https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2021/05/abasmanesh-4.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2021-05-12 09:07:202024-04-21 06:43:24گفتگو با دوستان 17 | مسئولیت مسائل زندگی ات را بپذیر
150نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
واقعا چقدر لذت بردم و اشک ریختم با شنیدن این فایل .امروز سر دو راهی مونده بودم که تمام دارایی من حدود 2میلیون بود که طی چند ماه پس انداز کردم .مونده بودم این پول رو صرف آموزش کار کنم یا مواد بخرم و کار جدیدم رو شروع کنم.چون بنا به قوانین نمیخوام وام یا قرض بگیرم خودم ریز ریز دارم جمع میکنم تا سرمایه کارم کنم .از خداوند هدایت خواستم و این فایل هدایتی من بود .جالب اینجا بود که مریم جون این فایل رو توی دسته ای قرار دادن که نوشته بود روی خودت سرمایه گذاری کن و من به زیبا ترین شکل متوجه شدم باید آموزش ببینم .خدااااای من چقدر تو بهم لطف داری که به این روشنی باهام صحبت میکنی . عزیزا شکرت .
واقعا از شنیدن این فایل لذت بردم و چقدر با حرفهای آرام عزیز گریه کردم . اونم چه گریه ای از سر شوق و اطمینان که خداوند داره منو به بهترین شکل هدایت میکنه .هم از دستاوردام یادم اومد و هم مطمئن شدم که در راه هدایت و رسیدن به تمام خواسته هام هستم .
استاد برای میلیون دفعه میگم شما بینظیری و شکرانه هر روزم بابت آشنایی با شماست . خداوندا شکرت و آرزوی طول عمر همراه با سعادت و سلامت برای استادم و مریم بانوی زیبا و تمامی افراد خانواده عزیزم عباس منش رو دارم .
مینویسم تا ردپایی از خودم به جای بگذارم و سیر تکاملی ام را ثبت کنم.چند وقت پیش در بد منجلابی گیر افتاده بودم، دکتر مغز و اعصاب دارویی تجویز کرده بود که به کلی مرا از زندگی کردن وا داشته بود. این دارو را که خودم هم مسئول به وجود آوردنش بودم به کلی مرا داغون کرده بود، صبح و شب فقط میخوابیدم و نمیتوانستم کاری انجام دهم، افسرده و بی انگیزه شده بودم و روز های زندگیم ام را فقط سپری میکردم که بگذرد.احساس پوچی میکردم و زندگی برایم بی معنا شده بود، عمرم را به باد میدادم و اصلا نمیخواستم زنده باشم. کارم شده بود دراز کشیدن و به حال خودم تأسف خوردن.گویی مرده متحرک بودم. از خداوند عاجزانه میخواستم تا کمکم کند و فکر میکردم که این اتفاق را خدا رقم زده، به خاطر همین دائم از او میخواستم تا نجاتم دهد و خودم هیچ اقدامی برای تغییر شرایطم نمیکردم. حتی برای گوش کردن به فایل های استاد هم حوصله نداشتم. تضاد سنگینی بود بسیار سنگین. زندگیم شده بود منتظر ماندن برای شب شدن تا بخوابم و از این وضع فرار کنم. خلاصه جوری حالم بد و خراب بود و انرژی و انگیزه نداشتم که در آن لحظات خواسته ای قوی و بزرگ در وجودم ایجاد شد، اینکه اولین اولویت و هدفم خوب بودن حالم و داشتن انگیزه و انرژی باشد. به گونه ای این خواسته برایم مهم شد که حتی اولویتش از ثروت نیز برایم بیشتر شد.خلاصه سعی کردم که با دید بهتری به این قضیه نگاه کنم و به خودم بگویم اشکالی ندارد این تضاد باعث شدکه یک خواسته مهم و ارزشمند در من به وجود بیاید. تلاش کردم تا اوضاعم را تغییر دهم و روی خودم کار کنم و بهتر شوم.الان در حال ترک تدریجی دارویم هستم. حالم به مراتب بهتر از آن روزهایم است. دیگر افسرده و بی انگیزه نیستم. داشتم به فایل گفت و گو با دوستان گوش میکردم که نشانه های خیلی زیبا و دوست داشتنی دیدم و فهمیدم که در مسیر درستم و درحال پیشرفتم. خواستم این مرحله از زندگیم را ثبت کنم تا یادم باشد که در چه روزی بودم و از کجا شروع کرده ام.
من خودم زمانی دچار تغییر شدم که نمی توانستم حرکت کنم
نمی توانستم به جلو بروم
ترس ها
نگرانی ها
تشویش ها
اضطراب ها
همه و همه جوری دست و پای من را بسته بود که واقعا قدم از قدم نمی توانستم بردارم
اما وقتی که فشار زندگی به من واقعا چند برابر شده بود تصمیم به تغییر کردم
قدم در راه گذاشتم و آنوقت درها بسوی من باز شد
آنوقت من توانستم طعم خوب آرامش را بچشم
همه و همه برای من شیرین و لذت بخش بود چون یکی پی از دیگری در حال دست یافتن به آرزوها و اهدف خودم و این برای من بزرگ شدن عزت نفس را در برداشت
برای من خیلی حس و حال خوب داشت و سبب شد که من قوی و قوی تر بشوم
اعتماد من به خدای خودم بهتر و بیشتر بشود
همه چیز برای من از زمانی شروع شد که این جمله استاد را شنیدم
تو خود پای به راه در نه و هیچ مپرس
خود راه بگویدت که چون باید کرد
این در من معجزه کرد
ایمان و اعتماد من به خدای مهربان بیشتر و بهتر شد
دیگر نگران فردا و چه می شود نیستم دل به امروز می سپارم و از حال خوب خودم لذت می برم
چقدر خودم را درگیر افکاری می کردم که اصلا می توانست نباشد
درگیر افکاری می بودم که هنوز نیامده بود
یک کار که می خواستم شروع کنم چقدر اما و اگر برای خودم می آوردم
چقدر دنبال دردسرهای کار خودم بودم
چقدر دنبال نشدن ها و مشکلات کار بود و واقعا همه آنها را می دیدم
این سبب می شد که واقعا نتوانم حرکت کنم و به جلو بروم
ترس ها بر من پیروزتر بودند
می دانم که همه اینها را خودم برای خودم ساخته بودم با افکار و ذهنیت خودم
می دانم که خودم عامل رشد و یا پسرفت خودم بوده ام
همیشه دیگران را مقصر می دانستم ولی اما می دانم که دیگران هیچ تاثیری در زندگی من ندارند و این من خودم هستم که با افکار و باورهای خودم زندگی خودم را رقم می زنم
من خودم مسئول زندگی خودم هستم و این من هستم که نسبت به این راه و روند چقدر تعهد داشته باشم و چقدر آنها را در زندگی خودم بکار بگیرم
می توان به موفقیت دست پیدا کرد
ممنون از خدای خوب خودم هستم که من را به این راه هدایت کرد
اول از همه بگم که این اولین کامنت من در این سایت پر از عشق و آگاهی هستش.
من مدت کوتاهی هست که با سایت شما آشنا شدم ولی توی همین مدت کوتاه شناختم نسبت به خدا و نشانه ها و هدایتهاش خیلی خیلی تغییر کرده.
ایمانم قویتر شده و احساس میکنم هر روزم داره باب میلم میگذره. از کوچکترین اتفاقها ،خریدها، رفتن ها، دیدن ها و غیره و غیره.
چون تسلیم شدم. تسلیم خدا و راههایی که جلوی پام میذاره.همین تسلیم بودنم باعث شده دنیارو با لنز قشنگتری ببینم.
من و همسر و دخترم که چند ساله تلاش کردیم برای مهاجرت و نشد که نشد. الان هدایت شدیم به ترکیه. شاید باورتون نشه با پول خیلی خیلی کم و ایمانی خیلی خیلی قوی داریم میریم.
این کارمون شاید اصلا از دید هیچکس منطقی نیاد ولی ما با توجه به تعالیم استاد با باور و ایمانی قلبی شروع کردیم و با کار کردن بیشتر روی باورهامون قصد مهاجرت به امریکا رو داریم.
اشکام میریزه وقتی میگم از ایمانم به اینکه خدا پشت ماست و اینکه خود خدا بیشتر از ما مشتاقه که ما به اهدافمون برسیم.
استاد توی فایل گفتن بنویسین و بعد برای اهداف بعدی بخونین و برای خودتون سکوی پرتاب درست کنین.
به من الهام شد بنویسم و همینطور در آینده هم بنویسم از نتایج ایمان و باورهامون توی این مسیر.
استاد حرکت کردن از نقطه امن و راحت طلبی خیلی سخت بود ولی من و همسرم بلند شدیم.
ما در امنیتیم و خداوند و جهان هستی پشت ماست و هر لحظه مارو هدایت و حمایت میکنه.
حتما بازم مینویسم تا بقیه دوستانم مثل ما برای رسیدن به اهدافشون ترسهاشون و رها کنن و حرکت کنن.
بقول استاد ، ایمان بدون عمل حرف مفته. من میخام ایمانم و به خودم و خدای خودم ثابت کنم.
قول میدم بازم بنویسم و نتایجم و هر چه بیشتر و بهتر بهتون نشون بدم.
سلام به استاد عزیز و خانم شایسته عزیزم و دوستان هم فرکانسی ام
خیلیییی سپاسگزارم از همه دوستانی که تجاربشان را بیان میکنند خدا میداند که چقد انگیزه و انرژی میگیرم ,با بغض شما بغض میکنم و با خندهایتان میخندم ,چقد با شما بودن خوب است …وقتی به صحبتهای دوستان گوش میدهم سراسر قلبم پرمیشود از اطمینان…که میشود….که ادامه بده….
و چقد خوبه که اینقد دوستان موفقیت زیادی بدست آوردن….تمام صحبتها پر از آگاهی است .قبل پلی کردن این قسمت سوالاتی تو ذهنم بود که چرا من کمتر نتیجه میگیرم و استاد عزیز چقد خووووب جواب سوالام را دادید…همش تعهده…باید بخودم بیشتر از قبل متعهد باشم باید مداوم تلاش کنم …و میدانم که موفقیت حتمی است….
گفتگوی شما با دوستان توی کلاب هاوس خیلی برای ما مفیده و بهتر قوانین رو درک میکنیم
سپاسگزارم از شما و سپاسگزارم از دوستای عزیزم ک با شهامت میان و صحبت میکنن
حتی مهیار عزیز ک خودش فکر میکنه دستاورد خاصی نداره میاد و با شهامت صحبت میکنه
تحسین میکنم آرام عزیزم رو 🌹
من هر روز از۴صبح تا۸مینویسم و امکان نداره روزی رو بدون گوش دادن و نوشتن شروع کنم👍👍
تحسین میکنم اینهمه تعهد رو
تحسین میکنم این درجه از ایمان و باور را
استاد اونجا ک گفتین آدمهای نا مناسب رو حذف کردم (من نکردم .چون من هنوز مناسب و نامناسب رو از هم تشخیص نمیدم .همه خاکستری ان حتی خودم فقط یه چند تایی بود ک اهل غیبت و اینا بود ک محل زندگی ام رو عوض کردم و از اونا دور شدم و خداروشکر نتیجه خوبش رو هم دیدم
ولی بقیه رو مطمین نیستم ک بد هستن یه چند تایی هست ک اگه گاهی حال منو میگیرن بنظرم خودم مقصرم دزسته؟
کاش در این مورد بیشتر توضیح میدادین آخه آدمهای اطراف من اکثرا کم حرف ان و من از دل اونا خبر ندارم
زندگی هاشون هم معمولیه ک اونم بخاطر باورهای غلطشون هست و در موردش با من حرف نمیزنن
البته خیلی دوست دارم چند تا از اطرافیانم حسابی ثروتمند باشن و رفت و آمد با آنها روی منم تاثیر بزاره ولی اکثرا مثل خودمون هستن پس با اونا چکار کنم ؟
امروز روز عید فطر بود و من و بچه ها دلمون میخواست همسرم مارو ببره بیرون و توت بخوریم و کمی تو طبیعت بگردیم وقتی بهش گفتیم عصبانی شد
حال منم خیلی گرفته شد
هزار حرف اومد تو ذهنم ولی به زبون نیاوردم آخه قول دادم ک جزء شاگردهای زرنگ کلاس استاد باشم
حرفها بغض شدن و راه گلوم رو گرفتن
برای خلاصی از وضعیت رفتم ک حیاط رو بشورم و گفتگوی استاد با بچه ها رو هم با هنسفری گوش میدادم
به خودم گفتم فاطمه آنقدر نارحتی یعنی چی؟
گفت آخه این مرد کارش همینه تا میگیم مارو ببر بیرون یکدفعه عوض میشه
خدا گفته سرنوشت هر انسانی رو به خودش دادیم پس کو؟
استاد میگه خودتون خالق شرایط خودتون هستین پس کو؟
مگه من رانندگی بلدم ؟
مگه سر هر چیز پیش پا افتاده ای باید گردن کج کنم؟
ما حتی اگه یه روزی نتیجه بگیریم و خیلی ثروتمند بشیم چه فایده ؟ بازم باید پیش مرد خونه التماس کنیم ک خواسته مارو براورده کنه
میخواستم گوشی ام رو بکوبم به دیوار حیاط
این قضیه چند دفعه تکرار شده
خوب پس به قول استاد این دیگه عادی نیست
این شاید به باورای خودت بستگی داره
اصلا اینهمه ک استاد و این بچه ها میگن ک خودت اینا رو بوجود آوردی یعنی همین
چرا من فکر میکنم ک اون مقصره ؟
چرا مسولیت شرایطی ک در اون قرار دارم رو گردن نمیگیرم مثل الهام عزیز
صداشونو میشنوم ولی …..
درشرایط خوب و عالی میگم من خالق شرایطم هستم تو این تضادها ک گیر می افتم میگم من چقدر بدبختم ک باید …..
چرا یادم میره ک خلق این وضعیت هم از طرف من بوده
بعد تصمیم گرفتم کاغذ و قلم بردارم و بار ها و بارها بنویسم ک من خالق شرایط خوب و بد زندگی خودم هستم
و باورهای اشتباهم رو شناسایی کنم و باورهای درست رو پیدا کنم و بنویسم و تکرار کنم
بعد با بچه هام رفتیم پارک نزدیک خونمون
از اینکه امروز ذهنم رو کنترل کردم و یه تصمیم خوب گرفتم
به خودم تبریک
و از استاد عزیز و دوستان خوبم ک انقدر قشنگ و صادقانه میان و صحبت میکنن وباعث میشن ما بهتر قانون رو بفهمیم تشکر میکنم
شنیدن کلام دوستان واقعا جالب و ستودنی است و اینکه چقدر به آدم انگیزه میده به قول شما وقتی یک نفر تونسته پس من هم میتونم استاد عزیز از دیروز حالم خیلی خوب نبود و دو روزه وقتی نشانه ام را دنبال میکنم قسمت قانون آفرینش برایم باز میشود که متاسفانه من به فایلها دسترسی ندارم تا زمان معینی که خدا برام رقم بزنه بتونم بخرم البته امروز داشتم پی پرم را در گوشی نصب میکردم و چون خودم به زبان اینگلیسی تسلط ندارم گویا چند بار اشتباه وارد شده بودم که وقتی به همسرم نشان دادم گفت که بخاطر امنیت حساب من خود پی پر پیام داده که با خودشان تماس بگیریم یا چیزی مانند این .
با گوش کردن چندین بار صحبتهای دوستان واقعا متوجه شدم که من هنوز باورهای غلط و ترمزهائی دارم الان هم که دارم مینویسم باورتان نمیشه مدام در ذهنم سعی میکنم از این ترمزم فرار کنم ولی گویا نمیشه به خودم گفتم وقتی دو روز نشانه خریدن قانون آفرینش برایت میاید و امروز هم این قسمت برایت میاید با توجه به ترمزهایم پس حتما باید دوره قانون آفرینش را تهیه کنم .
استاد از اینکه متوجه شده ام ترمزهایم کجا قرار داره من چون زبان بلد نیستم و بیرون هم نمیرم و با هرکی هم که در رابطه هستم بصورت مجاز است البته غیراز همسر و پسرم که اونها متاسفانه بخاط شرایط کاریشون که از ساعت چهار بعدازظهر میروند و دو یا سه و گاهی هم چهار صبح میایند خانه خوب خستگی و عوامل دیگر باعث میشو د زیاد نتونند کارهای من را انجام دهند راستش را بخواهید هم خودم خجالت میکشم مدام مزاحم دوستان مجازی ایرانیم بشم و یک چیزهائی را نمیشود مدام پرسید کاملا متوجه میشوید چی میگویم استاد رنج زبان بلد نبودن را هر لحظه دارم حس میکنم مدام در این کلاس و آن کلاس و این کانال و اون کانال زبان استفاده میکنم بخدا یک وقتهائی فکر میکنم مغزم هنگ کرده الان به چیزی که رسیده ام راستش گاهی به برگشتن به ایران فکر میکنم ولی از طرفی بخودم میگم این یک گیفت بوده از طرف خدا و اینکه خدا تمام شرایط تو را میدونسته و تو را اینجا آورده و باید سعی و تلاشت را بکنی پس باید صبر کنی ولی استاد گاهی خسته میشم و درست نمیتونم تصمیم بگیرم .
استاد جان دقیقا آقا مهیار چیزی گفت که من هم میخواستم بگم اینقدر تضاد ها و ترمزهایم زیاد شده که نمیدونم از کجا شروع کنم و وقتی که میگم خب بلند شم و کاری بکنم تمام ترمزهایم به چشمم میاید که زبان بلد نیستی و نمیتونی ارتباط برقرار کنی , مکان منزلمون جای قرار داره که برای کوچکترین خرید باید با ماشین بری بیرون , خب من تصدیق ندارم که بتونم رانندگی کنم , همسرم کلی با تفکر من مخالف است البته ایشون هنوز دارن فایلهای رایگان شما را گوش میکنند یکی دوبار بهش گفتم خب بجای این ها بیا جلسات قدم اول را گوش کن خیلی راحت به من گفت تو گوش کن حتی وقتی هم که بهش گفتم بیا قدم ها را بخریم بهم گفت تمرین دارن میتونی انجام دهی و من گفتم بله الان هم شاید ده روز هست که قدم اول را خریده ایم ولی من فعلا جلسه سوم یا چهارم هستم البته تمام جلسات را گوش کرده ام ولی برای نکته برداری و جای پا گذاشتن هنوز جلسه سوم و چهارم هستم .
استاد عزیز از شما و خانم شایسته مهربان و دیگر دوستان که این مطالب را میخونند خواهش میکنم من را راهنمائی کنید تا میخواهم دست به کاری بزنم هزار و یک ترمز بخاطر زبان بلد نبودن میاید توی ذهنم بخدا باورتان نمیشه دو روز در هفته در یک موسسه در ایران کلاس زبان دارم ساعت یک و نیم نیمه شب ما که مبشود ده صبح ایران ,جدیدا با یکی از خانم های ایرانی که اینجا زندگی میکنند لطف کردن و دارن هفته دو روز با من مکالمه کار میکنند خودم تا بحال سه دوره آف لاین آموزش زبان از ایران تهیه کرده ام و اینجا کلی برای خود کلاسور و جزو در باره آموزش زبان دارم بقول دوستان کلاس زبانم میگن اگه ایران بودی شاید بهتر یاد میگرفتی چون بیرون میرفتی کارت را داشتی ولی اینجا … دقیقا من از ساعت چهار بعدازظهر که همسر و پسرم میرن سرکار تنها هستم و حتی بیرون هم نمیتونم برم البته نه اینکه در خانه مشکل باشه نه اینجا بی نهایت سرد است استاد چان خودتان بهتر میدانید و یکی دیگه از مشکلاتی که دارم اینکه درگیر بیماری هستم و هنوز داروی مناسب با بیماری من را به من نمیدهند خنده ام میگره درد من را میدانند چیست ولی خب از کمترین دوز دارو استفاده میکنند تا اگر به من جواب نداد دوز دارو را افزایش دهند اینجا هم دارند دوره تکامل را طی میکنند و قدم قدم داروی را قوی میکنند . الان نمیدونم باید صبر کنم یا نه
خدای من چقدر همه صحبتهای بچه ها خصوصااا مهیار عزیز عالی بووود
الهام عزیزم که محکم تکرار کرددد خودمم مسئولم فقط خودم (چون پس ذهن ماها شایدم کم باشه اما این هست که عوامل بیرونی تاثیر داره رو زندگی ماها چون جامعه مون اینجوری ب ما یاد داده و ماها تو این جامعه رشد کردیم و خود من خیلی خیلی رو این موضوع کار کردم و هنوزم جا داره کار کنم که برنگرده ) و صحبتهای الهام عزیزم خیلی تاثیرگذار بود و خدا رو شکر که استاد بهش اشاره کرد و باعث شد من چند بار صحبتهای الهام جون و گوش بدم
یه مورد دیگه من بهش رسیدم نمیدونم درسته یا نه اما دیدم تو کامنتها یکی از دوستان هم بهش اشاره کرد اونم اینه که ما از صحبتها و نتایج دوستان کلی درس میگیریم کلی به خودمون میایم کلی تکون میخوریم اما نمیتونیم راه اونا رو بریم من خودم به شخصه فقط مسیر استاد و دنبال میکنم درسته که بچه ها هم همین مسیر و دنبال کردن و این نتایج و گرفتن اما استاد همیشه میگه قوانین اینه الفباش اینه دیگه از هر روشی که به این قوانین اجرا کنید با خودتون ببینید چجوری راحت ترین مثلا یادمه سپیده جان گفتن من صدتا دفتر پر کردم یا آرام جان گفتن تا چهار صبح وویس گوش میکردم یا چند مورد مشابه این اما اصولا این روش ها شاید برای همه جواب نباشه مثلا من صوتی گوش کردن فایل ها رو ترجیح میدم اما یوقتا تصویری دیدن و نگاه کردن تو چشمای استاد و زبان بدنشون خیلی روی من تاثیر میزاره اما خواهرم فقط تصویریه فایل اگه صوتی باشه روش کوچکترین تاثیری نداره چون اصلا نمیتونه تمرکز کنه و… اما تمام بچه ها به این نکته اشاره کردن که همشون عمل کردن و نتیجه گرفتن این و من باید اصل انتخاب کنم اینکه از چه روشی رفتن روش و سبک شخصی اوناست و الهام و شهود اونا
و اما صحبتهای عالی مهیار عزییز 🌹
تحسینت میکنم عزیزم با سن کم اینقدر خوشگل حرف میزنی و جسارت از صحبتهات هم مشخص بود آفرین
به دو تا نکته مهمی اشاره کردی خیلی برام تلنگر داشت اینکه فکر میکنیم داریم رو خودمون کار میکنیم و هیچ کار خاصی انجام نمیدیم و درگیر روزمرگی شدیم این خیلی پنهان خودش و نشون میده و ذهن یجوری برات درستش میکنه که فکر میکنی نه بابا من دارم کار میکنم رو خودم دیگه کار عملی هم انجام میدم و یجورایی گولت میزنه که جسارت عمل تو انجام کارهای بزرگتر که میدونی باعث تغییرت میشه و رو ازت میگیره کاری که داره با من انجام میده تو همین انجام کارهای کوچولو من و گیر انداخته نمیزاره بزرگش کنم و میگه نه داری کار میکنی رو خودت دیگه یواش یواش باید تکاملت و طی کنی یعنی داره با قوانین و جابجا کردنشون بازیم میده
و این نکته عالی که گفتی تضادها اینقدر برات زیاد شده تو نمیتونی بفهمی چجوری باید ازش بیرون بیای 🤦🏻♀️
خیلی خدا رو شکر میکنم که حداقل میفهمیم کجای کارهامون اشتباهه
منم همه دوره ها رو ندارم اما همونایی هم که دارم هنوز تموم نشده و هنوز روشون خیلی کار نکردم اما هدایت و در پیش گرفتم یهو میگه بیا برو فایل های گفتگو رو گوش کن یبار میگه زندگی در بهشت و ببین یبار میگه خب بیا برو ادامه فلان محصول و گوش کن و همیشه هم گوش کردن به حرفش برام عالی بوده اما صدای این الهام و همه جاها شاید نشنوم و میدونم که باید کار کنم روش
دقیقا استاد شما تو قدم هم راجع به همین صحبتهایی که اخر فایل گفتین حرف زدید ❤️
و اشاره به اینکه رو خر محصولی کار میکنیم هر بخشیش کامنت بزاریم بگیم که چه کارهایی براش انجام داده بودیم هم رد پا بشه هم خودمون بفهمیم چند چندیم با خودمون
عالی بود این قسمت ممنونم از استادهای عزیزم و دوستان هم سایتی عزیز 😍😻😘
وقتی شرایط گل و بلبل هست همه میتونن حرف های قشنگ بزنن، اما تو شرایط به ظاهر سخت هست که فرق بین انسان های موفق و ناموفق مشخص میشه، ادم های عادی تا ی اتفاقی میفته سریع بهش واکنش نشون میدن اما اونی ک روی خودش کار کرده، باورهای الهی و درستی ایحاد کرده تو این زمان امتحان ها باید خودش نشون بده
پذیرش مسئولیت صد درصد گفتنش خیلی اسونه اما پذیرشش ن، و از اون سخت تر اقدام کردن در جهت پذیرش مسئولیت
چون بین افکارمون و اتفاقات زندگی ی فاصله هست با اینکه قانون اگاهم باز فراموش میکنم که منظور از پذیرش مسئولیت یعنی اینکه من با افکار خودم این شرایط خلق کردم و خودم هم میتونم تغییرش بدم اما ناخودآگاه دنبال مقصر میگردم اروز با دیدن این نشون دوباره اگاه شدم اما تمرین میخاد تا کامل بپذیرم و با تغییر افکارم نتایج جدید خلق کنم
ی نکته خیلی با ارزشی ک از این فایل درک کردم تعهد داشتن به اجرای قوانین هست و نتایج بهتر و بیشتر برای افرادی هست که تعهد بیشتری دارن
واقعا این دوستمون تحسین میکنم که هر روز از 4تا 8 صبح به فایل های استاد گوش میده بعد روزش شزوع میکنه، برای همین خاطر هم باید انقدر نتایج عالی گرفته باشه
نگاه متفاوت به اتفاقات، و اینکه طوری نگاه کنم که ی خیری، ی حس خوبی ازش بگیرم واقعا تمرین میخاد اما اگر بتونی مخصوصا تو شرایطی ک تحت فشار شدید هستی، وقتیکه تمام ترس ها اومده سراغت، اون موقع میتونی خالق زندگی خودت باشی
تمام این حرف ها برای خودم گفتم تا ردپایی برام باشه و با نوشتن بتونم کنترل افکارم بدست بگیرم و قوانین ب خوذم یادآوری کنم
دوستان واقعا حرف های استاد بی نهایت ارزش داره و خوش بحال دوستانی که با کمترین چک و لگد درس ها و حرف های استاد سریع یادمیگیرن و اجرا میکنن،که اگر نکنن روزگار با بهای سنگینی حرفشو به شما خواهد فهموند
در پناه الله یکتا شاد ، پیروز و غرق آرامش، و خوشبخت و سعادتمند در دنیا و اخرت باشید
حدود ده روز هست تمرکزی فقط جلسه اول دوره کشف قوانین رو گوش میدهم و هر دفعه انگار دارم جلسه ی جدید را گوش میدهم ودر حال انجام دادن کد نویسی سی روزه هستم و دلم میخواست به سایت اساسی سر بزنم که جمعه 24اذر کلا قسمت نتایج دوستان از آموزهای استاد را دیدم و شنبه که سرکار بودم و بعدازظهر شنبه و یکشنبه هم که تعطیل بود وقت گذاشتم برای گوش دادن به گفتگوی استاد عباسمنش با دوستان البته قسمتی را و یکشنبه به پایان رسید با مهمانداری در شب و وقتی مهمانها رفتند خواستم استراحت کنم خواب به چشمهایم نیامد و دوباره در سایت و ادامه صحبت استاد با دوستان و ذهنم هم درگیر خرید دوره دوازده قدم ،بالاخره نتیجه گرفتم که دوره دوازده قدم را بگیرم همین الان ساعت یک شب قدم اول دوره دوازده قدم را خریدم با اینکه چند دوره دیگه استاد دارم ولی یه صحبت جالبی که در یکی فایل استاد گفت ببین هدایت چی میگه ،هدابت گفته شد که دوره دوازده قدم منم گفتم چشم ،ولی اینقدر آگهی این سایت زیاده که خواب را از چشمها میگیرد و استاد در یکی از همین فایلها فرمود که فایل و دوره ها مثل غذا هست ببین بدنت و روح و ذهنت چه احتیاجی دارد اون نیاز هدایته و انجام بده من اینجوری متوجه شدم من در دیماه سال 1400تقریبا به صورت هدایتی عضو سایت شدم که یکی از بهترین اتفاقهای زندگیم هست نتایج دوستان مارا سرشار از شور و ذوق میکند هدایتمون مینماید ان شاالله منم به نتایج بزرگ دست یابم و برای دوستان بگویم خدای مهربانم دوستت دارم عاشقتم
خدای مهربانم تک تک سلولهای بدنم را سرشار از سلامتی و دریافت آگهی کن سپاسگزارم خدای یکتا
خداوندا کمکم کن توحید و یگانگیت را عمیقاً درک کنم خداوندا یاریم ده آگاهیها و قوانین هستی را درک نمایم و طبق قوانین رفتار کنم خدایا کمکم کن شاگرد زرنگ استاد عباسمنش باشم و آگاهیهای دریافتی از فایلهای استاد را در زندگیم عاشقانه به کار ببرم
واقعا چقدر لذت بردم و اشک ریختم با شنیدن این فایل .امروز سر دو راهی مونده بودم که تمام دارایی من حدود 2میلیون بود که طی چند ماه پس انداز کردم .مونده بودم این پول رو صرف آموزش کار کنم یا مواد بخرم و کار جدیدم رو شروع کنم.چون بنا به قوانین نمیخوام وام یا قرض بگیرم خودم ریز ریز دارم جمع میکنم تا سرمایه کارم کنم .از خداوند هدایت خواستم و این فایل هدایتی من بود .جالب اینجا بود که مریم جون این فایل رو توی دسته ای قرار دادن که نوشته بود روی خودت سرمایه گذاری کن و من به زیبا ترین شکل متوجه شدم باید آموزش ببینم .خدااااای من چقدر تو بهم لطف داری که به این روشنی باهام صحبت میکنی . عزیزا شکرت .
واقعا از شنیدن این فایل لذت بردم و چقدر با حرفهای آرام عزیز گریه کردم . اونم چه گریه ای از سر شوق و اطمینان که خداوند داره منو به بهترین شکل هدایت میکنه .هم از دستاوردام یادم اومد و هم مطمئن شدم که در راه هدایت و رسیدن به تمام خواسته هام هستم .
استاد برای میلیون دفعه میگم شما بینظیری و شکرانه هر روزم بابت آشنایی با شماست . خداوندا شکرت و آرزوی طول عمر همراه با سعادت و سلامت برای استادم و مریم بانوی زیبا و تمامی افراد خانواده عزیزم عباس منش رو دارم .
به نام او…
مینویسم تا ردپایی از خودم به جای بگذارم و سیر تکاملی ام را ثبت کنم.چند وقت پیش در بد منجلابی گیر افتاده بودم، دکتر مغز و اعصاب دارویی تجویز کرده بود که به کلی مرا از زندگی کردن وا داشته بود. این دارو را که خودم هم مسئول به وجود آوردنش بودم به کلی مرا داغون کرده بود، صبح و شب فقط میخوابیدم و نمیتوانستم کاری انجام دهم، افسرده و بی انگیزه شده بودم و روز های زندگیم ام را فقط سپری میکردم که بگذرد.احساس پوچی میکردم و زندگی برایم بی معنا شده بود، عمرم را به باد میدادم و اصلا نمیخواستم زنده باشم. کارم شده بود دراز کشیدن و به حال خودم تأسف خوردن.گویی مرده متحرک بودم. از خداوند عاجزانه میخواستم تا کمکم کند و فکر میکردم که این اتفاق را خدا رقم زده، به خاطر همین دائم از او میخواستم تا نجاتم دهد و خودم هیچ اقدامی برای تغییر شرایطم نمیکردم. حتی برای گوش کردن به فایل های استاد هم حوصله نداشتم. تضاد سنگینی بود بسیار سنگین. زندگیم شده بود منتظر ماندن برای شب شدن تا بخوابم و از این وضع فرار کنم. خلاصه جوری حالم بد و خراب بود و انرژی و انگیزه نداشتم که در آن لحظات خواسته ای قوی و بزرگ در وجودم ایجاد شد، اینکه اولین اولویت و هدفم خوب بودن حالم و داشتن انگیزه و انرژی باشد. به گونه ای این خواسته برایم مهم شد که حتی اولویتش از ثروت نیز برایم بیشتر شد.خلاصه سعی کردم که با دید بهتری به این قضیه نگاه کنم و به خودم بگویم اشکالی ندارد این تضاد باعث شدکه یک خواسته مهم و ارزشمند در من به وجود بیاید. تلاش کردم تا اوضاعم را تغییر دهم و روی خودم کار کنم و بهتر شوم.الان در حال ترک تدریجی دارویم هستم. حالم به مراتب بهتر از آن روزهایم است. دیگر افسرده و بی انگیزه نیستم. داشتم به فایل گفت و گو با دوستان گوش میکردم که نشانه های خیلی زیبا و دوست داشتنی دیدم و فهمیدم که در مسیر درستم و درحال پیشرفتم. خواستم این مرحله از زندگیم را ثبت کنم تا یادم باشد که در چه روزی بودم و از کجا شروع کرده ام.
سلام به استاد مهربان
سلام به دوستان خوب خودم
من خودم زمانی دچار تغییر شدم که نمی توانستم حرکت کنم
نمی توانستم به جلو بروم
ترس ها
نگرانی ها
تشویش ها
اضطراب ها
همه و همه جوری دست و پای من را بسته بود که واقعا قدم از قدم نمی توانستم بردارم
اما وقتی که فشار زندگی به من واقعا چند برابر شده بود تصمیم به تغییر کردم
قدم در راه گذاشتم و آنوقت درها بسوی من باز شد
آنوقت من توانستم طعم خوب آرامش را بچشم
همه و همه برای من شیرین و لذت بخش بود چون یکی پی از دیگری در حال دست یافتن به آرزوها و اهدف خودم و این برای من بزرگ شدن عزت نفس را در برداشت
برای من خیلی حس و حال خوب داشت و سبب شد که من قوی و قوی تر بشوم
اعتماد من به خدای خودم بهتر و بیشتر بشود
همه چیز برای من از زمانی شروع شد که این جمله استاد را شنیدم
تو خود پای به راه در نه و هیچ مپرس
خود راه بگویدت که چون باید کرد
این در من معجزه کرد
ایمان و اعتماد من به خدای مهربان بیشتر و بهتر شد
دیگر نگران فردا و چه می شود نیستم دل به امروز می سپارم و از حال خوب خودم لذت می برم
چقدر خودم را درگیر افکاری می کردم که اصلا می توانست نباشد
درگیر افکاری می بودم که هنوز نیامده بود
یک کار که می خواستم شروع کنم چقدر اما و اگر برای خودم می آوردم
چقدر دنبال دردسرهای کار خودم بودم
چقدر دنبال نشدن ها و مشکلات کار بود و واقعا همه آنها را می دیدم
این سبب می شد که واقعا نتوانم حرکت کنم و به جلو بروم
ترس ها بر من پیروزتر بودند
می دانم که همه اینها را خودم برای خودم ساخته بودم با افکار و ذهنیت خودم
می دانم که خودم عامل رشد و یا پسرفت خودم بوده ام
همیشه دیگران را مقصر می دانستم ولی اما می دانم که دیگران هیچ تاثیری در زندگی من ندارند و این من خودم هستم که با افکار و باورهای خودم زندگی خودم را رقم می زنم
من خودم مسئول زندگی خودم هستم و این من هستم که نسبت به این راه و روند چقدر تعهد داشته باشم و چقدر آنها را در زندگی خودم بکار بگیرم
می توان به موفقیت دست پیدا کرد
ممنون از خدای خوب خودم هستم که من را به این راه هدایت کرد
سپاس از خدای هدایتگر خودم
سپاس از خدای زیبایی ها
سپاس از خدای خوبی ها
سپاس از خدای فراوانی ها
سلامی عاشقانه به استاد عباس منش دوستان عاشق سایت
اول از همه بگم که این اولین کامنت من در این سایت پر از عشق و آگاهی هستش.
من مدت کوتاهی هست که با سایت شما آشنا شدم ولی توی همین مدت کوتاه شناختم نسبت به خدا و نشانه ها و هدایتهاش خیلی خیلی تغییر کرده.
ایمانم قویتر شده و احساس میکنم هر روزم داره باب میلم میگذره. از کوچکترین اتفاقها ،خریدها، رفتن ها، دیدن ها و غیره و غیره.
چون تسلیم شدم. تسلیم خدا و راههایی که جلوی پام میذاره.همین تسلیم بودنم باعث شده دنیارو با لنز قشنگتری ببینم.
من و همسر و دخترم که چند ساله تلاش کردیم برای مهاجرت و نشد که نشد. الان هدایت شدیم به ترکیه. شاید باورتون نشه با پول خیلی خیلی کم و ایمانی خیلی خیلی قوی داریم میریم.
این کارمون شاید اصلا از دید هیچکس منطقی نیاد ولی ما با توجه به تعالیم استاد با باور و ایمانی قلبی شروع کردیم و با کار کردن بیشتر روی باورهامون قصد مهاجرت به امریکا رو داریم.
اشکام میریزه وقتی میگم از ایمانم به اینکه خدا پشت ماست و اینکه خود خدا بیشتر از ما مشتاقه که ما به اهدافمون برسیم.
استاد توی فایل گفتن بنویسین و بعد برای اهداف بعدی بخونین و برای خودتون سکوی پرتاب درست کنین.
به من الهام شد بنویسم و همینطور در آینده هم بنویسم از نتایج ایمان و باورهامون توی این مسیر.
استاد حرکت کردن از نقطه امن و راحت طلبی خیلی سخت بود ولی من و همسرم بلند شدیم.
ما در امنیتیم و خداوند و جهان هستی پشت ماست و هر لحظه مارو هدایت و حمایت میکنه.
حتما بازم مینویسم تا بقیه دوستانم مثل ما برای رسیدن به اهدافشون ترسهاشون و رها کنن و حرکت کنن.
بقول استاد ، ایمان بدون عمل حرف مفته. من میخام ایمانم و به خودم و خدای خودم ثابت کنم.
قول میدم بازم بنویسم و نتایجم و هر چه بیشتر و بهتر بهتون نشون بدم.
عاششششششقتووونم
سلام به استاد عزیز و خانم شایسته عزیزم و دوستان هم فرکانسی ام
خیلیییی سپاسگزارم از همه دوستانی که تجاربشان را بیان میکنند خدا میداند که چقد انگیزه و انرژی میگیرم ,با بغض شما بغض میکنم و با خندهایتان میخندم ,چقد با شما بودن خوب است …وقتی به صحبتهای دوستان گوش میدهم سراسر قلبم پرمیشود از اطمینان…که میشود….که ادامه بده….
و چقد خوبه که اینقد دوستان موفقیت زیادی بدست آوردن….تمام صحبتها پر از آگاهی است .قبل پلی کردن این قسمت سوالاتی تو ذهنم بود که چرا من کمتر نتیجه میگیرم و استاد عزیز چقد خووووب جواب سوالام را دادید…همش تعهده…باید بخودم بیشتر از قبل متعهد باشم باید مداوم تلاش کنم …و میدانم که موفقیت حتمی است….
خدارا هزاران هزار بار شکر بخاطر همه چیز….
ممنونم
سلام استاد عزیز
گفتگوی شما با دوستان توی کلاب هاوس خیلی برای ما مفیده و بهتر قوانین رو درک میکنیم
سپاسگزارم از شما و سپاسگزارم از دوستای عزیزم ک با شهامت میان و صحبت میکنن
حتی مهیار عزیز ک خودش فکر میکنه دستاورد خاصی نداره میاد و با شهامت صحبت میکنه
تحسین میکنم آرام عزیزم رو 🌹
من هر روز از۴صبح تا۸مینویسم و امکان نداره روزی رو بدون گوش دادن و نوشتن شروع کنم👍👍
تحسین میکنم اینهمه تعهد رو
تحسین میکنم این درجه از ایمان و باور را
استاد اونجا ک گفتین آدمهای نا مناسب رو حذف کردم (من نکردم .چون من هنوز مناسب و نامناسب رو از هم تشخیص نمیدم .همه خاکستری ان حتی خودم فقط یه چند تایی بود ک اهل غیبت و اینا بود ک محل زندگی ام رو عوض کردم و از اونا دور شدم و خداروشکر نتیجه خوبش رو هم دیدم
ولی بقیه رو مطمین نیستم ک بد هستن یه چند تایی هست ک اگه گاهی حال منو میگیرن بنظرم خودم مقصرم دزسته؟
کاش در این مورد بیشتر توضیح میدادین آخه آدمهای اطراف من اکثرا کم حرف ان و من از دل اونا خبر ندارم
زندگی هاشون هم معمولیه ک اونم بخاطر باورهای غلطشون هست و در موردش با من حرف نمیزنن
البته خیلی دوست دارم چند تا از اطرافیانم حسابی ثروتمند باشن و رفت و آمد با آنها روی منم تاثیر بزاره ولی اکثرا مثل خودمون هستن پس با اونا چکار کنم ؟
امروز روز عید فطر بود و من و بچه ها دلمون میخواست همسرم مارو ببره بیرون و توت بخوریم و کمی تو طبیعت بگردیم وقتی بهش گفتیم عصبانی شد
حال منم خیلی گرفته شد
هزار حرف اومد تو ذهنم ولی به زبون نیاوردم آخه قول دادم ک جزء شاگردهای زرنگ کلاس استاد باشم
حرفها بغض شدن و راه گلوم رو گرفتن
برای خلاصی از وضعیت رفتم ک حیاط رو بشورم و گفتگوی استاد با بچه ها رو هم با هنسفری گوش میدادم
به خودم گفتم فاطمه آنقدر نارحتی یعنی چی؟
گفت آخه این مرد کارش همینه تا میگیم مارو ببر بیرون یکدفعه عوض میشه
خدا گفته سرنوشت هر انسانی رو به خودش دادیم پس کو؟
استاد میگه خودتون خالق شرایط خودتون هستین پس کو؟
مگه من رانندگی بلدم ؟
مگه سر هر چیز پیش پا افتاده ای باید گردن کج کنم؟
ما حتی اگه یه روزی نتیجه بگیریم و خیلی ثروتمند بشیم چه فایده ؟ بازم باید پیش مرد خونه التماس کنیم ک خواسته مارو براورده کنه
میخواستم گوشی ام رو بکوبم به دیوار حیاط
این قضیه چند دفعه تکرار شده
خوب پس به قول استاد این دیگه عادی نیست
این شاید به باورای خودت بستگی داره
اصلا اینهمه ک استاد و این بچه ها میگن ک خودت اینا رو بوجود آوردی یعنی همین
چرا من فکر میکنم ک اون مقصره ؟
چرا مسولیت شرایطی ک در اون قرار دارم رو گردن نمیگیرم مثل الهام عزیز
صداشونو میشنوم ولی …..
درشرایط خوب و عالی میگم من خالق شرایطم هستم تو این تضادها ک گیر می افتم میگم من چقدر بدبختم ک باید …..
چرا یادم میره ک خلق این وضعیت هم از طرف من بوده
بعد تصمیم گرفتم کاغذ و قلم بردارم و بار ها و بارها بنویسم ک من خالق شرایط خوب و بد زندگی خودم هستم
و باورهای اشتباهم رو شناسایی کنم و باورهای درست رو پیدا کنم و بنویسم و تکرار کنم
بعد با بچه هام رفتیم پارک نزدیک خونمون
از اینکه امروز ذهنم رو کنترل کردم و یه تصمیم خوب گرفتم
به خودم تبریک
و از استاد عزیز و دوستان خوبم ک انقدر قشنگ و صادقانه میان و صحبت میکنن وباعث میشن ما بهتر قانون رو بفهمیم تشکر میکنم
سلام استاد عزیز
شنیدن کلام دوستان واقعا جالب و ستودنی است و اینکه چقدر به آدم انگیزه میده به قول شما وقتی یک نفر تونسته پس من هم میتونم استاد عزیز از دیروز حالم خیلی خوب نبود و دو روزه وقتی نشانه ام را دنبال میکنم قسمت قانون آفرینش برایم باز میشود که متاسفانه من به فایلها دسترسی ندارم تا زمان معینی که خدا برام رقم بزنه بتونم بخرم البته امروز داشتم پی پرم را در گوشی نصب میکردم و چون خودم به زبان اینگلیسی تسلط ندارم گویا چند بار اشتباه وارد شده بودم که وقتی به همسرم نشان دادم گفت که بخاطر امنیت حساب من خود پی پر پیام داده که با خودشان تماس بگیریم یا چیزی مانند این .
با گوش کردن چندین بار صحبتهای دوستان واقعا متوجه شدم که من هنوز باورهای غلط و ترمزهائی دارم الان هم که دارم مینویسم باورتان نمیشه مدام در ذهنم سعی میکنم از این ترمزم فرار کنم ولی گویا نمیشه به خودم گفتم وقتی دو روز نشانه خریدن قانون آفرینش برایت میاید و امروز هم این قسمت برایت میاید با توجه به ترمزهایم پس حتما باید دوره قانون آفرینش را تهیه کنم .
استاد از اینکه متوجه شده ام ترمزهایم کجا قرار داره من چون زبان بلد نیستم و بیرون هم نمیرم و با هرکی هم که در رابطه هستم بصورت مجاز است البته غیراز همسر و پسرم که اونها متاسفانه بخاط شرایط کاریشون که از ساعت چهار بعدازظهر میروند و دو یا سه و گاهی هم چهار صبح میایند خانه خوب خستگی و عوامل دیگر باعث میشو د زیاد نتونند کارهای من را انجام دهند راستش را بخواهید هم خودم خجالت میکشم مدام مزاحم دوستان مجازی ایرانیم بشم و یک چیزهائی را نمیشود مدام پرسید کاملا متوجه میشوید چی میگویم استاد رنج زبان بلد نبودن را هر لحظه دارم حس میکنم مدام در این کلاس و آن کلاس و این کانال و اون کانال زبان استفاده میکنم بخدا یک وقتهائی فکر میکنم مغزم هنگ کرده الان به چیزی که رسیده ام راستش گاهی به برگشتن به ایران فکر میکنم ولی از طرفی بخودم میگم این یک گیفت بوده از طرف خدا و اینکه خدا تمام شرایط تو را میدونسته و تو را اینجا آورده و باید سعی و تلاشت را بکنی پس باید صبر کنی ولی استاد گاهی خسته میشم و درست نمیتونم تصمیم بگیرم .
استاد جان دقیقا آقا مهیار چیزی گفت که من هم میخواستم بگم اینقدر تضاد ها و ترمزهایم زیاد شده که نمیدونم از کجا شروع کنم و وقتی که میگم خب بلند شم و کاری بکنم تمام ترمزهایم به چشمم میاید که زبان بلد نیستی و نمیتونی ارتباط برقرار کنی , مکان منزلمون جای قرار داره که برای کوچکترین خرید باید با ماشین بری بیرون , خب من تصدیق ندارم که بتونم رانندگی کنم , همسرم کلی با تفکر من مخالف است البته ایشون هنوز دارن فایلهای رایگان شما را گوش میکنند یکی دوبار بهش گفتم خب بجای این ها بیا جلسات قدم اول را گوش کن خیلی راحت به من گفت تو گوش کن حتی وقتی هم که بهش گفتم بیا قدم ها را بخریم بهم گفت تمرین دارن میتونی انجام دهی و من گفتم بله الان هم شاید ده روز هست که قدم اول را خریده ایم ولی من فعلا جلسه سوم یا چهارم هستم البته تمام جلسات را گوش کرده ام ولی برای نکته برداری و جای پا گذاشتن هنوز جلسه سوم و چهارم هستم .
استاد عزیز از شما و خانم شایسته مهربان و دیگر دوستان که این مطالب را میخونند خواهش میکنم من را راهنمائی کنید تا میخواهم دست به کاری بزنم هزار و یک ترمز بخاطر زبان بلد نبودن میاید توی ذهنم بخدا باورتان نمیشه دو روز در هفته در یک موسسه در ایران کلاس زبان دارم ساعت یک و نیم نیمه شب ما که مبشود ده صبح ایران ,جدیدا با یکی از خانم های ایرانی که اینجا زندگی میکنند لطف کردن و دارن هفته دو روز با من مکالمه کار میکنند خودم تا بحال سه دوره آف لاین آموزش زبان از ایران تهیه کرده ام و اینجا کلی برای خود کلاسور و جزو در باره آموزش زبان دارم بقول دوستان کلاس زبانم میگن اگه ایران بودی شاید بهتر یاد میگرفتی چون بیرون میرفتی کارت را داشتی ولی اینجا … دقیقا من از ساعت چهار بعدازظهر که همسر و پسرم میرن سرکار تنها هستم و حتی بیرون هم نمیتونم برم البته نه اینکه در خانه مشکل باشه نه اینجا بی نهایت سرد است استاد چان خودتان بهتر میدانید و یکی دیگه از مشکلاتی که دارم اینکه درگیر بیماری هستم و هنوز داروی مناسب با بیماری من را به من نمیدهند خنده ام میگره درد من را میدانند چیست ولی خب از کمترین دوز دارو استفاده میکنند تا اگر به من جواب نداد دوز دارو را افزایش دهند اینجا هم دارند دوره تکامل را طی میکنند و قدم قدم داروی را قوی میکنند . الان نمیدونم باید صبر کنم یا نه
اگه امکان داره راهنمائی کنید .
دوستتون دارم خدا پشت و پناهتان باشد .
سلام بر عزیزان
خدای من چقدر همه صحبتهای بچه ها خصوصااا مهیار عزیز عالی بووود
الهام عزیزم که محکم تکرار کرددد خودمم مسئولم فقط خودم (چون پس ذهن ماها شایدم کم باشه اما این هست که عوامل بیرونی تاثیر داره رو زندگی ماها چون جامعه مون اینجوری ب ما یاد داده و ماها تو این جامعه رشد کردیم و خود من خیلی خیلی رو این موضوع کار کردم و هنوزم جا داره کار کنم که برنگرده ) و صحبتهای الهام عزیزم خیلی تاثیرگذار بود و خدا رو شکر که استاد بهش اشاره کرد و باعث شد من چند بار صحبتهای الهام جون و گوش بدم
یه مورد دیگه من بهش رسیدم نمیدونم درسته یا نه اما دیدم تو کامنتها یکی از دوستان هم بهش اشاره کرد اونم اینه که ما از صحبتها و نتایج دوستان کلی درس میگیریم کلی به خودمون میایم کلی تکون میخوریم اما نمیتونیم راه اونا رو بریم من خودم به شخصه فقط مسیر استاد و دنبال میکنم درسته که بچه ها هم همین مسیر و دنبال کردن و این نتایج و گرفتن اما استاد همیشه میگه قوانین اینه الفباش اینه دیگه از هر روشی که به این قوانین اجرا کنید با خودتون ببینید چجوری راحت ترین مثلا یادمه سپیده جان گفتن من صدتا دفتر پر کردم یا آرام جان گفتن تا چهار صبح وویس گوش میکردم یا چند مورد مشابه این اما اصولا این روش ها شاید برای همه جواب نباشه مثلا من صوتی گوش کردن فایل ها رو ترجیح میدم اما یوقتا تصویری دیدن و نگاه کردن تو چشمای استاد و زبان بدنشون خیلی روی من تاثیر میزاره اما خواهرم فقط تصویریه فایل اگه صوتی باشه روش کوچکترین تاثیری نداره چون اصلا نمیتونه تمرکز کنه و… اما تمام بچه ها به این نکته اشاره کردن که همشون عمل کردن و نتیجه گرفتن این و من باید اصل انتخاب کنم اینکه از چه روشی رفتن روش و سبک شخصی اوناست و الهام و شهود اونا
و اما صحبتهای عالی مهیار عزییز 🌹
تحسینت میکنم عزیزم با سن کم اینقدر خوشگل حرف میزنی و جسارت از صحبتهات هم مشخص بود آفرین
به دو تا نکته مهمی اشاره کردی خیلی برام تلنگر داشت اینکه فکر میکنیم داریم رو خودمون کار میکنیم و هیچ کار خاصی انجام نمیدیم و درگیر روزمرگی شدیم این خیلی پنهان خودش و نشون میده و ذهن یجوری برات درستش میکنه که فکر میکنی نه بابا من دارم کار میکنم رو خودم دیگه کار عملی هم انجام میدم و یجورایی گولت میزنه که جسارت عمل تو انجام کارهای بزرگتر که میدونی باعث تغییرت میشه و رو ازت میگیره کاری که داره با من انجام میده تو همین انجام کارهای کوچولو من و گیر انداخته نمیزاره بزرگش کنم و میگه نه داری کار میکنی رو خودت دیگه یواش یواش باید تکاملت و طی کنی یعنی داره با قوانین و جابجا کردنشون بازیم میده
و این نکته عالی که گفتی تضادها اینقدر برات زیاد شده تو نمیتونی بفهمی چجوری باید ازش بیرون بیای 🤦🏻♀️
خیلی خدا رو شکر میکنم که حداقل میفهمیم کجای کارهامون اشتباهه
منم همه دوره ها رو ندارم اما همونایی هم که دارم هنوز تموم نشده و هنوز روشون خیلی کار نکردم اما هدایت و در پیش گرفتم یهو میگه بیا برو فایل های گفتگو رو گوش کن یبار میگه زندگی در بهشت و ببین یبار میگه خب بیا برو ادامه فلان محصول و گوش کن و همیشه هم گوش کردن به حرفش برام عالی بوده اما صدای این الهام و همه جاها شاید نشنوم و میدونم که باید کار کنم روش
دقیقا استاد شما تو قدم هم راجع به همین صحبتهایی که اخر فایل گفتین حرف زدید ❤️
و اشاره به اینکه رو خر محصولی کار میکنیم هر بخشیش کامنت بزاریم بگیم که چه کارهایی براش انجام داده بودیم هم رد پا بشه هم خودمون بفهمیم چند چندیم با خودمون
عالی بود این قسمت ممنونم از استادهای عزیزم و دوستان هم سایتی عزیز 😍😻😘
بنام خداوند عظیم، رزاق و فتاح
خدایا سپاسگزارم ازت برای نشانه ی امروزم
که خودت بیشتر از همه از حال دلم آگاهی
وقتی شرایط گل و بلبل هست همه میتونن حرف های قشنگ بزنن، اما تو شرایط به ظاهر سخت هست که فرق بین انسان های موفق و ناموفق مشخص میشه، ادم های عادی تا ی اتفاقی میفته سریع بهش واکنش نشون میدن اما اونی ک روی خودش کار کرده، باورهای الهی و درستی ایحاد کرده تو این زمان امتحان ها باید خودش نشون بده
پذیرش مسئولیت صد درصد گفتنش خیلی اسونه اما پذیرشش ن، و از اون سخت تر اقدام کردن در جهت پذیرش مسئولیت
چون بین افکارمون و اتفاقات زندگی ی فاصله هست با اینکه قانون اگاهم باز فراموش میکنم که منظور از پذیرش مسئولیت یعنی اینکه من با افکار خودم این شرایط خلق کردم و خودم هم میتونم تغییرش بدم اما ناخودآگاه دنبال مقصر میگردم اروز با دیدن این نشون دوباره اگاه شدم اما تمرین میخاد تا کامل بپذیرم و با تغییر افکارم نتایج جدید خلق کنم
ی نکته خیلی با ارزشی ک از این فایل درک کردم تعهد داشتن به اجرای قوانین هست و نتایج بهتر و بیشتر برای افرادی هست که تعهد بیشتری دارن
واقعا این دوستمون تحسین میکنم که هر روز از 4تا 8 صبح به فایل های استاد گوش میده بعد روزش شزوع میکنه، برای همین خاطر هم باید انقدر نتایج عالی گرفته باشه
نگاه متفاوت به اتفاقات، و اینکه طوری نگاه کنم که ی خیری، ی حس خوبی ازش بگیرم واقعا تمرین میخاد اما اگر بتونی مخصوصا تو شرایطی ک تحت فشار شدید هستی، وقتیکه تمام ترس ها اومده سراغت، اون موقع میتونی خالق زندگی خودت باشی
تمام این حرف ها برای خودم گفتم تا ردپایی برام باشه و با نوشتن بتونم کنترل افکارم بدست بگیرم و قوانین ب خوذم یادآوری کنم
دوستان واقعا حرف های استاد بی نهایت ارزش داره و خوش بحال دوستانی که با کمترین چک و لگد درس ها و حرف های استاد سریع یادمیگیرن و اجرا میکنن،که اگر نکنن روزگار با بهای سنگینی حرفشو به شما خواهد فهموند
در پناه الله یکتا شاد ، پیروز و غرق آرامش، و خوشبخت و سعادتمند در دنیا و اخرت باشید
1402/09/07 تهران _یافت اباد
به نام خداوند هدایت گر و مهربانم
سلام به استاد و مربم جان عزیز
سلام به دوستان هم فرکانسی
حدود ده روز هست تمرکزی فقط جلسه اول دوره کشف قوانین رو گوش میدهم و هر دفعه انگار دارم جلسه ی جدید را گوش میدهم ودر حال انجام دادن کد نویسی سی روزه هستم و دلم میخواست به سایت اساسی سر بزنم که جمعه 24اذر کلا قسمت نتایج دوستان از آموزهای استاد را دیدم و شنبه که سرکار بودم و بعدازظهر شنبه و یکشنبه هم که تعطیل بود وقت گذاشتم برای گوش دادن به گفتگوی استاد عباسمنش با دوستان البته قسمتی را و یکشنبه به پایان رسید با مهمانداری در شب و وقتی مهمانها رفتند خواستم استراحت کنم خواب به چشمهایم نیامد و دوباره در سایت و ادامه صحبت استاد با دوستان و ذهنم هم درگیر خرید دوره دوازده قدم ،بالاخره نتیجه گرفتم که دوره دوازده قدم را بگیرم همین الان ساعت یک شب قدم اول دوره دوازده قدم را خریدم با اینکه چند دوره دیگه استاد دارم ولی یه صحبت جالبی که در یکی فایل استاد گفت ببین هدایت چی میگه ،هدابت گفته شد که دوره دوازده قدم منم گفتم چشم ،ولی اینقدر آگهی این سایت زیاده که خواب را از چشمها میگیرد و استاد در یکی از همین فایلها فرمود که فایل و دوره ها مثل غذا هست ببین بدنت و روح و ذهنت چه احتیاجی دارد اون نیاز هدایته و انجام بده من اینجوری متوجه شدم من در دیماه سال 1400تقریبا به صورت هدایتی عضو سایت شدم که یکی از بهترین اتفاقهای زندگیم هست نتایج دوستان مارا سرشار از شور و ذوق میکند هدایتمون مینماید ان شاالله منم به نتایج بزرگ دست یابم و برای دوستان بگویم خدای مهربانم دوستت دارم عاشقتم
خدای مهربانم تک تک سلولهای بدنم را سرشار از سلامتی و دریافت آگهی کن سپاسگزارم خدای یکتا
خداوندا کمکم کن توحید و یگانگیت را عمیقاً درک کنم خداوندا یاریم ده آگاهیها و قوانین هستی را درک نمایم و طبق قوانین رفتار کنم خدایا کمکم کن شاگرد زرنگ استاد عباسمنش باشم و آگاهیهای دریافتی از فایلهای استاد را در زندگیم عاشقانه به کار ببرم