گفتگو با دوستان 7 | رابطه "امیدواری" با "قانون فرکانس" - صفحه 5
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2021/04/abasmanesh-9.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2021-04-20 08:30:302024-04-19 06:50:57گفتگو با دوستان 7 | رابطه “امیدواری” با “قانون فرکانس”شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام خدای مهربان🌻
سلام به استاد عزیز و خانم شایسته جان و دوستان عزیز سایت⚘
گفتگوی استاد عباس منش با دوستان
قسمت ۷
شهسان :
من جزء کسانی بودم که چهار سال پیش به واسطه یک اتفاق خیلی بد مالی به قعر دره افتادم و به قدری ناامید بودم ولی یه نفر نمیدونم از کجا پیدا شد و گفت تو بیا عباس منش بخون
گفتم برو دنبال کار و زندگیت
و الانی که اینجا ایستادم هر روز خدا رو شکر میکنم که هی پنیرم رو خودم به واسطه صحبتهای شما که هی آموزه هاتون رو خوندم پنیرم رو جابجا کردم
الان نمیتونم بگم خیلی اوکی هستم ولی میتونم بگم که از یه شرایطی بسیار جهنم وار نجات پیدا کردم و الان در سن ۴۶ سالگی با قدرت میگم که این لطف خداوند و موعظه ها و آموزههای شما بوده که منو نجات داده، بسیار خوشحالم. من از یه جایی بلند شدم که اگه نمیجنبیدم و اگه لطف خداوند نبود و اگه نشانه ها رو دنبال نمیکردم حسابم با کرام الکاتبین بود🥴⚘
استاد:
بزرگترین گناه ناامیدیه
این امید رو آدم داشته باشه حتی اگه مسیر رو گم کرد، حتی اگه به قول دوستمون رفت به ته دره، واقعاً راه هست،
ما تلاشمون اینه که قبل از اینکه بریم ته دره پرواز کنیم، ولی بالاخره ممکنه به هر دلیلی ما بریم ته دره، این خیلی خوبه که این صحبت هایی که میشنویم از دوستانمون که من ته دره رو هم رفتم، ولی تونستم بلندشم،
این که خیلی ها میگن نه کار تموم شد، آب که از سر گذشت چه یک وجب چه صد وجب یا این صحبت هایی که میشنویم که ناامیدیه مطلقه، یعنی خیلی ها به خاطر اینکه فکر میکنن نمیشه چیزی رو تغییر بده دیگه یه مرده متحرکن
ولی وقتی آدم این داستان ها رو میشنوه وقتی آدم میبینه چقدر آدم ها، کتاب ها نوشتن در مورد افرادی که به ته دره رفتن و دوباره برگشتن بالا و به قله رسیدن
آدم این امید رو به خودش میده که اگه اون پایینم الان، حالا به هر دلیلی توی روابط عاطفی، توی مسائل مالی، توی مسائل کاری، توی مسائل جسمانی، میشه تغییر بدی اوضاع رو 🥰🌹
دوباره این قانون رو یادتون باشه، ما در هر لحظه در حال ارسال فرکانس هایی هستیم که جهان فرکانس های ما رو دریافت میکنه و اتفاقات، شرایط، موقعیتها، ایده ها، افرادی رو که همسنگ هم فرکانس با فرکانس های ارسالی ما باشه وارد زندگی ما میکنه
ما در هر لحظه داریم اتفاقات آینده مون رو خلق میکنیم، ما در این لحظه داریم اتفاقات لحظات بعد رو خلق میکنیم، ما چیزی جز لحظه حال نیستیم، ما گذشته مون نیستیم، اگر به هر دلیلی در گذشته در مسیر نادرست رفتیم، به محض اینکه تصمیم بگیریم و از این لحظه
شروع کنیم به تغییر خودمون
شروع کنیم به تغییر نگاهمون
شروع کنیم به کنترل کانون توجه مون شروع کنیم به کنترل ذهن مون
شروع کنیم به توجه به نکات مثبت
شروع کنیم به ایجاد باورهای مثبت
از همین لحظه اوضاع شروع میشه به بهبود پیدا کردن و این بهبود میتونه واقعاً سریع باشه
واقعا میتونه مارو از دره به قله ببره💞🥰
یادتون باشه که هیچ وقت اوضاع اونقدر بد نیست که نشه دیگه کاری بکنی، اگه زنده ای، اگه تا زنده هستی میتونی اوضاع رو عوض کنی
چرا؟؟
به یک دلیل ساده، به این دلیل که جهان در هر لحظه داره فرکانسهای این لحظه تو رو دریافت میکنه و داره اتفاقات رو برات رقم میزنه😊
دلیل اینکه زندگی خیلی ها مثل گذشت شونه به خاطر اینه که فرکانس هاشون مثل گذشته شونه
به خاطر اینکه کانون توجه شون مثل گذشته شونه
به خاطر این که باور هاشون مثل گذشته شونه
به خاطر افرادی که باهاشون در ارتباطن مثل گذشته شونه
به خاطر اینکه طرز فکرشون مثل گذشته شونه
به خاطر این که رفتارشون مثل گذشته شونه دلیلش اینه که یک سری آدم ها کلا یه زندگی مزخرفی دارن
هم گذشته، هم حال، هم آینده،
ولی این به این معنا نیست که اوضاع همینجوریه، مجبوریم دیگه همین اوضاع رو تحمل کنیم، نه
اگه بتونیم مثل گذشته مون فکر نکنیم، مثل گذشته مون عمل نکنیم، اگه بتونیم ذهنمون رو کنترل کنیم، اگه بتونیم باورهامون رو کنترل کنیم، بهتر کنیم، به همون نسبت در همین لحظه اتفاقات لحظه بعد رو داریم رقم میزنیم
این اون چیزی که همیشه به من امید داده هر وقت که اوضاع به هر ترتیبی یه ذره ناجور بشه من میگم اشکال نداره🍀🥰
از این لحظه، حالا حواسم نبوده به هر دلیلی گول خوردم، افتادم توی روزمرگی، از این لحظه تصمیم میگیرم شروع میکنم کنترل ذهن کردن، شروع میکنیم دوباره توجه به نکات مثبت، شروع میکنیم کار کردن روی خودمون و میتونیم اوضاع رو تغییر بدیم و همیشه هم زندگی من به همین شکل دوباره تغییر کرده
هرچند که باز هم تاکید میکنم اگه خیلی خیلی باهوش تر باشیم نمیزاریم که اوضاع بد بشه، ولی اگه به هر دلیلی بد شد هیچ وقت امیدمون رو از دست نمیدیم
به خاطر اینکه قانون اینه که در هر لحظه با افکار مون داریم اتفاقات یه لحظه بعد رو رقم میزنیم🌻🌺
سعید:
یه اتفاقی که باعث شد یه رابطه عاطفی خیلی بد داشتم، یعنی یه جورایی اسیر شده بودم و چند سال ادامه پیدا کرده بود، تا اینکه اتفاقی فایلهای شما به دستم رسید و اون اوایل که یکی دو بار گوش کردم یه فایل سه دقیقه ای بود برای شکرگزاری که هنوز هم هر دفعه که اونو گوش میکنم واقعا عرق میکنم و تکونم میده و اونو شنیدم و از اونجا واقعاً طی ۲۴ساعت اینقدر اتفاقات عجیب و غریب افتاد که دیگه از خوشحالی و از این اتفاقات عجیب نشستم و یادمه دو روز فقط به این اتفاقات فکر میکردم که چه جوری با این سپاسگزاری داره این اتفاقات رخ میده
و من رشته ام هنره و ۴ ،۵ هنر مختلف دارم هنوز خودم رو پیدا نکردم به واسطه مالی بخوام اونقدر خودم رو بکشم بالا
هنوز اتفاق نیفتاده
ولی اینقدر احساسم خوبه، اینقدر حالم خوبه با اینکه جدا شدم از خانمم و دخترام
خب به هر حال چالشهایی داره بعد از جدایی، اتفاقاتی میفته که ناراحت کننده هستش وقتی که بچه داریم
ولی اینقدر حالم رو خوب نگه داشته صحبتهای شما، شنیدن این موهبتهایی که دارید، از سپاسگزاری میگید به ما، مخصوصاً که روانشناسی ثروت رو که خریدم واقعاً فوق العاده است🥰🌻
خواستم سپاسگزاری کنم که اینقدر راحت حس عاشقانه میدید و باعث شدید که راحت بتونیم با خدا صحبت کنیم، ما همیشه خدا رو خیلی بزرگ میدیدیم، نمیشه، چه جوری باهاش صحبت کنیم، چه موقع در روز یا چه موقع در شب
ولی الان اینقدر راحت از صبح و شب اینجوری فرکانس هامون رو یاد گرفتیم تنظیم کنیم و واقعاً معجزه داریم میبینیم و با اینکه اتفاقات پیش میاد
یعنی به قول شما هیچ وقت نیست که بگیم خب حالا داریم سپاسگزاری میکنیم، داریم میریم توی دوره ها، قرار نیست هیچ اتفاق بدی رخ بده، ولی به هر حال دنیاست،
هر روز در تکاپوست، و هر روز در چرخش اتفاقات رخ میده و اینکه ما خودمون رو با اون ها چه جوری وفق بدیم و چه جوری عکس العمل نشون بدیم به نظرم این رشده
و خداروشکر که در رشد هستیم🥳⚜
استاد:
یه نکته ای که سعید گفت اون موقعی که من توی ایران بودم خب برنامه های حضوری زیاد داشتم و شاید با صد هزار نفر یا بیشتر من کار حضوری و رودررو کار کردم، بعد خیلی داستان های عجیب و غریبی میشنیدم
بعضی موقع ها هم حرص میخوردم
حالا توی بحث روابط که گفت، بریم توی بحث تغییر در روابط صحبت کنیم
مثلاً بیشتر از خانمها من اینو شنیدم، این جنس صحبت رو، که توی رابطه ای بودم با یه آقایی و این توی این رابطه فقط مورد سوء استفاده قرار میگرفتن
ولی به خاطر اینکه نمیدونستن، یعنی نمیفهمیدن این حد از نشانه ها رو که این رابطه اصلاً سرانجامی نداره و تو فقط داری گریه میکنی
یعنی هر روز گریه، هر روز اشک، هر روز تلاش کنن برای اینکه یارو رو نگه دارن، حالا از لحاظ مالی هزینه کنن برای یارو
از لحاظ احساسی هزینه کنن،
البته که برای آقایان هم هست، بیشتر تجربیات برای خانم ها بوده که مورد سوء استفاده قرار گرفتن و دوستانی هم دارم که آقا بودن و مورد سوءاستفاده قرار گرفته بودن توسط یک خانومی
و این روند نادرست، یعنی جهان داشته دیگه بلندگو دست گرفته بوده، میگفته بابا مسیرت اشتباهه، این آدم آدم مناسبی نیست، تو هر روز داری ضربه میخوری، ولی فقط به خاطر این که نمیتونی تغییر بدی، نمیتونی احساست رو کنترل کنی، نمیتونی مسیر رو پیدا کنی، نمیتونی بفهمی که این مسیر نادرسته، داری ادامه میدی و
ضربه و ضربه و ضربه از لحاظ روحی، از لحاظ مالی، از لحاظ کاری، از لحاظ اعتباری، از لحاظ سلامتی جسمانی، یعنی چقدر من الگو دارم از اون موقع که کار میکردم میومدن بچه ها صحبت میکردن و اتفاقاتی که میفتاد طرف تغییر نمیکرد تا کی
یعنی اغلب ما اینجوری هستیم🥴
یعنی دیگه اون چکشه رو که خوردیم هیچی لقد رو که خوردیم هیچی
پتکه رو که خوردیم هیچی
دیگه جهان برداشته، یه هزار تن بار برداشته، خدا میکوبه توی مغز ما که شاید بعضی هامون بیدار شیم، طرف تغییر نمیکرد تا وقتی که یارو ولش می کرد
یعنی یارو مثلاً یه عمری با اینکه آقا اگه این کارو برام نکنی ولت میکنم
اگه اونجوری نباشی ولت میکنم
اگه فلان نباشی
داشته از این بابا سوء استفاده میکرده، این هم داشته بازی رو میداده
که شاید روزی توی همین کلاب هاوس بیاییم در مورد توحید و شرک صحبت کنیم و تجربیات مون رو بگیریم
یعنی شرکه هی داشته بلا سر طرف میاورده، ولی طرف نمیفهمیده، نمیتونسته ذهنش رو کنترل کنه، نمیتونسته مسیرش رو درست کنه، اعتماد به نفسش
اینکه اینقدر ما در مورد دوره عزت نفس بچه ها صحبت کردن، این قدر هم ما تاکید میکنیم به خاطر همینه
و بعد باج داده، اعتبارش رو داد، جسمش رو داده، روحیه اش رو داده، باز هم این همه ضربه خورده، خودش یارو رو ول نکرده
یارو این دختره رو ول کرده⚘🥺
بعد اینا رو میومدن به من میگفتن، من فقط خودم رو میخوردم که مثلاً نزنم یه وقت یارو رو له کنم
که بابا تو تا کجا باج دادی، تا کجا رفتی، آخرشم تو ول نکردی یارو رو
آخرشم یارو تو رو ول کرده
یعنی این حد از باج رو ازت گرفته، این حد از سوء استفاده رو ازت کرده، این حد از نابودی رو برات ایجاد کرده، بازم تو آدمی نبودی که بیخیال بشی، تو آدمی نبودی که ولش کنی، اون تو رو ول کرده
این دیگه برای من یه چیزی بود که خیلی درد داشت شنیدن این داستان، اینقدر درد داشت برام که اگه مثلاً خودم رو کنترل نمیکردم میخواستم بزنم دختره رو له کنم، که بابا تو چرا بیدار نمیشی،😠😠
حالا اگه طرف بیدار نشه، که در اغلب موارد بازم بیدار نمیشد به خاطر اینکه این تغییر نکرده بود که
اون بابا ولش کرده بود رفته بود این سیکل ادامه پیدا میکرد
یعنی اون بابا ولش میکرد، این دوباره میرفت توی در و دیوار یه مدتی دیگه گریه و زاری و افسردگی و بیمارستان و فلان و بعد چه اتفاقی میفته؟؟
وقتی که شما درست رو نمیگیری
وقتی که شما تغییر نمیکنی
وارد یه رابطه دیگه ای میشد عین همین سیکل براش ادامه پیدا میکرد💞🍀
دوباره سوء استفاده، دوباره فلان، دوباره بهمان و دوباره یارو ولش میکنه
نه این که این بفهمه
بخاطر همین میخوام این بحث اینکه جهان داره به ما نشون میده برای اینکه تغییر کنیم، خداوند به ما نشونه میده برای اینکه تغییر کنیم
اما اگه تغییر نمیکنیم، اوضاع فقط میتونه بدتر بشه
اینو به خودتون بگید، از اهرم رنج و لذتش استفاده کنید
اگه داری نشونه ها رو میبینی و تغییر نمیکنی فکر نکن که با همین روند با همین ریتی که الان هست ضربه ها هست
ضربه ها با هر بار که زمان میگذره و تو درست نمیکنی، ضربه ها محکم تر میشه، ضربه ها شدید تر میشه، ویرانگرتر میشه، اینو به خودت بگو
اینو به خودت بگو تا بهت کمک کنه برای اینکه تغییر کنی👌🤗🌹
باسپاس از شما استاد عزیز وخانم شایسته جان💞🍀🤗🌹⚜🪴
به نام مهربان پروردگارباسخاوتم که جهان هستی رو باقوانین ثابتش آفرید تامن بادرک اون قوانین خالق عامدانه ی خواسته هام باشم
چه فایل ارزشمندی بود چقد برام درس داشت
سپاسگزارم از مهربان استاد عزیزم که این آگاهی ها رو دراختیار ماقرار میدن
سپاسگزارم ازمهربان پروردگارم که منو به این سایت توحیدی هدایت کرد
من یادگرفتم که اگر به هردلیلی… الان در روابطم یا کسب وکارم اونجایی نیستم که دوست دارم باشم ،میتونم اوضاع رو تغییر بدم،چون من درهرلحظه👈 درهرلحظه در حال ارسال فرکانس هایی به جهان هستی هستم ،مثلابابرخورد به تضاد احساسی بین من وهمسرم،بین من و همکارم یا ( نه )هایی که درفروشم میشنوم با برخود با اینابهشون توجه میکنم وب خودم گفتگو میکنم ویا بدتراز اون گسترشش میدم و بادیگرانم راجبشون گفتگو میکنم یعنی دارم فرکانس ناخواسته رو ارسال میکنم وجهان هم مثل یک مبدل اینارو دریافت وبه صورت اتفاق هایی که درست همسنگ بافرکانس های ارسالیم هست👈 وارد زندگیم میکنه
واینجوری میشه که من رابطم با همسرم بی کیفیت تر میشه مثلا قهرمون طولانی ترمیشه ویا ارتباطم با همکارم سرد تر وفروشم کمترمیشه واینجوری که من خالق اتفاقات نادلخواه لحظه ی بعدیم میشم ….
حالاخبر خوب چیه؟خبرخوب اینکه اگربه هردلیلی درگذشته مسیرواشتباه رفتم،بمحض اینکه تصمیم بگیرم ازاین لحظه شروع کنم به ✅تغییر خودم ✅به تغییر نگاهم✅شروع کنم به کنترل ذهنم✅به کنترل کانون توجهم✅شروع کنم به توجه به نکات مثبت زندگیم حتی تماشای یک گل زیبا🌺 بوییدن گل، تماشای ابرهای سفیدزیبا ،تنفس هوای پاک ،گوش کردن به جیک جیک گنجشکها و…بطوری که احساس بهتری بهم بده✅شروع کنم به ساخت باورهای مثبت…
ازهمین لحظه درست همین لحظه اوضاع میتونه شروع کنه به بهبود پیدا کردن و این بهبود واقعا میتونه سریع اتفاق بیوفته🤩
دلیل اینکه من در مواردی نتیجه های گذشته رو گرفتم بخاطر این نبوده که قانون عمل نمیکنه یا قانون تغییر کرده نه….
بلکه فقط به این خاطر بوده که فرکانسهای تکراری گذشته روبازم ارسال کردم ،بخاطر این بوده که کانون توجهم مثل گذشته رو ناخواسته ها بوده باورهای معیوب گذشته رو داشتم وطرز فکر قبل رو نشخوار کردم ودرنهایت رفتار تکراری رو ازخودم نشون دادم وجهان هم پاسخ نادلخواه گذشته رو بمن داده👌
اگربتونم ذهنمو کنترل کنم ،مثلا درمورد نامهربونی همسرم،ذهنمو کنترل کنم وتمرکزمو اگرمیتونم بذارم رو مهربونی هاونکات مثبت دیگش اگر نمیتونم بذارم رو نکات مثبت دیگرجنبه های زندگیم مثل لباس زیبایی که خریدم مثل عکس های خوبی که تو آخرین طبیعت گردیم گرفتم و….
وباورهای قدرتمند کننده جدید بسازم مثل همینکه اگر ته دره هم باشی با تغییر کانون توجهت وارسال هرلحظه فرکانس جدید میتونی درهمین لحظه نتایج متفاوت خلق کنی که یادمه یجایی استاد مثال توبه رو زدن وگفتم تو درلحظه توبه میکنی وهمه چیز راجب تو همون لحظه تغییر میکنه وخدانمیگه حالا چندماه صبرکن ببینم روگرفت هستی، توبه که کدی رو جدی گرفتی
اگه بودی میبخشمت…نه همون لحظه بخشیده میشی چون همون لحظه فرکانس بخشش ارسال کردی وهمون لحظه بخشیده شدی ،تموووووووم شد رفت
ماریای عزیزم یادت باشه اگر الان اوضاع بکامت نیست و تو داری نشانه هارو میبینی و پشت گوش میندازی و تغییری ایجاد نمیکنی،فکر نکن که اوضاع درهمین حد میمونه هاااااااااا
نه⛔⛔⛔نه…..
اوضاع میتونه بدتربشه وضربه های جهان ویران گرتربشه،اینو به خودت بگو انقدر برا خودت بزرگترش کن تا قدرت بگیری و بری شجاعانه اوضاع رو تغییر بدی
اونم باچی…
با دست رس ترین وراحت ترین ابزاری که داری 👈ابزار کنترل ذهن،کنترل کانون توجهت ،وایجادباورهای قدرتمندکننده جدید، تا شرایطت بهبود پیدا کنه ویادت باشه که این بهبود میتونه خیلی سریع باشه💪
سپاسگزارم از مهربان استاد باسخاوتم که این آگاهی های ناب رو دراختیار ما قرارمیدین تاخوب زندگی کنیم وکمک کنیم جهان جای زیباتری برای زیستن باشه
وسپاس گزارم از خودم که متعهدانه ایستادم تا نسخه باشکوه تری ازخودم رو به جهان ارائه بدم
عشق برای همتون❤❤😊😊😊👌💚💚💚💚
به به شاهد یه ویوی زیبا ک حاصله بریدن نرده های دور خونه و درختای دور دریاچه در سریال زندگی در بهشت هستیم
جهان چون جهان فرکانسیه و ماهم موجودات فرکانسی هستیم یعنی در هر لحظه در حال ارسال فرکانسیم ک ایندمون با توجه به اون فرکانی هایی ک فرستادیم خلق میشه، ما هم اکنونیم، ایندمون در دست الان ماست
همون طور ک شنیدین
هرلحظه ک توبه کنید خدا توبه پذیره
یعنی از هر لحظه ک فرکانستون تغییر کنه نتیجه همون فرکانستون رو میبینید
خدایا شکرت.
الله اکبر. این فایل رو قبلاً بارها شنیده بودم و در گوشیم ذخیره دارم.
اما امشب به عنوان نشانه امروزم اومد. و دوباره گوش کردمش. و الله اکبر 💚 که وقتی استاد میگه اگه هزار بار هم فایلی رو گوش کنی، تکراری نمیشه و باز یه نکته تازهای ازش دریافت میکنی، کاملاً درست میگه. و من این رو بارها و بارها تجربه کرده بودم و باز امشب هم به عینه برام تجربه شد. استاد خوبم عاشقتونم.
راستی سلام. 😍 سلام به استاد عباسمنش عزیزم. سلام به مریم جانم و دوستان عزیز سایت. ممنون از دوستان عزیزی که در لایو شرکت کردند و توضیحاتی دادند و از تجربیاتشون گفتند. شنیدن این تجربیات به ما در واضح شدن مسیر هدایت کمک میکنه. 💕🙏
ما چیزی جز لحظه حال نیستیم. ما در هر لحظه داریم لحظات آیندهمون رو خلق میکنیم. حتی اگه مسیر رو گم کردیم باز هم راه هست. میشود اوضاع رو تغییر داد. جهان در هر لحظه داره اتفاقات و شرایط و ایدههایی همسنگ با فرکانسهامون ایجاد میکنه.
اگه ما تغییر کنیم، به نکات مثبت توجه کنیم، در احساس خوب باشیم، سپاسگزاری کنیم، از همین لحظه اوضاع شروع میکنه به تغییر و بهتر شدن.
جهان در هر لحظه داره فرکانسهای ما رو دریافت میکنه.
اگه ذهن رو کنترل کنیم و باورهامون رو تغییر بدیم اوضاع بهتر میشه.
استاد چقدر درست میگن. ما گاه تغییر نمیکنیم تا حدی که جهان با چک و لگد حالیمون کنه!
استاد عزیز و نازنینم چقدر سپاسگزارم از وجود ارزشمندتون. ❤️ با این حرفتون الان یاد تجربه خودم افتادم:
سالها پیش در رابطه با پسری بودم که مشکلات عجیب و غریب روحی زیادی داشت. پارانویا بود، به دلیل اضطراب زیاد مدام میخواست بهش پیام بدم و لحظه لحظه در جریان کارها و زندگیم قرارش بدم.
بیکار و بیپول بود. من براش شارژ تلفن میخریدم. یک بار قبض برق خونهاش رو هم من پرداخت کردم. چون گفت پول توجیبیش تموم شده و پدرش پول نمیده.
در دیدارهامون پول رفت و آمد و خرج و مخارج و کافه رفتنها و غذا خوردنها و همه چیز رو من میدادم.
حتی گاهی میگفت میخوام برم بیرون یا فلان کتاب رو بخرم ولی بابام بهم پول نمیده. و من به دلیل عشقی که بهش داشتم براش پول واریز میکردم.
هدیههای گرون براش میخریدم. عطر و ساعت و دستبند و…
و در مقابل هیچ چیز مادی ازش دریافت نمیکردم. شاید باورپذیر نباشه، ولی هیچ چیز به جز سه چهار کتاب و سیدی فیلم و دو گوشواره بدلی از او هدیه نگرفتم. حتی در تمام مدت رابطهمون یک شاخه گل نداد بهم. باورتون میشه؟!
عشق خشک و خالی بهم داشت. 😂
و من…
من در این رابطه خیلی متحمل سختی و عذاب و دردسر و رنج شدم. اعتبار و کار و روابط و سلامت و پول و همه چیزم ضربه خورد. خیلی چیزها رو از دست دادم.
عاشق بودم، عاشق بودم. و او هم اوایل عاشق من بود. ولی از جایی به بعد دیگه عشقی به من نداشت و امروز فکر میکنم حتی خیانت هم میکرد.
خلاصه، نتیجه همینی شد که الان استاد عباسمنش نازنین و بزرگوار من گفت.
من نمیتونستم احساساتم رو کنترل کنم و جداییمون رو بپذیرم. نمی تونستم این روند نادرست رو تغییر بدم. نمی تونستم بفهمم که این مسیر نادرسته. 😥
نهایتاً اون پسر من رو ول کرد. من رو رها کرد. و من باز نفهمیدم. بهش التماس کردم که جدا نشیم. گریه و زاری کردم. و اون محل نگذاشت و گفت نمیتونه. ترکم کرد. رهام کرد. من تحقیر شدم. له شدم.
بعد از نظر روحی و جسمی مریض شدم. دکتر و مشاور و روانپزشک و قرص آرامبخش و…
آه و اشک و نفرت و نفرین و…
دو سال طول کشید تا حالم بهتر شد.
استاد جانم در این فایل میگه:
وقتی من بعضی داستان ها رو میشنیدم که بعضاً دختری گذاشته ازش سوءاستفاده بشه و انقدر ادامه داده که آخرش هم پسره اون رو ول کرده، میخواستم بزنم اون دختر رو لهش کنم که باز هم بعد از این همه ضربه خوردن، خودش اون یارو رو ول نکرده. اون پسر این دختر رو ول کرده. یعنی بعد از این همه ضربه خوردن بازم بیدار نشده.
استاد خوب و نازنینم، کاش در مورد من هم، شما اون موقع بودین و من میشناختمتون و صداتون رو میشنیدم و بیدار میشدم.
کاش اون موقع با شما و فایلها و سایت شما آشنا بودم و شما به قول خودتون میزدید لهم میکردید تا بیدار بشم و این همه اجازه ندم ازم سوءاستفاده بشه و تازه آخرش هم اون پسر من رو ول کنه. 😔😔
اما استاد عباسمنش یگانهام، استاد عزتمند و سعادتمند من، خدا رو هزاران بار شکر، هر چند دیر و سخت، هر چند به قول شما با چک و لگد جهان، هر چند با چکش و پتک جهان به سرم، هرچند بعد از کوبیده شدن هزار تن بار سنگین به سرم، بالاخره بیدار شدم. تغییر کردم. و امروز بینهایت از شما ممنونم.
در برابر این همه ارزشمندی شما، این همه خداگونگی شما، این همه آگاهیبخشی شما، سر تعظیم فرود میآرم. عاجزم از سپاسگزاری. ❤️❤️❤️
به نام خدای مهربون درونم
همون خدایی که فکر میکردم خیلی غریب و تنهاس روی زمین
همش ناراحت این بودم که چرا کسی عظمت و بزرگیش رو درک نمیکنه
مطمئنا همون مهربون خدای من منو به اینجا هدایت کرد که آروم بگیرم
خیلی خوشحالم که میبینم خیلیا همون خدای بزرگی که براش محال وجود نداره رو میشناسن
خوشحالم که میبینم اون صدای درونی که باهاش حرف میزدم و بهم میگفت که چیکار کنم و چیکار نکنم واقعا درون همه هست
چون همش فکر میکردم شاید دارم خودمو گول میزنم که انگار خدا داره باهام حرف میزنه
تنها چیزی که باعث میشد شک نکنم بهش این بود که هر چی بهم میگفت اتفاق می افتاد و بهترین راه چاره بود برام
خدایا شکرت به خاطر وجودت
شکرت که حست میکنم
تو مهربون خدای من و همه ی مایی
خیلی دوستت دارم
خیلی
وقتی که خیلی کوچیکتر بودم به خدا گفتم خدایا کمکم کن که فقط وقتایی که مشکل دارم به یادت نباشم
کمکم کن که هرلحظه و هرجا به یادت باشم
و الان نمیدونم بگم اگه یه ثانیه هم از یادش غافل نیستم دروغ نگفتم
همتون رو خیلی دوست دارم
آرامش فراوون باشه تو زندگی همتون
سلام استاد عزیز
من یک سال هست با شما آشنا شدم و چندتا از دورهاتونو خریداری کردم روانشناسی ثروت یک دو و به صلح رسیدن با خود و خیلی زندگیم تغییر کرده سپاسگزارم از شما و سایت تون اما برای این قسمت برنامتون گفتید کسی که تو زندگیش داره قربانی میشه باید تغییر کنه و نزاره که ازش سواستفاده بشه من ده سال هست که ازدواج کردم و یه پسر هفت ساله دارم و دهابار با خانومم دعوا داشتم و شیش سال پیش خودم درخواست طلاق دادم و برای طلاقم به دادگاه مراجعه کردم و گفتم که هرچی دادگاه میگه همون کارو کنیم و طلاق بگیریم بدون دعوا و ناراحتی وقتی خانومم دید که من خیلی جدی پای طلاق موندم و حتی چند ماه هم خونه نرفتم و دنبال جدایی بودم چند نفرو واسته کرد که پشیمونم اشتباه کردم و…… ومنم کوتاه امدم و دادخواست طلاق رو بهو زدم و ادامه ندادم و برگشتم به زندگی تو این چند سال نمیتونم بگم همه چیز عالی شد اما خیلی بهتر شد اما تو این یک سال که با قانون جذب و دورهای شما آشنا شدم دوباره این ضخم کهنه سر باز کرده اما نگاه من به زندگی تغیبر کرده و دیگه سعی نمیکنم با رفتار بیرونی کسی رو راضی نگه دارم و خودمم با دیگران هماهنگ کنم و برای خودم یه سبک شخصی درست کردم و به اون سبک پایبندم سبکی که توحید و رفتار مناسب و درست است و این سبک زندگیه من همسرمو ازار میده و شروع به دعوا کردن و پرخاش کردن میکنه. میشه بگید برای این که نه کسی رو قربانی کنی و نه خودت قربانی بشی باید چی کار کنیم. شما میگید نزار که قربانی بشی درست بعد میگی که اقدام فیزیکیم نکنید پس دعوایی که باعث میشه اطرافیان میان و دخالت میکنن و ناراحتیه بیشتری پیش میادو باید چیکار کنیم. سوالم اینه برای قربانی نشودن تو زندگیه پر از دعوا باید درخواست طلاق داد.همسرم طلاق نمیخواد اما میگه همون جوری که من میخوام باید باشی و منم یه سبک شخصی برای خودم دارم که چسبیدن و وابستگی و برای دیگران زندگی کردن خط قرمزمه و این سبک من همسرمو آزار میده و باعث دعوا و ناراحتی میشه.
لطف میکنید اگه راهنماییم کنید.
الان که دارم این متن رو مینویسم یه دعوای خیلی سختی رو دیروز داشتم و از خداوند خواستم هدایتم کنه به راه درست و کار مناسب و صحیح و جالبتر این که این فایلم از خداوند خواستم هدایتم کنه و از سایتم خواستم نشانه امروزم را نشانم بده و شگفت زده شدم وقتی این رو که مربوط به اوضا و احوالم بود نشون داد
خدایا شکرت که خیلی زود جواب میدی
واز شما دوستان عزیزم سپاسگزارم
درودبر استاد باشخصیتم اقای عباسمنش
وسپاسگزارم از انرژی مثبتی که به خانواده عباسمنش تزریق میکنید
هروقت فایلاتون رو میشنوم ودیدگاهتون راجب مسائل مختلف میشنوم در ۹۰درصد مواقع ذهنم اونارو قبول میکنه ودنباله رو شماشدم….البته خیلی بایدروخودم کارکنم تا چیزی بشم،😇
جایی بهتراز اینجا پیدانکردم که حرفامو بگم
وخداروشکر میکنم که برا اولین بار دارم مینویسم.
زندگی من مثل این دوستی که اسمش سعیدبود ودرمورد جداشدن ازهمسرش وچالشهایی که در مورددختراش واینده اونا داشت،هست
همچین وضعیتی برام ایجاد شده دوساله که جدا شدم وچالشهایی دارم که باید ازشون رد بشم
صحبتهای استاد عباسمنش فوق العاده است
باورسازه ، اگاه کننده هست و روحیه بخشه،ایشونو واقعاتحسین میکنم👏👏👏
۱۵روز پیش مادرم به رحمت خدارفت وامروز هم عموم روخاک کردیم گفتنش اسونه اما کنار اومدن با فراق عزیزان کار ساده نیست
ومن دارم سعی میکنم دست ازتقلا بردارم وتسلیم جریان هدایت بشم .کنترل کردن ذهن همچین کارساده ای نیست ،باید بتونی ورودیها روکنترل کنی روی عزت نفس کارکنی ،باورهای غلط رو پیدا کنی اصلاحشون کنی ….
تابه صلح وهماهنگی برسی.
همونجوری که شرایط درحال تغییر کردنه ماهم باید تغییر کنیم درغیراینصورت جهان مثل پتک تو سرمون فرود میاد ،من درد این پتک رو قبلا چشیدم .
وحالابه دنبال اموزش وبالا بردن مهارتهای کاربردیم تا بتونم شرایط بهتری رو خلق کنم.
من اینجوری فکرمیکنم که اگرخوشبین واقعیت گرا وعملگرا باشم بهتر بتونم به موفقیت برسم
برای تمام دوستانم دراین خانواده صمیمی عباسمنش
❤️
درپناه الله یکتا شاد،سلامت وثروتمندباشید
سلام استاد عزیزم.
استادم من فاطمه هستم که بدنبال سلامتی با شما و اموزههاتون اشنا شدم، همون شاگرد تنبل کلاستون.
خواسته اصلی سلامتی ولی همیشه درگیر رابطه بودم تو این چن سال و دنبال این بودم که ارتباطم رو با همسرم بهتر کنم تا بتونم ارامش بیشتری داشته باشم برا تمرکز رو جسمم، و الان همونطور که در کامنت قبلم نوشتم همسرم منو ول کرده و رفته و خیانت هم کرده.
همیشه دنبال نقش و تقصیر خودم در اتفاقات زندگیم هستم حتی همین الان، وقتی شما تو این قسمت راجع به نشانهها میگین و میگین با وجود سوء استفادههایی که شده باز در نهایت طرف ول کرده رفته بازم تو درس نمیگیری، من همیشه گیجم واقعا همش نمیدونم که کجا اشتباه دارم ایا من مقصرم یا طرف خودش فرد نامناسبیِ ، نمیدونم مورد سوءاستفاده واقع شدم یا برعکس، الان که رفته با وجود حضور نصفه و نیمهایی که داشت شرایط برام خیلی سخت شده به دلیل بیماری که دارم و اطرافیان همش میگفتن عیب نداره تو سعی کن حتی شده به چشم یه همخونه بهش نگاه کنی و همین که شبا میاد یا بالاخر
ه یکی هست که گاهی کمکت میکنه خوبه ولی من به این حد راضی نبودم دوست داشتم زندگی خوب و با محبت و عشق رو داشته باشم ولی رفتارم هم خوب نبود، یعنی زبان خوبی نداشتم و عصبی بودم و زود از کوره در میرفتم و دادوبیداد راه مینداختم، توقع داشتم و هیچوقت راضی نبودم. البته که بیخودی نبود ولی به هرحال این رفتار بود نمیتونم منکر باشم.
تو قسمت ۵ این سری گفتگو در این برنامه شما گفتید وقتی نشانهها رو میبینی باید به خودت بیای مثال هم زدین گفتین مثلا میبینید که دارید رابطه که توش هستید رو هر روز خرابتر میکنید داره هر روز بدتر میشه، ما باید یکاری بکنیم، حالا شخصیتمون رو تغییر بدیم، نوع برخوردمون با اون طرف مقابل رو بهتر کنیم، قضاوتمون رو کمتر کنیم، دنبال نکات مثبت طرفمون بیشتر باشیم و موضوعات مختلف دیگه…. و من وقتی اینارو شنیدم باز بیشتر خودم رو مقصر دونستم و گفتم من کوتاهی کردم، حالا با وجود اینکه طرف خیییییلی کوتاهی داشت، هر روز میومد تنبلتر میشد دیگه کرونا بهانه کرده بود حدود ۲سال میشد که نگفته بود یکی ببرمت بیرون از خونه یه هوایی بخوری یا تو حیاط حتی، بهانهاش هم این بود که تو به همه چی گیر میدی منم اعصاب ندارم، حالا اون همهچی، چیا بود؟ چشم چرونی، دادوبیداد و فحش با رانندهها ، سیگار، و … خلاصه روزبروز دورتر شدیم از هم منم سعی کردم با فایلها و برنامهها سرمو گرم کنم ولی از درون ناراحت بودم چون منو از زندگیش یه جورایی گذاشته بود کنار و این دراور بود برام. الانم که تو این فایل از سوءاستفاده گفتین بازم گیجترو گیجترم، همیشه فک میکردم مورد سوءاستفاده دارم واقع میشم چون یسری باورها و برداشتهای نامناسب از کودکی هم در من بود که هیچوقت باور نکردم این ادم منو دوست داره، اما بازهم یه جاهایی میگم اگه منو دوست نداشت این همه سال در کنترم نمیموند.
حالا بازم نمیدونم من بلد نبودم یا اون به هرحال ادم زندگی من نبود و میرفت، همیشه گیج هستم و گمراه که نمیدونم.
الان تو این مرحله فقط سعی دارم ناامید نشم و بگم خدابزرگه و مدام عبارات سلامتی میگم و فقط و فقط و فقط دلم سلامتی میخواد که مجبور نباشم انقدر نگران نیازهای اولیهام باشم. یه روزایی خیلی ناامید شدم گفتم خدایا من دیگه ته دره و جهنمم چرا کاری برام نمیکنی؟ واقعا فک نمیکنم ینفر انقد به بمبست رسیده باشه، یعنی من یجا نشستم تو یه اتاق بی پنجره و تنها فقط سعی دارم مثبت باشم و ناامید نباشم. بازم با این اوضاع نصف در نصف حالم خوبه نصفی هم نه .
فقط نمیدونم چی درسته چی غلط چکاری باید بکنم چکاری نباید، همش سعی دارم بسپرم به خدا.
سلام بر استاد نازنین و مریم جان و دوستان هم فرکانسی
شکر بی حد از خدا بابت این روزها و آگاهی های این فایلهای فوق العاده
سپاس از دوستان که انقدر گرم و پرانرژی تجربیات شون رو به اشتراک میگذارن
از دیروز چندین بار هدایت شدم مجدد به این فایل و امروز صبح تصمیم گرفتم نکاتی که بنظرم اومد بنویسم
از دفترچه نوشته هام جدا کردم و اینجا قرار دادم هم برای ذهن فراموشکار خودم تکرار بشه و هم با دوستان اشتراک بگذارم
✅وقتی تصمیم بگیریم که کاری انجام دهیم با تمام یاخته ها، با تمام وجود ، خداوند راهها از جاهایی که باور نمیکنیم برایمان باز میکند تا بتوانیم آن کار را انجام دهیم
✅ ریشه همه مشکلات بی ایمانی است
یعنی منطقی فکر کردن ؛ ندیدن دست خداوند ؛ ندیدن قدرت خداوند ؛ ندیدن تواناییهای بی نهایت خداوند
✅وقتی انسان تصمیم بگیرد کاری انجام دهد تمام زمین و زمان دست به دست هم می دهند آن کار انجام شود (جهان به خدمت در می آید)
✅اگر میخواهی کاری انجام دهی باید به جهان خودتو ثابت کنی تا جهان درها را برایت باز کند وقتی جهان تو را ثابت قدم دید معجزات رخ میدهد
من در را میزنم بقیه کارها را خدا می کند …من باید وظیفه خودم را انجام دهم خدا هم وظیفه خودش را خوب بلد است انجام دهد
✅ترس مانع قدم برداشتن است
روی ترسها باید کار کرد خدا بقیه مسیر کمک می کند …قدم اول با قدرت برنداری انتظاری از خدا نباید داشته باشی
در مسیر درست حرکت کنی رسالتت را پیدا میکنی و ایمان داری و ناامید نمیشوی و روزها سخت با ایمان میگذرد و هر چیز بخواهی داده میشود …همه چیز باور است …
👈ما در لحظه در حال ارسال فرکانس هایی هستیم که جهان فرکانسهای ما را دریافت می کند و اتفاقات؛ شرایط؛ موقعیت ها؛ ایده ها و افرادی که هم سنگ؛ هم فرکانس با فرکانس ارسالی وارد زندگی ما می شود ما در هر لحظه اتفاقات آینده را خلق می کنیم هر لحظه اتفاقات لحظه بعد را خلق میکنیم ما چیزی جز زندگی در لحظه حال نیستیم👉
✅خداوند به گونه ای این سیستم را طراحی کرده تا به باورها و فرکانس های من واکنش نشان دهد و اتفاقات هماهنگ با آنها را وارد زندگی ام میشود
✅باید اتفاقات خوب را ببینی، تایید و تحسین شان کنی و آگاه باشی که، همین قانونی که اتفاقات کوچک را برایت رقم زده، اتفاقات بزرگتر را هم رقم می زند اگر با همین احساس رضایتمندی، ادامه داده و اجازه دهی باورهایت قوی تر و تکامل ات طی شود.
✅موضوع اصلی لذت بردن از زندگی است وقتی از زندگی لذت ببری اتفاقات خودبخود رخ میدهد و خواسته ها بهت داده می شود …خواسته ها از دل تضادها شکل میگیرد…خواسته ها موقعی بوجود می آید که مشکل برمی خوری ؛ تمرکز از مشکل برداری و تمرکز به نعمتهای زندگی و داشته ها زندگی دارم
خواسته را مشخص و باور متناسب با خواسته ایجاد کنیم و بعد از زندگی لذت ببریم و احساس نگرانی نداشته باشیم …
✅تغییر کانون ذهن را به احساس شادی و لذت برسانیم و بگوییم هر وقت موقعش باشد به ما داده می شود من وابسته و محتاج آن نیستم
✅باور : از زندگی لذت ببرم به خواسته هام میرسم…
آن وقت است که در راه زندگی قرار گرفتم؛ در راه خدا قرار گرفتم؛ در مسیر رسالت خود حرکت میکنم
وقتی از زندگی لذت می برم ؛ شادم ؛ سپاس گزارم …از هر آنچه که الان هست ⬅️ خواسته ها سریعتر شکل میگیرد و قابل استفاده می شود ….
✅کل قانون لذت بردن از زندگی است
وقتی باور داشته باشه که توانایی تغییر زندگی را داریم …این خودباوری پایه و اساس پیروزی است ؛ پایه و اساس خوشبختی است ؛ پایه و اساس ثروت است ؛ سلامتی ؛ موفقیت…این خودباوری که خیلی از افراد از دست داده ایم ….و در جامعه نتوانسته ایم خودمان را بروز دهیم ….کار کردن دایمی نیاز دارد…
✅جهان به ما نشانه می دهد و برای اینکه تغییر کنیم
اگر تغییر نمی کنیم اوضاع را فقط می توانیم بدتر کنیم و ضربه ها محکمتر می شود و ویرانگرتر می شود
ولی اگر قانون را درک کنیم و در زندگی بکار ببریم در احساس بد نمی مانیم
همانگونه که شما دستت را روی آتش نگه نمی داری چون قدرت آتش را درک نموده ای،
یا خود را از بلندی پرتاب نمی کنی، چون از قدرت نیروی جاذبه آگاهی،
یا اگر شنا بلد نباشی، در آب پر عمق شیرجه نمی زنی،
به همین ترتیب نیز، وقتی قدرت این قانون و نقش آن در تجارب زندگی ات را درک نمایی، قطعا جرأت نادیده گرفتن آن و ماندن در احساس بد را نخواهی داشت.
زیرا می دانی که اگر به هر دلیل، برهان و منطق، در احساس بد بمانی، قطعاً اتفاقات بد را تجربه خواهی نمود.
برعکس، هرچه بتوانی باورهای محدود کننده ات که منشأ ناامیدی، ترس، نگرانی، طمع، خساست، دلهره، خشم و در یک کلام “احساس بد” است را با باورهای متضادشان (باورهای قدرتمند کننده) بپوشانی، زندگی ات در تمام جنبه ها، با کیفیت تر می شود.
✅من خالق زندگی خودم هستم
در پناه رب😍❤
به نام خدایی که هر چه دارم از اوست
سلام بر استاد عزیزم
و سلام بر مریم شایسته خوش صدا و مهربانوی همیشه همراه استاد
و سلام بر همه دوستان هم فرکانسی
خانم شایسته چه توی این فایل ها که شمارو از نزدیک نمی بینیم و چه در فایل های دیگر که شما رو می بینیم ، این حس خوب شما همیشه همراه استاد عزیزم هستش .
استاد خوبم ، این اولین بار هست که تصمیم گرفتم احساسم رو به شما به عنوان تشکر از زحماتتون بیان کنم .
واقعا خدارو شاکرم که با شما آشنا شدم و قدم در این راه گذاشتم .
استادخوبم واقعا تا به امروز درک نمیکردم شاید با همین کار ساده میشه احساس خوب خودم رو به شما منتقل کنم و از زحمات شما تشکر کنم .
و دنبال یک اتفاق خوب بزرگ بودم تا براتون بیان کنم و بنویسم .
کاری که امروز انجام دادم برام موفقیت خیلی بزرگی بود و برای همین تصمیم گرفتم براتون احساسم رو بیان کنم .
استاد خوبم ممنون که هستی و برامون فایل های خوب میزارید .
واقعا خداروهزار مرتبه شکر
بابت این حس آرامشی که امروز و الان دارم.
قضیه از جایی شروع شد که من دیروز این فایل رو گوش کردم و اون قسمت که مربوط به روابط رو بیان کردید و گفتین ، کی میخوای به خودت بیا ، جهان یک پتک برداشته داره میزنه توی سرت تا تو به خودت بیا .
من باورم نمیشد تا اینکه یک لحظه به خودم اومدم و تصمیمی سخت گرفتم و الان خواستم نتیجه اون تصمیم و اتفاق رو براتون تعریف کنم .
من الان حدودا ۱۴ روز هستش که بخاطر این بیماری توی خونه هستم .
ولی حتی بخاطر این بیماری هم خداروشکر کردم ، شاید باورتون نشه.
من توی بیمارستان کار میکنم و قبل از اون توی ایام عید هم شیفت بودم بخاطر مسائل عاطفی که در روابطم داشتم ، کار کردن باعث میشد که من کمتر به چیزی فکر کنم و کمتر اذیت بشم .
توی مدت ۵ ماه اخیر روابط عاطفی من با کسی که دوسش دارم یکدفعه خیلی بهم ریخت و اصلا درک نمیکردم که چرا اینجوری شده بود .
من کجا اشتباه کردم !!
به من می گفت تو به من وابسته شدی ولی استاد این وابستگی نبود ، بهش میگفتم من دلبسته تو هستم و این دو تا با هم فرق داره .
میگفتم وابستگی یعنی اینکه من از تو چیزی بخوام من فقط میخوام تو کنارم باشی .
من میگفتم این نهایت دوست داشتن واقعی هستش ولی طرف مقابل من باور نمیکرد .
تا اینکه بهم گفت اگه واقعا دوست داری کنارم باشی باید این دو تا شرط من رو انجام بدی .
دو تا شرط اون مالی بود و خیلی هم زیاد .
من بخاطر بعد مالیش نبود که ناراحت شدم بخاطر این بود که برای دوست داشتن و احساسی که بهش داشتم برام شرط گذاشته بود و با وجودی که میدونست چقدر دوسش دارم ولی باز هم این شرط رو برام گذاشته بود.
من با خودم اول گفتم شاید اون میخواد دوست داشتن من رو بسنجه ، و قبول کردم و حاضر بودم حتی اگه نتونم اون مبلغ رو جور کنم بخاطرش برم زندان و … ولی میخواستم اون باور کنه که چقدر دوسش دارم و برام مهم هستش.
ولی توی این مدت که یکدفعه مریض شدم ، فهمیدم که لطف خدا بوده تا به خودم بیام و بفهمم که کی واقعا دوست داشتنش واقعی هستش !!!
استاد من این مریضی رو به فال نیک گرفتم و خیلی خوشحال هستم از این موضوع.
این مریضی برای من اونقدر سخت نبود به تنگی نفس و .. هم نرسید .
فقط در حدی بود که بفهمم و درک کنم و قدر داشته هام رو بدونم .
قدر مادرم رو که بی دریغ محبت میکنه و توی اون مدت که من حال خوبی نداشتم ، بیشتر از همه مادرم اذیت شد و نمیدونم من چه جوری باید جبران محبتاش رو بکنم .
استاد من تا قبل این بیماری فکر میکردم ، مامانم واقعا برادرم رو خیلی دوست داره و من براش اونقدر اهمیت ندارم ، ولی فهمیدم درسته که در فرهنگ ما بعضی از مادران ، پسر یک جایگاه دیگه ای براشون داره ولی ما رو هم واقعا دوست دارن و تحمل ناراحتی ما رو اصلا ندارن .
واقعا مادران فرشته هستن .
پدر و مادر دو نعمت و موهبت الهی هستن تا زنده هستن قدرشون رو بدونید و بهشون خدمت کنید.
چون ممکنه فردا خیلی دیر باشه .
توی این مدت به خدا خیلی نزدیکتر شدم و هر روز شکرگزار تر بودم و فرصت بیشتری داشتم که فایل های شما رو گوش بدم تا بتونم خودم رو بهتر پیدا کنم و بفهمم که کجای کار هستم
استاد شاید باورتون نشه ، من الان در حسرت این هستم که زودتر حالم خوب بشه و دستان پر از مهر مادرم رو بوسه بزنم .
نمیدونم چه جوری میتونم محبتاش رو جبران کنم ولی میخوام دستاش رو ببوسم و بهش بگم خیلی دوسش دارم و مرسی از خدای خوبم که تو رو برام تا به امروز حفظ کرده .
واقعا خدایا شکرت و ممنونم از این همه محبت و لطف
استاد عزیزم دیروز که فایل شما رو گوش کردم ، تصمیم گرفتم که اون دو تا شرط رو انجام ندم .
با وجودی که خیلی طرف مقابلم رو دوست دارم ولی گفتم من تو رو با شرط نمیخوام کنارم داشته باشم و اول همه چیز تموم شد .
و بهم گفت دیگه حق نداری نه بهم زنگ بزنی و نه پیام بدی .
ولی بعدش من ، تمام احساس درونی خودم رو بهش بیان کردم .
گفتم واقعا دوسش دارم ولی نمیخوام تو رو با پول کنار خودم داشته باشم .
استاد خوب و مهربونم
شاید باورتون نشه ، همه چیز یکدفعه به طور معجزه آسایی تغییر کرد ، من اصلا باورم نمیشد .
ولی بهم گفت من هم دوستت دارم و خواهم داشت .
استاد خوبم واقعا ازت ممنونم .
من تا دیروز افکارم واقعا بهم ریخته بود ، نمیدونستم که باید چیکار کنم ولی با حرف شما تصمیم قاطع رو گرفتم .
استاد خوبم ، الان احساس سبکی و آرامش میکنم .
احساس میکنم خیلی سبک شدم .
من این لطف و مهربونی شما رو هیچ وقت فراموش نمیکنم .
از خدای مهربونم میخوام همیشه سلامت و شاد باشی و به همه آرزوهای قشنگی که دارین درکنار مهربانوی زندگیتون برسی .
از خدای خوبم ممنون که من رو در این مسیر قرار داد تا با شما آشنا بشم .
ارادتمند شما تا زنده هستم .