تمرکز بر آنچه می توانم بهبود دهم - صفحه 4

710 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    احسان صداقتی گفته:
    مدت عضویت: 2310 روز

    سلام خدمت استاد عزیز من دقیقا حدودشش سال پیش همه رو درمورد خودم مقصر میدونستم پدر مادر برادر دولت و….بغیر ازخودم میگفتم چرا همه دارن پول در میارن وهیچکی به فکر من نیست چرا برادرم یه ذره احوال من رو نمیپرسه چرا نمیگه اوضاع مالیت چطوره همیشه میگفتم خدایا آخه چرا یه نگاهی به من نمیکنی من برم توی دریا دریا خشک میشه هیچ کاری برام درست نمیشه تاجایی که یه روز نشستم یه وصیت نامه ای نوشتم وتصمیم گرفتم که خودکشی کنم این زندگی خیلی بد رو که همه مصرن روتموم کنم وتوی این احوال بودم که یه فایلی رو هدایتی خدا سرراهم گذاشت وچنان جرقه ای توی فکر وباورم ایجاد شد که زندگی ام از فرش به عرش رسید وه هرچه را که توی زندگیم مقصر دونستم الان شدن دستی ازدستان خداوند برای بهتر زندگی کردن من وبه این باور کامل رسیدم که هرجور که بخواهی توی هرشرایطی که باشی این خودمن هستم که میتوانم راهم رو انتخاب کنم واقعا خدارو هرلحظه شاکرم که دوباره به من فرصت زندگی کردن رو عطاکرد و ازشماهم بابت راهنمایی های درستی که بهم رسید سپاسگذارم ودرآخر این رامیگویم سازنده زندگی خود ماهستیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  2. -
    مينا غفوري گفته:
    مدت عضویت: 1127 روز

    ❤️بنام خدای شدنی ها❤️

    سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته که فوق العاده من از ایشون ایده میگیرم و بیشتر بهم ثابت میشه که یک خانم وقتی این ازادی مالی زمانی و انرژی بالا را دارد

    پس من هم میتوانم✅

    واقعیتش من بیشتر از نظرات بیشتر نظرات خانم ها را میخوانم تا بیشتر بهم ثابت بشه من هم میتوانم در این جهان کنونی در همین شرایط با هرچیزی که دارم میتوانم پیشرفت کنم و جنسیت و هیچ عاملی خارجی دخیل نیست

    خدارو هزاران بار سپاس که هر ثانیه هدایت میشوم وقتی مشکلی در ذهنم یا همان نجواهای شیطان شروع به گفتن میکنن که نمیشود ،الان همه چی خرابه و غیره

    شما مثل همیشه به عنوان نوری در تاریکی یا فرشته ی نجات فایلی اپلود میکنید که جواب همه ی نجواهای درونی من هست💪🏻

    داستانی تعریف میکنم از قبل تا برسم به حال فوق العاده خوب الانم😍

    من مینا ٢٣ ساله هستم

    و چند سال پیش در فرودگاه غرفه مجسمه داشتم با یکی از دوستانمم شریک بودم

    اونجا منو دوستم اعتقاد خیلی شدیدی به چشم نظر داشتیم یا عوامل بیرونی مثل محرم هست مسافر کمه یا فلانی چشمش شوره هر موقع هست ما فروش نداریم و بودن کسانی هم که غرفه دار بودن و همین نظراتو تلقین میکردن

    اما کسانی بود که در همان شرایط فروش میکرد و حتی وسایلی میفروخت که بیرون خیلی ارزون تر بود اما فقط به نظر من چون خودشو به عوامل بیرونی وصل نکرده بود فروش داشتن

    و خلاصه یه مدت گذشت و من هم درگیر همین نجواها شدم و غرفه را با کلی ضرر تحویل دادم

    یه مدت گذشت تصمیم گرفتم کاری را شروع کنم که مربوط به رشتم و علاقم باشه

    تا از طرف یکی از دوستانم که اونم بطور خیلی معجزه بهم گفت بیا املاک ما منشی میخواییم

    با این دید که میرم اونجا با مهندس ها اشنا میشم پارتی پیدا میکنم میرم تو کاری که دوست دارم استارت زدم

    اما خداوند وهاب ماهیگیری یادم داد منو از طریق یکی از همون مشاورهای اونجا با استاد اشنا کرد

    زمانی که با استاد اشنا شدم از درون مقاومتی نداشتم چون دیدم دارم چیزهایی از دهان کسی میشنوم که منم همین ها رو میخوام

    ازادی زمانی مالی مکانی

    اینو میشنوم که خودم میتونم بسازم

    میتونم هرانچه که میخواهم خلق کنم

    چرا با این ها حال کردم چون من نمیتونستم از قبل هم کارفرما داشته باشم

    همیشه دوست داشتم کار برای خودم باشه

    موفقیت را دوست داشتم

    بعداز ٣ ماه که با استاد اشنا شدم تصمیم گرفتم از حقوق ثابتی که میگرفتم استعفا بدم

    (کاری که مخصوصا خانوادم مخالف بودن چون من شیفت عصر بود ساعت ۴:٣٠ میرفتم تا ٩ شب ماهی ۴/۵٠٠حقوق میگرفتم و از نظر خانواده شرایطم ایدال بود😅)

    استعفا دادم چون ازادی میخواستم

    البته ناگفته نماند که ۶ ماه تکاملم و تصاعد را در نظر نگرفتم و تو باقالیا بودم

    چون بعداز استعفا رفتم در زمینه املاک کلنگی کار کنم در صورتی که تا اون موقع حتی یک مورد فروش هم نداشتم اما درونم مقاومت داشت میگفت هرکاری تکامل خودشو داره منم تو کلنگی تکامل طی میکنم حتما نباید از اپارتمان یا پایین تر باشه🤦‍♀️

    طی این ۶ ماه فقط میگفتم هدایتم کن خدایا چیکار کنم

    ١٨ مرداد تنها در پارک نشسته بودم که داشتم فایل استاد گوش میدادم و همش هدایت میخواستم تا اینکه خداوند هدایتشو فرستاد

    یک خانم ناشناس سن بالا که یک نیمکت با من فاصله داشت اومد با اینکه من هنسفری داشتم با اصرار صدام کرد گفت بیا اینجا بشین

    همش تو دلم میگفتم خدایا واضح تر بهم بگو واضح تر باهم حرف بزن تا اینکه تلفن من زنگ خورد و اون خانم متوجه شدمن املاک کار میکنم

    تا متوجه شد گفت من یک واحد اپارتمان دارم برای فروش در محدوده ستارخان

    (دقیق جایی که محل زندگیم هست قبل اون محدوده سعادت اباد کار میکردم)

    گفتم ایول این یعنی من برم اپارتمان در محدوده زندگیم کار کنم

    مگه من نمیگم هرکاری که راحت باشه درست

    مگه من نمیگم همه جا میشه پول خلق کرد مشتری هست ملک هست

    پس چرا کارو سخت کردم با اینکه اونجا بودن هم برام راحت بود اماااااااااا

    سمت جایی که میشناسی

    جایی که زندگی میکنی

    کار کردن کجا یکم دورتر کار کردن کجاااا

    خداشاهده امروز هدایت شدم

    فردا املاکی در ستارخان اونم با هدایت خداوند پیدا کردم و مشغول شدم

    خوشحالم که تونستم مثل استاد هرچیزی که ساخته بودمو ول کنم و نگاه به هدایتم کنم

    چون قبلش کلی سازنده داشتم همون منطقه کلی فایل کلنگی داشتم امااااا گفتم هدایت میخواستی اینم هدایت پس حرکت کنم😇

    زمانی که شروع به کار کردم ٢١ مرداد با باور خوب

    توانستم ٢ شهریور قرارداد بنویسم

    اماااااا

    چطوری دقیقا زمانی که کسانی بودن اندازه سن من سابقه املاک داشتن میگفتن بازار خرابه

    بباره واسه همه میباره نباره واسه همه نمیباره

    و من با درونم در صلح بودم و از خداوند هدایت ،روزی ، حال خوب میخواستم

    قراردادی نوشتم که هم مالک هم مشتری برای خودم بود مورد تعاون نبود💪🏻

    ملکی که ۵ میلیارد قیمتش بود

    همیشه هم میگفتم باید راحت انجام بشه

    تک بازدید + قرارداد

    و همینطور هم شد مشتری یکبار دید و دو سه روز بعد قرارداد نوشته شد

    برای اولین بار توانستم پول زیاد و یکجا و راحت خلق کنم

    اما بازم باید کار کنم روی خودم که بهتر وراحت تر از این بشه

    خدایاشکرت

    چقدر خوبه واضح نشانهاتو میبینم و وقتی عمل میکنم نتیجه مثبتشم میبینم

    مثل الان که تعطیلاتو بهانه میکنن اماااا من استوار به راهم به راهی که هدایت شدم ادامه میدهم

    چون خداوند به من وعده بی نهایت ثروت داده است

    💵💵💵💵💵💵💵💵💵💵💵💵💵💵

    این دومین بار هست که کامنت میزارم اما وقتی فایل امروزو گوش کردم حسم گفت توام بنویس کامل بنویس

    شرایطی که طی کردیو بنویس

    خداروشکر که خداوند قوت داد تا بنویسم تا دوباره مرور کنم که بازم میشه

    مینا نگاه به عوامل بیرون نکن ادامه بده

    تو توانستی بازم میشه راحت و شیرین

    خدایاشکرت

    این ماه بیشترماه قبل به خودم قول دادم بسازم

    و من بازم میتوانم💪🏻

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
    • -
      نسیم زمانی گفته:
      مدت عضویت: 1618 روز

      عالی بود مینای عزیز 23 ساله👏 واقعا عالی بود. الان که فکر میکنم میبینم منم ازین نشانه ها، هدایتا زیاد داشتم ولی جدیشون نگرفتم. اینکه با ایمان و جدیت و همت اون مشتری رو جدی گرفتی و کارشو انجام دادی و نتیجه گرفتی عالیه. من وقتی با اینجور هدایتا یا ایده ها برخورد میکنم ناخودآگاه یه موضع گیری 50 50 بهش دارم، نمیدونم شاید از ترس اینکه نشه و جواب نده از قبل نمیخوام خیلی به خودم اطمینان بدم که بعدا اگه نشد خیلی ناراحت نشم😒 خیلی باید در این مورد رو خودم کار کنم

      مرسی از اشتراک گذاری تجربه ات دوست عزیزم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      اکرم هاشمی گفته:
      مدت عضویت: 1425 روز

      بنام خداوند مهربان

      سلام به دوست عزیز و ارزشمندم

      هدایتی که از سمت خدا داشتی رو تایید و تحسین میکنم و به تو دوست عزیزم تبریک میگم برای ایمانت

      الهی قربون مهربونی حضرتش برم اونجا که فرمود

      ان علینا للهدی

      و به شرط ایمان بهمون آرامش عطا کرد

      دوست خوبم برات در پناه فرمانروای کائنات سعادت دنیا و آخرت رو آرزو میکنم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  3. -
    RahaRahimi گفته:
    مدت عضویت: 2911 روز

    سلام به استاد عزیزم سفیر عشق کسی که کلامش بوی خدا میدهد و آگاهی هایش راهنمای دقیق و هماهنگ با خدای درون تک تک ماست

    کسی که همیشه در تلاش است تا به نزدیک ترین جایگاه در برابر خدایش برسد و این را آنان که قادر باشند خواهند فهمید . دیوانه چو دیوانه ببیند خوشش آید .

    استاد عزیزم نمیتوانم بگویم چقدر این فایل کامل بود چقدر این فایل مهم بود و چقدر نیاز جامعه ی ایران امروز بود . سپاسگذار شما هستم که هستید که ابزاری هستید از سوی خداوند برای آبیاری این وجود تشنه به حقیقت …

    اینکه خواسته بودید تجربیاتمون رو بگیم خواستم بگم استاد در این مدتی که جوی مشابه به جریان هایی که بار ها و بار ها در ایران رخ داده و همیشه هم دقیقا از یک الگوی ثابت تبعیت کرده است من زیپ دهنم رو بسته بودم . از فضای مجازی خارج شدم در باشگاه در منازل مهمانی ها که همه مثل نقل نبات درگیر این ویروس فکری شده بودند من از انها فرار میکردم و سکوت میکردم و در هیچ بحثی اگاهانه حضور پیدا نمیکردم چون میدانستم من مسئول زندگی خودم هستم و دقیقا همه ی حرف های شما قبل از این که در این فایل بزنید در ذهنم جریان پیدا میکرد . استاد کار من خیلی به اینترنت جهانی وابستس تمام همکاران من در حال گله و شکایت بودند که چرا فلان شده ها اینکار را کرده اند و …. انواع اقسام گله ها و شکایت ها به شرایط پیش امده .

    اما من این حرف شما رو به یاد اوردم که تضاد فرصتیست برای رشد تضاد و ناخاسته ها عاملی هستند تا خواسته هایمان را بسازیم استاد خیلی جالب است من به دلیل ظعیف بودن و قطعی اینترنت مجبور شدم برای ادامه ی کارم نرم افزار جدیدی رو در حوزه ی کاریم یاد بگیرم که خیلی به اینترنت قوی و جهانی نیاز نداشت و من عاشقانه اونو یادگرفتم و توی این چند روزی که همه ی همکارام یا متوقف شدند یا گله و شکایت میکنند من ملیون ها تومن پول ساختم و استاد خیلی خوشحالم که این شرایط باعث شد من بزرگتر شم به مهارتام افزوده بشه یه نرم افزار جدید یاد بگیرم که بشه دریچه ای از نعمت و ثروت . میخوام اینو بگم استاد تمرکز متفاوت من توجه متفاوت من کنترل ذهن متفاوت من از بقیه منو به مسیر متفاوتی هدایت کرد و نتیجه ای متفاوت رو گرفتم . بنابر این ما خالق ۱۰۰ درصد شرایط زندگیمون هستیم تو همین شرایطی که همه دارند گله میکنند من دارم با قدرت بیشتری حرکت میکنم یاد حرف مایکل شوماخر افتادم استاد که اشاره ای بسیار قوی داره در توجه و نوع نگاه ما در بحران ها در شرایطی که به ظاهر شاید خوب نباشه . ازش میپرسن دلیل موفقیت تو چیست ؟؟ پاسخ با عظمتی میده و میگه من در پیچ ها بجای این که سرعت کم کنم سرعتمو زیاد میکنم و با سرعت بیشتری حرکت میکنم . کی میتونه در بحران ها نعمت و ثروت بیشتری بسازه کسی که اگاه باشه الان نیازه بیشتر کنترل ذهن کنی الان نیازه بیشتر ورودی های مثبت بدی و افکارتو کنترل کنی من اینو نه به حرف بلکه در عمل نشون دادم و نتایج فوق العاده ای گرفتم استاد عزیزم .

    خیلی میتونم بیشتر صحبت کنم اما بسنده میکنم و حرفام رو به اتمام میرسونم . در آخر از شما از صمیم قلبم نه به خاطر این فایل بلکه بخاطر کل ایمان و ایستادگی و مداومتی که برای شکل دهی این مسیر خرج کردین سپاسگذارم سپاسگذارم که این راه رو ساختین سپاسگذار توکلی هستم که به خدا داشتید سپاسگذارم از خدای خودم که منو در مسیر شما قرار داد .

    عاشق شما هستم و براتون سلامتی و سعادت بیشتر طلب میکنم . 🙏🙏🙏😇😇😇❤️❤️❤️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  4. -
    الهام محمدی گفته:
    مدت عضویت: 1259 روز

    سلام استاد عزیزم. یه سوال داشتم ازتون.

    البته که ما تحت تاثیر آموزشای شما هیچ انتظار و توقعی نداریم از اینکه با عوض شدن دولت وضع مالی، روابط، میزان شاد بودن ما تغییر کنه‌. اما یه سری چیزا مثل مسئله‌ی حجاب کاملا یه آزادی شخصیه و کسی نباید این آزادی حقوق رو از بقیه بگیره. آیا ما همچنان باید در برابر تمام حقوق خودمون ساکت باشیم؟ یا حداقل خواسته‌هامونو بیان کنیم؟ مخصوصا الان که بیشتر مردم بیدار شدن و نسبت حقوق خودشون آگاه. و اینکه شما خودتون گفتن اگر اکثر مردم تفکراتشون تغییر کنه، شرایط تغییر می‌کند.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  5. -
    زینب جدید گفته:
    مدت عضویت: 1506 روز

    درود بر شما استاد عزیز و خانم شایسته نازنین💓

    همیشه حرف های شما و لحن صداتون آرامشبخش و دلنشین هست و با وجود تمام استرس و خستگی که باشه وقتی حرف های شما رو میشنوم و باز هم قوانین خداوند و جهان رو یادآوری میکنم به خودم وجودم سرشار از آرامش میشه و انگار دوباره شارژ شدم و پا میشم.

    بسیار این فایلتون به موقع بارگذاری شده و واقعا عالی بود، من حین گوش دادن به حرفاتون یاد یه چیزی افتادم اینکه این مشکلی که من خودم باهاش مواجه هستم و خیلی وقت ها دنبال مقصر بیرون از خودم میگردم برای من به کودکیم برمیگرده، جایی که اگ اطرافیان میفهمیدن من مقصرم یا با تمسخر مواجه میشدم با با توبیخ پس از همون بچگی بعد از هر اتفاقی ناخواسته اول دنبال یک عامل بیرونی به جز خودمون برای اون مشکل میگشتم. خب این موضوع تا همین روزها هم باهام بود تا اینکه خداوند من رو هدایت کرد به سمت فایل ها و شنیدم و شنیدم و شنیدم و مرتبا دارم روی خودم کار میکنم که این موضوع رو که سی و اندی سال باهاش درگیر بودم رو اصلاح کردم.

    موردی که برای خودم بوده و میخوام بگم مشکلی بود که در محل کارم داشتم و اخیرا همش با غر با اعصاب خوردی با حال بد با مریضی میرفتم سرکار و هیچ لذتی از کارم و روزهام نمیبردم و‌مدام در حال ناله بودم که همکارام اینطوری هستن شرکت اونطوری هست کارم سنگینه و پر از انرژی منفی و حس بد

    تا اینکه به لطف خدا با راهنمایی های آرامشبخش شما به خودم اومدم و گفتم تو خودت مشکل داری روی خودت کار کن روی فکرت کار کن تا همه چی اصلاح شه و همیشه این حرف شما توی گوشم بود که میگفتین حق غر زدن ندارین یا میپذیرین شرایط رو و توی همون شرایط زندگی میکنید یا تغییرش میدین … شروع کردم به شکرگزاری کردن هرشب مینوشتم و هرشب همه اتفاقات مثبت که در طول روز برام اتفاق می افتاد رو به خودم یادآوری میکردم. بعد با تهیه دوره دوازده قدم متوجه شدم تقریبا کاری مشابه تمرین ستاره قطبی رو دارم انجام میدم.

    به دلم گوش دادم و من استعفا دادم و دیگه نخواستم برم سرکار تا آرامش رو به خودم و زندگیم برگردونم و با این الهام الهی که باعث شد من از شرکتی که کار میکردم بیام بیرون و درهای بسیار زیادی به روم باز شه زندگیم پر از نور و آرامش و ثروت شد . موقعیت های کاری فوق العاده بهم پیشنهاد شد و‌همچنان فراوانی نعمت الهی به سوی من جاریه و پیشنهاد میشه و درآمدم پنج برابر درآمد قبلم شد. به غیر از اون پر از امید هستم پر از آرامش هستم پر از لذت بردن از روزهای زندگیم هستم

    من دنبال مقصر بیرون خودم بودم ولی بعد از اینکه به خودم اومدم خداوند بهم نشون داد که اگر فرکانس درستی رو بفرستم قطعا بهترین ها به سمت من جاری خواهد شد

    من هر روز روی خودم کار میکنم هر روز فایل هارو گوش میدم و هر روز همه چی بهتر و بهتر خواهد شد.

    چقد از اینکه من هم توفیق داشتم در این مدار قرار بگیرم سپاسگزار خداوندم

    خدایا شکرت

    خدایا شکرت

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  6. -
    الی گفته:
    مدت عضویت: 1813 روز

    سلام به استاد عزیز دلم من کاملا تک تک حرفاتون را قبول دارم

    فقط یه چیزی را نمیفهمم یعنی حکومت را اگر حتی روی من و زندگی من تاثیری نداره که میدونم نداره و تجربه کردم

    این همه اذیت و ازار که به هم وطنام میکنه چی میشه ؟یعنی رد بشیم از این همه ظلم؟چه واکنشی درست و چه واکنشی غلطه تو این جریان ها

    تکلیف اون همه ظلم و خشونت و اذیت و آزار چیه؟

    تکلیف حکومت ناکارآمد چیه توجه نکردن؟

    خب اگه توجه نکنیم که ظلم هرروز بیشتر و بیشتر میشه

    دو راهی گیر افتادیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  7. -
    مرجان زمانی گفته:
    مدت عضویت: 1448 روز

    خداروشکررررررر برای وجودتوووووون 💚

    شرایطی که هم اکنون رخ داده ،برای من که خییییلی مفید بوده 🫣

    تا الان حدود یک سال در سایت هستم و کلی نتیجه عالی داشتم (قانون سلامتی و عزت نفس با اکانت مامانم خریداری شده )ولی هنوووز موفق به گذاشتن کامنت نشدم 🙈

    دیشب به همسرم گفتم میوه این اتفاق برای من چیه؟

    ظاهر قضیه اینکه منو از کارم(فروش اینترنتی)عقب میندازه ولی من میدونم که این باید باعث رشد بیشتررررر بشه و میشه 😊

    الان باید عکاسی کنم و در آینده کارم جلو بیوفته😉

    برم اطلاعاتم روحوزه فروش بیشتر کنم😉

    واااای خدایااااشکرت میتونم راحت در سایت بگردم و روی باورام بیشتر کارکنم😍

    ✋اعتراف میکنم حالا در این شرایط بیشترررررررر

    از قبل دارم در سایت وقت میگذرونم ،اینقدر که تونستم اووولین کامنت رو بزارم 😍💚💪

    اینجا متعهد میشم محصول بعدی که میخرم با اکانت خودم باشه و حتماااا از نتایجم برای دوستان هم مسیرم بگم 😍💚

    خداروشکررررررر برای وجود استاد عزیز و مریم زیبا بهترررررین هستین 😍💚

    راستیییی استاد جون رابطه شما با مریم جون الگو خونواده ما هست خییییلی رفتار هاتون باهم تاثیر گذار بوده برامون ،الهی خدا به عشقتون بررررررکت بده💚😉😍

    استاد جون اینم بگم و تمااااام 🙈🙋‍♀️

    قانون سلامتیییییییی ترکونده به خداااااا دمتتتتتتتون گرممممممم💚💪🙋‍♀️💚

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  8. -
    فاطمه صفری گفته:
    مدت عضویت: 1945 روز

    بنام خداوند بخشنده ی مهربان

    درود میفرستم به استاد عزیزم، استاد آگاه و بی نظیرم ♥

    این فایل شما باعث شد بیشتر بفهمم که راهم درسته، که تصمیمم درسته، که دارم درست فکر میکنم و درست قدم برمیدارم.

    توی دهه ی 20 سالگی زندگیم که بودم خیلی این مشکل رو داشتم، اگه اتفاقی میوفتاد منم دوست داشتم برم و مثل بقیه باشم، حقم! رو بگیرم، حالا این حقم رو از کی میخواستم بگیرم خدا میدونه. همین چندسال پیش هم توی تجمعات فوتبال برای گرفتن “حق” باشگاهم میرفتم!!! 🤦🏻‍♀️

    چقدر در بی راهه بودم، وقتی به گذشته نگاه میکنم باخودم میگم که خب فاطمه جان ای کسی که دنبال گرفتن حقت از دیگران بودی، خودت چقدر تلاش کرده بودی برای زندگیت؟ چقدر زمان گذاشتی که حرکت کنی، چیزهای جدید یاد بگیری؟ زبان بخونی؟ ای کسی که دنبال گرفتن حقت بودی اگه یکی میومد میگفت خب این حق شماست، ولی به زبان انگلیسی باید مسلط باشی که بتونی ازش استفاده کنی، آیا میتونستی همون موقع با اعتمادبنفس بگی آره بلدم و ازش استفاده میکنم؟

    خیر،

    آیا همرنگ جماعت بودن باعث پیشرفت زندگیت شد؟

    خیر

    آیا تجمعات فوتبالی تو و باشگاهت رو به چیزی که میخواستی رسوند؟

    خیر

    آیا پروفایل مشکی کردنت باعث بوجود آوردن اتفاقات مثبت شد؟

    خیر

    آیا پروفایل مشکی کردن و تو و هزاران نفر دیگه باعث بوجود آوردن اتفاقات دیگری شد؟

    بله- به چشم دیدم که اتفاقات ناگوار پشت سرهم ردیف شدند!

    اتفاقات بسیار زیاد بودند و هستند، از زمان بچگیم تا همین الان کلی مثال از اطرافیان خودم دارم که چقدر در چاه فرورفتن بخاطر باورهاشون، بخاطر مقصر دونستن دیگری، و بودند کسانی که پیشرفت میکردن و سبک زندگیشون با بقیه متفاوت بود.

    رسیدم به سال 98، سالی که درش کتابهای روانشناسی زیادی رو شروع کرده بودم به خوندن، به توصیه ی یکی از اساتید دانشگاهم، و همون ها خیلی کمکم کرد. تا رسیدم به ماجراهای سال 98، همه ناراحت، خشمگین، عصبانی، و چیزی که تقدیم این آدم های خشمگین شد چیزی جز ناراحتی بیشتر، از دست دادن بیشتر، تورم بیشتر و … نبود.

    توی کانالی که مربوط به موفقیت بود نوشته بود(بعد از ماجرای هواپیما): وقتی شما پروفایلتون رو مشکی میکنید، و تعدادتون هم میلیونی هست، فرکانسی که به جهان ارسال میکنید فرکانس بدبختیه، فرکانس اتفاقات بد هست، و چیزی جز اتفاقات بد بیشتر رو جذب نمیکنید.

    این مطلب خیلی روی من تاثیر گذار بود، همون موقع عکس پروفایلم رو تغییر دادم، و گفتم تموم شد. این آخرین باری بود که من توجه کردم به این مسائل، تمرکز گذاشتم روی این مسائل. از این به بعد باید به خودم برسم، به خواسته هام و مسیرم.

    اتفاق بعدی ای که برای من افتاد آشنا شدن با شما بود. من خواستم که تغییر کنم، خواستم مسیری که بقیه میروند رو نرم، خدا هدایتم کرد به سمت شما استاد عزیزم.

    دیگه شروع کردم، شروع کردم به گوش دادن فایل های دانلودی شما، چه دریچه ای بروم باز شد … تا الان که اینجا هستم.

    تا الان که فارغ از اتفاقات دور و برم دارم روی خودم کار میکنم، درس میخونم، برای پیشرفت و موفقیتم تلاش میکنم. فایل های شما رو گوش میدم (هرروز چندین مرتبه) ذهنم رو پاک نگه میدارم تا بتونم توی مسیر خواسته م قدم بردارم.

    حالا هست مامانم که هرروز بهم تیکه میندازه که تو دیگه خیلی بیخیالی، تو دیگه خیلی هیچی برات مهم نیست، مگه میشه که آدم بی تفاوت باشه.

    منم تا جایی که بتونم جوابی نمیدم و اگرم چیزی میگم اینه که بله میشه. من کاری نمیتونم بکنم جز اینکه روی خودم کار کنم.

    خداوند همه ی مارو هدایت کنه. به راه درست، به راهی که درش سود است و سود است و سود.

    دوستتون دارم💙💙

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  9. -
    اسمان ابی گفته:
    مدت عضویت: 2602 روز

    مدتی بود که از فضای سایت و از خداوتد فاصله گرفته بودم و به شدتت ناارام بودم. دو سه روز پیش از خدا خواستم که دوباره منو به اغوش خودش هدایت کنه که وقتی وارد سایت شدم فایل “رابطه ما با انرژی که خدا نامیده ایم” جلوم ظاهر شد و بعد از مدت ها دیدن این فایل من رو دوباره در مسیر انداخت.

    امروز که این فایل رو دیدم به این فکر کردم که چه وقت هایی دیگران رو مانع رسیدن به اهدافم دونستم. پدرم من فرد مذهبی بودن و ما از ۹ سالگی به زور نماز میخوندیم و روزه میگرفتیم و حتی در عالم بچگی من نمیفهمدم چرا دارم این کارهارو انجام میدم. موسیقی در خونه ما ممنوع بود. ما خیلی دوست داشتیم که اهنگ گوش بدیم و جالب بود که با وجود زندگی در همچین خونه ای همیشه هم شرایطش فراهم میشد. مثلا داییم برامون mp۳ خرید و مخفیانه اهنگ گوش میدادیم و خونه خالم که میرفتیم شوی موسیقی میدیدیم و لباسای خوشگل میپوشیدیم و با خواهرم مثله خواننده ها میرقصیدیم و بازی میکردیم. الان که بهش فکر میکنم درسته که همچبن خونه ای داشتیم ولی شاید دلیل اینکه تونستیم کارایی ک دوست داریم رو انجام بدیم این بود تو عالم بچگی هیچ وقت باور نکردیم که پدرمون میتونه مارو مانع انجام این کارا کنه.

    من در همون خونه در سن ۲۲سالگی درامد دراوردن رو شروع کردم و با درامد خودم کلاس های موسیقی رو ثبت نام کردم و بدون اطلاع هیچکس دنبال اهدافم رفتم. دوسال بعدش من تونستم در کشور مورد علاقه ام در یکی از رشته های هنر، رشته ای که همیشه دوست داشتم بورسیه بگیرم. دانشگاه حتی پول بلیط هواپیمای من رو هم پرداخت کرد. من الان در حال تحصیل در اون رشته هستم. در کمال ناباوری همه، من به چیزی که میخواستم رسیدم. فامیل همه فکر میکردند ما دروغ میگیم که هیچ پولی ندادیم. تو دنیای اونا همچین چیزی معنی نداشت. روزی که داشتم از ایران میومدم پدرم باورش نمیشد که من بدون هیچ هزینه ای دارم میرم. میگفت شاید شش ماه دیگه دانشگاه بگن پشیمون شدیم و برت گردونن اونوقت میخوای چیکار کنی :)

    حتی در مورد استخدام و درامد داشتن اونموقه در دانشگاه همه میگفتن بابا کار نیست و نمیشه اما من هنوز فارغ التحصیل نشده بودم کار پیدا کردم. کار در شرکتی که مرتبط به کشوری بود که الان توش هستم و از دوسال قبل از استخدام در سن ۲۰ سالگی کلاس های زبانش رو با جمع کردن پول تو جیبیم ثبت نام کرده بودم و دوره گذرونده بودم.

    تو شرکت همه از وضع بالارفتن دلار غر میزدند. من اونموقه دوره رواشناسی ثروت ۳ رو با مادرم باهم گوش میدادیم. صبح ها در مترو موقع رفتن به سرکار، کار من گوش دادن این فایل ها بود. یادم میاد همیشه در مترو به این فکر میکردم که چرا همه میگن کار نیست و ناراضین. باور نمیکردم همچین دنیایی وجود داشته باشه چون برای من نبود و نمیدیدمش.

    تو شرکت وقتی همکارا از بالا رفتن دلار شکایت میکردن من تو ذهنم مدام میگفتم حقیقت نداره و من اگه درست باشم همه چیز به نفع من میشه. در ضمن در اون شرکت مدام به پوشش من تذکر داده میشد که انگار ناخوداگاه من این محدودیت هارو قبول نمیکرد. شاید به خاطر این بود که این اجبار پوشش همیشه در خونه ما هم بود ولی من کار خودمو کرده بودم و بعد از ورود به دانشگاه تونستم پوشش دلخواه خودم رو داشتته باشم. نمیدونمم پدرم چجوری قبول کرد. انگار چون من اون شرایط رو نپذیرفته بودم خود به خود پدر من هم دیگه ایرادی نگرفت و همه چیز تموم شد.

    بعد از شش ماه کار کردن تو اون شرکت من به سفارت این کشوری که الان درش هستم هدایت و استخدام شدم. کار در سفارت باعث شد درامد من درامد دلاری بشه و تمام محدودیت های حجابی که در شرکت قبل داشتم برداشته شد. من با پوشش دلخواهم سرکار میرفتم و درامد من در عرض چند ماه ده برابر شد. بالا رفتن دلار در واقع به نفع من تموم شده بود!

    تونستم با درامد بالا از زندگیم در ایران هم لذت ببرم و کارهایی که دلم میخواست رو انجام بدم و بعد هم که هدایت شدم به اینجایی که الان هستم.

    به این ایمان اوردم که اگه من روی خودم کار کنم شرایطی که دیگران بد میخواننش برای من تبدیل به منفعت میشه.

    با اینکه گه گاه از مسیر خارج شده ام اما خدارو شکر که تونستم دوباره سریع خدارو پیدا کنم. خداروشکر که امروز دوباره به مسیر برگشتم.

    هبج وقت باور نمیکنم شرایط بیرون روی من تاثیر میگذاره. باور کنید که در دنیای شما فقط شما وجود دارین.

    احساسم گفت که امروز این کامنت رو بنویسم هرچند که خیلی مختصر شد.

    با تشکر از استاد عزیزم

    در پناه حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
  10. -
    طاهره آل یدلو گفته:
    مدت عضویت: 1400 روز

    به نام خدا که رحمتش بی اندازه ومهربانی اش همیشگی است

    سلام بر خانواده ی عزیزم

    چقدر در دنیایی که در این خانواده برای خودم ساخته ام سر شار از آرامش ام و در دنیایی که بیرون از اینجا دارم در حال مرور درسهایی که هر روز یاد گرفته ام واین منو مثل یک ورزشکار ورزیده وقوی نگه میداره.

    سپاسگزارم استاد مهربان

    در بخشی از زندگیم توی روابط مشکل داشتم و همیشه میگفتم تقصیر فرد مقابلم هست و هر روز ویژگی‌های منفی طرف مقابلم رو مرو میکردم و روزی هزار بار احساس عجز میکردم واز اون فرد مقابلم بیشتر ناراحت وخشمگین میشدم وتا مرحله افسردگی پیش رفتم اما خداوند با نشون دادن راه وهدایتم به سمت این سایت خیلی از مسائلی رو حل کرد وتازه متوجه شدم چی به چی هست وهر روز از نظر شخصیتی بزرگتر از روز قبلم شدم ومتوجه شدم که این همه ضعف در من بوده ولی من فرد مقابل رو مقصر می دونستم و با بر طرف کردن اکثر ضعف هام تونستم یک رابطه قابل قبولی رو شکل بدم که البته هنوز جای کار روی خودم داره که با تمرکز بیشتر باورهام رو اصلاح کنم و به نتیجه مطلوب تری برسم .

    سپاسگزارم از استاد خوبمون.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای: