گفتگو با دوستان 18 | حُزن در قرآن - صفحه 11 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2021/05/abasmanesh-4.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2021-05-19 08:25:342024-04-21 06:48:24گفتگو با دوستان 18 | حُزن در قرآنشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام تنها فرمانروای کل کیهان خدای مهربانم خدای وهابم خدای رزاقم سپاسگزارم
سلام عزیزان جان
روز160
خدایا شکرت
حزن در قرآن
استاد واقعا باید بگم که شما دوتا فرشته پرادایس بهترین الگوی ما هستین خدایا شکرت
من خودم با دیدن فایلهای سفر به دور آمریکا و سریالهای زندگی در بهشت کلی پیشرفت کردم خیلی جاها بهم کمک شد که با خودم پر صلح باشم در کارها آسان گیر تر شدم
از اون الهام خجالتی و سخت گیر دور شدم خیلی راحتر و آسانتر شده ام بیشتر خودمو دوست دارم چه در مهمانی و چه در میزبان بودن خیلی خیلی با خودم راحتم جوری که اگه کسی هم که بار اول باشه باهم برخورد کنیم انگار که چند ساله هم دیگه رو میشناسیم
من خودم با اینکه دختر روستا هستم و الان در زندگی شهری هستم ولی عاشق طبیعت و حیوانات هستم مرغ و جوجه در بالکن خونمون دارم و کلی ذوق میکنم که میبینمشون
از تخم های مرغ و اردک و بوقلمونها با عشق نوش جان میکنیم و واقعا زندگی در طبیعت را وحشتناک دوست دارم و یکی از خواسته هام اینکه یه زندگی در طبیعت داشته باشم و لذت ببرم از همه چی هوای مطبوع درخت وگل و حیوانات و زمین سبز و آب و خاک و همه چی واقعا همه چی رو در طبیعت دوست دارم که همه جوره آزاد باشم و از خوراکی های طبیعی دست خودمون استفاده کنیم .
واقعا خدایا شکرت برای هر آنچه که دارم از آن توست مالک اصلی تویی جان جانانم سپاسگزارم
خدایا شکرت تنها تورا میپرستم و تنها از تو یاری میجویم مرا به راه راست به راه کسانی که به آنها نعمت داده ای هدایت کن نه کسانی که بر آنها غضب کرده ای و ن گمراهان
خدایا شکرت من تسلیمم هیچی نمیدووووونم تو بهم بگو چکار کنم هرآنچه که لازمه رشد و پیشرفت من است را تو هدایتم کن تو زورت میرسه هر بار بهم بگو چطور از این که هستم بهتر و بهتر باشم
خدایا شکرت که همیشه گفتی مومنان باید شاد باشند کسانی که بخدا ایمان دارند ن غمی دارند و نه ترسی
و اونجا که گفته شده برای اینکه نجواهای شیطان غمگین و ترسناک است
خدایا شکرت که من خدا را با استاد شناختم
واقعا خدایی که به ما معرفی کرده بودند میلیاردها سال نوری با خدایی که استاد عزیزم بهمون شناساند فاصله هست اصلا خدای اون موقع من با الآنم واقعا نمیدونم چه واژه ای کلمه ای بکار ببرم
اون موقع همیشه میترسیدیم از جهنم خودساخته هر کاری که میخواستیم انجام بدیم پشتش به احساس گناه و عذاب وجدانی بود و همیشه در حال بد و پشت سرش هم اتفاقات بد بودیم و همیشه میگفتم چرا من چرا بقیه اینجوری نیستن
اصلا به وضعی بود
بلطف خداوند همیشه دنبالش می گشتم خودش سر راست دستم رو گرفت و آورد گذاشت تو دست استاد عباس منش جایی که همیشه رنگ و بو و صدا ی خدا هست
جایی که برای من مثله غار حرا بقول سعیده عزیز در تنهایی خودم خلوت میکنم و با عشق تمام مطالب و حرفهاشو نوش جان میکنم و جاییه که هر چقدر بمونم ن خسته میشم ون سیر میشم از این آگاهی های ناب الهی
انگار روحم هر لحظه تازه وسرزنده و لطیف تر میشود جایی هست که هر لحظه بخش نیاز دارم
ته قلبم این حرفها همه بوده و فراموش کرده بودم و الان هر کلمه که میخونم و میشنوم یه جورایی میدونمشون همه رو با خودم داشتم ولی با بدنیا اومدنم و بزرگتر شدنم همه رو فراموش کرده بودم
الان هر کلمه رو با تک تک سلولهام درک میکنم وار خداوند هر لحظه میخواهم که بیادم بیاره از کجا بکجا رسیده ام
من در جایی والا و برتر از این جهان آمده ام همه چی داشتم قبل اومدنم خدا را داشتم خواستم بیام این جهان رو تجربه کنم اجازه داد با درخواست خودم و گفت منو فراموش نکن هر لحظه هدایتت میکنم مثله کوه پشتتم فقط قدرت رو به من بده توحید و یکتا پرستی را راه و شیوه زندگی آن کن و لذت ببر ولی من همه را فراموش کردم و شرک ورزیدم چک و لگد هارو خوردم و
و باز دستمو گرفت و برگشتم به مسیر سرسبز الهی همان مسیر یونیک و اصلی که احساس خوب اتفاقات خوب را بوجود میآورد
همون مسیری که با احساس خوب لایق دریافت نعمتها و الهامات الهی میشوم
همان مسیر که در راه درست و مستقیم هستم
همان میری که در راه رسیدن به خواسته ها معنوی ترین کار دنیاست هستم
همان مسیری که سرشار از شادی و لذت و ایمان و توکل و اعتماد و باور بخداست
خدایا شکرت من تسلیمم هیچی نمیدووووونم
توحید تویی عشق تویی نور تویی پاکی و مهربانی و لطف و محبت همه تویی بخشندگی همه تویی خدایا همه چی تویی به قدر باورم برام موجود میشوی در شرایط افراد ایده ها موقعیت و زمان و مکان و همه چی خدایا همه چی تویی
هم اولی هم آخر هم ظاهری هم باطن هم بالا هم پایین
خدایا همه چی خودتی
خدایا کمکم کن تکاملم را طی کنم با عشق و لذت باشادی و سوت زنان در مسیر الهی حرکت کنم
خدایا از هر خیری از تو بهم برسد من سخت فقیر و نیازمندم
خدایا هر اتفاقی بیوفته الخیر و فی ما وقع است
خدایا شکرت که همه کاره ام همه جوره هوامو داری
همین امروز خیلی خیلی هوامو داشتی این همه عشق و احترام و لبخند و کلام نیکو همه تویی
خدایا شکرت من تسلیمم هیچی نمیدووووونم
خدایا شکرت که مرا لایق بندگی کردن دانسته ای و مرا خلق کرده ای تا بنده ارزشمند آفریده دست تو باشم اشرف مخلوقات کردی مرا این همه اجر و قرب که به من داده ای خدایا شکرت که این همه برای من ارزش قائل هستی این همه بهم عشق داری
خدایا مرا در راه بندگی کردن تسلیم خودت کن
که سخت بهت محتاجم
خدایا شکرت که هر لحظه هدایت مرا بر خودت واجب کرده ای
چقدر دلم آروم میشه وقتی آبان قرآن رو میخونم و خودت داری بهم میگی بخوانید مرا تا اجابت کنم شما را
احساس خوب اتفاقات خوب
الهام خانم تو لایق دریافت الهامات و نعمتهای الهی هستی عزیزم فقط بخدا اعتماد کن توکل کن ایمان داشته باش باور داشته باش
تمام امورات را با تمام وجود به دستان قدرتمند خودش بسپار و آرام باش
خدایا شکرت که من همواره در بهترین زمان و بهترین مکان و بهترین شرایط قراردارم
خدایا شکرت که تمام انسانها و موقعیت و شرایط وسیله ای است برای رساندن موهبت های الهی به من
خدایا شکرت
در پناه الله یکتا شاد سلامت ثروتمند و سعادتمند باشید در دنیا و آخرت دوستون دارم الهام جون عزیز دردانه خداوند عالم
سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته
سلام به همه دوستان هم فرکانس
چقدر زیبا بود صحبت دوستان و چقدر داستان هدایت ماها شبیه به همه،چقدر خوب با گوش دادن به صحبت دوستان الطاف خدا یادآوری میشه،چقدر امروز با حمید جان احساس یکی بودن کردم،چندین بار گوش دادم و گریه کردم که با هر لحظه گوش دادن به حرفاش مهربونی هایی خدا برام تداعی شد و این که این توی این دو ماه گذشته خدا دیگه داره برام سنگ تموم میگزاره،توی زندگیم تا حالا اینقدر آروم نبودم. چقدر استاد در آخر فایل زیبا گفت که ما اگر آماده باشیم خدا به بینهایت طریق ما را هدایت میکنه،وقتی که تصمیم میگیریم به تغییر هدایتها به طرق مختلف بهمون میرسه،استاد گفت من بدون هدایتهای خدا هیچی نیستم و هیچ چیزی نداشتم،باید اجازه بدیم به هدایت ها و با تکامل بریم جلو
دیروز با خودم صحبت میکردم و یادم افتاد من خیلی از خدا درخواست کردم که یک استاد و مرشد بهم معرفی کنه،سالها بعد از اون همه کتاب خوندن و عضو بودن در این سایت،حس میکردم من لازم دارم که یک نفر مو به مو راه را بهم نشون بده که این اتفاق بالاخره به طرز معجزه آسایی عید امسال افتاد و قدم اول را خریدم،و الان که بعضی وقتها ذهنم و شیطان با نجواهاش میخواد از مسیر منحرفم بکنه و نجوا میکنه که صادق تو چندین ساله داری این حرفها را گوش میکنی ولی هیچی نشدی،چندین بار از نظر مالی رفتی به اوج و دوباره با سر اومدی پایین،تا حالا چند بار کارهای بزرگ تجاریت تا مرحله آخر رفته ولی دقیقا توی لحظه آخر همه برنامه هات کنسل شده و دیگه انگار مردم که هیچ خودت هم روی خودت دیگه حساب نمیکنی،تو لب دریا هم که بری دریا خشک میشه،الان میتونم این جواب را محکم بهش بدم که من انگار سال های سال میرفتم باشگاه بدنسازی ولی بدون برنامه کار میکردم،توی یکروز هم با عظلات بالا تنه کار میکردم و هم پایین تنه،یکبرنامه نامنظم داشتم که شاید یکم عظلاتم را ورزیده کرد ولی هیچ اثر مثبت و ثابتی نداشت و تازه انگار یه مربی بدنساز پیدا کردم که خودش یک بدن خوش فرم داره و توی بدنسازی استاد بزرگیه بهم یک برنامه داده و گفته حده اقل باید ۶ ماه این برنامه را انجام بدی و من هم تعهد دادم این برنامه را با تمام وجودم انجام بدم و صبور باشم تا به نتیجه دلخواه برسم پس وقتی من تا حالا داشتم وزنه اشتباه میزدم نباید هم انتظار بهتر از این را هم داشته باشم حتی اگر ۸ سال رفته باشم باشگاه،ولی الان که دارم طبق برنامه جلو میرم دارم احساس میکنم که تغییرات توی وجودم شروع شده،
توی واقعیت زندگیم ماه پیش چنان ایده ای به ذهنم رسید که دارم انجامش میدم و همین حالا دارم ازش نتیجه میگیرم،ایده ای که از بس برای انجامش ذوق و شوق دارم دیگه خواب هم ندارم وپر از احساس خوبم و دارم به طرز اساسی روی برنامه ای که استادم سید عباس منش عزیز بهم داده عمل میکنم و مطمنم چون خودش با همین برنامه به شرایط الانش رسیده پس من هم طبق همین برنامه به هدفهام میرسم که مهمترین قسمت برنامه استاد توحید بود و آماده شدن برای دریافت هدایتها که خیلی توش نقص داشتم.
از خدا بابت وجودش توی زندگیم ،به خاطر هدایتهاش،به خاطر تمام نعمتهاش که از بارزترین نعمتهاش وجود انسان های شریفی مثل استاد عزیز و خانم شایسته گرامی و همه دوستان هم هدفم هست سپاسگزارم
به نام خدایی که عاشقانه دوستش دارم.
سلام بر استاد عزیزم آقای عباسمنش و مریم خانم شایسته عزیزم و سلام به همه دوستانی که در این سایت بینظیر همراهم هستند و خداوند رو بابت این نعمت بزرگ شکرگذارم که اگر هیچ چیز و هیچ کس رو هم در این دنیا نداشته باشم دلخوشم به داشتن شما عزیزانم که عاشقانه دوستتان دارم. من متاسفانه خیلی خیلی کم کامنت میگذارم. هر بار به خودم میگم که باید از این به بعد خودم رو به شدت درگیر این آموزههای ارزشمند و کاربردی کنم و کامنت ها رو بخونم و من هم کامنت بذارم و نتایجم رو بگم اما متاسفانه در مورد سومی خیلی تنبلی به خرج میدم با اینکه هر بار که از قوانین دقیقی که جناب استاد به ما نشون استفاده میکنم خیلی نتیجه میگیرم اما به قول استاد به عنوان ردّپا اونها رو ثبت نمی کنم یا حداقل در سایت ثبت نمیکنم. اما علت اینکه من اینبار مصرّ بودم تحت هر شرایطی این کامنت رو بگذارم تجربه من از هدایت الهی بود. من حدود بیست روزی هست که دلمشغول حال پدرم هستم و در این مدت با حال خراب و ناراحت و با عذاب وجدانهایی که داشتم در سایت سرچ میکردم ولی با اینکه دست و پا میزدم که شاید ذره ای حال خودم رو خوب نگه دارم ولی انگار چیزی در درونم میگفت تو لیاقت حال خوب رو نداری تو لیاقت خوشحال بودن رو نداری تو آدم بداخلاق و بیچاره ای هستی که به موقع درست رفتار نمیکنی و باعث میشی بعدش عذاب وجدان بگیری. این مدت با خیلیها حرف میزدم و خودم رو به شدت سرزنش میکردم با اینکه همه تعجب میکردن و میگفتن تو از بس محبت میکنی توقعت از خودت بالا رفته و … اما حرفهای دیگران هیچ تأثیری نداشت و کارم شده بود گریه کردن و سرزنش کردن خودم و البته سرزنش کردن دیگران در دلم. خسته که میشدم کمی با خودم حرف میزدم و تصمیم میگرفتم حالم رو خوب نگه دارم و از خدا میخواستم حال پدرم خوب بشه و به خونه برگرده و من بهش خدمت کنم تا کمی از عذاب وجدانم کم بشه . اما باز یکسری ورودی های نامناسب حالم رو خراب میکرد. و میدونستم مسئله، ورودی ها نیست مسئله، خودم هستم که اون ورودی ها رو جذب میکنم. خلاصه دیروز صبح با خودم عهد کردم که عذاب وجدان رو بذارم کنار. با خودم گفتم بهرحال من هر اشتباهی کردم دیگه تموم شده خب منم آدمم اشتباه میکنم ولی من دارم زندگی میکنم بهرحال باید یک جایی این زنجیره عذاب وجدان رو قطع کنم. در هر صورت چه حال پدرم خوب بشه چه نه من دیگه عذاب وجدان ندارم چون میخوام حداقل راحتتر نفس بکشم. خلاصه آروم آروم داشت حالم خوب میشد. داشتم کارهای خونه رو انجام میدادم که طبق معمول گفتم حالا که دارم کار میکنم برای کنترل ذهنم یک فایل از استاد دانلود کنم تا این روند راحتتر انجام بگیره. باور کنید اصلا فکرش رو هم نمیکردم که استاد جلسه جدیدی از گفتگوی با دوستان رو در سایت قرار داده باشند. همینطور که سایت رو دیدم خواستم برم سرچ کنم که یه دفعه …. وای دیدم جلسات جدید گفتگو با استاد رو … با دستپاچگی فایل های صوتی رو دانلود کردم و شروع کردم به گوش دادن چند دقیقه ای از جلسه 18 نگذشته بود که دیدم استاد به طور مفصل داره در مورد «عذاب وجدان» و آثارش و جنبه های مختلفش صحبت میکنه. خدای من پروردگارم واقعا چقدر تو سریع الاجابه هستی. تو با من که نه، در درون من هستی. چون به محض اینکه اراده کردم تو دست من رو گرفتی و هدایتم کردی و شرط هدایت، درخواست و ایمان و اطمینان به ربّی هست که تدبیر هستی به دست اوست. خدایا چرا منِ انسان اینقدر فراموشکارم. چرا هر بار که مسئله ای پیش میاد فکر میکنم دیگه هیچ چی درست نمیشه در صورتیکه هر جا تو باشی راه حل همونجاست. چقدر زیبا فرموده جناب حافظ شیرازی «سالها دل طلب جام جم از ما میکرد/ وان چه خود داشت زبیگانه تمنا میکرد/ گوهری کز صدف کون و مکان بیرون است/ طلب از گمشدگان لب دریا میکرد» وبین ما و خدا هیچ حایلی نیست. چون به قول عرفا چیزی غیر از خدا وجود نداره و وجود تنها از آن خداست و هر کدوم از ما خداییم. وقتی خدا رو گم کنیم یعنی خودمون رو گم کردیم و هر وقت خودمون رو گم کنیم در واقع خدا رو گم کردیم. و به قول استاد که همیشه صداش توگوشمه: «اصلا فاصله ای بین ما نیست» و خداوند در کتاب خودش چقدر خوب توصیف کرده که من از رگ گردن هم به شما نزدیکترم. خیلی جالبه نگفته من به اندازه رگ گردن به شما نزدیکترم گفته من از رگ گردن هم به شما نزدیکترم یعنی در درون شما هستم یعنی خود خود شما هستم. خدای من چقدر واضح و روشن توصیف کردی و ما چقدر راحت و سریع از تو دور میشیم. واقعا سپاسگزارم از استاد عزیزم که هر روز به ما یادآوری میکنه که کی هستیم و چه سرمایه های عظیمی داریم. اولین درسی که من از این تجربه آموختم این بود که شادی خودم رو منوط و وابسته به شادی و سلامتی دیگران نکنم و این وابستگی یعنی عزت نفس بسیار پایین و این عذاب وجدان یعنی عزت نفس بسیار پایین و اگر من به خودم نیام اونقدر غرق میشم که دیگه بیرون اومدن از این غرقاب کار خیلی سخت تری برای من هست چون بهرحال من مجبورم خودم رو نجات بدم پس بهتره در همون چک و لگدهای اولیه به خودم بیام و تا وقتی داخل جوب نیوفتادم حساب کار دست بیاد. واقعیت اینه که این احساس بد عذاب وجدان از حدود 14 ماه پیش در من خیلی شدیدتر شد. زمانیکه برادرم رو از دست دادم و بعد از چند ماه به خودم که اومدم تبدیل شده بودم به یه مرده متحرک. که البته داستان اون هم خیلی طولانیه . مدتی بود که تصمیم گرفتم حالم رو عوض کنم که باز بیماری پدرم و تا دم مرگ رفتنش پیش اومد و ادامه داستان رو هم که گفتم… . دومین درسی که من از این تجربه آموختم این بود که تا وقتی که به خواسته خودت با نگرانی بچسبی به خواسته ت نمی رسی و نگرانی تو باعث میشه تو هی از خواسته ت دورتر و دورتر بشی. چون وقتی من این گفتگو رو گوش دادم و قبل از ظهر بود و خیلی حالم خوب شده بود و تصمیم گرفتم در هر صورت حالم خوب باشه هر اتفاقی هم میخواد بیفته بیفته هر چند که ایمان داشتم خدا به درخواستم جواب میده. عصر بود که داداشم زنگ زد و خبر داد که دستگاههایی که در آی سی یو به پدرم وصل بوده رو عوض کردن و خدااااااااارو صد هزار مرتبه شکر جواب داده و سطح هوشیاری پدرم سه درجه بالاتر رفته. اصلا نمیدونید چه حالی بودم. از طرفی خوشحال برای سلامتی پدرم از طرفی هم خوشحال بودم از قوانین بدون عیب و نقص خداوند. خوشحالم که از این پس میتونم راحتتر زندگی کنم… هرچند هنوز خیلی جای کار دارم و من به خاطر محیطی که در اون هستم و ورودی هایی که دریافت میکنم باید خیلی مراقبت کنم و از دیروز تقریبا این کار رو انجام دادم. خداروشکر میکنم. ممنونم از خداوندی که من رو با استاد عباسمنش عزیز آشنا کرد. ممنون و سپاسگزارم از استاد عزیزم چون درسهایی که از ایشون یاد گرفتم در تمام طول دوران تحصیلم از هیچ کتابی و از هیچ استادی نیاموختم. من خوشحالم و از خداوند میخوام که دل استاد رو همیشه شاد و خوشحال نگه داره که هر آنچه که میدونه رو سعی میکنه به گوش همممه انسانها برسونه (البته دریافت ها بستگی به فرکانس خود انسانها داره) و چیزی رو برای خودش نگه نمیداره و این نشان از عزت نفس و بزرگی درون و بزرگی وجود این مرد بزرگ داره. سپاسگزارم از مریم جان عزیزم که دوس دارم به جایی برسم که افتخار داشته باشم ایشون الگوی من باشن از هر لحاظ. ممنون از دوستانی که تجربیاتشون رو در برنامه جدیدکلاب هوز به اشتراک میگذارن. من هر روز سایت رو چک میکنم به امید اینکه گفتگوی جدیدی آپلود شده باشه واقعا ممنونم از همه که این امکان رو فراهم کردین واقعا هیچ برنامه ای تا کنون تا این حد من رو تحت تاثیر قرار نداده خیلی خوشحالم . همین کلاب هوز هم برای من یک هدایت بود . باور کنید من تا قبل از اجرایی شدن این برنامه، همش در سایت دنبال تجربیات بودم همش تجربیات رو سرچ میکردم چون به من انگیزه و انرژی میدادن وقتی متوجه شدم که چنین امکانی فراهم شده خیلی ذوق زده شدم و به خواهرم نرگس که ایشون هم مطالب سایت رو پیگیری میکنن گفتم که ببین خدا چطور به خواسته من جواب داد. واقعا هر روز زندگی ما میتونه یه معجزه باشه یه معجزه منطقی. خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت . دلم میخواد تا ساعتها حرف بزنم دلم میخواد امکانی فراهم بشه تا بصورت حضوری بتونم دوستان در سایت رو حداقل هفته ای یکبار ببینم تا در یک کلام لذتم از زندگی بیشتر بشه. گرچه آرزوی ملاقات با استاد و مریم خانم عزیزم رو در دل دارم و میدونم خداوند بسته به ایمان و اطمینانم این خواسته رو هم برام برآورده میکنه. انشالله… به امید آگاهی بیشتر و سلامتی و سعادتمندی و عزت بیشتر. شاد و سلامت و آگاه باشیم. درود
خدایا شکرت فایل نشانه امروزم بود قبلا هم گوش داده بودم اما الان درکش کردم الان انگار نکته برداری کردم چه نکات ارزشمندی تو این فایل بود
احساس خوب = اتفاقات خوب (چقدر دوس دارم مثل زنگ خوش صدا تو گوشم هی زنگ بزنه)
سوال های مثبت بپرس از درونت از پروردگارت (که چطور میتونم عالی و عالی تر باشم و زندگی کنم)
دنبال تغییر جدی باش قبل اینکه با سیلی جهان مجبور به حرکت بشی (عمل-عمل-عمل)
رابطه های موفق، زندگی ثروتمند، سلامتی براش دنبال الگو باش بزار ذهنت ببینه تا خواسته شکل بگیره
احساس گناه نکن (ابدا خودت و سرزنش نکن بدون انسان ممکن الخطاست اونا تجربه ست و تجربه پله به سوی موفقیت)
و در آخر برای تصمیمات که هنوز نتیجه شو نمیدونی یا حتی نمیدونستی قضاوت اشتباه نکن
چقدر با صحبت های دوست عزیزمون اشک ریختم چقدر وقتی خدا رو احساس میکنیم میفهمیم که چقدر جاش تو زندگیمون خالی بوده و چه اشک ها بصورت ناخودآگاه سرازیر میشه که باعث میشه دیدت تار بشه موقع نوشتن کامنت خدای من ……
واقعا احساسی که هرلحظه از حضور خدا تو زندگیم بوجود میاد قابل توصیف نیس
پایدار و برقرار باشین
گاهی وقتا جلو چشمت هست
ولی نمیبینی
تو مدارش نیستی
تو اماده دریافتش نیستی
منم سریال خانواده ارنست رو میدیدم.
ولی حواسم ب زیبایی هاش نبود
به نکات مثبتش نبود
خواسته ای آنچنانی در من شکل نمیگرفت
اون خانه ی چوبی، اون گوسفندا، اون شکار حیونات، اون پله های چوبی ک بالا میرفتن تا ب خونشون ک بالای درخت بود برسن رو میدیدم
ولی باور نمیکردم ک میشه به اونا رسید، فقط در حد سریال میدیدم و رویا
ولی با دیدن سریال زندگی در بهشت
واقعا منم از ته دل دلم خواست ک خونه داشته باشم ک دور تا دورش دریاچه باشه
مرغ و خروس داشته باشم و تخم ها رو بذارم توی دستگاه جوجه کشی
دوس دارم گوسفند داشته باشم، وای ک چقد اکبری و عسلی قشنگن😍
دلم خواست توی خونه میز تنیس و فوتبال دستی داشته باشم بعد بازی بپرم توی دریا چه
دوس دارم خونه بشینم هرموقع هرچی خواستم سفارش یه روزه برام بیارن دیگه منتظر جمعه سیاه و یا سایر تخفیفا نشینم اینقدر ازادی مالی داشته باشم
دوست دارم پارتنری داشته باشم ک رابطمون مثه استاد و خانم شایسته باشه
و خیلی خواسته های دیگه ک با ادامه دادن این سریال در من شکل میگیره
وقتی از راه خارج میشی و ب روز مرگی میرسی و همون کار ها ک میدونی اشتباهه رو انجام میدی
ب حق و درست بودن این راه بیشتر ایمان پیدا میکنی
میبینی ک رسانه، مردم، دوستان در تلاشن که کانون توجهت رو معطوف ب خودشون کنن و بعد میفهمی ک تو چه مسیر درستی بودی و یه عقب گرد میزنی
+ مادر موسی
خیلی ایمان مادر موسی قوی بوده ک وقتی بهش الهام شده نگفته
مگه میشه بچه شر خوار رو تو اب گذاشت
شاید من بد فهمیدم خدا
یه چیزی رو حس کرد و انجامش داد
دوتا دوست
یک شون اواسط فایل بود ک از شدت احساس خوب
چن ثانیه نفس عمیق کشید و گفت استاد یه تقلبی برسونین، که با چنین صحنه ای بشدت ذوق مرگ شدم
دوست عزیزم حمید اقا اخر فایل صحبت کرد و بعد از تموم شدن حرفش از شدت احساس خوب و گریه
فقط صدای چند نفس کشیدن عمیق اومد
ک احساساتم درگیر شد و اشک از چشمانم جاری شد
این خلوص نیته
این تحوله
این مسیر درسته
جوریه ک با خدا اشنامون میکنه
شاید قرائت قرانی رو شنیدی اینقدر خوبه ک لذت بردی ولی خدا رو نشناختی ویا حسش نکردی
من با صدای دوستامون اونم از راه دور بدون اینه حتی یه کلمه حرف بزنن
این نفس زده
نفس عمیق کشیدن
حاکی از همه چیزه
دلم رو نرم کرد و اروم شدم
استاد و خانم شایسته سپاسگزارم بابت این فایل ک با عشق اماده شده
ممنون ک کاری ک مسئولش نیستین رو ب بهترین نحو انجام میدین
سپاس خداوند منان ک ب این بهشت هدایتم کرد
به نام تنها قدرت مطلق جهان
لاخوف علیهم و لا هم یحزنون
خوف از آینده و حزن بخاطر گذشته ست
پس تنها چیزی که مهمه الانه ، زمان حال، همین لحظه نه یه دقیقه قبل و یه دقیقه بعد.
کی میتونه اینجور زندگی کنه ؟ فقط کسی که ایمان واقعی داره میتونه نه غمی از گذشته داشته باشه و نه ترسی از آینده.
یکم با خودت مهربون تر باش ، یه بار خودتو ببخش و تموم گذشته رو بریز دور انقد زیر و روش نکن چی میخوای تو گذشته ؟ الانو دریاب که خیلی زود الانت جزء گذشته ات میشه ، خداوند توی قران میگه کسی که توبه کرد و عمل صالح انجام دهد سپس هدایت میشود یعنی به محض توبه تمام گذشتت پاک میشه و وقتی آماده بشی از هدایت ها استفاده میکنی.
فلان کارو کردی؟ خب تجربه کسب کردی، کسی که اشتباه نکرده یعنی تاحالا هیچ حرکتی نکرده
فلان موقعیت رو از دست دادی؟ خب حتما خیر توی این بوده ، وقتی موقعیت ها فراوون اند خب یه موقعیت دیگه
تموش کن گذشته رو بده بره
حالا درباره هدایت خدا به نظر من اینجوری نیس که خدا اختصاصی بیاد دونه به دونه هدایت کنه بلکه یه جریانی از آگاهی ها و هدایت ها در حال انتشاره که هرکس هرچقدر ظرفشو بزرگ تر میکنه از این هدایت ها بیشتر توی ظرفش میریزه و هرچی استفاده میکنه بهتر تشخیص میده که جنس هدایت چجوریه و کم کم در تشخیصش ماهر میشه ، من بجای اینکه بگم خدا هدایتم میکنه اکثر اوقات میگم اگه من از هدایت ها استفاده کنم یا اگه من اجازه ی هدایت شدن رو بدم ، چون در مورد اول ممکنه برا ذهنم ایجاد شه که خدا هدایت میکنه پس یه جاهایی که گیر میکنم یعنی خدا هدایت نکرده؟؟ !!! نوووچ ، واسه همین اکثرا میگم اگه من از هدایت ها استفاده کنم ، چرا چون خدا عین نور خورشید داره دائم هدایت ها رو منتشر میکنه اگه من دریافت نمیکنم مشکل از منه نه که خدا هدایت نمیکنه ، همه چیز منم من من من من
و مثل دوست عزیزمون من خدا رو با شما شناختم استاد گرانقدر ، ازتون بی اندازه سپاسگزارم
تازه فهمیدم خدایم این خداست
این خدای مهربان و آشناست
دوستی از من به من نزدیک تر
از رگ گردن به من نزدیک تر!
آن خدای پیش از این را باد برد
نام او راهم دلم از یاد برد
آن خدا مثل خیال و خواب بود
چون حبابی نقش روی آب بود
می توانم بعد از این با این خدا
دوست باشم دوست، پاک و بی ریا
می توان با این خدا پرواز کرد
سفره ی دل را برایش باز کرد
می توان در باره ی گل حرف زد
صاف و ساده مثل بلبل حرف زد
چکه چکه مثل باران راز گفت
با دو قطره صد هزاران راز گفت
می توان با او صمیمی حرف زد
مثل یاران قدیمی حرف زد
می توان تصنیفی از پرواز خواند
با الفبای سکوت آواز خواند
می توان مثل علف ها حرف زد
با زبانی بی الفبا حرف زد
می توان در باره ی هر چیز گفت
می توان شعری خیال انگیز گفت
خدایا شکرتتتتت
خدایا ما را به راه کسانی که به آنها نعمت داده ای هدایت کن نه گمراهان
امروز دقیقا روزی هست که سریال زندگی در بهشت رو استارت زدم
و دوس عزیزمون در مورد هدف گرفتم از این سریال حرف زدن و واقعا دیدن پیشرفت و اهداف دیگران و افراد موفق باعث میشه که ما هم اهدافمون بزرگ بشه و حتی اهداف بهتری باشه
سپاس گذار خداوند هستم که دری از زیبایی ها و اتفاقات خوب رو توست شما دست خداوند داره به ما نشون میده
در مورد قانون جذب در قران
این روز ها که حدود 4 ماه یا 5 ماه میگذره از کار کردن مستمر روی خودم
تونستم مقداری درک کنم که احساس خوب اتفاقات خوب
دید خوب به تمام اتفاقاتی که میوفته
درکه این که هیچ اتفاقی اتفاقی نیست
همه چیز رو فرکانس های خلق میکنه
تو این مسیر نتایج کم کم خودشون رو نشون میدن اول به صورت ایمان و آرامش
قبلا نوشتن کامنت خیلی برام سخت بود اما همین چند روز وقتی شروع میکنم به نوشتن ی چیزی میجوشه و تند تند تایپ میکنم
این خودش یک نتیجه هست و بابتش سپاس گذارم
بنظرم وقتی به صورت ناخودآگاه ی سری حرفا رو میزنیم یا ی سری فکر های خاص رو میکنیم در مورد اتفاقات دنیا یعنی که اون فکر جزئی از باور ما شده …
حمید جان درمورد هدایت خودش و پیدا کردن خداوند صحبت کرد
واقعا هر کس با شما آشنا شده قبل از هر موفقیتی
موفق شده که خداوند خودش رو پیدا کنه این بزرگ ترین نتیجه است
که ما اول انسان بهتری باشیم….
به نام خدای بزرگ و بی همتا
خداوند روزی دهنده و راهنما
22 روزم از سفرنامه
سلام به استاد عزیزم که از همه نظر بهترین الگوست
از نظر ایمان از نظر توحید از نظر توکل از نظر تجسم از نظر ساده زیستن از نظر ثروت و از نظر روابط و عشق و دوست داشتن و …..
بهترین الگوست برای من و دوستانم استاد دوستتون داریم امروز که نشونه رو زدم به این فایل هدایت شدم خدایا شکرت چقدر این سیستم عالی ست
من اوایل که با استاد آشنا بودم کلا نگران بودم حالا میخواد هر چیزی باشه
نگران بچه ها نگران خرج خونه نگران آینده و خیلی نگرانی های بی مورد دیگه
وقتی فایلها رو گوش دادم و پله پله اومدم بالا دیدم نه اون طوری که من به زندگی نگاه میکردم اشتباه بود کلا از ریشه اشتباه زندگی میکردیم و اون موقع از زندگی هیچی نمیفهمیدم
خدا رو سپاسگزار و شاکرم بابت استاد عزیزم بابت این سایت بی نظیر بابت دوستان خوبم بابت فایلهای آگاهی دهنده شما که منو هدایت کرد و الان متوجه شدم اگه ایمان به خدا داری اگه خدا رو بزرگ و قدرتمند میدونی اگه خدا رو یک انرژی میدونی دیگه نباید نگران چیزی باشی در قران بارها گفته شده
(لا خوف علیهم و لا هم یحزنون)
نگرانی و ترس یعنی بی ایمانی یعنی توکل نداشتن یعنی روی خدا حساب باز نکردن
استاد عزیزم اما الان با دیدن و شنیدن مکرر فایلهای شما و عمل کردن و عمل کردن و روی با ورهام کار کردن ایمانم بالا رفته توکلم رو بالا بردم و تا ذهن نجواگرم میاد شروع کنه و با حرفهای بیخود منو نگران کنه سریع افسارشو دستم میگیرم و میگم کبری تو اگه به خدا ایمان داری نگران نباش او همه چیز رو سر وقتش برات درست میکنه تو فقط احساستو خوب نگه دار و آروم باش تا هدایت خدا رو بفهمی
و تو فقط تجسم کن و فرکانس بفرست و آروم باش جهان هم به فرکانس تو جواب میدهد خدایا شکرت سپاسگزارتم
استاد بی نظیر ممنونتم
بهترینها هم نصیبه من بشه هم نصیب تک تک دوستان
بسم الله الرحمن الرحیم
به نام خداوندی که هرچه دارم از آن اوست
سلام به استاد عزیزم این فایل مثل تک تک فایل های سایت عالی و تاثیر گذار بود ، چقدر شما باهوش و با درک بالا هستید که وقتایی که بچه ها دچار استرس میشن برابر شما ،خودتون میرین بحث و ادامه میدین که اونا یکم ارامش بگیرن و بتونن صحبت و ادامه بدن ، واقعا که استادین .
اگه بخوام در مورد این موضوع صحبت کنم که خود سرزنشی چقدر ما انسان ها توی کارهامون عقب افتادیم به خاطر احساس گناه و اینکه همش خودمون و گناه دار دونستیم و حتی چند روز بابت کار اشتباهمون صحبت کردیم و به همه کسی گفتیم دربارش ،
جدیدا انقدر دارم روی شخصیت خودم کار میکنم که خیلی زود با این موضوع کنار میام و سعی میکنم اشتباهاتمو بپذیرم و ازش گذرکنم و بقیشو بسپارم به خدای خودم ،
اشتباه کردن متعلق به انسانه ، و این موضوع و باید قبولش کنیم که میتونیم دچار گناه و اشتباه و خطا بشیم دوباره توبه کنیم و برگردیم به مسیر اصلی ، میتونین زمین بخوریم ، دوباره از اول بلند بشیم ، خیلیم عالیه دفعه بعدی اصلا اشتباه نمیکنیم ، دفعه بعدی قوی تریم تحربه ی جدید انجام میدیم و رشد اتفاق میفته .
در پناه خدای بزرگ باشید ممنون از آگاهی دادن در مورد موضوعات بسیار مهم زندگی .
به نام خالق یکتا
سلام و ارادت استاد جان و خانم شایسته عزیز و هم کلاسی های خوبم
استاد زمانی دوستمون گفت خدا رو با شما شناخته قلبم میخواست وایسته …
منم خدا رو با شما شناختم البته مطمئنم همه ی دوستان اینجورن
ولی از خودم بگم که تازه میفهمم خدا کیه و چیه
تازه میفهمم چقدر هوامو داره . چقدر کنارمه .
هر زمان سپاس گزارتر بودم بیشتر دیدمش کنارم
اینو تو کامنتای قبلم گفتم اسم الله رو تو کوچه خیابونا میبینم
استاد به خدا قسم که هر بار شکرگزار بودم با حس خوب فقط اسمش رو دیدم
هر زمان فرکانسم پایین بود ندیدمش
با اینکه تو کوچه ی ما دو بار اسم الله خیلی بزرگ رو دیوار نوشته شده یعنی تو حالت عادی باید همیشه ببینی
ولی اینو بگم که تازگیا متوجه شدم ولی الانم هر بار خدا رو با احساس خوب کنارم دارم میبینمش
به طرز معجزه آسا که خودم هنگم ….
استاد خدایی کنارم دارم که تو 34 سال از زندگیم ندیدم و همیشه گله داشتم چرا نمبینی منو خداااا
چرا مگه من چکار کردم … چرا چرا چرا ….
همش و همش و همش فرکانسایی درب و داغونی بود که ارسال میکردم
شاید به ظاهر الان از دید دیگران تنهاتر باشم ولی بخدا که هر بار توکلم زیاده ذره ای حس نمیکنم تنهایی رو
استاد فقط میتونم بگم یک دنیا ممنونتونم بابت این خدایی که بهم نشون دادید …
خدا حفظتون کنه واسه ما
عاشقتونم …