آیا من می توانم زندگی دیگران را تغییر دهم؟ | قسمت 2 - صفحه 7 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2024/12/abasmanesh.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2024-12-10 22:21:532024-12-11 22:35:54آیا من می توانم زندگی دیگران را تغییر دهم؟ | قسمت 2شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
هر آنچه دارم از آن خداست
سلام خدمت استاد عباس منش عزیزم و مریم خانم شایسته پر از انرژی و دوستان هم فرکانسیم انشالله که همیشه حالتون خوب و عالی ترین باشه
واقعا به قول یکی از دوستان این دوتا قابل بهشتی و به خصوص قسمت دوم که استاد با اینکه تجربه های خودمون کاملا این باور و قانون رو ثابت میکنه اومدن و با آیات قرآن با سند در مورد این باور قوی و ریشه ای صحبت کردند
البته که برای یکی مثل من واقعا پس گردنی های محکی لازم بود تا اینکه از این مسیر توی هر دوتا جهت متوجه بشوم
چه این ذهنیت که میخواستم خیلی ها از طریق من مسیر زندگیشون به اصطلاح من تغییر کنند و مسیر درست رو پیدا کنند چه آن زمانی که چندین نفر توی جاهای مختلفی از زندگی من سعی میکردن که من رو به مسیر درست از دید خودشون توی جنبه های مختلف هدایت کنند که من تقریبا اون مواقع هیچ وقت حرف گوش نکردم( البته بعضی ها واقعا اومده بودن از سمت خدا ) ولی من گوش نکردم و و چندین سال بعد با چوب خوردن از روزگار و از جهات دیگه متوجه شدم
و برعکسش هم که بارها بارها خواستم اطرافیان از خانواده بگیر تا دوستان و…. تغییر بدم و همیشه اون من بودم که بازنده بودم
و البته که الان خیلی خیلی بازم باید روی خودم کار تا اینکه توی عمل بتونم روی خودم کنترل داشته باشم و روزه سکوت بگیرم و از این باور ریشه و قوی استفاده کنم
وهمین لحظه از خدا میخوام که این مواقع هدایتم کنه و به راحترین شکل ممکن کمکم کنه که بتونم روی خودم و ذهنم کنترل داشته باشم
و آسانم کنه برای اسانی ها
برای هر دوتا مورد مثال های بسیاری دارم از خودم
که حتی یااوریشون هم من رو اذیت میکنه من که همیشه سعی میکنم مثال از خودم بزنم
ولی تصمیم مصمم گرفتم که با قدرتی که خدا به من میده و با هدایتی که از سمت خدا میشم این باور ریشه ای هم بتونم با قدرت روی خودم کار کنم تا نتایج عالی و پر از احساس خویش هر لحظه بیشتر توی زندگیم ببینم
یه دو سه روزی بود که احساسم خوب نبود و نمیدونستم چمه. حس میکردم افسردگی اومده سراغم، من توی چند ماه اخیر خیلی نتایج خوبی خصوصا از نظر مالی گرفتم چند روزی بود نتایج داشت افت میکرد و همینطور احساس و انرژیم هم داشت افت میکرد و نمیدونستم دلیلش چیه، دیشب از خدا هدایت خواستم و بهم الهام شد از دکمه ی نشانه ی من استفاده کنم و هدایت شدم به این فایل، قبلا گوشش داده بودم اما انسان فراموشکاره، با گوش دادن مجددش حالم به سرعت خوب شد، متوجه شدم دلیل عجله هام و تشویش هام باز برمیگرده به همین موضوع که فکر میکنم من میتونم زندگی بقیه رو تغییر بدم یا بقیه رو آگاه و بیدار کنم دوست دارمنتایج مالیم خیلی بزرگ بشه تا بقیه به این مسیر یعنی مسیر توحید و یکتاپرستی ایمان بیارن، از اینکه میبینم نزدیک ترین افراد زندگی ام مثلا همسرم خواهرم مادرم رفتار و اعمالشون به شرک آلوده اس اذیت میشم، نگران آینده شون هستم و چون دوسشون دارم و از طرفی وابستگی ها هست نمیتونم بی خیالشون بشم و این افکار تمرکزم رو گرفته بود، این موضوع پاشنه آشیل من هست با اینکه خیلی روش کار کردم اما یه کم که حواسم بهش نباشه مث علف هرز رشد میکنه و تمام فضای ذهنم رو اشغال میکنه. از بس نتایج زندگی امعالی شده و با گذشته فرق کرده، روابطم، حس و حالم نتایج مالیم که تا از مسیر خارج میشم سریع نشونه ها به وضوح خودشو نشون میده و خیلی زود برمیگردم به مسیر، این دفعه نیازی به بد شدننتایج بیرونی نبود قبل از اینکه نشونه های بد بیرونی پررنگ بشه از تغییر احساسم فهمیدم و خودمو نجات دادم وقتی همیشه احساس ات خوبه اگه از مسیرخارج بشی خیلی زود متوجه میشی، خدا رو شکر میکنم که هدایتم کرد، این فایل فوق العاده اس باید بارها ببینمش، اونجایی که استاد میگه اگه خدا میخواست که اینام مثل فرشته ها و حیوانات مطیع میشدن مگهکاری داره برای خدا؟ وقتی خدا نمیخواد، وقتی خدا به همه اختیار داده من چیکاره ام که سلب اختیار کنم، وقتی خدا به همه به یه اندازه نزدیکه و همه ی بنده هاش رو دوست داره من چیکاره ام؟
بسم الله الرحمن الرحیم
بنام خالق هدایتگر !
خدایا هر آنچه دارم از آن توست
درود سلام بر شما استاد نهایت گرامی !
و سلام بر خانم شایسته عزیز که وسیله و سبب شدن تا این فایل ثبت شود !
و درود بر همفرکانسی های عزیزم
عنوان بحث آیا من میتوانم زندگی دیگران را تغییر بتم؟
روی ای موارد هر چقدر بحث کنیم هنوز کمست که هرگز و هرگز هیچ فردی نمیتوانه زندگی دیگران را تغییر بته بار ها و بارها برای ما تجربه شده
و با این حد ار درستی که استاد تمام این نکات را زره زره تشریح نمودن خدا را شکر ولی باز هم همه ما تجربه کردیم که هیچ وقت هیچ فردی را ما نمیتوانیم اصلا تغییر بتیم !
مه چند مثال از خو بگویم ؛
چند وقت پیش زیاد میخاستم همه را تغییر بتم وحتی از دستی که میگفتم خسته میشدم وقتم ضایع میشد ولی هیچ اثری نداشت و به گفته استاد فقط چند دقیقه به فرد مقابلم نتیجه میداد بعدا هیچ اصلا بی فایده بود
حالا اصلا به کار کسی کاری ندارم روزها و ماه میگذرد اصلا نه عجله است و نه دلخوری
و بسیار قسمت جای تمام امورات خود را میگذارم به و همان لحظه نتایج هم میگرم
دقیقا که ما هیچ توان تغییر دیگران را نداریم باید بار ها و بار ها به خود بگویم
میخایم زیاد بنویسم بعدا
سلام استاد جانم
این فایل عالی را من قبلا فکر کنم سال گذشته بود گوش داده بودم و زمانی بود که برادر شوهرم کمی دچار مشکلات مالی شده بود .
مادر شوهرم به شدت خودش را درگیر ابن مشکلات کرده بود و سعی داشت به هر نحوی شده به پسرش کمک کند .
با این که زن بیوه ای هست و فقط حقوق پدر شوهرم را داره تا امرار معاش کنه خانه مستاجری هستن و وضع زیاد خوبی نداشت ولی شروع کرد هر طوری شده کمکش کنه .
برادر شوهرم زن و دو پسر دارد وبه خاطر ورشکستگی مجبور شد چند ماهی خانه مادرش بماند.
مادر شوهرم آدم خیلی خوش حسابی هستن و آن زمان خیلی اعتبار داشت اگه قرضی میکرد به محض گرفتن حقوق اول پول طلبکار هاش و صاحبخانه را میداد.
برای همین وقتی اوایل برای پسرش از اطرافیان پول و چک میخواست به خاطر اعتبارش بهش میدادن .
تا اینکه کم کم فهمید مشکل پسرش خیلی خیلی بیشتر از اینهاست و با این پولها حل بشو نیست
و دیگه نتونست پول چکها را جور کنه
یا قسط وامش را به موقع بده و پولهایی که از فامیل گرفته بود به موقع پس بده
و حالا بعد از چندین ماه دیگه حرفش را کسی نمیخونه
با اینکه بارها بهش گفته شد خودت را زیاد در گیر نکن ولی فکر میکرد این طوری داره به پسرش کمک میکنه تا تغییر کنه .به خاطر حس مادری اش بیش از حد فداکاری کرد والان خودش پشیمان هست .
از یه طرف بیمار شد و پزشک ها بهش گفتن تومور داری و از طرف دیگر خودش کلی طلبکار داره
چند شب پیش به آقای من میگفت که خواهرش و دخترهای خواهرش که همیشه این قدر هواش را داشتن بهش زنگ میزدن احوالش میپرسیدن و باهاش مهربان بودن دیگه بهش سر نمیزنند و زنگ هم نمیزنن تا احوالپرسی کنند .
کلی بابت اینکه اعتبارش را به خاطر پسرش از دست داده گله مند بود و اینکه دیگه کسی حرفش را گوش نمیده و حاضر نیست بهش نسیه بده .
و من هر لحظه این فایل شما و حرفهای شما که واقعا استاد گنجه جلوی چشمهام بود و صدای شما در گوشم
استاد جان حرفهای شما را باید با طلا نوشت
چقدر از پدر و مادر ها به خاطر دلسوزی های بیش از حد و اینکه به خیال خود میخواستن بچه هاشون تغییر کنن و در رنج نباشن خودشون را به دردسر انداختن و زندگی را به کام خودشون تلخ کردن .
ممنونم برای این اطلاعات عالی
خداراشکر که در این مسیر و در این خانه الهی هستم
خدایا ما را به راه راست هدایت فرما
راه کسانی که به آنها نعمت داده ای
سلااااام استاد جونم، سلام خانم شایسته ی جسور و نازنینم، آخ که دلم غش رفت، یه حسی بهم گفت بیا سایتو یه چک کن دختر، ای خدای من شکررررت، استادجونم فایل گذاشته، وای خدای من، که قند تو دلم آب شد تا دیدم فایل جدید اومده، استاد جونم بینهایت سپاسگزارم برای زمان ارزشمندی که به این فایل اختصاص دادین و این فرصت رو برای ما فراهم کردین که ماهم بشنویم، و تلاش کنیم تا باز دوباره و دوباره از مدار جدیدتر بشنویم، الهی صد هزار هزار مرتبه شکرررررت
لا اکراه فی الدین/ هیچ اجباری در دین نیست!
در حین گفتن شما استاد جونم، همسر جان گفت سوره ی ناجا آیه 110، ما شما رو می بریم بهشت حتی شده به زور…
دقیقا منم تو نوجوانی کلی وسواس گرفته بودم روی وضو، روی کارهام، ملا غلط گیر عالم و آدم شده بودم، علامه ی دهر و همه چی دون، آخه هر سال تابستون رفته بودیم کلاس قران، همش صف اول نماز جماعت مسجد و همش بدو روضه و هنوز تازه دیپلم گرفته بودم که رفتم شدم خادم حرم و دیگه تایمی که گلدن تایم زندگیم بود رو گذاشتم رو اینکه برم صلوات و جز قرآن بگیرم برا فرج امام زمان، مهر جمع کنم، غبار روبی و تمیز کنم حرم امام رضا رو، به هر بهونه ای گوله میکردم حرم که آقا دیگه من خیلی خوبم آخه خادم حرمم، حالا بقیه هم که دیگه هیچی، چه توفیقی داری، تو این سن خادم آقایی، کلی التماس دعا و.. البته که الهه جان اون دوره اعتماد به نفسش داغون بود، باور داشت که باید همه جوره خودش رو خط بزنه، که بقیه به موفقیت و هدفاشون برسن، همه جوره تصور میکرد منجی و .. گذشت و گذشت تا سالها و سالها الهه جان چک و لقدای جهان رو نوش جان کرد، تا زمانی که این تضادها دست به دست هم داد تا از مغز استخوانم هدایت بخوام، استاد من زمانی برا خودم نمیزاشتم ولی تا بخواین زمان میزاشتم برا همه، برا آدمایی که بعدها متوجه شدم لذت میبرن از نقش قربانی رو داشتن، آدمایی که حاضر نبودن تکامل رو رعایت کنن، آدمایی که من دقیقا تکه پازل مکملشون بودم، منجی منجی منجی، یه منجی ضعیف که فقط برا بقیه حرف بزنه، موعظه کنه، هدایت کنه، جالب اینجا بود که وقتی نتیجه میگرفتنا کار خودشون بود و خیلی وقتهام فقط اومده بودن تا سپرده ی زمان عمر منو خرج کنن و دوباره برن همون مسیری که دوس دارن، منم که اصلا رسالتم هدایت دیگران بود توی اون دوره.. البته که اون موقع ها خیلیم حال میکردم که من تو این سن چه کلامی دارم که طرف میخکوب میشه و اشک از چشماش جاری میشه! و این درک الان منه، که به لطف سایت شما استاد عزیزم و مداوم و مداوم تمرین و تکرار آگاهی های ارزشمندی که هر بار با گوش کردنش به فکر فرو میرفتم، تغییر کردم، استاد عزیزم شما نیومدین دنبال من، من اومدم دنبال شما، من سوال داشتم و پرسیدم، من تصمیم گرفتم به جای خرید یه سری چیزا که تغییری هم توی من ایجاد نمیکرد به لحاظ ارزشی، بیام و بها بپردازم، استاد جانم به خداوندی خدا که درست میگین وقتی حاضر شدم با تمام وجودم بها بدم، به میزانی که برای آگاهی هام ارزش قائل شدم زندگیم ذره ذره تغییر کرد، ذره ذره عاشق الهه شدم، یواش یواش اصلاح کردم و هر بار وجودم داره غنی تر میشه،
روزی که وارد این سایت شدم همون ابتدا گوشزد کردین که یادتون باشه که مسئولیت صد در صد زندگیتون رو بپذیرید و هر چقدر اومدم جلو، دیدم چقدر این یه جمله منو آزاد و رها میکنه! چقدر منو بزرگ کرد همین به ظاهر یه جمله! هر چقدر جلوتر میرم به درک و عمل جدیدتری برا خودم میرسم، دورتون بگردم که اینقدر قشنگ تکامل رو به ما یاد دادین که دیگه چک و قسطی خرید کردن برامون شد خط قرمز! چیزی که برا تک تک اعضای خونوادمون بی معنی و مسخره و البته ناشدنی هست! ولی ما انجامش دادیم و الان حدود چهار سال هست که برامون این مسئله شد قانون!
تازه استاد جانم بعد از حضورم توی این سایت توحیدی و خرید دوره ها، چقدر من احساساتی شدم و رو حساب دلسوزی بیخود، زمان ها گذاشتم برا مشاوره دادن به کسانی که اصلا سوالی نپرسیده بودن! اصلا خودشون نمیخواستن عوض شن! رو حساب اینکه آقا من منجی باشم و کمکشون کنم! اصلا اونا متوجه نیستن، من که متوجهم باید بهشون بگم! نزارم اسیر جهل بشن! من یه گنجی مثل آگاهی های استاد پیدا کردم، نامردی به بقیه نگم!!! و استاد عزیز و نازنینم چقدر شما اول هر دوره داد زدین، بچه ها نخواین دیگران رو تغییر بدیم! ذوق زده نشین هی برین برا بقیه بگین! دقیقا منم کر بودم استاد عزیزم! نمیشنیدم و چوبشم خوردم و مسئولیتشم پذیرفتم، دردش این بود که هر چند وقت یه بار، یه پس رفت اساسی نوش جان میکردم و کلی هم حس نازیبا به خودم تحمیل میکردم، استادجانم من هر بار که وقت و تمرکزم رو خرج دیگری کردم، به همون اندازه لذت عمل به قانون رو از خودم دریغ کردم. شما میگفتین تازه بعد نتایج حتی کسی ازتون پرسید بازم بهش بگین یه سایتی هست میتونی بری اونجا و خودت ببینی! ولی من منجی میگفتم نه باید لقمه رو بجوم تازه ویتامینشو به دیگران بدم!! و همینجا میگم استادجان که در جهالت بودم و خودم به خودم ظلم کردم و لذت داشتن آرامش رو از خودم دریغ کردم..
استاد جونم دورتون بگردم منم امشب اینو برا خودم مینویسم، تا تمرین کنم و این مسئله رو قانونش کنم برا خودم و یادآور بشم به خودم که این اصله!
من مسئولیت زندگی خودم رو به عهده بگیرم و بقیه هم هرکسی مسئول زندگی خودشه!
استاد جان جانانم اعتراف میکنم که هنوز به جایگاهی نرسیدم که کاملا اگه بقیه بهم بگن بی معرفتی، دلم نلرزه! استاد جانم تازه با اینکه دوره گرفته بودیم و من داشتم روی خودم کار میکردم، بازم تا همین چند ماه پیش ساعت ها گریه میکردم سر نظرات بقیه، و عدم مسئولیت پذیری خودم برای اینکه عملکرد متفاوتی از خودم نشون بدم، یه جاهایی جسور باشم کات کنم و…و بعد از دوره ی احساس لیاقت الان دارم میبینم که چقدر تغییر کردم، چقدر قوی تر شدم، کاملا درست میگین استاد جونم البته من زمان برد تا کم کم تغییر کردم وچک و لقدای جهان رو خوب چشیدم و خوشحالم که الان بهتر و بهتر شدم و تحسین میکنم این رشد و پویایی و پذیرشم توی تغییر رو..
استاد جونم یادم اومد پدرم زمانی که در قید حیات بود، میگفت عیسی به دین خود، موسی به دین خود! و هرجا این روحیه رو داشت چقدر سهل گیر و روون میشد! یا مادرم که خدا حفظش کنه نوه داره که بسیار مذهبی و روحانی و نوه ای هم داره که کلا از نظر بقیه لامذهب و بی دین، ولی مامان به همشون احترام میزاره و همیشه هم خدارو صد هزار مرتبه شکر بچه ها مثل پروانه دورش میچرخن..
واقعیت اینه که آزادیم که آسون بشیم برای آسونی ها، یا آسون بشیم برای سختی ها، من هزاران بار سپاسگزارم از این سایت توحیدی، شما استاد عزیزم و خانم شایسته ی نازنینم که این سایت رو آیینه ی جذب زیباییها قراردادین، هر فایلی که پلی میکنی دری از زیبایی و عشق به روت باز میشه که هر چقدر بیشتر دل بدی به فایل، بیشتر آسون میشی برای آسونی ها، بیشتر چرخ زندگیت روون میشه..
استاد جونم منم گاهی حس میکنم دارم خودمو میکشم بس که مشتاقم برای تغییر و کمک به عزیزانم، وای وای که چقدر این ترمز تو من پر رنگه و استاد عزیزمن چقدر سپاسگزارم برای این فکت که برا ذهن من داره منطقی میکنه الهه جان هر فردی صرفا خودش تصمیم گیرنده است!!
دلم میخواد همه بخندن، همه شاد باشن، همه برقصن، همه خوب باشن، ولی این از خود خواهی منه، غافلم از اینکه همه ی ما به یه اندازه به خدا دسترسی داریم! من با تمرکز روی مشکلات بقیه و نقش خدایی بازی کردن میشم بنده ی شیطان نه بنده ی خدا…
استاد میدونم بالاترین فرکانس سپاسگزاری، میدونم آتیش داغه، دستمو نمی برم تو آتیش، ولی در مورد فرکانس هنوز برام جا نیفتاده که توجهم رو چیه؟ هنوز نفهمیدم که قانون قانونه! به میزانی که من از کانون توجهم مراقبت کنم، به همون اندازه آسون میشم برای آسونی ها!!
خدایا توبه میکنم از مسیرهای اشتباهی که توی اون قدم گذاشتم، توبه میکنم از تمام شرک هایی که در زندگیم ورزیدم، توبه میکنم از تجربه ی هر احساس نازیبا که خودم در حق خودم ظلم کردم، خدایا ما رو به راه راست هدایت کن، راه اونهایی که در مسیر راستی و درستی و پاکی قرار دارن، راهی که در اون نعمته..
استادجونم با این فایل نوید این رو به من دادین که حالا که کمتر به بقیه توجه میکنی، لایق نتایج بهتری هستی، آخه استاد جونم درست میگین کاملا، آخه حالا من فرصت بیشتری دارم برای تغییر خودم..
من میخوام خودمو تیکه پاره کنم که آقا جان قانون چیه، غافل از اینکه خودم دارم خلاف قانون عمل میکنم هر بار که این رفتار رو انجام میدم!!
استاد من تسلیمم در برابر کلام شما که چیزی جز وحی منزل نیست!
استاد عزیزو بزرگوارم صداقت و عملگرایی توی کلامتون موج میزنه، از قلب شما بلند میشه این کلام و به قلب تک تک ما میشینه و ما رو دعوت میکنه به اینکه دوباره مسیرمون رو بازبینی کنیم، دوباره خودمون رو دعوت کنیم به سکوت و سکوت و سکوت..
من هیچ توانایی و کنترلی در تغییر زندگی دیگران ندارم، من فقط و فقط توانایی کنترل زندگی خودم رو دارم.
استاد جان جانانم سپاسگزارم هزاران بار از این فایل بینظیر، سپاسگزارم از خانم شایسته ی جسور و دوست داشتنی برای درخواست ضبط این فایل قیمتی، سپاسگزارم از دوست عزیزی که لطف کرد و به الهام قلبش گوش کرد و کامنت نوشت، و سپاسگزارم از خودم که با کار کردن روی خودم هم مدار شدم با شنیدن این فایل ارزشمند و سپاسگزارم از همسرم که با عشق کنارمه و همسفر بینظیری هست برای سفر در دل این آگاهی های ناب..
به نام خداوند جهان آفرین که هر چه خیرو خوبی داریم از اوست
سلام و عرض ارادت فراوان
(وَ مَنْ جٰاهَدَ فَاِنَّمٰا یُجاهِدُ لِنَفْسِهٓ)
کسی که بکوشد فقط به سود خودش می کوشد
اِنَّ الله لَغَنِیُّ عَنِ العٰالَمین
قطعا خداوند از جهانیان بی نیاز است
(سوره عنکبوت آیه 6)
هر کس تلاش کند نتیجه زحمات خود را خواهد گرفت هم در این دنیا وهم در آخرت چرا که ما فقط خالق زندگی خودمان هستیم چقدر این حرفها که منبع محکمی مثل قرآن دارند بار سنگینی از دوشم به زمین گذاشت همیشه فکر میکردم در آخرت باید پاسخگوی اشتباهات فرزندانم باشم چرا که این باور را داشتم که ما به عنوان پدر و مادر مسئولیم ولی الان فهمیدم که من فقط باید روی خودم کار کنم و ارزشهای خودم رو بالا ببرم و الگوی خیلی خوبی برای فرزندانم باشم بعدش که اونها چطور زندگیشون رو خلق میکنن و در چه مداری قرار میگیرن فقط به عهده خودشونه چقدر با این طرز تفکر، فکر آدم راحت میشه چقدر آرام میشه چقدر از عذاب وجدانها که از گذشته بابت نزدیکانمون داشتیم از دلسوزیهای بی مورد که فقط خودمون رو اذیت کرد کم میشه خدایا صد هزار مرتبه شکرت برای این عدالت بینظیرت چقدر قوانین واضح و شفاف گفته شده و با عمل کردن به این قوانین میشه در آرامش کامل بود فقط نعمت ها رو دریافت کرد ونگران چیزی نبود
استاد عزیزم نمیدونم چقدر عزیز کرده خداوند هستید که شما رو انتخاب کرده تا انقدر کتابش رو شیرین و رسا برامون روشن کنید آیاتی که من خودم شاید ده ها بار خوندم ولی با بیان شما هر روز بیشتر عاشق این کتاب میشم ازتون واقعا با تمام وجودم قدر دانی میکنم
موفق و پاینده باشید
به نام خدای مهربان
با سلام خدمت استاد عزیزم ومریم بانو و دوستان گل
88.
خداروسپاس برای این روز که عالی بود و هست و چه قدر رویداد خوب رو تجربه کردم
کلی روی این که فقط میتوانم زندگی خودم رو تغییر بدم و بس کار کردم خیلی خوب تر شدم
اما گاهی باز نجواها هستند که بسیار قابل کنترل هستند
یکی از اون ها اینه که باید خانوادم رو نجات بدم و من الان نجات گر و فردین هستم این وسط نجات از ایران واین رو این جوری منطقی کردم که چه قدر قبل ها خواستم از این کارها انجام بدم و نشد که هیچ بلکه آدم بده هم شدم
دوم اگه به فراوانی واقعا اعتقاد داشته باشم مگه ایران و امریکا داره
اون جا هم کلی فرصت هست و همه جا هست
و بعد این که من اصلا علاقه ندارم و حتی نمی تونم که با خانواده یک جا باشم
کل این مهاجرت ها برای این بوده که تنها باشم راسیات
البته اون احترامی که برای خانوادم فائل هستم راسیات بسیار زیاده اما واقعا من این رو دوست دارم همه جوره باور کنم که علی جان قسمت باشه میان نباشه نمیان و اگه بیان هم باز هم شما مسئول زندگی هیچ کسی جز علی نیستی
الهی شکرت
استاد سپاسگزارم از شما بی نهایت
Reno Nevada
سلام مجدد
آپدیت جدید!!
همین الان کامنتمو ارسال کردم و میخواستم شام بخورم دیدم تلویزیون داره آیات قرآن قبل از اذان رو نمایش میده
گس وات چه آیاتی بود؟
کُلًّا نُمِدُّ هَٰؤُلَاءِ وَهَٰؤُلَاءِ مِنْ عَطَاءِ رَبِّکَ ۚ وَمَا کَانَ عَطَاءُ رَبِّکَ مَحْظُورًا
هر یک از دو گروه دنیا طلب و آخرت خواه را [در این دنیا] از عطای پروردگارت یاری دهیم، وعطای پروردگارت [در این دنیا از کسی] ممنوع شدنی نیست.!!!
همزمان با آذان مغرب
من دیگه چیزی ندارم که اضافه کنم!
یا حق
سلام و درود
امیدوارم همگی در حال خوب و توجه به نکات مثبت زندگیتون باشید
قسمت دوم
آیه 256سوره بقره خداوند میفرماید هیچ اجباری در دین نیست و راه درست از راه انحراف مشخص هست
ما به زور میخواهیم دیگران را مسلمان و مسیحی و…کنیم در صورتی که خداوند گفته واضح هیچ اجباری نیست
در مورد وضو یه داستانی یادم آمد معلمون بهمون گفت نباید آب وضو برگرده ولی در آخر گفت به خدا بگویید خدا ابهایی که اومده پایین تو قبول کن و خیلی بهمون راحت توضیح داد واز کلی ریزه کاری که بهم یاد دادن واین جمله استادم را یادمه و حال میکنم باهاش
باید راه درست و غلط را به بچه گفت وبهش بگی که اگر اشتباه کردی خودت باید حلش کنی و ما نمیاییم که بدهیهای تو را پرداخت کنیم و بدونه هر کاری میخواد انجام بده دوتا فکر کنه که انجام بده یا نه و عواقبش با خودشه
به بچه بگو خودت میدانی اگر مسیر اشتباه بری عواقبش با خودت و نخواهی دلسوزی کنی و همه اش کار بچه را روفو کنی و لا پوشونی کنی و مواظبش باشی که به مسیر درست هدایت نمیشه بزار خودش عواقب کارش را برعهده بگیره و دلسوزی بیجا پدر و مادر فاید نداره فقط فرزندت را ضعیف بار میاری ولی میتونی بهش توضیح بدهی که مسیرت اشتباه هست زندان رفتی من نمیام و بدونه که خودت و درگیر اون نمیکنی و خودش میدونه و قانون را فهمیدی و فهمیدن قانون خیلی سخته و اگر بخواهی بزور فرزندت را موفق کنی ولی فرزندت نفهمه هیچ فایده ای ندارد و اگر اتهام حجت کنی با فرزندت که من بنا نیست اگر راه اشتباه رفتی من نمیام و متعهد باشی و احساسی نشی حتی فرزندت به زندان رفت برات مهم نباشه چون بهش گفتی و حتی نزدیکترین افراد خانواده میگن تو خیلی بی مسولیتی مهم نیست و بزار بگند اصلا مهم نیست تو به آرامش خودت فکر کن و فرزندت نتیجه اشتباه خودش و دریافت کند
آیه 164سوره انعام:
هیچکس بار اشتباه کسی را به دوش نخواهد کشید و هیچ کسی قرار نیست اگر بچه ات اشتباه کرد خودش مواخذه میشه و قرار نیست والدین مجازات بشوند و این عدل خداونده .ما نمیدانیم این از کجا آمده که نماز پدر و مادر را میشه براشون خوند ویا اگر کسی کار خوبی انجام داد پدر و مادرش رحمت و اگر کاربدی انجام داد لعنت به پدر و مادر نه این خلاف قانونه و به جای پدر حج بره اینها باورها پوچه و اشتباه ،چون هرکسی نتیجه عمل خودشون را میبیند و اینها اصلا ریشه قرآنی و هیچ ربطی به دین ندارد اینها واهی هست وباورهای اشتباه
هر درسی را یاد میگیرید اینقدر تکرار کنید تا ملکه ی ذهنتون بشه و طبق اون عمل کنید
در قرآن آمده نوح میگه خدایا گفتی اهل من و نجات میدی در صورتی که پسرش بوده خدا میگه اینها اصلا اهل تو نیستند
خداوند سرنوشت قومی را تغییر نمیده مگر اینکه خودشون تغییر بدهند
در مورد قرآن میگه برا کسانی که آماده هدایت باشند هدایت میکند و اگر آماده گمراه باشند گمراه میشند
ما بینهایت آزادیم برای بینهایت مسیر و نتیجه مسیر مون را دریافت میکنیم و سرنوشت تغییر بدست خودمون هست و در هیچ جای قرآن تره و خشک باهم نسوختند و آدمهای خوب قبل از عذاب از آن محل هدایت شدند و دور شدند ما مسوول صد در صد سرنوشت خودمون هستیم ما در هر حال بهتون کمک میکنیم چه بخواهی گمراه شوید گمراهتون میکنیم و چه بخواهید هدایت شوید هدایتون میکنیم
اینجوری نیست که هر جوری دوست داشته باشید بتونی هدایت کنی بلکه خداوند هدایت میکند که در قوانین باشد و خداوند آگاه به آنها که هدایت بشوند و دو بار در قرآن به پیامبر میگه نزدیک خودت را بکشی بابت اینکه میخواهی مردم ایمان بیاورند فقط وظیفه تو بشارت مردم هست و اگر خودش بخواهد هدایت نشه نمیشه
اگر خدا میخواست همه یکدست میشدند قرار بر اختیار بوده و افکار مختلف باشه کسی که در مسیر درسته نمیتونه بندگی شیطان بکند این دوتا باهم نمیتونه باشه
و بگو حق از سوی پرودگار هست هرکه میخواهد کافر باشه و هرکه میخواهد ایمان بیاورد مسیر مشخصه و حق گفته شده و اگر تمرکزت بر زندگی دیگران باشه از مسیر خارج میشی
سوره اسرا آیه 15؛خداوند میفرماید هرکه راه هدایت را انتخاب کند به سوی خود هدایت یافته اگر گمراهی را انتخاب کند به سوی خودش گمراه شده و به ضرر خودش هست و هیچکس بار گناه دیگری را بر دوش نمیکشد
سوره فصلت آیه 46؛هرکس کار شایسته انجام دهد به نفع خودش هست و کار زیان انجام دهد به ضرر خودش و خداوند به هیچ کس ظلم نمیکند
در این آیه نگفته اگر فرزندی کار خوب یا بد انجام دهد پدر و مادر نتایجش را میگیرند بلکه به ضرر و زیان و سود انجام دهنده هست و با عدل خدا یکی هست هر که نتیجه عمل خودش را میبیند
سوره غاشیه آیه 21و22؛تو یاد آوری کن تو فقط یاد آوری کننده هستی و هیچ تسلطی به آنها نداری
و میتواند انتخاب کنند راه تو بیاند یا نیایند
بقیه اش مومن بشند و کافر بشند ربطی به تو نداره فقط کلام حق را برسان و نگویند نشنیدم و پیامبر تو تسلطی به آنها نداری و آزاد آفریده شدند و اختیار دارند
سوره یونس ایه 99؛
واگر پرودگار تو میخواست تمام کسانی که در روی زمین هستند همه شون ایمان میآوردند
آیا تو مردم رو مجبور میکنی مومن شوند در صورتی که ما اختیار بهشون دادیم اگر میخواستیم مثل فرشتگان کاری داشت میگفتیم مومن بشند
و اینها باعث میشه که اگر خیلی عرضه داشته باشم خودم را تغییر میدهم و تمرکز روی خودم هست نه روی همسرم و مادر و خواهر و…بخواهم تغییرشون بدهم
سوره شورا آیه 48
خداوند میفرماید اگر اعراض کردند و روی برگرداند ما تو را ارسال نکردیم که از آنها محافظت کنی
وظیفه تو جز ابلاغ پیام نیست و گوش بکن یانه ربطی به شما ندارد و زمانی که رحمت به آنها بچشانیم خوشحال میشوند و اگر براساس کارخودش و آنچه قبل فرستادند آسیب به آنها برسد بسیار ناسپاس میشه
خودش داره زندگی خودش رقم میزند و خودش داره شرایط زندگیش و سخت میکند بارها خداوند میفرماید به پیامبر که فقط به آنها بشارت بده و محافظ و وکیل و وصی آنها نیستی
در مورد پیامبر هست حالا بماند که ما بخواهیم دیگران را به زور تغییر دهیم
سوره نمل آیه 80و81:
خداوند میفرماید تو نمیتوانی سخن خود را به گوش مردگان و ندای خودت را به گوش کران برسانی و مهم نیست چقدر فریاد بکشی
عاجز هستی از اینکه کلام خودت را به آنها برسانی بلکه ببینید چه تغییراتی میتونید انجام بدهید روی آن قسمت تمرکز کنید
وتو هدایت کننده کوران از گمراهیشان نیستی تو تنها میتونی سخن ما را به گوش کسانی برسانی که ایمان به آیات ما دارند و در برابر حق تسلیم هستند
و آماده هستند و قبول دارند
حالا بعضیها بزور مردم را مجبور میکردند نماز بخونند بزور دیندار شون کنند یا خودمون بزور میخواهیم دیگران رو متحول کنیم
خداوند به بینهایت طریق هدایت میکند کی وقتی که ما آماده شنیدن باشیم
سوره انعام آیه 104:
خداوند میفرماید من نگهبان شما نیستم اگر خواستید در مسیر درست حرکت کردید به سود شماست
هر که آماده باشه در مسیر قرار میگیره و هر که آماده نباشه در مسیر قرار نمیگیرد
این آیه ها که پیامبر توانایی هدایت دیگران را ندارد چه برسد به ما ،و فرزندمان را حمایت بیجاکنیم و ضعیف بار میآیند ولی اگر بزارند اشتباه کنند و خودشون مسولیت زندگی را بپذیرند و قوی در زندگی پیش بروند نه اینکه تا مشکلی بخورند ببرند پیش پدر و مادر و خودشان ضعیف و ناتوان باشند دلسوزی بیجا نکنیم
نمونه اش در اطرافم زیاده پدر و مادرانی که دلسوزی بیجا کردند و میکنند و فرزندان ترسو را بار آوردند و تعداد اندکی فرزندانی که روی پا خود ایستادند و پدر و مادر گذاشتند اشتباه کنند و مسولیتیش به عهده ی خودشون باشه
در پناه خداوند سعادتمندو ثروتمند و شاد باشید
خداوندا توحیدت را بر قلبمان جاری نما
از دوستان سایت خواهش میکنم حتما تجربه من رو مطالعه کنید … امیدوارم که بدردتون بخوره این تجربه کاملا تازس
اول از همه از استاد عزیزم بینهایت تشکر میکنم دقیقا در بهترین زمان این فایل رو آماده کردین … برای من این فایل حکم برق 3 فاز رو داشت و چقدر از خداوند تشکر کردم که باعث هدایت من شد
الان من تقریبا یک هفتس که خودم رو داخل خونه بازجویی میکنم و ازونجایی که میدونم هر تضادی که وجود داره حاصل اشتباهات دیدگاه من هست فعلا دست از کارکردن در مغازه برداشتم تا خودم رو آنالیز کنم
من دانشجو هستم و تقریبا 2 سال هست که پدرم یک مغازه رو استارت به کار زده تا من و برادرم و خودش شروع کنیم به کار کردن … البته که من قبل از این تصمیم گیری بارها گفته بودم که من علاقه دارم تادر رشته ای که تحصیل میکنم مشتغل بشم … و قرار براین شد که من فقط چندین ساعت برای کمک به پدرم بیام …
اما چون من دارای خصوصیت اخلاقی بسیار خاصی که دارم بخاطر اینکه شدیدا آدم متعصبی هستم شدیدا خودم رو فداکار میدونم و بسیار این روحیه ی فداکاری که از کودکی با من همراه هست و دلیلش رو فکر کنم علاقه به انسان های باغیرت باشه و یک حسی که دوستدارم خانوادم رو راهنمایی کنم و کمکشون کنم در وجود من زنده هست البته نه فقط خانواده بلکه همه ی اطرافیانم بخاطر همین بعد یک مدت که مغازه رو بازکردیم بصورت خودکار دست از درس خوندن برداشتم و دیگه مثل سابق که مرتب سر کلاس های دانشگاه حضور پیدا میکردم حتی جالب اینجاست که نیم ساعت قبل از شروع کلاس در دانشگاه بودم بعد از بازکردن مغازه بدلیل این حس که من باید هوای خانوادم رو داشته باشم دیگه به دانشگاه نرفتم و هر چند هفته یکبار میرفتم تا از دانشگاه حذف نشم … و اینکه منی که تا اون موقع سر امتحان تقلبی نمیکردم و خودم درسهامو میخوندم باعث شد زمان امتحانات شروع کنم به تقلب کردن و خوردن فشار استرس زمان تقلب …
البته در پرانتز باید بگم که خانوادم هیچ وقت نگفتن که به ما کمک کن هیچ وقت نگفتن به دانشگاه نرو و یا تقلب کن همه اینها انتخاب من بود اونهم به دلیل اینکه احساس میکردم اگر من به فکر خودم باشم انسان بدی هستم … دوستان این طرز فکر به قول استاد مثل سیمااااان روی ذهنم هستااااا شدیدا همین الانشم اگه بیخیال بشم دوباره برمیگردم به همین روتین فکری میخوام بگم اصلا ربطی نداره که باگ ذهنی رو پیدا کردی … بازم اگه بیخیال بشی و حالت خوب باشه برمیگردی مثل سابق عمل میکنی
گذشت از چند وقت یعنی 2 الی 3 ماه بعد از شروع مغازه، نسیه دادن های پدرم … تا همین الان
سر قضیه نسیه دادن به مردم بارها بیشتر از صد ها بار ناراحتی و دعوا داشتم … که اینکار درست نیست … و با اینکه بسبار بسیار پول ها رفته که برنگشته ولی بازهم پدرم کار خودشو انجام میده و درس عبرت نمیشه
بازهم در پرانتز این رو هم یاد آوری کنم که طی 2 سال کار کردن هیچ پولی رو من دریافت نمیکردم اونهم بخاطر اینکه برادرم تازه ازدواج کرده و با خودم میگفتم که اون واجب تر از من هست اول و اولویت اون هست یعنی در این دوسال فقط تقریبا 25 میلیون تومان من ورودی داشتم اون هم نه از سال اول تقریبا از 3 ماه پیش …
بگذریم …
متاسفانه اختلافات بسیاری با پدرم پیدا کردم درخصوص گرفتن وام برای خرید جنسی که داریم و از نظر جنس مغازه تکمیل هستیم یعنی نیازی به وام گرفتن نیست ولی چون چند نفر از نزدیکان پدرم به وام گرفتن تاکید کردن اون هم گرفت و داد به جنس مغازه که هیچ سودی حاصل نمیشه که من بارها تاکید کردم که این کارو انجام نده لاقل وامی که میگیری رو سرمایه گذاری کن جایی که سود بده نه جنسی که هم من میدونم سودی نمیده که بشه نزول بانکی رو بدیم و هم تو …
اخیرا هم دوباره سر قضیه نسیه دادن ناراحت شدم و گفتم که من دیگه نمیتونم واقعا کارکنم و عاجزم از درگیری و شروع کردن به دعوا
و دوستدارم که برای خودم مستقل باشم
من بخاطر کمک کردن اومده بودم ولی متاسفانه حرف های من کارساز نیست
بارها بارها روی من با پدرم بخاطر کمک کردن بدون هیچ چشم داشتی باز شد …
فقط نیت من کمک کردن و دلسوزی بود و جالبش اینجاست یک هفتس که دارم با خودم صحبت میکنم و دقیقا ساعتی پیش به خودم میگفتم
ایراد تو همینجاست که از بچگی احساس میکنی که تو باید خانوادت رو کمک کنی
احساس فداکاری میکنی
احساس تعصب میکنی
احساس میکنی که اگر نباشی اونها آسیب میبینن
احساس میکنی که خانوادت از تو مهم ترن
اشتباه من اینه که بجای فکر کردن به خودم دائما به خانوادم فکر میکنم
من در این 2 سال واقعا سختی زیاد کشیدم ناراحتی زیادی دیدم و از ته قلبم میگم خیلی قلبم شکست بخاطر اینکه خودم رو ناتوان دیدم و احساس شکست کردم و جالبش اینجاست که بدهکارهم شدم
از خداوند طلب استقلال کردم و دوستدارم آزاد باشم در طرز تفکرم طرز مدیریتم
و آزادی بهترین نعمته … میتونم بگم 2 سال انرژی رو از دست دادم ولی بازهم خداروشکر میکنم بابت اینکه تجربه بسیار گرانبهایی رو دریافت کردم و هزینش بسیار بسیار بالا بود
بخاطر همین از شما دوست عزیز میخوام که 1000000000 میلیارد بار بشینید و حرف های استاد رو گوش کنید تا نشه زمانی که تجربش کنید و بعد درکش کنید … ای کاش من زودتر متوجه میشدم که باید این احساس فداکاری رو در درونم بکشم باید خودم رو اولویت قرارمیدادم ….
من هم از خداوند سپاسگزارم که این تجربه گرانبهارو بدست آوردم و از طرفی ناراحت این موضوع هستم که 2 سال زمان با ارزش انرژی باارزش و کلی اعصاب خوردکنی هزینه این تجربه بود امیدوارم شما دوست عزیز صحبت های استاد رو خوب گوش کنین
به نام الله یکتا
چقدر خوب نوشتی که:اشتباه من اینه که بجای فکر کردن به خودم دائما به خانوادم فکر میکنم…و یا اینکه اگر من نباشم اونا آسیب میبینند…
واقعا که چقدر این صفت در من هم وجود داشته و داره و ریشه زده در تمام وجودم…
قبلنا برای پدر و مادر و برادر و خواهر و الانا برای همسر و دختر،یعنی همیشه اونا در اولویت هستند حتی در ذهنم،یعنی اگر بخوایم بریم تفریح و سفر و یا مجتمع رفاهی من در ذهنم اولویت رو اول به دختر 5 ساله ام و بعد به همسرم میدم یعنی خودم اصلا اولویت نیستم و این حرفت قشنگ حکم همون چرخ دنده رو برای من داشت که رفت جای درستش نصب شد،ممنونم ازت که از تجربه ات نوشتی تا درسش رو بگیرم و سپاسگذار خداوندم هستم که قلبم رو برای درکش باز گذاشت و امیداورم هدایتم کنه برای عمل به قوانین الهی