زیبایی ها را ببینیم - صفحه 49 (به ترتیب امتیاز)

1401 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    سمانه جان صوفی گفته:
    مدت عضویت: 2035 روز

    به نام اللهِ یگانه.

    سلام.

    یه بهبود تو قسمت (پروفایل عمومی من)، دیدم.

    عنوانِ رد پای من در دوره ها

    رد پای من در فایلهای هدیه

    برای من جالب و تحسین برانگیزه که این سایت به جزییات کوچولو برای بهبود هم بسیار اهمیت میده.

    ممنونم از همگی.

    الهی شکرت برای روزی های فراوانی که بهمون میدی هر لحظه.

    الهی شکرت برای اینکه پسرم اب میوه نوش جان میکنه.

    الهی شکرت پسرم زرده تخم مرغ و سوپ عالی نوش جان میکنه.

    الهی شکرت امروز یه خبر فوق العاده شنیدم.

    بسیار خوشحال شدم.

    فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ

    الهی شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  2. -
    سمانه جان صوفی گفته:
    مدت عضویت: 2035 روز

    یا الله

    یا ارحم الراحمین

    سلام.

    از مُحَسَنات سلام اینکه بگم نام خداونده، یکی از بزرگترین حس های خوب برای منه.

    پس همیشه کامنت هامو با نام و یاد خدا شروع میکنم.

    سلام دادن یکی از زیباترین روش های برقراری ارتباط با جهانه، نه تنها انسان ها.

    میشه به طبیعت، به حیوانات، به ماه، خورشید و … هم سلام داد و ارتباط برقرار کرد.

    گاهی عین بچه ها ذوق میکنم از سلام دادن، با لبخند سلام میدم.

    صبح ها عادت دارم با خنده به حافظ سلام میدم.

    از همون کوچولوییش این عادت رو ایجاد کردم.

    اینکه هم حافظ از این ارتباط خوشحال میشه و میخنده.

    هم اینکه یکی از پرتکرار ترین واژه هایی که میشنوه سلام هست تا بعدا خودشم به راحتی سلام کنه.

    من همیشه علاقه مند به سلام دادن بودم و هستم، مخصوصا به بزرگترها، موقع ورود به جایی و …

    ولی چند سال اخیر منضبط تر هم شدم و بیشتر سلام میدم، و دیگه کوچک و بزرگ برام فرقی نداره تو سلام دادن.

    دیگه مثل قبل، منتظر نیستم کوچکتر اول بهم سلام بده.

    حالا که این کامنت مختص شده به زیبایی به نام سلام یه خاطره میگم.

    وقتی معلم هنر دبستان بودم، یه همکار دهه هفتادی داشتم که خب طبیعتا از من کوچکتر بود و من توقع داشتم سلام بده صبح ها اگه همو میدیدیم.

    من خودم خیلی متعهد بودم تو سلام دادن و به مدیر و همکارا سلام میدادم.

    دو تا همکار داشتم که دوستهای صمیمیم تو مدرسه بودن و 2-3 سال کوچکتر از من ، به اونا هم سلام میدام.

    فقط به این همکارم که اسمش بهاره بود سلام نمیدادم، و لج کرده بودم انگار، چون کوچکتر بود و حس میکردم باید سلام بده، ولی سلام نمیداد…

    تازه ازش بدم هم میومد که چرا به عنوان یه معلم، یه الگو و نمونه، این اصل مهم سلام دادن رو رعایت نمیکنه؟

    بچه های مدرسه زیاد عادت به سلام دادن ندارن، ولی به عنوان یه بچه برام قابل قبولتر بود اونا سلام نمیدن چون یاد نگرفته بودن لابد، ولی یه بزرگسالی که سلام نده برام سنگین بود.

    خلاصه گذشت تا اینکه سر یه موردی، با این همکارم که اسمش بهاره بود، نزدیکتر شدم و رابطه ی دوستانه شکل گرفت.

    دیگه با هم رفیق شدیم و صمیمی.

    سلام که به کنار، صبح به صبح همدیگه رو بغل هم میکردیم.

    یه دفعه مدیرمون دید و گفت مگه چند سال همو ندیدین و ما خندیدیم.

    میخوام بگم سلام یه راه ارتباطیِ بسیار قوی و باکیفیته که حس خوب متقابل میده.

    بعدا به بهاره گفتم.

    گفتم بهاره من اوایل ازت خوشم نمیومد چون میومدی ولی سلام نمیدادی…

    خندیدیم، میگفت اصلا فکرشو نمیکرده که باید سلام بده چون تو نظرش مهم نبوده.

    یه درس دیگه هم داشت برام:

    ادم ها رو قضاوت نکن.

    شاید بد برداشت میکنی.

    شاید دچار سوتفاهم شدی.

    شاید ادما اونطوری که تو فکر میکنی (منفی) نباشن.

    همینم بود، اون جنس رفاقتی که بعدش باهاش داشتم خیلی شیرین بود و اون ایام تو مدرسه با همکارانم بهم خیلی خوش گدشت و جزو لدت بخش ترین ایام زندگیم هست دوران معلمی تو دبستان.

    بهاره جزو معدود همکارام بود که عروسیم هم دعوتش کردم.

    خدا رو شکر من همکارهای بسیار نازنینی داشتم تو مدرسه که دقیقا سالهای اخر روابطم باهاشون بهتر و بهتر هم شده بود مخصوصا یکی دو سال اخر واقعا و با قلبم با همشون در ارتباط بودم و بهم خوش میگذشت باهاشون.

    اینو گفتم چون یکی دو سال اول روابطم خیلی خیلی محدود بود و از بعضی همکاران زیاد خوشم نمیومد و برام جالبه که یکی دو سال آخر حتی اونا رو هم دوست داشتم و وجودم پر بود از عشق به هر کدومشون.

    چه اونایی که بزرگتر از من بودن، چه کوچکتر.

    چیزی به اسم کدورت، کینه، سرسنگینی تو دلم نبود نسبت به هیچکدومشون.

    چرا؟

    چون یاد گرفتم قضاوتشون نکنم.

    چون یاد گرفتم هیچکسی رو بر اساس قضاوت و نظر یکی دیگه بررسی نکنم.

    یادش به خیر خاطرات مدرسه.

    از سلام رسیدم به یاداوری زیبایی های گذشته ام.

    الهی شکرت.

    امروز صبح دایره ابی برام سورپرایز داشت.

    کامنت فاطمه جان محرمی، که برای من و حافظ جون نوشته بود و بسیار بهم چسبید.

    مامانم هم اومد یه سر زد بهمون.

    الهی شکرت.

    خدایا شکرت برای مامانم و احساس لیاقت و عزت نفسی که برای خودش ساخته و میسازه.

    بعد از دوره احساس لیاقت واقعا تفاوت کرده با قبلش.

    به راحتی از خصوصیات خوبش میگه.

    میگه از خودش راضیه.

    خدایا شکرت برای هر معلم و استادی که تو زندگیمون داریم و به ما در جهت بهتر شدن کیفیت زندگیمون کمک میکنن.

    گل سرسبدشون هم استاد عباس منش عزیز و نازنین.

    مریم جون شایسته و …

    الهی شکر برای هر چیزی که از هر کسی یاد گرفتم و باعث بهبود زندگیم شده.

    الحمدالله.

    شبکه پویا شب ها ساعت 9/5 شب رویایی پخش میکنه که قصه شب هست برای لالا کردن بچه ها.

    من از اپلیکیشن ایران صدا دانلود و پخش میکنم برای خودم و حافظ و همسرم شب ها.

    هم حافظ دوست داره و باهاش میخوابه، هم من و همسرم.

    الهی شکر برای این برنامه ی عالی.

    قسمت اول، هدی خانم یکی از شخصیت های قصه، در جواب عزیز خانم که حالش رو پرسیده بود گفت الحمدالله، و انقدر قشنگ گفت که طنینِ صدای قشنگ کودکانه اش هنوز تو گوشمه و منم خوشم اومد بگم الحمدالله.

    هم یاد خداست.

    هم تشکر از خدا برای سلامتی و همه چیز.

    میخوام بگم میشه از یه الحمدالله که یه دختر کوچولو تو قصه شب میگه هم یاد گرفت.

    الهی شکرت.

    فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ

    الهی شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  3. -
    سمانه جان صوفی گفته:
    مدت عضویت: 2035 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام

    صبح جمعه، دیدن دایره آبی و خوندن پاسخ های دوستانِ جان، بسیار لذت بخشه برام.

    الهی شکر برای این روزی.

    الهی شکر برای صبحانه ی خوشمزه.

    الهی شکر برای خواب خوب.

    دیشب تا حوالی 3 بیدار بودم و مشغول کامنت نوشتن، ولی خداوند به خوابم برکت داد و خوب خوابیدم و بیدار شدم.

    الهی شکرت.

    یه پاسخ فوق العاده خوندم از اقا ابراهیمِ خسروی برای پرسش ستاره جان در عقل کل.

    لینکش رو میذارم.

    abasmanesh.com

    انقدر به وجد میام وقتی کامنتی میخونم که داخلش یه راهکار، یاداوری برای من داره.

    الهی شکر برای این روزی.

    برگه ی فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ

    از در اتاق حافظ، افتاده بود.

    بهم یاداوری شد که نگران نباش.

    خداوند هر لحظه حافظِ حافظ هست.

    الحمدالله.

    فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ

    الهی شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  4. -
    سمانه جان صوفی گفته:
    مدت عضویت: 2035 روز

    به نام خدا

    سلام.

    اصلا متوجه نشدم دو روز شده که اینجا ننوشتم.

    اشکالی نداره، الان اومدم.

    ●دیدنِ فایل جدید روی سایت حقیقتا ذوق زده ام کرد.

    عکس فایل بسیار زیباست.

    پارادایسِ برفی که خیره کننده است.

    و خانم شایسته جان عزیزم که مدتها نبودن.

    ●خوندنِ کامنت های فوق العاده ی دوستانم در سایت.

    ●امروز با حافظ جون رفتیم گشت و گذار تو مجتمع مون.

    ●دیروز وقتی حافظ لالا بود برای خودمون و حافظ جداگانه غذا پختم.

    ●امروز وقتی حافظ لالا بود فایلهای موبایلمو خالی کردم تو هارد، فضاش باز شد.

    ●خونه رو جمع آوری و مرتب کردم.

    ●خواهرزاده های عزیزم محیا و ثمین اومدن خونه مون دیشب.

    در کنار هم خوش گذشت بهمون.

    فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ

    الهی شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  5. -
    سمانه جان صوفی گفته:
    مدت عضویت: 2035 روز

    به نام خالق زیبایی ها

    سلام.

    امروز شگفت انگیز بود.

    از همون صبح که بیدار شدم.

    طبق برنامه ی روزانه، حافظ که بیدار میشه منم بیدار میشم.

    خدا خیرش بده تا حوالی 10 میخوابه، منم استراحت بیشتری دارم.

    شب تا صبح چندین مرحله برای شیر دادن بهش بیدار میشم و زود میخوابه دوباره.

    هر وقت یاد روزهای اول، هفته های اول، ماه های اول تولدش میوفتم که تند تند شیر میخورد و ما خواب نداشتیم در حقیقت، خیلی سپاس گزاری میکنم از خدا که الان و ماه هاست که بیشتر میتونیم‌ بخوابیم.

    در حقیقت ماه های اول تولد فرزند بسیار سخته.

    چون مسیله کم خوابی واقعا آرامش و کیفیت زندگی رو کم میکنه.

    الحمدالله که هر مرحله ای گذراست و در ادامه رشد رو در پی داره.

    صبح که بیدار شدم و مشغول امور روزانه و صبحگاهی حافظ و خودم، از دلم رد شد که امروز عیده (مبعث رسول اکرم (ص)) و ما تنهاییم (همسرم سر کار بود) چه خوب میشد یکی میومد خونه مون.

    ولی سریع خودمو کنترل کردم که اشکال نداره و نذاشتم حسم بد شه.

    داشتم زرده تخم مرغ حافظ رو میدادم که زنگ زدن.

    دیدم مامانمه.

    انقدر ذوق کردم که نگو.

    و دیدم درخواستم چقدر زود اجابت شد.

    یه مقدار دیگه که گذشت دوباره زنگ زدن.

    دوباره سورپرایز شدم.

    مامان بزرگ و اقاجون حافظ اومدن.

    دوباره کلی ذوق کردم.

    و از خداوند سپاس گزار که اینچنین خوشحالم کرد.

    دور هم بودیم، رفتیم خرید، مامان ها برامون شیرینی و شکلات خریدن به مناسبت عید، کلی برکت و روزی وارد خونه مون شد، نهار با هم بودیم، عصر هم رفتن خونه شون.

    عصر هم من و حافظ با خواهرهام و دامادمون، برای مراسم بله برون آبجی جانم، رفتیم خرید لباس.

    لباس زیبا برای بله برون و عقدش ان شاالله خریدم.

    لباس های زیبا که خودم خیلی دوستشون دارم.

    الهی شکر.

    شب رفتیم خونه مامان تا لباس هامون رو ببینه و دوباره کلی شادی کردیم با هم.

    و در مورد مراسم صحبت و مشورت کردیم.

    حافظ جون هم کلی عشق از خاله هاش دریافت کرد.

    امروز و امشب روز بسیار زیبا و پر از زیبایی و نعمت و روزی رو تجربه کردم.

    قرار بود که پنجشنبه که همسرم off هست بریم خرید لباس برای من ولی به لطف الله امروز کارم انجام شد و با قیمت خوب خریدهامو کردم.

    الحمدالله.

    ان شاالله همیشه به شادی و سلامتی و خبرهای خوب و مراسم شادی.

    برای خواهر جان مهربانم بسیار خوشحالم و براش ارزوی شادی و خوشبختی دارم.

    امروز یه درخواست دادم و اجابت شد و بسیار خوشحال شدم.

    خواهرم قاب موبایلش خیلی خوشگله.

    گفتم میدی به من؟

    همون لحظه قابش رو باز کرد و زد روی موبایل من.

    سورپرایز شدم و بسیار خوشحال.

    تشکر کردم از آبجیِ مهربان و بخشنده ام.

    موبایل جفتمون یه مدل هست.

    با عشق، اومدم از این همه زیبایی که امروز تجربه کردم بنویسم برای خودم و ردپا بذارم.

    و به خودم یاداوری کنم که زندگیم فقط لحظاتی که ذهنم بهم حمله میکنه و از کاه کوه میسازه نیست.

    زندگیم ترس هام نیستن.

    چیزی که ترسم بوده، به آسانی حل میشه، اما به شرط حفظ کردن ارامش.

    خداوند خودش دست هاشو میفرسته برای گره گشایی، برای همراهی و مشورت و کمک.

    الهی شکر بی نهایت.

    خدایا میدونم گاهی زود محبت هاتو یادم میره و میترسم و مشرک میشم و به خودم ظلم میکنم.

    تو منو ببخش.

    تو به نور و بزرگی و جلال و یگانگیِ خودت منو ببخش و هدایتم کن.

    یه چیزی که برای خودم بسیار تحسین برانگیزه رو میخوام بگم:

    من الان اضافه وزن دارم و طبیعتا هر لباسی اندازه ام نمیشه.

    خواهر دومم کاهش وزن داره با رعایت تغذیه و من هر بار که میبینمش تناسب اندامش اشکارتر میشه.

    کلی تحسینش میکنم با قلبم و بهش افتخار میکنم و بهش میگم هر بار.

    امروز هم که لباس پُرُو کرد کلی تحسینش کردم.

    با افتخار تحسینش میکنم بدون ذره ای حسادت یا حسرت.

    این قشنگه برام.

    چون من اندام رویایی و کاهش وزن شگفت انگیزی رو پارسال با دوره قانون سلامتی تجربه کردم و به وزنی رسیدم که تا اون لحظه نه تنها نرسیده بودم، بلکه باور هم نمیکردم روزی بشه که من 56 کیلویی بشم.

    طوری بشم که کمر باریک و خوش فرم داشته باشم.

    که دنده هام مشخص بشن از فرطِ سوختنِ چربی های اضافیم.

    خلاصه بگم من به اندام زیبایی رسیدم پارسال و الان که خواهرم رو خوش اندام میبینم واقعا کیف میکنم و بهش افتخار میکنم.

    چون میدونم چقدر عالیه.

    واقعا الان بهتر میفهمم.

    وقتی شروع کردم به دوره سلامتی واردِ مدارش شده بودم، یعنی اماده اش شده بودم، برای همین اسان بود برام، قبلش یه تمرین ها و شرایطی رو انجام داده بودم که کم کم در مدت 100 روز براش اماده شدم و به اسانی وارد دوره سلامتی شدم.

    از خداوند میخوام منو به مدار کاهش تدریجی وزن، سلامتی، افزایش انرژی با رعایت روند تکاملی و همزمان لذت بردن از زندگی راهنمایی و هدایت کنه.

    خدایا شکرت برای نشون دادن خوشبختی، با رسیدن به ارزوهام.

    خدایا مرسی نشونم میدی میشه، تا الگو و مثال برام بشه که بازم تکرار میشن موفقیت ها و بهبودها.

    الهی شکرت برای امروز و برای هر روز و برای هر لحظه.

    فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ

    الهی شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  6. -
    سمانه جان صوفی گفته:
    مدت عضویت: 2035 روز

    به نام خدا

    سلام.

    الهی به امید تو.

    امروز روز نیکویی است، روز تولد حضرت عباس (ع)

    هر روز از روزهای خدا، زیبا و نیکو هستن.

    پس از انجام چندین کار، اومدم برای شیر دادن حافظ جون و لالا.

    سرانجام، الان لالا کرد فسقلی.

    تا چند وقت پیش آرزو داشتم حافظ بزرگ شه سرش رو بذاره روی بازوی من و لالا کنه.

    امشب متوجه شدم به ارزوم رسیدم.

    سرش روی بازوی من بود و شیر میخورد.

    خدای من چه لذتی داشت.

    کاملا اگاهانه عشقم رو فرستادم به سمت بازوهام که سر نازنین پسرم روش قرار گرفت.

    الهی شکرت.

    خدایا ازت ممنونم که حافظ رو بهمون دادی.

    هر چی تشکر کنم کمه.

    شاید بیشترشو یادم رفته باشه، ولی هنوز یادمه چقدر دوست داشتم ما هم بچه داشته باشیم و خدا اجابتمون کرد.

    امشب داشتم قسمت دوم برنامه 1001 رو از تلویبیون میدیدم که حرف جالبی از اقای امین زندگانی مهمان برنامه شنیدم با این فحوا:

    تضادها وجود دارن و باعث رشد ادم میشن.

    در حال عادی که هنر خاصی نمیکنیم، مهم اینه تو تضادها چطوری برخورد میکنیم.

    یاداوری شد برام درس های استاد در مورد تضاد.

    من تضادهای خودمو دارم.

    تضادهای شخصیت خودم رو.

    تضادهای تربیتیِ خودم رو.

    گاهی چون درک نمیکنم این تضاد برای رشد من اومده، میترسم و نمیتونم بپذیرمش تا برم برای حلش.

    فکر میکنم فقط منم که میوفتم تو تضاد.

    برای همین احساس ضعف میکنم و اونجاست که نجواها بمبارانم میکنن.

    الهی، خودت کمک و هدایتم کن.

    درک همین مشکلم، خودش عینِ زیبایی هست برای من.

    الهی شکرت.

    چند روز هست که نمیدونم چی بنویسم.

    ظهر متوجه شدم نگاه کمال گرایی سراغم اومده وگرنه دلیل شکرگزاری، نکات مثبت و زیبایی های ریز و درشت زیاد دارم تو زندگی روزانه ام.

    اینکه چیو بنویسم اینجا که ارزش نوشتن داشته باشه یعنی دقیقا نگاه کمال گرایی.

    وگرنه نگاه بهبودگرا میگه کوچکترین دلیل حس خوب، ارزشمنده، هر چی باشه، فرقی نمیکنه.

    بهمن به نیمه ی خودش رسیده.

    به قول خانم شایسته جان تو قسمت 262 زندگی در بهشت:

    الهی شکر یه روز زمستونی دیگه رو خوب سپری کردم.

    زندگی یعنی: روز به روز زندگی کن.

    همین.

    فکر نکن به فردا.

    فقط به امروز و اینکه چطور بیشتر خوش بگذره، آسون شی بر آسونی ها فکر و توجه کن.

    به فردا، پس فردا، تا اخر هفته، هفته های بعد، اخر ماه، آخر سال، سال بعد و … فکر نکن.

    زندگی در حال یعنی همین…

    خدایا خودت که اینا رو بهم یاد میدی.

    لطفا خودت کمکم کن عملیاتیشون کنم.

    کمکم کن درک کنم، هر لحظه بهتر و بهتر درک کنم و اجرا کنم تو زندگی واقعیم.

    اگاهی ها رو پیاده سازی کنم تو زندگی شخصیم.

    الهی آمین.

    امروز بالاخره قسمت 262 زندگی در بهشت رو دیدن و سرشار از شادی شدم.

    خانم شایسته جانِ شایسته:

    مرسی که مستقلی و اینو اموزش میدی به بهترین شکل ممکن.

    یه تشکرِ میلیاردی میکنم از وجود نازنینت که روی رشد و بهبود خودت کار میکنی و به عنوان مثال برای ما هم به نمایش میذاری مراحل رشد و بهبود شخصیتت رو.

    مچکرم مریم خانمِ نازنین.

    فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ

    الهی شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  7. -
    سمانه جان صوفی گفته:
    مدت عضویت: 2035 روز

    به نام خدا.

    سلام.

    دیشب برای همسرم ماکارانی پختم.

    برای حافظ سوپ جدید و متنوع پختم.

    حمام رو شستم.

    ظرفها رو گذاشتم تو ماشین و روشنش کردم.

    تعدادی رو هم با دست شستم.

    غذای حافظ رو با خردکن ریز کردم، بسته بندی کردم گذاشتم یخچال.

    الهی شکرت برای کارهایی که انجام دادم.

    الهی شکر بابایی با حافظ بازی میکردن و منم به راحتی کارهامو انجام دادم.

    امروز مامانم اومد خونه مون.

    الهی شکر.

    مامانم ایده ی بسیار خوبی برای شام داد، درست کردم.

    الهی شکر.

    فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ

    الهی شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  8. -
    سمانه جان صوفی گفته:
    مدت عضویت: 2035 روز

    به نامِ اللهِ یکتا.

    سلام.

    امروز روز نیکو و زیبایی هست.

    هر روز خداوند، زیبا و نیکوست.

    امروز رو به بهترین شکل، زندگی میکنم.

    الهی به امید تو.

    الهی شکرت برای کمک ها و هدایت هات.

    خدایا شکرت برای قندِ عسلم.

    برای سلامتیش.

    برای هوشش.

    برای زیباییش.

    برای حرکاتش.

    برای مهربونیش.

    برای دلبری هاش.

    برای خنده هاش.

    برای چشم هاش.

    برای کل وجودِ نازنینش.

    برای صداش.

    برای آغوشِ شیرین و خوشمزه اش.

    خدایا شکرت.

    خدایا خیلی خیلی شکرت برای اینکه حافظ جونِ عزیزم رو بهمون دادی.

    خودت حافظش باش هر لحظه و همیشه.

    من بارها و بارها گفتم با خودم.

    من هیچ کاره ام.

    من فقط دست تو هستم که کنارشم و مراقبشم.

    همین.

    همه ی حفاظت ازش، کار خودته.

    تویی که در لحظه، منو میاری پیشش تا ازش محافظت کنم.

    تویی که به من میگی نگاهش کن.

    تویی که میگی ببینش و کیف کن از شیرینی هاش.

    مامانم میگه تو وجود حافظ خدا رو میبینه و اشک شوق میریزه.

    قربونِ دل صاف و یکرنگِ مامانم.

    تن جفتشون سلامت.

    هم مامانم هم حافظ عسلی.

    مامانم به حافظ میگه کله قند.

    وقتی میشینه خیلی شیرین میشینه.

    آدم دلش میخواد درسته قورتش بده.

    هزار ماشاالله به قند عسلم.

    خدایا شکرت که به من یه بچه ی قشنگ و سالم و باهوش دادی.

    خدایا خودت پشتیبان و همراه و هدایتگرش باش هر لحظه.

    خدایا َشکرت برای دوتا پای کوچولو که تو خونه مون حرکت میکنه. (به قول دلارامِ عزیز)

    فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ

    الهی شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      رویا مهاجرسلطانی گفته:
      مدت عضویت: 2328 روز

      درود و وقت سحرگاهی سمانه ی عزیزم بخیر .. چقدر خوبه سحر گاه بیدار بشی و بیایی توی سایت !!!!!!

      همینکه ایمیل ها رو نگاه کردم دیدم عععععععع چه خبره!!!!

      همه توی سایت هستند !!!

      اول از همه کامنت سفرنامه ی آقا ابراهیم خسروی رو خواندم و کلی کیف کردم و در این فصل سرما رفته همدان گردی و با اون برف بازی هاش کوردی رقصیدنش و شیطنت هاش سر صبحی شارژ شدم و چشمانم باز شد .. خدا رو شکر .. بعدش بسمت کامنت پاکیزه ی عزیز هدایت شدم و بعدش کامنت های زیبا بین سمانه جون عزیزم هدایت شدم !!!! چقدر من خوشبخت و خوش شانسم که خداوند سحرگاه بیدارم کرد که چنین رزق و روزی از شادی و سرحالی رو نصیبمممم کنه خدایااآاا شکرت!!!

      خدایاااا شکرت که امروزم با دیدن این زیبایی ها شروع شد

      خدا رو شکر امروز صبحم با دیدن عکس قند عسل مون کلی خنده ی دلبرانه روی چهره ام نشست

      ..

      خدا رو شکر هزاران هزار ماشاالله و هزاران هزار احسن الخالقین برای حافظ عسل نباتی

      اینا رو اول گفتم که ی وقتی خواستم قورتش بدم نگی نگفتم!!!

      آخ خدایااااااا قربونت برم برای چنین فرشته ی خوشمزه ای که مامانش هم خوشمزه اس..

      مامانی حافظ جون وقتی اینا رو مینویسیم نمیگی ما هم دوست داریم ی حافظ خوشمزه بخولیمممم!!!!؟

      خدایا شکرت برای قندِ عسلم.

      برای سلامتیش.

      برای هوشش.

      برای زیباییش.

      برای حرکاتش.

      برای مهربونیش.

      برای دلبری هاش.

      برای خنده هاش.

      برای چشم هاش.

      برای کل وجودِ نازنینش

      برای صداش.

      برای آغوشِ شیرین و خوشمزه اش مامانی قند عسل مون لطفاً از طرف منم پچلونش.اون زیر گلوشووووو قوم قوم کن و سفت بخولش

      خدایا شکرت.من که عکسشو همش ماچ میکنم . خدایا شکرت برای این فرشتگان زیبا و بینظیرت خدایااآاا مرسی مرسی

      قربون اون کلاه قلمبه ی زمستونیش

      قربون اون راه رفتنش که رفته توی آشپزخانه و کشوها رو کشیده بیرون وهمه جا رو بهم میریزه !!!!

      آدم دلش میخواد درسته قورتش بده.

      هزار ماشاالله به قند و نبات عسلمون.

      خب خدا رو شکر صبح سحرگاهم با بخور بخور قند عسلمون شروع شد مرسی مرسی مامانیش که این خوشمزه رو برلمون آوردی سمانه جونم

      فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ

      مرسی که مادر و پسر عکس خوشمزه گذاشتی برامون!!!!

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  9. -
    سمانه جان صوفی گفته:
    مدت عضویت: 2035 روز

    به نام خدا

    سلام

    سپاسگزارم از خدای مهربانم که دیشب تا نصفه شب کامنت مینوشتم و بیدار بودم، صبح هم راحت بیدار شدم.

    الهی شکر برای خواب خوبمون.

    حافظ جونم امروز از مامان بزرگ مهربونش هدیه گرفت:

    اولین کفش، اولین پیراهن مردونه.

    یه نسخه عکس چاپی از عکس اتلیه ای که با آقاجونش و باباییش دو هفته پیش گرفتن.

    الهی شکرت برای روزی های فراوانمون.

    فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ

    الهی شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  10. -
    سمانه جان صوفی گفته:
    مدت عضویت: 2035 روز

    یا الله

    سلام.

    از سریال های یاداوریِ نکات مثبت برای من:

    – دسته بندیِ خوب و بد وجود نداره، چون مفهومی نسبی هست.

    چون ادمها، و شخصیت و افکارشون، با هم فرق داره.

    فقط یه مطلق وجود داره، اونم خداست.

    مابقیِ زندگی با همه ی مخلفاتش نسبی هست.

    الان داشتم دیدگاه اقای محمدحسین گنجی رو در عقل کل میخوندم.

    خیلی جالب و ملموس بود.

    مثالها به درک مطلب خیلی کمک کرد.

    سمانه جان

    ممکنه چیزی که الان برات راه حل باشه و آسانت کنه بر آسانی، در زمانی دیگه با شرایطی دیگه راه حل نباشه، حتی ممکنه خودش تولید مشکل کنه.

    تاکیید به قانون رهایی.

    یعنی هر بار، برای هر چیز، کوچک و بزرگ هدایت بخواه به راه حل درست و آسانِ همون موقع.

    توقع نداشته باش راه حلِ ثابت پیدا کنی تا اخر عمر یا حتی برای چند مدت، برای حلِ مسایلت.

    راه حل یکسان و ثابت برای همه، درست نیست.

    راه حل اسان، هر بار برای هر مسیله، درسته.

    هدایت خواستن و رها بودن از دونستن و عقل کل بودن، درسته.

    احساس رهایی و تسلیم درسته.

    مغرور و از خود مچکر بودن درست نیست.

    من یه عالمه فکر تو سرم میان و میرن.

    هدایتهامم بر همون اساس میان.

    برای همین خودم درک میکنم چی مینویسم الان، چون اینا درمان و راه حلِ مسایل الانم هستن.

    فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ

    الهی شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای: