گفتگو با دوستان 5 | قدرت بهبودهای کوچک اما دائمی - صفحه 10

225 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    امیر آهنگری گفته:
    مدت عضویت: 1677 روز

    سلام ب استاد عزیز و‌همه دوستان

    تغییر

    خودم احساس میکنم در زمان درست شروع کردم ب تغییر

    امسال مغازمو جمع کردم چون جایی بود که پیشرفت مالی بیشتری نبود

    در محیط کارم باورهای بد میومد از همسایه ها

    و پنیرم داشت تموم میشد

    کتاب چه کسی پنیر مرا جاب جا کرد خیلی بهم کمک کرد

    و تغییر افکارم و تغییر اندام قبل از اینکه هر کدومم نابودم کنن هدایت خداوند مهربان بوده

    و احساس میکنم در بهترین موقع تغییر کرد

    واقعن خدارو شکر قبل چک لگد تغییر کردم

    و الان که تصمیم گرفتم از لحاظ مالی تغییر کنم

    مثل بقیه تغییرام که پر از نتیجه مثبت بوده

    مطمئنم که مالیم هم چند صد برابر خواهد شد

    چون دقیقن قانون اینه قانونی که من شناختم

    من هم پدرم وعض مالیش خوبه خدارو شکر

    ولی مهاجرت کردم و خواستم حرکت کنم پیشرفت کنم

    و الان که اومدم و از تنهایی از صفر از پیک موتوری شروع کردم

    الان خیلی هم حالمون کنار هم خوبه

    و خداروشکر از مسیرم راضیم

    چقد نکات مهم و درس داشت یادآوری خوبی داشت برام

    عاشثقتونم♥️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  2. -
    فهیمه زارع گفته:
    مدت عضویت: 2973 روز

    بنام خداوند بخشنده ومهربان

    سلام به استاد عزیزم ومریم جان ودوستان گلم

    خداروشکر از روزی که تصمیم گرفتم خودم وزندگیم را تغییر بدم دارم سعی میکنم قدمهایی را پیوسته بردارم

    استاد من چند سالی هست که عضو سایتم حتی چند تا از محصولات شما را خریدم ولی هیچ موقعه متعهدانه به آموزه ها عمل نکردم هراز چندگاهی فقط برا اینکه حالم خوب بشه یه فایلی را به خصوص فایل مالک تو چه کسی هست گوش میدادم که انصافا این فایل خیلی رو من تاثیر گذاشت ویه پرونده دادگاهی داشتم هر موقعه به مشکلی بر میخوردم میگفتم بخودم آن طرف یا آن قاضی قدرتش که از خدا بیشتر نیست ومدام با خودم تکرار میکردم قدرتمندترین فرمانروای جهان خداونده و آنچه من میخواستم در بهترین زمان ممکن درست میشد .

    بخاطر وابستگی شدید به همسرم خیلی سطح توقعم بالا رفته بود فکر میکردم رابطه خوب یعنی همسرم بدون من جایی نره همانطور که من نمیرفتم ،هرکاری میخواد بکنه به من بگه ،؟هرکسی در طول روز باهاش تماس میگیره به من بگه به خصوص خانواده اش ،هر اتفاقی در مغازه اش میوفته اگر از کسانی که من میشناسم مشتریش بودند اگر آن روز مغازه اش رفتند به من بگه خلاصه اگر یکم دیرتر از موعد همیشه میومد خونه من بهم میریختم عصبانی میشدم وهمیشه باهم بحث داشتیم همسرم سعی میکرد هر دفعه منو متوجه اشتباهم بکنه ولی من از بس به نجواهای ذهنم میدان میدادم دو روز خوب بودم دوباره همان رویه رو پیش میگرفتم همیشه بحث ودعوای ما بخاطر دیگران بود هر دفعه من میخواستم همسرم را عوض کنم به جای اینکه تمرکز را بزارم رو خودم تا اینکه جهان با مشت ولگد به من حالی کرد آن کسی که باید تغییر کنه تویی فهیمه شرایطی برام پیش آمد در ظاهر خیلی بد آنقدر به جرات میتونم بگم خدا فرصت دوباره زندگی را به من داد در این شرایط عشق وعلاقه همسرم به من ثابت شد فهمیدم خیلی از رفتارام که از عدم ارزشمندی وعدم لیاقت من و احساس کمبود و عدم اعتماد بنفسم هست باید عوض کنم باید رو باور اینکه من ارزشمندم وبهترینم ولایق بهترینها کار کنم باید توقعم فقط از خداوند باشه اگر دیگران هم کاری برام انجام میدن آنهارا دستی از بی نهایت دست خداوند بدانم خلاصه استاد فهمیدم که خیلی باید رو خودم کار کنم در این برهه زمانی خیلی از عادتهای بدم راشناختم یعنی خودم را بیشتر شناختم فهمیدم خیلی نعمتها داشتم و به چشمم نمیومد برام عادی شده بود روابطم با پدر و مادرم خیلی صمیمی شد فهمیدم رو هیچ کس به جز خدا نباید حساب کنم به همین خاطر نبود دیگران دیگه احساسم را بد نمیکرد قبلا ذهنم خیلی مقاومت داشت به سریال زندگی در بهشت وبه خیلی از حرفهای شما که الان میفهمم چون از نظر فرکانسی در مدارش نبودم الان هرروز سعی میکنم یه قسمت زندگی در بهشت یا سفر به دور آمریکا را ببینم سعی میکنم وقت بیشتری تو سایت باشم وسعی میکنم پا روی ترس ازقضاوتم بزارم حتما تو هر فایل کامنت بزارم وهر روز کامنت دوستان را تو فایلهای مختلف بخوانم مقاومت ذهنیم میتونم بگم کم شده یا حتی از بین رفته چون همون دست وپا شکسته هم که به قانون عمل میکردم وفایلا رو گوش دادم نتیجه اش را میدیدم

    ممنون از شما ومریم جان وسپاسگزار خدایی هستم که فرصت جبران وفرصت دوباره زندگی را به من داد

    در پناه خدا شاد و سلامت وثروتمند وسعادت مند باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  3. -
    شمیم کردستانی گفته:
    مدت عضویت: 1516 روز

    سلام به قشنگترین و مهربونترین استاد دنیا

    و همه ی دوستان عزیزم

    وااای استاد من امروز دقیقااا سوالم همین بود

    نیت کردم سوالم پرسیدم و وارد قسمت نشونه ها شدم و شما گفتین برو دنبال کار مورد علاقه ت

    وای استاد نمیدونید چقدر برام سخته که به حرفاتون عمل کنم

    شما گفتین که تو کارتون شریک نداشته باشین ،گفتین روی یک کار تمرکز کنیم ،گفتین بریم دنبال کار مورد علاقه مون

    وااای استاد انقد مقاومت دارماااا ،انقد میترسماااا

    ولی میخوام انجامش بدم

    من هم شریک دارم تو کاری که به تازگی شروع کردم ،هم روی یک کار تمرکز ندارم،هم کلی چیز تو کَلَم هست که نمیدونم ،کدومش رو انجام بدم.

    چن وقت پیشم ایده وب سایت زدن افتاد تو کَلَم،الانم دارم آموزش میبینم راجبش

    وقتی فایل ۳ برابر کردن درامد رو‌گوش دادم ،این ایده اومد تو ذهنم.

    و نمیدونم الهام بود یا به خاطر باورهای غلطم بود،آخه من پیج فروشگاهی دارم تو اینستا وتقریبا تازه کارمُ شروع کردمو الان زمان اعتصابات بود .

    من علاقه دارم به سفر رفتن و دوست دارم از این راه کسب درامد کنم و تقریبا‌ درامد خاصی ندارم

    ولی من میخوام انجامش بدم.

    نمیدونم باید از کجا شروع کنم

    باید بیخیال کاری که شروع کردم و توش سرمایه گذاشتم بشم؟!🤷

    تمام تلاشم رو میکنم تا اخساسم رو خوب نگه دارم تا قدم به قدم هدایت بشم.

    این فایل شما و کامنتهای این قسمت اولین قدم از هدایت 🧚من بودو به من گفت که کارت رو شروع💕 کن.

    و دومین چیزی که تو کامنتای بچه ها بود و هدایتم کرد این بود که اگه درامدت صفرِ از یه میلیون شروع کن برای هدف کذاری و تکاملت رو طی کن.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  4. -
    ساحل آرامش گفته:
    مدت عضویت: 1654 روز

    به نام خدای مهربان🌻

    سلام به استادعزیز وخانم شایسته جان⚜

    گفتگوی استاد عباسمنش با دوستان

    قسمت۵

    یه فایلی رو من چند سال پیش گذاشتم روی سایت با عنوان میخوای جزء کدام گروه باشی؟؟

    و توی اون فایل چهارتا گروه رو گفتم

    گفتم یکسری از افراد هستن خیلی دیر تغییر میکنن، یعنی اینقدر دنیا بهشون فشار میاره

    یعنی یه شرایطی پیش میاد حالا توی روابطشون، توی زندگی کاریشون، توی سلامتی شون، توی شرایط مالی شون، ولی متوجه نمیشن که الان باید تغییر کنن، باید بهبود بدن خودشون رو، باید یک سری چیزها رو تغییر بدن و اینقدر جهان فشار میاره که نابودشون میکنه☹

    مثل یه معتادی که شروع میکنه مصرف مواد، یواش یواش متوجه میشه که تو محل کارش شک کردن بهش، حقوقش یواش یواش کم میشه، مزایاش کمتر میشه، بعد از کار اخراجش میکنن و توی روابط عاطفیش به مشکل برمیخوره، مثلاً همسرش ازش جدا میشه، بعد یواش یواش سلامتیش رو از دست میده، دندوناش رو از دست میده، دیگه پس اندازش هم تموم میشه و با همه این اتفاقاتی که داره میفته متوجه نیست که باید تغییر کنه، یعنی نمیفهمه که باید عوض بکنه مسیر زندگیش رو و ادامه میده و یه روزی جنازه‌اش رو کنار جوب پیدا میکنن.

    اینا یه دسته هستن🥺

    یه دسته از افراد هستن که ادامه میدن مسیر نادرست رو، تغییر نمیکنن، اما قبل از اینکه جنازه‌شون کنار جوب پیدا بشه، دیگه توی بدترین حالت دیدیم دیگه، کتابها درموردشون نوشتن و دیگه طرف تا توی جوب هم میره، زندگیش نابود میشه، زن و بچه و کار و سلامتی از بین رفته، ولی دیگه اونجا لحظه آخر بیدار میشه و شروع میکنه به تغییر زندگیش که البته خیلی خیلی کار زمان‌بری هست و خیلی انرژی میخواد برای تغییر⚘

    بعضی ها نه، بعضی ها مثلاً توی این مثال مواد رو داریم میزنیم، هی پیش بریم باهاش، بعضی های مسیر نادرستی رو میرن

    میرن سراغ مواد مخدر، بعد از یه مدتی تو نشانه های اول که شغلشون رو دارن از دست میدن توی کار مثلاً براشون مشکلی پیش اومده، یا مثلاً همسرشون دیگه میگه اگه این مسیر رو ادامه بدی من ازت جدا میشم، اونجا تصمیم میگیرن که خودشون رو اصلاح کنن و بهبود ببخشن و بیان توی مسیر درست.

    اینم شد یه دسته👌🌹

    یه دسته دیگه هم هستن که من دوست دارم خودم توی اون دسته باشم

    افرادی هستن که همیشه به دنبال بهبود هستن، همیشه به دنبال تغییر مسیر به شکل مثبتش هستن، یعنی قبل از اینکه اصلاً جهان شروع کنه چک هاش رو برداره بزنه توی کله شون، خودشون دنبال این هستن که خودشون رو بهبود ببخشن

    و همیشه دارن فکر میکنن توی روابط عاطفی شون، من چه جوری میتونم روابط عاطفیم رو از اینی که هست بهتر کنم، خیلی روابطمون خوبه ولی بهتر

    چه جوری میتونم توی مسائل مالی، توی مسائل کاری، توی مسائل سلامتی جسمانی و موضوعات مختلف بهتر بشم، حتی زمانی که شرایط خوبه، یعنی همیشه به دنبال عالی تر شدن به دنبال بهتر شدنِ🌸🌸

    یعنی خود من هم که دارم این حرفو میزنم دوست دارم توی این دسته باشم، همیشه که نبودم، توی خیلی از قسمتهای زندگیم یا خیلی از موارد نبودم، ولی یه سری جاها سعی کردم بوده باشم، شاید هم تا یه حدی توی یه سری مسائل بوده باشم، ولی دوست دارم که در مورد این موضوع صحبت کنیم و ببینیم که دوستان هر دو حالتش رو بگن

    هیچ کدوم از ما پرفکت نیستیم، کامل نیستیم، بگیم نه من همیشه جز دسته آدمهایی بودم که قبل از این که بلا سرم بیاد تغییر کردم

    اغلبمون اینجوری هستیم که کتک رو از جهان میخوریم، حالا بعضی ها کتک خوردن شون ملس تره، بیشتر میخورن، بعضی ها نه، یه ذره حواسشون جمع تره، کمتر کتکِ رو میخورن و بیدار میشن👌⚘

    میخوام در مورد تجربیاتمون صحبت کنیم، بحث، بحث تغییره، یعنی کی ما تغییر می کنیم؟؟

    و دوستان بیان دو حالتش رو بگن که توی فلان مورد من تغییر نکردم این بلا اومد، اینجوری شد

    حالا میتونه روابط عاطفی باشه، میتونه مسائل مالی باشه، میتونه مسائل کاری باشه، میتونه سلامتی جسمانی باشه

    و این اتفاقات افتاد، بعدش بازم نفهمیدم مسیرم رو اصلاح کنم، بعدش این بلا سرم اومد،

    حالا میتونه توی مسائل مالی به ورشکستگی مالی کشیده شده باشه، اونجا دیگه فهمیدم باید تغییر کنم و تغییر دادم خودم رو، حالا نتایجش رو بیاد بگه💐💞

    میتونه مواردی رو مثال بزنه که توی فلان مورد، من قبل از اینکه اوضاع خراب بشه، اون موضوع که اون موقع که شرایط هنوز خوب بود، من تصمیم گرفتم که تغییر کنم، حالا ممکنه بعضی ها تجربیات مثلاً از اون موردی که خیلی زود تصمیم گرفتن تغییر کنن کمتر داشته باشن، از اون موردی که دیر تغییر کردن و بلا سرشون اومد و بعد تغییر کردن بیشتر داشته باشن

    هر موردی که دوست دارن میتونن صحبت کنن

    حرف من اینه که بیاییم اولاً بشناسیم خودمون رو که چه آدم هایی هستیم

    دوم اینکه از تجربیات همدیگه استفاده کنیم برای اینکه زودتر تغییر کنیم، چون جهان اینجوریه، جهان یک ویژگی داره که یا تو خودت رو بهبود میبخشی، یا نابودت میکنه اصلا هیچ رحم و مروتی توی کار خداوند نیست، اینکه من هی درمورد خدا صحبت میکنم میگم اگه دید سیستمی نسبت به خداوند داشته باشیم، خدا رو به عنوان یک سیستم ببینیم، یه قانونمندی ببینیم، خیلی بهتر میتونیم زندگیمون رو مدیریت کنیم👌⚘

    به خاطر اینکه وقتی که ما توی مسیر نادرست حرکت میکنیم یا تغییر نمیدیم خودمون رو، حالا مثال خیلی واضحش مثلاً میگن دایناسورها هستن که تغییر نکردن، یا مثال شرکتیش مثلاً میگن شرکت نوکیا بود که زمانی بهترین شرکت تلفن همراه بود و تغییر نکرد، خودش رو با شرایط جدید وفق نداد و مثلاً نابود شد

    جهان اینجوری عمل میکنه، جهان اصلاً دلش نمیسوزه، خداوند اصلاً کاری نداره که تو چقدر آدم خوبی هستی یا آدم بدی هستی

    اگه مسیرت رو هر بار اصلاح نکنی

    اگه هر بار خودت رو بهبود نبخشی

    اگه هر بار به دنبال پیشرفت نباشی

    این فشارها رو بیشتر میکنه تا جایی که یا بهتر بشی یا نابود بشی

    قصد جهان، قصد خداوند هم برای بهتر کردنه ولی خوب خیلی از ماها از خواب بیدار نمیشیم🤔🥀

    بابت این موفقیت هایی که دوستان میان تعریف میکنن خیلی لذت میبریم از اینکه دوستان اینقدر توی این مسیر دارن خوب عمل میکنن، حرکت میکنن، مخصوصاً وقتی که بچه ها توی مسیر علایقشون حرکت میکنن

    من واقعا احساس میکنم که جهان داره رشد میکنه، چون اگه هر کدوم از ما توی مسیر علایقمون حرکت کنیم، توی مسیری که عاشقش هستیم و دوستش داریم حرکت کنیم فقط زندگیمون شکوفا میشه

    مهمتر از مسائل مالی اون احساس خوشبختیه که آدم میکنه وقتی داره توی مسیر علایقش حرکت میکنه، نه تنها احساس خوشبختی هست و نه تنها پیشرفت مالی هست

    وقتی باور هامون رو در مورد ثروت درست میکنیم جهان با سرعت بسیار بسیار بیشتری نسبت به گذشته شروع میکنه به گسترش پیدا کردن

    وقتی که هرکدوم ما توی مسیر مورد علاقمون میریم🪴⚘

    بهنام: من یه مثال خیلی خوب پیدا کردم از زمانی که جزو اون دسته خوب بودم یعنی زمانی که تقریباً ظاهراً همه چیز خوب بود ولی من تغییر کردم و نتیجش هم خیلی عالی شد

    من توی کار گل و گیاه آپارتمانی هستم و قبل از این من کارمند بودم، اصلا هم ربطی به این حیطه نداشت، ولی خب خیلی علاقه داشتم به این کار

    من کارمند بودم و تبریز بودم اون موقع، یعنی من فروردین۹۹ تبریز ساکن بودم، اونجا خونه داشتم و کارمند بودم، همه چیز خوب بود، در واقع ۵ ،۶ سالی مهاجرت کرده بودم تبریز، خونه داشتم اونجا، دوستان خیلی خیلی خوبی داشتم، شغل، محل کارم، ظاهراً خیلی خوب بود

    همکارهای خیلی خوبی داشتم، یعنی در ظاهر یک پکیج خیلی خوبی بود، یک پکیج خانواده پسندی بود که همه میگفتن شرایطت خیلی خوبه، ولی خب از اونجایی که من رویا داشتم و میخواستم خیلی چیزای دیگه ای رو تجربه کنم، چیزای بزرگتری رو تجربه کنم، کار مورد علاقم رو انجام بدم، تصمیم گرفتم که مهاجرت کنم به تهران، استعفا بدم و کار خودمو شروع کنم و اون موقع داشتم روی دوره عزت نفس کار می‌کردم و دوره عزت نفس خیلی به من کمک کرد که بتونم اون شجاعتی که درونم هست رو پیدا کنم و این حرکت رو انجام بدم

    چون واقعا سخت بود اینکه خونه ام رو پس دادم، اینکه کارم رو استعفا دادم، و بایکی دو میلیون تومان پولی که داشتم، اومدم تهران و اون موقع واقعا ایده خیلی خاصی هم نداشتم در مورد کارم 🤗

    فکر کنید که من به یه حیطه کاری علاقه دارم، نه تخصصی دارم، نه سابق کار و نه هیچ فعالیتی

    اومدم تهران و توکل کردم و شروع کردم، اولش خب خیلی سخت بود، چون خیلی نا آشنا بودم بابحث این کار و خیلی هم سعی می‌کردم تا کامل رو رعایت نکنم که قدم های بزرگ بردارم، ولی بعد از دو سه ماه که واقعا ادامه دادم موفقیت‌های من شروع شد و شاید براتون جالب باشه تو کمتر از یک سال من الان بیش از چند هزار نفر مخاطب دارم و درآمدی رو رسیدم بهش که کسایی که توی این حوزه هستن به صورت آنلاین میتونم بگم جزء سه تا برند اول این حیطه شدم توی کشور🌹

    توی کمتر از یکسال، و اصلا باورم نمیشه خودم که اگه اون موقع یه نفر اینو بهم میگفت

    ولی الان که دارم این مسیر رو مرور می‌کنم می‌بینم که این تغییر و این کاری که من کردم و اون موقعی که به ظاهر همه چیز خوب بود خیلی جواب خوبی به من داد و الان خیلی راضیم🤗⚘

    استاد: یه توضیحی من بدم، مثلاً در مورد بهنام خیلی قشنگ توضیح داد که من توی شرایطی بودم که به قول خودش خانواده پسند، که جا داشتم، خونه داشتم، زندگی داشتم، شرایطم بد نبود، ولی تصمیم گرفتم که بهتر بشم، این تیکه اش خیلی مهمه،

    اگه ما هر بار خودمون در مورد فیلدهای مختلف، هر بار خودمون به خودمون بگیم خودمون، خودمون رو پوش کنیم

    خودمون، خودمون رو مجبور کنیم که حرکت کنیم

    این باعث میشه که خیلی کارها راحت تر پیش بره،

    فرض کن توی داستانی که بهنام توضیح داد، فرض کن میذاشت اوضاع اونقدر بد بشه، بدهکار بشه، کلی براش مسئله به وجود بیاد و بعد مجبور بشه که تغییر کنه

    ببین چقدر دردسر باید میکشید، ببین چقدر باید اذیت میشد، ببین چقدر اعتمادبه‌نفسه تخریب میشد، دوباره از اول میساختش

    تا وقتی که آدم هنوز اوضاع خراب نشده، ولی آدم احساس میکنه که این مسیری که داره میره مسیر درستی نیست یا در حال درجا زدنه

    حالا بحث فقط بحث کار و بحث مالی نیست ممکنه روابط عاطفی باشه، میفهمه که این رابطه ای که توش هستیم رو داریم خراب میکنیم، رابطه هی داره کیفیتش بدتر میشه، ما باید یه کاری بکنیم، حالا شخصیت مون رو تغییر بدیم، نوع برخورد مون با اون طرف مقابلمون رو بهتر کنیم، قضاوت مون رو کمتر کنیم، دنبال نکات مثبت طرفمون بیشتر باشیم و مورد های مختلفی که اینهمه توضیح دادیم در موردش🌹

    حالا اگه قبل از اینکه جهان بلندشه اون چکش رو برداره ما خودمون آدمی باشیم که دنبال بهبودیم زندگی گلستانه

    یعنی واقعاً به تضاد خاصی آدم بر نمیخوره😊

    اینو منی دارم میگم که واقعا سعی کردم تو زندگیم قبل از اینکه اون چکشه رو خدا برداره، من بگم خودم عین آدم سعی میکنم هی بهتر و بهتر کنم خودم رو

    و بعد این چند سالی که دارم به این شکل عمل می کنم انصافاً خداوکیلی اگه کل اتفاقات این ده ساله اخیر رو بزارم روی یک صفحه نگاه کنم بهش، میبینم که من به تضاد خاصی بر نخوردم

    یعنی من به مشکل خاصی تو زندگیم بر نخوردم

    چرا؟؟

    چون دنبال این بودم که بهتر کنم اوضاع رو نه اینکه اوضاع بد بشه و بعد من بهترش کنم یا بد بشه و بعد من تغییرش بدم

    حالا توی روابط عاطفی، توی سلامتی جسمانی🪴⚘

    مثلاً من توی جایی احساس کردم که من این شیوه تغذیه کاملاً داره منو از لحاظ انرژی جسمانی ضعیف میکنه، من خیلی همیشه خواب آلودم، خیلی همیشه خسته ام، دوست دارم دنیا رو بگردم، دوست دارم خیلی تجربه داشته باشم، ولی به خاطر این نوع تغذیه ای که دارم غذا میخورم فقط میخوام بگیرم بخوابم

    بعد اومدم گفتم دیگه گوشت نمیخورم اصلاً، مرغ نمیخورم اصلاً، مثلا اون موادی که باعث میشه که معده اینقدر سنگین بشه و اینقدر بدن نیاز داشته باشه به هضمش، مثلاً گوشت و مرغ و اینها کلاً چیزهای اینجوری معده خیلی باید تلاش کنه تا هضمش کنه، روده هم همینجور، برخلاف سالاد و میوه و چیزهای گیاهی که خیلی راحت تر هضم میشه و مثلاً درگیر نمیکنه

    بعد من اومدم این روش رو تغییر دادم و بعد دیدم انرژیم ۱۰ برابر شد، خوابم خیلی کمتر شد، چقدر سرحال تر شدم، چقدر تونستم کارهای بیشتری رو انجام بدم😊🌹

    یعنی قبل از اینکه برسه به چربی خون و به قند خون و اوره و کبد و فلان و اینها

    توی جسممون هم همیشه اینه دیگه

    بدن داره به ما میگه این مسیر تغذیه، این مسیری که داری میری، این یه مسیر اشتباهیه ولی ما نمیفهمیم، قبول نمیکنیم، نمی‌پذیریم، درست نمی کنیم خودمون رو، تا یواش یواش اینقدر دیگه مسائل جسمی مون سخت میشه که باید بریم کلی دارو و درمان و درد و بیچارگی بکشیم تا برسیم به قبلمون

    یعنی تازه برسیم به صفر، بعد مثلاً حالا بریم یه ذره بالاتر☹

    خیلی خوشحال میشم که بچه ها این مثال ها رو بزنن، حالا این فایل ها شاید بعدا صدها هزار نفر در آینده ببیننش و این میخوام یه انگیزه ای بشه برای اینکه خودمون حواسمون به خودمون باشه

    خودمون رو توی روابط عاطفی مون، توی انرژی جسمانی مون، توی مسائل کاری مون، توی مسائل مالی مون، خودمون به فکر باشیم، خودمون هر روز بگیم چه جوری بهتر، چه جوری با کیفیت بالاتر، چه جوری با بهره‌وری بالاتر کارمون رو انجام بدیم

    بعد ببینیم جهان چه درهایی برای ما باز میکنه، چه موقعیت هایی، و مهمتر از همه چقدر زندگی رون میشه، چقدر تضادها کمتر میشه، چون تضادها موقعی به وجود میاد، قانون تضاد اینه

    تضاد برای این به وجود میاد که شما پیشرفت کنید

    این جمله طلاییه

    تضاد برای این به وجود میاد که شما پیشرفت کنید

    اگه شما خودت در حال پیشرفت باشی تضادی به وجود نمیاد، نقطه سر خط

    این یه قانونه😊🌹

    منی هم که این حرفو میزنم نمیتونم ادعا کنم خیلی خوب عمل کردم، مثلاً همیشه حواسم بوده که مثلاً پیشرفت کنم، نه

    ولی چون یه ذره بیشتر از خیلی ها حواسم بوده به تضاد خاصی بر نخوردم

    همش هی سعی کردم توی مسائل روابط عاطفی، توی مسائل جسمانی، توی مسائل کاری، توی مسائل مالی، همین آنلاین کردن، قبل از اینکه این بیماری و این داستان های پندمیک بشه من بیزینسم آنلاین بود، برای من هیچ فرقی نکرد، یعنی این داستان بیماری و فلان و اینها نه تنها ضربه نزد، شاید برای من بهترهم شد از همه لحاظ

    چرا؟؟

    چون قبلش من دنبال این بودم که روند کاری رو بهتر و با کیفیت تر کنم، اون موقعی که اصلاً اوضاعمون هم خیلی عالی بود، سمینارمون هم خیلی فوق العاده بود، درآمد مون هم خیلی عالی بود، اومدم اینکارو کردم که همه می گفتن چه کاریه، ولی الان داریم نتیجش رو میبینیم⚘😊

    آقای راستین:

    من یه دوره ای از زندگیم با توجه به موضوعی که تعیین کردین خیلی حرف هست ولی فقط میخوام این موضوع رو بگم

    من تا سن ۲۱ سالگی یکی از اون بچه پولدار های بی دغدغه بودم که حالا از پدرش پول میگیره و مثلاً خیلی کارها رو انجام میده و خیلی عشق و حال ها رو توی دنیا داره

    از یه جایی به بعد از بچگی به من گفته بودن که مثلاً تو پدرت بهت پول میده، پدرت هواتو داره، پدرت پشتته، اینقدر این وابستگی زیاد بود و این شرکه زیاد بودش که سرتاسر زندگی من امید به پول پدرم بودش

    سن ۲۱ سالگی از یه جایی به بعد فهمیدم که مثلاً اینقدر وابسته باشی به پدرت خیلی خوب نیست، از اون طرف هم خب پدرم دیگه حمایتی از من نکرد و همه اون امکاناتی که داشتم رو تقریباً دیگه نا امید شدم ازش و دیگه نداشتم و از یه جایی به بعد فهمیدم که باید روی پای خودم وایسم و این تضاد بزرگی که توی زندگیم اومد باعث شد که برم توی بازار کار

    رفتم توی بازار کار و به شدت تلاش کردم، به هر دری که بشه زدم، ولی این پول در نمیومد، هر کاری میکردم به اون اهداف مالی که میخواستم نمیرسیدم،

    بالاخره کسی که تازه ۲۲ ، ۲۳ سالگی شروع کرده به کار کردن و هیچ تجربه ای نداره و هیچ پشتوانه‌ای غیر از خدا نداره، خیلی سخت بود واسم

    تا یه جایی، آخرای سال ۹۸ بود که من دیگه واقعاً تموم کردم و گفتم دیگه من نمیتونم هی برم تلاش کنم، هی برم جون بکنم، ولی به این نتیجه مالی که می خوام نرسم

    یه روز یکی از دوستام یکی از اساتید که حالا خیلی عذر خواهی می کنم ادای شما رو در میاره برای من فرستاد ویسش رو

    و همین باعث شده که من یه مقداری با قانون جذب و اینطور مسائل آشنا بشم جالبش اینه که قبلا شما رو بارها توی یوتیوب دیده بودم ولی رد کرده بودم، ویدیوهاتون رو نگاه نکرده بودم، چون در فرکانس دریافت اون آگاهی‌ها نبودم، این ویسی که برای من فرستاده شد زمینه ای شد که این ذهن پرسشگر من بیفته دنبال این قضیه که تو باید بفهمی که تو که تلاش می کنی، تو که پدرت داره در میاد، چرا پوله در نمیاد

    اومدم با سایت شما آشنا شدم و خداروشکر دوره اول دوره عزت نفس رو تهیه کردم و الان روانشناسی ثروت ۱ رو دارم کار می کنم نتایجم بی نظیر شده👏⚘

    استاد:

    توی صحبت ها گفتی که بابا داشت کمکت می کرد، یعنی در واقع یه جورایی ساپورتت می‌کرد، بعد از یه جایی به بعد بابا روند ساپورت رو قطع کرد یا نه، خودت قطع کردی گفتی من نمیخوام؟؟؟

    راستین:

    استاد عزیزم من از اول دوست داشتم یه درآمدی داشته باشم، یعنی از همون موقعی که حتی پدرم ساپورت میکرد منو، ولی از یه جایی به بعد دیگه این ساپورته هم نبود، یعنی امیده هم از بین رفت،🙁

    استاد:

    میخوام برسم به این نکته که مثلاً فرض کنیم یعنی میخوام خودت مثلاً فرض کنی، یه مقایسه‌ ای کنی،

    فرض کنیم تو از سن ۱۸ سالگی بابا هم داشت ساپورت میکرد، هم ماشین خوبه بود، همه چی هم بود،

    ولی تو تصمیم میگرفتی که مثلاً بیزینس خودت رو داشته باشی، یعنی حالا اون ساپورت هم بود ولی میگفتی که این ساپورت رو من میگیرم برای اینکه بال پروازم بشه برم بالاتر، نه برای اینکه خرج هام رو در بیارم، برای اینکه مثلاً چه میدونم یه سرمایه بکنم یه حرکتی بکنم،

    یعنی میخوام از این ساپورت انرژی بگیرم برای اینکه سرعت ببخشم به پیشرفتم، نه برای اینکه هزینه هام رو در بیاره

    اگه بتونیم مقایسه کنیم مثلاً ۱۸ سالگی فرض کنیم تو با این دیدگاه آشنا شده بودی و ۱۸ سالگی تصمیم گرفتی در حالی که ساپورت پدر رو داشتی شروع کنی به پیشرفت کردن، میتونی الان یه مقایسه کنی که مثلاً چقدر میتونسته اوضاع بهتر باشه یا نه👌⚘

    آرسین:

    قطعاً خیلی بهتر میتونست باشه و من اون موقع مثلاً اون سرمایه‌ای که پدرم بهم میداد رو حتماً یه جای خیلی خوبی میرسوندم، ولی از این مسیری که الان اومدم خیلی راضیم، به خاطر اینکه من روی پای خودم وایسادم و امیدم به خداست و اگه ۱۸ سالگی برگردم درخواستم از پدرم این خواهد بود که بابا از من هیچ حمایتی نکن و بزار خودم روی پای خودم وایسم و خودم بیام بالا

    الان هم خدا رو شکر می‌کنم به خاطر اون تضادی که پیش اومد، واقعا منو تغییر داد

    یه آدم درد نکشیده ای که حالا هیچ سختی توی زندگیش متوجه نشده و جالبیش اینه من توی سال آخر ۹۸ دیگه به خدا اعتقادی نداشتم و اصلاً قرآن رو میگفتم یه چیزیه که محمد از خودش نوشته

    ولی خداروشکر می کنم هدایتم کرد به این سمتی که بتونم روی پاهای خودم وایسم

    حالا چه اصلاً یک میلیارد پول داشته باشم چه ده میلیارد

    مهم اینه که هر چیزی که هستم خودمم و از این نظر خیلی خدا را شکر می کنم اینکه پدرم بدون اینکه بخواد و شاید اگه بدونه این عدم حمایتش باعث بزرگ شدن من شد و خدا رو شکر می کنم به خاطرش😊⚘

    نتایج مالی من هم اگه بخوام براتون بگم سال ۹۹ درآمد من از اوایل شروع شد، اول مثلاً بودش دو میلیون تومن، ۵ میلیون تومن، ۱۰ میلیون تومن، بعضی وقتها الان دیگه دارم صدای مدارهای بالاتر رو میشنوم که برم روی میلیارد

    یعنی معاملاتی داره میشه، حرف هایی داره زده میشه که سال ۱۴۰۰سال کارآفرین شدن من بشه و برم توی کار ساخت و ساز

    خواسته اش رو دارم میسازم و به زودی انشالله به امید خدا بهش میرسم و استاد خیلی متشکرم که دست خدا شدین برای ما و ما رو هدایت میکنید به سمت فراوانی و خوشبختی👏⚘

    استاد:

    خیلی لذت بردم از توضیحات کاملت، خیلی هم عالی بود، من کاملاً موافقم با این داستانی که پدر نباید حمایت کنه از بچه اش، من کاملاً با این داستان موافقم

    خودمم وقتی بچه بودم پدرم هیچ حمایتی نکرد و اگر هم حمایتی میکرد توضیح میدادم که نکنه

    هرچند که حمایتی کلاً نبود از خیلی خیلی بچه تر از بحث‌های ۱۸ سالگی و خیلی کمتر از ۱۲ ، ۱۳ سالگی حتی

    هیچ حمایتی نبود و همین باعث شد که حتی خیلی زودتر من بیام دیگه مثلاً سن ۱۵ ،۱۶ سالگی برای خودم مغازه داشته باشم و جنس داشته باشم و بعد حالا اتفاقاتی که بعدش افتاد🪴⚘

    یعنی من کاملا با این دیدگاه موافقم، خودمم اینجوری عمل کردم در مورد پسر خودم هم که شاید به اندازه دنیا من دوستش داشته باشم، وقتی احساس کردم که داره توی همین مسیر میره که هیچ حرکتی نمیکنه، هیچ تلاشی برای بهبود نمیکنه، هیچ روندی رو که مثلاً من نگاه کنم که داره حرکت میکنه ادامه نمیده، من تموم پشتیبانیم رو قطع کردم، تموم منظورم تموم پشتیبانی

    منی که از لحاظ مالی هیچ مشکلی ندارم، من چند نسل بعدم هم اگه بخوام در واقع هزینه هاشو بدم میتونم بدم، ولی این کار، کار درستی نیست

    اصلاً بحث، بحث پول نیست

    بحث اینه که اگه ما از فرزندانمون حمایتی کنیم که جوری بشه که اونا وابسته بشن به حمایت ما

    ما داریم به اونها ضربه میزنیم.🤔

    این ایراد رو هم خیلی دیدم، حتی آدمهای خیلی موفق که خودشون از صفر به اونجا رسیدن باز این اشتباه رو میکنن

    در مورد بچه هاشون احساسی عمل میکنن، نمیتونن قانون رو درک کنن

    نمیتونن درست عمل کنن و به شدت هم ضربه میخورن از این داستان🥴⚘

    حالا من اون موقع که توی ایران بودم میدیدم مثلاً این دوست ما بچه اش مثلاً دبیرستانی بود، بعد این دوست ما که بچه دبیرستانی داشت، دستش توی جیب باباش بود

    در واقع دستش توی جیب بابا بزرگ بچه اش بود و بعد در حدی دستش توی جیب باباش بود که اگه مثلاً باباهه یه ذره دیرتر به این میرسوند میرفت خونه باباهه و کلی داد و بیداد و پشت سرش صحبت که اصلاً این غلط کرده منو به دنیا آورده اگه منو به دنیا آورده باید کمکم کنه😳

    این در حالیه که یارو چهل سالش بود، بچه اش دبیرستانی بود، ولی این نگاه رو داشت.

    از این نگاه ها من توی ایران خیلی دیده بودم ، همون موقع میگفتم این چه مسخره بازیه، این چه نگاهیه

    البته که باباهه مقصر بود برای این که بچه یه همچین نگاهی داشته باشه☹

    چقدر خوب میشه که آدم ها درک کنن داستان رو و نذارن بچه هاشون وابسته باشن، و بفهمن که بچه باید حرکت کنه، باید پیشرفت کنه اگه ما واقعاً بچه مون رو دوست داشته باشیم

    ما موفقیت و خوشبختی و شادی و قدرت بچه مون رو میخواهیم نه یه آدم ضعیف بدبخت داشته باشیم، حالا هی غذا بکنیم توی حلقش، هی همش مواظبش باشیم، هی همیشه ساپورتش کنیم که مثلاً بچه مونه

    این از دیدگاه من

    و من خودم همین جور زندگی کردم، همینجوری هم عمل کردم،🤗⚘

    خیلی از دوستان هم توی سایت می گفتن مثلاً بعد از این حرکت شما که پسرت رو فرستادی ایران، ما مثلاً خیلی تحت تاثیر قرار گرفتیم که شما به اون چیزهایی که خودت میگی عمل می کنی، هر چند که من کلاً کل زندگیم سعی کردم به اون چیزهایی که میگم خودم عمل کنم و سعی کنم که اصلاً احساساتی تصمیم نگیرم حتی در مورد بچم که بیشتر از کل دنیا دوسش دارم ⚘

    ولی توی این داستان ما همین که راستین گفت من به یه تضاد بدی برخوردم که ساپورته قطع شد بعد من یهویی افتادم وسط بیزینس و اینقدر سختی کشیدم

    حرف اینکه اگه راستین میدونست قانون رو، درسته که الان خیلی خوشحاله از اینکه مثلاً این اتفاق افتاده و این مسیر رو اومده، ولی این بد نیست که ما چرا مثلاً ما باید افتخار کنیم که از صفر شروع کردیم

    یعنی اینم میخوام بگم که این نباشه که نه ما همه دستان خداوند رو رد کنیم بگیم نه، من میخوام از صفر شروع کنم

    این بد نیست که توی شرایطی که الان میتونیم از اون شرایط استفاده کنیم برای پیشرفت کردن، نه برای اینکه هزینه هامون رو بهمون بده

    نه برای این که غذامون رو بهمون بده

    برای اینکه از اون شرایط حالا مثلاً در مورد راستین که باباش وضعیت مالی خوبی داشت از این شرایط اگه استفاده میکرد

    و ما داریم افرادی که بابای خیلی ثروتمندی داشتن و بچه از همون اول پیش باباهه فقط داشت کارها رو یاد میگرفت، بیزینس رو یاد میگرفت، وقتی مثلاً ۲۰ سالش شده بود میتونست کارخونه باباهه رو مدیریت کنه در این حد آماده بود

    مثل همین دونالد ترامپ⚘

    یه بابایی داشت که کلی بیزینس داشت، کلی توی کار املاک بود، ولی برخلاف بقیه بچه‌های در واقع باباش، یعنی برادرهای خود دونالد ترامپ این آدم خیلی فرز اومد رفت و اون بیزینسی که حالا اینقدر هم بزرگ نبود رو دست گرفت و صدها برابر بزرگترش کرد

    این چیز بدی نیست😊💞

    حالا درسته خیلی ها میگن نه تو اگه عرضه داشتی از صفر شروع میکردی

    نه حالا آدم توی خانواده‌ای به دنیا اومده که شرایط مالیش خوب بوده، ولی این اومده اون شرایط رو ازش استفاده کرده برای اینکه بهترش کنه، نه برای اینکه هزینه هاش رو در بیاره👌⚘

    میخوام برسم به این نقطه، همون جمله طلایی که اگه ما در حال پیشرفت دائمی باشیم تضاد خاصی توی زندگیمون بهش بر نمیخوریم و این اون چیزیه که اگه ما حواسمون باشه بهش عمل میکنیم😊🪴

    باسپاس از شما استاد عزیز و خانم شایسته جان

    ⚘⚘😊💞🪴🦋🌻🥀

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  5. -
    انیس دیده بان گفته:
    مدت عضویت: 1334 روز

    سلام استاد عزیزم خدارو شاکرم که یه روز دیگه رو تجربه میکنم و در مسیر درست هستم و بازهم خداوند من رو هدایت میکنه به سمت خواسته هام و سپاسگزار شما هستم.

    این فایل نشانه امروز من بود عادت دارم چشمامو که باز میکنم و هنوز زیرپتو هستم اول میام تو سایت و نشانه م رو میبینم😍

    من امروز سوم مهر دقیقا ۳۵ روز هست که از مشهد مهاجرت کردم تهران ، من ۱۰ ماهه که با سایت شما آشنا شدم و اوایل حتی توان خرید هیچ محصولی نداشتم و فقط فایلهای دانلودی رو دنبال میکردم و هرروز ازصبح تاشب مشغول هرکاری بودم وویسها و ویدیوهارو گوش میکردم و میدیدم.تقریبا بعد از ۲ ماه اولین محصول که قدم اول از ۱۲ قدم بود رو خریدم و من این فایلهارو چندین بار در روز گوش میکردم و تلاش میکردم تا تغییرات لازم رو در خودم بدم چون حاضر بودم هرتغییری بکنم تا به پول و درآمد بالا برسم .

    خییییییلی دوست داشتم دوره ثروت رو تهیه کنم ولی توانش رو نداشتم و فقط میتونستم از یک سری نیازهام چشم پوشی کنم تا بتونم قدم های بعدی رو با تخفیف بخرم. و این حرف شما دائم تو گوشم بود که زمانی میتونی بسته ثروت رو بخری که توان خریدش رو داشته باشی و از کسی قرض نکنی و باخودم عهد بستم که باید به این درآمد برسم و بدنبال راهکارها بودم .

    نشانه هارو میدیدم و تغییرات محسوس بود برام .

    من شروع آشناییم با سایت درآمدم ۳ تا ۳.۵ میلیون بود من مربی رزمی و آمادگی جسمانی هستم. بعد از ۲ یا ۳ماه از شروع آشناییم با سایت برج ۱۲ سال ۱۴۰۰ درآمدم دوبرابر شد ینی ۷میلیون تومان دقیقا همون تایمی که همه مربیا اعتقاد دارن نزدیک عیده و کلاسها دق و لقه بماند که بحث کرونا و تعطیلیها رو هم داشتیم.( حالا اینکه با شروع انتشار این ویروس سال ۹۸ من چه حرکتی زدم برای کارم بعد دریک فرصت دیگه حتما تعریف میکنم)

    .

    استاد عزیز من فروردین هم ۷م درآمد داشتم و اردیبهشت خونه رو جابجا کردم رفتم محله بالاتر ( چون همیشه دوست داشتم بالاشهر رو تجربه و زندگی کنم) از کلاهدوز مشهد رفتم احمدآباد بلوار رضا. همه میگفتن نمیشه نمیتونی پیدا نمیشه ولی پیداشد رفتم و خونه نقلی پیدا کردم و شروع کردم به تغییرات خونه تاجایی که ازدستم برمیومد تا بتونم فضایی رو برای تمرین شاگردانم درست کنم دقیقا مثل خونه قبلیم.

    استاد عزیزم من اردیبهشت ۱۴ میلیون درآمدم شد خرداد و تیرماه ۱۷م درآمد داشتم و به ۲۰ میلیون هم رسید و من تصمیم گرفتم مهاجرت کنم تهران.سالها بود از محیط کارم و همکارام و خیلی مسائل دیگه راضی نبودم اما وقتی ایمانم قویتر شد که من میتونم و تونستم گفتم هرجا که باشم میتونم بسازم .تقریبا یک هفته بود که تصمیم گرفته بودم و خیلی از کارهام رو هم انجام داده بودم که بیام تهران گفتم الان وقتشه که دوره ثروت رو فراهم کنم استاد گفته بود هروقت پولشو داشتی تهیه کن.

    استاد عزیزم وقتی جلسه اول و دوم رو گوش میکردم اشک میریختم زمانی که میشنیدم میگفتید زمانی باید حرکت کنی که همه چی خوبه نه بزاری که شرایط مجبورت کنه به تغییر و حرکت من تازه ۴ماه بود به درآمد نسبتا خوبی رسیده بودم در طی ۵ماه ۶ تا ۷ برابر شد درآمدم.

    بله الان تهرانم و هنوز هیچ درآمدی ندارم حتی برای احتیاجات روزمره و هرچه پس انداز داشتم تموم شد و خوابگاه یه تخت اجاره کردم ۵میلیون تومان و سالن دو سانس اجاره کردم برای شروع آموزشم یکی ۲.۵ میلیون و یکی ۳ میلیون و هنوز شاگردی ندارم .

    اما نشانه هارو میبینم و مطمئنم و ایمان دارم که بهترینها برام اتفاق میفته و من میتونم به درآمد بالا برسم و اون طوری که میخوام زندگی کنم.

    من همه پلهای پشت سرم رو خراب کردم که دیگه به شرایط قبل فکر نکنم و مجبور باشم همینجا شرایطم رو باب دلم بسازم.

    تو این چندسال خیلی دوست داشتم و تلاش هم کردم که برای تیمم و شاگردانم اسپانسر پیدا کنم ولی همه میگفتن باید مطرح باشید تا حمایت کنن و…

    الان چندروزیه که باهام از مشهد تماس گرفتن که فرش مشهد قبول کرده اسپانسر بشه ولی فقط به شرط اینکه برگردی مشهد اما من مشهد برنمیگردم.

    و دوست داشتم اینم بگم که توی ۵ سال تلاش حرفه ای در امر مربی گری ام موفق شدم دهها قهرمان در سطح استان و ۳ قهرمان در سطح کشور داشته باشم و همین الان یکی از شاگردانم در اردوی تیم ملی جوانان در حال رقابت برای اعزام به مسابقات جهانی هست.

    و من به همه خواسته هام میرسم استاد عزیزم بهتون قول میدم و منتظر خبرهای خوش ازطرف من باشید

    دوستتون دارم خیلی زیاد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  6. -
    ناهید رحیمی تبار گفته:
    مدت عضویت: 1145 روز

    بانام ویادخداشروع میکنم وسلام عرض میکنم خدمت استادعزیزودوست داشتنیم وهمه ی دوستای هم فرکانسم.

    اول بگم که ازصحبتهای استادودوستان عزیزم ،خیلی لذت بردم وخیلی خیلی ازپیشرفت وعملکردهاشون وتغییرات مثبتشون خوشحال شدم .امیدوارم تک تک کسانی که دنبال رو،رسیدن به این اهداف هستن ،موفق بشن وازموفقیتهاشون برامون بگن تاازاونها،تجربه های خوب وقشنگ کسب کنیم.🙏

    دوستان همگی ازپیشرفت ورشدمالی ،صحبت کردن .منم میخاستم بگم ماهم،امسال باتوجه به آگاهی هایی که ازاستاددرموردقوانین جهان هستی وتغییرباورهاوایمان به خدا،یادگرفتیم ،پیشرفت مالی خوبی داشتیم .

    ولی باتوجه به اینکه من یک خانم خانه دارهستم ودرآمدی ازجانب خودم ندارم .خاستم تجربه ای ازروابط باهمسرم بگم.

    سوال استاداین بودکه چ زمانی تغییراتی درخودتون بوجوداووردید؟

    همسرمن ،یه مردخوب وایده آلی بودازلحاظ اخلاق ورفتاری .ینی ایرادخاصی نداشت که آزاردهنده باشه .البته ازلحاظ روابط زناشویی میگم وکاری به موضوع کسب وکارش ،ندارم الان .

    بله ایشون خوب بودن ولی باتوجه به توقعاتی که من ازایشون داشتم همیشه به هردلیلی ،بهونه می گرفتم ویه کم زیادی براش قیافه می گرفتم .سالهای زیادی به همین منوال گذشت .اوضاع میتونس آروم وخوب باشه ولی به همون دلایلی که گفتم ،هرروزمشاجره هاوبحثهامون زیادمیشد.شایدباورتون نشه ،من کاملامیدونستم خودم مقصرم ولی ادامه میدادم انگاردنبال یه معجزه بودم ودوست نداشتم خودم کارخاصی انجام بدم .بدخلقیهاراتحمل میکردم ،دریغ ازیه ذره تغییر.

    تااینکه همسرم ازدستم خسته شدواونم شروع به تغییرکرد،منتهی تغییرات منفی .

    بنده خداکاسه ی صبرش تموم شدوشروع به مقابله بامن کرد.اولش فکرکردم اون ،نمیتونه بدبشه ،بازکوتاه نیومدم .ولی بعدازمدتی دیدم نه اینطورکه فکرمیکردم ،نیس .واون تصمیم گرفته مثل خودم بدرفتاری کنه وصداشوبالاببره وهرجابرخلاف میلش رفتارکردم ،عصبانیتشونشون بده .

    متاسفانه وقتی به این نقطه اززندگیم ،رسیدم .به خودم اومدم که بسه دیگه .

    بین زندگی کردن وجداشدن ،من زندگی کردن راانتخاب کردم پس نیازبه، یه تغییراساسی داشتم .

    من شروع کردم وتصمیم جدی من ، اززمانی آغازشدکه حرفهای استادراشنیدم ودوره ی عشق ومودت استادرا گرفتم .

    فک کنم ده باری گوش کردم تاجمله به جمله ی حرفهای استاد،ملکه ذهنم بشه .

    بی نهایت این دوره ذهنم رابازکردوکمکم کردتاتونستم اون غرورلعنتی راازبین ببرم وسالم وباعزت واعتمادبه نفس درستی ،دوباره مهرهمسرم رابدست بیارم .

    نکات خیلی مهمی تواین دوره بودکه سعی کردم آروم آروم بهشون عمل کنم .وچون اندفه به خودم قول داده بودم به خاطرخودم وبه خاطربدست اووردن آرامش ویه رابطه ی خوب ،تمام تلاشم رابکنم .باتمام وجودبه تعهدم ،عمل کردم والان ۶ماهه که ازاین جریان میگذره ومن تونستم به اون آرامش برسم ورضایت همسرم راهم جلب کنم .

    همیشه نمیخاستم ولی اندفه چون میخاستم ،خیلی زودتغییراتم اتفاق افتادوهمسرم هم خیلی بهترازقبل شد.چون اونم به تعادل رفتاری رسیدواونم خیلی تجربه هاکسب کرد.

    بله من ازاول میتونستم زندگیمووروابطم رارویایی بکنم .ولی هیچ وقت تلاشی نکردم .وگذاشتم جهان درست وحسابی ادبم کرد.بعدتصمیم به تغییرگرفتم .

    سعی میکنم به همسرم احترام بزارم وقدرزحماتی که به خاطرمن وبرای من میکشه رابدونم .

    هروقت موضوع یارفتاری هم ناراحتم کنه ،سریع تمرکزم رابه نکات مثبت همسرم میبرم واجازه نمیدم که کوچکترین چیزی باعث احساس بد،تومن بشه .

    بی منت ،به اندازه ودرحدتوانم وظایف خودم راانجام میدم.

    وقدرمحبتهاوعشق وعلاقه ای که همسرم ،نسبت به من داره رادیگه میدونم .

    به خاطرهمه ی خوبیهاش ازخداسپاسگزاری میکنم .

    حتی ازخودش هم به خاطرهرکارمثبتش ،تشکرمیکنم ودیگه مثل قبل بی چشم ورو،بازی درنمیارم .

    خوب شدن روابطمون ،باعث احساس خوب درهردومون شده وخداروشکرتوخونمون ازتشنج ودعواومرافه ،دیگه خبری نیس .

    باهم خیلی باآرومی ،صحبت وبحث میکنیم .وسعی میکنیم احساساتمون رابه هم بازگوکنیم .

    توهمین چندماه اخیرحتی امروزهمسرم برگشت وگفت :ناهیدخیلی ازت راضیم .واین جمله رابارهاتکرارکرده.

    البته من به نیت رضایت ایشون ،تغییرنکردم .من برای بدست اووردن آرامش واحساس خوشبختی خودم ،شروع به تغییرکردم وبه نسبت همسرم هم تغییرکردوهردودرکنارهم ازاین تغییرات، لذت بسیار میبریم .

    خاستم همه چی به خاطرخودم باشه تاپایدارترباشه ودرقبال کارهام ،هیچ توقعی ازهمسرم نداشته باشم وهمه چی باعشق باشه .

    تواین ۲۵سال زندگی ،باجنگ وجدال که چیزی بدست نیاوردیم .پس نقطه مقابلش ،باصلح وآرامش پیش میرم ومطمئن هستم خیلی چیزای خوب وعالی توروابط ،بدست میارم .

    ازاستادم هم بی نهایت سپاسگزارم وممنونم به خاطرحضورش توزندگیم .

    عاشقانه دوسش دارم وهمیشه توذهنم وحتی باصدای بلندورسا،توخونه ازش تشکرمیکنم .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  7. -
    Fateme گفته:
    مدت عضویت: 1153 روز

    سلام استاد عزیزم

    من تو زندگیه مشترکم خیلی اعتماد به نفس پایین داشتم و وابسته شدید و به شدت با تنهایی اذیت میشدم تا جایی که به دیگران باج میدادم تا جایی که دیدم دارم افسرده تر میشم و از اونجا شروع کردم به کار کردن روی اعتماد به نفسم و سعی کردم از تنهاییم لذت ببرم ولی خیلی کند پیثش میرفتم تا اینکه همسرم که پرستار بود به دلیل بیماری فوت کرد و همه منو به چشم یه آدم بیچاره نگاه میکردن و من مصمم شدم تغییر کنم و با سایت شما آشنا شدم . اوایل مثل یه مسکن فایلهاتون رو گوش میکردم ولی بعد دیدم چقدر روحیم و اعتماد به نفسم با گوش دادم همین فایلها بالا رفته و مصصم شدم به تهیه محصولاتتون.

    متشکرم استاد که ما رو به چالش میکشی و مجبور به فکر کردن میکنین .‌

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  8. -
    اسد گفته:
    مدت عضویت: 1895 روز

    به نام خدای بزرگ و مهربان

    سلام عرض می کنم به همه دوستان عزیز.

    حقیقتا این قسمت گفتگوی استاد با دوستان به قدری برای من مصداق ایمان با عمل بود که تصمیم گرفتم ازین به بعد،حتی با وجود اینکه اول این راه هستم و دستاوردهای زیادی برای عرضه ندارم ولی با گذاشتن رد پا بتونم هر روز کمی بهتر از روز قبلم باشم

    من خودم جزو دسته ای بودم که تا چندین سال قبل و در شغلی که داشتم،شرایط به حدی بر من سخت گذشت و اعتماد بنفسم خدشه دار شد که با این چک و لگد بی ارزشی و بی کفایتی و احساس بی لیاقتی بصورت ناآگاهانه به مسیری جدیدتر و شغلی به ظاهر ثابت،اداری و امن تر هدایت بشم.

    علی رغم این ثبات به ظاهر معمولی و خوب تا حدود ۵ سال ولی حس درجا موندن و پیشرفتی نه از نظر مالی نه از نظر جایگاهی حاصل کردن و از همه مهمتر اینکه باز آدمها،شرایط و اتفاقات همون رفتارهایی بود که قبل ها برام تکرار شده بود و تکرار این چرخه معیوب ،همونطور که دوستان در کامنت این بخش اشاره عالی کردن

    “به خاطر سوء برداشت ما ازین موضوع میشه که تغییر فقط در مهاجرت،جابجایی محیط یا ترک مکانی به مکان دیگه است”

    ولی تا اون باورها اون رفتارها و اون عادت ها در من تغییر اساسی نکنه نتیجه هم ثابتو پایدار نیست.

    من حدود دو ساله که تصمیم گرفتم مستقل کار کنم و از تجربیات و داشته هایی که بواسطه مدارک و شرایط تحصیلیم کسب کردم برای علاقه و مهارت اصلیم استفاده کنم و می دونم که این تغییر زمانی با لذت و نتیجه همراهه که هم من لذت ببرم از شغلم و هم اون مهارتم برام ثروت پایدار بیاره.

    صرفا نوشتم تا به یاد بیارم در حال حاضر کجام و به یاری خدا و آموزه ها و تکرار اونها همراه با عمل در آینده نه چندان دور مدارم بالاتر بره

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  9. -
    ماریا اکبری گفته:
    مدت عضویت: 1844 روز

    به نام مهربان پروردگار باسخاوتم که جهان هستی رو با قوانین ثابتش آفرید

    قانون ثابت بعدی که کمک می‌کنه من با درک اون بتونم خالق عامدانه ی خواسته هام باشم و خوب زندگی کنم و کاری کنم که جهان جای بهتری برای زیستن باشه قانونِ ،شجاعت دراخذ تصمیمات اساسی

    استادفرمودن که آدم‌ها چهاردسته هستند

    دسته اول آدمهایی هستند که همیشه به دنبال بهترشدن هستنداینها همیشه در زمانی که همه چی عالیه ،شروع میکنن به تغییر کردن ،یعنی قبل اینکه جهان بخواد اقدامی برای تغییرشون کنه ،خودشون خودشون رو دائما بهبود میبخشن

    دسته دوم بااولین نشانه های که میاد درس تغییر رو میگیرن و زود شروع میکنن به تغییراوضاع وبهترشدن

    دسته سوم مسیر نادرست رو ادامه میدن وتا پای نابودی پیش میرن درست درلحظه آخر شروع می‌کنن به تغییر که قطعا انرژی و زمان بسسسسیار زیادی لازمه تا بهبودی حاصل شه

    چهارم آنقدر دنیا بهشون فشار میاره واونا متوجه نمیشن تا دنیا نابودشون میکنه وازبین میرن.

    استاد فرمودن اگر مثالی در هر مورد داریم بزنیم

    خوب من مثالی راجب دسته چهارم ندارم،چون خداروشکر همیشه به دنبال آگاهی بودم و هیچ وقت کارم درهیچ زمینه ای به اونجا نرسیده🤲 واین خبر خوبیه برام

    در مورد دسته سوم که جهان آنقدر در گوشی زده و من متوجه نشدم تا به مو رسیده اما پاره نشده مثال دارم ،من با خواهرم که الان جز نزدیکترین آدمهای زندگیم هست چون الان اونم دیگه یک عباسمنشی خیلی قوی هست🥰 …

    یک زمانی رابطمون خیلی بد شده بودوجهان به هر ترتیب داشت بهم پیغام میداد که این وابستگی شرکه وباید به خودم بیام امامن میگفتم نه خواهرمه و هرطورشده من باید این رابطه رو حفظ کنم واقعا بارها و بارها تحقیرشدم ،اذیت شدم ،واقعا نامهربونی دیدم درد عمیق روحی و روانی کشیدم اما متوجه نشدم که اینا چکو لگد جهان،برای تغییرمه همون‌جوری چسبیدم به این رابطه ومیخواسم نگهش دارم

    ویجایی بالاخره، خداروشکردیگه رها کردم وازاونجا به بعد نمی‌دونم چه زمانی یهو دیدم که رابطمون داره کم کم خود به خود بهتر میشه تاجایی که الان بسیار باهم ،هم فرکانسیم وساعتها میشینیم راجب قوانین جهان هستی باهم صحبت میکنیم و لذت میبرم ،امامن بعد از چکو لگدهای بسسسسیار ،متوجه شدم که باید تغییر کنم🥴

    جنس رابطمون برای من بسیار متفاوت شده ومن دیگه مشرک نیستم و وابسته محض نیستم

    اگربامن باشه نهایت لذت رو میبرم ونباشه براش آرزوی شادی و سعادت دارم وهمونجور قدرتمندانه پیش میرم💪

    من قبل از اینکه با استاد آشنا بشم اصلا نمی‌دونستم که این قانون وجود داره ،فکرمیکردم استقامت کردن خوبه😂😂فکرمیکردم نشانه قدرت و وفاداری و پایبندیه

    وای خدایا ازت سپاسگزارم که هدایتم کردی به این آگاهی ها

    استاد عزیزم تاابد سپاسگزارم ازشما بابت به اشتراک گذاشتن این آگاهی ها

    بزرگ مردی که خوب زندگی کردی کاری کردی جهان جای بهتری برای زیستن باشه❤️

    الان که شاگرد شمام الان که ادعام میشه یک عباسمنشی هستم،الان که بعد مدتها باشما زندگی کردن به درک بهتری ازاین قانون رسیدم تاااازه چندتا مثال دارم که تونستم مثل دسته دوم با اولین نشانه ها تغییر رو آغاز کنم😂

    مثلا بنابه شغلی که دارم که مربی مهارتهای زندگی هستم و برای سخنرانی و اجرای سمینار زیاد میرم

    دوستانی هستند که لطف دارند ومیخوان بامن ارتباط عاطفی نزدیک تری داشته باشند اما من همون روزهای اول متوجه شدم که ارتباط گرفتن با آدمهای غیر هم فرکانس چه آسیب بزرگی بهم میزنه و من باید به شدت ازمحیط ایزوله ای که برای خودم ساختم برای کنترل ورودی هام وتقویت باورهام ،باید مراقبت کنم و خیلی زود قبل اینکه جهان هیچ اقدامی کنه تصمیم گرفتم که ازاین مدل ارتباط ها اصلا نداشته باشم

    قبل اینکه اونا بیان و به هم نزدیک بشیم و فرکانسم پایین بیاد ومن تمرکزم ازبین بره و کم کم نتایجم کوچیک شه👌👌👌

    قبل این اتفاقات جلو اون ارتباط رو گرفتم ویعنی بااولین نشانه های پایین اومدن فرکانسم خیلی زود متوجه این باگ شدم واین شده خط قرمزم

    هرکسی با هر سطح تحصیلات و درک و اعتبار و سطح درآمدی

    بخواد وارد دایره ی ارتباطی نزدیک بامن بشه

    بااااااید اول ازهمه بامن هم مدارباشه وبه اصطلاحِ خودم عباس منشی باشه بس!!!!!

    مثال ارتباطی دیگری هم دارم که آنقدر اون رابطه رو دوست داشتم که داشتم نشانه های آسیبش رو میدم اما دلم نمیومد رهاش کنم میگفتم حالا که اوضاع بد نیست ،اما میدونستم اینا نشانس وبه زودی ازکیفیت این رابطه کمترمیشه

    رابطه تقریبا دراوج بود بنظرمن دراوج بود اما من شجاعت اخذ تصمیم رو با همین فایلهای تغییر استاد به خودم دادم و یک روز تصمیم گرفتم تمومش کنم

    وطبق قانون جهان تعهدت رو ببینه کمکمت می‌کنه کمکم کرد و همه چی به بهترین شکل ممکن تموم شد🥰👍

    برای دسته اول هم امسال تصمیم گرفتم درمورد کارم وتناسب اندامم جز دسته اول باشم

    حالا که وزنم عالیه و ازش به شدت راضیم تلاشمو بیشترمیکنم و همینجوری با بهبود روزانه در تغذیه و پیاده روی ،وزنم رو درهمین حالت نگه میدارم حالا که همه چیز عالی و تمام عیاره👍👍👍

    درمورد کارمم اصل بهبود مستمر رو دارم پیش میرم هرروز فایل های آموزشی برای بالاتر رفتن مهارت فروش و سازمان داری

    وهرروز روانشناسی ثروت برای ساختن باورهای قدرتمند کننده هماهنگ با خواستم

    ودرک فایل ،کسب و کار استادعباسمنش و همچنین رفتن به دورهای تخصصی، برای بالاتر رفتن سطح اطلاعات بیمه ای و فروش وسازمان داری و..‌‌‌‌.

    کاری میکنم تا جز دسته اول باشم و وقتی همه چی خوب عالیه تغییر کنم و درصدد بهبود دایمی باشم تا جهان ببینه من خودم درمسیر رشدم و کاری به کار من نداشته باشه😂😂بره سراغ اونایی که نشانه هارو نمی‌بینن🤭🤭🤭🤭

    خییییلی حسم خوبه خیلی خوشحالم که یاد گرفتم

    درست ترین زمان برای تغییر چه زمانیه،صدالبته که که تو خیلی زمینه ها هنوز باخودم درچالشم ونشانه هارو میبینم اما شجاعت ندارم ،اماهمینکه راهور یاد گرفتم شادم

    چون می‌دونم طی تکامل در همه ی زمینه هاکم کم خودمو به دسته اول میرسونم💪💪💪

    خداروشکرمیکنم که دراین مسیرم و دارم هرروز یادمیگریم وهرروز بهتر از روز قبل میشم

    خداروشکرمیکنم که فراوانی در تمام جنبه ها نامحدود هست و هرروز میشه درهر زمینه ای بهترشدو جهان رو گسترش داد

    بازم سپاسگزارم از استاد عزیزم که این آگاهی های فوق العاده رو دراختیارمون قرارمیدن

    عشق برای همتون❤️❤️❤️💚💚💚💚

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  10. -
    محدثه سرداری گفته:
    مدت عضویت: 2099 روز

    سلام به همه دوستان و استاد عزیزم ، فکر میکنم برای اولین بار باشه که من دیدگاهی رو به اشتراک میذارم ،با اطمینان این رو نمیگم چون چندین ساله که صحبت های استاد رو گوش میدم اما فعالیتی در سایت نداشتم ولی الان تصمیم گرفتم به جای برداشتن دفترچم و نوشتن بیام اینجا سپاسگزاریم رو بنویسم، من این موضوع که باید ببینیم در حال حاضر ذهن ما به چی نیاز داره و سراغ همون فایل ها بریم رو خیلی درک کردم،مدتی هست که درگیر روزمره شدم و نیاز داشتم باز بشینم پای صحبت های استاد و ذهنم رو سامان دهی کنم و از اونجایی که به تازگی دوره قانون سلامتی رو تهیه کردم و فایل هاش رو دانلود کردم اما گوش نکردم خودم رو مجبور میکردم که بشینم و اون فایل هارو گوش بدم اما هربار انگار نمیشنیدم و از موضوع دور میشدم تا اینکه اتفاقی که در اصل فقط اتفاق نیست یکی از فایل های گفتگوی استاد عباس منش با دوستان رو گوش کردم و به جانم نشست و انگار در این مقطع دقیقا به شنیدن دستاورد های دوستانم نیاز داشتم و سرشار از حس خوب و انرژی و انگیزه شدم که خداوند رو بابت این راهنمایی سپاسگزارم،چرا که در حال حاضر از لحاظ شغلی موقعیت جدید و خوبی دارم اما استرس و نگرانی به من اجازه نمیداد تا تمرکز کافی داشته باشم اما با شنیدن صدای استاد و دوستانم آرامشم رو پیدا کردم و خداوند به من نشون داد که موقعیت های خوب کم نیست نگران از دست دادنش نباشم و فقط روی رشد خودم تمرکز کنم به همین ترتیب بهترین ها سر راه من قرار میگیره

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: