شکارچی نکات مثبت باشیم - صفحه 14 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/05/abasmanesh-6.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2023-05-23 06:38:052023-05-25 12:32:18شکارچی نکات مثبت باشیمشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام خداوند بخشنده ومهربان خداوندی که مرا خالق زندگیم خودم آفرید
سلام ودرود فراوان به استاد عباسمنش گرانقدر استاد مریم شایسته عزیز ودوستان ارزشمندم
امروز یه اتفاقی افتاد که بی ربط به این فایل نیست تصمیم گرفتم که بنویسم یعنی هدایت شدم به این فایل بنویسم تا هم رد پایی بماند برای بعدها که بخود یادآوری کنم وهم برای ذهن منطقی ام این امر طبیعی و عادی باشه
عصری که آماده میشدم برم فیزیوتراپی صدای کارواش از تو پارکینگ صاحبخانه امان شنیده میشد همسرم گفت کاش ابوالفضل(پسر صاحب خانه) یه آب هم به ماشین ما میگرفت منم گفتم کار نداره که بهش بگو همسرم گفت نه بابا گفتم خدا به دلش میندازه بعد همسرم وسایلم رو برداشت چند تا پله رفتیم بالا گفت من وسایل رو بزارم تو ماشین میام کمکت سعی کن آروم آروم بیای بالاهمینکه همسرم درب خونه را باز کردآقا ابوالفضل گفت آقا رضا ماشین رو دنده عقب بیار من یه آبی بگیرم بهش،همسرم گفت خانم رو باید ببرم تو ماشین گفت خب ایشون بشینند بعد بیا عقب تر یعنی باورتون نمیشه آب که گرفت هیچ تازه از تو پارکینگ بیرون آمد رفت داخل خانه یه بسته تاید آورد ریخت تو تشت که ماشین را آب کف بزنه بعد کارواش بگیره که همسرم گفت دیرمون میشه
بعد من به همسرم نگاه کردم گفتم دیدی خدا چقدر سریع اجابت میکنه مشکل ما اینه که فکر میکنیم خدا فقط کارهای کوچیک رو برامون انجام میده اگر بهش ایمان داشته باشیم وباور به اینکه سریع جواب میده وتوکل کنیم هرچی هم درخواست ما بزرگ باشه خدا از درخواست من بنده بزرگتر وقدرتمندتره
خدایا شکرت بخاطر آگاهی امروزم
استاد جان از شما ومریم جان بی نهایت سپاسگزارم
به نام خدا
سلام به همگی دوستان واستاد عزیزم
شکارچی نکات مثبت باشیم.
بریم سراغ اصل مطلب
من دوست دارم نکات مثبتی که روز شنبه برآم از صبح تا شب اتفاق افتاد رو بنویسم واقعا روز شنبه بهترین روز عمرم وشادترین روز عمرم بود.
صبح که بیدار شدم رفتم در مرغهامون رو باز کردم خداروشکر میکنم هر روز به خاطر مرغهامون که هر روز تخم میزارن.
دوتا از جوجه مرغهامون حالشون بد بود همسرم گفت ماست وسیر رو قاطی کن بده بهشون شاید مسموم شدن چیزی خوردن دخترم رفت از مادر شوهرم گرفت اورد بهشون دادیم اونا رو جدا کردیم
بعدش مستاجر مهربان وعزیزم برنج اضافی که مونده بود از مهمانی دیشب رو برای مرغهامون اورد منم سیر وماست وباهاش قاطی کردم دادم بهشون جوجه مرغها در حد مرگ بودن دیگه امیدی بهشون نداشتم نتیجه رو اخر بهتون میگم
ازین که امروز هم مرغهامون غذا گیرشون اومد خدارو شکر کردم منم برای اینکه محبت ایشون رو جبران کنم هرازگاهی تخم مرغ تازه هدیه میدم .
بعدش دوتا تخم مرغ اصل وتازه وطبیعی رو تو روغن سرخ کردم با سماق خوردم واقعا خوش مزه وعالی بود
بعدش برای دخترم هم درس کردم واونم خورد وازم تشکرکرد با عشق این کار رو براش کردم
یه جوجه غاز خوشگل همسرم از روستا اورده بقیه بچه های غاز تو تخم مردن این یکی زودتر از همه از تخم درومده بود همسرم اورد خونه تا بقیه سراز تخم در بیارن ولی نشد واین جوجه غاز خوشگل مهمان خونه ما شد وما با عشق بهش میرسیم بهش یونجه ودون خوشمزه میدیم میخوره چقدر لحظات عالی وخوب ولذت بخشی رو با جوجه غاز مهربون داریم میگذرونیم فکر میکنه ما مادرشیم همش پشت منو دخترم راه میره ومیدوه با سرعت وقتی پیشش نمی شینیم سرو صدا میکنه وما رو صدا میکنه واقعا حیوانات انرژی مثبت خالص دارن
اونروز بعد پانزده روز جوجه رو بردیم روستا پیش مادرش گفتیم گناه داره همسرم میگفت میره دنبال جوجه بقیه غازها ولی اونا نمیزارن پیششون دلم براش سوخت ولی جوجه ها طورین که پیش هر کی بزرگ شن یا به کسی عادت کنن اونو مادر خودشون میدونن بردیم روستا ولی غازی کوچولو دنبال ما اومد پیش غاز ها ومادرش نرفت اونا رو نشناخت
راستی بچهها غازی ازحرکت ماشین میترسید وحالش بد شده بود چقدر ما خندیدیم سرشو از قوطی دراوردیم دیدیم از ترس داد میزنه گذاشتیم تو کارتن بخوابه هرچی ازین غازی خوشگل بگم کم گفتم
بعد صبحونه تو سایت بودم ومطالب دوستان رو خوندم
ظهر مرغ خوشمزه با کمی برنج پختم عالی شده بود خداروشکر کردم به خاطر غذایی که پختم با عشق ودخترم خیلی ازش تعریف کرد
سریال یانگوم رو گه داره بازپخش میشه رو با دخترم دیدیم چقدر من عاشق این سریال هستم چقدر یانگوم دختر عالی هست وفقط طبق قانون عمل میکنه من عاشقانه وبا دقت روی رفتارهای شخصیت های این داستان تمرکز دارم وچیزهایی که یاد گرفتم رو درین چند سال با قانون تطبیق میدم عشق وعلاقه یانگوم به یادگیری وکسب مهارت عالیه واین دختر خیلی آرام ومثبت ودرستکار هست وعاشق یادگیری وکسب مهارت
بعدش دخترم اومد با یه سطل گفت حدس بزن توش چیه گفتم نمیدونم باز کردم دیدم دو تا جوجه اردک خوشگل همسرم از شنبه بازار خریده بزای اینکه غازی تنها نباشه وبه اونها عادت کنه اولش غازی چند دقیقه اول بهشون نوک زد که همون اول حساب کار دستشون بیاد که این رئیس هست بعدش اردکها اینقدر گرسنه بودن به نوک زدن این توجه نکردن ودر حال خوردن بودن
دخترم گفت بابا گفت زود حاضر بشین میخوایم بریم گردش منم زود دون واب جوجه هارو گذاشتم وزود حاضر شدم خیلی خوشحال بودم غذای همسرم رو هم برداشتم تو راه بخوره
سوار ماشین شدیم مادر شوهر وپدرشوهرم هم بودن سلام کردم بااینکه چند روز بود باهاشون حرف نمیزدم اصلا دیگه ناراحت نبودم
بهشون غذا تعارف کردم یه تکه گوشت مرغ بهشون دادم خوردن
همسرم بنزین زد
به اونم دادم اون کمی عصبانی بود ولی من اینقدر حالم خوب بوداز غر زدنهاش حالم بد نشد وقتی پیش مادر شوهرم از من گله کردقبلا بود میگفتم مادرتو دیدی باز شروع کردی؟
اسپیکر رو روشن کردم واهنگ شاد گذاشتم
پدر شوهرم گرسنه اش بود تخممرغ وگوجه با نون آورده بود داشت میخورد گفت بخورین شما هم گفتم ما خوردیم ساعت سه بود گفت برای شوهرم و زنش لقمه بگیرم گرفتم دادم خوردن بقیه شو خودش خورد
راه افتادیم جاده همهجا سرسبز ورویایی بود هوا گرم بود باد خنک از شیشه بهمون میزد
رسیدیم نزدیک رودخانه ارس یک روستای زیبای با امکانات داره پدرشوهرم با همسرم رفتن یک مغازه قصابی که گوسفنده زنده سر میبرن وگوشت درجه یک واصل داره یه میلیون پول گوشت شد گوشت بره تازه بود یک گوسفند هم بیرون بسته بودن من بهش نون دادم پدر شوهرم حساب کرد پدر شوهرم واقعا دست ودلباز هست
به پیشنهاد من رفتیم کنار رودخانه ارس چقدر زیبا ورویایی بود ومواج چقدر من حسم عالی بود انگار در بهشت بودم انگار هیچ غمی در دنیا من نداشتم مثل بچه ها فقط لذت بردم عکس گرفتم با دخترم واب بازی کردیم
همسرم با پدرش اینا دنبال جایی برای نشستن وهیزم جمع کردن بودن ومادر حال عشق بازی
رفتیم کنار کشتی یک مرد میانسال خوش برخورد ومهربان بود قیمت سوار شدن به کشتی رو پرسیدم با عشق جواب داد
یک دختر زیبا در کنار رود بازی میکرد گفت از مراغه آمدن خیلی دختر خونگرم بود بااینکه سنش کم بود بدون خجالت با من حرف زد از مرد پرسیدم تاکجا اب امن هست ودخترم ومن میتونیم بریم راستش من ترس داشتم برم جلو حتی یه متر چون چند نفر غرق شدن تو رودخانه قبلا
مرده شلوارشو ز بالا ورفت تا دوسه متری داخل آب ومن خیالم راحت شد وبا دخترم رفتیم داخل آب نیم ساعت بازی کردیم
بعد رفتیم دنبال همسرم اینا تا باهام سوار کشتی بشیم
وقتی رسیدیم دیدیم رفته دنبال هیزم مادر شوهرم اینا روی پتو نشسته بودن همسرم اومد گفت اینجا باد میاد برای کباب درس کردن خوب نیس جمع کنید بریم جای دیگه
ساعت پنج ونیم بود رسیدیم یه جای سرسبز پر در درخت وزمین سرسبز ومرزعه یونجه
همسرم اتیش درس کرد منم رفتم کمی توت قرمز یا همون شاتوت خوردم توتها از بس رسیده بودن از درخت پایین میفتادن زمین پر توت بود فراوانی موج میزد یه مشت هم برای مادرشوهرم بردم چون خودش نمیتونه سنگین هست
رفتم کمی برای غازی واردک ها یونجه چیدم مزرعه برای دوست همسرم بود مشکل نداشت
پدرشوهرم برای اسبمون علف تازه چید
همسرم گوشت رو سیخ کرد اتیش درس شد کبابها رو رو زغال اتیش گذاشت منم نون رو آماده کردم
آماده شد جاتون خالی من گوشت به اون خوشمزه گی نخورده بودم گوشت بره خالص بود چه گوشتی داشت مثل پنیه نرم دنبه اش چقدرحال داد
همسرم چون پدرش دندون نداره با سنگ گوشت اونو کوبید سیخ کرد چقدر همسرم خانواده شو دوست داره وبهشون احترام قائل هست اونا هم اینو خیلی دوست دارن
پدر شوهرم با عشق خورد برای اولین بار دنبه هم خورد وکیف میکرد ومیگفت گوشت هم خوردم دنبه هم خوردم وما هم میخندیدیم
همسرم شیفت شب بود باید زود جمع میکردیم راستی چای آتیشی هم درس کردیم من برای اونا چای ریختم با عشق
حرکت کردیم بازم اهنگ گذاشتم خیلی حالمان خوب بود از بس گوشت خوردیم واقعآ مزه داد
وسط راه اب چشمه پر کردیم وخوردیم
آهنگ آقای راغب که همسرم دوست داره رو گذاشته بودم دوست دارم پاشم از خواب و تموم شه دردامو وزندگی کنم دیگه با خیال اسوده …
واقعا همه چیز عالی بود همسرم چون ناهار دیر شده بود کمی بد خلقی میکرد ولی من ازبس حالم خوب بود اونم حالش خوب شد وهمه لذت بردیم قبلا بود همه چیز ومن خراب میکردم ولی من امروز همش میخندیدم
بالأخره رسیدیم خونه
اول رفتم سراغ مرغها دونشون دادم اومدن خوردن دیر بود سرجاشون رفته بودن تا صدامون رو شنیدن اومدن
بعد رفتم سراغ جوجه مرغ ها تو راه پله باورتون نمیشه حالشون خوب شده بود اب گذاشتم خوردن تشنه بودن ماست وسیرو برنج اونارو از مرگ حتمی نجات داده بود خداروشکر خیلی خوشحال شدم
همسرم رفت شرکت
من اومدم چای تازه درس کردم خوردیم
بعدش از دیروز که حنا آماده کرده بودن زدم کف دستام وزانوهام چون خوندم که برای درد زانو خوبه یکی دوساعت بعد شستم روی بازوم طرح گل زدم ولی زیاد پررنگ نشد
ولی کف دستم خیلی پرنگ شد حنایی خوشکل
بعدش خانم مستاجر کیک اورد من صبج بهش وانیل داده بودم بعدشم دلمه برگ مو اورد مهمون داشتن
اخر شب هم زنگ زد گفت ببخشید اگه سرو صدا هست مزاحم خواب شما شدیم چقدر این خانم عالیه وبه آدمها احترام قائل هست واقعا خداروشکر کردم که مستاجر عالی داریم
کیکو تو تابه روی گاز درس میکنه عالی اونروز هم شیرینی کشمشی درس کرده بود برای دخترم هم کتاب قصه خریده بود مداد رنگی و تل مو
وافعا خداروشکر میکنم من خودم این مستاجرمون رو جذب کردم ما اذری هستیم از خدا خواستم یک مستاجر فارسی زبان که بچه نداشته باشن خودشم اهل تهران باشن بفرسته وخداوند فرستاد درسته اهل قزوین هستن ولی فارسی زبان هستن واینجا غریبن وخیلی هم انسانهای مهربان هستن
استاد من ساکن کلیبر تبریز هستم فکر کنم شما اومدین قلعه بابک واقعآ کلیبر هم زیبا وسرسبز هست ومن خوشحالم که در یک شهر توریستی زیبا وپاک وتمیز زندگی میکنم وخوش حالم که شما هم اینجا یک روزی اومدید ولذت بردین
اینم یک روز رویایی وشکار نکات مثبت برای من بود
خدانگهدار همگی
سلام الهام عزیزم
چقدر زیبا توضیح دادی چقدر قشنگ و با جزئیات به اطرافت نگاه میکنی.چقدر لذت بردم از کامنتت.چه خوبه که خوب داری رو خودت کار میکنی.چقدر من اذربایجان رو دوست دارم.امیدوارم همیشه و همواره همینقدر پر انرژی باشی و خنده رو لبات باشه.از دور میبوسمت.
به نام خدا
ردپای32
سلام استاد عزیزم سلام دوستای خوبم
استاد جان هر روز من پر از درس پر از آگاهی، باید بگم این سبک زندگی مورد علاقه من بود ،اینکه هیچ روزیم شبیه دیروز نباشه و من هر روز بزرگتر از قبل بشم ،نه فقط توی سن ،تو آگاهی تو نگاهم به زندگی
بچه که بودم وقتی ازم میپرسیدن میخوای چیکار شی مثل بقیه میگفتم دکتر
اما ته دلم دوست داشتم یه کاره ای بشم که تو عالم بچگی اسمش نمیدونستم
میخواستم مثل این مامانا باشم که هم تو کارشون فوق العاده هم به خودشون میرسن هم تفریح میکنن هم خانواده هندل میکنن و خلااااصه خیلی اکتیو و موفقن
الان من شبیه آدم رویاهامم از لحاظ اکتیو بودن و هندل کردن کار زندگی سلامتی تفریح آموزش خانواده و…
هر چند که مثل جامعه متری که باهاش اندازه میگیرن که آیا موفق هستی یا نه ،دارم نسبت به خودم !
اما اگه متر جامعه رو در نظر نگیریم من خیلی خوشبختم خیلی شادم خیلی سر زنده و عاشق زندگی ام
گاهی یادم میره چقدر همینا ارزشمنده ،چقدر ارزشمنده که روی خودم کار میکنم ،به بهبود شرایط فکر میکنم
چقدر ارزشمنده جا نمیزنم یا مسئولیتم گردن بقیه نمیندازم
البته بگما گاهی وقتا سخت میشه،حرف ها شکننده ات میکنه اما ته دلم این سختی ترجیح میده به اینکه منتظر باشم یکی از راه برسه منو خوشبخت کنه
الان که به مهر پارسال نگاه میکنم ،باید بگم زندگیم رو دور تنده و همچی با سرعت ×2در حال حرکته
نمیتونم بشمارم که چند صدتا کار مختلف کردم ،چقدر پله هارو سریع طی کردم
زمین تا آسمون با اون آدم فرق کردم استاد
اون موقع لحظه ای بود که بعد مدت ها از منطقه امنم آمدم بیرون و اقدام عملی کردم
و معجزات ،تغییرات، اشک ها و لبخند ها با سرعت زیاد در حال اتفاق افتادنه
خدا که حرکت منو دید ،منو وارد وادی کرد که تغییرات عمیق تر کنم و برگردم به اصل خودم
شاید داستان هدایت من همین باشه !لحظه ای که به جهان سیگنال تغییر میفرستی ،همه شرایط فراهم میکنه تا تو در مسیرت قرار بگیری
چقدر شکر گزار مسیر که الان توشم ،هستم ،حس میکنم خودم دارم آماده میکنم برای مراحل بالاتر ،برای فنداسیون قوی ساختن ،حس میکنم تمام بالا پایین هارو تجربه کردم تا از دل تضاد ها برسم به امروز و اینجا تا خودم التیام ببخشم خودمو آماده کنم
خودم قد و قواره خواسته هام کنم
بله از حس لیاقت حرف میزنم ،حسی که اگه نباشه حتی از فکر کردن به رویاهات اجتناب میکنی ،اونهارو برای از ما بهترون میدونی
تلاش هاتو کم جلوه میدی و کاستی هاتو بزرگنمایی میکنی
اما وقتی رو خودت کار کنی یهو سوال پیش میاد ،واقعا چرا نه؟
اینجا شروع لحظه ای که تو با خود قبلت روبرو میشی ،خودی که با باورهای مخرب که از گذشته با خودش حمل میکرده مانع حتی فکر کردن به رویاهات میشده
و حالا تو باید با دلیل و مدرک بهش ثابت کنی اونقدرام عجیب نیس که به فلان خواسته برسی
مگه فرق تو با فلانی در چیه؟
هر بار سندو مدرک باعث کمرنگ شدن اون باور میشه تااینکه باور جدید شکستش میده و به قلمرو خودش حکمرانی میکنه
دونستن مکانیزم خلق یک رویا ،خودش رویایی بود برای من
میمونه کنترول ورودی ها!حالا تو همه شرایط لازم برای خلق تدریجی یک رویا داری
چی از این بهتر؟همینقدر ساده بود یعنی ؟
دونستن همین قانون باعث میشه چه آزمون و خطاهای الکی انجام ندی
چی از این بهتر
ازتون ممنونم که حداقل باعث شدید من یک قدم به رویاهام نزدیک بشم ،با دونستن قانون البته به اندازه ظرف آگاهیم
خداروشکر خدارو هزاران بار شکر
اجرتون با خدا
بانام خداوند رحمان ورحیم
باسلام خدمت استادنازنین وخانم شایسته عزیز وکلیه دوستان همسفر
این سومین کامنت بنده روی این فایل فوق العاده میباشدکه درپاسخ به کامنت دوست عزیزم اقای علیرضامهدی عزیز میباشد که سواال داشتند که هرزمان تیم محبوب فوتبالش نتیجه نمیگیرد احساسش بدمیشه وکنترل ذهن نداره ودرخواست راهنمایی وراهکاربودن
ودوست داشتم که باشماعزیران نیز این متن رو که تجربه خودم دراین راستا بودبه اشتراک بگذارم.
باسلام خدمت دوست همفرکانسی عزیزم دراین مسیرزیبا وتوحیدی علیرضای گل
دوست عزیزاتفاقا منم از اون دست ادما هستم (البته بودم )که حس ناسیونالیستی قوی داشتم وازبچگی علاقه شدیدی به فوتبال داشتم وعاشق بازی کردن وتماشا کردن فوتبال بودم وازهمون سن نوجوانی درروستامون تیم فوتبال تشکیل دادم ودرزمینهای خاکی باتیمهای روستاهای همجوارمسابقه میدادیم وجام میگذاشتیم وبادمه که روزهای تعطیل ازصبح زود تاشب که چشمامون چیزی میدید بازی میکردبم وچقدرهم لذت بخش بود
کم کم بزرگترشدبم وازدواج کردم وبه شهرمهاجرت کردم وکارمند شدم وجام بسیج ادارات شهرستان رادررشته فوتسال راه اندازی کردیم وهرسال درگیرمسابقات فوتسال بودیم وکلی حال کردبم ولذت بردیم
وازانجابکه من متولدسال 41 میباشم تا3سال قبل مرتب هفته ای حداقل 3جلسه تمرین وبازی فوتسال داشتیم وکل اخبارفوتبال ومسابقات باشگاهی داخلی وخارجی و بازیهای تیمهای ملی روپیگیری وتماشامیکردم
ومن هم دقیفا بانتایج تبمهای محبوبم زندگی میکردم اگربرنده میشدند حال من خوب بود واگربازنده بودند روزها وهفته ها حالم بدبود
ناابنکه ازسال 98 به یاری خداوند رحمان ورحیم دراین مسیرریبا قرارگرفتم وبااموزهای استادنازنین اشناشدم و به تاکید استادگلمون اولین اقدامم رهاکردن اخبار ،تلویزیون ورسانها بود به جز تماشاکردن مسابقات ورزشی وفوتبال وکم کم هم یادگرفتم که وابستگی ام به مسابقات ورزشی هم کمتربشه تلاش میکنم که کمتروقت بذارم برای تماشای فوتبال وبیشترخلاصه بازیها رومیبینم
اماجواب سوال شمادوست عزیز
من هواداردواتیشه استقلال تهران هستم وهمین دیشب درفینال جام حذفی مغلوب پرسپولیس شد ومن درپایان بازی حسم بدشد وبعدازچنددقیقه باخودم فکرکردم ویاد جمله کلیدی استاد درجلسه5 قدم8 افتادم که گفتن اگه به یه تضادو اتفاق به ظاهربد برخوردکردیم سعی کنبم اولاازدل همون تضاد زیبایی ونکته مثبتش رو پیداکنیم وبه اون فکرکنیم و درموردش باخودمون صحبت کتیم دو م اینکه مگه مامیتونیم نتیجه اچیزی رو که اتفاق افتاده برگردونبمدقطعا نمیتونیم
ودرنتیجه من فقط به لحظه به ثمررسیدن گل تساوی استقلال دردقیقه 101 توجه کردم وتمرکز کردم که دراون لحظه من وپسرگلم که اون هم طرفداراستقلال است چقدرخوشحال شدیم همدیگرو دراغوش گرفتیم به هواپریدیم ودادفرباد زدیم واون لحظه چقدرلذت بردیم ازگل زیبایی محمدمرادمندعزیز
واکنون که دارم کامنت میزارم حالم ابنقدرخوبه ودراحساس عالی هستم که حدنداره
واین اتفاق واین کامنتی که ازشمادوست عزیرم خوندم وپاسخ دادم نیزهدابت خداوند بزرگ بود چون ازدبشب ذهنم درگیراون بازی بود (البته نکات مثبتش)
خدایا بی نهایت ازت سپاسگزارم که همیشه درحال هدایت بندگانت هستی
پس دوست عزیزم سعی کن منبعد هرمسابقه وبازی که تماشامیکنی فارغ ازنتیجه به لحظات لذت بخش ونکات مثبت اون بازی توجه کنی وتمرکز وکانون توجه ات فقط برروی زیبایی ها ونکات مثبت اون بازی باشه
درواقع شکارچی نکات مثبت باش
امیدوارم که ابن تجربه بنده مورداستفاده شمادوست عزیز وورزش دوستم قرادگیرد
بهتربنها رابراتون ارزودارم
همواره درپناه الله بکتا شاد سلامت وپیروزباشید.
به نام الله مهربان
سلام به استاد عزیزززززم و مریم بانوی عزیززز
و سلام به خونواده همفرکانسی
خدارو سپاسگزارم بابت تمام درسهایی که دراین خونه زیبا میگیریم اینجا برای من شده یه خونه امن پر از درس و آگاهی کافیه فقط بیام داخل این آرامکده ازدیدن و شنیدن زیبائی هاش سیر نمیشم و حالم بهتر و بهتر میشه خدارو واقعا سپاسگزارم
وقتی این فایل رو گوش کردم واقعا خداروشکررر کردم و چقدرررر برام جالب بود این همزمانی آخه دقیقا از فایلهای قبل که توجه به نکات مثبت و اعراض از ناخواسته ها شده آویزه گوشم و دارم بیشتر بیشتر سعی میکنم رعایت کنم دیروز از خواب که بیدار شدم یه الهاماتی شد که خیلی برام ملموس کرد اعراض کردن از ناخواسته ها و توجه تمرکز روی نکات مثبت
اینکه همیشه در مورد تربیت بچه ها تو اکثر کتاب ها خوندیم که وقتی کار اشتباه یا حرفی زشت میزنن به هیچ عنوان عکس العمل نشون ندیم و اگر هم خنده مون گرفت رومون رو برگردونیم تا نبینه و فک نکن کارقشنگیه و تا میتونیم سعی کنیم در مقابل این رفتارهاشون بی تفاوت رد بشیم (اعراض از ناخواسته ها) تا از ذهنش بره بیرون کافیه بهش توجه کنیم کافیه بهش بگیم وای دیگه این کار و نکنی یا این حرفو نزنی …بیشتر میشینه تو ذهنش وهمونجا دوباره تکرار میکنه و امر ونهی ما و تکرار و تکرار وتنش و گرفتاری هاشروع میشه….
و در مقابل هر کار درست رو حتمااا تشویق کنیم و حتی مستقیم یا غیر مستقیم ازش بخاطر اون کار خوبش تعریف کنیم (که میشه توجه و تمرکز بر روی نکات مثبت )
چطور میشه در تربیت بچه ها به این امرررر مهم رسیدیم ولی خودمون همین مورد مهم رو سر لوحه زندگی نمیکنیم همین که یخورده بزرگتر میشن کم کم فراموش میکنیم و اینگار این مهم زندگی فقط برای زیر 7 سال ..
خیلی برام درس داشت این الهام چون خودم شخصا سعی داشتم در کودکی بچه هام عملی کنم این مورد رو و واقعا هم موفق بودم و جواب میداد با خودم گفتم خب چطور میشه چیزی که اینقدر عالی جواب داده و استاد همین نکته مهم زندگی رو دارت بارها و بارها فریاد میزننو گوشزد میکنن که بابا این قانون جهانه و بیایم در تک تک لحظه های زندگیمون عملی کنیم نتیجه ش فوقالعاده است ولی بازم یه جاهایی اینگار نجواهای ذهن میگه نه اینجا رو نمیشه بی تفاوت بود اینجارو باید حتما یه واکنشی نشون بدی وگرنه تکرار میشه دریغ از اینکه همون توجه و واکنش باعث تکرار میشه و بازم داریم گول میخوریم خیلییی نکته مهم و ریزی هست که کجا مچ خودمون رو میگیریم….کجا توجه تمرکز داشتیم و کجا اعراض کردیم که به قول استاد باید اینقدر انجام بدیم تا بشه عادت زندگی مون اونوقته که نتیجه های فوقالعاده این قانون طلایی رو تو زندگی مون میبینیم..
واقعا خداروشکررر میکنم بابت حس عالی که دارم و با فایل امروز میبینم چقدر ارتباط مستقیم داشت برام از تربیت کودکان .سپاسگزار خداوندم
سپاسگزار استاد عزیزم
سپاسگزار عارفه خانم عزیز که خلاقانه توجه تمرکز رو به دوقلوهای عزیز آموزش میدهند و برای ما هم ایده خیلی جالب بود حتما انجامش میدم
در پناه الله یکتا شادو سلامت باشید
مستانه محمدی
به نام خدای زیبایی ها
سلام با استاد نازنینم و همه دوستان سایت عباسمنش
خب، با اینکه واقعا خستهم ولی یه حس قشنگی درون هستش و نزاشت بخوابم و گفت بیام این کامنت رو بزارم و از زیبایی های امروز بنویسم.
خب، اولین زیبایی لبخند بی نظیری هستش که به خاطر مرور زیبایی ها و نکات مثبت امروز روی صورتم نشسته هستش.
خب امروز صبح زود با یه حس گوگولی از خواب بلند شدم و امتحان داشتم، هوا واقعا بی نظیر بود و ویوی قشنگ جلوی اتاق ، یه ذره مه و خورشید که تازه بیرون اومده بود و درختا، نگم از زیبای این درختا واقعا این رنگ بی نظیر سبز عالیه
خلاصه آماده شدم تو بهترین زمان، و رفتم که تاکسی بگیرم آقا من رسیدم سر خیابون و یه تاکسی پیچید و من سوار شدم بعد چون توی شهر خودمون نیستم مسیرها رو خوب نمی شناسم برای همین از یه خانم که توی تاکسی بود پرسیدم (اگه قبلا بود نمی پرسیدم چون روم نمیشد و میترسیدم ولی دیگه مدتیه وارد ترس هام شدم) خلاصه اونم خیلی مهربون قشنگ برام توضیح داد. بعد پیاده شدن برای مسیر بعدی همین که رسیدم تاکسی منتظر بود که یه نفر بیاد تا حرکت کنه(البته بگم صبح توی ستاره قطبیم نوشتم و تجسمش کردم، اتفاقات مثبت رو خودتون می تونید خلق کنید).
رفتم توی مدرسه و برخورد بی نظیر مراقب ها واقعا خیلی خوب بودن، کمی قبل شروع امتحان یه ذره استرس داشتم و شیطان میخواست نجواهاش رو شروع کنه که مراقب یه جمله قشنگ گفت دقیق جملهش یادم نمیاد ولی میدونم یه جمله درباره رها کردن بود که قشنگ زد پس کله شیطان، خلاصه اینکه امتحان رو عالی دادم و قبل اینکه برم تو گوشی همراهم رو نمی ذاشتن ببرم تو منم کسی رو نمی شناختم یه اقای مهربون اونجا بود که گوشیم رو برام نگه داشت و تا اخر امتحان منتظرم موند.
وقت برگشتن پیاده اومدم، و جالب اینجاست مدرسه ای که امتحاناتم اونجاست، یه منطقه ثروتمند هستش با ساختمون های خیلی قشنگ و اتفاقا فضای سرسبز که فقط من می دیدم و تحسین و تایید میکردم ثروت و زیبایی ها رو .
تو راه که می اومدم یاد تمرین 100 قدم سپاسگزاری افتادم و جالبه وقتی بابت هر قدمی که برمی داشتم از خدا تشکر میکردم یه حس خیلی خوب داشتم که هر بار تکرارش بیشتر و بیشتر می شد، من رسیدم خوابگاه و توی یه زمان کم خودم رو برای دانشگاه آماده کردم و با برخورد خوب راننده سرویس مواجه شدم، بعدش بچهها گفتن یه مراسم هست توی دانشگاه و رفتم اونجا و بچهها به خوبی و قشنگی انگلیسی صحبت میکردن و خیلی خیلی لذت بردم و پذیرایی خوبم ازمون کردن.
بعد پیام واریز پول که فک کنم از بهترین اتفاقات مثبت هر کسی هستش، بعدش رفتم سلف و جوجه کباب عالی زدم بر بدن البته بگم یکی از دوستام همراهم بود که دوغ و کرهاش رو نمیخورد و منم مال اون رو هم نوش جون کردم.
امروز توی سلف خیلی طول کشید و کلاس داشتم ولی سیستم کلاس از کار افتاده بود و وقتی من رسیدم به کلاس سیستم راه افتاد. دیگه این فایل قشنگم روی سایت قرار گرفت که یادآوری کرد که بیشتر روی نکات مثبت تمرکز کنم.
روزتون پر از اتفاقات خوب
سلام و درود به استاد عباس منش عزیز و استاد شایسته بزرگوار. امیدوارم حال دلتون عالی عالی باشه. لبتون خندان و دلتون شاد و تنتون سلامت و احساس تون توحیدی. چند روزه میخوام این کامنت رو بنویسم ولی هر بار میگم نه…
ولی دیگه براتون اینو مینویسم از حال دلمون خبردار بشید.
استاد عباس منش، استاد شایسته، خداییش بشدت دلتنگتون هستم. یه فایل جدید از خودتون بذارید، یه فایل ساده. ولو شده یه هلی شات از درون با آهنگ ، یا یه فایل بذارید چندتا کامنت امتیاز بالا رو تحلیل کنید، از مرغ و جوجه ها فیلم بگیرید و زیبایی های پارادایس رو تحسین کنید. باور کنید من بشدت دلتنگ تون هستم. شما بخشی از تمرینات روزانه من هستین. مطمئنم بقیه دوستان هم همین حس و حال رو دارن.
الهی که شاد و تندرست و سلامت باشید، از درگاه خداوند متعال بهترین نعمتها و شادمانه ترین لحظات رو برای شما دو استاد عزیزم درخواست میکنم. در پناه جان جانان رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشید.
«دیده دریا کُنَم و صبر به صحرا فِکَنَم ؛ وَاندر این کار دلِ خویش به دریا فِکَنَم»
«از دلِ تنگِ گنهکار برآرم آهی ؛ کآتش اندر گُنَهِ آدم و حوا فکنم»
«مایهٔ خوشدلی آنجاست که دلدار آنجاست ؛ میکنم جهد که خود را مگر آنجا فکنم»
«بِگُشا بندِ قَبا ای مَهِ خورشید کُلاه ؛ تا چو زلفت سَرِ سودا زده در پا فکنم»
«خوردهام تیرِ فلک، باده بده تا سرمست ؛ عُقده در بندِ کَمرتَرکشِ جوزا فکنم»
«جرعهٔ جام بر این تختِ روان افشانم ؛ غُلغُلِ چنگ در این گنبدِ مینا فکنم»
«حافظا تکیه بر ایّام چو سهو است و خطا ؛ من چرا عِشرتِ امروز به فردا فکنم»
به نام خدایی که در این نزدیکی ایست
سلام به داداش موحدمون
آقا قبل از درخواست استاد فایل رو آماده کرده، اول من فایل جدید رو دیدم بعد کامنت شما را.
و تازه یه هدایت دیگه هم داشتم صبح.
اول صبح دو دل بودم برم پیاده روی یا نه بعد اومدم تو سایت راهنمایی بخوام، هدایت شدم به کامنت سعیده آیت دوتا کامنت بالاتر از شما
و خدای مهربان قشنگ پاسخم را داد که برو و حالش رو ببر. و همین طور هم شد.
در پناه جانان، خوشحال و خندان در سایت یزدان بچینی میوههای ایمان.
سلام و درود به رضوان عزیز. درود و سپاس فراوان بابت کامنتت . الهی که همیشه همیشه حال دلت عالی عالی باشه. خیلی عالیه که حتی برای یه پیاده روی ساده هم از خداوند هدایت درخواست میکنید. الهی صد هزار مرتبه شکر. بسیار تحسین تون میکنم رضوان جان. در پناه رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت باشی.
به به آقا حمید امروز اینو نوشتی و فایل جدید و دیداری تازه کردن خواستی همین امروزم مستجاب شد.. اونم با جزییات مرغ و خروسها و زیباییهای پردایس:)
انشالا همه چیزایی که میخوای همینجور سریع بهشون برسی
امشب همینجوری بدون مقدمه تو اینستا به ذهنم رسید شما و محمد فتحی رو سرچ کردم و خیلیم راحت و سریع پیدا کردم فالو کردم:)
خیلی دوس دارم یکی دوستانی که بیشتر کامنتاشون رو دنبال میکنم پیدا کنم تو اینستا و بیشتر در ارتباط باشیم، یکی هم دوستانی که تو کانادا باشن، تورنتو، بتونیم واقعی و غیر مجازی هم با هم دوست شیم:)
فعلا همه دوستان مجازی ولی عزیز و هم فرکانسی رو به خدا میسپارم:)
سلام و درود به شما خانم زمانی عزیز. درود به شما و بسیار ازتون ممنون و سپاسگزارم.
من هم زیاد توی اینستاگرام نیستم. اینستا بشدت برای من نشتی انرژی داره. بعد از چند ماه خیلی اتفاقی اومدم اینستا برای کاری و هنوز پاکش نکردم. شاید چند روز دیگه پاکش کنم. در کل دوست ندارم چیزی انرژیم رو اتلاف کنه.خدا رو شکر شما توی اینستاگرام یه پیج موفق دارید. و علیرغم تمرکز روی سایت ، اونجا هم تمرکز دارید و بخشی از بیزینس تون محسوب میشه. عملاً دفتر کارتون هست. نحوه استفاده از موضوعی مفید بودن و مضر بودنش رو تعیین میکنه. و اینکه شنیدم اینستاگرام قراره به کاربرانش درآمد دلاری بده مثل یوتیوب. و این خیلی ارزشمنده.و امیدوارم شما حسابی موفق باشید تو این موضوع. من هم خیلی دلم دورهمی های توحیدی میخواد با بچه های سایت. خیلی حس خوبیه در جمع آدمهایی قرار بگیری که همه شون هم مدارت باشن. براتون بهترین نعمتها و شادمانه ترین لحظات رو از خداوند درخواست میکنم.
حمیدِ عزیز!
نمیدونم چی مینویسی یا با چه حسی مینویسی که من هر موقع کامنت های شما رو میخونم، فارغ از اینکه چی نوشتی، اشک توی چشمام جمع میشه! شاید به خاطر اشعاری هست که مینویسی، یا به خاطر آیات قرآن و تحلیل های زیبایی که می نویسی…ولی داستان همونه که “هر سخن کز دل برآید لاجرم بر دل نشیند”
خدا رو شکر میکنم به خاطر وجودِ نازنینِ شما و این انرژیِ فوق العاده ای که از شما دریافت می کنم.
در پناه خدا همیشه سلامت و موفق و شاد باشی و همیشه بنویسی (خنده و چشمک)
سلام و درود به شما خانم زمانی گرانقدر ، امیدوارم همیشه سلامت و موفق باشید با احساس خوب و مثبت در پناه هدایت های رب العالمین.
قدردان لطف و محبت شما هستم. شاید علت اینکه کامنتهای من تاثیر گذار هست فرکانس مثبت و عالی خودتون باشه ، چون من که همینجوری عادی مینویسم. تازه همینا هم اعتبارش مال من نیست. بخاطر خدای منه.
از فیدبک مثبت تون خیلی ممنون و سپاسگزارم. امیدوارم خداوند همواره هدایتگر و حمایتگر همه مون باشه. هر ثانیه ای که از خدا غافل بشیم یه بلایی سر خودمون میاریم. و هر موقع دستمون تو دست خدا باشه هدایتمون میکنه به بهترین شرایط.
در پناه رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشید در بهترین زمان و مکان و شرایط.
به نام خدای مهربان
دوستان سلام
استاد عزیزم سلام
استاد امروز م خیییییلی شکار کردم نکات مثبت را…
نکته مثبت،،،، گوسفندانم به راحتی علوفه، و آب خوردن.
خدایا متشکرم چقققققدر ایده ها، دارن میان، الهامات داره گفته میشه.
دارم آسان میشم برا آسانی ها
نکته مثبت،،،،،یه مشتری داشتم امروز همیشه قرضی بود، اما امروز به راحتی اومد اونم نقد پرداخت کرد.
نکته مثبت،،،،بعد از یه دوش درست و حسابی که وقتی آب رو سرم می ریختم، دهنم رو باز می کردم و آب شیرین و گوارا وارد دهن م، میشد ، یه لحظه دوست داشتم برم وارد اون فضایی که الان تو پارادایس کنار اسناد، سمیه، رامتین،علی، و خیییییلی دوستای دیگه دارم توو اون رو خونه ی، آب پاک، شفاف، شیرین شما می کنم یه دفه کلم، رو زیر آب کردم آب رفته توو دهن م، و اون شیرینی آب رودخونه ی، پارادایس رو حس کردم، خدایا متشکرم.
نکته مثبت،،،،، سر نماز بودم که چند تا قاصدک هی جلوی حیاط نزدیک من مانوور، میدادن، و شک نداشتم، اینا حامل یه خبر خوشی ان، خبر آمد خبری در راه است…..
نکنه مثبت،،،،، می خواستم خرید کنم ، درست در بهترین زمان، تاکسی اومد، خریدم رو به راحتی انجام دادم یه دفعه از بانک زنگ زدن که امروز باید پرداخت بشه، و گرنه……
به طرز معجزه آسایی، مانده کارت م همونی بود ، حتی بیشتر از اون مبلغ،باید تسویه میشد، و امروز بعد از سه سال تسویه شد،
خدایا شکککککککککککرت.
نکته مثبت،،،،
دو تا از خانم مرغی هامون با اینکه بیشتر از یک ماه نشده که کرچ شده بودن و صاحب جوجه ، از دیروز دیدم نشسته و یه عالمه تخم مرغ زیر پر و بالش هست که من اصلا خبر نداشتم و دوباره کرچ شده می خواد دوباره خانم بشه و بچه بیاره،
وااااای خدای من، شکرت چقققققدر نعمت، لذت،
خدایا متشکرم
نکته مثبت،،،،، کامنت قبلی من تو این فایل 133نفر بهش امتیاز دادن، و 6 نفر از دوستان عزیزم، مثل مونا، سیما،عمران، ووووو.شادم کردن که آره ، ما درس های خدا رو توو کامنت شما دوست عزیز، یاد گرفتیم.
خدایا متشکرم
همین جا ، جا، داره از دوستان عزیز، و هم فرکانسی م، تشکر کنم که حرف های خدا رو توو نوشته های که خود خدا بهم میگفت و من می نوشتم، تشکر کنم، خیییییلی خوشحال م که در مداری قرار گرفتم که مربی چون عباس منش و همراهانی، چون شما دوستان هم فرکانسی دارم،
خدایا متشکرم
استاد از تا حالا خیییییلی نکات مثبت شکار کردم، و می دونم که این سودش برای خودم ه، خدایا متشکرم
اینققققققققدر زندگی م، پر از نکات مثبت هست که انگشت م، توان نوشتن رو ندارن.
استاد عزیزم متشکرم
خدا جونم سپاس
دوستان غ ممنونم
به نام خداوند بخشنده و مهربان
سلام به استاد عزیزم مریم بانوی محترم و همه دوستان خوبم
استاد نمیدونم چند روز هست که این فایل رو ی سایت هست
اما بسیار خوشحال هستم که فایل جدیدی تا الان نگذاشتید
چون تمرکز بیشتری روی خواندن کامنت دوستان دارم وار زیبایی هابی که براشون اتفاق افتاد میخونم و میبینم
واااای خدای من
چقدر عالی هستند کامنت های دوستانم
با اینکه خیلی زیاد هستند خداروشکر اما سعی کردم بیشترشون رو بخونم و واقعا هم همین کار رو کردم
یکی از مهاجرت میگه
یکی از زیبایی های بچه های میگه
یکی از زیبایی های خودش و جهان اطرافش میگه
یکی از اتفاق های خوبی که براش افتاده میگه
و…….
الله اکبر
خدایا خیلی از دوستان هم از رابطه خوبی که با خدا دارند و ساختن میگن و من هم خودم یکی از این افراد هستم
و چقدر این روزها و این شب ها حس و حالم فوق العاده هست اون هم به برکت این سایت و همین کامنت های دوستان
واقعا نمیدونم چی بگم
فقط میگم خدایا شکرت
که همین خدایا شکرت هم باز جای شکر داره
چون با حس و حال عمیق و خوب هست
استادم ازت ممنونم
ازت متشکرم
چقدر از کامنت های دوستان اشک شوق و خوشحالی رو بر چشمام آورد
مثل همین الان
که این اشک شوق هم از. لطف خودش هست
و بس
چقدر از کامنت های دوستان خوشحال شدم ومیشم
چقدر این جهان و خدای ما زیباست
چقدر من توی این مدت 1 ماهه به خدا نزدیکتر شدم و چقدر عمیقأ حسش میکنم
چقدر اتفاقات و زیبایی های فراوانی برای خودم پیش اومده که از شمارش خارج هست
آه خدای من غرق عشق تو هستم ای خدای من ازت ممنونم بابت همه چیز
In god we trust
دوست دارم خدا
مراقب و محافظ همه دوستانم در این بهشت الهی باش و حال دل همشون رو با عشق خودت عالی کن
الهی آمین
سوره بقره آیه 212
سلام به همگی
امیدوارم حالتون خوب باشه و امروز رو کاملا با شادی و حال خوب گذرونده باشید
امشبم میخام به ایده ام عمل کنم و یه آیه دیگه از قرآنو اون چیزی که ازش میفهممو اینجا بنویسم اینم بگم مثل همیشه
زُیِّنَ لِلَّذِینَ کَفَرُوا الْحَیَاهُ الدُّنْیَا وَیَسْخَرُونَ مِنَ الَّذِینَ آمَنُوا ۘ وَالَّذِینَ اتَّقَوْا فَوْقَهُمْ یَوْمَ الْقِیَامَهِ ۗ وَاللَّهُ یَرْزُقُ مَن یَشَاءُ بِغَیْرِ حِسَابٍ ﴿٢١٢﴾
زندگی دنیا در چشم کافران آراسته شده است، و مؤمنان را ریشخند میکنند و [حال آنکه] کسانی که تقواپیشه بودهاند، در روز رستاخیز، از آنان برترند و خدا به هر که بخواهد، بیشمار روزی میدهد. (212)..
اول از همه زندگی دنیا
هرجا این لفظ میاد یعنی داره میگه که اونایی که دنبال چشم و هم چشمی هستن
یعنی فک کن تو پولو بخای برای اینکه چش فلانی رو کور کنی
معمولا به چندرغاز میرسن این افراد
شایدم بتونن ب جاهای عالی هم برسن ولی قطعا این اون پولی نیست که منجر به ساختن هر دو تا دنیا بشه
بعد اینجا داره میگه که اینا متقین رو مسخره میکنند
بعد خدا میاد میگه اولا که اصن متقین هرچی که باشن روز قیامت از اینا جایگاهشون بهتره
دوما اگه همون متقین روی باورهاشون کار کنند میرسن ب جایی که به رزق به غیر الحساب میرسن
یعنی اصن کم نیستا وقتی که میگه رزق به غیر الحساب اونم واسه ی متقین اومده خیلی حرف داره آ
یعنی هم خدا هم خرما
یعنی تویی که روی باورهات کار میکنی اگه واقعا در جهت انعمت علیهم شدن باشه اگه واقعا در جهت کسب رضایت خدا باشه اگه ثروتمند شدنو وظیفه ی الهی خودت ببینی میرسی ب جایی که میتونی هم این دنیات فول تامین باشه هم اون دنیات
مثل سلیمان
یعنی هر موقع ذهن گفت ثروتمندا فلان
مثال سلیمانو میشه کشید وسط
سلیمانی که اسمش توی قرآن آورده شده میشه که بره جهنم اصن؟
ب خدا اگه بشه
ابراهیم خدا بهش گفته ما بهش رزق نیکو دادیم
فک کن مهمون براش میاد سریع براش گوساله ی بریون میارن داستانش توی قرآن اومده
ببین چ قدر لاکچری بوده که برای دو نفر ادم یه گوساله میذارن وسط اون بریون شده
یا این همه خدا گفته که مومنا کسایی هستن که در پنهان و آشکار میبخشن خب باید داشته باشن که ببخشن دیگه
اینا همش نشون میده که ثروتمند شدن معنوی ترین کار دنیاس
امروز یکی از نزدیکانم گفت واسش یه کارگر اومده که به خاطر تضادهایی که بهش بر خورده فقط میاد اینجا که سرش گرم باشه و داشته توی خونه دیونه میشده
داشت گریم میگرفت وقتی اینو گفت بهش گفتم تو با چ کار خیری میخاسی اینقدر صواب کنی الان واقعا دست خدا شده با کسب و کارش
یعنی با راه اندازی یه کسب و کار از هر کار معنوی دیگه ای که شما فکرشو بکنی میشه بیشتر صواب کرد
براش مثال زدم گفتم فلانی هام که فلان کارخونه ی طلاسازی رو دارن یه نفر کراکی رو که ترک کرده بود آوردن توی کارگاهشون بهش پر و بال دادن و الان رسیده ب جایی خانواده داره دلش خوشه که کار داره برای خودش و با جون و دل برای اونا کار میکنه جوری که ظهر حتی نمیره استراحت یک ساعته
گفتم ببین این آدم میتونس توی جوب های شهر الان باشه آ اگه کار نداشت اگه خانواده نداشت ولی یه کسب و کار باعث شد که اینا دست خدا بشن و با اون سفره ای که پهن شده کلی نون به این و اون برسونن و دست خدا بشن
اینا واقعا جای فک کردن داره
واقعا میشه به هرکدوم از این دو تا مثال ساعت ها فک کرد
هیچ کاری به اندازه ثروتمند شدن کار خیر نیس
کار معنوی نیست
ثروتمند شدن معنوی ترین کار دنیاست
خدایا ما رو به راه راست هدایت کن راه کسانی که بهشون نعمت دادی
خدایا منو از اون متقینی قرار بده که فاصله ای بین حرف وعملشون نیست
دوستون دارم
سلام مجید عزیز
سپاسگذارم برگشتی مدتی نبودی ومن چشم براه آنالیز آیه های زیبای قرآن بودم
سپاسگذارم
دست گلت درد نکنه
سپاسگذارم
زُیِّنَ لِلَّذِینَ کَفَرُوا الْحَیَاهُ الدُّنْیَا وَیَسْخَرُونَ مِنَ الَّذِینَ آمَنُوا ۘ وَالَّذِینَ اتَّقَوْا فَوْقَهُمْ یَوْمَ الْقِیَامَهِ ۗ وَاللَّهُ یَرْزُقُ مَن یَشَاءُ بِغَیْرِ حِسَابٍ ﴿٢١٢﴾
زندگی دنیا در چشم کافران آراسته شده است، و مؤمنان را ریشخند میکنند و [حال آنکه] کسانی که تقواپیشه بودهاند، در روز رستاخیز، از آنان برترند و خدا به هر که بخواهد، بیشمار روزی میدهد. (212)..
اول از همه زندگی دنیا
هرجا این لفظ میاد یعنی داره میگه که اونایی که دنبال چشم و هم چشمی هستن
یعنی فک کن تو پولو بخای برای اینکه چش فلانی رو کور کنی
معمولا به چندرغاز میرسن این افراد
شایدم بتونن ب جاهای عالی هم برسن ولی قطعا این اون پولی نیست که منجر به ساختن هر دو تا دنیا بشه
بعد اینجا داره میگه که اینا متقین رو مسخره میکنند
بعد خدا میاد میگه اولا که اصن متقین هرچی که باشن روز قیامت از اینا جایگاهشون بهتره
دوما اگه همون متقین روی باورهاشون کار کنند میرسن ب جایی که به رزق به غیر الحساب میرسن
یعنی اصن کم نیستا وقتی که میگه رزق به غیر الحساب اونم واسه ی متقین اومده خیلی حرف داره آ
یعنی هم خدا هم خرما
سپاسگذارم