شکارچی نکات مثبت باشیم - صفحه 37
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/05/abasmanesh-6.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2023-05-23 06:38:052023-05-25 12:32:18شکارچی نکات مثبت باشیمشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام خدا
ردپای34
سلام استاد جان مریم عزیز و دوستان خوبم
استاد من قبلا به طور مثال اگه 6از 10 تلاش میکردم بابت کاری نتیجه اون 3از10 میشد
هزارتا مورد دارم که نتایج اندازه تلاشم نمیگرفتم
و همواره شاکی بودم که چرا واقعا !ماجرا چیه
الان میتونم بگم اگه 8از10 تلاش میکنم، نتیجه چیزی بسیار نزدیک به میزان تلاشم!
شاید برای بقیه عادی شده باشه اما برای من چیز خیلیییی جدیدی
دارم در زندگی روزمره میبینم که قوانین چطور عمل میکنه
قبلا تلاش من با این دید بود که جهان نا عادلانه اس ،من قربانی ام ،من به خاطر شرایط فلان و فلان به حقم نمیرسم
الان فقط باور کردم که اولا من از پسش بر میام ،بعدشم خدا اندازه تلاش و ایمانم و قدم هایی که برداشتم ،برمیگردونه ،نه کمتر نه بیشتر
حالا اگه من نمیتونم دریافت کنم به خاطر خدا نیس ،مشکل از فرستنده نیس
مشکل از من گیرنده اس !
بعدش اتفاقات و مسائل که پیش میاد ،برعکس گذشته پتک نمیکنم بزنم تو سر خودم!واقعا باور کردم که مسائل تضاد ها رخ میده که من واضح تر بدونم چی میخوام چی نمیخوام و با حل کردن مسائل آماده بشم برای خواسته بعدی
به چشم من اتفاقات خانمان سوز نیس دیگه !اونهارو میپذیرم و ادامه میدم و از همه مهم تر باور کردم که مسائل قابل حل هستند
و به جای فرار ،بخش بخش میکنم و حلشون میکنم
مورد بعدی ،وقتی مسئله حل میکنی و جا نمیزنی،تو اعتمادبه نفس پیدا میکنی برای مسائل بعدی ،با این پیش فرض که تو قبلا مسائل دیگه حل کردی و با دیدگاه ،حل نشدنی و از پسش بر نیامدن ،نمیری سراغ مسائل
همه اینها که گفتم کمکم کرد که نتایج اندازه تلاشم بگیرم ،اینطوری خیلی خوشحالم و حس های بد و سرزنش دیگه سراغم نمیاد
و خود این ماجرا منو هدایت میکنه به حس های بهتر
استاد عزیز شما فقط حال روح و سطح آگاهی منو متحول نکردید ،بلکه منو بسیار بسیار عملگرا کردید
بهم ایمان دادید که از این راه شدنیه همه راه های نشده
هر چقدر بیشتر تو مسیر درست بیای ،اون اتفاق چاره ای جز اتفاق افتادن نداره
الان روی پروژه ای کار میکنم که اگه از قبل آماده نباشی ،خیلی سخته هندل کردنش
من از قبل آماده نبودم و اول پروژه ،با این سایت آشنا شدم و تمام وقت محتوا هارو نگاه میکردم و یادداشت برداری میکردم
با این باور که اینا تیز کردن تبره
همین هم شد ،حالا وسط پروژه کار های نشدنی میکنم !مثلا به خودم میام میبینم 15 ساعت کار میکنم
خدای من !من همونم که قبلا 15 ساعت در روز بیدار نبود چه برسه بخوای 15 ساعت تلاش کنه
اما بدون خستگی و با اشتیاق به هدفم ،قدم بر میدارم .آر همه مهم تر آرامش وصف نشدنی من که شکی ندارم الخیر فی ما وقع ،حتی اگه ظاهرش ناخوشایند باشه
از این جنس عملگرایی حرف میزنم !که چقدر تحول در همین بخش بهم کمک کرد تا الان با وجود سنگین بودن فشار کاری و روحی ،خییییییلیییی خوش بگذرونم و لذت ببرم از زندگی
من قبل در این شرایط حتما پر از اضطراب و تنش بود ،اما من واقعا حالم خوبه و آرومم
به لطف خدا
این که میگم برای من از 3 برابر شدن درآمد برای من ارزشمندتر
چون حالا در رویاهای گذشتم دارم زندگی میکنم
ازتون ممنونم
اجرتون با خدا
سلام فاطمه عزیزم
خداروشکر که افرادی رو میبینم که با شجاعت قدم بر میدارن و به آموزه ها عمل میکنن .
چطور میشه آدمی 15 ساعت بدون وقفه کار کنه در صورتی که قبلا 15 ساعت بدون وقفه استراحت میکرده .
تغییر 180 درجه ای و اون هم در زمان کم .
تغییر باور ها چه میکنه با آدم ، باور به این که جهان نا عادلانست میتونه انگیزه رو از آدم بگیره و باور به اینکه خداوند حسابگر تواناییه و تمام اعمال ما رو به خودمون بر میگردونه حتی اگر به اندازه ی دانه ی خردلی باشه .
من این رو به تجربه دیدم که تو شغلم از همه بیشتر کار میکردم اما اون قراردادی که باید نمیومد و بعد از بستن یه قرارداد با یه خانواده ثروتمند باعث شد که روی فروش یکی از ملکاشون کار کنم و به یک هفته نکشید که اون ملک رو به همراه یکی از همکارانم فروختیم و اون موقع من کمیسیون خوبی ازشون گرفتم .
و اینه نتیجه اعمالی که حتی ذره ای از اون ضایع نمیشه و بهمون بر میگرده .
احسنت به این همه پشتکار
شما لایق بهترین ها هستید .
خدایاشکرت
سلام آقای رستاخیز امیدوارم حالتون خوب باشه
خیلی ممنون بابت حس خوبی که با پیامتون منتقل کردین
البته فکر میکنم نتونستم منظورم خوب برسونم ،این روزا 15 ساعت در روز روی اهدافم کار میکنم به صورت تمرکزی
درحالی که قبلا روزانه 9تا 10 ساعت از روز خواب بودم و 13_14ساعت روز بیدار بودن که اون هم بی هدف و انگیزه با کارهای بیهوده تموم میشد
البته که برای من مهم اون زمان کار کردن روی اهداف نبود ،مهم بود که این کار با شور و اشتیاق و لذت بگذرونم
با این ایمان که فعالیتم نتیجه بخشه و خدا میبینه که من در مسیر درست در حال قدم برداشتنم و خودش منو در زمان درست در مکان درست قرار میده
خیلی خوشحالم که شما هم تجربه مشابهی داشتید و به نتیجه هم رسیده خداروشکر
من حتی شکی ندارم که اعمالی که در گذشته انجام دادم و نتیجه نگرفتم ،منو امروز به اینجا رسونده و باعث شده در این آزمون الهی که ایمان به غیب و ادامه دادن در مسیری که نمیدونی تهش چی میشه ،امروز به این نتایج و تعهد و باور برسم
خیلی ممنون بابت پیامتون
درپناه خدا باشید
سلام به استاد جانم،خانم شایسته ی عزیز و عارفه ی باهوش…
استاد جانم!میدانم که همه ی کامنت ها رو با دقت و حوصله می خونید و لذت میبرین که روز به روز بر تعداد شاگردانتون اضافه میشه و هر کسی که قدم در این راه میذاره دیگه راه برگشتی نداره و لاجرم باید روز به روز بر آگاهی ها و دانسته های خودش بیفزاید و با عمل کردن به اونها راه هدایت و سعادت رو در پیش بگیره!مهربان استاد عزیزم این کامنت رو با گوشی ایفونی که امسال جزو هدف های امسالم بود و دوست داشتم داشته باشم براتون تایپ میکنم که به طور معجزه اسایی از همسرم که اصلا انتظارش رو نداشتم چند روز مونده به تولدم هدیه گرفتم و خیلی خدا رو سپاس گذارم که از طریق بی نهایت دست مهربانش هر خواسته ایی که داشته باشیم رو مهیا میکنه و با عشق تقدیم میکنه!چقدر عالیه این خدا،چقدر حال دلم باهاش فوق العاده ست,چقدر زود اجابت میکنه!چقدر حال بنده هاشو داره…
در طول این سه روزی که این فایل رو دیدم و دفتری همون روز با عنوان شکارچی نکات مثبت برداشتم باورتون نمیشه در طول روز بیش از صد مورد از زیبایی ها رو ثبت کردم و احسنت گفتم به استاد عزیزم بابت توجه به کامنت عارفه ی عزیز که توجه و تمرکزم رو بر روی چیزهای زیبا نگه داشت تا من با نوشتن هر چیز زیبایی،اتفاق خوشایند،بوی مطبوع،حرف زیبا،طعم خوش و…توجه و تمرکزم رو آگاهانه بر روی چیزهایی بزازم که میخوام بیشتر وبیشتر از جنس همون ها وارد زندگیم بشه و خدا شاهده از روزی که شروع به نوشتن این زیبایی ها و مکتوب کردن اونا کردم روز به روز تعداد زیبایی ها افزوده میشه و آگاهانه بدنبال زیبایی بیشتری می گردم و این درک زیبای استاد از قانون رو می رسونه که به هر چیزی توجه کنیم از جنس همون ها وارد زندگیمون میکنیم و استاد با این تمرین میخوان که ما رو به سمت زیبایی های بیشتر و کنترل ذهن زیاد دعوت کنند!روزه اولی که بیش از صد تا زیبایی رو نوشتم عهد کردم که هر روز بر تعداد زیبایی های زیاد متمرکز باشم وریزبینانه و با نگاه ذره بینی چیزی رو از قلم نندازم منی که سپاسگزاری میکردم همون لحظه ایی که زیبایی رو میدیدم الان با حفظ کردنش تو ذهنم باعث میشم توجهم بیشتر روی اون زیبایی بمونه تا ماندگار بشه و بتونم مکتوب کنم!
زیبایی این فایل این بود که منم دختر نه ساله ام رو دعوت به این بازی کنم و ایشون هم مشتاقانه هر چیزی رو که می بینه یادداشت میکنه و هرزمانی که من مشغول کارهای خودم هستم باشوقی که میرن و مینویسن منم یادم میندازه که همون لحظه بنویسم و خدا رو شکر میکنم به خاطر عارفه ی عزیز که باعث شدند ما هم ذهن بچه ها رو به سمت زیبایی ها سوق بدیم در حالی که یه بچه ی نه ساله تا شب بیش از چهل مورد از زیبایی ها رو ثبت میکنه و مزیت دیگه ی این بازی اینه که هر وقت بچه شروع به حرف زدن در مورد ناخواسته کنه با اشاره میفهمه که این خارج از قانون بازیه و ادامه نمیده!خدا جانم به خاطر دستان قدرتمند و هدایت گرت هزاران هزار بار در ثانیه شکر گزارت
سلام اعظم جان
خداروشکر که وقتی تصمیم به انجام کاری میگیری تمام شرایط برات محیا میشه .
چقدر خوب قانون رو در عمل اجرا کردی و تحسین میکنم که تا ایده ای مطرح میشه زود تستش میکنی و از نتایجش واسمون مینویسی.
چقدر خوبه که تونستی هدف داشتن گوشی آیفون رو تیک بزنی و این هدف از یکی از بینهایت دستان خدا وارده زندگیت شد.
من از کامنت شما اینجور برداشت کردم که وقتی هدفی رو دنبال میکنم به چگونه اتفاق افتادنش فکر نکنم بلکه فقط خودم رو با کنترل ذهن در احساس خوب نگه دارم و به ایده های الهامی عمل کنم ، مثل همین الان که به دلم افتاد بیام کامنت های این فایل رو بخونم ، و در نهایت اون خواسته از جایی که الان نمیدونم اتفاق میوفته .
چه باور بی نظیری ، چه حس خوبی بهم میده
خدایاشکرت
به نام خداوند هادی
سلام استادعزیز
ازموقعی که فایل چکارچی نکات مثبت باشیم را روی سایت آپلود کردید
انگاری که یک آگاهی نابی را که فراموش کرده بودم را به یاد من آوردید ومن شروع کردم به یادگیری نکات مثبت هرچیزی که دراطرافم وجود دارم از آب گرم حمام تا بازی کودکان و نکات مثبت خودم و دیگران
ومدام به آسمان درشب وروز نگاه میکردم واز زیبایی های آن به خودم وهمسرم میگفتم از پرندگان وازخنکی باد کولر تا خورشید که خانه ما را عرق درنور میکند
ومن میدونستم که هرچقدر بیشتر زیبایی ها راشکار کنم جهان از جنس این وارد زندگیموم میکند
وامروز من درمسافرت هستم که دارم کامنت میزارم
باور نمیکنید خداوند من راهدایت کرده به شهرهایی که که تمام زیبایی های خودشون را به من نشان داده اند من به شهری رفتم که آفتاب سوزانی داره وشهر قشنگ با مردمانی نازنین وفوق العاده روبرو بودم ولی اون روز که من به اون شهر رسیدم هوا ابری وخنک وباد صورت را نوازش میداد وبه بام اون شهر هدایت شدم که به خدا مثل بهشت بود کل شهر زیر پایمان بود واصلا باورمان نمیشد که این شهر آنقدر زیبا وقشنگه
وهزاران بار خداراشکر کردیم وچقدر تحسین کردیم
این همه زیبایی وقشنگی جهان را
امروز رسیدم به یکی از شهرهای شمالی وبرخلاف سفرهای قبلی وتکراری [ البته من قبل از سفر مشخص نکردم که کجا بریم واز خداخواستم خودش هدایت مون کنه]
به یک روستای ساحلی هدایت شدیم که خلوت ساکت وآرام بودو بعداز صرف نهار رفتیم ساحل که پر از
صدف های زیبا بود ونم نم باران میومد وغروب افتاب ورنگین کمان کامل بود یک طرف آن سمت ساحل بود وان طرف دیگه وسط دریا بود وچقدر ذوق کردیم وبه طور عجیب ساحل پر ازچوب بود واتیش روشن کردیم
ویکسره میگفتیم که ما توی بهشت هستیم ودلمون
نبود از اونجا بریم واین تجربه زیبا را من هیچ وقت توی زندگیم نداشتم واین نتیجه توجه وشکار نکات مثبت بود
سپاسگزارم از استاد دوست داشتنی
سلام جابر عزیزم
خداروشکر که شکار زیبایی ها در زندگیت معجزه ایجاد میکنه .
توصیف شما رو خیلی دوست دارم از وزش باد خنک که گونه هارو نوازش میکنم ، از دریای شفاف و زیبا ، از هوای ابری و خنک که اتفاقا همون روزی ابری هست که شما تصمیم داشتین به اون روستا برین .
محوطه پر از چوبه که با آتیش زدنش بوی چوب سوخته و گرمای بی نظیرش و همینطور نم نم باران ترکیبش فوق العادست.
امیدوارم که با شکار بیشتر نکات مثبت بتونی اتفاقا زیبای بیشتری رو تو زندگیت خلق کنی .
من به خودم قول میدم که همین امروز شروع بکنم به انجام این بازی مهیج
شکرت خداجون
به نام خداوند رحمان و رحیم و توبه پذیر
سلام استاد عزیزم
دلیل اینکه بعد از مدت ها میخوام توی سایت بنویسم یک دلیل خیلی زیبا داره…
من تقریبا هرروز به سایت سر میزنم کامنت ها رو میخونم و فایل ها رو میبینم چند روزی که فایل شکارچی نکات مثبت باشیم اولین فایل سایته…. امروز صبح به محض اینکه از خواب بیدار شدم اومدم توی سایت و دیدم فایل شکارچی نکات مثبت باشیم اولین فایل سایته ذهن نجوا گرم شروع کرد به خودنمایی کردن چرا استاد فایل جدیدی نمیزاره چقدر باید این فایل ببینی بسه دیگ نمیخواد از سایت برو بیرون…. با همه این وجود فایل رو باز کردم و شروع کردم ب خوندن کامنت ها. اولین کامنتی که یکی از بچه نوشته بودن با این شروع شده بود که:ممنونم ازتون استاد که گذاشتین این فایل باز هم روی سایت بمونه و ما هرروز برامون یادآوری بشه که باید توجهمون به نکات مثبت باشه… با خوندن این کامنت خیلی حالم خوب شد…
خیلی خدارو سپاسگذاری کردم بابت وجود شما بابت این انسان های ناب که دور هم تو این سایت جمع شدیم… کلی با خودم صحبت کردم…
ذهن نجوا گر همیشه در کمین تا به محض پیدا کردن یک فرصت حال خوب تو خراب کنه و تمام توجهتو روی نکات منفی ای که خودش میسازه جلب کنه…
دونه دونه کامنت ها رو خوندم اومدم پایین… چقدر نقاط مشترک با دوستان عزیزم پیدا کردم و چه زیبا نوشته بودن که چطوری مشکلشون رو حل کردن…
و چقدر این کامنتها امروز برای من الهام بخش بود
یکی از مشکلات من گذروندن خیلی از تایم روزم توی اینستاگرام بود تا اینکه 7 روز پیش به خودم قول دادم که حتی یک دونه استوری هم نمیبینم و دیگ این برنامه رو از زندگیم حذف میکنم و چقدر حالم تو این 7 روز خوب شده
چقدر راحتتر از قبل میتونم ذهنمو کنترل کنم و تمام جملات شما برام یادآوری میشد…
یک نگته خیلی مهم که هر روز به خودم یادآوری میکنم اینه که عالم بی عمل نباشم…
حرف زدن خیلی راحته اما مرد کسیه که عمل کنه…
حرفهای شما بی نهایت بهم کمک کرده استاد،چند روزه که کتاب چگونه فکر خدارا بخوانیم رو شروع کردم به خوندن و دارم برای خودم کتاب صوتیشو با صدای خودم آماده میکنم و گوش میدم… چه آگاهی های نابی داره….
عاشقتونم استاد
هر روز شکر گذاری بابت حضور شما و مریم جون توی زندگیم جز لیست نکات مثبت زندگیمه
خداقوتتون بده️️
سلام دوست عزیزم
من سالهاست نه تی وی میبینم، نه تلگرام و واتس آپ درست حسابی دارم و نه اینستاگرام داشتم!
اینجا تقریبا تنها جایی بود که مرتب میومدم. جدیداً اینستاگرام رو وارد شده م. چقدر عالیه…عالی!
اینکه با خودتون تعهد دارید که ورودیهای ذهن رو پاک کنید، حرف نداره. فقط خواستم بگم اینستا، یک خصوصیت خوب هم داره: عین اثرات قانون جذب، به هرچی توجه کنی، از همون جنس برات ردیف میکنه! صفحه اینستاگرام رو که باز میکنم، فقط برام تصاویر زیبای طبیعت ردیف میشه و جذابیتها و زیباییها…فقط همینها رو نگاه و تحسین میکنم! اصلاً اینستاگرام من شده دفتر تمرین عباسمنشی!
خلاصه با غلبه این دیدگاه عالی عباسمنشی، اینستاگرام هم واسه من دریچه ای به بهشت شده! هر وقت میخوام تمرکز برنکات مثبت رو عینی کنم، میرم اینستا! بعد، چون همه چیز تصویره، اگه چیز زشت و منفی سرچ کرده باشم، زودی خودش رو نشون میده و میتونم اصلاحش کنم. خلاصه با یه نظر به هیستوریم، زودی میفهمم که اوضاعم چطوریه: اصلاح میخوام، یا باید همین فرمون برم!!
موفق و پولدار و خندان باشید.
سلام روز خوش
استاد نمیدونم چه برنامه هایی دارین
امااین فایل چند روزه هست
من هم باهاش عشق میکنم
با کامنتاش …
امروز به خودشناسی بیشتری رسیدم
دیدم که حس من به شهر خودم به محل زندگی خودم به بودن کنار خانوادم و به منزل پدریم خیلی خوبه
دیدم که اصلا ته دلم علاقه ندارم که حتی به یه شهر دیگه مهاجرت بکنم چه برسه به کشوری دیگه
دیدم که دوست دارم کشورم در آرامش و امنیت و حال خوب باشه
و دوست دارم همینجا در حس خوب محل زندگیم باشم
حتی تاقبل ازدواجم . چند سال قبل نمیتونستم مزایای شهر خودمو بفهمم
وقتی ازدواج کردم بااینکه کلا 7…8 دقیقه راهه باماشین . ولی میام محله ی خودمون چنان عاشق تک تک کوچه ها و کلا محیط اینجام
تازه دارم میفهمم چقدر خوب بود من حواسم نبود
چقدر میفهمم که همه چیز ظواهر نیست
اون حس خوب اون ارامش اون ته دلت که گرم و اروم باشه اون با ساختمونای قشنگ و ماشینای فلان …ایجاد نمیشه
ارامش و حال دلی خوب واسم خیلی پررنگ شد
خودمو شناختم که من عاشق سادگی ام
عاشق همین محله
حتی واسم سخته سه چهار روز در هفته تو محله خودم نیستم
خودشناسی خیلی مهمه.یکی حالش بامهاجرت خوبه یکی با موندن تو محل خودش
افرادی ام بودن مهاجرت کردن طعمشو چشیدن بعد انتخاب کردن یابمونن یابرگردن
و میشناسم افرادیم که برگشتن
خداروشکر میکنم بخاطر ارامش و امنیت کشورم
میدونم که امریکا یاهرجای جهان هم نازیبایی داره و مهمه که هرجا هستی توجهت رو نعمتهاوزیباییها باشه
وگرنه شمااستاد هم میتونستین از بدی های اون محیط بگین.
خداروشکر میکنم که حال دلم خوبه
خدایا بهم کمک کن بتونم بیشتر و بیشتر به حال خوب برسم
خودمو شناختم من با رفتن بادوری حالم خوب نیست دلم میخواد کنار خانواده خودم و همسرم باشم . دوری و غربت دوست ندارم
ولی باهمه اینها بازم تسلیمم
اگر خدا برای من مهاجرت بخواد . تسلیمم
هرجا بخوادمیرم و هرکاری بگه بالطفش انجام میدم
آرزو میکنم برای کشورم آرامش بیشتر امنیت بیشتر و ثبات بیشتر در تمام جنبه ها
آرزو میکنم برای خودم و هم وطن هام و تمام مردم دنیا ، هدایت به راه درست و تشخیص اصل از فرع و رسیدن به یه حال دل خوب ته دل محکم
امیدوارم هر کسی هرجا هست
تو آروم ترین راحت ترین حالت ممکن باشه
خیال همه راحت و آسوده باشه
خدایا بینهایت ازت سپاسگزارم
خاروشکر میکنم بخاطر توانایی دیدن خوبیها
به نام خداوند بخشنده و مهربان
سلام به استاد عزیزم مریم بانوی محترم و همه دوستان خوبم
استاد نمیدونم چند روز هست که این فایل رو ی سایت هست
اما بسیار خوشحال هستم که فایل جدیدی تا الان نگذاشتید
چون تمرکز بیشتری روی خواندن کامنت دوستان دارم وار زیبایی هابی که براشون اتفاق افتاد میخونم و میبینم
واااای خدای من
چقدر عالی هستند کامنت های دوستانم
با اینکه خیلی زیاد هستند خداروشکر اما سعی کردم بیشترشون رو بخونم و واقعا هم همین کار رو کردم
یکی از مهاجرت میگه
یکی از زیبایی های بچه های میگه
یکی از زیبایی های خودش و جهان اطرافش میگه
یکی از اتفاق های خوبی که براش افتاده میگه
و…….
الله اکبر
خدایا خیلی از دوستان هم از رابطه خوبی که با خدا دارند و ساختن میگن و من هم خودم یکی از این افراد هستم
و چقدر این روزها و این شب ها حس و حالم فوق العاده هست اون هم به برکت این سایت و همین کامنت های دوستان
واقعا نمیدونم چی بگم
فقط میگم خدایا شکرت
که همین خدایا شکرت هم باز جای شکر داره
چون با حس و حال عمیق و خوب هست
استادم ازت ممنونم
ازت متشکرم
چقدر از کامنت های دوستان اشک شوق و خوشحالی رو بر چشمام آورد
مثل همین الان
که این اشک شوق هم از. لطف خودش هست
و بس
چقدر از کامنت های دوستان خوشحال شدم ومیشم
چقدر این جهان و خدای ما زیباست
چقدر من توی این مدت 1 ماهه به خدا نزدیکتر شدم و چقدر عمیقأ حسش میکنم
چقدر اتفاقات و زیبایی های فراوانی برای خودم پیش اومده که از شمارش خارج هست
آه خدای من غرق عشق تو هستم ای خدای من ازت ممنونم بابت همه چیز
In god we trust
دوست دارم خدا
مراقب و محافظ همه دوستانم در این بهشت الهی باش و حال دل همشون رو با عشق خودت عالی کن
الهی آمین
فاطمه سادات.
سلام استاد عزیزم.
سپاسگزارم از زحماتتون برای تهیه ی فایلها.
منو الیاس جان خیلی سعی کردیم بهمدیگه نکات مثبت رو یادآوری کنیم و هیچ اجباری برای دخترمون حلمای5ساله نداشتیم خودش یاد گرفت.
چندین بار در روز میگه خداروشکر برای این غذای خوشمزه.یا خداروشکر برای میوه های رنگی رنگی که بابایی خریده.
یا مثلا دنبال عروسکش میگشت و یهویی پیدا کرد و گفت خداروشکر پیدا شد.
یا مثلا میخواد میوه برداره از تو یخچال میگه خدا بمن گفت موز بردار.
و من عشق میکنم و میخندم به حرفاش.
منو همسرم باهمدیگه یه قانون گذاشتیم که هر کدوممون یه نازیبایی از هرکسی یا هرچیزی گفت،باید واسه جریمه 5تا زیبایی ازش بگه.
و جالبه تمرکزمون رو نازیبایی بسیار بسیار ناچیزه.
استاد عزیزم خیلی جالبه ما از وقتی احساسمون رو خوب نگه داشتیم،هیچی ازمون گم نمیشه.
اصلا خدا نمیذاره وسیله ای گم بشه.
فلشمون رو پر کرده بودم از دوازده قدم واسه گوش دادن تو ماشین و دادمش همسرم اونم گمش کرد.
دم در مشغول پیدا کردن فلش بود و اصلا هیچ ایده ای نداش کجا رو بگرده چون ما نمیدونستیم کجای خونه گم شده بود.نمیدونم چطور شد ،چیشد که من رفتم دم در گفتم الیاس بده گوشیو اینجا نور بندازم،نور چراغ گوشیو انداختم کنار درخت تو باغچه،دستمو مستقیم بردم و فلشو ازونجا برداشتم و گفتم بیا پیدا شد.چند لحظه نگاه هم کردیم،اومدم تو خونه نشستم و شوک شده بودم.گفتم الیاس این چه کاری بود من کردم؟؟چطور اینقدر راحت پیدا شد؟؟
گفتش بابا اصلا فک کردم تو خودت انداخته بودی اونجا.
و فقط خدا بود که دست منو گرفت برد اونجا و گفت خودتونو اذیت نکنید.
و اونجا بود ک الیاس گف آها من فلشو اشتباهی با پوست تخمه هام انداختم بیرون:]
و گوشواره حلما که گم شده بود و دیگه این سری اصلا نمیدونستیم خونه خودمونه یا خونه مامانم یا مهدکودکش و مقداری گشتیم و گفتیم پیدا میشه.جالبه که من بقول خودم اتاق حلما رو گشتم و مدتی کلا یادم رفته بود گوشوارشو و دیگه گوشواره جدید براش خریده بودم.تا دیشب دیدم تو دستش آورد و گفت این گوشوارم وسط اتاقم بود.
و بسیار موارد مشابه که خیلی برام جالبه با یه حس خوب گرفتن و یه شکرگزاری دستو پاشکسته چقدر تغییرات تو زندگیمون داریم.
زندگی منم پره از شکار نکات مثبت که بسیار ممنونم از عارفه جان که باعث شد برام یادآوری بشه.
من همینکه میبینم واسه داخل کابینت داشتم کفی میبریدم و دیدم همون قسمتی که قیچی انداختم و دقیقا اندازست و لبخند زدم و گفتم همین یعنی خدا.
اینکه واسه تهدیگ همون تعداد برش سیبزمینی که زدم دقیقا اندازه کف قابلمه رو گرفت .نه زیادتر بود نه کمتر.باز لبخند زدم .
اینکه هوس سالاد اولویه داشتم و خونه مادرشوهرم شام همون بود.گفتم همین یعنی جواب احساس خوبم.
اینکه رفتیم مسافرت و یه ویلا رایگان برامون از یه دوست قدیمی که 17 سال ندیده بودیمش جور شد.
و هزاران مثال دیگه شبیه اینا.
من دارم خدارو میبینم.حسش میکنم.خیلی نزدیکمه.
و روز به روز بیشتر نزدیک بخودم حسش میکنم..
انگار فکرمو میخونه،منتظره منو شگفت زده کنه.
کلی اتفاقات میفته و من میبینم نتایجش رو که دقیقا همون درخواست من بوده.
از نظر مالی خیلی سنگین نیس،ولی این که خداوند چطور داره همه چیو کنار هم میچینه تا به همون نتیجه ای برسه که من میخوام واقعا برام جالبه.
استاد عزیزم ممنونم از شما که باعث شدید زندگی من پر از حس زیبا بشه.
زیباترین لحظات همیشه نصیبتون بشه.
سلام خدمت خواهر و برادر گلم… این بخش جملاتتون که “انگار فکرمو میخونه،منتظره منو شگفت زده کنه” منو یاد این عبارت تاکیدی خانم اسکاول شین انداخت که البته نقل به مضمون هستش ” و تو چه میدانی که چه شگفتیهایی در پیش است”. جالبه که همین حالا که داشتم این مطلبو مینوشتم یه حسی بهم الهام شد که برای مقابله با ذهن نجواگر از قرآن هم مثال بیارم و گشتی در اینترنت زدم و به این آیه رسیدم..آیه 17 سوره سجده … فَلَا تَعْلَمُ نَفْسٌ مَا أُخْفِیَ لَهُمْ مِنْ قُرَّهِ أَعْیُنٍ جَزَاءً بِمَا کَانُوا یَعْمَلُونَ… پس هیچ کس نمى داند چه چیزهایى که مایۀ شادمانى و خوشحالى آنان است به پاداش اعمالى که همواره انجام مى داده اند، براى آنان پنهان داشته اند…
امیدوارم که هیچ کدوممون دست خدا رو در شدت و کیفیت لذتهایی که برامون مقدر فرموده نبندیم..آمین
سلام و عرض ادب خدمت برادر عزیزم.
سپاس فراوان بابت کامنت جامع و عالیتون.
لذت بردم از وقتیکه گذاشتید و استنادات عالی آوردید.
چقدر آیه ی جالب و هماهنگ با متن رو پیدا کردید.
خیلی خوشحالم بابت اینکه دوست خوبی مثل شما دارم.
امیدوارم بهترین هارو همیشه تجربه کنید.
به نام خدای هدایتگر و مهربانم
به نام خدای قشنگی که هر روز بیشتر عاشقش میشم.
سلام به همه ی عزیزان.
دیشب یه ناخواسته ای اتفاقی افتاد که آگاهانه سعی کردم کانون توجهم رو بذارم روی کنترل ذهن و توجه به نکات مثبت:
به محضِ اینکه متوجه شدم داره از بیرون از خونه صدای بلند شبیه دعوا کردن میاد، راهکارهای خلقِ حسِ خوب رو فعال کردم:
1- همه ی پنجره ها رو بستم تا صدا نیاد.
2- آهنگ پخش کردم با صدای بلند.
3- فایلهای استاد رو گذاشتم و گوش دادم و توجهم رو دادم به آگاهی ها.
4- فایل به شدت جذاب زیبایی ها را ببینیم رو گذاشتم و شنیدم و کلی کیف کردم، فرکانسِ این فایل برام خیلی بالاست، هر بار گوش میدم فول انرژی میشم، بمبِ انرژیِ منه.
5- نوشتم تو دفترم از نکات مثبت و آگاهی ها.
6- دقت کردم به این نکته که اگه تو حس بد باشم یا توجه کنم به ناخواسته ها و پیگیری کنم، اتفاقات بد میوفته برام.
نمیدونم چقدر طول کشید، فقط یادمه وقتی پنجره ها رو باز کردم دیدم تموم شده و سکوت شده.
استاد شما پایان فایل زیبایی ها را ببینیم میگین: خدا رو شکر که با شما هستم.
میخوام قلباً بگم من خیلی خدا رو شکر میکنم که با شما آشنا شدم، اومدم تو سایت ارزشمندتون، عضو سایت شدم، دسترسیِ راحتی دارم به فایل های به شدت ارزشمندتون و میشنوم و می بینم و به واسطه ی آگاهی هایی که شما به اشتراک میذارین تونستم بهبودهای عالی بدم تو زندگیم و کیفیت زندگیمو بالا ببرم از لحاظ های متفاوت و همچنان ادامه میدم هر روز و هر ثانیه و ادامه میدم، نتایج اومدن و من غرق در حس و حال خوب و لذت بردن از زندگیم هستم. هر روز بهتر از دیروز.
بعد از کار کردن روی خودم به واسطه ی آگاهی های فایلهای شما یه طرف، قبلش یه طرف…
چقدر من خوشبختم که سعادت دارم تو این فضا و مدار باشم…
خدایا خیلی شکرت بی نهایت بی نهایت.
استاد جانم، به اندازه ی گلبرگ های زیبای گل های رنگارنگی که هر روز تو پیاده روی میبینم، ازتون ممنونم.
به اندازه ی برگ های زیبا و درخشانِ درخت های بی شماری که هر روز میبینم، ازتون ممنونم.
به اندازه ی وسعتِ آسمونِ خدا، ازتون ممنونم.
به اندازه ی دونه به دونه ی توت های سفید و شاتوتِ فراوانی که هر روز میبینم، ازتون ممنونم.
براتون بی انتها خوشحالی، سلامتی، خوشبختی، آرامش و لذت بردن از زندگیتون رو میخوام از خدا برای هر ثانیه ی زندگی تون.
استاد صداتون، آموزش هاتون، راهکارهاتون تو گوشم هست و باهام صحبت میکنین، یادم میندازین چطور درست فکر کنم، درست رفتار کنم…
ممنونتونم بی انتها.
هر روز چندین بار چک میکنم سایت رو، پاتوقم اینجاست، محیط امن و دنجی که تونستم باهاش بهتر روی خودم کار کنم و درک و رشدمو بالا ببرم…
منتظر فایل جدید هستم، اما میدونم وقتی زمانش برسه فایل جدید رو میبینم و کیف میکنم.
هنوز فایلهای زیادی دارم برای شنیدن، حتی اونایی رو هم که شنیدم دارم دوباره و چندباره گوش میدم.
دارم لذت میبرم که انقدر فایل هست که شنیدم، بازم میخوام بشنوم و یه عالمه فایل دارم هنوز که میتونم بشنوم…
یعنی انقدر خوراک دارم تو این سایت که غرق در لذت هستم.
این روزها ارتباطم با خدا، فایلهای شما، کامنت بچه ها، کار کردن روی خودم برای بهبود، امیدِ زندگیِ من هستن و خوشحالم که این همه دلیل و انگیزه واسه زندگی کردن دارم..
خدایا دوستت دارم
خدا رو شکر برای همه چیز
خدا رو شکر برای همیشه
به نام پروردگار جهانیان
سلام به استاد تموم زندگیم،به خانم شایسته رول مدل تموم لحظه هام و تموم دوستان عزیزم در این جهان مجازی توحیدی
چند تا اتفاق برام افتاد این چند روز اخیر که انرژی زیادی من رو هول میده برای نوشتن،اول به درک و آگاهی های خودم اضافه کنم و بعد انشالله کمک کوچیکی به دوستان هم مدارم باشه ….
استاد جانم ،دیروز من تماسی داشتم با پیش شماره تهران چند لحظه مکث کردم که کی میتونه باشه ؟و بعد که جواب دادم خانمی خودش رو معرفی کرد از طرف دفتر استاد موفقیتی که من قبل از آشنایی با استاد عباسمنش با اموزش های ایشون کار میکردم.
چند تا سوال پرسید که فلان دوره تاثیر مثبت داشته برات یا نه؟تمایل داری از موفقیت هات ما مستند بسازیم و ازین حرفا بعد اتفاق جالب ماجرا برای من اینجا بود که گفتند استاد دارند دوره ای رو برگزار میکنند که فلان قیمته !و برای شما کد تخفیف گذاشتند و شما میتونید انقدر ارزونتر بخریدش و علاوه بر اون چندتا هدیه و فلان ،اگر میخوای لینک برات بفرستیم؟ گفتم ممنونم و خلاصه تماس ما تموم شد
و من در هاله ای از افکار خودم فرو رفتم …
یادم اومد قبل از آشنایی با استاد عباسمنش ،من تو اون فرکانس ومدار که بودم،آموزش های اون استاد رو وحی منزل میدونستم و چقدر سعی میکردم دقیق بهش عمل کنم و همون اراده و پشتکار من بود که به جهان لیاقت من رو ثابت کرد و من رو در مدار استاد عباسمنش قرار داد….حالا من که 5٠٠روزه شاگرد استاد هستم کاملا به این داستان واقفم که چیزی به اسم تخفیف و تبلیغ وجود نداره،و تو فقط باید بهترین خودت رو ارائه بدی و جهان مشتری های درست رو برات میفرسته ….چطور استادی به اون عظمت و دانش و آگاهی ،با اینکه انقدر نزدیک به استاد عباسمنش هست دقیقا داره کاری میکنه که خود استاد مخالف صددرصدش هست؟ سعی کردم از دل این ماجرا خیرش رو برای خودم دربیارم
اینکه تو هر سطح و لولی که هستی ممکنه تو اشتباه کنی ،حتی یک استاد موفقیت که تو کشور خودش جزو تاپ هاست و کلی آدم شاگردش هستند ممکنه مسیر رو اشتباه بره ،حالا من که دارم تاتی تاتی میکنم ،چقدر درصداحتمال اشتباه دارم ؟
استاد تو دوره عزت نفس میگه همیشه باید خودت رو تحسین کنی و از خودت راضی باشی !
درسته باید سطح رضایت از خودت کمی بالاتر از دیگران باشه که همیشه حرکت رو به جلو داشته باشی اما این به معنی نیست که خودت رو سرزنش کنی …
تو باید عاشق خودت باشی با تموم اشتباهات
اگر بتونی همچنین عشقی نسبت به خودت داشته باشی،احساس لیاقت بهتری داری و این احساس لیاقت جهان رو به کرنش درمیاره که خواسته هات رو به صورت کاملا طبیعی و بدیهی وارد زندگیت کنه!
نکته بعدی اینکه استاد عباسمنش همیشه از اصل میگه !دقیقا مثل قرآن ! تو میتونی گوش کنی میتونی گوش نکنی!
میتونی عمل کنی !میتونی عمل نکنی !
این دیگه به تو بستگی داره!
اصل اینکه جهان بر اساس مدارها تشکیل شده،و کار ما اینکه باید بهترین خودمون ارائه بدیم فقط و جهان آدم های مناسب رو سر راهمون قرار میده
این تبلیغ یا تخفیف نیست که باعث جلب مشتری میشه، این مدار توعه که تعداد مشتری و کیفیتش رو مشخص میکنه !
حالا میخوای استاد موفقیت باشی و دوست استاد عباسمنش ،یا یک شاگرد ساده مثل سعیده !
اینکه چقدر به این اصل عمل میکنی به تو برمیگرده !
میتونی استاد باشی اما در همه ی موارد درست عمل نکنی ،میتونی شاگرد باشی اما پایه و اساس و بنیان شخصیتت رو آجر به آجر درست بچینی بری بالا ….
در نهایت استاد،دیروز خدارو بارها و بارها سپاسگزاری کردم که چقدر به من لطف داشته که من رو هدایت کرد به آموزش های شما و من دارم طبق یک اصولی پیش میرم که مو لای درزش نمیره ….
استاد از خدا که پنهون نیست از شما پنهون نباشه،دیروز هزاران بار بیشتر عاشقتون شدم
و به خدا گفتم تو چقدر منو دوست داشتی که اجازه دادی با استادی هم مدار باشم که کلامش کلام شماست و رفتار و اعمالش بر اساس قرآنه …
خداروصدهزار مرتبه شکر
مورد بعدی درمورد دو اتفاق جالب که مربوط میشه به مدار آسونی ها
استاد تو جلسه ١ قدم ٧ میگه :وقتی شما مدارت تغییر میکنه ،ادم های بد،اتفاق های بد به شما دسترسی ندارند،امکان نداره تو مدار خوبی باشی اما اتفاق ناگوار بیفته !حتی اگر اتفاق بدی افتاد،توش برات خیر و برکته …نشون به اون نشون که هیچکدوم از پیامبرانی که اسمشون در قرآن اومده ،شهید نشدن! یا این همه جنگ در دوران حضرت محمد بوده اما هیچ اتفاق بدی براش نیافتاده! چرا ؟ چون ایشون تو مدار درستی بوده،توی اون مدار هیچ اتفاق بد و هیچ آدم بد به شما دسترسی ندارند. حتی اگر از نظر فیزیکی به شما نزدیک باشند…
استاد تموم بیمارستان ها یک اعتبار بخشی سالیانه دارند که ارزیاب ها میان مو رو از ماست میکشند،درواقع هرسال با این ارزیابی به بیمارستان ها درجه ١یا ٢ و… میدن
خلاصه تموم بیمارستان بسیج میشند که بتوانند درجه ١ رو بگیرند ،ارزیابی اینجوریه مثلا از پرستار بجای اینکه بپرسند وقتی مریض ایست قلبی میکنه شما چه دارویی رو اول میدی یا فلان دارو با کدوم سرم نباید داده بشه ،میان میپرسن مثلا طول عمر این دارو چقدره ؟یا چرا تابلوی بالای سر مریض که بیهوش هم هست اسم پرستار نوشته نیست !
خلاصه ی سری سوال های مسخره
استاد من اون روز که قرار بود ارزیاب های اصلی بیان تو برنامه آف بودم ،درصورتیکه اصلا نمیدونستم تاریخ بازدید کی هست !
بعد بعدها فهمیدم که در برنامه اصلی که با خودکار نوشته شده من کشیک بودم ولی یکی برنامه رو اشتباه تایپ میکنه :)))) و من رو آف میزاره :)))))
یعنی این داستان اگر از اتفاقات مدار آسانی ها نبود که اصلا عقل جن هم بهش نمیرسید همچین کاری بکنه :))))))))
دقیقا کار خدا بود و خدا !
یک اتفاق دیگه هم این بود که ما برنامه ریزی کرده بودیم چهارم خرداد با بچه های بخش بریم جنگل ،بعد من یک شرایطی داشتم که خیلی خیلی برام سخت میشد اگر باهاشون میرفتم جنگل !خیلی هم دوست داشتم تو جمعشون باشم ،دقیقا چی شد؟ غروب روز سوم خرداد پزشک مقیمون که بسیار انسان ثروتمندیه و خیلی هم خوش قلبه،فهمید ما قصد داریم فردا بریم بیرون. کلید ویلای لب ساحل محمودآبادشو بهمون داد گفت برید ویلا ،جنگل سخته براتون کباب کردن و …
و عجب خونه ای ،عجب ویویی… جاتون خالی :)بسیااار بسیاااار خوووش گذشت
سر این داستان دیگه من گفتم که خدا دیگه چیکار باید برای من بکنه که من باورش کنم ؟
انقدر قشنگ برنامه ریزی میکنه که من در اسایش به خواسته هام برسم
و من چقدرررررر کم ایمان دارم بهش
چقدرررررر کم شکرگزارشم
و چقدرررررر ناچیز بهش توکل میکنم ….
و بار ذهن چموش اینارو فراموش میکنه و دوروز بعد انگار نه انگار این اتفاقات فوق العاده براش رخ داده ….
مکتوب کردن این اتفاقات بسیار بسیار به منطق ذهن من کمک میکنه که باور کنم
خدا هست
و خداهست و خدا هست
خدا هست
خداروصدهزارمرتبه شکر که یکبار دیگه بهم فرصت داد تا بتونم بنویسم
در پناه الله یکتا غرق احساس عمیق خوشبختی باشید
قلب فراوان
به نام خداوند هدایتگرم
سلام به همه ی عزیزان.
سلام سعیده جان شهریاریِ عزیزِ دل و قشنگم.
میخوام یه عالمه برات بنویسم، اما قبلش یه نشونه ی جالب در رابطه با خودت و خودم مینویسم که نشون میده ارتباطِ قلبی هیچ ربطی نداره به اینکه ما همدیگه رو دیدیم تا حالا یا نه، جنسِ ارتباطمون نزدیک و حضوری هست یا دور و غیر حضوری…
خب، تو سعیده جان، مسیری که جلو میری، کامنتهات، انرژی ات و … برای من خیلی جذاب و دوست داشتنیه و پیگیری ات میکنم از ایمیل.
گاهی تو پیاده روی یهو یادت میوفتم.
هم اهنگی با خدا رو از زبون تو شنیدم و آوردم تو زندگیم و تجربه میکنم و کلی کیف میکنم و به یادم میای که عجب عبارتی نوشتی برام، دَمِت گرم دختر.
خلاصه که تو ذهن و قلبم هستی، تا اینکه الان اومدم تو همین صفحه کامنت خودمو بخونم دوباره.
اومدم پایین، تا کامنت دوستان رو هم بخونم دیدم بله دقیقا کامنتت قبل از کامنت من منتشر شده و اینطوری شد که کاملا مستقیم هدایت شدم به خوندنِ کامنتت…
اینبار نه از روشِ ایمیل، بلکه کاملا مسقیم.
خوشحال شدم و لذت بردم که انقدر سریع و راحت این کامنتت رو خوندم.
قبل از اینکه برم سراغِ این کامنتت یه تشکر هم ازت دارم.
دیشب از طریق ایمیلم هدایت شدم به اون کامنتت که از روند تکاملی نوشتی و هدایت شدنت به نیمه وقت کردنِ شغلت نه استعفای کامل…
کامنتت هدایتِ من بود، سپاس گزارم که از خودت نوشتی و شدی هدایتِ من برای مسئله ی خودم.
ماچ بهت.
حالا بریم سراغ این کامنت…
یه طوری کامنت مینویسی عموما که احساس میکنم یکی از دوستام داره از خودش و زندگیش و رشدش به زبانی ساده، شیوا و جذاب صحبت میکنه.
عینِ یه قصه که دوست دارم ببینم چکار میکنی؟
چطوری شده شرایطتت؟
نتایجت رو دوست دارم بخونم.
تو نوشته هات برام درس و آگاهی میاد واسه زندگیِ خودم.
این قسمتِ کامنتت کاملا برای منه، جوابِ منه، هدایت خدا برای منه:
استاد تو دوره عزت نفس میگه همیشه باید خودت رو تحسین کنی و از خودت راضی باشی !
درسته باید سطح رضایت از خودت کمی بالاتر از دیگران باشه که همیشه حرکت رو به جلو داشته باشی اما این به معنی نیست که خودت رو سرزنش کنی …
تو باید عاشق خودت باشی با تموم اشتباهات
اگر بتونی همچنین عشقی نسبت به خودت داشته باشی، احساس لیاقت بهتری داری و این احساس لیاقت جهان رو به کرنش درمیاره که خواسته هات رو به صورت کاملا طبیعی و بدیهی وارد زندگیت کنه!
تایید خداوند رسید دستم برای تمرینی که شروع کردم این مدت…
سوالم در مورد چگونگی ایجاد حس لیاقت بود، دارم تمرین میکنم هر کاری انجام میدم، هر فکری دارم، هر غذایی میخورم با حس لیاقت برای خودم انجام بدم…
به قول یکی از بچه ها که میگفت: داشتنِ حس لیاقت، بدون دلیلِ خاصی.
یعنی پیش فرض من لایقِ بهترینها هستم.
برای خلق این حس لیاقت درونم، تو ذهنم با خودم گفتگو میکنم، تکرار میکنم این لیاقت رو.
و تمرین عملی ام هم اینه: وقتی غذایی واسه خودم آماده میکنم میگم نوش جونت تو لایق خوردن بهترین غذا با بهترین کیفیتی، تعارف نکن، رودربایستی هم نکن چه خونه خودمون چه مهمونی…
شروع کردم چند وقتیه به نوشتنِ تحسینِ خودم. دقیقا بعد از تمرین تحسین دیگران به این نتیجه رسیدم سمانه تو داری راحت تحسین دیگران رو میگی بهشون یا مینویسی، پس خودت چی عسلم؟
این شد که تحسین خودم رو هم شروع کردم، نوشتم که آفرین برای کارهایی که روزانه انجام میدم، یا قبلا انجام دادم،مهارتهام، توانایی هام، قوت هام، روند تغییرات و رشدم و …
تحسین موفقیت هام، اندامم به واسطه دوره قانون سلامتی، جسارت و شجاعتم و …
و اینکه با کامنتت متوجه شدم مسیرم درسته و همین فرمون رو باید بگیرم جلو…
که خودم به خودم عشق بدم.
خودم از خودم تعریف کنم، تحسین کنم، انقدر سیر باشم که اصلا منتطر تحسین بیرون از خودم نباشم.
با خودم مهربون باشم، سرزنش نکنم خودمو و …
البته این اواخر کاملا متوجه شدم با خودم مهربونترم، خیلی خیلی خیلی کمتر به خودم سخت میگیرم و خودمو سرزنش نمیکنم.
چون میدونم سرزنش کنم حسم بدتر میشه و همه چیز خرابتر میشه، تحلیل میکنم رفتارمو اما سرزنش نه.
خلاصه که جواب سوالم در رابطه با ایجاد حس لیاقت برای خود، اینطوری اومد که با خودم مهربونتر باشم هر لحظه، خودمو تشویق کنم، خودمو ببینم با همه ی قوت ها و ضعف هام…
من قشنگم، دوست داشتنی ام با همه ی این ویژگی ها.
به خودم افتخار میکنم برای همه ی تلاش هام
همه ی زمانی که دارم میذارم برای کار کردن روی خودم و بهبودِ شخصیتم و زندگیم.
مرسی سعیده جانم که دستِ خدا شدی و پیامش رو به دستم رسوندی.
بهترینها از هر لحاظ وارد زندگیت بشن و بمونه.
خدایا دوستت دارم
خدا رو شکر برای همه چیز
خدا رو شکر برای همیشه
سلام سمانه جان
من هم اتفاقی به کامنت تو برخوردم. از طریق ایمیل اومده بودم کامنت سعیدهجان رو بخونم که رسیدم به کامنت تو (ایمیل کامنتهای خودت رو هنوز باز نکرده بودم).
بعد یادم اومد چند روز پیش در جواب کامنت پر محبتت میخواستم یه موضوعی رو بهت بگم ولی فراموش کردم. من کلا خودم رو در قید و بند قرار نمیدم که حتما الان باید جواب این کامنت رو بذارم یا نه. زمانی کامنت میذارم که یه حس قوی پشتش باشه و امروز اون حس قوی بهم گفت حرفهایی که میخواستی به سمانه بگی رو امروز بهش بگو.
راستش تو یکی از کامنتهات از درخت توت جلوی خونهتون نوشته بودی، نمیدونم چرا؟ ولی از اون موقع هر بار کامنت تو رو میخونم یاد آنشرلی با همون روحیهٔ قشنگ دوستداشتنی و اون منظرهٔ زیبای جلوی خونهش میفتم. همیشه فکر میکنم دختری که داره(نمیدونم در کجای ایران) این مطالب رو مینویسه، یه دختر با همون سرزندگی و شادابیه که میتونه با درخت جلوی خونهشون حرف بزنه و زیبایی پروانهها رو ببینه و با پیشیها بازی کنه و … .
خلاصه تمام اونچه از کامنتهات برداشت میکنم یه درون زیبا، زلال و تشنهٔ زیباییهاست.
(الان یک چیزی رو متوجه شدم. من چقدر وقت پیش این حرفها رو میخواستم به تویی که اصلا ندیدم بیان کنم، اما امروز گفتم، دلیلش ارتعاشیه که خودت دادی و معلومه وجود خودت خیلی برای خودت عزیز شده که دیگران رو به تحسین وا میداری. تجربه این آگاهی برام جالب بود)
خلاصه که امیدوارم یه روز توی یه جایی زندگی کنی که صبح که پنجره رو باز میکنی یه ویو مثل همون ویوی داستان آنشرلی جلوی روت باشه. یه دشت باز یه آسمون زیبا، همه چیز تو وسعت بزرگ و دلباز و یه زندگی پر از حس خوب.
راستی، تو خیابون هر جا کوییک میبینم یادت میکنم. چند روز پیش یه کوییک شیری دیدم و یه دفعه به خدا گفتم الهی سمانه از این رنگ بگیره، (حیف که استاد استیکرها رو بستن وگرنه این کامنت پر بود از استیکر خنده و تعجب)
با همین فرمون برو جلو که دنیا بیشتر از. هر چیز به انسانهایی نیاز داره که درونشون عطر خوش صلح و دوستی و محبت بده.
برات بهترینها رو میخوام.
به نام خداوند مهربان و هدایتگرم
سلام زهرا جانِ عزیزِ دلم.
سلام به همه ی عزیزان.
زهرا جان، با خوندن کامنتت لبخند روی لبم نشست.
مرسی که برام نوشتی.
سرشار از حسِ خوب شدم.
میدونی چیه؟ من عاشقِ آن شرلی و جودی ابت هستم تو کارتن های بچگی.
الان که اسم آن شرلی رو آوردی دوست داشتم.
ممنونم ازت که به کامنت هامو با مهر و توجه میخونی.
ممنونم برای تک تکِ جملات سرشار از لطف و مهربونیت.
سپاس گزارم ازت برای آرزوهای قشنگی که برام کردی زهرا جانم.
به اندازه ی وسعتِ قلب مهربونت، دنیا دنیا شادی و آرامش و ثروت واردِ زندگیت بشه.
تحسینت میکنم که با سخاوت برام نوشتی و بهم انرژیِ عالی منتقل کردی.
خدایا دوستت دارم
خدا رو شکر برای همه چیز
خدا رو شکر برای همیشه
به نام خداوند هدایتگرم
سلام مجدد زهرا جانم.
سلام به همه ی دوستان.
خیلی لذت بردم از این جمله ات:
من کلا خودم رو در قید و بند قرار نمیدم که حتما الان باید جواب این کامنت رو بذارم یا نه. زمانی کامنت میذارم که یه حس قوی پشتش باشه.
مطمینم اینطوری بهترین حرف ها منتقل میشه اینجا، حرف هایی که از قلبمون میجوشه و به صورت نوشتار جاری میشه انرژیش.
مرسی که از درختِ توتِ سفیدِ جلوی پنجره ی آشپزخونه مون یاد کردی…
مرسی که از پروانه ها، گربه ها، کوییک نوشتی.
مرسی که با کلمه های زیبا از من نوشتی، بدون شک این از زلالی و پاکیِ درونیِ خودت میاد.
و اینکه خیلی تحسین برانگیزی که به زیبایی ها توجه میکنی و مینویسی در موردشون.
این جمله ات برام خیلی دلنشین هست:
(الان یک چیزی رو متوجه شدم. من چقدر وقت پیش این حرفها رو میخواستم به تویی که اصلا ندیدم بیان کنم، اما امروز گفتم، دلیلش ارتعاشیه که خودت دادی و معلومه وجود خودت خیلی برای خودت عزیز شده که دیگران رو به تحسین وا میداری. تجربه این آگاهی برام جالب بود)
اغلبِ ما، همدیگه رو ندیدیم ولی چون در فرکانسِ مشترکیم، در کنار همیم و از معاشرت با هم لذت میبریم.
فکر میکنم جنسِ ارتباط به دیدن یا ندیدن کاری نداشته باشه، مهم همون فرکانسِ مشترکه که از قلبهامون میاد. قلب هایی که به خدا وصل شدن و بعد خدا وصلمون میکنه به همدیگه برای نشاط و آرامش بیشتر…
و نکته ی بعدیش: ارزش و احترام و محبتی که چند وقتیه دارم خودم برای خودم قائل میشم، از خودم تشکر میکنم، افتخار میکنم به خودم، خودمو دوست دارم، خودمو تشویق میکنم و مهمتر از همه ی اینا خیلی خیلی خیلی کمتر خودمو سرزنش میکنم.
نمیتونم ادعا کنم خیلی با خودم مهربون شدم، اما به اندازه ی تلاشم دارم جواب میگیرم، همین حالِ خوبم یکی از دلایلش احترامیه که دارم برای خودم قائل میشم، در تلاشم حسِ لیاقت رو با توجه به درس های استاد برای خودم خلق کنم…
من ازت ممنونم که این نکته رو برام نوشتی تا یادآوری شه برام که همین فرمون رو بگیرم برم جلو.
میدونی چیه زهرا جان، چند روزی هست که صبح ها قبل از اینکه آلارم موبایلم بیدارم کنه تا برم سراغ ستاره قطبی، نوشتن های عزیزِ دلم، پیاده روی، آغازِ یه روزِ عالی و در هم آهنگیِ بی نظیر با خدا، خود به خود بیدار میشم با صدای آواز پرندگانی که از پنجره روبه روم میاد…
با یه لبخند بیدار میشم، خوشحال میشم، ذوق میکنم، سلام میدم به خدا و پرنده ها و فضای سبز جذاب روبه روم و روزم آغاز میشه…
من اینطوری نبودم، یا اگه بخوام منصفانه خودمو بررسی کنم، مواقعی ناآگاهانه اینطوری بودم و گاهی نه.
فرقش اینه الان اتفاقا میدونم چرا اینطوری شدم و اگه بخوام همینطوری بمونم و حس های خوبم بیشتر شن، باید همین مسیر فعلی رو ادامه بدم.
شنبه شب رفتم خونه مامانم خوابیدم و صبحِ یکشنبه در اوج آرامش و هوای عالی صبحگاهی، با بوی خوشِ قورمه سبزی بیدار شدم…
عطرش دیوانه کننده بود…
درسته که نمیتونم بخورمش، اما کیف کردم از این بوی بهشتی که از عشقِ مامانم به خانواده میومد…
که صبح بلند شده و بساطِ قورمه سبزی اش رو راه انداخته تا با عشق خانواده شو دور هم جمع کنه.
خدا حفظش کنه برامون، ازش تشکر کردم که ما رو دور هم جمع کرده، که انرژیش عالیه و خیلی خوش گذشت بهمون.
بعدش با خواهرم رفتیم پیاده روی و از قشنگی ها صحبت کردیم…
دقیقا یاد تمرین های فایل شکارچیِ نکات مثبت افتادم…
اینکه هر کسی از زعمِ خودش زیبایی ها رو میگفت. خواهرم از زیباییِ صدایِ جارو کردن خیابان ها توسط عزیزانِ محترم شهرداری گفت. که تو اون سکوتِ شب چقدر این صدای جارو کشیدن جادویی و زیباست…
خیلی خوشم اومد که چقدر زیبایی وجود داره که ما حتی بهش فکر هم نکردیم اما وقتی میشنویم از زبان دیگران این فرصت رو داریم که آگاه شیم بهش و بیشتر سپاس گزارِ خدا باشیم.
صحبت که میکردیم این جمله رو که برگرفته از آگاهی ها و درس های استاد هست گفتم:
اینکه لذت بردنمون از زندگی، خیلی به نگاهمون به زندگی ربط داره. من با توجه به نگاهم به زندگی از یه چیزایی لذت میبرم و ذوق میکنم که شاید برای بقیه معمولی یا بدون اهمیت باشه.
یک نگاهِ زیبا بین و زیبا جو یه عالمه زیبایی میبینه و تحسینشون میکنه و سپاس گزار خدا هست.
دقیقا عین الگوهای بسیار عزیزم، استاد عباس منش عزیزم و مریم جانم.
و اینکه وقتی زیبایی ها رو پیگیری میکنم، دائم داره زیبایی های جدیدتری میاد سرِ راهم…
چند روز پیش تو پیاده رو یه قسمت بود جلوی چند تا مغازه که سنگ فرش شده بود با طرح برگ های پاییزی، شگفت زده شدم از این ذوق و سلیقه و زیبایی، انگار که دلم نمیومد روی این برگ ها راه برم که زیرِ پام نرن…
یا ابرهای کپلی که تو آسمون میبینم و عاشقشونم.
در حالی مینویسم که دارم آهنگِ خدا همینجاست، ساسان پاشایی فر رو گوش میدم…
خدایا دوستت دارم
خدا رو شکر برای همه چیز
خدا رو شکر برای همیشه
به نام خدایی که در این نزدیکی ایست
سلام سعیده ِ سعیده ی الهی
سلام به سعیدهِ مومن و خداجو
از خواب بایه خواب خوب بیدار شدم اومدم تو سایت کامنت جدید اومده، و بلههههههه کامنت سعیده جانم هم اومده و از خونوادش کلی لذت بردم و کلی درس.
و اما تو خواب خواب دیدیم که نسرین جان(نسرین سلطانی) رو در یک مهمانی دیدیم. بعد از کلی احوال پرسی تو دلم گفتم الان میرم برا سعیده جانم مینویسم که نسرین رو دیدیم، و به این زودی شما را هم میبینم.
و جالب اینجاست که کامنت شما هم بود، چند وقت بود دلم میخواست برات بنویسم ولی جور نمیشد. تا امروز خدا را شکر که جور شد.
سعیده جان من یه سوالی دارم شما فقط بخاطر اینکه دخترات تو خونه تنها هستند، میخوایی انتقالی بیگیری؟ یعنی مشکل اصلی با کارت همینه یا کارت رو دوست نداری.
اگه مشکل شما نگهداری از بچه هاست که با توکل بر خدای مهربان و یکم آموزشش، دخترا میتونن از خودشون مراقبت و حتی برا خودشون غذا درست کنند، مهم اینه که مثل بچه ها باشون رفتار نکنیم.
یادمه فکر کنم 5 سالم بود مامانم دادش کوچکترم که 3 ساله و یه داداش تاز به دنیا اومده رو پیش من میذاشت و میرفت بازار و این در صورتی بود که خونمون هم آپارتمانی بود در طبقه 5. من علاوه بر این که خونه رو تمیز می کردم داداشم که گریه می کرد رو آروم می گردم. و حواسم به همه چی بود تا مامانم بیاد.
(الان که فکرش رو میکنم نمیتونم یه لحظه خودم این کار رو بکنم.)
ولی ماشالله دخترای گلت دیگه بزرگ شدن و راحت از خودشون مراقبت می کنند. شما حتی میتونید آشپزی یادشون بدید. اینجوری مسقل و خودساخته بار میان.
شاید برادخیلی ها من جمله همسرم خیلی سخته که به بچه کار بدی انجام بده، ولی اگه کار شخصی خودش باشه به رشدش بیشتر کمک میکنه.
ببخشید فضولی میکنم. ولی باید بگم تو دلم غُل میزد.
سعیده جان خیلی خیلی دوستت دارم، و آن شاءالله در بهترین زمان و بهترین مکان همدیگر رو ببینیم و کلی برام با لهجه شمالی حرف های قشنگ بزنی، عاشقانه دوست دارم.
و چقدر لذت میبرم از خوندن کامنت هات.
مراقب حال دلت باش،
بوووووووووووووووووووووس به اون صورت ماهت
افرین بهت سعیده جان
چقدر کامنت هات خوب شدن و چقدر رشد کردنت باعث مسرت و شادی ما میشه
خدا را شکر اول ماه اردیبهشت من تونسنتم لب تاپی رو بگیرم که از سطح استاندار هام بالا تر بود و حداقل سه برابر کانفیگ بهتری داشت
کاملا هم هدایتی
تو این ی ماه خدا را شکر تلاش کردم که تمرکزم رو بگزارم رو داستان و با عشق یادش بکیرم
الان میدونم که استاد چی میگفتن در مورد عشق و علاقه
من هر چه قدر هم کد بزنم خسته ام نمیشه و با عشق ادامه میدم
کد هایی میزنم که استاد برنامه نویسم گفته ولی من جلو جلو تست میکنم و یاد میگیرم
همون داستانی که استاد کفتن اگه میخوای بر فرض ی ساعت ساز بشی باید 50 بار ساعت رو درست کنی و خرابش کنی که تو اون کار استاد بشی
اگر سالی ی بار ساعت رو درست کنی 50 سال طول میکشه
اگر ماهی ی بار ساعت رو باز کنی و ببندی حدود4 سالی طول مبکشه
اما اگه روزی ی ساعت خراب کنی درست کنی کمتر از 2 ماه تو ی ساعت ساز خفن تبدیل میشی
منم شکر خدا تو این ی ماه خیلی خوب وقت میگزارم
شام کلا از یادم میره – نمیدونستم امروز چند شنبه هس …
و شکر خدا ی هفته اس که دارم به ی خانم جوان کد نویسی یاد میدم و شکر خدا امروز هم ی پسر هم سن و سال خودم گفت میخوام بهم آموزش بدی
فعلا که دارم رایگان یادشون میدم – ولی نمی دونید چه حسی داره؟
خودم رو ی فرد موفق تو کد زنی میبینم
احساس میکنم ته داستان شدم
با اموزش دادن به اونها خودم با جزئیات بهتری یاد میگیرم
تصویر سازی میکنم که دارم اپلیکیشن می سازم و با شور و شوق ادامه میدم
امیدوارم که تمام افراد بی نظیر این سایت هدایت بشن به شغل مورد علاقه و با عشق پیش برن
به خصوص دوست عزیزم سعیده توحیدی
در هر صورت کلی لذت میبرم از خوندن کامنتت و عشق میکنم
دو تا از خواهر های منم پرستارن و میدونم که چقدر تو کارتون تنش هست
ولی ماشالله شما خیلی عالی احساستون رو کنترل می کنید و پیش می رید…
سلام سعیده ی عزیز!
خیلی جالب بود ماجرایی که از دفتر اون استاد باهات تماس گرفتن!! واقعاً خدا به ما لطف داشته که ما رو به استاد عباس منش و اصول و قوانین واقعیِ جهانِ هستی هدایت کرده! من قبل از اینکه با استاد آشنا بشم یک درصد هم فکر نمیکردم جهان اینجوری کار میکنه! و چون اهل ریاضیات و منطق و علم و این داستانا بودم زیاد اعتقادی به انرژی و جذب و این ها نداشتم. ولی الان این یکی از شکرگزاری های هر روز منه که با این وجود، خدا منو به این مسیر هدایت کرد…هرچند که هنوز خیییییلی کار دارم و گاهی دور میشم و یادم میره که اصل و اساس چیه…ولی خوشحالم که حداقل ناآگاه و جاهل از این دنیا نمیرم…مثل 90٪ مردم دنیا!
چقدر درست گفتی که ذهن چموش ما اتفاقات معجزه واری که از عمل به قانون نشات میگیره رو میخواد به سادگی فراموش کنه، و این ماییم که باید با مکتوب کردن و تکرار و تکرار و یادآوری این اتفاقات به خودمون از پس این ذهن بربیایم!
عاشقتم سعیده جان به خاطر کامنت های خوبی که مینویسی و به خودت و ما کمک میکنی در مسیر صحیح بمونیم.
بهترین ها رو برات آرزو میکنم (قلب)
سلام به دوست عزیز و خوش قلب و مهربان و عالی من
سعیده جان من تمام کامنتهات را خوندم تا به اینجا ولی نتونستم برات کامنت بزارم منو ببخش
با تمام وجودم میگم خیلی دوست دارم
تو عمرم همچین دوستی نداشتم که بیاد از اتفاقات خوبش بگه هیچ کس
حتی تو خانواده ای که هستم مثلاً خواهرم تو این دوهفته پولی دستش اومده بوده که خونه خرید کنه در صورتی که اصلا من یا خانواده ام اطلاع نداشتیم که زمینی که داشته را فروخته و میخواد خونه بخره میدونی دیدشون و فکرشون و باورشون اینه که اگه به کسی بگن میگن اینا میخوان ما را چشم بزنند یا اینا از کجا پول آوردند یا تمام حرفهای که میدونی
ولی من وقتی فهمیدم فقط از کس دیگه فقط گفتم خدا یا شکرت خدایا بهترین را براش مهیا کن
سعیده جان وقتی میگی همه چی را خدا واست میچینه واقعا میچینه
وقتی میری پیادهروی نسیم میوزه که گرمی هوا را متوجه نشی خورشید از لابه لایه درختا مشخص میشه و تو لذت میبری وقتی آدمهای مختلف پیر و جوان زن و مرد رو میبینی که برا خودشون وقت میزارن کیف میکنی وهر روز مسمتر پا میشی و حرکت میکنی
خدا روشکر که تا به امروز نزدیک 14 روزه شش صبح بیدار میشم و پیاده روی را میرم
خداروشکر که هر روزش با یه تضاد به دنبال راه حل میگردم
خداروشکر که دارم رو خودم کار میکنم که زندگی را هر روز برا خودم آسون تر کنم
حتی اگر از لحاظ فیزیکی یه سری نزدیک من باشن یا حتی از خون من باشن ولی با من مخالف باشن با اینکه من صحبت کردنم عوض شده
سعیده جان عزیز و دوست داشتنی خدا نگهدار خودت همسرت و دودختر نازت باشه و دخترهای گلت را از طرف من بببوس
در پناه الله شاد سلامت ثروتمند و موفق باشی دوست عزیزم
سلام خواهر عزیزم
سعیده خانم
اول اینکه تحسین میکنم شما رو بابت این کامنت زیبایی که نوشتید و
من هم به لطف خدا خوندم و لذت بردم
و چقدر تبریک میگم بهتون بابت این رابطه قشنگی که با خدا ساختید
میدونید خواهر
حس میکنم این روز ها بدجوری هوای همه ما بچه ها ی سایت رو داره و از طریق دستان بینهایش مخصوصا استاد عزیز و این سایت و بقیه دوستان داره به همچون لطف میکنه و حال هممون رو با کوچکترین بهانه ها خوب میکنه
وااای چه احساس نابی هست وقتی که انسان با خالقش حرف میزنهدو غرق در عشق پروردگار میشه و ناخودآگاه اشک از چشماش جاری میشه
به قول استاد توی دوره عزت نفس
چه احساس نابی هست این احساس
چقدر به فرکانس منبع نزدیک میشیم
ولی ذهن ما همه این خوبی ها رو فراموش میکنه و میگرده دنبال منفی ها
خدایاااااا شکرت بابت همه چیز
سعیده خانم ازت ممنونم بابت کامنت های خوبی که میذاری
امیدوارم همیشه حال دل هممون خوب و عالی باشه و وصل باشیم به منبع بی نهایت عشق خداوند
سلام استاد عزیز
من خودم الان این فایل رو یک هفته وارد سایت میشدم اما وارد این آموزش نمیشدم اما بهم
الهام شد که برو اولین ویدیو رو سایت گذاشته شده بود رو نگاه کنه و دقیقن من همین مشکل رو داشتم .
و امروز من میخواهم شکارچی نکات مثبت باشم
واینجا به خودم تعهد میدم
و یکی از ترس های من نوشتن کامنت رو هم داشتم که شاید بد بنویسم
اما امروز یکی ترس هام رو شکست دادن
و یاد گرفتم که رد پا برای خودم بزارم
سپاس گزارم خداوند یکتا و مهربان