شکارچی نکات مثبت باشیم - صفحه 5 (به ترتیب امتیاز)

1194 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    اسداله زرگوشی گفته:
    مدت عضویت: 1287 روز

    بنام خداوند رزاقُ وهاب

    سلام و درود بر استاد عباسمنش گرانقدر

    سلام و درود بر استاد شایسته عزیز

    سلام و درود بر دوستان گرامی

    وقتی که فهمیدم قانون میگه ما به هر چیزی که توجه می کنیم، داریم از همان جنس را وارد زندگی مان می کنیم، از آن زمان به بعد سوال اصلی زندگیم این شده که در هر لحظه دارم به چه چیزی توجه می کنم؟

    آیا دارم به خواسته هایم توجه می کنم یا به ناخواسته هایم؟ و سعی میکنم آگاهانه توجهم را سمت زیبائی ها؛ نعمت ها؛ ثروت ها و موفقیت ها ببرم تا زیبائی ها؛ نعمت ها؛ ثروت ها و موفقیت ها را جذب زندگیم کنم. و ذهنم بگونه ای برنامه ریزی و تربیت شده که بصورت ناخودآگاه توجهم به سمت خواسته هایم است. جهان نیز به این انتخاب آگاهانه طبق قوانین واکنش نشان داده و هر روز شاهد زیبائی ها؛ نعمت ها؛ ثروت ها و موفقیت های بیشتر در زندگیم هستم. و اصلآ اینگونه بود که مطمئن شدم واقعا قانون جواب می دهد و این خودم هستم که شرایط و اتفاقات زندگیم را بوجود می آورم و خلق می کنم.

    عنوان شکارچی خیلی عنوان دقیق و ژرفیه! و من خیلی این واژه را دوست دارم و در ذهن برایم ملموس و باور ساز است.

    شکارچی یعنی مترصد بودن و منتظر بودن

    شکارچی یعنی سر بزنگاه رسیدن

    شکارچی یعنی در زمان درست در مکان درست بودن

    شکارچی یعنی نصیب تو شدن نه مال همه بودن

    من باورم اینست که همه قادر به دیدن زیبائی ها نیستند. همه قادر به استفاده از نعمتها نیستند. همه قادر به نگاه کردن به داشته هایشان نیستند. همه قادر به درک زندگی نیستند.و این تفاوت تفاوت میان عامه مردم و شکارچیان است!

    خیلی وقت ها جهان زیبائی هایی به من نشان داده که در کسری از ثانیه اتفاق افتاده اند و دیگران از آن محروم بوده اند.بگونه ای که حتی فرصت نکرده ام آنرا به همسرم یا به همراهم نشان دهم! و حسی که در آن لحظات دارم اینست که جهان و آن زیبایی فریاد میزنه که ببین منو! و دیگران قادر نیستند آنرا ببینند زیرا آن لحظه دیگر تکرار نمی شود که دیگران هم ببینند و فقط کسانی که آمادگی دیدن آن زیبائی ها را در خودشان ایجاد کرده اند می توانند این لحظات ناب را شکار کنند و ببینند.

    یاد صحبت های استاد عزیز در مصاحبه با ارشیا جان افتادم که استاد می گفتند این پسر اینقد عالی ذهنش را برای دیدن زیبائیها تربیت کرده که حتی از من هم بهتر زیبائی ها رو می بینه! و حالا با این نگاه زیبا بین عارفه عزیز و مداومت بر بازی خلاقانه ای که برای خودش و فرزندانش طراحی کرده، خدا می داند چه آینده درخشان و بی نظیری را پیش رو خواهند داشت.

    صبح که یکبار این فایل را نگاه کردم،هنگام دیدن این فایل همسرم که بیدار شده بود ازم پرسید فایل جدید چی دارید که گوش کنم؟ و منم گفتم که اتفاقآ الان استاد فایل جدید گذاشته که خیلی میتونه به ما کمک کنه. اینو برات میفرستم گوش کن تا ما هم اجراش کنیم. و فایل صوتی رو براش انتقال دادم و راهی محل کارمان شدیم. در مسیر که داشتم به سمت محل کارم در حرکت بودم و از هدفونم گوش می دادم به فایل این جلسه ناخودآگاه یادم اومد که دختر من هم همسن دوقلوهای عارفه خانم است و خداوند را از بابت داشتنش شکر کردم. و همینطور این افکار از ذهنم می گذشت که چه خوب است که فرزندانمان با باورهای درست دارند بزرگ میشن و این باورها موفقیت و آینده شان را تضمین میکنه. اونم به راحتی و بدون زور زدن و تحت فشار قرار دادن! هی افکاری از این دست از ذهنم رد میشد و یاد درخواست یکی از اعضا از استاد افتادم که میگفتند: استاد برای تربیت فرزندان هم لطف کنید دوره تهیه کنید. و من با خودم گفتم که وقتی من خودم را تربیت کنم و سعی کنم درست زندگی کنم، آنوقت فرزندم نیاز به تربیت نخواهد داشت! و خودبخود او از ما یاد خواهد گرفت و درست تربیت خواهد شد. و رفتار و چیزی که من دارم بهش عمل میکنم خیلی تاثیر گذار تر از اینست که بهش بگم چکاری بکنه یا چه رفتاری داشته باشه.

    یکی از کارهای خوبی که همسرم انجام میده اینست که هنگام خواب به جای قصه، فایلهای صوتی استاد و پلی میکنند و با دخترم گوش میدن. بگونه ای که دخترم خیلی علاقمند شده به شنیدن این فایلها و تاثیرشو من به عینه در زندگیمان میبینم. به حدی که گاهی درک و برداشتی که دخترم از قانون داره واقعآ بهتر از من بوده است!

    بچه ها مقاومتی برای دریافت و عمل به قوانین ندارند. به همین دلیل راحتتر می پذیرند و بهتر از ما عمل می کنند.استاد جان دخترم عاشق شما وخانم شایسته است و بیشتر اوقات فایلهای سفرنامه و زندگی در بهشت و نگاه میکنه. اگه سایت قابلیت ارسال فایل رو داشت براتون نمونه هایی از چیزهایی که می نویسه رو براتون پیوست می کردم که شما و عزیزان سایت ببینید.

    جالبه بدونید دیروز که از محل کارم برگشتم خونه به مناسبت روز دختر یه شاخه گل براش بردم و بهم گفت که بابا یه روز منو ببر ادارتونو ببینم و منم گفتم باشه دخترم یه روز میام دنبالت و ادارمو نشونت میدم. و همین چند دقیقه پیش که در حال نوشتن این متن بودم همکارم اومد پیشم و گفت برای دخترتون که به سن تکلیف رسیده فردا در مراسمی که به مناسبت سالگرد فتح خرمشهر داریم تقدیر بعمل می آید. لطف کنید هنگام مراسم دخترتونم همراه بیارید.

    با خودم گفتم خدا چقدر سریع الحسابه. چقد زود به درخواست دخترم پاسخ داد و خواسته اش رو محقق کرد. باز برایم قانون مرور و تائید شد. با خودم گفتم من که پدرش هستم معلوم نبود کی خواسته اش را محقق کنم، ولی خدا در اولین فرصت و آنهم به بهترین نحو این خواسته را اجابت کرد.بگونه ای که اولا رسمآ ازش دعوت کنند و دعوتنامه برایش بفرستند که تشریف بیاورد و دومآ نه تنها محل کار پدرشو میبینه مورد تشویق هم قرار میگیره و جایزه هم دریافت میکنه! و اینست تفاوت نحوه درخواست و اجابت از بنده خدا با نحوه درخواست و اجابت از طرف خداوند بزرگ و بخشنده.

    ممنون و سپاسگزار استاد عزیز , خانم شایسته و عارفه جان هستم که بر اساس کامنتشون در صفحه 23 فایل درسهای زندگی از یک بازی این فایل زیبا تهیه شد . یا حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 47 رای:
    • -
      فهیمه پژوهنده گفته:
      مدت عضویت: 2178 روز

      سلام به شما دوست ارزشمندم

      سلام اسدالله عزیز

      چقدر خوشحالم ردپاتو دیدم و خوندم. چقدر ذوق زده شدم و آخرش اشک تو چشمام حلقه زد.

      چقدر خدا سریع جواب میده چقدر…وقتی وا بدیم و بذاریم خدا ببردمون. وفتی فقط روی خدا حساب باز میکنیم ن بنده خدا نه پدر و مادر…امروز فایل توحید عملی 2 رو گوش میکردم اونم لیزری و دخترقشنگ شما برام قانون رو مرور کرد.

      ازتون یک درخواست دارم از طرف من بوسش کنید و بگین شما خیلی ارزشمندی و بخاطر وجودش تشکر کنید و بگو این بوس از طرف خداست که خودش هم دعوتت گرده. میدونید چند دقیقه پیش برای پلاک خدام خدای رزاقم با یکی از دستان سخاوتمندش برام زنجیر جدید هدیه داد و در شگفت تمام این همزمانی ها و صحبت هایی که خدا اینقدر واضح با من حرف میزنه هستم.

      من که پدرش هستم معلوم نبود کی خواسته اش را محقق کنم، ولی خدا در اولین فرصت و آنهم به بهترین نحو این خواسته را اجابت کرد.

      خدایا سپاسگزارم برای اینکه همه جا و در همه حال حضور داری من فقط باید بینا بشم، باید وا بدم و دست از عقل نادانم بردارم.

      واقعا سپاسگزارم که نوشتی آقای زرگوشی عزیز دوست ارزشمندم.

      به دخترتون بگین خیلی دوستش دارم…

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
      • -
        اسداله زرگوشی گفته:
        مدت عضویت: 1287 روز

        سلام فهیمه عزیز

        امروز هدایت شدم به کامنت هایی که در جلسات قبل گذاشته بودید و کلی تحسینتون کردم که اینقد متعهد هستی به کامنت نوشتن و ردپا گذشتن از خودت آنهم وقتی که میدونی افراد خیلی کمی ممکنه کامنتتو بخونن و مشاهده کنند و این نکته برام خیلی ارزشمند بود.

        وقتی که کامنتهای این جلسه تائید شدن و دیدم که کامنت هامون تقریبا در یک بازده زمانی نوشته شده و در یک صفحه منتشر شده باز برایم جالب بود که فرکانس ها چگونه دارند عمل می کنند و هیچ اتفاقی اتفاقی اتفاق نمیفته.

        فهیمه جان هر چقدر توحید را در زندگیمان پررنگ کنیم به همان نسبت آرام تر و رهاتر خواهیم بود و اتفاقاتی از این دست بیشتر در زندگیمان اتفاق خواهد افتاد و خواهیم دید و مهمتر اینکه ما آنرا بهتر می بینیم و درک می کنیم و ایمانمان بیشتر و بیشتر می شود. این اتفاقات ممکنست در زندگی هر کسی رخ دهد ولی کسی که در فرکانسش نباشد درک نمی کند که این اتفاقات از کجا آب می خورد و اتفاقی اتفاق نمی افتد.شاید کمترین پاداش بودن در مدار فایلهای توحید عملی همین گرفتن هدیه زنجیر برای پلاکت باشد که مبارکت باشه و مایه خیر و ثروت روز افزونت باشد.

        ممنونم بابت محبت و احساس پاک و خدائی تان به فرزندم. حتما امرتون اجرا میشه و این کامنت زیباتونم در اختیارش قرار میدم که خودشم بخونه و قطعا خوشحال خواهد شد و برایتان آرزوهای خوب خواهد داشت زیرا بچه ها بیشتر از ما به خدا نزدیکترند.

        آرزو میکنم همیشه لبریز از این عشق و احساس ناب الهی باشید. برایتان سلامتی و ثروت و سعادت در دنیا و آخرت آرزو میکنم دوست عزیز. یا حق

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
    • -
      ملورین گفته:
      مدت عضویت: 1833 روز

      سلام خدمت جناب زرگوشی بزرگوار

      اول از همه روز دختر رو به دختر نازنینتون تبریک میگم و چقدر تحت تاثیر قرار گرفتم وقتی از خواسته این خانم خوشگله گفتید به خودم گفتم علت سریع الاجابه بودنش به دلیل قلب پاکش و نداشتن مقاومت ذهنش بوده و این که جهان رو از زاویه دید زیبای خودش میبینه و بچه ها در یک مداری هستند که ما حالا حالا ها باید تلاش کنیم تا به مدار اون ها دسترسی پیدا کنیم.

      وقتی اون قسمت از دیدگاه تون رو خوندم

      با خودم گفتم من که پدرش هستم معلوم نبود کی خواسته اش را محقق کنم، ولی خدا در اولین فرصت و آنهم به بهترین نحو این خواسته را اجابت کرد.بگونه ای که اولا رسمآ ازش دعوت کنند و دعوتنامه برایش بفرستند که تشریف بیاورد و دومآ نه تنها محل کار پدرشو میبینه مورد تشویق هم قرار میگیره و جایزه هم دریافت میکنه! و اینست تفاوت نحوه درخواست و اجابت از بنده خدا با نحوه درخواست و اجابت از طرف خداوند بزرگ و بخشنده. واقعا چشمهام پر از اشک شادی شد به خاطر شادی فرشته کوچولوی شما من هم غرق شادی شدم، من عاشق این فرشته های خداوند هستم.

      در ضمن کلمه شکارچی رو چقدر زیبا توصیف کردین سپاسگزارم از این همه آگاهی که با ما به اشتراک گذاشتین و دیگه هرگز مفهوم شکارچی از ذهنم پاک نمیشه.

      برای شما و همسرتون و فرشته کوچولوی قصه که یک عالمه بوس براش میفرستم آرزو میکنم همیشه در نهایت صحت و سلامتی باشید و تمام خواسته هاتون رو حضرت حق سریع الاجابه کنه

      آمین

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
      • -
        اسداله زرگوشی گفته:
        مدت عضویت: 1287 روز

        سلام و درود خانم حاج صادقی عزیز

        دقیقا درست اشاره کردید. بچه ها بعلت فطرت پاکی که دارند،روح خدایی که در وجودتان قرار داده شده را مخدوش نکرده اند . به همین دلیل قلب پاکی دارند و برای درخواست کردن اصلا مقاومت ندارند زیرا باور دارند که شدنی است.

        هر وقتی که حال دخترم رو جویا میشم و میپرسم چه خبر ؟وقتی اتفاقاتی که براش افتاده رو برام تعریف میکنه دائمآ میگه خدا به دلم انداخت فلان حرفو بزنم یا فلان کارو انجام بدم و میبینم که چقدر خوب داره الهام های خداوند رو متوجه میشه و عمل میکنه و این برای من از هر چیزی باارزشتر است که خدا رو درک میکنه و میشناسه، حتی خیلی اوقات تنهایی میره تراس میگه کسی مزاحمم نشه میخوام با خدایم حرف بزنم! در حالی که خیلی ما رو از خدا می ترسوندند و خدا را کسی برایمان توصیف می کردند که مو را از ماست میکشه بیرون و وای به حالمان اگه دست از پا خطا کرده باشیم! آیا چنین خدایی رو می شود درک کرد؟ می شود دوست شد باهاش و احساس نزدیکی کرد؟ مگر خودش نگفته از رگ گردن بهتون نزدیکترم،پس چرا ما تو دوردستها که امکان نداره دستمون بهش برسه دنبالش میگشتیم!!!

        لیلای عزیز، امیدوارم هر لحظه زندگیت اشک چشمانت از شادی جاری باشد و خداوند برایت سورپرایز پشت سورپرایز داشته باشد.قدر قلب پاکتو بدون که مثل بچه ها مامن و منزل خداست.

        حتما کامنتتو نشون دخترم میدم که بخونه و کلی خوشحال بشه مثل کامنت فهیمه عزیز و براتون آرزوهای قشنگ کنه. ممنونم که وقت گذاشتید و برایمان نوشتید.

        برایتان سلامتی و ثروت و سعادت دنیا و آخرت آرزو میکنم دوست عزیز.یا حق

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  2. -
    SAEID987645 گفته:
    مدت عضویت: 839 روز

    سلام بر همه دوستان

    من سرنوشت زندگیم خیلی بالا و پایین داشت، خیلی…. من بچه بودم پدر و مادرم جدا شدن سن 6 الی 7 سالگی من از 8 سالگی حدودا بلال فروشی میکردم اوایل خب سن کم این قضیه برای خیلی سالها پیش یه جورایی من اوایل که بلال فروشی میکردم خیلی کسر شانم بود هم بلد نبودم زغال درست کنم… یک هفته اول خیلی ناراحت بود حتی پدرم زور کرده بوده که باید هر هفته 1 گومی بلالت رو بفروشی هر جور شده من از هفته دوم پا رو ترس هایم گذاشتم روی نکات منفی

    دقیقا در تابستان هم بود از ساعت 12 ظهر بساطم رو جلوی یک استخر به پا میکردم عصر ها از 6 الی 7 غروب تا 1 شب جلوی یک پارک من کم کم مزه پول درآوردن زیر زبانم رفت کم کم بلال هام می‌فروختم میکردم دو بلال الی آخر دقیقا اون زمان من با 5000 تومن شروع کردم آخر تابستان 200 هزار تومن داشتم کلی پول بود معادل 20 میلیون تومن برای یک بچه 8 ساله امروزی

    من دیگه کسر شانم نبود دیگه نکات منفی نمیدیم از هفته دوم به بعد به نکات خوب فکر میکردم اینکه پولام دارن بیشتر میشن آخر تابستان کلی دلار میخرم به اینکه تابستان دیگه چیکار کنم حتی جوری بود برای یک سال بعد داشتم روز شماری میکردم چکار کنم

    دقیقا سال بعدش با یکی سمبوسه فروشی زدم رو این چرخی ها دیگه کسر شانم نبود با افتخار می‌فروختم کلی درآمد داشتم به سن 9 سالگیم من دوران های سختی گذراندن از بلال فروشی تا کفاشی واکس میزدم ولی با عشق کارم رو میکردم از همون کارها آمدم به جایی که در دوران تحصیلم با شرکت های مهمی کار کردم به عنوان کارآموز ولی بهم حقوق میدادن بهم کلی مزایا میدادن

    الان وقتی به گذشته خودم نگاه میکنم همه اون دوران نکات طلایی و دوران گلدن استار من بودن با روشن شدن ستاره های بختم سبب شد من کلی درآمد دربیارم کلی پخته تجربه روابط اجتماعی بشم از یک آدمی که خجالت بکشه مادر و پدرش جدا شدن باید گوشه گیر بشه باید افسرده بشه درامدم و شدن یک آدمی که تکاپو گرفتم

    میخوام بگم خیلی اوقات در شرایط هایی قرار می‌گیریم که ناخواسته برامون تلخ هست ولی این تلخی میشه با نکات مثبت دید یا منفی این به نوع نگاه ما و تفسیر ما و برداشت ما هست! چگونه بخواهیم به صورت مسئله نگاه کنیم و چگونه براش راه حل پیدا کنیم

    من همیشه گفتم به خیلی ها ما خودمون تو کائنات نوع سوالات زندگیمون انتخاب میکنیم یکی چالش برانگیز هست دنبال سوالات سخت سخت بیسوالی هست یکی دنبال سوالات راحت هست پس ما خودمون با نگاهمون دنبال آزمون های زندگی هستیم و هر چقدر نگاهمون سخت تر باشه آزمون هامون سخت تر و برعکس

    دیدید! یه عده از هر چیزی اول کوهش می‌بینند تا کاهش رو

    اول چاله اش می‌بینند تا خاکش رو

    برای همه چی دنبال مقصر و فحش به زمین و زمان دادن هستند چون عادت کردیم به اینکه منفی ها ببینیم و برای مثبت هایی که نمیخوایم ببینیم دنبال مقصر باشیم به همین راحتی

    مثلا همون که دوستان گفتند ترافیک هست به زمین و زمان فحش

    گرانی هست به همه عالم فحش

    هر مشکلی که به طعم و نگاه نگرش ما خوش نمیاد دنبال مقصریم و ترحم بخریم

    و جالبه در همون ترافیک هم با همین مدعی طلبی ها دنبال دور زدن قانون و…. هستیم که ادعا کنیم حقمون خوردن در حالی نمیگیم خودمون اون ساعات از ترافیک درامدیم خودمون خواستیم تو این منطقه باشیم خودمون خواستیم الان میان این همه هیاهو قرار بگیریم ولی به جای غر زدن ها میشه به این فکر کرد اگر پا نداشتیم

    اگر ماشین نداشتیم

    اگر زمان نداشتیم یعنی مرده بودیم ساعت های قبل از ترافیک دقیقه ها قبل ثانیه‌ها قبل چی میشد!!!!!

    پس چرا نکات منفی

    چرا به تک تک نکات ریز مثبت فکر نکنیم

    من چند روز پیش تو جاده ای از تهران یک خاور با بار اسید چپ کرده بود در حدی که چند کشته… با خودم گفتم وقتی تو ترافیک بودم الان اون آدم دقیقه ها قبل بوده الان حاضره ده تا اون خاور چپ بشه ولی خودش باشه چرا پس ما ها به نکات منفی فقط توجه داریم

    خیلی از اوقات من دیدم خیلی ها من جمله حتی خودم دنبال اخبار منفی هستیم و عادت داریم به اینکه با اون ها به منفی بافی ها شاخه و برگ بدیم

    من خودم موهام سر اینکه زندگی سخت داشتم هم ریخت هم سفید شد اوایل خیلی جلو اینه به زمین و زمان حتی خدا بد میگفتم که تو چرا این کار بام میکنی

    خیلی هم بیشتر می‌ریخت بیشتر سفید تر میشد

    بعد رفتم دکتر یک حرف جالب زد گفت خدا وقتی میبینه تو دیگه کم کم با موهای کم پشت جذاب تری میخواد جذاب ترت کنه چرا توکارش دخالت میکنی بزار جذاب ترت کنه گفت برو بیرون ببین هر کی طاس شده چند نفر با طاسی زشتن

    دیدم راست میگه خیلی ها وقتی طاس میشن انگار چهره شان مطابق اون طاسی جذابیت خودشون میگیره و دیگه از ریزش موهام ناراحت نشدم بعدم بهم گفت هر زمان خداستی خرجش یک کاشت مو هست ارزشش داره برا یک کاشت خودت داغون کنی دیدم راست میگه چرا الان اون پولی که میتونم برا کان بزارم بزارم برای مداوا مریضی های اعصاب و روان

    پس چقدر قشنگ میشه به نکات مثبت نگاه کرد به نکات منفی بها نداد

    زیر ذره بین رفتارها و نگاه های روزمره مان دنبال حشرات موذی که ذهن رو عین خوره بخوره نباشیم

    حکایت شعری که چشم ها رو باید شست جور دیگر باید نگاه کرد

    ما خیلی از اوقات از اول صبحی که بلند میشیم با خودمون قهریم با خودمون دعوا داریم دنبال بهانه ایم تو مترو

    تو راه پشت ترافیک

    سر کار

    و خیلی جاها

    سر هیچی شر پوچی دنبال داغون کردن خودمون و اطرافیانیم

    ولی میشه خیلی بهتره به جوانب و نکات اطرافمون نگاه کنیم

    به نکات مثبت به نکات ارزنده

    درس گرفتن از زندگی تبدیل کردن فرصت های به شانس های طلایی و گل های طلایی زندگی

    با هر چی میتونیم حالمون خوب کنیم

    راهش چیه؟؟؟؟

    با شکر گذاری های واقعی

    با جایزه گذاشتن برا خودمون اینکه هر روز به یک نکته مثبت بیشتر توجه کنیم حتی نکات بی معنی یا شاید اولویت های کم اهمیت

    کم کم نگاهمون رو از دریچه شکر گزاری بیشتر تر کنیم هم عمقش هم سطحی

    عمقش یعنی زنجیره وار کنیم نکات مثبت و شکر گزاری ها رو

    یعنی عین دونه تسبیح از ریزترین نکات مثبت به پر معنی ترین نکات مثبت از نطر ارزش اهمیت

    مثلا ما تو ریاضی داریم از جز به کل

    شکر گذاری از ریز ترین تا درشت ترین نکات باشه

    دومی مدام باشه میگن کمرنگ ترین جوهر ها ماندگار تر از قوی ترین ذهن هاست بیاییم بگیم

    کمرنگ ترین نکات مثبت و شکر گزاری اونا قوی تر از دیدن و منفی بافی ها هستند حتی اگر اون نکته مثبت در برابر اون نکات منفی هیچ باشه

    بیاییم شکر گزاری هامون رو بنویسم عین بچه کلاس اول یا دست خط شکسته و خرچنگ قورباغه میاد مینویسه و کم کم اون براش خاطره میشه

    نترسیم از حتی بلد نبودن شکر گزاری حتی ندیدن نکات قطعا کم کم به چشم میاد قطعا کم کم تارگت های دیدن نکات مثبتمون در روزا بالای 100 تا میشه

    وقتی طعم و لذت گاداش های موهبت الهی بچشیم قطعا مداوم میشیم عین اون کارشناس فروشه که باید تارگت بزنه ما هم تارگت نکات مثبت دیدن میزنم تا مدیر عامل هستی بهمون پاداش بده هی بهمون پاداش بده

    خدا میگه میدهم به هر کسی بدون حساب و کتاب پس خدا بهمون میده چون براش خرجی نداره

    مدیرعامل یک منبع موهبت الهی لایتناهی هست دسته چکش همیشه دستش هست میگه بنده من برو بگیر همین امروز نقد کن پاداشت رو

    من بخدا دیدم بخدا حس کردم

    جوری بهت میده که خودت ندونی چرا به چه دلیلی

    به خودت میگی واقعا برا من هست

    برای خود خودم!!!!!

    پس مثبت باشیم شرایط رو با نگاهمون عوض کنیم نکه خودمون تعدیل کنیم ابدا ولی با نگاهمون به شرایط زندگی رو تغییر بدیم

    با چیزهایی که حالمون خوبه حالمون خوب نگه داریم

    مثلا من تو ماشین برهه ای که داشتم آهنگ های مورد علاقم میزاشتم تو ترافیک اونا گوش میدادم با اونا لذت می‌بردم که ترافیک هم باشه آهنگ هامو گوش کنم تموم بشن

    پس میشه لذت برد

    اگ خودمون نخواهیم زندگی تلخ کنیم

    دوستتان دارم

    ببخشید زیاد حرف زدم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 48 رای:
    • -
      نگین گفته:
      مدت عضویت: 1261 روز

      سلام آقای بهاری

      امروز هدایت شدم به کامنت زیبای شما و خیلی خوشحال شدم که باوجود اینکه تازه وارد هستید کلی امتیاز گرفتید

      دوتا کامنت دیگه ی این صفحه تونم خوندم عالی بود

      ولی چندتا نکته توش بود که البته اصلا منظور به نکات منفی توجه کردن نیست ولی برای شما که تازه واردی خوبه

      منم اوایل مثل شما توقع داشتم استاد خودشون پیام من رو بخونن و جواب بدن

      ولی بعدها فهمیدم اولا استاد بدون اینکه ما ازشون بخوایم باعشق به محض بیدار شدن تک تک کامنت ها رو میخونن

      ولی بااین حجم اصلا فرصت پاسخ دادن نیست و البته کار صحیحی هم میکنن پاسخ نمیدن

      چون برای خودم بارها پیش اومده که یکی دو روز بعد ناخودآگاه از یه راه غیرمنتظره جواب سوالم رو گرفتم یا فهمیدم سوالم یا برداشتم از اون موضوع مورد سوال اشتباه بوده

      حتی گاهی از استاد مصرانه درخواست مشاوره یا معرفی مشاور دادم

      ولی بعد دیدم که وقتی خودم میخوام تغییر کنم جهان چطور بهم کمک میکنه و چه درهایی رو به روم باز میکنه که خودم فکرش و نمیکردم

      ناخودآگاه هدایت میشم به یه کامنت مفید یا یه فایل از استاد که راه حل اون مشکلم توش نهفته ست

      و این پاسخ به درخواست ماست برای بهبود شرایط زندگیمون

      هیچ سوالی و هیچ درخواستی در این جهان بی پاسخ نخواهد موند بشرط اینکه ما با ایمان کامل درخواست کنیم. و مصرانه دنبال جواب باشیم

      و یه نکته دیگه تو کامنتهای بعدیتون که فرمودید خدا اگه بخواد میده اگه نخواد نمیده

      اینو استاد بارها توضیح دادن که خدا با صلاح و مصلحت ما کاری نداره، همونطور که حتی وقتی یک معتاد ازش مواد میخواد ولی به صلاحش نیست اما بهش میده، اون چیزهایی که به ما داده میشه فقط و فقط خواست و اختیار خودمونه ، جبری در کار نیست، ما خواستیم بهمون داده شده اما از راه درستش

      اون خواسته هایی که خواستیم ولی بهمون داده نشده بخاطر وجود ترمزهایی بوده که پامون و از روش برنداشتیم و همزمان گاز و ترمز رو باهم فشردیم که یکیش ایمان نداشتن ه ، یکیش توجه و تمرکز همزمان بر خواسته و مشکلات و ناخواسته های اون مساله ست، یکیش باورهای مخرب ماست که به زبون میگیم نداریم اما در واقع سرپوش میزاریم و انکارشون میکنیم.

      پس اینکه اگه خدا بخواد میده اگه نخواد نمیده درست نیست چون اون موقع ما اشرف مخلوقات و دارای اختیار نیستیم ، مثل حیوانات جبر داریم و هر کاری انجام میدیم از روی غریزه ست نه اختیار

      براتون آرزوی سربلندی دارم و امیدوارم سالروز هزارمین روز عضویتتون تو این سرزمین مقدس عباسمنشی ها رو ببینم.

      درپناه الله یکتا شاد و پیروز و سعادتمند باشید در دنیا و آخرت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      گزارش نقض قوانین سایت
  3. -
    الهه ساغریچی گفته:
    مدت عضویت: 1712 روز

    سلام خدمت استاد عزیزم که عاشقشم و مریم عزیزم که الگوی من شدن

    خداروشکر به خاطر این فایل فوق‌العاده و صدها فایل فوق‌العاده ی دیگه که روی سایت قرار می گیره.

    آفرین به عارفه ی عزیز و همه ی مامان های سایت عباس منش

    منم تمرینی شبیه عارفه جون رو با فرزندم انجام می دادم و وقتی کامنت های سایت رو نگاه کردم دیدم اینو خیلی از مامان های دیگه هم انجام می دادن

    آفرین به عارفه ی عزیز که تمرین فوق العاده شون رو به اشتراک گذاشتن و باعث شدن خیلی از دوستان هم بیان بازی های فوق العادشون رو بنویسن

    قرار نبود بیام بنویسم صبح که بلند شدم با لب تابم کار کنم مشکلاتی ایجاد شد که گفتم حتما باید یه کار دیگه می کردم با خودم گفتم دفترم رو بر می دارم میرم سپاسگزاری می کنم یا خواسته هام رو می نویسم

    بعد با خودم گفتم اول برای اینکه حسم خوب بشه کامنت های دوستان رو می خونم بعد توی دفترم می نویسم یه چند خطی نوشتم توی دفترم دلم گفت امروز کامنت هم بنویسم

    اینم هدایت الله مهربانم

    دیروز یه چالش کوچولو بین من و همسرم ایجاد شده بود. یه خرده دلم گرفت اما به خودم گفتم حیف توئه که خودتو بخوری

    اگه الهه‌ی قبلی بود برخوردی نمی کرد اما ذهنش حسابی درگیر می شد و گسترشش می داد و در نهایت با نق نق کردن پسرم همه چیز سر اون خراب می شد.

    اون موقع به خودم گفتم حیف توئه که خودتو بخوری رفتم آهنگ گوش دادم

    بعد نشانه ی امروز من رو دیدم خداروشکر به یکی از فایل های سفر به دور آمریکا هدایت شدم زیبایی های اون فایل انرژیم رو بالاتر برد .

    بعد رفتم به همسرم گفتم بریم ساندویچ بخوریم و ساندویچ گرفتیم و رفتیم توی یه فضای سبز زیبا خوردیم.

    باد فوق العاده ای می اومد و ابرایی که دائم جلوی ماه رو می گرفتند و رد می شدند. ماه تماشایی بود و تماشایی تر هم شده بود.

    انرژیم به کلی عوض شد

    از کامنت های بچه های شکارچی نکات مثبت آقای خوشدل عزیز یاد گرفتم

    بالای دفترم نوشتم ارزش قائل شدن برای خود:

    و صبح خاطره ی فوق العاده ی دیشب رو برای خودم نوشتم

    البته از کامنت دوست عزیزم تصمیم گرفته بودم بالای صفحه ی دفترم برای آنچه می نویسم عنوانی بنویسم و حسابی با تجربه های فوق العاده پرش کنم.

    بالای یه صفحه نوشته بودم زندگی من تحت برنامه ریزی خداست و چندین همزمانی فوق العاده زیرش نوشتم.

    بالاخره اینکه صفحات دفترم هدفمند شدن و معلومه دارن رو کدوم قسمت وجودم کار می کنند.

    خداروشکر️️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 50 رای:
    • -
      سیدحبیب حافظان گفته:
      مدت عضویت: 2081 روز

      سلام دوست گرامی

      در مورد کنترل ذهن و مدیریت احساس استاد عزیزم در قدم اول از دوره 112قدم توضیح دادند که چگونه ذهنتونو کنترل کنید تا احساس تون خوب بمونه و شما به خوبی و درستی این کارو انجام دادید.

      خیلی دوست دارم بصورت کامل تجارب خودمو براتون بگم که چجوری از آدمی که اگر یک اخم میدید تا دو ماه حالش بد بود رسیدم به کسی که در لحظه خودشو داره مدیریت میکنه . نمیخوام بگم به نهایت این هدف رسیدم که میتونم حتی لحظه ای دلخور نباشم اما زمان این حال بد از دو ماه رسیده به دو دقیقه و سریع با باورهای قوی حالمو خوب میکنم.

      مثل استاد به شدت به نتیجه حال بدم فکر میکنم و سریع سعی میکنم لااقل حالم بد نباشه

      و دقیقا مثل شما یا میرم یک موسیقی گوش میدم یا یک فیلم نگاه میکنم تا دوباره به حالت خوبم برگردم.

      راه دوم من اول پاکسازی میکنم (با روش هواو پنوپنو) و بعدشکر گزاریه و میگم من جذبش کردم پس من هم پاکش میکنم و دوباره همه چیز عالی میشه

      باوری که به من همیشه حال خوب میده اینه و این عبارتو میگم:« خدایا عاشقتم و با تو همه چیز ردیفه »

      امیدوارم تونسته باشم کمکی بکنم تا بتونیم جهان رو جای زیباتری بکنیم

      با آرزوی موفقیت و خوشبختی برای شما

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  4. -
    اصغر و پرسیلا گفته:
    مدت عضویت: 1507 روز

    بنام خداوند بزرگ

    باسلام خدمت اساتید گلم عباسمنش عزیزم وخانم شایسته نازنین وهمه رفقای همفرکانسی سایت توحیدی عباسمنش

    استاد گلم ازمدتی که این فایل بی نظیر وفوق العاده وپرازاگاهی روی سایت گذاشتین بیش ازدهها باردیدم وگوش کردم وتقریبا نیمی ازکامنتهای دوستانم راخوندم وسیرنمیشوم ودوست دارم که تمام کارهابم روتعطبل کنم فقط فایل تماشاکنم وگوش کنم وکامنت بخونم

    احساس عجیبی دارم ابن روزها

    علیرغم اینکه نزدیک به 3سال است که دراین مسیرزیباهستم تازه دارم به درک درستی ازتمرکز وکانون توجه ام برروی زیبایها میرسم وذهنم بسبارپرقدرت داره بامن همکاری میکنه تاهرلحظه فقط زیبایی ببینم ودگرهبچ خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت

    استادگلم شب گذشته قبل ازخواب کامنت دوست عزیزم محمد عموری روخوندم وکلی ایشون روتحسبن کردم که با توجه به ابنکه تنها100روزاست وارداین مسبرزیباشده واین همه نتیجه گرفته اینقدرداره متعهدانه کارمیکنه

    ولی نکته کلیدی نوشته ایشون ان جایی بود که گفتن من درخوابهایم هم ازقانون استفاده میکنم وایشان گفتند که استادگلمون دریکی ازفایلهاشون به این موضوع اشاره کردن که اگه درخوابهاتون هم ازقانون استفاده کنین به این معنا است که درمسبر درست هستین ودارین خوب ازقانون درزندگیتون استفاده میکنین

    وازانجایکه برای من تاکنون درخوابهام این اتفاق رخ نداده بود همان لحظه این خواسته درمن شکل گرفت وازخداخواستم تااین شرایط واتفاق روتجربه کنم ورفتم خوابیدم

    استادشایدباورش براتون سخت باشه هرچند یقین دارم که باورمیکنین دیشب یه خواب رویایی دیدم ودران خواب یه اتفاقی برام رخ داد که اگاهانه درخوابم برای حل “موضوع” ازقانون استفاده کردم وازخداوند مهربانم درخواست کردم که هدایتم کنه وصبح که بیدارشدم احساس فوق العاده عجیبی داشتم هم ازاون خواب وهم اینکه خدا اخه چقدر سریع الجوابه وخواسته منو اینقدرسریع اجابت کرد

    خداجونم الهی دورت بگردم که اینقدر خوبی تو

    دوست داشتم که این تجربه زیبا وعالییییی روبااساتید نازنینم ودوستان گلم به اشتراگ بگذارم

    عاشقتونم ودوستتون دارم خیلی زیاد

    همواره درپناه حق شاد سالم وتندرست باشین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 55 رای:
    • -
      فاطمه گفته:
      مدت عضویت: 2019 روز

      سلام اصغر عزیز

      اتفاقا پریشب داشتم فایلی گوش میکردم از استاد گفتن، وقتی شروع میکنید رو خودتون کار کردن بعد از یکی دو سه سال، دیگه میفتید تو ریل حرکت به سمت خوشبختی و اگر مسیرو اشتباه برید خیلی زود میفهمید، یعنی یکی از مزیت ها و نشانه هاش اینه ک خیلی زود میفهمی الان از مسیر خارج شدم و همین فهمیدن هم موجب میشه بتونی خودت رو برگردونی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        اصغر و پرسیلا گفته:
        مدت عضویت: 1507 روز

        بنام خدا

        سلام برشمابانوی محترم فاطمه خانم عزیز بسیارسپایگزارم که کامنتم روخوندین ومورد توجه شماقرارگرفت

        واقعا همینطوراست که فرمودین بنده هم از3سالی است که به لطف الله مهربان دراین مسیرزیبا قرارگرفته ام وهرروز تلاش میکنم که باجدیت بیشتری روی خودم کارکنم ویک لحظه ازاجرای قوانین بدون تقیرخداوند غافل نشوم

        ولی بارهااتفاق افتاده که به محض اینکه به یک تضادی برخورد کردم ودران لحظه وچندساعتی دراحساس بدقرارگرفتم به طرزعجیبی خداوند حواسش به من بوده وبلافاصله یه گوشمالی خفیفی داده وبه من یاداور شده اقا داری ازمسیرخارج میشی حواست هست یانه؟

        وخداوند رابی نهایت سپاسگزارم که اینقدرهوامون روداره چون میدونه که ماواقعا تصمیم به تقیرگرفته ایم هرچند درابتدای راه هستیم ومبتدی

        ونیازبه همراهی وکمکش داریم که به فرموده استادنازنین زمانی که ماتصمیم میگیریم تقیرکنبم اگریک قدم برداریم خداوندوجهان هزارقدم برای مابرمیداره والحق انصاف این موضوع برای من ثابت شده است

        خدایا شکرت بابت همه چیز

        ودرپایان لازم است که یک باردیگر از شماتشکرکنم وارزوی بهترینها رابرایتان دارم

        همواره درپناه الله یکتا شاد،سلامت وپیروز باشید.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
        • -
          فاطمه گفته:
          مدت عضویت: 2019 روز

          سلام اصغر عزیز

          مثلا خود من قبلا ها ک با قانون اشنا نبودم، وقتی حسم بد بود و عصبانی بود و میرفتم توی آشپزخونه، بخاطر انرژی من،یه جوری میشد ظرفا تق و تق میخوردن به هم، لیوانی مس افتاد،،پام ب چیزی میخورد… اون موقع ک نمیفهمیدم علتش چیه!الان اما به خودم میگم ببین، حواست باشه، چون حست بده داره اینجوری میشه، بدون داری چه فرکانسی میفرستی، مراقب باش، الان درحد ظرف اشپزخونه و تق توقشونه، ادامه بدی بدتر میشه ها، و بعد سعی میکنم ک احساسم رو خوب کنم.

          سپاسگزارم اصغر عزیز.

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    عماد شفیعی زاده گفته:
    مدت عضویت: 871 روز

    سلام سیدحسین گل من واقعا از این دیدگاه لذت بردم و ازشما هم ممنونم که این دیدگاه رو بازگو کردین و ازش فیلم ساختین.خواستم بگم اگر تمام خانواده ها توی هرمکانی از این دیدگاه استفاده کنن میدونید چقدر جالب میشد،، تمام زندگی هامون بهشت میشد. مثلا وقتی میریم پارک همه به نکات مثبت توجه کنند وهمه بازگو کنند که مثلا فلان پرنده رو ببینید چقدر قشنگه یا مثلا طبیعت و درختان و گلهای داخل پارک یا مثلا وقتی میریم جایی پیکنیک بجای غیبت کردن و حرفهای نازیبا زدن به مکان قشنگ اطرافمون توجه کنیم و بازگو کنیم…من شخصا هرزمان برای خرید باماشین بیرون می‌رویم سعی میکنم حواس همه رو به اشیا قشنگ در مسیر یا سایه درختان یا هوای خوب جلب کنم ولی بقیه بازهم کار خودشون رو می‌کنند و مدام حرفهای بیهوده و پوچ از گذشته و آینده و قیمت اجناس وووووو می‌زنند ولی من سعی میکنم نشنوم و حرف و بحث رو باسوالی بپیچونم.امیدوارم روزی برسه همه کنترل افکارشون رو بدست بگیرند.یاحق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 53 رای:
    • -
      ابراهیم خانلرپور گفته:
      مدت عضویت: 2154 روز

      آقا عماد سلام

      در حال مطالعه محتوای کامنتت یاد موضوعی افتادم که با استفاده از تکنیک شما برام قطعا دلپذیرتر میشه .

      به امید خدا تا چند روز آینده به همراه جمعی عازم سفری هستم که چون جمع شلوغه تو این چند روز به این فکر میکردم که اگه میشد یکی بیاد و جایگزین من بشه تا نرم ، خیلی خوب میشد . نمیخواستم باهاشون برم اونم به خاطر اینکه دلم نمیخواد در معرض همون حرفها و بحث هایی باشم که شما گفتی . اما حالا یادم اومد که می تونم با تمرکز به نکات مثبت افراد و سفرم این سفر رو تبدیل کنم به یکی از رویائی ترین مسافرتهای عمرم .

      از خداوند بزرگ برای هدایتم به کامنت شما و از شما برای نگارش این محتوا صمیمانه سپاسگزارم .

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  6. -
    نرگس نازپرور گفته:
    مدت عضویت: 1222 روز

    سلام خدمت استاد عزیز

    اتفاقاً چند مدتی که دارم شکرگزاری و خواسته هامو مینویسم یه پسر دوسال و نیمه دارم و بعضی اوقات میاد پیشم و نمیزاری من بنویسم، میخواد خودکارو ازم بگیره و دفترو خط خطی کنه بعد من بهش گفتم من دارم خواسته هامون مینویسم تو از خدا چی میخوای بعد یه ذره فکر گفت بستنی

    من نوشتم خدایا به سپهر بستنی بده..

    خب حالا دیگه چی میخوای و چند تا چیز دیگه مثل پارک و دوچرخه و… گفت

    پسرم خیلی علاقه داره به پیچ گوشتی و انبردست و آچار…

    یه برنامه هست که شبکه پویا میده اسمش مهدپویا ست. آخر برنامه شخصیت های برنامه از خدا رو بخاطر چیزایی که بهشون داده سپاسگزاری می کنند

    بعد من یه بار داشتم سپاسگزاری مینوشتم گفتیم سپهر چی بنویسیم؟ برگشت گفت خدایا شکرت که به من پیچ گوشتی دادی خدایا شکرت ک به من اچار دادی، خیلی خندم گرفتم.

    منم خیلی دوست دارم بچم از همین حالا به نکات مثبت فکر کنه و سپاسگزاری کنه و وقتی که این برنامه رو دیدم گفتم چه جالب پس منم میتونم این کارو بکنم هرچی که دارم مینویسم به جای اینکه بحث کنم دعوا کنم یا برم تو اتاق را ببندم که بشینم بنویسم از اونم بخواهم تو این نوشتن شرکت کنه و بگه

    فقط از خدای مهربون می خوام که کمکم کنه، من همیشه سپاسگزاری باشم و بنویسم (چون بعضی اوقات تنبلی میکنم واسه اینکه اخر شبا مینویسم) و هم بتونم بچمو بهترین راه ببرم…

    قبلا تقریباً هر روز حرفای شما رو گوش میکردم

    ولی یه مدت گفتم که بزار برم چند تا کتاب و مطالعه کنم،

    کتابهایی که میخوندم خوب بود مخصوصاً مثلاش ولی باعث شده بود دیگه حرف های شما رو گوش نکنم و واقعا تو این چند وقته خیلی ایمانم اومد پایین و سر در گم شدم این کار را چند بار تجربه کردم و حالا به این نتیجه میرسم که حداقل روزی یک بار کلیپ های شما را ببینم چون واقعاً خیلی روم تاثیر میزاره.

    یه بار مثلا یویو رو زدین دقیقا من اینجوری شدم هی میرم هی میام

    به لطف پروردگار ثابت قدم بشم، چون خیلی نتیجه های عالی برام داره.

    خداروشکر می کنم که نسبت به قبل سپاسگزار شدم مثلاً روبروی خونمون یه آقاهه هست چرخی داره، هر روز با صداش بیدار میشدم و فحشش می دادم

    امروز از خدا خواستم بهش مغازه بده تا هم اون شرایطش بهتر شه هم من اذیت نشم

    وقتی میرم خیابون میبینم ساختمون جدیدی ساخته شده و یا شهرداری شهر و نوسازی کرده کلی تحسین میکنم، وقتی میبینم ادما تیپای قشنگ میزنن شاد میشم و تحسین میکنم.

    من خیلی دوست دارم اینجوری باشم و ذهنمو کنترل کنم و مثبت اندیش باشم، ولی از دسم در میاره، بهم بگید کدوم دروه و تهیه کنم ک یویو نباشم، خخخخ

    خیلی متشکرم ازتون

    لطفا بازم مثلا بزنید از دوستان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 54 رای:
    • -
      فرهاد گفته:
      مدت عضویت: 2512 روز

      سلام نرگس عزیز و شایسته،همه فایل هلی رایگان توش تمرین توجه به نکات مثبت و تحسینشون رو داره،ولی به نظرم دوره راهنمای عملی رسیدن به رویا ها یه چیز دیگست،من غیر از دوره هایی که تو پروفایلم هست ، به واسطه خواهر و برادرام دوره های ثروت و چند قدم از دوازده قدم و عشق و مودت در روابط رو هم دارم ولی به نظرم دوره راهنمای عملی و بعد عزت نفس یه چیز دیگن.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  7. -
    مهشید شیرازی گفته:
    مدت عضویت: 1004 روز

    سلام و درود به استاد عباس منش عزیز

    خدارو صد هزار مرتبه شکر بابت این طبیعت زیبا و شگفت انگیز ، خدارو شکر که تجربه دیدن هروزه این طبیعت رو دارید

    دختری هستم 18 ساله و اول راه ، مدت کوتاهی میشه که به لطف و رحمت پروردگارم در سخترین شرایط زندگیم هدایت شدم به مسیر شما استاد عزیزم تا زیبایی های زندگی رو ببینم و با شناخت قوانین خداوند زندگی بی نهایت خوبی تو هر جنبه از زندگیم داشته باشم ، و بار دیگر فهمیدم که پروردگارم بی نهایت منو دوست داره.

    از زمانی که با گفته های شما شروع کردم به حرکت در راه یکتا پروردگارم و تغییر خودم ، افکارم و نگاهم به اتفاقات زندگیم به طور واضح همه چی زیبا شده و زیبا تر هم میشود

    تمرین هروزه ی سپاسگزاری از همه ی نعمت هام به مرور به شخصیت من تبدیل شده و ناخودآگاه بابت هر چیزی تشکر میکنم و خدارو شکر به زبونمه

    تمرین هروزه ی دیدن زیبایی ها باعث شده که هیچ خبر بدی از هیچکس نخواهم بشنوم و نخواهم جنبه های منفی هر چیزی رو ببینم

    بسیار بسیار شکرگزار پروردگار هستم که من رو هدایت کرده در مسیر نزدیکتر شدن به خودش و تغییر خودم برای ساختن زندگیم به شکلی زیبا

    نتیجه نزدیکتر شدن به پروردگارم و توکل به خودش تو هر مسئله ای ،نگرانی و اضطراب برای هر مسئله ای و حتی زندگی آیندم از من دور کرده و به جاش آرامشی خدایی نصیب دلم شده ، که در نهایت آرامش از تک تک لحظات زندگیم لذت می‌برم و با آرامش بیشتر در جهت خواسته هام حرکت میکنم

    ممنونم از شما استاد عزیزم که زبان خدا ، دست خدا ، و نشانه خدا هستید و الگویی بی نظیر برای اینکه همه چیز ممکن و دست یافتنی هست

    به لطف خدا همیشه سلامت و شاد باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 58 رای:
  8. -
    فاطمه گفته:
    مدت عضویت: 893 روز

    به نام خدا

    سلام استاد جان

    من خیلی کم کامنت میذارم اما کامنتارو میخونم

    صبح های زود که بیدار میشم میشینم کامنت بچه ها رو میخونم

    از نتایجشون و از کامنت های فوق العاده شون لذت میبرم

    استاد جان من چند وقتیه تمرکزی دارم رو خودم کار میکنم و مدام صدای شما تو گوشمه

    قبلنا من خواب راحتی نداشتم و خواب های خوبی نمیدیدم و خب طبیعتا وقتی خواب اروم نباشه و خواب های بد ببینی اینکه بتونی صبح با حس خوب بیدار بشی و انرژی داشته باشی خیلی خیلی سخت میشه

    اما از وقتی به خودم تعهد دادم که باید زندگیم تغییر کنه

    شبا صدای شما تو گوشمه و با صدای شما میخوابم

    یعنی اوایل که هندزفری زیاد تو گوشم بود تا عادت کنم حتی گوشم زخم شد و خیلی درد میکرد اما من توجه نمیکردم

    استاد از وقتی با صدای شما خوابم میبره میتونم بگم 99 درصد خواب های خوب میبینم

    و تو خواب هم دارم رو باورهام کار میکنم

    اتفاقا دیشب هم خوابتونو دیدم

    و چقدر حس و حالم خوبه

    با انرژی از خواب بیدار میشم

    و چون خوابم اروم شده در طول روز خسته نیستم و کلی انرژی دارم

    ممنونم ازتون

    واقعا شما فرشته نجات منید

    عاشقتونم

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 57 رای:
  9. -
    محمد جواد میگلی گفته:
    مدت عضویت: 2913 روز

    سلام و درود به استاد جان و دوستان عزیزم

    این کامنت دوم یا سوم من هست روی این فایل از بس این فایل به من یاد آور شد نعمت ها و ثروت هایی که دارم و در جهان هستند و من از یاد برده بودم شان

    یه موضوعی دوست داشتم بگم در مورد نتیجه کنترل کانون توجه و تمرکز که برام اتفاق افتاده و چند روزه که می خوام بیام ازش بنویسم و کلا یادم رفته بود این نتیجه

    من همیشه سر درد های بسیار شدیدی داشتم و می گرفتم خیلی هم برای درمان ش تلاش کردم کلی آزمایش و چکاپ دادم و همه پزشکان می گفتند که تو هیچیت نیست سالم سالم هستی

    چند سال یوگا کار می کردم و همیشه به مربی مون می گفتم که من سر درد های شدیدی می گیرم و اون منو بررسی می کرد و جلسه ماساژ و مشاوره و خیلی چیزای دیگه میزاشت ولی نتیجه ایی ما نگرفتیم و خوب می شدم ولی به محض شنیدن یه خبر بد یا فکر بدی که در ذهنم رد میشد سر دردم شروع میشد

    تا اینکه با آموزه های استاد آشنا شدم و صحبت از توجه و تمرکز بود که باید گذاشت روی زیبایی ها و ثروت ها و خواسته ها و اعراض کرد از نا خواسته ها و نا زیبایی ها

    آقا مگه ذهن من کنترل میشد هیچ طوره نمی تونستم تمرکزم رو نزارم روی مثلاً نکات مثبت همسرم یا کارم

    اما ادامه دادم و تمرین کردم و زجر سردرد ها خودش یه اهرم شدید رنج بود که ادامه بدم چون آگاهانه به این نتیجه رسیدم که زمانی که افکار مثبت دارم سر درد هام کمتر میشوند

    یاد صحبت خانم شایسته افتادم که گفت بیا فقط به اون لحظه ایی هر چند خیلی خیلی کوتاه که مثلاً بده کاری بیا به اون چند دقیقه ایی که اون طلبکار ه بهت زنگ نمی زنه توجه کن و همین تمرین آروم آروم باعث شد که لحظه های بیشتر بتونم اعراض کنم از موضوعات ی که باعث سردرد های شدید میشدند و آروم آروم این لحظه ها بیشتر شدند تا اینکه خدا را شکر خیلی کمتر سردرد می گرفتم

    اینم بگم که اینا فقط نتیجه اعراض از نا خواسته ها و نا زیبایی ها بود و هنوز ذهن من مقاومت شدید داشت در مورد توجه به زیبایی ها

    و کم کم و مورد به مورد توجه بیشتری کردم به زیبایی ها و خدا را شکر بهتر شدم الان و کمتر هم سر درد می گیرم

    این سردردها یه چالش و مسئله خیلی بزرگ بود برام و ریشه اش هم توجه به نازیبایی ها بود که خدا را شکر با ساده ترین روش ممکن ریشه اش برام پیدا شد و هر لحظه در حال حل کردنش هستم و خودش اهرم رنج و لذت هم برام درست شده

    رنج سردرد های دیوانه کننده و لذت آرامش و احساس خوب و شادی توی سرم

    خدایا شکرت

    مرسی استاد جان

    دوست دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 58 رای:
  10. -
    Fatima گفته:
    مدت عضویت: 829 روز

    به نام خدا

    ردپای 33

    سلام به استاد عزیز و دوستان خوبم

    هر روز یه کار عجیب غریب میکنم استاد چقدر کیففففف میده که از خود قبلم جلو میزنم رکورد های قبلی میشکنم

    امروز آنقدر خوب تلاش کردم که یه لحظه حس کردم نکنه امروز ،2 روز بودههههه

    آخه آنقدر فعالیت ،انگار سوختی از جنس خدا داشتم که تموم نمیشد

    این همون اشتیاق که شما میگیناااا ،چه ها نمیکنه با آدمیزاد

    اخ که چقدر من عاشق این حالم که شب بگم خب همین بود ؟من که هنوز خسته نشدم

    چقدر عوض شدم به لطف خدا ،خستگی هم سراغ آدم با هدف نمیاد انگاری

    عاشق خود الانمم

    دیگه مهم نیست نتیجه چی میشه ،من هر روز دو پله بالاتر میرم نسبت به خودم

    واقعا واژه ای برای شکر خدا نمیشناسم ،من عاشق این بودم که واس هدفم کلی بجنگم تلاش کنم و کیف کنم

    هر چند در کمال کیف کردن و لذت بردن ،کارهارو ساده هم میکنم

    هی میگم خب چطوری ساده تر سریع تر راحت تر

    ولی این لذت تلاش کردن انقد خفنه که نگو

    من قبل خواب و خوراک و فیلم واسش مهم تر بود اما الان یه آدم دیگم که عاشقشم

    امیدوارم خدا کمکم کنه تا آخرین لحظه قدرتمند ادامه بدم و رویای خودم رو به حقیقت تبدیل کنم

    استاد من قبلا از رویام حرف میزدم ولی خودم لایقش نمیدونستم

    الان میگم خدایی کی خفن تر از من ،جدیاااا حس میکنم اصلا نرسیدن به اون هدف ظلم به جامعه بشری ، حیفه من خودی نشون ندم

    حالم خوبه استاد این نشون میده تو فرکانس هستم که خدا هست اتفاقات خوب هست ،دیگه چی میخوام

    مرسی ازتون مثل هر شب

    این روزا بیشتر از هرکسی استاد و مریم جون میبینم و چه سعادتی که میتونم از بودن کنارشون استفاده کنم

    امید دارم که موفق میشم (هرچند همین الانم کلی موفق تر از قبلم)و حسابی شاگرد خوبی میشم تا نتایج خیلی بزرگتری بگیرم و به همه بگم آموزه های شما علتش بود

    اجرتون با خدا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 59 رای: