت . کوچکترین برکت کوچکترین خوشبختی را به من عنایت می کنه باید شکرکزاری کنم باید یادم باشه باید حواسم باشه و تکرار کنم روش زوم کنم
و حال خودمو خوب کنم .
موفقیت های بزرگ را برای خودم بولدش نکنم چون برای من بزرگ هستند و تا وقتی من اونها را بزرگ می بینم برای من دست نیافتنی هستند و بهشون نمی رسم .
من حال خوب الآنم را مدیون قانون هستم
من آرامشی که الآن دارم را مدیون قانون هستم و لاغیر
خدایا شکرت.
من حتی قرآن هم خیلی کم می خونم چون متوجه نمی شوم و نمی فهمم و می دونم همه چیز در ابن سایت هست واضح و عالی و خوب
خدایا شکرت
.
وقتی با استاد آشنا شدم فقط با فایل های رایگان همه ی بدهی ها پرداخت شد خدایا بی نهایت ازت سپاسگزارم
وقتی با استاد آشنا شدم اونقدر حالم خوب بود خدایا شکرت
ولی می دونستم درونم پر از خلا و کمبود است ها ولی حالم خوب بود
بعد متوقع شدم از قانون و گفتم باید به من بدهی ؟؟؟ باید بیشتر بدهی ؟؟؟ چرا نمی دهی ؟؟؟ وو
و این سلسله ادامه پیدا کرد تا به حالت شک و تردید و یه حالت عصبانیت درونی که گاهی اوقات خودش را بروز می داد رسیدم
و الان خداوند بوسیله ی دستان پر مهر همیشگی خودش من را هدایت کرد به این سوال و به این جواب
من که خیلی یاد گرفتم
و خواستم هم تشکر کرده باشم و هم حال درونی خودمو و إن شاالله رفع شک و تردیدها را از خودم دور کنم
خدایا شکرت
خدایا شکرت
خدایا شکرت
به نام خدا
خدایا شکرت برای هدایت این لحظه از زندگیم
من حدود یک ماهی بود که دچار یک سردرگمی شده بودم نمی دونم چرا ولی یک کم انگیزه هام کم شده بود
همسرم چند روزه به یک جلسه تفسیر قرآن میره و به من هم می گفت بیا ولی من نرفتم چون می دونم در این جلسات چه خبره.
الان خدا را شکر با این سوال و جواب دندان شکن متن بالا خداوند هدایتم کرد خدایا بی نهایت ازت سپاسگزارم.
واقعا من با حال و احساس خوب فایل ها را گوش نمی کردم این در حالی بود که عجله هام کم تر شده . آرامشم بیشتر شده خدا را صد هزار مرتبه شکر ولی باز هم یه کم امیدم کم شده یه کم انگیزه هام کم شده
ولی متن بالا سیستم منو بالا آورد خدا را شکر.
من فکر می کردم دارم بخوبی روی خودم کار می کنم در صورتیکه باز هم عجله بود بدون امید بدون انگیزه و بدون حال و احساس خوب
خدایا صد هزار مرتبه شکر.
من قانون تکامل را از استاد شنیدم ولی فقط در حد شنیدن باید بهش عمل می کردم
من احتیاج به زمان دارم و برای عجله داشتن
و رفع عجله و با آرامش کار کردن روی خودم
زمان را یادم رفته بود .
یعنی فایل های استاد اونقدر راهگشا و کارساز هست خدا را شکر که خواب و خوراک را از من گرفته بود .
و بعد وارد شک و تردید که واقعا سم است شدم
شک و تردید خیلی باور مخربیه و باید حتما
حواسم باشه
اضطراب . نگرانی . دلهره
و بی احترامی هم گاهی اوقات به دیگران را شامل میشه
امشب از خدا هدایت خواستم و قشنگ واضح و روشن گفت برو به عقل کل
خدایا شکرت من را هدایت کردی به این سوال و
خدایا شکرت من را هدایت کردی به جواب های بچه ها و متن کامل واضح شفاف گیرای بالا .
سلام بر اساتید فرکانس مثبت عباسمنشی
خیلی این گوش کردن و تکرار مهمه عزیزان طبق کتاب ذهن تا ماده
ساختار مغز اینجور هست که ب محض اینکه سیگنالی رو بهش وارد میکنیم حلقه عصبی مربوط ب اون سیگنال تشکیل میشه و اگر یکساعت این تکرار سیگنال ادامه پیدا کنه اون حلقه با سرعت دوبرابری رشد میکنه و کل مغز رو میگیره و اگرروزی یکساعت ب مدت ۲۱ روز تکرار بشه اون حلقه تثبیت میشه ،اگر این تکرار رو ۲۱ روز یعنی سه هفته انجام ندیم این حلقه مجددا از بین میره
علت اینکه تکرار رو میگن مدام انجام بدیم بخاطر این ساختار مغزه
تشکیل حلقه عصبی باعث ایجاد میدان الکترو معناطیسی میشه در اطراف اون سلولهای عصبی مربوط ب اون حلقه و حرکت نورون ها باعث بیان ژن میشه یعنی اون باور نوشته میشه روی ژن که حاصل این پروسه تشکیل ماده شیمیایی هست که بهش حس گفته میشه
اگراون سیگنال سیگنال مثبت باشه نتیجتا حس مثبت خواهد بود که بهت شادی میده قدرت میده امید وانگیزه میده اگر اون سیگنال منفی باشه نهایتا حس ترس افسردگی و تاریکی در بر داره که نهایتا ذهنیت مارو تشکیل میده
دقیقا هر باوری که شما گوش میدین همون سیگنالی هست که ب معز میدین حلقه عصبی مربوط ب همون تشکیل میشه و ۲۱ روز بعد تثبیت میشه و و اگر هر هفته دو سه روز در هفته تکرار رو ادامه بدین تایکسال اون باور ماندگار میشه
این ساختار مغز هست چه ما بخواهیم و چه ما نخواهیم این ندلی ذهنیتمون رو میسازیم خیلی جای سپاسگذاری و شکر گذاری داره
و استفاده از ابزاری ب اسم گوش بسیار بسیار بسیار مهمه گوش عضویه که بعد از مرگ هم زندست و میشنوه ورودی که از گوش ب مغز ارسال میشه بسیار مهم هست از هر عضو دیگری
بعد از بیست یک روز دوباره با تکرار چند باره در طول هفته کمک
میکینیم ب ماندگاری اون باور من بعد از اینکه این کتاب رو خوندم متوجه شدم که چرا استاد اولا باورسازی قدرتمندانه رو شروع کرده دوما چرا شبانه روزی گوش میداده
این خیلی بهم انگیزه میده خیلی خیلی خیلی تکرار کنیم وگوش
کنیم گوش کردن مهمه باور درست هم جهت باخاسته درستکنیم شبانه روز گوش کنیم باورهاییکه اون ماده شیمیایی رو مثبت ترشح کنه درون ماست و وجود خارجی داره این حس ،فقط ی انرژی خالی نیست بلکه ماده هست که وزن داره موجودیت داره
اول همه ی باورها هم حتما اسم الله عزیزرو رو بیاریم که ذهن متوجه حمایت نیروی عظیم از باورهای ما بشه اینجوری خیلی خیلی پذیرشش،اسانتر میشه
دست الله مهربان همیشه محسوس باشه برای همگیمون
سلام بر فخری عزیز
توضیحات شما درباره عملکرد مغز بسیار جامع و کامل بود. من همیشه می گفتم چرا استاد اصرار داره که فایلهت را زیاد گوش بدیم
تازه متوجه شدم که یک نکته علمی دارد و کاملا منطقی توضیحات شما به نظر می رشد . سپاسگزارم
به نام خدا
سلام به شما دوست عزیز
ممنون از اطلاعات ارزشمندی که با ما به اشتراک گذاشتید ونحوه باور سازی رو خیلی خوب توضیح دادید
ازتون سپاسگزارم
در پناه خدا
سلام بهشما دوست عزیزم
خوشحالم ک این آگاهی ب شما کمک کرد که با اعتماد عالبتر توی ابن مسیر صحیح حرکت کنید
سلام دوست من
منم ابتدا آشنایی با استاد از صحبت هاشون نتیجه نمی گرفتم که هیچ
بلکه وضعیتم بدتر هم شد
و مدام میگفتم چرا با اینکه هر روز فایل ها رو گوش میدم و صحبت ها رو می شنوم و اینقدر متعهدم چرا وضعیت من داره فاجعه میشه چرا به جای پیشرفت پس رفت میکنم ؟
و واقعا شوکه شده بودم که بقیه دروغ میگن و نتایج الکی هست یا من دارم کار اشتباهی میکنم
خیلی نگران بودم تا اینکه بعد از ۲ ماه یهویی به دلم افتاد که چون من استاد قبول ندارم
درست هم بود من اصلا کلمه استاد بیان هم نمی کردم
و میگفتم اول حرف هایش گوش میدم
اگه نتیجه گرفتم بعدش قبولش میکنم
تا نتیجه نگیرم اصلا
از اون شب که استاد به عنوان استاد پذیرفتم
دیگه ورق برگشت
به نام الله یکتا
سلام و صد سلام به استاد جان، به خانم شایسته عزیز و دوست داشتنی و سلام به دوستای عزیزم، امیدوارم حال همگی عالی باشه.
من یه موضوعی رو درباره خودم درک کردم، چه موقع میشه که نتایج تغییر میکنه، چه موقع در عین اینکه داری روی خودت کار میکنی، تغییر خاصی مشاهده نمیکنی.
من یه کمی درک کردم که زمانیکه یه مطلبی میشنوم که انگار به خودم میام، انگار با خودم میگم من توی این زمینه مشکل دارم، به قول استاد جاهایی که پاشنه آشیلمونه، ترمز داریم، اونجاها اگر کار کنیم و منطقی کنیم برای خودمون و بگیم من این نگاه اشتباه رو دارم، قانون این رو میگه یا این نکته رو الان بهش آگاه شدم، بعد براش منطق میارم که رضا، عزیزم، روشت اشتباه بوده، به این دلیل و این دلیل و اینطور رفتار کن، اینجاها من میرم توی خودم و مدام گفتگوی ذهنی دارم و هی منطق میارم و قدم میزنم، به خودم میگم آها، داره یه کمی باوره تغییر میکنه. همینطور گفتگوی ذهنی و اینکه چند ساعت طول میکشه نمیدونم، زمان از دستم در میره، فقط انگار یه آگاهی جدیدی دریافت کردم که یه درک جدیدی بهم داده و هی با خودم مرورش میکنم، جالبه صبح که بیدار میشم اولین فکرهایی که به ذهنم میرسه مال شب قبلش بوده که من داشتم مدام بهش فکر میکردم و میگم حرف استادم درسته.
مثال میزنم، یه چند وقتیه که دارم روی یکی از ترمزهام کار میکنم به اسم خود کمبینی، این رو هم از اتفاقات تکرار شونده زندگیم پیدا کردم، آمدم با خودم صحبت میکردم، تواناییها و موفقیتهام رو به خودم یادآوری میکردم که یه بار گفتم من از فروش میترسم، بذار برم توی دلش، یه ایدهای بهم الهام شد که میتونی عصری بری نمایندگی تا با فروش خودرو آشنا بشی، من توی نمایندگی ایران خودرو کار میکنم و مسئول تحویل هستم، از اونجاییکه یکی از همکارهای عزیزم تایم عصر هم به نمایندگی میاد، گفتم این ایده رو استارت میزنم که عصری بیام پیش همکارم که فروش یاد بگیرم و به قولی روی ترسم کار کنم، چند روزی گذشت تا اینکه دیروز عصر همکارم یه صحبتهایی رو بهم یادآوری کرد که من رو به خودم آورد:
گفت: شما حتی اگر فروش هم یاد بگیری بدردت نمیخوره، چون من مسئول فروشم و باید مشتری رو ارجاع بدی به من، منم که توی زمینه فروش تصمیم میگیرم، حیطه کار منه، من مسئول فروش هستم، شما مسئول تحویل هستی، خوبه که اینقدری اطلاعات کسب کنی که اگر همکارت نباشه، بتونی کارش رو راه بندازی، اما باز اونه که تصمیم میگیره توی زمینه کاری خودش، فردا روزی اگر اشتباهی رخ بده، میگه مگه من توی سیستم تنها بودم؟ فلانی و بهمانی هم بودن، نمیدونم این اشتباه رو چه کسی توی زمینه من انجام داده، تازه اون فرد همه چیز رو توی کارش بهت نمیگه. پیشنهادم اینه که شما توی زمینه کاری خودت صد بشی، توی مسئول تحویلی صد بشی و تخصص کسب کنی، به جای اینکه خودت رو پخش کنی که چند تا کار رو یاد بگیری، یه کار رو عالی یاد بگیر و صد بشو توی اون کار، (دقیقا یاد مثال اقیانوس به عمق یک سانتی متر و چاه به عمق چند کیلومتر افتادم)، نکته دیگه اینکه بهم گفت تو توی شرکت همه کار میکنی، جارو میکشی، توی انبار داغی کمک میکنی، مسئول تحویل هستی، توی فروشگاه میری آدرسدهی میکنی، خوبه یاد بگیری، اما این تخصص داشتن توی یک چیزه که باعث میشه هر جایی رفتی برات کار باشه، اینه که باعث میشه هرجایی بخوای بری سر خواستنت دعوا باشه، من خودم بیشترین حقوق رو بین همکارها توی نمایندگی میگیرم و تازه یه پیشنهاد با درآمد بالاتر توی یه شهر دیگه هم دارم، چون سعی کردم توی فروش متخصص باشم و ۱۶ ساله کارم فقط فروش خودرو بوده، اگر به من (همکار عزیزم) نگاه کنی، میبینی که من توی کار فلانی دخالت نمیکنم، هرکسی مثلا درباره کارت طلایی سوال میکنه، یه توضیح کلی میدم میگم اطلاعات بیشتر خواستی از مسئولش بپرس، توی کار شما دخالت نمیکنم، مشتری اگر درباره آپشنی از خودرو بپرسه، میگم از آقای ملتفت بپرسین، توی کار فلانی دخالت نمیکنم. توی زمینه کاری خودم تخصص کسب کردم. نکته بعدی اینکه چرا شما باید جارو بکشی توی نمایندگی؟ برای خودت ارزش قائل باش، حتی اگر صاحب نمایندگی گفت: بگو وظیفه من نیست، بعد توجه کردی تایم عصر که میای، فلانی گفت: ملتفت تایم عصر بیاد برای کارآموزیه، (یعنی عملا اضافه کاری نداره، مجانی بیاد تا کار فروش یاد بگیره)، چرا باید مجانی کار کنی؟ این منم که ارزش و قیمت خودم رو تعیین میکنم، این منم که تعیین میکنم چقدر حقوق بهم بدن، وقتی توی یک زمینه تخصص کسب کنی، تو تعیین کننده میشی، اگر اینجا گفتن نیا، میری یه جای بهتر، فکر کن رفتی یه نمایندگی دیگه میگن چی بلدی، ما بذاریمت مسئول فروش؟ میگی نه، من از فروش یه کمی میدونم و صد نیستم، میگن بذاریمت مسئول فنی مهندسی؟ میگی نه، من یه سری چیزها رو بلدم و صد نیستم، میگن بذاریمت مسئول تحویل؟ اگر متخصص باشی، میگی من صد در صد این شغل رو بلدم. من همه زیر و زبر این شغل رو بلدم.
من از همکارم خیلی ممنونم که من رو به خودم آورد، وقتی هم که پاشنه آشیل رو پیدا میکنی خیلی دردت میگیره، احساست بد میشه، که من چرا اون زمان به این صورت رفتار کردم، اما باید بتونی احساس بد رو از خودت دور کنی، بگی آقا من آدم کاملی که نیستم، اشتباه کردم و یاد میگیرم دیگه تکرارش نکنم، فهمیدم حرفش درسته، تغییر میکنم، یاد میگیرم تخصص کسب کنم، یاد میگیرم که برای خودم و روح و روانم ارزش قائل باشم و با رعایت تکامل یه سری اقدامات رو انجام بدم، کارهایی که ورای وظیفهام بود رو سعی میکنم دیگه انجام ندم، امروز به صاحب کارم گفتم: تایم عصر که میام چقدر شامل اضافه حقوق میشه برام؟ یا اول صبح دیدم توی محوطه کارگاه چند تا پلاستیک و زباله ریخته، با اینکه دوست داشتم اونجا مرتب باشه و زبالهها رو جمع کنم، اما این کار رو نکردم، گفتم وظیفهام نیست، درصورتی که قبلا به خاطر روحیه و اخلاقی که داشتم بی توقع جمع میکردم. حتی بابت تایم عصر که به نمایندگی میرفتم، که حدود یک هفته هست که میرم، نگاهم این بود که اگر این اضافه کاری درآمدی نداشته باشه هم من باهاش اکی هستم، چون میخوام به ترسم غلبه کنم، اما خدا رو شکر روی خودم کار کردم و اون درخواست رو کردم و باید ادامه بدم و بیشتر برای خودم ارزش قائل باشم.
ایم متن یه ردپایی شد از اتفاقات این چند روزه من، میگم من زمانیکه حس میکنم خوردم به یه ترمزی توی وجودم، حس میکنم درونم یه چیز میگه، چیزیکه حالا از استاد یا از یه دستی از دستان خدا شنیدم یه چیز دیگهای میگه و میرم توی خودم و با خودم گفتگوی ذهنی دارم و به این صورت باورسازی شکل میگیره، برای مثال موارد مشابهی به یادم میاد که قبلا اومدم با خودم فکر میکردم و یه سری تغییراتی توی سبک نماز خوندنم دادم، منی که میدیدم دارم از روی ترس نماز میخونم، که اگر به این شیوه نخونی قبول نیست، به خودم میگفتم نماز ذکر و یاد خداست. یه بار دیگه یادم میاد که یه موضوعی پیش اومده بود و من فهمیدم که سبک شخصی من اینه که شاد باشم و توی جمعها یا تنهایی بزنم و برقصم و اگر توی یه مراسم عروسی دارم میرقصم بخاطر اینه که ما همه خواهر، برادریم و حال خوبه که مهمه و باز توی این زمینه تغییر کردم، منی که به شدت محرم و نامحرمی میکردم و باورهای مذهبی داشتم.
از شما دوستای عزیزم ممنونم که داستان این چند روز اخیر من رو خوندید، امیدوارم همهمون مقاومتهامون رو کم کنیم، احساس بد رو بتونیم از خودمون دور کنیم، تغییر مثبت داشته باشیم و اونجاها که مقاومت زیاده، بیشتر کار کنیم، نشونه اینکه داریم درست روی خودمون کار میکنیم اینه که جرات و جسارت پیدا میکنیم که یه اعمال جدیدی رو با رعایت تکامل برخلاف روال قبل انجام بدیم، این چیزیه که من توی زندگیم دیدم.
خانم شایسته عزیز، استاد گلم ازتون ممنون و سپاسگزار هستم به خاطر این مقاله و بخاطر این سایت فوقالعاده.
کامنتهای فوقالعادهتون رو میخونم و چیز یاد میگیرم، ازتون ممنون و سپاسگزار هستم که مینویسید، امیدوارم همه شما دوستای عزیزم در پناه خدای بزرگ همیشه شاد، سلامت، ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید.
با عرض سلام خدمت استاد بزرگوار وخانم شایسته عزیز
من از دیشب نشستم تمام این آگاهی که خانم شایسته عزیز در اختیار ما گذاشته نوشتم
واقعا خیلی اگاه تر شدم دیدم این مدت من همش عجله داشتم برای رسیدن به اهدافم
مدام داریم فراموش میکنیم قانون تکامل را
مدام داریم از وسوسه شیطان ذهن پیروی میکنیم
که من روخودم کار میکنم چرا جواب نمیگیرم
چرا چراهی دیگر
من الان فهمیدم باید به ثبات فرکانسی برسم که جواب بگیرم
نه اینکه هرلحظه منتظر جواب باشم این طور احساسمون هم بد میشه
اما اگر بااخساس خوب بگیم ما رو خودمون کار میکنیم کنترل ذهن داشته باشیم مااز طرف خودمون کار انجام بدیم خدا قولش قوله کارا را انجام میده
ماباید ایمانمان را نشون بدیم بندگی کنیم خداهم خدایی میکنه
من هروقت تسلیم بودم نگران نبودم ایمان داشتم فروش فوق العاده ای داشتم هروقت استرس داشتم نگاهم به مردم بود
فروشم افت نود درصدی داشت باظرر
از خدا خواستم که حواسش بهم باشه هروقت شرک میوزم
گوشمو بپیچونه که زود به خودم بیام
اما خدا شاهد ه هروقت یه ذره از مسیر خارج شدم سریع بااحساسم میفهمم زود حال خودمو خوب میکنم
چون من غیر ازاین مسیر مسیر دیگه را نمیخوام
کن راه راست صراط مستقیم را میخوام من میخوام بندگی کنم
من میخوام دستی بشم از دستهای خدای رزاقم
من میخوام به استقلال مالی برسم من میخوام تمام سفرهای داخلی خارجی بریم من میخوام پاک صادق باشم
من میخوام انقدر ثروت داشته باشم که راحت هم ارش بگذرم
خدایا من هیچی نیستم من هیچی ندارم توهستی مالک من توهستی خالق من توهستی صاحب من توهستی همه کس همه چیز هرچه دارم از ان توست
فرمان دست تو خودت کشتی زندگیم را به اوج آرامش آسایش ثروت سلامتی عزت واکاهی هزار برابر برسون به ساحل
خدایا برای تمام بنده هایت سلامتی ارامش اسایش خواهانم
در پناه الله یکتا شاد سالم وسلامت وثروتمند وسعادت مند در دنیا واخرت باشید دوستهای عزیز هم فرکانسی خدا نگهدار
بنام الله یکتا
چرا با اینکه برای تغییر باورهایم اینقدر تلاش کردهام، فایلهای استاد را گوش دادهام و تمرین انجام دادهام، اما نتایج دلخواهم وارد زندگیام نشده است.
بطور قطع با ورود هر کدام از ما به سایت و گوش کردن فایلها نتایجی دریافت کرده ایم که در ابتدا رسیدن به آرامش هست که تقریبا در تمام کامنتها قابل مشاهده است و در مورد زندگی خود من هم اولین نتیجه آرامش بود و بعد روون تر شدن روند زندگی در تمام ابعاد هست مثلا کمتر عصبی میشیم ، راحتتر ارتباط میگیریم ، زمانهایی که نیاز به پول داریم راحتتر از قبل بدستمون میرسه ولی بزرگی این نتایج بستگی به میزان ایمان ما ، کارکرد ما روی خودمون و باورهامون و داشتن احساس خوب ما در زمانهایی طولانی تر داره
اما از اونجا که انسان فراموش کار هست یادش میره و شیطان هم همیشه از همین راه وارد میشه و شروع میکنه به نجوا که فایده ای نداره ، مگه تا الان چی بدست آوردی ، خوب که چی ، مگه بقیه این کارها رو انجام میدن که الان به کلی نتایج رسیدن و بهترین راهکار برای مقابله با این فراموش کاری راهکار ارائه شده توسط استاد در جلسه اول از قدم اول در 12 قدم میباشد و اونم چک آپ فرکانسی هست که ما اگه قبل از شروع بکار روی فایلها شرایط خودمون رو در تمام ابعاد زندگی بنویسیم و مقایسه کنیم نتایج ما واضح و روشن میشه و البته ما باید با دیدن نتایج کوچیک اونها رو تایید کنیم تحسین کنیم و بخودمون یادآوری کنیم که این نتایج بعد از تصمیم به تغییر و شروع روند تغییر پیش اومده که دیدن اونها باعث میشه باایمان و تعهد بیشتری پیش بریم و با این شیوه ما همیشه خودمون رونسبت به قبل خودمون میسنجیم و میتونیم پیشرفتهامون رو ببینیم و با ادامه دادن به نتایج بزرگتر میرسیم دقیقا مثل گوله برفی که از گوله کوچیک شروع میشه و در طی مسیر بزرگ و بزرگتر میشه نتایج ما هم به همین شکل رشد میکنه و رشد اونها تصاعدی هست یعنی در ابتدا شاید 4 = 2 2 بشه ولی در ضرب بعدی 16 = 4 4 و این یعنی تصاعد
در این زمینه خودم هر وقت به شک و تردید میرسم ی زمان کوتاهی رو میزارم و خودمو قبل از ورود به سایت و بعدش مرور میکنم و دقیقا متوجه تغییرات میشم و این باعث میشه که حالم بهتر شه و با انرژی بیشتر و متعهدتر مجدد روی خودم کار کنم ولی از اونجا که ما نمیتونیم 100% ذهنمون رو کنترل کنیم در نتیجه دچار این افت و خیزهای فکری و انرژی و فرکانسی میشیم
البته
ایمان به درست بودن مسیر اولین قدم هست
و قدم دوم طی کردن مراحل تکامل و عجول نبودن است مثل زمانیکه ما میخواهیم از طریق نردبان بریم بالا و به بالاترین پله دست پیدا کنیم ناگزیر ما باید پله پله بریم بالا و اگه بخواهیم چند پله جا بزاریم با مخ میخوریم زمین و این قانون جهان هست که اگه تکاملت طی نشه یا به خواسته نمیرسی یا بعد از رسیدن از اون لذت نمیبری و از دست میدی
قدم سوم توجه به نعمتها و سپاسگزار بودن هست چون وقتی به نعمتها توجه میکنیم بنابر قانون جهان که به هر چیزی توجه کنیم از اصل و اساس اون وارد زندگیمون میشه این توجه باعث ورود نعمتهای بیشماری به زندگی مامیشه که این نعمت از داشتن آرامش ، شبها راحتتر خوابیدن ، کمتر شدن استرس و نگرانیها ، سلامتی ، خانواده خوب ، همسر و فرزندان خوب ، شادی و خنده و هزاران موارد دیگه هست اما چون ما نعمت رو فقط در داشتن پول زیاد میبینیم از بقیه جنبه نعمتهای داده شده غافل میشیم و این همون چیزی هست که پاشنه آشیل مون میشه همون طور که خداوند بار ها در قران کریم ما را به شکرگزاری فرا خوانده و آن را از علل های اصلی جذب نعمت بر شمرده است.
1-آیه ی 12، سوره ی لقمان:
«وَ لَقَدْ آتَیْنا لُقْمانَ الْحِکْمَهَ أَنِ اشْکُرْ لِلَّهِ وَ مَنْ یَشْکُرْ فَإِنَّما یَشْکُرُ لِنَفْسِهِ وَ مَنْ کَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِیٌّ حَمِیدٌ»
«و ما به لقمان حکمت دادیم، که شکر خدا را به جاى آور و هر کس شکر کند، همانا براى خویش شکر کرده؛ و هر کس کفران کند (بداند به خدا زیان نمىرساند، زیرا) بىتردید خداوند بىنیاز و ستوده است.»
2- آیه ی 7، سوره ی ابراهیم:
«وَإِذْ تَأَذَّنَ رَبُّکُمْ لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّکُمْ ۖ وَلَئِنْ کَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِی لَشَدِیدٌ»
«و شما بندگان اگر شکر نعمت به جای آرید بر نعمت شما میافزایم و اگر کفران کنید عذاب من بسیار سخت است.»
3- آیه ی40، سوره ی نمل:
در سوره نمل از زبان حضرت سلیمان می خوانیم:
«قَالَ الَّذِی عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْکِتَابِ أَنَا آتِیکَ بِهِ قَبْلَ أَنْ یَرْتَدَّ إِلَیْکَ طَرْفُکَ فَلَمَّا رَآهُ مُسْتَقِرًّا عِنْدَهُ قَالَ هَذَا مِنْ فَضْلِ رَبِّی لِیَبْلُوَنِی أَأَشْکُرُ أَمْ أَکْفُرُ وَمَنْ شَکَرَ فَإِنَّمَا یَشْکُرُ لِنَفْسِهِ وَمَنْ کَفَرَ فَإِنَّ رَبِّی غَنِیٌّ کَرِیمٌ»
«آن کس که به علمی از کتاب الهی دانا بود (یعنی آصف بن برخیا یا خضر که دارای اسم اعظم و علم غیب بود) گفت که من پیش از آنکه چشم بر هم زنی تخت را بدین جا آرم (و همان دم حاضر نمود)، چون سلیمان سریر را نزد خود مشاهده کرد گفت: این توانایی از فضل خدای من است تا مرا بیازماید که (نعمتش را) شکر میگویم یا کفران میکنم، و هر که شکر کند شکر به نفع خویش کرده و هر که کفران کند همانا خدا (از شکر خلق) بینیاز و (بر کافر هم به لطف عمیم) کریم است.»
4- آیه ی 10، سوره ی اعراف:
«وَلَقَدْ مَکَّنَّاکُمْ فِی الْأَرْضِ وَجَعَلْنَا لَکُمْ فِیهَا مَعَایِشَ ۗ قَلِیلًا مَا تَشْکُرُونَ»
«و همانا ما شما (فرزندان آدم) را در زمین تمکین و اقتدار بخشیدیم و در آن بر شما معاش و روزی مقرر داشتیم، لیکن اندک شکر نعمتهای خدای را به جا میآرید.»
در فایل دانلودی استاد بعنوان الگوی مناسب برای کسب و کار استاد مثال بسیار واضحی برای ما زدند که جوانان الان آمپولی شدن ، با آمپول میخوان عضله بسازن ، ی شبه میخوان ثروتمند بشن ، ی دفعه میخوان همه چی رو با هم داشته باشن غافل از اینکه وقتی تکاملت رو طی میکنی و در طی مسیر لذت میبری و همیشه مراقب احساست هستی رسیدن به خواسته ها شیرین تر و لذت بخش تر میشه و آسونتر و راحتتر به خواسته هات میرسی
و در یک کلام ذهن و باور و فرکانس ماست که اتفاقات رو رقم میزنه پس من نباید اجازه بدم این نجوای ذهن که مدام میخواد بگه پس نتایجت کو قد علم کنه و باید همیشه ازش مراقبت کنم چون منتظر ی روزنه کوچیک هست که به قلب من نفوذ کنه و منو به شک و تردید بندازه
در پناه الله یکتاد شاد و سلامت و خوشبخت و ثروتمند و سعادتمند باشید
به نام خدای مهربانم…
سپاس از شما مریم عزیز که انقدر جواب کامل و آگاهی دهنده ای دادید،،،
باید چندین بار بخونم که بتونم کامل درک کنم، چون هرچی درک بیشتر بشه، لاجرم به عمل کردن ختم میشه، عملی از روی احساس خوب در هر لحظه،،،
باید یاد گرفت هر روز و هر لحظه، احساساتمون رو چک کنیم که در مسیر خواسته هامون هستیم یا در خلاف جهت خواسته ها…
و این باور رو که «هر اتفاقی می افته، هر شرایطی که توش هستیم، فقط و فقط نتیجه ی فرکانس ها و باورهای خودمون هست»
چجوری میشه باورها رو به سمت مثبت تغییر داد با تکرار، مثلا تو ثروت، این باور که «پول دراوردن راحتترین کار دنیاست»
اگه مرتبا تکرار کنم گوش کنم و این جمله رو جوری بگم که احساساتم رو درگیر کنه و لذت ببرم و حسمو خوب کنه…
اون وقت که کم کم قدم به قدم این باور نهادینه میشه…
و وقتی این باور در ذهن نیمه هوشیار نشست، اونوقته که ایده ها و شرایطی پیش میاد که پول رو راحت به دست میارم، راحت خلقش میکنم…
خلاصه با تکرار مداوم همراه با لذت میشود راحت به خواسته ها رسید و توش موند…
ممنون از پاسخ قشنگتون ♥
بنام خدای خوب ومهربانم
سلام خدمت. استاد عزیزم وسرکار خانم شایسته مهربان و دوستان هم فرکانسی
وبی نهایت سپاسگزارم از خانم شایسته مهربان..
بابت راهنماییهای ارزشمندشان… چقدر خدارا شاکرم که با این سایت بینظیر آشنا شدم
چقدر خوشحالم که خدا ..وشمارادارم…
برای خودمن که این سایت حکم خانه پدری رادارد که هرموقع به مشکلی برمیخورم فورا به خودم میگم که نگران نباش میرم.. ازپدر میپرسم که من درموندم چیکار باید بکنم وپدرم مثل همیشه راه حلی به میده ومن سبک بال وآرام میرم برای ادامه زندگی باخیال راحت.. هیچ وقت نگران نیستم چون این سایت الهی همیشه راه کاری برای همه دارند.خدایا به اندازه..شنهای.روی زمین وقطرات باران هرلحظه تاآخردنیابه درگاهت شکرگذارم.وبابت رهنمایی ارزشمند سرکار خانم. شایسته مهربان ممنون سپاسگزارم …
وخدا راهزاران بار شکرگذارم که باشماوباسایت شما آشنا شدم خدایا سپاسگزارم خدایا سپاسگزارم خدایا سپاسگزارم
سلام و خدا قوت
سپاسگزارم از شما خانم شایسته و استاد
واقعا با خواندن این پاسخ یاد گذشته افتادم که هر اتفاقی تو زندگیم میفته عاملش باورهای خودمه و باید بپزیم سپس از خدای مهربانم بخوام که مرا ببخشه و سپس سپاسگزار باشم که خدای مهربانم مرابخشید و بعد بگم خدا جونم دوست دارم ممنونم که پاکش کردی برام احساسم بسیار عالی میشد و بعد مدتی دیگر تکرار نمیشد یک تکنیک بسیار قدرت مند بود سپاسگزارم که به یادم آوردید و درکم و ایمانم نسبت به این تکنیک بسیار قویتر و درست تر ساختید خیلی خوشحالم خدایا شکرگزارم که مرا به راه راست هدایت کردی
راه کسانی که به آنها نعمت دادی
سلام و درود به همه عزیزان
خانم شایسته عزیز از ته دل از شما ممنون و متشکرم بابت وقتی که میذارید.برای بچه ها ارزش قائلید و جواب سوالات رو اینقدر دقیق و عالی و واضح توضیح میدید.
چقدر خوب خدا منو هدایت کرد به این قسمت سایت.چقدر خدا منو دوسداره و چقدر دقیق سوالات مارو با هدایت کردنمون پاسخ میده و چقدر خوب دستانش رو برای کمک به ما میفرسته تا جواب سوالی که چند وقته دارم میپرسم رو بهم بگه…
خانم شایسته کلامتون حقه و من تایید میکنم چون این جمله شما که اول باید بپذیریم اصل و اساس جهان هستی رو که هرآنچه که در زندگی تجربه میکنیم رو خودمون خلق کردیم.واااااای دارم از ذوق پر در میارم و نمیدونین جواب سوالی که دریافت کردم چه آتیشی تو وجودم روشن کرده.
خانم شایسته این پذیرش رو من در اواخر سال ۹۹ از طریق یک کلاس آگاهی دهنده و توسعه فردی تجربه کردم و از شدت خستگی و سردرگمی روحی و زندگی پر از جهل و نا آگاهی به این پذیرش ۱۰۰درصد رسیدم و در عمل زندگیش میکردم.طرف میپیچید جلوی من بدون راهنما تصادف میشد میگفتم خودم جذب کردم پسر کوچیکم بهانه گیری میکرد میگفتم مقصر منم. دزد ماشینمو میزد میگفتم مقصر منم برده حلالش باشه.مشتری جنس پس میاورد میگفتم مقصر منم و پس میگرفتم.فروشم کم میشد میگفتم ایراد از منه و خداروصدهزار مرتبه شکر و فرداش جبران میشد.مشتری ۲ساعت الاف میکرد و آخرش نمیخرید با عشق جمع میکردم جنسارو و میگفتم تقصیر منه و معجزه آسا مشتری برمیگشت.
چراغ راهنما تو یک روز دائم برای من سبز میشد و ترافیک باز میشد من پر در میاوردم و میگفتم آی ایوهناس من دارم خلق میکنم و جالب بود که همه راهنما میزدنو خوب رانندگی میکردن نمیدونید برای این موارد کوچیک با چه ذوقی سرکلاسی که گفتم تعریف میکردم و اشک تو چشمام جمع میشد.قانون تکامل تو جذب این نتایج به ظاهر کوچیک بود و من احساس رضایت داشتم و اشک میریختم.الان داره یادم میاد.
بله من پذیرفتم وبا این فرکانس پذیرش درآمدم در عرض ۴ ماه به ۱۰ برابر رسید دقیقا تو مغازه ای که روزی ۳ تا ۴ تومن فروش آرزوم بود من روزانه ۳۰ میلیون تومن میفروختم.من با درک این یک جمله و متعهدانه موندن روی این باور در سال ۱۴۰۰ فقط ۷۰۰ میلیون تومن خرج خوراک و مسافرت و تفریح و پوشاک کردم.
من با درک همین یه جمله زندگیم متحول شد و در تمام ابعاد رشد کردم.خدا گفت مغازه تکفروشی رو جم کن گفتم چشم جم کردم و یکماه نشستم تو خونه تو آرامش کامل و فقط میرفتیم بیرون شهر تفریح یا خرید تو بازارا.بعد از یه ماه خدا دستشو فرستاد و دست خدا به من گفت جنس خارجیرو اینجوری میشه با هزینه کم بیاریم و بفروشیم دیدم توش آرامشه گفتم باشه پایه ام و جالبه به پخشایی که ازشون خرید میکردم و دائم بهشون بدهکار بودم براشون جنس بردم و الان از همه پخش ها طلبکارم و جالبترش اینجاست که دست خدا تا دید من یاد گرفتم کارو،از من جدا شد و رفت دنبال کار خودش.
خددددااااااایا من بیشتر از یکسال از این اصل دور شدم و الله وکیلی تو این یکسال و خورده ای انگشتم رو بقیه بود مثل دوران جهل و نادانی و دائم جنگ با هر کس که جلوم میپیچید یه مادر زن یا پدرزن یا بچه یا کسایی که چک میدادن و سر توافقشون نمیموندن و ساده بگم تمام مشکلات و درگیری های گذشته و از همه جالبتر کم شدن درآمد و در سختی زندگی کردن.
ووووواااااااای که خلاص شدم از این سیکل باطلی که توش افتاده بودم.خلاص شدم از این سردرگمی که توش بودم با این جمله…
من رضا صبوری امشب در تاریخ ۱۴۰۲/۹/۳ ساعت 2:51بامداد اعتراف میکنم که اصلی ترین اصل جهان هوشمند و نازنین رو فراموش کردم و با تمرکز به عوامل بیرونی رفتم تو باقالیا و به مدت یکسالو نیم فقط اشتباهات و تقصیرات رو انداختم گردن اینو اون و قضاوت کردم و حکم صادر کردم و تهمت زدم و غیبت کردم و دنبال این بودم که اونا خودشونو اصلاح کنن و هزاران خطای ریزو درشت دیگه ودر نهایت هرچقدر شکرگذاری نوشتم نتیجه صفر هر چقدر تا نصف شب روی دوره ها کار کردم نتیجه صفر هر چقدر رازو نیاز کردم با خدا نتیجه صفر و هزاران نتیجه صفره دیگه…
ضربه هاش رو خوردم بهاشو پرداختم هم مالی هم عاطفی و هم اضطراب درونی و کلی چالش….
توبه میکنم عذرخواهی میکنم از خداوند از جهان هستی هوشمند و از همین الان که مشتری سفارش ۵۰ میلیون تومنیشو کنسل کرد میپذیرم که مقصر منم و تقصیر خودمه.از همین الان بازی جذاب پذیرش رو شروع میکنم و متعهدانه روی این اصل میمونم…
تازه یکبار کل این متن رو نوشتم و دقیقا آخراش بود که گوشیم قاطی کرد کل کامنتمو پاک کرد و برنامه رو بست و من گفتم میپذیرم تقصیره منه فرکانس منه و دوباره شروع کردم به نوشتن و در حال نوشتن درخواست گوشی جدید دادم گلکسی سری s.گفتم تصیره منه و قطعا خیره…
تشکر میکنم از دوست عزیزی که این سالو پرسید و کلی کمک کرد به من تا جواب سوالمو دریافت کنم.امیدوارم که خودتونم ایراد کارتون رو پیدا کرده باشید و با توکل به خدا درکش کنید و عمل کنید به این اصل مهم….
خانم شایسته بااازم ممنون بازم تشکر میکنم ازتون….
در پناه الله یکتا شاد باشید و سلامت
درود بر شما دوست عزیز
چقدر عالی تونستی عیب کارتو پیدا بکنی و سریع برگردی بری تو مسیر درست.
شاید و حتما هم یکی از ایرادهای خودمم همینه که پذیرش ندارم .
من هم اگه مسئولیت اتفاقات دورو برم رو بپذیرم مطمئناٌ به چیزهای عالی و بزرگی می رسم.
ممنون از یادآوریتون در خصوص پذیرش مسئولیت همه اتفاقات .
خدایا متاسفم ، مسئولم و میپذیرم که همه اتفاقات بد دورو برم از فرکانس های من بوجود میاد .
لطفا منو ببخش بابت این همه فرکانسهای بدم که باعث بروز این همه اتفاقات دوست نداشتنی برای من میشه .
سپاسگزارم ای خدای مهربون که منو بخاطر این فرکانسهای نامناسبی که تا حالا فرستادم بخشیدی .
دوستت دارم ای خدای مهربونم و عاشقانه میپرستمت .
این جانب سیدکاظم صحرایی از امروز 1402/9/16 متعهد میشوم که تمام مسئولیت اتفاقاتی که برایم رخ میده ،
اونارو میبینم و میشنوم بپذیرم و برای پاکسازی اونا از خداوند کمک بگیرم و از خداوند متعال بخوام که این اتفاقاتی
که دلخواه من نیست رو از زندگیم پاک بکنه .
آمین یا رب العالمین
خیلی جالبه در آخرش از تکنیک پاکسازی استفاده کردید…
متاسف و مسوولم
لطفا مرا ببخش
سپاسگذارم که میبخشی یا بخشیدی
دوستت دارم ای خدای مهربانم😊👌🌿
بسیااااار ممنونم چقدر عالی و مهم بود دمت گرم تاثیرگذار بود و آموختم تا منم این تعهد رو بدم
چقدر عالی توضیح دادین
من تقریبا دو ماه عضو سایت شدم و هیچ وقت کامنت نذاشتم اما کامنت شما منو تکون داد و منم تعهد میدم از همین امروز۴۰۳/۷/۱۸ که مسئولیت تمام اتفاقات دوروبرم رو بپذیرم😍😍
سلام و درود
باور با آگاهی و اطلاعات تفاوت داره. اگر آگاهی های نابی در مورد قوانین جهان هستی دریافت کردیم صرفا به این معنی نیست که اونها رو درک و باور هم کرده ایم.
قدم اول دریافت آگاهی هاست و خودش یک قدم بزرگ و اساسیه که باید بابتش از خداوند سپاسگزار باشیم. سپاسگزار باشیم که در مدار دریافت این آگاهی ها قرار گرفتیم.
قدم بعدی تکرار و استمرار و عمل کردن به این آگاهی هاست.
تا وقتی که این آگاهی ها خودش رو در رفتار و عملکرد ما نشون نده هنوز تبدیل به باور نشده.
پس اگر داریم واقعا روی باورهامون کار میکنیم نتایج کوچیک کم کم شروع میشه و ما باید کوچکترین نتایج رو تایید و تحسین کنیم و ادامه بدیم و ادامه بدیم و تکاملمون رو طی کنیم و از مسیر تکامل لذت ببریم.
خدایا شکرت هزاران مرتبه شکرت… از اینکه امروز مدام سردرگم بودم و از تو خواستم کمکم کنی.. و بهم الهام کردی تا بیام تو عقل کل و بازم هدایتم کردی و خودت این صفحه رو برام آوردی.. و دقیقا جواب سوال من بود.. دقیقا مشکل اساسی من در این ۹ ماه که عضو سایت شدم ،همین بود .
اینکه تا یه مقدار نتایج بدست میاوردم، کار رو باورهامو رها میکردم و نتایج کوچولو سریع ،افت میکرد و صفر میشد..یا اینکه تا رو باورهای کار میکردم ، و ایده ایی که بهم الهام شد
رو شروع میکردم ولی باورهای قبلی که نمیشه و جواب نمیده.. از ادامه دادن منصرفم میکرد و رهاش میکردم و به شرایط قبل برمی گشتم… از دیروز تا حالام دوباره این نجواها داشت گمراهم میکرد.
که خداوند هدایتم کرد به عقل کل و این آگاهی های که از زبان خانم شایسته جاری شده و فوقالعاده کامل و عالیه.
خوب که فکر میکنم این روند از ۲ سال پیش که وارد مسیر رشد و موفقیت شده بودم تا حالا منو اسیر کرده بود و اصلا ازش آگاه نبودم برای همین هیچ نتیجه ی پایدار بزرگی تو زندگیم بدست نیاوردم. خدایا میدونم همینطور که بعد اینکه وقت الآن هدایتم کردی و این آگاهی عمیق رو به وجودم و گوش جانم رسوندی کمکم میکنید تا از این چرخه کامل بیرون بیام و زندگیم به ۲ قسمت قبل این آگاهی و بعد تیم آگاهی تقسیم میشه. سپاسگزارم. سپاسگزارم بابت خانم شایسته و استاد عباسمنش و هم مدار شدنم با این دستان فوقالعاده خداوند و این آگاهی.
به نام خداوند مهربان
اول سپاسگزار یگانه خدای هدایتگرم هستم که منو لایق دونست تا در مسیر رشد و هداتش قرار بگیرم
تا به قوانین جهان، قدرتهای عظیم خدا و قدرتهای ذهنم پی ببرم.
دوم خدارو شکر میگم که منو با استاد و خانم شایسته عزیز آشنا کرد تا هرروزم رو زیباتر از روز قبل ببینم و قشنگتر خلق کنم.
توی این هفته این دفعه سوم هست که پاسخ خانم شایسته رو میخونم و سیر نمیشم
الان به اندازه ۴ صفحه از روش نوت برداشتم تا آویز گوشم بشه،
تا الان که اول مسیر هستم کم نیارم، تردید نکنم، عقب نکشم،
و با دیدن تضادها به خودم یادآوری کنم که این حتما همون اتفاقی است که میخواهد مسیر زندگی ام را بهتر کند و مطمئنا در خود خیر و برکتی به همراه دارد.
یک ماه پیش که شروع به گوش دادن به فایلهای سایت کردم اصلا و ابدا فکر نمیکردم که حالا حالاها جواب بگیرم،
اما شگفت انگیز بود که تقریبا بعد از ده روز خدا نشونه هارو سره راهم قرار داد،،،
البته که تضادها همچنان بودن و هستن، اما من اینبار توی ساختن خودم و زندگیم مصمم و متعهد هستم و ایمان دارم خدای مهربونم خودش راه رو بهم نشون میده و هموار میکنه.
بزرگترین تعهد من ساختن باورهای هماهنگ با خواسته هام هست، که با تمام وجود روش تمرکز کردم
سلامتی، شادی و ثروت فراوان از خداوند رحمن و رحیم برای تمام کسانی که در مدار هدایت و خوشبتی قرار دارن خواهانم
به نام یزدان پاک
وقتی یک تلاش میکنی نتیجه نمیگیری حتما یک جای کار میلنگه یک ترمزی دروجودت هست که نمیزاره اون نتیجه دلخواهت پیدا کنی
بیشتر باید روی باورهات وترمزات کار کنی وبیشترخودت کنکاش کنی
استاد همیشه میگن که وقتی کارا خوب پیش نمیره حتما یک جای کار میلنگه یک جای کار ایراد داره که به اون نتیجه دلخواهت نمیرسی
من هم مدتهاست دارم رو ی خودم دارم کار میکنم هنوز به نتیجه نرسیدم
دوتا باگ و دوتا ایراد بزرگ دارم که مثل سیمان چسبیده تو ذهنم دارم پاکش میکنم که اون نعمت خواسته وارد زندگیم بشه
بعضی وقتا یک ترمزهای ریزی هست که نمیبنی ولی وقتی موشکافی میکنی که همون باعث میشه پیشرفت نکنی
با سلام و احترام
قبل از هر چیز از شما خانم شایسته تشکر می کنم چقدر واضح، شیوا و کامل توضیح دادید و این نشون میده که چقدر خوب قوانین رو فهمیدید و به درکی عالی رسیدید بسیار لذت بردم بسیار قابل تحسین است این نگاهتان به دنیا و قوانین تغییر ناپذیرش. به نظر من عوامل زیاد و متعددی میتواند نقش داشته باشد که در موردش سعی میکنم یک توضیح مختصر و مفید بدهم از جمله 1- پیش زمینه ی فکری و شخصیتی که توسط پدر، مادر، اعضای خانواده، معلمان، دوستان، رسانه ها و … در وجود مان شکل گرفته که از لحظه تولد میزان اعتماد به نفس و عزت نفس ما را شکل می دهند. حتی نوزاد میتواند از نگاه والدین متوجه شود که چقدر از آمدن او به این دنیا خوشحال هستند. بنابراین تشویق ها و تاییدهایی که از طرف والدین انجام میگیرد، هویت فرد را شکل می دهد و این هویت در دوران مدرسه و در جامعه تکمیل میشود.
حال فردی را در نظر بگیرید که دارای پیش زمینه ی فکری موفق نباش یا خوشبخت نباش است، یعنی والدین او بارها به او متذکر شده اند که لیاقت زندگی خوب و شاد را ندارد. فکر می کنید این عامل چه تصمیمی در روند زندگی او خواهد داشت؟ درست حدس زدید. او در تصمیم گیری ها و هدفگذاری های خود همانند یک انسان شکست خورده عمل می کند تا به دیگران ثابت کند که چقدر ناتوان است، زیرا در ذهن افراد به دنبال شرایط آشنا هستند و از آنجایی که از کودکی با عدم موفقیت مواجه شده، بنابراین حتی فکر کردن به پیروزی و موفقیت برایش هولناک و عذاب اور است و با شکست خو گرفته…این شرایط تا زمانی پیش می رود که فرد تصمیم بگیرد پیش زمینه ی ذهنی خود را باطل کند و نقش خود را در نمایشنامه زندگی اش تغییر دهد منظورم اینه که دنیا انقدر بهش فشار میاره که مجبور بشه تغییر کنه در این شرایط با کتاب ها و مشاوره ها و مشورت با افراد موفق می تواند مسیر زندگی خود را تغییر دهد که کار خیلی راحتی نخواهد بود اما بسیار کمک کننده هست و این سایت محیطی بسیار ارزشمند همچون کتابی بسیار مفید و هدایتگر است که اگر از آن خوب استفاده کنیم و آموزش های استاد عباسمنش را باور کنیم و به ان عمل کنیم در مسیر مشیت الهی ان شاءالله هدایت خواهیم شد.
2- باورهای محدود کننده که بسیار می تواند مخرب و تضعیف کننده باشند و عین ترمز هنگام حرکت عمل کنند که هرچه گاز می دهیم نمیتوانیم حرکت کنیم… این باور ها دقیقا مثل کد های دستوری مخرب برنامه ی ذهنی و ضمیر ناخوداگاه ما را به سمت شکست و عدم موفقیت سوق می دهند که باید وقت بگذاریم با تمرکز یکی یکی انها را شناسایی کنیم و به جای آن کدهای دستوری جدید بگذاریم باورهای قدرتمند کننده بسازیم و مرتب برای خودمان تکرار کنیم تا در ذهن ناخودآگاهمان نقش ببندند و راههای جدیدی در ذهن ما ساخته شود و این کار برای افراد مبتدی حتما نیاز به آموزش دارد و چه چیزی بهتر از استفاده از محصولات اسن سایت؟
3- مقاومت های ذهنی (تضادهای درونی) وقتی که دارید به یک فایل از استاد گوش میدید دقیقا متوجه میشید کجا ذهنتونمقاومت داره همونجا که پذیرفتن قسمتی از سخنان استاد براتون سخت میشه و در دل مخالفت می کنید مثلا استاد می گن فرصت ها زیادن و برای همه یکسانه شما میگید بله زیاده اما نه برای من… اینجا مقاومت ذهنیتون رو باید بشناسید باور غلط رو طبق آموزه های استاد بنویسید و باور درست رو جایگزینش کنید. دوستان عزیزی که مثل من تازه عضو سایت شدید میتونید از محصولات دانلودی رایگان استفاده کنید و در هر فرصتی از خوندن کامنتها بخصوص جوابهایی که سایت در پاسخ به سوالات داده شده توسط سرکار خانم شایسته غافل نشید که خودش به تنهایی یک گنجینه ی بسیار بسیار ارزشمند و هدایتگر است کاری که من از بدو ورودم به سایت دارم انجام میدم و انگار حاا دارم کتابهایی که قبلا در زمینه موفقیت خوانده بودم داره در ذهنم ترجمه میشه و می فهممشون.
4- تفکر کمال طلبی (تفکر صفر و یک) یعنی کاری را شروع نمیکنیم فقط به خاطر اینکه در اون کار بهترین نیستیم اقدامی انجام نمیدیدم چون به نظر خودمون در اون کامل نیستیم و منتظریم روز ی برسه که خیلی خوب بشیم بهترین بشیم همه موانع برطرف بشع بعد شروع کنیم دوست عزیز من چون تجربه اش رو دارم عرض میکنم برای شروع واقعا نیاز نیست بهترین باشی تو شروع کن تو قدم اول رو بردار و مسیر تکاملیتو طی کن تا بهترین بشی…و در دام کمال گرایی اسیر نشو خودتو با برداشتن اولین قدم نجات بده مطمئن باش وقتی تو یک قدم برمیداری جهان صد قدم تورو جلو میندازه باور کن و شروع کن باور کن و قدم اولو بردار دقیقا عین حرکت یک خودرو در جاده یا تاریک مثلا از تهران به اربه کله رامسر ، اصلا نیازی نیست راننده کل جاده رو ببینه فقط کافیه چراغهای خودرو را روشن کند و 2متر جلوی خود را ببیند و به همین ترتیب راه را بپیماید تا به اربه کله برسد. فقط قدم اول را ببین و بردار مثلا اگر قصد مهاجرت داری و نمیدانی از کجا شروع کنی اول برو برای اخذ پاسپورت اقدام کن و با خودت بگو من قدم اول رو برداشتم ایمان دارم که خدا هدایتم می کنه و آنجا که راه نیست خدا راه می گشاید چون راههای خدا حکیمانه هستند به خدا اعتماد کن و اشیاقت را با تصور کردن نتیجه ی کار و و تجسم لحظه ی تحقق خواسته ات حفظ کن. برای برنده شدن در بانک اول باید در آن بانک حساب باز کنی( لطیفه ای که استاد در یکی از فایلهای صوتی رایگانشون فرموده اند و من چقدر خندیدم) دقیقا همینه کمال گرایی نمی گذارد اقدام کنی نمی گذارد شروع کنی، یک راهنمایی: هرکجا خواستی کاری را شروع کنی و اقدامی عملی داشته باشی و با خودت گفتی میخوام شروع کنم ولی…. هر جمله ای که بعد از ولی به ذهنت آمد همان دقیقا پاشنه آشیل توست که نباید بهش فکر کنی به موانع فکر نکن به اینکه بهتر از تو خیلی زیاده فکر نکن فقط به نتیجه فکر کن و شروع کن…
5- عدم تمرکز اغلب افراد از این شاخه به اون شاخه می پرند و نمی توانند تمرکز کنند فقط روی یک هدف که کتاب اثر مرکب از دارن هاردی خیلی مفیده حتما بخونش میفهمی و یاد میگیری که چطور با تمرکز کم ولی پیوسته روی کارهایی که تورو به هدفت میرسونه چقدر میتونه نتیجه بخش باشه
6- عدم برنامه ریزی برای هدفت باید حتما برنامه ریزی کنی و اولویت بندی داشته باشی و متعهد باشی برای انجام آن.
خلاصه ی کلام اینکه باید خودتو باور کنی نترسی و شروع کنی حتی اگه شکست بخوری اصلا مهم نیست از شکست نترس وارد ترسهات شو دقیقا هونجا که میترسی باید بپری.
امیدوارم کامنتم مفید بوده باشد. از درگاه رب جلیل برایتان عمر مدید و عزت سدید مسئلت دارم.
به نام الله مهربان
هرکجا مشکل جواب آنجا رود
دوستان عزیز سلام
حقیقتا چندوقتی بود به دنبال جوابی برای سوالاتم بودم.
قسمتی از فایل استاد را در رابطه باپاسخ به قسمتی از فایل قانون تکامل سال93دیدم که من راکنجکاوتر کرد وسوالی در ذهنم ایجاد کرد که واقعا چرا؟
بااینکه دارم از فایل های استاداستفاده میکنم وسعی به تغییر باورهایم دارم اما هنوز به صورتی شگفت انگیز ازلحاظ مالی رشد چشم گیری نکرده ام؟
چراهنوز کارهایی بادرآمدی عالی به من پیشنهاد نشده؟چرا هنوز بیکاربودن را تجربه میکنم؟وهزارسوال وهزار چرای دیگه.!
ازخدا هدایت خواستم وهدایت شدم به جواب های عقل کل وچقدر روشن وچقدر همه چیز گویا ومن بسیاری از ابهامات ذهنی ام را پیدا کردم و سپاس
گذاری ام نوشتن این متن هست.
واقعا ما یاتغییر بنیادین باورهایمان رشد میکنیم .
نجواهای ذهنی و فراموش کار بودن تمام نتایج کوچیک وبزرگ را در ذهنمان خط خطی و محو میکنه
ونیمه تاریک و کشف نشده را بهمون نشون میده ولی اگرمسیر را درست طی کنیم وبصورت بنیادین تغییر باورها را انجام داده باشیم دچار شک نمیشیم
والهامات بیشتری دریافت خواهیم کرد
خدا را شکربابت استاد عیاس منش عزیزم
من واقعا هر چی هر چی هر چیییی از این مطلب خانم شایسته و کامنت فوق العاده اقای محمدی زیرش بگم کم گفتم
تمام پنج سالی که فکر میکردم قانون رو میدونم و با استادم دارم پیش میرم یک طرف
و تاریخ ۱۵ شهریور ۱۴۰۲
روزی که به این صفحه
و به کامنت اقای محمدی عزیز هدایت شدم یک طرف دیگه
اولین بار که کامنت اقای محمدی رو خوندم چنان غوغایی در من به پا کرد که پاسخ تمامی چراها رو گرفتم
فهمیدم تمام اون سالها هیچ کاری نکردم
شاید در ظاهر پنج شیش ساله که دارم هر روز فایلای استاد رو گوش میدم
ولی من درکم هیچ بود هیچ
شاید یکم نتایج داشتم
ولی نتایجی که توی همین یک ماه بعد از هدایت شدن به این صفحه گرفتم
درکی که این یک ماه داشتم
تعهدی که این یک ماه داشتم
میچربه به همه ی اون پنج شیش سالها
فهمیدم
یافتم یافتم ارشمیدوس
فهمیدم چرا اونجور که میخواستم و در سزاوار یک شاگرد عباسمنشی بود چرا نتیجه نگرفتم
چه قدر ساده
واقعا خنده دار بود برام
من تمام این سالها فکر میکردم اوکی من که قانونو میدونم بریم باور بسازم تا زندگیمو بسازم
و زهی خیال باطل
که این نگار نمیدونست حتی اولین قدم قانون
که باورهای ما بدون استثنا دارن زندگیمونو شکل میدن درش شکل نگرفته بود
و روی این فونداسیون خراب میخواست ساختمون باورها رو بسازه
من هیچگاه درک نکرده بودم که خوده اولین قانون
یعنی باور من داره اتفاقات زندگیم رو رقم میزنه
خودش یه باوره
فکر میکردم این یه قانونه که فقط دونستش برای من کافیه
فکر میکردم این اگاهی ازش کافیه چون قانون قانونه دیگه نیازی نیست من باورش کنم
مثل قانون گرانش زمین
نیازی نیست من باور کنم که گرانش زمین وجود داره چه من باورش کنم چه نکنم این هست
حالا بیام با این اگاهی دست به عمل و اقدام بزنم
الان میدونم گرانش زمین وجود داره بیام با این اگاهی هوایپما درست کنم
خب من میدونم و اگاهی دارم که باورای من زندگیمو میسازه بیام با این اگاهی شروع به باورسازی کنم
ولی زهی خیال باطل
همش اشتباه بود
تمام این پنج شش سال اشتباه میکردم
واقعا خنده داره
هیچ وقت به ذهنم خطور نکرد که باوری به نام ( زندگیه مارو باورهای ما و کانون توجه ما میسازه ) وجود داره
همیشه فکر میکردم مشکل من از جنبه ی باورسازیه
فکر میکردم توی مرحله ی باورسازی فراوانی ، روابط ، ثروت ، موفقیت ، عزت نفس و … مشکل دارم
فکر میکردم باید بیشتر جملات تاکیدی بگم بیشتر باید ویس بگیرم از خودم گوش کنم
فکر میکردم بیشتر باید هی فایل از استاد گوش بدم
فکر میکردم باید بیشتر کامنت بخونم
ولی هیچ کدوم از اینا اون تاثیر اصلی رو نداشتن
یه مدت فکر میکردم مشکل از شکرگزاری نکردن هست
تمرکز گذاشتم رو شکرگزاری کردن و روی احساس خوب داشتن ولی اونم دلسردم کرد چون بازم به قول اقای محمدی حالم رو خوب میکرد ولی نتیجه نبود
چرا
چون شکرگزاری و احساس خوب هم بذری بود که پشتوانه و زمین حاصلیخیز میخواست و من اون زمین حاصلخیز رو نداشتم
چون داری روی اب خونه ات رو میسازی
تو هنوز باور نداری که باورت تغییر کنه زندگیت تغییر میکنه و میای با این تردید باورسازی میکنی
من هیچ وقت نفهمیدم که خود باورسازی کردن باور میخواد
نه اشتباه از اینجا بود که باورسازی کردن مثله گرانش زمین تنها اگاهی ازش کافی نیست
چرا کافی نیست ؟؟
چون از اول زندگیمون ما بمباران شدیم که نبوده این قانون
چطور به راحتی قانونی رو باور کنیم که هیچوقت اسمش رو هم نشنیدیم و همه زندگانی هایی که میدیدم به ظاهر برعکسش بوده
درحالیکه از بچگی قانون گرانش زمین رو خوندیم و با منطق و استدلال بارها برامون گفته شد از سمت کسایی که باورشون داشتیم و برامون مثل خدا بودن و به درستیه حرفاشون ایمان داشتیم مثل پدر مادر معلم مدرسه و …
اما کی شد که حتی یکبار همینا بهمون بگن باورات داره زندگیتو رقم میزنه … ؟؟
کی شد کسی بیاد بگه من باور داشتم ثروتمند میشم و شدم ؟
کی شد با چشمامون ببینیم کسی باور داشته ثروت زیاده و ثروت زیاد اومده به زندگیش ؟؟
هیچوقت ….
چون اصلا حتی قابل دیدن هم نبوده
اما میلیونها بار شنیدیم و دیدیم که سیب از بالا افتاد پایین چون گرانش زمین وجود داره
.
.
و مشکل من و تمامی کسایی که دلسرد شدن از همینجا نشات میگیره
ما فکر کردیم نیازی نیست خوده باورسازی رو باور کنیم
فکر کردیم این قانون چون وجود داره پس دیگه کافیه نیازی نداره ما رو این کار کنیم
.
.
خداوند نور رحمت و برکت و ثروت رو به زندگی اقای محمدی سرازیر کنه که منو از خواب غفلت بیدار کرد کامنت هاشون …
.
هر روز دارم کامنتشو میخونم و هر روز دعاش میکنم …
متاسفانه خیلی وقته که فعال نیست ولی هرجا که هست از ته قلبم دعا میکنم که در ثروت و سلامتی و خوشبختی از تمام جنبه های زندگی باشن که بعد از اینهمه سال کامنت خوندن هیچ کامنتی به اندازه ی کامنتهای ایشون منو بیدار نکرد …
خانم شایسته جان ممنونم از توضیحاتتون …
.
این روزها حتما نصف و یا نصف بیشتری زمانم رو دارم میذارم روی باورسازی باور داستان باورها
.
باور به اینکه فقط باورای من داره زندگیمو رقم میزنه
.
و واقعا توی همین یک ماه نتایج ازش دیدم
از خداوند این سیستمی که در همه جا در جریانه سپاسگزارم
اون منو هدایت کرد
.
چه قدر تشنه شدم
همون تشنگی همون عشق همون اشتیاقی که اقای محمدی ازش حرف میزنه
الان که به این درک ها رسیدم
به تمام این درک ها
اینکه به قول اقای محمدی من هیچی نمیدونم و هیچوقت قانون رو بلد نمیشم فقط درکم کمی بهتر میشه
اینکه به قول خانم شایسته همیشه فاصله ای میان کل این اگاهی و اونچه که من درک کردم وجود داره و من همیشه باید سعی کنم تا ابد این درک رو ببرم بالاتر و انتهایی نداره …
من یک ماهه که تشنه ی باورسازی کردن شدم
تشنه و مشتاق کار کردن روی خودم و باورام شدم
تشنه ی کار کردن روی اصول و مفاهیم ابتدایی و پایه شدم
خسته شدن از کار کردن روی باورها و قوانین مال اون کسیه که داره برنجشو توی کویر میکاره
هر روزه این یک ماه درکم بیشتر شده و بیشتر میفهمم که هیچی نمیدونم و این درک بیشتر که هیچی از قانون نمیدونم بازم تشنه ترم میکنه برای تفکر بیشتر دربارش برای کار کردن بیشتر و بیشتر و بیشترش :))))
بیشتر کار میکنم بیشتر میفهمم که خیلی مونده تا قانون رو درک کنم بیشتر تشنه تر میشم و این تلاش و اشتیاق برای فهم قوانین خیلی برای من زندگیم و مسیر رسیدن به خواسته هامو زیباتر و شگفت انگیز تر کرده
دیگه خیلی از عجله هام کم شدن دیگه اصلا نمیخوام بپرسم پس کی به خواسته هام میرسم چون میدونم کل لذت زندگیم همین اشتیاقه اس اونا میان ولشون کن بابا … :)) به این زیبایی و اشتیاق مسیر بچسب :)))
به قول اقای محمدی
تفکر
تفکر
تفکر :))))
کامنت اقای محمدی خیلی طولانی و مفید بود
من خلاصه ی کامنت اقای محمدی و مطلب شایسته جان رو برای خودم نوشتم و هر دفعه هم اونا رو میخونم هم خلاصه ی نوشته خودم و درکی که خودم تا به اینجا داشتم ازشون …
خلاصه اش :
باورسازی کردن قدم دومه
و ما برای باور سازی قدم دوم نیاز به تعهد ایمان راسخ جهاد اکبر و استمراری سفت و سخت و طولانی و همیشگی داریم و اگه این نباشه باورسازی رخ نمیده رها میشه
یعنی ما باید یک سری کارها قبل از شروع باورسازی رو انجام بدیم
یعنی حتما باید قدم اول رو برداریم
خب قدم اول چیه ؟
قدم اول اینه که باور کنیم واقعا 100% زندگی مارو فقط و فقط باورهای ما میسازن
اگر واااقعا این رو باور کنیم دیگه اون جهاد اکبر ، تعهد و ایمان راسخ و استمراری سفت و سخت هم شکل میگیره و در قدم دوم موفق میشیم
یعنی ما وقتی میتونیم تعهد روی تغییر باورامون در قدم دوم داشته باشیم که قدم اول رو برداشته باشیم
یعنی 100% مطمعن باشیم و باور کنیم که فقط با باورامون زندگیمون رو رقم میزنیم و نه هیییییچ چیزه دیگه ای
حالا این قدم اول باورسازی داستان باورها خودش پیش نیاز داره
چون همین باور رو باید کاری کنیم استوار بمونه ، اگر استوار نمونه مراحل بعدیش ریزش میکنه
یعنی باز هم یک سری چیزهایی هست که باید قبل از این قدم اول انجام بشه تا این قدم اول رو ثابت نگه داره
چیکار کنیم که باورمون بشه که فقط با باورامون داریم زندگیمون رو میسازیم ؟؟؟؟
پیش نیاز قدم اول اینه که بدونیم هر روز باید تکرارش کنیم هر روز باید به خودمون یاداوری کنیم مثال بیاریم الگو ها رو ببینیم و همه چیزی که تایید میکنه که فقط باورها دارن زندگیمونو رقم میزنن … از زندگی خودمون و دیگران و …
(البته زندگی خودمون خیلی بهتره چون دقیق تر میدونیم …)
خب این شد قدم صفر
قدم صفر اینه که باید بدونیم که هیچی نمیدونیم و فقط درکمون هر بار کمی بهتر میشه و همیشه داستان باورسازی رو تکرار کنیم همیشه روش کار کنیم ، اینکه اونقدر تکرارش کنیم از طریق فایلها کتابها و مثال های عینی واقعی زندگی خودمون که حک بشه توی وجودمون ، و باز هم تکرار کنیم چون همین هم از یادمون میره اگر تکرار نشه
پس در کل یعنی با این نگرش ( قدم صفر)
که باید خیلی تکرار بشه خیلی مثال و الگو اورده بشه خیلی فایل گوش داده بشه و … بریم سراغ قدم اول
بعد از قدم اول وقتی اونقدر این باورمون شد که فقط با باورامون زندگیمون خلق میشه بعد میتونیم بریم قدم دوم
قدم اول خودش وقتی ساخته بشه دیگه یه ارامش و ایمان خاصی در وجودت شکل میگیره
چون مطمعنی همه ی اتفاقات زندگیت رو خودت رقم میزنی و هیچ عامل دیگه ای دخیل نیست فقط و فقط و فقط تویی با باورهات در ذهنت که دسترسی و کنترل 100% بهشون داری پس دسترسی و کنترل 100% روی خواسته هات داری
پس مهم نیست الان در چه وضعیتی الان شرایطت نامساعده
تو میتونی خلق کنی خواسته هاتو و با این ایمان و باوری که اینگونه خودشو در رفتارت و نگرشت نشون میده میری سراغ تغییر باورهات و شکی تو وجودت نیست و تعهدی پشتشه که کوه رو جابه جا میکنه … چون همه ی انسانها واقعا میخوان به خواسته هاشون برسن و وقتی میدونن فقط یک راه هست تو اون راه متعهد و مستمر میمونن …
لغزش دقیقا وقتی رخ میده که ما یادمون میره یا باور و ایمانمون هنوز نشده که با تغییر باور ها زندگیمون هم تغییر میکنه .
به این قدم صفر و قدم اول اقای محمدی گفتن اصول و مفاهیم ابتدایی و پایه ای که اینها لازمه ی باورسازی هستن اگه اینا نباشن باورسازی نتیجه ای نداره …
درواقع برای داشتن میوه ی یک درخت
اول نیاز به زمین و خاک حاصلخیز داریم ( قدم صفر و یک )
بعد کاشت بذر در اون زمین و مراقبت از بذر و رشد بذر (قدم دوم )
و ادامه ی این مراقبت میشه درخت و بعد میوه هاش :) ( قدم سوم رسیدن به خواسته ها به صورت اروم اروم و تکاملی )
مشکل خییلی از ماها که میایم تو سایت و یا چندین ساله تو سایت هستیم ولی نتایج پایدار و صعودی عالی نگرفتیم ، به خاطره همینه
اینکه استاد گفت باوراتونو تغییر بدین تا ثروت وارد زندگیتون بشه ما هم زود رفتیم سر اصل مطلب و شروع کردیم به باورسازی کردن و بعضی ها صبح تا شب باوراهای ثروت رو تکرار کردن بعضی ها یکم بعضی ها اصلا
در حال همه ی این سه دسته به نتیجه ای نمیرسن
چرا
چون حتی همون دسته ی اول با تردید اینکارو کرده
یعنی تردید داشته ایا واقعا باورهای ما زندگیمونو میسازه ایا واقعا از صبح تا شب با خودم جمله تاکیدی بگم این زندگیمو تغییر میده ؟
و با همین شک داشته از صبح تا شب جمله تاکیدی میگفته با این شک که ایا واقعا این باورهای من زندگیمو میسازن
و این شک دو تا چیز میاره
هم لغزش فرکانسی یعنی طرف نمیتونه فرکانس قوی بفرسته چون تردید داره این فرکانس ثروتش قوی نیست و هم ثبات نداره یعنی یه روز کار میکنه یه روز نمیکنه
و این هیچ گونه نتیجه ای نمیاره و بعد اون شکی که داشت که ایا واقعا باورام تاثیر میذاره در نهایت اونقدر بزرگ میشه که کلا جریانو ول میکنه و میگه فایده نداشت من نتیجه نگرفتم از باورسازی و تمرین
تازه این برای دسته ای هست که یه مدت متعهد میشن بیشتر افراد به خدا تو همین دسته هم نیستن … یعنی اینا بهترین اون گروه کثیر هستن …
پس مسئله چیه
مسئله همونیه که صدبار خانم شایسته گل عزیز گفت
اینکه باید بپذیریم که بدون استثنا واقعا بدون استثنا ما خالق تمام شرایط زنگیمون هستیم
و جهاد اکبر به پا کنیم متعهد باشیم که همین اصل رو میلیون ها بار تکرار کنیم تا باورمون بشه
بعد تکامل رو طی کنیم
و بعد باورسازی کنیم و همه ی این روند تکاملیه و همشون با هم در طی زمان رشد میکنن
یعنی یه باره نیست
یه بار باور شدن داستان باورسازی کافی نیست برای تا اخر عمر باورسازی کردن
تو همیشه باید داستان باورسازی رو تکرار کنی با خودت
مثل زمینی که نیاز به کود داره برای کاشت بذر
اگر میخوای بذر های بیشتر و بهتری بکاری
باید زمینتو هی کود بیشتر بدی مقوی ترش کنی حاصلخیز ترش کنی
و این زمین همون باورسازی داستان باورهاست و تکامل هست … قدم صفر و قدم اول …
.
از خداوند سپاسگزارم که پروردگار جهانیان است
سلام نگار عزیز
سپاسگزارم از خدایی ک هدایتم کرد به کامنت شما و سپاسگزارم از شما دوست عزیزم ک چقدر کامل نوشتی ک کامنتتون مکملی شد از کامنت دوست عزیزمون آقای محمدی و خانم شایسته عزیز ک من تشنه تر شدم ک هرروز صبح بیام این چند تا کامنت رو بخونم چ دریچههایی باز کرد برای بهتر باور کردن باوری ک ما هستیم ک داریم زندگیمون رو خلق میکنیم با چی داریم خلق میکنیم با باورهامون و فرکانسهامون و کانون توجهمون وقتی باور کنیم ک ما ۱۰۰درصد خودمون خلق میکنیم اتفاقات دلخواه زندگیمون رو دیگه نگران نیستیم دیگه نمیترسیم و اگر صددرصد بپذیریم ارامش داریم و احساسمون خوبه و اتفاقات خوب رقم میخوره چون اگر بپذیریم ک ما هستیم خلق میکنیم و این قدرت خلق شوندگی رو داریم چرا میترسیم چون هنوز باور نکردیم ک ما هستیم ک خلق میکنیم و چقدر خوبه ک هر روز بخودمون یادآور بشیم ک ما هستیم اتفاقات دلخواه زندگیم رو خلق میکنم پس این قدم اول و این اصلی هست ک باید روی این باور آنقدر کار کنیم ک بشه جزئی از شخصیتمون و تا اینو نپذیریم هیچ اتفاق خاصی نمیفته و آب در هاونگ کوبیدنه نگار عزیز واقعا ازت ممنونم بابت کامنتی ک گذاشتی انشالله هر جا هستی موفق و ثروتمند و شاد باشی
سلام نگارعزیز، مرررسی که نوشتی مرسی که ازتجاربت هم گفتی وگفتی که من فقط یک ماه به این آگاهییهاعمل کردم نتایج امدگفتی که این آگاهییهاوعمل کردنش میچربه به پنج، شش سال کارکردن روی خودم،ونکته بعدی ممنون که امدی این کامنت زیبارانوشتی وبه اشتراک گذاشتی ومن بسیارسخاوتت راقدردانم وخداوندان شاءلله زندگیت راپرازبرکت وعشق وشادی وثروت بینهایت کند.
من بعدازاینکه رفتم به اگاهییهای این کامنت شماوکامنت خانم شایسته عمل کردم منظورم بعدازخوندن کامنت شمادوباره کامنت خانم شایسته راخوندم چون راحترمیتونستم این دوتاکامنت که پیش هم باشه درک وهندلش کنم.(خوب من اینطوریم بارهاباید نوشته وآگاهی هارابخوانم) من امروزهدایت شدم به فایل استاد،قدم های عملی برای کنترل ورودی های ذهن ودیدم کپشنش عالیه ومن اینجابرای خودم ودرک بیشترخودم مینویسم.
به محض آگاه شدن ازقدرتی که باورهایم برای خلق شرایط زندگی ام ودانستن این موضوع که تنهاراه تغییرآنهاکنترل ورودی های ذهن است، شروع به بمباران باورهایم به کمک ورودی های جدیدنمودم.
یادم می آیدساعتهادرخیابان های بندرعباس راه میرفتم باخدای خودم حرف میزدم وازاینکه توان تغییر همه چیزرابه من داده سرمست بودم هرانچه میدیدم فقط زیبایی ها وتحسین بود به گونه ایی که فقط میتوانستم اشک بریزم.
درآن زمان اوضاع مالی وموفقیتهای الانم رانداشتم به سختی ازعهده هزینه های اولیه زندگی برمی امدم امابه اندازه الان خوشحال بودم وبه اندازه الان جهان برایم زیباوعالی وسخاوتندبود.
من سخاوتش راباعشق باخدایافته بودم. درموهبت غریبه هاو تحسین زیبایی ها…
رابطه عاشقانه ام باخدا وآرامشی که به واسطه کنترل ذهنم وآگاهی ازقوانین برایم ایجادشده بود،ازهمه چیزباارزش تربود. به ان روزهاکه فکرمیکنم به خوبی میبینم که چگونه این نوع احساس لذت ازانچه هست برکتها رایکی پس ازدیگری به زندگی ام اورده است.
باید اتفاقات خوب راببینی، تایید وتحسین شان کنی وآگاه باشی که همین قانونی که اتفاقات کوچک رابرایت رقم زده، اتفاقات بزرگترراهم رقم میزند، اگرباهمین احساس رضایتمندی ادامه داده واجازه دهی باورهایت قوی تروتکاملت طی شود.
رازش دیدن وتحسین نمودن نیکی های اطرافت است راهش اجرای همه انچه است که درپاسخ به سوال مسابقه نوشته ای وازهمه مهمتررازش ادامه دادن به ماندن دراحساس خوب است.
به نام الله یکتا
چقدر لذت بردم از این آگاهی ها از این پاسخ منحصر به فرد واقعا ارزش چندین بار خواندن رو داره که به خورد ذهنمون بره
و اشک از چشمام جاری شد چون یادم به خودم افتاد
واقعا قابل تحسین هست که اینقدر زمان و انرژی میگذارید که پاسخ به سوالات بدهید
درمورد اصل اول من هم اون اوایل واقعا درک نکرده بودم و پیش خودم فکر میکردم که من که باور کردم من که قوانین رو پذیرفتم و دیگه تموم شد روی باورهام هم کار کردم !
فکر میکردم که تنها این راه درسته
ولی میدیدم نتایج در زندگیم نیست نتایج خوب حتی کوچک
ولی وقتی که واقعا باور کردم و واقعا پذیرفتم قوانین رو و ورودی هام رو کنترل کردم خیلی دقیق شدم و همت کردم و گفتم اینجوری نمیشه من زندگی بهتر میخوام واقعا همه چیز تغییر کرد و نتایج کوچک به قول استاد نشانه ها اومد و وقتی نشانه ها میاد یعنی تو مسیر درست قرار دارم پس همینو ادامه میدم و نتایج اومد من هرچقدر بیشتر کار میکردم روی خودم نتیجه ها بیشتر و خیلی بهتر میشد
اما تا اینکه من قانون تکامل رو هنوز درک نکرده بودم و فکر میکردم که باید زودتر از اینا به اون خواسته و ها آرزوهام برسم من واقعا یه آدمی بسیااار عجول بودم خیلی زیاد میخواستم یک شبه به همه چیز برسم
ولی خب برای درک یه قانون اگر فهمیدی و درک که هیچی ادامه میدی ولی اگر درکش نکردی جهان بهت میفهمونه تاا بفهمیش مشت و لگد رو میخوری تا بگیری قضیه چیه
منم جهان گوشمو پیچوند یادم دادم خیللللی قشنگ قانون تکامل رو فهمیدم خیلی قشنگ یادم داد
الان میفهمم که چه زجری میکشیدم وقتی هنوز این قانون به شدت مهم و تأثیرگذار رو نفهمیده بودم
اما خب همین درک قانون تکامل هم تکامل میخواد !!
یعنی من کم کم فهمیدمش یه شبه این اتفاق نیوفتاد و من درکش نکردم
و خیلی یا ذهنم درگیر بودم و هرچی منطق براش میوردم هیچ اثری نداشت واقعا کلافه ام کرده بود اون نجواها خب فکر میکردم دیره من اگر الان نرسم به خواسته هام بعد دیگه نمیتونم و یجورایی خودمو مقایسه میکردم با بقیه
یه روز به خودم گفتم ،خیلی جدی تو آینه وایسادم به خودم گفتم خب اینهمه عجله میکنی و نمیذاری تکاملمون رو طی کنیم نمیذاری که باورهای درست رو جایگزین این ترمز ها کنیم که چییی؟! خب اوکی رسیدیم به این خواسته ها که میخواستیم
واقعا هیچ لذتی نداره اینجوری به خواسته هام برسم که بعدش بگم همیییین ؟؟!؟ این بود اون خواسته ها میخواستمممم؟!
من نمیخوام اصلا اینجوری به هدفام برسم میخوااام تو مسییر رسیدن بهشون لذذذذذت ببرم لذت ببرم میفهمی ؟
که اگر حتی نرسیدم بهشون و مرگم فرا رسید بگم من همش لذت بردم و راحت برم
و باورتون نمیشه ذهنم ساکت شد
و من تا الان میشه گفت قانون تکامل رو خوب یاد گرفتم نه اینکه کاملا ها نه ولی هنوز حواسم هست یعنی حواسم هست که تکاملم رو باید طی کنم تا ذهنم میخواد عجله کنه تا نجواها میان سریع مچشونو میگیرم میگم نه نه تکامممل ، تکاملمون رو طی کنیم میدونم میرسیم
و نمیدونید چقدر لذت میبرم و دارم میبرم چقدر خیالم راحته چقدر آسوده ام
چون :
توکل دارم و میکنم به ربم که منو به خواسته هام میرسونه ( همین توحید رو هم برای درکش تکاملمو طی کردم و دارم میکنم)
و از همه مهم تر میدونم تا وقتی قانون تکامل هست جایی برای عجله داشتن و نگران شدن نیست و آسوده از مسیر لذت میبرم و بیشتر خدا رو میفهمم و درک میکنم
( البته برای درک بهتر قانون تکامل ترمزهام رو شناسایی کردم و منطق و الگو آوردم همچنان هم دارم کار میکنم )
5 سال پیش
سلام من امروز این مقاله رو خوندم چقدر عالی بود بی نظیر بود نمیدونم این مقالات را دقیقا چه مینویسه خود استاد یا گروهش. تا اسم ببرم و ازش تشکر کنم بهرحال از نویسنده واقعا ممنونم چقدر خوب این قوانین را درک کرده. خوش بحااش