«الخیر فی ما وقع» در شعر پروین - صفحه 15
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-11.gif
800
1020
پشتیبانی سایت
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
پشتیبانی سایت2014-07-10 13:27:512020-10-19 00:19:31«الخیر فی ما وقع» در شعر پروینشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام و درود به همگی😘😍
آقا چند روز پیش صبح خواب میدیدم اغلب هم که چه عرض کنم همش چرت و پرت و هپروته😆😅😄😂ی لحظه اتفاق بدی برام افتاد تو خواب تو خواب ناخوآگاه گفتم آقا الخیر فی ما وقع😆😅😅😂😂😂😂👌👌👌👌👌
ی نکاتی رو یادداشت میکنم اما به عنوان ردپایی از خودم برای خودم اینو میگم که اعتراف میکنم ایمانم به وجود خدا ایمان عملییی و عمیق و ریشه ای نیست چون افکارم و رفتارم نشون میده اینو!!!پس این نکات رو مینویسم و امیدوارم به یقین هم برسم چون تو لفظ اگه بگم ایمان دارم فایده نداره که؛خودمو گول بزنم؟😆😅😂👌خخخ
1.استاد وقتی میگه هر اتفاقی میفته ی خیریتی توش هست بنظر من منظورش اینه که باید اینجوری نگاه کنیم که اینجوری بهتره و بقول کتاب چگونه فکر خدا را بخوانیم😍😍خوشبختانه خوشبختانه جهان هیچ فرم و قالبی نداره و این ماییم که بهش فرم و قالب میدیم چون جهان کلا انرژی عه ما خودمون توده ای از انرژی هستیم همه چی انرژی عه و برای انرژی درست یا غلط وجود نداره خب و این ماییم که تایین میکنیم. یادش بخیر مدتها سرگشته بودم سوالم این بود که آیا دین درسته؟!غلطه؟! الان فیزیک دان ها مدت هاست کشف کردن که هیچ چیز درجهان مادی فرم و قالبی نداره هیچ چیز نه درسته نه غلط و هم درسته هم غلط!!!!!چون بستگی به دیدگاه ما داره که چجور بهش نگاه کنیم من خودم شخصا علاقه ندارم به فلسفه اما یکی از دوستام میگفت تو فلسفه هم ثابت شده هیچ چیز نه درسته نه غلط!!! البته این درمورد قوانین حاکم بر جهان نیست قوانین همیشه هستن عوض نمیشه شکلشون قانون جاذبه تکامل فرکانس مدار اینا هستن همیشه ولی خوشحالم که با این درک بالام از جهان هستی و قوانینش از خیلی سرگشتگی هام که سالهای قبل داشتم اومدم بیرون اما هنوز نمیتونم ادعا کنم من هدایت رو پذیرفتم امیدوارم به حقیقت بیشتر و بیشتر هدایت بشم تا بتونم اسم خودمو بذارم: سرگشته بازگشته(بازگشت به اصل وجودی خودم و هماهنگی با سیستم وجودیم).
اما درکل باز خیریتی تو هر اتفاقه استاد راست میگه همین که جهان فرم و قالبی نداره و ما تعیین میکنیم درستی و غلطی و زندگی مون رو این ینی خدا برا ما خیر خواسته که اجازه داده خودمون خالق زندگی مون باشیم.
2.مهم اینه بتونیم که داعم و در طول شبانه روز حس خوب داشته باشیم ینی تا جایی که میتونیم چون طبیعتا ما باورهای 100%قدرتمند کننده درهمه جنبه ها نداریم که همیشه داعم بتونیم تو احساس خوب باشیم ولی خب سعی کنیم تا اونجا که میتونیم تو احساس خوب بمونیم بقول استاد طبیعیه آدم گاها ناراحت بشه مهم تو احساس بد نموندنه بطور مثال خب همه ما انسانیم و عواطف انسانی داریم و با شنیدن خبری ناگوار طبیعیه ناراحت بشیم اما نباید تو دایره ناراحتی موند. چون اگه تو طول روز گاها احساس خوب داشته باشیم گاها بد خب این احساس بد بصورت اتفاق وارد زندگی فیزیکی ما میشه و باز احساس مون رو بد میکنه و اینجوری باز با این احساس بد حاصل ازین اتفاق تو سیکلی از احساسات بد میفتیم پس بهتره سعی مون براین باشه که تا جایی که میتونیم احساس خوب مون رو حفظ کنیم تو طول روز سخت نگیریم به خود اگرم احساس مون بد شد سرزنش نکنیم نیاز به کار عجیب قریب نیست هرکسی قلق خودشو داره با یچی کم کم ذهنش آروم میشه یکی گیم یکی آشپزی یکی خواب بیرون رفتن دوش گرفتن حتما نیاز نیست اون اول بیایم سراغ آموزه ها حتما گاهی ی دوش مارو به احساس خوب میرسونه ملاک احساس خوبه درضمن نیاز به انجام کاری عجیب غریب نیست.
باید تکاملی هی ساعات احساس خوب مون رو زیاد کنیم نگران نباشیم اگه نتایج بزرگ هنوز نیومده بهترین خبر همین احساس خوبمونه چون همه چیز از همین احساس خوب ناشی میشه کم کم نتایج بزرگتر هم میان.😉
3.روند جهان خیر و خوبی و خوشیه؟
بعله وعده الله هستش که ما جهان رو هی رشد و گسترش میدیم.درضمن تو آیات زیادی گفته که من برای شما خیر و خوبی رو میخوام خیر در لغت ینی بهترین!با مراجعه به آیات«نرید»که به معنی خواستن هستش ینی میبینیم که خدا فقط خیر خوشی خوشبختی رو برای ما میخواد و بقول استاد این روند طبیعیه جهانه که پراز خیر خوبی خوشی شادی رقص پایکوبی احساس خوب باشه چون اصلا اینا صفات خداییه که تو فطرت ماست و طبیعیش اینه و اگر ما این چیزارو نداریم غیر طبیعیه اصلا!!!چون ما از هماهنگی با طبع مون سیستم وجودی مون بیرون اومدیم دریافتش نمی کنیم چونکه از اصل و اساس مون دور شدیم از مدارش بیرون اومدیم.مگه میشه روند این جهان خیر و خوبی و خوشی نباشه وقتی خدا بما اراده و اختیار داده که هرکاری میخوایم بکنیم؟(هرکاری درحق خودمون نه بقیه!!!ما قدرتی بر بقیه و خارج از خودمون نداریم)وقتی خدا گفته آسمان ها و زمین مسخر شماست وقتی گفته:«کلما نمد هولا و ..»وقتی گفته اگه هدایت منو بپذیرید همین همین کاری نکنید هیچچچچییی فقط گوش کنید راهی که من میگم رو قبول کنید بپذیرید باور کنید هدایت و توحید رو بپذیرید (ببینید چقدر راحته!!!!اگه مسیر درست رو پیش بگیریم.) دیگه دراون صورت لاخوف علیهم و لاهم یحزنون!!!!!چه گنجی بالاتر ازینکه نه هرگز از چیزی بترسی نه ناراحت بشی؟😍😍😍😍😍😍😍😍بخخخددداااا که با 600تا الماس بلورین هم عوضش نمیکنم این سرخوشی و سرمستی و خلسه معنوی رو.😘😍😍
چه تگرگی هم داره میزنه تهران، قشنگ سینک شده با حرفهای شما:وقتی که ما آرامش داریم احساس خوبی داریم ینی ما ب ی نیرویی ورای نیروی خودمون اعتقاد داریم که محافظ ماست با ماست!!!!وااااایییی خدا این کلمات حس عجججیبی رو القا میکنن نمیشه توصیف کرد.🙏💟
الا بذکر الله تطمعن القلوب؟
4.همیشه برام سوال انگیز بود.که کسایی هم هستن تو دنیا که خدا رو قبول ندارن پس چرا آرامش دارن؟!🤔🙇پس چی میگه این آیه؟🤔🙇فهمیدم مشکل از بدخداشناسی منه اولا خدا احساساتی نیست کسی بگه قبولش ندارم عصبی شه و محرومش کنه این از این. دوما خدا جهان قانون فرکانس رو دریافت میکنه اگه باور ها ایمان و فرکانس خوبی راجع به ی موضوع بفرستی جوابشو میگیری فارغ از مرام و مسلکت!!بخاطر همینه که استاد توی فایل خدا را بهتر بشناسیم میگه جواب فرکانس هاشو میگیره از خدا هر آدمی فارررغ ازینکه سنش چیه نژادش چیه حجابش چیه و بالاخره دینش چیه. خدا فقط یک چیز نیست ی وجودی نیست که یکجای مخصوص قرار گرفته باشه و کسی بگه قبولش ندارم خدا همه چیزه همه هستی هرآنچه هست نیست پیداست پنهانه خودشه قانون چیزی جدا از خدا نیست که بگیم این قانون خداست اون خود قانونه پس اگه کسی خدا رو قبول نداره اما مطابق با قانون داره خوب کار میکنه آرامش هم میگیره چون طبق قانون(خود خدا)داره پیش میره حالا گیرم تو لفظ بگه قبول ندارم تو عمل داره که خدایی رفتار میکنه حالا خودشم ندونه گیرم اما چون طبق قانون(خدا)عمل میکنه نتیجه میگیره.
ذکر هم به معنی ذکر گفتن مثلا گفتن ی جمله زیر لب نیست یا یاد کردن.ذکر ی تغییر یه Revolution ی انقلاب درونی که مثلا حاصل از ی تلنگری باشه یجورایی سر به سنگ خوردن آررره آره ی تغییر و تحول عمیق درونیه. مثل اون موقع که استاد فکر کنم تو کتاب چگونه فکر خدا را بخوانیم بود گفت وقتی برای اولین بار فیلم راز رو دیدم 60بار پشت سرهم دیدمش!!!!!!!یا وقتیکه گفت خواستم قرآن رو بندازم تو آب ی حسی بهم گفت بذار یبار بخونمش و کللللی تحت تاثیر قرار گرفتم از خوندنش.👌👌👌این میشه ذکر.
5.دلیل اینکه وقتی از خدا کمک میخوایم به بی نهایت خیر میرسیم ولی وقتی از بقیه میخوایم به بدبختی اینه که وقتی از بقیه میخوایم اونا تحت کنترل ما نیستن که مطمئن یشیم کمکی میشه بما یا نه و چون بهشون وابسته ایم بدون اینکه کنترلی بهشون داشته باشیم این رفتار و ویژگی شخصیتی بما حس توهم ترس استرس و اضطراب میده و با این حس ما در مداری قرار میگیریم که اتفاقات شرایط موقعیت ها و افراد و ایده هایی هستن که اتفاقات بد رو برامون بوجود میاره.ولی وقتی میایم بخدا میدونیم خدا برامون خیر میخواهد و هرررچی بخوایم رو بهمون میده اگه باورش داشته باشیم و چون خدا هم از قدرتش داده به ما خیالمون راحته و با این احساس در مدار خواسته ها و اتفاقات دلخواه قرار میگیریم که هرچی که میخوایم هست تو اون مدار دقیقا این دقیقااا ینی هماهنگی با سیستم درونی این ینی هماهنگی با منبع جالبه اون اوایل عضویتم تو سایت ی مطلبی از دانشمندان خوندم که همون حرف های استاد بود: انسان وقتی در حالت شادی قرار داره بیشتر از همه حالات پتانسیل هاش بالفعل میشن دراین حالت 100% پتانسیل های افراد بالفعل میشن. اینه هماهنگی با سیستم درونی.هماهنگی با منبع مثل ی گوشی که وصل شده به منبع شارژ. چه خوب و مفید کار میکنه؟👌دیدین؟ولی وقتی که حافظه گوشی پر باشه(نجواها شلوغ شن و صداشون زیاد شه تو ذهن عقل و منطق و دودوتا و چهارتا حکم کنه!)گوشی کند میشه عملکرد گوشی ضعیف میشه نمیتونه به نحو احسن کارشو بکنه!!!
6.با توجه به شعر پروین مشرک محکوم به خوار و ذلیل شدنه بدون استثنا!!!یاد اون حکایت «کار خوبه خدا درست کنه سلطان محمود خر کیه»افتادم.
7.پیرمرد نه از ی نفر بلکه از صدها نفر طلب کمک کرد جز خداوند اما همین که رو به خدا کرد سریییع جواب گرفت.نشون دهنده اینه که خدا سریع الجوابه و چقدر مشتاق اومدن انسان به صراط مستقیم و مسیر هدایته پس ذات جهان خیره خدا بهترین هارو برای ما میخواد.شعار من اینه که:چون خدای بزرگی داری بزرگ بخواه.نکته اینجاست بارهااااا و بارهااا تجربه کردم وقتی که ی قدم بسمت خدا به سمت توحید بیای خداوند هزااااار قدم به سمت تو میاد تو این داستان باز ثابت شد این قضیه.طرف اومد سمت خدا به یکمی گندم راضی بود.اما خدا به پاداش شرک نورزیدنش هزار قدم بیشتر از یک قدم او برداشت و چیزی به ارزش هزار برابر گندم بهش داد کیسه ای از طلا.
8.اعتماد به رب.اگر کتاب رکورد های گینس در زمان ابراهیم بود اون رکورد دار گینس در زمینه اعتماد به رب میشد با اختلاف فاحشششش!!!چرا پیرمرد از خدا نمیخواست؟؟!!سادس چون نمیشناختش باورش نداشت بعد که رفت رفت و رفت و تجربه کرد و به چشم دید هیچ کی هیچ کاری براش نکرد هیچکی هیچ قدرتی نداره سرش به سنگ خورد(ذکر)متحول شد ازبس خوار شد تا باور کرد باید از خدا بخواد.وای که چه توحیدیه این فایل😘😍😍اما چون با خدا زیاد دوست نشده بود راه و چاه رو نمیدنست الهامات رو بلد نبود.
دریک کلام اعتماد نداشت به خدا!!!حالا فردی مثل ابراهیم رو مثال بزنیم یا حالا پیامبران و افراد متصل به خدا و عمل کننده به الهامات.این افراد چون روی به توحید آوردن دیگه خدا هدایت شون میکنه به تمام عواملی که برای رسیدن به سعادت دنیا و آخرت لازمه.این افراد طبق هدایت الله و توحیدی شدن متصل میشن به الهامات. همه الهامات رو دریافت میکنن اما انقدر صدای ذهن شون(نجواها و دودوتا چهارتای زندگی)زیاده که نمیشنون یا کسانی که مدارشون بهتره میشنون ولی باور ندارن و عمل نمیکنن.اما افرادی که عمل میکنن شاید الهامات دریافتی شون اصلا اصلا و اصلا هم منطقی نباشه اما اگه تکامل شون رو خوب طی کرده باشن با وجود فشار ذهن حرفهای بقیه منیت های درون و منطق های قوی ذهن، اینارو خلع سلاح میکنن و تسلیییییممممم این نسیم خنک که به گونه میخوره دم صبح میشن و وقتی انجام شد ایمان شون به خدا و الهاماتش صدبرابر میشه برا همین طی پروسه تکاملی وقتی از خدا کمکی میخوان و اتفاق بظاهر بدی میفته یا الهامی بظاهر غیرمنطقی و ترسناک انققققددد به الهامات طی تکامل عمل کردن و نتیجه گرفتن که دیگه هرچقدر غیر منطقی باشه انجامش میدن چون توکل کردن(واگذاری کار به خدا) تفویض(واگذاری کامل)کردن چون ایمان دارن چون میشناسنش چون تسسسسسلیمن!!آخ ینی میشه منم یروز این تسلیم بودن رو بفهمم؟و دیگه خفففن ترین نوع تسلیم و اعتماد به رب که آقا هررررر اتفاقی بیفته چون خدا الهام کرده به نفع ماست تسلیم ابراهیم دربرابر قربانی کردن فرزندشه!!!!!!!!!!!!!این دیگه تقریبا آخررررششششههه!!!!خیلی سخته شاید اینو بگم اما ازین تسلیم تر هم میشه شد!!!!!!!اما خییییییلللللللییییی بها میخواد خیلللی بهشت رو بقولی به بها دهند نه بهانه. درکل خیلی خیلی شدیدا دشواره اما غیرممکن نه!!!
9.هر بلائی کز تو آید، رحمتی است
هر که را فقری دهی، آن دولتی است
تو بسی زاندیشه برتر بودهای
دو مصرع بالا مکانیزم تضاد و جزا و پاداش رو داره میرسونه بما که اگر دچار ناراحتی و فقری هم میشیم این نعمته چون اولا این مکانیزم تضاد رو میرسونه که این تضاد و احساس بد کلللی بما انرژی میده و انگیزه میده این تضاد ها برای پیشرفت بقول استاد اینا واضح میکنن که دقیقا چیو میخوای؟؟؟عیب هاتو باورهای اشتباه تو شرک هاتو عدم عزت نفس ها تو بهت نشون میدن حکم آینه رو داره که هیچ چیو ازت پنهان نمی کنه همون آینه چون عیب تو بنمود راست. تضاد دریک کلام و حال بد و نتیجه افکار ما دارن میگن بما که مسیرت اشتباس تا عوضش کنی. بخاطر همین هم هست که فقر خودش دولته دولتی خداداد!!!و رایگان بدون هیچ صرف هزینه!!!!!باید سپاسگذار باشیم که حسادت طمع شرک بی ایمانی طمع افکار منفی احساس بد و نتایج بد به بار میارن چون باعث میشن بفهمیم که مسیر مون اشتباهه و باید عوض بشه پس شکری واجبه براین شرایط.
هر نفسی (نفس) که فرو می رود ممدّ حیاتست و چون بر می آید مفرّح ذات پس در هر نفسی دو نعمت موجودست و بر هر نعمتی شکری واجب.
هر کجا دردی دوا آنجا رود
هر کجا فقری نوا آنجا رود
هر کجا مشکل جواب آنجا رود
هر کجا کشتیست آب آنجا رود
آب کم جو تشنگی آور بدست
تا بجوشد آب از بالا و پست
تا نزاید طفلک نازک گلو
کی روان گردد ز پستان شیر او
میگه از اندیشه برتری.حالا که اینجور معجزه وار نتیجه گرفت میگه بابا این تو ذهن من نمیگنجید تو خودت برتر از اندیشه ای برای تو که ی چشم بهم زدنه پس من چرا رو ذهن خودم حساب باز کنم راستی؟؟؟!!!خب تو هستی دیگه آگاهی ای ورای آگاهی ها هستی و هدایتم میکنی دیگه😊😍💟خدا اندیشه نداره ورای اندیشه نیست خدا خود اندیشس اصلا منبعشه ذات اندیشس!!!!!!👌👌🙌🙌
10.برای حکمت معادل فارسی خاصی نیافتن!!!بسسسس که این کلمه پرشموله و شامل خیلی معانی میشه اما اگه بخوایم اشاره کنیم معانی مهم و پرکاربردش اخلاقیات و قوانین هستش قبلا گفتم زمان موسی و محمد کتاب به این صورت که صفحات کاغذی در دو جلد باشن نبود و هر موقع میخواستن قانونی تو قبایل یا جامعشون ایجاد کنن رو لوح سنگی ای چرمی مینوشتن و میشده قانون پس کتاب ینی قوانین سلسله قوانین و نظامات سیستم و جهان هستی تا قبل استاد عباسمنش هرکی اصلا تو کل تاریخ که سرچ کنید کاربرد دنیایی قرآن رو نگفته همه فقط ی کتاب دیدنش برای احکام ویا سواستفاده یا دیگه نهایت رعایت اخلاقیات درحالی که قرآن کتابی کاربردی برای موفقیت درتمام جنبه های زندگی هم هست اصلا اصلش اینه نباید نقد و ول کرد نسیه رو چسبید آقا ما الان تو این دنیاییم اصلا اینجا موفق نباشیم اونجا هم نیستیم چون اونجا ادامه زندگی اینجاست شما توی ی گیم مرحله اول رو رد نکنی که نمیرسی به دوم که برادر من خواهر من!!!!پس قرآن:بزرگترین کتاب موفقیتی تاریخ. چیزی که جز از استاد عباسمنش از هییییچچچچ بنی بشری دریافت نکردمش!!!!
11.میگه به این دلیل مشکل پیش اومد تو زندگیم که خدارو پیدا کنم که اگه همه چی خوب پیش بره خدارو پیدا نمکنیم این مشکل باعث میشه خدارو پیدا کنیم.
خب این جملات تفسیر دارن طبق قوانین جهان؛همینجور الابختکی و کشکی نیستش. اینطوری نیس که خدا بگه آخی دلم میسوزه برای بندم بیام ی مشکلی بندازم تو زندگیش ی گرهی بندازم تو زندگیش تا منو پیدا کنه!!!نه آقا همه چی طبق قوانینه .آقا یکی از قوانین جهان قانون رشد و گسترشه خدا وعده گسترش این جهان رو داده که همینطور که میبینیم گسترش هم دادتش چجوووورم!!! آقا یکی دیگه از قوانین جهان تکامله همه چی رو به بهتر شدنه این آقا پروژه خدا برای جهان مادیه و ما هم دستهای خداییم برای این گسترش. حالا تنازع بقا هست این جهان برای بهتر شدن پیوسته و بدون مکث درحال تغییره و هرکی قوی تر باشه و هرچی قوی تر باشه با تغییرات جهان تغییر میکنه و خدا بشدددت حامی کسی هستش که دنبال رشد و گسترش باشه و مکانیزم جهان اینه که بوسیله تغییر چالش،مساله،تضاد،مشکل درست کنه تا انسان ها هم هماهنگ شن و به اون رسالتشون تو جهان مادی که رشد کردن و کمال و شناختن خدا هست و… برسن اگر کسی هی و هی دربرابر تغییر مقاومت کنه هی این تضادها بزرگتر میشن تا اون رو همراه کنن اگر باز طرف مقاومت کنه این جریان ادامه پیدا میکنه این سیکل ادامه پیدا میکنه تا طرف زیر چرخ دنده های کیهان له بشههه!!!بلههههه نوع ضعیف محکوم به نابودیه دلسوزی و پارتی بازی و شوخی ای و تقلب و زیرمیزی رد کردنی درکار نیست .پس هم برای دو گروهی که ایمان دارن بخدا و ایمان واقعی ندارن مشکل(تضاد بهتره بگیم یا چالش،مساله)پیش میاد تا مومن مومن تر بشه و رشد بده جهان رو و بی ایمان هم ایمان بیاره و در گیر و دار این مشکلات خدا رو باور کنه تا زیر سایه و برکت این باور هم خودش رشد کنه و به سعادت در دنیا و آخرت برسه هم جهان رو رشد و گسترش بده اما اینم بگیم چه ما استقبال کنیم از رشد و گسترش جهان چه نکنیم اون رشد میکنه!!!!ما درس عبرت میشیم برای بقیه و اونا از ما درس میگیرن و رشد خفنی میکنن!!!و اینگونه بااااااز جهان رشد و گسترش پیدا میکنه.👌👌👌
12.گندمم را ریختی تا زر دهی رشته ام ریختی تا گوهر دهی.
خداوند استاد برنامه ریزی هاست.👌👌👌ما با ذهن انسانی و محدود خودمون از خدا تا یحدی میخوایم ولی خدا بزرگتر از باورهای ماست چون توحیدی شدیم خدا ورااااای اونکه میخوایم رو هم بهمون میده درسته که همه چی قانون منده هرچقدر بکاری دقیقا همون قدر برداشت میکنی این به معنی این نیستش که فراتر از فرکانس مون رو بگیریم ما طبق قانون دریافت میکنیم ولی چون انتظار شو نداریم چون هنوز خوب باور نکردیم خدا رو میگیم اون بیش از خواسته هامون بهمون داده.استاد میگفت تو ذهنم خیییللللییی بزرگ بود میگفتم وااااااای میشه مثلا ی خونه 200متری داشته باشم وااااای چی میشههه؟؟؟وااای ولی الان استاد کجاست؟؟؟!!!!تیلیارد ها برابر اونور تر از آنچه فکرشو میکرد!!!!😊
13.افراد مثبت نگر اینطوری نیست زندگی شون بی چالش باشه بی مشکل باشه امکان نداره این مکانیزم جهان هستیه کسی نیست نداشته باشه!!!منتهی این افراد دیدشون متفاوته به قضایا که نتایج بهتر میگیرن و البته وقتی با این دیدگاه پیش بریم کم کم طی تکامل زندگی مون خیلی مسیرش خیلی آسفالتی و مستقیم میشه و نه سنگلاخی. اونا نگاهشون به قضایا فرق داره نگاهشون توحیدی تره. توحیدی بودن آدم سر مسائل اساسی رو میشه نه کوچیک مثل قضیه فوت فرزند استاد که طی 4ساعت به احساس خوب رسید و بعدش هم با عشششققق سمینار برگزار کرد چون الگوی خوبی انتخاب کرد استاد همیشه بدنبال بهترین ها بوده تو زندگیش چون اون ابراهیم رو کرد الگوی زندگیش که خواست بچه شو قربانی کنه حالا دیگه با این بساط فوت فرزند خیلی خیلی قابل تحمل تر و هضم تره. چون استاد فهمیده منبع خیر خوبی سعادت خوشی احساس خوب آرامش فقط خداست نه حتی فرزند چون فهمیده از روزی که انسان متولد شده تنها وابستگیش به خدا بوده نه هیچ کسی دیگه حتی عشقش حتی بچش و اینجوری ذهنش و نجوا هاشو کنترل میکنه که آره خدایا آرررررره تو صاحبش بودی بچه من نبود من صاحب هیچی حتی خودمم نیستم تو این دنیا یک نفر صاحب همس اونم تویی حالا خواستی بگیریش بیاری پیش خودت. بچه میره بهشت.چون خودش تو عزت نفس گفت خودتو بیشتر از همه دوست داشته باش از عشقت پدرت مادرت فرزندت و هر انسان دیگه ای در کره ی خاکی چون عزت نفس داره چون میدونه با هر منطقی حتی فوت فرزند احساسش بد بشه اتفاقات بد رو بوجود میاره.چون میدونه با احساس بدش کاری نمیتونه بکنه برای بچه و زندش کنه و تو همون مدتی که بود باید ازش لذت میبرد.این جملات بهتررررین جملات برای پدرمادر ها و ایضا خودم اگه روزی پدر شدم. فکر کنم تو توحید عملی حرف زد استاد ازش.استااااااد عاشششقتممم که انقده الهام بخشییییی.😘😘😘😘😘😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😘😘😍
فعلا.😊💟
به نام خاوند بخشنده مهربان
خدا جونم کمکم کن تا تو بر بیشتر بشناسم.بهتر درکت کنم.بیشتر بهت توکل کنم.ایمانم بهت هرروز بیشتر بشه.
خدا جونم کمکم کن تا همه چیمو ازت خودت فقط بخوام
خدا جونم کمکم کن تا در همه چی تو رو جستجو کنم چشمام فقط تو رو ببینه.گوشام فقط تو رو بشنوه.زبانم فقط درباره تو بگه.دستام فقط تو رو لمس کنه.پاهام فقط به سمت تو قدم برداره.
سلام بر بندگان صالح خداوند.
سلام به خانواده صمیمی.
خداوند رو شاکرم بابت فایل ۴۶
و شعر زیبای پروین اعتصامی.
در اون آخر فایل که استاد میگن: دیگ حق نمی افتد زجوش…
یعنی من هی همینجوری تحسین میکردم بینش خانم اعتصامی رو..
معلومه خب که الهاماتش کمک میکرده تا بتونه چنین شعر زیبایی بگه.
بهرحال تشکر میکنم از استاد عزیز که فایل رو برامون بازترش کردن و توضیحات خودشون رو با شعر میکس کردن و یه معجون خوب بهمون دادن.
معجونی که نه خراب میشه، نه کهنه میشه و همیشه تازه تازس.
میشه این معجون رو همیشه همراه داشت و تو لحضه های سخت ازش نوشید.
معجونی که میگه:
به یاد او باش
تضاد ها برات خوبن، حتی اگه ظاهرش بده، چرا که رشدت میدن، تو رو به منبع ات وصل میکنن، تو رو به یاد او میندازه، اگه همه چی همیشه خوب باشه که یادی از او نمیکنی، رو باورهات کار نمیکنی.. تلاش نمیکنی، فکر نمیکنی…
دیروز صبح به یه تضادی خوردم که این فایل باهاش مرتبط بود.
پیرمرد مفلس من بودم که تو شرایط سخت قرار داشتم… باهاش گفتگو کردم.. درد دل کردم… بهم زر نداد ولی بهم خودشناسی یاد داد… باعث شد با وجود خودم بیشتر آشنا بشم.هدایتم کرد بسوی تفکر… باعث شد خودم و اخلاقیات خودم رو بهتر بشناسم… البته شایدم واقعا زر گرفته باشم… مگه تین نیست که میگن هر که خود را شناخت خدایش را شناخت.
تضاد من یه پله منو به خودم نزدیکتر کرد که نتیجش صلح بیشتر را خودمه، خاموش کردن نجواهای بیشتره…
آره… همونم گنجی بوده حتما.
خدایا دوستت دارم.
در پناه حق
سلام خدای مهربونم خدای قادر و متعال
خدای من چقدر خوبی هات زیاد ولی ما بنده هات چشم حقیقی برای دیدن نعمت ها و خوبی هات نداریم
خدایا شکرت که استاد سر راهم قرار دادی تا زندگی رو بگونه ای تجربه کنم که تو از بنده هات انتظار داری نه اونجوری که بنده از بنده انتظار داره
همه فایل های استاد منحصربفرد و عالی هست ولی این فایل یکی از اون فایل هایی هست که خیلی باهاش ارتباط میگیرم و هر چقدر گوش میدم از گوش دادنش سیر نمیشم
این فایل یک سوال خیلی بزرگ ذهنیمو جواب داد که چرا برخی افراد با داشتن معیار و ظاهرهای ایمان ولی ارامشی ندارن و زندگی سراسر مشکل دارن و خودشونو با این جمله گول زدن که مومن مبتلا هست خدایا واقعا اون ارامش و حس خوبی که بعد از توکل و ایمان به تو در من بوجود میاد نمیتونم توصیف کنم همه دنیا برام قشنگ میشه از هیچ چیز و هیچ کسی نمیترسم هیچ اتفاق بدی اونجوری که دیگران میگن برام نمیفته
من در برهه ای از زندگیم با مشکلی جنگیدم که اون زمان فقط و فقط خدا کنارم بود حسش کردم بهم جسارت داد تا اخر مسیر برم اون اتفاق از نظر همه خیلی بد بود ولی من دوست داشتم بگم من در اون شرایط بد حالم خوب اون موقع قانون نمی دونستم ولی الان که با قانون اشنا شدم درهای نعمتی که بعد اون اتفاق به ظاهر بد در زندگیم هویدا شد رو با گوشت و خونم درک می کنم.
این فایل یک باور عالی در من ساخت که خدا به تنهایی برای من کافی هست و من از روی ارامش و احساس خوبی که در هر لحظه دارم باید ایمان به خدا و توکل بسنجم.
خدایا بابت همه چیز ازت ممنونم.
استاد و دوستان عباس منشی برای هممون از خدا توکل و توکل و توکل ارزو می کنم که به همه چیز در سایه توکل می رسیم
سلام . این فایل واقعا عالی بود یاد گذشته خودم افتادم ک چقد با خدا دعوا میکردم که نمیخوام تو خدام باشی ،چرا اینجوری میکنی باهام ، تو عادل نیستی و…. اشک میریختم و دعوا میکردم. یادمه اون زمانا چقد مریض بودم و همش از این دکتر به اون دکتر میرفتم .الان فهمیدم بخاطر تمام احساس بدی بود ک اونموقع به خودمو خدا داشتم ،هرشب کارم شده بود گریه. اون موقع خیلی اوضام خراب بود .نه روابط درستی داشتم ،نه سلامتی نه حالم خوب بود و مقصرشو خدا میدونستم . ولی بعد ی مدت فهمیدم پناهی هم جز خدا ندارم .شروع کردم به نماز خوندن و اونقد به حس خوب رسیدم ک بعد ی مدت رفتم زیارت امام رضا (تا اون موقع نرفته بودم و یکی از ارزوهای بزرگم بود ) خیلی خوشحال شدم . و بعدش از طریق یکی از دوستام با قوانین و استاد اشنا شدم و کم کم نتایج اومد . بزرگترین نتیجه ام سلامتی کامل بود و حس خیلی خوبی بود ک میدونستم خودم میتونم زندگیمو بسازم و کم کم عاشق خدا شدم و فهمیدم چقد دوسم داره اگه بلایی سرم میاره و دوست داره ک من ثروتمند در تمام جنبه ها باشم .
ازت ممنونم استاد عزیزم که دستی از دستان خدایی ک منو هدایت کنه ❤
به نام خدای مهربون ،رزاق و وهاب من
خدارو سپاسگزارم که در این مرحله از زندگیم بیدار شدم و این آگاهی ها رو میتونم بشنوم ،بفهمم و آروم و پیوسته در این مسیر زیبا و دلخواه قدم بردارم.
چقدر در زندگیم بخدا شرک داشتم .بابت اینکه فکر میکردم روزی من دست خانوادم یا محل کارمه.
چقدر در زندگیم شرک داشتم که فکر میکردم هرجابرم باید برای انجام کارهام پارتی داشته باشم
و اگر بخوام بنویسم یک طومار بلند ازین قیبل مثالها رو میتونم بگم .ولی یک روز من بیدار شدم از این خواب بلند ،از این حس ناخوشایند .
خدایا کمکم کن و ایمانی بهم بده که تمام اتفاقات زندگیم رو خوب ببینم .چند وقت پیش یک اتفاق به ظاهر بد برای من افتاد ولی همون لحظه باتوجه به آگاهی هایی که از استاد عزیزم گرفتم ،با خودم گفتم این اتفاق برای رشد من بوجود اومد و خدا میدونه وقتی این باور همون روز اول وارد جانم شد ،درونم پر از آرامش شد و اصلا بهش فکر نکردم و رهاش کردم.و خدا میدونه که چقدر ازون روز به بعد حال دلم خوب.چقدر احساس عزت نفس بیشتری دارم چقدر بیشتر با خودم در صلحم چقدر بیشتر خدای درونم رو حس میکنم .این بازی یا تلقین نیست این جنس از احساس رو بخداوندی خدا هیچ وقت تجربه نکردم .اتفاقی که شاید خیلی از آدمها رو روزها درگیر میکرد من چند ساعته با دیدی آگاهانه وباور به اینکه در زندگی من فقط اتفاقات خوب رخ میدهد حلش کردم بجای اینکه بشینم به نکات منفیش نگاه کنم به نکات مثبتش نگاه کردم و اشتباهات خودم رو پذیرفتم و ضعف های خودم رو شناسایی کردم و دارم روی خودم کار میکنم.
دوستون دارم
در مدار چهلوششم”تحول زندگی”فصل دوم
/////////////
فهمیدم اهرم رنج و لذت تو ذهنم اشتباه بارگذاری شده!
این متن توی یکی از کامنتهای این صفحه چراغ ارورشو روشن کرد:
تمام مسیر پیرمرد داستان رو قبلا رفتم و با تمام وجود درکش کردم که وقتی توشرایط سخت قرار میگیری چقدر حفظ ایمان سخته!
درواقع فکر میکنم پیرمرد داستان الان منه!
بارها نوشتمو دلیل اوردم که هرچی ثروتمندتر بشم به خدا نزدیک ترم
اما به دلم نمینشست زیاد باهاش ارتباط برقرار نمیکردم!
باورهای اشتباه درمورد پول و سایر ثروتها تو پسزمینه افکارم نشسته و گاهی نشونه های ورود ثروتها تو زندگیم ظاهر میشه و حس میکنم همین روزاست که تجربش کنم منتهی میره و غیبش میزنه !
تثبیت مداری یا ارسال فرکانس به میران کافی ، نمیدونم هنوز!
فقط میدونم یه جای کار میلنگه و چقدر خوب که الخیر فی ما وقع!
در خصوص خیر بودن هرچیزی که واسم رخ میده تقریبا استدلال های خوبی کسب شده و تله ای که الان توش گیر کردم فهمیدن درست الخیر فی ما وقع است !
پروردگارا با تمام وجود ازت سپاسگذارم که فضل و رحمتت رو به شکل بینهایت شامل حالم میکنی…
احساسم میگه احتمالا شمایل جاده ای که به قربانی شدن و تله ترحم و تائید طلبی منتهی میشه شبیه است با مسیر الخیر فی ما وقع
البته احساست بهت میگه تو کدوم مسیری و الان از یک بعد دیگه فهمیدمش!
ینی ممکنه تو فکرت باشه الخیر فی ما وقع و فرکانس رویداد های بد بفرستی در ادامه اتفاقات بد رو واسه خودت خلق کنی اما بااز
هی میگی الخیر فی ما وقع
میوفتی تو یه سیکل تکرار شونده و چرخ مدارت تاب برمیداره!
البته نمیدونم شاید خیر هم پیش بیاد اما چیزی که تا الان تجربش کردم ، تاخیر بیش از اندازه برای خلق یا رسیدن به خواسته هام شده.
من میخام برسم به فقل کن فیکون…
دوستی نوشته بود اگه فرکانس خلق خونه 200متری اکسپت نمیشه بخاطر اینه اون رب عزیز میخادخونه 2000 متری بهت بده و چندین تا مثال اینجوری زده بود
با نهایت احترام من این دیدگاهو قبول ندارم!
و خداحافظشون باشه/
در واقع میخام پروسه تکامل کوتاه تر و تصاعد بیشتر شه…
این باور که میشود
میشود ره صد ساله رو یک شبه رفت رو خیلی قبول دارم!
البته اگه در مدار رفتن و حرکت با سرعت جت باشی!
حالا سوال من اینه چطور ، چه فرکانسی ارسال کنم که بین خواستم تا خلقش نهایتا فی ستته ایام وقت سپری بشه ؟!؟
الَّذِی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَیْنَهُمَا فِی سِتَّهِ أَیَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَىٰ عَلَى الْعَرْشِ ۚ الرَّحْمَٰنُ فَاسْأَلْ بِهِ خَبِیرًا
همان که آسمانها و زمین و آنچه را میان آنهاست در شش روز آفرید، آن گاه بر تخت فرمانروایی و تدبیر امور آفرینش چیره شد، او رحمان است پس [ای انسان! درباره خدا و کیفیت آفرینش جهان هستی] از خبیر آگاهی بپرس
فرقان – 59
خانم شایسته صحبت از توحید عملی میکرد،خدایا کمکم کن ، هدایتم کن منم بفهمم و اجرا کنم ، مرسیییییی
/
یا به عبارت ساده تر،،، بشم مثه یکی روح استاد عباسمنش کد خواستمو بنویسم ، اینتر بزنم
و اجرا بشه!
یا خلق بشه !
بقدری این حرف استاد عباسمنش رو قبول دارم که حدددد نداره…
مثلا گفت هواپیمای آی کان ای 5 رو دوست داره ….
و فقط کافیه اراده کنه تا بدستش بیاره
و میدونم همه جوره لست هست!
یا حسم گفت احتمالا دوره جهان بینی توحیدی2 رو تو فضاپیما و از بیرون جو کره زمین ممکنه ضبط کنه چون اون تلوزیون 85 اینچ که تو پرادایس نصب شده و بیشتر اوقات عکسای فضایی رو نمایش میده حاکی ازینه که استاد داره به یه چیزی توجه میکنه…
خدایا شکرت بیشتر بهشون بده خدایا ازت ممنونم که دارم میفهمم میشه داشت … میشه تجربه کرد هرچیزی که بخای…
منم میخام اینجوری زندگی کنم و حالا این همه تضاد و کمبود تو زندگیم باعث شده با یک ولعععع شدید ورودی های جسم و ذهنمو کنترل کنم تا برسم به فراااای خواسته هام…
این ینی الخیر فی ما وقع…
در این تضاد ها و کمبودها خیری قرار گرفته و اون دیدن یک مسیر،
دیدن یک راه برای تغییر زندگیم به چشمم بیاد و اون فقط فقط
پیگیری محتوی سایت عباس منش دات کام است!
نمیدونم کارم درسته یا نه
حسم که خوبه…
دارم جهشی سفرنامه رو پاس میکنم….
شدیدااا دلم میخاد وارد دوره کشف قوانین بشم اما هنوز دلم اجازه نداده توش فعال بشم !
حسم میگه احتمالا فصل سوم یا شاید چهارمی هم شکل بگیره…
اما توافق ما پایان فصل دومه
اوکی
تسلیم
برو بریم مدار بعدی…
+168
سلام
استاد واقعا دیدن نشانه های هدایت الهی و عمل کردن به اون ها سخت ترین کاری است که تا حالا انجام دادم و در برخی اوقات حتی به اون الهامی که به من میشه نتونستم فکر کنم چه برسه عمل کنم اخ.. از نظر ذهن من واقعا غیرعاقلانه و درکش برام سخت بوده ، استاد زمانی که به سمت بندرعباس حرکت کردم هزینه سفرم هزینه های صبحانه نهار شام همه را تو برایم فراهم میکردی خیلی برام هیجان انگیز بود که کسی که تا حالا ندیدم یک ایرانی دوتابیعتی هزینه نهارم را میده ،یا حتی پول کرایه تاکسی تا از ترمینال تا نفت ستاره واقعا مسافت زیادیه من که نرفته بودم قبل از این و وقتی اونجا رسیدم میگه نمیخواد بری تو شرکت با همین ماشین برگرد برو کنار ساحل بشین میگم بابا این همه راه من را اوردی یعنی چی خوب برمیگردم میام میگه برو از فلان دکه یه نوشابه واسه خودت بخر و برو لب ساحل بشین و از دیدن این منظره لذت ببر خوب آقا این تا اینجا حالا چیزی که خیلی برام عجیب به نظرم میرسه در امتداد ساحلی قدم میزدم گفت برو از این مغازه ای که داخل پارک اون یکی که بستنی میفروشه بستنی بخر میرم میبینم بستس میگم این که بستس میگه حالا که تو اومدی باز میشه میگه در رو هل بده برو تو رفتم داخل یه آقا اومد گفت همین الان باز کردیم از در پشتی اومده بود خدایا بزرگ ، شیر موز بگیر و بیا بیرون روی تخت دراز بکش و با آرامش بخور و لذت ببر یکی دونفر کنارم نشسته بودن خوب میخواستم سره صحبت باهاشون باز کنم میگه این کارو نکنی حرف نزن فقط شیرموزت بخور و لذت ببر ، خوب تا اینجای کار که من فقط زیبایی ها را میدیدم و لذت میبردم خوب پیش خودم داشتم فکر میکردم که خدایا اگه پول نداشتم چی !؟ واقعا اینجا همین فکر ایمان من را محک میزد که من متوجهش نبودم که داره از لایه های زیرین خودشو نشون میده از ترس ها و نگرانی ها حرف میزنه ولی من کلا تو زندگیم اصلا نگران هیچ چیز یعنی واقعا هیچ چیز نبودم و تا 90درصد اوقات احساسم عالی نگه داشتم حالا تو این فکرها بودم فقط میخواهم درک کنید فقط 5ثانیه به این فکر ها توجه کردما یه پ سره ای اومد نار ما نشست بستنی میخورد خیلی مختصر حرف زد کجا میشه شنا کرد تو این هوا باید یه تنی به آب بزنیم منم یه اشاره به سمتی که میدونستم آب تمیزتره کردم و نگاهش کردم بعد همین طور که نگاهش میکردم فک کردم خودمم یه تنی به آب بزنم بد نیستا من هم سریع کوله پشتی را بر داشتم و دنبالش رفتم اون موقعی که من رسیدم دیدم که تا گردن رفته داخل آب و منم رفتم نزدیکش تقریبا 10متریش اومدم کوله را بزارم کناره خودم گفتم بی خیال بابا همین الان برمیگردما آقا ما رفتیم تو آب رفتم جلو جلو و جلو تر ونزدیک همون پسری شدم که همین 5 دقیقه پیش دیده بودمش گرم حرف زدن شدیم یه باره دیدم کوله را داره آب میبره آقا من بدو اون پسره بدو رفتیم دوتامون لباس و کوله خلاصه تموم مدارک همچی پر از آب شد این دقیقا همون چند ثانیه فکرکردن به نگرانی هستا بعد من با توجه به قانون سریعا افکارم را تغییر دادم اون اقا رفت تو یکی از آلاچیق ها بالا دستی من و من هدایت شدم دقیقا پیش مدیریت کل پارک ها و فضای سبز بندرعباس که دونفر صدا زد شیلنگ را بیارن آب را باز کردن و من خودم را شستم و همچنین لباس هام رو بعد خودم را خشک کردم و لباس هام رو تو آفتاب پهن کردم خشکید در حال پوشیدن بودم که دوباره اون پسره اومد که یییییییییک ناله ای میکرد که گوشیم ای داد ای بی داد گفتم گوشی منم تو آب رفته و روشن نمیشه خوب که چی گفت یعنی چی بابا شمار هام گفتم شماره ها که داخل سیمکارت و سیمکارتم خراب نمیشه بعد یه کم آروم شد و باز بازم مینالید که این طور تفهیمش کردم که دوست عزیز همین الان اگر راجب اون چیزهایی که نمیخوای بیشتر فک کنی بیشتر بدست میاری یقینن خیری در پیش بوده که در این شکل مارو به سمت ساحل هدایت کرده ، زمان را برایش به عقب برگردوندم و بهش گفتم عزیزم تا همین 1ساعت پیش داشتی از خوردن بستنی لذت میبردی و هوا چقدر عالییه همین الانم یه لحظه فکر کرد گفت فکر کردم گفتم بازم فکر کن فکر کن تا جایی رسیدیم که اونم به نتیجه توجه کردن به احساس خوب را فهمید بعد من هدایت شدم به اسکله حقانی ها اینا قبلش بگم خیلی جالبه یه چندجا خودم دنبال کار میگشتم که هدایت هام و حس درونیم به شدت مخالفت میکرد و وقتی مثلا وارد هتل امین شدم گفت تو نرو یا همچنین وارد هتل هرمز که شدم گفت برو یه سفارش بده هرچی میخوای میگم بابا اینجا شبی یک میلیون نیم هزینه داره آخ .. چی میگی میگم که هدایت ها واقعا غیرعاقلانست حالا رفتیم سوار شناور شدیم رفتیم قشم اونجا جا تا جا رفتم هتل های مختلف این نه اون این نه اون تا به یک هتل رسیدم که مدیر هتل چنان از من پذیرایی کرد و احترام گذاشتن که یقین کردم که این جا همون جایی است که باید باشم ولی بعد فهمیدم نه به این خاطر نبوده چون من از زبان پرسنل هتل داران مامور شدم که حرف هایی در مورده اضافه کردن حقوق این بنده خدا ها بزنم که اینم جزویی از هدایت های الهی بود ، بعد باز ما اومدیم گفتم حالا چی خدا جونم بگو خسته شدم پاهام دیگه یاریم نمیکنه گفت مگه کار نمیخوای گفتم بله گفت بیا دنبال من باز برگشتیم بندر برو داخل این ساختمان ستاره جنوب نه بیا بیرون برو اون سمت بیا این ور به این صورت چندین روز گذشت ، نه دیگه واقعا کف پاهام تاول زده بود نای راه رفتن نداشتم دقیقا با همین فایل قبل از به آب افتادن گوشیم توجه کردم بودم هی همچین افکار عجیبی سراغم میامد ها مگه کار نمیخوای گفتم بابا نمیخوام کار نمیخوام گفت حالا شد کولت را بردار بیار رفتم دنبال هدایتم دوباره یه غروب فوق العاده زیبا و جادویی بود بعد گفت حالا که پسره خوبی شدی برو اون طف خیابان رفتم یه رستوران شیک بود یک خورشت قورمه سبزی سفارش دادم که واقعا عالی بود که ده بار از آشپز به خاطر این غذای فوق العاده عالی و کامل همراه با انواع سبزیجات نوشیدنی واقعا مثل یک هتل 5 ستاره بود ولی من به اون ها گفتم مثل یک هتل 3 ستاره که حالا میفهمم چرا این گفتم خلاصه استاد وقتی به الهامات گوش کنیم میگه آقا تو برو لذت ببر تو برو عشق و حال تو بکن کاری به هیچ چیزه دیگه نداشته باش فهمیدی عزیزم منم شروع کردم به لذت بردن در سفر خیلی لذت بخش تره تا این که خونه بشینی و بگی خدایا هدایتم کن
دوست دارم استاد عزیزم خیلی از الهامات را نگفتم شاید چون یادم نمیومد اینار میخواهم از خدایم که طوری من را به کشور مورده علاقه ام هدایت کند و تمام هزینه های سفرم و مهم تر از همه اینکه فقط و فقط روی خودش حساب کنم را در اعماق باورهایم نهادینه کنه درکش رو که به قول استاد عزیزم به غیر از خدا روی هیچ کسی حساب نکنیم این هایی که به ما کمک میکنند فقط دستان بی شمار خدای خودمون هست
استاد واقعا دمه شما گرم که با تموم وجود به هدایت های خداییتون عمل کردید
رابطه میان توحید عملی و قانون فرکانس گرانبهاترین درسی است که اموختم.
توحید اصل و اساس خوشبختی یعنی باورتنها به یک قدرت.
خداوند را بی نهایت سپاسگزار هستم که مرا در مسیر توحیدش قرار داد و
با درک توحید که با هیچ چیز قابل معامله نیست میتوانم زندگی ام را انطور
که میخواهم انطور که دوست دارم تنها با حساب کردن روی الله یکتا خلق کنم.
زمانی که توحید را درک کردم همه چیز عوض شد
زمانی که دریافتم خداوند به عنوان تنها قدرت جهان حمایتگر و هدایتگر من است
تمام ترس هایم رنگ باختند و تصمیمات و خواسته های جدیدی در من نیز زاده شدند .
بار ها دیدم در این مسیر که اگر احساس خوبی داشته باشم و تسلیم خداوند باشم
به مسیر زیبایی ها هدایت میشوم.
و دائما به هر خیری از جانب خداوند نیازمندم.
توحید بهشت را در همین دنیا ابتدا و سپس در ان دنیا میسازد.
مهم ترین کارم کنترل کانون توجهم است.
مهم ترین رابطه ام رابطه با خداوند است .
هر وقت تنها روی خداوند حساب کردم او مرا از جایی که گمان نداشتم روزی داد
و هر وقت روی غیر از او حساب کردم از همان چیز ضربه خوردم.
خداوند مرا دوست داشت که با ان ضربه ها به من فهماند که باید روی چه کسی
حساب کنم.
واااای خدای من چقدر زیباست این کره ی زمین خدایا شکرت .
چه عظمتی داره که خدا داره مدیریتش میکنه .
الهی به امید تو
– همیشه هر اتفاقی میفته یک خیریتی توش هست، حتی اتفاقات به ظاهر بد: این قانونه که حتی اتفاقات بد در راستی خوب و اهدافمان است، اما اگر توانستیم دیدگاهمان را نسبت به آن اتفاق به ظاهر بد خوب کنیم دروازه ای از اتفاقات خوب و نعمت ها را برای خودمان باز کرده ایم و اگر نتوانستیم این کار را انجام دهیم زنجیره ای از اتفاقات بد را تجربه خواهیم کرد.
– کسی که احساس خوبی دارد یعنی ایمان دارد، چقدر این جمله پرمحتوا هست، ظاهر ساده ای داره ولی این ایمان باید در تمام لحظات و در تمام اتفاقات خوب و بد خودش را به شکل احساس خوب نشان دهد، این ایمان یعنی ما به نیرویی ماورای نیروی خودمان که همواره با ماست و محافظ ماست و ما رو دوست داره و به فکر ما هست و همه چیزو میبینه، اعتقاد و باور داریم، تاکید میکنم در هر لحظه از زندگی، چه وقتی داریم با دوستون صحبت میکنیم، داریم رانندگی میکنیم، پیاده روی میکنیم؛.(اول کامنت داشتم دنبال نقطه ویرگول میگشتم، الان دستم اتفاقی رفت روی shift+y بعد از 9 سال که لپتاپمو دارم فهمیدم، چه خدایی، چه قانونی الله اکبر) خرید میکنیم، اتفاقات کوچک و به ظاهر بد و ناراحت کننده تا تضادهای شدید و حتی اتفاقات بسیار خوب که خوشحالمون میکنه..
– نشان ظاهری ایمان احساس خوب هست؛ اکر امید داریم یعنی ایمان داریم اگر یه لحظه از انجام کاری ناامید شدیم یعنی ایمانمون رو از دست دادیم؛ اگر احساس ذوق و شوق داریم یعنی ایمان داریم، یعنی باور داریم که خدایی هست که کارهامون رو برامون انجام میده و در نتیجه آرامش داریم. الا بذکرالله تطمئن القلوب؛ تنها با یاد خدا دلها آرام میگیرد، با به یاد آوردن قدرت خدا، با به یاد داشتن حضور خدا در همه جا و در تمام ثانیه ها، با به یاد خدا بودن که نه به یاد غیر خدا بودن، با توکل به خدا و تسلیم خدا شدن نه تسلیم بنده خدا، با سپردن همه کارها به خدا و الی الله ترجع الامور، اونه که کارها رو انجام میده، ما باید باور داشته باشیم که فقط خدا هست که کارها رو انجام میده و فقط از او بخواهیم و احساسمون رو خوب نگه داریم و از زندگی لذت ببریم و باورهای مناسب ایجاد کنیم…