چگونه از یک فرد بدبین به یک فرد خوشبین تبدیل شویم؟ - صفحه 15 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2024/12/abasmanesh-1.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2024-12-12 08:58:212024-12-14 05:19:53چگونه از یک فرد بدبین به یک فرد خوشبین تبدیل شویم؟شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
بنام خداوند هدایتگر
سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته و سلامی گرم به تک تک عزیزان.
استاد امروز روز تولدمه هنوز فایل رو گوش ندادم فقط خواستم ازتون یه تشکر کنم بابت این هدیه بینظیر که تو این روز از طرف سایت بهم کادو رسید چقدر خوشحال شدم از این همزمانی واقعا از همه عزیزان سپاسگزارم.
24 آذر 1304 .
بنام الله
سلام دوست عزیز
تولدتون هزاران بارمبارک
این آگاهیهای ناب گوارای وجود ارزشمندت
امیدوارم هر روز از زندگیت پر باشه از اتفاقات قشنگ وهرروز شاهد رشد وپیشرفت شما در تمام زمینه های زندگی ات باشیم
آرزو میکنم سال آینده موفقیتها ونتایج ات رو برامون بعنوان روز تولدت ثبت کنید
موفق باشید
یا حق
سلام ممنون دوست عزیزم سپاسگزارم از خداوند بابت شما و تک تک دوستانم در این محفل توحیدی از اینکه این روز زیبا رو به من تبریک گفتین ممنونم و منم به نوبه خودم برای شما آرزوی سلامتی ،سعادت،خوشبختی،آرامش و موفقیت میکنم.منم از خداوند برای شما دوست عزیز آرزوی بهترین ها رو دارم
سلام به آقای قرقانی عزیز
تولدتون مبارک باشه :)
انشالله امسال ساله تیک خوردن ارزو ها و خواسته هاتون باشه سال پیشرفت و رشد در تمام جنبه های زندگیتون باشه
هر روز شاهد بهتر شدن شرایط زندگیتون و مهم تر همه حال خوب درونتون باشید که این حال خوب از همه چیــز مهم تره.
بنام خداوند هدایتگر
با سلام به دوست هم مسیر و هم فرکانسی ام در راه توحید وخوشبختی خانم درویشی عزیز از توجه شما سپاسگزارم و منم از خداوند بزرگ و بلند مرتبه بهترین ها را برای شما آرزومندم قدردان شما و این سایت الهی هستم و امیدوارم که در این محفل زیبا بهترین ها در مسیر رشد شخصیتی و فردی من و تک تک عزیزان قرار بگیره .
خداوند رو سپاسگزارم بابت تولد هر روزه ام که پر از “درس،تجربه و چالشه” و این فرصت سپاسگزاری و تشکر رو به من هدیه داد تا بتونم با قدرت بیشتری به مسیرم ادامه بدم .
امیدوارم بتوانم در کنار هم دوره ای های دوست داشتنی ام به احساس خوب و زندگی پر از لذت دست پیدا کنم.
به نام خدا
سلام به استاد عباسمنش عزیزم و دوستان همفرکانسی
استاد تقریبا توی تمام مدت این فایل که شما توضیح میدادین و ویژگیهای افراد منفی نگر و بدبین رو میگفتین من بزرگترین مثال زندگیم پدرم توی ذهنم میومد ؛
کلمه ای که ایشون هر روز روی زبونشه ” تقلبی ” و “دزدی” و “کلک” هست ؛
دلیلش هم اینه که اخبار رو زیاد دنبال میکنه و با دیگران در مورد همینچیزا صحبت میکنه ؛
و طبق قانون ، بدترین اتفاقات و آدمها سر راهش قرار میگیرن و کلی هم سرش کلاه میزارن و اذیت میشه تو زندگی ؛
کلا اعتقادش اینه که توی این دنیا راحتی وجود نداره ، و راحتی فقط توی قبره ؛ و بازم طبق قانون همیشه در حال زجر کشیدن و مشکلات متعدد هست و یک روز خوش تو زندگیش نداره ؛
همیشه بما تاکید زیاد میکنه که مثلا توی مغازه که میرین حتما رسید کارتخوان رو چک کنید یوقت اون فروشنده اشتباه نکرده باشه ، و جالبه که چندین و چند بار برای خودش این اتفاق همیشه پیش میاد که فروشنده بیشتر از مبلغ میکشه و اصلا برای ما این اتفاقات نمیفته چون تمرکزی روش نداریم ؛
به لطف خدا و این مسیر ، من این افکار رو ندارم و خدارو صد هزار بار شکر اینقدر اتفاقات خوب و اینقدر آدمهای نازنین وارد زندگیم میشن که حد نداره ؛
منم همیشه میگم ادب از که آموختی از بی ادبان ، پیش خودم میگم خدا داره از طریق پدرم بهم گوشزد میکنه که حواستو جمع کن ، اگه میخوای زندگیت اینجوری نباشه ، باید دقیقا برعکس پدرت عمل کنی تا طعم خوشبختی رو بچشی؛
الهی شکررررررر بابت این مسیر بهشتی و این اگاهی ها و این عدالت بی نقص خداوند ، مرسی استاد جان .
چگونه از یک فرد بدبین به یک فرد خوشبین تبدیل شویم؟
بنام خداوند وهاب و بخشنده و مهربانم که هر آنچه دارم از آن اوست
درود و وقت بخیر خدمت استادان عزیز م و درود به چشمان زیبابین دوستان عزیزی که به این کامنت من هدایت شدن. و در این سایت بهشتی ساکن هستند
الهی حال دلتان عالی و عالی تر شده باشه
بقول سلیمان نبی: سخنان پسندیده مثل شأن عسل است برای جان شیرین و برای استخوان شفاء دهنده است و نور چشمان دل. را شادمان می سازد و خبر نیکو استخوان ها را پُر مغز می نماید
دل شادمان شفای نیکو می بخشد و اما روح شکسته استخوان ها راخشک میکند
خدایا کمکمان کن دل و روح مان شاد و خوشحال و با طراوت باشد الهی آمین
اول از استاد عزیزم نهایت تشکر و قدردانی میکنم که گفته ها و صحبت های خوشبین این افراد را در این فایل بینظیری که بیش از یکساعت و ده دقیقه ی بوده را برامون ثبت و ضبط کردن و چرخش احساس نامناسب به سمت خوش بین بودن را بطور مفصل توضیح دادند ممنون و سپاسگذارم استاد عزیزم که اینقدر فوق العاده هستید واقعا توی این جهان فقط یکدونه ای . بخدا نیست هر کجا بگردیم دیگه همانند چنین استادی وجود ندارد بخدا ما جزو خوشبخترین شاگردهای این مسیر موفقیت هستیم خدایااا شکرت
چند روز پیش وقتی این فایل را در مسیر پیاده روی ام گوش میدادم خیلی بفکر فرو رفتم چون با تضادهایی روبرو شده بودم که هر چه رشته بودم پنبه شده بود و همش پیش خودم میگفتم ::: آخه من چطوری الان خوشبین باشم .. آخه من اصلا منتظر چنین تضادهایی توی زندگیم نبودم .. من فقط منتظر دریافت خواسته هام هستم . من فقط دارم با احساس خوب مسیرم رو طی میکنم و لذت میبرم .. همش میگفتم من که صبح سپیده دم به عشق نوشتن شکرگذاری بیدار میشم .و بعد از آن به عشق دیدن طلوع خورشید و آسمان زیبا و ابرهای تیره و روشن و باران و هوای مطبوع دلچسب سرد صبحگاهی و شنیدن صدای پرندگان و کبوترها و دیدن پرواز وصف ناپذیر دسته جمعی پرندگان و بوی عطر هوای پاییزی و شروع زمستان و شادی و شادمانی رو به مشامم احساس میکنم و… غیره .؟روزمو شروع میکنم.
پس چرا همچین تضاد های سختی رو در مورد روابط با دخترم داشتم .. آنقدر دنیا به چشمم تیره و تار شده بود که امکان هر خوش بینی را از من گرفته بود و اصلا احساس خوبی برای نوشتن نداشتم و هم چنین توی این چند هفته ی پیش اتفاقاتی افتاد که من همینطور متحیر بودم که اینا دیگه از کجا پیداشون شده ؟!!.. این تضادها کجای ذهنم بوده ؟؟ چطوری وارد زندگیم شدند؟؟ اگه قبلنا بود یکجور دیگه با این تضادها برخورد میکردم و کلی کلافه میشدم و احساسم هر روز بدتر میشد ولی الان زاویه ی نگاهم به هر تضادی یعنی حل مسایل . یعنی نشانه و هدایت . یعنی مسیرمو باید تغییر بدم . یعنی باید یک مسیر دیگری را انتخاب کنم و یعنی برام خواسته هام شفاف سازی شده .
داستان از این قراره.. دوستان کمی طولانیه ولی درس های بزرگی داره از اینکه حوصله بخرج میدید و کامنت های طولانی منو همیشه میخوانید ممنون و سپاسگذارم ..
یکی از دوستانم بعد از نود و بوقی آمده بود پیشم میهمانی و بعدش دخترم از سر کارش آمده بود خونه و بعد از سلام و احوالپرسی بسرعت و با عجله رفت لباس هاشو انداخت داخل ماشین لباسشویی ولی بعد از شستشو در انتهای آبکشی لباس در مدار دور تند بود و داشت آبکشی میکرد که یهویی با صدای بلند و عجیب و غریب دیدم از گوشه ی پایینی واشر درب لباسشویی آب زد بیرون و خلاصه با نگاه تعجب انگیز منو و دوستم و دخترم پریدیم سمت ماشین لباسشویی و دکمه رو زدیم خاموش کردیم .. خلاصه بعدش متوجه شدیم بند کاپشن که گره ای سر بند داشت بیرون از لباسشویی جا مانده بود و در دور تند کلا یک تیکه قولمبه از واشر کنده شد .. خلاصه فرداش دوستم با ناراحتی از پیش ما. رفت.. با اینکه خیلی برام سخت بود که بگم الخیر فی ما وقع ولی خب در نهایت همین هم شد..
این از لباسشویی سامسونگ نازنینم که واشر اصلیشون بسختی گیر آوردیم و با مکافات تعویض هم شد … یعنی تمام وسایلش باید باز میشد تا آن دو تا فنر گرد فلزی حایل نگهدارنده ی آن واشر پلاستیکی ضخیم را در بیاری و بعدش دوباره آن واشر را با این فلزهای گرد جا بندازی .. واقعا داخل ماشین لباسشویی سامسونگ دیدنیه آنقدر منظم و خوشکل و امن و امان چیده مان شده که حد نداره. سبب خیر شد که من داخل ماشین لباسشویی رو ببینم و دو تا مخزن داخلش داشت که بوسیله ی لوله هایی به مخزن پودر و نرم کننده ی جلویی و بیرونی ماشین وصل هستش ولی آنقدر کثیف شده بود و لجن دورشو گرفته بود که از آقای زنگنه خواهش کردم آنها را باز کنه و من جدانه در لکن با مواد جرم گیر خیساندم و به جونش افتادم و سابیدم و تر و تمیزش کردم و آقای زنگنه هم داشت با جا انداختن واشر لاستیکی دور درب ماشین لباسشویی کلنجار میرفت واقعا عجب سامسونگ کارش محکم کاریه و درسته .. باور کنید اگر این اتفاق براش نمیوفتاد و اون بند گره درشت کاپشین بیرون درب جا نمی ماند.. اصلا امکان نداشت این واشر پلاستیکی خراب بشه اینقدر لوازمش با کیفیت و با دوام و عالی هستش .. خدا پدر و مادر این آقای زنگنه رو بیامرزه که خداوند این آچار فرانسه رو برام آوارده تا برای تعمیرات و کارهایم آچار فرانسه باشه یعنی این انسان شریف یکی از آن فرشته های آسمانی است که خداوند خلقش کرده که در مواقع ضروری به من خدمت کنه و تمام تعمیرات وسایل برقی و غیر برقی زندگی من بدست ایشون تعمییر اساسی انجام شده و تعمیر شده خدایاا شکرت
خب خدا رو شکر واشر پلاستیکی لباسشویی تعویض و تر و تمیز شد و رفت سر جایش داخل کابینت .. یعنی تا وسط آشپزخانه و وسط خانه لوازم های ماشین پهن بود ولی کلی برای داشتین چنین وسیله ای از خداوند قدرشناسی کردم که تکنو لوزی چقدر سرعت کارها رو بیشتر و آسانتر کرده . وقتی این اتفاق افتاده بود همش میگفتم خدایا این همه لباس ها بخصوص لباس های زمستانی را چطوری باید میشستم وواااییی خدایااااااا هزاران هزار بار شکرت دوستان قدر چنین وسیله ی مهمی را در زندگی تون خیلی بدونید و مدام ازش تشکر و قدردانی کنید و با ناز و نوازش باهاش رفتار کنید و باهاش حرف بزنید و ازش تشکر کنید وخیلی دوسش داشته باشید خیلی بهش توجه کنید و نگاه مهربانانه بهش داشته باشید.. !!!!!!!!
خب دومین. اتفاقی که پشت بند این لباسشویی افتاده بود در مورد تضادی بود که با دخترم پیش آمد یک سری مسایل دخترم مدام داد و هوار میکرد و غر میزد و برای هر چیزی بهونه میکرد و یعنی کلا همیشه از همه چیز ایراد میگیره . یعنی تحسین و تشویق کردن رو اصلا دوست ندارم یاد بگیره . در واقع یوقت هایی من با صدای بلند از هر چیزی تحسین میکنم تشویق میکنم و سپاسگذاری میکنم تا شاید یکبار از زبونش سپاسگذاری بشنوم !!! یکی از آن آرزوها و خواسته هام از خداوند اینه که دوست دارم بسمت سپاسگذار بودن هدایت بشه و اینقدر برای هر چیزی غر نزنه !! بنظر تون این خواسته ام برآورده میشه ؟؟؟
خلاصه داستانش مفصلع آنقدر این تضاد بالا گرفت که من از دست دخترم فرار کردم که از این صداها دور بشم که برم توی اتاقم .. من خودم خیلی خیلی آدم صبوری هستم بخصوص توی این چند سال واقعا صبوری و آرامشمم خیلی خیلی فوق العاده است از این بابت از خودم واقعا راضی هستم خدا رو شکر
دوستان عزیزم !!!! اتاق من بصورت مستر هستش یعنی یک درب توی راهرو وجود داره که با سالن و اون یکی اتاق و دستشویی مجزا شده و حمام و توالت کنار اتاقم هست کلا از سایر خونه مجزا ست خدا رو شکر.. یعنی ما دوتا سرویس داریم . که یکیش ایرانیه و یکیش فرنگیه که توی حمام و کنار اتاق خوشکل بالکن دار من هست ..) خلاصه من دویدم توی راهرو که صدای داد و فریاد های دخترم از اتاقم که به گوش اتاق همسایه چسبیده عبور نکنه یعنی آنها آرام هم حرف میزنن من کاملا میشنوم . پس صدای منو هم آنها می شنوند…ماشاالله این دیوارها آنقدر نازک شده که همش از خداوند خواستم خانه ای بمن عطا کنه که از هیچ طرف به هیچ خانه ای وصل نباشه الهی آمین .. . حالا فکرشو بکنید صدای بلند و داد و فریاد دخترم تا کجاها میرفت … خلاصه پریدم توی راهرو و درب مستر را بستم که صدا بگوش همسایه نرسه مزاحم استراحت و زندگی مردم نشیم .. که یهویی دیدم درب راهرو قفل شد یعنی خود بخود انگار آن ضامن فنری دستگیره از جا در آمده و خود بخود درب به روی جفت مون قفل شد .. ولی اون فکر کرد من مخصوصا در رو قفل کردم هر چی میگفتم .. بابا اینور اصلا کلیدی روش نیست که من قفل کنم . هر چی میگفتم باور نمیکرد و همینطوری با مشت و لگد به در میکوبید . بعدش منم پیش خودم گفتم برم کلیدشو از پشت درب اتاق خوابم بیارم شاید باز بشه . کلید اتاقمو آوردم و انداختم به درب راهرو دیدم نخیییر رررررر اصلا کار نمیکنه … حالا دخترم از اونور داد میزنند و میگه. دیدی خودت قفلش کردی صدای کلید داره میاد … بعد من بهش میگفتم لابد تو قفلش کردی ( البته من بشوخی گفتم ولی آن جدی گرفت و بیشتر دادش هوا رفت)خخخخ
خلاصه با همین وضعیت دو روز توی اتاقم حبس بودم ولی مدام میرفتم روی بالکن و از هوای آزاد لذت میبرم .. خلاصه مثل حضرت یوسف سبب خیر شد ..البته برای یوسف درها باز شد… و برای من انگار باید این در بسته میشد .. خدا رو شکر بعضی درها باید بسته شوند تا درهای بهتر و قشنگتر و جدیدتری برومون باز بشه . و این تضاد یک خواسته ای در من بوجود آورد که دیگه باید بفکر هجرت باشم و مسیرمو از دخترم جدا کنم
خلاصه بعد از دو روز دخترم هی به در لگد میزد که شاید بلکه باز بشه ولی بجای اینکه درب باز بشه در چوبی تو خالی بود و سوراخ شد و شکست ولی باز نشد .. بلاخره نصفه شب مجبور شدم به همسایه ی طبقه پایین زنگ بزنم و بنده خدا آمد بالا یک دقیقه هم نشد در رو برام باز کرد و گفت فنر داخل دستگیره شکسته و باعث شده نتونم در رو باز کنم .. ولی این دو روز قدر آزادی را بیشتر دانستم . به آزادی در تمام جنبه های زندگیم تمرکز کردم وار خداوند بیشتر از همیشه خواستم که همیشه در مدار آزادی زمانی و مکانی باشم . اینکه میخوام همیشه در مدار آزادی عمل در انجام دادن هر کاری رو داشته باشم . اینکه آزادی پولی و مالی کاملی را داشته باشم و البته روی باورهام خیلی کار کردم و فایل ها را گوش دادم و همش میخواستم احساسمو خوب نگه دارم . یعنی وقتی با یک بحران و یا تضادی روبرو میشی داشتن احساس خوب اصلا کار ساده و آسانی نیست و اصلا نمی تونستم به چیزی خوشبین باشم ولی سعی کردم ایمانمو در این شرایط تقویت کنم مدام سپاسگذاری از داشته هام و خواسته هامو می نوشتم و سعی میکردم حس و حالمو خوب کنم و فرکانسمو خوب نگه دارم واقعا عملگرا بودن در لحظات دشوار کار هر کسی نیست فقط کسانی میتونن که مدام روی باورهاشون کار کرده باشند . یعنی یکی از آن تمرین هایی است که باید همیشه روش کار کرد.
سومین تضاد در همین دو شب پیش اتفاق افتاده بود .. عصری برقا قطع شده بود و هوا داشت تاریک میشد که چند تا شمع روشن کرده بودیم . بعدش دیدم نیازه که یک شمع دیگه روشن کنم رفتم یک شمع اکلیلی سبز رنگ خوشکل. ا از وکیوم پلاستیکی باز کردم و روشن کردم ولی توی هر ظرفی گذاشتم دیدم کج میشه انگار همش داشت بهم هشدار میداد ولی نمیدونم چرا من نشونه ها را بهش توجه نکردم تا اینکه بلاخره بردم روی یک جا شمعی که میخ داشت نصب کردم و بخیالم چون این میخ داره و شمع هم محکم شده بعدش گذاشتم روی میز کناری داخل سالن . بعدش. رفتم روی بالکن بفاصله ی یکی دو دقیقه یهو دیدم دخترم داد و فریاد و جیغ کنان گفت آتیش آتیش .. خلاصه نگم براتون که این شمع دوباره کج شده بود افتاد روی رومیزی پارچه های رومیزی و شعله ای آتیش همینطوری عالو میزد و در یک چشم بر هم زدن همش آتیش گرفت و هی آب ریختیم تا خاموش شد .. یعنی در یک لحظه واقعا داشت خونه آتیش میگرفت .. یعنی بازم بحث و دعوا بیشتر شروع شد و خلاصه همینطوری جنجال . پیش خودم همش داشتم میگفتم من که همش روی روابط و احساس لیاقتم کار میکنم . دارم مدام سپاسگذاری می نویسم . الان توی این وضعیت چند روزه که مدام پشت هم به تضادهای مختلف روبرو شدم چطوری خوشبین باشم ؟؟؟ چطوری احساسمو خوب کنم؟؟؟ .. چطوری از بدبینی خودمو خلاص کنم و یک آدم خوش بینی باشم و بگم الخیر و فی ماوقع..
ولی سعی کردم دوباره تمرکزی روی خودم بیشتر از همیشه کار کنم . هر چند این تضادها خواسته های منو برام شفاف تر و واضح تر کرد و بهم گفت در بدترین شرایط ایمانمو از دست ندم و به خداوند اعتماد کنم و همیشه آن چیزی که ظاهراً پیش میاد و خیلی نامناسبه میتونه تغییر کنه و به چیزی خوبی تبدیل بشه .. یعنی با تمرکز بیشتری به این فایل چگونه از یک فرد بدبین به یک فرد خوشبین تبدیل شویم؟ گوش دادم ..
هر چند من جزو آن دسته از آدمهایی هستم که زیاد بدبین نیستم یعنی خوش بینی ام روی کفه ی ترازو بیشتر از بدببینیم هست ولی کلا به هر کسی زود اعتماد نمیکنم و به چیزی و کسی زیاد خوشبین نیستم بخاطر آن ورشکستگی های پولی و مالی و کلاهبرداری که وجود داشت … ولی سعی میکنم خودمو ببخشم و از آن تضادها درس عبرت بگیرم و دیگه با همکاری خداوند اشتباه نکنم و یا حداقل کمتر اشتباه کنم .. یا دیگه به نشانه ها بیشتر توجه کنم در مثال شمع روشن کردن خونه رو به آتیش نکشم !!!!! ..
میخوام بعد از نوشتن و ویرایش این کامنت برم دوباره این فایل 70 دقیقه ای رو ببینم و نت برداری کنم و روی باورهام کار کنم ..
در ضمن چقدر امروز همزمانی خوبی با این فایل داشتم چون هفتمین روز از کتاب معجزه ی شکرگذاری امروزم مربوط به همین موضوع استاد داشت .
هفتمین روز راه جادویی بیرون رفتن از گرایش های منفی کتاب معجزه ی شکر گذاری را از ساعت 3 بامداد تا هشت صبح داشتم تمرینات شو خط به خط انجام میدادم فکر کنم حدودا ده صفحه امروز فقط برای شکرگذاری در این قسمت بودم و واقعا امروز چقدر اشک ریختم چون فهمیدم ما چقدر با افکارمون زندگی مون رو خراب کردیم . خودمون باعث شدیم که مسیرهای زندگی مون به بیراهه و مسیرهای نامناسب پرت بشه .. خودمون باعث میشیم که تیشه به ریشه ی زندگی مون بزنیم و من همینطور اشک میریختم و از خداوند طلب بخشش می کردم و خدا رو شکر میکنم که به چنین مسیر توحیدی و الهی هدایت شدم خدایااا شکرت
خدا رو شکر تعهدی دادیم که روی خودمان کار کنیم و طبق تعهدم هم فقط به خداوند توکل کنیم
وَلَسَوْفَ یُعْطِیکَ رَبُّکَ فَتَرْضَىٰ*
و بزودی پروردگارت آنقدر به تو عطا خواهد کرد که خشنود شوی
خدایااا شکرت که صبح بزرگترین لحظات زندگی است
خدایاا شکرت سپاسگزارم ازین که منو هدایت کرده ای به گفتن آنچییزی که برای آگاهتر شدنم مناسبه و از اینکه لحظه به لحظه در مدار نشانه ها و هدایت های الهی برای شروع جدید و مناسب زندگیم هستم فوق العاده ممنون و سپاسگذارم
و ایمان و یقین دارم تمامی مشکلات و مسایل و تضادهای زندگی من ریشه کن خواهد شد و من آسان می شوم برای شروع جدید و من آماده ی شروع های جدید و اتفاقات قشنگ و خوش خبرهای پی در پی هستم..
صَدَّقَ بِالْحُسْنَىٰ ، فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیُسْرَىٰ
اگر خوبیها رو به خوبی تصدیق کنید ، ما هم شما رو آسون میکنم برای آسونیها
خدایاااا تنها فقط و فقط ترا می پرستم
و تنها فقط و فقط از تو یاری و هدایت و آگاهی و انرژی می خواهم
IN GOD WE TRUST
ما به خداوند اعتماد داریم
IN GOD WE TRUST
سلام دوست عزیزم،
این اتفاقات که ب نظر شما تضاد هست توی زندگی شما
نشان میده که هنوز ریشه باورهای مخرب داخل ذهنتون،هست
این باور رو کار کنیم که
خداوند در هر لحظه افکار من رو در مسیر درست و در الگوی درست الهی تنظیم میکنه و من خودمو سپردم ب خداوندم،و افکار و اعمالمو،می سپرم ب خدای وهابم،
من با نظر خداوند در زمان مناسب در مکان مناسب در شرایط مناسب همیشه قرار دارم و عملکرد مناسب رو انجام میدم
اینکه صرفا بشینیم،و سپاسگزاری بنویسیم،در حالیکه تو ذهن ما پره از باورهایی،که ما رو ب تضاد میرسونه،خیلی استرس زا میشه
استاد میگن من خیلی کم ب تضاد برخورد میکنم چون همیشه تو ذهنم دنبال هدف گزاریم،و اجازه نمیدم که جهان با بوجوداوردن،تضادها،منو متوجه خواسته هام کنه
خیلی عالیه که استاد نزدیک رسیدن ب هدفش،هدف بعدیشو،مشخص میکنه
و استاد این باور رو در خودش تقویت کرده که این خاسته من باید از راه بسیار آسان و پر از لذت و امید و اطمینان،بدون تضاد و مشکل انجام بشه
ساده بودن رسیدن ب خواسته هارو استاد تاکید دارن
و بسادگی مسیر طی میکنن،یعنی در طول مسیر لذت میبرن ب جای استرس،دعوا،و…
درباره روابط با دختر گلتونم،از قانون برانگیختگی استفاده کنین عزیزم
ب خودتون زیاد بگید من عزیز دل خداهستم،و تیکه ای از خداوندم
و من چون مخلوق الله هستم مورد احترامم،
روی باورهای مالیتون،کار کنین
کسب کار خودتونوراه بندازین،
از نظر مالی مستقل بشین
روی این باورها کار کنیم
استقلال مالی خیلی مهمه
چون ادم وقتی کسب کار خودشو داره استقلال مالیشوداره،احساس توامندیش،خیلی زیاد پرورش پیدا میکنه، باور لیاقتش،خیلی عالیتر،و واقعی تر میشه،
اینجوری خودتون مستقل میشین،و تو خونه خودتون هرجور خودتون دوستدارید،زندگی میکنین
سلام خدمت استاد عزیزم
سپاس بابت ویدیو فوق العاده ای که آماده کردید
حقیقتش نمیخواستم کامنت بزارم اصولا تو مدتی هم که با شما همراهم خیلی کم پیش اومده پای ویدیویی کامنت بزارم.
اما همین که ویدیو تموم شد یک چکاپ فرکانسی از وضعیت خودم انجام دادم و متوجه شدم حتی دلیل همین کامنت نزاشتن من میتونه بدبینی نسبت به جهان و حتی آدم ها باشه .
همون لحظه به سایت برگشتم که اولین قدم رو بردارم تا تا این بدبینی رو درون خودم از بین ببرم
آگاهی ارزشمندی که در این ویدیو دریافت کردم این بود که خیلی موقع ها ما خدا رو به عنوان قدرت مطلق قبول کردیم و پذیرفتیم که ارباب تمام جهانیان الله یکتاست اما حتی به او هم بدبینیم
خیلی وقتا یادمون میره معنای ( اَرحَمّ الرّاحِمین ) رو
خیلی وقتا گمان بد به خدا داریم و فکر میکنیم قراره ما رو بابت کوچکترین خطا ها شکنجه کنه
خیلی وقتا معنای غفور بودن پروردگار یکتا رو فراموش میکنیم و با بدبینی نسبت به خداوند باعث میشیم نتونیم رحمت الهی رو به خوبی دریافت کنیم.
همواره این خوشبینی رو نسبت به خداوند یکتا باید داشته باشیم تا بتوانیم بهتر فکر خدا را بخوانیم.
شکر حضورتون
دعوت میکنم از دوستانی که تابحال تو سایت کامنت نزاشتن حتما هم کامنت ها رو بیشتر بخونند و هم تجربه های خودشون رو کامنت کنند .
این فضا با اینهمه آدم که در مسیر هدایت الهی قدم برمیدارند خیلی ارزشمنده .
شکر پروردگار یکتا
بنام خدای مهربان
با گوش دادم به چند دقیقه اول این فایل یک آگاهی و درکی رو پیدا کردم ، گفتم بنویسم درموردش ، چون وقتی مینویسم درکم بیشتر و بیشتر میشه
به قول قرآن انسان ناسپاسه و یک شیطانی در درون ما همیشه هست که نجوا میکنه و وعده فقر و فحشا میده همیشه
انسان بصورت پیشفرض تمایل داره به بد بین بودن توی تمام مسائل
اما انسانی موفق هست که سعیش رو میکنه که خوش بین باشه
وقتی ما بد بینی میکنیم درمورد مسائل ، به نکته منفی ماجرا نگاه میکنیم و انتظار داریم اتفاقات بد پیش بره درواقع این نوع نگاه به ما احساس ترس ، نگرانی ، کمبود ، احساس قربانی شدن رو میده و این جنس فرکانس تجربیاتی رو وارد زندگی ما میکنه که هم سنگ هست به فرکانسی که فرستادیم
و همیشه یک تکاملی وجود داره ، قانون تکامل رو باید درک کنیم که آقا وقتی من بد بینی میکنم درمورد مسائل قرار نیست که 100 درصد اون چیزی که تجسم میکنم به وجود بیاد
به وجود میاد 100% ولی منظورم این هست که به سمتش هدایت میشیم
یعنی قدم به قدم اتفاق میفته
مثلا من درمورد یک شخصی مثلا اون شخص پدرم
میام صبح تا شب توی ذهنم میجنگم با خودم ، تجسم میکنم که الان اون آدم رو میبینم باهاش بحثم میشه ، اون این حرف رو میزنه و من این حرف رو میزنم و….
وقتی ایقدر دارم بد بینی میکنم درمورد این مسئله ، یهو به وجود نمیاد این شرایط
درواقع من دارم به سمتش هدایت میشم
اگه توجه کنیم چه در حالت مثبت ، چه در حالت منفی وقتی این تجسمات رو داریم دقیقا اون چیزی که تجسم میکنیم نیست ، ولی به سمتش هدایت میشیم
یعنی چی به سمتش هدایت میشیم ؟ یعنی تکاملی رابطه ما با اون آدم بد و بد تر میشود ، قدم به قدم ، هر بار یه ذره بد تر
و هر بار که قدمی برداشته میشه ، اون بد بینی ما بیشتر میشه و اون تجسمه قوی تر میشه و حالت بدتر از قبل رو تجسم میکنه
یعنی همیشه اون چیزی که تجسم میکنیم رو تجربه نمیکنیم ، ولی شرایط زندگی ما به اون سمت پیش میره
و چون هر بار اتفاق میفته و باورپذیر تر میشه که این آدم اینجوریه یا این شرایط اینجوریه این تجسمه قوی و قوی تر میشه
یعنی همیشه یک فاصله هست با چیزی که الان دارم تجسم میکنم با زمانی اون تجسمه 100درصد اتفاقه میفته ، وقتی هم اتفاق رسیدم نمیتونم بفهمم که رسیدم چون در اون لحظه دارم خیلی حالت بد تر رو تجسم میکنم
یک فاصله فرکانسی همیشه هست
وقتی ما درحالت مثبت ، درمورد خواسته هامون ترمز هایی رو داریم ، درحالت منفی هم باز ترمز هایی رو داریم
ذهن نمیتونه کاملا بد بین باشه ، یه حالت های مثبتی هم فکر میکنه که این همون ترمز ها در حالت ناخواسته ها هست
بلاخره ذهن فکر میکنه ، نه بابا اون اتفاق هم افتاد اونجور هم بد نشد که این همون ترمز در حالت ناخواست هست
در حالت مثبتش هم دقیقا به همین شکل هست
نمیدونم میتونم به کلماتم درکم رو بنویسم یا نه
توی حالت مثبتش هم همینطور ، من میام روی باورهام کار میکنم و خوش بین میشم به زندگی و احساسم خوب میشه ، مدت هاست دارم خودم رو میبینم فلان ماشین خریدم ، فلان خونه رو خریدم، فلان درآمد
و اتفاقی که میفته من به سمتش هدایت میشم ، یعنی یه ذره شرایط مالیم خوب میشه ، یه ذره شرایط اطرافم خوب میشه
بعد دوباره زود نا امید میشیم ، میگیم بابا این که چیزی نیست من اونها رو میخوام
اتفاقی که برای خیلی از ما آدم ها میفته دوباره زود بد بین میشیم و قدرت رو میدیم به عوامل بیرونی و توجه ما میره روی ترس و نگرانی ها، کمبود ها و این ها رو وارد زندگیمون میکنیم
همون شکل وقتی ذهن بد ترین حالت ممکن رو تجسم میکنه ، ولی اون بد ترین حالت پیش نمیاد ولی شرایط زندگی به اون سمت هدایت میشه
در حالت مثبتش هم همیطور هست ، وقتی بهترین حالت ممکن رو تجسم میکنیم و خوش بین میشینم به زندگی
همون دقیق اون لحظه پیش نمیاد و به سمتش هدایت میشیم
هر هربار که هدایت میشیم ،هر بار شرایط یه ذره بهتر میشه باید به خودمون بگیم که ببین بهتر شد و باورسازی کنیم
وقتی باور سازی میکنیم این خوش بینیه قوی تر مشیه و این هدایت هم قوی تر میشه و قدم های بزرگتری برداشته میشه
یعنی همیشه این تکامل رو هست ، همیشه هست
توی تمرین ستاره قطبی متوجه میشیم ، وقتی یک اتفاقی رو تجسم میکنیم که واسمون اتفاق بیفته
دقیقا بال و پری که توی تجسماتمون دادیم نیست ، ولی خیلی بهش نزدیک هست اون جنس افتاق
توی حالت منفی هم همینطور ، وقتی تجسم میکینم که با مثلا کارفرمامون دعوامون شده و اون پول نمیده ، منم این کار میکنم و….
دقیقا اون چیزی که توی ذهنمون ساختیم اتفاق نمیفته ، ولی اتفاقاتی که میفته نزدیک هست به اون جنس بدبینی که داشتم
وقتی تجسم میکنیم با همسرمون دعوامون میشه بخاطر اون موضوع و به طلاق کشیده میشه و… ، دقیقا اون اتفاق نمیفته ولی جنس روابطمون به اون سمت هدایت میشه ، یعنی قدم به قدم به اون طلاق هدایت میشیم
اولش این هست که یه ذره بد رفتار میکنه ، بعد هی تایید میکنم توی ذهنم بار بدی بد تر میشه تااااا به اون چیزی که تجسم کرده بودم میرسه
اون لحظه هم که میرسم ، نمیفمم که همین تجسم کرده بودم ، چون اون لحظه داریم به چیز های خیییلی بد تری فکر میکنم
استاد عباس منش توی فایل 12 راهنمای عملی خیلی خوب این رو توضیح دادند که وقتی به خواسته هامون میرسیم همه چیز عادیه
گفتند که ملیاردها پول ساخته بودم ، اینجور نبود که برای من یک سوپرایز باشه واااای خوشحال باشم چه اتفاق بزرگی افتاده
گفتند قدم به قدم به سمتش هدایت شدم و همه چیز بدیهی بود ، همه چیز عادی بود
یک مثال دیگه:
من دارم تجسم میکنم که توی کسب و کار فلان مشتری های دست به نقد رو دارم ، فلان مبلغ ها قراردادها رو مینویسم و…
چون دارم باورسازی میکنم و الگوها رو میبینم ، خوش بین تر میشوم
اتفاقی که جنس مشتری های من بهتر میشه
یعنی مشتری قبلی قبلا کاملا چکی کار میکرد ، این مشتری جدیدی یه مقدار چکی یه مقدار نقدی
چون قانون تکامل اجازه نمیده ما یک دفعه تغییر کنیم و اون اتفاقه یک دفعه وارد زندگیمون بشه
ما زود میایم به اون چکی کار کردن این مشتری جدیده توجه میکنیم و احساس ناامیدی و کمبود میکنیم باز
درصورتی که ذهن نمیاد خودش رو با قبلش مقایسه کنه که اوضاع داره بهتر میشه و قبلا همچین مشتری اصلا نبود
دقیقا ذهن میاد به نکته منفی ماجرا توجه میکنه
یعنی اگه ما بتونیم تمرکز کنیم به این نکته مثبت که آقا قبلا نبود مشتری اینجوری ولی الان داره یه اتفاقایی میفته خدایا شکرت میکنم
(این دقیقا مسئله هست که خودم درگیرشم)
وقتی دارم اینجور به قضیه نگاه میکنم ، نگاهم مثبت میشه ، خوش بین تر میشم ، سپاسگذار تر میشم و چون فرکانس های من قوی تر میشه ، تجسمات من قوی تر میشه طبق قانون مشتری های بعدی بهتر و بهتر میشوند
چون همیشه تکامل هست و هست و هست
چند تا درس بزرگی واسه من داشت…
این که وقتی ذهنم بدبینی میکنه درمورد مسائل که ای وای این اتفاق افتاد دیگه نمیتونم پول بسازم و…. نگرانش نباشم
اون چیزی که دارم بدبینی میکنم و تجسم میکنم درمورش اینجور نیست که همین اتفاق 100 درصد یهو پیش بیاد ، قدم به قدم تکامل
من الان میتونم کانون توجهم رو تغییر بدم و شرایط رو بهتر کنم
و درس بعدی این هست که وقتی روی خودم کار میکنم و شرایط عادی و بدیهی پیش میره ، نا امید نشم ، چون قدم به قدم اتفاقات خوب پیش میره و همه چیز باید طبیعی پیش بره
اگر بالا پایینی میشه توی کار ، کاری باهاش نداشته باشم ، اعراض کنم از ناخواسته ها و حالت های مثبت رو ببینم
اگر میبینم همه چیز داره طبیعی و ساده و معمولی پیش میره ، من فقط خودم رو با گذشته خودم مقایسه کنم ، نگران این نباشم قدم ها کوچیک هستند ، چون همین نگرانی من رو بد بین میکنه به شرایط
بگم من دارم به سمتش حرکت میکنم ، این تکاملی هست وقتی اتفاق میفته هی تجسم من قوی تر میشه ، چون باور من قوی تر میشه و قدم ها بزرگتر میشن
سلام و اوقات به کام. بسیار از کامنت شما استفاده کردم. چقدر خوب قانون تکامل فرکانسی رو توضیح دادید و با موضوع خوش بینی و بدبینی ارتباطشو روشن کردید. خیلی لازم داشتم از این مطالب آگاه بشم..با توضیحات شما الان تکامل در فرکانس برام خیلی روشن شد دقیقا من همیشه خودم را سرزنش میکردم چرا چیزی ک تجسم کردم یهو اتفاق نمیافته ولی متوجه بودم در مسیرش قرار گرفتم ولی اون نقطه آخریو میخواستم ک فورا در حد کمال و تمام باید محقق میشد. مرسی از توضیحات خوبتون و وقت ارزشمندی ک گذاشتید و این مطالب را مکتوب کردید. در پناه الله یکتا شاد ثروتمند و سربلند در دنیا و آخرت باشید
سلامبه استاد عزیز
سپاسگزارم از فایلهای عالی
من در اکثر شرایط واقعا فرد مثبت اندیشی هستم لطف خدا شامل حالم شد و گاهی اوقات در شرایطی کنرل کردن احساساتم کار را سخت میکند برایم مثل بعضی از پروژه ها ولی از آگاهی ها و تجربه های که دارم مثل باورهای توحیدی و معجزه های خداوند و هدایت های خداوند باعث میشود امید داشته باشم برای حل شدن مسایل و یا از داستانهایی پیامبرها و افراد موفقی که میشناسم الگو برداری میکنم
خدایا جهان پادشاهی تو راست
ز ما خدمت آید خدایی تو راست
پناه بلندی و پستی تویی
همه نیستند آنچه هستی تویی
همه آفریدست بالا و پست
تویی آفریننده هر چه هست
تویی برترین دانش آموز پاک
ز دانش قلم رانده بر لوح خاک
خرد را تو روشن بصر کردهای
چراغ هدایت تو بر کردهای
نبود آفرینش تو بودی خدای
نباشد همی هم تو باشی به جای
خدایاشکرت
به نام خدای یکتا
سلام استاد جان ،مریم عزیزم و دوستان خوبم
من سعی کردم تقریبا در مورد هر ویژگی اگر تجربه ای داشتم در این سایت الهی به اشتراک بزارم
من خیلی اینطوری بودم که تو آدمها ( در ظاهرشون) بیشتر به نازیباییها و نا هماهنگی هاشون مثلا در تیپ و لباسشون توجه میکردم ،و واقعا در لحظه نازیباییها رو پیدا میکردم ،تا مهمون واسم میومد یا جایی میرفتم فقط به ظاهر توجه میکردم که مرتب و آراسته هستن یا نه و این ناهماهنگی در ظاهرشون آزارم میداد تا جاییکه کارم شده بود به نزدیکانم دائم تذکر بدم که: برو این لباس رو عوض کن فلان چیزو بپوش،برو مثلا سشوار کن ،برو …..و همین باعث میشد خیلی از جمع لذت نبرم و روی روابطم اثر منفی گذاشته بود..اما واقعا با حضورم در سایت و شاگردی شما واقعااا خیلی بهتر شدم،چون میدونم که احساس خوب مساوی است با اتفاقات خوب و جالبه از وقتی که من عینک بدبینی یا نازیبایی بینم رو کنار گذاشتم و آگاهانه تلاش کردم که به هر چیزی که دوستدارم توجه کنم خییلی کمتر به کسی میگم چکار کنه و این هم در آرامش خودم و هم در روابطم اثر مثبت گذاشته و اتفاقا همه به نظرم خیلی هم خوش پوش و رنگی هستن..و همین تغییرم باعث شده آدمهایی با ویژگیهای خوب بیشتری اطرافم قرار بگیرند طبق قانون.
در مورد اینکه شخصی بخواد بیاد کمکم کنه اصلا ذهنم به بدی نمیره چون همیشه راحتی رو دوستداشتم ،اینطور مواقع میگفتم خدا منو خیلی دوستداره خودش واسم کمک میفرسته و از هیچ آدمی نارو نخوردم به لطف الله و قوانین بی نقصش.برای همین من حتی 16,17 سالگی مسافرت تنهایی میرفتم که زمان طولانی در مسیر بودم و واقعا هیچوقت واسم اتفاقی نیافتاد خدارو شکر..
ولی ی اخلاقی که دارم اینکه همیشه میگم من با آدمهای جدید ایجاد رابطه ام به صورت ی خط اریب هست( تکاملی) نه مستقیم!! چون من باید آدمها رو کم کم بشناسم و کم کم نزدیکتر بشم و سریع روابط خانوادگی نداشته باشیم.اما چند مورد اندکی بود که همسرم خیلی سریع گرم شدن و رفت و امد خانوادگی و..و بعد از مدتی می بینن که اصلا این آدمها تفریحات و لذتهاشون مناسب اخلاق و روحیات ما نیست و بعد کم کم دور میشیم و تمام..وحالا دیگه همسرم هم اینقدر خوشبین نیستن ( به معنی بد بینی نیست)و میزارن به قول استاد اون تکامل طی بشه اگر اوکی بودن که رفت و آمد میکنیم اگر نه که هیچی،،البته که با حضورمون در جمع خانواده عزیزم عباسمنش دات کام واقعا نیازی به هیچ شخصی در زندگیمون نداریم چون اینجا همه اش حال خوبه و آگاهی و رشد..البته که کلی آدمهای اطرافم به لطف قانون یا تغییر کردن و یا کلا جدا شدن.
در مورد زاویه دید مثبت،خیلی خیلی تلاش کردم برای نگاه ؛ « الخیرو فی ما وقع» و با آگاهی از قوانین جهان،
هیچ چیز رو شکست نمیدونم،همه چیز رو سعی میکنم تجربه بدونم و این نگاه کمک کرده که هم آرام باشم و هم کارهام بهتر انجام بشه.هر اتفاقی که میفته میگم پاسخ به فرکانس خودمه و من چون در مسیر درستی هستم اتفاق بدی واسم نمیفته و همین باعث میشه همیشه کارهام راحت و آسان و بدون دردسر انجام بشه..گوشی موبایلم رو تو خیابون تو دستم میگیرم ،درب خونه ام رو اصلا قفل نمیکنیم حتی وقتی چند روز نباشیم،چند بار پیش اومده که صبح رفتیم سر کار تا عصر و کلید درب خونه،تو قفل هست از بیرون و اصلا نترسیدم چون من باور دارم برای من اتفاقات بدی نمیفته..یعنی بدبین نیستم که دزد هست و دزدی زیاده و…. برای همین چون منتظر اتفاقات بد نیستم،اتفاقات بدی واسم نمیفته..
من شخصی رو میشناسم که به ماشینش 60 تا قفل میزنه،به فرمون،پدال،مرکزی و دزدگیر ولی آخر از ماشینش دزدی شده ولی من ماشینم رو میزارم تو کوچه و خیابون،فقط قفلش میکنم و هیچوقت اتفاق بدی واسم نیفتاده..من و همسرم خیلی نگاه مثبتی به این داستان داریم
.
چند روز پیش داشتم به یکی از دوستانم میگفتم خیلی دوستدارم برم شمال کشور زندگی کنم،میگفت اونجا خیلی دزد هست خیلی باید حواست باشه و من خنده ام گرفت و گفتم هر کس اینطوری فکر کنه هر جا باشه ازش دزدی میشه ،شملذو جنوب نداره!!! حتی تو سوییس و…
واقعا بدبینی آرامش آدم رو میگیره،اجازه رشد کردن و تصمیم گرفتن نمیده و اگر همیشه از یک عامل بیرونی بترسیم و تو این نگرانی ها باشیم که ،دزدی زیاد شده،خیانت زیاد شده،همه گرگ شدن و…..و قطعا هر کس این باورها رو داشته باشه نه دوستی داره،نه رشدی و لذتی و آرامشی و….و یک زندگی داره مملو از ناآرامی،ترس و خشم و قطعا بیماری هم روحی و هم جسمی..
در مورد ،ویژگی ششم از وقتی با شما و آموزشهای شما آشنا شدم خیلی سعی میکنم که بی توجهی کنم و ی مسئله ای که پیش میاد رو خیلی بهش فکر نکنم تا کمرنگ بشه و فراموش،سعی میکنم از نظر روحی خیلی تاثیر نگیرم برای همین بهتر فراموش میکنم در مورد اتفاقات خیلی بهتر عمل میکنم،ولی اگر از نزدیکانم بخصوص چند نفر اندکی که با اکثر آدمها زاویه دارن و هر کسی هر چی خوبی کنه بازم میگن ریا میکنه،نقشه است و.. چیزی بشنوم مجدد همه رفتارهای گذشتشون هم یادم میاد و حالم رو بد میکنه و اینطور مواقع خودم رو اینطوری آرام میکنن که این رفتارها پاسخ فرکانسهای قبل من بوده و زمانیکه من تغییر کردم جهان اونهارو به راحتی جدا کرد ( واقعا جدا شدن)و هر کس به خودش ستم میکنه و هیچکس در زندگی من قدرتی نداره ،و این تضاد اومده بگه من میخوام چه روابطی داشته باشم؟و واقعا احساسم خوب میشه و تو ذهنم مدت طولانی کمرنگ میشن خداراشکر..البته که دوستدارم کلا محو بشه گذشته و امیدوارم روزی به این درجه از رشد و آرامش ازون جهت برسم..
حتما باید ریزبینانه تر حواسم به نگاهم باشه و بیشتر و بیشتر طبق تکامل عینک خوشبینی رو جایگزین عینک بدبینی کنم..به قوانین الهی که نتیجه عمل کردن به هرکدامشون ارسال فرکانس مثبت هست بیشتر و بیشترررر عمل کنم و تمرکزم رو بزارم روی فقط و فقط هر تجربه،اتفاق و آدمی که احساسم رو خوب میکنه و شکرگذار باشم که روی موج نزدیکترین فرکانس به خدا قرار بگیرم تا شامل هدایت،رحمت و نعمتهای الهی در هر جنبه ای از زندگی ام بشم..
خدایا شکرررت برای فراوانی اینهمه آگاهی ناب و کمک کننده
استاد عزیزم بی نهایت ازتون سپاسگزارم
روز و روزگارتون در پناه الله یکتا عااااااالی باشه
به نام خداوند بخشاینده مهربان
خدای قشنگم عاشقانه دوستت دارم که این بهترین حسی است که به من اطمینان میدهد که من در آغوش بهترین و بزرگترین منبع عشق وانرژی هستم
خدای عزیزم مرا هر لحظه هدایت کن که از بندگان خوب درگاهت باشم که بهشت جایگاه آنهاست .
خدای رحمانم که رحمان بودنت را در هر چیزی میبینم
در غذایی که روزی پرنده ها میشود از طریق دستانت
در برگ های زرد و زیبای پاییزی
در باران زیبایی که زمین را سیراب کرده و حاصل آن میوه ها و سرسبزی و زندگی برای همه موجودات هست
در عشق مادر به فرزند واحساس هایی که از سوی توست وهدایتم میکنی وجنسش متفاوت است با هراحساسی
عاشقانه دوستت دارم که مرا از وجود خود ساختی واین احساس بسیار ارزشمندی در وجودم قرار میدهد که خودم را لایق هر چیزی میبینم .
خدارا شکر که بازمرا در فرکانس یه فایل بی نظیر قرار داد که احساس میکنم امروز به آن نیاز داشتم ودرست به موقع رسید
استاد من خیلی سپاسگزار وجود شما هستم وخداراشاکرم که مرا باشما آشنا کرد .
انگار با دیدن این فایل به پاشنه اشیلم هویدا شد که فکر میکردم ندارم.
خدارا شکر با دوره بی نظیر احساس لیاقت تا حدودی آشنا شدم که من از افرادی بودم که اصلا تعریف ها را نمیپذیرفتم
همسرم از دست پختم تعریف میکرد میگفتم داری میگی که مرا دل خوش کنی .
اگر خانه مادرم را تمیز میکردم ومیگفتم خوب شده میگفتم داری تعارف میکنه که باز انجام بدم براش
ولی یه چیزی که مغزم را روشن کرد تواین فایل که فیلم گرفتید ، اینکه آدم ثروتمندی که با هاش مصاحبه میکنند میگه من خوش بین هستم و دیدش مثبت بوده به جای اینکه مقایسه کنه یا حسادت، لذت هم میبره که من خوش بینم واین کنترل ذهنه که استاد میگه واقعا درسته وهرکسی هر حال هست درسته جاش .
استادچون من علاقه زیادی به سایت شما وحرف های شما دارم می بینم ذهنم خیلی می خواد شما را توی ذهنم بدبین کنه وهمش میگه این حرف ها راست نیست وهزار تا چرت وپرت .
حالا زیر بنای این خوش بین بودن، می تونه احساس خوب باشه وایمان وتوکل ولاجرم افکار وباورها مثبت تر میشه وبه جهان فرکانسی میفرستی که برات چیزهای خوب اتفاق می افته
حتی دیدن این آدم را که استاد فیلم گرفتید یه تیکه را ،من احساس وفرکانس خوبی دریافت کردم از صحبت هاش
ومی فهمم هرکسی هر جاست جای درستشه
من به خاطر اینکه در خانواده ای بزرگ شدم که بیشتر بدبین بودند تا خوش بین ذهنم همش منفی بود تا مثبت .
واز اون ور خر افتادم وامدم چشم و گوش بسته دیگه به همه اعتماد کردم وبا انسانهایی برخورد داشتم که نتیجه خوبی نداشت برام از محبت خوش بینی ودیگه میگفتم اینها مثل خدا خوب هستند وهر چی میگن درسته بدون اینکه فکر کنم .
فقط ذهنم از اتفاقاتی که در بچگی افتاد را برام بزرگ میکرد وهمش در موردش حرف می زدم با بقیه وباعث شد تکرار بشه برام .
بعدش دیگه اعتمادم از بین رفت به اکثر آدم ها و الان می فهمم خودم جذبش کردم وبا توجهم جهان هم جواب فرکانس های من را داد .
اینقدر میشنیدم که با لر نمیشه معامله کرد ولی من دیدم که همسرم بامردم یاسوج کار میکرد و همه پولش را قشنگ میدادند .
هرچی دارم این فایل را میشنوم میبینم خودم جذب کردم هر چی پیش آمده برام حالا خوب یا بد .
پول اگر در یه تعاونی گذاشتم و،زیر نظر دولت نبودوهنوز پولم به دستم نرسیده ،خب خودم فکر نکردم که برم یه جایی پول بزارم که مطمئن باشه پس خودم بی فکر عمل کردم .
وقتی میرم خرید هنوز بدبین هستم که قشنگ ودرست حساب میکنند با نه برای همین توجهم روی نکات منفی است ومیبینم کمتر حساب میکنند چون همش توجهم روی این است که کم فروشی میشه .
ولی می بینم در تهران پول پیش مغازه را دادم به صاحب مغازه ووقتی مغازه جور نشد به راحتی به حسابم برگرداند.
این همه نکات خوب واتفاقات خوب ودقیقا جهان داره جهان فرکانس های ما را میده
الف) با توجه به آگاهی های این فایل، دلایلی را لیست کنید که تغییر از بدبینی به خوشبینی را برای تجربه زندگی بهتر، ضروری می داند؟
1اگر خوشبین تر باشم به اینکه تهران برای من معجزه میکنه وامدن من بی دلیل نبوده پس لاجرم اتفاقات خوب می افته .
2اگر اعتماد کنم به همسرم که بدهی هایش را پاس میکنه واگر دور هست داره تلاش میکنه همه چی اکی بشه وبیاد احساسم خوب میشه و ذهنم به سمت مثبت میره واتفاق می افتد حتما
3اگر خوشبین باشم که پسرم دیروز به من اعتماد کرد وپولی که از کار به دست آورده گفت مامان میخوام بدم به تو تا هرکاری خواستی باهاش انجام بدی چقدر احساس خوبی داشتم که پسرم به من اعتماد کرده وارزشمنده برام
4دارم میبینم همسرم اعتمادش به من بیشتر شده و حرف هام را بیشتر و بهتر قبول داره ومیبینم که خودم انسان بهتری شدم وصادق شدم ومن هم اعتماد کردم به ایشون وجهان داره دقیق کار می کنه.
5 خوش بین تر باشم که هر کجا میروم خدا محافظت هست ومراقبم هست خیلی به من کمک کرده که هر جا میرم دیدم خوب بوده وبه نفعم شده
ب) چه راهکارهایی از آگاهی های این فایل آموخته اید که قصد دارید با اجرای آنها، ویژگی خوشبینی را در ذهنیت خود تقویت کنید؟ برای این منظور، چه قدم هایی – هرچند کوچک – را می توانید در برنامه روزانه خود بگنجانید؟
6ماه میشه که در تهران هستم واگاهانه فقط از خوبی های این شهر ومردمش صحبت میکنم ومیبینم فقط باآدم های خوب برخورد میکنم .
هر لحظه به خودم یادآوری کنم نگاه من به انسانها وشرایط نتایج را برای من تغییر میده واگر ذهنم را تربیت کنم وزاویه دیدم را مثبت کنم وبدانم اگر من انسان بهتری بشوم با انسانهای بهتر برخورد میکنم .
در کل باید ذهنم را تربیت کنم وتقوا وکنترل ذهن داشته باشم که تا ذهنم بیاد منفی بگه منطق براش بیارم که اینجا واونجا خوش بین بودم و نتیجه داد .
به نام خدایی که رب العالمین است.
سلام خدمت استاد، و بانو شایسته و همه دوستانم در این سایت فوقالعاده.
مهم ترین باوری که به ما کمک میکنه که از بدبینی تبدیل به یک آدم خوشبین بشیم،
این باوره که ما در جهانی زندگی میکنیم که در هر لحظه داره به کانون توجه ما به افکار و باور های ما پاسخ میده.
و آدم ها شرایط ایده ها و اتفاقاتی وارد زندگی منمیکنه که همجنس با فرکانس های منه.
وقتی این قانون کلی رو درک کنیم، متوجه میشیم که وقتی ما بدبین باشیم در مورد هر موضوعی مثلا آدم ها،
ما هدیات میشویم به آدم هایی که به ما ثابت میکنن که بدبینی ما درست بوده و ما بیشتر باور میکنیم که آره همه آدم ها اینجوری هستند.
و این باور باز فرکانس هایی به جهان ارسال میکنه و جهان باز آدم های بیشتری وارد زندگی ما میکنه که به ما ثابت کنه داریم درست فکر میکینم.
ولی طبق آموزه های استاد عزیز،
حتی اگر از 100 نفر آدم های اطراف ما فقط یک نفر خوبه و بقیه نامناسب هستند، ما باید ازون 99 نفر اعراض کنیم و توجه کنیم به اون یک نفر.
و وقتی ما این کارو انجام بدیم اون 1 نفر میشه 2 نفر و اون 99 نفر میشن 98 نفر
و هرچقدر ما تغییر کنیم آدم های نامناسب هی حذف میشن از زندگی ما و آدم های بهتری وارد زندگی ما میشن.
ما باید این باور رو تکرار کنیم که در این جهان آدم های خوب فوق العاده و عالی هستند که بسیار درست کار هستند ،
اگه خوب فکر کنیم میبینم آره مثلا فلانی چقدر آدم خوبیه هاا چقدر درست کار و با معرفته خب پس آدم خوب وجود داره.
بعد که فکر کنیم عه فلانیم خیلی آدم خوبیه واقعا
صاحب کارش کل مسائل مالیشو سپرده به این بنده خدا، و این داره عالی کارشو انجام میده،
یا تو رابطه ببین خانوم یا شوهر فلانی چقدر آدم خوبیه ها و چه رابطه عالی دارن واقعا ، پس لینا نشون میده که آدم های مناسب وجود دارن.
پس ازونجایی که من خالق زندگیم هستم ،
اگه روی خودم کار کنم اون آدم های مناسب وارد زندگیم میشوند که بسیار قابل اعتماد هستند هااا،
و البته تو این موضوع که اعتماد به معنی ساده لوح بودن نیست،هم این فایل استاد (نحوه بر خورد با الگو های تکرار شونده دیگران) یادم اومد که ربط داره به این موضوع.
اولا ما باید بدونیم که هیچکس کامل نیست ، و هرکسی یک پاشنه آشیل و باور های نادرستی داره.
دوما این که در مورد آدم های جدید زندگیمون باید با تکامل اعتماد کردن ایجاد بشه ،یعنی اول رابطه چه عاطفی و چه کاری و ..
با این باور وارد رابطه بشیم که همه آدم ها فوقالعاده و پاک و درستکار هستند ،
بعد یه مدت اگه ازون شخص یک الگوی تکراری دیدیم مث دزدی ،باید بدونیم که پاشنه آشیل طرفه ،بخاطر باور های اشتباه ،اونوقت تصمیم بگیریم که میخایم ادامه بدیم یا نه.
البته ما وقتی این باور رو بسازیم که تمام آدم ها فوقالعاده هستند، فقط هدایت میشویم به آدم های فوقالعاده.
در کل ما باید این باور رو بسازیم و با خوشبینی وارد رابطه بشیم و بعد تو روابط جدید یا قدیمی ببینیم طرف چه الگو های تکرار شونده ای داره،
میتونه مثبت باشه میتونه منفی باشه،
بعد از یک ماه یا دوماه ، تصمیم بگیریم ،
و وقتی مثلا من میبینم من رو خودم دارم کار میکنم و خوشبین هستم و آدم های اطراف عالی میشن، و تو 10 نفر 2 نفر آدم نامناسب هستند نباید اصلا توجه کنم به اون دونفر،
بگم آقا 8 نفر دیگه بسیار عالی هستند پس آدم های عالی در جهان وجود دارن، همه نامناسب نیستند، این طرز فکر باعث میشه ما خیلی خیلی کمتر به آدم های نامناسب برخورد کنیم و فقط آدم های فوق العاده وارد زندگی ما بشوند.
راجب بدبین بودن ،داداش خود من یه قدری بدبینی
که هروقت ماشینش خراب میشه میبره تعمیر گاه ،میگه باید وایستم بالا سر طرف که کلاه سرم نزاره یا از چند جا قیمت بگیرم، اتفاقا هرجا میره سرش کلا میزارن ،
یا وقتی کسی بهش سلام میکنه اصلا نمیشناسه طرف رو میگه اوه این همسایه جدیده مواظب باش سؤ استفاده نکنه، باید گرگ باشی ها،
و اتفاقا کسی که تمرکزش بر ناخواسته ها هست همیشه شرایط اتفاقات و افرادی وارد زندگیش میشن که کلی از نظر مالی و احساسی و سلامتی بهش ضربه میزنن.
ولی من خودم از وقتی با آموزه های استاد آشنا شدم
سعی کردم خوشبین تر باشم، واقعا میتونم بگم 99 درصد آدم های اطرافم عالی هستند،
هرجایی میرم خرید میبینم فروشنده بسیار آدم درستکار و مهربون و عالی هست.
همه جا آدمهای عالی وجود دارن فقط بستگی به ما داره که چه افکار و باور هایی داریم،
جهان آینه ای از باور هادو افکار و فرکانس های ماست ،
ما شک و بدبینی نسبت به اتفاقات و افراد هدایت میشویم به ناخواسته های بیشتر، آسان میشویم برای سختی ها،
و با خوشبینی و باور های درست نسبت به اتفاقات و افراد هدایت میشویم به خواسته هامون و آسان میشویم برای آسانی ها.
در پناه رب العالمین شاد و ثروتمند و سلامت باشید