دستور العمل «خانه تکانی ذهن، گام به گام» - صفحه 17

356 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    طیبه گفته:
    مدت عضویت: 694 روز

    به نام ربّ

    سلام با بی نهایت عشق برای شما

    چقدر جالب و زیباست این ربّ ماچ ماچی من

    رفته رفته داره بیشتر عاشق ترم میکنه که سعی کنم به قوانینش عمل کنم

    الان که دارم مینویسم :

    00:38 دقیقه هست روز 1 مهر ماه سال 1403

    من برای اولین بار هدایت شدم به قسمتی از سایت که متعجب شدم ،بارها تو صحبتای استاد عباس منش میشنیدم که میگفت یه روز تو سایت به زبان انگلیسی صحبت میکنه و هی میگفتم خدایا کی شروع میکنن میخوام منم گوش بدم

    با اینکه زبان انگلیسی بلد نیستم ولی دوست داشتم ببینم

    فکر میکردم هنوز شروع نکردن ولی نگو از سال 1401 یا حتی زودتر بوده و من ندیدم

    از فایل روز شمار 191 به جای فرار از مسائل، از حلّ آنها پول بساز ، که رفتم رد پامو بنویسم دیدم انگلیسی نوشته شده ،کنجکاو شدم تا برم و ببینم چی هست

    نوشته بود

    The Blueprint for Your Dream Life (lesson #1)

    وقتی تو گوگل ترجمه شو زدم

    طرح اولیه زندگی رویایی شما (درس شماره 1)

    وای از اولش برام اومد ، شروع اول ، که ببین طیبه اونایی که تو دفترت نوشتی رخ میدن

    و از این لحظه شروع دوباره فصل جدید زندگیت آغاز میشه

    مطمئن باش

    تو داری عمل میکنی و به اندازه ای که عمل میکنی نتیجه رو هم دریافت خواهی کرد

    من وقتی دیدم انگلیسی صحبت کردن استاد رو و فایل های دیگه رو ،چند تا فایل دیدم چنان ذوقی داشتم که فقط لبخند به لبم بود و شکر میکردم خدا رو که من رو به اینجا هدایت کرده

    حتی کل صفحه زبونش از فارسی به انگلیسی تغییر کرد ،یه حس بسیار زیبایی بود

    و انگار همین لحظه زمان شنیدنش بود در زمان و مکان مناسب هدایتم کرد تا برم و ببینم و در اون قسمت از فایل انگلیسی رد پامو بذارم و بنویسم که روزی هم من انگلیسی صحبت میکنم

    وای وقتی این فایل رو دیدم یاد این افکار چند روزه ام افتادم که میگفتم چجوری میشه منم صحبت کنم ؟؟؟

    حتی امروز رفتم تو اینستاگرام و به استوری های یه جهان گرد نگاه میکردم که تو آبشار نیاگارا بود و حتی من از استوریاش اسکرین شات گرفتم و گفتم میذارمش تو پاورپوینتی که به حالت آلبومی تو گوگل درایوم درست کردم و میذارمش اونجا و از خدا درخواست کردم و گفتم که منم روزی این مکان زیبا رو خواهم دید و ازش سپاسگزاری میکنم

    وقتی اسکرین شات گرفتم گفتم منم میتونم انگلیسی صحبت کنم ؟؟؟

    حتی وقتی میرم جمعه بازار این هفته چند تا خارجی رو دیدم

    به خودم گفتم اگر میتونستی انگلیسی صحبت کنی راحت میتونستی حرف بزنی باهاشون

    وای دارم از تعجب شاخ در میارم

    چقدر قوانین خدا بی عیب و نقصه

    به هرچی فکر کنی ،هر سوالی داشته باشی

    و از خدا بپرسی به سرعت جوابتو به شکل های مختلف میده

    و من این روزها درسته داشتم به انگلیسی صحبت کردن فکر میکردم و یا رفتن به شهرهاو کشورهای خارجی و به خصوص آمریکا فکر میکردم

    ولی زیاد پیگیرش نبودم که بیام و تو رد پاهای روزم بنویسم

    همینجوری یه لحظه فکر میکردم و دیگه فکر نمیکردم

    ولی فکرشو نمیکردم به سرعت خدا یه نشونه بهم بده

    و این فایل رو ببینم

    The Blueprint for Your Dream Life (lesson #1)

    طرح اولیه زندگی رویایی شما (درس شماره 1)

    این یعنی چی ؟؟؟

    یعنی منم که به لطف خدا دارم با افکارم زندگیم رو تغییر میدم

    حتی ثانیه به ثانیه الانم رو که پر از حس خوبم

    خدایا شکرت

    و وقتی اولین پیام من در 1 مهر به انگلیسی بود یه نشونه هست

    اولین، یک مهر

    و درس شماره یک

    و طرح اولیه زندگی رویایی من

    اینا همه یه نشونه هست

    که نوشته هات به حقیقت میپیوندن و روزی میرسه که نوشته هاتو میخونی و میگی وای من اینارو نوشته بودم و شد

    چجوری شد و من متوجهش نشدم

    من الان اینجام دقیقا اینجایی که همه اینارو یه روزی نوشتم و آرزوم بود که داشته باشم

    من دارمشون

    وای الان که دارم مینویسم تو مترو دروازه دولت نشستم دارم مینویسم ساعت 8:37 صبح هست که به این قسمت رسیدم و احساس کردم باید به رد پام نوشته هایی رو اضافه کنم

    دیشب یکم نوشتم و الان یه لحظه گفتم از اول بخونمش که دیدم دارم مینویسم و نشستم تو مترو

    چقدر خدا باحاله آخه

    خیلی دوستش دارم و هر لحظه همه کارهای من رو به بهترین نحو انجام میده و من باید بندگیشو بکنم

    و آروم باشم و بذارم خدا خودش تقسیم کارش رو انجام بده

    وظیفه من اینه که در این مسیر روی مهارتم و کنترل ذهنم کار کنم

    و به قوانین عمل کنم و سعیمو میکنم چون هرچی پیش میرم داره لذت بخش تر میشه زندگیم با خدا

    و ادامه نوشته های دیشبم :

    وای خدای من سپاسگزارم ازت

    الان که دارم این نوشته هارو مینویسم 00:56 هست

    روز 1 مهر 1403

    و من میدونم که به خواسته ام میرسم با تلاش های اقدامی که براشون انجام میدم

    و بندگیمو میکنم و قسمت خودمو سعی میکنم انجام بدم تا خدا قسمت خودشو برای من انجام بده

    من یه اولبن رو هم همین اول مهر دیدم

    و اون گام اول

    دستور العمل «خانه تکانی ذهن، گام به گام»

    خانه تکانی ذهن، گام به گام

    این یعنی چی ؟؟؟؟

    داره فصل جدیدی از مدار برای من باز میشه و قشنگ حس میکنم که مدارم تغییر کرده که خدا دوباره به طرق مختلف میگه طیبه یه شروع جدید داری

    پر قدرت تر از قبل ادامه بده

    تو این یکسالی که آگاهی های سایت رو پیگیری کردم و دارم سعیمو میکنم تا عمل کنم چندین بار خدا برای من شروع رو گفته که هر بار یه فصل جدید و خاص باز شده و مطمئنم با شروع این خونه تکونی صد در صد بهترین ها رخ میده

    و بی نهایت از خدا سپاسگزارم

    وای من چقدر صدای مریم خانم شایسته رو دوست دارم

    انقدر آروم و به دل نشین و آرامش بخشه که خیلی حس خوبی به آدم میده

    خوشحالم که این فایل رو دیدم و یه نشونه محکم تر برای اینکه اتفاقات خوب برای تمام جنبه های زندگیم قراره رخ بده

    وقتی دیدم یک مهر شده حواسم به نوشتن زبان انگلیسی بود از مترجم گوگل

    یهویی بهشت زهرا بهم یادآوری شد

    و سالگرد فوت پدری رو بهم یادآوری کرد که بعضی مواقع که میرم بهشت زهرا ،سرخاکش میرم

    مزار پدر خودم شهر خودمون هست و خیلی دوره

    وقتی میرم بهشت زهرای تهران ،یه سر هم میرم سر مزار پدری که منم وقتی میرم اونجا بهش میگم پدر

    نمیدونم چی شد خدا بهم یادآور کرد ولی بهش گفتم خدایا فردا کلی کار دارم ولی اگر تو بخوای کاری میکنی تا من برم بهشت زهرا و سر خاک پدری که میرم و اونجا باهات صحبت میکنم

    قبلا یادمه وقتی هنوز پا تو مسیر آگاهی نذاشته بودم ، به این نیت می رفتم که میگفتم خدایا در حق پدرم و این پدری که پدر دوستمه و فوت کرده من رو به خواسته ام برسون

    و یه جورایی شرک داشتم

    و از خود خدا نمیخواستم

    ولی وقتی آگاه تر شدم و رفتم سرخاکش ،این بار داشتم با خدا صحبت میکردم و ازش سوالاتمو درمورد جهان هستی و خودش و اینکه چرا آدما میان سرخاک عزیزانشون میپرسیدم

    بعد یه مدت نرفتم و یادمه چند ماه پیش خدا باز بهم یادآوری کرد که حتما سرخاک همون پدری که پدر دوستت هست برو

    اینبارم درست روز سالگردش 1 مهر هست بهم یادآوری کرد

    نمیدونم دلیلش چیه من هیچی نمیدونم ولی هرچی خدا بخواد و خیره همون بشه

    به خودش سپردم ،اگر صبح تا غروب قراره که برم بهشت زهرا خودش منو میبره اگرم که نه هر روزی که خدا بگه میرم

    چون اگر خدا بخواد از صبح زود بیدار میشم برم دو تا دادگاه تجریش برای پیگیری شکایتم از تابلو پاره شده‌ام و از اونجا برم ورکشاپ پاساژ نقاشی که هر هفته یکشنبه داریم

    هرچی خیره همون بشه

    هرچی بگه میگم چشم

    چون دارم یاد میگیرم از ربّ خودم و میدونم که هرچی بگه همون خیره برای من

    و سعی میکنم تسلیمش باشم

    برای تک تکتون بی نهایت عشق و شادی و سلامتی و آرامش و ثروت از خدا میخوام

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  2. -
    سمیه زارعی گفته:
    مدت عضویت: 522 روز

    بنام‌ خداوند بخشنده و مهربان

    سلام به مریم مهربون و استاد عباسمنش عزیز

    منم این روزها دارم خونه تکونی میکنم فرش شوستم‌میخوام مرتب کنم

    با خودم میگفتم خونه تموم شد بشینم فایل هارو تمرکزی گوش کنم کار کنم روی خودم

    خدایا شکرت این خانه تکانی ذهن اومد روی سایت منم ذهنم تمیز کاری کنم روی خودم کار کنم …

    خدایا سپاسگزارم ازت

    مریم عزیز ازت سپاسگزارم بابت این پروژه خانه تکونی ذهن خیلی الان بهش نیاز داشتم تشکر

    خدایا شکرت.خدایا شکرت. خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
  3. -
    سعیده آقایاری شیخ نشین گفته:
    مدت عضویت: 1967 روز

    با نام و یاد خدای مهربان که هدایتگر هر لحظه همه ما به سمت خوبی هاست

    دوستان عزیز هم دوره ای سلام

    سلام مخصوص به استادان عزیزم استاد عباسمنش و خانم شایسته مهربان

    خانم شایسته عزیزم واقعا شما از کجا میتونستی که من این خواسته رو داشتم و چطوری تصمیم گرفتی این پروژه رو برای من تعریف کنی؟ آخه چه خدایی داریم که اینجوری دقیق خواسته ها و نیازهای ما رو پاسخ میده و دستان یاری گرش رو همیشه به کار میندازه که به کمک ما بیان

    اصلا من به طرز معجزه اسایی با اینکه مدتها بود بنر سایت رو چک نمیکردم چون داشتم بخشی از سایت رو دنبال میکردم یهو صبح ٣١ شهریور از خواب بیدار شدم یه حسی بهم گفت برو بنر سایت رو چک کن

    توی خواب و بیداری واقعا باور نمیکردم چی میبینم اونقدر هیجان زده شدم و این دوره متناسب با خواسته من بود که احساس کردم خدا برام کلاس خصوصی گذاشته :))))

    آخه چقدر این خدا خوبه…آخه چقدر باید دور سرش بگردیم و تسبیح اش رو بگیم و سجده کنیم به درگاهش از اینکه انقدر در هدایت کردن ما استاده و چقدر هرگز هرچقدر خطا بریم دوباره آماده است تا باز ما رو به مسیر درست هدایت کنه…خدایا شکرت

    میخوام بعنوان ردپا برای خودم بنویسم که چی شد به اینجا رسیدم و این درخواست رو از خداوند کردم که از اول مهر یه برنامه کار کردن روی ذهنم به صورت تمرکزی نیاز دارم که باعث بشه من به مدارهای بالاتری با احساس بهتر و صلح بیشتر با خودم برسم و یکی از پاشنه های اشیل ام که کشف کردم رو تدریجی درمان کنم و بهبودش بدم

    داستان اینه من حدود ٣ ماه قبل تمرکزی کار کردن با هر روز یکی از فایلهای سریال زندگی در بهشت رو شروع کردم و آگاهی های اون فایلها باعث تقویت یکسری عادتهای رفتاری قدرتمند کننده توی وجودم شدند که من رو مصمم کردند برای اجرای بهتر قانون در زندگی…برای حذف شاخ و برگهای اضافی زندگی…برای دست به عمل شدن به هر بهبودی که در شخصیتم و زندگی ام لازمه…به اندازه مدار اون زمانم شروع کردم به کار کردن….

    اون کار کردن برام زمان آزادی ایجاد کرد که یهو یه پروژه کاری با درآمد خیلی خوب بهم پیشنهاد شد که میتونستم کنار کارم انجامش بدم….برای شروع پروژه نیاز به تجهیزات و نفراتی داشتم و همه به فضل خداوند به خاطر مدار خوبی که توش بودم مهیا شدند و من آسان بودم برای آسانی ها…تاکید میکنم من داشتم تمام اون رفتارها و باورهای قدرتمند کننده ای که توی اون فایلها میدیدم رو تا حد درکم اجرا میکردم

    خلاصه زمانی وقفه افتاد و پروژه با یک وقفه یکماهه شروع شد این یکماه من حتی سفر رفتم و خیلی زندگی رو به بهبودی رو داشتم و امیدم به آینده خیلی زیاد بود و اتفاقات مثبت روزانه رو ثبت میکردم و واقعا حتی از معجزاتش فرصت تنهایی برام فراهم شد که بتونم با تمرکز بیشتر روی خودم کار کنم

    در حین انجام کار من با افرادی تماس داشتم که بعنوان مراجعه کننده انواع ورودی های ذهنی رو بهم میدادن و من تلاش میکردم مسائل اونها رو حل کنم….حجم کار زیاد بود….ورودی های ذهنی بدون فیلتر گذاری زیاد چون روزی حدود ١٠ الی ١٢ ساعت کار میکردم در تماس با انواع آدمهای جامعه که مجبور بودم برای درک مسئله شون صحبت هاشون رو گوش بدم….خسته برمیگشتم خونه و واقعا فرصت تمرکز روی آگاهی های خوب قدرتمند کننده نبود…ورودی های خوب با تمرکز ناخالص به ذهنم داده میشد و ورودی های ضعیف از سمت جامعه بسیار خالص و با شدت به مدت دو هفته یا بیشتر به ذهنم داده میشد که من حتی بیمار شدم….یعنی سرماخوردگی شدید که مدتها بود من تجربه نمیکردم…این نشانه ای بود از تغییر مداری من….به سمت مدارهای پایین تر…مشکلاتی که ایجاد میشد به یاری خداوند حل میشد…اما پروژه اصلا امکان قطع نداشت و باید تمام میشد….خلاصه بدون وقفه کار انجام شد و به کمک خداوند تموم شد

    اما روز بعد از اتمام من به پایین ترین مدار ممکن رسیده بودم…یعنی بی تفاوت شده بودم…دوست نداشتم ادامه بدم….و اصلا دوست نداشتم رختخوابم رو ترک کنم…حتی فکر کردم مسیر علاقه ام رو کنار بگذارم…گفتم آخه این چه شغلی هست که انقدر آدمهای با مدار پایین میان در مسیرم…حتی توی اون لحظه فکر کردم این پیغام خداست برای تغییر شغل ام….خلاصه گفتم من فقط خسته هستم و کمی بیمارم باید به خودم استراحت بدم….یکی دو روز استراحت کردم و بعد به سایت هدایت شدم…یکی از قسمتهای سریال زندگی در بهشت خانم شایسته داشتند در مورد دوره ای صحبت میکردند به نام صلح با درون و جمله ای گفتند که توی گوشم زنگ خورد….

    رسیدن به احساس خوب ناشی از صلح با درون مقدمه رسیدن به هر خواسته ای هست

    داشتم شام میخوردم اما این جمله منو تحریک کرد برم دوره رو مرور کنم….در مقدمه این دوره خانم شایسته نوشتند که هر زمان در اجرای قانون خودت رو ماهر دونستی و به درکت از قانون مغرور شدی از همونجا سقوط میکنی و دیگه ورودی هات رو جدی نمیگیری و فیلتر نمیگذاری و بعد آروم آروم شروع میکنی به از دست دادن داشته هات…و هر وقت به اینجا رسیدی باید بیای اصل قانون رو از ابتدا با جزییات مرور کنی

    من شروع کردم به نوشتن نکات مهم مقاله خانم شایسته بعد یهو یه آگاهی از سمت خداوند یه درکی برام اشکار شد…

    یه پاشنه اشیلی که من خیلی قوی دارمش و خیلی از ماها داریم…تقریبا مطمئن هستم همه ما آدمها داریم فقط شدت و ضعف داره

    اونم چیزی نیست جز فیلترها یا پیش فرض های ذهنی که توی ذهن ما با دیدن یا شنیدن چیزی در ما احساس ایجاد میکنند

    استاد عباسمنش بهشون میگه باور یا همون قضاوت ها و پیش فرض های ذهنی که ما نسبت به هر موضوعی داریم

    مثال میزنم

    من پزشک هستم

    فرض میکنم بیماری که به من مراجعه میکنه یه فرد بسیار چاقه….بیمار داره حرف میزنه…توی ذهن من این فکر داره میچرخه که آخه یکم خودت رو لاغر کن…معلومه همه این دردهایی که میگی به خاطر سبک زندگی ناسالمی بوده که تو رو به اینجا رسونده…اون داره حرف میزنه من توی ذهنم دارم قضاوتش میکنم و میرم توی احساس بد

    بیمار بعدی یه خانمی هست که جواهرات بسیار زیادی داره و به طرز خیره کننده ای ارایش کرده…او داره صحبت میکنه…فکر هایی آروم توی ذهنم ظاهر فرد رو قضاوت میکنن و اعتماد به نفس پایین اش رو شماتت میکنن…باز قضاوت میاد وسط و حسم بد میشه

    بیمار بعدی از گرونی های و مشکلات دولت میگه و بی لیاقتی سران مملکت…باز فیلتر قضاوت من عوض میشه و میره سراغ شرک این فرد…باز احساس من بدتر

    خلاصه میخوام با این مثال ها برای ذهنم روشن کنم که من اینهمه مدت اصلا درکی از نظارت بر افکار در چنین شرایطی نداشتم…نمیدونستم که اون ورودی بد اصلا حرف اون آدم یا ویژگی هاش نیست بلکه قضاوت ذهن من در برابر اونهاست….ورودی منفی از توی ذهن خود من داره ایجاد میشه….یعنی من باید یه چیزی این تو رو درست کنم وگرنه ادمها همیشه اطراف ما هستند و من همونطوری که خودم ایراد دارم بقیه هم بی ایراد نیستند….من همیشه میشنیدم که استاد میگفتند ورودی ذهن…اما من درکی از ورودی های ذهنی به این شکل نداشتم…البته در دوره احساس لیاقت توضیحاتی داده شده اما حتما اون زمان من توی مدار درک این مفهوم نبودم

    من فهمیدم که بسیار قضاوت توی ذهنم هست و من در حالیکه خسته هستم این قضاوت ها یا باورهای نامناسب به راحتی بهم غلبه میکنند….و این جنبه ای از ذهنم بود که اصلا نمیشناختم یا به این وضوح نمیشناختم

    من ماه قبل فکر کردم کمالگرایی پاشنه اشیل منه اما بعد دیدم این مورد از اون هم اصل تره…و ریشه ای تره

    و از خدا خواستم هدایتم کنه تا با یک برنامه تمرکزی به احساس صلح بیشتر با جهان اطرافم و عدم قضاوت خودم و بقیه و داشتن انتظارات مثبت از جهان اطرافم برسم و توانا بشم به جهت دهی افکارم در هر لحظه

    من در داستان های شرلوک هلمز متوجه شده بودم که هلمز همیشه به این اشاره میکرد که هوشمندی که بقیه در موردش میگن یه نوع تربیت ذهنی هست که او در خودش ایجاد کرده و اون توانایی مشاهده هدفمند بدون قضاوت هست…سعی میکنه ویژگی های انسانی رو کنار بگذاره و به همه چیز دید حل مسئله ای داشته باشه و دنبال دلایل محکم و منطقی باشه

    مثلا میگفت اگه یه خانم بسیار زیبا به من مراجعه کنه و گریه کنه من تحت تاثیر قرار نمیگیرم و فکر نمیکنم اون بیگناهه به صرف اینکه زنه و زیباست یا برعکس یه مرد بسیار خشن و زشت رو و بی ادب بیاد به صرف این مشخصات اون رو پیش فرض قاتل نمیدونم بلکه من فقط تلاش میکنم تا مشاهده کنم و دنبال شواهد منطقی باشم….حالا ایشون در مورد کار خودش و حل مسئله جنایی صحبت میکرده که نیاز به یک‌نتیجه گیری نهایی داشته…ولی در مجموع اون قضاوت ها ما رو از حقیقت و اصل دور میکنه

    من در قرآن خوندم که گروهی در مورد زنی قضاوت نادرستی میکنند و بعد متوجه اشتباه میشن…خداوند اونجا گوشزد میکنه که اگر متوجه اشتباه نمیشدید و توبه نمیکردید آتش از آسمان به شما میبارید….یعنی باید بدونم چقدر این قضاوت سمی هست….سمی که من به صورت روزانه مینوشم و حواسم نیست که چه بلایی سر خودم میارم

    استاد عباسمنش تمرینی میدن بسیار سخت ولی کارا بعنوان روزه تمرکز آگاهانه روی نکات مثبت هر کسی یا هر چیزی یعنی نه تنها قضاوت منفی رو خاموش کنیم بلکه بیایم دنبال نکات مثبت اش باشیم که واقعا سخته و جهاد اکبر میخواد اما من همیشه ازش نتیجه گرفتم اما اگه کمی قطع بشه در هجوم باورهای گذشته باز فراموش میشه

    من از اون روزی که این اگاهی بهم داده شد و فهمیدم ذهنم به این شکل منو میبره توی احساس بد که باعث میشه هر چقدر روی فایلها کار کنم بازم احساس خوبم خدشه پذیره و ناپایداره سعی کردم واقعا یه شلاقی بردارم ذهنم میگه منم جهت دهی اش میکنم….

    میام درگیرش میکنم با سوالایی که خلاف جهتش هست….اخه به تو چه مربوط…حواست به کارت باشه…تو کار خودت رو درست انجام بده چیکار به کار بقیه داری….خدا داره ما رو میبینه….چقدر بیمارم خوش لباسه…چقدر مهربونه….خدایا هدایتم کن چطور کمکش کنم من که چیز نمیدونم جز دانش اندکی که شما به فضلت بهم دادی…و تمرکز دقیق روی کلماتی که بیمارم میگه…و تا حد زیادی تونستم که قضاوت هام رو کمتر کنم و ذهنم رو خاموش تر

    کلا وقتی از نزدیک با سیستم های انسانی کار میکنی بخصوص در شغل من که همه چیز حساسیت بالایی داره و آدمها رنجور تر هستند و از همه جور قشری با هر جور فرهنگ و سوادی داشتن مهارت کنترل ذهن خیلی خیلی حیاتیه

    من از تجربه تمرکزی کار کردن روی فایلهای سایت به این نتیجه رسیده بودم که وقتی مدام روی این اگاهی های کار میکنی و میشنوی و سعی میکنی به اندازه درکت عمل کنی…اتفاقی توی وجودم می افته که همون توضیحات خانم شایسته در این فایل زیبای ٢4 دقیقه ای بود…

    یعنی خوبخودی میتونی زیبایی ها رو تشخیص بدی و تحسین کنی

    یعنی ناخودآگاه انتظارات مثبت تری داری به آینده و امید بیشتری داری و قضاوت هات کمتر میشن

    این خودبخود مثبت شدن و در صلح قرار گرفتن به خاطر همون نزدیکی به اصل مون یعنی خداونده

    خانم شایسته عزیز فکر کنم شنیدن صدای شما مثل آبی بود روی آتش وجودم…احساسم رو بهتر کردید…و انگار از حالا خالص تر شدم…چقدر همیشه دوست داشتم دوره ای با صدای شما داشته باشیم….و حالا من این فایل رو بارها و بارها گوش میکنم به امید اینکه حداقل سلسله فایلهایی از شما به هر شکلی در سایت داشته باشیم مثل نتایج دوستان :)))

    من سعیده بنده الله یکتا و شاگرد استاد عباسمنش و خانم شایسته از امروز در این کلاس درس و دوره یکماهه شرکت میکنم و متعهد میشم هر روز در این کلاس ٢ ساعته شرکت کنم…حضور قلب داشته باشم و اجازه بدم تا خداوند هدایتم کنه تا آهسته آهسته خالص تر بشم…به اصلم نزدیکتر بشم…و هر روز از روز قبلم بهتر و بهشتی تر بشم

    خانم شایسته عزیز ممنونم بابت این کلاس فوق برنامه رایگان و افتخار میکنم با شما همکلاسم :)))

    خدایا شکرت منو به خواسته ام رسوندی که از مهر سر کلاس درس بشینم….آخ جون یه دفتر جدید خریدم…خودکارهای رنگی رنگی با سر خودکاری های با طرحهای خوشگل آماده ام برای شنیدن

    امروز حاضر خوردم :))))

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 32 رای:
    • -
      بنده ناب خدا گفته:
      مدت عضویت: 494 روز

      سعیده جان و همه دوستان همفرکانسی سلام

      سعیده جان نظر شمارو که میخوندم هر جمله شما یه عالمه اگاهی بهم میداد و اونجایی که گفتید ناخوداگاه بیمارام رو قضاوت میکنم هر مثالت رو که میخوندم یه همکار دارم اون جلو چشمم میومد. منم نااگاهانه این بنده خدارو چندین بار توی ذهنم قضاوتش کردم و الان کامنت شما یک تلنگری بود که به زندگیم نگاه کنم که دقیقا منم مثل اون همکارم شدم. پیش خداوند توبه میکنم و اگه تونستم پیش همکارم هم توبه میکنم از قضاوت کردنم بلکه انشاالله از این وضع نابسامان مالی نجات پیدا کنم. و شک ندارم که خداوند نجاتم میده. شایدم این شرایط تضادی هست که من به این اخلاق زشت قضاوت پی ببرم

      ممنونم ازت سعیده جان یک چراغ بزرگ از اگاهی رو در دلم روشن کردید

      از خداوند بخشایشگرم میخوام منو ببخشه

      امیدوارم سعیده جان از این دوره و همه دوره هایی که داری بهترین نتایج رو بگیری

      ممنون از خداوند و استاد عباسمنش عزیز و خانم شایسته که دستانی از خداوند هستند که مارو در این فضای معنوی جمع کردند

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      مجید بختیارپور عمران گفته:
      مدت عضویت: 962 روز

      سلام و درود بر اگه اشتباه نکنم خانم دکتر باید باشین سعیده خانم گل دوست خوب توحیدی ام

      که با کامنت بی نظیرش منو ناک اوت کرد دوست خوبم افتخارم این هست با شما هم مدارشدم چون چیزی رو بهم فهموندین که بایدددددد میفهمیدم میدونستم ولی نه به این شدتی که کامنت شمارو خوندم و فهمیدم منم پاشنه آشیل اصلی ترینم همین قضاوت کردن که زندکیمو به سمت انحراف فقر کشونده زیر بار یه نفر حالا اون میخواد عزیزترینت باشه یا هرکس دیگه هستم واین برای بنده خدا شاگرد سایت توحیدی گرانه گراااان که باید ازاین بند رها شوم که باعثش همین قضاوت کردن که گفتین و چه مثال زیبایی زدین که ،

      قضاوت سمی است که ما با استفاده اش ونوشیدنش در روز نمیدانیم چه بلایی بر سر خود می آوریم .

      این جمله چنان در من نفوذ کرد که به یکباره ذهنمو خاموش کردش از دیشب که کامنت شمارو خوندم رسیدم به این قسمت گفتم دیگه ادامه نده مجید مشکلتو پیدا کردی و حالا برو بخواب به حل این موضوعت فکر کن وبقیه کامنتو فردا بخون که باید نت برداری کنی الان کلمات مهم کامنتتونو هم نوش جان کردم هم نوشتم و سپااااااس از مثال زیبایی که از شغلت زدی و چقد با این مثال مسله برام زیبا جا افتاد که منم همین بودم و خداروشکررررر که مریم جان عزیز این دوره را برامون آماده کرد تا باهم در کنار هم نور شویم برای ازبین بردن ظلمات و تاریکی درونی هم .

      دوست خوبم اینطور معلومه شما خانم دکتر خوبی هستین و میدونین که در ذهن بیماری که میاد پیش شما،نعوذبالله شمارو خدای دوم میدونن یعنی هر حرفی چه منفی چه مثبت بزنی تمام دنیا جمع بشن نمیتونن متقاعدش کنن میگه دکترم اینو گفته دکترم اونو گفته و چقد شغل شما حساسه چقد میتوانین خداگونه عمل کنین و باعث خوب شدن حال درونی آدما بشین مخصوصا دکتری با این آگاهی های نابی که ازاین سایت برداشت کرده خیلی دلم میخواست یروزی این حرفا رو به دکتری میگفتم و چقدددد خوبه همه دکترا بتوانند توحیدی شوند اونوقت بیماری هیچ انسانی رو نه دچار میشه نه آزار میده حتما برای بیمارتون وقت بزارین سوا از بیماری اش و دارو بهشون بفهمونین که بهترین دارو فکر نکردن به بیماری و هروقت هم دارو رو میخورین اینو بگن که خدایا این دارو وسیله توست برای شفای درونم تا تو نخوای شفا و درمان انجام نمیشه حتی اگه بهترین داروی دنیا رو بخورم این تجربه خودم بود برای یاداوری خودم گفتم هرچند شما خودتون استادین و بهتر موضوع رو میدانین.

      دمتگرم به شما دوست عزیزم که منو دوباره بهتر بیدارم کردین تا بفهمم که تمام کمال گرایی ها خودپسندی ها وغرور همه از قضاوت کردنها در ذهنمان نشات میگیره و تمام فقیری و دربه دری های زندگیمونو این باعثه ما نمیدانستیم و خداروشکر الان بهتر فهمیدم و درکش کردم خصوصا اونجا که از آیه قرآن گفتین که قضاوت آتش آسمانی است که بر زندگی قضاوت کننده وارد میشود.

      این مثال قرآن عالی بود برای فهم عمیق تر موضوع .

      سپاااااااس دوست خوبم که بیدارم کردین سپااااااس

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      نرگس نیکخو گفته:
      مدت عضویت: 1689 روز

      سلام بر همگی سلام به استاد بی نظیرمون و خانم شایسته گل و بی نظیر که من هم خیلی دوس دارم با صدای خودشون رو سایت فایل هایی داشته باشیم

      و سلام به شما خانم سعیده

      ممنون از کامنتی که گذاشتین ️

      و این جمله شما که اون وردی های بد اصلا اون ادم ها با ویژگی هاشون نیست ،بلکه قضاوت ذهن من در برابر اونهاست

      وردی های منفی داره توی ذهن من ایجاد می شه یعنی من باید یه چیزی تو ذهنم رو درست کنم وگرنه آدمها همیشه اطراف ما هستن

      می نویسم تا یادم بمونه مطلب

      من الان متوجه شدم این قضاوت ها و صدای ذهن باورهام هستن

      وای خدای من ،من دنبال چی بودم این همه مدت که باور پیدا کنم باوهام همین ها بودن که داعم حالم رو بد می کردن

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  4. -
    محمدرضا روحی گفته:
    مدت عضویت: 1314 روز

    به نام هدایت الله

    سلام خدمت استاد و خانم شایسته و همه دوستان خوبم

    خداروشکر میکنم امروز هم در مدار شنیدن و عمل کردن به آگاهی های خوب سایت قرار گرفتم وخدا میدونه که در این مسیر باتعهد وعمل به آموزه‌ها چقدرایمان و اتفاقات خوبی برای من رقم بخورد مخصوصا با صدای دلنشین و زیبای خانم شایسته خیلی به این آرامش نیاز داشتم و دارم مدتهاست.. خیلی خیلی خیلی وقته که منتظرشم و دوست داشتم چنین آرامشی رو که فقط اولای آشنایی با این مسیر با سایت با استاد و این آگاهیا کسب کرده بودم و نصیبم شده بود رو دوباره تجربه کنم..

    وقتی که این فایلها شنیده میشود و در مورد آن‌ها تعقل می‌شود، خوبخود هدایت انرژی فکری در جهت خواسته‌ها را یادمی‌گیرم، نظارت بر ذهنم جزئی از عادت‌هایم می‌شود و بصورت خودکار مراقب گفتگوهای ذهنی خودم هستم، مدام ناظر فکرهایی که در ذهنم می‌چرخد هستم و از آنها غافل نیستم، همواره توجهم به احساسم هست و دست ذهنم را می‌خوانم و بمحض اینکه خواست من را از مسیر گمراه کند، آن فکر را در نطفه خفه کرده و اجازه قدرت گرفتن به آن را نمی‌دهم و آرام‌‌آرام متوجه می‌شوم که ذهنم نیز با من هم‌جهت شده است

    خدایا من می‌خواهم رشد کنم و از این مداری که هم‌اکنون در آن هستم به مدار بالاتر بروم آن هم از مسیری هموار و راحت پروژه خانه تکانی ذهن گام به گام

    هرجایی که هستم و درگیر هرکاری که هستم آن را رها کرده و یک استراحت ذهنی بخودم بدهم و به آن درگیری ذهنی و مساله‌ای که راهکاری برای آن ندارم و یا خواسته‌ای که چگونگی آن را نمی‌دانم که قدم را از کجا بردارم، بگویم من ترا در این نقطه رها می‌کنم و تسلیم می‌شوم و حل این مساله و ادامه این مسیر را از خانه‌تکانی افکاری شروع می‌کنم که در حال چرخیدن در ذهنم هستند؛

    من اولین قدم را از اینجا برمی‌دارم و اجازه می‌دهم تا آگاهی‌های این لایو‌ها طی این پروژه برای من اصلاح مسیر کند و مستقیماً من را به سمت راهکار و قدمی هدایت کند که لازم است از طرف من برداشته شود؛

    خیلی مهم است که این پروژه مستمر و تا انتها انجام شود و شرط اینکه این پروژه را مستمر و تا انتها بروم این است که خودخواه باشم یعنی فارغ از اینکه الان چه کارهای واجبتری هست که باید انجام بدهم، برای یکماه روزانه دوساعت را برای خودم خالی کنم،

    دوساعت برای تجدیدی میثاق با اصلم و برای وصل شدن به توحید، وصل شدن به خوشبینی، وصل شدن به امید، وصل شدن به انتظارات مثبت و روزهای خوش آینده و اجازه بدهم در این دوساعت‌های روزانه از کمترین مقاومت‌های ذهنی، خداوند کارها را برای من انجام بدهد؛این پروژه 28 روز که گفتید واقعا باید خودمون را متعهد کنیم که به قول شما روزی دو ساعت تایم خالی کنیم برای خودومون در واقع ارزش قایل باشیم ارزششو داره واقعا خیلی زیاد امیدوارم بتونم با همت خودم خدای خودم در این مدار آگاهی باشم خودم را پله به پله مدارم بالا برود و خدا جهانم را بیشتر درک کنم و همجهت بشم آسون بشم به آسونی ها

    در پناه الله یکتا شاد سلامت و ثروتمند باشید انشاالله

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  5. -
    مهدیه گفته:
    مدت عضویت: 1055 روز

    سلام میکنم به تنها الگوهای زندگیم استاد بینَظیرم وخانم شایسته دوست داشتنی

    امروز اومدم توی سایت تا از روی قسمت مرا به سوی نشانم هدایت کن بزنم ببینم امروز خدا چه چیزهایی بهم میگه یه دفعه دیدم فایل جدید اومده روی سایت و وقتی عنوان اون فایل خوندم انگار یه تلاطمی درونم ایجاد شد یه عطش که دوست داشتم سریع فایل باز کنم و بشنوم

    وقتی فایل باز کردم صدای خانم شایسته رو شنیدم و گوش دادم و گوش دادم و گوش دادم هر دقیقه از فایل که جلو میرفت انگار آرامش با دوز بالاتری به وجود من تزریق می‌شد نمیتونم حالمو توصیف کنم ،مریم خانم با گوش دادن هر یه کلمه از زبون شما چنان آرامشی به بوجودم تزریق میشد که تا حالا این حس و حالا تجربه نکرده بودم نمیدونم صدات داشت باهام چیکار می‌کرد اما به طرز دیوانه واری آرامش و احساس خوبه باورنکردنیی داشتم برای خودم عجیب بود من از اول تا آخر این فایل چنان حالی داشتم که احساس می‌کردم من الان با تمام کیهان در صلحم، یه جنسی از در صلح بودن با خودم با اطرافم با تمام آدم های خوب و بد زندگیم بهم دست داده بود که اولین بار بود تجربش میکردم وقتی فایل تموم شد دوباره پلی کردم دوست داشتم بازم اون ندای آرامش بخش اون صدایی که در صلح بودن با خودش با دنیا رو فریاد می‌زد بازم بشنوم ،نمیدونم واقعا نمیدونم چی توی صدات بود مریم خانم که اینجوری مغز و جسم و روح من نوازش می‌داد

    خانم شایسته عزیز توی این فایل جملات فوق العاده بودن که روح رو نوازش میدادن یه جملتون این بود که قبل از هدایت شدن به این فایل یه درخواست از خدا داشتم و اون درخواست این بود که خدایا من میخوام رشد کنم میخوام پیشرفت کنم من میخوام از این مداری که الان توش هستم برم به مدار بالاتر ((اونم از مسیر هموار ))شما گفتین این هموار بودن مسیر خیلی برام مهم بود

    چقدر این جمله زیبا بود چقد آرومم کرد میدونید چرا آرومم کرد انگار اینو به من القا کرد که پس من هم میتونم اینو از خدا بخوام پس این ممکنه که من هم رشد کنم پیشرفت کنم بزرگ تر بشم ظرفم بزرگ تر بشه مدارم بالاتر بره اما به راحتی بدونه سختی بدونه زمین خوردن بدونه سربالایی و از مسیر هموار

    من از یه زمانی تصمیم گرفتم فایل های دانلودی روی سایت استاد رو فقط نشنوم بلکه عمیق گوش بدم و ببینم من الان میتونم از این فایل چه تمرین و کار عملی بیرون بکشم‌ که عمل هم بکنم تا شخصیتم تغییر کنه و اینو یه وظیفه برای خودم میدونستم که بهانه نیارم و فقط گوش ندم بلکه واقعا دست به عمل بزنم تا تغییرات توی وجودم بنیادین بشه توی این فایل یکی از جملات طلایی شما این بود که من هر چند وقت یکبار خونه از بالاتر پایین تمیز میکنم تا انرژی خونه مثبت بشه ،من با اینکه انسان مرتب و تمیزی هستم و دوست دارم همیشه محیط مرتب و تمیز باشه و توی سرو سامون دادن به زندگیم هم آدم بسیار توانایی هستم اما همیشه فکر میکردم اینکه آدم بخواد چند وقت یکبار کل خونه رو اساسی تمیز کنه کاره بیهوده و اشتباهی هست و فقط وقت و جون آدم تلف میشه اما با شنیدن این جمله از شما و درک منطق اینکه چقدره خوبه اگر آدم هر چند وقت یکبار کل زندگیشو اساسی تمیز کنه و برای اون اشیا و محیط زندگی و در و دیوار هم ارزش قائل باشه در واقع با این کار برای خودش ارزش قائل میشه و من اینو از شما الان یاد گرفتم و این شد برای من یه اقدام‌عملی که با اینکه ادم تمیزی هستم اما بازم تمیز و مرتب تر باشم و تمیزی محیط زندگیم برام‌بیشتر اهمیت داشته باشه

    خانم شایسته من اصلا قصد نداشتم توی این پروژه شرکت کنم چون من برای درمان یه زخم عمیق و کهنه توی وجودم به تازگی به طرز عجیبی هدایت شدم به خرید دوره شیوه حل مسائل زندگی تصمیم گرفته بودم اول دوره احساس لیاقت و عزت نفس که خریده بودم و پاشنه اشیل کل زندگیم بودن کامل کار کنم و تموم کنم و بعد دوره دیگه ای از استاد بخرم اما به هدایتم گوش کردم و این دوره خریدم و گفتم تمام تمرکزم میزارم روی این دوره تا مسائلم حل کنم و زخمای عمیق وجودم التیام ببخشم اما هرچی این فایل جلو تر میرفت ندای درونم جدی تر و محکم تر و با صدای بلند تری میگفت توی این پروژه همرا با بچه ها و خانم شایسته شرکت کن و کار از اینجا شروع کن و همزمان روی دوره شیوه حل مسائل هم کار کن اما این پروژه رو هم شروع کن

    جملاتی از شما می‌شنیدم توی این فایل که میگفتم آره من اینو میخوام من الان به این نیاز دارم

    شما میگفتین(( توی هر گام از این مرحله من میدیدم صدای قلبم و صدای هدایت هی قوی تر میشه و ذهن و گمراهی هاش هی خاموش تر میشه ))

    الله اکبر

    همین امروز داشتم به خدا میگفتم خدایا من میخوام تو با من حرف بزنی من میخوام صدای تو رو بشنونم من میخوام تو بهم بگی چیکار کنم من میخوام واضح و شفاف صدای تورو بشنونم و هرکاری تو به من بگی میکنم اما میخوام مطمئن باشم که تو داری با من حرف میزنی من میخوام مطمعن باشم که تو بهم میگی و اون حرف اون مسیر اون راه نجوای ذهنم نباشه و هی میگفتم خدایا چی توی این دنیا شیرین تر از این میتونه باشه که من صدای تورو بشنوم چی شیرن تز از این وجود داره توی این دنیا که تو با من واضح شفاف حرف بزنی و وقتی توی این فایل اینو شنیدم سریع گفتم من اینو میخوام پس توی این پروژه شرکت میکنم

    شما گفتین

    ((هرچی من مسیر ادامه می‌دادم دیدم قلبم داره فعال تر میشه ))

    ((دیدم ترس های ذهنیم داره کمتر میشه ))

    ((دیدم صدای ذهنم داره ضعیف تر میشه ))

    ((گام هایی که قراره ما توی این مسیر برداریم زمان بیشتری مارو در اتصال به خداوند قرار میده و این اتصال معجزه میکنه ))

    ((روان شدن زندگیمون قشنگ به صورت واضح می‌بینیم ))

    ((خیلی از مسائلمون خود به خود حل میشه ))

    دستور عمل های این پروژه

    اولین قدم: اولین کاری که باید انجام بدم‌طبق گفته خانم شایسته اینکه به خودم‌ به مغز و روح و جسمم یه فرصت بدم یه فرصت یک ماهه، و بیام :

    دیگه به اون زخم عمیق فکر نکنم

    دیگه به آدم های توی اون اتفاق فکر نکنم

    دیگه به اون اتفاقات فکر نکنم

    دیگه به اون آدم فکر نکنم

    آروم آروم شروع کنم از همین امروز آگاهانه سعی کنم ذهنم از اون آدم و اون اتفاق پاک کنم ،نه اینکه فراموش کنم نه من الان فقط از خودم میخوام که به اون قضیه اصلا اصلا فکر نکنم و زندگی کنم و روی این پروژه و دوره شیوه حل مسائل کار کنم همین

    خانم شایسته گفت من باید اینکارو بکنم پس من انجامش میدم

    چون من توی همین چند هفته هی به خدا میگفتم خدایا من میخوام رشد کنم من میخوام پیشرفت کنم من میخوام بزرگ‌ تر بشم

    و همین دیروزم هی به خدا میگفتم خدایا من میخوام صدای تورو بشنونم من‌میخوام تو باهام حرف بزنی

    و خودم میدونم که من دوست دارم زندگی کنم

    من دوست دارم آروم باشم

    حالم خوب باشه از لحظه به لحظه زندگیم لذت ببرم

    و درگیر خودم و رشد کردن و بزرگ تر شدن و اصیل تر شدن و قشنگ زندگی کردن و دیدن زیبایی های زندگیم زیبایی های طبیعت زیبایی های محیط زندگیم باشم

    نه درگیر گذشته

    نه درگیر آدم هایی که لایق بودن با من نیستن

    نه درگیر اون اتفاق و اون روزا

    من‌میخوام جلو برم

    من دیگه نمیخوام برگردم به گذشته

    من نه تنها نمیخوام دیگه اون اتفاقات تجربه کنم بلکه دیکه نمیخوام حتی اونارو به یاد بیارم

    من میخوام فقط جلو برم و اون چیزیو تجربه کنم که توی این چند هفته از خدا میخواستم من به خدا گفتم خدایا من میخوام هر روز رشد کنم هر روز بزرگ تر بشم هر روز پیشرفت کنم هر روز قوی تر بشم هر روز علمم بیشتر بشه هر روز درکم از همه چی بیشتر بشه هر روز ظرفم بزرگ تر بشه هر روز زندگیم قشنگ تر بشه هر روز زندگی آسون تر بشه برام هر روز نعمت های بیشتری بیاد تو زندگیم هر و هر روز موفق تر خوشبخت تر و رها تر از همه چیز بشم یعنی این که بدون چک و لقد خوردن از دنیا بدونه سیلی خوردن بدونه اذیت شدن بدونه زمین خوردن بدونه اینکه این دنیا بخواد وادارم کنه قوی تر بشم چون خودم عاشق رشد کردن و پیشرفت کردن توی همه جنبه های وجودم و شخصیتم و زندگیم هستم دوست دارم هر روز رشد کنم به راحتی به قول خانم شایسته توی یه مسیر هموار و راحت و آسون و پر از لذت

    پس سعی میکنم از امروز هرچیزی که درگیرش بودم تا امروزو رها کنم و طبق گفته خانم شایسته یه استراحت ذهنی به خودم بدم و به اون زخم عمیق توی وجودم و اون مسئله ای که راهکاری براش ندارم و نمیدونم باید چیکار کنم و قدمشو از کجا بردارم و به اون خواسته ای که نمیدونم کی و چجوری و در چه شرایطی بهش میرسم و اصلا آیا میرسم یا نه میگم من شمارو توی این نقطه رها میکنم و تسلیم خداوند میشم و حل این مسائل و ادامه دادن مسیر رو از پاک کردنه نگرانی ،ترس ،غم ،درد ، کینه ، نفرت ، کمبود ،خلا از ذهنم و از وجودم شروع میکنم و اجازه میدم تا اگاهی های این فایلا طی این پروژه برای من اصلاح مسیر کنه و منو در مسیر درست قرار بده تا یک قدم یک قدم جلو برم و آگاهی های این فایلا ذهن و وجود منو آروم و پاک کنه و مستقیم منو به سمت راهکار و قدمی هدایت بکنه که لازمه از طرف من برداشته بشه

    شرط اینکه بتونم به این تصمیم پایبند باشم و مستمر این پروژه رو ادامه بدم اینکه یکم خودخواه باشم و برای خودم ارزش قائل باشم و زمانم برای هرچیز نزارم ،فارق از اینکه بقیه از من توقع دارن چیکار کنم و چه کارهایی انجام بدم برای این یک ماه میخوام هر روز 2 ساعت برای این پروزه خالی کنم

    برای آروم شدن

    برای وصل شدن به اصل و وجود خودم

    برای وصل شدن به امید واقعی

    وصل شدن به انتظارات مثبت و روز های خوش آینده

    چقدر قشنگ بود این جمله که گفتین اگر ادامه بدی میبینی هر روز اون شلوغی های ذهنت کمتر میشه و من چقدر اینو میخوام

    اول باید آگاهی های فایل اون روزو بشنونم

    بعد نکنه برداری کنم

    بعد فکر میکنم ببینم چجوری میتونم به آگاهی های فایل امروز عمل کنم توی زندگیم

    و بعد سعی میکنم اون آگاهی هارو بکنم جزوی از عادت های فکری و شخصیتم

    بعد باید اون جملات تاثیر گذار توی یه قسمت دیگه برای خودم بنویسم و با خودم مرور کنم

    و بعدش ردپای اون روزو برای خودم بزارم

    و خانم شایسته گفتن اینجاست که تغییرات درونی شروع میشه

    و اگر تو شروع کنی میبینی که تغییرات درونی خیلی زود شروع میشن

    اگر هر گام هر روز برداری میبینی خیلی زود میبینی چقدر صدای قلبت و هدایت هاش هی برات واضح تر میشه و گمراهی هاش و نجواهاش هی خاموش تر میشه

    هر چی ادامه بدی میبینی قلبت داره فعال تر میشه

    میبینی ترس های ذهنیت داره کمتر میشه و صدای ذهنت هی ضعیف تر و ضعیف تر میشه

    اگر ادامه بدی خیلی زود روانی رو توی زندگیت میبینی

    خیلی از مسائلت خود به خود حل میشن

    و خیلی از مسائل و مشکلات دیگه اصلا توی زندگیت بوجود نمیان

    چون تو از مسیر پر از مقاومت های ذهنی خارج میشی و میری توی مسیر درست و هموار و آروم حرکت میکنی

    اگر ادامه بدی و به گام آخر برسی قشنگ تغییرات شخصیتی تو میبینی

    قشنگ میبینی و حس میکنی که چقدر احساس لیاقتت رشد کرده

    قشنگ میفهمی که ظرف وجودت بزرگ تر شده

    میبینی استانداردهای شخصیتیت چقدر بالاتر رفته

    اگر ادامه بدی میبینی رفتار و عملکردت داره تغییر میکنه

    میبینی دنبال راهکار ها و ایده های دیگه ای میری

    قشنگ میبینی و میفهمی چقدر از اکثریت جدا شدی

    میبینی چقدر با خودت و زندگیت به صلح رسیدی

    میبینی مسائلی که قبلا چقدر اذیتت می‌کردن و چقدر ذهنت درگیر میکردن و به هَمِت میریختن چقدر الان کوچیک شدن برات

    دیگه راحت کنترل ذهن و احساساتتو از دست نمیدی

    یه گفت و گوهای دیکه توی ذهنت میچرخه مهدیه که جنسشون آرامشه جنسشون امید به روزهای قشنگ نزدیکه

    جنسش ایمان به خدا و آرام بودن و نترسیدنه

    میبینی گفت و گوهایی توی مغزت میچرخه که میگن خواسته تو امکان پذیره

    و آروم اروم‌ این احساس خوب و آرامش این در صلح بودن با خودت و زندگیت این شخصیت بهبود یافته و رشد داده شده خودشو با پیدا شدن سروکله اتفاقات متفاوت توی زندگیت بهت نشون میده

    فکر کن مهدیه اگر ادامه بدی میبینی چقدر چرخ زندگی برات رون تر میشه

    خانم شایسته گفت اگر ادامه بدی میبینی چقدر نیاز هات به موقع پاسخ داده میشه از مسیر راحت و هموار و آسون

    خدایا خودت مسیر برام هموار کن که من بتونم برای آگاهی های هر روز این پروژه وقت بزارم و بهشون عمل کنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  6. -
    سارا sara گفته:
    مدت عضویت: 1722 روز

    سلام به استاد عزیزم وخانم شایسته عزیز

    مدتی هست که یه تضاد فکرمو مشغول کرده و خیلی تلاش میکنم برطرفش کنم ولی نمیدونم چطور تا اینکه اومدم نشونمو بگیرم این پروژه خانه تکانی رو دیدم .جدای از نشونم که واقعا همیشه اشک ادمو در میاره وقتی این فایل رو گوش دادم گفتم خدایا چقدر عالی چقدر خوب و بموقع من این فایل رو دیدم . واقعا نیاز داشتم به یه همچین دوره ای .

    خانم شایسته عزیزم که واسه ما شما خودت یه استاد هستی و خیلی چیزها ازت یاد گرفتیم بینهایت ازت سپاسگذارم بابت زحماتی که میکشی و این اموزشها رو به راحتترین شکل ممکن در اختیار ما قرار میدی که استفاده کنیم

    دقیقا همانطور که گفتین ما تمام فایلها رو دانلود کرده در بخش صوتی گوشیمون داریم ولی چون نمیدونیم موضوع هر فایل چیه گوش نمیدیم و یا اگه گوش کنیم یکی رو گوش میدیم بعد میره تا چند ماه بعد .

    این شیوه ای که گفتین واسه گوش دادن به این فایلهای لایو واقعا عالیه و نیاز همه ی ماست

    امیدوارم بتونم تا اخر پروژه با شما و دوستان گلم همراه باشم

    بازم از شما و استاد عزیزم سپاسگذارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  7. -
    عارفه محمودی گفته:
    مدت عضویت: 1436 روز

    خدایا جهان همه صحنه نمایش توست، و ما عوامل تو، تو کارگردانی وما بازیگرانت, یاریمان کن که از تَوهم کارگردانی کردن و خدایی کردن دست برداریم و بپذیریم آنچه برایمان خواسته‌ای را ، به تو بسپاریم بار تمام مشکلات را و آرام بگیریم, به تو خدمت کنیم و ایمان داشته باشیم ,که تو نیزتمامی نیازهایمان را برطرف خواهی کرد, خدای مهربانم مراز تعصب‌هایم رها کن،ارامشی.عطا کن تا در پذیرش خواسته‌های تو بینا و هوشیار باشم.و رها کنم تا تو انجام دهی, خدای بزرگم به,حضورت در تمام لحظه‌ها ایمان دارم و به مسیری که دست در دست توست می رم.سپاسگزارم برای افرادی که در مسیرم قرار می‌دهی تا با خواست و اراده و عشق تو یاریم کنند. و ما در این مسیر یاریگر یکدیگریم و بازیگر خداوند

    ─━━━━━─━━━━━─━━━━━─━━━━━──━━━━━─━━━━

    ■ سلام درود الله یکتا به شما استاد توحیدیم خانم شایسته مهربانم سلاااامم.سلام بانو الگو دختران سایت عباس منش دات کام ممنون سپاسگزارم بابت پروژه خانه تکانی ذهن گابه گام، به یاری خدا من هم هستم. خانم شایسته استاد عزیزم وقتی که فرمودید:اگه اینجا هستی و با این پروژه همراه شدی این اتفاقی نیست بلکه پاسخ خداوند به درخواستیه که تو این روزا ازش داشتی ،حالا نوبت توئه که خداوند رو اجابت کنی نوبت تویی که به پاسخ خداوند لبیک بگی و اولین گام را بردای . واقعااا همین طور بود واقعاااااا خدا بهم پاسخ داد.

    ─━━━━━─━━━━━─━━━━━─━━━━━──━━━━━─━━━━

    ■جملات کلیدی پروژه خانه تکانی ذهن گابه گام :(یادداشت های شخصی)

    این فضا یک فرصتی برای اینکه عادت به همکاری با قلب و همکاری با خداوند و همکاری با باورهای قدرتمند کننده رو روزانه بیایم تمرین کنیم و معجزاتشو ببینیم و فقط خدا میدونه چه معجزاتی طی این مسیر منتظرمونه، اگه اینجا هستی و با این پروژه همراه شدی این اتفاقی نیست بلکه پاسخ خداوند به درخواستیه که تو این روزا ازش داشتی ،حالا نوبت توئه که خداوند رو اجابت کنی نوبت تویی که به پاسخ خداوند لبیک بگی و اولین گام را بردای .

    ●قبل از هدایت به این پروژه یه درخواستی من (عارفه )از خدا داشتم و اون درخواست این بود که خدایا من می‌خوام رشد کنم من می‌خوام از از این مداری که الان توش هستم برم به مدار بالاتر اونم از مسیر هموار یعنی همواری مسیر برام خیلی مهم بود ،به خاطرپاکسازی ذهنم از باورهای شرک آلود داشتم.یه تصمیم گرفتم که بیام یه پروژه مخصوص برای خودم بزار و با تمرکز صد در صد یه بار دیگه از اولین تا آخرین فایل لایو رو مرور کنم یعنی هر روز یه فایل به عنوان یه گام برای خونه تکونی عمیق‌تر توی ذهنم اختصاص بدم.پروژه اصل بهبودهای کوچک اما مستمر

    هر روز یه بخشی از وقت روزانه ات صرف شنیدن این آگاهی‌ها میشه صرف تعقل توی آنها میشه خود به خود هدایت و انرژی فکری در جهت خواسته‌هات را یاد می گیری .خود به خود نظارت بر ذهنت جزو عادتهات میشه و به صورت خودکار مراقب گفتگوهای ذهنیت هستی. مدام ناظر فکرهایی که داره توی ذهنت می‌ چرخه و ازشون غافل نیستی. مدام توجهت به احساست هست.

    ■دستورالعمل این پروژه :

    ●اول از همه الان هرجایی که هستی درگیر که هستی اون رو رها کن یه استراحت ذهنی به خودت بده به اون درگیری ذهنت یا مسئله‌ای که الان راهکاری براش نداری یا خواسته‌ای که چگونگیش رو نمی‌دونی و نمی‌دونی قدمشو از کجا برداری بگو من توی این نقطه تورو رها می‌کنم به قول قرآن تسلیم میشم و حل این مسئله و ادامه این مسیر رو میام از خونه تکونی افکاری شروع می‌کنم که داره توی ذهنم می چرخه‌ به خودت بگو من اولین قدم را از اینجا برمی دارم و بعد اجازه میدم تا آگاهی‌های این لایوها طی این پروژه برای من اصلاح مسیر کنه و مستقیماً من رو به سمت راهکار و قدمی هدایت بکنه که لازم برداشته بشه .برای یک ماه روزانه دو ساعت رو برای خودت خالی کن دو ساعت برای تجدید میثاق با اصلت خالی کن برای وصل شدن به توحید شدن به خوشبینی وصل شدن به امید وصل شدن به انتظارات مثبت و روزهای خوش آینده و اجازه بده توی این دو ساعت‌های روزانه از کمترین مقاومت‌های ذهنی خداوند کارا رو برات انجام بده.

    توی این دو ساعت همه چیز رو رها کن و فقط پای آگاهی‌های فایل اون روز انگار که یه جهان خالی هست فقط تویی و اون آگاهی‌هایی که داری می شنوی برای این دو ساعت حسابی خسیس باشه و خودخواه یه تمرکز غیر قابل مذاکره برای گذراندن این دو ساعت با آگاهی‌های که اون روز اختصاص بده و کلام هدایتگرانی رو بشنو که از طرف خداوند برات می آد. میدونی وقتی که کارو شروع می‌کنیم و یکم مسیرو میریم تازه می‌فهمیم که چقدر اصل مون توی این همه شلوغی‌های ذهن و درگیری‌های روزمره‌مون گم شده بود و چقدر زمانهای زیادی رو توی مسیرهای فرعی هدر داده بودیم اما وقتی ادامه میدی میبینی توی هر گام این چروک‌های ذهنی هی کمتر و کمترمیشه طبق تجربه‌ای که داشتم می‌تونم اینو بگم که آگاهی‌های این لایوها هر روز برات اصلاح مسیر می کنه. شاید اولش خیلی واضح صدای قلبت رو نشن اما از اولین گام و اولین فایل که شروع می‌کنی میای اون آگاهی‌های اون روز رو می‌شنوی نکته برداری می‌کنی، توی اون نکاتی که برمی‌داری تعقل می‌کنی سعی می‌کنی هوشیارانه اون آگاهی‌ها رو تبدیل بکنی به عادت‌های فکریت ،میای جملات تاثیرگذارش رو به عنوان افکار جدیدی که باید تکرار بشن می‌ نویسی اینا کارایی بود که من انجام می‌دادم و رد پای اون روز و اون گام رو ثبت می‌کنی تغییرات درونیت هم شروع میشه. یعنی تغییرات درونی خیلی زود شروع میشه و خیلی زود به آرامش درونی می رسی. توی هر گام از این پروژه من دیدم که صدای قلبم و هدایت‌هاش هی قوی‌تر می‌شه و ذهن و گمراهی‌هاش هی خاموش‌تر میشه و هرچی من مسیرو ادامه دادم دیدم قلبم داره فعال‌تر میشه، دلم ترس‌های ذهنیم داره کمتر میشه، و صدای ذهنم داره ضعیف تر میشه. گام‌هایی که قراره روزانه با این آگاهی‌ها برداریم زمان بیشتری ما را توی اتصال با منبع با خداوندنگه می داره و این اتصال واقعاً معجزه می‌کنه زیبایی‌های زندگی رو بیشتر می‌بینیم دلایل بیشتری برای سپاسگزاری پیدا می‌کنیم روانی رو قشنگ توی زندگیمون می بینیم. خیلی از مسائلمون خود به خود حل میشه و خیلی از مسائل دیگه اصلاً رخ نمیده که نیاز به حل داشته باشه .چون ما از مسیر پر از مقاومت‌های ذهنی خارج میشیم میریم توی صراط مستقیم حرکت می کنیم.وقتی به گام آخر می‌رسی تغییرات شخصیتیت رو خیلی واضح میبینی .خیلی قشنگ احساس می‌کنی که احساس لیاقتت رشدکرده وجودت احساس می‌کنی پوسته انگارانداختی. استانداردهای شخصیتی قشنگ میبینی بالاتر رفته نوع نگاهت به اتفاقات تغییر کرده رفتار و عملکرد داره تغییر می کنه ،دنبال راهکارها و ایده‌های دیگه‌ای هستی .قشنگ جدا شدن خودت را از اکثریت می‌بینی قشنگ می‌فهمی ذهنت از نو با یک سری آگاهی‌های خداگونه برنامه‌ریزی شده و چقدر فاصله فرکانسیت باخداوند کمتر و چقدر با خودت و کلیت زندگی به صلح رسیدی چقدر آرامش داری و مسائلی که چقدر اذیتت می‌کرد قبلاً حتی قبل از شروع این فایل ها و ذهنتو درگیر می‌کرد چقدر برات کوچیک به نظر می رسه دیگه اونقدر اذیتت نمیکنه اونقدر راحت کنترل ذهنتو از دست نمیدی چون کلی منطق داری برای ساکت کردن ذهنت، می‌دونی احساس می‌کنی که یه گفتگوهای دیگه‌ای داره توی ذهنت می‌ چرخه، که جنسش آرام جنسش امیدواری هست جنسش لا خوف علیهم ولا هم یحزنون جنسش ایمان و توکل جنسش توحیدی تر جنسش امکان‌پذیری درباره خواسته هاس،جنسش انتظارات مثبت درباره روزهای خوش آینده است و آروم آروم این احساس خوب و این شخصیت رشد داده شده خودش رو اتفاقات خوب هم برات نشون می ده و میبینی که چرخ زندگی چقدر روان‌تر شده و چقدر نیازات داره به موقع پاسخ داده میشه اونم از مسیر هموار این جادوشه، وقتی به این نقطه برسی می‌فهمی که بقیه‌اش فقط تکرار همین مسیره یعنی تکرار و تکرار و تکرار دوباره همین مسیر..

    پروژه خونه تکونی ذهن یک فرصت برای ایجاد عادت‌های قدرتمندکننده برای هدفمند زندگی کردن برای نظارت برذهن برای همکاری کردن باقلب، چون حقیقت اینه که ما توی هر لحظه از زندگیم داریم همکاری می‌کنیم یا با ترسا و محدودیت‌های ذهنمون یا با امیدها و امکان‌پذیری‌های قلب مون به اندازه‌ای که با ترس‌های ذهنمون همکاری می‌کنیم آسون میشیم برای سختی ها، به اندازه‌ای که با امیدها امکان‌پذیری‌های قلبمون همکاری می‌کنیم آسون میشیم برای آسانی ها.

    این فضا یک فرصتی برای اینکه عادت به همکاری با قلب و همکاری با خداوند و همکاری با باورهای قدرتمند کننده رو روزانه بیایم تمرین کنیم و معجزاتشو ببینیم .

    ●توی اون فایل لایو که اخیراً گذاشتم به عنوان استفاده آگاهانه از قدرت تجسم یه جمله جادویی خیلی توی ذهن من زنگ زد و اون جمله اینه که تجسم یعنی هدایت کردن انرژی فکری در مسیرخواسته ها و من توی این پروسه‌ای که با به روز رسانی فایل‌های لایو درگیر بودم این رو دیدم که وقتی ذهن رو از باورهای شرک از ترس و نگرانی و هر فکری که احساس بد می‌انجامه خونه تکونی می‌کنیم این اتفاق خود به خود رخ می ده یعنی هدایت کردن انرژی فکری در مسیر خواسته‌ها خود به خود رخ میده ،البته منطقیه هم رخ بده‌ها چون فاصله‌ای که بین ما و اصلمون بوده برداشته میشه و ما به اصلمون وصل میشیم. یعنی وقتی که مرتباً داریم این ورودی‌ها رو دریافت می‌کنیم این ورودیهایی که اصل هستند و دریافت می‌کنیم ما وصل میشیم به خداوند وصل میشیم به اصلمون ، اصلمون یعنی انرژی فکری که خوشبین هست که انتظارات مثبت درباره آینده داره که ترس و غمی نداره که همه چیز رو ساده می‌بینه خواسته‌ها رو امکان‌پذیر می‌دونه به فراوانی باور داره بی قید و شرط خودش رو لایق تجربه نعمت‌ها می‌دونه و نگران چگونگی درباره هیچ چیزی نیست

    ─━━━━━─━━━━━─━━━━━─━━━━━──━━━━━─━━━━

    ■ سپاسگزاری:

    ● خدارو شاکر سپاسگزارم به من فرصت داد تا بار دیگر پای آموزه های شما استاد توحیدیم‌بنشینم.

    ● از شما استاد عزیز و خانم شایسته مهربان بابت این آگاهی هایی که به ما آموزش می دهید ممنون و سپاسگزارم

    ꧁꧂در پناه الله مهربان شاد ،سلامت، ثروتمند خوشبخت وسعادتمند در دنیا وآخرت باشید. ꧁꧂

    خدایا تنها تورا می پرستم و تنها از تو یاری می جویم تو بال پروازم باش در مدار خود ارزشمندی بیشتر و مدار ثروت و موفقیت و آگاهی قرار بگیرم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  8. -
    Forugh گفته:
    مدت عضویت: 814 روز

    به نام خدایی که هرچه دارم از آن اوست

    سلام به خانم شایسته ی نازنین و استاد عزیز

    واقعا خداروشکر میکنم که باشما هم فرکانس هستم و این آگاهی های ارزشمند رو دریافت کردم و در این مسیر الهی همراه شما هستم

    چققدررر به شنیدن این فایل ها نیاز داشتم و در چه روز فوق العاده ای به این فایل هدایت شدم اولین روز از فصل جدید فصل فوق العاده ی پاییز و هم چنین دقیقا زمانی که از خداوند درخواست هدایت کرده بودم برای خواسته ای که دارم چکاری باید انجام بدم و هیچچچ ایده ای نداشتم و در راستای کوچک کردن اهداف در 12 قدم باید برای این ماهم برنامه ریزی میکردم امروز چقدر همزمانی ها عالی بود خدایا شکرت

    واقعا با شنیدن صدای گرم شما و این آگاهی های ارزشمند در این فایل قلبم باز شد و نجواها ساکت شدن الان واقعا احساسم خوبه خدایا شکرت

    ایمان دارم در انتهای این مسیر برای هممون کلی اتفاقات عالی میوفته و شخصیت توحیدی ترس ازخودمون می‌سازیم

    من واقعا تعهد میدم خواسته ای که دارم رو همین الان رها کنم و با شما در این مسیر الهی قدم بردارم هر روز دو ساعت زمان میزارم برای خودم بارها فایل ها رو گوش میدم و به قول استاد به این آگاهی ها عمل میکنم

    خانم شایسته ی عزیز بسیار از شما سپاس گذارم که با عشق این پروژه ی الهی رو با ما شریک شدین برای شما و همه ی دوستان عزیزم آرزوی موفقیت، شادی و سلامتی در پناه خداوند رو دارم

    در پناه الله یکتا باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  9. -
    شکوه گفته:
    مدت عضویت: 1026 روز

    به نام خدایی که سکان زندگی ام را به دست های ایمن او سپرده ام

    و او خود مرا به بهترین راه ها هدایت میکند

    خدایا شکرت

    همین امروز صبح واسه یکی دو تا موضوع ازت هدایت خواستم و بعد به این فایل هدایتم کردی

    و بهم گفتی سی روز مستمر هر روز یکی از این گام ها رو گوش کن و تعقل کن تا جواب سوال هات رو بگیری

    خدایا عاشقانه دوستت دارم و همواره و هر لحظه منتظر هدایت ها و معجزات قشنگت در زندگیم هستم

    ذهن ما همیشه ما رو محدود می‌کنه و همیشه کاری می‌کنه که ترس ها بر ما چیره بشن

    و توان حرکت کردن ما رو بگیرن

    و ما دائما باید روی خودمون کار کنیم و مدل چ‌شکل فکر کردنمون رو تغییر بدیم

    و بعد از اون لاجرم هر خواسته ای قابل دسترسه!

    و این شرایط خیلی خیلی زودتر از چیزی که فکرش رو میکنی،تغییر می‌کنه

    گاهی فکر میکنم که من قبلا که قوانین و آگاهی ها رو بلد نبودم چه جوری زندگی میکردم؟؟؟

    همین الان هم که تا حدودی قوانین رو آموختم ولی باز هم گاهی احساس میکنم فلج هستم و نمیتونم حرکت کنم چون چیزی رو نمی‌دونم و آگاه نیستم!

    و اگه خدا حمایت و هدایتم نکنه اصلا حتی یه قدم هم نمیتونم بردارم

    نمی‌دونم قبلا چی کار میکردم و چه جور جلو میرفتم

    من که الان هر روز تشنه تر از قبل هستم!

    مریم جان شایسته عزیز گفت این پروژه یک ماهه فرصتی است برای:

    1- ایجاد عادت های قدرتمند کننده

    2- هدفمند زندگی کردن

    3- نظارت بر ورودی های ذهن

    4- همکاری با قلب که جایگاه خداوند است

    و من هم اینک و همینجا چقدر به هر چهار مورد نیازمند و فقیرم

    و چقدر الان دقیقا زمان درستی بود که تو این مسیر قرار بگیرم

    امید که خداوند کمکم کنه که بعد از برداشتن اولین قدم، نشونه ها رو ببینم و قدم های بعدی رو محکم تر بردارم

    و با امید به اینکه آگاهی هی این یک ماه من رو مصمم تر و‌ قویتر و بااراده تر کنه و من رو به راهکارها و قدم های بعدی هدایت کنه

    و شلوغی های ذهنی ام رو کم تر و شیطان ذهنم رو کمرنگ تر کنه

    خدایا فقط خودت میتونی کمکم کنی که در این مسیر، احساس لیاقتم رشد کنه و ظرف وجودم بزرگتر بشه و یه مدار فرکانسی بالاتر برم

    و مسائلی که الان خیلی داره اذیتم میکنه، واسم کوچیک و خنده دار بشه

    خدایا من خیلی محتاج توام و به هدایت و حمایتت خیلی خیلی فقیرم

    خودم را به دست های پر مهر و محبت و ایمن تو میسپارم

    دستم را محکم بگیر و قدم به قدم با من گام بردار

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  10. -
    سیدحمزه احمدی گفته:
    مدت عضویت: 1418 روز

    سلام خانم شایسته عزیز

    فایلها خیلی عالی و ارزشمند است ولی ای کا‌ش یک روز درمیان فایلها رو میگذاشتید که وقت فکر وبررسی و استفاده عالی آن را داشتیم و وقت بیشتری می‌گذاشتیم. اگرامکانش هست هرروز نگذارید مقداری فرصت واکاوی وتحلیل دهید تشکر فراوان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: