عواقب تصمیمات احساسی - صفحه 44

722 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    شادی گفته:
    مدت عضویت: 511 روز

    سلام نمی‌دونم چطور بنویسم که این نوشته ها دقیقا بعد از پنج دقیقه کامنت قبلیم در مورد کنترل ذهن هستش در کامنت قبلیم از حال خرابم که از طرف همسرم داشتم تجربه میکردم نویشتم نوشتم که از صبحی در تلاشم تا حالم و خوب کنم چون من عادت ندارم به این حس های بد توی قلبم . بعد از تلاش های فراوانی که از صبحی ساعت 6:30 برای کنترل ذهنم انجام دادم و هیچ نتیجه ای نگرفتم تا ،دو ساعت قبل 5بعدظهر هدایت شدم به فایل های استاد در مورد کنترل ذهن فایل هارو گوش دادم حالم بهتر شد ناگفته نماند امروز صبح تو همون شرایط از انتشارات زنگ زدند یه سری مدارک خاص میخواستند برای گرفتن مجوز کتابم و من اون مدارک رو نداشتم اما با قدرت پاسخ انتشارات رو دادم و صادقانه مدارکی که داشتم رو فرستادم اما همان لحظه نجواها شروع شد که مجوز نمی‌دن تو مدرک نداری و از این حرف ها حالا باید در کنار حس بدی که از جانب رفتارهای بیمارگونه همسرم تجربه میکردم (که در کامنت قبل کامل توضیح دادم ) باید اینو هم کنترلش میکردم حالا باید در مورد مجوز چاپ کتابم هم انجام میدادم شروع کردم به نوشتن و ضبط کردن این جمله خدایا شکرت انتشارات به من پیام داد و گفت تبریک خانم شجاعی مجوز چاپ کتاب صادر شد ،با شادی و حس خوب اینو گفتم و ذهنم و کنترل کردم بعد از حدودا 9 ساعت پیام دادند گفتند مجوز چاپ کتاب صادر شد با اینکه من مدارکی که میخواستند رو نداشتم اما فقط هدایت پروردگار ایمان داشتم همون خدایی که سه سال پیش بهم گفت کتاب بنویس بهم گفت کدوم انتشارات بدم چاپش میکنند خیلی داستان عجیب و مفصله تا قبل اینکه اسم انتشارات پارس رو بشنوم نمی‌دونستم همچین انتشاراتی هست چقدر توی لیست انتشارات گشتم دنبال چیزی که فقط خدا بهم الهام کرده بود بهم واضح می‌گفت یه کتاب مینویسی در انتشارات پارس چاپ میشه و بی نهایت به فروش میرسه . در حقیقت بخشی از داستان من :من تو این سه سال همزمان با آشنایی با استاد و شروع تغییرات خودشناسی خب هدفم رو هم در همین زمان پیدا کردم علاقه م و همه ی این ها رو باهم پیش بردم چون زبان انگلیسی برای من کار نبود من با مطالعه و کارکردن در زمینه زبان انگلیسی داشتم زنده تر میشدم ،با این هدف که چطور میتونم کتابی بنویسم که در زمان کوتاه به افراد مهارت مکالمه رو بده خب من میدونستم اول باید سخت مطالعه کنم بعد راه رو پیدا کنم بعد عمل کنم بعد نتیجه بگیرم و بعد قدم ها م رو ثبت کنم و همین کارو انجام دادم اول خودم به اون مهارت رسیدم بعد کتابم تموم شد و همزمان با نتایج خودم کتابم راهی انتشارات شد البته اولین کتابم هست و دومین کتابم رو زمانی که مسیر رو تا پایان برم ونتایح کاملا آشکار بشه به انتشارات تحویل میدم .و سومین کتابم که کوچکترین کتاب مربوط به رایتینگ هم همینطور ،واقعا چه چیز عجیبی ست علاقه ،انگار همه چیز را میدانی فقط باید بروی و انجام بدهی و لذت ببری و به دیگران مهارت خودت را هدیه کنی ،کاری که فداکاری دقت درستی اصالت و کیفیت میخواهد و تنها اگر علاقه آت باشد می‌توانی همه را در کارت داشته باشی ،البته که برای من زمان برد و داره زمان می‌بره من دارم لذت میبرم ،و خوشحالم برای کسانی که ممکنه علاقه شون زبان نباشه و فقط به این مهارت نیاز داشته باشندکمکم کنم پس برای اونها هم فایده داره ،اینارو گفتم که کنترل ذهن امروز برای من خیلی سخت بود من امروز ذهنم رو باید در زمینه گرفتن مجوز چاپ کتابم هم کنترل میکردم و یک ساعتی جمله تاکیدی گفتم و نوشتم بعد چند ساعت پیام دادند و گفتند مجوز چاپ کتابم صادر شد .خدایا شکرت خدایا شکرت که به کنترل ذهن من در همین حد ضعیف پاسخ دادی چون من میگم نتونستم ذهنم رو کنترل کنم و اما از صبحی 6:30,تا الان که شب شده تلاش کردم .و خداوند به اندازه تلاشم پاسخ داد خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  2. -
    شادی گفته:
    مدت عضویت: 511 روز

    به نام خدای یکتا رب جهانیان

    سلام به بزرگترین نعمت و صدای خداوند در زندگی من ،استاد عباسمنش

    3سال از آشنایی من با آموزه های استاد میگذره .از اونجایی که من تو روابط باورهای وحشتناک که حتی نمیتونم به زبان بیارم داشتم به تعداد فراوان در مورد زن ها مردها و…بزرگترین بیشترین و تکراری ترین تضاد های زندگی من در زمینه روابط بوده ،دو سال زمان برد من با تضاد های پی در پی مختلف ده ها باور اشتباه خودم را پیدا کردم دوسال زمان برد تا من نواقص خودم رو بشناسم بخش عمده ای باور های غلط در زمینه روابط و بخش عمده ای مربوط به عزت نفس بشدت پایین من و بخش دیگر شرک های اشکار و مخفی که داشتم بود .بعد از دوسال من بودم و لیستی ازباورهای خرابم که از جامعه خانواده کتابهای اشتباه از خود ساخته بودم .خداوند هدایتم کرد یکسال تمام هر روز به مدت 5یا 6ساعت باورهای اشتباه در زمینه روابط رو گوش می دادم و متعهدانه ادامه دادم خیلی سخت بود خیلی ذهنم مقاومت داشت خیلی دست و پا میزدم خیلی از اهرم رنج و لذت استفاده میکردم اشک میریختبم و میخوااااااستم که تغییر کنم .بعد از یکسال احساسم کاملا تغییر کرد آرامش واقعی و در ادامه این احساس عملکرد متفاوتی داشتم بدون اینکه بخوام زور بزنم .و اما باز هم این رابطه بد میشد اما کمرنگ تر کمتر و کمتر و کمتر یا مدت زمان قهر پایین میومد یا کیفیت دعوامون یعنی مثلاً اگر قبلاً کلی توهین و تهدید میشدم اما دیگه خبری از اونها نبود انگار شوهرم قدرت قبل رو نداشت دیگه.امسال هدایت شدم که بطور جدی روی عزت نفسم کار کنم اما بمحض شروع باز هم به تضاد روابط با همسرم برخورد کردم که جنس اتفاق تکراری بود تحقیر و تحدید ،من که دوسالی یه بار مریض نمی‌شدم بلافاصله بعد دعوا با همسرم (که یجورایی دعوا بهم تحمیل شد و اکثر دعواهامون تحمیلی بوده توی رابطه .)مریض شدم اما زمانی که مریض بودم بشدت قلبم آرام بود اما جسمم نه .اینبار تضاد رو بررسی کردم و چون من یک سال روی خودم کار کرده بودم خودم خیلی با خودم در صلح بودم و اینبار مطمئن شدم که این تضاد نمیتونه از باورهای اشتباه من باشه یا حداقل احتمالش خیلی کمه و بیشتر وقتی همه چیز رو بررسی کردم متوجه شدم همسر من بیماری به نام+ ازارگرعاطفی داره +البته جای تعجب هم نداشت من سالی که با همسرم ازدواج کردم یک دختر بشدت حساس افسرده باورهای بشدت وحشتناک در زمینه روابط داشتم پس اگر با شخصی غیر از همسرم ازدواج میکردم جای تعجب داشت ،چون آزارگر عاطفی یک بیماری هست که خیلی حرفه ای به شیوه ای نامحسوس در تلاش هست که مخاطب خودش رو فارغ از اینکه عشقش هست یا مادر بچه هاشه ،به طرق مختلف تحریک کنه تحقیر کنه تحدید کنه مسخره کنه ناامید کنه و عزت نفسش رو پایین بیاره و این بیماری پس از 11سال زندگی مشترک ،زمانی که خودم یکسال خودمو از باورهای خراب و بد پاک کردم در این موقعیت بیماری همسرم خودش رو به من نشون داد.تا اون موقع تمام کوتاه آمدن ها عذرخواهی ها از طرف من بود اما اینبار مطمئن بودم که یه مشکل از جای دیگه داره آب میخوره حالا می‌خوام بگم وقتی تمام اتفاقات زندگی رو مرور کردم فهمیدم 11 سال قربانی یک فرد آزارگر عاطفی بودم و 11سال با باورهای خراب خودم و بیماری همسرم میتونید فکرش رو بکنید چه روزهایی رو پشت سر گذاشتم ،تصور اینکه همسرم بطور نامحسوس داره حال منو بد می‌کنه و دوست داره غم و ناراحتی از من ببینه،بلعث شد احساس تنهایی کنم احساس غریبی که همسرم نمیتونه دوست همدمم باشه یعنی هیچ احساسی رو نمیتونم باهاش اشتراک بزارم چون بر اساس بیماریش اینطوری تعریف شده اون زمانی حالش خوبه که بتونه منو از نظر عاطفی آزار بده ،و این وحشتناکه ،و اینو هم بگم همه ی اینکارها رو نامحسوس انجام میده و من غیر مستقیم حسم بد میشه و اگر بخوام حرفی بزنم محکوم میشم به دیوانگی و صبر نداشتن و.القاب دیگه که یک شخصیت آزارگر عاطفی دنبال به قربانیش بده. .خب وقتی به این موضوع فکر میکردم عصبانی میشدم ،وقتی دقیقا همسرم توی بازی بود و داشت نامحسوس با احساسات من بازی میکرد نتونستم خودمو کنترل کنم رفتم بهش گفتم تمومش کن و من فهمیدم تو این بیماری رو داری و….خیلی پشیمونم از این گفته م چون روانشناس بهم گفت هرگز بهش نگو ،فقط شاد باش قوی تر باش روی اهدافت متمرکز باش وارد بحث نشو جوابشو نده احترامش رو نگه دار تا قدرت رو ازش بگیری ،ولی من اینقدر احساس بی کسی میکردم که انگار شوهر دارم اما ندارم کسی رو حس میکنم که هر لحظه میخواد حس منو بد کنه دست رو نقطه ضعف هام بزاره و….و چون حق خودم میدونستم عصبانیتم رو رفتم جلو بهش گفتم شخصیتش چیه و دیگه نمیتونه از من سواستفاده کنه ،،،اما اون بدتر و بدتر شد و اینبار به طور آشکارا خودش رو نشون داد ،و همینطور داره ادامه میده …و من اینقدر صبحی حالم بد بود تمام کارهایی که میدونستم رو انجام دادم جمله تاکیدی فایل توحیدی فایل عزت نفس نوشتن شکرگزاری اما قلبم درد میکرد حالم بدتر میشد ،و جالب اینجاست امروز من از شدت عملکردهای آزارگر همسرم هستش حسم خیلی بد شد اما فکرم رو بطور واضح نتونستم شناسایی کنم اینقدر مخفیه فقط حس بد من داره میگه تو مغز من یه فکر داره میچرخه،بعد ساعت ها تلاش آروم نشدم تا اینکه اومدم تو سایت هدایت شدم به این فایل ها و واقعا صدای استاد آرومم کردو اشک ریختم گفتم خدایا شکرت تو این بی کسی هام که استاد عباسمنش مثل یه برادر دلسوز صداش آرومم کرد .دوستان ممنون میشم برای آرامش بیشتر اگر راه کاری دارید بهم بگید برای کنترل ذهنم .مواقعی که همسرم بی توجهی می‌کنه تحقیر می‌کنه تحدید یا هر بازی که هدفش ناراحت کردن کنه. در پناه خدا باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    رویا مهاجرسلطانی گفته:
    مدت عضویت: 2198 روز

    فایل های دانلودی توانایی کنترل ذهن

    عواقب تصمیمات احساسی

    بنام خداوند غفور و وهاب و رزاق و بخشنده ی مهربانم

    خدایا شکرت ازتو می خواهم ظرف درک وجودی من رو بزرگتر کنی تا درک بهتری داشته باشم از قوانینت.

    سلام به دو اساتید عزیزم و دوستان الهی ام

    خدایا شکرت که امروز هم قدرت خداوند بهترینهع بهترین آرامش و آسایش و رفاه بیشتر و بیشتری رو به سمت من هدایت کرده و بخاطر این آرامش و آسایش و رفاه روزافزون بیشترینم از خداوند ممنون و سپاسگذارم خدایاااا شکرت سپاسگذارم

    خدا رو شکر من در این زمینه خیلی کم پیش میاد که تصمیمات احساسی بگیرم ولی در زمینه مالی برای خرج کردن خیلی زود احساسی میشم البته قبلنا در این مورد خیلی بیشتر احساسی میشدم خرج های بی رویه می کردم ولی الان کلا بیشتر مواقع رو حساب کتاب و اولویتم خرج می کنم نمی‌دونم شاید اگر دوباره پولدار و قوی بشم باز هم احساسی خرج کنم هر چند با تضادهای مالی که داشتم دیگه قدر پول و ثروت رو می‌دونم و به پول و ثروت احترام بیشتری می گذارم و بعید می‌دونم خرج‌های بیخودی انجام بدم من فکر می کنم فقط برای چیزهایی که نیاز دارم و ملزومات باشه پول رو صرف کنم …فعلا که مدتهاست به همین روش پیش میرم و دارم دهنمو کنترل می کنم که روی همین چیزهایی که دارم مدیریت کنم

    در مواقع دیگه خیلی خیلی آرامش دارم چندین ساله شکر خدا بطور منظم مدیتیشن انجام میدم و پیاده روی می کنم و از زمانی که با استاد آشنا شدم و فایل ها رو بطور مداوم گوش میدم و به زیبایی و نکات مثبت توجه می کنم و روی تغییر باورهام کار می کنم خیلی خیلی بندرت پیش آمده که عصبی بشم و یا واکنش زودهنگام ازم سر بزنه و یا خود خوری کنم و یا واکنش لفظی نامناسب بکار ببرم در واقع اصلا یادم نمیاد توی این چند ساله عصبی شده باشم حتی در بدترین شرایط و روابطی که از نزدیکان پیش آمده فقط و فقط اعراض کردم و کنار کشیدم و سعی کردم روی خودم کار کنم و یا باورها مو اصلاح کنم بخصوص در مورد روابط خیلی خیلی خوشحالم بخاطر اینکه از وقتی روی خودم کار کردم توانستم با تمرین و تکرار و تکرار کنترل ورودی داشته باشم و کلا با هر کسی روبرو میشم فقط و فقط مهر و محبت و صداقت و عشق رو دریافت می کنم و خدا رو شکر افرادی که مناسب روابطم نیستند از دایره ی زندگیم بطور کلی حذف شدند و کلا با افراد محدودی در ارتباط هستم چون این جسارت رو پیدا کردم که افراد نامناسب رو فوری از زندگیم حذف کنم و چون توقع ام رو از همه قطع کردم کسی هم از من توقع خاصی ندارد .. بارها شده که از قانون برانگیختگی استفاده کردم آن شخص فوری تغییر رفتار خوب رو داشته و در این زمینه الگوهای داشتم که طرف خودش معذرت خواهی کرده .. خدا رو شکر همیشه از خداوند هدایت خواستم تا همیشه در مدار درست و مناسب و صحیحی باشم و جمله های گرانبهای استاد رو همیشه با خودم مرور می کنم و می نویسم اینکه …ما انسانها مخلوقاتی فرکانسی هستیم که در هر لحظه در حال ارسال فرکانس‌هایی به جهان هستی هستیم و جهان هر لحظه در حال پاسخ به فرکانس‌های(فرکانس‌های غالب = باور) ماست.

    کلا سعی می کنم آرام باشم البته مدیتیشن های صبحگاهی اول وقت و تنفس های عمیق و منظمی که در مدیتیشن هام انجام میدم و گوش میدم و یا آهنگ های لایت مدیتیشن و یا رفتن به طبیعت و توجه کردن به آسمان و کوه و درخت و نشستن روی خاک و چمن و دیدن سرسبزی ها و دیدن دریا و آب و باران و غیره خیلی خیلی منو به آرامش رسانده و حتی وقتی میرم حمام حتما با فایل های گویش و فایل های مدیتیشن های سپاسگذاری زیر دوش حمام برای سلامتی و تندرستی تک تک اعضای بدن رو انجام میدم و همچنین مدیتیشن های سپاس و امتنان از داشته ها و پول و ثروت رو انجام میدم خلاصه در بیشتر مواقع این جمله های طلایی استاد رو با خودم مرور می کنم که میگن..

    همیشه وقتی با یه تضاد روبه رو میشی تموم تلاشت رو بکن که حلش کنی و وقتی نا امید نشی و ادامه بدی مطمئناً یه راهی براش پیدا میکنی و باید بگی یه راهی داره ولی من هنوز راهشو پیدا نکردم که مطمئنم پیدا میشه و اگه آدم ادامه بده 100% راهشو پیدا میکنه و این قانونشه))

    یا راهی خواهم یافت یا راهی خواهم ساخت

    پس سعی می کنم آرامش خودم رو با همین عملکردها حفظ کنم و بقول استاد

    مهم ترین ویژگی عزت نفس که می توان آن را بالاترین درجه از عزت نفس نامید، توانایی کنترل ذهن نام دارد. پس باید همیشه روی همین موضوع کار کنم تا در مدار آرامش بیشتری قرار بگیرم و از اینکه خداوند منو یاری می کند تا به درک و آگاهی های درست و مناسب و شنیدن دانش درونی ام هدایت شوم تا توانایی تصمیمات درست و مناسب و عاقلانه و سازنده رو بگیرم ممنون و سپاسگذارم خدایاا شکرت برای اینکه می توانم از طریق الهام و شهود به دانش درونی ام گوش کنم ممنون و سپاسگذارم

    وقتی با تضادی روبرو میشم می تونم با گفتن اینکه حتما خیریتی در کار است و الخیر و فی ما وقع رو برای آرامش ذهن و روح و برای خودسازی خودم در پیش بگیرم هدایت خداوند رو طلب می کنم

    وقتی من قانون رو بدونم متوجه میشم اگر میخوام شرایطم عوض بشه راهش این نیست که از شرایط الانم ناراضی باشم و گلایه کنم و حرص و جوش بخورم و یا فوری عکس العمل خاصی نشان بدم ! راهش این نیست صبح تا شب به خدا بگم خدایا بهم شرایط بهتر بده و هعی به نازیبایی ها توجه کنم و غِر بزنم نه! قانون اینه که تمرکز کنم روی چیزی که احساس بهتری میده و با تمرکز برزیبایی های همینجا فرکانسم رشد کنه برای جاهای بهتر و من سعی می کنم و تلاش می کنم این گفته های استاد رو همیشه مرور کنم و بخودم قوانین رو یادآوری کنم..

    جهان دارای قوانین ثابتی است ، قوانین علمی و قوانین کیهانی .. هر اتفاقی بیوفته رو می گویم هر چه پیش آید خوش آید

    خدایا من را بسمت مسیرهای درست و صحیح هدایت کن که بدون هدایت و نشانه های الهی تو من گمراه آه و سرگشته و حیران ام… ای ابتدای هر آغاز و ای سرانجام هر پایان ،

    پرودگارا تنها تو را بندگی میکنم و تنها از تو کمک میخوام و چراغ هدایتم باش خودت برام عکس‌العمل نشون بده و خودت برام بجنگ و خودت تیر را بینداز چون من تسلیم اراده ی نیکوی تو هستم

    خدایاااا ممنون و سپاسگذارم خدایااا شکرت

    ای خالق جهان هستی کمکم کن هدایتم کنی تا برای همه چیزهای خوب و عالی در بهترین ها باشم و من به کمتر از بهترینها رضایت نمی‌دهم ..

    خدایا چگونه میتوانم از این بهتر و بهتر شوم. و خودم را متعهد به نتیجه کنم و همانند استادم با نتایجم صحبت کنم ؟ خدایا هدایتم کن

    خدایاااا تنهافقط و فقط ترا می پرستم و تنها فقط و فقط از تو یاری می جوییم

    IN GOD WE TRUST

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  4. -
    کاوس آقارضایی گفته:
    مدت عضویت: 416 روز

    باسلام خدمت دوستان عزیز

    من که همیشه فکر میکردم آدم آرومی هستم و تو موقعیت های عصبانیت خیلی کم عصبی میشدم.شنیدید که میگن من عصبانی نمیشم ولی اگه عصبی بشم اتفاقای خیلی بد میفته.

    منم دقیقا از این دسته آدما هستم ولی وقتی ریشه یابی میکنم میبینم بیشتر مواقع بخاطر ترس عصبانی نمیشم و احساسمو بروز نمیدم که بعدا خودخوری میکنم یا اینکه تو لحظه ی عصبانیت تصمیم میگیرم و عواقب خیلی بدی داره.

    من مثال های زیادی دارم از این جور مسائل:

    مثلا شرکت در بورس همون موقع که همه ی مردم احساسی هجوم میبردن، یا راه اندازی کار و گرفتن شریک بخاطر ترس ، یا دعواهایی که بخاطر بوق زدن تو رانندگی پیش میاد….

    ممنون استاد عزیز که این فایل رو آماده کردید که واقعا اگه همین فایل رو مردم بدونن کلی از پرونده های دادگاه کم میشه

    دوستون دارم و از خدا میخوام هر روز از دیروزم بهتر باشم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    حسین رجبی گفته:
    مدت عضویت: 413 روز

    سلام خدمت استاد عباسمنش ودوستان عزیزم من امروز یک درسی ازدرس های استاد روتوزندگیم تجربه کردم قبلاهم فایل عواقب احساسی روگوش داده بودم وخیلی روی خودم کارکرده بودم اما همان طورکه استادعزیزگفتندماهرروز وهمیشه بایدروی خودمون کارکنیم امامن چندروز این قانون بسیار مهم روفراموش کردم وامروز نتیجه ازیادبردن قانون رویادگرفتم امروز من دریکی از سایت های بازی اینترنتی26میلیون بردم اما احساس طمع و بردزیادوبرعکس 3میلیون روازدست دادم وسریع اعصبانی شدم وناراحت شدم وسریع بیشتروبیشتر ازدست دادم بابت اون 3میلیون واین درحالی بودکه من فراموش کرده بودم که 26میلیون روبا3میلیون برده بودم خیلی روی خودم کارکرده بودم امابااین حال فراموش کردم که وقتی توبازی احساساتی شدم نبایدبازی روادامه بدم اما یک درس مهم یادگرفتم که برای به دست اوردن نتایج عالی بایدهروز روی خودم وباورهام کارکنم سپاسگزارم ازاین قانونی که یاد گرفتم چون باعث میشه دراینده چندصد میلیون پول وثروت وارامش به دست بیارم ویادبگیرم که احساساتم روکنترل کنم همنطور که استاد گفتن دوش اب سردبسیارقدرتمنداست برای کنترل احساسات ازخداوندخودم واستادبزرگوارسپاسگزارم موفق باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  6. -
    محدثه سادات موسوی نژاد گفته:
    مدت عضویت: 582 روز

    سلام استاد عزیزم و مریم مهربان و همه دوستای گلم امیدوارم حال همتون عالی باشه

    این فایلو باید مدام هرروز و حتی روزی چند بار گوش داد من قبلا بشدت ادم عصبی و حاظر جواب بودم و شاید اطرافیان منظوری نداشتن و حرفی میزدن بمن برمیخورد و تند برخورد میکردم و خیلی دلخوری بوجود میومد که بعدش باعث میشد خودم از حرفام شرمنده بشم و بخام حتی عذرخاهی کنم

    من یک مدت این فایل ارزشمندو خیلی گوش میدادم ارامش داشتم اطرافیان حرفی میزدن من سکوت میکردم و بشدت میتونستم روی خودم کنترل کنم گذشت و من درگیر کارهای روزمره شدم و زیاد فایلهای ارزشمندو گوش ندادم من این درسو گرفته بودم ک سکوت کردن خیلی راحتتر از عذرخاهی کردنه

    خلاصه ک انسان فراموش کاره و متاسفانه منم کنترل خشمو فراموش کردم امروز صبح مشتری بمن زنگ زد منم از مشنری میپرسم مالک هستن یا کارفرما چون من با مالک کار نمیکنم و با پیمانکارها یا نجارها و غیره همکاری میکنم

    خلاصه من از ایشون طبق عادت پرسیدم شما مالک هستین یا کارفرما و ایشون گفتن بتوچه تو طراحیتو کن چکار داری ک مالکم یا نه

    من اولش خشممو کنترل کردم و مودبانه نوشتم جناب برای من مهمه چون من با مالک خونه کار نمیکنم چون تحربه زیادی ندارم کارو خودم وردارم اولش قشنگ توضیح دادم ولی بعدش نمیدونم چیشد نتونستم خودمو کنترل کنم زنگ زدم کلی داد زدمو فحش دادم بطوری ک چند ساعت گلوم درد میکرد و منی ک حمله پانیکم خوب شده بود از صبح تا الان پانیک داشتم و بعد اون آقارو بلاک کردم و خانومش تماس گرفت و دوباره با خانومش فحاشی کردم و بلاکشون کردم بشدت عصبی بودم کنترل نداشتم من هروقت عصبیم شهودم مییگه برو حموم و من میرم حموم یاا میرم دوچرخه سواری اروم میشم ولی چون روی خودم کار نمی‌کردم اون محدثه قبل شده بودم و کاری که قلبم میگفتو نکردم من تا نیم ساعت پیش شروع کردم خودمو اروم کردن که فدای سرم اتفاقی نیافتاده و دیگه تکرار نمیکنم و از خدا خاستم منو اروم کنه و من هدایت شدم به این فایل ارزشمند اولش خشکم زد گوش دادم و گوش دادم فهمیدم هرروز هرساعت باید فایلهای ارزشمندو گوش داد استاد ممنونم ازتون الان حالم خیلی عالیه و اینجا نوشتم و بخودم قول میدم دیگه تند نرم هروقت هر اتفاق به ظاهر بدی افتاد عجله نکنم از روی خشم کاری نکنم چون عذرخاهی کردم سختتراز سکوت کردنه سکوت کنمو بگذرم هرچه بیشتر عصبی بشم بیشتر شرک ورزیدم کسی نمیتونه منو کنترل کنه منو عصبی کنه خدایاشکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  7. -
    سعید صادق زاده گفته:
    مدت عضویت: 1172 روز

    سلام به استاد عزیز

    سلام به دوستان خوب خودم

    فایل زیبایی بود که من در آن نکات عالی و فوق العاده ای یاد گرفتم

    در این فایل یاد گرفتم که در وهله اول کنترل ذهن خودم را همیشه در دست باشه باشم

    درست است که این کار بسیار سخت است

    اما شدنی است

    به هر حال این را باید یاد بگیرم که در مواقعی که ناراحت هستم بتوانم با تمرکز کردن بر روی نکات مثبت

    با دیدن زیبایی ها

    با دیدن حال خوبی ها

    ذهن خودم را به ارامش دعوت کنم

    این را باید و باید همیشه سرلوحه زندگی خودم قرار بدهم

    این را باید همیشه بصورت عملی در زندگی خودم آنرا داشته باشم

    در مورد تصمیمات احساسی را واقعا باید بگویم که من خیلی از مواقع این کار را انجام داده ام

    زمان هایی که خیلی حالم خوب است شروع می کنم به بی رویه غذا خوردن و از اصول خودم دوری می کنم

    نکته دیگر این است که بعد از آن در عمل انجام شده قرار می گیرم و دیگر بعدش به خودم می گویم که پشیمانی دیگر چه سود دارد

    این بزرگترین درس و بزرگترین کاری است که من باید همیشه روی خودم کنترل داشته باشم

    البته ناگفته نماند که در زمان هایی هم که حالم خوب نیست هم باز همین منوال را ادامه می دهم و آن زمان من افکار بسیار بدی را دنبال می کنم

    آن زمان من خیلی خودم را خود خوری می کنم

    همه اینها برای من واقعا درس دارد و می توام به خودم قول بدهم که در زمان هایی که در اوج احساسات هستم چه خوب و چه بد دست به هیچ کاری نزنم و فقط و فقط خودم را آرام کنم

    فایل زیبایی بود که باید این مهارت و این قدرت را در خودم بالا ببرم

    سپاس از استاد عزیز

    سپاس از خدای مهربان خودم

    سپاس از خدای هدایتگر خودم

    سپاس از خدای فراوانی ها

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  8. -
    فاطمه فضائلی گفته:
    مدت عضویت: 1237 روز

    به نام خدای مهربانم

    سلام به روی ماه همه

    چه سایتی, چه فایلی, چه استادی و از همه مهمتر چه تجربیات قشنگی از بچهها داشتیم و خوندیم و لذت بردیم

    چقدر این تغییرات ارزشمنده, چقدر این ارامشه قشنگه, دوست داشتم بنویسم راجبش حالا که بچهها نوشتن منم دوباره دست به قلم بشم, قبلنا انقدر واکنش گرا بودم که اگر کسی جواب تلفنمم نمیداد هزارتا فکر میکردم بعدم دعوا, اگه کوچکترین تیکه ای یا حرفی زده میشد اصلا ظرفیتشو نداشتم ولی خیلییییی تغییر کردم, انقدر که ارامشم باعث ارامش اطرافیانمم شده

    یادمه وقتی شروع کردم به ارامش داشتن و مدیتیشن و حس خوب تا الان هیچ دعوایی دیگه نداشتم تو اطرافیانم با اینکه پدر من ادم با ظرفیت بالایی نیست و کوچیکترین چیزی باعث میشه قاطی کنه ولی از بس من یاد گرفتم ارامش داشته باشه بارها و بارها وبااارها دیدم بابام خواسته عصبانی بشه اروم کرده خودشو, نمیدونم این تجربه را چقدر داشتید یا بهش توجه کردید که چه تاثیری داشتید روی اطرافیانتان و من این یکی از مثالهای بزرگ زندگیمه چون خانواده ی ارامی نداشتم و کوچیکترین حرفی تبدیل به دعوا میشد ولی حالابه لطف الله و اموزشهای استاد و استمرار خودم دارم

    دو شب پیش من تو دیوار میگشتم یه اگهی تبلیغ دیدم که طرفی که براشون کار کرده بودم قبل عید عکس کار منو گذاشته بود به عنوان نمونه کار که سفارش بگیره این درحالی بود که به من گفته بود کارگاه تعطیله کلا, یه حدود ده بیست دقیقه ای ناراحت بودم که این چه مدلشه اون که گفت کارگاهم هنوز حتی باز نیست بعد خودما اروم کردم که بابا انقدر کارت دیگ حرفه ای شده که ملت برا نمونه کار ازش استفاده میکنند و ازینجور صحبتا با خودم کردم و قضیه تمام شد نسبتا برام, فرداش به مامانم گفتم گفت بهش بگو بعد حس کردم هنوز یکم ناراحتم بزار نگم و برنامم هم بود که نگم ولی بعد با یه لحن اروم و ملیییح براش نوشتم که این چه مدلشه و بعد گفت من کارگاهم تعطیل شده و بچها رفتن و نیستن و من میخوام نیروی تازه بگیرم و چون کار شما جذابه و مشتری جذب کن این اگهی رو گذاشتم و توضیحات دیگه , که بنده خدا راست میگفت ,یعنی اگه من واکنش گرا بودم ممکن بود یا میرفتم و به اشتباه می کوبوندم طرفمو بعدهم شرمندگیش برا خودم میموند و تا مدتها عذاب وجدان که با بزرگترم بد صحبت کردم یا در حالت خوبش هزار جور خودخوری میکردم که مردم بد شدند و دزد و دروغگوان و منو پیچوند, یعنی واقعا اگه دوسال پیش بود این برا من فاجعه میشد همین سوتفاهم ساده ,وقتی از صبح به این کارم فکر کردم که چقدر راحت بودم و از همه مهمتر حرفمم زدم بدون ناراحتی و خیلی معمولی طبق قانون توجه به این فایل هدایت شدم و انگار خدا بهم احسنت گفت که خوب تغییر کردی و نتیجش این ارامش اطرافته. اصلا در حضور من اطرافیانم خیلیییی ارومند (واقعا باید با تاکید بگم که خونه ی ما یک شب درمیون دعوا بودا), خدای من ممنونم ازت, درسته من از لحاظ مالی به دلیل کم کاری خودم تغییر چشمگیری نداشتم ولی ازین لحاظها عالی شدم, این نوشتن واقعا معجزه میکنه بیشتر ادم میفهمه چقدر نعمت داره

    خدایا شکرت که یه روزی منو با استاد اشنا کردی, خدایا شکررت که نمیزاری گمراه بشیم و اوردی تو بهترین مسیرها

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  9. -
    امین شجاعی گفته:
    مدت عضویت: 1603 روز

    استاد عزیز من معامله گر بازار های مالی هستم یکی از بزرگترین عامل عدم موفقیت تریدرها در بازار کنترل حالات و احساسات بعد ضرر کردن هست این فایل و توضیحات شما به شدت کمک میکنه وقتی که معامله ای ضرر شد ادامه ندیم و توصیه های شمارو انجام بدیم . از ته قلبم ازتون سپاسگذارم که چیزی جز منفعت و پیشرفت در سخنان شما ندیده ام

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  10. -
    سمیرا محمدی گفته:
    مدت عضویت: 1132 روز

    سلام و عرض ادب خدمت دوستان و استاد عزیز

    خب ، من امسال هدف خودم رو کار کردن روی نقاط ظعف شخصیتم انتخاب کردم ،

    در راستای همین جریان، من به واسطه ی مشاوره ها و کلاس های خودشناسی فهمیدم بسیار آدم هیجانی هستم، که قلیان احساساتم خیلی وقت ها منو از جریان زندگیم عقب انداخته ،

    در خیلی از موقعیت های ارتباطی جلوه ی بدی از خودم جا گزاشتم،

    یا مثلاً تصمیماتی گرفتم که بعدش واقعااااا مثل چی پشیمون شدم

    و اینقدر هزینه ی جبران اشتباهاتم برام گرون تموم میشد چه از لحاظ زمانی که برای جبران باید میزاشتم، چه از لحاظ روحیه ام که بهم می‌ریخت و اصن اشتباهاتم اینقدر زیاد بود ک اعتماد به نفسم و می‌گرفت ،

    تا اینک با کمک مشاوره فهمیدم قبل از اقدام جریان احساسات رو توی بدنم بهش دقت کنم.

    یعنی اینک مثلا عصبانیت رو از آلارم های جسمم بفهم ، مثلا ضربان قلبم به شدت بالا می‌ره وقتی عصبی میشم ، واین دقیقااااا اون الارمیه ک من نباید کاری بکنم یا حرفی بزنم

    یا مثلاً خوشحالی بیش از حدم، تنفسم سریع میشه ، پس الان نباید حرفی بزنم یا کاری بکنم ،

    هنوز دارم روی اینکه این مهارت در من شکل بگیره کار میکنم ،

    ولی واااقعااا خیلی مبحث مهمی هست این موضوع برای من

    دوست داشتم این تجربه ی خودمو باشما به اشتراک بزارم

    ممنون از فایل های خوبتون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: