زیبایی ها را ببینیم - صفحه 16
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-22.gif
800
1020
گروه تحقیقاتی عباس منش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباس منش2015-09-12 13:15:272020-08-22 01:48:58زیبایی ها را ببینیمشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام خدا، سلام.
قشنگی های امروز دوشنبه 21 خرداد 1403.
یاداوریِ زیبایی های زندگیم الان که حالم خوبه به خودم:
1- محیا اومده، خواهرزاده ی عزیزم، به حافظ و من عشق میده هر بار که میبینیمش، هم وقتی حافظ تو دلم بود هم الان.
2- مامانم پیشمه و به حرف هام گوش میده، درکم میکنه.
الهی شکر که مامان دارم، الهی شکر برای مامانِ خوبم.
3- نهار آبگوشت دارم (بدون حبوبات)، الهی شکر برای گوشتِ خوشمزه و لذیذمون.
4- دیشب همسرم 3 تا بربری تازه خرید، دمش گرم.
5- دیشب کتلت پخت مامانم، نوش جان کردیم، الهی شکر.
6- الحمدالله و ماشاالله خواب خوب دیشبِ حافظ و ما.
مامانم پیشش بود، منم میرفتم شیر میدادم بهش.
خدایا شکرت.
یادمه اوایل چقدر سخت بود.
شب ها بارها و بارها برای شیر دادن بیدار میشدم و عملا خوابی وجود نداشت برامون.
از چهل روزگی به بعد خواب شب هاش بیشتر شده، الحمدالله الحمدالله الحمدالله.
فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ
7- از بابتِ حافظ خیالم راحته چون تحتِ حفاظتِ شدیدِ الله هست.
8- چهره ی معصومِ حافظ وقتی خوابه.
9- بستنیِ خوشمزه و باحالی که همسرم دیشب خرید.
10- باد خوبی که امروز اومد.
دیدنِ تکون خوردنِ برگ ها واسم شیرین بود.
11- کامنت سعیده جان شهریاری که دیشب خوندم:
من سعی کنم حال خودمو خوب نگه دارم، اینکه خدا چطوری میخواد بهم کمک کنه به من ربطی نداره.
12- این روزها دارم خیلی چیزها رو متوجه میشم.
آدمی که با خودش در صلحه توجهش به اطرافش خیلی بیشتره. حتی اگه خودشم چالش داشته باشه که احتمالا کمتر میشه، توجهش به آدم های اطرافش بیشتره، شده با کلامش بهشون آرامش میده، با رفتارش، با کمک بهش و …
13- این روزها گاهی فرکانسم به شدت پایینه، مسمومه، مقایسه میکنم، از ادم ها ناراحت میشم، خسته میشم شدید از لحاظِ روحی ولی این تضادها یه زیبایی دارن اونم اینکه متوجه شدم ساده رد نشم از کنار آدم ها…
اگه با خودم در صلحم، محبت کنم به دیگری با هر روشی که بلدم، میخواد ارسالِ یه پیامکِ قلب باشه، میخواد انجام دادنِ یه کاری باشه برای اون فرد…
الهی شکرت.
به نام الله، سلام.
گاهی فکر کردن یا نوشتن یا صحبت کردن از قشنگی های زندگی خیلی سخت میشه…
من تو این شرایطم.
اما میخوام توجهمو بدم به قشنگی های امروزم…
20 خرداد ماه- یکشنبه- 1403.
1- دکترِ خوبی که حافظ جان رو ویزیت کرد امروز.
2- همراهیِ مامان و مادرشوهرم باهام امروز برای دکتر.
3- راننده ی تپسیِ خوب.
4- گنجشکی که پشت پنجره آشپزخونه اومد صبح.
5- نهار خوشمزه ای که مامانم پخت، نوش جان کردیم، سبزی پلو ماهی، با زیتون پرورده، با روغن خوشمزه ی گوسفندی که ریختم تو سبزی پلوم.
6- نعمتِ مادرم و بغلش و قلب مهربونش که بهم کمک میکنه و ارامش میده.
7- خوابِ یک ساعته ی ظهر که بهم آرامش داد.
8- از احساساتم با مامانم صحبت کردم.
احساساتِ نازیبا داشتم و دارم گاهی.
احساساتی دارم که تو پذیرششون مشکل دارم.
اینکه مامانِ بسیار مهربونی دارم که هوامو داره، حمایتم میکنه، درکم میکنه.
9- بستنی خوشمزه ای که خوردم.
10- 3 نفری رفتیم مغازه میوه خریدیم.
11- کنار بازار روز یه هنرمند ساز میزد، خیلی لذت بردم، حافظ تو بغلم بود، حسِ کنسرت زنده داشتم.
12- موز، شربت آلبالو و گل خوشمزه نوش جان کردم.
13- مامانم دیشب و امشب مونده خونه مون برای کمک بهمون.
14- جوراب های قشنگِ حافظ.
15- آقای دکتر صبح گفت اسم حافظ خیلی قشنگه دلیلی داره اسمش، گفتم بله برای اینکه خدا همیشه حافظش باشه.
16- ایده جهت بهبود حالم:
لیستی بنویسم از کارهایی که انجامشون حالم رو خوب میکنه.
17- مامانم بهم یاداوری کرد بنویسم تو دفترم، روزی یک صفحه هم بنویسم خوبه برام. درخواست هامو به خدا بنویسم، همونطوری که تا حالا اجابت شدن خواسته های جدیدم هم اجابت خواهند شد.
18- در مورد خودم کشف کردم تو پذیرش شرایط جدیدم مشکل دارم، برای همین حالم نوسان داره.
و اینکه امروز بالاخره پیش خودم پذیرفتم گاهی حالم بده، احساساتم رو دیدم…
دلیلش زایمانه، تعییرات هورمونیه، تغییرات زندگی یا هر چی هست باعت نوسان شده درونم.
تا الان چیزی نگفتم یا ننوشتم چون از قضاوت دیگران میترسیدم، اما دیگه برام مهم نیست…
نمیخوام سمانه جانم رو به زور قهرمان جلوه بدم...
فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ
خدایا ازت ممنونم، تو بهتر میدونی که من ناسپاس نیستم ولی گاهی حالم خوب نیست.
به نام خدا، سلام.
زیبایی های امروزم، شنبه، 19 خرداد 1403.
1- بعد از 9 روز عالی که خونه مادرشوهرم بودیم با حافظ جان، جمعه عصر برگشتیم خونه خودمون.
2- مامانم به سلامتی از مسافرت برگشت.
3- حافظ جان الان تو بغلم در آرامش خوابیده.
4- حسِ زیبای بازگشت به منزل، مثلِ حسِ زیبایی که داشتم وقتی میرفتیم خونه مادرشوهرم.
5- خواهرم جمعه تماس گرفت احوالپرسی کرد با من و همسرم.
6- این کاغذ از دیوار افتاد:
خدایا من نمیدونم، تو میدونی.
خدا هر لحظه هدایتم می کنه یاد خودش بیوفتم و از غرور دور شم.
7- بستنی و اناناسِ خوشمزه ی دیروز.
8- لباس های جدید و قشنگِ قند عسلم که باباییش براش خریده.
9- کیسه برنجِ جدیدمون. (روزی)
10- اینکه الان تو سایتم و این صفحه و دارم کامنت مینویسم این ساعت.
11- همه وسایلمون رو جابجا کردم.
12- یه ایده باحال در مورد گل های توی خونه مون رو اجرا کردم، خیلی باحال شد.
13- تجربه های عالی، لحظات خوشی که سپری کردم خونه مادرشوهرم، شوخی ها و خنده ها با خواهرشوهرم، لحظات سختی که سپری کردیم با نی نی و نمیدونستیم چیکار کنیم آروم شه و هر بار با یه روش آروم شد و ما خوشحال شدیم دورهمی و …
کلا اولین تجربه بیرون از خونه ی خودم بود.
14- ناخن حافظ جان رو گرفتم، من نگرفتم، به خدا گفتم بگیره براش.
خدایا ازت ممنونم.
به نام الله جانم، سلام.
داشته های امروز و الانم، چهارشنبه، 16 خرداد 1403.
1- وُیس با عروسِ نازنینِ داییم که به سلامتی ماهِ آخرِ بارداریه.
یاداوریِ قوانین به خودم در رابطه با کنترل ذهن.
2- استراحتِ عالیِ دیشبِ خودم و قند عسلم.
خدایا بی نهایت شکرت، بی نهایت شکرت.
خوابِ خوب و باکیفیت نعمته، الان قدرشو میدونم، این یه چیزِ عادی نیست، خوابِ خوبِ شب یا روز یه نعمتِ خیلی خیلی خیلی بزرگه.
خدایا ازت ممنونم برای دیشب، امروز عصر و تمامِ لحظاتی که خوب خوابیدم تو کلِ عمرم، از لحظه ی تولدم تا الان.
3- آناناس و بستنی های خوشمزه ای که خوردم امروز.
4- نهار خوشمزه ی امروز، غذای محلیِ کاشان، قیمه ریزه، با همراهی سبزی خوردن و سنگک.
الهی شکرت.
5- پیاده روی عصر امروز
از خدا خنکی و سایه خواستم، اجابتم کرد.
الهی شکر.
فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ
الهی شکر
به نام اللهِ یکتا، سلام.
قشنگی ها و حس های خوبِ امروز، سه شنبه، 15 خرداد 1403.
1- حسِ بغل کردنِ پسرم.
2- لالاییِ غزل شاکری که پسرم باهاش لالا میکنه.
3- دیروز مادر و خواهرهای مهربونِ جاریِ عزیزم اومدن دیدن قند عسلِ من.
یه سبد گلِ زیبا براش هدیه اوردن و کارت هدیه.
سپاس گزارم برای هدیه هایی که پسر قشنگم دریافت میکنه.
4- دیدنِ دخترخاله ی نازنینِ همسرم، مریم جانِ عزیزم.
هر چی صحبت میکردیم بیشتر متوجه شدم مدارش در جهت مدارم هست و چقدر در مسیر رشد و بهبود شخصیتی هست.
کلی تحسینش کردم.
5- همسرم دیروز سورپرایزی اومد خونه مامانش.
من از دیدنش خیلی خوشحال شدم.
دل من و نی نی براش تنگ شده بود.
6- دیدنِ جاریِ نازنینم و بچه هاش.
بچه هاشو خیلی دوست دارم، مانی و سِودا جانم.
عاشقِ فرکانسِ خالصِ بچه هام.
بچه ها حس های قشنگم بهشون رو دیروز منتقل کردن به خودم.
7- حالم خوبه الحمدالله، الهی شکرت.
8- سلامتیِ خودم و عزیزانم.
9- تو اوجِ خواب آلودگی از خدا کمک خواستم، اجابتم کرد.
10- خانواده ی بسیار خوبم.
11- دیدنِ رویِ ماهِ پسرم، لمسِ صورتِ قشنگش.
الهی شکرت.
فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ
12- حافظ جان دو تا اسباب بازی از آقاجونش (پدرشوهر عزیزم) هدیه گرفت.
13- این روزها متوجه فاصله ی فرکانسیِ خودم با بقیه شدم و خوشحالم.
وقتی بقیه از مسائل سیاسی یا اقتصادی و … صحبت میکنن میبینم که شخصاً هیچ علاقه ای به شنیدن یا پیگیریِ مباحث ندارم.
میبینم بقیه با چه شوقی صحبت میکنن و من چقدر سردم نسبت به این حیطه ها.
خیلی خدا رو شکر میکنم، از لطف خداست که ذهنمو طوری تربیت کردم با آموزه های استاد که بره به سمت نکات مثبت و زیبایی ها.
الان که بحثِ ریاست جمهوری و … داغه من حواسم به قشنگی های زندگیمه، به اینکه چطوری با چالش هام روبه رو شم و بزرگتر شم.
الهی شکر.
14- خوندنِ کامنت های زیبای آقای پدرام فصیح زاده تو این صفحه.
ایشون به زیبایی از نعمت هاشون و سپاس گزاری هاشون مینویسن.
انرژیِ خالص و پاک از کامنتهاشون مشخصه.
برای من خوندنِ کامنتهای سپاس گزاری و توجه به نکات مثبت خیلی الهام بخشه.
همینطور کامنتهای نفیسه جانم، آقای جزایری و رویا جانِ مهاجر سلطانی.
15- مدتهاست نتونستم از ایمیلم کامنت دوستانمو بخونم.
ولی با بهبودگرایی هر کامنتی بیاد سر راهمو میخونم و خوشحالم از این بابت.
16- بودن در کنارِ خانواده.
غذا خوردن در کنار همدیگه.
گفتگو، همنشینی و معاشرت در کنار اعضای خانواده.
همه ی اینا برای من بی نهایت ارزشمنده.
الهی شکر.
17- پیامکِ احوالپرسیِ خواهرم برای من.
18- پیامکِ احوالپرسیِ من برای عمه ی همسرم، متوجه شدم شوهر عمه ی همسرم کسالت داشتن.
19- پیام همکارِ سابقِ نازنینم، خانم وثوق جانم بهم و احوالپرسی شون از پسرم.
سورپرایز شدم.
20- سمانه جانِ صوفیِ نازنینم رو تحسین میکنم اینجا مینویسه. الهی شکر.
21- روزیِ هر روز و لحظه رو خدا همون لحظه میفرسته.
روزی فقط پول نیست، غذا، خواب، آرامش، امنیت، حس خوب، شادی و … همه روزی محیوب میشن.
دیروز پر روزی بودم، الهی شکر.
امروز هم روزی های قشنگم شروع شدن.
نمونه اش کامنت نوشتن توی این صفحه این ساعت.
22- عمه ی حافظ جان یه اهنگ زیبا برای یلدا خوند، صداشو ضبط کردم و بارها گوش دادم.
خیلی قشنگ خوند، شعرش هم زیباست.
23- تعداد کامنتهای این صفحه شده 66- سال تولد من.
قشنگه.
خدایا شکرت که ازت خواستم فرشته هاتو بفرستی برام و فرستادی.
به نامِ خداوندی که استادِ چیدمان های جذابه برای آدم، به شرطِ صبر و توکل و کنترل ذهن.
سلام.
ادامه ی قشنگی های امروزم، 13 خرداد یکشنبه جانِ 1403.
1- مامانم رفته روستا، عکس فرستاده برام.
قربونش برم، حالش خوبه، بهش خوش میگذره.
تنش سلامت و دلش خوش.
2- با حافظ فایل زیبایی ها را ببینیم رو گوش دادیم.
3- هوای مطبوع و باد طورِ امروز.
4- حافظ با اهنگ لالایی خانم غزل شاکری عزیز خوابش گرفت.
روحِ مامانش شاد، خودش سلامت و دلشاد.
5- رفتم پیاده روی عصر.
کوچه های دنج، پر از درخت، گل صورتی دیدم، یه گنجشک کوچولو دیدم، پیشی دیدم، ماشینِ نشانه مو دیدم.
6- عصر کوتاه خوابیدم.
این خواب های بینِ روز برای من حکمِ الماس رو دارن، خستگیمو کاهش میدن، کم خوابی مو کاهش میدن.
اصلا مهم نیست چقدره، اینکه هست واسه من نعمته.
دیروز عصر دو ساعت با حافظ خوابیدیم.
عمه و مامان بزرگ مهربونش حواسشون به حافظ بود.
عالی بود، با کیفیت و عمیق.
7- قطره AD حافظ که تازه خریده بودیم از دستم افتاد ریخت روی سنگ، تمیزش کردم، کمی مونده، خودمو سرزنش نکردم، بچه بغلم بود، بدنه قطره هم لیز بود، اشکالی نداره، پیش میاد.
به عمه حافظ پیام دادم یکی دیگه بگیره.
8- همسرم امروز ان شاالله کولرمون رو سرویس میکنه.
9- یه نکته مهم که دایم گوشزد میکنم به خودم:
ظاهر زندگی دیگران رو با باطن زندگی خودت مقایسه نکن.
فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ
الهی شکرت
به نام اللهِ مهربان
سلام.
احساس خوب= اتفاقات خوب
1- وقتی لُپم رو میچسبونم به لُپِ قند عسلم.
2- پیام های نفیسه جان و رویا جان که خوندم.
3- نامه ای که صمیمانه به خودم نوشتم امروز اینجا، دقیقا به گونه ای که یه دوست برای دوست صمیمیش مینویسه با خودم صحبت کردم.
4- بستنی خوشمزه ای که میخواستم رو مادرشوهر مهربانم پیدا کرد، خرید، نوشِ جان کردم امروز.
5- حمام کردن حافظ توسطِ مادر شوهرم.
6- نهار، خورشتِ کرفسِ نازنین.
7- اینکه دوستان دیگه هم دارن روزانه نویسی میکنن اینجا از زیبایی ها و حس های خوبشون.
8- باباییِ نی نی واسش پوشکِ جدید خریده.
9- امروز خیلی عالی حافظ جان قطره های سریِ اولش رو نوش جان کرد.
10- با مادرشوهرم نهار خوردیم، من غذا خوردن دورهمی رو خیلی دوست دارم.
11- کبوتری که همین الان دیدم، پشت پنجره ی طبقه ی پنجم.
برای من نشونه است.
12- حافظ روی پام لالا کرده.
13- نعمتِ آب.
نوشیدنِ آب، حمام، دستشویی، لباس شستن، ظرف شستن و …
الهی شکر.
14- عمه جونِ حافظ فردا تعطیله و پیشمونه.
15- آرامشی که خونه مادرشوهرم دارم از وقتی اومدم اینجا این چند روز. خدا رو بی نهایت سپاس گزارم.
16- دیشب شام از بیرون خرید پدرشوهر عزیزم، کباب کوبیده ی خوشمزه که من عاشقشم.
17- آفرین سمانه جون که غذاهای حبوبات دار و نفاخ رو نمیخوری، فست فود نمیخوری.
18- مرسی سمانه جون که به قند عسل با عشق شیر میدی.
19- خدایا مرسی که شیر در اختیار حافظ جانم قرار میدی و سیرش میکنی، ممنونم که روزی رسان فقط خودتی.
20- آناناس نوشِ جان کردم.
21- خوابِ ظهر با قندِ عسلم.
22- شادیِ مردم از قهرمانیِ پرسپولیس دیشب.
23- با مادرم تلفنی صحبت کردم، روستای زمان کودکیشه، بسیار باصفاست، مهمانِ منزلِ اقوامشه و از طبیعت و آب و هوا بسیار لذت میبره، الهی شکرت، خوشحالم براش.
روستا همیشه برای من نشاط بخشه به خاطر اب و هواش، سادگیش، آسمون تمیزش، خوراکی های سالم و ساده اش.
فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ
خدایا مرسی که کمکم میکنی توجهم بره روی زیبایی ها مدت زمانِ بیشتری.
به نام اللهِ یگانه
سلام.
سلام به سمانه جانِ صوفیِ عزیزم.
خدا قوت بهت میگم بانو.
خسته نباشی با بچه داری.
تحسینت میکنم برای تلاش هات در راهِ تازه ی مادری.
عزیز دلم، ممنونم ازت برای اینکه هر چی بلدی یا بلد نیستی در راه مراقبت و همراهی با حافظ جانِ جانان انجام میدی.
سمانه جانم، میدونم گاهی نمیدونی و میترسی.
گاهی بلد نیستی و نگران میشی.
گاهی اشتباه میکنی و ناراحت میشی.
اینا همش طبیعیه، بهت اطمینان میدم روز به روز بهتر و آگاه تر میشی سمانه جانم.
فقط به دلت ترس و نگرانی راه نده چون حافظ جانت، حافظِ شگفت انگیزی داره که نه میخوابه نه یادش میره، حافظی داره که همیشه حواسش به حافظِ تو هست.
آفرین که قرص های مکملت رو هر روز میخوری.
آفرین که به حافظ شیر میدی.
آفرین که حافظ رو بغل میکنی و بهش عشق میدی.
آفرین که پوشکشو عوض میکنی و می شوریش.
آفرین که می خوابونیش.
آفرین که واسه خودت وقت میذاری میری دستشویی مسواک و نخ دندون میکشی.
آفرین که واسه خودت وقت میذاری میری حمام و پرطراوت میشی.
آفرین که واسه خودت وقت میذاری میری پیاده روی.
آفرین که سپاس گزاری میکنی از خدا و دست های خدا.
آفرین که به نکات مثبت و زیبایی ها توجه میکنی و تحسینشون میکنی.
آفرین که به حافظ قطره هاشو میدی با نظم.
آفرین که لیست کارهای مهم خودت و حافظ رو تو دفترچه روزانه مینویسی و تیک میزنی.
آفرین که میای سایت، کامنت میخونی و مینویسی، مشغله هات باعث نمیشن بگی ولش کن کامنت نمینویسم دیگه.
آفرین که فرصت پیدا میکنی می خوابی و به جسمت استراحت میدی تا پر طراوت تر بشه.
آفرین بهت سمانه جانم، مامان اولیِ قشنگم، مامان اولیِ مهربون و دلسوز.
آفرین که قدردانِ محبتِ عزیزانت نسبت به خودت و حافظ و همسر جانت هستی.
آفرین که قاطیِ کارهای روزانه، از عکس و فیلم گرفتن از حافظ جان غافل نمیشی.
آفرین که هر روز از خدا هدایت میخوای و خودت و زندگی و عزیزانت رو میسپری به دست های بزرگِ خداوند.
آفرین که میخندی و شادی میکنی.
آفرین که خوش اخلاقی و سلام میدی.
آفرین که حضور خدا رو حس میکنی و ازش کمک میخوای.
سمانه جانم، میدونم الان میتونی بخوابی و لالا هم داری و بهترین زمان هست که بخوابی چون حافظ هم خوابه، اما تو انتخاب کردی بنویسی…
تو دفتر نوشتن قبلا برات خیلی مهم بود و وقتی کمتر شد به خاطر مشغله های جدیدِ مادرانه ات، کمی مکدر شدی، اما کم کم یاد گرفتی سازگار شی با شرایط و هر وقت تونستی بنویسی و شاد بمونی، تو سایت بنویسی چه کم چه زیاد و شادی تو شرطی نکنی با کمال گرایی.
آفرین که بهبودگرایی رو داری زندگی میکنی.
از همه ی تلاشهات ممنونم.
برای رشد و پیشرفت هات خیلی بهت افتخار میکنم.
تو یه جنگجویی.
تو یه مبارزی.
تو داری تلاش میکنی با چالش هات بزرگتر شی.
افتخار میکنم بهت که خودت داری واسه خودت نامه ی تحسین مینویسی.
هدیه جانِ جانانم، خواهر شوهر نازنینم، بهم میگه مامان اولیِ خوشگل، کلی بهم توجه میکنه، یادم میندازه خودم رو به خودم…
همون باعث شده الان بنویسم برای خودم…
مرسی که چشم هات توشون خواب رفته ولی داری سمانه رو تحسین میکنی همچنان.
آفرین که وقتی اشکت در میاد و خسته شدی، گریه میکنی.
افرین که بروزِ احساسات داری.
آفرین که وقتی کسی به سختی های مسیر اشاره نمیکنه و تو نمیدونی چیا طبیعی هستن در مسیر، خودت حواست هست تو چه شرایط جدیدی هستی.
مرسی که تو همه ی مشغله های خودت، حواست به همسر نازنین پسر داییت هست که ماه آخر بارداریشه به سلامتی ان شاالله.
خودش و تو دلیِ قشنگش در پناه خدا باشن.
مرسی ازت وقتی حافظ گریه میکنه تلاشتو میکنی برای آرامشش با هر روشی که بلدی یا کمک میگیری.
ممنونم ازت که کم کم در لحظه زندگی کردن رو داری یاد میگیری.
خدا قوت دختر، خدا قوت سمانه جانِ نازنینم.
در پناه خدا باشی همیشه عزیز جانم.
الهی شکر
سلام فاطمه جان.
روز و روزگار بر تو خوش و پر طراوت باشه.
ممنونم از محبت و توجهت به خودم و قند عسل عزیزم.
هر تحسینی که میشنوم یا میخونم نسبت به خودم، جدیدا باعث یاداوری میشه برام که خودت هم باید به خودت عشق بدی، تحسین کنی خودتو، مهربون باشی با خودت و …
همون اگاهی های دوره ی شریفِ احساس لیاقت.
ممنونم که برام کامنت گذاشتی، خوشحال شدم.
در پناه خدا باشی همیشه، همه مون باشیم.
خدایا شکرت برای هر روزی که پس از روز گذشته میاد و زندگی جریان داره رو به جلو.
سلام به رویا جانم.
چقدر نیاز داشتم به این پیام های خدا بهم…
تو کامنت شما و اقای فصیح زاده الان چیزهایی خوندم که بهم یاداوری کنه مسیر چیه، چی میخواستم، چی به دست آوردم، راه به دست اوردن خواسته های دیگه ام از کدوم مسیره و …
الهی شکر، الهی شکر.
کامنت شما و اقای فصیح زاده از زیبایی های امروزم محسوب میشن.
مرسی برای یاداوری های ناب و قشنگت رویا جان:
IN GOD WE TRUST
خدایا تنها تو را می پرستم و تنها از تو یاری می جوییم.
صَدَّقَ بِالْحُسْنَىٰ ، فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیُسْرَىٰ
لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّکُمْ
خدایا شکرت بی نهایت.