زیبایی ها را ببینیم - صفحه 100
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-22.gif
800
1020
گروه تحقیقاتی عباس منش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباس منش2015-09-12 13:15:272020-08-22 01:48:58زیبایی ها را ببینیمشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
هو الرزاق
سلام.
یکی از چیزهایی که خودم خیلی دوست دارم و بهش اهمیت میدم، اینه که اول کامنتهام اسم و صفات خدا رو بیارم.
و اینکه هر بار با رجوع به قلبم بنویسم و متنوع هم بنویسم.
مرسی سمانه جون برای خلاقیتت.
نمیدونم تایید کامنتهای این صفحه به عهده ی کدوم عزیز از تیم عزیز استاد هست، ولی نهایت سپاس گزاری رو دارم ازش که کامنتهامو میخونه و در بهترین زمان تایید میکنه تا اینجا برای خودم و سایرین آرشیو بشه.
من با عشق برای خودم مینویسم و رد پا به جا میذارم.
امروز به صورت همزمان هم نهار درست کردم هم شام، حافظ جون هم لالا بد.
خدایا شکرت که شرایط رو برام اسان میکنی و به وقتم برکت میدی.
امروز ورودیِ مالی داشتم و 10 درصدش رو گذاشتم تو باکسِ دوستی با پول.
الهی شکرت برای پول.
کارهای قند عسل رو مدیریت کردم، کارهای خونه رو هم مدیریت کردم، قند عسل رو هم خوابوندم، الانم دارم مینویسم.
الهی شکرت.
فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ
الهی شکرت
یا ارحم الرحمین
سلام.
برای اینکه قند عسل پرتقال رو کامل بخوره نه فقط اب پرتقال، تا همه ی خواصش رو دریافت کنه، براش مخلوط کردم و بهش دادم.
اینطوری هم دوست داره.
کیف میکنم که میوه میخوره.
خدایا مرسی که پسر کوچولومون تو خونه حرکت میکنه.
یه یاداوری بسیار مهم از کامنت خانم سلیمی جانِ نازنینم دریافت کردم که برای خودم بولدش میکنم، چون لازمه منم مثل ایشون هر روز اینو به خودم بگم.
شکر می کنم که هر روز قدمی برای بهبودم برمیدارم
بعضی حرفها مثل یه نور میدرخشه و زندگی آدمو روشن میکنه.
مرسی از همه ی دوستانی که کامنت مینویسن.
شاید اون لحظه خودشونم اون لحظه براشون عادی یا طبیعی یا بدیهی باشه چیزی رو که مینویسن، اما برای کسی که میخونه شاید تاثیر بسیار بزرگی ایجاد کنه.
از خودمم ممنونم که کامنت مینویسم.
فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ
الهی شکرت
یا ارحم الراحمین.
سلام.
از زیبایی های امروز بخوام بنویسم، یکی از جذاب ترینشون اینه که امروز دوره ی جدید اومد روی سایت.
دوره ی هم جهت با جریان خداوند
خیره ان شاالله.
خاله جونِ حافظ تماس گرفت که براش اسباب بازی گرفته.
آخ جون.
مبارکت باشه مامانی.
امروز کلی غش غش خندیدیم با قند عسل خان.
بهش میگفتم پسرم
اونم غش غش میخندید فداش بشم من.
تلفنی با مامانم که صحبت کردم چندین خبر خوش شنیدم.
خبر اینکه چند نفر از عزیزانمون در مسیر ازدواج هستن.
خبر خونه خریدن یکی از اقوام.
قند عسل کوچولومو حمام کردم.
عصر با قند عسلم خوابیدم.
کامنت خوندم تو سایت.
کامنت نوشتم.
فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ
الهی شکرت
به نام خداوند بخشنده و مهربان
سلام.
میخوام از یکی از تمرین های عالی این اواخر، نسبت به ثروت بنویسم.
به پول احترام بیشتری میذارم.
پول نقد رو صاف و مرتب میکنم و به ترتیب ارزش میچینم.
اگه پولی تو خونه بیاد که پاره شده باشه، چسب میزنم بهش، پول تا شده رو صاف می کنم.
پول های نقد خونه رو گذاشتم رو طبقه کتابخونه که جلوی چشم مون باشه هر لحظه و دسته بندی و جداشون کردم به لحاظ ارزش شون.
اینطوری همیشه جلوی چشم مون پول هست که بیشتر هم میشن و حجیم تر میشن.
و این یعنی ثروتمند بودن.
تو کیف پول خودمم پول نقد گذاشتم.
یه قلک هم دارم، تو اونم دارم پول میریزم جداگانه و به نوعی پس انداز می کنم.
خیلی از خودم و عملکردم راضی هستم.
من لذت میبرم پول نو میبینم.
علاقه به تراول های نو و صاف و زیبا دارم.
دیشب خودم و قند عسلم شاباش گرفتیم و پولش نو و زیبا بود. (روزی غیر حساب)
گذاشتم تو پاکت گذاشتم تو کشو.
مدت هاست پول تبدیل شده به یه عدد تو حساب بانکی که با استفاده از کارت یا بانکداری اینترنتی، دیگه وجودِ فیزیکی نداره.
و من متوجه شدم از وقتی پول نقدهامون رو میذارم روی کتابخونه و جلوی دید، باور ثروتم قوی تر شده چون دارم با چشمم میبینم و برام منطقی شده که ما همیشه پول داریم.
حسم نسبت به پول، با احترام بیشتری شده.
1000 تومنی هم برام ارزشمند شده، چه برسه به تراول.
تو کتابخونه دسته بندی درست کردم.
دسته ی هزار، دو هزار ، پنج هزار تومنی.
دسته 10 هزار تومنی.
دسته ی تراول 50 و 100 هزار تومنی.
هر وقت نیاز به پول نقد داریم، بر میداریم از کتابخونه و مابقیشو با احترام بر می گردونیم.
اینطوری خرج کردن پول باعث شده بهتر درک کنم چطوری داریم خرجش میکنیم.
یعنی خرج بیهوده نکنیم، چون پول ارزشمند و قابل احترامه.
فکر میکنم اگه پول زبون داشت، میگفت ممنونم از احترامی که بهم میذارین، مخصوصا 1000 و 2000 تومنی که پول خرد هستن و شاید دیده نشن.
اما من بهشون احترام میذارم.
و باعث شده پول به سمتمون بیاد و بیشتر جذبش کنیم.
خیلی حس خوبیه که درک کنی و باور کنی همیشه پول داری، پولت تموم نمیشه، پولت شارژ میشه و افزایش پیدا میکنه.
خیلی حس خوبیه که علاوه بر خرج کردن پول، بتونی پس انداز کردن رو هم تجربه کنی.
نه به معنای اینکه برای مباداست.
به این معنا که میخوام با پول دوست بشم و مبلغی کنار بذارم و بهش دست نزنم.
اینایی که گفتم تمرین مشترک من و همسرمه.
خودم تو کارتم مبلغ دوستی با پول رو هم انجام میدم.
سعی میکنم 10 درصد از هر ورودی مالی مو هم بریزم تو باکسِ دوست با پول.
یه چیز جالب هم دارم.
یه مبلغی خلق کردم، به جز 10 درصد دوستی با پول که برداشتم ازش، بهش دست نزدم…
و این برام جالبه.
چون قبلا به دلایل متعدد سریع خرج میکردم و طاقت نداشتم ببینم مونده تو کارتم. یا اینکه شرایط به گونه ای رقم میخورد که مجبور میشدم برای رفع نیازهای ضروری خرجش کنم، به عبارتی من روش کنترلی نداشتم.
ولی الان خوشحالم نه شرایطش منو مجبور میکنه، نه خودم عدم دوستی دارم با مبلغ خلق پولم، که بخوام سریع خرجش کنم و نباشه دیگه.
الهی شکرت.
فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ
الهی شکرت
به نام خداوندِ رحمان و رحیم.
سلام.
امروز خواهرزاده جانم میاد دنبالمون بریم منزل مادر جان به صرفِ حلیم دورهمی.
خدایا شکرت برای خانواده ی خوب و مهربانم.
خدایا شکرت تو این خانواده به دنیا اومدم و شدم ته تغاری شون.
خدا رو شکر برای تک تک اعضای خانواده ام.
خدا رو شکر برای قند عسل کوچول موچولوی خودم که الان تو خواب ناز هست فداش بشم.
خدا رو شکر برای همسر عزیزم.
خدا رو شکر برای خواب خوب.
خدا رو شکر برای مامان مهربون و نازنینم که هم مامان هست برامون، هم بعد از فوت پدر تمام تلاشش رو تو این 13 سال کرده که ما در امنیت و ارامش و شادی باشیم.
الهی شکر برای خواهرهای باصفا و نازنینم.
الهی شکر برای خواهرزاده های جانِ دلم.
الهی شکر برای داداشم و برادر زاده کوچولوی قشنگم.
الهی شکر برای روی خوش و خنده روییم دیشب تو جشنِ خواهرم.
خدا رو شکر برای پذیراییِ عالیِ مادرم در جشنِ دیشب.
خدا رو شکر برای چهره ی ماه و لباسِ بسیار زیبای خواهرم تو جشنِ بله برونش.
الهی شکر برای خوشحالیِ خواهر قشنگم که از من یک سال و یک ماه و 20 روز بزرگتره و پابه پای هم بزرگ شدیم و شاهد عشقش به همه مون هستم و الان تو شادیِ تشکیل خانواده ی خودش، ما هم خوشحالیم براش فراوان.
فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ
الهی شکرت
به نام الله یکتا
سلام
امروز فرصت نوشتن تو دفترم رو نداشتم.
اینجا مینویسم.
امروز، برای خرید رفتیم میدون تره بار قشنگمون که تازه افتتاح شده.
حافظ جون تو سبد خرید نشست و خرید رو نظاره میکرد.
دو تا مادر و دختر بهش لطف داشتن.
کلی نعمت و روزی خریداری شد و با لذت اومدیم خونه جابه جاشون کردم.
حافظ جونم رو حمام کردم.
بعد لالا کرد و من و همسرم هم رسیدگی کردیم به لباس های مراسم بله برون، اتو کردن و ست کردن و جمع اوری وسایل لازممون.
حافظ بیدار شد و جفتمون خوابمون میومد.
شیفتی مراقب حافظ جون بودیم و هر کدوممون کمی خوابیدیم تا برای جشن شب پرنشاط باشیم.
واقعا خستگیم در رفت الهی شکر.
با نشاط رفتیم خونه مامانم.
تو راه گلفروشی رفتم و از طرف حافظ جون برای خاله جانِ عروسِ قشنگش، گل خریدم.
از خوشحالی خواهرم خوشحالم به شدت.
الهی شکر.
قبل از اومدن مهمونامون، همه وسایل پذیرایی اماده شد و شام خوردیم و لباس جشن رو پوشیدیم و اماده شدیم.
اهنگ گذاشتیم و شادی کردیم و مهمونها اومدن.
بعد از معارفه، مجلس شادی آغاز شد.
بزن و برقص اغاز شد.
الهی شکرت.
همسایه مامانم که خیلی مامانم دوستش داره هم از سفر اومد.
خیلی ذوق کردم، چون میدونم مامانم چقدر دوستش داره.
تو بله برون هم اومد پیشمون.
میز و وسایل و خریدهایی که خواهرم با کمک خواهرزاده هام دیزاین کرده بودن فوق العاده بود.
خیلی کیف کردم از زیبایی شون.
روی همه شون زده بود تو مرا جان و جهانی.
گیفت مراسم، گل و نبات تو کیسه کوچک توری بود، خیلی قشنگ بود، خوشم اومد.
اسم عروس دوماد و تاریخ رو من با دست خط زیبام روی گیفت نوشتم.
سمانه جون هزار ماشاالله تو چقدر هنرمندی دختر.
دست خط زیبا.
عکاس خلاق و خوش ذوق.
خوش زبان.
خنده رو.
فدات شم من آخه دختر:)
بعد از کلی عشق و شادی شب اومدیم خونه مون.
حافظ جون لالا کرد و منم اومدم سایت…
تا الان بیدارم و دوست داشتم که ثبت کنم امروز رو و بعد بخوابم.
امروز عالی بود.
خدایا ممنونتم.
جدا از اینکه دیروز و فردا چی میشه و کدوم سمتی میرم و چه فرکانسی میفرستم و چی دریافت میکنم، میخوام برای الان و این لحظه سپاس گزاری کنم از الله قشنگم.
اهان راستی، کامنتها رو هم از ایمیلم خوندم، و بعد مشغول نوشتن شدم اینجا.
الهی شکرت.
فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ
الهی شکرت
یا لطیف
سلام.
خدایا بسیار ممنونم ازت برای امشب و مراسم بله برون خواهر قشنگم که بسیار خوش گذشت.
آبجی جونم عین ماه شده بود.
کلی تحسینش کردم.
ان شاالله خوشبخت و شاد باشن کنار هم.
خودم خیلی بهم خوش گذشت.
رقصیدم.
شاباش گرفتم. (روزی غیر حساب)
خندیدم.
معاشرت کردم با خانواده ی داماد عزیزمون.
کلی عکس و فیلم گرفتم.
کلی عشق دادم و کلی عشق گرفتم.
صبح که بیدار شدم، دیدم زمین خیسه.
بارون اومده بود.
بامداد صدای بارون رو از فایل استاد شنیدم و صبح خودم دیدم که بارون اومده.
مطمین بودم نشانه است برای امروز و اینکه عالی جلو میره همه چیز و همینم شد.
پیشونیِ خواهر جونم رو دوبار بوسیدم.
یکی وقتی از ارایشگاه اومد، یکی هم وقتی باهاش میرقصیدم.
یه چیزی در مورد خودم بگم.
الان داشتم ویدیوها و عکسها رو میدیدم، دیدم چطور خودمم و با خودم راحتم.
اون لحظات واقعا خوشحال بودم و بهم خوش میگذشت.
دیدم به چشم، که چقدر احساس لیاقت و اعتماد به نفس و عزت نفسم بالا بود و هست.
من قبلا اگه چاق بودم روم نمیشد برقصم و وسط باشم
البته قبلا بحثِ نامحرم محرم هم برام مهم بود.
الان دیدم هم تپلم، ولی وسطم و حسابی لذت بردم از شادی و نشاطِ رقصم با خودم.
هیچ قضاوتی در کار نبود تو ذهنم.
نه برای چاق بودنم، نه لباسم، نه رقصم و نه هیچ چیز دیگه ای …
فقط عشق و نشاط و شادی و لذت بود از مراسم بله برون ابجی جانم.
خدایا شکرت.
خدایا شکرت که به شادی دور هم جمع شدیم.
عزیزانم رو دیدم.
با خانواده جدید اشنا شدیم.
رقصیدیم و شادی کردیم.
داماد جدید عضو خانواده مون شده.
همه چیز عالی بود.
خدایا شکرت.
کلی هم قربون صدقه ی خودم و صورت ماهم و نشاطم و عکس های زیبایی که گرفتم، رفتم.
حافظ عسلی هم خیلی پسر اقایی بود و همراهیمون کرد.
جمعه 26 بهمن هم نیمه ی شعبانه، هم ولن تاین.
هر بهانه برای شادی و جشن و نشاط بسیار زیباست.
الهی شکرت.
الهی شکرت برای جمع خانوادگیِ قشنگمون که بزرگتر شد.
فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ
الهی شکرت
به نام او
سلام.
الان دارم مجدد قسمت 26- آخر، پروژه مهاجرت به مدار بالاتر رو گوش میدم.
صدای بارون زیر زمینه ی صحبت های استاد میاد…
من عاشق بارون و صداش و بوش هستم.
انگار الان خودم زیر بارونم…
الهی شکرت برای این روزی.
الهی شکر همراه بودم کامل برای این پروژه و همه قسمتهاشو همراهی کردم.
فکر میکنم مستقل، کامنتی ننوشتم تو این پروژه.
ولی پاسخ برای دوستانم نوشتم.
من برای کامنت نوشتن سختی ندارم و اتفاقا برام شیرینه و لذت بخش.
اما اصرار نمیکنم که کدوم صفحه و چی بنویسم.
گذاشتم به اختیارِ دلم، تا منو ببره جایی که باید بنویسم.
و خیلی هم خوشحالم از این بابت.
صدای بارون، تو فایل 26، برای من نشونه است…
سپاس گزار الله هستم برای همه ی هدایت ها و همزمانی های زندگیم.
فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ
الهی شکرت
سلام سمانه جان
ولنتاینت مبارک :)))
یک هفتهای شایدم بیشتر ، نجواهای ذهنی برای آینده ای که نیومده حال خوش را ازم گرفته بود دیشب یک عزیزی برام یک کلیپ فرستاد که آقای شهرام قائدی داشت می گفت که یک سکانسی هست از 49 سالگی اش دارد هر روز صبح بازی می کند. خودش توصیه می کند بنویسید و بازیش کنید تو خودتون. در این سکانس زندگیش تموم شده و از اینجا به بعد یک هدیه است ادامه دادنش .
وااای قرار بود تو 49 خداحافظی کنم.!!!
الان هستم!!! چه صبح قشنگی…
…
…
…
…
خیلی بهم کمک کرد امروز را بیخیال تر زندگی کنم .
منم مثل تو دوست دارم دوره جدید استاد شکر گزاری باشد . چون اصل و اساس همه چیز است
الان خودم خنده ام گرفت دوره اعتماد به نفس را که خریدم استاد بحث لیاقت را توش خوب باز نکرده بود می گفتم اگر لیاقتم را بالا ببرم درست میشوم البته که دوره لیاقت خیلی کمک کرد گره های کوری را باز کنم ولی اونی نشدم که مطلوبم هست الان می گویم شکرگزاری حتما بعدش می گویم نه یک چیز دیگر باید تکمیلش کند. :)))
خدا منو به راه راست راه کسانی که نعمتان داده هدایت کند ان شاالله (:
یک متخصص یک روز می گفت وقتی لیوانی کثیف باشد هر آبی چه تمیز چه کثیف توش بریزی فرقی نمیکند و نشون هم نمی دهد. اما وقتی لیوانی تمیز باشد به محض ریختن آب کثیف فوری نشون میده و ادامه داد که بدنی که هر روز غذاهای مضر خورده واکنش نشون نمیدهد چون خودش کثیف شده اما بدن پاک، سریع الارم می هد. فرکانس هم غذای روح است.
پس خوشحال باش که زود الارم بدنت را فهمیدی و خودت را از حاشیه ها دور کردی.
اینم که نوشتن را برای خودت و تمرکز روی احساس خوب خودت می نویسی فرقی ندارد فایل روز باشد یا دوره یا جایی که نظر بقیه را جلب کند قابل تحسین است .
ممنون که عکس جدیداز حافظ گذاشتی . وقتی خواب است فرشته ات را آرام ببوس.
در پناه نگهدارنده آسمان و زمین شاد و ثروتمند و تن درست باشی
یا لطیف ارحم عبدک الضعیف
سلام.
20 دقیقه به 4 بامداد، بیدار شدم برای آب خوردن.
من معمولا به جز برای شیر دادن شبانه به حافظ، وسط شب بیدار نمیشم.
اب که خوردم، اومدم سراغ موبایلم و کامنتهای دوستانم رو از طریق ایمیلم خوندم.
از ناعمه جان احمدی خوندم، از سفرنامه اقای خسروی خوندم، از نجمه جان رضایی خوندم، و از فاطمه جان محرمی و سعیده جان شهریاری…
وقتی مشغول خوندن بودم دلم میگفت وقتی این وقت بیدار شدم و اتفاقا هوشیارم، حتما باید چیزی رو بخونم که ذوق زده ام کنه، یا تکونم بده.
همینم شد.
تو کامنت فاطمه جان خوندم که دوره جدید داره میاد ولی درک نکردم، چون خبری تو سایت ندیدم.
تکمیلی شو تو کامنت سعیده جان خوندم و متوجه شدم بله، دوره جدید تو راهه و بسیار خوشحال شدم.
مثل سعیده جان جدا از اینکه هزینه خرید دوره فراهمه یا نه، مبلغش چقدره و … منم امیدوارم تو مدار دریافتش باشم، همین.
چون وقتی تو مدارش باشی، بقیه چیزها اصلا مهم نیست.
خود به خود همه چیز جور میشه.
قلبا دوست دارم دوره جدید، سپاس گزاری، باشه.
که اصولی تر جلو بیام باهاش و تمرینش کنم.
اما هر چی که باشه خیر و شادی و برکته.
میدونم و مطمینم.
الهی شکر برای این روزیِ ناب.
خدایا شکرت تو مدارش بودم و از طریق کامنت دوستان نازنینم، زودتر متوجه این خبر خوب شدم.
خدایا امروزم رو زیبا کن برام.
مراسم بله برون ابجی جانم، به زیبایی و سلامتی و شادی جلو بره.
ابجی جانم با همسرش خوشحال باشن تو زندگی شون.
یکی از عزیزانم گفته امشب نمیاد، اشکال نداره شاد باشه هر جا هست.
یکی از عزیزانم امشب میاد، بسیار خوشحال شدم از این خبر خوب، خیلی برام مهمه و دلم براش تنگ شده بود حسابی.
این دومین شبی هست تو این چند وقت اخیر که شب بیدارم و تو سایت کامنت مینویسم.
دقیقا یاد قبل از بچه دار شدنم افتادم که شبانه تو سایت بودم و میخوندم و مینوشتم.
برای من زیباست این اتفاق.
به فال نیک میگیرم و مطمینم امروز زیبایی های فراوانی رو شکار میکنم.
دیشب با دو تا از خواهرام تلفنی گپ زدیم و خندیدیم حسابی.
خدایا شکرت برای این روزی.
قاطیِ همه ی این زیبایی ها، میخوام از یه زیباییِ دیگه بگم.
آشکار شدن یه باگ درون خودم برای این اواخر.
که من توجه نشون میدم به حاشیه.
واردش میشم.
تغذیه اش میکنم.
و لاجرم از همون جنس رو دعوت کردم به زندگیم.
یهو یاد کامنتهای فاطمه جان محرمی افتادم:
حرف نزدن و دخالت نکردن تو حاشیه ها و نازیبایی ها، پاسخ ندادن بهشون، عدم دخالت و ورود نکردن در اموری که من توشون سهمی ندارم و …
سکوت…
سکوت
گاهی حرف نزدن و ورود نکردن تو مسایلی که ارتباطی باهام نداره نیاز به جهاد اکبر داره از درونم.
سمانه جانم
دیشب به چشمت دیدی که سردرد شدی.
خودت فهمیدی چرا.
و جالبتر که تو سردرد نداری عموما.
یعنی چی بشه صد سال یه بار اصطلاحا، سرم درد بگیره، برای همین وقتی سرم درد گرفت فهمیدم نشونه است برای افکار و صحبت های خودم و فرکانس هایی که فرستادم به جهان.
اشکال نداره، الان که فهمیدی تلاش کن اگاهانه بیشتر سکوت کنی و جواب صحبتهایی که بهت مربوط نیست رو ندی، دفاع هم نکنی، توجیه هم نکنی.
الهی شکر که متوجه شدم.
از خدا ممنونم که من رابطه ای با سردرد ندارم و اگه میاد، میخواد بهم بفهمونه داری از مسیر صحیح خارج میشی، خودتو رگلاژ کن دوباره سمانه.
الهی شکرت.
فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ
الهی شکرت
به نام خداوند جان و خرد
سلام.
امروز زیبایی های زیادی دریافت کردم.
* با خواهرم تلفنی صحبت کردم و با مامانم دعوتشون کردم نهار خونه مون.
* زنگ زدم موبایل مامانم ببینم کجان، کی میان، دیدم مامانم گفت در و باز کن، کلی ذوق کردم و سورپرایز شدم.
* همسرم زودتر از همیشه نهار اومد، سورپرایز شدم.
* دقیقا وقتی داشتم وسایل نهار رو اماده میکردم تا بخوریم، همسرم رسید خونه.
* خیلی لذت بردم که مامان و آبجیم اومدن خونه مون.
* فردا شب به سلامتی ان شاالله بله برون آبجی جانمه، ذوق داریم همگی.
ان شاالله شاد و خوشبخت بشن.
* خواهرم، ابروهامو مرتب کرد و دیگه نیازی نیست برم آرایشگاه.
فوق العاده شده، خیلی خوشم اومد.
* اینکه تو خونه باشم و پیشِ بچه ام، و ابروهام تمیز شه، واقعا روزیِ بزرگی هست برام و بی نهایت ممنونم از خدا.
* قند عسل رو خاله جانش خوابوند.
* دور هم چای نوش جان کردیم.
* عصر دوباره قند عسل خوابید، منم جوکر دیدم با موبایلم، بعدش خوابیدم.
* مثل ماه می مونه، وقتی تو خواب صورت ماه حافظ رو میبینم واقعا سپاس گزارم از خدا و این هدیه ی قشنگش بهمون.
الان تازه بیدار شده و بازز میکنه و اواز میخونه برای خودش فداش بشم.
* منم دارم کامنت مینویسم.
* الحمدالله شامِ اماده هم داریم.
* خدایا ازت ممنونم برای این روز شگفت انگیز و زیبایی های بی شمارش.
* کامنت خانم سلیمی عزیز رو خوندم و کیف کردم.
* دوست عزیزم، نسیم جان، بهم پیامک زد، خوشحال شدم.
* 100 صفحه ای شدن کامنتهای این فایل رو هم تبریک میگم به خودم و سایت :)
فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ
الهی شکرت