https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2024/09/abasmanesh-2.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2024-09-21 00:42:282024-11-03 03:57:34پروژه خانه تکانی ذهن | گام به گام
427نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
خدایاشکرت که امروز هم به من فرصت دادی تاگام بیست چهارم ازپروژه خانه تکانی ذهن راباموفقیت بردارم
الهی به امیدتو
“گام بیست و چهارم”
” به جای تکنیک جدیداصل رادوباره تکرارکن”
* دنبال کردن موضوعات جدید وتکنیکهای جدید:
همواره شاهد بودیم که خودمان یا افراد دیگری که وارد یک حوزه کاری میشوند مرتب دنبال آمار و اطلاعات جدید و بیشتری هستند تا موضوعات جدید در رابطه با کارشان و حرفهشان را پیدا کنند وازانها برای موفقیتشان استفاده کنند فکر میکنند که هر روز چیز تازهای میآید و این در حالی است که خیلی از این آدما اصل موضوع را فرا گرفتند و میدونند اما اصل موضوع را فراموش میکنند و دائم از این شاخه به اون شاخه میپرند این عمل آنها ناشی از عجلهای که دارند و دوست دارند که خیلی زود نتیجه بگیرند اما واقعیت این است که خیلی از آدما اصل را فراموش کرده به جای اینکه تکاملشون را طی کنند و در همان حرفهای که هستندوخودشون را رشد و بهبود دهند دنبال تکنیکهای جدید هستند
برای موفقیت بایستی اصل مهم خارپشتی را در کارمون لحاظ کنیم در همان کار و حرفهای که هستیم خوب عمل کنیم و همان کار را خوب بلد بشیم و خوب انجامش دهیم مثلاً در حوزه موفقیت تا زمانی که استاد عباس منش اصل کلی را درک نکرده بودند بیش از 500 کتاب در حوزه موفقیت خوندند برای تکنیک و روش جدید برای رسیدن به اهداف اما زمانی که قانون کلی جهان را درک کردند همان قانون اصل و اساس جهان که کنترل ذهن کنترل کانون توجه احساس خوب است و نگاه کردن به موضوعات از زاویهای که به ما احساس بهتری میدهد بود دیگر دنبال تکنیک و روش جدید نبودند و دنبال این بودند که در این اصل بهتر بشن در کنترل ذهن بهتر بشن در تقوا بهتر بشن تو توکل و احساس خوب بهتر بشن نگاه کردن به موضوعات از زاویه دیگری که به ایشان احساس بهتری میدهد بهتربشن
درکنترل نجواهای ذهن بهتر بشن و این بهتر شدنها در اصل انتهایی ندارد
ازاین شاخه به اون شاخه پریدن باعث میشه که ما یک سری آمار و اطلاعات تئوری یاد بگیریم و قشنگ صحبت کنیم همین، در عمل هیچ نتیجه دیگری برای ما ندارد قرآن یک الگو یک نمونه و یک کتاب معجزهگر است که به ما میآموزد که فقط روی اصل تمرکز کنیم چون که در قرآن موضوعات فقط تکرار و تکرار میشوند برای درک بهتر بسیاری از آیههاو مسائل عیناً تکرار میشن و بقیه آیهها هم که مثل هم نیستند مفاهیمشان مثل هم هستند یعنی یک مفهومی مثل ایمان به خدا ایمان به آخرت ایمان به عمل صالح مفهوم تقوا مفهوم کنترل ذهن مفهوم توکل به خدا مفهوم رب مبینیم دائم این مسایل وموضوعات در قرآن تکرار میشود
زمانی که ما اصل را درک کنیم دیگه علاقهای هم نداریم که دنبال تکنیک و روشهای جدید برویم
هرچه ما دنبال تکنیکهای جدید باشیم به همان اندازه داریم از اصل دور میشویم به همان اندازه از موضوعی که میتونه زندگیمان را در همه جوانب تغییر دهد دور میشویم به همان اندازه ما را از کنترل ذهن ،کنترل نجواهای ذهن و توکل و ایمانمان دور میکند
بسیاری از اساتید موفقیت صرفاً برای جذب و جلب توجه مخاطب دنبال مسائل آموزشی جدید و تکنیکهای جدید هستند و کلاً اصل را فراموش میکنند
زمانی که ما اصل را درک کردیم و رها کردن اصل و دنبال حاشیهها رفتن بایستی خط قرمزمون باشد و یک اتفاق مهم این است که زمانی ما اصل را رها میکنیم و دنباله حاشیه هستیم نشطی انرژیمون خیلی زیاد است دنبال حاشیه رفتن باعث میشه اصل در ذهن ما کمرنگ شود مثل همان داستان قوم بنی اسرائیل که گفته شده بود گاوی را قربانی کنید اما آنها دنبال سوالات پوچ بودند که حالا این گاو نر باشد یا ماده باشد چند شکم زاییده باشد سفید باشد یا سیاه باشد کلاً مفهوم اصل را فراموش کرده بودند
اگرمیخواهیم از مباحث آموزشی استادعباسمنش نتیجه بگیریم باید به صورت بنیادی اصل را بفهمیم و درک کنیم و آن وقت آن اصل وقانون جهان هستی را در زندگیمون پیاده کنیم و ازش استفاده کنیم به طور مستمر تمرین کنیم
خوشبختانه ازآن دست ادماهستم اززمانی که دراین مسیرالهی قرارگرفتم وبااستادعباسمنش وسایت ایشان اشناشدم متعهدشدم فقط باایشان کارکنم وتمام صحبتهای استادعباسمنش رابه عنوان وحی منزل بپذیرم که تااین لحظه به تعهدم پای بند بودم وشکرخدانتایج قابل قبولی هم گرفته ام
*اصل قانون جهان هستی واصل مباحث استادعباسمنش:
کنترل ذهن وورودیهای مناسب درنتیجه افکار مناسب درنتیجه باورهای مناسب درنتیجه رسیدن به احساس خوب درنتیجه اتفاقات خوب
* کنترل ذهن =جهت دهی افکار به سمت خواسته ها،تمرکز وکانون توجه روی نعمتها داشته ها وزیباییها،اعراض ازناخواسته ها، سپاسگزاری سپاسگزاری سپاسگزاری
چند روز بود درگیر مسائلی بودم و نیاز داشتم که این سخنان رو بشنوم
گویا شروع دیدن این سلسله قسمت ها جان دوباره ای به من بخشیده
البته از نظر مالی هزاران برابر نسبت به سال های گذشته بهتر شدم و استارت اون با فایل های رایگان شما بوده و البته به دلیل روحیه تحقیقی خودم رفتم ریشه این سخنان رو در سراسر کتب جهان جستجو کردم و واقعا به این نتیجه رسیدم که وقتی دل در گروه این جهان بینی می دهیم قلبمون آرامش بیشتری رو تجربه میکنه و وقتی وارد وادی مقایسه ها و انتظار از دیگران و قضاوت ها میشیم دقیقا پا در وادی شیطان گذاشتیم چه زیبا فرمودید که نداهای قلب ما از خداست و نجواهای ذهنی ما از شیطان است. امروز بار دیگر با خود عهد می بندم که قضاوت و شکایت را به طور مطلق کنار نهم و انتظار از دیگران را به صفر برسانم و هرجا که میتوانم دستی از کسی بگیرم چراکه این جهان بر اساس فراوانی طراحی شده و هرچه بدهیم لاجرم 10 برابر به ما باز میگردد
و بزودی پروردگارت آنقدر به تو عطا خواهد کرد که خشنود شوی
سلام و خدا قوت به استاتید عزیزم و دوستان عزیز
◀️گام بیست و چهارم : به جای تکنیک جدید اصل رو دوباره تکرار کن
🟢 تشخیص اصل از فرع: اگر اصل، قانون ابدی و ازلی رو درک کنم سعی میکنم رو بهتر شدن در عمل به اصل کار کنم
🟡اگر میخوام نتیجه بگیرم فقط تمرکزم رو میزارم روی اصل و سعی میکنم هی بهتر و بهترش کنم انتهایی برای بهتر شدن در درک و عمل به اصل نیست و نتایج هم به همون میزان که من در عمل به اصل بهتر میشم به همون اندازه نتایجم بهتر میشه
◀️اصل باورهای توحیدیه ، مهارت در توانایی کنترل ذهنه،احساس خوب وآرامش داشتن هست ،احساس سپاسگزاری قلبی هست ،نگاه کردن به اتفاقات به ظاهر بد از زاویه ای که به احساس خوب برسم ،گفتگوی ذهنیم رو مثب کردن هست
🟢اگر من هدفم بهتر درک و عمل کردن به اصل باشه دیگه دنبال تکنیک جدیدی نمیرم که فقط کلی آگاهی و اطلاعات طبق قانون تمرکز جمع کنم ولی تو هیچ کدوم به مهارت نرسم نتونم در موقع لزوم مثلا نیاز به کنترل ذهن در تضاد ازش استفاده کنم فقط کلی حرف و اطلاعات قشنگ دارم ولی مهارت ندارم ازش استفاده کنم چون هیچ مهارتی با تکرار و تمرین روی اون اگاهی ایجاد نکردم
◀️الگو برداری از قرآن کریم
🟢تکرار اصل به شکل تکرار همون آیات،یا تکرار همون مفاهیم اصل در موضوعات مختلف موضوعات اصل مثل :تقوا ،توحید ،توکل ،رب و ….تکرار شده و خداوند توصیه به تکرار آیات قرآن کرده
دلیل این تکرار: چون قوانین الهی در عین سادگی به شدت فراره نیاز به یادآوری و بهتر درک و عمل کردن به این اصل هست که رابطه من با خدا بهتر وبیشتر و خوشبختی رو در دنیا و آخرت برام میاره
◀️دلیل رفتن اساتید موفقیتی به سمت تکنیک های جدید و دوری از اصل
🟡جذب مخاطب ،راضی نگه داشتن مخاطبین خودشون ،جلب نظر و توجه مخاطبین
🟢نتیجه رفتن سمت حاشیه کم رنگ شدن اصل و گمراه و سرگردون شدن در حواشی هست
قرآن در مورد دور شدن قوم بنی اسرائیل از اصل و درک مفهوم پرداخت بها و قربانی کردن رو میگه که درگیر حواشی و بهانه جویی برای انجام ندادن اون فرمان الهی میگه
هنگامى را که موسی به قوم خود گفت: خداوند به شما دستور مى دهد ماده گاوى را ذبح کنید (و قطعهاى از بدن آن را به مقتولى که قاتل او شناخته نشده بزنید، تا زنده شود و قاتل خویش را معرفى کند و غوغا خاموش گردد.) گفتند: آیا ما را مسخره مى کنى؟
(موسى) گفت: «به خدا پناه مى برم از اینکه از جاهلان باشم!»
دستور به کشتن یک گاو معمولی را نوعی مسخره شدن خودشان می دانند. و از اصل دور میشند این قدر مساله را پیچیده و وارد حواشی می شند که یک گاو با مشخصاتی سنگین به آنها معرفی می شود. گاوی که ماده و میان سال، با رنگ زرد خیره کننده بدون کوچکترین لکه رنگی، و غیر رام شده برای کار باشد. وقتی مشخصات گاو پیچیده شد، آن ها راضی شدند و حاضر شدند که دستور را انجام دهند:
«قالُوا الْآنَ جِئْتَ بِالْحَقِّ فَذَبَحُوها وَ ما کادُوا یَفْعَلُونَ؛ [4] گفتند: الان حق مطلب را آوردى! پس آن را کشتند، هر چند که نزدیک بود که از آن کار سرباز زنند.»
🟢استاد جان همین توجه و تمرکز شما روی اصل و عمل کردن به الهامات و هدایت های خداوند نتایج شما رو پایدار کرده و این نتایج و فرکانس درستی و صداقت شما ما رو مجذوب این مسیر الهی کرد
این سایت پر بازدید ترین و موفق ترین سایت جهانه و برام قابل افتخاره هدایت شدم به این سایت و این اساتید و توحیدی و مسیر برام اسون و ساده تر شد
خدایا سپاسگذارم برای این قوانین ساده و ثابته الهی و هدایتم به این مسیر
– قانون اینه که بتونم کنترل ذهن کنم، یعنی بتونم کانون تمرکز و کانون توجهمو کنترل کنم.
تمرکزم باید روی خودم و هدفم باشه. مسائلمو حل کنم تا تمرکزم جای دیگه ای هدر نره. دنبال حاشیه ها نباشم تا تمرکزم هدر نره. من تونستم خیلی از حاشیه ها رو از زندگیم حذف کنم و الان هم نباید دنبال حاشیه ها باشم و باید بتونم مسائلمو کم کم حل کنم تا تمرکزم بیشتر روی هدفم باشه و خودمو بهبود بدم.
باید بتونم به هر موضوعی از زاویه ای نگاه کنم که بهم احساس بهتری بده، یعنی کانون توجهمو کنترل کنم. در اینصورت احساس خوب بیشتری در طول روز دارم که باعث میشه هدایت های بیشتری دریافت کنم. عزت نفسم بیشتر شه. ایمانم بیشتر شه.
این لایو استاد یکی از اون لایوهایی که من بارها و بارها گوش کردم
و برام جالبه که چیزهای جدیدی دریافت کردم
با وضوح بیشتر و بهتر
چیزهایی که برام روشن نبود قبلا
و این من خوشحال میکنه که یعنی مدارم بالاتر رفته و اگاهی های سطح بالاتری دارم دریافت میکنم
1- هدف گذاری و برنامه ریزی که در ابتدا با انگیزه بالا اغاز میشه و در زمان خیلی کوتاه رها میشه
یکی از دلایلش تعدد اهداف و خواسته ها هست
همین تعدد زیاد خواسته باعث میشه که برای خواسته ها کاری انجام ندیم
2- یک یا دو هدف اصلی انتخاب میکنیم
ولی در دفتر میایم کل خواسته هام بنویسیم از خدا بخوایم که کلا چی میخوایم
هر چیزی با جزییات بنویسیم
قدم اول نوشتن
حتی اگه ایده ای نداریم و حتی اگه هر روز نمیتونیم برای خواسته کاری انجام بدیم
این برام جالب بود که استاد گفتن که حتی اگه نتونیم هر روز برای خواسته قدمی برداریم
و من کلا خییییییییییلی از خواسته ها رو کنار گذاشتم به این دلیل که خودم محکوم میکردم میگفتم اگه این هدف واقعا میخواستی هر روز براش حرکتی میکردی و با اینکار خودم محکوم میکردم حتی در مورد قدم برداشتن برای حرفه شخصی خودم هم ماه هاست با این روند کلا گذاشتم کنار و بیخیال شده ذهنم یکجورایی فقط داره بهم عذاب وجدان میده که هیچکاری نکردی و همیشه در این وضعیت بد مالی که خیلی از ابعاد زندگی م تحت الشعاع قرار داده به همین شکل و یا بدتر میمونه و این باعث افت روحیه من میشه
که البته خب خیلی تلاش میکنم که از این افکار دور بشم ولی اینکه بتونم درک کنم میشه حتی اگه هر روز قدمی برنداشتیم این به معنی بی خیال بودن و تنبل بودن و عدم کارایی نیست
این خیلی نکته بزرگی بود که من اصلا نشنیده بودم در فایل های قبلا
و الان در مدارش هستم که درک کنم نباید خودم انقدر سختگیرانه محکوم کنم که حتی نتونم حرکت کنم
3- نوشتن انرژی ذهنی شما رو کانون تمرکز تون بهش خیلی قدرت میده
4- به نحوه رسیدن به خواسته ها با این شرایط فکر نکنیم
چطور و چگونه ش با خداست
5- برای اهدافمون اون چه که میدونیم باید انجام بدیم و باید انجام بدیم
خیلی وقت ها ما نمیدوینم چطور فقط در دفتر بنویس
6- از خدا بخوایم که بهم راه بگه بهم بگه باورهام چطور بسازم مسیر بهم نشون بده
من اینکار این روزها انجام میدم ولی باید خیلی بیشتر کنم
7- اینکه از خداوند بخوایم الگوهای مناسب خواستم بهم نشون بده
8- با یاداوری مواردی که خواسته ای داشتیم و غیر ممکن میدونستیم و بعد دیدیم شد
مثلا زمانی که من میخواستم بینی م عمل کنم خب پدر من کسی نبود که اینکار بکنه و من این خواسته رو سال ها داشتم و یک بار اومدم یک عکس از خودم داخل فتوشاپ درست کردم که بینی م فرم ش مثل عمل کرده ها ادیت کرده بودم و بعد دیگه بی خیال این داستان شدم چون میدیدم راهی نیست و سرکار نمیرم و پدرم عمرا از این هزینه ها بکنه
بعد مثل اینکه یکبار مادرم این عکس دیده بوده و یکروزی برادرم پیشنهاد کرده گفته معصومه نمیخواد عمل کنه ؟ و مادرم گفته اتفاقا معصومه یک عکس درست کرده از خودش و دلش میخواد اینطوری عمل کردم
یا در مورد گوشی که تمامی گوشی های من یا کادو تولد بوده یا فارق التحصیلی و … و من اصلا برای خرید گوشی هزینه نکردم
در حال حاضر این چیزهایی بود که به ذهنم میرسید
یا اینکه من سر زمان درست دانشگاه تموم کردم در حالیکه من قبل دانشگاه با پایین ترین معدل دانشگاهی و دیرتر از دیگران به دانشگاه رفته بودم و سالها دور بودم از درس ولی با بالاترین نمرات و درست در زمان خودم تنها دانشجویی بودم که فارق التحصیل شدم
حتی یکی از دوستان من هم که اون هم الان عباس منشی هست دیرتر از من دانشگاه تموم کرد این درحالی که من مشکلات مادر بسیار بیمارم داشتم که بیشتر امتحان های دانشگاه من در بیمارستان ها در فیزیوتراپی ها مطب دکترها در زمان امتحانات درس میخوندم
ولی هیچکدوم مانع من نشد
الان که به خودم نگاه میکنم من خیلی موفق بودم
همون زمان به بچه های دیگه ریاضی تدریس میکردم
واقعا خودم تحسین میکنم که واقعا بهترین معلم هم بودم برای اون دانشجویانی که تدریس میکردم
من به شدت توانایی بیان بالایی دارم
حتی دوره خیاطی شرکت میکردم مربی اون دوره به من میگفت تو بمون به بچه ها در مورد الگو کشی اموزش بده
و من اون روزهایی که مربی نبود درس که دادم بعد بچه ها میگفتن نمیشه تو به ما درس بدی و مربی که دیگه رفع اشکال نکنه؟
برام این نکات جالب بود که من همه این ها رو فراموش کرده بودم
خب از موضوع دور نشم
پس مواردی بوده که من نمیدونستم چطور ولی خداوند راه ها رو باز کرد
خیلی وقت ها بدون اینکه من کاری کنم
من تنها کاری که کرده بودم مقاومت گذاشتم کنار و در حالت خنثی بودم
9- باور پذیر کردن با مرور گذشته ای که به نتایجی رسیده بودیم که اون زمان تصور نمیکردیم که میشه
10- هر کسی تحسین کنیم به خودمون برمیگرده
این روزها بیشتر کردم اینکار
انرژی ش به زندگی خودم برمیگرده
11- حسادت کردن هم وجود داره در ما ولی اینکه تمرین کنیم بجای حسادت انگیزه بگیرم باورپذیر بشه که میشه
این هم نکته ای بود که من میدیدم اگه یک جا ذهنم داره مقایسه میکنه و حسادت میکنه حس میکردم که خیلی اشتباه وقتی دارم کار میکنم باید خیلی کم بشه این کار
12- در مورد خوبی ادم ها صحبت کنیم پیش خودمون یا دیگران
برای داشتن رابطه خوب باید اینکار بکنیم
من الان یک چالشی هم دارم در زندگی م که همیشه ارتباطم با یک فرد که مهم هست یویو وار شده برام
اول اینکه هی سعی کردم برام مهم نباشه این ادم و ارتباط
ولی الان میخوام بیام یک تجربه عملی ایجاد کنم برای خودم ببینم با تکرار خوبی های این فرد برای خودم چه نتایجی شکل میده برای من
13 – هر کس زندگی خودش با کانون توجه خودش ایجاد میکنه و حتی اگه ما تحسین کنیم دیگران تو زندگی اون تاثیر نداره ولی در زندگی خودم تاثیر مثبت میزاره
14- همیشه شاید یک عده مخالف وجود داره و این بد نیست باعث میشه ما با این تضاد بیشتر خودمون بشناسیم و پیشرفت کنیم
15- این وظیفه شماست که اگر پشت سر شما غیبت میکنن کاری کنید که حالتون بهتر بشه
برام جالبه من همیشه میگفتم باید اعراض کنم
البته در مورد پشت سر گویی راستش من هرگز نشنیدم کسی پشت سرم حرف بزنه حداقل به گوش من نرسیده
به این جریان هم هرگز توجه نکردم چون میگفتم اگه کسی در مورد من کارهام کنجکاو همیشه به این دلیل که از من خودش پایین تر میبینه و این به من میگفت ببین معصومه ادم ها کجان و تو کجایی
ولی برام خیلی جالبه استاد از کلمه وظیفه استفاده کردن
این جمله تو وجودم زنگ زد
این که وظیفه هست بیش از یک عمل مصلحتی
اینکه باید انجام بشه واجبه
این تاکید برام خیلی لازم بود
15- زاویه دید خوبی پیدا کنید برای هر مسیله ای که ظاهر منفی داره در مورد شما از دیگران
16- موفقیت شما اگه انکار شد ناراحت نشید
از اینکه برای دیگران باورپذیر نیست چیزی که شما دارید این یعنی شما خیلی خوب عمل کردید که برای دیگران رویای غیر قابل دسترس هست
این عالیه این یک موفقیت بسیار بزرگ
پس بودن این افراد باز هم به ما ضرری نمیرسونه
ما در هر شرایطی میتونیم از هر اتفاقی به نفع خودمون استفاده کنیم
17- قلب ما بهمون میگه که کجا اعتماد کنیم یا نکنیم
مثبت اندیشی با بی گدار به اب زدن متفاوته
خوش باوری به معنی پذیرش هر چیزی نیست
اصلا این روش درست نیست
ولی همیشه قلبمون بهمون میگه
18-اگر باورپذیری به چیزی به شما کمک میکنه پس باور کنید
اینکه یک نتیجه ای ببینیم و الگو برداری کنیم از این باور کردن که میشه برای ما هم اتفاق بیفته
نمونه ش برام اینکه من قابل باور بود که خیلی راحت میشه تایپ 10 انگشتی یادگرفت
و در سایت هامیگفت 1 ماه طول میکشه در حالی که برای من شاید 5 روز یا کمتر طول کشید با اینکه بگم خیلی شدید تمرین هم نمیکردم
ولی در مورد رانندگی با اینکه خیلی ادم های بیشتری این کار انجام میدن ولی من چون ترس از رانندگی و تصادف دارم همیشه این رانندگی کردن برای خودم سخت کردم و یکی از دلایلی که من هم به ماشین نرسیدم یکی ش همین ترس از رانندگی و تصادف هست
19- قدم اول اینکه باور کنیم امکان پذیره بهش میرسیم و الگو برداری کنیم از دیگران و بعد از مواردی که قبلا رسیدیم یاداوری کنیم به خودمون
20- تمرکز با تمام تمرکز بر روی هدف نیازه تا در زمان کوتاه تری به خواستمون برسیم
21- وقتی تمام تمرکز بزاری راه ها باز میشه در ها باز میشه و کمک های غیبی میرسه و جهان همه چیز بسیج میکنه تا شما رو به خواستتون برسونه
22- تمام خواسته ای ریز درشت بنویسید
23- هدفی مشخص کنید هدفی که به خیلی از هدف های دیگه رو کمک میکنه یا اعتماد بنفسی یا اینکه پیش نیاز باشه
مثل درامد داشتن بیشتر یا بهبود رفتارم در روابط که هم در روابط عاطفی هم اجتماعی هم در حرفه هم کمک میکنه که بیشتر پول بسازم
24- هر بار تونستید بنویسید که تمرکزتون روش باشه
25- هر روز یک کار کوچک حتی خوندن یک صفحه کتاب باشه
اگه چیز بخواید انجام بدید قطعا راه ها براتون باز میشه
مثلا اگه نیاز به زمان داشته باشید کارها جوری پیش میره که تایم ازاد داشته باشید
و جهان بهتون کمک میکنه که درها باز بشه زمانی که تعهد شما رو ببینه و با تمام وجودش بخواد
26 – تمرکز بر روی هدف باعث میشه کمتر سراغ حاشیه ها بریم و از مسیر اصلی دور بشیم
این واقعا یکی از خواسته های من هست که اصلا به سمت حاشیه ها نرم
البته حاشیه های دیگه روزمرگی منظورم هست و توجه به دیگران
و تمام تمرکزم روی پیشرفت خودم در شخصیت و موفقیت مالی و کاری باشه و شادی و لذت خودم
یکی از کارهایی که باید بکنم کم کردن زمان شبکه اجتماعی تا به صفر برسه
27- عالی بودن مستلزم اینکه همیشه روی خودمون کار کنیم
28- من منتظر معجزات خداوند هستم و امسال بهترین سال زندگی من خواهد بود
این من به خودم گفته بودم
و الان باید هر روز بگم امروز منتظر معجزات خداوند هستم
29 – نوشتن از موفقیت های دوستان هم باعث میشه ما تمرکزمون بر نکات مثبت باشه و بیشتر باور پذیر باشه برامون که میشود و نشانه ای از معجزات الهی میدونیم
30 – از این شاخه به اون شاخه نپریم
31- میشه چند ماه به اندازه چند سال کاری که کردیم و نتیجه نگرفتیم نتایج عالی بگیریم در صورتی که تمرکز 100 درصد گذاشته باشیم
32 – با نتایج صحبت کنیم
این واقعا درسته من زمانی میتونم بگم که خودم بهش رسیده باشم
الان در مورد سلامتی من میتونم به راحتی حرف بزنم چون باورهای خوبی داشتم در این بخش
ولی در مورد مسایل مالی نه
چون نتیجه قابل توجهی نداشتم
البته که کوچک نشمرم اینکه تونستم درامدم دوبرابر کنم و باید بیشتر باورهای درست و مناسبی بسازم
استاد برای این فایل بی نظیر از شما سپاسگذارم
خانم شایسته از شما هم سپاسگذارم برای این فایل عالی
البته من منتظر لایو که استاد با مایک گرفته بودن هم ببینم چون در اون نکته های عالی داشته که من بارها و بارها اون فایل نگاه میکنم برای باورپذیری رسیدن به خواسته ها در این فایل
من پروژه خانه تکانی ذهن رو با تعهد تا از روز اول مهر تا روز بیست و پنج مهر با تعهد ادامه دادم اما از روز 26 این پروژه به صورت تمرکزی قطع شد (بهانه هایی از جمله مهمان، کار فشرده بعد از رفتن مهمانها و…) …بعد هم با اینکه میخواستم اون تمرکز رو بذارم به علت احساس بد ناشی از اینکه چرا تعهدم رو شکستم نمیتونم تمرکز کنم…
حالا من با تمرکز روی دستاوردهای همون 25 روز تعهد و تمرکز روی آگاهی های این لایو ها تلاش میکنم تا دوباره متعهد بشم و از امروز باز هم با مرور دستورالعمل اصلاح مسیر کنم و بیام به صراط مستقیم…
هرچی که یادم میاد مینویسم:
1. شناخت خیلی بهتر افکارم و چگونگی نگاهم به خیلی از مسائل…و درک بهتر عمل کردن به قوانین جهان…بخصوص متوجه شدم که چقدر در دو مورد ضعف دارم و از موقعی که فهمیدم انصافا دارم تلاش میکنم تا خودم رو بهتر کنم…اول اینکه خیلی بقیه رو توی ذهنم قضاوت میکنم (از استادم در دوره جهانبینی یاد گرفتم در مورد پاشنه های آشیل ام نگم من اینجوری بودم…چون اون وقت فکر میکنم اون مسئله رو دیگه ندارم و دقت و تعهدم در مورد اون مسئله کم میشه و دوباره ازش ضربه میخورم بلکه همیشه بگم من اینجوری هستم…استاد گفتن این رو از انجمن معتادان گمنام یاد گرفتند که حتی بعد از 20 سال پاکی باز هم برای معرفی میگن من فلانی هستم یک معتاد…تا بدونن اعتیاد نقطه ضعف حال حاضرشون هست و مراقب رفتارهایی باشن که ممکنه اونها رو به سمت برگشت به اعتیاد سوق بده)…برای بهتر شدن مدام دارم توی ذهنم قضاوتها رو به سمت افکار بهتر جهت دهی میکنم…همین باعث ایجاد روابط بهتر با آدمها شده باعث دریافت محبت بیشتر از جهان اطرافم شده….دوم اینکه به قضاوت بقیه هم خیلی اهمیت میدم…برای اینکار هم وقتی انتقادی ازم میشه یا مستقیم یا غیر مستقیم باور هایی درست رو تکرار میکنم مثلا اینکه اون چی فکر میکنه اصلا تاثیری در سرنوشت من نداره افکار من و باورهای من هست که زندگی منو خلق میکنه….اگه مسیری که من باور پیدا کردم درسته با سند و مدرک به درستی اش ایمان آوردم که دیگه نباید نگاه بقیه ناراحتم کنه…اگه نه که دیگه زر مفت میزنم که من ایمان آوردم…یا مسیرم رو با ایمان ادامه میدم…یا اگه اطمینان ندارم برم دنبال دلایلی بگردم تا ایمانم رو تقویت کنه…اینکه اون آدم چی میگه که اصلا مهم نیست
2. گفتگوهای درونی ام طبق گفته خانم شایسته عزیز واقعا مثبت تر و خداگونه تر شده…این بهم خیلی کمک میکنه تا مدت زمان بیشتری در احساس خوب باقی بمونم…این باعث میشه از زندگی ام لذت ببرم
3. یکی از مسائلی که قبل از این پروژه برام ایجاد شده بود به راحتی حل شد…در حقیقت توی کارم ازم یک شکایتی شده بود و من که اصلا تابحال چنین چیزی رو تجربه نکرده بودم خوب اولش خیلی بهم ریختم اما طبق دستورالعمل پروژه رهاش کردم گفتم من که نمیتونم کاری کنم براش…حتی واقعا یکبار منو برای توضیح خواستن…خیلی جالب بودم برام که اولش تمام بدنم میلرزید چون اصلا نمیدونستم چی باید بگم و چی میشه….اما خدا یه دستان مهربونی رو اونجا قرار داد که اصلا قرار نبود اونجا باشند اومدن بهم توضیح دادند که چیزی نیست نگران نشو…این در حقیقت مربوط به شما نیست ما بررسی کردیم و خیلی مهربانانه و با احترام باهام برخورد شد…حتی خودشون توضیح دادند که چی باید بنویسم…توی این مدت ذهنم رو کنترل کردم تا فک کنم در روز بیستم و چهارم پروژه برام یه ابلاغیه اومد که هم خود قاضی حکم داده که من بی مسئولیتی نکردم و هم خود شاکی منصرف شده و اصلا شکایتش رو پس گرفته…اونقدر خدا رو شکر کردم که این مسئله منو به راحتی از مسیر آسان برام حل کرد که اون روز خدا شاهده میخواستم بال در بیارم برم تا خود آسمون…راستش این مدت انقدر آگاهی های این پروژه انقدر بهم کمک کرده بودند حتی مدتی فراموشش کرده بودم…اما خوب باز یادم می افتاد و یکم استرس پیدا میکردم اما دوباره با تکرار افکار خوب حسم بهتر میشد…میدونی فکر کردم با خودم که مسائل هیچ وقت از زندگی حذف نمیشن اما ما میتونیم از مسائل مون بزرگتر بشیم…و دیگه به قول معروف بیدی نباشیم که با این بادها بلرزیم
4. دو تا از پروژه های کاری که بعنوان شاخ و برگ های اضافی میخواستم حذفشون کنم یکی کامل انجام شد و یکی تا حد خیلی خوبی انجام شد و فقط کمی از جزئیاتش باقی مونده که دارم انجامش میدم تا برای دنبال کردن علاقه ام رهسپار فصل جدید زندگی ام بشم.
5. حین گوش دادن به یکی از لایو ها بودم یهو یه حسی بهم گفت برم دلار بخرم…بعد از اتمام لایو قیمت دلار رو پرسیدم حساب کردم با پس اندازم چقدر میشه خرید…خلاصه سفارش دادم تا فاکتور رو بفرسته برام و من واریز کنم خدا شاهده تا داشتم توی اپلیکیشن مبلغ رو واریز میکردم یهو دیدم اسمس بانک هست..چک کردم دیدم حقوقم واریز شده از یکجا که یک هفته زودتر از موعد بود…مبلغ با اختلاف جزئی همون مبلغی بود که داشتم برای فروشنده واریز میکردم…واقعا متحیر شدم و همون لحظه سفارش دو برابر مبلغ رو دادم…از همون فرداش دلار شروع کرد به افزایش یعنی یسری مسائلی توی منطقه پیش اومد که باز من ازشون خبر نداشتم که گویا باعث افزایش قیمت شدند…واقعا بیشتر باور کردم چقدر نزدیک شدن به اصل معجزه میکنه…میدونی قشنگی این نوع استفاده از قوانین چیه که هیجان ما از تست کردن قوانین خداوند و درست از آب در اومدن عمل به الهامات بیشتر شیرین هستند تا خود نتیجه…من اصلا هیچ وقت قیمت دلار رو چک نمیکنم و اصلا از نوسانات خبر ندارم…این حقوقم اصلا قرار نبود تا 18 ام واریز بشه اما درست 10 ام واریز شد و درست همون لحظه ای که من میخواستم پول رو واریز کنم…همه اینها توی ذهن من آسان شدن برای آسانی ها هست طبق قانون…همه اینها در مدار رزق قرار گرفتن هست…فقط حساب کنم که چند وعده غذایی در این مدت مهمان خداوند بودم قابل شمارش نیست…خدایا شکرت برای دلایل بیشتری که هر روز برای شکرگزاری بهمون میدی…فقط امیدوارم که بنده شکرگزارتری باشم
6. الان یادم افتاد دو تا از افرادی که در گذشته خیلی باهاشون ارتباط داشتم ولی دیگه نمیتونستم ببینمشون به خاطر احساس خوبی که بهشون نداشتم…رو این مدت ملاقات کردیم و خیلی ارتباط خوبی هم داشتیم….این هم از تغییرات شخصیتی من هست…یکی از اونها دوستی نزدیک از دوستان دانشگاهم هست که از بعد آشنایی با این قوانین از دیدنش طفره میرفتم…چون اون موقع با اینکه لحظاتی خوب با هم داشتیم و ظاهرا شاد بودیم اما بیشتر مواقع راجع به مسائلی حرف میزدیم که خلاف قانون بود…من دوست نداشتم به دیدنش برم به این دلیل که یک فکر میکردم اون به دستاوردهای بیشتری رسیده و من احساس خوبی نداشتم…دوم اینکه توی ذهنم این رو ساخته بودم که اون فقط از ناسپاسی ها میگه و من دوست ندارم…و آخرین باری که دیدمش فقط دوست داشتم ازش جدا بشم…از طرفی من مدتی بود همش از خدا میخواستم که دوست دارم دوباره زندگی ام با دوستان شاد و مهربون پر بشه…با انسانهای موفق و ثروتمند…خیلی جالب بود که هر زمان هم دوستم منو دعوت میکرد من نمیتونستم برم…اما اینبار که دعوتم کرد من موقعیت داشتم…گفت چند تا از بچه های دانشگاه دارن میان توام دوست داری بیا…اما حس ام میگفت برو…و متوجه شدم اول اینکه حس بسیار خوبی به خودم داشتم…اصلا احساس اینکه من چیزی از اونها کمتر دارم نداشتم…خودم بودم و حتی تظاهر به چیزی نمیکردم…دوم متوجه شدم که با اینکه اتفاقات اخیری رخ داده بود که ممکن بود خیلی جاها صحبتش بشه اصلا اونجا نبود و خیلی شاد بودیم و خیلی از بودن با هم لذت بردیم…و بعد دیدم اگه به حس ام اعتماد کنم و هدفم شادی باشه من فقط به جاهایی هدایت میشم که اونجا خواسته های من هستند…تازه چقدر توانا بودم توی دوستم همون ویژگی هایی رو ببینم و روی نکات مثبتی ازش تمرکز کنم که قبلا هم درش دوست داشتم و انگار اون هم به طرزی جادویی همونها رو بهم نشون میداد…نفر دوم هم از بستگانم هست که ایشون رو هم در شرایط خیلی عالی دیدم…رفتیم ویلاشون…خیلی هم لذت بردیم…متوجه شدم چون من کمتر قضاوت میکنم و انتظارات مثبت تری دارم آدمها هم وجهه مثبت تری از خودشون رو نشون میدن…به این فامیل ام هم افتخار کردم که انقدر ثروتمنده و اینچنین ویلایی ساخته و سوار ماشین مورد علاقه ام شدم که به تازگی خریدن…تونستم کمی باهاش رانندگی کنم خیلی ذوق کردم…چقدر حس خوبی بود..و با دیدن امکانات مالی اونها کلی خواسته جدید برام ساخته شد…
8. مدتها بود دلم میخواستم برم مژه بکارم…دوست داشتم امتحانش کنم…و خوب نمیدونستم خوب میشه یا نه…بعد فکر این رو میکردم توی محیط کار چی میشه…اصلا قیافه ام چجوری میشه… انگاری هل داده شدم…یهو یکی از همکارام اومد گفت دارم یاد میگیرم کسی رو میخوام بیاد براش انجام بدم…منو برد بعنوان نمونه…تازه خیلی هم عالی کار کرد جالب بود که حتی ازم هزینه نگرفت…و کار انقدر خوب و طبیعی شد که هیچ کس باور نمیکرد مژه کاشتم…خیلی خدا رو شکر کردم که به این ترس ام هم غلبه کردم
9. یکی از ترس هایی که توی چند ماه اخیر در من شکل گرفته بود…ترس از سگ های ولگرد بود…راستش من قبلا حسی بهشون نداشتم حتی گاهی بهشون غذا میدادم…اما دو بار توی پارک بهم حمله کردند و هر بار توسط فرشتگان خداوند نجات پیدا کردم (اشاره به اون آیه ای که خداوند میفرماید دو فرشته رو مامور حفاظت انسان قرار دادیم)…این باعث شده بود مدتها اصلا توی اون خیابون نرم…بعد خیلی ناراحت بودم که این ترسم باعث میشه از پیاده روی توی پارک مورد علاقه ام محروم شدم…خلاصه به صورت تکاملی یواش میرفتم کوچه های اطرافش باورهای توحیدی رو تکرار میکردم…تا اینکه بعد از مدتها هفته پیش با خواهرم و امروز صبح هم به تنهایی رفتم…با اینکه اونجا کلی سگ ولگرد خوابیده بود همش به خودم میگفتم یا ایمان داری میری و باور داری خدا حفظت میکنه یا اینکه همینجا بهتره بمیری…بدون ایمان مرگ بهتره…یا فرشته های خدا رو در کنارم میدیدم که اصلا نمیذارن کسی بهم نزدیک بشه…و چه حس خوبی بود واقعا ایمان حس خیلی خوبیه…به خودم واقعا افتخار کردم
10. حذف شدن افکار اضافی از ذهنم باعث شدن که بتونم به قدمهای بعدی فکر کنم و ایده های بهتری برای تصمیمات آینده در ذهنم شکل بگیره که به امید الله مهربان با شروع مجدد این خانه تکانی یکی به یکی به انجامشون توانا میشم
اینها فقط نتایجی هستند که الان یادم میان…روز به روز حتی ساعت به ساعت اتفاقات خوب رخ میده…و اصلا نمیشه نتایج رو نوشت…مهمترین نتیجه که اون احساس آرامش درونی و رضایت هست که اصلا قابل به بیان نیست…
از خانم شایسته عزیز برای تدارک این کلاس فوق برنامه بی نهایت ممنونم
انشا الله باز از امروز این خانه تکانی رو استارت میزنم تا باز مدارم رو ارتقا بدم و نتایج بزرگتر رو رقم بزنم
به نام خداوند مهربان و با سلام خدمت استاد عباسمنش عزیزم و مریم بانو و دوستان حاضر
خداروشکر به خاطر این فایل عالی و مؤثر و زیبا و باور ساز و قدرتمند کننده
هم اکنون از شمال کالیفرنیا کامنت می زارم خداروشکراستاد عزیزم الان تمرکز رو گذاشتم روی یه قسمت دیگه از زندگی و دارم روش کار می کنم و انشالله خبرهای عالی و خوب در راه هست
این فایل بسیار بسیار عالی و مؤثر هست و واقعا دقیقا از لحاظ ارزش هیچ تفاوتی با محصولات نداره
واقعا سپاسگزارم قلبم باز شد صبح به این زیبایی در یک مکان زیبا توی کوه های سرسبز شمال کالیفرنیا با این فایل زیبا از خواب بیدار شدم
خدایاشکرت که امروز هم به من فرصت دادی تاگام بیست سوم ازپروژه خانه تکانی ذهن راباموفقیت بردارم
الهی به امیدتو
“گام بیست و سوم”
” معجزه تمرکز100درصدی برهدف”
* هدف گذاری ودرخواست خواسته هامون ازخداوند:
” بایداول هرسال جدید بین هدف گذاری و درخواستهامون از خداوند تفاوت قائل شویم
الف: برای هدف گذاری درسال جدید بایستی یک الی دو هدف اصلی را برای خودمان در سال مشخص کنیم یکی از دلایل اینکه به اهدافمون نمیرسیم تعدد اهداف است و تمرکزی روی هیچ هدف خاصی نداریم باید یک الی دو هدف اصلی را برای خودمان تعریف کنیم با توجه به نیازها و تضادهایی که با آن برخورد کردهایم اهدافمون راانتخاب کنیم
ب:
قطعاً ما به غیر از اهداف اصلی که داریم خواستههای زیادی در ما شکل میگیره دوست داریم اونها را در زندگیمون تجربه کنیم باید خواستههامون را بنویسیم و از خداوند درخواست کنیم خدایا من میخوام این تجربههارا در زندگیم داشته باشم میخواهم
این مسافرتهای جذاب را تجربه کنم میخواهم از این جنس آدما بیشتری در زندگیم باشند میخواهم راحت کارهام انجام بشه میخوام راحت پول بسازم میخوام همچین ماشین خوشگلی را سوار بشم میخوام خونه زیبا و لاکچری داشته باشم و در آن حال کنم و الی آخر نگاه ما باید این باشد که خداوند داره دفتر و خواستههای ما را نگاه میکنه و اولین قدم این است که خواستههامون را بنویسیم حتی خواستههایی که برای انجامش هیچ ایدهای نداریم و یا زمان کافی برای انجامش نداریم باید فقط بنویسیم فعلاً همه خواستههامون را بنویسیم نوشتن بسیار قدرتمند است نوشتن به انرژی ذهنی و کانون توجه ما خیلی قدرت میدهد
* شیوه رسیدن به اهداف وخواسته ها:
زمانی که خواستهای داریم و هدفی را مشخص میکنیم تحت هیچ شرایطی نباید به نحوه رسیدن به اهداف و خواستههامون فکر کنیم زیرا وقتی به این موضوع فکر میکنیم با توجه به داشتههامون متوجه میشیم که نمیتوانیم به سوی اهدافمون قدم برداریم یابه خواستههامون برسیم با توجه به شرایط و داشتههامون خیلی زود ناامید و مأیوس میشویم یک سری از اهداف هست که با داشتههامون قابل پیگیری و قدم برداشتن هستند و باید برای اهدافی که میتونیم براشون قدم برداریم با توجه به داشتههامون جز اهداف اصلی باشند و آن خواستههاو اهدافی که هیچ ایدهای براشون نداریم و با توجه به شرایط و داشتههامون قابل اجرا نیستن را فقط بیاییم برای خودمون مکتوب کنیم و در موردش بنویسیم و با خدا در موردشون صحبت کنیم واز خداوند بخواهیم که برای رسیدن به اهدافمان آدمهای مناسب راسر راهمون قرار بده ایدههایی به ما الهام کنه یا شرایطی را برامون ایجاد کنه باورهامون را قویتر کنه ذهنمون را بازتر کنه برای رسیدن به اهداف و خواستههامون
مابه خواسته هایی میرسیم که برامون قابل باور باشدتاخواستهای برامون قابل باور نشود دست یافتنی نخواهدشددر طول مسیر با دیدن الگوها مثلاً کسانی که مثل خودمون پولدار نبودن اما خانهدار شدن ماشینهای خارجی و لوکس خریدن و غیره اینجاست که آرام آرام باورهای ما قویتر میشه و برای ذهنمون امکانپذیرتر میشه و به هدفمون روز به روز نزدیک و نزدیکتر میشیم اگر در ذهن ما دستاوردی غیر ممکن باشد ما به آن نخواهیم رسید بنویسیم و از خدا بخواهیم که در مسیر الگوهایی قرار بگیریم که با ان خواستهها رسیدند انگاه به این باور میرسیم که من هم با اون خواسته خواهم رسید و این رسیدن به خواستهها یک روندی دارد تا ان خواسته برای من باورپذیر بشه بایدان روند را طی کنیم
شیوه طی کردن روند باورپذیری و رسیدن به خواستهها پیدا کردن الگوهایی است که به آن خواستهها رسیدند و برای این کار دو روش وجود دارد
اول اینکه افرادی را پیدا کنیم که به آن خواسته یا نزدیک به خواسته ما رسیدند که خیلی برای ما غیر قابل باور بوده اما عدهای بوده اند که رسیدند در موردشون فکر کنیم و از همه مهمتر تحسینشون کنیم
دوم اینکه بررسی کنیم که در گذشته چه خواستههایی داشتم که برای من غیرقابل باور بوده اما من به آنها رسیدام
مثالی از خودم براتون بگم زمانی که در این مسیر الهی قرار گرفتم 20 سال دچارسردردهای میگرنی و افسردگی خفیف بودم اما با آموزههای استاد وبا تمرین اهرم رنج و لذت توانستم بعد از 20 سال از این بیماری مزمن وازاردهنده نجات پیدا کنم و به آرامش برسم و خواب راحت داشته باشم بدون مصرف داروهای آرامش بخش و خواب آور
خدایاشکرت
خدایاشکرت
خدایاشکرت
برای من واقعاً غیر قابل باور بود بتونم روزی بدون مصرف داروی آرامش بخش و قرص خواب آور زندگی آرام و خواب راحتی داشته باشم یا اینکه آدمی بودم خیلی ترس داشتم از دایره امنم خارج بشم مهاجرت و جابجایی محل سکونت در ذهن من مثل هیولا بود بازم به لطف خدای مهربان و با آموزههای استاد عباس منش در طول یک سال گذشته خانه قدیمیساز خودم را فروختم در مرکز استان اپارتمان زیبایی خریدم و در شهر خودمون هم به منطقه جدید ودرآپارتمان زیبایی که داشتم نقل مکان کردم و بعداز35محل سکونتم راتغیردادم واز این تغییر و جابجایی بسیارهم راضی هستم
خدایا شکرت
خدایا شکرت
خدایاشکرت
باید خواستههامون را برای ذهنمون باورپذیر کنیم تا به آنها برسیم همانطور که گفته شد دو راهکار وجود دارد یکی اینکه آدمهایی را پیدا کنیم الگوهایی را پیدا کنیم که به آن اهداف رسیدهاند دوم اینکه به هدفهایی که خودمون داشتهایم و رسیدهایم هرچند کوچک باشندبارها به خودمون یادآوری کنیم که من توانایی رسیدن به خواستههایم را دارم
امروزبعدازگوش کردن به این فایل فوق العاده زیبا وتاثیرگذار استادنازنین رفتم سراغ خواسته هایی که اول امسال نوشته بودم وانها رومرورکردم ومتوجه شدم تاهمین شش ماه اول سال تعدادزیادی ازآنها برام محقق شده وواقعا خودم هم باورم نمیشد که این خواسته هاروازخداداشته ام به چندموردش اشاره میکنم
_ازخدوانددرخواست کرده بودم که ظرفیت موسسه تکمیل بشه ومابرای شعبه دوم اقدام کنیم دقیقا این اتفاق افتاده وتقریبا10 روزقبل همسرعزیزم که به عنوان مدیرداخلی موسسه فعالیت میکنه وباهم دراین مسیرزیباهستیم گفت بایدهمین حالا برای راه اندازی شعبه دوم اقدام کنیم تابرای ترم دیماه اماده بشه چونکه متقاضی زیادداریم
_ یک قطعه باغ پسته دارم ازخداوند درخواست کرده بودم امسال محصول خوبی داشته باشم باتوجه به گرمای بی سابقه تابستان امسال بیش از60 درصدمحصول پسته حداقل دراستنهای کرمان ویزد دچارگرمازدگی شدامابه لطف خدای مهربان محصول باغ من درست براساس برآورد خودم و باکمترین درصدپوکی بود
_ ازخدواند درخواست کرده بودم که امسال سفرهای جذاب داخل کشورداشته باشیم ودریکی ازکامنتهای قبلی به تفسیربراتون نوشتم که امسال بهترین سفربه شمال کشورراتجربه کردیم
خدایاشکرت که قدرت خلق زندگیمون رابه خودمون دادی وخودمون هستیم که باافکاروکانون توجه مون خالق زندگیمون هستیم
خدایاشکرت
خدایاشکرت
خدایاشکرت
*تمرکز:
تمرکز برروی اهداف یکی ازاصلی ترین مواردبرای رسیدن به اهدافمون میباشد باید تمرکز 100 درصدی داشته باشیم قطعاً برای رسیدن به هر هدفی راهی وجود دارد اگر به این باور برسیم و به صورت لیزری روی اهدافمان کار کنیم قطعاً با آنها خواهیم رسید هرچند ممکن است در ابتدا رسیدن به اهداف سخت جلوه کند اگر با توجه به داشتههامون و شرایطی که دارایم اهدافمون را انتخاب کنیم قطعاً به آنها خواهیم رسید
آفرین درود به شما دوست عزیز که با جان و دل تایپ کردی و سخن خدا را گفتی احسنت به شما وقتی حرفهای شما را درک میکنیم قلبمون حال میاد آفرین به به خداراشکر که بندگان پاک خداوند در این سایت هستند و با کامنت زیباشون امید را زنده میکنند تا درودی دیگر بدرود
– توی هر جنبه ای از زندگیم، خواسته هام رو بنویسم. حتی خواسته هایی که هیچ ایده ای براشون ندارم.
وقتی خواسته ای دارم اول به چگونگیش فکر میکنم برای همین، زود نا امید می شم.
خواسته ای رو بهش می رسم که باور داشته باشم می شود و امکان پذیره. چون در این صورت انگیزه دارم، اولا ادامه میدم و دوما اون شور و اشتیاق یا انگیزه باعث تمرکز و دریافت هدایت ها می شود. باید الگوهایی رو ببینم که برام باور پذیر بشه.
– یکی از راه های ایجاد ارتباط خوب اینه که نکات مثبت آدمها رو ببینم و با خودم یا با بقیه در موردشون صحبت کنم یا بنویسم. این باعث میشه تمرکزم بره روی اون نکات مثبت و توی زندگیم بیشتر و بیشتر میشه.
گام بیست و سه
سلام استاد
سلام بانو
من برای یک روز هم نمیتونم روی چیزی تمرکز کنم باید خیلی تمرین کنم دوروزه دارم این فایل رو گوش میدم و بازم باید گوش بدم و ببینم کجاها میتونم استفاده کنم
هدف اصلی من تغییر شخصیت هست ولی کلی خواسته و نیاز هم کنارش هست که تمرکز منو میبره
اشکالی ندارد این فایل و در حد توان به مرحله عمل میرسونم
ممنون استاد
خدایا شکرت
بنام خدواندهدایتگر ” گام بیست چهارم”
باسلام وهزاران درودحضوراساتیدگرانقدرودوستان نازنین
خدایاشکرت که امروز هم به من فرصت دادی تاگام بیست چهارم ازپروژه خانه تکانی ذهن راباموفقیت بردارم
الهی به امیدتو
“گام بیست و چهارم”
” به جای تکنیک جدیداصل رادوباره تکرارکن”
* دنبال کردن موضوعات جدید وتکنیکهای جدید:
همواره شاهد بودیم که خودمان یا افراد دیگری که وارد یک حوزه کاری میشوند مرتب دنبال آمار و اطلاعات جدید و بیشتری هستند تا موضوعات جدید در رابطه با کارشان و حرفهشان را پیدا کنند وازانها برای موفقیتشان استفاده کنند فکر میکنند که هر روز چیز تازهای میآید و این در حالی است که خیلی از این آدما اصل موضوع را فرا گرفتند و میدونند اما اصل موضوع را فراموش میکنند و دائم از این شاخه به اون شاخه میپرند این عمل آنها ناشی از عجلهای که دارند و دوست دارند که خیلی زود نتیجه بگیرند اما واقعیت این است که خیلی از آدما اصل را فراموش کرده به جای اینکه تکاملشون را طی کنند و در همان حرفهای که هستندوخودشون را رشد و بهبود دهند دنبال تکنیکهای جدید هستند
برای موفقیت بایستی اصل مهم خارپشتی را در کارمون لحاظ کنیم در همان کار و حرفهای که هستیم خوب عمل کنیم و همان کار را خوب بلد بشیم و خوب انجامش دهیم مثلاً در حوزه موفقیت تا زمانی که استاد عباس منش اصل کلی را درک نکرده بودند بیش از 500 کتاب در حوزه موفقیت خوندند برای تکنیک و روش جدید برای رسیدن به اهداف اما زمانی که قانون کلی جهان را درک کردند همان قانون اصل و اساس جهان که کنترل ذهن کنترل کانون توجه احساس خوب است و نگاه کردن به موضوعات از زاویهای که به ما احساس بهتری میدهد بود دیگر دنبال تکنیک و روش جدید نبودند و دنبال این بودند که در این اصل بهتر بشن در کنترل ذهن بهتر بشن در تقوا بهتر بشن تو توکل و احساس خوب بهتر بشن نگاه کردن به موضوعات از زاویه دیگری که به ایشان احساس بهتری میدهد بهتربشن
درکنترل نجواهای ذهن بهتر بشن و این بهتر شدنها در اصل انتهایی ندارد
ازاین شاخه به اون شاخه پریدن باعث میشه که ما یک سری آمار و اطلاعات تئوری یاد بگیریم و قشنگ صحبت کنیم همین، در عمل هیچ نتیجه دیگری برای ما ندارد قرآن یک الگو یک نمونه و یک کتاب معجزهگر است که به ما میآموزد که فقط روی اصل تمرکز کنیم چون که در قرآن موضوعات فقط تکرار و تکرار میشوند برای درک بهتر بسیاری از آیههاو مسائل عیناً تکرار میشن و بقیه آیهها هم که مثل هم نیستند مفاهیمشان مثل هم هستند یعنی یک مفهومی مثل ایمان به خدا ایمان به آخرت ایمان به عمل صالح مفهوم تقوا مفهوم کنترل ذهن مفهوم توکل به خدا مفهوم رب مبینیم دائم این مسایل وموضوعات در قرآن تکرار میشود
زمانی که ما اصل را درک کنیم دیگه علاقهای هم نداریم که دنبال تکنیک و روشهای جدید برویم
هرچه ما دنبال تکنیکهای جدید باشیم به همان اندازه داریم از اصل دور میشویم به همان اندازه از موضوعی که میتونه زندگیمان را در همه جوانب تغییر دهد دور میشویم به همان اندازه ما را از کنترل ذهن ،کنترل نجواهای ذهن و توکل و ایمانمان دور میکند
بسیاری از اساتید موفقیت صرفاً برای جذب و جلب توجه مخاطب دنبال مسائل آموزشی جدید و تکنیکهای جدید هستند و کلاً اصل را فراموش میکنند
زمانی که ما اصل را درک کردیم و رها کردن اصل و دنبال حاشیهها رفتن بایستی خط قرمزمون باشد و یک اتفاق مهم این است که زمانی ما اصل را رها میکنیم و دنباله حاشیه هستیم نشطی انرژیمون خیلی زیاد است دنبال حاشیه رفتن باعث میشه اصل در ذهن ما کمرنگ شود مثل همان داستان قوم بنی اسرائیل که گفته شده بود گاوی را قربانی کنید اما آنها دنبال سوالات پوچ بودند که حالا این گاو نر باشد یا ماده باشد چند شکم زاییده باشد سفید باشد یا سیاه باشد کلاً مفهوم اصل را فراموش کرده بودند
اگرمیخواهیم از مباحث آموزشی استادعباسمنش نتیجه بگیریم باید به صورت بنیادی اصل را بفهمیم و درک کنیم و آن وقت آن اصل وقانون جهان هستی را در زندگیمون پیاده کنیم و ازش استفاده کنیم به طور مستمر تمرین کنیم
خوشبختانه ازآن دست ادماهستم اززمانی که دراین مسیرالهی قرارگرفتم وبااستادعباسمنش وسایت ایشان اشناشدم متعهدشدم فقط باایشان کارکنم وتمام صحبتهای استادعباسمنش رابه عنوان وحی منزل بپذیرم که تااین لحظه به تعهدم پای بند بودم وشکرخدانتایج قابل قبولی هم گرفته ام
*اصل قانون جهان هستی واصل مباحث استادعباسمنش:
کنترل ذهن وورودیهای مناسب درنتیجه افکار مناسب درنتیجه باورهای مناسب درنتیجه رسیدن به احساس خوب درنتیجه اتفاقات خوب
* کنترل ذهن =جهت دهی افکار به سمت خواسته ها،تمرکز وکانون توجه روی نعمتها داشته ها وزیباییها،اعراض ازناخواسته ها، سپاسگزاری سپاسگزاری سپاسگزاری
نتیجه کلی قانون جهان هستی
احساس خوب = اتفاقات خوب
احساس بد= اتفاقات بد
تادرودی دیگربدرود
سلام استاد عزیزم
چند روز بود درگیر مسائلی بودم و نیاز داشتم که این سخنان رو بشنوم
گویا شروع دیدن این سلسله قسمت ها جان دوباره ای به من بخشیده
البته از نظر مالی هزاران برابر نسبت به سال های گذشته بهتر شدم و استارت اون با فایل های رایگان شما بوده و البته به دلیل روحیه تحقیقی خودم رفتم ریشه این سخنان رو در سراسر کتب جهان جستجو کردم و واقعا به این نتیجه رسیدم که وقتی دل در گروه این جهان بینی می دهیم قلبمون آرامش بیشتری رو تجربه میکنه و وقتی وارد وادی مقایسه ها و انتظار از دیگران و قضاوت ها میشیم دقیقا پا در وادی شیطان گذاشتیم چه زیبا فرمودید که نداهای قلب ما از خداست و نجواهای ذهنی ما از شیطان است. امروز بار دیگر با خود عهد می بندم که قضاوت و شکایت را به طور مطلق کنار نهم و انتظار از دیگران را به صفر برسانم و هرجا که میتوانم دستی از کسی بگیرم چراکه این جهان بر اساس فراوانی طراحی شده و هرچه بدهیم لاجرم 10 برابر به ما باز میگردد
دوستدار شما هستم
سیدمحمود شکوهی
به نام خدای رحمان و رحیم
وَلَسَوْفَ یُعْطِیکَ رَبُّکَ فَتَرْضَىٰ
و بزودی پروردگارت آنقدر به تو عطا خواهد کرد که خشنود شوی
سلام و خدا قوت به استاتید عزیزم و دوستان عزیز
◀️گام بیست و چهارم : به جای تکنیک جدید اصل رو دوباره تکرار کن
🟢 تشخیص اصل از فرع: اگر اصل، قانون ابدی و ازلی رو درک کنم سعی میکنم رو بهتر شدن در عمل به اصل کار کنم
🟡اگر میخوام نتیجه بگیرم فقط تمرکزم رو میزارم روی اصل و سعی میکنم هی بهتر و بهترش کنم انتهایی برای بهتر شدن در درک و عمل به اصل نیست و نتایج هم به همون میزان که من در عمل به اصل بهتر میشم به همون اندازه نتایجم بهتر میشه
◀️اصل باورهای توحیدیه ، مهارت در توانایی کنترل ذهنه،احساس خوب وآرامش داشتن هست ،احساس سپاسگزاری قلبی هست ،نگاه کردن به اتفاقات به ظاهر بد از زاویه ای که به احساس خوب برسم ،گفتگوی ذهنیم رو مثب کردن هست
🟢اگر من هدفم بهتر درک و عمل کردن به اصل باشه دیگه دنبال تکنیک جدیدی نمیرم که فقط کلی آگاهی و اطلاعات طبق قانون تمرکز جمع کنم ولی تو هیچ کدوم به مهارت نرسم نتونم در موقع لزوم مثلا نیاز به کنترل ذهن در تضاد ازش استفاده کنم فقط کلی حرف و اطلاعات قشنگ دارم ولی مهارت ندارم ازش استفاده کنم چون هیچ مهارتی با تکرار و تمرین روی اون اگاهی ایجاد نکردم
◀️الگو برداری از قرآن کریم
🟢تکرار اصل به شکل تکرار همون آیات،یا تکرار همون مفاهیم اصل در موضوعات مختلف موضوعات اصل مثل :تقوا ،توحید ،توکل ،رب و ….تکرار شده و خداوند توصیه به تکرار آیات قرآن کرده
دلیل این تکرار: چون قوانین الهی در عین سادگی به شدت فراره نیاز به یادآوری و بهتر درک و عمل کردن به این اصل هست که رابطه من با خدا بهتر وبیشتر و خوشبختی رو در دنیا و آخرت برام میاره
◀️دلیل رفتن اساتید موفقیتی به سمت تکنیک های جدید و دوری از اصل
🟡جذب مخاطب ،راضی نگه داشتن مخاطبین خودشون ،جلب نظر و توجه مخاطبین
🟢نتیجه رفتن سمت حاشیه کم رنگ شدن اصل و گمراه و سرگردون شدن در حواشی هست
قرآن در مورد دور شدن قوم بنی اسرائیل از اصل و درک مفهوم پرداخت بها و قربانی کردن رو میگه که درگیر حواشی و بهانه جویی برای انجام ندادن اون فرمان الهی میگه
هنگامى را که موسی به قوم خود گفت: خداوند به شما دستور مى دهد ماده گاوى را ذبح کنید (و قطعهاى از بدن آن را به مقتولى که قاتل او شناخته نشده بزنید، تا زنده شود و قاتل خویش را معرفى کند و غوغا خاموش گردد.) گفتند: آیا ما را مسخره مى کنى؟
(موسى) گفت: «به خدا پناه مى برم از اینکه از جاهلان باشم!»
دستور به کشتن یک گاو معمولی را نوعی مسخره شدن خودشان می دانند. و از اصل دور میشند این قدر مساله را پیچیده و وارد حواشی می شند که یک گاو با مشخصاتی سنگین به آنها معرفی می شود. گاوی که ماده و میان سال، با رنگ زرد خیره کننده بدون کوچکترین لکه رنگی، و غیر رام شده برای کار باشد. وقتی مشخصات گاو پیچیده شد، آن ها راضی شدند و حاضر شدند که دستور را انجام دهند:
«قالُوا الْآنَ جِئْتَ بِالْحَقِّ فَذَبَحُوها وَ ما کادُوا یَفْعَلُونَ؛ [4] گفتند: الان حق مطلب را آوردى! پس آن را کشتند، هر چند که نزدیک بود که از آن کار سرباز زنند.»
🟢استاد جان همین توجه و تمرکز شما روی اصل و عمل کردن به الهامات و هدایت های خداوند نتایج شما رو پایدار کرده و این نتایج و فرکانس درستی و صداقت شما ما رو مجذوب این مسیر الهی کرد
این سایت پر بازدید ترین و موفق ترین سایت جهانه و برام قابل افتخاره هدایت شدم به این سایت و این اساتید و توحیدی و مسیر برام اسون و ساده تر شد
خدایا سپاسگذارم برای این قوانین ساده و ثابته الهی و هدایتم به این مسیر
به نام خداوند هدایتگر
سلام به اساتید عزیزم همه دوستان خوبم
گام 24
– قانون اینه که بتونم کنترل ذهن کنم، یعنی بتونم کانون تمرکز و کانون توجهمو کنترل کنم.
تمرکزم باید روی خودم و هدفم باشه. مسائلمو حل کنم تا تمرکزم جای دیگه ای هدر نره. دنبال حاشیه ها نباشم تا تمرکزم هدر نره. من تونستم خیلی از حاشیه ها رو از زندگیم حذف کنم و الان هم نباید دنبال حاشیه ها باشم و باید بتونم مسائلمو کم کم حل کنم تا تمرکزم بیشتر روی هدفم باشه و خودمو بهبود بدم.
باید بتونم به هر موضوعی از زاویه ای نگاه کنم که بهم احساس بهتری بده، یعنی کانون توجهمو کنترل کنم. در اینصورت احساس خوب بیشتری در طول روز دارم که باعث میشه هدایت های بیشتری دریافت کنم. عزت نفسم بیشتر شه. ایمانم بیشتر شه.
با سلام خدمت استاد عزیزم و همه همراهان گرامی
گام 23: معجزه تمرکز 100 د رصد بر هدف
این لایو استاد یکی از اون لایوهایی که من بارها و بارها گوش کردم
و برام جالبه که چیزهای جدیدی دریافت کردم
با وضوح بیشتر و بهتر
چیزهایی که برام روشن نبود قبلا
و این من خوشحال میکنه که یعنی مدارم بالاتر رفته و اگاهی های سطح بالاتری دارم دریافت میکنم
1- هدف گذاری و برنامه ریزی که در ابتدا با انگیزه بالا اغاز میشه و در زمان خیلی کوتاه رها میشه
یکی از دلایلش تعدد اهداف و خواسته ها هست
همین تعدد زیاد خواسته باعث میشه که برای خواسته ها کاری انجام ندیم
2- یک یا دو هدف اصلی انتخاب میکنیم
ولی در دفتر میایم کل خواسته هام بنویسیم از خدا بخوایم که کلا چی میخوایم
هر چیزی با جزییات بنویسیم
قدم اول نوشتن
حتی اگه ایده ای نداریم و حتی اگه هر روز نمیتونیم برای خواسته کاری انجام بدیم
این برام جالب بود که استاد گفتن که حتی اگه نتونیم هر روز برای خواسته قدمی برداریم
و من کلا خییییییییییلی از خواسته ها رو کنار گذاشتم به این دلیل که خودم محکوم میکردم میگفتم اگه این هدف واقعا میخواستی هر روز براش حرکتی میکردی و با اینکار خودم محکوم میکردم حتی در مورد قدم برداشتن برای حرفه شخصی خودم هم ماه هاست با این روند کلا گذاشتم کنار و بیخیال شده ذهنم یکجورایی فقط داره بهم عذاب وجدان میده که هیچکاری نکردی و همیشه در این وضعیت بد مالی که خیلی از ابعاد زندگی م تحت الشعاع قرار داده به همین شکل و یا بدتر میمونه و این باعث افت روحیه من میشه
که البته خب خیلی تلاش میکنم که از این افکار دور بشم ولی اینکه بتونم درک کنم میشه حتی اگه هر روز قدمی برنداشتیم این به معنی بی خیال بودن و تنبل بودن و عدم کارایی نیست
این خیلی نکته بزرگی بود که من اصلا نشنیده بودم در فایل های قبلا
و الان در مدارش هستم که درک کنم نباید خودم انقدر سختگیرانه محکوم کنم که حتی نتونم حرکت کنم
3- نوشتن انرژی ذهنی شما رو کانون تمرکز تون بهش خیلی قدرت میده
4- به نحوه رسیدن به خواسته ها با این شرایط فکر نکنیم
چطور و چگونه ش با خداست
5- برای اهدافمون اون چه که میدونیم باید انجام بدیم و باید انجام بدیم
خیلی وقت ها ما نمیدوینم چطور فقط در دفتر بنویس
6- از خدا بخوایم که بهم راه بگه بهم بگه باورهام چطور بسازم مسیر بهم نشون بده
من اینکار این روزها انجام میدم ولی باید خیلی بیشتر کنم
7- اینکه از خداوند بخوایم الگوهای مناسب خواستم بهم نشون بده
8- با یاداوری مواردی که خواسته ای داشتیم و غیر ممکن میدونستیم و بعد دیدیم شد
مثلا زمانی که من میخواستم بینی م عمل کنم خب پدر من کسی نبود که اینکار بکنه و من این خواسته رو سال ها داشتم و یک بار اومدم یک عکس از خودم داخل فتوشاپ درست کردم که بینی م فرم ش مثل عمل کرده ها ادیت کرده بودم و بعد دیگه بی خیال این داستان شدم چون میدیدم راهی نیست و سرکار نمیرم و پدرم عمرا از این هزینه ها بکنه
بعد مثل اینکه یکبار مادرم این عکس دیده بوده و یکروزی برادرم پیشنهاد کرده گفته معصومه نمیخواد عمل کنه ؟ و مادرم گفته اتفاقا معصومه یک عکس درست کرده از خودش و دلش میخواد اینطوری عمل کردم
یا در مورد گوشی که تمامی گوشی های من یا کادو تولد بوده یا فارق التحصیلی و … و من اصلا برای خرید گوشی هزینه نکردم
در حال حاضر این چیزهایی بود که به ذهنم میرسید
یا اینکه من سر زمان درست دانشگاه تموم کردم در حالیکه من قبل دانشگاه با پایین ترین معدل دانشگاهی و دیرتر از دیگران به دانشگاه رفته بودم و سالها دور بودم از درس ولی با بالاترین نمرات و درست در زمان خودم تنها دانشجویی بودم که فارق التحصیل شدم
حتی یکی از دوستان من هم که اون هم الان عباس منشی هست دیرتر از من دانشگاه تموم کرد این درحالی که من مشکلات مادر بسیار بیمارم داشتم که بیشتر امتحان های دانشگاه من در بیمارستان ها در فیزیوتراپی ها مطب دکترها در زمان امتحانات درس میخوندم
ولی هیچکدوم مانع من نشد
الان که به خودم نگاه میکنم من خیلی موفق بودم
همون زمان به بچه های دیگه ریاضی تدریس میکردم
واقعا خودم تحسین میکنم که واقعا بهترین معلم هم بودم برای اون دانشجویانی که تدریس میکردم
من به شدت توانایی بیان بالایی دارم
حتی دوره خیاطی شرکت میکردم مربی اون دوره به من میگفت تو بمون به بچه ها در مورد الگو کشی اموزش بده
و من اون روزهایی که مربی نبود درس که دادم بعد بچه ها میگفتن نمیشه تو به ما درس بدی و مربی که دیگه رفع اشکال نکنه؟
برام این نکات جالب بود که من همه این ها رو فراموش کرده بودم
خب از موضوع دور نشم
پس مواردی بوده که من نمیدونستم چطور ولی خداوند راه ها رو باز کرد
خیلی وقت ها بدون اینکه من کاری کنم
من تنها کاری که کرده بودم مقاومت گذاشتم کنار و در حالت خنثی بودم
9- باور پذیر کردن با مرور گذشته ای که به نتایجی رسیده بودیم که اون زمان تصور نمیکردیم که میشه
10- هر کسی تحسین کنیم به خودمون برمیگرده
این روزها بیشتر کردم اینکار
انرژی ش به زندگی خودم برمیگرده
11- حسادت کردن هم وجود داره در ما ولی اینکه تمرین کنیم بجای حسادت انگیزه بگیرم باورپذیر بشه که میشه
این هم نکته ای بود که من میدیدم اگه یک جا ذهنم داره مقایسه میکنه و حسادت میکنه حس میکردم که خیلی اشتباه وقتی دارم کار میکنم باید خیلی کم بشه این کار
12- در مورد خوبی ادم ها صحبت کنیم پیش خودمون یا دیگران
برای داشتن رابطه خوب باید اینکار بکنیم
من الان یک چالشی هم دارم در زندگی م که همیشه ارتباطم با یک فرد که مهم هست یویو وار شده برام
اول اینکه هی سعی کردم برام مهم نباشه این ادم و ارتباط
ولی الان میخوام بیام یک تجربه عملی ایجاد کنم برای خودم ببینم با تکرار خوبی های این فرد برای خودم چه نتایجی شکل میده برای من
13 – هر کس زندگی خودش با کانون توجه خودش ایجاد میکنه و حتی اگه ما تحسین کنیم دیگران تو زندگی اون تاثیر نداره ولی در زندگی خودم تاثیر مثبت میزاره
14- همیشه شاید یک عده مخالف وجود داره و این بد نیست باعث میشه ما با این تضاد بیشتر خودمون بشناسیم و پیشرفت کنیم
15- این وظیفه شماست که اگر پشت سر شما غیبت میکنن کاری کنید که حالتون بهتر بشه
برام جالبه من همیشه میگفتم باید اعراض کنم
البته در مورد پشت سر گویی راستش من هرگز نشنیدم کسی پشت سرم حرف بزنه حداقل به گوش من نرسیده
به این جریان هم هرگز توجه نکردم چون میگفتم اگه کسی در مورد من کارهام کنجکاو همیشه به این دلیل که از من خودش پایین تر میبینه و این به من میگفت ببین معصومه ادم ها کجان و تو کجایی
ولی برام خیلی جالبه استاد از کلمه وظیفه استفاده کردن
این جمله تو وجودم زنگ زد
این که وظیفه هست بیش از یک عمل مصلحتی
اینکه باید انجام بشه واجبه
این تاکید برام خیلی لازم بود
15- زاویه دید خوبی پیدا کنید برای هر مسیله ای که ظاهر منفی داره در مورد شما از دیگران
16- موفقیت شما اگه انکار شد ناراحت نشید
از اینکه برای دیگران باورپذیر نیست چیزی که شما دارید این یعنی شما خیلی خوب عمل کردید که برای دیگران رویای غیر قابل دسترس هست
این عالیه این یک موفقیت بسیار بزرگ
پس بودن این افراد باز هم به ما ضرری نمیرسونه
ما در هر شرایطی میتونیم از هر اتفاقی به نفع خودمون استفاده کنیم
17- قلب ما بهمون میگه که کجا اعتماد کنیم یا نکنیم
مثبت اندیشی با بی گدار به اب زدن متفاوته
خوش باوری به معنی پذیرش هر چیزی نیست
اصلا این روش درست نیست
ولی همیشه قلبمون بهمون میگه
18-اگر باورپذیری به چیزی به شما کمک میکنه پس باور کنید
اینکه یک نتیجه ای ببینیم و الگو برداری کنیم از این باور کردن که میشه برای ما هم اتفاق بیفته
نمونه ش برام اینکه من قابل باور بود که خیلی راحت میشه تایپ 10 انگشتی یادگرفت
و در سایت هامیگفت 1 ماه طول میکشه در حالی که برای من شاید 5 روز یا کمتر طول کشید با اینکه بگم خیلی شدید تمرین هم نمیکردم
ولی در مورد رانندگی با اینکه خیلی ادم های بیشتری این کار انجام میدن ولی من چون ترس از رانندگی و تصادف دارم همیشه این رانندگی کردن برای خودم سخت کردم و یکی از دلایلی که من هم به ماشین نرسیدم یکی ش همین ترس از رانندگی و تصادف هست
19- قدم اول اینکه باور کنیم امکان پذیره بهش میرسیم و الگو برداری کنیم از دیگران و بعد از مواردی که قبلا رسیدیم یاداوری کنیم به خودمون
20- تمرکز با تمام تمرکز بر روی هدف نیازه تا در زمان کوتاه تری به خواستمون برسیم
21- وقتی تمام تمرکز بزاری راه ها باز میشه در ها باز میشه و کمک های غیبی میرسه و جهان همه چیز بسیج میکنه تا شما رو به خواستتون برسونه
22- تمام خواسته ای ریز درشت بنویسید
23- هدفی مشخص کنید هدفی که به خیلی از هدف های دیگه رو کمک میکنه یا اعتماد بنفسی یا اینکه پیش نیاز باشه
مثل درامد داشتن بیشتر یا بهبود رفتارم در روابط که هم در روابط عاطفی هم اجتماعی هم در حرفه هم کمک میکنه که بیشتر پول بسازم
24- هر بار تونستید بنویسید که تمرکزتون روش باشه
25- هر روز یک کار کوچک حتی خوندن یک صفحه کتاب باشه
اگه چیز بخواید انجام بدید قطعا راه ها براتون باز میشه
مثلا اگه نیاز به زمان داشته باشید کارها جوری پیش میره که تایم ازاد داشته باشید
و جهان بهتون کمک میکنه که درها باز بشه زمانی که تعهد شما رو ببینه و با تمام وجودش بخواد
26 – تمرکز بر روی هدف باعث میشه کمتر سراغ حاشیه ها بریم و از مسیر اصلی دور بشیم
این واقعا یکی از خواسته های من هست که اصلا به سمت حاشیه ها نرم
البته حاشیه های دیگه روزمرگی منظورم هست و توجه به دیگران
و تمام تمرکزم روی پیشرفت خودم در شخصیت و موفقیت مالی و کاری باشه و شادی و لذت خودم
یکی از کارهایی که باید بکنم کم کردن زمان شبکه اجتماعی تا به صفر برسه
27- عالی بودن مستلزم اینکه همیشه روی خودمون کار کنیم
28- من منتظر معجزات خداوند هستم و امسال بهترین سال زندگی من خواهد بود
این من به خودم گفته بودم
و الان باید هر روز بگم امروز منتظر معجزات خداوند هستم
29 – نوشتن از موفقیت های دوستان هم باعث میشه ما تمرکزمون بر نکات مثبت باشه و بیشتر باور پذیر باشه برامون که میشود و نشانه ای از معجزات الهی میدونیم
30 – از این شاخه به اون شاخه نپریم
31- میشه چند ماه به اندازه چند سال کاری که کردیم و نتیجه نگرفتیم نتایج عالی بگیریم در صورتی که تمرکز 100 درصد گذاشته باشیم
32 – با نتایج صحبت کنیم
این واقعا درسته من زمانی میتونم بگم که خودم بهش رسیده باشم
الان در مورد سلامتی من میتونم به راحتی حرف بزنم چون باورهای خوبی داشتم در این بخش
ولی در مورد مسایل مالی نه
چون نتیجه قابل توجهی نداشتم
البته که کوچک نشمرم اینکه تونستم درامدم دوبرابر کنم و باید بیشتر باورهای درست و مناسبی بسازم
استاد برای این فایل بی نظیر از شما سپاسگذارم
خانم شایسته از شما هم سپاسگذارم برای این فایل عالی
البته من منتظر لایو که استاد با مایک گرفته بودن هم ببینم چون در اون نکته های عالی داشته که من بارها و بارها اون فایل نگاه میکنم برای باورپذیری رسیدن به خواسته ها در این فایل
از شما بی نهایت سپاسگذارم
در پناه خدای همیشه هدایتگر باشیم.
به نام خداوند بخشنده مهربانم
با کسب اجازه از خداوند مهربانم برای نوشتن
من پروژه خانه تکانی ذهن رو با تعهد تا از روز اول مهر تا روز بیست و پنج مهر با تعهد ادامه دادم اما از روز 26 این پروژه به صورت تمرکزی قطع شد (بهانه هایی از جمله مهمان، کار فشرده بعد از رفتن مهمانها و…) …بعد هم با اینکه میخواستم اون تمرکز رو بذارم به علت احساس بد ناشی از اینکه چرا تعهدم رو شکستم نمیتونم تمرکز کنم…
حالا من با تمرکز روی دستاوردهای همون 25 روز تعهد و تمرکز روی آگاهی های این لایو ها تلاش میکنم تا دوباره متعهد بشم و از امروز باز هم با مرور دستورالعمل اصلاح مسیر کنم و بیام به صراط مستقیم…
هرچی که یادم میاد مینویسم:
1. شناخت خیلی بهتر افکارم و چگونگی نگاهم به خیلی از مسائل…و درک بهتر عمل کردن به قوانین جهان…بخصوص متوجه شدم که چقدر در دو مورد ضعف دارم و از موقعی که فهمیدم انصافا دارم تلاش میکنم تا خودم رو بهتر کنم…اول اینکه خیلی بقیه رو توی ذهنم قضاوت میکنم (از استادم در دوره جهانبینی یاد گرفتم در مورد پاشنه های آشیل ام نگم من اینجوری بودم…چون اون وقت فکر میکنم اون مسئله رو دیگه ندارم و دقت و تعهدم در مورد اون مسئله کم میشه و دوباره ازش ضربه میخورم بلکه همیشه بگم من اینجوری هستم…استاد گفتن این رو از انجمن معتادان گمنام یاد گرفتند که حتی بعد از 20 سال پاکی باز هم برای معرفی میگن من فلانی هستم یک معتاد…تا بدونن اعتیاد نقطه ضعف حال حاضرشون هست و مراقب رفتارهایی باشن که ممکنه اونها رو به سمت برگشت به اعتیاد سوق بده)…برای بهتر شدن مدام دارم توی ذهنم قضاوتها رو به سمت افکار بهتر جهت دهی میکنم…همین باعث ایجاد روابط بهتر با آدمها شده باعث دریافت محبت بیشتر از جهان اطرافم شده….دوم اینکه به قضاوت بقیه هم خیلی اهمیت میدم…برای اینکار هم وقتی انتقادی ازم میشه یا مستقیم یا غیر مستقیم باور هایی درست رو تکرار میکنم مثلا اینکه اون چی فکر میکنه اصلا تاثیری در سرنوشت من نداره افکار من و باورهای من هست که زندگی منو خلق میکنه….اگه مسیری که من باور پیدا کردم درسته با سند و مدرک به درستی اش ایمان آوردم که دیگه نباید نگاه بقیه ناراحتم کنه…اگه نه که دیگه زر مفت میزنم که من ایمان آوردم…یا مسیرم رو با ایمان ادامه میدم…یا اگه اطمینان ندارم برم دنبال دلایلی بگردم تا ایمانم رو تقویت کنه…اینکه اون آدم چی میگه که اصلا مهم نیست
2. گفتگوهای درونی ام طبق گفته خانم شایسته عزیز واقعا مثبت تر و خداگونه تر شده…این بهم خیلی کمک میکنه تا مدت زمان بیشتری در احساس خوب باقی بمونم…این باعث میشه از زندگی ام لذت ببرم
3. یکی از مسائلی که قبل از این پروژه برام ایجاد شده بود به راحتی حل شد…در حقیقت توی کارم ازم یک شکایتی شده بود و من که اصلا تابحال چنین چیزی رو تجربه نکرده بودم خوب اولش خیلی بهم ریختم اما طبق دستورالعمل پروژه رهاش کردم گفتم من که نمیتونم کاری کنم براش…حتی واقعا یکبار منو برای توضیح خواستن…خیلی جالب بودم برام که اولش تمام بدنم میلرزید چون اصلا نمیدونستم چی باید بگم و چی میشه….اما خدا یه دستان مهربونی رو اونجا قرار داد که اصلا قرار نبود اونجا باشند اومدن بهم توضیح دادند که چیزی نیست نگران نشو…این در حقیقت مربوط به شما نیست ما بررسی کردیم و خیلی مهربانانه و با احترام باهام برخورد شد…حتی خودشون توضیح دادند که چی باید بنویسم…توی این مدت ذهنم رو کنترل کردم تا فک کنم در روز بیستم و چهارم پروژه برام یه ابلاغیه اومد که هم خود قاضی حکم داده که من بی مسئولیتی نکردم و هم خود شاکی منصرف شده و اصلا شکایتش رو پس گرفته…اونقدر خدا رو شکر کردم که این مسئله منو به راحتی از مسیر آسان برام حل کرد که اون روز خدا شاهده میخواستم بال در بیارم برم تا خود آسمون…راستش این مدت انقدر آگاهی های این پروژه انقدر بهم کمک کرده بودند حتی مدتی فراموشش کرده بودم…اما خوب باز یادم می افتاد و یکم استرس پیدا میکردم اما دوباره با تکرار افکار خوب حسم بهتر میشد…میدونی فکر کردم با خودم که مسائل هیچ وقت از زندگی حذف نمیشن اما ما میتونیم از مسائل مون بزرگتر بشیم…و دیگه به قول معروف بیدی نباشیم که با این بادها بلرزیم
4. دو تا از پروژه های کاری که بعنوان شاخ و برگ های اضافی میخواستم حذفشون کنم یکی کامل انجام شد و یکی تا حد خیلی خوبی انجام شد و فقط کمی از جزئیاتش باقی مونده که دارم انجامش میدم تا برای دنبال کردن علاقه ام رهسپار فصل جدید زندگی ام بشم.
5. حین گوش دادن به یکی از لایو ها بودم یهو یه حسی بهم گفت برم دلار بخرم…بعد از اتمام لایو قیمت دلار رو پرسیدم حساب کردم با پس اندازم چقدر میشه خرید…خلاصه سفارش دادم تا فاکتور رو بفرسته برام و من واریز کنم خدا شاهده تا داشتم توی اپلیکیشن مبلغ رو واریز میکردم یهو دیدم اسمس بانک هست..چک کردم دیدم حقوقم واریز شده از یکجا که یک هفته زودتر از موعد بود…مبلغ با اختلاف جزئی همون مبلغی بود که داشتم برای فروشنده واریز میکردم…واقعا متحیر شدم و همون لحظه سفارش دو برابر مبلغ رو دادم…از همون فرداش دلار شروع کرد به افزایش یعنی یسری مسائلی توی منطقه پیش اومد که باز من ازشون خبر نداشتم که گویا باعث افزایش قیمت شدند…واقعا بیشتر باور کردم چقدر نزدیک شدن به اصل معجزه میکنه…میدونی قشنگی این نوع استفاده از قوانین چیه که هیجان ما از تست کردن قوانین خداوند و درست از آب در اومدن عمل به الهامات بیشتر شیرین هستند تا خود نتیجه…من اصلا هیچ وقت قیمت دلار رو چک نمیکنم و اصلا از نوسانات خبر ندارم…این حقوقم اصلا قرار نبود تا 18 ام واریز بشه اما درست 10 ام واریز شد و درست همون لحظه ای که من میخواستم پول رو واریز کنم…همه اینها توی ذهن من آسان شدن برای آسانی ها هست طبق قانون…همه اینها در مدار رزق قرار گرفتن هست…فقط حساب کنم که چند وعده غذایی در این مدت مهمان خداوند بودم قابل شمارش نیست…خدایا شکرت برای دلایل بیشتری که هر روز برای شکرگزاری بهمون میدی…فقط امیدوارم که بنده شکرگزارتری باشم
6. الان یادم افتاد دو تا از افرادی که در گذشته خیلی باهاشون ارتباط داشتم ولی دیگه نمیتونستم ببینمشون به خاطر احساس خوبی که بهشون نداشتم…رو این مدت ملاقات کردیم و خیلی ارتباط خوبی هم داشتیم….این هم از تغییرات شخصیتی من هست…یکی از اونها دوستی نزدیک از دوستان دانشگاهم هست که از بعد آشنایی با این قوانین از دیدنش طفره میرفتم…چون اون موقع با اینکه لحظاتی خوب با هم داشتیم و ظاهرا شاد بودیم اما بیشتر مواقع راجع به مسائلی حرف میزدیم که خلاف قانون بود…من دوست نداشتم به دیدنش برم به این دلیل که یک فکر میکردم اون به دستاوردهای بیشتری رسیده و من احساس خوبی نداشتم…دوم اینکه توی ذهنم این رو ساخته بودم که اون فقط از ناسپاسی ها میگه و من دوست ندارم…و آخرین باری که دیدمش فقط دوست داشتم ازش جدا بشم…از طرفی من مدتی بود همش از خدا میخواستم که دوست دارم دوباره زندگی ام با دوستان شاد و مهربون پر بشه…با انسانهای موفق و ثروتمند…خیلی جالب بود که هر زمان هم دوستم منو دعوت میکرد من نمیتونستم برم…اما اینبار که دعوتم کرد من موقعیت داشتم…گفت چند تا از بچه های دانشگاه دارن میان توام دوست داری بیا…اما حس ام میگفت برو…و متوجه شدم اول اینکه حس بسیار خوبی به خودم داشتم…اصلا احساس اینکه من چیزی از اونها کمتر دارم نداشتم…خودم بودم و حتی تظاهر به چیزی نمیکردم…دوم متوجه شدم که با اینکه اتفاقات اخیری رخ داده بود که ممکن بود خیلی جاها صحبتش بشه اصلا اونجا نبود و خیلی شاد بودیم و خیلی از بودن با هم لذت بردیم…و بعد دیدم اگه به حس ام اعتماد کنم و هدفم شادی باشه من فقط به جاهایی هدایت میشم که اونجا خواسته های من هستند…تازه چقدر توانا بودم توی دوستم همون ویژگی هایی رو ببینم و روی نکات مثبتی ازش تمرکز کنم که قبلا هم درش دوست داشتم و انگار اون هم به طرزی جادویی همونها رو بهم نشون میداد…نفر دوم هم از بستگانم هست که ایشون رو هم در شرایط خیلی عالی دیدم…رفتیم ویلاشون…خیلی هم لذت بردیم…متوجه شدم چون من کمتر قضاوت میکنم و انتظارات مثبت تری دارم آدمها هم وجهه مثبت تری از خودشون رو نشون میدن…به این فامیل ام هم افتخار کردم که انقدر ثروتمنده و اینچنین ویلایی ساخته و سوار ماشین مورد علاقه ام شدم که به تازگی خریدن…تونستم کمی باهاش رانندگی کنم خیلی ذوق کردم…چقدر حس خوبی بود..و با دیدن امکانات مالی اونها کلی خواسته جدید برام ساخته شد…
8. مدتها بود دلم میخواستم برم مژه بکارم…دوست داشتم امتحانش کنم…و خوب نمیدونستم خوب میشه یا نه…بعد فکر این رو میکردم توی محیط کار چی میشه…اصلا قیافه ام چجوری میشه… انگاری هل داده شدم…یهو یکی از همکارام اومد گفت دارم یاد میگیرم کسی رو میخوام بیاد براش انجام بدم…منو برد بعنوان نمونه…تازه خیلی هم عالی کار کرد جالب بود که حتی ازم هزینه نگرفت…و کار انقدر خوب و طبیعی شد که هیچ کس باور نمیکرد مژه کاشتم…خیلی خدا رو شکر کردم که به این ترس ام هم غلبه کردم
9. یکی از ترس هایی که توی چند ماه اخیر در من شکل گرفته بود…ترس از سگ های ولگرد بود…راستش من قبلا حسی بهشون نداشتم حتی گاهی بهشون غذا میدادم…اما دو بار توی پارک بهم حمله کردند و هر بار توسط فرشتگان خداوند نجات پیدا کردم (اشاره به اون آیه ای که خداوند میفرماید دو فرشته رو مامور حفاظت انسان قرار دادیم)…این باعث شده بود مدتها اصلا توی اون خیابون نرم…بعد خیلی ناراحت بودم که این ترسم باعث میشه از پیاده روی توی پارک مورد علاقه ام محروم شدم…خلاصه به صورت تکاملی یواش میرفتم کوچه های اطرافش باورهای توحیدی رو تکرار میکردم…تا اینکه بعد از مدتها هفته پیش با خواهرم و امروز صبح هم به تنهایی رفتم…با اینکه اونجا کلی سگ ولگرد خوابیده بود همش به خودم میگفتم یا ایمان داری میری و باور داری خدا حفظت میکنه یا اینکه همینجا بهتره بمیری…بدون ایمان مرگ بهتره…یا فرشته های خدا رو در کنارم میدیدم که اصلا نمیذارن کسی بهم نزدیک بشه…و چه حس خوبی بود واقعا ایمان حس خیلی خوبیه…به خودم واقعا افتخار کردم
10. حذف شدن افکار اضافی از ذهنم باعث شدن که بتونم به قدمهای بعدی فکر کنم و ایده های بهتری برای تصمیمات آینده در ذهنم شکل بگیره که به امید الله مهربان با شروع مجدد این خانه تکانی یکی به یکی به انجامشون توانا میشم
اینها فقط نتایجی هستند که الان یادم میان…روز به روز حتی ساعت به ساعت اتفاقات خوب رخ میده…و اصلا نمیشه نتایج رو نوشت…مهمترین نتیجه که اون احساس آرامش درونی و رضایت هست که اصلا قابل به بیان نیست…
از خانم شایسته عزیز برای تدارک این کلاس فوق برنامه بی نهایت ممنونم
انشا الله باز از امروز این خانه تکانی رو استارت میزنم تا باز مدارم رو ارتقا بدم و نتایج بزرگتر رو رقم بزنم
شکرگزارم که امروز توی این کلاس درس حضور داشتم :))
به نام خداوند مهربان و با سلام خدمت استاد عباسمنش عزیزم و مریم بانو و دوستان حاضر
خداروشکر به خاطر این فایل عالی و مؤثر و زیبا و باور ساز و قدرتمند کننده
هم اکنون از شمال کالیفرنیا کامنت می زارم خداروشکراستاد عزیزم الان تمرکز رو گذاشتم روی یه قسمت دیگه از زندگی و دارم روش کار می کنم و انشالله خبرهای عالی و خوب در راه هست
این فایل بسیار بسیار عالی و مؤثر هست و واقعا دقیقا از لحاظ ارزش هیچ تفاوتی با محصولات نداره
واقعا سپاسگزارم قلبم باز شد صبح به این زیبایی در یک مکان زیبا توی کوه های سرسبز شمال کالیفرنیا با این فایل زیبا از خواب بیدار شدم
سپاسگزارم خداروشکر از بابت وجودتون️️️
بنام خدواندهدایتگر ” گام بیست سوم”
باسلام وهزاران درودحضوراساتیدگرانقدرودوستان نازنین
خدایاشکرت که امروز هم به من فرصت دادی تاگام بیست سوم ازپروژه خانه تکانی ذهن راباموفقیت بردارم
الهی به امیدتو
“گام بیست و سوم”
” معجزه تمرکز100درصدی برهدف”
* هدف گذاری ودرخواست خواسته هامون ازخداوند:
” بایداول هرسال جدید بین هدف گذاری و درخواستهامون از خداوند تفاوت قائل شویم
الف: برای هدف گذاری درسال جدید بایستی یک الی دو هدف اصلی را برای خودمان در سال مشخص کنیم یکی از دلایل اینکه به اهدافمون نمیرسیم تعدد اهداف است و تمرکزی روی هیچ هدف خاصی نداریم باید یک الی دو هدف اصلی را برای خودمان تعریف کنیم با توجه به نیازها و تضادهایی که با آن برخورد کردهایم اهدافمون راانتخاب کنیم
ب:
قطعاً ما به غیر از اهداف اصلی که داریم خواستههای زیادی در ما شکل میگیره دوست داریم اونها را در زندگیمون تجربه کنیم باید خواستههامون را بنویسیم و از خداوند درخواست کنیم خدایا من میخوام این تجربههارا در زندگیم داشته باشم میخواهم
این مسافرتهای جذاب را تجربه کنم میخواهم از این جنس آدما بیشتری در زندگیم باشند میخواهم راحت کارهام انجام بشه میخوام راحت پول بسازم میخوام همچین ماشین خوشگلی را سوار بشم میخوام خونه زیبا و لاکچری داشته باشم و در آن حال کنم و الی آخر نگاه ما باید این باشد که خداوند داره دفتر و خواستههای ما را نگاه میکنه و اولین قدم این است که خواستههامون را بنویسیم حتی خواستههایی که برای انجامش هیچ ایدهای نداریم و یا زمان کافی برای انجامش نداریم باید فقط بنویسیم فعلاً همه خواستههامون را بنویسیم نوشتن بسیار قدرتمند است نوشتن به انرژی ذهنی و کانون توجه ما خیلی قدرت میدهد
* شیوه رسیدن به اهداف وخواسته ها:
زمانی که خواستهای داریم و هدفی را مشخص میکنیم تحت هیچ شرایطی نباید به نحوه رسیدن به اهداف و خواستههامون فکر کنیم زیرا وقتی به این موضوع فکر میکنیم با توجه به داشتههامون متوجه میشیم که نمیتوانیم به سوی اهدافمون قدم برداریم یابه خواستههامون برسیم با توجه به شرایط و داشتههامون خیلی زود ناامید و مأیوس میشویم یک سری از اهداف هست که با داشتههامون قابل پیگیری و قدم برداشتن هستند و باید برای اهدافی که میتونیم براشون قدم برداریم با توجه به داشتههامون جز اهداف اصلی باشند و آن خواستههاو اهدافی که هیچ ایدهای براشون نداریم و با توجه به شرایط و داشتههامون قابل اجرا نیستن را فقط بیاییم برای خودمون مکتوب کنیم و در موردش بنویسیم و با خدا در موردشون صحبت کنیم واز خداوند بخواهیم که برای رسیدن به اهدافمان آدمهای مناسب راسر راهمون قرار بده ایدههایی به ما الهام کنه یا شرایطی را برامون ایجاد کنه باورهامون را قویتر کنه ذهنمون را بازتر کنه برای رسیدن به اهداف و خواستههامون
مابه خواسته هایی میرسیم که برامون قابل باور باشدتاخواستهای برامون قابل باور نشود دست یافتنی نخواهدشددر طول مسیر با دیدن الگوها مثلاً کسانی که مثل خودمون پولدار نبودن اما خانهدار شدن ماشینهای خارجی و لوکس خریدن و غیره اینجاست که آرام آرام باورهای ما قویتر میشه و برای ذهنمون امکانپذیرتر میشه و به هدفمون روز به روز نزدیک و نزدیکتر میشیم اگر در ذهن ما دستاوردی غیر ممکن باشد ما به آن نخواهیم رسید بنویسیم و از خدا بخواهیم که در مسیر الگوهایی قرار بگیریم که با ان خواستهها رسیدند انگاه به این باور میرسیم که من هم با اون خواسته خواهم رسید و این رسیدن به خواستهها یک روندی دارد تا ان خواسته برای من باورپذیر بشه بایدان روند را طی کنیم
شیوه طی کردن روند باورپذیری و رسیدن به خواستهها پیدا کردن الگوهایی است که به آن خواستهها رسیدند و برای این کار دو روش وجود دارد
اول اینکه افرادی را پیدا کنیم که به آن خواسته یا نزدیک به خواسته ما رسیدند که خیلی برای ما غیر قابل باور بوده اما عدهای بوده اند که رسیدند در موردشون فکر کنیم و از همه مهمتر تحسینشون کنیم
دوم اینکه بررسی کنیم که در گذشته چه خواستههایی داشتم که برای من غیرقابل باور بوده اما من به آنها رسیدام
مثالی از خودم براتون بگم زمانی که در این مسیر الهی قرار گرفتم 20 سال دچارسردردهای میگرنی و افسردگی خفیف بودم اما با آموزههای استاد وبا تمرین اهرم رنج و لذت توانستم بعد از 20 سال از این بیماری مزمن وازاردهنده نجات پیدا کنم و به آرامش برسم و خواب راحت داشته باشم بدون مصرف داروهای آرامش بخش و خواب آور
خدایاشکرت
خدایاشکرت
خدایاشکرت
برای من واقعاً غیر قابل باور بود بتونم روزی بدون مصرف داروی آرامش بخش و قرص خواب آور زندگی آرام و خواب راحتی داشته باشم یا اینکه آدمی بودم خیلی ترس داشتم از دایره امنم خارج بشم مهاجرت و جابجایی محل سکونت در ذهن من مثل هیولا بود بازم به لطف خدای مهربان و با آموزههای استاد عباس منش در طول یک سال گذشته خانه قدیمیساز خودم را فروختم در مرکز استان اپارتمان زیبایی خریدم و در شهر خودمون هم به منطقه جدید ودرآپارتمان زیبایی که داشتم نقل مکان کردم و بعداز35محل سکونتم راتغیردادم واز این تغییر و جابجایی بسیارهم راضی هستم
خدایا شکرت
خدایا شکرت
خدایاشکرت
باید خواستههامون را برای ذهنمون باورپذیر کنیم تا به آنها برسیم همانطور که گفته شد دو راهکار وجود دارد یکی اینکه آدمهایی را پیدا کنیم الگوهایی را پیدا کنیم که به آن اهداف رسیدهاند دوم اینکه به هدفهایی که خودمون داشتهایم و رسیدهایم هرچند کوچک باشندبارها به خودمون یادآوری کنیم که من توانایی رسیدن به خواستههایم را دارم
امروزبعدازگوش کردن به این فایل فوق العاده زیبا وتاثیرگذار استادنازنین رفتم سراغ خواسته هایی که اول امسال نوشته بودم وانها رومرورکردم ومتوجه شدم تاهمین شش ماه اول سال تعدادزیادی ازآنها برام محقق شده وواقعا خودم هم باورم نمیشد که این خواسته هاروازخداداشته ام به چندموردش اشاره میکنم
_ازخدوانددرخواست کرده بودم که ظرفیت موسسه تکمیل بشه ومابرای شعبه دوم اقدام کنیم دقیقا این اتفاق افتاده وتقریبا10 روزقبل همسرعزیزم که به عنوان مدیرداخلی موسسه فعالیت میکنه وباهم دراین مسیرزیباهستیم گفت بایدهمین حالا برای راه اندازی شعبه دوم اقدام کنیم تابرای ترم دیماه اماده بشه چونکه متقاضی زیادداریم
_ یک قطعه باغ پسته دارم ازخداوند درخواست کرده بودم امسال محصول خوبی داشته باشم باتوجه به گرمای بی سابقه تابستان امسال بیش از60 درصدمحصول پسته حداقل دراستنهای کرمان ویزد دچارگرمازدگی شدامابه لطف خدای مهربان محصول باغ من درست براساس برآورد خودم و باکمترین درصدپوکی بود
_ ازخدواند درخواست کرده بودم که امسال سفرهای جذاب داخل کشورداشته باشیم ودریکی ازکامنتهای قبلی به تفسیربراتون نوشتم که امسال بهترین سفربه شمال کشورراتجربه کردیم
خدایاشکرت که قدرت خلق زندگیمون رابه خودمون دادی وخودمون هستیم که باافکاروکانون توجه مون خالق زندگیمون هستیم
خدایاشکرت
خدایاشکرت
خدایاشکرت
*تمرکز:
تمرکز برروی اهداف یکی ازاصلی ترین مواردبرای رسیدن به اهدافمون میباشد باید تمرکز 100 درصدی داشته باشیم قطعاً برای رسیدن به هر هدفی راهی وجود دارد اگر به این باور برسیم و به صورت لیزری روی اهدافمان کار کنیم قطعاً با آنها خواهیم رسید هرچند ممکن است در ابتدا رسیدن به اهداف سخت جلوه کند اگر با توجه به داشتههامون و شرایطی که دارایم اهدافمون را انتخاب کنیم قطعاً به آنها خواهیم رسید
تادرودی دیگربدرود
آفرین درود به شما دوست عزیز که با جان و دل تایپ کردی و سخن خدا را گفتی احسنت به شما وقتی حرفهای شما را درک میکنیم قلبمون حال میاد آفرین به به خداراشکر که بندگان پاک خداوند در این سایت هستند و با کامنت زیباشون امید را زنده میکنند تا درودی دیگر بدرود
به نام خدای هدایتگر
سلام به اساتید عزیزم و دوستانم
گام 23
– توی هر جنبه ای از زندگیم، خواسته هام رو بنویسم. حتی خواسته هایی که هیچ ایده ای براشون ندارم.
وقتی خواسته ای دارم اول به چگونگیش فکر میکنم برای همین، زود نا امید می شم.
خواسته ای رو بهش می رسم که باور داشته باشم می شود و امکان پذیره. چون در این صورت انگیزه دارم، اولا ادامه میدم و دوما اون شور و اشتیاق یا انگیزه باعث تمرکز و دریافت هدایت ها می شود. باید الگوهایی رو ببینم که برام باور پذیر بشه.
– یکی از راه های ایجاد ارتباط خوب اینه که نکات مثبت آدمها رو ببینم و با خودم یا با بقیه در موردشون صحبت کنم یا بنویسم. این باعث میشه تمرکزم بره روی اون نکات مثبت و توی زندگیم بیشتر و بیشتر میشه.