آیا من می توانم زندگی دیگران را تغییر دهم؟ | قسمت 1 - صفحه 47
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2024/12/abasmanesh.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2024-12-07 20:50:572024-12-10 22:32:30آیا من می توانم زندگی دیگران را تغییر دهم؟ | قسمت 1شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام ب همه عزیزان
خداروشاکرم ک هدایت شدم برای دریافت این آگاهی ها
استاد با شنیدن این فایل خیلی ذهنم درگیر شد ب گذشته ن چندان دوری ک من دقیقا این شخصیت و داشتم و دارم البته
با خیلیییی از افراد این چالش و داشتم همیشه و الان دوتا از مثال هاشو میزنم ک همیشه درگیر بودم و هستم برای رد پا گذاشتن از خودم
ی دوستی داشتم ک خیلی با خانوادش و خودش درگیری داشت و دختر خیلی دوست داشتنی بود
من از اذیت شدن این دختر خیلی ذهنم درگیر میشد و دوست داشتم ک از این شرایط بیرون بیارمش و بشم فرشته نجاتش . ی قسمت از فایل آفرینش و ک خودمم غیر قانونی داشتم و بهش داشتم و کلی از زندگی خودمو خودش براش مثال زدم و شده بودم مسکنش ولی فقط تا زمانی ک باهاش صحبت میکردم خوب بود فرداش روال خودشو پیش میرفت تا اینکه ب طرز خیلی بدی از هم دور شدیم و تازه من شدم مقصر ک اون شرایطش بدتر شد و کلا ارتباطمون قطع شد ک این ی نعمت بود از طرف خداوند برای من و بعد ها این حکمت و درک کردم
دومین مثال همسرم هست ک نزدیک ترین فرد هستش ب من و بیشترین ارتباط باهاش دارم . منو علی خیلی از شخصیت و رفتار هامون تو تضاد هم هستش و خیلی تفاوت داریم . اون ی فرد نظامی و ی سری تعصب های داره ک از جامعه و خانوادش برداشت داشته و من ی فردی با تغییر خودم دوست دارم آزاد باشم هر جا دلم میخواد برم و هر کاری ک دوست دارم انجام بدم و این شخصیت های ما خیلی با هم تو تضاد هستش و ب چالش کشیده میشیم . و هر بار من میومدم برای همسرم توضیح میدادم ک علی جان ما حق داریم آزاد زندگی کنیم آزاد بگردیم و اینکه وقتی از هم نظر میپرسیم صرفا جهت احترام ن امر و نهی کردن و حق نداریم ب هم دستور بدیم ک کجا بریم و کجا نریم چی بخوریم با کی دوست باشیم ووو . ولی ب وضوح دیدم ک با روز اول هیچ تغییر نکرده جز اینکه من ی وقتایی از شدت عصبانیت کتفم درد گرفته ، گریه کردم کلی از مدار خارج شدم ، کلی افکار منفی ب ذهنم اومده ، حتی چندین بار فکر جدایی ب سرم زده ووو
و همیشه با هم سر بحثای بزرگ و کوچیک ما با هم چالش هاااا داشتیم
تا اینکه چند روز پیش داشتم فکر میکردم ب این قضیه و یکی از ایراد های خودمو پیدا کردم .
من همیشه دنبال تغییر همسرم بودم با خودم گفتم اصن توقعاتی ک از علی داری و ببین خودت بهش پایبند هستی یا منتظری علی اونس ک میخای بشه بعد تو تغییر کنی و زنگ های زیادی تو سرم ب صدا در اومد ک ای دل قافل من خودم واقعا چیزی ک از همسرم میخواستم و نبودم پس چطور میخواستم علی اونی بشه ک من میخام!!!
من خودم خیلی وقتا لباس های ژولیده تن داشتم چطور خاستم علی همیشه خوشتیپ و مرتب برگرده . من خودم تو کارای خونه تنبلم چطور دوست دارم علی همیشه مرتب کاراشو انجام بده . من خودم همیشه اگه چیزی و خریده باشم 100 تومن میگم خریدم 200 تومن ، چطور انتظار دارم علی با صداقت رفتار کنه ( البته در روند بهبودی ام و دارم رو خودم کار میکنم چیزی و بزرگ نمایی نکنم و با صداقت باشم با همه و تبعیض قائل نشم )
و خیلی مثالای دیگه و الان ک دارم مینویسم همش داره تو ذهنم مرور میشه . و ب این نتیجه رسیدم من خودم چیزی ک دوست دارم بقیه باشن نیستم و همیشه انتظار داشتم مردم اونطور باشم با من . و من الان آگاه هستم و با روند تکامل میتونم این کاشی های سیاه و ب رنگ مایل ب سفید در بیارم .
من خیلی وقتا ک تو مدار درست بودم .افراد یا با من درد و دل نکردن . یا اگرم کردن من با جواب های خیلی کوتاه مثل : آها ،درسته، چی بگم ، شما خودت ماشالا از همه چی آگاهی و جمله های مناسب اون فضا پاسخ دادم و خود فرد یا من بحثو عوض کردیم و من تغییر خودمو در اون لحظه حس کردم و ایمان خودمو سعی کردم قوی تر کنم
و یکی از ایراد های من ن گفتن ک برام خیلی سخت و از خداوند میخام قدرت و شهامت نه گفتن ب چیزای نادلخواهمو بهم بده .
ب امید نوشتن تغییرات رو ب بهبودم
خدایا شکرت خدایا شکرت هر آنچه دارم از آن توست مرا یاریم ده
امروز سردرگم بودم و با خودم گفتم بیام یه سری به سایت بزنم شاید نشونه ای برام باشه و صفحه اول این قسمت رو دیدم وقتی تیترش رو دیدم و گفتم دقیقا این فایل برای امروز من هست
سلام استاد عزیز ممنونم از فایل خوبی که گذاشتین و منو از سردرگمی نجات داد ،امروز و چند روزی هست که درگیر امتحانات فرزندم هستم و امروز یه کوچولو هم باهم بحثمون شد و خودش درگیر بازی هاش و فوتبال هست و من همش میخوام درس بخونه و تلاشمو میکنم و به زور میخوام در امتحاناتش قبول باشه و نمره خوبی بگیره و چون در طول سال مطالعه خوبی هم نداشته و کار سخت تر شده
با اینکه قوانین رو میدونم ولی باز نمیدونم چرا بعضی موقع ها اجراش نمیکنم و ناراحتم و امروز از دیدن این فایل بسیار خوشحال شدم و برام تلنگری شد که مسیر رو دارم اشتباه میرم
چقدر خوب توضیح دادین وقتی من وقتمو و انرژیمو میزارم برای تغییر دیگری اون تغییر نمیکنه و خود منم از مسیر دور میشم و این چند روزه از کارهای خودمم دارم میزنم که نتیجه خوبی بگیره و امروز یاداوری شد برام که هر فردی باید خودش آماده تغییر باشه تا تغییر کنه
سلام به خانواده ی عزیزم .عاااشقتونم .چطور سپاسگذار تون باشم بابت این همه لطفتون بابت این فایل های آسمونی که ارزششون به اندازه ی دنیاست .سپااااس مریم جونم ،سپااااس استاد جونم.
چه زیبا هدایت شدم با این فایل ، الان دارم از شهرستان برمیگردم خونمون .
مونده بودم با مسئله ای که الان توی خانواده م پیش اومده چطور برخورد کنم .بابام 90 سالشه و دیگه توی شرایطی قرار گرفته که پوشک میشه و غذا دهنش میکنن مسئولیت نگهداریش تا حد بسیار زیادی به عهده ی مادرمه که خودش هم 75 سالشه هست و واقعا براش راحت نیست
پارسال که این مسئله برای بابام پیش اومده بود با مادرم خیلی صحبت کردم که این قدر خودتو آزار نده ،بیا یه پرستار براش بگیر و …ولی هر چی میگفتم یه دلیل می آورد ،حقوق بازنشستگی داشتند و یه باغ بزرگ انجیر ،ولی این قدر که به فکر ما بچه هاش بود و دلسوزی بیش از حد داشت به فکر خودش نبود .
مدام میخواست سریع تر سهم ارثی که به ماها میرسه رو جدا کنه تا بعد از یک سال هر کدوممون که دوست داشتیم سهم انجیرمونو به همدیگه بفروشیم و خرج چیزایی که نیاز داریم بکنیم و در مورد خونه شون هم همین کار رو کردن اما با این تفاوت که گفتن هیچ کس اجازه ی فروش نداره تا وقتی که زنده هستند و هم برای خونه شون و هم باغ انجیرشون سهمیه ی ما بچه ها رو جدا کردند و سند جدا برای هر کدوم از ما صادر شد .
من یه برادر دارم و 7 تا خواهر دارم البته هنوز هیچ کدوم از ما درخت ها رو نفروختیم
قبل از اینکه این کار انجام بشه ،من هر چقدر با مامانم صحبت میکردم که بیا یه پرستار برای بابا بگیر از همین پول انجیر ها و …و اینهمه خودتو زجر نده به خاطر نگهداری از بابا ،اونم در حالی که هیچ وقت با بابام رابطه ی خوبی نداشته و ندارند .ولی هیچ جوره قبول نمیکرد
خلاصه که به جایی رسید که مامانم به اندازه ی چند سال پیرتر شده و جسمش و روحش بسیار آزرده تر
حالا این چند روزه 3 تا از خواهرام که شیراز هستند هر چند روز یکبار نوبتی میرن کمک میدن و کارای بابامو انجام میدن .
و اونا هم از کار و زندگی خودشون می افتن .من مونده بودم چکار کنم باید مثل اونا یکی دو روز در هفته میومدم شهرستان و کارای بابا رو انجام بدم ؟؟؟؟
از یه طرف وظیفه خودم میدونستم خدمت به پدر مادرمو و اینکه باید منم مثل اون خواهرام رفتار کنم
از طرفی من هر کار میکنم اصلا نمیتونم مثل اون خواهرام باشم که پوشک بابامو عوض میکنند من هم خیلی سختمه که قسمت ممنوعه بدن بابامو ببینم هم اینکه اصلا نمیتونم خودمو راضی کنم که گلاب به روتون ، دستشویی بابامو تمیز کنم واقعا خییییلی بدم میاد و نمیتونم این کار رو بکنم .
چند بار هم توی روزهای گذشته با مادرم تماس گرفته بودم که اگر نیازه من هم بیام شهرستان برای مراقبت از بابا ولی اصلا قبول نمیکرد .
نمیدونستم باید چکار کنم ؟همسر و دخترم سر کار میرن و باید هر روز غذاشون آماده باشه که ببرند سر کار و همسرم خیلی روی غذاش حساسه و واقعا هم تقصیری نداره ،
و اینکه دارم سعی میکنم هر روز به صورت تمرکزی زبان بخونم و روی فایل ها کار میکنم و مراقب افکارم هستم ولی فضای اونجا به شدت منفی هست و غیبت و حرف های منفی و ….که واقعا وقتی میرم دوست دارم زودتر برگردم خونه با اینکه عااااشق پدر و مادرم هستم
مادرم واقعا به خودش ظلم کرده و هرگز به فکر خودش نبوده و نیست
امروز چند بار خواستم به خواهرام بگم که من هم یکی دو روز در هفته رو میام شهرستان و کمک میدم ولی دیدم واقعا برام آزار دهنده و سخته هر چند که واقعا مادرم خیلی گناه داره و دلم براش میسوزه ،اما از خدا خواستم تا هدایتم کنه و راه درست رو نشونم بده
سپاسگذارتونم استاد به این نتیجه رسیدم که باید به زندگی و کارهای خودم برسم و احساس بد نداشته باشم
بنام خدای مهربانم
سلام به استاد جانم مریم جانم و همه عزیزانم در این بهشت عباسمنش
از زمانی که فهمیدم من از تغییر دیگران ناتوانم
خیلی راحت تونستم ابنو قبول کنم
البته منظورم از خیلی راحت نسبت به پاشنه آشیلم میگم
همسرم خواهرهام پدر ومادرم وهر کسی که دور وبرم بود رو تونستم راحت تر زیپ دهنم رو بکشم و راجع به کاراشون نظر ندم
گذشت و گذشت ومن داشتم رو موضوعی در مورد دخترم کار میکردم
هزار تا گره پیدا کردم و با یاری خدا بازشون کردم
ولی این مشکل هر از گاهی سرک مبکشید و نشون میداد که هنوز یه جایی یه گره کور هست که مادر همشونه و هنوز نمیدونستم چیه
یه روز اومدم توسایت و نشانه روزانه رو زدم اگرچه که خیلی از گره ها رو هم باهمین نشانه روزانه فهمیده بودم
نشانه رو که زدم
فایل ما از تغییر دیگران ناتوانیم اومد
یه آن خشکم زد بعنی چی ؟
منکه خیلی وقته از تغییر ادمها دست برداشتم
بعد انگار یه صدایی تو سرم ندا دادکه
اره تو دست از سر همه برداشتی
الا دخترت
نمیدونم چرا تا اون لحظه فکر نکرده بودم که
وقتی استاد میگه ما ازتغییر دیگران ناتوانیم
این دیگران یعنی هرکی
الا خودت
و من اصلا شیرین رو جزئ دیگران نمیدیدمش
وجالبیش اینه وقتی نشستم تمام اون گره هایی که قبلا پیدا کرده بودم رو مرور کردم
دیدم همشون شاخ وبرگهای این ریشه هستند
مثلا سرزنش، قضاوت، تهدید ،کمالگرایی
هر بکن نکن، قانونهای پی درپی، موعظه ونصیحت
حساسیت های زیاد، وابستگی
همه ی اینا وقتی سر و کلشون پیدا میشه که فک میکنی رفتار یکی نادرسته و میخوای درستش کنی
بماند که همه اینا از دل شرک بیرون میاد و تو فک میکنی ناجی یه عده هستی و خوشبختیه اونا به دسته تو هست وخودت رو جای خدا فرض میکنی
استاد از وقتی تونستم بپذیرم که شیرین هم خدایی داره که هادی و راهنماشه و سعی کردم خودم رو از سر راه خدا بکشم کنار
البته به تمام معنا
شیرینی که بزرگترین پاشنه آشیلمه
ونمیتونم ادعا کنم پرفکتم ولی از خودم راضیم
امیدوارم خدا هم ازم راضی باشه
درها باز شد وهمه چی حل شد
اینا که میگم تو نوشتن راحته
چون هر بار هرکدومشون مثله علف هرز میخواست بزنه بیرون
و من تا مدتها علف چینی داشتم
که البته اینکار تا اخر عمره
ولی راه هموارتر شده خداروشکر
من تا یه مدت مثله یه ذکر مدام 24 ساعته داستم با خودم تکرار میکردم
من از تغییر شیرین ناتوانم
تا میومدم نصیحتش کنم
تهدیدش کنم
سرزنشش کنم
قانون براش بزارم
بکن نکن بش کنم
حساس بشم رو کاراش
کمالگرایی در بیارم
یه زنگ به صدا درمیومد که
تو از تغییرش ناتوانی
باید اینو بپذیری تا نتایج بزرگ برات اتفاق بیفته
استاد چقدر ارامش داره این نوع نگاه
وقتی سختیاشو طی کردی
وقتی تونستی بپذیری خدا هست وبسپاری کارها رو بهش
ارامش میاد رهایی میاد
وقتت آزادتر میشه کلی وقت داری به کارهای دیگت برسی
که تا قبلش داشتی تمام انرژیت رو میزاشتی که بقیه رو درست کنی
در مورد من تربیتش کنی
جدی چقدر اتلاف انرژی داره این نوع نگاه
چقدر خوبه علم وآگاهی
استاد الان شیرین تعظیل شده
قبلنا هربار میخواست بره تو کوچه دوچرخه سواری کنه
من یا باباش یه لنگه پا دم در وایمیستادیم
الان اگه باباش باسه اون میره
ولی وقتی نیست من تو خونم
میدونم خدا هست
اون مراقبشه
گه گاه از تو ایفون یه نگا میندازم یا حداکثر دوبار میرم دم در
البته که کوچمون بن بسته و خیلی امنه
اینارو گفتم که حمل بر بیخیالی نشه
چون تازگیا همسرم داره شاخ درمیاره از رفتارای من و میگه خیلی بیخیال شدی
میگم خداههست
میگه جامعه خرابه
میام که توضیح بدم
یهو یاد صحبت استاد میفتم که
هرکسی حق داره هرجور دوست داره فکر کنه وزندگی کنه
ودنیا نیاز داره به تمام این باورها و نگرش ها
بعد سکوت میکنم و سریع سعی میکنم حرفو عوض کنم
خلاصه که استاد در جوار شما و این سایت و کامنتهای ببنظیر بچه ها هر روز دارم یه کوچولو بهبود پیدا میکنم و شخصیتم داره بهتر وبهتر میشه خداروشکر
خدایاشکرت برا هدایتم به این سایت بهشتی
خداباشکرت خدایاشکرت خدایاشکرت
“إِنَّ اللَّهَ لَا یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُوا مَا بِأَنفُسِهِمْ”
(سوره رعد، آیه 11)
“بیگمان، خداوند حال هیچ قومی را تغییر نمیدهد، مگر آنکه خودشان حال خود را تغییر دهند.”
به نام یگانه فرمانروای هستی
و با عرض سلام و خسته نباشید خدمت استاد عزیزم و همه دوستان عباسمنشیام، همچنین عرض سلام خدمت یار همیشه همراه استادم، خانم شایسته عزیز.
خدایا، کمکم کن تا هرچه مینویسم از دل باشد.
وقتی به گذشته خودم نگاه میکنم، میبینم که بسیاری از نزدیکانم، بهویژه پدر و مادرم، با تمام وجود برای خوشبختی من تلاش میکردند. آنان میخواستند مسیر درست را به من نشان دهند، اما هرچه بیشتر تلاش میکردند، کمتر نتیجه میگرفتند.
نیتشان خیر بود، اما همیشه من را با دیگران مقایسه میکردند: “پسر فلانی را ببین، فلان کس را ببین، تو هم از آنها یاد بگیر…” این جمله آنقدر برایم تکرار شد که نسبت به آن حساس شده بودم. این مقایسهها نهتنها مرا اصلاح نکرد، بلکه بیشتر مرا برانگیخت و لجاجتم را بیشتر کرد.
با گذشت زمان، فهمیدم که حرفهای پدر و مادرم از سر دلسوزی و خیرخواهی بود، اما گوشهای من بسته بود. آماده دریافت آگاهیها نبودم. میخواستم تغییر کنم، اما آنها نمیتوانستند من را به زور تغییر دهند.
سالها گذشت، اشتباهات زیادی مرتکب شدم، ضربههای سختی خوردم و راههای مختلفی را آزمودم. تا اینکه به این نتیجه رسیدم که به تنهایی و بدون حضور خداوند در زندگیم نمیتوانم موفق شوم. من محکوم به شکست بودم مگر آنکه تسلیم شوم، بازگردم، هدایت شوم و تغییر کنم.
خودم خواستم، و خدا هدایتم کرد، نه از طریق پدر و مادرم، بلکه از راههایی که هرگز تصور نمیکردم.
امروز وقتی درباره گذشتهام صحبت میشود، پدر و مادرم اعتراف میکنند که فقط خداوند قادر به این همه تغییر در وجود من بوده است. اما من نیز بارها و بارها این اشتباه را مرتکب شدم؛ نسبت به کسانی که برایشان احساس مسئولیت داشتم بیش از حد نصیحت و ارشاد کردم، خودم را دانای کل میدانستم، اما هیچ تغییری در آنها ایجاد نشد.
و تنها نتیجهای که برایم داشت، اتلاف انرژی و فاصله گرفتن از مسیرم بود.
اما آگاهی بزرگی که از این فایل ارزشمند دریافت کردم، این است: هیچکس نمیتواند دیگری را تغییر دهد. این حقیقت، از عدل و عدالت خداوند سرچشمه میگیرد.
اگر قرار بود دیگران بتوانند در زندگی افراد تأثیر بگذارند—چه خوب، چه بد—دیگر نمیتوانستیم آن را عدالت بنامیم. خداوند متعال در قرآن بارها و بارها درباره ظلم به نفس صحبت کرده است و نشان داده که حتی بزرگترین گناه، یعنی قتل نفس، در حقیقت ظلم به خود فرد است، نه به مقتول.
پس از سالها گوش دادن به آموزههای استادم، درک کردم که فقط زمانی میتوانم دست از یک رفتار آن را برای خودم منطقی کنم.
همانطور که خداوند در قرآن فرموده است:
“إنَّ اللَّهَ لَا یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُوا مَا بِأَنفُسِهِمْ”
(سوره رعد، آیه 11)
“بیگمان، خداوند حال هیچ قومی را تغییر نمیدهد، مگر آنکه خودشان حال خود را تغییر دهند.”
من پذیرفتهام که دیگر نباید در زندگی دیگران دخالت کنم یا نصیحت و ارشاد کنم. مسئول زندگی خودم هستم، و هرچه در زندگیام رخ میدهد، نتیجه درون خودم است. اگر چیزی مطابق میل من پیش نمیرود، باید درون خودم را جستجو کنم، نه عوامل بیرونی را مقصر بدانم.
خدایا، صد هزار مرتبه شکر!
به نام خدای مهربانم خدایی که هر چه دارم همه از آن اوست خدایا من در برابرت تسلیمم
سلام به استادان عزیزم و دوستان نازنینم
استاد بی نهایت ممنونتم که این فایلها رو میذارین تا زنگ هشداری برای همه ما دانشجویان باشد
تا قدر وقت و انرژی خودمون رو بدونیم و فقط برای خودمون صرف کنیم نه برای بقیه که حتی یه ثانیه نمیدونن چی هست و ارزش برای ما قائل نبودن
منماز موقعی که با قوانین آشنا شدم یه چند بار شده این آگاهیها رو در اختیار بعضی افراد قرار میدادم و وقت و انرژیمو براشون هدر میدادم غافل از اینکه بفهمن من چی میگم و و خودم بی انرژی میشدم
وبعد از یه تلنگر متو جه شدم اشتباه میکنم
و دیگه به خودم تعهد دادم از این آگاهیها به نفع خودم استفاده کنم نه دیگران
و برای خودم ارزش قائل بشم و شروع کردن روی عزت نفسم کار کردم و الان خدا رو شکر خیلی تغییر کردم نتابجم هم عالی شده و هر روز بهتر از روز دیگه هستم به لطف و مهربانی خداوند و بعد هم دستانه نازنینش استاد عزیزم
به خودم همیشه میگم این آگاهیها برای منه سهمه منه
اونا هم اگه تو مدارش قرار بگیرن میشنون
پس فقط و فقط باید حواسم به خودم باشد
الهی شکرت سپاسگزارتم برای آگاهی و هدایت امروزم از سمته تو
چه روز بسیار عالیه با اتفاقات خوب و انسانهای مهربان و ثروتمند که حضور خدا رو در چهره شون میبینم
وَلَا تَدْعُ مِنْ دُونِ اللَّهِ مَا لَا یَنْفَعُکَ وَلَا یَضُرُّکَ ۖ فَإِنْ فَعَلْتَ فَإِنَّکَ إِذًا مِنَ الظَّالِمِینَ
و به جای خدا از چیزی که سودی به تو نمی رساند و زیانی نمی زند درخواست (دعا) نکن ، ؛ که اگر چنین کنی قطعاً از زیانکاران خواهی بود.
سلام استاد عزیزم و دوستان توحیدی
درک این اصل که همانطور که دیگران بر من ربوبیت ندارند، من هم بر دیگران ربوبیت ندارم باعث میشه در این موضوع به تسلیم و آرامش برسیم و از مقاومت های ذهنی عبور کنیم
اگر اصرار داریم به هدایت دیگران، یعنی هنوز هم باور داریم به اثرگذاری دیگران در زندگی خودمون، و تعجبی نداره که با این نگاه همیشه با دیگران درگیری و اصطکاک داشته باشیم، دیگرانی که بخوان ما رو به زعم خودشون هدایت کنن
از طرف دیگر، این نگاه باعث میشه صددرصد مسئولیت زندگیمون رو نپذیریم، چون بدون اینکه متوجه بشیم دیگران رو در سعادت و شقاوت خودمون موثر میدونیم..
به نام الله مهربان.
سلام خدمت خانم شایسته عزیزم واستادگرامی ودوستان گلم.
یکی دو روزی بود که خیلی دوست داشتم درکنار دوره هم جهت باجریان خدا که گاهی فاصله بین جلسات زیاد میشه دوست داشتم پروژه ای رو خودم شروع کنم که بیشتر درگیر سایت بشم وبهتر ذهنم رو مدیریت کنم وقصد داشتم فایلهای توحیدی رو شروع کنم که دیروز متوجه شدم فصل جدید روز شمارتحول رو گذاشتین که خیلی خوشحال شدم وامروز قسمت اول رو دیدم.
پاشنه آشیل که خودم سالها درگیرش بودم قبلا ،ولی وقتی قانون رو فهمیدم که ما تاثیری در خوش بخت کردن دیگران نداریم کم کم رنگ باخت ونسبت به بقیه رهاترشدم.من تو خانواده از اون کسانی بودم که هرکسی از بابام پول میخواست میگفتن که من بهش بگم وتو خانواده تو هر کاری واسطه بودم ومشکلی برای کسی پیش میومد سریع زنگ میزدم وتلفنی صحبت میکردم که مثلا آروم بشه.که خدایاشکر آگاه شدم والان که میدونم قانون رو ،سعی میکنم فقط حواسم به خودم باشه وچقدر سبکبال تر شدم
در واقع ریشه این کارم هم تایید حس مفیدبودنم وارزشمند بودنم بود .
خیلی سپاسگذارم از خانم شایسته عزیز که دوباره قراره مثل دو تا پروژه ی پارسال ذوق وشوق وانتظار هر روز یه فایل رو تجربه کنیم.
به نام خدای بخشنده مهربان
شکرت برای یه درس دیگه
روابط
رفتاره من
عاشق معلم بازی وادای پرفسور هارو در اوردن عاشق حرفای قلمبه سلمبه زدن ودیگه اینکه عاشق این ادم خوبی باشم بقیه رو بیارم توی راه
استاد میگه قانون اینه هر که تو راه درس باشه ارزش میسازه
واینکه هر که مسول زندگی خودشه
ودیگه جالبه استادم میگفت هر قیمتی بگی مشاوره خبری نیس ولی میتونید بافایلها دوره هامسالتون حل کنید
برام جالبه استاد زمانشو روی رشده خودش میزاره به جای این میلیارد ها نفر براش دونه دونه توضیح بده عزت نفس ینی این تو اینجوری باش واونجوری دوره ساخته که هم خودش هم بقیه با مرور قانون درکشونو ببرن بالاتر وکسیم این وسط دانش اموز دانشجو نیس میگه همش کاره هدایته
من توکاره اموزش طراحی بودم خانواده سه تا باهم سفارش دادن حالا به نظرم به جای سفارش گرفتن چقد بهتره روی طرح های هدایتی ات کار کنی واگه کسی خاس چاپ اونارو بهشون بدی
اینجوری کلی زمان خالی برای رشده خودم و اینکه طرح ها هم هدایتی هستن
وکاره سفارشی نداریم کار تولید انبوه داریم با چاپ راحت یا حداقل به جای یه ماه وقت گزاشتن یه کی دو روز وقت بزارم اونم دیگه قبول نکنم
میدونی فرقش چیه اینه به هر طرحی ممکنه بر بخوری وباید باهاش باورسازی کنی تا برات شیرین بشه تا بکشیش
ولی چقد خوب میشه کلن هدایتی بری جلو وکساییم که امادن واقعا میخان بهت بربخورن واون طرح های اماده هدایتی رو ازت بگیرن
ودیگه خیلی کارم اسون تر میشه دیگه راحت برای خودم کار میکنم سفارش هام هدایتی واموزشو تمرینمو پیش میبرم
واایی خداجون شکرت تورو دارم
تازه من عاشق قانونم ولی اینکه همراه ندارم برام سخته ودنبال این بودم بقیه رو با خودم همراه کنم تا انرژیم بیشتر بشه بیشتر عمل کنم بهش
توی جمع خیلی دوس دارم بحث های قشنگ پیش بیاد والهام بخش باشن ولی اینکه بحث قانونو بکشم وسط کاره درستی نیس
وخیلی دوست رابط های مثبت با حرفای مثبت داشته باشم
نه اینکه از بدبختیا بگن برام
وخودمم واقعا دوس دارم ادم ارزشمندو ارزشمند تر بشم واز بدبختیا به سمت خوشبختا در سفر باشم
در پناه رب
به نام تنها فرمانروای کل کیهان خدای مهربانم خدای وهابم خدای رزاقم سپاسگزارم
سلام عزیزان جان
روز192
آیا من می توانم زندگی دیگران را تغییر دهم؟
سوره روم
وَهُوَ الَّذِی یَبْدَأُ الْخَلْقَ ثُمَّ یُعِیدُهُ وَهُوَ أَهْوَنُ عَلَیْهِ وَلَهُ الْمَثَلُ الْأَعْلَى فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ﴿27﴾
و اوست آن کس که آفرینش را آغاز مى کند و باز آن را تجدید مى نماید و این [کار] بر او آسانتر است و در آسمانها و زمین نمونه والا[ى هر صفت برتر] از آن اوست و اوست شکست ناپذیر سنجیده کار (27)
خدایا شکرت
برای هدایت های هر لحظه ات در زندگی ام
خدایا شکرت که من را خالق زندگی خودم کردی
خدایا شکرت که همه ما به یک اندازه به خداوند دسترسی داریم
خدا یا شکرررررررررت که من توانایی تغییر زندگی خودم را دارم
خدایا شکرت که من از تغییر دیگران عاجزم
خدایا شکرت که هر آنچه دارم از آن توست مالک اصلی تویی عاشقتم جان جانانم سپاسگزارم
خدایا شکرت که هر کسی هر جایی که هست دقیقا جای درستشه
من به هر خیری از جانب تو برسد فقیر ترینم
خدا یا شکرررررررررت که هر اتفاقی بیوفته الخیر فی ما وقع است
خدا یا شکرررررررررت که جهان ،جهانه فراوانی هاست
من خالق تمام اتفاقات زندگی ام هستم بلطف و فضل و رحمت و برکت خدا وند
من ارزشمند م بی قید و شرط
من پاره ای از وجود پاک خداوند هستم
خدایا شکرت برای کنترل ذهنم
خدایا شکرت که هر روز باید بیشتر و بیشتر و پایدارتر به این اصل و اساس قوانین جهان پایبند و مکمحتر با تمرین و تکرار و تکرار هر لحظه بیاد بیاورم که من خالق تمام اتفاقات زندگی ام هستم
هیچ عامل بیرونی در زندگی ام قدرتی ندارد
مگر من به آن توجه کنم
طبق قانون جهان به هر چیزی توجه کنیم از همان جنس بیشتر وارد زندگی مان میشود.
استاد بارها خانواده هایی دیدم که با دلسوزی و ترحم چه ضررهایی سنگینی هم به خودشان زدند و هم به فرزندانشان
از خودشون کندند برای بچه ها و آخر سر هم مقصر صددرصد شدند و چقدر احساس قربانی شدن و ناراحتی و کینه و کدورت پیش آمد .
و من خودم دقیقا این را با چشم در خانواده ام دیدم و لمس کردم با تمام وجودم
که هر چقدر ما به او بنده خدا کمک و دلسوزی کردیم
چقدر دودش رفت به چشم خودمان و کلی باید وقت و زمان و انرژی بزاریم تا اون خسارات وارده جبران شوند و عملا اکثر اون خسارات با مادیات حل نمیشود.
و الان بلطف خداوند خیلی قابل لمس تره برام قابل پذیرشه برام که من مسئول شخص خودم هستم
من توانایی تغییر زندگی کسی را ندارم جز خودم
بلطف خداوند دارم یاد میگیرم که توحیدی تر عمل کنم و مشرک نباشم
با همین باور قوی که همه ما به یک اندازه به خداوند دسترسی داریم
هر کسی در مدار هدایت های خداوند باشد لاجرم نعمتها و ثروتهاو فراوانی های جهان را دریافت میکند
خداوند به کسی ظلم نمی کند
هر اتفاقی بیوفته بواسطه اون چیزی است که پیشاپیش فرستادیم
اینو بارها خداوند در قرآن ذکر کرده
و چقدر این باورها ی توحیدی بهم کمک میکنند که همیشه حواسم باشه که حتی برای فرزندانم هم عالم دهر نباشم
اجازه بدم خودشون تجربه کنند و به خدای درونشان تکیه کنند
استاد اوایل که قانون را نمیدانستم کلی خودمو اذیت کردم در واقع بخودم ظلم کردم
مخصوصاً در روابط عاطفی
و الان بلطف خداوند با کنترل ذهن و شکر گذاری و دیدن زیبایی ها و نکات مثبت و تمرکز گذاشتن بر بهبود شخصیتم
چرخ زندگی داره روانتر میشود
خیلی خودم را درگیر مسائل دیگران که مربوط به من نیست نمیکنم
خیلی سعی میکنم آگاهانه ورودی های ذهنم را کنترل کنم
و کلی ایمانم به باور الخیر فی ما وقع بیشتر شده و رهاتر شده ام
خیلی به خواسته ها نمیچسبم
میگم خداوند در بهترین زمان و بهترین مکان و بهترین شرایط برام بوجود میآورد آنچه که شایسته من است
بلطف خداوند خیلی گیر به دری خواندن بچهها نمیدهم
فقط یاد آوری میکنم مثلاً الان که فصل امتحانات است میگم فلان امتحان درفلان تاریخ زده شده و رها میکنم و هر بار پسرم بعد از چندتا امتحانی که تا حالا داده میاد و از نمره عالی که میگیره میگه برام و من شکر گذاری میکنم و اعتبارش را فقط بخدا میدهم که نچسبیدم به امتحانات پسرم
ارزشمند ی ام وصل به نمرات خوب پسرم نیست .
استاد عزیزم بینهایت سپاسگزارم
مریم نازنینم بینهایت سپاسگزارم از شروع فصل هفتم . روزشمار زندگی من
خدا یا شکرررررررررت
استاد عزیزم باید هر روز تمرین و تکرار کنم این اصل را
تا بشه جزیی از شخصیتم
بیشینه در وجودم
نه من در زندگی دیگران قدرتی دارم و نه دیگران در زندگی من
خدایا شکرت که من فقط توانایی تغییر خودم را دارم با کنترل کردن ذهنم با دادن ورودیهای مثبت به ذهنم با کنترل کانون توجهم
با شکر گذاری بابت داشته ها و نعمت های زندگی ام.
خدایا شکرت برای هم جهت شدن با جریان خداوند
خدایا شکرت که من همواره در معرض هدایت های ناب الهی هستم
خدایا شکرت برای سلامتی ام
خدایا شکرت برای آرامشم
خدایا شکرت برای ورزش امروزم
خدایا شکرت برای تغذیه سالمم طبق قانون سلامتی
خدایا شکرت برای بهبود شخصیتم
خدایا شکرت که قلبم به روی الهامات گشوده شد ه
خدایا شکرت که آگاهی های خداوند در وجودم جاری است
خدا یا شکرررررررررت که زندگی ام هر روز از هر نظر بهتر و بهتر میشود .
خدایا شکرت من تسلیمم هرآنچه دارم از آن توست تنها تو را می پرستم و تنها از تو یاری میجویم مرا به راه راست به راه کسانی که به آنها نعمت داده ای هدایت کن نه کسانی که بر آنها غضب کرده ای و ن گمراهان
خدایا شکرت روی نیازم فقط بتوست
جز تو پناهی ندارم
همه کاره ام تویی و همه جوره هوامو داری بوووووس خداجونم قربونت برم
خدایا شکرت
در پناه الله یکتا شاد سلامت ثروتمند خوشبخت و سعادتمند باشید در دنیا و آخرت دوستون دارم الهام جون عزیز دردانه خداوند عالم