آیا من می توانم زندگی دیگران را تغییر دهم؟ | قسمت 2 - صفحه 22 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2024/12/abasmanesh.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2024-12-10 22:21:532024-12-11 22:35:54آیا من می توانم زندگی دیگران را تغییر دهم؟ | قسمت 2شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
بسم الله الرحمن الرحیم به نام خدایی که انقدر مهربونه که حتی در تبعیت کردن از خودش ما رو مختار قرار داد. مسیر رو مشخص کرد راه راست رو از راه ناراست مشخص کرد و هر کسی رو در هر راهی که خواست بره هم آزاد گذاشت هم مدد کرد
لا اکراه فی الدین قد تبین الرشد من الغی
در این دو فایل استاد بسیار عالی مسائلی را بیان کردند که در اثر دلسوزی امر به معروف نهی از منکر خیرخواهی یا هر چیز دیگری باهاش مواجه میشیم اگر که بخواهیم به زور انسانها رو به راهی که فکر میکنیم درسته هدایت کنیم
ان الله لا یغیر ما بقوم حتی یغیرو ما به انفسهم سوره رعد آیه 11
1 خودمون از مسیر خارج میشیم
2 به علت تمرکز گذاشتن روی مشکلات مشکلات بیشتری رو به زندگی خودمون دعوت میکنیم
3 مشرک میشیم چون فکر میکنیم دسترسی اون فرد به خدا کمتر از منه و من باید بیشتر تلاش کنم تا اونو به خدا نزدیک کنم
و4 که من تازه دیروز بهش پی بردم اینه که رابطه خودمون با آن فرد را خراب میکنیم چطور ؟، با امر و نهی کردن زیاد ،با نقش تو نمیدونی من میدونم رو برای دیگران بازی کردن ،با بزرگتری کردن برای بقیه، با سرزنش کردن زیاد .
پس اگه دوست داریم احترام خودمون حفظ بشه زندگی خودمون آروم و سامان بمونه اجازه بدیم به بقیه که خدا هدایتشون کنه اجازه بدیم تجربه کنند اجازه بدیم در میان تجربیاتشون رشد کنند اجازه بدیم مسئولیت کارهاشون رو بپذیرند اجازه بدیم خودشون درس بگیرن.
احترام خودمون رو حفظ کنیم و تا وقتی از ما نخواستن مشاوره ندهیم احساساتی نشویم و آگاهی هامون رو در زندگی خودمون به کار ببندیم اگر اهل عمل هستیم .
یه انسان با تجربه میگفت به بچههاتون پول بدین اجازه بدین خرید کنن حساب کتاب کنند اگه تو بچگی 50 تومن پول کم بیاره یا گم کنه این باعث میشه تو مقیاس کوچیک اشتباه کنه و در نتیجه درس بگیره و توی بزرگی 50 میلیون گم نکنه یا کم نیاره
خدایا من هر لحظه به هر خیری از تو برسه محتاجم خدایا به جز تو هیچ کسی را ندارم دست تو بالاترین دستهاست قدرت تو بالاترین قدرتهاست یا رب العالمین اهدنا الصراط المستقیم . هر لحظه ما رو تو مسیر درست تو مسیر آرامش تو مسیر خودت نگهدار کمکم کن که به تو بسپارم همه کارهام را
ظرفم را برای بودن با خودت بزرگتر کن
به نام خداوند بخشنده مهربان، خداوند هدایتگر من و همه دوستان به شرط باور قلبی به خودش
استاد جان در مورد این قسمت از این فایل باید بگم واقعا یه سری چیزها بازمواسمروشن شد،
اول اینکه همونطور که خودتون هم گفتید در دین هیچاجباری نیست، در مسیر درست رفتن هیچ اجباری نیست ولی تو ادیان ، امروزه میخوان همه رو به زور ببرن بهشت واز اسم دین و خدا و پیامبر دارن سواستفاده میکنن که اصلا درست نیست وهرکس حق انتخاب داره، بعدشم اون چیزی که کسانی که خودشون رو سران مذهبی مخصوصا کشور ما میدونن ومیگن که یک درصد هم با گفته های خدا تو قرآن برابری نمیکنه و نباید این خزعبالت رو به خورد بقیه بدن ، و الان جهان داره به سمتی پیش میره که آگاهی ها بیشتر در دسترسه و همه میتونن بهتر مسیر رسیدن به خدا رو درک کنن حالا اونهایی که نمیخوان بیدار شن خودشون میدونن
دوماینکه هرکس مسئول اعمال خودشه هیچ کس رو در دنیای پس از مرگ بخاطر گناه یا مسیر اشتباه نزدیکانش یا اقوامش مواخذه نمیکنن ، پس این هم موردی بود که واسه خودم روشن و قسمت روشن ترش این بود که اگه پدر یا مادرت عبادت خدارو نکردن تو مسئول نیستی ؛ استاد جان این واقعا واسه من سوال بود چون بارها و بارها شنیده بودم که اگه پدر یا مادرت نماز نخونده دارن پسر بزرگتر باید نمازهای اون های رو بجا بیاره ، اون اوایل انقدر ناراحت میشدم و بدم میومد که باید این کارو بکنم و رفته رفته این باور کمرنگ شد و الان شما جواب سوال منو دادید و خداروشکر از فکر این سوال البته که سالهاست بهش فکر نمیکنم ولی شما جوابشو بهم دادید؛
سوم اینکه اگه فرزندی کار بدی کرد مسیر اشتباهی رفت خدا به پدر و مادرش لعنت نمیفرسته یا برعکسش اگه کسی کار خوبی انجام داد کمکی انجام داد خدا بیامرز واسه پدر و مادر تاثیری نداره و هرکسی نتیجه اعمال خودشو میگیره
چهارم اینکه حتی خود خدا هم برای تغییر بنده هاش دخالت نمیکنه و وارد عمل نمیشه ، اگه کسی آماده باشه در مسیر هدایت قرار میگیره، به زور چیزی رو به کسی تفهیمنمیکنه ، واصلا نیازی نیست ما بخوایم بفهمیم خدا چطور میخواد مارو تو مسیر قراربده یا چطور کارمون رو راه بندازه یا بهمون نعمت و ثروت بده، به موقعش بهمون گفته میشه
در واقع خدا به پیامبر هم این وظیفه رو محول نکرده که برو مردم روبه مسیر درست هدایت کن پیامبر کارش ابلاغ پیامبوده و همین و بس حتی اونجایی که از روی احساس کاری کرده یا درخواستی داشته خدا صراحتا گفته جاهل نباش
پنجم اینکه هرکسی کار خوبی کنه خیرش به خودش میرسه هرکس کار بدی کنه شرش به خودش میرسه و نگران چیزی نباشیم
استاد جان کاش تو دوران مدرسه تو دانشگاه به جای مسائل انحرافی و حاشیه از این صحبت ها میشد از این آگاهی ها بهمون میگفتن ولی بازم خدارشکر حداقل خودمو میگم تو مسیر شنیدن و انشالله درمسیر عمل کردن به این آگاهی ها قرار گرفتم و تا جایی که بتونم سعی میکنم بر طبق قانون تکامل این موارد رو رعایت کنم
خیلی دوستون دارم ودوست دارم بیام امریکا از نزدیکببینمتون
سلام خدمت استاد گرامی و خانم شایسته عزیز
وای خدای من چقدر آسوده شدم که با بقیه بحث نکنم و به بقیه برای متقاعد کردن آنها تلاش نمی کنم بسیار راحت شدم فقط بسیار فوکوس کردم روی خودم و تغییر باورهای خودم . من در محیط کار اوایل که کربوهیدرات را ترک کردم برای بقیه افراد توضیح میدادم و منو تمسخر می کردن الان حدود یکساله که اندام بسیار ایده آل دارم و 13 کیلو کم کردم همین افراد اومدن میگویند چه کاری کردم که خوش هیکل شدم و همان آموزه های استاد که میگه خداوند با صابران هست باید صبر کنیم تا نتیجه بگیریم و دیگران نتایج ما را ببینن. از خداوند بسیار شاکرم که با استاد عزیزم آشنا شدم .
بسمالله الرحمن الرحیم
سلام استاد عزیز
چقدر من از این نمونه ها دیدم
خواهر زاده همسرم دو سال پیش به علت اعتیاد شدید همسرم درگیرش شد و همش کار زندگی خودمون ول کرده بود تا اون خوب بشه همش اگه باری میبرد یا معامله ای میکرد نصفش میداد اون
بارها من بهش گفتم تو نمی تونی تغییرش بدی مگه خودش بخواد شکر خدا یک ساله با همسرم دشمن هست ترک نکرد همسرم بی خودی این همه حرس خورد بیکار شد میگفت ولش نمیکنم تا خوب بشه…
نمونه دیگه خواهرم یک ساله جدا شده از همسرش هممون درگیر کرد تا آشتی کنن چقدر مادرم خواهرم و برادرهام درگیر کرد پا در میانی کردن هیچی نشد جدا شدن
نمونه دیگه مادرم چقدر دلسوزی میکنه صدها بار دیدم و میبینم غذای خودشو میده بچه هاش یا عروسش خودشو کوچک میکنه همش غذا بهشون میده بچهشون تر و خشک میکنه ولی عروسش بی اعتنایی میکنه میره تفریح یک بار به مادرم احترام نمیزاره….
انگار مادرم وظیفه اش هست هر چه میگم مادر من خودتو سبک نکن به خودت احترام بزار اون کار خودشو میکنه عقاید خودشو داره
برای همین من این فایل باید زیاد گوش بدم
که ما از تغییر دیگران ناتوانیم حتی خانواده خودمون
همسرم اخباریه بشدت هزار بار بگی نبین خوب نیست اون کار خودشو میکنه
اعتقادی به این حرفها نداره
خدا رو شکر من خودم مقاومت زیادی ندارم حرفهای استاد و با جون و دل گوش میدم و عمل میکنم دو سه سالی هست تلویزیون روشن نمیکنم کاری با بقیه ندارم
زیاد تو جمع نمیرم
پای درد دل دیگران نمیشینم سعی خودمو میکنم
در پناه خداوند باشید
راستش اومدم توی سایت تا بعد از چندوقت سریال سفربه دورامریکا ببینم ولی دیدم این فایل روی سایت اومده. هرچند که چندروز پیش دیده بودم که قسمت یکمش هم روی سایت هست ولی توجهی نکردم ولی بخاطر مسئله ای که در ادامه تعریف میکنم، حس کردم به شنیدن این اگاهی ها نیاز دارم.
ماجرا از این قراره که خواهر من با اینکه یه شهر دیگه ست ولی دائم ذهن و افکارش داره اینجا و ادمهای این شهر میگرده. دائم توی گذشته غلت میزنه و این یکی دوهفته اخیر دائم به من زنگ میزنه و درد و دلهای به شددددددت تکراری میکنه. گله و شکایت هاش از پدرم، از همسرِ پدرم، از اعتماد بنفس پایینش، از زمین و اسمون و خلاصه..
با اینکه درحال حاضر من کسی هستم که دارم با پدرم و خانمش زندگی میکنم ولی اون با اینکه از اینجا دوره، بیشتر از من توی این خونه و کنار این ادمها حضور داره. هرموقع زنگ میزنه اونقدر عصبی میشم ازش که حد نداره و دلم میخواد تلفن رو روش قطع کنم یا کلا جواب ندم
هعی زنگ میزنه و سر موضوع های تکراری ازم مشورت میگیره و من سعی میکنم بهش مشورت بدم. یه سری چیزهارو میگه اره حق باتوعه ولی سر یه چیزا که کم هم هستن، مخالفت میکنه با نظرم ولی بحث سر اون حرفایی از من هست که تاییدشون میکنه ولی دقیقااااا بعد از قطع کردن تلفن، باز میره و کار خودشو میکنه
چندبار طوری که ناراحت نشه گفتم که دائم داری چیزهای تکراری رو بیان میکنی و اینقد برای من تعریف نکن و تو که کار خودتو میکنی
ولی…
خلاصه هر موقع بعد از قطع کردن تلفن از تماس بعدیش میترسم چون احساس خستگی میکنم از دستش
چقدر احساس ضعف کردم که نمیتونم تلفنهاشو جواب ندم. چقدر احساس ضعف کردم از اینکه حرفاش برام مهمه و نکنه فکر کنه چقدر بیمعرفتم؛ چقدر خواهر بدیم. چقدر ضعیفم از اینکه میترسم اگر من هم نباشم که ب حرفاش گوش بدم، اون احساس تنهایی بکنه. و با تمااااام وجود دلم میخواد که بهش کمک کنم. البته این خواستن بیش از حدم بیشتر برای خواهرزادمه
خواهرزادم 4 ماهشه و من به شدت عاشقشم و از دست خواهرم به شدت عصبانی میشم وقتی قبل از حاملگیش بهش گفتم اول خودتو درمان کن و تروما هاتو رفع کن و بعد بچه بیار. و الان به شددددددددددددت میترسم از اسیبهایی که ممکنه به بچه ش بزنه. دیشب نشستمو کلی گریه کردم برای ترس از اینکه چقدر بچه خواهرم ممکنه بخاطر این جهل و سهل انگاری خواهرم از اینکه روی خودش کار کنه، اسیب ببینه و بارها و بارها از خدا خواستم که از خواهرزادم مراقبت کنه. سعی کردم توی ذهنم بارها مرور کنم که خدا حافظ اون بچه خواهد بود ولی بازهم نجواها میومدن که..
دلم میخواست به خواهرم بگم با این سهل انگاری و نشخوارهای ذهنی زیادت داری به این بچه اسیب میزنی ولی گفتم اینطوری احساس گناه میگیره و خودمو کنترل کردم
ولی حالا با شنیدن این اگاهی ها احساس یه مقدار بهتری دارم. هرچند که هنوزم از خواهرم احساس عصبانیتم میکنم که اینقدر هعی زنگ میزنه و هعی یه مسئله شو بارها و بارها تکرار میکنه و ازم میپرسه که چیکار کنمو بعد وقتی بهش میگم، باز میره کار خودشو میکنه
شاید یهویی توانایی اینو کسب نکردم که کلا به تماسهاش جواب ندم ولی به خودم یه قول دادم: اینکه اگر زنگ زد، حتیییی یک کلمه هم بهش نگم که چیکار کنه و چیکار نکنه. دلسوزی نکنمو از سر دلسوزی بخوام بهش راه و چاه بدمو اینطوری انرژی خودمو هدر بدم. فعلن فقط به عنوانیک شنونده ب حرفاش گوش بدم و سعی کنم از حرفاش چیزی یاد بگیرمو اون نصیحت هایی که میخوام توی گوشِ اون بخونمو با خودم توی ذهنم مرور کنمو سعی کنم توی عمل اجرایی شون کنم
راستش این مسئله که گفتید بزارید بچه هاتون مسئولیت خطاهاشون رو به عهده بگیرن و هرگز بهشون کمک نکنید چون اینطوری دارید بهشون لطف میکنید و یه ادم مسئولیت پذیر بار میارینشون؛ احساس بهتری بهم دست داد نسبت به اینکه من نمیتونم از خواهر زادم محافظت کنمو خوده خواهرزادم مسئول زندگی خودشه
یاد گرفتم حتی خواهرمم نمیتونه ازش مراقبت کنه اگر خوده بچه نخواد
و واقعاااااا برام پذیرش این مسئله سخته که قراره ” هیچ کمکی” نکنم و بعد برچسبهایی از جمله: بیمعرفت، نامرد، و.. رو بشنوم..!
ولی میدونم که باید بیشتر راجه بهش فکر کنم چون من یک فاطمه ی قوی میخوام!
به نام الله یکتا
سوره معارج
11
یُبَصَّرُونَهُمْ ۚ یَوَدُّ الْمُجْرِمُ لَوْ یَفْتَدِی مِنْ عَذَابِ یَوْمِئِذٍ بِبَنِیهِ ﴿١١﴾
آنان را نشانشان می دهند و گنهکار آرزو می کند که ای کاش می توانست فرزندانش را در برابر عذاب آن روز فدیه و عوض دهد! (11)
12
وَصَاحِبَتِهِ وَأَخِیهِ ﴿١٢﴾
و نیز همسر و برادرش را (12)
13
وَفَصِیلَتِهِ الَّتِی تُؤْوِیهِ ﴿١٣﴾
و قبیله و قومش را که [در دنیا] به او پناه می دادند، (13)
14
وَمَنْ فِی الْأَرْضِ جَمِیعًا ثُمَّ یُنْجِیهِ ﴿١4﴾
و نیز همه کسانی را که در روی زمین اند تا [این فدیه و عوض] او را [از عذاب آن روز] نجات دهد! (14)
15
کَلَّا ۖ إِنَّهَا لَظَىٰ ﴿١5﴾
این چنین نیست همانا آتش زبانه می کشد، (15)
16
نَزَّاعَهً لِلشَّوَىٰ ﴿١6﴾
در حالی که دست و پا و پوست سر را بر می کند!! (16)
17
تَدْعُو مَنْ أَدْبَرَ وَتَوَلَّىٰ ﴿١٧﴾
هر که را به حق پشت کرده واز دعوت حق روی گردانده، می طلبد، (17)
وقتی این آیه ها رو میخونم نفسم بند میاد و بیشتر درک میکنم که من چقدر تنهام و هیچ شفاعت کننده ای ندارم
منی که در این دنیا حاضرم جون خودم رو برای دختر 5 ساله ام بدم چی میشه و چه عذابی هست که در آخرت حاضر میشم اون رو به آتش بدم تا منو از عذاب رها کنن!!؟؟؟
واقعا از خداوند میخوام که منو به راه راست هدایت کنه و منو ببخشه و کمکم کنه بتونم درک کنم که من هیچ تاثیری در زندگی هیچ کس حتی خانواده ام ندارم و کمکم کنه بتونم توحیدی عمل کنم و مشرک نباشم و بندگی کنم و تسلیم باشم و از شکرگذاران باشم
اینا رو برای خودم نوشتم و ممنونم بابت کامنت زیبایی که نوشتی
سلام استاد عزیزم لباسی که پوشیدید با این رنگ بندی زیبا و خطوطش من را یاد لباسهای بومی و محلی میاندازد نمیدانم در لباسهای چه قومی این نوع رنگ بندی زیبا را دیدهام اما لحظه اولی که لباس شما را دیدم احساس کردم که این یک لباس بومی است و حس صمیمیتر و دوستانهایتری هم دارد. حالت رنگ بندی زیبای طبیعت را هم دارد که احتمالاً بومیها هم رنگ بندی لباسشان را از طبیعت برمیدارند.
به نام خدای مهربان و بخشنده ام که هر روز از در فضل و مهربانیش از خزانه ثروت الهیش برمن و زندگی و کسب و کارم پول و ثروت و شادی و عشق سرازیر میکند الهی شکرت سپاسگزارتم
سلام به استاد عشق و صفا و مهربانی و شادی و ثروت
سلام به مریم جانم که با هنر زیبای دستش این زیباییها رو این گنج طلای ناب رو برای ما به اشتراک میذاره تا ما هم مثل خودش لذت ببریم و ذهن رو عادت بدیم الهی شکرت
سلام به دوستان هممدارم که بهترینن و خدا رو بابتتون شکر مبکنم
این روز شمار تحول زندگی واقعا متحول میکند هم خوده انسان رو هم اتفاقات وشرایط رو
وقتی آرام آرام متحول میشیم تغییر میکنیم آرام میشویم کم کم افکار و باورها و رفتار و شخصیت تغییر میکند
خدا رو میشناسیم ایمان و اعتماد بهش میکنیم
و زندگی هر روز روانتر و روانتر میشود
و اگر این مسیر زیبا رو ادامه بدیم در مومنتوم مثبت قرار میگیریم و نتایج بوم بوم بوم از راه میرسند و معجزه پشته معجزه رخ میدهد
چون در مدارشون قرار میگیریم و خودمون رو لایق میدونیم
دنبال کردن و کامنت خوندن و نوشتن این روز شمار باعث میشه ببینیم در چه زمینه ای بهبود پیدا کردیم کجاها ایراد هنوز به کمی هست
خودمون رو بهتر میشناسیم
از دوستان ایده میگیریم و خیلی خیلی کمک مکند
و تاثیر مثبتی در زندگی دارد
خدابا من لایق هم صحبتی با تو رو دارم
خدایا کمک و هدایتم کن تا بتونم هر روز بهتر از روز دیگه بشم و هر روز سعی کنم یه قدم به سوی تو بردارم و به منبع وصل بشم
بی نهایت ممنون و سپاسگزارم از همه عزیزانی که کامنته منو میخونن
دوستتون دارم عزیرانم
به نام الله یکتا
بعد از شنیدن این فایلهای استاد و پذیرشش توسط من تصمیم گرفتم که دیگه کسی رو نصیحت نکنم و راهکار به کسی ندم و این بار سنگین مسئولیت خودشون رو گردن خود اطرافیان و دوستانم بذارم و به من هیچ ربطی نداره که چی براشون پیش میاد و دقیقا دو روز پیش بعد از این تصمیم چنان مهر تائیدی از جهان بَرش خورد که مطمئن شدم که باید قطعا ول کنم همه رو و بچسبم به خودم و خدای خودم
یه دوستی من دارم که خیلی مشتاق شنیدن این صحبت هاست و من همیشه راهنمائیش میکردم شاید ماه ها و شایدم سالها،خیلی وقتها از خودم زدم و به اون دادم وقت و انرژی و زمان و پول و…
و اتفاقا هر چی هم بیشتر از قوانین الهی بهش میگفتم و سوالهاش رو جواب میدادم اون مشتاق تر میشد و وقتی هم به حرفهای من عمل میکرد نتیجه میگرفت و هر وقت عمل نمیکرد بلا سرش میومد و به همین دلیل بیشتر وقتها در مورد هر موضوعی از من نظر میخواست و منم عالم دهر مینشستم و براش کارشناسی میکردم و هدایتش میکردم و بیشتر وقتها هم بعد از هدایت اون،احساسم بد میشد و میگفتم کاشکی تا این حد بهش نمیگفتم باید تکاملش رو طی کنه اما چون اون رو مشتاق میدیدم بیشتر و بیشتر بهش میگفتم،چند باری هم شده بود میدیدم ازش که حرفهای خودم رو به خودم میزنه و اتفاقا یه جاهایی هم مانع من میشد برای بعضی کارها و من باید ساعتها اون رو قانع میکردم که نیت مهمه و نه عمل،خلاصه تا اینکه دو روز پیش سر یه مساله بسیار کوچک و خیلی پیش پا افتاده بسیار پر توقع و با تکبر با من رفتار کرد و وقتی من بهم برخورد و محل رو ترک کردم زنگ زد و هر چی که از دهنش در اومد رو به من گفت و در نهایت بی شرمی یک عالمه بد و بیراه به قرآن و خدا و … گفت
من در لحظه خشکم زد،اصلا باورم نمیشد،کسی که اینقدر در ظاهر حرف از خدا و توحید و شرک میزد بدترین اهانت ها رو به خدا و قرآن کرد،مهر تائید اینکه من در تغییر دیگران ناتوانم پای اون صحبتها خورد تا من نتیجه شرکم رو ببینم و درسش رو بگیرم و از خداوند بخوام که منو ببخشه و کمکم کنه بتوانم تا آخر عمر زیپ دهنم رو بکشم و باور کنم که من هیچی نمیدونم و اگر ادعام اینکه میدونم بیام مسائل خودم رو حل کنم
خدا رو شکر که قبل از اینکه این مساله پیش بیاد فایلهای استاد رو دیدم وگرنه معلوم نبود بعدش چی میشد
خدایا شکرت
سلام و درود بر استاد عزیز و گرامی
استاد چقدر این فایل تاثیر گذاری بود چقدر من
از این قبیل تجربه ها داشتم..
استاد من ی برادری دارم ک 2 سال از من بزرگتره و اون درگیر مواد مخدر بود تا 5 سال پیش..
من یادمه چقدر برای اون دلسوزی میکردم و چندین بار اون رو بردم کمپ ترک اعتیاد ولی
هیچ تاثیری نداشت و از اونجایی که اون متاهل بود وقتی کمپ بود باید کارهای اون رو هم ب دوش میکشیدم و بعد از کمپ هم کلی
خودما درگیر اون میکردم ک یوقت دوباره دنبال
مواد نره و این عدم درک قانون ک شما نمیتوانی ب کسی کمک کنی تا وقتی اون خودش نخواد..اینی ک شما هزاران بار تو فایل ها گوشزد کردی و من درک نکردم.
چون خود من هم تو مسیر نبودم ک قانون رو درست درک کنم..
استاد پس از چندین و چند بار کمپ بردن برادرم آخرش کار بجایی رسید ک خودم از خودم خسته شدم و تنهاش گذاشتم بعد چند سال بعد ک دید کسی نیس ک دوباره بیاد و دستشا بگیره رفت کمپ و ترک کرد الانم نزدیک 5 ساله ک پاکه..
من چقدر اینجا قانون رو ب وضوح درک کردم
وب خودم گفتم
هادی تو نمیتونی ب کسی کمک کنی تا وقتی که خودش آماده باشه…
استاد چقدر این فایل ارزشمنده.
خداوکیلی اگه کسی ب همین یکی فایل گوش کنه و سعی کنه درک کنه و بهش عمل کنه زندگیش عالیه میشه..
استاد ازت سپاس گذارم امیدوارم همیشه سالم و سلامت باشی..
به نام خداوند بخشنده ومهربان
سلام به اساتید عزیزم ودوستان خوبم
آیا من می توانم زندگی دیگران را تغییر دهم؟؟؟؟
قسمت 2
لا اکراه فی الدین قد تبین الرشد ومن الغی
هیچ اجباری در دین نیست وراه درست از راه انحراف روشن ومشخص است
این باور اشتباه که ما میتونیم دیگران رو تغییر بدیم،خیلی بنیادین هست،بخصوص اینکه در سنین پایین تر هم تشویق میشدیم به اینکه به افکار وگفتار دیگرانی که صلاح ومصلحت زندگی وآینده روشن ما رو میدونستن،عمل کنیم،هم اینکه وظیفه مون بود که با افرادی که دیدگاه مذهبی مثل ما نداشتند،از زاویه دید خودمون قضاوت شون کنیم واین روند باعث شده که نا خودآگاه در هر شرایطی، علی رغم دانستن روش درست وقانون خداوند،در عملکردمون واحساسمون در هر لحظه هم خودمون وهم دیگران رو قضاوت کنیم
هرچند در حال حاضر بهتر از قبل عمل میکنم وتقریبا کاری به بقیه وعملکرد وگفتارشون ندارم وتقریبا سرم تو لاک خودم هست،ولی ریشه ای حل کردن این باور غلط برای تغییر دیگران بخصوص در مورد فرزندم نیاز به تمرکز بیشتر وشناخت بیشتر از خودم داره که کم کم متعهدانه تر از قبل حلش میکنم، چون هنوز حاشیه های این تمرکز وانرژی برای بقیه،باعث میشه از خودم دور بشم واون تمرکز لازم رو نداشته باشم
اینکه هرکسی که کار اشتباهی میکنه ،میدونه که اینکار رو داره انجام میده واشتباه هست،،دقیقا بر اساس قانون درسته،مثلا در مورد فرزندم ،کاملا رفتار وگفتار من رو وخط قرمز ها رو در شرایطی که باید رعایت کنه(وظایف درسی وارتباطی با دوستانش)،میدونه وحتی خیلی بهتر از من عمل میکنه وبازی رو خوب میدونه، ،،،کاملا آگاهه که من نسبت به باباش خیلی احساسی تر در شرایط مختلف باهاش کنار میام ودر لحظه به خودم قول میدم که دیگه بازی رو نمیبازم،ولی متاسفانه بازم تکرار میشه،،،یعنی قانون رو میدونم ولی در عملکردم باید خیلی بهتر باشم ،،،،
آگاهانه باید این هشدار جدی رو مدنظرم قرار بدم که علاوه بر اینکه ممکنه با عدم مواجه شدن با چالش های مختلف زندگیش با حضور من،ضعیف بار بیاد،،خیلی از مهارتهای اجتماعی وارتباطی که خودش در مسیر رشدش میتونه تجربه کنه که مسیر زیباتری در زندگیش ایجاد کنه رو با این بی توجهی وعدم آگاهی من از عواقبش، براحتی از دست میده
بهتره هر لحظه به خودم یادآوری کنم که هر فردی رو خداوند مختار آفریده،،فقط من میتونم بهش عواقب رفتارش رو یادآوری کنم ونگرانی خودم رو کاهش بدم وبه خودم عواقب تمرکزم رو بقیه وفراموش کردن خودم ،،،مسیر زیبایی که براحتی میتونه آرامش بیشتری وقتی رو خودم متمرکز هستم رو بهم هدیه بده،،،رو به خودم یادآوری کنم
نتایج خیلی خوب همین تمرکز کمی که روزانه ،،نسبت به تمرکزم روی بقیه،،،روی خودم دارم وبهم آرامش وبرکت ونعمت داده ببینم وآگاهانه بیشتر تجربه اش کنم
در اطرفیان افراد موفقی رو میبینم که خودشون با چالشهایی که مواجه شدن،حتی از کودکی،،،موفق تر از افرادی هستند که از کودکی ساپورت شدند توسط والدینشون وحتی الان در سن 50 سالگی هنوز در خانه والدین ووابسته به اونها زندگی میکنند واینهم عواقب عدم تجربه چالشهای زندگی وانعطاف بیشتر ناشی از اون ،،توسط این افراد هست
الان که شخصیت مستقل ورشد وتوانمندی بیشترم رو نسبت به دوستانم در حل چالشهای زندگی ام میبینم،،بهتر درک میکنم که این مسئولیت پذیری رو از کودکی مادرم از من وخواهر وبرادرهام انتظار داشت وگاهی ما شاکی میشدیم ولی الان خوشحالم وبهتر درک میکنم که ما انسانها در هر شرایطی توانایی حل مسائل زندگیمون رو داریم،،فقط عجولیم وناخودآگاه خودمون رو مقایسه میکنیم واین روند رشدمون رو کندتر میکنه، ،مگر اینکه آگاهانه موفقیتهامون در زمینه های مختلف رو با همین تضادهایی که تجربه کردیم به خودمون یادآوری کنیم
اینکه بارها با احساساتی عمل کردن واینکه خواستم تلاش کنم برای موفقیت پسرم علی رغم عدم تمایل خودش ،،،خودم رو توجیه کردم که بچه هست ومن وظیفه دارم مواظبش باشم،،، براحتی زمان رو برای تجربه خواسته های خودم وفرزندم از دست دادم
واینکه اصلا مهم نیست،،که چقدر از زمان وپول وارتباطاتمون هزینه میکنیم،،،اون درست نمیشه
وخودش باید مسئولیت وعواقب رفتارها وگفتارش رو بپذیره تا بعدا درست فکر کنه، قبل از هر اقدامی که میخاد انجام بده،،،رو بهتر درک میکنم وسعی میکنم بهتر عمل کنم ورها تر باشم
باید مواظب باشم وروی اصولم پافشاری کنم ونتایج بدنبال اون رو در نظر بگیرم
ومسئولیت زندگی بقیه رو بعهده نگیرم تا آرامشم هر لحظه دچار تزلزل نشه،،واز رشدشخصیت فرزندم لذت ببرم
با توجه به اینکه فرد حمایتگری هستم علاوه بر فرزندم گاهی برچسب بی معرفتی رو از دوستان وخانواده ام در راستای کمک بهشون، ،،اینکه از وقتم وانرژی ام وپولم هزینه کنم،،تا خواسته هاشون رو تجربه کنند،،با هدر رفتن انرژی وتمرکزم تجربه کردم والان بهتر از قبل عمل میکنم ،،ولی هنوز باید احساس لیاقت وعزت نفسم برای تجربه زندگی راحت وشادتر رو تقویت کنم
با اینکه به گفته استاد،به شکل سختش درس ها رو یاد گرفتم،ولی هنوز تو شرایط احساسی نمی تونم بهش عمل کنم،،بویژه در مورد فرزندم،وتقریبا در مورد سایر افراد آگاهانه مواظب اتلاف انرژی وتمرکزم بهتر از قبل هستم،ولی در مورد فرزندم باید بهتر از قبل باورهام رو تغییر بدم ورها کنم تا خودش هم از تجربه کردن تصمیمات خودش لذت ببره واحساس رهایی کنه
البته بیشتر افکار من وتجربیاتی که باشنیده هام دارم ترس ونگرانی ایجاد کرده که زمان میبره تغییر کنم،،وگرنه بارها توانایی واستقلال فرزندم در انجام امورات منزل،بویژه آشپزی وکیک پزی وخرد کردن نارگیل وآناناس رو دیدم وخودم متعجب شدم که با سرچ کردن داره تجربه اش میکنه ،ووقتی از سر کار میرسم من رو سورپرایز میکنه،،،وخیلی از ترسهای من در زمینه موفقیتش بی مورد هست وبا رها کردنش ،این ترس های واهی هم از بین میره وهم من وهم فرزندم آرامش بیشتری با تجربه خودمون خلق میکنیم
من مسئول اعمال خودم هستم
بقیه افراد هم مسئول اعمال خودشون هستند
واین عین عدالت خداونده
من باید باورهای مذهبی اشتباهم رو تغییر بدم،هر چند بهتر از قبل عمل میکنم،،ولی ریشه ای بودن این باورها، ،هر لحظه افکار وعملکردم رو تحت شعاع قرار میده که آگاهانه باید روش کار کنم وبتدریج تغییر کنم
آیه 11 سوره رعد
خداوند سرنوشت قومی رو تغییر نمیدهد مگر اینکه خودشون تغییر کنند
هر لحظه باید مد نظرمون باشه که ما باید خودمون وافکار وعملکردمون رو تغییر بدیم،،،تا آماده هدایت خداوند باشیم ولذت بیشتری از زندگیمون ببریم وخواسته هامون رو تجربه کنیم
اگر من به خودم سخت بگیرم آسان می شوم برای سختی ها ،،مثل سخت گرفتن مسیر تربیتی فرزندم
ووقتی به خودم آسان گیر هستم،آسان میشوم برای آسانی ها،،مثل مهارتهایی که تجربه کردم وکمتر از مقاومتهای دیگران وتجربه هاشون شنیدم وبیشتر رو موفقیتهای افراد وتجربه اون توسط خودم زوم کردم وبراحتی از خلق اون مهارت دارم لذت میبرم
اینکه ما بی نهایت آزادیم برای انتخاب مسیر مون
خیلی عادلانه هست واحساس رضایت بهمون میده
وبا تغییر خودمون بهتر درک میکنیم که خشک وتر باهم نمیسوزن، ،،چون اگر آماده باشیم ودر مسیر درست باشیم،قبل از هر اتفاقی از افراد وشرایطی که لازم هست جدا میشیم وبراحتی هدایت میشویم وتجربه دیگران هیچ ربطی به تجربه ما در شرایط ایجاد شده نداره