ارتباط بین درک صحیح خداوند و روان شدن چرخ زندگی - صفحه 57 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2024/11/abasmanesh-1.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2024-11-15 05:22:082024-11-24 13:52:03ارتباط بین درک صحیح خداوند و روان شدن چرخ زندگیشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
بنام خدا
سلام استاد عزیزم و دوستان گلم
امروز هم بااین فایل زندگی کردم شده راس ومعیار مهم واسه ادامه مسیر موفقیت
به این فکر میکردم تاحالا هرتجربه زندگیمو نگاه کردم که توش اتفاقی افتاده که اذیت شدم توی تک تک موارد خودم خواستم یه خواسته رو به زور به انجام برسونم وقتی ردپای تمام اتفاقات زندگیمو دنبال کردم رسیدم به اینکه من میخواستم که حتما انجام بشود تحت هر شرایطی الان که فکر میکنم میبینم کمتر ازده درصد ازخدا خواستم وتسلیم بودم البته که خدا توی همه اون لحظات کنارم بود وهمراهیم کرده ولی تاحالا ننشستم بگم خدایا توانجام بده وکاری نکرده باشم حتی باوجود کارکردن روی خودم دراین مسیر من از غیر فعال واکتیو نبودن وبه امید کسی موندن همیشه بدم میومد نه به این دلیل که قوی هستم چون عجول بودم چون لحظه ای که فکری میومد سرم عملی میکردم حالا بعدها بهتر شدم ولی فکر میکردم اگه بشینم تاانجام بشه تقریباً هرگز اتفاق نخواهد افتاد
من دوست داشتم همه چیز ساده وآسون بره جلو ولی همه موفقیت ها تجربیاتم به سختی انجام شده
گرفتن گواهینامه رو بگیر تا جدایی از همسرسابقم وووو…
همیشه یه چالشی بود که باید حلش میکردم ناراحت نیستم ولی الان چیزی تووجودم بهم میگه صبرکن ازاین بهتر هم انجام میشه اون موقع این صدا توی قلب من نبود من باترس هم شده انجامش میدادم من کارهای بزرگ وزیادی که نیاز به شجاعت وایمان داشت هم انجام دادم ولی توی همه کارهام دلگرمی وامنیت نبود چون همه افراد دوروبرمن هیچ کدوم طرز فکرهای منو نداشتن همیشه میگفتن تودنبال چی هستی؟یادمه یه بار داداشم بهم گفت مریم چرا نمیشینی مثل آدم زندگی کنی وهمش تو چالشی اون نمیدونست من چقدر از اینکه به کسی وابسته باشم بدم میاد وجاهایی که مثل اونا فکر کردم آسیب بیشتری خوردم
امروز در سن چهل ویک سالگی خدا بهم میگه یکم بسپار وآروم باش تا اتفاق ها بیفته
قبلاً کسی بهم اینو نگفته بود ویا اگر گفته شده بود جدی نبود
حالا این پیام هدایت برای من بازشد اول که خواستم بسپارم میخواستم دقیقاً اون اتفاقی که توذهن منه بیفته موبه مو اینو مادرم همیشه داشت باید کارها دقیقاً طبق خواسته اون پیش میرفت واگر نه پس اجازه نمیداد توبه شیوه خودت عمل کنی وقتی کاری ازت میخواست انقدر ایراد میگرفت چرا دقیقا اونجوری که من میخام انجام ندادی درواقع هرگز راضی نبود
من این روش بدون اینکه بخوام بدونم داشتم توزندگیم اعمال میکردم حتی روتین زندگیم اگر چیزی کسی اونو تعویق مینداخت عصبی میشدم باهاش میجنگیدم چون من میدونستم چی خوبه چی بد
وااای خدای من توی این مطلب چقدر حرف ونشانه بود که من نمیدیدم وبه همین شیوه داشتم با جنگ دست وپنجه نرم میکردم
من معتقدم باید چهارچوب وقوانین حتما اجرابشه ازخونه ای که توش هرکسی هرکاری دوست داشت انجام میداد متنفر بودم وسعی کرده بودم نزارم این اتفاق بیفته
الان که این مطالب نوشتم یاد قدم دهم که استاد از کندن علفهای هرز پرادایس وپاکسازی جاده میگفت یادم افتاد یه باور غلط توذهن چقدر میتونه به شکل وروند زندگی ضربه بزنه
درحالیکه ازبیرون همه چیز خوب به نظر میرسه
من باید زندگیمو به خدابسپارم تااون درزمان درست درمکان درست منو هدایت کنه چیزی که همیشه ازش خواستم ولی اجازه عمل بهش نمیدادم
انگار توی این شرایط که هستم این هم زمانی باعث شد من بینی مو عمل کنم ونتونم عملاً خیلی ازکارهارو انجام بدم تااین فایل استاد بزاره که من بیداربشم اجازه بدم هرکسی هرجوری دوس داره فکر کنه
خودمو اززیربار اینهمه مسولیت ریزودرشت که میتونه راحت پیش بره کمی آزاد بزارم
وقتی میخواستم بهش بسپارم اصلأ درمدارو فرکانسش نبودم اوچیزهایی روبرای من میخواست که من نمیتونستم دلیلشو توزندگیم بدونم من باید کنار میرفتم باید تسلیم میشدم بعد اینهمه تلاش یکی داره میگه بسپار به من کمی تسلیم شو نگاه کن کاری نکن قبول کن که تو انسانی که محدودی وباید به نیروی عظیمی ازخودت اجازه بدی کارارو انجام بده
همونی که قبولش داری ودیدی چکارها که نکرده
استاد یه بار توی یه فایل میگفت ما به گوگل مپ بیشتر ازخدا اعتماد میکنیم ومیزنیم تودل جاده
اره من به پزشکی که قراربود بینی مو عمل کنه و اصلا تاروز عمل ندیده بودم اعتماد کردم
من به خدا اعتماد دارم نه به هیچ کسی
توزندگی همه کارارو خودم انجام دادم تنها زندگی کردم ،دخترمو بزرگ کردم ،سرکارهای مختلف رفتم ،مهاجرت کردم به یه جایی که هیچ کسی رو نمیشناختم وووو
وهرگز به کسی جزخدا توکل نکردم وکمک نخواستم
من هرگز مشرک نبودم ولی اگر کمی صبورتر بودم اتفاقات بهتری هم میفتاد
من قبلاً طرز فکرم این بود اگه به خدا بسپارم هرکاری که نمیخوام ومیترسمو میاره توزندگیم منو قوی کنه
میدونستم وایمان دارم تاحالا حمایتم کرده ولی من بایدگاری زهوار رفته رو بسپارم تا چرخاشو برام روون کنه تا خودش برام بچینه منو ببره
گرچه هنوز باید خیلی روی تسلیم بودنم کار کنم ولی همین که امروز خیلی چیزها فهمیدم یک دنیا ارزش داره
همه اتفاقات میتونه ساده تر ازاین هم پیش بره
خدایا شکرت که هستی
انت وهاب
الله نور السماوات و الارض
قسم به قلم و آنچه مینویسد
شکر گزاری بالا ترین فرکانس برای ارتباط با خداست شکرگزاری واقعی که مزیت های اون نعمت را بشماری بهش آگاه بشی
برای رسیدن به اون مدار باید کنترل ورودی داشته باشی ذهن به حال خودش رها نکنیم
دنیای درون هزاران بار بزرگ تر از دنیای بیرون است سفر درونی کنیم در سفر درونی ام از جنگل ها و مراتع سرسبز و بیابان ها گذشتم شب ها آتش روشن کردم از شهرهای آباد و ویران گذشتم
الا در ساحلی با شن های طلایی به سمت اقیانوس آبی مستقر شدم .روحم در اون ساحل از جسمم دعوت می کند بیا بیا بیا ….
نشستن در جایگاه دریافت نعمت ها
اعتماد به جهان . ذکر اسما الهی در زمان بین خواب و بیداری برای اتصال به ناخودآگاه
رعایت خطوط قرمز جهان (مثلاً حلال تهیه کردن دوره ها ) رعایت تکامل. مقایسه خودم با خودم
پذیرش مسئولیت زندگی من مسوولیت خوشحالی و حرکت را در زندگی ام دارم هیچکس قیم من نیست
درس ها و حکمت ها را بگیر و حرکت کن
در سکوت و اقتدار حرکت کن از خلوتی راه حق نهراسید (امام علی)
به نام خدای عالم بی همتا
سلام به استادمعجزه گرم و مریم نازنین و همه دوستان عزیزم
من خیلی وقته عضو سایت هستم،اما با این که چندین محصول هم خریدم و گاها با استاد پیش رفتم اما نجواهای شیطان قویتر بود و من از ادامه مسیر باز ماندم
به شکرانه الهی 2ماه مداوم و مستمر دارم روی باورهای خودم کار میکنم .
معجزه ها دیدم ،واقعا استاد کلام شما معجزه کرد برام
خیلی صحبت ها رو الان درک میکنم،قانون تکامل و الان بهتر می فهم،معجزه شکر گزاری و . …
امروز برای چندمین بار این فایل و گوش کردم نت برداشتم و به تاریخ دفترم نگاه کردم دیدم 2 ماه کامل شد که همراه فایل های رایگان شما هستم
این دفتر سومم هست که همراه نت برداری از فایلها شکرگزاری هم مینویسم
مهم ترین لطف خدا تو این دوماه،ارامشی هست که به من ارزانی داشته،کارهام راحت انجام میشه، رابطه با همسرم خیلی ارام تر بی تنش،مهربانتر از گذشته،روزها به ارامی و خوشی و سلامتی میگذره
اواخر مهر یک سفر بی نهایت دلچسب و زیبا برام رقم خورد ،من بابت کار همسرم مسافرت زیاد میریم و منو دخترم همراه ایشون هستیم.
اخر مهر رفتیم کیش
چه مسیر زیبایی
تا بندر چارک با ماشین خودمون
از بندر تا کیش با کشتی که اولین تجربه چنین سفری داشتم
هتل 5 ستاره،بهترین لوکیشن،دسترسی اسون به مراکز تجاری تفریحی و دریا
هر چه از لذت و ارامش این سفر سه نفره بگم باز هم کمه
با تمرکز بر داشته ها و نعمت ها و زیبایی ها،اونا برای من چندین برابر شدن
کوچکتربن بحث بین ما در این5 روز پیش نیومد هر چی بود عشق احترام و محبت بود
من علاقه زیادی به عکس گرفتن دارم برخلاف همسرم،تو این چند سالی که زندگی مشترک داریم خیلی مقاومت می کردن برای عکس نگرفتن
اما
این دفعه
با کمال میل پذیرفتن ،تازه برای اولین بار مبلغ هم همسرم پرداخت کردن
این اتفاق برای من خیلی خیلی معجزه بود
اتفاق زیبای دیگه ترک سیگار همسرم هست
حدود4سال و نیم از زندگی مشترک ما میگذره،یکی از شرطای مهم برای انتخاب همسر ،سیگاری نبودن بود،طی صحبت هایی که کردیم قرار شد کنار بگذارن ،بارها با مهربونی،با عصبانیت،با رهاکردن امتحان کردم اما هیچ اتفاقی نیفتاد بقدری من از این رفتار زجر می کشیدم که خدا میدونه ،خودش هم متوجه ازار من میشد و ازم میخاست برای ترکش دعا کنم ولی خوب...
اما الان حدود4 روز میگذره الان که دارم تایپ میکنم اشکم جاری شد
ای خدای بزرگم،قادر مطلق،ای عالم مطلق سجده شکر به آستانت میگمارم بابت این معجزه در زندگیم.خدایا سپاس
و اتفاق قشنگ دیگه اندام زیبایی که پیدا کردم این دوماه هفته ای3ساعت ورزش میکنم،بقدری اندامم تغییر کرده که اطرافیان متوجه این تغییر شدن
همه این اتفاقات با هدایت الهی تحقق گرفت
باور به اینکه خدا هم میخاد من به خواسته هام برسم و منو به سمت اونا هدایت میکنه
خدا منبع ثروت نعمت و سلامتیست
خدا وهاب
رحمان
رحیم
بخشنده هست
من لایق بخشش خدا هستم
من لایق بیشترین هام
من لایق بهترین هام
در پناه حق..
سلام
من داشتم به این فکر میکردم که چرا کامنت های دوستان انقدر تاثیر گذار هستن و اینقدر حال من رو خوب میکنن
که به این نتیجه رسیدم چون که هر فرد با بیان خودش توضیح میده و شنیدن یک موضوع با بیان های متفاوت به درک موضوع بیشتر کمک میکنند و اینکه اکثر دوستان درباره نتایجشون صحبت میکنن ، که حال ادمو خیلی خوب میکنه،
چون به خودم میگم وقتی بقیه تونستن من هم میتونم
تصمیم گرفتم من هم بنویسم برای خودم و شما دوستان عزیز
از زمانی که به قول استاد چرخ زندگی من حسابی زنگ زده بود و حرکت کردن برام غیرممکن شده بود ،
دانشجو بودم و یک ترم همه ی درس ها رو افتاده بودم ،سه بار مشروط شده بودم حال خیلی بدی داشتم و نزدیک بود که از دانشگاه اخراج بشم
که با استاد آشنا شدم و شروع کردم گوش کردن
و این فایل ها کم کم دیدگاه منو عوض کردند نسبت به اتفاقات ، خداوند ، انسان ها ، حال خوب و مثبت اندیشی
ترم بعدی همه ی درس هامو پاسکردم که یکیشون رو اصلا نخوندم و گفتم اینو که افتادم ، اما به طرز غیرقابل باوری پاس شدم (اون زمان کرونا بود و ما تو خونه امتحان میدادیم یه حسی بهم گفت صورت سوال رو به انگلیسی داخل اینترنت سرچ کن و من این کار رو کردم و سوال و جوابش رو پیدا کردم و یعد سه ترم متوالی درس رو پاس کردم )
و ادامه دادم به گوش کردن و عمل کردن
و ترم بعدش همه رو پاسکردم با نمره بهتر
و ترم بعدشم معدلم الف شد
در صورتی که تلاشم نسبت یه موقعی که همه ی درس هامو افتاده بودم کمتر شده بود (اصلا فکرش رو نمیکردم که الف بشم چون همه ی تمرکزم روی این بود که حالم خوب باشه نه اینکه درس بیشتری بخونم )
کلی دوست خوب داشتم که قبلا نداشتم ، توی خوابگاه خیلی خوش میگذشت به طوری که یکی از دوستام هنوز میگه اون ترمی که هم اتاقی بودیم بهترین ترم دانشگاهم بود ، سر کارم با ادم های خیلی خوب و عالی آشنا شدم .
با یک معدل خوبدانشگاهم رو تموم کردم
چرا قبلا این اتفاقات نمی افتاد ؟
بیرون از من هیچی عوض نشده بود،
من عوض شدم
بهتر شدم
من اینجوری تجربه کردم روان شدن زندگی رو
چه کاری انجام دادم که این اتفاق افتاد ؟
اول اینکه هر روز به استاد گوش میدادم , هر وقت بیکار بودم گوش میدادم , تو ماشین گوش میدادم ، موقع پیاده رویی گوش میدادم ، قبل خواب گوش میدادم ، و صحبت میکردم در مورد این موضوعات
دوم اینکه خیلی خدارو شکر میکردم و نسبت به همه چیز دیدگاه مثبتی داشتم
به بیان دیگه آخر هرچیزی زو مثبت میدیدم
هرجایی که بودم به چیزای خوب اونجا نگاه میکردم و بخاطر زیبایی هاش خداروشکر میکردم
و اینکه خیلی برام مهم نبود که مردم چی میگن
خیلی جای کار کردن دارم روی خودم دارم
الان تو راهم دارم میرم سربازی ، بماند ب یادگار
یه تجربه ی جدید
ادم های جدید
و کار جدید
خدایا شکرت که هستی
تشکر استاد عزیزم
سلام به استادی که تا به حال نمونشو ندیدم ونه خواهم دید
سلام به همه دوستان
فقط میتونم بگم این فایل زیبا رو بارها و بارها گوش کرده و خواهم کرد هر بار که گوش میدم با روح و روان من بازی میکنه لذت میبرم و خدا رو شکر میکنم که به این مسیر الهی هدایت شدم با هیچ فایلی اینقدر ارتباط برقرار نکردم
همه فایلها عالی هستن اما این یه چیز دیگس امکان ندارد گوش بدم و اشکهام سرازیر نشه اشکهایی که قلبم رو شستشو میده و به خدا نزدیکترم میکنه نوش جانم
استاد خدا شما رو برای ما نگهداره
به نام خداوند بخشنده و بخشایشگر که تنها قدرت حاکم بر جهان هستی است.
درود بر همه دوستان و استاد عزیزم
وقتی زاویه دیدمون رو نسبت به خداوند درست کنیم و بسمت بهبود پیش بریم اتفاقات زندگیمون هم بسمت بهبود پیش میرن وقتی باورهامون رو نسبت به دریافت الهامات خداوند درست کنیم و از خداوند بزرگ بخوایم که قلبمون رو بسمت هدایت باز کنه و در مسیر دریافت قرار بگیریم فقط کاری که باید انجام بدیم اینه که بی چون و چرا به هدایت عمل کنیم .
اصلا نیازی نیست که با مسئله و تضاد روبرو بشیم خدا رو هر جور که باور کنیم برامون همونجوری و همون شکل میشه و پاسخ میده وقتی سازوکار جهان و سیستم خداوند اینه از خدا بخوایم که راحت و آسون خودش ما رو وارد آسانی ها کنه و بهتره بخوایم که خداوند خودش کارهامون رو انجام بده و فقط ما روی شونه خدا بشینیم .
خداوند حکیم خداوند آگاه و علیمه بر همه چیز اگاهه و میخواد که ما بسمتش بریم و بیشتر از خود ما دوست داره که ما ثروتمند باشیم هر پدری دوس داره بچه ش توی رفاه کامل باشه و بچه ش به سمتش بیاد ، خداوند پدر مهربان و ثروتمند ماست که هر لحظه داره با ما حرف میزنه .. از خدا میخوام که قلب همه مون رو باز کنه تا صداش رو بهتر و واضحتر بشنویم و بهش گوش کنیم و عمل کنیم .
توی این چند روز که این فایل بسیار عالی اومده روی سایت من چند بار فایل رو دیدم و هر سری یه کامنت نوشتم خودم باورم نمیشه که روز به روز داره احساسم نسبت به خداوند بازم بهتر و بهتر میشه از صبح ساعت 6 که از خواب بیدار میشم قبل از اینکه چشمام باز بشه میگم خدایا شکرت ذکر خدا روی زبونم میشینه با حال و انرژی عالی از جا بلند میشم سپاسگذاری میکنم و حاظر میشم برا روز جدید کاری از خونه که میام بیرون تا محل کارم نیم ساعت پیاده روی میکنم همش سپاسگذاری از هر آنچه که میبینم و بهش فکر میکنم و توی زندگیم دارم آخرش هم میگم هنوز حق سپاسگذاری رو ادا نکردم. بقول استاد که میگن ما حتی نمیتونیم اونجوری که باید در مورد سلامتیمون سپاسگذار باشیم این یعنی چقد خداوند بزرگ به ما نعمتهای فراوان و گوناگون داده .
جز آرامش،آرامش، آرامش و آرامش گرفتن چی میشه واقعا ، نتیجه میشه آرامش عمیقی که دارم عجله ای که ندارم با ایمان راه میرم و صبورانه منتظر نتایجی هستم که در هر لحظه و هر قدم برام پیش میاد از یه باد خنکی که به صورتم صبحها میخوره تا طلوع زیبای خورشید تا دیدن انسانهای شریف دیدن مناظر رویایی که حتی توی آرزوهای دیگرانی که باور ندارند ، نیست . اما من هر لحظه واقعیت زندگیم شده .
من در گذشته هیچ وقت باورم نمیشد و توی ذهنم نمیومد که یه روزی از روستامون خارج بشم اما الان که نگاه میکنم خندم میگره که من مصطفی بچه یه روستا داراب شیراز 5 سال توی بهترین جای گیلان، تالش جنگل گیسوم زندگی کردم(البته دوسال اول شرایط داغون بود اما به محض این که فهمیدم دیدگاهم رو باید عوض کنم و شروع به سپاسگذاری کردم بعد با استاد آشنا شدم همون تالش که دوسال برام همش دردسر بود دنیای من عوض شد و توی سه سال بعد واقعا بهشت رو توی تالش تجربه کردم و دفترها از سپاسگذاری و داشته ها پر کردم شاید ده تا دفتر صد برگ پر شد ) و بعد با دیدن فایل های استاد نظرم در مورد مردم آمریکا عوض شد دیدم چقد آمریکا ومردمش خوبن و بعد یه مدت چی شد گفتم عه چه عالیه پس منم میخوام الان 40 روزه که استانبول هستم و قدمها رو بسمت خواسته برداشتم واقعا سرشار از سپاسگذاری میشم .
خدارو در هر لحظه شاکرم به خاطر همه چی اینقد توی ایران سعی کردم که تمرکز و دیدم رو روی چیزهای خوب فوکس کنم و دنبال چیزهای خوب گشتم الان هدایت شدم به جایی که دیگه نمیخواد دنبال شکار نکات مثبت باشم . خدا میدونه که هر چی خوبی و زیبایی هست مثل یه آهنربا جذب چشمای من میشه و جالب اینه که اینجا افرادی هستند که این همه نعمت رو نمیبینند و توی هر موضوعی ذهنشون تنظیم و قفل شده روی یه زشتی که باید کلی بگردی و دقت کنی تا ببینیش .
بعد من میگم خدای من واقعا آسمون خدا یه رنگه تو اگه دیدت رو عوض نکنی فرقی نمیکنه که توی نیویورک باشی یا چه میدونم توی استانبول یا ایران یا فیلیپین یا هر جای دیگه .
توی یه فایلی استاد میگفتن که آسانی ها و سختی ها کنار هم هستند نه اینکه بعد از هر سختی آسانی ست. این یعنی هم سختی هست در لحظه و هم آسانی تو کدومش رو میخوای تجربه کنی و من هر لحظه میگم خدایا من فقط آسانی میخوام اگه یه جا هم سختی بود میگم مشکل از دید منه خدایا کجای کارم رو باید عوض کنم که فقط آسانی مطلق رو تجربه کنم که اونم میگم بازم روی باورهام کار کنم و تکاملی هی بهتر میشم . امیدوارم من و همه دوستان عزیزم توی زندگیمون فقط به سمت آسانی ها هدایت بشیم .
یه چیز جالب که برام اتفاق افتاده یه نشانه عالیه که حسم رو عالی میکنه اونم اینه که کسی که براش کار میکنم توی استانبول خب ترکه و منم ترکی بلد نیستم توی محله نیشانتاشی که برا تحویل بار میریم یه نمایشگاه ماشین هست که یه دونه لامبورگینی سفید خوشگل داره و من ندیده بودم . آخ آخ آخ انگار برف سفیده ، ترکا به ماشین میگن ارابه بعد با هیجان به من گفت مصطفی ارابه . اون لامبورگینی رو به من نشون داد و با اشاره میگفت این ماشین توئه و میخندید بعد دور برگردون رو که دور زدیم دوباره گفت این ماشین توئه حالا هر وقت میایم اینجا لامبورگینی رو بمن نشون میده و میگه این ماشین توئه منم میگم پس چی که مال منه میخرم انشالا.
در صورتی که من به کسی نگفتم که من عاشق ماشین های لوکس و برند هستم و اولین دلیلیه که برای مهاجرت داشتم . اصلا فقط بخاطر این بود که بهترین ماشین ها رو داشته باشم چون توی فایلهای سفر به دور آمریکا دیده بودم رویای من یه کلکسیونه از بهترین ماشین هاست .
خداوندا سپاسگذار تمام نعمتهایی هستم که بهم دادی سپاسگذارم بخاطر تک تک سلول های بدنم و لحظه به لحظه زندگیم.
سپاسگذار استاد عزیز و خانوم شایسته عزیز و بزرگوار هستم.
در پناه الله یکتا شاد ثروتمند و سعادتمند باشید.
سلام استاد ببینید چی شده منه ننویس ،بنویس شدم …
توی کامنت قبلی همین فایل نوشتم پنج روزه این فایل داره منو زیر رو میکنه البته الان شد هفت روز که من الگوهام زنان با آستانه تحمل بالا بودن و خودم راه سخت رو ارزش میدونستم
و احساس پشت باور اینکه هر آنچه مرا نکشد قویترم میکند باعث شده بود خودم رو از آسانی ورود نعمتها محروم کنم احساسم این بود که من باید بلا سرم بیاد قوی باشم
استاد یه چیزیم امروز که برای نمیدونم چند دهمین بار این فایل رو گوش میدادم بعد از جلسه سوم قدم هفتم که توضیح دادید وقتی درخواست رو فرستادید باید سر سپرده در برابر جریان هدایت باشید من یه چیزی یادم افتاد
که همیشه فکر میکردم خدا دقه نود به دادم میرسه یعنی این جمله که «به مو میرسه پاره نمیشه»
چرا خدا که عاشق اینه من لذت ببرم من توی فراوانی باشم من آسان به خواسته هام برسم برای اجابت خواستم باید به مو برسه چرا همون اول نشه
توی این دو ماه اخیر خیلی جریان زندگیم داره به درک بیشترم کمک میکنه
قبلترش من به خدا درخواست بازسازی خونم رو داده بودم اما از اونجا که نقدینگی حسابمون خیلی نبود تازه ماشین عوض کرده بودیم و چند تا خرج دیگه بیخیال بودم که حالا وقتش نیست یه روز با بچه هام بیرون بودم اومدم خونه دیدم همسر جان کارتن آورده داره لوازم رو جمع میکنه من اینجای داستان تسلیم و کنترل ذهن رو همزمان اجرا کردم گذشته از بحث پول اون مدل جمع کردنش میتونست منو تبدیل به آتشفشان در حال فعالیت کنه لیوان کنار قابلمه، قاشق چنگال وسط لباسها و خلاصه از اون وضعیت به سلامت رد شدم ولی ته دلم امید زنده بود که خدا حواسش هست
توی اون سکوت کنترل ذهنی و اعراض همسرمم یه چیزی گفت که فهمیدم خدا داره کارها رو پیش میبره
گفت میری مثل ملکه ها بر میگردی
نشستم نوشتم خدایا پول که توی حساب نیست خونه هم که اجاره نکردیم اوستا کارم که نمیدونیم کی خوبه کار درسته بیاد اینم که داره جمع میکنه خلاصه خودت من رو دریاب من فقط دست و پا شکسته بلد شدم کنترل ذهن کنم
دو روز بعدش دختر خالم که از مامانم شنیده بود زنگ زد هر وقت خواستی جابجا بشی خونه ما خالیه برو هر چقدر میخوای اونجا بمون وسیله هم نبر همه چی هست حالا خونه اونا ویلایی حیاط دار بازسازی شده ترو تمیز موقعیت سر کوچه پیش دبستانی پسرم که قرار بود از خونه خودمون سرویس بگیریم بره بیاد یعنی عالیه عالی حتی پول هیچ قبضی هم نمیزارن پرداخت کنیم
خلاصه ما که از خونه خودمون بلند شدیم اولین کار سرامیک کار بود که چند وقت پیش داشت واسه همسایه کار میکرد کارش تمیز بود هماهنگ شد اومد کارمون رو انجام داد و همسر که از این مباحث آموزشی کلا غافله به من پیشنهاد داده بود وام بگیر که قبول نکرده بودم یه مبلغ کمی از پدرش قرض گرفت که اینم من موافق نبودم اما اون کار خودشو کرد هم پول سرامیک هم شن و سیمان و هم دستمزدش پرداخت شد خود این آقای سرامیک کار کناف کار رو معرفی کرد که مبلغش تقریبا زیاد بود و ما موجودی نداشتیم که با رسیدن موعد تمدید قرارداد اجاره یکی از مغازههامون پول تزریق شد ومن اصلا یاد تاریخ تمدید نبودم یعنی روش حساب باز نکرده بودم و بعد کناف کار ،رنگ کار و گچ کار و برق کار اومدن تا به امروز و برای تقریبا همه این موارد دقیقا آخرین روز تعهد پول جور میشد توی این مدت من برام سوال شد که خدایا من درخواست بازسازی دادم ولی شرایطی که پیش اومد ترسناک بود برام: جابجایی همزمان با بازسازی بدون داشتن پول
ولی من وا ندادم نه نیاوردم جرو بحث نکردم گفتم چشم کنترل ذهن کردم نترسیدم یعنی ترسیدم ولی ایمانم بیشتر بود
خدایی تو هم شاهکار کردی خدایی کردی ولی چرا دقه نود میرسونی چرا زودتر نمیدی خیالم راحت باشه یعنی من به خدا گفتم خدایا میخوام با خیال راحت کارها انجام بشه زودتر از خرج پولش بیاد نه اینکه من تا دقه آخر جدال دارم بین ترس و ایمان هی نجوا هی کنترل ذهن هی من دهنشو ببندم هی منو بترسونه یهو دقه نود تو گلریزون میکنی
اصلا بهش گفتم خدایا من اول راهم ایمانم ضعیفه تعارف نداریم که میلغزم یکم خیالمو راحت کن ایمانم بهت بیشتر بشه
استاد توی این فکرا بودم که این فایل اومد که قدم جادویی هفت رو خریدم خدایا ترکیب اینها کنار هم داره منو آسان میکنه برای دریافت نعمتها
خدایا رهایی چه درس بزرگی واسه منه یعنی من میتونم همین الان جای اینکه به قدم بعدی که کابینته فکر کنم و حال خودمو با چگونگی بد کنم خودم غرق تحسین مراحل قبل کنم واسه خودم تک ب تک این مسیرو مرور کنم چه با عزت و احترام واسم خونه مبله جور کردی بدون هیچ هزینه ای رایگان اونم چه جایی چقدر راحت چقدر با کیفیت من هر روز واسه این قابلمه ها این کمدها این کابینتها این حیاط این ایوون و این همه مزایای این خونه ازت سپاسگزاری میکنم همش میگم خدایا من چقدر درونی تغییر کردم که کیفیت لوازم و جای زندگیه من انقدر بهبود پیدا کرده
تا الان تمام دستمزدها و هزینه ها پرداخت شده و چقدر خونم خوشگلتر شده تمیزتر شده خدایا هزار بار شکرت
تا همین الانش من روزها باید سپاسگزار باشم چرا حال خوبمو با فکر کردن به بعد بد میکنم مگه خدا شروع نکرد داره جلو نمیبره خودشم تمام میکنه
یه چیزیم اتفاق افتاد که نشون میده من باید بازم روی سرسپردگی و هوشیاریم یا تشخیص نشانه ها کار کنم
من یادم میره که جریان هدایت داره کارها رو پیش میبره من حواسم بهش نیست درخواست و میدم بعد خودم میافتم دنبال کارها
چند روز پیش رفتیم سینک بخریم از قبلش من درخواست داده بودم که خدایا این همه تنوع من نمیدونم کدوم، تو منو ببر سر اصل جنس وقتی راه افتادیمم بازم گفتم خدایا من حال گشتن ندارما تو منو هدایت کن بعد رفتیم اولین مغازه یه چی پسند شد ولی من سفید میخواستم اون مشکی فقط داشت گفتم پس نه این یعنی نخر
بعد دو روز رفتیم کلی جا گشتیم فهمیدیم اون جنس مشکیش بهتره یعنی همون مغازه اول همون اولین جنس
بعد من کلا یادم نبود به خدا گفته بودم منو هدایت کن من حال گشتن ندارم یعنی وقتی برگشتیم همون مغازه اول دیدیم تازه قیمتشم از همه جا بهتر بود
خدایا من با خودم چیکار کنم آخه هدایت میخوام خدا انجام میده من نمیفهمم بعد روی دوش خدام میخوام بشینم …
میگم خدا منو ببر،اونم میبره، من یادم میره وسط راه ولش میکنم بعد که خوب خسته میشم دوباره میگم کجایی بیا منو ببر
استاد ذره ذره اخلاص در ایمانمو مدیون شما هستم چقدر من شما رو تحسین میکنم که انقدر خوب قوانین رو درک و آموزش میدهید ازتون ممنونم
سلام و درود خدمت دوستای خوبم و استاد بی نظیرم و خانم شایسته عزیز
چقدررررر این فایل خوب بود نمیدونمممم چندبار گوش دادم نوشتم بازم دوس دارم گوش کنم اصلا تکراری نمیشه واسم
بعد گوش دادن چندین باره به این فایل یاد یه تجربه از خودم افتادم که واسه اسفند 402 هست راجب همین توکل و ارامش داشتن و کنترل ذهن و نشستن روی شونه های خدا و عمل به هدایت ها و الهامات
من بدهکار بودم بهتره بگم ضمانت کسی رو کردم الان باید تاوان بدم
واقعا نمیدونستم باید چیکار کنم حالم بد بود سرشار از ترس و ناامیدی بودم و طرف مدام بهم فشار میاورد زنگ میزد تهدید میکرد
تو همین حال و هوا بودم گفتم خدایااااا مگه وجود نداری خب چرا کمکم نمیکنی
انگار یه چیزی ته قلبم بهم گفت محمد نماز بخون من اصلا نماز نمیخوندم روزه نمیگرفتم به ندای قلبم گوش ندادم اما مدام به خدا میگفتم خدایا کمکم کن کسی رو جز تو ندارم بازم ته قلبم یکی میگفت برو نماز بخون بعد چند وقت شروع کردم نماز خوندن اونم هر وقت میلم میکشید مثلا صبح رو مبخوندم ظهر یادم میرفت شب حوصلشو داشتم میخوندم چتد وقت همینطوری گذشت دیدم یجوری شدم یه حس عجیبی داشتم انگار سبک شدم انگار اصلا هیچ مشکلی ندارم از هیچی نمیترسم به دلم افتاد بیشتر نمازم رو ارتباطم با خدارو جدی بگیرم کنار این ارتباطه فایل های رایگان استادم گوش میدادم کتاب رویایی که رویا نیستن رو با 100 تومتی که خود سایت واسم شارژ کرده بود خریدم چون هیچ پولی غیر این نداشتم هر جلسه این کتاب 39 تومن بود اما من پولشو نداشتم همینطور که طی روز اینارو گوش میکردم شب وقت میذاشتم مینوشتم گوش میدادم یک سری عبارت تاکیدی هم مدام تو گوشم بود با صدای خودم ضبط کرده بودم و ورد زبونم شده بود تو محل کارم که دوستام غیبت میکردن چرت و پرت میکفتن تو مجازی بودن من این فایل ها تو گوشم بود ورودیمو کنترل میکردم توجهم به زیبایی های اطرافم بود از دیدن درختان تو بلوار تا مغازه های پر مشتری همینطور روزام میگذشت تا به جایی رسیدم که نماز خوندم کامل تر شد یادمه نماز ظهرم رو میدفتم نمازخونه شهرداری نزدیک محل کارم میخوندم جوری که کلی ادم اونجا بودن موقع نماز اما من انگار کر و کور میشدم انقدر که غرق نماز میشدم خیلیییییی احساس خوبی بود و از خدا میخواستم خدایا من نمیدونم چطوری خودت کارامو ردیف کن خودت بدهی این بندتو بده باورتونن نمیشه بصورت معجزه ای نصف مبلغ بدهی جور شد هنوزم فکر میکنم نمیفهمم چی شد فقط یه روز یکی ازم شماره کارت خواست یکی که از اون ضمانتی که من کرده بودم خبر داشت و تا حدودی اونم دخیل بوود و تا قبل اون ارتباطی که من با خدا گرفته بودم هیج کمکی نمیکرد حتی بارها بهش گفته بودم میگفت به من ارتباطی نداره من پول ندارم اما خدا جوابمو داد و اون اتفاق خوب واسم افتاد چند وقت بعد منی که خیلیییی وقت بود هیچ ورودی مالی نداشتم تونستم یک معامله کنم شب عید و مبلغی وارد حسابم شه که تونستم کل جلسات کتاب رویایی که رویا نیستن رو بخرم عزت نفس رو بخرم
من اینارو تجربه کردم اما متاسفانه فراموش کردم دوباره برگشتم به شرایط قبل الان که این فایل رو گوش دادم انگار نفسم باز شده سبک شدم یادم اومد این مسیری که استاد الان گفت رو من رفتم طعمش رو چشیدم اسایش و ارامشش رو دیدم بدون کوچکترین زجری رو شونه خدا کارام حل شد
باید به خودم بیام باید دوباره از خدا کمک بخوام
از خدا میخوام اون حس ارامش موقع نماز خوندنم اون حس ارتباط گرفتنم اون یکی شدنم با خدارو دوباره بهم نشون بده اجازه بده مجدد تجربش کنم و این حس خوب رو برای همه ارزو دارم به خود خدا قسمممم تو کل زندگیم چه قبل چه بعد این ارتباط عمیق که با خدا گرفتم هبچ وقت تجربش نکردم انگار فقط اون یبار بود بخدا حس میکردم مثل ابر شدم حس میکردم هیچچچچ مشکلی ندارم حس میکردم سرشار از ثروت و نعمتم حس میکردم همه چی دارم
خدایااااااا کمکم کن دوباره به اون حس برسم اینبار میخوام این حس رو پایدار و همیشه تجربه کنم
خدایا از مسیر دور شدم دوباره کمکم کن برگردم به مسیر
از استاد بابت این فایل نابش تشکر میکنم خیلیییی عالی بود به جرات میگم عالی ترین فایلی که گوش دادم این بود البته تمام فایل ها عالی هستن اما این یه چیز دیگه بود
در پناه خدا ثروتمند و سعادتمند و خدایی باشید
سلام استاد عزیز ومریم جون ودوستان عزیز امیدوارم حالتون عالی باشه
حدودا چهاریا پنج روز قبل بود که اول صبح وقتی تو راه داشتم میرفتم عجله ای سرکار با خودم داشتم صحبت میکردم که چرا مثل قبل نتایج واضح نیست چرا الهامات خدارو نمیتونم درک کنم یعنی کجای راه رو اشتباه رفتم که مسیر رو گم کردم
همون لحظه بود که عنوانی که برای فایلتون انتخاب کردین یعنی ارتباط بین درک صحیح خداوند وروان تر شدن چرخ زندگی بهم الهام شد خدا وشاهد میگیرم نشون به این نشون که حتی کلمه چرخ رو چندبار تکرار کردم با خودم ویک لحضه بنری که گذاشتین از جلو چشمم رد شد
وقتی دیروز سایت رو چک کردم دیدم بله خدابهم الهام کرده بود که همچین فایلی بااین عنوان وبا همون بنری که روسایت گذاشتین بهم الهام شده والان باید محتواش رو گوش کنم خدایا هزارم تبه شکرت این از هدایت اولم
نکته بعدی که میخوام بگم این هست که چقدر شمرده شمرده و دقیق باورهای درست درمورد خداوند رو برای ما تکرار میکنین ومهم تراز همه چقدر سوال های درستی میکنین که به دنبالش به جواب های درستی میرسین واین باعث میشه شخصا درکم از جملات بالاتر بره خدارو صد هزار مرتبه شکر
نکته بعدی اینکه باگوش دادن چندباره فایل باعث شد من هدایت بشم کارهای شخصیم رو زودتر انجام دادن چون مهمترین قسمتش این هست که خدامن رو هدایت کرد به جای اینکه امروز شیفتم رو برم شب رفتم وخدا و شاهد میگیرم چقدر شیفت عالی داشتم ازاینکه هدنرسم خوشحال بود که درکنار همکارهایی با شخصیت عالی شیفتم ازاینکه همکارام خیلی از حضورم برای بودن درشیفت تشکر کردن ازاینکه من هدایت شدم برای ارزش گذاری بیشتر برای سلامتیم به تهیه واکسن ازاینکه حال بیماراعالی بود وبرخورد خیلی محترمی با من داشتن ازاینکه تونستم کامنت بچه هارو توشیفتی مطالعه کنم ازاینکه ازاول صبح حالم عالی بود وهست وخیلی خوشحال وبدون خطا شیفتم رو تحویل دادم و راهی خونه شدم ازاینکه تابرسم خونه یکبار دیگه این فایل رو گوش دادم ازاینکه الان باخیال راحت وبا فرکانس عالی کامنتم رو نوشتم تا ردپایی باشه برای خودم ودوستان که فقط چند ساعت هدایتی به راحت ترین حالت ممکن گذشت ومهم ترین باوری که به خودم یادآوری میکردم ونتیجه اش رو ورفتار همکارام میدیدم این هست که خدایا تو خودت دلها و به سمت نرم کن وخیلی دیگه از باورهایی که درمورد خدا برامون تکرار کردین ومدام به ذهنم یادآوری میکنم
ممنونم استادعزیز برای زحمتی که برای این فایل کشیدین
خدایا شکرت که قبل از خواب تونستم کامنتم رو بزارم
به نام خدای مهربانم .
سلام خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته بی نظیر و همه دوستان هم فرکانسیم .
الهی شکرت برای یک روز دیگه که بیام بنویسم.
عجب فایلی ساختید استاد عزیزم شما گلوی خداوند شدید برای ما تشنه گان توحید
واقعا این فایل یه جورایی شگفت انگیزه امروز دو بار دیگه گوش دادم صوتی تصویری هم چند بار دیدم
امروز پیاده روی داشتم گوش دادم دوبار پشت هم اصلا یک چیزهایی میشنیدم که قبلی ها اینطور نبود
این روزها بیشتر دارم رو توحید کار میکنم و دوره روانشناسی 1 که با این فایل و دوازده قدم ترکیب جادویی شده
تو همین فایل امروز خیلی ریزتر معنی حساب کردن روی خدا رو درک کردم یعنی من به قول خودم داشتم رو توکل به
خدا کار میکردم ولی از اون طرف همش پی گیری مشتری حساب کردن روی قول مردم حساب کردن روی همسرم
و بعد میگم من توحیدی هستم این کجاش بوی توحید میده توکل میده محمد خودتو مسخره کردی واقعا
اگر توکل میکنی چرا همش منتظری یکی بیاد همش رو قول ادمها حساب میکنی و دقیقا ادمها نمیان خیلی جالبه
این یک الگوی تکرار شونده است برای من چون من با مخاطبم در ارتباط هستم برای فروش املاک و این برام
امروز بولد شد وقتی داشتم ریزتر به صحبتهای شما استادم گوش میکردم انگار خدا این قسمت را برام بیشتر تمرکز
داد واقعا درکش کردم و به این نتیجه رسیدم که محمد تو باید فقط رو خدا حساب کنی مگه خدا چی کم داره چی
ادمها میتونن بهت بدن که خدا نداره خیلی جالبه ما به حرف دوست همسر و مشتری ها دل میبندیم ولی روی
خدا که تازه ادعا میکنیم داریم کار میکنیم تسلیم هستم ولی در عمل میبنی نه اقا جون توهم میزنی که داری
رو خدا حساب میکنی تو همه چی داری حساب میکنی الا خداااااا وای خدای من چه شاه ترمزی این پاشنه آشیل
خیلی قوی هست برای همه هست حالا برای یکی شاید کمتر و دیگران بیشتر و خیلی ها که اصلا نمیدونن
این حرفها را نشنیدن که اصلا کاریم نداریم با اون عده من در این خانواده توحیدی استاد عزیزم هستم
داریم در کنار هم رشد میکنیم در تمام جنبه های زندگی باور توحیدی حساب کردن رو خدا خیلی جای کار دارد
باید بتونم نجواها را ساکت کنم ورودی ها کنترل کنم و بیشتر قوانین خداوند را در قران باورهای پیامبران
که رو خدا فقط حساب کردن مثل مادر موسی و حضرت ابراهیم و خود حضرت موسی اینا خیلی میتونه
باورهای توحیدی قوی تر با منطقی بهم بده و تکرار کنم بخونم بنویسم و استاد عزیزم که مرد توحیدی عملی است
کلی داستانهای شما هست در این سایت باید کار کنم تا باور روی خدا حساب کردن را تقویت کنم یادمه دوسال
پیش وقتی دوازده قدم را تهیه کردم و داشتم روی باورهای توحیدی بندگی انسان و اربابی خداوند کار میکردم
که خدا کارها را برای بنده هاش انجام میده باورهای خوبی ساخته بودم و در کامنتها نوشته بودم که چطور
تونستم در عمل کارهایی که همکارام انجام دادن را با توکل به خدا سپردم و دل ادمها را نرم کرد برام نتیجه دیدم
ولی امان ازین نجواها که یکم میای فاصله میگیری از باورهای توحیدی ترس ها عجله ها قضاوتها استرس ها
میان و میبنی که بله اقای شیطان اومده لونه کرده و تو هم داری بهش خوراک میدی و خدا میاد نجاتت میده
با دستان توحیدی مثل استاد عزیزم دوباره هدایت میشم و این مسیر تا اخر عمرم ادامه دارد باید کار کنم
و کمک نیارم و بسپرم به خداوند که به قول استادم میلیاردها ساله که داره خدایی میکنه و کارش را بلده نگران
نباش انگار نه انگار که خودم کلی نتیجه دارم از توکل سپردن ولی مهم نیست که چقدر کار کردی به محض اینکه
دور میشی یقتو میگیره شیطان خدارو شکر برای استادی همچون شما که از زبان شما خداوند با من و ما حرف
میزنه که نریم قاطی باقالی ها الهی شکرت
تا کامنت بعد همه شما را به خدای بزرگم میسپرم
استاد عزیزم خانم شایسته عاشقتونم
خدا نگهدارتون