عواقب تصمیمات احساسی - صفحه 40
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/05/abasmanesh-1.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2023-05-06 05:53:472023-05-08 07:32:32عواقب تصمیمات احساسیشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
و خدایی که در این نزدیکی است…
عرض سلام و ادب و احترام خدمت استاد عباس منش بزرگ، بانو شایسته شایسته و همه عزیزانی که این کامنت من رو مطالعه می کنن.
در راستای مطالعه کامنت های ارزشمند دوستان هم مدار خودم، به این فایل فوق العاده هدایت شدم که استاد به طرز عجیبی دست روی موضوعی میذارن که دقیقا عامل موفقیت یا شکست انسان هاست. میشه ردپای هر شکستی رو در اتخاذ تصمیم های اشتباه در زمان عصبانیت، خشم، ناراحتی، نگرانی، اضطراب یا … دید. و همینطور میشه ردپای هر موفقیتی رو در اتخاذ تصمیمات درست کوچک ولی متوالی جستجو کرد. همین که آدم بتونه در زمان عصبانیت و ناراحتی تصمیم نگیره، خودش یه تصمیم خیلی مهمه!
به هر زمینه ای که نگاه می کنم، نقش تصمیمات اشتباه در زمان بودن در اوج احساسات رو می بینم. یک انسان معتاد به مواد مخدر، هیچوقت به میل خودش و با اشتیاق معتاد نشده! اون بخاطر ناراحتی و احساس بدی که ناشی از یه اتفاق ناگوار براش بوده، تصمیم میگیره خودشو با یه چیزی آروم کنه. و در اون ماده مخدر چیزی بوده که اون به سراغش رفته. اگه اون فرد معتاد می تونست در همون بارهای ابتدایی جلوی خودشو بگیره و بگه من در زمان احساساتی بودنم نباید تصمیم بگیرم، شاید هیچوقت به سراغ ماده مخدر نمی رفت! یا فردی که مال باخته میشه. حالا فرقی نمی کنه این مال باختگی بخاطر سرمایه گذاری در بورسه، یا در سایت های شرط بندی، یا در ارزهای دیجیتال و یا حتی در معاملات مختلف مثل مسکن و … ، ردپای اون مال باختگی رو باید در عدم توانایی کنترل ذهن در لحظات احساسی جستجو کنه. اونجا که بخاطر ترس، حرص و طمع و یا عجله تصمیمی گرفته به امید اینکه شرایط زندگیش رو بهتر کنه اما اون تصمیم باعث شده که همه چی بدتر و بدتر بشه.
در زمینه روابط، خود من خیلی این موضوع رو تجربه کردم. چه بسیار جاهایی بوده که در مقابل عزیزانم از کوره در رفتم. حرفهایی زدم که نباید میزدم. بعدشم که آروم شدم هرچقدر عذرخواهی کردم، مثل میخی که از دیوار درش میاری، جاش خوب نشده. پس چقدر خوب بود که می تونستم در همون زمان اوج عصبانیت، احساسی تصمیم نگیرم. خود من از این مورد خیلی ضربه خوردم.
انسان های موفق مثل ربات میمونن. گاهی آدم فکر می کنه اینا اصلا احساسات ندارن. اما واقعیتش اینه که اونا می تونن احساساتشونو کنترل کنن و در زمان اوج احساس تصمیمی نگیرن که بعدا باعث شرمندگی یا ناراحتیشون بشه.
خیلی ممنونم از استاد عباس منش که این موضوع فوق العاده رو برای ما بیان کردن.
در پناه الله یکتا، تنها، و تنها، و تنها قدرت حاکم بر جهان هستی، شاد و سالم و پیروز و سربلند و ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید.
خدانگهدار
1402/08/02
18:58
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام خدمت اساتید بزرگم
استاد گفتن بنویسین از عواقب اتصمیمات احساسی مون
واقعا تو روابط استاد
بدترین اشتباهه من الان هدایت شدم به این فایل بینظیر
و به خودم قول میدم تو اون لحظه ی احساسات چه منفی چه مثبت حواسم باشه خیلیییییی زیاد تصمیم نگیرم و به قول استاد زمان درست میکنه زمان حلاله مشکلاته واقعا
چشم قول استاد تصمیم نمیگیرم تو اون مواقع
نفس عمیق میکشم 10تا20تا نفس عمیق میکشم
بعد حالا ببینم اون موقع چه تصمیمی تصمیم درستیه
یکی از بهترین روش ها همینه اکسیژن مناسبی به بدنمون میرسه و بدن به ریلکس شدن میرسه و میزارم زمان بگذره بعد تصمیمی قراره بگیرم
و روش بعدی استاد پیاده روی هست منم همینطور دقیقا فقط با پیاده روی حالم خوب میشه واقعا خیلی کمک میکنه
روش بعدی دوش بخصوص دوش اب سرد هس
بزاریم این عصبانیت این خشم این دلهره و اظطراب با اب سرد بشوره بریزه پایین
ناراحتی و عصبانیت ذهنی رو میاره پایین
در شرایط احساسی تصمیم بگیریم 100٪ تصمیم اشتباهی میگیریم پس حواسمون شدید باشه به این موضوع
چه احساس منفی چه احساسی مثبت باشه اول باید بزاریم به ارامش برسیم و بزاریم روز بعد
در قلیان احساسی شدید تصمیم نگیریم
در روابط استاد واقعااااا خیلیییییی بد بود خیلییی ولی دیگه قول بخدا حواسم هست خیلییییی چون چوبشو بد خوردم اما اینم بگم زمان حلش کرد خداروشکر
واقعا بزرگترین ضربه ها رو تو این لحظه ها به خودمون زدیم
چقد من عاشق فایلای استادم واقعا بینظیرترینین بهترین استاد دنیا
عاشقتونم
در پناه الله یکتا باشید
من آدمی بودم که هنگام عصبانیت بی نهایت دوست داشتم فریاد بکشم. الان و این روزها دیگه اینطور نیست، این روزها وقتی عصبانی میشم، میرم و فایل صوتی استاد رو گوش میدم. همون فایل که در مورد مناجات ملاصدرا هست. آرامشی که استاد داخل اون فایل داره بی نظیره، گویا استاد کلمات رو از دریچه ی قلب پاکشون منتقل کردند. حتماً به اون فایل گوش بدید، بی نظیره …
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام به استاد گرانقدر و مریم بانو مهربان و دوستان
چقدر این فایل لازمم بود خدایا شکرت
هیچوقت به این موضوع از این زاویه نگاه نکردم
الان که نشستم این فایل رو گوش دادم و کامنتارو خوندم دیدم من چقدر توی زندگیم تصمیمات احساسی گرفتم چقدر چوبشو خوردم ولی خدایا شکرت تجربه موندن برام تا درسی بشه برام
موقعه ایی که عصبانی بشم اروم توی دلم صلوات بفرستم یا همه چیزو میذارم کنار میرم میخوابم زود حالم خوب میشه یا میرم بازار
یادمه مسابقات دو میدانی داشتیم من سر لج و لجبازی با دخترای 15سال کوچکتر خودم مسابقه دادم با اینکه نفر اول شدم ولی برای چندماه زانوم آسیب دید و خیلی مثالهای دیگه…
بدترینش انتخاب رشته ام بود چندسال رشته ایی خوندم که بهش علاقه ایی نداشتم انتخابش هم سر یک تصمیم احساسی بود…
_رَبَّنا لا تُزِغْ قُلُوبَنا بَعْدَ إِذْ هَدَیْتَنا وَ هَبْ لَنا مِنْ لَدُنْکَ رَحْمَهً إِنَّکَ أَنْتَ الْوَهَّابُ
در پناه الله یکتا شاد و پیروز و ثروتمند باشید
بهترین ها را برای شما آرزو می کنم
به نام خداوند یکتا.
اول از همه بگم که خیلیییییی ممنون و سپاسگزارم بابت این آگاهی که به شدددددت برای زندگی مون واجب و عالی هست .
میخوام بگم که منم چند وقت اخیر به خاطر کنترل نکردن خودم تو شرایط خیلییی شدید احساسی کاری کردم که نباید میکردم و حرفایی زدم که نباید میزدم
و خیلی پشیمون شدم از انجام کارم واقعا خیلی روم تاثیر منفی گذاشت.
بعدش احساسم خوب کردم و از خدا خواستم برام بهترین اتفاق تو این شرایط رقم بزنه وسپردم به خودش
اظهار پشیمونی کردم و از خداوند خواستم که خودش در زیباترین حالت ممکن بهترین اتقاق ممکن درباره این موضوع رقم بزنه برام.
من باید تو اون لحظه شدید احساسی صبوری میکردم
باید خیلیییی عجولانه تصمیم نمیگرفتم
باید پرهیزکاری میکردم
پرهیز از انجام هر عملی که ممکن بعدا به روح و روان و حتی جسم خودم ضرر بزنه
پرهیز از هر تصمیمی که ممکن بعدا خیلی به من احساس پشیمونی بده و آزارم بده
پرهیز از انجام هر کاری که روی من ممکن تاثیر منفی بذاره
با خودم قرار گذاشتم که زهرا تو باید در بدترین حالت احساسی سعی کنی عاقلانه رفتار کنی
چون هر رفتار و تصمیمی تو این شرایط میتونه برای خودت آسیب زننده باشه پس برای ارزش و احترامی که برای خودت قائلی سعی کن خودتو از آسیبهای تصمیمات احساسی حفظ کنی
من خودم تو شرایط احساسی شدید به خصوص عصبانیت سعی میکنم از ذکر
استغفرالله ربی اتوب الیه استفاده کنم ک مدام بگم
با خودم این قرارم گذاشتم که حتی اگه تو موقعیت های خیلی احساسی بد حق 100 در 100 با من بود
به خاطر خدا و نزدیکی به خدا اون لحظه هیچچچچ حرف و حرکت اضافی نداشته باشم و اینم بهم احساس خیلی خوبی میده چون به خاطر خدا این کار میکنم و مطمئنم پاداش این پرهیز کاری ام رو از خداوند دریافت میکنم
به نظر من انسان با تقوا همونی هست که از هرکار و حرکت و تصمیمی بر علیه خودش خودداری میکنه
پس تو شرایط سخت احساسی هم آدم ب تقوا برای اینکه با عصبانیتش به خودش آسیب نزنه باید پرهیز از هر کار و فکر و تصمیم اشتباهی داشته باشه.
اینا چیزی بود که به شخصه بهش رسیدم
و با توکل به خدا میخوام بهشون عمل کنم
چون علم بدون عمل هیچ فایده ای نداره و از جهالت بدتره
چون تو جهل چیزی نمیدونی انجام نمیدی
اما اینکه بدونی و تاثیری روت نذاره و انجام بدی دیگه
از جهل و نادانی هم بدتره.
خدا رو هزار مرتبه شکر میکنم بابت این سایت که زندگی ساز واقعیه .
دختر خانواده:
سلام به استاد خوبم و خانم شایسته عزیز و دوستان
اگر در شرایط احساسی اقدام عملی کنم، اون اتفاق ادامه دار خواهد شد چون هر اقدامی عواقب و تاثیراتی داره که باید مسئولیتش رو بپذیرم، اما اگر دست نگه دارم و اون احساسات در من باشه و اقدام نشه پایان دادن بهش دست خودمه.
من متوجه شدم که هرچقدرم که در فضای فکری آگاهی ها باشم، در مواقع احساسی، اعمال و رفتار من بر اساس باورهای قبلی من هست و این یک نشونه است. وقتی توی ذهنم میدونم که کار درست و غلط چیه اما رفتارم بر اساس باورهای قبلی هست یعنی باید ادامه بدم به باورسازی و هنوز در من تبدیل به باور نشده.
اگر آدمی باشم که معمولا احساسی تصمیم میگیره، با توجه به اینکه احساسات گذرا هستند و سریع تغییر میکنند، من به آدمی تبدیل میشم که دمدمی مزاج است، غیر قابل اطمینان است و میشم ناتوان در تصمیم گیری.
تاثیرش روی عزت نفس من این هست که، وقتی رفتاری رو دائما تکرار کنم، ذهنم اینجوری برداشت میکنه که من چنین شخصی هستم و این میشه هویت من.
در این مثال من میشم آدمی که تصمیمات نامناسب میگیره و دیگه خودم به خودم و تصمیماتم اطمینان نمیکنم و این من رو از پیشرفت دور میکنه و ممکنه عملگرایی در تصمیم گیری رو هم از دست بدم.
اگر معمولا احساسی تصمیم بگیرم به خودم باور کمبود میدم و باور کمبود رو در خودم تقویت میکنم. به این صورت که مثلا از انجام کاری مطمئن نیستم ولی با این باور که فرصت ها کم اند و یا الان یا هیچوقت، مجبور به عمل کردن میشم، عملی هم که از روی باور کمبود باشه قطعا نتیجه اش منفی هست.
مثلا اگر دور و برم رو نگاه کنم وسایلی هستند که فقط به خاطر اینکه توی حراج بودند یا قیمت مناسبی داشتند بابت خرید شون هزینه کردم، یا خیلی خوشحال بودم گفتم الان وقتشه یا ناراحت بودم و میخواستم خلائی رو پر کنم. خریدمشون در صورتی که بهشون نیاز ندارم و ازشون استفاده هم نکردم و این یعنی در واقع ضرر کردم.
راهکارهای از پیش آماده شده ی من این ها هستند:
مرتب کردن (organizing):
کمد، کشو، باکس و… میریزم بیرون دوباره مرتب شون میکنم کم کم انگار دارم ذهنم رو مرتب میکنم و اینکار واقعا بهم آرامش میده حتی اگر طی انجامش کلی فکر توی سرم باشه، نتیجه رو که میبینم آرام تر میشم.
فایل های گوشی و کامپیوتر رو مرتب میکنم، پوشه بندی میکنم و…
اینکار یه خوبی دیگه ای هم داره اینه که وقتی به احساس بهتر رسیدم دور و برم هم یه نظم و ترتیبی گرفته میتونم توی محیط مرتب ادامه ی کارامو انجام بدم.
آهنگ های قشنگی که از قبل آماده دارم رو گوش میدم گاهی یه قری هم میدم!
وویس گوش میدم و کار فیزیکی میکنم.
خوبیه کار فیزیکی اینه که آدم خسته میشه و شب راحت تر و عمیق تر میخوابه و فردا دیگه یه روز جدیده.
وقتی احساسات حجوم آوردند و کلی فکر تند تند داره توی سرم میگذره، گاهی بهش گوش میدم، بهش میگم اوکی مثل اینکه حرف زیاد داری واسه زدن، تا آخرِ فلان کار به حرفت گوش میدم و بعدش باید بس کنی.
مثلا میرم دوش میگیرم میگم دوشم که تموم شد توام باید بس کرده باشی چون بعدش کار دارم دیگه وقت برات ندارم.
و طی گوش دادن مثل شخص سوم فاصله میندازم بین خودم و اون صداها نجواها و میگم ممممم که اینطور… پس که اینطور… آره خب بلاخره پیش میاد و…
فکر میکنم کند کردن لحن بیان هم کمک کنه، چه در گفتگو با خود چه دیگران چون بخصوص وقتی آدم عصبانی هست همه چیز خیلی تند و سریعه.
یه غذای جدید درست میکنم. چون من که بهرحال باید برای خودم شام درست کنم سرچ میکنم چیز جدیدی که تمرکز بیشتری بخواد و خوشمزه هم باشه رو درست میکنم، اینجوری تنوع و تجربه هم میشه.
گاهی هم کلا ول میکنم میرم یه برنامه ی خنده دار یا استند آپ خارجی میگذارم نگاه میکنم چون نمیشه خندید و عصبانی بود.
سلام به استاد عزیز
سلام به دوستان خوب خودم
نکته این فایل برای من این بود که هر وقت بر احساس احساسات خودم تصمیم می گیرم دچار شکست و عواقب بدی خواهم شد
این کنترل کردن احساسات واقعا مهم است
وقتی که من برپایه احساسات خودم مثل خشم و ترس و نگرانی و اضطراب تصمیم می گیرم این سبب می شود که من بی شک در آن کار شکست بخورم
باید یاد بگیرم که همیشه بتوانم احساسات خودم را کنترل کنم
همیشه بتوانم روی خودم تمرکز و تسلط داشته باشم
باید بتوانم ذهن خودم را در همه شرایط و مخصوصا شرایط سخت کنترل کنم
باید یاد بگیرم که در زمانی که دچار احساسات هستم هرگز تصمیم نگیرم
هرگز دست به عمل و اقدام نزنم
باید سعی کنم در این موقع خودم را آرام کنم و بعد از گذشت زمان که هیجان من فروکش کرد آنوقت تصمیم بگیرم و بعد عمل کنم
چقدر استاد راهکاری عالی برای آرام کردن در مواقع هیجانی به من یاد دادند
تنفس کشیدن های عمیق و پی در پی
پیاده روی کردن که من از آن نتایج عالی گرفتم
نوشتن نکات مثبت
دوش آب سرد گرفتن که واقعا مفید است
یادم باشد و یاد بگیرم که هیچ وقت دیر نمی شود
هیچ وقت دیر نمی شود
هیچ وقت دیر نمی شود
پس می توانم کمی صبر کنم و آرام بگیرم و بعد تصمیم خودم را بگیرم
چرا که هیچ وقت دیر نمی شود
فرصت ها همیشه وجود دارد
فرصت ها همیشه به فراوانی وجود دارد
پس بجای عجله کردن خودم را آرام می کم و سپس تصمیم می گیرم و کار خودم را عملی می کنم
چقدر این صحبت های استاد عالی بود و چه راهکارهایی عالی به من آموزش دادند
سپاس از استاد عزیز
سپاس از خدای مهربان خودم
سپاس از خدای هدایتگر خودم
سپاس از خدای فراوانی ها
درود بر استاد و دوستان عزیز….
من قبلا در مورد هوش هیجانی مطالعه داشتم ولی اخیرا یک دکتر روانشناس میگفت که باید حتما در کارگاه هوش هیجانی شرکت کنیم تا در ما نهادینه بشه…. همچنان درگیر افکار خودم بودم که این فایل زیبای استاد رو گوش دادم و دیدم بله جایی که با احساس نه منطق تصمیم گرفتم بشدت زمین خوردم…. بخصوص ازدواجم… روابط خانوادگی، روابط با دوستان ، همکاران و ….. حتی خرید های من چه کوچک ،چه بزرگ ،با همین احساساتی تصمیم گرفتن ،چقدر من رو از زندگی بهتر عقب انداخته…. واقعا از استاد ممنونم که با این فایل زیبا این مسئله هوش هیجانی رو برای ما بیان کردن
سلام و درود
چقدر جالب و چه به موقع این فایل رو دیدم دقیقا همون چیزی که احتیاج داشتم درسشو بگیرم. ممنون از محتواهای مفید شما جناب عباسمنش
راستش من خودم همین چند روز پیش در شرایط احساسی قرار گرفتم و یک تصمیم احساسی گرفتم که نمیخوام اسمشو بزارم اشتباه میخوام بگم برام تجربه خوبی شد
من با اینکه تو رابطه بودم ولی از یکی دیگه خوشم اومد و باهاش وارد رابطه شدم که چند روزی بود عذاب وجدان شدیدی گرفتم و بلاخره تصمیم گرفتم با فردی که جدیده اشنا بشم و اون قبلی رو رها کردم
میتونست این اتفاق طور خوبتری اتفاق بیفته مثلا اونموقع که ذهنم میگفت بیا بریم با این فرد جدید جلوی ذهنم رو میگرفتم و میگفتم من وفادار یکی دیگه هستم ولی این کارو نکردم و نجواهاشو گوش دادم و خب نتیجشم حال بدم طی چند روز بود
امروز باز هی وسوسه میشدم که برگردم به رابطه ی قبلیم ولی جلوشو گرفتم و گفتم حالا که وارد رابطه جدید شدم پس همینو ادامه میدم و این خودش باعث شد که من دوباره تصمیم احساسی نگیرم و هی با خودم تکرار میکردم که برده احساساتت نباش کنترلشون کن .
راستش من خودم هروقت میخوام تصمیم احساساتی بگیرم به خودم میگم برده ی احساساتت نباش و نزار کنترلت کنن
یا مواقعی که خیلی عصبانی میشم به خودم میگم اروم باش نزار خشمت تورو کنترل کنه و خودتو با عصبانیت بی ارزش نکن
وقتایی که احساسی میشم خودمو با حرف زدن با خودم اروم میکنم
ممنون از عباسمنش عزیز که این فرصت رو در اختیارم گذاشت که یک کام بک به گذشته بزنم
به نام خدای بخشنده مهربان
با عرض سلام و ادب واحترام به استاد عباس منش و خانواده گرم و صمیمی عباس منش
اول جا داره از خدای بزرگ سپاسگزار باشم که من رو با استاد عباس منش آشنا کرد که از زبان ایشون این آگاهی های بی نظیر رو دریافت کنم
سوال اولی که مطرح شده اینکه تجربیاتی راجب احساساتی شدن در زمان خشم ، عصبانیت ، ترس ، ترحم بنویسم که عواقب ناخوشایندی برام در بر داشته؟
حدود 10 روز شایدم بیشتر هرروز من این فایل رو گوش دادم و متوجه شدم این یکی از پاشن های آشیل ذهن منه
اولش ذهنم مقاومت داشت که نه همه همین طوری هستن و تو هم طبیعی در شرایط احساسی چه منفی چه مثبت واکنش نشون بدی
ولی وقتی بعدش خوب فکر کردم دیدم تمام ضربه هایی که تو زندگیم خوردم در همین شرایط احساسی مخصوصا شدید بوده
استاد درست میگن افکار ما احساسات رو بوجود میارن و در حقیقت این احساسات ماست که اتفاقات زندگیمون رو خلق می کنن
و در دوره عشق و مودت چقدر تاکید می کنن فاصله گرفتن ذهن از روحمونه در شرایط مختلفِ که غلیان احساسات ما رو بوجود میاره
و استرهیکس هم میگه هر چیز ، دوچیزه .
همون چیز و عکس همون چیز
و ذهن اگر روش کار نشده باشه همیشه تمایلش اینه بره بسمت عکس همون چیز که تاریکی و تباهیِ ببینه و روش مانور بده
ولی روح همیشه ثابته و روشنایی و خیر رو نوید میده
با این مقدمه خواستم بهتر توضیح بدم که ضربه هایی که خوردم رو مختصر و کوتاه بنویسم
پاشنه آشیل من احساسات خشم عصبانیت و از کوره در رفته
اگه بخوام بنویسم خیلی باید بنویسم که چقدر من از این عدم کنترل خشم ضربه خوردم
چندی پیش با همسر و پسرم در ماشین در حال رانندگی بودم که همسرم بابت رفتار پسرم شکایت کرد و من ساکت و نظارگر بود همین ساکت بودن من بیشتر همسرم را تحریک کرد که شدت شکایتش رو بالاتر ببره و من هم با تندی به پسرم پریدم که چرا جوابی نمیدی چرا از خودت دفاع نمیکنی؟ غلیان احساساتم در حال بالا رفتن بود و واکنش ها و حرف های من بدتر میشد تا جایی برای اینکه خشم خودم رو بیرون بریزم محکم به آینه ماشین زدم و آینه هم به شیشه جلو ماشین خورد و شیشه شکست همین کارهای من باعث شد همسرم حسابی از کوره در بره تو ماشین شروع کرد به کتک زدن پسرم از حرص و من تقریبا وسط خیابون ایستادم تا نزارم پسرم کتک بخوره و پسرم از ماشین فرار کرد همسرم به دنبالش منم ماشین رو روشن رها کردم و بدنبال اونا چون اگه دستش به پسرم میرسید مطمئن بودم کتک وحشتناکی بش میزنه خلاصه هر طوری بود همسرم رو گرفتم پسرمم اوردم تو ماشین و رفتیم خونه . تازه آغاز ماجراهامون شروع شد همسر قهر کرد و از خونه رفت. پسرم رو مجبور شدم بفرستم شهرستان پیش پدر و مادرم هر کاری کردم همسرم برگرده برنگشت و الان در آستانه جدایی هستیم البته این عمل من به تنهایی مسبب جدایی مون نیست بلکه رفتارهای قبلی منم هم بوده و در ذهن همسرم آثارش بوده و این واکنش آخری من تیر خلاص رو زد
درس های این ماجرا برای من این بوده که هرکاری که می تونم انجام بدم که در موقعیت خشم و عصبانیت و کلا هیجانی شدن واکنش نشون ندم حرف نزنم موضوع رو از زاویه یکم بهتر ببینم
با خودم صادق باشم بگم تو که میدونی این پاشنه آشیل ته پس الان تو بنزین هستی از آتیش دوری کن
در ادامه ماجرایی که گفتم خواستم دل همسرم رو بدست بیارم رفتم تو اینترنت سرچ کردم ببینم یه سفر دو روزه با بودجه که الان دارم کجا میتونیم بریم یه جایی رو پیدا کردم که به پولی که دارم می خورد به همسرم پیشنهاد دارم اون گفت نه بریم مشهد و من چون باز تو اون شرایط هیجانی شدم بابت تموم شدن ماجرا بدون فکر گفتم قبول و وقتی رفتم اینترنت رو سرچ کردم هزینه رفت و آمد و هزینه اسکان و خورد و خوراک دیدم اصلا نمی تونم از عهده خرج بربیام . خواستم قرض بگیرم دیدم پس دادن قرض هم تو ماه های آینده به دخل و خرجم ضربه میزنه ناچار به همسرم گفتم نمی تونم که دیگه همسرم خیلی خیلی شاکی شد گفت تو مدام من رو شاد پشیمون می کنی و اوضاع از قبل هم بدتر شد
یا یه تجربه دیگه ای سال 99 پاییز بود خرید فروش آپارتمان رونق عجیبی داشت من و همسرم تصمیم گرفتیم خونه مون رو که محله خوبی داشت ولی طبقه چهارم بدون آسانسور بود رو عوض کنیم تو اون اوضاع بل بشو خرید فروش آپارتمان ، خیلی سریع خونمون فروش رفت و ما هم در تکاپوی خرید آپارتمان از دیوار همسرم یک آپارتمان دید که امکانات داشت و ما رفتیم خونه رو دیدیم شب بود و همون موقعه بدون هیچ تحقیقی خونه رو خریدیم و فرداش که اومدیم محل رو ببینیم دیدیم عجب محله افتضاحی ، خود اهلی آپارتمان هم جالب نبودن ، آب ساختمون هم مشترک بود و دچار مشکلاتی بود همسایه روبروی ما مواد فروش بود خلاصه خیلی دردسر کشیدیم با این خونه تا ناچار با ضرر فروختیمش
اما سوال دوم در زمانهایی که احساساتی تصمیم نگرفتم زمانی بود که می خواستم یه خونه بخرم تحقیق کردم منطقه رو بررسی کردم و کلی موارد رو زیر رو رو کردم و خونه مناسبی خریداری شد
راهکارهایی که به ذهنم می خوره اینکه
1. بخودم بگم این نیز بگذرد آروم باش
2. آیه اذا سالک عبادی رو من در روز زیاد بخودم میگم در این شرایط هم باز بیشتر بخودم یادآوری می کنم
3. آب بخورم
4. راه برم
5. الا بذکرالله تطمئن القلوب رو تکرار کنم
6. به خدا بگم خدایا کنترل این شرایط رو بدست بگیر به رفتار مناسب به حرف های مناسب هدایتم کن
7. فیلم جنجگوی درون میگه احمق واکنش نشون میده جنگجو عمل می کنه و سعی می کنم عمل کنم یه عمل فیزیکی مثل ظرف شستن
8. ماشین شستن هم آرومم می کنه
و این باور رو باید تو ذهنم بسازم ” عاقلانه تصمیم گرفتن بدون دخالت احساسات و هیجانات بقول قرآن جاهل نباشم ”
بقول آلبرت انیشتین میگه احمق کسیِ که کاری رو دوباره و دوباره انجام بده و انتظار نتیجه متفاوت داشته باشه این فرد احمقه
و بنظرم همه اینا از شرک میاد من وقتی با خودم تنهام خیلی بیشتر روی احساساتم کنترل دارم تا وقتی که با همسرم هستم
چون من وابسته همسرمم
وقتی خوب فکر می کنم در بیشتر تصمیمات زندگی ایشون تصمیم گیرنده بودن و من چشم بسته عمل کننده چرا؟ چون من فکر می کردم عاشقشم و با این کار دارم عشقم رو بش نشون میدم ولی الان میفهمم من عاشقش نبودم وابسته ش بودم و وابستگی یعنی شرک
تمام اتفاقات ناخوشایند و وحشتناکی که برام رخ داده ریشه ش شرکِ
من وقتی خودم می خوام تصمیم بگیرم حتی برای خرید لنت ماشین از اینترنت تحقیق می کنم جایی میرم که فروشنده جنس اصل بده و منصف باشه ولی وقتی با همسرم میرفتیم خرید هرچی میگفت من میگفتم چشم بخریم بدون اینکه فکر کنم با این همه خرید من که کارمندم تا آخر برج نمیرسونم خرید می کردیم و من کم می آوردم و کلی مشکلات بعدی تو زندگیمون
بله من اعتراف می کنم پاشنه آشیل من ، تصمیم گیری در زمان احساساتی شدنِ ، و ضربات سهمگینی بم زده
و می خوام بنیادی خودم رو تغییر بدم تغییر در رفتار تا بشه عادتم
من تصمیم گرفتم هر روز این فایل رو اول صبح گوش بدم و مدتی در روز بش فکر کنم
باید این درخت مضرر تنومند در ذهنم اینقدر با آگاهی های مناسب بش حمله کنم تا روز به روز ضعیف تر و ضعیف تر بشه
بقول استاد اگر من این قلعه رو فتح کنم و مغرور بشم که این قلعه فتح شده و دیگه بی خیالش بشم شیطان از پشت یه قلعه دیگه باز وارد میشه و رفته رفته درخت مضرر رو قوی می کنه
خیلی باید حواسم رو جمع کنم باید باتوجه به قوانین کیهانی نبایدها رو انجام ندم و باید رو انجام بدم
انشالله در پناه خدای بزرگ شاد باشید و پیروز
خدانگهدار