https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2022/09/abasmanesh-2.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2022-09-26 03:55:022022-12-12 06:54:43تمرکز بر آنچه می توانم بهبود دهم
710نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
چند وقت پیش وقتی داشتم تجربیات ناموفقم رو بررسی میکردم تا علتشو بفهمم رد پای بزرگی از عوامل بیرونی رو پیدا کردم ، در مسائل مختلف ، در زمانهای مختلف هربارهم شکل و شمایلش متفاوت بود یبار پدر و مادر ، یبار جامعه ، یبار فلانی یبار بمانی ههههه
ولی مقصر هر چی بود من نبودم .
تابستون امسال من تصمیم گرفتم گواهینامه رانندگی بگیرم و چند بار به دلایل خیلی مسخره و ساده رد شدم ، هرچی فکر میکردم میگفتم من همه چیو دارم خوب انجام میدم مشکل از افسری هست که داره امتحان میگیره .
منی که انقدر خوب رانندگی میکنم رو به دلایل مسخره رد میکنه ولی کسی که چپو راستشو نمیتونه تشخیص بده قبول میکنه و میومدم تو خونه هم با کلی گله و شکایت از بی عدالتی ماجرا رو تعریف میکردم و هفته ی بعد دوباره با افرادی که اومده بودن آزمون شرکت کنن جمع میشدیم دور هم و یکی میگفت آشناهاشو قبول میکنه یکی میگفت مسیر امتحان ما خیلی شلوغ و پر شیبه ، ماشینشون ایراد داره و… همه هم تایید میکردن و دوست داشتن شکست خودشونو گردن نگیرن
خلاصه بعد از سه چهار با رد شدن اومدم نشستم فکر کردم و نوشتم که
_ چرا من قبول نمیشم ؟؟
+ به خاطر مسیر آزمون ، افسر عقده ای ، اموزشگاه داغون و….
متوجه شدم مشکل داره از کجا آب میخوره نه تنها تو این مسئله بلکه تو مسائل گذشته قدرت دادن به عوامل بیرونی داشت کارو برام سخت میکرد
همین که متوجه قضیه شدم حرفای استاد یادم اومد که من دارم زندگیمو خلق میکنم هیچ کس هیچ قدرتی در زندگی من نداره و الگوهارو واسه خودم مرور کردم و گفتم تو همین مسیر با همین شرایط هزاران نفر قبول شدن اینا همش بهونس و دیگه قدرت ندادم به کسی یا چیزی
یادمه اون روز آخری که من ازمون داشتم شرایط بیرونی بر علیه من بود
دوسه دقیقه دیر رسیدم و به من گفتن دیگه دیر اومدی برو پی کارت خخخ و خود افسر چقدر باهام بحث کرد که نه من قبولت نمیکنم برو هفته بعد بیا و در آخر گفت اوکی امتحان میگیرم ازت ولی اگه قبول نشی فلان میکنم و بمان میکنم باید کلاس اضافه بری و از این تهدیدا
یه لحظه از ذهنم رد شد این دیگه باهات لج کرد ردت میکنه .
ولی خیلی زود دوباره ذهنمو کنترل کردم گفتم این ادم هیچ کارس نمیتونه تاثیری در نتیجه ی کار من داشته باشه ، قدرتی نداره من دارم نتیجه ی زندگی خودمو رقم میزنم
و به قول استاد دهنمو بستم نرفتم بشینم پای صحبتهای بقیه ی افراد و حرف زدن از تجربیات ناموفق خودم .
تنها نشستم تو پارک به قشنگیای محیط توجه کردم تا نوبتم بشه و عجیب بود اونروز همههه هم رد شدن ولی من توجهی بهشون نکردم ، باهاشون صحبت نکردم
فقط یه نفر قبول شد و من توجهمو گذاشتم رو اون یه نفر تحسینش کردم ، بخاطرش خوشحال شدم
و خداروشکر قبول شدم بااینکه خیلی هم مسلط عمل نکردم و اشتباهاتی هم داشتم برعکس دفعه قبل که کارم عالی بود
این تجربه رو نوشتم که بعدا یادم باشه من چقدر از قدرت دادن به عوامل بیرونی ضربه خوردم
ولی وقتی فهمیدم ایرادم کجاست هیچ چیزی از بیرون نتونست جلوی رسیدن من به خواستمو بگیره و این تجربه باعث شد مطمئن تر بشم که هیچ کسی و هیچ چیزی هیچ قدرتی در زندگی من نداره مگر اینکه من تو ذهنم بهش قدرت بدم .
از اون روز من خیلی بیشتر حواسم به این مسئله هست و دارم بهتر روش کار میکنم .
ممنون از استاد عزیزم که به ما یاد میدید چطور از سیکل معیوب بیرون بیاییم
من بااینکه قانون رو میدونستم اما تو اون شرایط بهش عمل نکردم و دچار این مشکل شدم ولی خوشحالم به خاطر اون تجربه چون درک عمیق تری از این قانون پیدا کردم و با تجربه بهش رسیدم و در خواسته های بعدی این تجربمو به یاد دارم
یاالله حمدوسپاس مخصوص خداست که به من قدرت حرکت دراین مسیرروی مدار122درجه ی خودشناسی،خداشناسی،جهان هستی شناسی قدم گذاشته ام به امیدروزی که ازروزدیگرم متفاوت تربه سمت صراط مستقیم باشم آمین یارب العالمین.
به نام خدا وسلام به خدا.
سلام به استادومریم جون وهمکلاسیهای عزیزم.
الهی سپاسگذارم که به مانی نی سالم قدرتمندوثروتمندومعروف داده ای به نام خلیفه الله.
به خدادورش میگردم عجب پاقدمی داره که باخبرشدن ازحضورش اول به خاطرپسرم ازلحاظ درآمدش یک کوچولو،دیگه آدمیزادم حالم ناخوب شداستغفرالله!!!!!!!
ولی گفتم: خدابزرگه .
به خاطرهمین که بایدتحت نظردکترباشن ماکه 4تابچه آوردیم دکترنمیدونستم چیه!؟
توهمین فکربودم که یهوپسردومی گفت؛ مامان پول کارکردمون به حساب شرکت واریزشد.سجده ی شکربجاآوردم.
گفتم؛ الهی شکرت خوب کمی وسیله برابچم گرفتیم ویکم برای دکتررفتن خانمش داداشاهزینه کردن ولی فقط میگفتم :خدایادرست کن.
تاالان خودمون بودیم سرته زندگی روسرهم میاوردم دیگه این عزیزدردانه براش مهم نیست میگه لیلا خانم مااومدیم به فکرماباش منم سهم دارم الهی قربونش بشم.
من ازتمرین روزشمارپیام بازرگانی هرروزچندمرتبه همه جامیرفتم تمرین انجام میدادم !
ازروزی که عروسمُ بردم دکترتومطب دکترباورکنیدمریض شدم هنوز هم ادامه دارد!چرا!؟ چون ازبس که فکرمیکردم خدایابه کمکت نیازمندیم واقعابه بن بست رسیده بودیم که دیگه انگارخداخِرخِرَمونو گرفته لحظات آخرکه داریم میریم زیرآب که غرق بشیم!!!!!!!!
یهوزنگ گوشی ازجانب غیب به صدادراومدکه آقای تعالی یک جایی نیازبه2تاراننده پایه یک دارند! آیاشماباپسرتون آمادگی دارین برای همکاری!؟
عزیزدلم وپسرسومی آمادگیشونواعلام کردن والان یک هفته هست که به علت بارندگی نعمات الهی به خانه نشسته اند. البته باحقوق ازبس که خدامهربونه گفت :بعداز9ماه بیکاری عزیزدلم.
اینم ردپای خداکه زمان بیکاری ماشینهای این شرکت
خاک برداری ،صاحب این شرکت تعهدداردکه حقوق راننده هاشوپرداخت کنه الان یک هفته توخونه باحقوق نشستن!آره درست میشنوین!!!!!!!!
خدایاشکرت که الان 4ساله آموختم چپه وبرعکس جامعه شناکنم!
خدایاشکرت که4ساله اصلاخودم تنهابرعکس جامعه زندگی میکنم.
البته من همیشه این کارهارومیکردم بدون آگاهی بود!
که حتی ازبس که صادقانه حرف میزدم عزیزدلم میگفت یک روزسرِخودتوبه بادمیدی!!!!!
یااینکه میگفتن:این وسیله گرون شده اون گرون شده من میگفتم: خداکه عوض نشده خداکه ارزون نشده که آبروی خدارومیبرین!!!!!!!یکسره ناله میکنین!!!!!!!
استاددقیقه ی6فایل گفتین:خدایاآنقدرمنوبزرگ کن که بتونم هراتفاقی توزندگیم افتادبگم مقصرمنم! وهیچ عوامل بیرونی قدرت تغیرمنوزندگی منونداره!!!!!!
من توتمرین پیام بازرگانی هام همیشه میگم من ازوقتی که انگشت:قضاوت،انگشت:اتهام،انگشت:گله وشکایت روازروی دیگران برداشتم و360درجه انگشتم رو،روی خودم گذاشتم زندگیم زمین تاآسمون فرق کرده هم مادی،هم معنوی،هم روابطم،!امروزباعزیزدلم رفتیم متروبریم بیمارستان ملاقات نوه داداشم تومتروپیام بازرگانی داشتم موقع برگشت بازهم مترو،وپیام بازرگانی داشتم. تمام که شدیک حاج خانم گفت:خداروشکرتواین مملکت یک نفرگفت من اززندگیم راضی هستم!!!!!!!!ویک خانم که روسریش دورگردنش افتاده بودمنوتحسین کردحتی موقع پیاده شدنش ازمتروبرام آرزوی موفقیت کردخیلی خوشش آمده بود.چون اگه کسی اززندگی راضی باشه تواین مملکت عتیقه به حساب میادخخخخخخخخ!!!!!!!!
استاددقیقه ی 16فایل میگیدآمریکابرای شماچکارکرده!؟ازخودتون بپرسین شمابرای مملکتتون چه کار کردین!؟
استاداونقدردوست دارم پیشرفت کنم هم درعمل هم درعلم وآگاهی که میگین ایمانی که عمل نیاورد حرف مفت است. خدایادرعمل به آگاهی خیلی به تونیازمندم که یاریم دهی.آمین عاشقتونم.
البته که ما تحت تاثیر آموزشای شما هیچ انتظار و توقعی نداریم از اینکه با عوض شدن دولت وضع مالی، روابط، میزان شاد بودن ما تغییر کنه. اما یه سری چیزا مثل مسئلهی حجاب کاملا یه آزادی شخصیه و کسی نباید این آزادی حقوق رو از بقیه بگیره. آیا ما همچنان باید در برابر تمام حقوق خودمون ساکت باشیم؟ یا حداقل خواستههامونو بیان کنیم؟ مخصوصا الان که بیشتر مردم بیدار شدن و نسبت حقوق خودشون آگاه. و اینکه شما خودتون گفتن اگر اکثر مردم تفکراتشون تغییر کنه، شرایط تغییر میکند.
ما اگر صحبت های شمارو وحی از طرف خدا بدانیم باز هم کم کاری کردیم ، دقیقا استاد شما درست میگید ما عادت کردیم که همیشه دیگران دولت خانواده پدر و مادرمون رو مقصر پیشرفت نکردن هامون بدونیم اگر این نجواهای ذهنمون که خدا تو قرآن گفته تقوا یا همون سلف کنترل رو بتونیم کنترل کنیم شیطانی که به عزت و جلال خدا قسم خورده انسان رو گمراه کنه رو بتونیم به حرف ها و نجواهای اون گوش نکنیم که اونم واقعا سخته ولی میتونیم شروع کنیم
زندگیمون در تمام جنبه ها گلستان میشه ،
الان تو ایران همه داره به یک موضوع این خانومه که کشته شده یا حالا فوت کرده که ما نمیتونیم قضاوت کنیم دارن توجه میکنن و ریختن تو خیابونه و اعتراض میکنن به این قضیه ….
من تمام سعی خودمو کردم که توجه نکنم و به بچه های خودمم هم این موضوع رو گفتم ولی اونها بعضی اوقات توجه نمیکنن و نتیجش هم میشه اتفاقات ناجالب از جنس همون فرکانس ها که اون به من ارتباطی نداره …
من از شما یاد گرفتم به مهارت هایی که منو به پیشرفت و موفقیت و ساختن پول بیشتر هست تمرکز کنم تا به احساس خوب برسم ….
در پایان باید خدمت شما بگم تمام شکست هایی که قبلا خوردم که من بهش میگم تجارب تلخ که اونها هم باعث رشد من شد همه آدم ها و دولت و …. رو مقصر میدونستم الا خودم رو و ی جایی به خودم گفتم محسن چرا این مسیرو داری ادامه میدی به خودت بیا ….
بازم هم تشکر میکنم از شما استاد عزیز که فایل های نابی رو در اختیارمان قرار میدید
به نام خدای مهربان سلام به استاد عزیز و خانم شایسته ودوستان همقدم درس زندگی امروز این بود که تمام اتفاقات زندگیم را خودم رقم میزنم بدون استثنا هیچ عامل بیرونی در زندگی من تاثیر ندارد اگر تاثیر دارد برای این است که من باور کردم که اون عوامل تاثیر دارند وقتی که همیشه در هر لحظه در حال سپاس گزار باشیم و کنترل ذهن داشته باشیم وتمر کز روی خواسته وزیبایی داشته باشیم لاجرم به سمت زیبا یی ها و ثروت و نعمت هدایت می شویم فارغ از اینکه الان چه شرایطی داریم این یک قانون است به هر چیزی توجه کنی از جنس اون وارد زندگیمون میشود
اگر از شرایطی که داریم راضی نیستیم هیچ وقت گله وشکایت نکنیم و دیگران را مقصر ندانیم تمرکزی روی باورها کار کنیم و آنها را به جهت خواسته ها هدایت کنیم تا به خواسته هایمان برسیم وقتی تمرکز روی نکات منفی و غر زدن باشه
گرفتاری بیشتر وبیشتر میشود
پس من متعهد میشوم که هرروز بهتر از دیروز به این آگاهی ها عمل کنم و تمرکز روی زیبا یی ها بگذارم وکنترل ذهن داشته باشم چرا این کنترل ذهن همان تقوا است
اگر روی باورهای ثروت ساز کار کنیم به سمت وسوی اون حرکت میکنم وثروت وارد زندگیم میشود چون این قانون جهان هستی است که به هر چیزی توجه کنی از جنس همان وارد زندگیمون
میشود
هر وقت که من کنترل ذهن داشتم و به خواسته ها توجه کردم وتمر کز روی نکات مثبت بوده حال من اون روز بهتر وبهتر میشده وزیبایی های بیشتری را تجربه می کردم
سلام ودرود بر استاد عزیزم که راه و رسم زندگی کردن رو به من یاد داد
خدا رو شاکرم که با قوانین زیبایش مرا در مسیر زندگی با درک زیبای استاد عزیزم و انتقال این مطالب به ما یاری داد
واقعاً اگر به گذشته خودم برمیگردم و با گوش دادن به این سخنان زیبا شخصیت و رفتارهای خودم یادم میاد خیلی تعجب میکنم چجوری این راه اشتباه رو ادامه داده ام؟؟؟
چقدر زمانهای زیادی رو پای کانالهای ماهواره ای برای شنیدن اخبار ایران و جهان سپری کرده ام و هیچسودی نبردم ؟!!!
چقدر به دولتها فحش و ناسزا گفته ام و عاقبت تنها حس بد و اتفاقات بد بیشتر را جذب کرده ام و حاصلی جز این نداشته!!!؟؟؟
چقدر از همسرم پیش دیگران بدگویی کرده ام و همه اخلاقهای بد او را به خودم جذب کرده ام و تنها اتفاقات بد بیشتر!!!
سخنانت رو باید با اب طلا نوشت استاد عزیزم
واقعاً قبول دارم این سخنان و این حرفهای ناب رو
چه ضربه های مهلکی خوردم از این انتقاد و گلایه ها و شکایات بی مورد ،،،
چه ندامتی و چه پیشامدهای خطرناکی از انتقادات بی مورد و فراموش کردن خودم کسب کردم
ولی الان چقدر تغییر کردم به لطف الله مهربان
چقدر شخصیتم تغییر پیدا کرده و اصلا هیچشباهتی به مجید ماهها و سالهای قبل ندارم
خدایا واقعاً شکرگزار توام بابت این زندگی سالم و پر از ارامش
به لطف کارکردن روی باورها و وقت گذاشتن رو سایت عباس منش دیگه من با اخبار و شکایت و گلایه بیگانه شده ام ،،،
دیگه جسد بیجان تلویزیون منزل با یه کفن سفید روی میز مخصوص خودش انجا رها شده و حتی گرد و خاک روی اون رو هم پاک نمیکنیم
خدایا چقدر لذت بخش است که اخبار بازگو شده از طرف دیگران رو اصلا نمیدانم و نشنیدم
چقدر وقتم ازاد گشته و چقدر به کالبد شکافی درون خودم مشغول هستم وچه نتایج بینظیری بدست اورده ام ،،
استاد عزیز من از شنیدن حرف های شما در محل کارم ریسم رو مقصر میدونستم.که نمیزاره من پیشرفت کنم.فکر میکردم چون رفته همه جا پشت من حرف زده و برای من پرونده سازی کرده نمیزاره من در کارم پیشرفت کنم.اما الان با حرف های عالی شما متوجه شدم مقصر اصلی رفتارها و باور های خودم هست.الان با گوش دادن به فایل ها شما و کار کردن روی باورهایم به تک تک خواسته هام رسیدم.به امید موفقیت های زیاد و بی نهایت.
درس 1: گله و شکایت در مواجهه با شرایط نادلخواه و عوامل بیرونی، حاصلش تمرکز بر آنچه نمی خواهی و در نتیجه جهان هم ناخواسته بیشتری را برایت رقم می زند
درس 2: آنجا که آگاهانه کنترل ذهن کردی و به جای مقصر دانستن دیگران، تمرکزترا بر تغیر و بهبود خودت گداشتی، در نتیجه جهان هم چه پاداش هایبزرگی که از جنس تمرکزت هست بهت میدهد.
درس 3؛ مصاحبه با پپ گواردیولا
چیزی که من نمی تونم تغییر بدم چرا شکایت کنم؟
من باید سمت خودم را درست انجام بدم بدون مقصر دانستن شرایط بیرونی
تجربه های خودم : من در طی سالهایی که کار می کردم خیلی پیش اومده بود که شاکی بشم و غر بزنم
ولی با اینکه غر می زدم ولی همیشه دنبال راهی بودم که خودم شرایط را برای خودم مساعد کنم
همان سال اول حدود 20 سال پیش ، مونیتور قدیمی داشتم که اشعه هاش چشمهام را اذیت می کرد، خیلی ها این شرایط را داشتند و شاکی نبودند، و عملا تحمل می کردند
ولی من رفتم از توی انبار و زیر وسایل ها یک محافظ صفحه پر از خاک و کثیفی پیدا کردم
تمیزش کردم و اجازه ندادم چشمهام بیشتر اذیت بشه و من شاکی و غرزنان و نالان کنان به کارم ادامه بدهم
مثلا خودمون گل و گلدون توی اتاق گذاشتیم. یا اداره زیرموسی نداشت و خودم یک چیزی را مناسب دست خودم ساختم و به اداره آوردم
یا اینکه ساعت کاریمون طولانی شده بود اونم بدون غذا… ما تنها اتاقی بودیم که هرروز ناهارمی آوردیم گرممی کردم و کامل غذا می خوردیم. با اینکه مدیر وقت شاکی شده بود و پیغام پسغام میداد ولی من اهمیت ندادم، گفتم منجواب معده ام رو نمی تونم بدم، وظیفه من هست که ازش مراقبت کنم.
گاهی همکارهام چیزهای خاصی رو روی میز من می دیدند، میگفتند، اووه کارپرداز از اینها هم برای ما هم بخره… منم می گفتم میری فلان لوازم تحریری مثل سرکار خانم قرائت می خریش به قیمت چندرغاز و شیک و مجلسی میای ازش استقاده اش می کنی… کارپرداز کیلو چند؟
کلا خیلی از این بهبودهای کوچیک که انجام دادم، محیط را برای من مناسب و رضایت بخش تر کرده بود.
وقتی به اداره ای می رفتم و مثلا میدیدم پرده نداره و کارمند توی آفتاب نشسته و اذیته و از شرایط شاکی و نالان، می گفتم ببین ملافه که توی خونه داری که نخوای بیار بزن. من جات بودم پرده دوخته بودم براش. این اتاق کار منه و من باید احساس راحتی و آرامش کنم ولو اینکه اداره امروز و فردا کنه… پیگیری کن برای خواسته ات ولی تن به شرایط سخت نده
اگر در حال حاضر جایی کار می کنیم که برای رفاه کارمندش ارزش زیادی قائل نیست و خودم هم برای خودم قدمی برندارم؟ پس چه فرقی است بین من و اداره؟ فرقی هست آیا؟؟؟ ضمن اینکه اگر حرکتی ازت ببینند متوجه میشن حرفی که زدی واقعا جدی بوده
و اینطوری 20 سال را طی کردم. خیلی از همکارها بد اداره میگن، میگن خراب بشه این اداره.. . میگن چه جای مزخرفی هست.. ولی 30 را بند اینجا هستند..
برعکس من تقریبا همیشه می گفتم اداره مون خوبه. همکارهام خوبند.. خدا را شکر ناراضی نبودم.. ولی انصافا خودم شرایط را برای خودم دوست داشتنی مهیا کردم. برای همین عموما رضایت و خوشایندی داشتم از محیط و از کارم…. و در تمام این 20 سال همیشه گفتند اتاق شما بهترین اتاق اداره هست..
چه زمانی که با خانم ها هم اتاق بودم و چه 4 باری که با آقایون هم اتاق بودم.. خدا را شکررررر
از این بابت از خودم قدردان و سپاسگزارم
. الانم یعنی برای امسال اعلام کردم با 20 سال دارم از اداره خداحافظی می کنم.. خیلی راحت و خیلی شیک و بدون وابستگی و دلهره . که آیا چی بشه؟ آیا چی نشه؟
درس 3: هرگاه فکر کنیم که عامل بیرونی وجود دارد که باعث می شود ما به شرایط و نتیجه درست نرسیم، این همان شرک است، شرک.
درس 4: اگر می خواهید متفاوت از اکثریت جامعه باشید باید متفاوت از مردم فکر کنید و عمل کنید.
خدا را شکرررر که تا حدی این طور بوده ام و حداقل از افراد پیرامونم نتایج متفاوت تری گرفتم.
برهه حساس کنونی، در کشور ما 45 سال است که ادامه دارد و تمام شدنی نیست. هر بار به یک دلیل، هربار به یک طریق…
ملت همیشه میگن خوش پارسال.. گذشته بهتر بود.. زمان شاه بهتر بود و… همون شاهی که خوشحال خوشحال انداختنش بیرون
ولی برعکس ماهایی که داریم روی خودمون کار می کنیم میگیم:
خدایا شکرت، چقدر سالمتر از قبلم
چقدر آرام تر از قبلم
چقدر عزت و احترامم بیشتر شده
چقدر کارهام داره راحت تر داره جلو میره
چقدر سرمایه ام بیشتر از قبله
چقدر راحت تر خرج می کنم
چقدر از قبل خوشگلترم
چقدر خوش اندام ترم
چقدر صبورترم
چقدر آرامترم
چقدر بیشتر لذت می برم
چقدر برکت تو زندگیم بیشتره
چه دوستای بهتری دارم
چقدر درها قبل از اومدنم برام باز شده
چقدر دیگران بیشتر در خدمتم هستند
چقدر دیگه نگران نیستم
چقدر ترس هام کمتره
چقدر زودتر از حال بد به حال خوب شیفت میدم
چقدر دیگه نمی مونم توی سرزمین های سوخته
و……
کی میگه خوش گذشته هاااا.. اکنونمون رو عشقه.. آینده مون بهشته…
همین که ترس و اضطراب از آینده نداریم و در عوض امید به آینده در درونمون شعله ور این خودش کوهی از ثروت است
اینها همه نتیجه متفاوت فکر کردن نسبت به عموم جامعه و متفاوت عمل کردن است.
حاصل فیلتر کردن و درعوض دادن ورودی های مناسب به ذهن و جسم و روحمون هست
خدایا شکررررت. میلیون ها بار
خداوندا یاریمان کن که در مسیر درست بمانیم و بهتر و بهتر پیش برویم
خدایا کمک مون کن هر لحظه مسئولیت پذیر تر و توحیدی تر بشیم
خدایا کمک مون کن که شرک را از کوچه پس کوچه های ذهنمون خارج کنیم و در هر کوی و برزنش توحید را جشن بگیریم
خدایا یاریمان کن تا نعمت های بیکرانت تمام فضای چشم و گوش و ذهن و زبانمان را پر کند
و جز زیبایی و عشق و خیر و خوبی و نعمت و ثروت و فراوانی و سلامت و…. چیزی را تجربه نکنیم ، مگر اندکی به قدر آگاهی
خدایا شکرت از وجود دستانت استاد عباس منش عزیز و خانم شایسته دوست داشتنی
سلام براستادنازنینم و مریم عزیز ودوستان خوبم درسایت.
استاد خودم میدونم خیلی وقته کامنتی نزاشتم اما همچنان درسایت هستم واز محصولات و فایلها استفاده میکنم و همینطور کامنتهای دوستان رو مطالعه میکنم.
امروز این نشونه هدایت من بود..
من این چند سالی که عضوسایت هستم به نظر خودم هنوز درک درستی از قوانین خداوند نکردم..حالا دلیلش چیه؟؟ اینه که هنوز به نتیجه دلخواهم نرسیدم تازه دارم درک میکنم و تکاملمو طی میکنم هر فایل و محصولی که گوش میدم انگار تازه متوجه کلمات میشم..مثل اینکه از کلاس اول دارم حروف الفبا رو آموزش میبینم..تو کامنتهای قبلیم گفتم که میخوام فایلها رو از ته قلبم و با پوست و استخونم درک کنم..اما امان از این ذهن چموش..خب خبر خوب اینه که دارم افسارشو در دست میگیرم که رامش کنم..حالا کم کم و بدون عجله میخوام این اسب چموش(ذهن و نجواها)رو اروم و باورهامو تعقیر بدم انشالله که خداوند من رو به را درست هدایت میکنه.!
و اما درمورد صبحتهای استاد عزیزم درمورد این فایل باید بگم من سرکارم از دست هد ترس همیشه شاکی بودم همیشه میگفتم فقط هوای بعضی ها رو داره توی برنامه زدن مارو اذیت میکنه به من اهمیت نمیده ووووو خلاصه کلی حرفهای دیگه و خب مسلما طبق قوانین بدون تعقیر خداوند .
احساس بد=اتفاقات بد غر و شکایت هرماه همون آش و همون کاسه تازه بیشتر و بیشتر هم میشد..
از دست دخترم همیشه شاکی بودم ..و اون هر روز بدتر میشد..
ادامه نمیدم که خیلی طولانی نشه .. ولی عجیب درمورد گرانی و مشکلات جامعه مدتی بود شکایت نمیکردم نه اینکه اوضاع مالیم خوب باشه..حس کردم ذهنم این رو پذیرفته که خودم باید بیشتر کار کنم درامدم بالاتر بره که نگران مشکلات گرانی جامعه نباشم..اومدم باخودم گفتم چرامنی که به راحتی روی این موضوع که هرجا میری کلا مردم گله و شکایت میکنن من به راحتی ازش رد میشم ولی سرکارم ایقدر غر میزنم..استاد شما گفتین جایی که پاشنه آشیلتون هست روش بیشتر کارکنیم..منم دارم سعی میکنم که بشینم نقاط مثبت همکارمو به خودم بگم چون واقعا اونقدر هم بد نیست و خیلی جاها سرکار هوای من رو داشته .الان اگه همه چیز خوب پیش نمیره چون من مرتب ناله و شکایت دارم..
من حس میکنم خیلیهامون این باور رو نداریم که خودمون خالق زندگیمون هستیم..لااقل یکیش خود من با این مقاومت دارم..وباید بیشتر روش کار کنم تا انشالله نتیجه خوب توی زندگیم هر روز بیشتر و بیشتر یشه.
من هیچی ایده ای واسه کامنت نوشتن نداشتم یهو گفت بنویس منم گفتم چشم نوشتم فکر نمیکردم اینقدر طولانی شه..خدایا شکرت اینقدر من رو دوست داری که داری من رو به سمت مسیر درست و راه کسامی که بهشون نعمت دادی هدایت میکنی..
خدایا شکرت..از استاد و مریم جان هم سپاسگذارم
دوستان ازشماهم سپاسگذارم برای کامنتهای زیبایی که مینوسید.
سلام به استاد عزیزم و دوستان گرامی
چند وقت پیش وقتی داشتم تجربیات ناموفقم رو بررسی میکردم تا علتشو بفهمم رد پای بزرگی از عوامل بیرونی رو پیدا کردم ، در مسائل مختلف ، در زمانهای مختلف هربارهم شکل و شمایلش متفاوت بود یبار پدر و مادر ، یبار جامعه ، یبار فلانی یبار بمانی ههههه
ولی مقصر هر چی بود من نبودم .
تابستون امسال من تصمیم گرفتم گواهینامه رانندگی بگیرم و چند بار به دلایل خیلی مسخره و ساده رد شدم ، هرچی فکر میکردم میگفتم من همه چیو دارم خوب انجام میدم مشکل از افسری هست که داره امتحان میگیره .
منی که انقدر خوب رانندگی میکنم رو به دلایل مسخره رد میکنه ولی کسی که چپو راستشو نمیتونه تشخیص بده قبول میکنه و میومدم تو خونه هم با کلی گله و شکایت از بی عدالتی ماجرا رو تعریف میکردم و هفته ی بعد دوباره با افرادی که اومده بودن آزمون شرکت کنن جمع میشدیم دور هم و یکی میگفت آشناهاشو قبول میکنه یکی میگفت مسیر امتحان ما خیلی شلوغ و پر شیبه ، ماشینشون ایراد داره و… همه هم تایید میکردن و دوست داشتن شکست خودشونو گردن نگیرن
خلاصه بعد از سه چهار با رد شدن اومدم نشستم فکر کردم و نوشتم که
_ چرا من قبول نمیشم ؟؟
+ به خاطر مسیر آزمون ، افسر عقده ای ، اموزشگاه داغون و….
متوجه شدم مشکل داره از کجا آب میخوره نه تنها تو این مسئله بلکه تو مسائل گذشته قدرت دادن به عوامل بیرونی داشت کارو برام سخت میکرد
همین که متوجه قضیه شدم حرفای استاد یادم اومد که من دارم زندگیمو خلق میکنم هیچ کس هیچ قدرتی در زندگی من نداره و الگوهارو واسه خودم مرور کردم و گفتم تو همین مسیر با همین شرایط هزاران نفر قبول شدن اینا همش بهونس و دیگه قدرت ندادم به کسی یا چیزی
یادمه اون روز آخری که من ازمون داشتم شرایط بیرونی بر علیه من بود
دوسه دقیقه دیر رسیدم و به من گفتن دیگه دیر اومدی برو پی کارت خخخ و خود افسر چقدر باهام بحث کرد که نه من قبولت نمیکنم برو هفته بعد بیا و در آخر گفت اوکی امتحان میگیرم ازت ولی اگه قبول نشی فلان میکنم و بمان میکنم باید کلاس اضافه بری و از این تهدیدا
یه لحظه از ذهنم رد شد این دیگه باهات لج کرد ردت میکنه .
ولی خیلی زود دوباره ذهنمو کنترل کردم گفتم این ادم هیچ کارس نمیتونه تاثیری در نتیجه ی کار من داشته باشه ، قدرتی نداره من دارم نتیجه ی زندگی خودمو رقم میزنم
و به قول استاد دهنمو بستم نرفتم بشینم پای صحبتهای بقیه ی افراد و حرف زدن از تجربیات ناموفق خودم .
تنها نشستم تو پارک به قشنگیای محیط توجه کردم تا نوبتم بشه و عجیب بود اونروز همههه هم رد شدن ولی من توجهی بهشون نکردم ، باهاشون صحبت نکردم
فقط یه نفر قبول شد و من توجهمو گذاشتم رو اون یه نفر تحسینش کردم ، بخاطرش خوشحال شدم
و خداروشکر قبول شدم بااینکه خیلی هم مسلط عمل نکردم و اشتباهاتی هم داشتم برعکس دفعه قبل که کارم عالی بود
این تجربه رو نوشتم که بعدا یادم باشه من چقدر از قدرت دادن به عوامل بیرونی ضربه خوردم
ولی وقتی فهمیدم ایرادم کجاست هیچ چیزی از بیرون نتونست جلوی رسیدن من به خواستمو بگیره و این تجربه باعث شد مطمئن تر بشم که هیچ کسی و هیچ چیزی هیچ قدرتی در زندگی من نداره مگر اینکه من تو ذهنم بهش قدرت بدم .
از اون روز من خیلی بیشتر حواسم به این مسئله هست و دارم بهتر روش کار میکنم .
ممنون از استاد عزیزم که به ما یاد میدید چطور از سیکل معیوب بیرون بیاییم
من بااینکه قانون رو میدونستم اما تو اون شرایط بهش عمل نکردم و دچار این مشکل شدم ولی خوشحالم به خاطر اون تجربه چون درک عمیق تری از این قانون پیدا کردم و با تجربه بهش رسیدم و در خواسته های بعدی این تجربمو به یاد دارم
یاالله حمدوسپاس مخصوص خداست که به من قدرت حرکت دراین مسیرروی مدار122درجه ی خودشناسی،خداشناسی،جهان هستی شناسی قدم گذاشته ام به امیدروزی که ازروزدیگرم متفاوت تربه سمت صراط مستقیم باشم آمین یارب العالمین.
به نام خدا وسلام به خدا.
سلام به استادومریم جون وهمکلاسیهای عزیزم.
الهی سپاسگذارم که به مانی نی سالم قدرتمندوثروتمندومعروف داده ای به نام خلیفه الله.
به خدادورش میگردم عجب پاقدمی داره که باخبرشدن ازحضورش اول به خاطرپسرم ازلحاظ درآمدش یک کوچولو،دیگه آدمیزادم حالم ناخوب شداستغفرالله!!!!!!!
ولی گفتم: خدابزرگه .
به خاطرهمین که بایدتحت نظردکترباشن ماکه 4تابچه آوردیم دکترنمیدونستم چیه!؟
توهمین فکربودم که یهوپسردومی گفت؛ مامان پول کارکردمون به حساب شرکت واریزشد.سجده ی شکربجاآوردم.
گفتم؛ الهی شکرت خوب کمی وسیله برابچم گرفتیم ویکم برای دکتررفتن خانمش داداشاهزینه کردن ولی فقط میگفتم :خدایادرست کن.
تاالان خودمون بودیم سرته زندگی روسرهم میاوردم دیگه این عزیزدردانه براش مهم نیست میگه لیلا خانم مااومدیم به فکرماباش منم سهم دارم الهی قربونش بشم.
من ازتمرین روزشمارپیام بازرگانی هرروزچندمرتبه همه جامیرفتم تمرین انجام میدادم !
ازروزی که عروسمُ بردم دکترتومطب دکترباورکنیدمریض شدم هنوز هم ادامه دارد!چرا!؟ چون ازبس که فکرمیکردم خدایابه کمکت نیازمندیم واقعابه بن بست رسیده بودیم که دیگه انگارخداخِرخِرَمونو گرفته لحظات آخرکه داریم میریم زیرآب که غرق بشیم!!!!!!!!
یهوزنگ گوشی ازجانب غیب به صدادراومدکه آقای تعالی یک جایی نیازبه2تاراننده پایه یک دارند! آیاشماباپسرتون آمادگی دارین برای همکاری!؟
عزیزدلم وپسرسومی آمادگیشونواعلام کردن والان یک هفته هست که به علت بارندگی نعمات الهی به خانه نشسته اند. البته باحقوق ازبس که خدامهربونه گفت :بعداز9ماه بیکاری عزیزدلم.
اینم ردپای خداکه زمان بیکاری ماشینهای این شرکت
خاک برداری ،صاحب این شرکت تعهدداردکه حقوق راننده هاشوپرداخت کنه الان یک هفته توخونه باحقوق نشستن!آره درست میشنوین!!!!!!!!
خدایاشکرت که الان 4ساله آموختم چپه وبرعکس جامعه شناکنم!
خدایاشکرت که4ساله اصلاخودم تنهابرعکس جامعه زندگی میکنم.
البته من همیشه این کارهارومیکردم بدون آگاهی بود!
که حتی ازبس که صادقانه حرف میزدم عزیزدلم میگفت یک روزسرِخودتوبه بادمیدی!!!!!
یااینکه میگفتن:این وسیله گرون شده اون گرون شده من میگفتم: خداکه عوض نشده خداکه ارزون نشده که آبروی خدارومیبرین!!!!!!!یکسره ناله میکنین!!!!!!!
استاددقیقه ی6فایل گفتین:خدایاآنقدرمنوبزرگ کن که بتونم هراتفاقی توزندگیم افتادبگم مقصرمنم! وهیچ عوامل بیرونی قدرت تغیرمنوزندگی منونداره!!!!!!
من توتمرین پیام بازرگانی هام همیشه میگم من ازوقتی که انگشت:قضاوت،انگشت:اتهام،انگشت:گله وشکایت روازروی دیگران برداشتم و360درجه انگشتم رو،روی خودم گذاشتم زندگیم زمین تاآسمون فرق کرده هم مادی،هم معنوی،هم روابطم،!امروزباعزیزدلم رفتیم متروبریم بیمارستان ملاقات نوه داداشم تومتروپیام بازرگانی داشتم موقع برگشت بازهم مترو،وپیام بازرگانی داشتم. تمام که شدیک حاج خانم گفت:خداروشکرتواین مملکت یک نفرگفت من اززندگیم راضی هستم!!!!!!!!ویک خانم که روسریش دورگردنش افتاده بودمنوتحسین کردحتی موقع پیاده شدنش ازمتروبرام آرزوی موفقیت کردخیلی خوشش آمده بود.چون اگه کسی اززندگی راضی باشه تواین مملکت عتیقه به حساب میادخخخخخخخخ!!!!!!!!
استاددقیقه ی 16فایل میگیدآمریکابرای شماچکارکرده!؟ازخودتون بپرسین شمابرای مملکتتون چه کار کردین!؟
استاداونقدردوست دارم پیشرفت کنم هم درعمل هم درعلم وآگاهی که میگین ایمانی که عمل نیاورد حرف مفت است. خدایادرعمل به آگاهی خیلی به تونیازمندم که یاریم دهی.آمین عاشقتونم.
سلام استاد عزیزم. یه سوال داشتم ازتون.
البته که ما تحت تاثیر آموزشای شما هیچ انتظار و توقعی نداریم از اینکه با عوض شدن دولت وضع مالی، روابط، میزان شاد بودن ما تغییر کنه. اما یه سری چیزا مثل مسئلهی حجاب کاملا یه آزادی شخصیه و کسی نباید این آزادی حقوق رو از بقیه بگیره. آیا ما همچنان باید در برابر تمام حقوق خودمون ساکت باشیم؟ یا حداقل خواستههامونو بیان کنیم؟ مخصوصا الان که بیشتر مردم بیدار شدن و نسبت حقوق خودشون آگاه. و اینکه شما خودتون گفتن اگر اکثر مردم تفکراتشون تغییر کنه، شرایط تغییر میکند.
سلام به استاد عزیز و همرفیقتان مریم خانم
ما اگر صحبت های شمارو وحی از طرف خدا بدانیم باز هم کم کاری کردیم ، دقیقا استاد شما درست میگید ما عادت کردیم که همیشه دیگران دولت خانواده پدر و مادرمون رو مقصر پیشرفت نکردن هامون بدونیم اگر این نجواهای ذهنمون که خدا تو قرآن گفته تقوا یا همون سلف کنترل رو بتونیم کنترل کنیم شیطانی که به عزت و جلال خدا قسم خورده انسان رو گمراه کنه رو بتونیم به حرف ها و نجواهای اون گوش نکنیم که اونم واقعا سخته ولی میتونیم شروع کنیم
زندگیمون در تمام جنبه ها گلستان میشه ،
الان تو ایران همه داره به یک موضوع این خانومه که کشته شده یا حالا فوت کرده که ما نمیتونیم قضاوت کنیم دارن توجه میکنن و ریختن تو خیابونه و اعتراض میکنن به این قضیه ….
من تمام سعی خودمو کردم که توجه نکنم و به بچه های خودمم هم این موضوع رو گفتم ولی اونها بعضی اوقات توجه نمیکنن و نتیجش هم میشه اتفاقات ناجالب از جنس همون فرکانس ها که اون به من ارتباطی نداره …
من از شما یاد گرفتم به مهارت هایی که منو به پیشرفت و موفقیت و ساختن پول بیشتر هست تمرکز کنم تا به احساس خوب برسم ….
در پایان باید خدمت شما بگم تمام شکست هایی که قبلا خوردم که من بهش میگم تجارب تلخ که اونها هم باعث رشد من شد همه آدم ها و دولت و …. رو مقصر میدونستم الا خودم رو و ی جایی به خودم گفتم محسن چرا این مسیرو داری ادامه میدی به خودت بیا ….
بازم هم تشکر میکنم از شما استاد عزیز که فایل های نابی رو در اختیارمان قرار میدید
به نام خدای مهربان سلام به استاد عزیز و خانم شایسته ودوستان همقدم درس زندگی امروز این بود که تمام اتفاقات زندگیم را خودم رقم میزنم بدون استثنا هیچ عامل بیرونی در زندگی من تاثیر ندارد اگر تاثیر دارد برای این است که من باور کردم که اون عوامل تاثیر دارند وقتی که همیشه در هر لحظه در حال سپاس گزار باشیم و کنترل ذهن داشته باشیم وتمر کز روی خواسته وزیبایی داشته باشیم لاجرم به سمت زیبا یی ها و ثروت و نعمت هدایت می شویم فارغ از اینکه الان چه شرایطی داریم این یک قانون است به هر چیزی توجه کنی از جنس اون وارد زندگیمون میشود
اگر از شرایطی که داریم راضی نیستیم هیچ وقت گله وشکایت نکنیم و دیگران را مقصر ندانیم تمرکزی روی باورها کار کنیم و آنها را به جهت خواسته ها هدایت کنیم تا به خواسته هایمان برسیم وقتی تمرکز روی نکات منفی و غر زدن باشه
گرفتاری بیشتر وبیشتر میشود
پس من متعهد میشوم که هرروز بهتر از دیروز به این آگاهی ها عمل کنم و تمرکز روی زیبا یی ها بگذارم وکنترل ذهن داشته باشم چرا این کنترل ذهن همان تقوا است
اگر روی باورهای ثروت ساز کار کنیم به سمت وسوی اون حرکت میکنم وثروت وارد زندگیم میشود چون این قانون جهان هستی است که به هر چیزی توجه کنی از جنس همان وارد زندگیمون
میشود
هر وقت که من کنترل ذهن داشتم و به خواسته ها توجه کردم وتمر کز روی نکات مثبت بوده حال من اون روز بهتر وبهتر میشده وزیبایی های بیشتری را تجربه می کردم
به نام خدای مهربان
خدایا شکرت که من و هدایت میکنی به بهترین مسیرها
خدایا شکرت که درسهای مهمی میتونم آموزش ببینم در این سایت بی نظیر
سلام به استاد عزیزم و مریم جان
سلام به دوستان عزیزم
چیزی که نمیتونم تغییر بدم چرا باید شکایت کنم
چیزی که میتونم بهبود بدم و در موردش حرف بزنم
من باید روی خودم کار کنم خودم و بهبود بدم
وقتی که همیشه شاکی باشم به همه چیز گیر بدم و همه چیز مشکل داشته باشه غیر از خودم
ذهنیتم این باشه که پدرم ،مادرم،همسایه ام،بچه ام،مقصرند که من به آرزوهام نرسیدم نتیجه همین که همیشه میگرفتم
و این تفکر سمی ترین فکره
و هر عاملی که بقیه را مقصر بدونم شرکه
دوست دارم اینقدر از لحاظ ذهنی بزرگ بشم که زمین و زمان و مقصر ندونم و بگم ذهنم و افکارم ایراد داره اونا باید درستش کنم
من مشکل دارم اگه نتیجه درست نیست
من باید تغییری در باورهای بدم
من باید یه تغییری در شخصیتم بدم
من باید به تغییری در افکارم بدم
من باید یه تغییری در نحوه ی نگرشم بدم
من باید یه تغییری در عادتهام بدم
یه تغییری در تصمیماتم بدم
من باید به درون خودم نگاه کنم و خودم درست کنم هروقت که خواستم غر بزنم زیپ ذهنم و ببندم واقعا کار سختیه
ولی بایداز خودم یه آدم جدیدی بسازم
روی شخصیتم کار کنم و مثل قبل غر نزنم و بقیه را مقصر ندونم به خودم ضربه نزنم
اگر نتیجه مناسب نبوده خودم و مقصر بدونم
خودم مسعول اتفاقات زندگیم هستم
مثل قبل تو ذهنم نگم
چون چیزی که بهش توجه کنم برام اتفاق نیفته
بخاطر این از این به بعد به جای شاکی بودن خودم و بهبود بدم
متفاوت باید فکر کنم تا متفاوت نتیجه بگیرم
نپرسم که بقیه برام چکار کردند
از خودم بپرسم خودم برای خودم چکار کردم
هر وقت تمرکزم روی چیزهای ناخواسته بردارم همه چیزها به نفعم میشه
چرا خودم خوب نباشم
چرا عالی خودم عالی نباشم
یه جایی که بگم چرا گرون شد
خودم پول ساز بشم
باید افکار خودم و تغییر بدم
باید غر نزنم
تا شرایط برام خوب پیش بره
من تعهد ببندم که متفاوت با بقیه فکر کنم
من باید راهی پیدا کنم آگاهانه ذهنم و ببیند
من تغییر کنم
جهان بیرون اینه منه
اگر من تغییر کنم جهان هم پاداشهای بزرگ بهم میده
استاد جان عاشقتم
انشا.همیشه شاد،خوشبخت،ثروتمند و سعادتمند در این دنیا و اون دنیا باشی
سلام ودرود بر استاد عزیزم که راه و رسم زندگی کردن رو به من یاد داد
خدا رو شاکرم که با قوانین زیبایش مرا در مسیر زندگی با درک زیبای استاد عزیزم و انتقال این مطالب به ما یاری داد
واقعاً اگر به گذشته خودم برمیگردم و با گوش دادن به این سخنان زیبا شخصیت و رفتارهای خودم یادم میاد خیلی تعجب میکنم چجوری این راه اشتباه رو ادامه داده ام؟؟؟
چقدر زمانهای زیادی رو پای کانالهای ماهواره ای برای شنیدن اخبار ایران و جهان سپری کرده ام و هیچسودی نبردم ؟!!!
چقدر به دولتها فحش و ناسزا گفته ام و عاقبت تنها حس بد و اتفاقات بد بیشتر را جذب کرده ام و حاصلی جز این نداشته!!!؟؟؟
چقدر از همسرم پیش دیگران بدگویی کرده ام و همه اخلاقهای بد او را به خودم جذب کرده ام و تنها اتفاقات بد بیشتر!!!
سخنانت رو باید با اب طلا نوشت استاد عزیزم
واقعاً قبول دارم این سخنان و این حرفهای ناب رو
چه ضربه های مهلکی خوردم از این انتقاد و گلایه ها و شکایات بی مورد ،،،
چه ندامتی و چه پیشامدهای خطرناکی از انتقادات بی مورد و فراموش کردن خودم کسب کردم
ولی الان چقدر تغییر کردم به لطف الله مهربان
چقدر شخصیتم تغییر پیدا کرده و اصلا هیچشباهتی به مجید ماهها و سالهای قبل ندارم
خدایا واقعاً شکرگزار توام بابت این زندگی سالم و پر از ارامش
به لطف کارکردن روی باورها و وقت گذاشتن رو سایت عباس منش دیگه من با اخبار و شکایت و گلایه بیگانه شده ام ،،،
دیگه جسد بیجان تلویزیون منزل با یه کفن سفید روی میز مخصوص خودش انجا رها شده و حتی گرد و خاک روی اون رو هم پاک نمیکنیم
خدایا چقدر لذت بخش است که اخبار بازگو شده از طرف دیگران رو اصلا نمیدانم و نشنیدم
چقدر وقتم ازاد گشته و چقدر به کالبد شکافی درون خودم مشغول هستم وچه نتایج بینظیری بدست اورده ام ،،
به نام خدای بزرگ و مهربان
سلام خدمت استاد عزیز ومریم مهربان
استاد عزیز من از شنیدن حرف های شما در محل کارم ریسم رو مقصر میدونستم.که نمیزاره من پیشرفت کنم.فکر میکردم چون رفته همه جا پشت من حرف زده و برای من پرونده سازی کرده نمیزاره من در کارم پیشرفت کنم.اما الان با حرف های عالی شما متوجه شدم مقصر اصلی رفتارها و باور های خودم هست.الان با گوش دادن به فایل ها شما و کار کردن روی باورهایم به تک تک خواسته هام رسیدم.به امید موفقیت های زیاد و بی نهایت.
سلام و درود به همه انسانهای پاک و لایق
روز 122:
تمرکز بر آنچه می توانم بهبود دهم؛
درس 1: گله و شکایت در مواجهه با شرایط نادلخواه و عوامل بیرونی، حاصلش تمرکز بر آنچه نمی خواهی و در نتیجه جهان هم ناخواسته بیشتری را برایت رقم می زند
درس 2: آنجا که آگاهانه کنترل ذهن کردی و به جای مقصر دانستن دیگران، تمرکزترا بر تغیر و بهبود خودت گداشتی، در نتیجه جهان هم چه پاداش هایبزرگی که از جنس تمرکزت هست بهت میدهد.
درس 3؛ مصاحبه با پپ گواردیولا
چیزی که من نمی تونم تغییر بدم چرا شکایت کنم؟
من باید سمت خودم را درست انجام بدم بدون مقصر دانستن شرایط بیرونی
تجربه های خودم : من در طی سالهایی که کار می کردم خیلی پیش اومده بود که شاکی بشم و غر بزنم
ولی با اینکه غر می زدم ولی همیشه دنبال راهی بودم که خودم شرایط را برای خودم مساعد کنم
همان سال اول حدود 20 سال پیش ، مونیتور قدیمی داشتم که اشعه هاش چشمهام را اذیت می کرد، خیلی ها این شرایط را داشتند و شاکی نبودند، و عملا تحمل می کردند
ولی من رفتم از توی انبار و زیر وسایل ها یک محافظ صفحه پر از خاک و کثیفی پیدا کردم
تمیزش کردم و اجازه ندادم چشمهام بیشتر اذیت بشه و من شاکی و غرزنان و نالان کنان به کارم ادامه بدهم
مثلا خودمون گل و گلدون توی اتاق گذاشتیم. یا اداره زیرموسی نداشت و خودم یک چیزی را مناسب دست خودم ساختم و به اداره آوردم
یا اینکه ساعت کاریمون طولانی شده بود اونم بدون غذا… ما تنها اتاقی بودیم که هرروز ناهارمی آوردیم گرممی کردم و کامل غذا می خوردیم. با اینکه مدیر وقت شاکی شده بود و پیغام پسغام میداد ولی من اهمیت ندادم، گفتم منجواب معده ام رو نمی تونم بدم، وظیفه من هست که ازش مراقبت کنم.
گاهی همکارهام چیزهای خاصی رو روی میز من می دیدند، میگفتند، اووه کارپرداز از اینها هم برای ما هم بخره… منم می گفتم میری فلان لوازم تحریری مثل سرکار خانم قرائت می خریش به قیمت چندرغاز و شیک و مجلسی میای ازش استقاده اش می کنی… کارپرداز کیلو چند؟
کلا خیلی از این بهبودهای کوچیک که انجام دادم، محیط را برای من مناسب و رضایت بخش تر کرده بود.
وقتی به اداره ای می رفتم و مثلا میدیدم پرده نداره و کارمند توی آفتاب نشسته و اذیته و از شرایط شاکی و نالان، می گفتم ببین ملافه که توی خونه داری که نخوای بیار بزن. من جات بودم پرده دوخته بودم براش. این اتاق کار منه و من باید احساس راحتی و آرامش کنم ولو اینکه اداره امروز و فردا کنه… پیگیری کن برای خواسته ات ولی تن به شرایط سخت نده
اگر در حال حاضر جایی کار می کنیم که برای رفاه کارمندش ارزش زیادی قائل نیست و خودم هم برای خودم قدمی برندارم؟ پس چه فرقی است بین من و اداره؟ فرقی هست آیا؟؟؟ ضمن اینکه اگر حرکتی ازت ببینند متوجه میشن حرفی که زدی واقعا جدی بوده
و اینطوری 20 سال را طی کردم. خیلی از همکارها بد اداره میگن، میگن خراب بشه این اداره.. . میگن چه جای مزخرفی هست.. ولی 30 را بند اینجا هستند..
برعکس من تقریبا همیشه می گفتم اداره مون خوبه. همکارهام خوبند.. خدا را شکر ناراضی نبودم.. ولی انصافا خودم شرایط را برای خودم دوست داشتنی مهیا کردم. برای همین عموما رضایت و خوشایندی داشتم از محیط و از کارم…. و در تمام این 20 سال همیشه گفتند اتاق شما بهترین اتاق اداره هست..
چه زمانی که با خانم ها هم اتاق بودم و چه 4 باری که با آقایون هم اتاق بودم.. خدا را شکررررر
از این بابت از خودم قدردان و سپاسگزارم
. الانم یعنی برای امسال اعلام کردم با 20 سال دارم از اداره خداحافظی می کنم.. خیلی راحت و خیلی شیک و بدون وابستگی و دلهره . که آیا چی بشه؟ آیا چی نشه؟
درس 3: هرگاه فکر کنیم که عامل بیرونی وجود دارد که باعث می شود ما به شرایط و نتیجه درست نرسیم، این همان شرک است، شرک.
درس 4: اگر می خواهید متفاوت از اکثریت جامعه باشید باید متفاوت از مردم فکر کنید و عمل کنید.
خدا را شکرررر که تا حدی این طور بوده ام و حداقل از افراد پیرامونم نتایج متفاوت تری گرفتم.
برهه حساس کنونی، در کشور ما 45 سال است که ادامه دارد و تمام شدنی نیست. هر بار به یک دلیل، هربار به یک طریق…
ملت همیشه میگن خوش پارسال.. گذشته بهتر بود.. زمان شاه بهتر بود و… همون شاهی که خوشحال خوشحال انداختنش بیرون
ولی برعکس ماهایی که داریم روی خودمون کار می کنیم میگیم:
خدایا شکرت، چقدر سالمتر از قبلم
چقدر آرام تر از قبلم
چقدر عزت و احترامم بیشتر شده
چقدر کارهام داره راحت تر داره جلو میره
چقدر سرمایه ام بیشتر از قبله
چقدر راحت تر خرج می کنم
چقدر از قبل خوشگلترم
چقدر خوش اندام ترم
چقدر صبورترم
چقدر آرامترم
چقدر بیشتر لذت می برم
چقدر برکت تو زندگیم بیشتره
چه دوستای بهتری دارم
چقدر درها قبل از اومدنم برام باز شده
چقدر دیگران بیشتر در خدمتم هستند
چقدر دیگه نگران نیستم
چقدر ترس هام کمتره
چقدر زودتر از حال بد به حال خوب شیفت میدم
چقدر دیگه نمی مونم توی سرزمین های سوخته
و……
کی میگه خوش گذشته هاااا.. اکنونمون رو عشقه.. آینده مون بهشته…
همین که ترس و اضطراب از آینده نداریم و در عوض امید به آینده در درونمون شعله ور این خودش کوهی از ثروت است
اینها همه نتیجه متفاوت فکر کردن نسبت به عموم جامعه و متفاوت عمل کردن است.
حاصل فیلتر کردن و درعوض دادن ورودی های مناسب به ذهن و جسم و روحمون هست
خدایا شکررررت. میلیون ها بار
خداوندا یاریمان کن که در مسیر درست بمانیم و بهتر و بهتر پیش برویم
خدایا کمک مون کن هر لحظه مسئولیت پذیر تر و توحیدی تر بشیم
خدایا کمک مون کن که شرک را از کوچه پس کوچه های ذهنمون خارج کنیم و در هر کوی و برزنش توحید را جشن بگیریم
خدایا یاریمان کن تا نعمت های بیکرانت تمام فضای چشم و گوش و ذهن و زبانمان را پر کند
و جز زیبایی و عشق و خیر و خوبی و نعمت و ثروت و فراوانی و سلامت و…. چیزی را تجربه نکنیم ، مگر اندکی به قدر آگاهی
خدایا شکرت از وجود دستانت استاد عباس منش عزیز و خانم شایسته دوست داشتنی
به نام الله مهربانم
سلام براستادنازنینم و مریم عزیز ودوستان خوبم درسایت.
استاد خودم میدونم خیلی وقته کامنتی نزاشتم اما همچنان درسایت هستم واز محصولات و فایلها استفاده میکنم و همینطور کامنتهای دوستان رو مطالعه میکنم.
امروز این نشونه هدایت من بود..
من این چند سالی که عضوسایت هستم به نظر خودم هنوز درک درستی از قوانین خداوند نکردم..حالا دلیلش چیه؟؟ اینه که هنوز به نتیجه دلخواهم نرسیدم تازه دارم درک میکنم و تکاملمو طی میکنم هر فایل و محصولی که گوش میدم انگار تازه متوجه کلمات میشم..مثل اینکه از کلاس اول دارم حروف الفبا رو آموزش میبینم..تو کامنتهای قبلیم گفتم که میخوام فایلها رو از ته قلبم و با پوست و استخونم درک کنم..اما امان از این ذهن چموش..خب خبر خوب اینه که دارم افسارشو در دست میگیرم که رامش کنم..حالا کم کم و بدون عجله میخوام این اسب چموش(ذهن و نجواها)رو اروم و باورهامو تعقیر بدم انشالله که خداوند من رو به را درست هدایت میکنه.!
و اما درمورد صبحتهای استاد عزیزم درمورد این فایل باید بگم من سرکارم از دست هد ترس همیشه شاکی بودم همیشه میگفتم فقط هوای بعضی ها رو داره توی برنامه زدن مارو اذیت میکنه به من اهمیت نمیده ووووو خلاصه کلی حرفهای دیگه و خب مسلما طبق قوانین بدون تعقیر خداوند .
احساس بد=اتفاقات بد غر و شکایت هرماه همون آش و همون کاسه تازه بیشتر و بیشتر هم میشد..
از دست دخترم همیشه شاکی بودم ..و اون هر روز بدتر میشد..
ادامه نمیدم که خیلی طولانی نشه .. ولی عجیب درمورد گرانی و مشکلات جامعه مدتی بود شکایت نمیکردم نه اینکه اوضاع مالیم خوب باشه..حس کردم ذهنم این رو پذیرفته که خودم باید بیشتر کار کنم درامدم بالاتر بره که نگران مشکلات گرانی جامعه نباشم..اومدم باخودم گفتم چرامنی که به راحتی روی این موضوع که هرجا میری کلا مردم گله و شکایت میکنن من به راحتی ازش رد میشم ولی سرکارم ایقدر غر میزنم..استاد شما گفتین جایی که پاشنه آشیلتون هست روش بیشتر کارکنیم..منم دارم سعی میکنم که بشینم نقاط مثبت همکارمو به خودم بگم چون واقعا اونقدر هم بد نیست و خیلی جاها سرکار هوای من رو داشته .الان اگه همه چیز خوب پیش نمیره چون من مرتب ناله و شکایت دارم..
استاد درمورد دخترمم همینطور اما الان خدارو شکر دخترم خیلی بهتر شده..میدونین چیه دوستان؟؟
من حس میکنم خیلیهامون این باور رو نداریم که خودمون خالق زندگیمون هستیم..لااقل یکیش خود من با این مقاومت دارم..وباید بیشتر روش کار کنم تا انشالله نتیجه خوب توی زندگیم هر روز بیشتر و بیشتر یشه.
من هیچی ایده ای واسه کامنت نوشتن نداشتم یهو گفت بنویس منم گفتم چشم نوشتم فکر نمیکردم اینقدر طولانی شه..خدایا شکرت اینقدر من رو دوست داری که داری من رو به سمت مسیر درست و راه کسامی که بهشون نعمت دادی هدایت میکنی..
خدایا شکرت..از استاد و مریم جان هم سپاسگذارم
دوستان ازشماهم سپاسگذارم برای کامنتهای زیبایی که مینوسید.
درپناه الله مهربان باشید.!