زیبایی ها را ببینیم - صفحه 83
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-22.gif
800
1020
گروه تحقیقاتی عباس منش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباس منش2015-09-12 13:15:272020-08-22 01:48:58زیبایی ها را ببینیمشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
بسم اللهِ نور
سلام.
وقتی داری تمرینِ کنترل ذهن میکنی، تمرینِ توجه به نکات مثبت و زیبایی ها میکنی، آزمون هم داری.
همیشه تمرین نیست، یه لحظه ای هم باید امتحان بدی هر چی یاد گرفتی و تمرین کردی رو.
خُب سمانه جون.
ببینم چند ورده حلاجی.
بسم الله الرحمن الرحیم
– دو تا پرنده دیدم، برام نشونه است، خدا باهام صحبت میکنه. الهی شکرت.
– آگاهانه اول فایل بالای بالا سامی بیگی رو گوش دادم تا شاد شم.
بعد توحید عملیِ 9، مادرِ موسی…
الان همه چیز خوبه، الحمدالله.
خدایا مرسی که زمانِ مسلط شدنم به احساساتم داره کوتاه تر میشه.
با صدای بلند به خودم یاداوری کردم دستورالعمل چیه برای کنترل ذهن.
خدایا شکرت برای کنترلِ ذهن، که خودش یه تکنیکِ بهبودِ حس و حالِ آدمه.
خداوند همه چیزه.
– تو دفترم میخوام از نکات مثبتِ این به ظاهر نازیبایی بنویسم.
آفرین سمانه جانِ جانانم.
– خداوند، بهترین چیدمان ها رو برام انجام میده همیشه.
هر چی پیش میاد خیره، شک ندارم.
من جلوتر رو نمیبینم، خدا میبینه.
وقتی بتونی ذهنت رو بگیری دستت و توجهت رو بذاری رو زیبایی ها (توحید، خدا) و افسار ذهنتو بکشی و نذاری بره سمت ترس و ناراحتی (شیطان)، برای تو ورق بر میگرده و نتیجه عوض میشه.
شک ندارم.
الهی شکرت.
– شنیدنِ سری فایل هایِ ارامش در پرتو آگاهی
این قسمت یه دوره یا گنجِ منحصر به فرده.
استاد هیچ کجای سایت نیست که برم و بشنوم و برام جذاب نباشه.
مرسی از این سطحِ بالای کیفیت و تاثیر گذاری.
– تمرینِ روزانه ی مستمرِ کامنت نوشتن.
آفرین سمانه جون، الهی شکر.
– تمرینِ روزانه ی مستمرِ کامنت خواندن.
آفرین سمانه جون، الهی شکر.
– سپاس گزاری یعنی چی؟
یعنی دیدنِ چیزهایی که خوشحالم میکنه، کوچک، بزرگ…
راضی و خوشحال بودن بابتشون.
عادی نشدنِ این خوشحالی ها و لذت ها.
کوچک ندیدنِ این شادی و لذت ها.
مثلا اینکه من الان دراز کشیدم رو تختمون، پنجره بازه، دارم مینویسم، فایل ارامش در پرتو اگاهی میشنوم، حافظ جون و بابایی تو اتاق حافظ خوابن.
اینکه من دارم مینویسم واقعا خوشحالم میکنه، واقعا واقعا، فراوان فراوان.
الهی شکرت.
قدر دونستنِ تک تکِ این شادی ها و خوشحالی های کوچک و بزرگ تو زندگیم، منو سپاس گزارِ حقیقی میکنه به درگاهِ خدا.
– نوشتن، معجزه ی زندگیِ منه.
سمانه بنویس.
هر چقدر که میتونی.
ببین الان حست با نیم ساعت پیش چقدر فرق کرده.
الهی شکرت، شکرت، شکرت.
– مینویسم تا ردپا بمونه از امروز و این تمرینِ بزرگ:
سمانه بهت افتخار میکنم برای مونولوگ های امروزت با خودت:
اگه قرار باشه بترسم و ناراحت شم که پس قبول ندارم خداوند حافظِ حافظ هست. نمیخوام مثل قبل واکنش بدم، میخوام کنترل ذهن کنم، میخوام شرایط رو عوض کنم.
اگه مثل قبل و مثلِ بقیه واکنش بدی در این موقعیت پس یعنی کار نکردی روی خودت و شخصیتت، پس تو شاگرد استاد نیستی.
اینارو هم خدا بهم گفت و من تکرار کردم با خودم.
شجاعتش رو هم خود خدا داد بهم.
فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ
الهی شکرت
به نام خداوند بخشنده و مهربان
سلام.
● خدایا شکرت که به ما فرزندِ سالم، زیبا، باهوش، خندان هدیه دادی.
ما دوست داشتیم صاحبِ فرزند بشیم.
خاطره ی خوشِ اون روزی که متوجه شدم حافظ جون تو دلمه رو هیچوقت فراموش نمیکنم.
الان اون قند عسلی که منتظرش بودیم، تو بغلمه، داره شیر میخوره و لالا میکنه.
خدایا یادم بنداز تمامِ خواسته هایی که داشتم رو تو اجابتشون کردی.
تو منو مادر کردی، بی شک فقط تو میتونی منو به همه ی خواسته هام هدایت کنی.
الهی شکرت.
● برای سلامتی خودم، حافظ، همسرم، خانواده، دوستان و عزیزانم خیلی سپاس گزارتم خدای مهربانم.
● نهار خوشمزه پختم وقتی حافظ جون لالا کرده بود.
خدایا شکرت برای غذا و خوراکی هایی که نوشِ جان می کنیم.
خدایا شکرت برای خوراکی های یخچال، فریزر، کابینت ها.
خدایا شکرت برای روزیِ فراوان و پر برکتی که وارد خونه مون میکنی.
همه ی اون چیزهایی که جفتمون میدونیم….
● پروژه ی لذت بخشِ حمام بردنِ حافظ جون.
هر بار بهتر و بهتر، ماهرتر میشیم و لذت میبرم از تمیزی و پاکی.
● پرنده ها و آواز زیباشون که به گوشم میخوره.
● گل قرمزی که وسط باغچه روبه روی پنجره مون هست.
● تمرین کردم امروز تجسمم رو بذارم بر پایه ی توانایی و قدرتِ جسمانی، بر توانا بودن برای انجام کارهای بچه و خانه و خودمون.
● امروز میوه شستم گذاشتم تو کاسه تو یخچال.
وقتی آماده و شسته شده باشه راحت تر خورده میشه.
من عاشقِ میوه هستم، وقتی میوه میبینم خوشحال میشم، میوه برام یه چیزِ جذاب و قشنگه، میوه بهم حسِ طراوت و شادابی و تازگی میده.
خدایا شکرت برای همه ی میوه ها.
● خوشبختی برای من یعنی هر بار که تو صورتِ حافظ نگاه میکنم به پهنای صورت بهم میخنده.
یکی از شیرین ترین لذت های دنیا، خنده ی بچه هاست.
حافظ، چشم هاش هم میدرخشه و میخنده بهم.
عاشقتم کوچولوی قشنگ و خوشمزه ی مامان.
● دیشب رفتم پیاده روی، خیلی لذت بخش بود.
وقتی برمیگردم خونه، حافظ بغل باباشه و میان جلوی در، تا در رو باز میکنم میگم سلام مامان، حافظ بهم میخنده با کل صورت قشنگش.
دلم قنج میره برای صورت و هیکلِ کوچولو و قشنگش.
● دوستان نازنینم در عقل کل، برای سوالم پاسخ گذاشتن.
ممنونم ازشون.
دیشب کامنتِ ناعمه جان رو خوندم در حینِ پیاده روی و بسیار متحیّر شدم از متن کامنتش.
که چقدر آینه بود، خودمو تو خط های کامنتش دیدم…
گشایش اینطوریه، نرم و اسان در غالبِ هدایت میاد سراغِ آدم و بهم میگه چه کاری بکنم بهتره الان برام.
● یه چالشی هست که من و همسرم داخلشیم.
خیلی نرم و آهسته داریم جلو میریم.
تمام توجهمون رو هم گذاشتیم روی داشتن و خلقِ حسِ خوب، لذت بردن از زندگی و هدایت خواستن از خدا که خودش مسیر بده، راه نشونمون بده.
امروز خیلی شفاف این حس رو دریافت کردم که هیچ نگران نباش.
شما به حس خوب برسین و تقویتش کنین، بعد صدای خدا رو میشنوین که میگه چکار کنین.
کاملا لذت ببرین، هر هدایت و اقدامی که میاد رو انجام بدین و برین جلو.
وقتی این قسمت رو داشتم مینوشتم یهو اشکار شد برام که این مدت (از آغازِ چالش، که تازه خود این چالش از خواسته هامون بوده)، کلی اقدامِ عملی انجام دادیم جفتمون.
حرکت کردیم، اقدام کردیم، پیگیری کردیم، تلاش کردیم، همه شون هم با حسِ خوب و رضایت و شادی.
تا چند دقیقه پیش فکرشو نمیکردم چقدر اقدام عملی انجام دادیم تا حالا…
فکر میکردم کاری نکردیم که.
ولی من لیست کارها رو نوشتم که تحسین کنم خودمون رو.
و خداوندی که اتفاقا با این چالش کلی فضای جدید برامون باز کرده برای اقدام های عملیِ جداگانه و عالی.
الهی شکرت.
● دو روز پیش یه لحظه از نظرم گذشت فایلهای ارامش در پرتو اگاهی رو گوش بدم، ولی یادم رفت.
و دیشب دیدم ناعمه جان اسم برده از این فایلها تو کامنتش، چشمام برق زد و هدایت رو دریافت کردم.
دیشب گوش دادم و بسیار لذت بردم.
مخصوصا فایل 6 که در مورد قضاوت هست.
دقیقا برای من بود.
هر چی گوش دادم بیشتر متوجه شدم که دلیل ناخواسته هام تو حیطه ی روابط چی هست.
فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ
الهی شکرت
یا ارحم الراحمین
سلام.
● دیشب غش غش خندیدیم با حافظ.
بازی کردیم باهاش.
حافظی که 5 ماه و 23 روزش هست و طبیعتا چشم به هم بذاریم میشه یه سال، دو سال، هفت سال، 10 سال و …
درسته که گاهی واقعا سخته بچه داری، ولی با قلبم عاشقشم.
خیلی دوستش دارم.
صورتِ ماهشو که میبینم خودم شاد و خندان میشم.
خدایا شکرت برای پسرِ سالم، خندان، زیبا و خوش اخلاقی که بهمون دادی.
● ورودیِ مالیِ امروز.
● متوجه شدم عوض شدم نسبت به پول، براش احترام و ارزش بیشتری قایلم، نادیده نمیگیرمش.
● مامانم یه راهکارِ عالی داد برای رنده کردن بادامِ حریره بادومِ غذای حافظ جون.
الهی شکر، آسان شدم بر اسانی ها.
● رفتیم بنزین بزنیم دیدم لاینِ ما خالی بود و ما مستقیم رفتیم جایگاه، در صورتیکه راست و چپ ما چند تا ماشین بود.
● امروز رفتیم جایی، تو خیابون یه اسباب بازی فروشی دیدیم.
داخلش شدیم و عروسک ها رو دیدم، خیلی قشنگ بودن، لذت بردم.
یه فیل دیدم لباس شلوار بندی تنش بود، خوشم اومد.
● داره صدای زیبای اواز گنجشک ها میاد…
خدایا شکرت.
● دیشب تا صبح فایلِ خانه تکانی گامِ 17 پخش بود.
من عاشق این فایلم.
تکراری نمیشه برام.
هر بار تازه است.
فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ
الهی شکرت
یا ارحم الراحمین، سلام.
قشنگی های الان، وقتی دقیقا دارم کنترل ذهن میکنم و میخوام فرکانسمو ببرم بالا:
– هلالِ ماه تقریبا داره کامل میشه، چند روز نتونستم بیام و بزرگ شدنش رو ببینم.
الان الحمدالله اومدم پیاده روی و دیدمش.
– یه هواپیما بالای سرم داره میره.
ان شالله صحیح و سلامت برسن به مقصدشون.
– هوا مطبوعه.
– پارکینگ های مجتمع پر از ماشینه.
ماشین های قشنگ و خوش مدل.
خدا رو شکر برای ثروتی که تو مجتمع مون میبینم هر بار.
– ماشینِ نشانه مو (جَک) دیدم، لبخند اومد روی صورتم.
– چراغ های مجتمع روشنه، قشنگه، حباب های گردِ درشت.
مرسی که مجتمع رو روشن کردین.
مرسی که برگ های سبز درختان رو نشونم میدین.
– جلویِ بلوکی که من دارم الان پیاده روی میکنم بالکن های بزرگی دارن، الهی شکرت.
– خدایا شکرت که الان اومدم پیاده روی.
احوالاتم داره بهتر و بهتر میشه، الهی شکرت.
– ماه اومد جلوی چشمم الان…
– با نگهبان محترم مجتمع سلام و احوالپرسی کردم.
– الهی شکرت برای سلامتیم.
– الهی شکرت برای سلامتی همسرم و حافظ جانم و عزیزانم.
– مانتو و شالم صورتیه، سمانه جونم مرسی که رنگی رنگی میپوشی.
شاداب میشم با رنگی رنگی.
– خدایا شکرت برای این سپاس گزاری و پیاده روی و توجه به قشنگی های اطرافم.
فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ
الهی شکرت
به نام خداوند، سلام.
– صدای آواز پرنده ها، در این عصر پاییزی، قاطی شده با صدای فوتبال بازی کردن پسران در دبیرستان نزدیک خونه مون…
با هوای مطبوع و نسیمی ملایم.
لحظه ی قشنگیه، صداها قشنگن.
الهی شکرت.
– امروز هم پرداختیِ 5/400/000 تومنی رو 1/400/000 پرداخت کردیم.
روی خدا حساب کردیم و پاسخ اینچنین شد.
روزیِ غیرِ حساب.
الهی شکرت.
– صبح پاسخِ رویا جان رو دریافت کردم و ساسر نشاط شدم.
رویا جان، کامنتتو برای حافظ جان خوندم.
ممنونم.
– نهارِ آماده داشتیم، الهی شکرت.
– فایل جدید استاد رو گوش دادم، مثل همیشه پر از نکته.
ممنونم برای انتشار این اگاهی ها.
– لیمو شیرین، نارنگی، سیب نوش جان کردم.
خدایا مرسی برای میوه ها.
خدایا مرسی برای خوراکی های فراوانِ یخچال و فریزر و کابینت هامون.
خدایا ازت ممنونم که هر لحظه بهمون روزیِ پاک میدی.
– پرنده دیدم روی شاخه ی درخت.
نشانه ی من.
فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ
الهی شکرت
به نام خدا، سلام.
دوست دارم الان یه طور دیگه اشاره و توجه کنم به قشنگی های امروزم:
● زمانی که صدای آواز پرنده ها رو می شنوم، ذوق میکنم.
متوجه میشم توجهم به زیبایی ها هست، بیدار و هوشیارم.
تا صدا میاد، سریع سرم میچرخه به سمت پنجره و لبخند میزنم.
● امروز و دیروز کامنت های جالبی خوندم.
دوستان عزیزم، برای سوالم در عقل کل، پاسخ نوشتن.
ازشون ممنونم.
زاویه ی نگاهشون برام جالب بود.
اقای ابراهیم تو پاسخشون چیزی نوشتن که گوشم زنگ زد:
تغییر شخصیت یعنی افسار زبونش رو آدم بگیره!
تغییر شخصیت یعنی برطرف کردنه نقاط ضعف!
تغییر شخصیت یعنی یک ارادهی آهنین!
گرفتنِ افسار زبون خیلی مهمه.
چون یکی از روشهای کنترل ذهن هست.
خدایا کمکم کن روی زبونم کنترل بهتری داشته باشم.
● دایره آبی، برام پاسخِ نفیسه جانم رو، هدیه اورده بود.
جالبه من به نفیسه جان فکر میکردم یکی دو روز اخیر، و بعد اسمشو که دیدم تو پیام هام، ذوق کردم.
قانونِ فرکانس عالی عمل میکنه.
● امروز پدرشوهر، مادرشوهر، خواهرشوهر نازنینم اومدن خونه مون.
خیلی خوشحال شدم.
مثلِ خانواده ی خودم دوستشون دارم، باهاشون راحتم و لدت میبرم از معاشرت باهاشون.
کلی عشق دادن به حافظ، من و همسرم.
● امروز برای پدرشوهرم ایمیل جدید ساختم و تو موبایلش راه اندازی اش کردم، یه برنامه اسکن عکس هم نصب کرد راهنماییش کردم برای عملکرد برنامه.
الهی شکر برای جنسِ خوبِ ارتباطِ دوستانه و سرشار از عشق و محبتمون.
● الهی شکرت برای تمامِ لحظاتی که خودمم و از زندگیم لذت میبرم.
● عشق میکنم با فایلهای استاد.
لذت میبرم که عضوِ این سایتِ دوست داشتنی هستم و فعالم، کشف و شهود میکنم درونم.
خودشناسی و خودسازیِ من به صورتِ تمرکزی با این سایته.
استاد جان و تیمِ قشنگ و خلاقتون، از همگی تون ممنونم.
● خیلی سپاس گزارم که تو دفترم مینویسم این چند روز.
● از امروز ترس رو کنار گذاشتم واسه سپاس گزاریِ بیشتر و عمیقتر…
چون صبح یه کشفی کردم در مورد سپاس گزاری که تو کامنت فایل گام 19 نوشتم:
صبح ندا اومد وقتی لذت میبری از چیزی با تمام وجود سپاس گزاریشو بکن.
باور غلطی هم کشف کردم تو خودم:
اگه این چیز خوبی که بابتش خوشحالی یا لذتشو بردی تشکر کنی یا به روی خودت بیاری، یا ازش بگی، ممکنه ازت بگیرنش، یا تموم شه، یا قطع شه…
شاید باور چشم خوردن هم باشه برام، دَمِ چشم بیاد تموم شه یا از دستش بدم.
پس نگم که چیزی نشه.
این کشف، عین این بود برام که انگار یه پرده از جلوی چشمم کنار رفت تو سپاس گزاری.
یا یه پله بالاتر رفتم.
انگار رودربایستی رو کنار بذارم و رک تر بگم سپاس گزاری مو.
الهی شکرت برای این هدایت.
● یه پیامی دریافت کردم با صدایی بلند در درونم:
میخوای سفر (یا هر خواسته ی دیگه ای) با بهترین شرایط از همه لحاظ و آسانی، برات فراهم شه، بیا و از مسافرت عزیزانت که میدونی سپاس گزاری کن، خوشحال باش براشون.
انگار خودت رفتی و داری میری.
با قلبت خوشحال باشی برای اونا، خداوند بهترینش رو برات چیدمان میکنه.
الان ساعت رو دیدم، 22:22 ، 23 مهر.
قشنگه، برام نشونه است ساعت های رُند.
● لباس های نازنین و کوچولوی حافظِ قشنگم رو ریختم تو ماشین، شسته شد، با عشق پهنشون کردم.
فدات بشه مامان.
خدایا شکرت برای فرزند زیبا و سالم و شیرینی که به ما هدیه دادی.
خدا حافظ و پشیبانت باشه حافظِ مامان.
● مادر جان مهربانم واسمون غذا و خوراکی فرستاد.
مرسی مامانِ بسیار مهربونم.
خدا بهت خیر در دنیا و اخرت بده.
خدا بهت سلامتی و شادی و سعادتمندی بده.
استاد عباس منشِ عزیزم، مامانم یکی از شاگردهای خوبِ شماست.
کیف میکنم درس های شما رو تو زندگیِ شخصیش پیاده میکنه.
تقریبا هر روز از شما اسم میبریم.
مامانم دعای خیر میکنه براتون همیشه.
خیلی از خودش راضیه برای تغییراتی که درونش ایجاد کرده.
الهی شکرت.
فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ
الهی شکرت
الهی و ربی من لی غیرک
سلام.
نکات مثبتِ ناخواسته ی جسمیِ امروزم:
تو اتاقِ خودمون هستم تنها، دور از بقیه، ماسکم رو برمیدارم اینجا و راحت نفس میکشم.
پنجره بازه و هوای تمیز و تازه میاد.
استراحت میکنم، میخوابم.
فایل گوش میدم بدون توقف، تو دفترم سپاس گزاری نوشتم، کامنت نوشتم.
غذامو تو اتاق تنهایی میخورم با ارامش.
همچنان میرم به حافظ شیر میدم و میام.
تو بعضی موارد کمک کردم به مامانم و همسرم در رابطه به کارهای حافظ جون نفسِ مامان (قطره، شستشو، غذا کمکی دادن)
صبح دقیقا با خودم و ذهنم گشتم تا نکات مثبت رو تو اون حال بیرون بکشم.
درسته ضعف جسمانی زیاد داشتم ولی ذهنمو کنترل کردم که به تکالیفش برسه.
چون قراره من کار خودمو انجام بدم، خدا هم سمت خودشو انجام بده تو زندگیم.
مخصوصا گام 17 و 18 خیلی حسم رو خوب میکنه.
بارها و بارها گوش دادم، هنوزم دارم گوش میدم.
چقدر عالیه، انگار تمام وجودم چشم و گوش و حس شده داره دریافت میکنه صحبتهای استاد رو، انگار دارم اگاهی ها رو میخورم، نمیدونم چطوری بگم دیگه.
یه حسِ متفاوته.
استاد عزیزم، مرسی.
مریم جانم، مرسی.
هدایتِ من مال منه و برای من خوبه، بهش گوش بدم کامروا میشم. خوبه تو ناخواسته ها خودم و عملکردمو جدا کنم از بقیه، الهی به امید تو.
الحمدالله حافظ و همسرم و خانواده خوبن.
من فقط دچار ناخواسته جسمی شدم و بقیه سالمن.
خدایا شکرت.
تازه فکر میکردم من برای سلامتی همه خوشحالم، برای خودمم خوشحالم و تشکر میکنم، چون چیز بد و سختی نیست، درست میشه، الانم خیلی خیلی بهترم.
حتما دلیلی داره، من ناراحت نیستم، خیره حتما.
یه رزقِ غیر حساب باحال داشتیم امروز.
پرداختیِ 1/230/000 تومنی رو فقط 130/000 تومن پرداخت کردیم.
چرا؟
چون روی خدا حساب کردم با خیالی راحت.
به قول دوستام در سایت:
رییس کیه؟
مدیر عامل کیه؟
جهان مال کیه؟
ثروت مال کیه؟
سلامتی مال کیه؟
هوا، غذا مال کیه؟
طبیعت و زیبایی ها مال کیه؟
خدا
تموم شد زفت.
من همیشه و همیشه ذوق میکنم.
الهی شکرت از این مدار ثروت، از این لطفِ خداوند.
اینکه زیاده، من برای کمتر از اینم ذوق میکنم، چون نشون میده تو مدار ثروت و روزی غیر حساب هستیم.
استاد جان
چقدر شما اصل و خالصین.
خیر ببینین در دنیا و آخرت.
فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ
الهی شکرت
سلام سمانه جانم
وقتت به خیر ایام به کام ، می خواستم بگم بلا به دور اما ایام به کام بهتره انرژیش مثبت تر است.
این پیام صرفا جهت تشکر از سوالی است که توی عقل کل پرسیدی راجع به حرف های حاشیه ای که جواب های عالی تری را همراهش آورد بخصوص جواب رویا جان بیشتر بهم نزدیک بود.ممنون از جفتتون.
ذهن بهبود گرا سوالات خوب و رشد دهنده میپرسد.
یک بوس سفت به عکس جدید پروفایلت با حافظ خوردنی، در آغوش الله باشی تا ابد
800
یا لطیف ارحم عبدک الضعیف، سلام.
قشنگی های امروز.
1- یه جمله ی عالی خوندم تو کامنت دوستان:
سلامتی اولین واکنش به فکره؛ وقتی آرومی سالم و سلامتی
2- فهمیدم من حتی تو شرایطِ بیماری هم چشم هام دو دو میزنه برای زیبایی ها.
این بهبود و تغییر شخصیتی، احسنت داره.
افرین سمانه جون.
همین فرمون رو برو جلو.
الهی شکرت زیاد.
3- صبح رفتیم درمانگاه، سِرُم زدم خیلی بهتر شدم.
دَمِ در دو تا پیشیِ ناز دیدم که روی ماشین لَم داده بودن.
گُلِ قشنگ دیدم جلویِ خونه مون.
هوا خوب بود.
با همسرم رفتم، در ارامش با ماشین خودمون رفتیم.
پول داشتیم تو کارتمون.
ملافه ی شخصی بردم انداختم روی تخت درمانگاه وقتی سرم زدم.
سرم به سرعت حالمو بهبود داد.
خدایا شکرت تو بیماری هم حواسم به قشنگی ها بود.
همسرم باهام شوخی میکرد، خنده ام گرفت تو همون احوالات.
4- دیشب رفتیم خونه مامان عزیزم.
شام قورمه سبزی خوشمزه داشتیم.
پسر داییم، همسر نازنینش، و دختر قشنگشون ارغوان جان رو دیدم، خوشحال شدیم همگی.
به همدیگه هدیه دادیم برای بچه دار شدنمون :)
خواهرم کلی عشق و توجه داد به حافظ جان و ارغوان جان.
5- خدا رو شکر کردم دیشب خدا طوری چیدمان کرد که من بچه ی پسر داییمو بغل نکردم.
بچه خوابید.
من که نمیدونستم قراره مریض شم.
با فاصله روی مبل نشسته بودیم از همدیگه.
صبح کلی خدا رو شکر کردم که نزدیک نبودم با بقیه.
خدا میدونست، من که نمیدونستم.
6- فایل 18 رو دانلود کردم شنیدم، بعدش در ارامش خوابیدم، الان حالم خیلی بهتره.
7- مادر نازنینم اومد پیش حافظ جان صبح، ما رفتیم درمانگاه.
8- فایلهای استاد خیلی خوبن، هم درس ها رو یاد میگیرم ازشون، هم باعث میشن وقتی نیاز به خواب و استراحت دارم عینِ یه مسکن عمل میکنن و با صدای استاد خوابی اروم دارم، الهی شکرت.
9- حواسم بود تو شرایط ناخواسته ی پیش اومده، کنترل ذهن کنم، سپاس گزاری کنم تا اوضاع بهتر شه.
و شد.
من الان خیلی بهترم نسبت به صبح.
الهی شکرت.
10- جوابمو فرستادم برای خانم دکترم، بهم پاسخ داد، الهی شکر.
خانم دکتر اپلیکیشن ایتاش باز نمیکرد، گفتن واتس اپ یا تلگرام بفرستم.
من فیلترشکن نداشتم ولی مجبور بودم پیدا کنم تا جواب رو بفرستم.
خدا لطف کرد، دیشب خواهرم فیلتر شکنِ خریدنیِ خودش رو برام فعال کرد و من به اسانی وصل شدم به واتس اپ و فرستادم جواب ازمایشمو.
اینم روزیِ منه، الهی شکرت.
اینکه چیزی که نیاز داشتم رو دریافت کردم.
آسان شدم بر آسانی ها.
فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ
الهی شکرت
دررررودد و وقت بخیر خدمت سمانه جون و نازنینم مادر جوان و زیبا و خوش خنده خوشکلمون .
خدا قوت عزیزم
خدا بهت سلامتی روز افزون بده
حافظ جیگر طلامون رو تمام قد توی بغلت دیدم بخدا می خواستم اون کف پاهای خوشکلشو بخولم خدایا هزاران هزار بار شکرت …
سمانه جونم بخدااااا من خیلی خیلی آدم خوش شانسی هستم !!!
آخه … مگه میشه ؟!!!!
مگه داریم !!؟؟؟!!!
صبح به این زودی خداوند منو با عشق و سر حالی بیدارم کرد و بهم گفت بپر توی سایت که قراره هدایت بشی به زیباترین و خوشکل ترین عکس دنیاااااا !!!!!
خدایاااا شکرت برای اینکه چنین سایت گوهر نشان الهی داریم خدایاااا شکرت چنین استاد بینظیری رو بهمون دادی که چنین سایت پر برکتی رو برامون بسازه خدایا شکرت !!!
سمانه جونم مرسی شکر حضورت
شکر وجودت
خدایا شکرت و تحسینت میکنم که این قسمت از سایت رو بخودت و بخودت و فقط بخودت اختصاص دادی !!!
خدایااآاا شکر هر وقت عکس جدید میذاری فقط و فقط از خداوند تشکر و قدردانی میکنم برای اینکه هنوز چشمام خواب آلو خواب آلو باز نشده ذوق کردم و برق خوشحالی و شادی همچنان رزق شروع صبحگاهیم بوده خدایااا شکرت
حالا ببین زیبایی های امروزم چقدر زیاد و زیادتر هم بشه !!؟
خدایااا شکرت برای لذت عشق این مادر فرزندی
خدایاااا شکرت برای خنده های زیباتون
خدایاااا شکرت بخاطر سلامتی و تندرستی تون
خدایاااا شکرت برای اون دستان خوشکل و پر مهر و محبت مادرانه آت که این فرشته ی قند عسل مون رو با عشق بغل کردی خدایااا هزاران بار شکرت
خدایاااا شکرت من میخوام بخورلمش !!!! آخه از این خوردنی تر هم مگه داریم ؟؟!!!!
خدایاااا شکرت که حافظع حافظمون هستی
بقیه شو برای قومبل قند و عسل و شکر و نباتم می نویسم
لطفاً فقط و فقط با عشق برای این عشقم بخون !!
عجیجممممممم
عسلممممممم
قربون اون کلاه گرم و نرم روی اون کله ی خوشکلت برممنممم
قربون اون گرمکن قرمز رنگت برم ممنننن عسلم
قربون اون. جوراب های فسقلی بند انگشتیت برم عجیجمممم قشنگم .. خدایاااااا شکرت
خوب کردی اومدی عجیمممممم
خوش اومدی
البته بازم بقیههههع داره هااااااا
ولی لطفاً بقیه شو بصورت عملی و کاربردی خودت زحمت شو بکش و اون زیر گلوشووووو از طرف من بخول !!!! بخول و بخول تا صدای خنده ی خوشکلشو بشنومممم بخدا همین الان صدای قهقهه قهههه هاشو شنیدم خدایا شکرت
آخ که من قربون اون عطل و بوی این جیگر طلام برمممم عجیجمممم .مرسی مرسی
خدایااا شکرت
سمانه جونم مرسی مرسی که هستی
مرسی مرسی که این قسمت از سایت رو برای خودت ساختی
مرسی مرسی که هر روز میایی و برامون می نویسی
مرسی و مرسی امروزمو برام ساختی
مرسی که باعشق میایی و برامون از موارد مهم روزت رو برامون می نویسی که باعث میشی منم شکرگذاری بیشتری کنم که زیبایی های بیشتری رو ببینم و بازم بیشتر از همیشه شکرگذار و سپاسگذار تر باشم
خدا حافظ و پشتیبان تون باشه عزیزم
هر روز و هر روز با عشق میبینم تون و با عشق می خونم تون !!!؟؟؟
فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ
دوستون دارم یک عالمه
خدایا شکرت
لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّکُمْ
شکر نعمت به جای آرید شما رو میافزایم
صَدَّقَ بِالْحُسْنَىٰ ، فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیُسْرَىٰ
اگر خوبیها رو به خوبی تصدیق کنید ، ما هم شما رو آسون میکنم برای آسونیها
خدایاااا تنها فقط و فقط ترا می پرستم
و تنها فقط و فقط از تو یاری و هدایت می خواهم
IN GOD WE TRUST
ما به خداوند اعتماد داریم
IN GOD WE TRUST
یا الله
یا رحمان
یا ارحم الراحمین
سلام به رویا جانِ نازنینِ مهربانِ خوش قلب.
روزیِ آغازِ روزم، پیامِ شیرین و سرشار از محبتِ شماست.
و چه روزِ قشنگی آغاز شده برام…
مرسی که ما رو هم تو سپاس گزاری هات اوردی.
منم شاکرِ خدا هستم برای اشنایی با شما و وجودِ نازنینت.
الهی شکرت.
ممنونم که با عشق برامون می نویسی.
هم برای من، هم برای حافظِ قندِ عسلِ مامان.
یه کم برمی گردم عقب…
صبح حوالیِ 5 صبح بیدار شدم برای شیر دادن به حافظ جون، مشغول بودیم تا الان که لالا کرد…
موقعی که داشتم شیر میدادم، هوا کم کم داشت روشن میشد، یهو صدای آواز زیبای پرنده ای اومد.
چشم هامو بستم و گوش و قلب و حسم رو دادم به این زیبایی.
به خدا گفتم من توجهم رو میدم به زیبایی، تو هم پسرمو بخوابون :)
الان به سادگی حافظ تو پتو (به صورتِ ننویی) لالا کرد.
الهی شکرت برای سلامتیش، برای وجود و حضورش تو زندگی مون، برای عشقی که اورده تو خانواده و دوستان.
برای محبتی که رویا جان و نفیسه جان و اقا ابراهیم و سعیده جان ها و اقای جزایری و سایر دوستانِ نازنینم در سایت به حافظ جانم دارن.
از پنجره دارم میبینم، هوا کاملا روشن شده، باد شاخه و برگ ها رو تکون میده، صدای پرنده های زیبا میاد.
و من که روزم اینچنین زیبا آغاز شده به لطف خدا و پاداشم خوندنِ کامنتِ دلربای رویا جانم بوده.
الهی شکرت.
منم بی نهایت سپاس گزارم برای سایت به صورتِ چند بعدی:
هم به فایلها دسترسی دارم.
هم به کامنتها دسترسی دارم.
هم دوستانِ نابی دارم تو سایت.
هم میتونم خیلی راحت و با خیالی اسوده تو این محیط امن و پاک، خودشناسی و خودسازی مو جلو ببرم و تمرین کنم.
و مهمتر از همه، آشنایی با استادی که خودش به هر اون چیزی که میگه عمل میکنه و الگوی بسیار صادق، خوش قلب و دوست داشتنی هست.
الهی شکرت فراوان.
تمام لحظاتت غرق در نورِ خداوند باشه رویا جان.
بهترین ها برای خودت و عزیزانت.
خدایا شکرت که این گوشه ی دنج و پاک، پاتوقِ هر روز و شبِ منه.
کجا بهتر از اینجا که در سکوت و آرامش برای من مهیّا شده تا بیشتر توجه کنم به قشنگی های زندگیم.
و دوستانِ نابی که میخونن و تحسینم میکنن.
و انگیزه هامو برای نوشتن بیشتر می کنن.
سپاس گزارم برای وجود نازنین تک تکتون.
الهی شکرت.
جایزه بعدی هم رسید:
فایل جدید اومده روی سایت:
آیا خداوند مثل مادری مهربان عمل میکند؟
فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ
الهی شکرت
یا ارحم الراحمین، سلام.
قشنگی های این لحظه، امروز:
1- گام 17 پروژه خانه تکانی ذهن رو شنیدم، بارها و بارها و بارها.
سپاس گزاری
سپاس گزاری
سپاس گزاری
چقدر اگاهی های ناب داره داخل این لایو.
سیر نمیشم.
روی دورِ تکراره و نمیتونم قطعش کنم.
– چطوری حسم خوب میشه؟
با توجه به زیبایی ها و نکات مثبت
با سپاس گزاریِ قلبی
– از کجا میفهمی درست انجامش میدی؟
به ارامش میرسم.
جسمم سالمتر میشه.
همون لحظه یه اتفاق خوب میوفته.
– چطوری انجامش بدم؟
بنویسم، بگم.
قدرت نوشتن خیلی بالاست.
– بزرگترین دروازه ی ورود نعمت چیه؟
سپاس گزاری*
2- تو دفترم نوشتم.
واقعا دوست دارم نوشتن رو.
زمان گرفتم 40 دقیقه نوشتم و کیف کردم.
3- تو سرم نجوا هست در رابطه با چند موضوعِ متفاوت.
اگاهانه به خودم میگم میفهمم نجوا داری ولی باید اگاهانه توجهت رو بدی به زیبایی ها و داشته هات.
توجهت رو بدی به سپاس گزاری.
4- سالاد خوشمزه میخورم.
همونی که دلم میخواد و دوست دارم.
5- خدایا شکرت برای پسرم، برای وجود و حضورش، سلامتیش.
6- الهی شکرت برای خوش خطی ام.
خیلی خوش خط و تمیز و مرتب مینویسم.
عالیه، الهی شکرت.
7- وقتی خوابیدم، همسرم روم پتو میندازه.
این محبتش خیلی برام ارزشمنده.
منم متقابلا با عشق روش پتو میندازم.
هیچکی نگفته اینکار رو بکنیم، درخواستی هم نیست، این یه حرکتِ خودجوشِ مهربانانه است با قلبِ خودمون.
8- خوشحالم که تکلیف فایلِ گام 17 رو مدتهاست اینجا روزانه و مستمر انجام میدم.
همون بهبودِ کوچکِ مستمر.
الهی شکرت.
الان دیدم 305 تا کامنت تو این صفحه ردپا گذاشتم از خودم.
خدایا شکرت برای تمام لحظاتی که به هر طریقی توجهم رو گذاشتم روی زیبایی ها و سپاس گزاری.
9- پیاده روی دیشب عالی بود.
هم زمانش هم از لحاظ جسمانی.
به لطف الله 50 دقیقه پیاده روی کردم.
اول گفتم به خودم 10 دقیقه بمون بشه یه ساعت، بعد دلم گفت برو خونه، زمان بذار حمام بری تا اگه حافظ بیدار شده بود بهش شیر بدی، از در که وارد شدم دیدم حافط بیداره و بغل همسرمه.
چندین بار این تجربه تکرار شده.
که من حس کنم باید برگردم دیگه، و برگشتم.
و دیدم حافظ بیدار شده.
حس و غریزه ی مادری خیلی شیرینه.
الهی شکرت.
یه بار خوندم جایی خوندم وقتی بچه دار میشی انگار تکه ای از قلبت خارج از بدنت میتپه…
راست میگفت، حافظ عشق منه، قلب منه.
فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ
الهی شکرت
یا حق، سلام.
قشنگی های زندگیم:
● اومدم پیاده رویِ شبانگاهی.
یادم اومد قبلا میترسیدم و خوشم نمیومد شب بیام پیاده روی تنهایی، حتی سَرِ شب.
کلا نسبت به بیرون بودن شب تنهایی، حساسیت و گارد داشتم.
ولی از وقتی با استاد و فایلها کار میکنم، توحید درونم داره بهتر و قوی تر میشه.
من با خدا هستم، از چی بترسم؟
الهی شکرت.
وقتی درخواست پیاده روی دادم، خدا اجابتم کرد.
هم زمانش رو برام باز میکنه.
حافظ هم شرایطش بهتر مدیریت میشه.
میخوابه، پیشِ همسرمه.
بیدار شه هم همسرم پیششه، نهایتش زنگ میزنه بر میگردم.
خدایا شکرت میتونم بیام پیاده روی.
اولین پیاده روی شبانه ات رو یادته سمانه؟
ماه رمضانِ پارسال، شب بود و چون تو روز نرفته بودی، خدا بهت گفت پاشو بیا مجتمع راه برو…
و تو اومدی.
زیر نور چراغ بهت چی گفت که دلت قرص شه و نترسی حتی جاهایی که تاریک بود و نور چراغ روشنش نمیکرد؟
لحظه ای نگاهم رفت روی نور چراغ گفت:
در محضرِ خداوند همه چیز شفاف و روشن است.
خب تکلیف مشخص شد برات:
– نیازی به چراغ نیست حتی تو تاریکی.
امنیت برقراره چون خدا هست.
– همه جا در محضرِ خداییم، پس تمومه دیگه.
و اولین پله شجاعت در من شکل گرفت.
امشب اول اومدم بیرون مجتمع پیاده روی، بعد اومدم داخل.
● هلال ماه رو دیدم.
داره تپل تر میشه.
این یعنی هر شب شاهد تغییراتش هستم.
چند روز پیش باریکتر بود.
مثالِ تکامل و روندِ تدریجیه این ماه.
● پیام احوالپرسی پسرداییم.
همونی که با خانمش از بارداری تا الان ارتباطِ مستمر داریم.
دختر قشنگشون 2/5 ماه از حافظ جون کوچکتره، اسمش ارغوان جان هست.
ان شاالله میخوان فردا شب بیان تهران، خونه مامانم.
ما هم میریم خونه مامان.
ذوق دارم برای دیدارشون.
از بارداریِ من و ملیحه جان به بعد همدیگه رو ندیدیم.
فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ
الهی شکرت