کلیپ انگیزشی شماره ۳ | استاد عباس منش - صفحه 14 (به ترتیب امتیاز)

1365 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    سعید صادق زاده گفته:
    مدت عضویت: 1181 روز

    سلام بر استاد مهربان

    درود بر دوستا خوبم

    چقدر این فایل عالی بود

    از خودم بپرسم که چقدر از خواسته های من محقق شده است

    فقط باید قدم های کوچک بردارم اما با متوالی شدن این قدم ها به آرزوهای بزرگ خودم خواهم رسید

    من اگر حرکت کنم همه چیز برایم عالی می شود

    حتی با شروع کردن خواندن روزی یک صفحه کتاب

    ایمان داشته باشم موفق خواهم بود

    دنبال چیزهایی باشم که به آن علاقه دارم

    برای رسیدن به خواسته ها و اهداف خودم تلاش کنم و دنبال حرکت باشم

    من باید تصمیم بگیرم

    دلیل برای رسیدن به خواسته های خوددم داشته باشم

    بجای اینکه ابزار باشم برای رسیدن دیگران خودم پله موفقیت و تری باشم برای خودم

    من به دنیا آمده ام تا خوسبخت باشم

    من به دنیا آمده ام با به خواسته ها و اهداف خودم برسم

    من در این دنیا آمده ام که بهترین خودم باشم

    واقعا فایلی عالی و پر از نکته بود

    ممنونم استاد جان

    سپاس از خدای خوب خودم

    سپاس از خدای فراوانی ها

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  2. -
    سیده مینا سیدپور گفته:
    مدت عضویت: 1591 روز

    به نام خداوند بخشنده ی مهربان

    سلام به استادعزیزم سلام به مریم بانوی مهربانم

    وسلام به تک تک دوستانم

    روز هشتم تحول زندگی من

    باور همین دوجمله که هیچ دشمنی بیرون از تووجود نداره، وهیچ دوستی بیرون از تو وجود نداره، خودش باعث میشه که آدم تمام مسئولییت حال واحوالش رو به عهده بگیره،

    واقعا اگه من به خودشناسی رسیده باشم و افکار واحساساتم رو به خوبی بشناسم حتی حواسم به عملکرد جسمم هم باشه، ومتوجه باشم درونم چی میگذره، خودم رو درک کنم بپذیرم ودر مواقع درد ورنج خودم رو درمان کنم به موقعه و موقعه شادی ونشاط اون احساسات نابم رو باهرکس وهرچیزی که باهاش در ارتباطم باکل جهان به اشتراک بذارم، دیگه چه قدرتی بیرون از من می تونه روی من تاثیر بذاره؟!

    ولی خب اینا تو حرف قشنگه وتو عمل سخت، چون سالها تحت تاثیر اونچیزهایی که وارد ذهنم شده وروح وروانم واحساساتم باهاش درگیر بوده واونا رو پذیرفته وشده باوری قوی توی وجودم، حالا خیلی سخت بخوام به خودم بقبولونم که همه چیز دست خودمه، واین من هستم که صاحب اختیار افکار واحساساتم هستم..

    بارها شده برام درگیری ذهنی به وجود اومده ،مثلا یکی از عزیزانم حرفی زده، قضاوتی کرده در موردم که سخت آزرده شدم، به اومدم به خودم گفتم خب ازش چه توقعه ای داری؟ اون شخص هم مثل گذشته ی تو ، الان توی نااگاهی ونادانی داره به سر میبره، یادت باشه توهم یه روزی چنین عادات واخلاقی داشتی، اینهارو که به خودم میگم خیلی آروم میشم، وسعی میکنم که کانون توجه ام رو بذارم روی مثبتهای اون شخص، یا اشخاص، یا شرایطی که پیش اومده، من از شما استاد عزیزم یاد گرفتم حتی تو بدترین شرایط یه چیز مثبت ازش دربیارم وباهاش انگیزه بگیرم، وباهاش رد بشم اون تضاد، وبارها شده اینکارو کردم و ورق به نفع من برگشت و واقعا اون یه چیز کوچیک مثبتی که من بهش توجه کرده بودم تواون تضاد ویا شرایط بد، برام برکتی عظیم داشته وبه رشد من کمک کرده…

    ویه چیز دیگه که در گذشته نمی تونستم بپذیرم این بود که منم مقصر بودم ومدام مسائل ومشکلات پیش اومده رو مینداختم گردن این واون وشرایط، ولی همین قبول مسئولییت خودم باعث شده به اعمالم به افکارم وبه گفتارم توجه کنم، ببینم چه چیزی در من بوده که انعکاسش شده به وجود اومدن اون موضوع ومسئله که باعث رنجشم شده…

    وقتی سهم خودم رو می پذیرم خیلی آروم میشم، توی گذشته هم این اخلاق رو داشتم مثلا اگه می فهمیدم اشتباه کردم در مورد چیزی یا کسی در صدد جبران برمیومدم تا حالم خوب بشه، ولی خب از من کاری برنمی اومد بیشتر اوقات، چون اون شخص مقابل یا اون اشخاص نه تنها پذیرای عذرخواهی وجبران من نبودن بلکه بیشتر رو برمیگردوندن یا حق به جانب میشدن…

    اما مدتهاست از وقتی خداوند وعظمت وبزرگیشو درک کردم، فقط باخودش حرف میزنم واز خودش هدایت میخوام اینکه به شیوه های ناب خودش مسائلم رو حل وفصل کنه، تا صلح وآرامش وامنیت برقرار بشه توی درون وبیرون من…

    تاوقتی درون من آشوبه من بیرون رو هم پراز آشوب می بینم وجهانم سرار درد ورنج بی نهایته…

    ودرون من با قبول مسئولییت تمام تصمیماتی که میگیرم، و تمام حرفهایی که میزنم وتمام اعمالی که انجام میدم، به ارامش میرسه، چون هم درد در درون منه هم درمانش…

    واز طرفی یادگرفتم اون بیرون هیچکس دوست من نیست به این معنا که بیاد ومنو از رنجها نجات بده، مشکلات منو حل کنه، ویه جورایی منو خوشبخت وسعادتمند کنه، حتی پدرومادر ادم که نزدیکترین فرد هستند به ما، از جایی به بعد دیگه حتی مهرو محبت و آغوش وامنیت وجود پدرو مادر هم نمی تونه حس ارامش وخوشبختی رو به ادم بده، واینها همه نشون دهنده ی اینه که من فقط وفقط باید به منبع خودم وصل باشم، به خداوند…

    دوستی با خداوند ودر تعامل بودن با خداوند تنها راهیه که حس خوشبختی وارامش رو به آدم میده، به قول شما استاد عزیزم اون حس خوشبختی که توی بندرعباس توی اون شرایط مالی داشتید بی شک برابری میکرد با حس خوشبختی که توی فلوریدا توی اون خونه ی 8 اتاقه 550 متری با اونهمه امکانات، شایدم چه بسا اون حس ارامش وخوشبختی که توی بندرعباس بهش دست پیدا کرده بودید بعد دوستی وعشق ومودت با خداوند از الان هم که توی بهترین شرایط از هر نظر هستید خصوصا مالی بیشتر وبیشتر بوده…

    من این حسو باتمام وجودم درک میکنم، چون هم تو شرایط مالی بسیار بد بودم وهم توشرایط مالی بسیار عالی از هرجهت، هم توی بهترین شرایط عاطفی بودم وهم توشرایط بد عاطفی، ولی فقط وفقط یه چیز بهم حس خوشبختی وارامش وامنیت داده همیشه،اونم دوستی وعشق ومودتی بوده که بین خودم وخداوند برقرار بوده، گاهی این اواخر انقدر احساس خوشبختی داشتم که هرکسی منو میدید انقدر تعجب میکرد خصوصا افراد خانوادم که به زبون میاوردن چطور می تونی انقدر در ارامش باشی و امنیت و شادی، در صورتیکه مثلا ازدواج دومت باشکست رو برو شده، مثلا الان تو خونه ی اجاره ای هستی، مثلا کارو درآمدت اوکی نیست و….

    ولی من چون از قوانین جهان هستی اگاه شده بودم چون میدونستم هرشری وبدی بوده از سمت خودم بوده واز خداوند فقط بهم خیر رسیده وخوبی، چون میدونستم پا در مسیری گذاشتم که به شرط ایمان وتوکل، به شرط درستکاری وصداقت، به شرط پاکی دل، دیگه دنیام بهشته، خب دیگه چه دلیلی برای غمگینی من وجود داشته یا وجود خواهد داشت؟!

    وقتی من باخودم وبا جهانم در صلح هستم دیگه چی از بیرون می تونه منو آشوب کنه؟

    الان که دارم این دیدگاهو می نویسم، هنوزم به واسطه ی عادات قدیمی وته مونده ی باورهای اشتباه توی ذهنم گاهی یه استرس وآشوبی به پا میشه، ولی من دیگه ابزار دارم، من راهکار دارم، تمرین اهرم رنج ولذت، وبه محض انجامش ومرورش فقط توی چند دقیقه توی ذهنم، موضعه ام تغییر میکنه، اگه دراز کشیدم بلند میشم راه میرم، اگه شرایطش بود دوش میگیرم میرم پیاده روی، میرم خرید حتی گرفتن دوتا نون از نونوایی ، میام سایت و……

    ومدام فایلهای شما رو گوش میدم بی وقفه وپشت سرهم، واجازه نمیدم دیگه مثل گذشته شرایط بیرونی روی من تاثیر بذاره وحاکم زندگی من باشه…

    من فهمیدم در گذشته خودم بودم که به خودم ظلم میکردم، وحالا که یاد گرفتم خودم رو دوست داشته باشم جهان هم با من در صلح ودوستی هست واگر جایی کسی چیزی برخلاف من باشه وبرضد من، من اونهمه دوستی وعشق ومودتی که ازسمت جهان به سمت من جاری وساری هست رو نادیده نمی گیرم بچسم به این تضاد کوچیک یا بی اهمییت …

    چون این تنها راهشه هیچ راه دیگه ای وجود نداره، فقط وفقط باید تمرکز کنیم روی مثبت ها تا حالمون همیشه خوب باشه، ذوق کردن و شادی کردن و سپاسگزار بودن سلاحی قوی در برابر درد ورنج و ناراحتیه، که اتفاقا باید همیشه باهامون باشه وازمون دورش نکنیم، چه سلاح ارزشمند ودر دسترس و بی هزینه ای!!!!!

    وقتی اینهمه نعمت وخوبی وخیر هست که بشه بابتش شادبود وسپاسگزار

    الهی هزاران بارشکر الله مهربان رو که مارو در مسیر خیرو خوشی قرار داده وهمواره هدایتمون میکنه تا در این مسیر انشالله ثابت قدم باشیم

    انشالله هممون در پناه امن خداوند باشیم هرلحظه وهمیشه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  3. -
    محمد باقر حسن نژاد گلوسالاری گفته:
    مدت عضویت: 827 روز

    سلام سلام

    چقدر استاد رو تحسین می‌کنم بابت این همه اعتماد بنفس و خود باوری . بسیار بسیار عالی بود .

    چه نکات مهمی یاد گرفتم از فایل رو هشتم

    مثلا متوجه شدم که :

    باید هدف داشته باشم . تصویر سازی کنم تا به واقعیت بپیونده . آهسته آهسته قدم بردارم و فقط تکاملی رو به جلو برم . از همین جا شروع کنم خداوند باقیشو میزاره سر راهم . من لیاقت رسیدن به اهدافم رو دارم . تنها چیزی که میخوام ایمان و اراده است . باید کانون توجه ام رو به اهدافم بدوزم . هر روز بهتر و بهتر میشم . من متفاوت هستم . من زندگی عالی رو میخوام در همه چیز . من مسولیت همه کارهامو می‌پذیرم و حرکت میکنم . از همه چیز درس میگیرم و در مسیرم استفاده میکنم . با  تضاد ها راهمو پیدا میکنم . احساساتمو کنترل میکنم و ادامه میدم .

    من خدا رو دارم و خیالم راحته چونکه اون قدرت مطلقه . تنها روی خدا حساب میکنم و همون برام کافیه . خودمو وفق یادگیری میکنم . من به خودم ثابت میکنم که لایق و ارزشمندم. 

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  4. -
    احمد فردوسی گفته:
    مدت عضویت: 1488 روز

    به نام الله هدایتگر

    سلام استادعزیزم

    سلام دوستان خوبم

    این فایل نشونه امروزمن بودوساعت نزدیک به 4صبح نشانه روزدم وچندبارگوش کردم وفبلاهم چندبارگوش کردم والان دارم کامنت میزارم

    امروزبعدازاین که ناهارخوردم خوابیدم وبعدبیدارشدم خواب عجیبی دیدم وگفتم به شماهم بگم

    خواب دیدم توشب دارم رانندگی میکنم توی یک جاده اسفالت وبعدیک دفه جاده خاکی شدومن ترسیدم برم جلوگفتم بزارفردابشه بعدبرم

    بعداومدم برگردم نمیدونم دونفربودنداومدندمن روگرفتندویک بلایی سرمن اوردندومن دادمیزدم که یکی بیادمنونجات بده بعددیدم یکی داره میادولی پاش لیزخوردتوکوه وبعدافتادوسرش خوردبه سنگ وهمون جافوت کرد

    این خواب واقعاعجیب بود

    وقتی میترسی وحرکت نمیکنی واگرهدف مشخص نداشته باشی ازبین میری وهیچ کس هم نمیتونه نجاتت بده وتنهاخودت میتونی خودتونجات بدی نه هیچ کس دیکروهیچ کس تاثیری توزندگی تونداره

    یعنی این خواب به من گفت اگه پاروترس هات نزاری نابودمیشی وهیچ کس هم نمیتونه نجاتت بده

    استادواقعاتوکی هستی

    خودخداهستی کی هستی

    استادمن عاشقتم

    این نشانه برای من اومدومن هم بعدازناهاراین خواب رودیدم ویک نشانه ای محکم تربرای من شدکه حرکت کنم برای کسب وکارم وایده هارواجراکنم وگرنه نابودمیشم

    بایدقوی باشم وضعیف هاتوجهان جایگاهی ندارند

    بایدصبح زودتربیداربشم وشب هادیرتربخوابم وهدف مندترزندگی کنم

    بایدتمریناتی روبرای خودم ایجادکنم درراستای رسیدن به اهدافم

    وقتی حرکت کنی هدایت هاشرایط وادم هاودستان خداوندوامدادهای غیبی به سراغت میان

    بیایم بهترزندگی کنیم وجهان راجای بهتری برای زندگی دیگران کنیم

    شادوموفق باشید

    احمدفردوسی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    گزارش نقض قوانین سایت
  5. -
    علیرضا نظری78 گفته:
    مدت عضویت: 2905 روز

    سلام و درود بر استاد عباس منش عزیز و سرکار خانم شایسته عزیز

    درود بر همه همسفران عزیزم

    ایستگاه هفتم روزشمار تحول

    قبل از هر سخنی سپاس گزار خداوندم که اینجا هستم و رزق آگاهی روزانه ام را از این فایل دریافت کردم.

    استاد عزیز ،همسفران خوبم من اعتراف می کنم که به شدت سهل انگار ، توجیه گر و بهانه تراش بودم شاید همه اینها برمی گردد به اینکه من دردو سالگی مادرم رو از دست دادم و طبیعتا کلی حمایت و دلسوزی ناسالم دریافت کردم ، هر کسی از راه رسید دست نوازش بر سرم کشید و گفت طفلک یتیم!!!!!!!!!

    اینها باعث شد از من شخصیتی ضعیف ،متکی به غیر ، وابسته و قربانی شکل بگیرد .

    سالها تلاش می کردم کارهای پردرآمد داشتم ولی!!!!

    دریغ از پیشرفت ، همیشه می گفتم اگه شانس داشتم که یتیم نمی شدم ، تمام شکستها رو ربط میدادم به این مسائل :

    اگه مادرم زنده بود، اگه پدرم ازدواج نمی کرد ،اگه ،اگه اگه و نهایتا می گفتم اگه خدا می خواست من به جایی برسم مادرمو نمی برد

    هیچ وقت نپذیرفتم که خودم هم در این شکستها سهمی دارم خودم رو برگی می دیدم که اسیر پنجه بی رحم باد شده و چاره ای نداره جز تسلیم .

    وچه حس بد و وحشتناکی است که فکر کنی هیچ کاری از تو ساخته نیست.

    و البته لذت بخش ترین لحظه عمرت زمانی است که احساس می کنی تو حاکم سرنوشت خودت هستی.

    اوایل که با این مباحث آشنا شدم خیلی گارد داشتم اصلا نمیپذیرفتم ،پس خدا چی؟ خواست خدا چی میشه ؟ مگه من چکاره ام که رو حرف خدا حرف بزنم و……. هزار توجیه به ظاهر منطقی دیگه

    ولی به یک نکته پی بردم و اون هم اینکه خدا خیلی منو دوست داره اصلا همیشه به خودم میگم خدا کار و زندگیش رو ول کرده چسبیده به تو،چرا؟?؟؟؟؟

    چون بارها بیراهه رفتم منو برگردوند ،بارها بی خیال همه چیز شدم منو برگردوند هر بار هم به یک نحو

    استاد عزیزم اینکه الان دارم کامنت مینویسم فقط لطف خودشه ، اصلا اون میگه و من می نویسم والا من اینقدر که تو خواندن کامنت بقیه و نوشتن کامنت مقاومت داشتم که فقط خودش میدونه .

    ببینید من چند ساله تو سایت عضوم ، ولی کامنت ننوشتم .

    خدایا شکرت که اینجام ،خدایا شکرت که اگه بازیگوشی می کنم و دستم رو از دستت می کشم بیرون دوباره منو هدایت می کنی ،خدایا شکرت که کمکم کردی بپذیرم تنها کسی که میتونه کمکم کنه خودم هستم .

    خدایا هدایتم کن ، خدایا حمایتم کن، خدایا حفاظتم کن آمین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  6. -
    محدثه آزاد گفته:
    مدت عضویت: 1316 روز

    سلام استاد عزیزم وومریم عزیزم با نوشته ی فوق العاده ای ک برای این فایل نوشته اید

    استاد این فایل خداستتت

    معرکست

    تصمیم گرفتم ک دانلودش کنم و هر صبح ام رو با این کلیپ شروع کنم چون فوق العادست

    اصلن حسابی تکون میده آدم رو

    آره استاد من ب این دنیا نیومدم ک بدبخت باشم و بدبخت بمیرم

    آره استاد من یه بار ب دنیا میام و باید جوری زندگی کنم ک ب خودم افتخار کنم تا خدا هم ب من افتخار کنه

    چ روز هایی ک مث آدم کوکی از خواب بیدار میشدم و میرفتم سر کار و هروز مث دیروز و هر روز بد تر از دیروز

    و هر بار تضاد و تضاد و این تفاوت فرکانسی با آدم ها

    منو دیوونه کرده بود

    شاکی از زمین و زمان بودم

    متنفر از دین و قرآن بودم

    متنفر از شهر خونه و خانواده و دوست بودم

    اولین بار با شکر گزاری آشنا شدم

    اصلن برام خنده دار بود

    برای چی باید شکر گزاری ام کنم

    این خدا چقدر پروعه مگ ب من چی داده ک بخوام ازش سپاس گزاری کنم

    یادمه یه روز یه دفترچه برداشتم و گفتم پنج تا چیز مینویسم بابت داشته هام

    بخدا ک یکی هم ب زور می‌نوشتم

    اصلا چشمام نمی‌دید

    ولی من از اون آدم رسیدم ب این آدم الان بسیار شاکرم

    بسیار ورودی مالی ام افزایش پیدا کرده

    از روابط مسخره ای ک داشتم خارج شدم

    بیشتر وارد دل ترس هام میشم

    من اصلا رابطه صمیمی با بابام ندارم

    بابام آدم جدی و متعصبی هست

    باورت نمیشه استاد امروز رفتم یه پیراهن خوشگل برای روز پدر خریدم و جرات نمیکردم بهش بدم و اصلا صد بار ب خودم گفتم ولش کن میرم پسش میدم ب خودم میگم بی خیال بابا من ک توی این فضاها نیست و اینا

    بعدش دیگ کادو گرفتم اومدم خونه بخدا دستام میلرزید از احساس و کار غریبه ای ک میخواستم انجام بدم

    بعدش گفتم الان این یه ترسه باهاش رو برو شو و در لحظه کادو رو برداشتم و فرصت ب ذهنم توی اون لحظه ندادم ک منو بترسونه

    سریع کادو رو برداشتم و رفتم پیشش گفتم بابا روزت مبارک و بوسیدمش

    بابام هنگ کرده بود

    خخخخخخ

    خودمم ایقد دستام میلرزید سریع کادو رو دادم و دیدم همه خانواده خواهرام و مامانم و داداشم کف بر شده بودن

    و بعدش بابام پیراهن رو دید خیلی خوشش اومد لبخند زد

    و من خیلیییییی خوشحال شدم ک یه قدم پا گذاشتم روی یکی از ترس هام

    این رو ب عنوان یه فکت برای خودم نگه میدارم

    و خیلی جالب بود همون لحظه یه چیزی یاد گرفتم

    از لحظه ای ک تصمیم گرفتم به تصمیمم فرصت ندادم عملی اش کردم

    اصلا فرصتی ب نجواهای ذهنی ام ندادم

    خلاصه استاد دمت گرم عاشقتم

    اون محدثه درون گرا داره تغییر میکنه

    و از کامنت گذاشتن لذت میبره

    استاد این یکی از سخت ترین کارهای زندگیم بود

    ولی انجام دادنش خیلییی لذت بخش بود

    الان ک فکرشو میکنم قند توی دلم آب میشه

    چون پا گذاشتم روی ترس هام

    من قبلا تا پای انجام دادن این تصمیماتم میرفتم ولی بعدش ترسم محکم منو می‌مینشوند سر جام

    عاشقتم استاد خفنم

    میخوام جا پای شما بزارم و زندگی ام رو عوض کنم

    آخه استاد بهتر از شما از کجا بیارم من

    عاشقتم استاد جذابم و مریم خوشگلمممممم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  7. -
    صدف گفته:
    مدت عضویت: 541 روز

    به نام خالق زیبایی ها

    روز هشتم سفرنامه

    خدایا شکرت بابت یه روز عالی دیگه از این سفر

    خداروشکر میکنم بابت تمام بهبود ها تغییری که توی شخصیتم ایجاد شده خیلی به نسبت گذشته

    آدم مستقل تری شدم به صلح بیشتری با خودم رسیدم منی که که کامنت گذاشتن برام سخت بود در عرض چندسال عضویت فقط 6 تا کامنت گذاشته بودم الان که سفرنامه رو شروع کردم در عرض 8 روز این 11 امین کامنته که گذاشتم خدا روشکر الان 2 روزه که ساعت 6 و نیم صبح بیدار میشم میشینم روی خودم کار میکنم

    با همون اهرم رنج و لذتی که گفتین اولش سخته

    برام بیدار شم بعد میگم ببین یه عمر خوابیدی چه

    دستاوردی داشتی اگه بخوابی بهتره یا بیدار بمونی در عوضش زندگیت در تمام جنبه هاش تغییر کنه محل زندگیت عوض بشه ثروت و فراوانی وارد زندگیت بشه کدومو میخوای بعد دیگه بلند میشم

    استاد همیشه میگن واقعا ارزششو داره کار کردن روی خودتون

    زندگیتون

    در تمام جنبه هاش تغییر میکنه امیدوارم که خدا کمک کنه متعهدانه توی این مسیر بمونم و ادامه بدم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  8. -
    javad aghaahmadi گفته:
    مدت عضویت: 3508 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سوره طه

    قَالُواْ یَٰمُوسَىٰٓ إِمَّآ أَن تُلۡقِیَ وَإِمَّآ أَن نَّکُونَ أَوَّلَ مَنۡ أَلۡقَىٰ(۶۵)

    گفتند: «اى موسى! آیا تو اول مى‌افکنى، یا ما کسانى باشیم که اول بیفکنیم‌؟!»

    قَالَ بَلۡ أَلۡقُواْۖ فَإِذَا حِبَالُهُمۡ وَعِصِیُّهُمۡ یُخَیَّلُ إِلَیۡهِ مِن سِحۡرِهِمۡ أَنَّهَا تَسۡعَىٰ(۶۶)

    گفت: «شما اول بیفکنید!» در این هنگام طنابها و عصاهاى آنان بر اثر سحرشان چنان به نظر مى‌رسید که حرکت مى‌کند!

    فَأَوۡجَسَ فِی نَفۡسِهِۦ خِیفَهࣰ مُّوسَىٰ(۶٧)

    موسى ترس خفیفى در دل احساس کرد!

    قُلۡنَا لَا تَخَفۡ إِنَّکَ أَنتَ ٱلۡأَعۡلَىٰ(۶٨)

    گفتیم: نترس! تو مسلّماً برترى!

    ———————————————————-

    به نام خداوند جان.

    الهی به امید تو

    سلام به استاد عباس منس عزیزم و استاد شایسته مهربانم و تمام خانواده توحیدی من که عاشقانه دوستتون دارم

    این فایل نشونه امروز منه به تاریخ 1403.06.27

    همیشه تو زندگیم وقتی هدفی رو برای خودم در نظر می‌گرفتم یهو متوجه می‌شدم که کلی زمان گذشته و من هیچ کاری براش نمی‌کردم. مثلاً پیش میرفتم و اصلا اون هدف فراموش میشد و یهو مثلاً سه ماه گذشته بود و به یه تضادی بر میخوردم و اون وقت متوجه می‌شدم که ای بابا من هیچ کاری براش نکردم. همیشه این حسرت تو دلم بود که الان اگه اقدام کرده بودم تو اون سه ماه مطمئنا خیلی جلو بودم و چه بسا که اصلا به هدفم رسیده بودم.

    خلاصه که هیچ کاری براش نمی‌کردم.

    همه ما بارها برامون اتفاق افتاده یهو به یه دفتری بر میخوریم و یا به یه فایلی تو کوشیمون که مثلاً عید فلان سال نوشیتیم و تعهد دادیم که باید به این هدف برسیم اما همیشه عقب می افتادیم و هیچ کاری براش نمی‌کردیم و حسرت میخوردیم.

    برای منم مثل همه همیشه همینجوری بود. شاید خیلیم از دیگران عقب تر بودم.

    امروز که داشتم این فایل و نگاه میکردم دیدم چقدر بدون هدف زندگی کردم. چقدر روزاییو گذروندم که فقط تموم بشه. چقدر مشکلات تو زندگیم داشتم که اصلا به یاد خدای بی نهایت مهربونم هم نبودم.

    اما حالا اینجام. با یه اسلحه به اسم توحید. اینبار دیگه دفعه های قبل نیست. اینبار دیگه اومد بترکونم.

    اینبار یا به هدفم میرمسم یا میمیرم. بله اینبار با گندمون اومدم. با بزرگم اومدم. با خدا اومدم. نشستم رو شونه هاشو دارم جلو میرم. اینبار دیگه رد خور ندارد.

    دیدی وقتی بچه ها با یکی که بزرگ تره از خودشونه دعوا میکنن و کتک می‌خورم میگن الان میرم به بابام میگم یا به داداش بزرگم یا فلان دوستم که بزرگ تره میگم بیاد بزنه تورو ؟

    منم الان رفتم بزرگمو آوردم. خدای خودمو آوردم. اینبار دیگه از این خبرا نیست

    این تو بمیری از اون تو بمیریا نیست. اینبار دیگه اومدم کارو یه سره کنم. خدارو آوردم . حالا ببینم کدوم شیطونی می‌تونه جلوی خدا وایسته؟ یعنی کار تمومه.

    چند روز پیش داشتم جلسه 6 قدم اول دوره بزرگ دوازده قدم رو می‌دیدم. که استاد درباره هدف گذاری دارن حسابی توضیح میدن. چقدر این قدم جذابه. خودش یه دورست.

    تو این قدم استاد میگن که همیشه ما اهدافی رو برای خودمون در نظر میگیریم که مثلاً پنج سال زمان می‌بره تا بهشون برسیم و یا مثلاً تا به حال یه دوچرخه نداشتیم و حالا هدفمون اینه تا آخر سال یه ماشین چند میلیاردی داشته باشیم. خوب این مشخصه که شدنی نیست.

    حالا باید چیکار کنیم :

    باید بیایم اول از کوچیکا شروع کنیم. مثلاً یه هدف یک ماهه رو پیدا کنیم به بیایم تقسیمش کنیم به چهارتا هدف یک هفته ای و سعی کنیم به اون اهداف کوچیک برسیم. همین باعث میشه هم عزت نفسمون بره بالا و هم باورمون بشه که بله شدنیه. حالا بریم سراغ اهداف بزرگ تر .

    راستش من این کلیپ رو خیلی وقت پیش دیده بودم و دیگه ندیده بودم.

    چقدر انگیزه عالی میده. دانلودش کردم تا هر روز این کلیپ زیبارو ببینم.

    استاد اول کلیپ میگم آیا این همون زندگی که میخواستی؟؟؟

    این سوال رو من هر روز در تمام دوران زندگیم از خودم پرسیدم و هر بار جواب نه بود. هر روز نه بود خیلی وقتا سعی میکردم کاری برای درست شدنش انجام بدم و خیلی وقتام بی خیال از کنار این سوال می‌گذشتم.

    اما الان اگه بخوام صادقانه جواب بدم نه. نبود. از هیچ نظر نبود. چون من خدارو گم کرده بودم. چون من داشتم روی قدرت مردم حساب میکردم. چون من پیش هر کسی سرم رو خم کرده بودم جز خدا.

    اما حالا سرم رو فقط جلوی خدا خم کردم و زندگیم رو سپردم به خدا . همین چند روز گذشته دارم میبینم که چه تغییراتی داره رخ میده. چقدر دل آدمها نرم شده برای من.

    خدایا شکرت. تو تنها قدرت روی زمینی و ولی و سرپرست منی و من بنده توام. من زندگیم رو میکنم توام خداییت رو بکن. من ضعیفم و تو قویترینی‌. دمت گرم.

    هدف امسال من رسیدن به آزادی مالی هست.

    اسم امسال رو گذاشتم سال رسیدن به آزادی مالی و میدونم حالا که قدرت خداوند رو پشت خودم دارم به سادگی تمام اون اهداف تیک میخوره و من با قدرت میرم جلو.

    من حرکت میکنم و حمایت خداوند رو دارم. من روی شونه خدا نشستم و حالا دارم پر قدرت پیش میرم. خدایا شکرت.

    امروز همون روزیه که من قدرت رو دادم دست خداوند و منتظر هدایت های خداوندم تا در این مسیر من رو هدایت کنه تا چه کاری رو انجام بدم .

    بچه ها نمی‌دونید از دیروز چه معجزاتی رو تجربه کردم . دله آدمها نرم شده. همه انگار همه کاراشونو ول کردن و اومدن که به من خدمت کنن. همه ابراز علاقه میکنن به من . اما من می‌دونم تنها دلیلش اینه که من هم مثل ابراهیم با باور قلبی گفتم خدا تسلیم توام. هرچی تو بگی.

    هر چی بگی من فقط میگم چشم. بگو بمیر میمیرم، بگو فلان کارو کن میکنم، تو هر چی بگی من میگم چشم خدا. بگی پاشو همین الان بورو فلان کارو بکن نمیگم چرا. میگم چشم.

    به قول اون کلیپه: تو منو امتحان کن

    خدای مهربونم شکرت که دارمت. شکرت که دوباره پیدات کردم. شکرت که قبولم کردی و بهم اجازه دادی دوباره شروع منم. دوباره عبادتت کنم، دوباره حال خوب صحبت کردن با تو رو تجربه کنم، دوباره صلات کنم، خدایا من به خودم ظلم کردم و حالا میخوام فقط به خودم خوبی کنم.

    خدایا من به هر خیری که از سمت تو به من برسه بی نهایت فقیرم. تو هدایتم کن.

    مرسی از همه دوستانم که همیشه خوندن کامنت هاتون بهم انگیزه بی نهایت میده.

    دیشب داشتم کامنت های سعیده جان شهریاری رو میخوندم. کلی اشک ریختم با کامنت هاش. کلی با خدا صحبت کردم . این کامنت های شما غوغایی می‌کنه درون من.

    استاد ازت واقعا سپاسگزارم که این فضای توحیدی رو برای ما ایجاد کردی تا توش بتونیم مثل غار حرای حضرت محمد با خودمون خلوت کنیم و ورودی های رو به خودمون بدیم که هیچ جایی پیدا نمیشه.

    دمتون گرم و در پناه الله یکتا شاد و سلامت و ثروتمند در هر دو جهان باشید.

    دوستون دارم

    —————————————————————-

    سوره احزاب

    قُل لَّن یَنفَعَکُمُ ٱلۡفِرَارُ إِن فَرَرۡتُم مِّنَ ٱلۡمَوۡتِ أَوِ ٱلۡقَتۡلِ وَإِذࣰا لَّا تُمَتَّعُونَ إِلَّا قَلِیلࣰا(١۶)

    بگو: «اگر از مرگ یا کشته‌شدن فرار کنید، سودى به حال شما نخواهد داشت؛ و در آن هنگام جز بهرۀ کمى از زندگانى نخواهید گرفت!»

    قُلۡ مَن ذَا ٱلَّذِی یَعۡصِمُکُم مِّنَ ٱللَّهِ إِنۡ أَرَادَ بِکُمۡ سُوٓءًا أَوۡ أَرَادَ بِکُمۡ رَحۡمَهࣰۚ وَلَا یَجِدُونَ لَهُم مِّن دُونِ ٱللَّهِ وَلِیࣰّا وَلَا نَصِیرࣰا(١٧)

    بگو: «چه کسى مى‌تواند شما را در برابر ارادۀ خدا حفظ کند اگر او بدى یا رحمتى را براى شما اراده کند؟!» و آنها جز خدا هیچ سرپرست و یاورى براى خود نخواهند یافت.

    خدایا هزاران بار شکرت.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  9. -
    فهیمه زارع گفته:
    مدت عضویت: 2982 روز

    بنام خداوندی که نزدیک هست واجابت می‌کند درخواست درخواست کننده را ،بنام اوکه هر چه دارم از اوست

    سلام ودرود فراوان به استاد عزیزم ومریم بانوی مهربان ودوستان الهی ام

    خدایا توراهزاران هزار بارشکر وسپاس به خاطر امروز واین فرصتی که در اختیارم قرار دادی

    خدایا توراهزاران هزار بارشکر وسپاس بخاطر هدایتم به این مسیر توحیدی وحضورم در این مکان الهی

    خدایا توراهزاران هزار بارشکر وسپاس بخاطر وجود اساتید توحیدیم ودوستان الهی ام

    کلیپ انگیزشی شماره 3

    خدای من با اینکه بارها این کلیپ 6 دقیقه ای را گوش داده بودم ولی امروز متفاوت تر از همیشه بود 6 دقیقه ولی با یه دنیا آگاهی،آگاهیهایی که با درک وعمل کردن به آنها به سعادت وخوشبختی میرسم هم در این دنیا وهم در آن دنیا

    در این فایل از داشتن اهداف وخواسته هایی واضح ومشخص گفتید از قدرت تجسم که هر لحظه در تجسمم لحظه پایانی را ببینم وباور کنم که به خواسته هایم می رسم که اگر باور کنم اتفاق می افتد

    در مسیر رسیدن به هدفم لازم نیست کار عجیب وغریبی انجام بدم فقط کافی است متعهد باشم وهر روز یک قدم کوچک جهت رسیدن به آن هدف بردارم ،من می‌تونم اهدافی بزرگ داشته باشم(بزرگ فکر کنم )ولی در طول مسیر حواسم به قانون تکامل باشد وهر روز یک قدم کوچیک جهت رسیدن به هدفم بردارم ویادم باشد که این قدمهای کوچیک متوالی مرا به خواسته ام می رساند

    تنها کسی که می تونه جلوی من را بگیرد خودم هستم چون هیچ دشمنی بیرون من وجود ندارد وتنها کسی که می تونه به من کمک کند خودم هستم چون هیچ دوستی بیرون من وجود ندارد چون فقط خودم هستم که خودم وشخصیت خودم را می‌شناسم پس این خودم هستم که با بهانه ها وترسهای واهی ونگرانی های الکی جلوی پیشرفت خودم را میگیرم وخودم هستم که با توکل به خداوند وامید داشتن وحرکت کردن می تونم به خودم کمک کنم

    همین الان بهترین زمان برای شروع هست وتمام چیزهایی که من نیاز دارم همین الان دارم که اگر منتظر مهیا شدن شرایط شوم هیچ موقعه این اتفاق نمی افتد من باید با توکل بخدا حرکت کنم واگر از همین امروز شروع کنم همه چیز خوب وعالی پیش می رود وشرایط فراهم می‌شود پس از همین امروز شروع کنم

    روزی 1 صحفه کتاب بخونم ،30 دقیقه پیاده روی کنم ،20 دقیقه مناجات کنم‌

    من همین الان هم فوق‌العاده وبی نظیرم من بهترینم ومی دانم اگربه جای بهانه تراشی وتوجیه کردن ، تا به حال با ایمان حرکت کرده بودم خیلی چیزهای فوق‌العاده را بدست میاوردم

    افرادی که خودشان را باور ندارند حرکت نمی کنند اینها خدا را باور ندارند وایمانشان را از دست داده اند شغلی دارند که اصلا دوستش ندارند ولی چون ایمان ندارند چون ترس دارند قدمی در مسیر شغل مورد علاقه خود بر نمی دارند ،اینها دوستانی دارند که باعث ضعفشان می‌شود ولی چون برای خود ارزش قائل نیستند چون ازجایگاه خودشان خبر ندارند به این روابط سمی ادامه می دهند

    وقتی من هدفی ندارم تا براش حرکت کنم یعنی باسرعت هر چی بیشتر دارم روحیه ام را نابود میکنم

    وقتی هدفی دارم وصبح ها زودتر بیدار میشوم وشبها دیرتر می خوابم آن موقعه هست که طعم یک زندگی واقعی را می چشم در غیر اینصورت یک مرده متحرکم که فقط نفس می کشم

    استعدادهای بیشتری در درونم شکوفا می‌شود وقتی به هرکدام از اهدافم می رسم به قدرت‌هایی در درونم پی میبرم که نمی دونستم آنها را دارم

    شخصیتم با رسیدن به اهدافم تغییر می‌کند به قدرت‌های خودم پی میبرم واعتماد به نفس وانرژی بیشتری میگیرم برای برداشتن قدمهای بعدی چون همیشه میتونم بهتر از اینی باشم که هستم

    برای اهدافم دلایلی داشته باشم وهرچقدر دلایل بیشتری داشته باشم انرژی بیشتری برای رسیدن به اهدافم پیدا میکنم

    اگر از وضعیتم راضی نیستم یادم باشد این موضوع هیچ ربطی به دولت ،شرایط خانواده، رئیس وکارمند نداره این فقط بخاطر خودم هست ،چون خودم هستم که در هرلحظه با افکارم ،باورهایم وکانون توجه ام دارم شرایط واتفاقات زندگی ام را رقم میزنم

    اگر برای رسیدن به اهدافم حرکت نکنم آنوقت مجبورم ابزاری بشم تا دیگران به خواسته هایشان برسند

    وجود تضادها وسختی ها در مسیر رسیدن به اهدافم سبب می شوند تا خواسته های من واضح تر شوند ومن باحل هر چالش وتضاد رشد می کنم وبزرگتر می شوم رنج ها ومشکلات دوست من هستند تا بشوند سکوی پرتاب من

    اگر همیشه همه چیز بر وفق مرادم باشد من هیچ وقت حرکت نمیکنم مثل یک مرداب فاسد ومتعفن میشم اما باید مثل یک رود جاری باشم ،جاری باشم وحرکت کنم به سنگها وموانع سرراهم برخورد کنم زخمی بشم اما ناامید نشم ،خسته بشم اما نشینم گریه کنم، افسرده نشم ، عصبانی بشم اما تو خشم باقی نمانم ( احساس بد = اتفاقات بد )

    وباز حرکت کنم نفر آخر شدن خیلی راحته فقیر ،بدبخت ،تنبل بودن خیلی راحته ،اما من بدنیا نیامدم که فقیر باشم بدبخت باشم، ضعیف باشم

    برا خوشبختی وسعادتم از هرلحظه استفاده کنم اصلا مهم نیست قبلا چه کسی بودم از همین الان شروع کنم وهمه چیز را تغییر بدم ویادم باشد هیچ کس غیر از خودم مسئول زندگیم نیست نه پدر ،نه مادر ،ونه دولت ونه هیچ کس دیگه ای (چون خودم هستم که با افکار وباورهایم وکانون توجه ام اتفاقات وشرایط زندگیم را رقم میزنم )

    اولین قدم برای تغییر پذیرفتن تمام مسئولیت زندگیم هست

    اگر بخوام منتظر کسی باشم هیچ وقت به جایی نمی رسم

    وقتی حرکت میکنم نیروهای غیبی به کمکم میان(چون ایمان دارم حرکت میکنم ) شرایط، موقعیتها وآدمهایی که می‌توانند مرا به هدفم برسانند به سراغم میان البته اگر با ایمان حرکت کنم ومنتظر کسی نباشم

    هیچ وقت در دایره راحتی خودم نمانم وهرروز دنبال یه چالش جدید باشم ،یادگیری مهارت تازه ،هرروز کمی بهتر از دیروز باشم کمی صبورتر ،بخشنده تر ،مهربان تر ،با ایمان تر ،

    زندگی ارزشش رو داره من فقط یکبار بدنیا میام طوری زندگی کنم که بتونم به خودم افتخار کنم تا خدا به من افتخار کند ،طوری زندگی کنم که موقعه مرگم حسرت هیچ چیز را نخورم ویادم باشد که هر لحظه ممکن است فرصت زیبای زندگی را از دست بدهم پس هیچ زمانی را به بطالت نگذرونم وطوری زندگی کنم که بعداز مرگم از من بعنوان یک قهرمان یاد کنند کسی که خوب زندگی کرد وزمین را جای بهتری برای زندگی دیگران کرد

    خدایا شکرت…شکرت….شکرت…

    در پناه الله شاد وثروتمند وسعادتمند وسلامت باشید در دنیا وآخرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  10. -
    محمدرضا حسینوندپناهی گفته:
    مدت عضویت: 686 روز

    بنام الله یکتا

    سلام خدمت استادعباسمنش خانم شایسته وهمه همسفران عزیز

    روزهشتم سفرنامه

    روشمارتحول زندگی من

    بایدازخودمون بپرسیم ایا زندگی مون دقیقا همون جایی است که میخواهیم

    چقدرازخواسته هامون محقق شدن

    توزندگی یادبگیریم هدف داشته باشید

    هدف وخواسته های واضح ومشخص

    بایدخودمون رودرموقعیتی ببینیم که به خواسته هامون رسیدیم بایداینقداینکارراتکرارکنیم تاباورکنیم که به خواسته هامون میرسیم

    نیازنیست کارهای عجیب غریبی انجام بدیم

    بایدبزرگ فکرکنیم اما قدمهای کوچیک برداریم

    قدمهای کوچیک اما متوالی ناروبه تواسته هامون میرسونه،تنهاکسی که میتونه جلورشدوپیشرفت ماروبگیره خودماهستیم ،هیچ دشمنی بیرون ازماوجودنداره که بتونه جلو پیشرفت ماروبگیره ویاهیچ دوستی بیرون ازمانمیتونه دست ماروبگیره تاماروبه موفقیت برسونه

    همه شرایط روالان داریم هیچ وقت منتظرنباشیم تاهمه چیزعالی بشه بعدحرکت کنی اگه حرکت کنی همه چیزعالی میشه اگه حرکت کنی همه چیز فراهم میشه اگه ایمان داشته باشی ازهمین الان شروع کن ،روزی نیم ساعت پیاده روی کن،روزی یک صفحه کتاب بتون،روزی بیست دقیقه مناجات کن

    هرروزدنبال یادگیری باشیم،هرروزکمی بهترازدیروزکمی بخشنده ترکمی صبورتر

    خیلیا حرکت نمیکنن پون اوناخودشون راباورندارن اونخداروباورندارن به دنبال رشدوپیشرفت نیستن

    وقتی به خواسته ها میرسیم اعتمادبه نفسمون بالا میره قدرت و استعدادهای درونی مون اشکارمیشه

    چنددلیل برای رسیدن به خواسته هات پیداکن هرچه دلایل بیشتری داشته باشیم انرژی بیشتری برای حرکت پیدامیکنیم

    اولین قدم برای رسیدن به موفقیت پذیرفتن تمام مسئولیت زندگی مون هست

    بایدمثل یک رودجاری باشیم هرروزخودمون رابه چالش بکشیم ،هرروزدنبال یادگیری باشیم ،هرروزدنبال یادگیری یک مهارت باشیم ،وقتی حرکت کنیم نیروهای غیبی به کمکمون میان

    زندگی ارزشش راداره جوری زندگی کنیم که اخر عمری حسرت چیزی رانخوریم

    جوری که به خودمون افتخارکنیم

    جوری که خدابهمون افتخارکنه

    خدایاشکرت خدایاشکرت خدایاشکرت

    باتشکرازهمه.

    درپناه الله شادسالم ،ثروتمند وسعادتمند باشید دردنیا واخرت

    حق نگهدارتون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای: