آیا من می توانم زندگی دیگران را تغییر دهم؟ | قسمت 2 - صفحه 10
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2024/12/abasmanesh.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2024-12-10 22:21:532024-12-11 22:35:54آیا من می توانم زندگی دیگران را تغییر دهم؟ | قسمت 2شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
«إِنَّ الْمُسْلِمِینَ وَالْمُسْلِمَاتِ وَالْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِنَاتِ وَالْقَانِتِینَ وَالْقَانِتَاتِ وَالصَّادِقِینَ وَالصَّادِقَاتِ وَالصَّابِرِینَ وَالصَّابِرَاتِ وَالْخَاشِعِینَ وَالْخَاشِعَاتِ وَالْمُتَصَدِّقِینَ وَالْمُتَصَدِّقَاتِ وَالصَّائِمِینَ وَالصَّائِمَاتِ وَالْحَافِظِینَ فُرُوجَهُمْ وَالْحَافِظَاتِ وَالذَّاکِرِینَ اللَّهَ کَثِیرًا وَالذَّاکِرَاتِ أَعَدَّ اللَّهُ لَهُم مَّغْفِرَهً وَأَجْرًا عَظِیمًا»
(ﻣﺴﻠﻤﺎً ﺧﺪﺍ ﺑﺮﺍﻱ ﻣﺮﺩﺍﻥ ﻭ ﺯﻧﺎﻥ ﻣﺴﻠﻤﺎﻥ ﻭ ﻣﺮﺩﺍﻥ ﻭ ﺯﻧﺎﻥ ﺑﺎ ﺍﻳﻤﺎﻥ ، ﻭ ﻣﺮﺩﺍﻥ ﻭ ﺯﻧﺎﻥ ﻋﺒﺎﺩﺕ ﭘﻴﺸﻪ، ﻭ ﻣﺮﺩﺍﻥ ﻭ ﺯﻧﺎﻥ ﺭﺍﺳﺘﮕﻮ ﻭ ﻣﺮﺩﺍﻥ ﻭ ﺯﻧﺎﻥ ﺷﻜﻴﺒﺎ ، ﻭ ﻣﺮﺩﺍﻥ ﻭ ﺯﻧﺎﻥ ﻓﺮﻭﺗﻦ ، ﻭ ﻣﺮﺩﺍﻥ ﻭ ﺯﻧﺎﻥ ﺻﺪﻗﻪ ﺩﻫﻨﺪﻩ ، ﻭ ﻣﺮﺩﺍﻥ ﻭ ﺯﻧﺎﻥ ﺭﻭﺯﻩ ﺩﺍﺭ ، ﻭ ﻣﺮﺩﺍﻥ ﻭ ﺯﻧﺎﻥ ﺣﻔﻆ ﻛﻨﻨﺪﻩ ﺧﻮﺩ ﺍﺯ ﭘﻠﻴﺪﻱ ﻫﺎﻱ ﺟﻨﺴﻲ ، ﻭ ﻣﺮﺩﺍﻥ ﻭ ﺯﻧﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﻳﺎﺩ ﺧﺪﺍ ﻣﻰﻛﻨﻨﺪ ، ﺁﻣﺮﺯﺵ ﻭ ﭘﺎﺩﺍﺷﻲ ﺑﺰﺭﮒ ﺁﻣﺎﺩﻩ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ)
«وَمَا کَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلَا مُؤْمِنَهٍ إِذَا قَضَى اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْرًا أَن یَکُونَ لَهُمُ الْخِیَرَهُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَمَن یَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلَالًا مُّبِینًا»
(ﻭ ﻫﻴﭻ ﻣﺮﺩ ﻭ ﺯﻥ ﻣﺆﻣﻨﻲ ﺭﺍ ﻧﺮﺳﺪ ﻫﻨﮕﺎﻣﻰ ﻛﻪ ﺧﺪﺍ ﻭ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮﺵ ﻛﺎﺭﻱ ﺭﺍ ﺣﻜﻢ ﻛﻨﻨﺪ ﺑﺮﺍﻱ ﺁﻧﺎﻥ ﺩﺭ ﻛﺎﺭ ﺧﻮﺩﺷﺎﻥ ﺍﺧﺘﻴﺎﺭ ﺑﺎﺷﺪ ; ﻭ ﻫﺮﻛﺲ ﺧﺪﺍ ﻭ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮﺵ ﺭﺍ ﻧﺎﻓﺮﻣﺎﻧﻲ ﻛﻨﺪ ﻳﻘﻴﻨﺎً ﺑﻪ ﺻﻮﺭﺗﻲ ﺁﺷﻜﺎﺭ ﮔﻤﺮﺍﻩ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ)
(35-36 أحزاب)
—————————————————————————
خدایا از تو امان میخواهم، «روزی که هیچ مال و اولادی سود نمیدهد، مگر کسی که قلبی سالم به پیشگاه خداوند بیاورد» و از تو امان میخواهم «روزی که ستمکار دستهای خود را به دندان میگزد میگوید: ایکاش همراه این پیامبر راهی انتخاب میکردم» و از تو امان میخواهم روزی که «گناهپیشگان را از نشانههایشان میشناسند، پس موهای جلوی سر و پاهایشان را میگیرند» و از تو امان میخواهم «روزی که هیچ پدری چیزی از فرزندش دفع نمیکند و نه هیچ فرزندی برطرفکنندۀ چیزی از پدر خویش است، بهیقین وعدۀ خداوند حق است.» و از تو امان میخواهم «روزی که عذرخواهی ستمکاران هیچ سودی به حالشان ندارد و برای آنان لعنت و سرای بدی است» و از تو امان میخواهم «روزی که کسی از کسی چیزی را دفع نمیکند، در آن روز حکومت و فرمانروایی ویژۀ خداست» و از تو امان میخواهم «روزی که آدمی از برادرش میگریزد و از مادر و پدرش و از همسر و فرزندانش؛ در آن روز هرکس از آنان را گرفتاری و کاری است که برای او بس است» و از تو امان میخواهم روزی که «گناهپیشه آرزو میکند ایکاش میتوانست فرزندانش را در برابر عذابِ آن روز عوض دهد و همسر و برادرش را و خویشانِ نزدیکش را که به او پناه میدادند و نیز همۀ کسانی که در زمینند، تا او را برهانند؛ چنین نیست، همانا آتش سوزنده زبانه میکشد، درحالیکه اعضا و پوستِ سر را برمیکَند.»
(ترجمه نیایش مسجد کوفه حضرت علی علیه السلام)
—————————————————————————
سلام و درود به استاد عباس منش عزیز و استاد شایسته بزرگوار و همه دوستان نازنینم در این سایت توحیدی.
خدای بزرگ و مهربان رو شاکرم که بازم بهم اجازه داد بندگی درگاهش رو کنم، از صمیم قلبم از خداوند میخوام که قلب و زبان من رو به یاد خودش نورانی و گویا کنه و کمکم کنه و هدایتم کنه که از ظلمتهای افکار خودم به سوی نور خداوند حرکت کنم و از خودم شخصیت توحیدی تر و متواضع تری بسازم. خدا رو صد هزار مرتبه شکر که عزت همه از جانب خداست و هر کسی در مدار بندگی و تواضع به درگاه خداوند باشه لاجرم رنگ و بوی خداوند رو میگیره و عزتمند میشه. همانطور که خداوند در آیه 10 سوره فاطر فرموده: «مَنْ کَانَ یُرِیدُ الْعِزَّهَ فَلِلَّهِ الْعِزَّهُ جَمِیعًا ۚ إِلَیْهِ یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیِّبُ وَالْعَمَلُ الصَّالِحُ یَرْفَعُهُ» و همچنین در آیه 138 بقره فرموده: «صِبْغَهَ اللَّهِ ۖ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَهً ۖ وَنَحْنُ لَهُ عَابِدُونَ»
—————————————————————————
اینقدر این فایلها آگاهی دهنده است و اینقدر سلیقه های مذهبی از جوانب مختلف بهمون خورونده شده که نمیدونم از کجاش بگم. چون خیلی از چیزایی که ما شنیدیم نه دینه نه مذهب بلکه سلیقه های شخصی افرادیه که حس میکردن وکیل مدافع خداوند هستن و باید خداوند رو از دست بقیه آدمها نجات بدن.
چندتا مثال بزنم:
«وقتی وضو میگیری آب وضو اگه سر بالا بره وضوت باطل میشه؛ اگه با دست راست شیر آب رو ببندی وضوت باطله باید با دست چپ ببندی چون شستشوی دست راست تموم شده ولی دست چپ هنوز کارش تموم نیست؛ اگه خواستی مسح سر و پا بکشی حتماً جاش باید خشک باشه وگرنه باطله، اگه کسی لاک ناخن زده یا پوست دستش رنگی شده، یا چسب چسبیده به پوستش حتماً باید تمیز تمیز بشه و بعداً وضو بگیره، آب نرسه به پوستت باطله؛ خواستی نماز بخونی حتماً باید روی قسمت صاف مهر سجده کنی اونور مهر باطله، خواستی بری سجده حتماً نوک انگشت بزرگ پا رو بذاری زمین بقیه اش به زمین بخوره نماز باطله؛ خواستی بری تو مسجد بهتره با پای راست بری و سایر موارد با پای چپ؛ اگه خواستی نماز بخونی زن و مرد نباید در یک راستا باشن وگرنه نماز باطله ؛ اگه رفتی سجود موهات اومد روی پیشونی و پیشونی با مهر تماس برقرار نکرد نمازت باطله ؛ اگه حمد و سوره نماز صبح و مغرب و عشاء رو آروم بخونی باطله، اگه ظهر و عصر رو بلند بخونی باطله ، یه سری چیزا توی نماز رکن محسوب میشه اگه حتی حواست نبود اشتباه کردی بازم نمازت باطله، و سایر مواردی که الان یادم نمیاد…»
اگه یبار دیگه به این مبطلات نماز و وضو نگاه کنید متوجه میشید که هیچ جایی اسمی از خدا برده نشده و همه اش شاخه و برگ اضافیه. مگه وضو برای پاکی و طهارت نبود؟ نماز برای ارتباط قلبی با خداوند نبود مگه؟ پس این همه خط قرمز از کجا اومد؟
یه زمانی که توی نیروی دریایی بودم یه وقتایی کار تعمیرات موتور قایق ها و ناوچه رو انجام میدادیم و یا رنگ آمیزی موتورخانه ناوچه، دستم روغنی یا رنگی میشد یا مثلاً زمانی که کار دکوراسیون داخلی انجام میدادم یه وقتایی چسب 1-2-3 میخورد به دستم و هر چقدر میشستم تمیز نمیشد، حالا روغن و رنگ به سختی تمیز میشد. چسب قطره ای و چسب 1-2-3 رو بخوای تمیز کنی پوست دستت باهاش کنده میشه. چه عذابی من میکشیدم برای اینکه به این باید و نبایدهای غیر اصل عمل کنم. یادمه یه وقتایی وسط قنوت نماز میدیدم سر انگشتم یه ذره چسب چسبیده ، نماز رو قطع میکردم و دوباره میرفتم انگشتم رو اینقدر زیر آب میگرفتم تا پوستش خیس بخوره و بعداً میکشیدم به یه دیوار زبر تا اون چسب به همراه پوست دستم سابیده بشه. اینها شاید خنده دار بنظر برسه ولی پشت هر کدوم یه کامیون سرزنش و فحش خوابیده بود.
خدابیامرز پدرم یه وقتایی به شدت برادر بزرگترم رو تحقیر و سرزنش میکرد که چرا نماز نمیخونه، اونم از درون باورهای مذهبی داشت ولی صرفاً بخاطر لجبازی با پدرم نماز نمیخوند، نکته جالبش اینکه وقتایی که بینشون صلح و آرامش برقرار میشد به صورت نرمال برادرم خودش میرفت نمازشو میخوند. این به زور هدایت کردن همیشه وجود داشت. توی مسجد محل که یه عده از بزرگان حضور داشتن که هر چیز درستی با سلیقه اونها سنجیده میشد و غیر از سلیقه اونها همه کفر بود.
با اینکه من همیشه نماز میخوندم ولی باز هم از اون سرزنشهای خانواده و محله در امان نبودم. مثلاً بابام چندین بار بهم میگفت که خواب دیده کسی توی خواب بهش گفته این بچه ات (یعنی من) باعث عذاب قبرش خواهم بود. حالا شما تصور کن یه بچه 14-15 ساله چه تصویری رو میخواد توی ذهنش بسازه.
وقتی پدرم مرحوم شد نمیدونم به پیشنهاد چه کسی روی سنگ قبرش نوشتن «قاری قرآن» ولی شاید فقط قرآن رو قرائت کرده بود ولی این آیاتش رو تامل نکرده بود که عمل هیچ پدر و فرزندی به همدیگه ارتباط پیدا نمیکنه یا کسی بار گناه دیگری رو به دوش نمیکشه. این آیات بارها و بارها تکرار شده.
از قصد ابتدای کامنتم رو با ترجمه نیایش مسجد کوفه حضرت علی شروع کردم. اگه حتی ما معتقد باشیم به امامت حضرت علی بعد از پیامبر، میبینیم خود ایشون اینجوری مناجات میکردن و توی مناجاتهاش از آیه های قرآن استفاده شده. این مناجات توی سحرگاه ماه رمضان خونده میشد ولی اگه یه نگاهی به این مناجات بندازید این مناجات هم مثل دعای کمیل فقط تاکید داره به توحید و ارتباط بین بنده با خدای خودش.
یا ماجرای نامه حضرت علی به امام حسن مجتبی علیه السلام. که یه سری توصیه ها شده برای ارتباط با خداوند ، ولی هیچ جا حضرت علی نگفته اگه تو اشتباهی کنی خداوند بخاطرش منو مجازات میکنه.
—————————————————————————
یه چندتا همکار دارم توی محل کار، هر وقت با ناهار بهمون میوه و نوشیدنی میدن، من میوه ها رو میدم به یکی ، نوشیدنی ها رو میدم به یکی دیگه. یا سهمیه صبحانه ام، یا اگه کیک و آبمیوه بهمون بدن. جز یه وعده اصلی غذا بقیه همه رو من میدم به همکارا. یکیشون همیشه بهم میگه حمید خدا پدرتو بیامرزه ، من همیشه براش فاتحه میخونم. منم میگفتم خیلی ممنونم آخرش تو به زور هم شده بابای منو میفرستی بهشت.
نمیدونم چطوری اینو توضیح بدم. آدم تا زنده است تا این ذهنش میتونه فرکانس ارسال کنه تا روحش میتونه ارتباط قلبی بگیره با خداوند خودش باید برای خودش یه کاری کنه، کار و رفتار دیگری باری دیگری تاثیری نداره.
—————————————————————————
یه قصه ای رو یجا شنیدم از آقایون مذهبی ، که یه آدمی بود شب مهمون یه چوپانی شد، همون شب مرگش فرا رسید ، بعداً چوپان تنها بود و دید هیچکس نیست کمکش کنه، جنازه رو زیر یه درختی دفن کرد، بعد اون شخص اومد به خواب بچه هاش، بچه هایش بهش گفتن تو که آدم خوبی نبودی چطوری آمرزیده شدی و الان جات توی بهشته ، اونم میگه بخاطر دعای چوپان ، بچه هاش رفتن سراغ چوپان و ازش پرسیدن چه دعایی در حق پدر ما کردی که عاقبت به خیر شد و اونم میگه من گفتم خدایا این بنده ات مهمون من بود امشب میخواستم براش گوسفند قربونی کنم، حالا مهمون توئه، تو براش چیکار میکنی و طرف بهشتی شد.
و همه هم براحتی باور میکنن، و میگن آره همینطوره؛ اینکه خداوند بر بندگانش بینهایت صاحب فضل و رحمت باشه درست ولی نه اینکه من یه عمر راه رو عوضی برم و بعد از مرگم بخاطر یه جمله ای که یکی دیگه بگه، خدا احساساتی بشه و به کل نتایج منو تغییر بده. خدا خودش یادش رفته بود بنده اش رو ببخشه اینجا چوپان خدا رو گذاشت توی رودربایستی و دیگه خدا هم آخرت مرام و معرفت، گفت باشه بخاطر حرمت ریش سفید چوپان بخشیدمش.
طرف تمام فصل کشاورزی رو جو کاشته، آخر فصل گندم برداشت کرده. چرا بخاطر یه جمله حرف یه نفر آدم، مسیر بوته های جو عوض شد و تصمیم گرفتن گندم بدن.
از درخت گلابی ، موز برداشت کردن بخاطر درخواست یه نفر آدم خوب.
پس عملکرد سیستمی قوانین چی شد ؟
—————————————————————————
بحث حمایتگری شد ؛ من خودم سر حمایتگری الکی و تلاش برای تغییر و حمایت از اطرافیانم بسیار بسیار چک و لگد خوردم. چرا ؟ چون فکر میکردم خدا خودش بلد نیست بنده اش رو حمایت کنه ، خدا آمار این بنده اش از دستش خارج شده، یادش رفته یا شاید خوابش برده و من باید از خودم بکنم و حمایتش کنم تا انسان فداکار و ایثارگری باشم.
پا میکردم توی کفش خداوند …
و شرک ، شرک ، شرک
«إِنَّ الشِّرْکَ لَظُلْمٌ عَظِیمٌ» و همانا شرک بسیار ظلم عظیمی ست. شرک اون آتشیه که وقتی به جون یه مزرعه می افته تا آخرین ذرات محصولات رو میسوزنه. شرک همینجوری نتایج یه عمر تلاش آدم رو میتونه نابود کنه.
وقتی پا توی کفش خدا میکردم تا به اطرافیانم کمک کنم و حمایت کنم نتیجه چی بود؟ حال خودم بد میشد ، طرف مقابلم ناراضی تر از قبل بود که این کافی نیست، نه تنها اون تلاش من بی فایده بود بلکه بقیه نتایجم هم از بین میرفت. بارها این موضوع رو تجربه کردم. از وقتی سعی کردم سرم به کار خودم باشه. و کمتر نقش فرشته نگهبان رو بازی کنم این جنس اتفاقات هم کم و کمتر شد. هر چند هنوز صفر نشده ؛ چقدر براش مثال دارم که دیگه مجبورم بیشتر خود افشایی نکنم، فقط همینو بگم که سکوت و تواضع و تسلیم بودن در برابر خداوند همیشه جواب میده. هر چند هنوزم فراموش میکنم و بازم چک و لگدشو میخورم.
—————————————————————————
جدیداً کامنت هام مثالهای هوافضایی نداره. خودم دارم نگران میشم. صرفاً جهت خنده.
خدا رو صد هزار مرتبه شکر بخاطر یه فرصت دیگه برای صلات و بندگی.
از استاد عباس منش عزیز متشکرم بخاطر این فایلها و همچنین از استاد شایسته بخاطر پیشنهاد ضبط این فایل و همچنین ادیت و سایر کارها.
خدا رو صد هزار مرتبه شکر.
در پناه رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشید.
«فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ»
سلام حمید جان
خیلی ممنونم از نوشته های بی نظیرت.
سپاسگزارم که هستید و مینویسید. البته مدتیه فضایی شدی و کم پیدا اما خوشحالم که روحت اصلش رو پیدا کرده و بهترینِ خودتی.
روح پدر بزرگوارت شاد باشه.
میدونی حمید جان هر کسی هر حرفی به ما زده فکر کرده درسته و اونم احتمالا از گذشتگان ارث برده.
خدایی ما هم قبل از اومدن به این سایت و این آموزه های ناب . چقدر نسبت به اطرافیان و بچه هامون و ….
خطا داشتیم.
خدا رو شاکرم که در این سایت توحیدی هستیم و از رب العالمین صحبت میکنیم و مینویسیم.
چقدر آیه کامنتتون قشنگه،آخه کجا ما این خدا رو درک کرده بودیم،کجا این آموزشها و نوید ها رو درک میکردیم.
آخه ما خدا رو کجا میدیدیم،فرسنگها دور تر یه جا نشسته اصلا با ما کار نداره و فقط عذاب میکنه و بهشت هم داره ولی هر کسی نمیتونه بره .
صد بار آیه من به شما از رگ گردن نزدیکترم رو خوندیم ولی درکی نداشتیم ولی شما چقدر زیبا نوشتید تمام عزت ها نزد خداست.
حالا کم کم متوجه رب العالمین شدیم و کم کم داریم اونو تو وجود خودمون درک میکنیم و کم کم متوجه میشیم این همه سال هم اوبوده دستمون رو چسبیده و کم کم داریم متوجه اش میشیم میشناسیمش متوکلش میشیم قانون رو دقیق تر یاد میگیریم و…
خدا رو شکر میکنم با دوستان شریفی مثل شما آشنا شدم و در مسیر آموزش چراغی برام روشن میکنن و هزاران میلیارد بار شاکر خدا هستم که منو وارد این سایت گرانبها کرده و با چنین استاد توحید عملی همراه هستم .
بخدا فقط به خاطر این نعمت بزرگ سایت بخوام شکرگزاری کنم ناتوانم.
حمید جان خیلی سپاسگزارم از آیه هایی که مینویسی،مناجات هایی که نوشتی،توضیحاتی که میدی و اعمال نیکی که انجام میدی .
امیدوارم به همه آرزوهای قشنگت برسی.
سپاسگزارم
سلام به حمید اقا برادر توحیدی همه بچه های سایت
اقا همه حرفاتون حرف دل همه ما بود چقدر کامنتتون به دل آدم میشینه وهمراه کلی درس ونکته ،کلی هم باهاش خندیدم
مثال اقا چوپان عالی بود منم شنیده بودم اتفاقا با خودم میگفتم آدمی که یه عمر مسیرش غلط بوده وحتی بچه هاش از دستش گله مند بودن چطور با حرف یه آدم دیگه بهشتی میشه ؟
اونجاش که در مورد ریش سفیدی چوپان گفتید چقدر بامزه بود کلی خندیدم
در مورد بزرگترهای مسجد منم زیاد خاطره دارم یکسری منم برای نماز به مسجد محله میرفتم جالبه خانم هایی که پیشکسوت بودن صف جلو بودن جای مخصوص داشتن وهیچ فردی نباید جای اونها مینشست
اگه کسی اشتباهی مینشست با برخورد بدی از طرف آنها مواجه میشد گاهی من به خودم میگفتم مگه ما برای عبادت خدا نیامدیم آخه صف اول وصف سوم مگه چه فرقی داره یعنی نماز اون خانم صف اولی ثوابش بیشتر از صف دو و سه هست ؟
کم کم رفتارهای دیگری دیدم که کلا بی خیال مسجد رفتن شدم ودر خانه نماز میخواندم.
اگر بچه ای به مسجد می آمد ومهری بر میداشت کلی دعوا میکردن که گناه داره ویه عالمه از رفتارهای غلط دیگه
چقدر زیبا با آیات قرآن وبا مثالهای روشنتون به فهم مطالب کمک میکنید ممنونم واقعا کامنتهای شما وبچه های سایت برای درک بهتر بسیار کمک کننده است
در پناه خداوند متعال باشید
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ
إِنَّ لِلْمُتَّقِینَ مَفَازًا ﴿٣١نبا﴾
بی تردید برای پرهیزکاران پیروزی و کامیابی است.
=====================
حمید حنیف عزیزم سلام
صدای سعیده رو میشنوی از لاک درون…
میدونم که این جملات رو کاملا درک میکنی،امروز نه توی فرکانس کامنت نوشتن بودم،نه قصدش رو داشتم.
کامنت پرمحتوات رو هم دیشب خوندم و کلی ازش یاد گرفتم ولی چیزی برای پاسخ نوشتن نداشتم.
تموم ذهنم درگیر آگاهی های این ٢ تا فایله و اتفاقاتی که داره رخ میده و به من نشون میده که باورهام دارند تغییر میکنند…
ترس هست،اضطراب هست،نگرانی هست،نجواهای شیطان هست،اما بازم زور ایمان بیشتره …
از صبح احاطه شده بودم با ترس های واهی شیطانی …اما کوتاه نیومدم،نزاشتم بهم مسلط باشه،ضمن اینکه خداوند هم مثل همیشه به کمکم اومد و تو نشانه ی روزانه م هدایتم کرد به دوره ی ارزش تضاد …
این دوره ی کوتاه و با قیمت پایین برخلاف ظاهرش،نتایج بزرگی توی زندگی من رقم زده ،و هدایت دوباره ی امروزم به این دوره ،نوید بخش رسیدن روز های بهتره …
خلاصه که سرت رو به درد نیارم،گفتم برم از روش سامورایی خوابیدن هم استفاده کنم که کلا این فرکانس های بیخود رو قطع کنم و از صفر دوباره شروع کنم…که تو همون خواب و بیداری یاد کامنتت افتادم و خاطره ای که از پدر مرحومت گفتی که توی اون دوران نووجونی بهت گفته خواب دیده شما مایه عذاب قبرشی!!!
نمیدونم این جمله ها از کجا اومد …ولی یک چیزی توی قلبم گفت بنده ی خدا …راست میگفته …خواب درستی دیده،اما اشتباه تعبیرش کرده،حمید باعث عذابش نبوده،بلکه رفتار هایی که با حمید داشته باعث اون عذاب ها بوده…
باور میکنی همون انرژی منو از خوابیدن منصرف کرد و گفت برو این هارو برای حمید بنویس؟!
ببین میدونم از من خیلی عاقلتری،آگاه تری و میدونم که پدرت رو بخشیدی و اینم میدونی که اون بنده ی خدا فکر میکرده این بهترین راه برای تربیت فرزنده… و ناآگاهانه اون رفتار هارو کرده…
دقیقا مثل پدر من …حالا خداوند به من لطف داشته وقتی ما هر دو قید حیات بودیم،جنس این رابطه رو عوض کرده …
اون پدری که بخاطر یقه ی لباسم،اونم توی خونه خودمون،وقتی هیچکس نبود چنان سرم فریاد میکشید و منو از سر سفره شام بلند میکرد و اصلا براش مهم نبود دخترش بدون شام و با گریه بخوابه ….
همون بابا ،الان اگر شام نخورم ،ده بار به مادرم میگه سعیده چرا شام نخورده خوابید؟!
اون پدری که میترسیدم به چشم هاش نگاه کنم،اون پدری که یک روز بخاطر اینکه دستمو بردم تو جیبش تخمه بردارم،توی جمع محکم کوبید روی دست دختر ٨،٩ سالش که دست به جیب من نزن ….
همون پدر الان میره کیلو کیلو پسته میخره برای من
اون پدری که بارها جلوی همسرم،با دعوا ها و فریاد هاش خوردم کرد…
همون پدر ،وقتی با چند تا جمله ی ساده بهش گفتم من توی زندگیم مشکل دارم،میخواست از فردا برای جدایی من اقدام کنه….
میدونی حمید ؟!
پدر و مادر ها هیچ وقت نمیدونن دارند ناخواسته چه بلایی سر بچه شون میارن…
در هر صورت ،نه عمر سعیده و نه عمر حمید ،هیچ وقت به عقب برنمیگرده،اون اشتباهات و زخم های روحی همیشه یک جایی تو قلب آدم میمونه …
منم دیگه هیچ وقت اون دختر بچه ی معصوم مظلوم که همیشه محتاج دیدن یک لبخند پدرش بود نمیشم.
ولی میدونم که باید ببخشم.باید بگذرم.باید فراموش کنم.باید آگاهانه به نکات مثبت پدرم توجه کنم.باید به جای غم گذشته خوردن،برای آینده برنامه ریزی کنم….
خیلی جالبه که هرچی بیشتر روی خودم کار میکنم ،حتی فاصله م از پدر و مادرم بیشتر میشه و یک سری اتفاقات رخ میده که اون ها ساعت ها خونه نیستن …
این ها نشون میده که قانون داره کار میکنه.
اگر که من رها باشم.
اگر من بند های مخفی شرک رو رها کنم.
اگر من اجازه بدم جریان هدایت حرکت کنه و به هیچ پیش فرضی نچسبم …
اگر …
نترسم.
نترسم.
نترسم.
=====================================
با دو سه ساعت تاخیر ،بقیه ی این کامنت رو دارم از آرامگاه برات مینویسم.اینجا وقتی برق ها میره،آنتن و اینترنت هم قطع میشه،گفتم خیره،حتما بعدا باید بفرستمش.
یک چیزی رو میخوام بنویسم ،حتی برای نوشتن همینم باز مقاومت دارم،همون حرفی که توی کامنتم به استاد زدم،اینکه کاش کامنت هایی که میزاریم قابلیت ارسال خصوصی برای استاد داشت،تیک بزنی ،فقط استاد و چند نفر دیگه بخونن،اینجوری ذهن دیگه نجوا نمیکنه داری خود نمایی میکنی،خودمم نمیدونم چمه.منی که هزارتا کامنت گذاشتم،اکثرشون هم انقدر طولانیه که قد یک فصل کتابه،ولی الان خیلی سختمه بنویسم حمید،با اینکه قلبم باز میشه و بهم میگه بنویس باز من مقاومت میکنم.
وقتی بهش فکر میکنم که چرا انقدر دچار مقاومت شدم فقط به یک نتیجه میرسم.اینکه آدم هرچقدر بیشتر خدارو میشناسه،بیشتر به هیچ و پوچ بودن خودش پی میبره،هرچقدر بیشتر میدونه ،بیشتر حالیش میشه هیچی نمیدونه ،هرچقدر بیشتر عظمت خداوند رو درک میکنه ،بیشتر از خودنمایی و منیت میترسه.
مطمئنم خودتم نوتیس کردی،چقدر فایل های اخیر استاد متفاوته،آرام تره،خاشع تره،بیشتر درمورد توحید و قرآنه و دیگه حتی بکگراند فایل هاش هم ادیت میکنه …
اینا همه ش یک چیزی رو به من یاد میده حمید،اینکه بیشتر سکوت کنم،بیشتر برم توی خلوت خودم،کمتر حرف بزنم،بیشتر فکر کنم …
دقت کردی استاد دیگه نمیگه خدا ؟!میگه خدای رحمان ؟!
نمیدونم استاد توی چه مداری از توحید سیر میکنه،ولی همین که الان دارم ازش مینویسم کل صورتم خیس اشک شده،یعنی حتی فکر کردن به اون مدار و درکش هم یک روح خیلی بزرگ میخواد ….
حمید من جدیدا خیلی میام آرامگاه،قبلا اینجوری نبودم،جدیدا همه ش روحم منو میکشونه اینجا …
میام اینجا میشینم و قرآن گوش میدم و فکر میکنم….به قبرها نگاه میکنم و فکر میکنم …به ماه تو آسمون نگاه میکنم و فکر میکنم …به تاریکی شب نگاه میکنم و فکر میکنم …
نمیدونم چرا اینارو نوشتم برات …نمیدونم …
کامنتم رو تموم میکنم و میرم پی مراقبه ی خودم.دعا میکنم خداوند من رو ببخشه و از ظلمات نفس خودم نجاتم بده و کمکم کنه قبل ازینکه فرصت بندگیم تموم بشه،از خودم یک انسان توحیدی تر،خاشع تر و تسلیم تر بسازم.
در پناه نور میسپارمت رفیق،نور آسمون ها و زمین . . .
به نام خداوندی که سخنوران از ستودن او عاجزند
سلام به سعیده ی عزیز و توحیدی ام
سعیده جان واقعا نمیدونم چطور و چگونه از حسوحالم براتون بگم که وقتی کامنتهای پراز انرژی الهی تون رو میخونم چقدر خیلی از جاها همزاد پنداری میکنم باشما،چقدر آدم وقتی بیشتر خدا رو میشناسه،بیشتر دوست داره سکوت کنه،بیشتر توی خلوت خودش بره و حرفی نزنه و فقط گوش بده و تأیید کنه این سخنان گوهر بار استاد رو و بگه درسته همینه خودشه ولی زبان آدم هم یجایی دیگه قاصره ازینهمه عظمت،ازینهمه بزرگواری و قدرت لا یتنهایی پروردگار هستی…
چقدر درک میکنم این اتفاقاتی رو که بعداز وارد شدنتون به مدار جدید داری تجربه میکنی،چون دقیقا من هم وقتی روی توحید زیاد کار میکنم،سرسخت ترین آدم ها اونقققدر دلهاشون برام نرررم میشه که فقط دوست دارم اون لحظه سر به سجده بگذارم و تمووومه اعتبارش رو به خدا بدم…
استاد عزیز نمیدونید بااین چندین فایل اخیرتون چه غوغایی درون بچه هاتون ایجاد کردید
نمیدونید چه خشوع و خضوعی داره درون ما شکل میگیره،اونققدر که آدم فقط میخواد دربرابر صحبتهای شما سکوت کرد و سربه تعظیم در برابر خداوند خم کرد،و دیگه هیچ حرفی و هیچ سخنی گفته نشه،و انگار که آدم بیشتر دوست داره تو لاک تنهایی خودش بره و خودش باشه وو عشق بازی با خدااای خودش….
اصلا استاد یه حال عجیبی دارم وقتی که به سخنان گوهرباتون گوش میدم و امشب دقیقا با کامنت سعیده جان یلحظه همزاد پنداری کردم
میخواستم برای آقای حمیدحنیف عزیز و توحیدی کامنت بنویسم که یلحظه سوق پیداکردم که امشب رو برای شما سعیده جان بنویسم
سعیده جان از خدا براتون خواهان یک رابطه ی توأم با عشق،رابطه ای که بقول استاد عزیز توی هیچ افسانه ای نوشته نشده باشه،اوون رابطه براتون آرزومیکنم
و ان شالله نتیجه ی تموم اینهمه تلاش ذهنی و اینهمه توحیدی عمل کردنتون رو به زودیه زود خواهید گرفت
من مطئنم که پاداش بزرگی رو خدا برات در نظر گرفته دخترجان،به همین مسیر زیبات ادامه بده و میییبینی که چقدر از همه لحاظ پاداش ها ازراه خواهند رسید،من خودم گواه این مسیرم و دارم ازپاداش های ناب پروردگارم نهایت لذت رو میبرم
هرچند که هنوز راه دارم که به اندازه ی استاد عزیزم توحیدی تر عمل کنم،اما به همین اندازه ای که در این مدار هستم و نتیجه میگیرم بسیار خداوند راضیم کرده و هرچقدر جلوتر میرم بیشتر تشنه ی درک این آگاهیا و عمل کردن به اونها میشم…
واقعا حس فوق العاده ای با کامنتهای ارزشمند شما و آقای حمیدمیگیرم و از لطف شما سپاسگزارم که از عملکردهاتون دراین مسیر برای ما دوستان وقت میگذارید و کامنت مینویسید
واقعا کامنت نوشتن هم باید اون حس بهت گفته بشه تا بتونی بنویسی و واقعا بهت تبریک میگم که در اکثر اوقات به منبع نور متصلی و بهترین کامنتها رو بادوستان به اشتراک میگذارید
واقعابهدشما شاگرد زرنگای این سایت دست مریزاد میگم و به وجود شما دوستان توحیدی ام افتخار میکنم و براتون آرزوی بزرگترین پاداشها هم در دنیا و هم درآخرت خواهانم
خداوند یاروپشتو پناهتون باشه
سلام رفیق بهشتیم
سلام قشنگ ترین سعیده ی دنیاااا
با اجازه من وارد میشم به لاک درون
در سکوت نیمه های شب پاییزی ومعرکه ..
البته قبلش با خدا هماهنگ کردم .
چون ایمان دارم قبل از اینکه کامنتمو بخونی، خدا جلوتر میخونه و تیک میزنه و رزق بی حسابشو به قلب خودم وخودت میبخشه ازبس که خداست
ازبس که از قلبها آگاهه ودهنده است..
خواستم بنویسم رو دوش خدایی و در مدارخدا و مهربونیش هستی…
بعد خودش گفت به قلبم که :
امشب سرش رو شونه هام بود و قشنگ
قصه عاشقی رو براش زیباتر زمزمه کردم:
نور شدم بر قلبش
اشک شدم بر چشمش
قوت وتوان شدم بر جسمش
باور وایمان شدم بر روان و روحش…
جوری زمزمه کردم که
نه از دوزخ بترسه
نه از بهشت به رقص دربیاد
قصه ی عاشقی ساده است وزیبا
قصه حکایت انسان بودنه همین قدر
روان وساده وقشنگ و دلبروعاشقونه .
این انسان بودنه چیه اون وقت؟
معلومه دیگه :
آروم باشیم و
بسپاریم به خدا ..
کاری که این روزها داری انجامش میدی خداروشکر..
ایمان داشته باشیم که
هرجور حساب کتاب کنیم
آخر ماجرا ، میرسه به اعتمادمون به خدا ..
چه خوشگل تره ، همون اول بهش اعتمادکنیم…
باور کنیم که
اتفاقات قشنگ فقط از سمت خدا میاد
اون هم از راههای ساده وزیباتر..
پس دنبال خدا باشیم وبس ..
و من تحسینت میکنم که از راهی که دوست داری
و الهامی که دریافت کردی
دنبال شناخت خودت وخدای خودت هستی ..
بی نهایت دووووست دارم ..
خداروشکر هزاران بار شکر برای حال خووووووووبت
درپناه خداوند لحظه هات پربرکت رفیق جاااااانم
الهی که همیشه سرشار از نگاه خداوند باشین و زندگی خوشگلتون در بهترین مدارها قراربگیره
ان شاالله
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
«أَلَمْ تَرَ کَیْفَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا کَلِمَهً طَیِّبَهً کَشَجَرَهٍ طَیِّبَهٍ أَصْلُهَا ثَابِتٌ وَفَرْعُهَا فِی السَّمَاءِ» ؛ «تُؤْتِی أُکُلَهَا کُلَّ حِینٍ بِإِذْنِ رَبِّهَا ۗ وَیَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَتَذَکَّرُونَ»
(آیا ندیدى خدا چگونه مَثَل زده: سخنى پاک که مانند درختى پاک است که ریشهاش استوار و شاخهاش در آسمان است؟) (میوهاش را هر دم به اذن پروردگارش مىدهد. و خدا مَثَلها را براى مردم مىزند، شاید که آنان پند گیرند)
(24-25 ابراهیم)
—————————————————————————
سلام و درود فراوان به سعیده جان، بنده نورانی خداوند رحمان. امیدوارم حالت عالی باشه و از درگاه خداوند متعال برات بینهایت نعمت و ثروت و آرامش و رحمت و برکت میخوام. الهی که همیشه به نور هدایت خداوند متصل باشی.
ماجرای لاک درون رو موافقم. یه وقتایی لازمه آدم بره توی لاک درون، برای شناخت بیشتر ناشناخته های خودش. من وقتی برمیگردم رست با اینکه کلی آزادی زمانی دارم روی خودم کار کنم ولی درگیر بی هدفی و بی انگیزه بودن میشم. یه وقتایی خودمو مشغول به کارهای مختلفی میکنم صرفاً برای اینکه بیکار نباشم ذهنم جفتک بندازه. یه وقتایی هم خداوند متعال ناک اوتم میکنه، یه نوازش کوچولویی که بچه جان حواست باشه، تا یادم بیاد باید سپاسگزار باشم. هر چی بیشتر میرم توی لاک درونم بیشتر خودم رو ناشناخته میبینم و میگم چقدر چیزایی هست که از خودم هنوز نمیدونم. چقدر تلاش لازمه تا خودم رو تغییر و بهبود بدم. یه وقتایی از دیدن شخصیت حقیقی خودم متعجب میشم، یه وقتایی آرام میشم، یه وقتایی هم تسلیم، امیدوارم که خداوند از بهترین و ساده ترین و هموار ترین مسیر ها هدایتم کنه.
—————————————————————————
تا حالا در مورد پنجره انتقال زمین و مریخ چیزی شنیدی ؟ بهش میگن earth-mars transfer window
هر 26 ماه یکبار زمین و مریخ در نزدیک ترین فاصله قرار میگیرن. ماه اکتبر پنجره انتقال به مریخ بود به مدت حدود 2 هفته که ایلان و بچه ها استارشیپ رو تست کردن. هر چند استارشیپ به جای مریخ توی اقیانوس هند با موفقیت فرود اومد (تو پرانتز یه چی بگم بین خودمون بمونه، یه نفر رو سراغ دارم با کلیپهای لحظه پرتاب راکت استارشیپ به حدی ذوق زده شده بود که اشک شوق ریخت و بالای چند ده بار دیدش، و هر بار که کلیپ تکراری لحظه فرود راکت روی سکو رو تماشا میکرد بازم خدا خدا میکرد راکت موفق فرود بیاد)
داشتم پنجره انتقال رو میگفتم.توی زمان پرتاب تمام سوخت راکت مصرف میشه تا فضاپیما از مدار گرانش زمین خارج بشه و به سمت یه نقطه خالی حرکت کنه که هیچی اونجا نیست. اصلا مریخ یه جای دیگه است و فضاپیما یه مسیر دیگه میره. فضاپیمایی که از راکت جدا شده دیگه موتور محرک نداره فقط یه چندتا موتور کوچیک داره برای تصحیح مسیر. این فضاپیما با شتاب اولیه اش (شتاب باقی مونده از نیروی پیشرانه راکت) توی محیط خلأ فضا به حرکتش ادامه میده و ادامه میده و ادامه میده و ادامه میده و صبر میکنه تا برسه به مدار آینده مریخ. یعنی اینها از قبل نقطه چند ماه بعد مریخ رو پیشبینی کردن و حرکت رو آغاز کردن وقتی از میدان گرانش زمین خارج میشن توی فضای بین سیاره ای شناور و سرگردان میمونن و پیش میرن تا وقتی مریخ سر راهشون قرار بگیره و الان گرانش مریخ بقیه کارها رو انجام میده و سفینه رو به طرف خودش میکشه. در زمان مناسب و در مکان مناسب. و الان وقت فرود اومدن روی مریخه، و این مسیر 9 ماه طول میکشه (بعضی از فضاپیما ها 128 روزه و بعضیا حدود 300 روز طول میکشه به مدار مریخ برسن؛ بعضیا برای فرود و بعضیا برای گردش دور مریخ و محاسبه اتمسفر) اگه زودتر از موعد برسه از مدار مریخ خارج میشه و میره به سمت مدار مشتری و زحل. و اگه دیرتر برسه بازم وارد میدان گرانش مریخ نمیشه بازم سرگردان توی فضا شناور میشه و از زمین رونده و از مریخ مونده میشه.
در یک زمان و مکان مناسب. میدونی یاد چی می افتم. یاد وعده خداوند به موسی که دعای موسی و هارون رو اجابت کرد و گفت استقامت داشته باشید و در مدار توحید و هدایت بمونید و به سمت مدار افراد ناآگاه منحرف نشید. در ادامه موسی و قومش پشت ساحل دریا معطل شدن و صبر کردن و همه گفتن ما از هلاک شدگانیم، موسی گفت هرگز ، رب من همراه منه و هدایتم میکنه، در زمان و مکان مناسب شرایط برای عبور ایمن از دریا فراهم شد و امواج فرعونیان رو غرق کرد. اگر زودتر و دیرتر میشد یا بنی اسرائیل هم غرق میشدن یا فرعونیان زنده میموندن. در زمان و مکان مناسب، بنی اسرائیل نجات پیدا کردن، فرعونیان غرق شدن.
من مثال حرکت فضاپیما به سمت یه سیاره رو زدم که انسانها چقدر باید صبور باشن و محاسبه کنن در حالیکه جریان هدایت از همه چیز خبر داره و همه چیز رو همزمان هدایت میکنه، این محاسبات بشری یه قطره از عظمت بینهایت هدایت الهی هم نیست. ما فقط به چند خط از اطلاعات علمی قوانین دست پیدا کردیم و این کارهای بزرگ رو میتونیم انجام بدیم درحالیکه کارهای ما در برابر عظمت بیکران کارهای خداوند به اندازه دونه ارزنی هم نیست.
به وقتش تکامل مون رو طی میکنیم و در زمان و مکان مناسب نتایج مناسب رو دریافت میکنیم.
اینکه من از گذشته مثال میزنم به این معنی نیست که هنوز نبخشیدم یا هنوز میخوام بگم دیگران مقصرن و من قربانی. آگاهانه دارم تلاش میکنم این دیدگاه رو جایگزین کنم ولی هر چیزی در زمان مناسب اتفاق میافته. صرفاً یه مثال بود از باورهای غلط گذشته، وگرنه به کلام بارها گفتم خدایا من بخشیدم، تو هم ببخش، خدایا هم منو ببخش هم هر کسی که بدی کرد، خدایا گناهان منو ببخش و اون باور ریشه ای که موجب گناه میشه اونم از ذهنم پاک کن و باورهای توحیدی جایگزینش کن؛ خدایا اثر و ردپای فرکانسی اون گناه که دنبالم میاد اونو هم پاک کن. به تعبیر دعای کمیل حضرت علی «خدایا هیچ تبدیل کننده ای برای تبدیل اعمال زشتم به نیکی پیدا نمیکنم جز خودت»
در زمان و مکان و شرایط مناسب، آروم آروم، عزت نفس و احساس لیاقت و خود ارزشمندی مون بالاتر میره و بخشیدن رو آروم آروم یاد میگیریم، اینکه اول چطوری خودمون رو ببخشیم، چطوری با خودمون در صلح قرار بگیریم، و در ادامه دیگران رو ببخشیم و با اطرافیان مون در صلح قرار بگیریم.
صد البته موافقم که گذشتگان فکر میکردن که بهترین کار رو انجام میدن. اونها هم انسان بودن با همه بالا و پایینی های فرکانسی.
هر مهارتی رو ما باید تکاملی کسب کنیم. مهارت بخشش و صلح با خود و دیگران. مهارت دوست داشتن و احترام به خود و دیگران. مهارت ارتباط با خداوند و هر روز هدایت شدن و اعتماد کردن و عمل به هدایتها.
—————————————————————————
یه ماجرایی رو یادم اومد که جایی خوندمش که برام خیلی جالب بود و گفتنش اینجا خالی از لطف نیست.(شاید هم تکراری باشه) میگن سالها پیش یه آقایی که عالم بوده، یه روز میره مسجد و مشغول وضو گرفتن میشه که بره نماز بخونه میبینه یه جوونی با عجله میره تو مسجد خیلی با عجله و سریع نمازش رو میخونه و سریع میخواد از مسجد خارج بشه، عالم میگه جوون وایسا، داشتی چیکار میکردی؟ میگه هیچی (میدونست که عالم میخواد بهش تذکر بده چرا نماز رو با عجله خوندی) عالم میگه نه من دیدم داشتی یه کاری میکردی بهم بگو این چیکار بود؟ جوون بهش میگه: «من فقط اومدم بگم خدایا من یاغی نیستم».
به جای اینکه عالم جوون رو نصیحت کنه، جوون به عالم درس میده. عالم تازه دوزاریش میافته همه این کارها فقط بخاطر فروتنی و تواضع به درگاه خداونده، و اینکه بگیم خدایا شاید اشتباه کنیم ولی خدایا به عزتت قسم ما یاغی و طاغی نیستیم. میگن عالم از این جمله اونقدر تاثیر میگیره که ذکر و مناجاتش همیشگیش میشه این جمله که «خدایا من یاغی نیستم».
—————————————————————————
آخیییییشششش ، خودم داشتم نگران میشدم، فکر میکردم اطلاعات هوافضاییم فرمت شده، همش دغدغه اینو داشتم از کجا یه نسخه دیگه از اون همه مطالعات قدیمی پیدا کنم.
چندتا جمله توی کامنتت نوشته بودی منجمله اون الهام قلبی که دریافت کردی، ازت متشکرم که مهر تایید زدی پای الهام قلبی من، آره این چیزی بود که خودم هم دریافتش کرده بودم.
در مورد تغییرات استاد عباس منش گفتی و اینکه حتی فضا و نوع کلمات و احساس آرامشش و خضوع و بندگیش بیشتر از قبل شده آره موافقم ، توی این مدت متوجه این تغییر شده بودم.
در مورد خلوت و سکوت نوشته بودی، بازم باهات موافقم، بشدت دوست دارم هر چند وقت یکبار برم توی طبیعت مدتی طولانی رو کمپ کنم و فارغ از غوغای جهان روی خودم کار کنم.
ضمناً نامبرده این روزها مجدداً تمرکز گذاشته روی دوره خانه تکانی ذهن ، باشد که رستگار شود و این ذهن چموش آروم بگیگیره.
———————————
ازت بینهایت متشکرم بخاطر کامنت ارزشمندت ، امیدوارم پرحرفی منو همینجوری که هست بپذیری و ببخش اگر ساز ناکوک من خارج از مدار نواخت.
هدایت آخر کامنتم شد آیات ابتدایی سوره أنفال
«إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ إِذَا ذُکِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَإِذَا تُلِیَتْ عَلَیْهِمْ آیَاتُهُ زَادَتْهُمْ إِیمَانًا وَعَلَىٰ رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ» (ﻣﺆﻣﻨﺎﻥ، ﻓﻘﻂ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻛﻪ ﭼﻮﻥ ﻳﺎﺩ ﺧﺪﺍ ﺷﻮﺩ، ﺩﻝ ﻫﺎﻳﺸﺎﻥ ﺗﺮﺳﺎﻥ ﻣﻰﺷﻮﺩ، ﻭﻫﻨﮕﺎﻣﻰ ﻛﻪ ﺁﻳﺎﺕ ﺍﻭ ﺑﺮ ﺁﻧﺎﻥ ﺧﻮﺍﻧﺪﻩ ﺷﻮﺩ ﺑﺮ ﺍﻳﻤﺎﻧﺸﺎﻥ ﻣﻰﺍﻓﺰﺍﻳﺪ، ﻭ ﺑﺮ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺷﺎﻥ ﺗﻮﻛﻞ ﻣﻰﻛﻨﻨﺪ)
در پناه رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت باشی سعیده جان.
«فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ»
سلام به برادر عزیزم.
خوبید حمید جان ؟ الهی که عالی تر از عالی باشید دوست من .
آقا من باز یه تیکه از حرفهای ناب شما رو خوندم و تکون خوردم . از اون تکون ها که ویرانت نمیکنه آبادت میکنه
صرفاً یه مثال بود از باورهای غلط گذشته، وگرنه به کلام بارها گفتم خدایا من بخشیدم، تو هم ببخش، خدایا هم منو ببخش هم هر کسی که بدی کرد، خدایا گناهان منو ببخش و اون باور ریشه ای که موجب گناه میشه اونم از ذهنم پاک کن و باورهای توحیدی جایگزینش کن؛ خدایا اثر و ردپای فرکانسی اون گناه که دنبالم میاد اونو هم پاک کن. به تعبیر دعای کمیل حضرت علی «خدایا هیچ تبدیل کننده ای برای تبدیل اعمال زشتم به نیکی پیدا نمیکنم جز خودت»
گاهی فکر میکنم نسل ماها همونقدر که تربیت های غلط و ناآگاهانه پدر و مادرهامون رو کشیدیم چندین برابر اون میخواهیم بچه هامون و نسل بعدی مون رو تحت فشار بذاریم تا اون خلا ها و عقده های شخصیتی خودمون رو پر کنیم . چقدر پدر و مادرهای جوون هم سن و سالم رو می بینم که اینطورن .
میخوام بگم خیلی خوشحالم که تا به حال فرزندی خدا بهم نداده که بخوام با طفلی از این برنامه ها پیاده کنم . واقعا اینجا مصداق زمان مناسب و مکان مناسب هست .
خدا هست که من تو مسیر درست رشد و تکامل قرار بگیرم تا بچه هام رو اونقدر درست تربیت کنم که بیشتر عاشقشون باشم .
آخر شبی نمیدونم چه بلایی سر مغزم آمده . هههه . این روزها خوابم خیلی کمتر شده .
اما راجع به بخشش نوشتید حمید جان . چقدر هم زیبا و ناب نوشتید. روحم پرواز کرد تا بالا .
بخشش
یکی از قشنگترین و قوی ترین کنترل ذهن هاست . خیلی خیلی قدرتمنده و هزاران هزار نعمت رو تو دلش داره .
من اعتراف میکنم که گاهی اصلا نتونستم ببخشم و گفتم :
خدایا می بخشم ولی فراموش نمیکنم .
که این برای گذشته بوده و حالا به لطف قوانین الهی خدای مهربونم هر روز سعی میکنم یه ذهن سفیدتر و پاک تر و خالی تر از قبل داشته باشم . یه قلب سفید و پاک . یه روح ساده ساده ولی عمیق که بزرگترین عشقی که توش هست عشق خدای عزیزمه .
همین و بس .
تا روزی که پر بکشم برم بالا پیشش و تا ابد همونجا هم بمونم و دیگه از کنارش هرگز تکون نمیخورم.
مرگ چقدر پدیده شیرینی هست .
چه نعمت بزرگیه .
فقط امیدوارم قبل از مامانم از این دنیا نرم .
به خدا من حالم خوب نیست .
چی دارم میگم این موقع از روز که البته ساعات اول روز هست .ههههه
از حضورتون ،قلم جادویی و قلب پاک بزرگ مهربونتون خیلی خیلی ممنونم دوست عزیزم .
به خدای قدرتمند مهربانم می سپارمتون
سلام و درود به شما خواهر بزرگوارم ، الهی که حالتون عالی باشه و همواره به نور هدایت رب العالمین وصل باشید.
خدا رو صد هزار مرتبه شکر.
ازتون متشکرم بخاطر کامنتتون.
اون موضوع پدر و مادرها و تحت فشار گذاشتن بچه هاشون برای اینکه جبران کمبودها و ناکامی های والدین خودشون باشن ، یا بقول دکتر مجتبی شکوری «فشار زندگی نزیسته والدین»… باهاتون موافقم.
اطرافم رو میبینم والدینی که به هر دلیلی چه رفتاری با بچه هاشون دارن و باز گذشته خودم رو بیاد میارم و باز میگم خدایا شکرت من بچه ای ندارم که اینچنین رفتاری ازم سر بزنه، یا رفتار والدین خودم رو تکرار کنم ، میگم خدایا من هنوز نمیتونم این ماجرا رو هندل کنم، اصلاً آمادگی پذیرشش رو ندارم (و دیگه توی این سن فکر نکنم بخوام تجربه اش کنم)
در مورد بخشش نوشته بودین، آره یه وقتایی بخشیدن سخت میشه، مخصوصاً توی شرایط احساسی که ذهن هم شروع میکنه به نجوا کردن. یه کاری که من قبلاً انجام میدادم این بود که تا ذهنم نجوا میکرد میگفتم این ماجرا تموم شده است من قبلاً فلانی رو بخشیدم. دیگه این پرونده رو بستم و لطفاً دوباره بازش نکن.
خدا رو صد هزار مرتبه شکر بخاطر تجربیات خالصتر و نورانی تر و درک قوانین توحیدی ، خدا رو صد هزار مرتبه شکر بخاطر ارتباط قلبی مون با خداوند. خدا رو صد هزار مرتبه شکر بخاطر نعمت هدایتها و آیات قرآن و نشانه های هدایت و رحمتش.
الهی که همیشه شاد و سلامت باشید و 120 سال زندگی کنید با خوشی و شادکامی.
بینهایت تحسین تون میکنم خواهر بزرگوارم و براتون از درگاه خداوند بینهایت نعمت و ثروت و آرامش و شادکامی درخواست میکنم.
«فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ»
بنام خداونده بخشنده و مهربانم…
وَالَّذِینَ اهْتَدَوْا زَادَهُمْ هُدًى وَآتَاهُمْ تَقْوَاهُمْ(محمد17)
آنان که هدایت یافتهاند، خدا به هدایتشان مىافزاید و پرهیزگاریشان ارزانى مىدارد.
سلام به سعیده عزیزم…
من هنوز این فایل رو ندیدم…
نشستم کامتتهارو میخونم…
و بازم رسیدم به کامنت شما و اشک از چشام جاری شد…
سعیده اونروز داشتم به فاطمه خانوم میگفتم گفتم استاد رو دیدی چقدر اروم چقدر نمیدونم…………. …
سعیده ادم وقتی به کمال میرسه یجوری میشه یه حالی میشه یه جور خاصی میشه…
سعیده دیدی هیچیز باعث تعجبت نمیشه جز معجزهای خدا چیزی باعث تحت تاثیر قرار گرفتنت نمیشه جز نور خداااا….
سعیده دیدم ادمهایی که سرشون پایین اصن نگاه به هیچ جایی نمیکنن ولی همپچز رو مبیین اونا نمیدونم کجان اون نمیدونم تویه چه مداری هستن…
حالا شما تویه چه مداری هستی که چهل نشینی کردی درون ارمگاه حتما به زودی یه چیزی بهت وحی میشه قول میدم بهت…
متنتظر باشه سعیده وقتی میری یه عالم بالا هیچ وقت هیچیزی نمیترسونت هیچیز…
قصد کامنت نوشتن اصن نداشتم فقداشک شهادت داد که بنویسم….
سعیده سکوت کردی که جهان باهات حرف بزن شنیدی اون صدارو بیا بهم بگو….
نور باشه نور باشه و نور باش….
در پناه جان جانان ربالعاالمین شاد سلامت وثروتمند باشی…
با عشق حسین عبادی بنده خوب خدا
سلام و درود
جمله ای که نوشتید( بیشتر سکوت کنم و بیشتر فکر کنم و برم تو خلوت خودم )چراغی را تو ذهنم روشن کرد
تجربه خودم هم همین بوده وقتی سکوت میکنم و تنها در اتاق خودم فکر میکنم به قوانین جهان و باور میسازم واقعا از همه طرف اتفاقات خوب میاد به قول استاد چرخ زندگیم روونتر میچرخه و هر چه با همسرم و دیگران صحبت میکنم میبینم که چقدر از مسیر مستقیم دور میشم
این هم شاید به خاطر این باوره که میگن شما باید در طول روز زمانهایی را با خانواده بگذرونید و همه چی مردم شده دیگران شده بچه شده همسر شده پدر و مادر و این نگاه خیلی محدود و سطحی هست
اگر از دید بزرگتر به زندگی نگاه کنیم ما موجوداتی مجرد به دنیا میآییم و مجرد از دنیا میریم و اون دنیا هم فقط خودمون مسول رفتارهامون هستیم ما به این دنیا نیومدیم که تمام انرژی و تمرکزمون صرف همسر و بچه و دیگران بشه ما اومدیم تا خودمون را به روحمون نزدیکتر کنیم و اگر ارتباط با منبع و خدا درست بشه تمام رابطه های دیگه خود به خود درست میشه
باورها و دیدگاههای اشتباه انسانها چنان ما را مشغول کرده که اصل را فراموش کردیم که قانون خلقت را فراموش کردیم
هر کسی با فرکانسهای خودش زندگیش را خلق میکنه من با صحبت کردن با همسر یا فرزندم نمیتونم اونها را راهنمایی کنم تا وضعیتشون بهتر بشه پس وقتم را فقط برای رشد خودم میزارم
اگه دوست داشتم برای دل خودم با خانوادم ارتباط میگیرم اما خیلی مواقع دوست دارم تو اتاق خودم تنها باشم و با خدا راز و نیاز کنم به قانون جهان فکر کنم و این بیشترین لذت را برای من داره
الهی وربی من لی غیرک
سلام بر بنده توحیدی خدا که از کامنتاش کلی درس میشه یاد گرفت .ساعت 2:15 بامداد جمعه هست و خواب ندارم .گفتم بزار کامنت بخونم .رندوم زدم روی صفحات کامنت و کامنت شما اول صفحه اومد بالا ….
چقدر با مزحرفات وحاشیه های دینی ومذهبی که نوشته بودید .منم چیزای دیگه یادم اومد ولبخند تلخی زدم که وای خدای من …کجا بودیم ما …والبته خدارو شکر که در راه توحید داریم قدم بر میداریم و جزئی از مسیرمون بوده وباید طی میکردیم .
استاد تو صحبتاشون گفتن توی سوره نمل که کسی که که کر هست وروش به تونیست که تورو ببینه نمیتونی باهاش صحبت کنی ومنظورتو بهش بفهمونی وتعبیر کردن کسی که مرده است رو نمیتونی باهاش حرف بزنی ..بار اول که شنیدم اد تلقین اموات افتادم .وباردوم و چندم هم همینطور .بهش فکر میکردم این چکاریه اخه .او ن طرف که مرده .صدا نمیشنوه وخوبرتو حالا بیا اسم 124 هزار تا پیامبر هم تو گوش بخون .میشنوه مگه ؟؟؟؟؟؟ امدوز توی یگی از جعبه ها قدیمی میدونی چی پیدا کردم؟؟؟؟ خاک تربت
که خیلی از اساتید بر این باورند که بزاری رو زبون میت زبانش باز میشه..چقدر انحراف وچقدر
کج فهمی واقعا مخم سوت کشید .. حالا ببین ه چیزای دیگه .چه کارای دیگه که به اسم دین بخورد ما دادن . از بچگی بمون گفتمن وای گناه داره واگه ابنجوری کنی .خدا از وسط نصفت میکنه…وای خدا دیگه نمیبخشت ومیری جهنم…. وتو ی هر زمینه ای که نگا میکنم ترمزای عجیبی از مذهب دارم ..روابط ثروت و فراوانی … خدا خودش کمکون کنه تا این باورها ریشه کن شه.
دوست دارم داداش توحیدی من
البته من داداش دارم اما از وقتی روی خودم کار میکنم خیلی کم همو میبینیم والبته حرف مشنرکی هم واسه زدن نداریم.
نوشتم ودوست داشتم که بنویسم برای کسی که میفهمه حرف ادمو …خدآروشکر که این اینجا رو داریم ومیدونیم حرفا همه از یه جنسه و کسی دنبال آتو گرفتن نیست.
الهی وربی من لی غیرک
سلام و درود به شما دوست عزیز و بزرگوار. الهی که حال دلتون عالی باشه و در پناه رب العالمین متنعم و ثروتمند باشید.
از شما ممنون و سپاسگزارم بخاطر کامنت ارزشمندتون و اینکه زمان گذاشتین و برام نوشتین.
ببخشید با تاخیر جواب میدم.
نکته جالبش که الان هم حوالی 2 بامداد جمعه است.
یه وقتایی یه چیزایی یادم میاد و بعد میگم اینها نه دین بود نه مذهب بود نه توی کتاب خدا اومده بود، فقط و فقط سلیقه های افراد بود. یعنی طرف سلیقه خودش رو رنگ و لعاب میداد میگفت و خودش هم باورش میشد اینا به نام دین گفته شده.
خداوند خودش کمکمون کنه مثل ابراهیم پیامبر بتونیم توحید رو با شکستن خرافات و باورهای غلط ذهنی خودمون شروع کنیم.
خدا میدونه چقدر دیگه باور مخرب توی ذهن ما مونده که هنوز نمیدونیم کجاست و فقط خداوند خودش میتونه هدایت و حمایت مون کنه.
یاد سکانس فیلم یوسف پیامبر افتادم اونجایی که زلیخا بعد از سالها برمیگرده به بتخانه. تازه یادش میاد گذشته اش چی بوده. خدا میدونه توی بتخانه ذهن ما چه بتهایی رو هنوز نگه داشتیم.
پناه میبرم به خداوند برای هدایت و نجات.
از شما متشکرم که بخاطر کامنت ارزشمند تون. و بینهایت تحسینتون میکنم بخاطر تغییر و رشد و پیشرفت.
در پناه رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشید.
«فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ»
سلام به دوست عزیز و ارزشمندم حمید جان
باید اعتراف کنم که چقدرررررر من کامنت هات رو دوست دارم
همیشه پر از آگاهی های ناااب ، همیشه مفصل و همیشه عااااالی عزیزم
ینی عاشق این صرفا جهت خنده هایی هستم که تو کامنت هات میذاری ،
ازت سپاسگزارم بابت موارد مشابهی که تجربه کردی و برای ما هم به رشته تحریر در آوردی تا هم برای خودت رد پا بگذاری و هم ما استفاده کنیم .
حمید جان من کاملا تغییر مدارت رو حتی تو کامنت هات هم متوجه شدم ، یکی دو سال پیش جنس کامنت هات با الان کاملا فرق داره و من از صمییییم این قللللبم تحسینت میکنم دوست خوبم ، دوست ارزشمندم .
قدرت نوشتنم مثله شما و بقیه دوستان جانم نیست و فقط خواستم ازت قدردانی کتم بابت وجود نورانی و پر برکتت ، همیشه باش و بنویس و من هم لذت ببرم .
الهی که زندگی ت سراسر عشق و شادی باشه ، سراسر آرامش و آسایش باشه عزیزم
در پناه فرمانروای جهانیان باشی ️
سلام و درود به شما خواهر بزرگوارم خانم رمضانی گرانقدر. امیدوارم حالتون خوب و مثبت و عالی باشه و همواره قلبتون جایگاه نور هدایت و الهام الهی باشه. از لطف و محبت شما بینهایت سپاسگزارم. ممنونم که لطف کردین برام کامنت نوشتین. واقعاً از صمیم قلبم ازتون سپاسگزارم.
یادمه اوایل حضورم توی سایت چند بار براتون کامنت نوشتم و چندبار چندتا نکته رو برام توضیح دادین که اون موقع ها اصلا توی مدار درکشون نبودم.
یکی شون تمرکز بر اصل و دوری از حاشیه بود. واقعاً نمیدونستم اصل چی هست که فقط روی اون تمرکز کنم. حاشیه چیه که ازش دوری کنم. یا اینکه من عجول بودم یه سری محصولات رو داشته باشم مثل روانشناسی ثروت و شما بهم گفتین توی محصولات همون آگاهی هایی گفته میشه که توی دانلودی هاست ، و هیچ تفاوتی نداره. بازم من توی مدار درک این موضوع نبودم. و فکر میکردم اگه یه محصول رو بخرم توی زندگیم معجزه رخ میده و خود به خود متحول میشم.
مدتها گذشت تا من به مدار درک این موضوعات برسم، که اصل توحیده و همه وجودم رو باید متوجه و معطوف به توحید کنم همونطور که ابراهیم نبی (ع) گفت «إِنِّی وَجَّهْتُ وَجْهِیَ لِلَّذِی فَطَرَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ حَنِیفًا ۖ وَمَا أَنَا مِنَ الْمُشْرِکِینَ»
من ازتون متشکرم بخاطر تجربه تون، بخاطر تلاش تون، بخاطر تعهدتون توی مسیر. بینهایت تحسین برانگیز هستین؛ ازتون متشکرم با اینکه مدت فعالیت شما خیلی بیشتر از منه ولی بازم منو تحسین کردین، این از بزرگواری شماست. بینهایت قدردان مهربانی شما هستم.
از درگاه خداوند متعال برای شما بینهایت نعمت و ثروت و فراوانی و آرامش و سلامتی و نور میخوام.
«فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ»
سلام خدمت حمید آقای بزرگوار و عزیز امیدوارم عالی باشید
شاعر میگه کم گوی و گزیده گوی چون دُر
حالا حکایت کامنت های شماست که کم هستند ولی بسیار با ارزش و پند آموزند
خدا خیرتون بده
میخواستم بگم این داستانی که شما با پدرتون داشتید رو من هم با پدرم دارم
یعنی همونطور که من عاشق استاد عباسمنشم و فایل هاشون رو صبح تا شب گوش میدم پدرم طرفدار استاد رائفی پور هستن و شیفته تحلیل های آب دوغ خیاری ایشونن
البته که پدرم حق داره انصافا استاد رائفی پور مسائلی رو توی قرآن کشف کردند که روح استاد عباسمنش هم ازشون بی خبره
مثلا ایشون بحث سیاهچاله ها و ظهور رو توی قرآن کشف کردند و از نظر ایشون الان امام زمان تو سیاهچاله ست و هر موقع زمانش برسه مثل سوپرمن میاد بیرون و همه مظلومان و مستضعفین عالم رو از شر ستمکاران نجات میده
یا در جدید ترین پیش بینی شون فرمودند که اوضاع کشور ترکیه به زودی بهم میریزه
یعنی این مردم بیچاره اگر بدونن که استاد رائفی پور چه تحلیلی کرده همین الان کشورشون رو تخلیه میکنن
البته اینم بگم من مزخرفات ایشون رو گوش نمیدم و هر موقع پدرم فایل هاشو پلی میکنه میرم تو اتاقم و درو میبندم و این هایی که گفتم رو هم از زبان پدرم شنیدم
حالا جالبیش اینه که من دارم میبینم که پدرم انقدر تو در و دیواره ولی بازم میخوام به راه راست هدایتش کنم
و نکته جالب دیگش هم اینه که هر کدوم از ما احساس میکنیم کارمون خیلی درسته و از معدود بندگان هدایت شده و جزو خواص با بصیرت هستیم و طرف مقابل جزو عوام بی بصیرت
البته که من کلی راه دارم تا درسامو خوب یاد بگیرم و هنوز اول راهم و باید شاگردی شما عزیزان و استاد بزرگوار رو بکنم
یاد دعای استاد عزیز تو یکی از فایل ها افتادم که میگفت انشالله خدا همه ما رو به راه راست هدایت کنه اگر هم امکانش نیست راه راستو به سمت ما کج کنه
(خدایا من یکی که خیلی نیاز دارم راه راستو به سمتم کج کنی)
عاشقتونم
سلام و درود سینا جان.
الهی که حالت عالی باشه و همیشه به نور هدایت رب العالمین متصل باشی.
نکات جالبی رو نوشته بودی. در مورد پدر بزرگوار تون و در مورد اون شخص سخنران، بینهایت تحسینت میکنم که اعراض میکنی، و البته شما هم سعی نکن پدرتو تغییر بدی ، نهایتاً بهشون بگین پدر جان من برای نظر شما احترام قائلم، شاید حق با شما باشه، من نمیدونم ولی هر موقع زمان خالی داشتم خودم میرم این موضوع رو تحقیق میکنم تا حقیقت بهم ثابت بشه، مثال نوح و فرزندش ، و ابراهیم و پدرش و لوط و همسرش و موسی و فرعون رو بیاد بیارید ، که اینها چقدر تلاش کردن و نهایتاً چقدر در تغییر اطرافیان موفق بودن؛ اینها که پیامبر الهی بودن و ماموریت داشتن، آیات و نشانه داشتن ، ما هنر کنیم شخص خودمون رو هدایت کنیم.
من قبلاً صحبتهای اون سخنران رو دنبال میکردم. حدود 12 سال پیش. مثلاً یه مبحث طولانی داشت در مورد نشانه های فراماسونری و ایلومیناتی و شیطان پرستی و جن گیری و سحر و جادو و … که اگه اسرار اینها رو برملا کنی زبونت رو قطع میکنن، روده هات رو میکشن بیرون و … سالها بعد که صحبتهای کوین ترودو رو گوش میدادم که در مورد گروههای مخفی، میگفت: هیچ پرستش شیطانی وجود نداره، فقط یه عده آدم ثروتمند هستن که در مورد قوانین بیزینس و خلق ثروت با هم جلسه میگیرن، در مورد اینکه چطوری بتونن به صورت منطقه ای و جهانی با هم بیزینس کنن، یه جاهایی رقابت کنند و یه جاهایی همکاری کنن، در مقیاسهای بسیار بزرگ اقتصادی. توی حوزه های مختلف. هر کسی توی بیزینس خودش ممکنه یه تعداد شاگرد و کارآموز داشته باشه و همزمان خودش شاگرد یکی دیگه باشه؛ بعد یه حسی بهم گفت شاید این بنده خدا رو هم با چند واسطه اجیر کردن که مردم رو از جن و جنگیری و سحر و جادو بترسونن تا مردم عادی سمت شون نرن و کنجکاوی نکنن. «خلاصه ش اینکه از صحبتهای امثال این سخنرانا هیچی جز اضطراب و احساس منفی نصیب ما نمیشه، احساس منفی هم مساویست با اتفاقات منفی، آدمی که توی احساس منفی باشه توی حاشیه باشه هر بلایی میشه سرش آورد» اینها همه ش قدرت دادن به غیر خداست و شرک محسوب میشه. قدرت فقط از آن خداست.
و واقعاً فقط خدا برای بنده اش کافیه. اینکه توی هر موضوع کوچیک و بزرگی ازش درخواست کمک کنیم.
یادمه همون موقع ها که خیلی مباحث ظهور و مهدویت رو دنبال میکردم در نهایت به این نتیجه رسیدم که اگر قرار بر ظهور منجی باشه و ایجاد یه حکومت عدالت گستر ،خب آلمانیها و ژاپنیها و آمریکایی ها خیلی انسانهای سالمتر و صادقتر و امانتدار تر و شجاع تری هستن ، دروغ نمیگن و توی کارشون درستکار و امانتدار هستن. اینو میشه از کیفیت محصولات و نتایج شون دید؛ پس اونها شایسته تر هستن که منجی برای اونها ظهور کنه. ( فرض کن منجی اومده و حکومتش رو تاسیس کرده ؛ آیا آدمهای درستکار به درد حکومتش میخورن یا یه عده آدم قانون شکن؟!) آیا بهتر نیست در هر صورت من خودم انسان بهتری بشم؟ انسان توحیدی تری بشم؟ روی توحید درونیم و ارتباطم با خداوند کار کنم ، یا قراره هر بار بهبود شخصیتم رو به بهانه ظهور منجی به تعویق بندازم.
همین الانش هم معتقد به این موضوع هستم که تا جامعه ای آمادگی پذیرش قانون رو نداشته باشه، با بهترین قوانین هم خواهد جنگید و نخواهد پذیرفت. حالا شما منجی براشون بفرست، پیامبر بفرست ، بهترین رهبران و سیاستمداران رو منصوب کن، جامعه ای که آمادگی پذیرش قانون رو نداشته باشه پیشرفت نمیکنه.
امروز همه به بزرگی از آبراهام لینکلن یاد میکنن مخصوصاً بخاطر تصویب متمم 13م قانون اساسی آمریکا و لغو کردن برده داری ولی مردم اون زمان به فاصله 2 ماه بعد از تصویب قانون ، ابراهام لینکلن رو ترور کردن. چرا چون هنوز آمادگی پذیرش این قانون رو نداشتن. آمادگیشو نداشتن یه سفید پوست با یه رنگین پوست برابر باشه.
هر چی بیشتر توی این سایت فعالیت میکنم بیشتر به موضوع اصل و حاشیه پی میبرم. واقعاً اصل فقط توحیده، و اگر حواشی و سایر فرعیات رو اگه از زندگی مون حذف کنیم نه تنها به کمبود نمیخوریم بلکه تصاعدی رشد و پیشرفت میکنیم.
یه همکار عزیزی داریم مباحث عجیب و غریبی رو دنبال میکنه ، (توهم توطئه ؛ مثل تخت بودن زمین و اینکه خورشید یه توده انرژی شناوره بالای زمین و دروغگویی ناسا و اینکه یه دولت در سایه هست که دولت آمریکا رو کنترل میکنن، و یه شنبه ای قراره از راه برسه همه مردم یهویی خود به خود پولدار و ثروتمند میشن و دیگه نیاز به کار کردن نیست و اینکه ملکه انگلیس و یه عده از بزرگان جهان اینها انسان نیستن اینها گونه ای موجودات فرازمینی هستن که کنترل جهان رو بدست گرفتن و از این دست خزعبلات…) یبار سر تخت بودن زمین داشت با بقیه بحث میکرد، و تحلیل فیزیکی و علمی میکرد، که آدمهای عادی واقعاً تسلیم میشدن. من بهش گفتم این پدیده ای که میگی دلیلش خطای دید و شکست نور هست، این یکی پدیده هم بخاطر گرانش و دانسیته مولکولی هوا … و بعداً روی تابلو براش کشیدم، نور به این شکل حرکت میکنه و اینجوری دچار شکست میشه و چشم رو به خطا میندازه ؛ حتی جاذبه و گرانش زمین رو قبول نداشت؛ گفتم فرض کن زمین تخت باشه یا اصلا مکعب باشه یا هر شکل دیگه ای ، توی اصل زندگی ما چه تاثیری داره. یه کم مکث کرد گفت همین که بدونیم ناسا بهمون دروغ گفته… گفتم ما هنوز نمیتونیم حقوق ماهیانه مون که به زندگی مون ربط داره رو مدیریت کنیم و اقساط و هزینه هامون رو جوری مدیریت کنیم که 25 روز ماه رو بی پول نباشیم، اون وقت واقعاً این موضوع چه تاثیری توی بهتر شدن زندگی مون داره؟ واقعاً هیچی.
یه عده از پرداختن به حاشیه لذت میبرن، یه عده هم برای اون یه عده محتوا تولید میکنن، الحمدلله کنتور هم نداره، یه میکروفون و دوربین و یه دهانی که هر جوری فکرش رو بکنی میتونه حرف بزنه.
(اینا رو نوشتم شیطنت درونم گل کرد برم یه پیج اینستا بزنم و با یه سری کلیپ و تصویر و فرمول فیزیکی ثابت کنم زمین یه ذوزنقه نامساوی نامتقارن ناعادلانه ست و فالوور جذب کنم عین سامری و بنی اسرائیل. صرفاً جهت خنده)
در هر صورت سینا جان همون که استاد عباس منش توی فایلهای مختلف میگن، ما بسیار بسیار ناتوانیم در تغییر دیگران و بینهایت توانا هستیم در تغییر شخص خودمون. نزدیکان و اطرافیان ما کمترین تاثیر رو از صحبتهای ما میگیرن.
ازت متشکرم سینا جان که برام کامنت نوشتی و باعث شد من یبار دیگه این موضوع اصل و حاشیه رو مرور کنم.
در پناه رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و توحیدی باشی.
«فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ»
سلام مجدد به حمید آقای عزیز
ممنونم از کامنت زیباتون که بهم فهموند این موضوع در واقع یک پاندمی هست که اکثر افراد علی الخصوص در کشور های کمتر توسعه یافته مثل کشور ما درگیرشن
خدا رو شاکرم که من رو قابل دونست به این مسیر الهی و دوستان توحیدی مثل شما هدایت کرد
اتفاقا دیشب داشتم یک پیامی رو از آقای نارنجی ثانی تو بخش عقل کل میخوندم که برام خیلی جالب بود و ذخیرش کردم
ایشون در مورد کلمه اهل توی قرآن توضیح میدادن و میگفتن در واقع اهل ما پدر و مادر یا نزدیکان ما نیستند
اهل ما افرادی هستند که از نظر فکری و فرکانسی و عقیدتی با ما هم جهت هستند و ریشه های فکری مشترکی با ما دارند
یعنی اگر از دید قرآن بخوام در نظر بگیرم پدر و مادر من در حال حاظر اهل من محسوب نمیشن چون اصلا افکار و عقاید من رو قبول ندارن و من هم افکار و عقاید اون ها رو قبول ندارم ولی بچه های سایت عباسمنش اهل من هستند و من باید بیشتر وقتم رو با اون ها بگذرونم
یا در مورد امر به معروف و نهی از منکر کلامی گفتند این شیوه سطحی ترین لول این کار هست و مربوط به زمان قدیم میشه که مردم خیلی چیز ها رو نمیدونستن
ولی با پیشرفت تکنولوژی و دسترسی همه افراد به اینترنت دیگه همه آگاه هستن که چه کاری درسته و چه کاری غلط و دیگه نیاز به گفتن ما نیست
در واقع بهترین حالت امر به معروف و نهی از منکر این هست که ما خودمون تمرکزمون رو روی مسیر درست قرار بدیم و بعد بیایم با نتایجمون صحبت کنیم
مثل پیامبران که با آوردن معجزاتشون مردم رو به راه درست هدایت میکردن
گرچه که عده زیادی با دیدن معجزات هم تکونی نمیخوردن ولی این نباید موجب ناراحتی ما بشه
چون به قول شما ما بسیار ناتوانیم از تغییر دیگران همینکه گلیم خودمون رو از آب بکشیم بیرون واقعا هنر کردیم
بازم واقعا ممنونم از شما و همه بچه های سایت که هر روز کلی چیز ازتون یاد میگیرم
در پناه عشق مشترکمون الله عزیز شاد و سلامت باشید
سلام و درود
امیدوارم همگی در حال خوب و توجه به نکات مثبت زندگیتون باشید
قسمت دوم
آیه 256سوره بقره خداوند میفرماید هیچ اجباری در دین نیست و راه درست از راه انحراف مشخص هست
ما به زور میخواهیم دیگران را مسلمان و مسیحی و…کنیم در صورتی که خداوند گفته واضح هیچ اجباری نیست
در مورد وضو یه داستانی یادم آمد معلمون بهمون گفت نباید آب وضو برگرده ولی در آخر گفت به خدا بگویید خدا ابهایی که اومده پایین تو قبول کن و خیلی بهمون راحت توضیح داد واز کلی ریزه کاری که بهم یاد دادن واین جمله استادم را یادمه و حال میکنم باهاش
باید راه درست و غلط را به بچه گفت وبهش بگی که اگر اشتباه کردی خودت باید حلش کنی و ما نمیاییم که بدهیهای تو را پرداخت کنیم و بدونه هر کاری میخواد انجام بده دوتا فکر کنه که انجام بده یا نه و عواقبش با خودشه
به بچه بگو خودت میدانی اگر مسیر اشتباه بری عواقبش با خودت و نخواهی دلسوزی کنی و همه اش کار بچه را روفو کنی و لا پوشونی کنی و مواظبش باشی که به مسیر درست هدایت نمیشه بزار خودش عواقب کارش را برعهده بگیره و دلسوزی بیجا پدر و مادر فاید نداره فقط فرزندت را ضعیف بار میاری ولی میتونی بهش توضیح بدهی که مسیرت اشتباه هست زندان رفتی من نمیام و بدونه که خودت و درگیر اون نمیکنی و خودش میدونه و قانون را فهمیدی و فهمیدن قانون خیلی سخته و اگر بخواهی بزور فرزندت را موفق کنی ولی فرزندت نفهمه هیچ فایده ای ندارد و اگر اتهام حجت کنی با فرزندت که من بنا نیست اگر راه اشتباه رفتی من نمیام و متعهد باشی و احساسی نشی حتی فرزندت به زندان رفت برات مهم نباشه چون بهش گفتی و حتی نزدیکترین افراد خانواده میگن تو خیلی بی مسولیتی مهم نیست و بزار بگند اصلا مهم نیست تو به آرامش خودت فکر کن و فرزندت نتیجه اشتباه خودش و دریافت کند
آیه 164سوره انعام:
هیچکس بار اشتباه کسی را به دوش نخواهد کشید و هیچ کسی قرار نیست اگر بچه ات اشتباه کرد خودش مواخذه میشه و قرار نیست والدین مجازات بشوند و این عدل خداونده .ما نمیدانیم این از کجا آمده که نماز پدر و مادر را میشه براشون خوند ویا اگر کسی کار خوبی انجام داد پدر و مادرش رحمت و اگر کاربدی انجام داد لعنت به پدر و مادر نه این خلاف قانونه و به جای پدر حج بره اینها باورها پوچه و اشتباه ،چون هرکسی نتیجه عمل خودشون را میبیند و اینها اصلا ریشه قرآنی و هیچ ربطی به دین ندارد اینها واهی هست وباورهای اشتباه
هر درسی را یاد میگیرید اینقدر تکرار کنید تا ملکه ی ذهنتون بشه و طبق اون عمل کنید
در قرآن آمده نوح میگه خدایا گفتی اهل من و نجات میدی در صورتی که پسرش بوده خدا میگه اینها اصلا اهل تو نیستند
خداوند سرنوشت قومی را تغییر نمیده مگر اینکه خودشون تغییر بدهند
در مورد قرآن میگه برا کسانی که آماده هدایت باشند هدایت میکند و اگر آماده گمراه باشند گمراه میشند
ما بینهایت آزادیم برای بینهایت مسیر و نتیجه مسیر مون را دریافت میکنیم و سرنوشت تغییر بدست خودمون هست و در هیچ جای قرآن تره و خشک باهم نسوختند و آدمهای خوب قبل از عذاب از آن محل هدایت شدند و دور شدند ما مسوول صد در صد سرنوشت خودمون هستیم ما در هر حال بهتون کمک میکنیم چه بخواهی گمراه شوید گمراهتون میکنیم و چه بخواهید هدایت شوید هدایتون میکنیم
اینجوری نیست که هر جوری دوست داشته باشید بتونی هدایت کنی بلکه خداوند هدایت میکند که در قوانین باشد و خداوند آگاه به آنها که هدایت بشوند و دو بار در قرآن به پیامبر میگه نزدیک خودت را بکشی بابت اینکه میخواهی مردم ایمان بیاورند فقط وظیفه تو بشارت مردم هست و اگر خودش بخواهد هدایت نشه نمیشه
اگر خدا میخواست همه یکدست میشدند قرار بر اختیار بوده و افکار مختلف باشه کسی که در مسیر درسته نمیتونه بندگی شیطان بکند این دوتا باهم نمیتونه باشه
و بگو حق از سوی پرودگار هست هرکه میخواهد کافر باشه و هرکه میخواهد ایمان بیاورد مسیر مشخصه و حق گفته شده و اگر تمرکزت بر زندگی دیگران باشه از مسیر خارج میشی
سوره اسرا آیه 15؛خداوند میفرماید هرکه راه هدایت را انتخاب کند به سوی خود هدایت یافته اگر گمراهی را انتخاب کند به سوی خودش گمراه شده و به ضرر خودش هست و هیچکس بار گناه دیگری را بر دوش نمیکشد
سوره فصلت آیه 46؛هرکس کار شایسته انجام دهد به نفع خودش هست و کار زیان انجام دهد به ضرر خودش و خداوند به هیچ کس ظلم نمیکند
در این آیه نگفته اگر فرزندی کار خوب یا بد انجام دهد پدر و مادر نتایجش را میگیرند بلکه به ضرر و زیان و سود انجام دهنده هست و با عدل خدا یکی هست هر که نتیجه عمل خودش را میبیند
سوره غاشیه آیه 21و22؛تو یاد آوری کن تو فقط یاد آوری کننده هستی و هیچ تسلطی به آنها نداری
و میتواند انتخاب کنند راه تو بیاند یا نیایند
بقیه اش مومن بشند و کافر بشند ربطی به تو نداره فقط کلام حق را برسان و نگویند نشنیدم و پیامبر تو تسلطی به آنها نداری و آزاد آفریده شدند و اختیار دارند
سوره یونس ایه 99؛
واگر پرودگار تو میخواست تمام کسانی که در روی زمین هستند همه شون ایمان میآوردند
آیا تو مردم رو مجبور میکنی مومن شوند در صورتی که ما اختیار بهشون دادیم اگر میخواستیم مثل فرشتگان کاری داشت میگفتیم مومن بشند
و اینها باعث میشه که اگر خیلی عرضه داشته باشم خودم را تغییر میدهم و تمرکز روی خودم هست نه روی همسرم و مادر و خواهر و…بخواهم تغییرشون بدهم
سوره شورا آیه 48
خداوند میفرماید اگر اعراض کردند و روی برگرداند ما تو را ارسال نکردیم که از آنها محافظت کنی
وظیفه تو جز ابلاغ پیام نیست و گوش بکن یانه ربطی به شما ندارد و زمانی که رحمت به آنها بچشانیم خوشحال میشوند و اگر براساس کارخودش و آنچه قبل فرستادند آسیب به آنها برسد بسیار ناسپاس میشه
خودش داره زندگی خودش رقم میزند و خودش داره شرایط زندگیش و سخت میکند بارها خداوند میفرماید به پیامبر که فقط به آنها بشارت بده و محافظ و وکیل و وصی آنها نیستی
در مورد پیامبر هست حالا بماند که ما بخواهیم دیگران را به زور تغییر دهیم
سوره نمل آیه 80و81:
خداوند میفرماید تو نمیتوانی سخن خود را به گوش مردگان و ندای خودت را به گوش کران برسانی و مهم نیست چقدر فریاد بکشی
عاجز هستی از اینکه کلام خودت را به آنها برسانی بلکه ببینید چه تغییراتی میتونید انجام بدهید روی آن قسمت تمرکز کنید
وتو هدایت کننده کوران از گمراهیشان نیستی تو تنها میتونی سخن ما را به گوش کسانی برسانی که ایمان به آیات ما دارند و در برابر حق تسلیم هستند
و آماده هستند و قبول دارند
حالا بعضیها بزور مردم را مجبور میکردند نماز بخونند بزور دیندار شون کنند یا خودمون بزور میخواهیم دیگران رو متحول کنیم
خداوند به بینهایت طریق هدایت میکند کی وقتی که ما آماده شنیدن باشیم
سوره انعام آیه 104:
خداوند میفرماید من نگهبان شما نیستم اگر خواستید در مسیر درست حرکت کردید به سود شماست
هر که آماده باشه در مسیر قرار میگیره و هر که آماده نباشه در مسیر قرار نمیگیرد
این آیه ها که پیامبر توانایی هدایت دیگران را ندارد چه برسد به ما ،و فرزندمان را حمایت بیجاکنیم و ضعیف بار میآیند ولی اگر بزارند اشتباه کنند و خودشون مسولیت زندگی را بپذیرند و قوی در زندگی پیش بروند نه اینکه تا مشکلی بخورند ببرند پیش پدر و مادر و خودشان ضعیف و ناتوان باشند دلسوزی بیجا نکنیم
نمونه اش در اطرافم زیاده پدر و مادرانی که دلسوزی بیجا کردند و میکنند و فرزندان ترسو را بار آوردند و تعداد اندکی فرزندانی که روی پا خود ایستادند و پدر و مادر گذاشتند اشتباه کنند و مسولیتیش به عهده ی خودشون باشه
در پناه خداوند سعادتمندو ثروتمند و شاد باشید
خداوندا توحیدت را بر قلبمان جاری نما
واعظان کاین جلوه در محراب و منبر میکنند
چون به خلوت میروند آن کار دیگر میکنند
مشکلی دارم ز دانشمند مجلس باز پُرس
توبهفرمایان چرا خود توبه کمتر میکنند؟
گوئیا باور نمیدارند روز داوری
کاین همه قلب و دغل در کار داور میکنند
یا رب این نودولتان را با خر خودشان نشان
کاین همه ناز از غلام ترک و استر میکنند
ای گدای خانقه بَرجَه که در دیر مغان
میدهند آبی که دلها را توانگر میکنند
حُسن بیپایان او چندانکه عاشق میکشد
زمرهٔ دیگر به عشق از غیب سر بر میکنند
بر در میخانهٔ عشق ای ملک تسبیح گوی
کاندر آنجا طینت آدم مخمّر میکنند
صبحدم از عرش میآمد خروشی عقل گفت
قدسیان گوئی که شعر حافظ از بر میکنند
به نام هدایت الله
مَنِ اهْتَدَى فَإِنَّمَا یَهْتَدِی لِنَفْسِهِ وَمَنْ ضَلَّ فَإِنَّمَا یَضِلُّ عَلَیْهَا وَلَا تَزِرُ وَازِرَهٌ وِزْرَ أُخْرَى وَمَا کُنَّا مُعَذِّبِینَ حَتَّى نَبْعَثَ رَسُولًا
هر کس به راه آمده تنها به سود خود به راه آمده و هر کس بیراهه رفته تنها به زیان خود بیراهه رفته است و هیچ بردارنده اى بار گناه دیگرى را بر نمى دارد و ما تا پیامبرى برنینگیزیم به عذاب نمى پردازیم
با سلام خدمت استاد عزیز و خانم شایسته گرامی و همه دوستان خوبم در این سایت الهی
خداوندا هر آنچه که دارم از آن توست
چقدر این جمله به من انرژی و حالمو خوب میکنه وقتی که در این سایت الهی نام خدا بیشتر برده میشه اون روز حالم بسیار عالی و فوق العاده است و از این بابت از خداوند سپاسگزارم
اما با صحبتهای استاد در قسمت دوم در مورد قرآن چقدر آگاهی های خوبی را برای ما بیان کردند اینکه در مورد دین هیچ اجباری نیست و راه درست و نادرست مشخص است و خداوند چقدر در سوره بقره واضح گفته شده است صحبت استاد در مورد وضو چقدر زیبا گفت و هنوزم این حرفا گفته میشه میشود خیلی راحت در مساجدها از قدیمیها آن را میبینم ومیشنوم که در مورد وضو الان هم همین طور است اگر نادرست وضو بگیریم یعنی مطابق میل دیگران نباشد که اون هم به خاطر باورهای اشتباهات قبل هست آن را به روی ما میآورند و اگر قطره آب سمت بالا برگردد آن را قبول ندارند و این باعث میشه که من حساستر نسبت به وضو گرفتن داشته باشم و باعث میشه که من رو از اصل دور کنه که نماز خوندن است و فرعیات را برای من یشتر و دشوارتر میکند
اما این درک قرآن باعث میشود که ما بهتر مسیر را پیدا کنیم و درست زندگی کنیم من از اون آدمهایی هستم که وقتی به این آگاهیها دست پیدا کردم سعی کردم تا آنجایی که امکان داره خوب عمل کنم و عملکرد خوبی از خودم نشان بدم اما مورد بعدی که دید قرآن برای روز قیامت این است که هر کس بار دوش گناهش را به دوش میکشد و کسی را ماخذه نمیکنند و اینکه هر کس مسئول کارهای خودش است پس آنچه را که انجام میدهیم اعمالش را میبینیم چه خوب و چه بد و همیشه باید مراقب اعمال و رفتارمان باشیم که آن چیزی را ارائه بدهیم که از مسیر دور نشویم
خدا را شکر امروز با خواندن قرآن و درک خودم نسبت به آن چیزی که دریافت میکنم یشتر و بهتر میتوانم به معنی آن پی ببرم و آن چیزی که قرآن برای ما شفاف و واضح برای ما توضیح داده بتوانیم در زندگی پیاده کنیم زندگی خوب و عالی و آسانی را تجربه کنیم استاد از شما بسیار سپاسگزارم از دوستان خوبم بابت کامنتهای بینظیرشون سپاسگزارم همتون رو به خدای بزرگ میسپارم
در پناه الله یکتا شاد سلامت و ثروتمند باشید انشاالله
بنام رب هدایتگر مهربانم
درود و نور خدا به قلب مهربونت استاد عزیزم و مریم جان و
همه بچه های سایت که این کامنتو با چشای قشنگشون میخونن
بنام ربی که اینروزها قلبم بدجور براش میتپه ، چشام دائم از سپاسگزاری اشک ریزانه، دل دل میکنم غروب شه کلاسهام تموم شه کارهام تموم شه باهاش برم پیاده روی تو پارک بزرگ نزدیک خونه مون که بتونم آسمونو ببینم و ماه که قشنگترین خلقت خداست،، در حالیکه فایل گوش میدم یهو استوپ کنم شروع کنم باهاش از خواسته هام بگم، از راههایی که برام باز کرده بگم ، به دستاوردهام فکر کنم به تلاشهایی که کردم به تغییراتی که تو این سالها کردم و یه سارای دیگه شدم
منی که انقدر دل نازک بودم دائم غصه برادرهامو دوستان فک و فامیل میخوردم دائم برای مشکلات پدر و مادرم دنبال راه حل بودم، یه گوش شنوای مفت که از صبح همه زنگ میزدن و حال بد و غر و لندشونو باهام تقسیم میکردن
یهو آروم آروم تغییر کردم اولش براشون پذیرفتن سارای جدید سخت بود تا هر کسی حتی نزدیکترین فرد خانواده م بهم زنگ میزد تا شروع میکرد ناله من سریع به بهونه کار برام پیش اومده قطع میکردم . یا مستقیم میگفتم ناله و غیبت و نومیدی ممنوع!
البته اولا خیلی تلاش کردم تغییرشون بدم ولی دیدم فقط خودمو خسته میکنم و تمرکزم اومد صد درصد رو خودم، و استادددد نتایج بینظیر بود …
انقدر حالم خوب شد انرژیم بالا رفت رابطه م با خدا بهتر شد تو کارم پیشرفت کردم کلی هدف تعیین کردم یکی یکی بهشون رسیدم تیک خوردن و حالا انگار اون سارای سالها قبل رو نمیشناسم.
عاشقشم که انقدر سریع الاجابه س…که انقدر آگاه به امور منه،
چند شب پیش خیلی هوا سرد بود بعد حدودا یکساعت و نیم پیاده روی دیدم هر طرف پارک آدمها با دوستاشون آتیش روشن کردن پیر و جوون دورش نشستن.
دل منم آتیش خواست گفتم خدایا یه آتیش آماده میخوام ولی کسی دورش نباشه من باشم و تو و ماه بالای سرم ، با صدای استاد تو گوشم ، به جان خودم کمتر از 5 دقیقه بدون اینکه حواسم باشه دیدم تو یه قسمت دیگه پارکم مسیری که هرشب میرفتم نبود یه آتیش کوچولو یه جای خلوت روشن بود من با دیدنش انقدر ذوق کردم اشک تو چشام جمع شد . یکی روشن کرده بود و رفته بود به دستور خدا برای من، کنارش نشستم
بهش زل زدم جلسه اول عزتنفس تو گوشم، یه حال عجیبی بود گفتم خدا همینقدر راحت استجابت میکنی هااا، چقدر رسیدن به بعضی خواسته ها رو برای ذهنمون سخت کردیم خودمون و دور از دسترس، خلاصه قلبم پر از حس شکرگزاری و شعف شد .
استاد منی که قبلا هوا تاریک خونه بودم الان تک و تنها ، شب وسط یه پارک بزرگ و خلوت کنار آتیش نشستم و با خدا و آتیش و تنهایی عشق میکنم ، منی که تنهایی هیچ جا بهم حال نمیداد همیشه دنبال جمع بودم همش دوست داشتم حرف بزنم یه برونگرای صد در صدی . اینا تغییر نیست پس چیه؟؟ اینهمه شجاعت از کجا اومده؟ اصلا حس نمیکردم تنهام قشنگ خدا رو کنارم حسش میکردم نشسته بود پیشم ، نه نه ، تو قلبم نشسته بود…باهام نفس میکشید دم …بازدم…اصلا شده بود قلب.تو سینه م میتپید
یاد همراهیش و هدایت هاش میفتم اشک میزنه بی اختیار ،
استاد آدمهای دورم عوض شدن، همه فقط بهم خیر میرسونن، باور میکنی؟ بدون اینکه من درخواست بدم.. من تو کامنت ها قبلا نوشتم
که تو پروسه مهاجرتم، انقدر اتفاق های عجیب میفته
دائم منو به سجده میندازه، یه قدم مونده تا ویزااا،
استاد ویزام بیاد مفصل براتون میگم از دستان خدا ، از اتفاقهای قشنگ تو مسیرم، دلم میخواد براتون ویدیو بگیرم بفرستم ببینی شاگردت چه میکنه تک و تنها فقط فقط خدا یاورمه ، و من فقط میتازم رو به جلووو. استاد بزرگترین دستاوردم تو قدم 7 بود تا آخر قدم که رسیدم
از یه زندان 18 ساله اومدم بیرون. باورت میشه؟ انگار بعد از 18 سال راه نفس کشیدنم باز شد وزنه رو قلبم برداشته شد پرواز کردم از اونجا به بعد، باید براتون ویدیو بگیرم حیفه قشنگترین بزرگترین دستاورد بود تنهای تنها بدون مشوق و حامی رفتم اونور ترسهام، اصلا قدمو خریدم اول از زندون بیام بیرون بعد پولدار شم
خیلی ذوق دارم براتون تعریف کنم از معجزه هاااا ،
ویزام که بیاد مفصل براتون مینویسم فقط معجزات الله رو ببینی چطور دل همه رو برام نرم کرده، چطور هزینه هاشو برام جور کرده ، چطور کارتها رو چیده
یه قدم مونده تا بزرگترین خواسته م فقط یه قدم!!
و همش داره آسونم میکنه برای آسونیهااااا. این ذکر روز و شب منه!
از شوق تجربه زندگی تو کشور جدید بین آدمهای جدید ذوق مرگم .. از شروع فصل بعدی زندگی …
… خدایاااا راضیم ازت
استاد خیلی برام ارزشمندی، عزیزی، بی نظیری
دوستوووون دارم
اینجا واقعا خود بهشته
راهتون پرنورر تا ابد
سارا عزیز سلام
دریافت درخواست پس از 5 دقیقه یعنی ایمان به خدایی که همه چی دست اوست.برای دریافت این خواسته فقط 5 دقیقه باهاش فاصله داشتی و امیدوارم ایمان منم به ایمان شما نزدیک بشه.سپاسگزارم که نوشتی و به امید خدا که مهاجرت کردید هم بنویسید. همه باید اینو درک کنیم که ما به دلیل درک بهتر خدا تونستیم نتیجه بگیریم و این لطف خداست و با آگاهیهای استاد به این نتایج رسیدیم پس باز هم تلاش کنیم بهتر و بهتر،راحت تر و راحت تر…..
براتون آرزوی نور های زیادتر دارم
درود و نور بر ابراهیم عزیز
بنده ی خوب خدااا
از دیدن جواب کامنتی که برام نوشتی کلی ذوق کردم دوست جااان
یادته گفتم آتیش خواستم مهیا شددد!
چند روزه تهران خیلی هوا آلوده بود و من دو سه شبی میشد پیاده روی نمیتونستم برم و عجیب دلتنگ و کلافه بودم …
دیشب تو ستاره قطبی م برای روز جمعه اینطوری نوشتم :
( آخه من ستاره قطبیمو شبها قبل خواب مینویسم که فردا چی میخوام اتفاق بیفته و بعد میرم سراغ ستاره قطبی قبلی که نوشتم و هر کدوم اتفاق افتاده تیک میزنم و شکرگزاری اتفاقات قشنگی که همون روز افتاده رو هم اضافه میکنم بهش)
خدایا من دلم واقعا برات تنگ شده برای صحبتهای دوتاییمون، عشق بازیمون تو پارک زیر نور ماه کنار آتیش اگه تو هم دلت تنگ شده و مشتاقی به اینََ معاشقه ای که البته تو بی نیازی و من محتاج و مشتاق و بیقرار تو پس همین حاالا معجزه کن به ابرها بگو از جمعه شب ببارن تا جمعه هوا پاک و تمیز شه من برسونم خودمو سر قراررر
این دقیقا نوشته م بود برات کپی کردم..
خب حالا جمعه 23 آذر 1403 هوا چطوری بود؟؟
عصر رفتم به مامان بابام سر بزنم پشت فرمون بودم دیدم چه بادی یهو گرفت .. گفتم آهااا همینه فدات شم دوتا ابر رو بکوب بهم بارونی شه من هوای تمیز میخوام واسه ریه هام واسه پیاده روی دونفره مون ..واسه حال خوبم
خلاصه دو ساعتی در محضر مامان بابا بودم و برگشتم دوباره وسط اتوبان نزدیک خونه دیدم نم نم بارون شروع شد و هی بیشتر شد گفتم دمت گرم که سریع الاجابه ای رسیدم خونه ، حدود نیم ساعت خونه بودم کاری بیرون داشتم دوباره زدم بیرون دیدم آسمون خشکه ،، گفتم خدایا همین…. من بارون میخوامااا همش دو دقیقه… نزاشت حرفم به لب برسه
دوباره چیک چیک چیک بارید
الانم که دارم برات مینویسم بارون داره میزنه به شیشه پنجره ساعت 1:14 دقیقه نیمه شبه هنوز دارم کامنت میخونم و عشق میکنم …
والبته این جمله هم ستاره قطبی فردامه (با صدای شدید بارون بیدار شم، هوا بارونی و عالی باشه کل روز)
من عجیب عاشق بارون و برف و سرما هستم و خدا هم داره میفرسته منو به کشوری که همیشه بارونیه( اروپای همیشه بارونی)
گفتی از مهاجرتم بگم، در دست اجرا س
بلطف خدا کارفرما با سرعت نور داره پیگیری میکنه از اداره مهاجرت مجوز استخدام منو بگیره و قرارداد بفرسته برام، تو ایمیل براش نوشتم مدرک زبان من اومده و میخوام سریع ایران رو ترک کنم ، هر روز هم ایمیل میده و ازم اسکن مدارک میخواد …طوری مهر منو تو دلش انداخته ندیده نشناخته ، با اینکه نزدیک کریسمس و سال نو میلادیه و کلی شلوغن برام نوشت من عجله میکنم برای درست کردن کارات..
همش میگه من میخوام بهت کمک کنم
Ich helfe gerne Ihnen مدیر و مالک یه مدرسه خصوصی زبان هست
فقط پارسال نوروز دوبار باهم ویدئو کال کردیم تا الان منتظرم مونده … اگه معجزه نیس پس چیه؟؟
این از فضل پروردگار من است…
از من نیستااا… من هیچی نیستم عظمت از اونه قادر مطلق اونه…
یک قدم تا ویزااا مونده اونم خدا برام برمیداره ..
وقتی رسیدم سرزمین جدید
دلم میخواد بیام سیر تا پیاز این سه سال و اندی که با استاد شروع کردمو و کامنت کنم تا بشه ردپاا تا معجزات خدا رو فراموش نکنم که یادم باشه
منو از کجا به کجاااا رسوند …
اون بهم الهام کرد من تلاش کردم قدم برداشتم
خدا از زبان استاد منو تربیت کرد بهم داره یاد میده چطوری زندگی کنم؟ چطوری عاشقش باشم؟ چطوری اصلا آرزو و خواسته داشته باشم؟ جرات کنم هدف بزارم برم تو دل ترسهام
من قبل از آشنایی با استاد خیلی پرتلاش بودم بلند پرواز بودم ولی باورهای اشتباهم شناخت اشتباهم از خدا و قوانین جهان پر و بالمو و بسته بود.. الان چندساله بالامو باز کردم و شروع کردم پرواز..
اوج گرفتتو دوس دارم اگه انتهاش خدا باشه
میسپرمت به دستان خودش که
یدالله فوق ایدیهم
زندگیت پر از نور باشه
سارا
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام سارا جان
اوج گرفتتو دوس دارم اگه انتهاش خدا باشه
هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ وَ هُوَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ
اوّل و آخر و پیدا و پنهان اوست؛ و او به هر چیز داناست.
حدید – 3
حیفم اومد از خدای خوبم ننویسم.حیفم اومد ننویسم برات ،تویی که اینقدر قشنگ مینویسی .
استاد تو قسمتی از یکی از دوره هاش میگه به من میگن دیگه تو داری از خدا سو استفاده میکنی یعنی اینقدر کارهای استاد راحت انجام میشه که اطرافیان باور نمیکنن و شما هم صحبتی با خدا داشتی و من احساس اختلاف مدار کردم با شما که البته توحیدی بودنت رو بالاتر نوشته بودی.
واقعا آدم لذت میبره از نوع باورهای شما و اینکه باورهای توحیدی تون درونی شده و 100 خدا رو باور دارید.واقعیتی که ما ،حداقل من نمیدونستم همین بود که خدا برای آدم همه چی میشه،همه جا حضور داره،همه کارها رو بلده،همه راهکارها رو داره و….وظیفه ما فقط بندگی کردنه و وظیفه او ارباب بودنه.او همیشه ارباب خوبی برای ما بوده و ما همیشه نبودیم.به هر طرف نگاه کنیم خدا رو میبینیم و فضلش رو حس میکنیم و قلب ما آکنده از احساس خوب میشه .این روزها حس میکنم خدا خیلی منو دوست داره ،بدون اینکه من چیزی بگم او بهترینها رو برام پیش میاره و همینجا شکرگزاریم رو مینویسم براش
خدایا نمیدونم از کدوم نعمتت شاکر باشم،از این سایت پر نور با بچه های نورانی،از استاد قشنگم که همیشه مدیونش هستم،از احساس خوب بی نهایتم،از همسر و فرزندان صالح و سالم ،از در بهترین زمان و مکان قرار گرفتنم،از جواب سوالها رو به من دادن،از اجازه دادن که با تو صحبت کنم،از احساس لیاقت،از عزت نفس بالاتر،از درآمد بالاترم،از همسایه های خوبم،از پدر ها و مادرها خوبم،از ارتباطات عالیم،از کنترل ذهنم و……از بینهایت نعمتم
خدایا فقط اسم ببرم تا آخر عمر نمیتونم تموم کنم چه برسه به شکرش که حتی یه دونه هم نمیتونم شکر کنم و از خودت میخام همیشه منو شکرگزار خودت قرار بدی.
آره سارا جان این خدای ما همیشه بوده و خواهد بود و باید از خودش بخواهیم قدرت درک خودمون رو بهمون بده.باید ازش بخواهیم که افکار و قدرت کودکی ما رو بهمون برگردونه،ازش میخام من و شما و همه دوستان سایت رو هدایت کنه تا همیشه نورانی تر بشیم و همیشه در احساس خوب باشیم.
قدرت انسان در کنترل ذهنشه و اگر اختیار ذهن رو کامل بدست بگیره اون روز رو باید جشن بگیره و همون روزه که بهشت آماده میشه براش.
سارا جان منو ببخش زیاد نوشتم ،نمیدونم چی شد ولی خب دیگه خدا بخاد همه چی انجام میشه.
تو رو بخدا میسپارم .
به قول پاکیزه عزیز
کسی که خدا را دارد چه ندارد و کسی که خدا را ندارد چه دارد
همه چیز با خدا معنی میگیره
با خدا باش پادشاهی کن
سپاسگزارم
ه نام یگانه فرمانروای هستی
سلام و درود خداوند بر استاد عباسمنش گرانقدر و همه عزیزانم
استاد اولین دوره و شروع آموزش های من با شما با دوره قانون آفرینش بود. و چقدر این دوره به گفته خانم شایسته؛ بهترین دوره برای کسانی است که تازه می خواهند از آموزش های شما بهره بگیرند و تکاملشان را طی کنند.
اینو برای کسانی میگم که این کامنت رو می خونند و دنبال نشانه ای اند برای اینکه بفهمند از کجا شروع کنند بهتره. ویژگی مهم این دوره استاد کوتاه بودن مدت جلسات و زیاد بودن تعداد جلسات هر قدم است و این سبب میشه که فرد بهتر مطالب رو بفهمه و مرور کنه و تکاملش رو طی 12 ماه طی کنه.
یادم میاد وقتی که به این جلسه رسیدم که گفتید همه دنبال یه وردن؛ همه دنبال یه چیزین که پیداش کنن و زندگیشون کن فیکون بشه! همه میگن استاد یه چیزی بگو ما رو بترکونه!!! آنروزها منم تو دلم همون خواسته شاگردهای کلاسهای حضوریتو داشتم و بقول خودتون حاضر بودم هر بهایی هم بگید براش پرداخت کنم!
آنروزها گفتید نگردید، همچی جمله وجود ندارد. دنیا اینگونه کار نمی کنه. ساز و کار جهان اینگونه نیست. من ادامه دادم و با آموزشهاتون بزرگ شدم، رشد کردم.
الان استاد من به اون جمله جادوئی رسیدم!!! و میخواهم رایگان در اختیار بچه ها قرارش بدم! یه جمله جادوئی که اگه باورش کنیم ما رو میترکونه! زندگیمونو زیر و رو میکنه!
جمله ایه که به گوش همه آشناست. بارها و بارها در موردش صحبت کردید. بارها و بارها بعنوان پیش شرط تغییر و حرکت در این مسیر روش تاکید کردید. و آن چیزی نیست جز اینکه من خالق زندگی خویشم!
این جمله تو زندگیمون اگه درک بشه غوغا میکنه. میترکونه. رها میشیم از خیلی چیزها و مسیر و راهمون رو گم نمی کنیم. هر چقدر رشد کنیم؛ بیشتر درکش می کنیم. و بیشتر و بهتر خلق میکنیم زندگی و لحظاتمون رو. اینو این چند روز که فایل قسمت اول رو نگاه کردم و بعدش فایل جلسه دوم اومد تو ذهنم اومد. و دیدم این جمله برای کسی که درکش کنه و بهش عمل کنه همان اکسیری است که همه دنبالشن. و انگار من بعد از گذشت دو سال و خورده ای این اکسیر رو یافتم. بدلم افتاد بیام اینا رو بنویسم اولش برای یادآوری بخودم و بعدش برای کسانیکه در مدارش هستند. در پناه حق. یا حق
سلام اقای زرگوشی
سلام منو میشنوین از شمال و هوای پاییزی ملس و عالی اول صبح پنجشنبه
نمیدونم چرا انقدر دیتیل لازم بود ولی مینویسم چون باید بنویسم..
وقتی رسیدم به جمله جادوی من خالق زندگیم هستم تمام وجودم تایید کرد این جمله جادویی رو و یه عالمه چیز از جلو چشمام رزه رفت
باور به این جمله کلا زبان نصیحت گر و حرف زدن و راه حل دادن به بقیه رو خاموش میکنه
بار ها شده خواستم یکی یه چیزی میگه شروع کنم به نصیحت و راه حل دادن بعد دیدم بابا من الان به طرف میگم اصلا اینجوری که میگی نیست بعد میبینم من اصلا اینجوری که این میگه نمیتونم فکر هم بکنم بعد دیدم میره بالاتر میگم الان من هرچقدرم زور بزنم اصلا نمیتونم قانع اش کنم چون این ادمی که قراره نصیحتش کنم راه حل بدم اصلا این اصله من خالق زندگیم هستم قبول نداره همه چیزی هم که من بخوام بگم بعد از پذیرش این جمله معنا داره چرا زور بزنم و سعی میکنم کلام همون اول قطع کنم
این جمله من خالق زندگیم هستم واقعا باید پذیرفته بشه تا هر جمله نصیحت حرف راه کار بعدی کار ساز باشه
وقتی همه باورشون شرایط شهر کشور فلانی بهمانیه واقعا عجز تو وجودم میبینم واسه هدایتشون
اینا رو انگار باید بارها با خودم تکرار کنم تا اروم تر از کنار بقیه بگذرم که نخوام هیچ انرژی واسه بقیه بزارم
خوبه که نوشتین اصل اینه و منو به یاد خودم اوردید که از اول صبح حواسم باشه انرژیمو بیهوده هدر ندم
خیلیی زیااااد موفق باشید
سلام و درود خداوند بر شما دوست عزیز
هیچ اتفاقی اتفاقی نمیفته و ممنونم از گزارش دیتیلی جذاب شما از دیار سرسبزی و نشاط که برای من مثل گزارش های فردوسی پور دلنشین و جذاب بووود و منو برد به تصور کردن زیبائی های شمال که من عاشقشم و همیشه حداقل سالی یکبار خودم رو مهمان این زیبائی ها میکنم و کلی خاطرات خوب هر ساله از شمال دارم. بقول شاعر جاده های شمال محاله یادم بره…
لذت بردم از گفتگوهای ذهنی درستی که با خودتون هنگام تمایل به نصیحت کردن دیگران داشتید. اگه ما هم این گفتگوها رو دائمآ با خودمون تکرار کنیم، آنوقت هر بار که وسوسه شدیم که از مسیر خارج بشیم و بریم بالای منبر، میخمون و زمین میکوبیم و زیپ دهنمون رو میکشیم! و خودمون رو از افتادن در یک سیکل معیوب نجات میدیم.
گاهی این نصیحت کردن خودشو در قالب مشاوره دادن ما رو وسوسه میکنه و گاهی در لباس مرور قانون برای خودمان و گاهی در قالب تمایل به پاسخ سوال یا مشکل دیگران و گاهی …
در هر صورت و شکلی نتیجه یکسان است. اتلاف انرژی و وارد شدن در مدار مشکلات و سختی ها و ناخواسته ها و خارج شدن از مسیر. نتیجه ای هم که حاصل میشه برای طرف مقاومت بیشتر؛ دور شدن از راه حل مشکلات و هدایت توسط خداوند. یعنی یه بازی دوسر باخت که توش شیطان داره به ریش هممون میخنده!
ممنونم بابت درک درستی که از قانون داشتید و سبب شد یکبار دیگر این آگاهی ها برام مرور بشه که خسیس تر باشم در گذاشتن انرژی برای دیگران و بیشتر دستم به زیپ دهنم باشه. سپاس. براتون در بهشتی که زندگی می کنید؛ تجربه های بهشتی آرزو میکنم دوست عزیزم. یا حق
سلام
چقدر جالب واقعا, دیشب داشتم منم به همین موضوع فکر میکردم که انگار تازه فهمیدم من خالق زندگیم هستم و اومدم روی این صفحه بنویسمش قبلش کامنت شمارو خوندم گفتم بزار همینجا بنویسم, عاشق این ردپاهام!
استاد جان داری اینو میخونی ولی بعد هزار روز انگار تازه فهمیدم هرچی اون بیرونه بخاطر خودمه, البته تکامل همینه دیگه, هربار فکر میکنی دیگهههه الان میدونی بعدش میبینی نه این خبرا نیست
دوسه روزه دارم فایل قرانی حضرت موسی قسمت اولو میبینم, دقیقه های چل تا چهل و چار اصلا یه چیزی استاد میگه که اولین برا ک شنیدم گفتم اره بابا میدونم, دفعه دوم شاخ در اوردم,
“”به میزانی که روی خالق بودن خودت کار میکنی, به همون اندازه داری شرک رو از خودت دور میکنی “”
من وقتی ستاره قطبی مینویسم و خدا شاهکار میکنه برام, هنوزم میگفتم خدا به من این نعمتو داد من چیکاره بیدم, خدا اون کارو برام کرد ولی اگه درخواست و فرکانسی و کانون توجهی از من نبود که خدا اینکارو نمیکرد برام, هنوزم خدارو تو اسمون می دیدم و خودمو هیچ کاره
هنوزم به توانایی ایمان کامل نداشتم میگفتم لطف خداست دیگه با استعداد منو خلق کرده, خب با استعدادم اگه خلق شده باشم تا وقتی خودددمم نرفته بودم دنبالش که فایدش چیه! خدا که دیگه نمیومد منو ببره کلاس و نقاشی یادم بده و دستمو بگیره و قلمو را تکون بده ,فوقش یه ادرس میفرستاد, پولشو میفرستاد
من هنوزم میترسم بگم خدا درون منه! انگار هنوز نتونستم عظمت درونی خودمو درک کنم
ولی این چندوقته که با الگوهای تکرار شونده دارم کار میکنم, دارم برعکس کار میکنم,نمیام روی باورسازی کار کنم بلکه میام به رفتارهای جهان فکر میکنم و ریشه را در خودم پیداش میکنم و بعد عوضش میکنم و اصلا یه اعتماد به نفسی و یه دررررکی از قانون پیدا کردم که انگار اولین بارمه میفهمم هرچی اون بیرون میفته بخاطر خودمه و دیگه حتی ناراحتم نمیشم میگم وووواااووو یه ریشه جدید پیدا کردم.
اون اتصالهایی که استاد میگه به هم وصل می شوند تازه وصل شده, با تکرار زیاد فایلها !!! حتی گفتگوهای ذهنیم هم شده صدای استاد , اون یه چیزی میگه بعد صدای استاد میاد جوابشو میده بعد اسم فایل رو هم میگه
شده مثل اون بچه درس خونهایی که ازشون سوال میکردند بعد جواب رو شماره صفحه می گفتند
استاد عاشقتممممم
این روزها هم خودمو بیشتر دوست دارم هم خدارو هم استادو هم دوستای عزیزم در این سایت رو چون تااااازه فهمیییدم چی به چیه , به خودم میگم عزیزم لطف خدا درست هدایتت کرد ولی خودتو دست کم میگیری چرا!! تو بودی که موندی تو مسیر! تو بودی که ورودی هاتو تغییر دادی! تو بودی که تغذیت رو درست کردی!خدا درست همه چیز لطف خداست! ولی خودتو دست کم نگیر تو و خدا یکی هستید و ازین قبیل حرفها
البته جمله ی اخر که تو و خدا یکی هستید برام خیلی سنگینه, یکصدم یک درصد هم باورش نکردم, وقتی میگم گفتگوهای ذهنیم شده صدای استاد و قوانین همینه در حین این حرف جلسه قرانی قدم دوم یادم اومد که استاد میگفتند”منی که دارم این مطالبو اموزش میدم هنوز یک درصد هم نتونستم درک کنم من خاااالقم, اگه اینو درک میکردم که دیگه تموم بود” درک همین تکامل میخواد با هربار نتیجه گرفتن بیشتر میشه و واقعا خدارو سپاسگزارم که انقدر گفتگوهای ذهنیم اروم شده. با خودم مهربانتر هستم و قوانین داره نصب میشه روی ذهنم
شاد باشید
سلام اسدالله عزیز
پیدا کردن من هم مهم است.من خالق زندگی ام هستم با باورهای درست.اگر میخواهیم همه جنبه های زندگی رو با هم داشته باشیم، نباید فراموش کنیم در این سایت یاد گرفته ایم من اصلی رو پیدا کنیم.من قبلا بارها کتاب راز،صوتی راز کلی کتاب حتی قرآن و معنیش و … را خوانده بودم پس چرا نتوانستم کاری برای خودم بکنم پس چرا همه چیز ولو بود ،هیچ چیزی سر جایش نبود.اون اصلی که همه دونه ها رو سر جاش گذاشت ،اون نخ تسبیح رو استاد به ما یاد داد .همه چیز رب العالمینه ممکنه من خالق باشم و اتفاقا در یک بعد خلق کنم ولی اگر این من با اصل اصلی مطابق بشه کن فیکون میکنه.از رب العالمین درخواست شناخت خودش رو دارم و دعا میکنم هر روز بر شکرگزاریم اضافه کند و هر روز دیدن نشانه هایی تو قرآن فرموده رو بر ما عیان کنه.سپاسگزارم از شما برادر بزرگوارم
اسدالله عزیز سلام
همیشه با خوندن کامنت هات کلییییی تحسینت میکنم. بابت نتایج فوق العاده ای که گرفتی و البته بابت استمرارت در این مسیر فوق العاده.
وقتی در مورد قانون آفرینش نوشتی، حسم بهم گفت برات بنویسم و البته برای همه دوستانی که ممکنه این متن رو بخونن.
باهات خیلی موافقم که ایندوره برای کسایی که میخوان تازه شروع کنن بهترین دوره هس، ولی میخوام اینم اضافه کنم که حتی اگه چندین ساله داری با برنامه های استاد کار میکنی، و دوره قانون آفرینش رو نداری، بدون که باز هم این دوره میتونه زندگیتو متحول کنه.
من حدود 6 ساله توی سایت عضوم و محصولات زیادی دارم، (عزت نفس، روانشناسی ثروت 1، احساس لیاقت، 12 قدم، قانون سلامتی، حل مسائل، کشف قوانین و راهنمایی عملی دستیابی به رویاها). ولی با خریدن دوره قانون آفرینش یه انرژی تازه ای گرفتم. بنظرم هر دوره ای برای هر شخصی یه جور کار میکنه، متناسب با سطح فرکانسیش و میزان باورش به اون برنامه. من یه مثال از خودم میخوام بزنم، از نتیجه ای که با قانون درخواست که تو بخش دوم توضیح داده شده گرفتم. متن کامنتمو که برای جلسه چهارم از بخش دوم هس رو اینجا کپی میکنم برای دوستانی که این دوره رو ندارن.
« امروز اومدم که از معجزه تمرین درخواست بنویسم. خوب یکی از تمرین های این جلسه، تهیه لیست 107 خواسته از خدا بود. من قبلا تا حدی این تمرین رو انجام داده بودم، هنوز این دوره رو نخریده بودم، ولی خانم شایسته بخش هایی از این دوره رو تو معرفی دوره گذاشته بودن، این تمرین هم جزوش بود. پس شروع کردم تکمیل کردن اون لیست. یکی از خواسته هایی که نوشتم این بود که من شنا رو خیلی راحت و ارزون یاد بگیرم. و این خواسته رو تازه دیروز تو لیستم نوشتم، همون موقع که نوشتم، خدا به ذهنم انداخت که تو بچه های ایرانی این شهری که هستیم، یه دوستی هس که به صورت حرفه ای شنا میکنه و حتی مدال کشوری هم داره، بهش پیام بده و ازش بخواه که باهات کار کنه.
منم همون لحظه بهش پیام دادم و اتفاقا اونم خیلی سریع جواب داد، و گفت بله حتما در خدمتم هر روزی که بخوای شروع میکنیم. من غرق در ذوق بودم، چی از این بهتر که یه قهرمان شنا بشه مربیم، اونم مربی خصوصیم، کجا؟ تو کانادا، چند درصد مگه احتمال داره که شما با کسی دوست باشی که قهرمان شنا هس، فارسی زبانه و مشتاقه همون چیزی که میخوای رو بهت یاد بده، اونم تو شهر کوچیکی که ما هستیم.
بهش گفتم، استاد جلسه ای چقدر باید تقدیمتون کنم، گفت شوخی می کنی دیگه، گفتم نه کاملا جدی گفتم، گفت من ایران آموزش میدادمو شاگرد داشتم ولی اینجا هنوز شروع نکردم، هر موقع شروع کردم اونوقت شارژ میکنم شاگردامو. گفتم خوب چرا شروع نکردی، گفت مشغول درس بودم و بعدم مشغول بچه داری و الان یکمی آزاد شدم، گفتم پس من مثه همیشه در زمان مناسب در مکان مناسب قرار گرفتمو بهت پیام دادم. و اینطوری شد که من یه مربی شنا دارم که خصوصی باهام کار میکنه، این خانم مدال طلای کشوری داره، و کی بهتر از ایشون میتونس به من شنا یاد بده. من از خدا خواستم که ارزون یاد بگیرم ولی خدایی که همیشه فراتر از حد تصور من بهم جواب میده این آموزشو برام کاملا رایگان کرد.
امروز جلسه اول بود و بهم گفت تو نمونه کارمی، خوب یاد بگیر که به بقیه نشونت بدم:)منم براش سنگ تموم گذاشتم،
اشتباه نکرده بودم، با این دوره قراره سدهای بزرگی بشکنه و نعمت های بزرگی وارد زندگیم بشه. دلم میخواست از این تجربه که داغه داغه و در نتیجه تمرین قانون درخواست بود بنویسم و به همه دوستای عزیزم بگم، حتما تمرین ها رو انجام بدن با تعهد و با باور اینکه خدا میشنوه و همون لحظه داره اجابت میکنه.
استاد جان عاشقتم، مریم جان شایسته مرسی که این دوره رو بروز رسانی کردین، دوستای گلم با ایمان ادامه بدین، خدا خیلییییی نزدیکه و خیلییی خوب میشنوه و خیلییییی خوب مسیر رسیدن ما به خواسته هامونو میدونه.»
الان 10 روزه از این کامنت من میگذره. و اگه بخوام یه آپدیت بدم از شرایطم، منی که از آب میترسیدم، فقط بعد 10 روز الان خودم به تنهایی میتونم عرض استخر رو بدون توقف با حرکت دوچرخه برم و دیروز وسط آب تو استخر در حال اجرای حرکت دوچرخه، چشمام پر از اشک شده بود از این حد در دسترس بودن خدا، پاسخگو بودنش و بخشنده بودنش.
اسدالله عزیز مرسی که به حرف دلت گوش دادی و نوشتی از این دوره بینظیر. منم به حرف دلم گوش دادم، شاید این تجربه و این نوشته ها بتونه به کسی کمک کنه برای ورود و حتی ادامه این مسیر.
موفقیت هات مستدام، دلت آروم و خونت آباد.
سلام و درود خداوند بر شما دوست عزیز
ممنونم از لطف و محبتتون مرضیه جان. شما یکی از افراد موفق این سایت الهی هستید و من همیشه از خواندن کامنت هاتون چیز یاد میگیرم. همیشه تحسینتون میکنم بابت شخصیت مستقل و قوی ای که دارید.اینم داخل پرانتز بگم که آقا ما هم با شما امتحان داشتیم و استرس میگرفتیم و خلاصه بگم که باید از مدرک دکترا تون هم یه دکترای افتخاری بما بدین خخخ
یاد خاطره ای افتادم که گفتنش ممکنه خالی از لطف نباشه . نمی دونم اینروزها چرا هی خاطره یادم میاد (ایموجی خنده اشکدار + دست رو پیشونی)
توی کامنتهام قبلا گفته بودم که تا دوران دبیرستان من میونه ای با درس نداشتم. از اونها که مادرا نشونشون میکنن که نبینم با فلانی بگردی (ایموجی خنده اشکدار). خلاصه ورق برای ما برگشت و تازه تو سن 18 سالگی با کتاب و درس آشتی کردیم و از کتابهای راهنمایی من دوباره شروع کردم درس خوندن! این شد که تا مقطع کارشناسی ارشد خودمو بالا کشیدم. چیزی که خیلی ها باورشون نمیشد. یعنی یه تغییر 180 درجه ای. اونروزها که ساعت ها مینشستم و درس میخوندم بخصوص توی فرجه ها و نزدیک امتحانات صبح ها زود پا میشدم و علاء الدین رو روشن میکردم و درس میخوندم. مادرم گاهی باورش نمیشد من درسخون شدم می دیدم برای نماز که پا میشد از توی حیاط می اومد پشت پنجره و دو دستاشو کنار صورتش قرار میداد تا بتونه من از اطاق دید بزنه که واقعآ من دارم درس میخونم یا ادا در میارم!
یه جمله ای همیشه بهمون میگفت اونم این بود که من فقط باهاتون درس نخوندم! و گرنه همه کاری براتون کردم. و واقعآ هم همینطور بود.منظورش این بود که من سواد نداشتم که بنشینم باهاتون درس بخونم و گرنه همه جوره همراهیتون کردم. حالا بقول مادرم من فقط نیومدم کانادا همراهتون امتحان بدم و گرنه استرس امتحاناتتون رو داشتیم، پس یه دکترای افتخاری هم برای ما بفرس. ممنون!
با نظرتون راجع به دوره ها موافقم. وقتی که خود استاد دوباره میرن دوره های خودشونو گوش میدن و چیز یاد میگیرند، دیگه برای بقیه جای حرفی باقی نمی مونه. منظور من از مناسب بودن این دوره برای افرادی که با آموزش های استاد آشنا میشن بیشتر آماده شدن ظرفشون برای دریافت آگاهی بیشتر بود. و گرنه بقول استاد 1000 بار هم یک فایلو گوش بدیم باز بار 1001 ام چیزایی میشنویم و درک میکنیم که قبلا درک نکرده بودیم و این همون رشد و افزایش ظرف ما برای دریافت آگاهی هاست. ویژگی منحصر بفردی که این دوره نسبت به دوره های دیگری که از استاد تهیه کردم اینست که زمان هر کدوم از جلسات کوتاه است* و این کمک میکنه مطالب بهتر درک بشن؛ بارها مرور بشن؛ راحتتر نت برداری بشن و فضای کلاس گونه این دوره سبب میشه که خودت رو در کلاس استاد تجسم کنی و احساس و شور و حال بیشتر و بهتری داشته باشی. از اون شور و حال ها که هممون در جلسه اول دوره احساس لیاقت داشتیم و انگار اون اتفاقات همش واقعیت زندگی من شد!
بابت یادگیری شنا هم کلی تحسینتون میکنم. این نشون میده که چقدر شما باورهای خوبی دارید خدا رو شکر. خیلی ها زمان میگذارند برای هر کاری و برای اینکه حرکت نکنند بهانه های مختلف میارند که آقا دیگه دیره یا دیگه از ما گذشته. و این کامنت شما برای کسانی که هنوز این خواسته رو دارند اما این ترمز ها رو جلو خودشون گذاشتن و اقدام نمی کنند خیلی میتونه الگو باشه و همانطور که شما در کانادا هدایت شدید به یک خانم ایرانی موفق برای یادگیری شنا؛ اینجا هم دوست عزیزمان خانم حیدری آموزش شنا میدن و میتونند هدایت بشن به ایشون برای یادگیری شنا.
یه چیز جالبی بگم که ردپا بشه برام و اون اینکه من از تو محدودیتها؛ نتایج فوق العاده گرفتم. نمونه اش بزار بگم شاید مفید باشه برای کسی که هدایت شد به این کامنت و برای خودم که خیلی کمک کننده است. (اگه قسم بخورم من خیلی کم حرفم مگه دیگه کسی باور میکنه! خخخ)
اول از گرفتن گواهینامه بگم. من تو یه خانواده پر جمعیت بزرگ شدم و پول اینو نداشتم که برم و رانندگی یاد بگیرم. غرورمم اجازه نمی داد که بقول معروف سوئیچ برادر یا آشنایی بردارم و دوری بزنم باهاش تا کم کم راه بیفتم. نمیگم اینها باورای خوبیه چون از کمبود عزت نفس و اعتماد بنفسم ناشی میشد و از طرفی نمی خواستم کسی رو مجبور به انجام کاری کنم علی رغم میل باطنی اش بود. گذشت و من درسم تموم شد و رفتم سربازی. از پولی که تو سربازی پس انداز کردم رفتم ثبت نام کردم و 10 جلسه آموزش رو برامون در نظر گرفتند. من با اینکه تو عمرم پشت فرمان ننشسته بودم ولی بعد 8 چلسه آموزش، مربیم گفت برو امتحان بده اگه رد شدی که معمولا همه رد میشن، دو جلسه بعدی رو میریم و نیازی هم نیست بابتش پول بدی. من رفتم برای امتحان و تو یه نصف روز امتحان کتبی و عملی رو قبول شدم همان بار اول. بخدا مربیم از من بیشتر خوشحال بود و منو بغل کرد. و شیزینی قبولیم براش شد 2 جلسه آموزشی که من ازش طلب داشتم. در حالیکه همه پسرها دوس دارند تا به سن قانونی میرسند گواهینامه رو بگیرند ولی این نیاز انگیزه قوی ای شد برای من که با پول خودم گواهینامه بگیرم و با پول خودمم یه 206 نقره ای خریدم که اون زمان ماشین تاپی محسوب میشد.
مورد دیگه همین یادگیری شنا بود. اینم جزء خواسته هایی بود که خیلی دلم میخواست بهش برسم و بعلت همون شرایط و دسترسی نداشتن به آب انجام نشد تا وقتی که درسم تموم شد.یه رفیق فابریک داشتم که اول تابستون با هم قرار گذاشتیم که این تابستون حتمآ شنا یاد بگیریم. ولی مثل خیلی از تصمیم های دیگه که فقط خودمون میدونیم و بعدش پشت گوش میندازیم تا آخرای تابستون عملی نشد ولی چون این قول رو در حضور اون دوستم داده بودم این سبب شد که من انگیزه بیشتری پیدا کنم برای تحقق خواسته ام. رفتم به استخر شهرمون که تعدادشون اونوقت یکی دو تا بیشتر نبود و گفتم میخواهم شنا یاد بگیرم. بهم گفتن تابستون تموم شده و آموزش نداریم. یه عده داخل استخر بودن گفتم پس اینا دارند چکار می کنند اینجا؟ بهم گفتن اینا دارند برای مسابقات آماده میشن. گفتم خوب بذارید منم برم از اینها یاد میگیرم. گفتند ما پولشو ازت میگیریم 12 جلسه ولی تضمینی نداریم که شنا یاد بگیری یا نه! گفتم باشه (حالا همین اتفاقات و انجام اینکارها رو با آموزش های استاد مطابقت بدی کلی باور ازش بیرون میاد که جاش اینجا نیست)
آقا اونها همه حرفه ای و مشغول انجام انجام انواع حرکات نمایشی و من لرزون لرزون داشتم از لبه استخر وارد آب میشم. مربی ای که مربی تیم شنا بود میومد لابه لای کار خودش دو سه دقیقه بمن میگفت اینکار و بکن وسلام و میرفت پی کارش. ولی من سرشار از انگیزه بودم برای یادگیری و انجام دادنش. نه واهمه ای داشتم مسخره بشم نه اصلا کسی رو می دیدم اونجا! بعد دو سه جلسه که شناور شدن رو آب رو یاد گرفتم دیگه مربی فقط از بیرون میگفت اینجور دستتو بکش و اینکارو انجام بده! و دیگه کاریم نداشت درسته یا غلطه و من تو 10 جلسه با همون آموزش های دست و پا شکسته شنا یاد گرفتم و میتونستم برم تو قسمت عمیق شنا کنم و باز دو سه جلسه آخر رو نرفتم و شنا رو یاد گرفتم.
مرضیه جان شما هم مطمئنم با اراده ای که دارید خیلی زود موفق میشید که این مهارت زیبا رو به مهارت ها و توانائی هاتون اضافه کنید و اونوقت متوجه میشید که چقدر زندگی براتون با نشاط تر و لذت بخش تر میشه چون این خاصیته آبه. و میتونید موقع استراحت هم مثل استاد تو استخر خواسته هاتون رو تجسم کنید و لذتشو ببرید بخصوص وقتی که مثل من رو آب بی حرکت دراز کشیدید و دو تا کف دستتون رو زیر سرتون بعنوان متکا قرار دادید و به سقف استخر چشم دوختید و غرق احساس لذتبخش تجسم خواسته هاتون میشید. و میاد برای ما از لذت انجامش تعریف میکنید. میدونم آنروز خیلی نزدیک خواهد بود. بهترینها سهم دلتون باشه الهی. یا حق
اسدالله عزیز سلام دوباره
مرسی بابت کامنت پر و پیمونی که برام نوشتی. ممنونم بابت تک به تک کلماتی که برای تحسین کردن من استفاده کردی، هر کدومش مثل موشکی که سوخت هسته ای داره منو با خودش برد تو فضا :)
شما آلردی مدرک دکترای افتخاریتو توی سایت گرفتی با این همه دستاورد و پیشرفت هایی که داشتی. شاید باورت نشه ولی سوخت اون روزای قبل دفاع تزم، فقط و فقط از همین سایت و خوندن کامنت های بچه ها از جمله خود شما تامین میشد. از آیه هایی از قرآن که بهم قدرت میداد ( و این آیه ها توی کامنت هایی که بود که بچه ها در جواب سوال دوستای دیگه نوشته بودن، ولی چون من بهشون نیاز داشتم بهشون هدایت میشدم اونروزا خیلییییی زیاد). از دستاوردهای تک تک شماها انرژی میگرفتم و میشد سوخت حرکتم. ترس ها و اضطراب ها بود ولی کنارش همه پوینت های مثبت کامنت های سایت هم بود. ( و قطعا من استرس های شما رو در قالب انرژی مثبت میگرفتم:)
در مورد جلسات قانون آفرینش بشدت باهات موافقم، زمان کوتاه جلسات و همونطوری که گفتی فضای کلاس طورش خیلی به منم میچسبه.
چقدر با خاطراتت در مورد گواهی نامه و آموزش شنا همزاد پنداری کردم. و چقدر حرکاتت قابل تحسین و 100 درصد مطابق با قانون بوده. دمت گرم، واقعااااا چقدر بعضی وقتا هر کدوم از ما ناآگاهانه مطابق قانون عمل کردیم و نتایج راحت و شیک وارد زندگیمون شده. خوب فقط کافیه همین روش رو روی همه خواسته هامون پیاده کنیم.
اسدالله جان راستش امروز که رفته بودم شنا این لذت رو آب شناور بودن و زل زدن به سقف و تجسم خواسته هام رو تجربه کردم برای اولین بار در عمرم و چقدر به خودم گفتم کاش مرضیه زودتر از این حرفا تجربش میکردی. باورت میشه اون موقع که شناور بودم رو آب یه حسی بهم میگفت امروز یه نقطه آبی خوشگل هم دارم تو سایت، نیم ساعت بعدش اومدم و سایت رو چک کردمو و دیدم بله، اینم گیفت امروز من از طرف خدای بسیاااار بخشندمون.
دمت گرم که برام نوشتی، روزم عالیییی بود با کامنتت عالیییی تر شد، روزمو ساختییییی. از خدای بسیاااااار بخشندمون برات قلبی آروم و تنی سالم و لیست بلندبالایی از آرزوهای محقق شده میخوام.
سلام اسدالله عزیز!
امروز به معنی واقعی خلق کردن رو در ذهن دختر یازده ساله ام دیدم!
دیروز دیش ماهوارمون خراب شد و کلا برنامه ها قطع شدند و این درست شدنش پروسه ای بود که باید طی می شد و تقریبا یه هفته ای طول می کشید!(یا همسرم مقاومت میکنه یا اون کار داره،یا یه مسئله ای پیش میاد و…)
صبح همراه دخترم رفتیم باشگاه و بعد اومدن همون لحظه که یادش اومد که تلویزیون نیست تا کارتون مورد علاقه اش رو ببینه یعنی یه لحظه هم فکر نکرد و اجازه نخواست گفت میرم به بابا بگم بیاد تلویزیون رو درست کنه و من باااااااااااااور داشتم که به این زودی جواب نمیده این درخواستش هیچی نگفتم! چون هم پسرم نیست و هم من تلویزیون رو مثل سابق نمی بینم فقط یه شبکه ی مستند هست که دوسش دارم و می بینمش و اگه نباشه هم مشکلی نیست و بابای خونه هم خیلی وقت نداره و در کل باور داشتم که نمیشه ولی اون چون ترمزی نداشت بر این خواسته اش و براش امکان پذیر بود انجامش،بخدا همون لحظه ای که رفت و گفت یه دقیقه طول نکشید که اومد بالا و گفت مامان اون آقا میاد ماهوارمون رو درست کنه بابا زنگ زد گفت اتفاقا نزدیک خونتون هستم و اصلا باورم نشد که در یک لحظه خواست و انجام شد و چطوری بشه همسرم زود قبول کنه،زنگ بزنه،اون نزدیکه خونمون باشه و کار نداشته باشه دستش و…
همون آیه ی کن فیکون برام همون لحظه تداعی شد که به شرط باور و بدون هیچ محدودیت هایی که ذهن درستش میکنه خلاق بودن انسان نقش خودش رو انجام میده و پنج دقیقه ی بعد کل سیستم ماهواره و تلویزیون در کسری از ثانیه درست شد!
چقدر برام اثر بخش بود این نتیجه که اگه مثل بچه ها باور داشته باشیم که میشه و بدون هیچ ترمزی پامون رو از روش برداریم همه چیز خوب و عالی پیش میره و هر خواسته ای در مسیر درست و زمان درستش امکان پذیره!
ممنون از وجوده ارزشمندتون که آگاهی نابتون رو در اختیار ما گذاشتید که ایمان بیاریم که ما خالق زندگی خودمون هستیم.
و از خدا میخوام درک بیشتر و بهتر این جمله رو در لحظه لحظه ی زندگیمون بهمون اعطا کنه.
سلام و درود خداوند بر شما دوست عزیز
جالبه دختر منم 11 سالشه و همسن دختر شماست! ممنونم از تجربه قشنگی که داشتید و با قانون برای خودتون مطابقتش دادید و باوره درستی که داشتید رو تقویت کردید. این کاریه که باید هنگام یادگیری هر آموزش و آگاهی ای در زندگیمان انجامش بدیم تا تکاملمان برای قوی کردن باورهایمان طی بشه.
امروز زیاد خاطره گفتم! سهم شما هم یه خاطره که باز باورهامون قوی تر بشه. همسر من یه برادر زاده داره که تو فامیل مشهوره به گوشی بر نداشتن و گوشی جواب ندادن. آدم ریلکس و آسانگیر و بشاشیه.
یکی دو ماه پیش یه کاری پیش اومد که نیاز به گرفتن جواب فوری بود. من به خانمم گفتم زنگ بزن به برادر زاده ات این سوال و ازش بپرس ببینیم شرایط چجوره؟ از اون خنده های معنا دار کرد و گفت چقدر تو دلت خوشه!!! من الان زنگ بزنم هفته دیگه میگه کاری داشتی؟!
با خنده بهش گفتم اون تماسهای شمان. این تماس فرق میکنه چون گفتم زنگ بزنی!!! بعدش گفتم شرط میبندم الان گوشی دستشه و زنگ بزنی همین الان جواب میده. آقا این تحریک کردن من جواب داد و واسه رو کم کنی شمارش رو گرفت و گذاشت رو بلندگو. باور کن سه تا بوق نخورد گوشیشو جواب داد و هر دومون زدیم زیر خنده گفتم مگه نمی دونی من علم غیب دارم. و بعدش همسرم ماجرا رو براش تعریف کرد و گفت بهش که تو عمرت یبار گوشی منو جواب ندادی الان که اسداله گفت شرط میبندم جواب میده جواب دادی!
این موضوع رو گفتم که اینو بگم که پیش فرض های ذهنی ما سبب میشه که مقاومت و ترمز داشته باشیم راجع به تجربیات مشابه. در حالی که فراموش میکنیم که بابا اون تجربه ناخوشایند گذشته، مال فرکانس قبل من بوده، وقتی که من دارم تغییر میکنم حتی نسبت به یک لحظه پیشم! پس لاجرم نتایجمم تغییر میکنه. این قدر با تجربیات بد گذشته اتفاقات پیش رو رو پیش بینی نکنیم. و این مقاومت ها در بچه ها بدلیل نداشتن این مقاومت ها و نزدیکی به انرژی منبع و هماهنگی با ذات درونیشان کمتر است. به همین دلیل راحتتر خواسته هایشان اجابت و دریافت میشه.
روی ماه دختر گلتون رو جای من ببوسید و براتون در این مسیر زیبا بهترینها رو آرزو میکنم دوست عزیز. یا حق
سلام به شما دوست عزیزم
من سه چهار سالی هست که توسایتم وامروز به این درک وباور رسیدم که خودم خالق زندگیم هستم چون توروابط خیلی ضربه خوردم وخداهدایتم کرد به جلسه 3قدم 4 درمورد تجسم که استاد میگفت من این حرفا رو نمیزنم که به شما انگیزه بدم نه..قانون جهان اینه که مابا افکارمون زندگیمونو خلق میکنیم و من باتمام وجودم درکش کردم و دست کشیدم از تقلا کردن وزور زدن باهمسرم که شما باید تغییر کنی وفهمیدم که هرکسی فرکانس مجزا داره ومن دسترسی به فرکانس های ایشون ندارم که دست کاری کنم فقط دسترسی به فرکانس های خودم دارم وچقدرررر حالم عالی شد واین کامنت شما مهرتاییدبود براین باور و حال خوبم
ممنونم از شما دوست عزیز موفق باشید
به نام خداوند جهان آفرین که هر چه خیرو خوبی داریم از اوست
سلام و عرض ارادت فراوان
(وَ مَنْ جٰاهَدَ فَاِنَّمٰا یُجاهِدُ لِنَفْسِهٓ)
کسی که بکوشد فقط به سود خودش می کوشد
اِنَّ الله لَغَنِیُّ عَنِ العٰالَمین
قطعا خداوند از جهانیان بی نیاز است
(سوره عنکبوت آیه 6)
هر کس تلاش کند نتیجه زحمات خود را خواهد گرفت هم در این دنیا وهم در آخرت چرا که ما فقط خالق زندگی خودمان هستیم چقدر این حرفها که منبع محکمی مثل قرآن دارند بار سنگینی از دوشم به زمین گذاشت همیشه فکر میکردم در آخرت باید پاسخگوی اشتباهات فرزندانم باشم چرا که این باور را داشتم که ما به عنوان پدر و مادر مسئولیم ولی الان فهمیدم که من فقط باید روی خودم کار کنم و ارزشهای خودم رو بالا ببرم و الگوی خیلی خوبی برای فرزندانم باشم بعدش که اونها چطور زندگیشون رو خلق میکنن و در چه مداری قرار میگیرن فقط به عهده خودشونه چقدر با این طرز تفکر، فکر آدم راحت میشه چقدر آرام میشه چقدر از عذاب وجدانها که از گذشته بابت نزدیکانمون داشتیم از دلسوزیهای بی مورد که فقط خودمون رو اذیت کرد کم میشه خدایا صد هزار مرتبه شکرت برای این عدالت بینظیرت چقدر قوانین واضح و شفاف گفته شده و با عمل کردن به این قوانین میشه در آرامش کامل بود فقط نعمت ها رو دریافت کرد ونگران چیزی نبود
استاد عزیزم نمیدونم چقدر عزیز کرده خداوند هستید که شما رو انتخاب کرده تا انقدر کتابش رو شیرین و رسا برامون روشن کنید آیاتی که من خودم شاید ده ها بار خوندم ولی با بیان شما هر روز بیشتر عاشق این کتاب میشم ازتون واقعا با تمام وجودم قدر دانی میکنم
موفق و پاینده باشید
به نام خدای مهربان
سلام عرض میکنم خدمت استاد گرامی ، خانم شایسته عزیز و دوستان ارزشمندم در این مکان توحیدی
خدارو شکر میکنم بابت اینکه بهم فرصت داد در مدار شنیدن این فایل ارزشمند قرار بگیرم
طبق تمرین این فایل میخوام تجربه خودم از میزان جهالتم در مورد تغییر دیگران رو اینجا بنویسم و ردپایی باشه برای خودم برای موقعی که خدا باز به این کامنت هدایتم میکنه تا ببینم چقدر تغیر کردم
در کل شخصیتم جوریه که کلا از هیچ کس هیچ توقع و انتظاری ندارم و تا جایی هم که حواسم باشه در زندگی و امورات هیچ کس دخالتی نمیکنم جز یک نفر که همسرم باشن
یکی از موارد ایشون که مدتهای زیادیه که روی اعصابم هست اینستاگرام و میزان استفاده از این برنامه توسط همسرم هست ، و امروز میخوام این ردپا رو برای خودم بذارم تا هر بار بهم یادآوری بشه از چه راههایی که رفتم و چه انرژی هایی که برای تغییر شخص دیگری صرف کردم و هیچ نتیجه ای نداد
بعد از استفاده از چندین روش مثل زبان خوش ، زبان ناخوش ، زور ، تهدید ، نصیحت کردنهایی مثل : سرتو از زندگی بقیه بکش بیرون ، زندگی مردم به ما ربطی نداره ، انقدر مقایسه نکن و …
توی آخرین تلاشم و نقشه جدیدم برای منع کردن ایشون از اینستاگرام ، اومدم و خودم اینستاگرام دار شدم که بهش بفهمونم چیز خوبی نیست ، خلاصه که چند ماه گذشت و یه روز به خودم اومدم دیدم کلی از وقتم صرف دیدن چیزای بی ارزش و مسخره بازی و کلی ورودی های سمی میشه که هیچ سودی برای من نداره ، و توی این شرایط هم هر موقع به همسرم میگفتم که اینستاگرام رو بذار کنار دیگه جوابش این شده بود که خودت چرا استفاده میکنی
و زمان اجرای نقشه فرا رسیده بود ، یه بار که بهم گفت خودتم داری استفاده میکنی و تازه خیلی هم داری حال میکنی ، بهش پیشنهاد دادم که خوب بیا با هم بذاریمش کنار و بعد از چند روز مذاکره قبول کرد ، پس تا الان فقط برای آخرین نقشه ام کلی زمان و انرژی صرف کرده بودم ، و زمانی که با هم این برنامه رو کنار گذاشتیم ،هرچند که هیچ وقت با اینستاگرام ارتباط برقرار نکردم و وابسته نشدم ، ولی باید انرژی زیادی صرف میکردم که نشون بدم کنار گذاشتنش کار سختی بود
این چهار خط کامنت خلاصه انرژی گذاشتن من در فقط یکسال و فقط برای تغیر یک مورد از ده ها موردی بود که میخواستم توی همسرم تغییر بدم ، و طبق قانون هیچگاه هیچ کدوم از مواردی که من خواستم توی ایشون تغییر بدم به نتیجه نرسید ،
استاد جان شما بارها و بارها با سند و مدرک در مورد ناتوانی ما در تغیر دیگران صحبت کردید اما کو گوش شنوا ، من اعتراف میکنم که همیشه تلاش کردم همسرم رو تغییر بدم و از زمانی که افتخار شاگردی شما رو دارم ، هر موقع به این بحث برخورد کردم ، چه در دوره دوازده قدم و چه در فایلهای دانلودی ، یه جوری برای خودم توجیه آوردم که نه این فرق میکنه ، همسرم چون روی زندگی من تاثیر مستقیم داره من حتما باید تغیرش بدم ، ولی دریغ از کوچکترین موفقیت در تغیر ایشون ، و با اینکار فقط و فقط به قول شما یه سیاهچاله بزرگ برای دفن انرژی و زمان خودم درست کردم ،
استاد جان ، واقعا کلمه استاد برای شما کمه ، باید بگم استاد به توان هزار ، چون یه استاد معمولی نمیتونه انقدر به این حجم از مباحث مسلط باشه و انقدر خوب پاشنه آشیل های اکثریت جامعه رو بشناسه و انقدر موشکافانه و با سند و مدرک در موردشون صحبت کنه ، سپاسگذارم استاد عزیزم بابت آموزشهای نابی که در اختیار ما قرار میدید
از خدا میخوام که کمکم کنه که این پاشنه آشیل اساسی رو از وجود خودم پاک کنم و بیشتر از این انرژی خودمو صرف تغیر دیگران ( حتی یک نفر – حتی نزدیکترین نفر ) نکنم و تنها و تنها روی تغیر خودم کار کنم که همین کار باعث تغیر دنیای پیرامون من میشه
خدایا شکرت بابت هدایت شدنم به فایل غنی و ارزشمند
به نام خداوند بخشنده ومهربان
سلام به استاد عزیزم سلام به خانم شایسته نازنین
عزیز دل تمام بچه های سایت
جالبه استاد در بین صحبتهایتان به این آیه(آیه 80 و81 سوره نمل)رسیدید ونمیدانید چه حالی به من دست داد
تو نمی توانی سخن حق را به مردگان بشنوانی ونمیتوانی که کران را ،وقتی از تو روی می گردانند و به تو پشت می کنند به دعوت خود شنوا سازی
وتو نمیتوانی کوران وکوردلان را راهنمایی کنی وآنها را از گمراهیشان به راه راست آوری. تو فقط می توانی سخن حق را به کسانی بشنوانی که به آیات ما ایمان دارند وتسلیم خدا هستند .
استاد جان روزی که فایل جدید قسمت 1 روی سایت آمد صبح زود فایل را خانه دانلود کردم تا سر کار بتوانم فایل را گوش بدهم فقط بنر فایل را دیدم که موضوع آن درباره تغییر بود
صبح که سر کار رسیدم اولین کار این بود که قرآن را باز کردم وجالبه سوره نمل واین آیه ها برایم آمد گفتم ببین چه همزمانی جالبی که این آیه ها با موضوع فایل دارند وامشب وقتی قسمت 2 را گوش میدادم این آیه ها را شما برایمان خواندید
استاد نمیدانم با چه زبانی از شما ومریم جان تشکر کنم
همانطور که گفتید در هیچ مسجدی در هیچ جای دیگری به اندازه این سایت الهی صحبت از خدا ،توحید، توکل وایمان نیست از یه طرف سخنان شما واز یه طرف دیگه کامنت بچه های سایت تمام وتمام معنویت است روح انسان را به پرواز در می آورد وچه زیبا قلبهایمان در این کعبه الهی به هم پیوند خورده از نتایج هم شاد میشویم همدیگر را تحسین میکنیم بدون هیچ حسادتی بدون هیچ غرضی، همه عاشق هم هستیم وفرکانس این عشق ومحبت فرسنگها مسیر را طی میکند وبه قلب همه ما می نشیند مهم نیست کجای ایرانیم مهم نیست کجای جهانیم اینجا فاصله ها معنی ندارد اینجا همش عشق هست وعشق
واما موضوع فایل
آیا من میتوانم زندگی دیگران را تغییر بدهم ؟
استاد جان زمانی من خیلی تلاش میکردم تا این آگاهی ها را به دیگران هم بگویم به خصوص همسر ودخترم ، اما هر چه بیشتر تلاش کردم کمتر نتیجه داد ومن دیگه بی خیال شدم
وجالبه در زمان مناسب خود دخترم به ورود به سایت علاقه نشان داد و وارد سایت شد
همسرم هم هر زمان که آماده باشد ودر فرکانس این آگاهی ها باشد خودش این آگاهیها را دریافت میکند
در مورد دلسوزی نابه جای والدین خیلی مثالها دارم افراد زیادی را دیدم که با حمایتهای زیادی که از فرزندانشان کردند باعث مشکلات بیشتری شدند و چقدر برای خودشان ناراحتی وغم وغصه ایجاد کردند
مادری را میشناسم که برای پسر معتادش همه کار کرد دلسوزی بیش از حد ،خرج پسرش را میدهد چندین بار هزینه کرد تا پسرش ترک کند ولی نهایتا برای خودش ناراحتی ،مریضی وکلی بدهی داشت وپسرش هم چنان به کارهایش ادامه میدهد از مادرش توقع های بیشتر وبیشتر دارد
خداوند هر لحظه ما را هدایت میکند وراه درست را نشانمان می دهد اگر ما در مسیر درست باشیم و نشانه ها را درک کنیم میتوانیم راه درست زندگی کردن را پیدا کنیم
ممنونم استاددعزیزم برای تمام آگاهیها
ممنونم مریم جان که پیشنهاد این فایل را دادید
خدایا شکرت که مرا در مسیر شنیدن این آگاهی ها قرار دادی
خدایا شکرت که عضو این خانه ی الهی هستم
به نام خداوند رب العالمین
سلام و درود فراوان به همه عزیزان
خدایا شکرت برای این همه آگاهی و شناخت
چقدر اطلاعات مفید و تأثیر گذاری ،،خدایا شکرت
واقعاً تحسین برانگیز است این همه سخنان زیبا و فوقالعاده استاد عزیز
چقدر در طول زندگی از این اشتباهات داشتم و چه فشار هایی رو بخاطر دیگران به خودم وارد کردم
سالهای قبل که مثلاً داشتم روی خودم کار میکردم
چه تلاش های بیهوده کردم که اطرافیانم رو بیارم توی این مسیر و کلی زمان میذاشتم واسه توضیح دادن و آخرش هم مسخره من میکردن و باعث شد کلی از مسیر اصلی دور بشم و دلسرد شوم ،،
وبعد از یه مدت با کلی تجربه جدید مسیر رو شروع کردم و کاری به کسی نداشتم و الانم ندارم
وبا حال خوب ،اتفاقات خوب ،،موفقیتهای پی در پی در حرکتم و تلاشی برای تغییر دیگران ندارم،،
خدا رو شکر که مسیر واقعاً فوقالعاده است
من اینقدر آرامش دارم ،،واینقدر حالم خوبه ، که فکر میکنم همه حالشون خوبه ،، و هیچ مشکلی سر راهم قرار نمیگیره ،،خیلی اتفاقات خوب رو دارم بدست میارم
چه موفقیت هایی رو توی همین مدت زمان بدست آوردم که خدا میدونه ،،همش خوشی و شادی و سلامتی و سربلندی در تمام مراحل زندگیم
خدایا سپاسگزارم ازت برای این همه نعمت و فراوانی و سلامتی و موفقیت
خدا رو شکر که با آموزش هایی که آموختم از استاد
رفتارم بسیار ،،بسیار ،،عالیه با پسرم و همسرم
و خیلی خوب داره بزرگ میشه با کلی افکار درست
و من هیچ تلاشی برای تغییرش ندارم
خدایا شکرت ،،خدایا هزاران بار شکرت
موفق و پیروز و سربلند باشید