گفتگو با دوستان 18 | حُزن در قرآن - صفحه 12 (به ترتیب امتیاز)

198 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    زهرا گفته:
    مدت عضویت: 399 روز

    به نام خداوند بخشنده مهربان

    سلام به استاد عزیزم و عزیزدل من مریم جانم و دوستان عزیزم

    امروز بعد ازشنیدن این فایل زیبا وتجربه حمید عزیزم بی اختیار اشکهای منم جاری شد و فهمیدم که من هم خدارو تو این سایت پیداکردم تو صحبت‌های استاد عزیزم تو وجودمریم نازنینم تو کامنتهای دوستان بی نظیرم، و داستان حمید عزیز منو برد به داستان آشنایی خودم و اینکه الان مدت کمی میگذره از ورودم به این سایت ولی خیلی بااون کسی که وارد سایت شد فاصله دارم وخدارا شکر می کنم که هدایت شدم من همیشه تو بچگی خدارو یه انسان میدونستم یه انسانی که ازش بشدت میترسیدم طبق گفته های بقیه یادمه بچه بودم کلاس قرآن میرفتم و همیشه میگفتن اگر موهاتون دیده بشه حتی اگر یک تارمو ازهمون اویزونتون میکنن و من توهمین بچگی باخدا لج میکردم وبیشتر بیرون میزاشتم موهامو میگفتم بیشتر باشه راحت‌تر آویزون میشم واینکه تو سن کودکی برای ما یه کتاب بشدت وحشتناک وبی درو پیکر رو میخوندن به اسم سفرنامه برزخ که درمورد نحوه مرگ یه انسان گناه کار بود و بعد یک سی دی بود که من هنوزم روحیه ام بابت دیدن اون سی دی داغونه وشدیدا تو روح وروانم ترس رو گنجاند به اسم سیاحت غرب که تصویری بود درمورد مرگ واینا و من دیگ از خدا میترسیدم فکر میکردم خیلی گناهکارم وهرچی سرم میومد میگفتم خب حقمه من خیلی گناه کردم دیگ روابطم با مادرم بشدت افتضاح بود و بشدت حس گناه ازمادرمم میگرفتم مادرم عامل تمام بدبختیاش پدرمو خانوادشو میدونست واقعابه خانواده پدرم سرویس میداد و از همه چیزش می‌گذشت یه کوزت به تمام معنا بود هنوزم همینجوریه وچون تو نقش قربانی بود ومیخواست از بقیه تایید بگیره که آره عروس نمونه است آدم نمونه است بشدت وضع روحیش خرابه ویادم نمیاد مادرم حتی یبار مارو با خوبی صدا کرده باشه یاحتی یک کلمه قشنگ مثل عزیزم من تاحالا ازش نشنیدم و ماهرروز بامادرم درگیر بودیم وهمیشه گریه میکرد ومیگفت کاش من بمیرم شماراحت بشین من بمیرم اونوقت بمونین با پدرتون بره براتون نامادری بیاره بزنه دهنتون رو سرویس کنه وازین حرفها این فقط یه چشمه از رفتار مادرمه شما فکر کنین من تو چه شرایطی بزرگ شدم و برای اینکه ازین مادر تایید بگیرم رفتم سراغ مذهب بشدت مذهبی شدم ولی حالم خوب نبود فقط باج می‌دادم به خدا به مادرم به همه و بعد خداشاهده برای فرار از دست مادرم ازدواج کردم ولی دقیقا عین مادرم بودم عین مادرم به تمام خانواده شوهرم بدبین بودم وفکر میکردم دشمن منن شبانه روز فکرهای منفی ومادرم هم که ازروز اول باهمسرم درگیر بود نه تنها مشکلم حل نشد بلکه الان باافراد بیشتری در گیر بودم مادرم شبانه روز بهم می گفت خاک توسرت تو که زندگیت خرابه تو یه برده ای اونجا تو فقط آب وغذا میخواستی که اینجا بود دیگ تو آبرومون رو بردی مارو کوچیک کردی و اینکه اگه همسرتو جلوی ما کوچیک نکنی اگه همیشه به ما خدمت نکنه و توهم پشتشو بگیری ماولت میکنیم تو برو باهمون خوش باش اونوقت دهنتو سرویس میکنه برو به همون زندگی برده ایت برس نمیدونم شوهرت چرا باین سلام نکرد چرا تو خونمون اومد کمک نکرد چرا خونه خالت نمیبره تورو چرا خونه فامیلات نمیای تو پشتیبان نمی خوای تو خودت اونو پررو کردی برای ما شاخ وشونه میکشه وازین حرفا که حتی یاد اوریشونم عذابم میده و من دربین این همه حال بد درگیری بامادرم باهمسرم باخانواده اش و باهمه از همه کس وهمه چیز خسته بودم دقیقا عین مادرم شده بودم چیزی که ازش متنفر بودم و همیشه ازش میترسیدم دقیقا همون شده بودم وفکر میکردم اگه تایید مادرمو نداشته باشم واقعا همسرم منو بدبخت میکنه من تنها میشم دقیقا همون ترسی که بچگی بهم میداد تاهنوز تو وجودم هست که آره اگه من خانواده مو حمایت اقواممو نداشته باشم بدبختم و زندگی دونفره وقتی قشنگه که اون به خانوادت سرویس بده و باورکنین ازتمام دنیا مخصوصا مادرم متنفر بودم و این که ازمادرم متنفر باشمو به حرفاش گوش نکنم طبق اون باور مزخرفی که تو وجودم بود که اگه اون نفرینم کنه بدبخت میشم و مادره و نمیدونم مقدسه واینا یه احساس گناه عجیبی داشتم به خدا به حدی از تنفر ازمادرم رسیده بودم که آرزو میکردم بمیره و گاهی ارزو میکردم همسرم بمیره تا من ازدست فشارای مادرم راحت بشم و باز با حس گناه این افکار تامرز نابودی میرفتم و میگفتم نه خودمو بکشم و هزار جور افکار ناجور وفقط دنبال یچیزی بودم که نجاتم بده که تو گوگل راه های رسیدن به حال خوب رو زدم و اول هدایت شدم به پادکست های مجتبی شکوری و خودمو بستم به اونا و دوسه ماه اونارو گوش میکردم ولی انگار حالم خوب نمیشد ولی یکم از مقاومتای ذهنم کمتر شده بود که باز به تضادهای افتضاح تری خوردم وباز دنبال راه حل گشتم و زدم چگونه روابطم باهمسرم رو خوب کنم تو بدترین شرایط و اولین سایتی که اومد سایت استاد بود و من رفتم تو عقل کل وخوندمو و خوندمو خوندم و حال دلم بهتر بود انگار باور کردم اینجاست جوابم و شروع کردم و الان خیلی حالم بهتره،خیلی حالم بهتره اوایل چون تو فاز قربانی بودم بازهم میخواستم تایید مادرمو بگیرم چون منکه وارد این سایت شدمو حالم کمی بهترشد به خدا روابطم باهمسرم خیلی بهتر ازقبل شد و مادرم به جای اینکه خوشحال باشه باز همیشه بهم میگفت که اره توفقط میخواستی مارو کوچیک کنی تو هرچقدر شوهرت هرکاری کنه تو باز میری منت کشیشو تو بی رگی بی غیرتی تو عرضه نداری بیای خونه بابات تو رو نمیاره حتی بعد تو میگی زندگیم خوبه و من واقعا نمی تونم بگم اخه من اصلا دلم برای مادرم تنگ نمیشه که بخوام برم وگرنه همسرمن نمی تونه جلومو بگیره و این توهماته که کسی جلوی کسیو بگیره و اینکه الان من دلم هنوز پراز نفرت ازمادرمه ولی میخوام قلبمو پاک کنم من خودم قدرت رو دادم به مادرم واینکه من نمیتونم حال مادرمو خوب کنم واینکه اون هیچ مسئولیتی برای زندگی من نداره و منم مسئولیتی دربرابر خوشی و زندگی هیچ کس ندارم چه مادرم چه پدرم چه همسرم چه هرکس دیگه من فقط مسئول حال خودمم ،و مادامی که این باور رو دارم و حالمو خوب نگه میدارم نتایج خوب هرروز تو زندگیم میبینم واینکه الان نسبت به باورهایی که ساختم نسبت به وقتایی که توحال خوبم نتایج بزودی میان و از خدا میخوام که بمونم تو راه از خدامیخوام که هدایتم کنه به بهترینها خدایا من از هر خیری که از تو بمن برسه محتاجم

    عاشقتونم

    خدایا شکرت شکرت که هدایتم کردی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  2. -
    ندابشارتی گفته:
    مدت عضویت: 1384 روز

    با سلام خدمت استاد عزیز و خانم شایسته

    روز 160

    چقد مبحث احساس گناه و شرم و غم رو در دوره ی احساس لیاقت،به خوبی توضیح دادین

    و من ب محض متوجه شدنش،با تغییر نگرشم و احساسم،نتایج رو دریافت کردم

    در بعد مالی،من خیلی خودمو سرزنش میکردم و میرفتم زیر باز منفی احساس غم،ک ایکاش فلان روز،ک فلان ایده اومد انجام میدادم تا ضرر مالی کمتری میکردم

    بار سنگین حسرت…

    و این احساس بد،شروع میکرد داستان وار،تمام عواقب اون نادیده گرفتنه ایده رو،به صورت فیلم ،در ذهنم پخش میکرد،چیزی ک این روزها،با اسم مومنتوم یاد میکنیم و این مومنتوم ادامه دار میشد جوری که احساس نابودی میکردم

    در روابط،رفتاری ک اون لحظه،شاید متوجهش نبودم ولی بعدا بهش فک میکردم،همش به خودم میگفتم چرا اونکارو کردی چرا اون حرف زدی،چرا حواست نبود و همش حس سنگین شرم و گناه…

    کم کم که سفر درونیم شروع کرد با این سایت مقدس،متوجه شدم ک نه تنها من کار درستی نکردم بلکه باعث شدم همه چی بدتر شه

    چون همیشه تا قبل این موضوعها و اگاهی ها،من فکر میکردم ک باید ادم مچ خودشو بگیره و پدر خودشو در بیاره و خودشو اذیت کنه تا بار گناهش کمتر شه

    مثل همه شب قدرهایی ک ادمها دوره هم جم میشن و اونقدر کارهای کرده و نکرده رو با احساس شرم و گناه میگنو خودشونو تنبیه میکنن که شاید خدا ببخشه

    در صورتی ک خدا همین جا در درونه منه،و من اونقدر لایق بودمو هستم که منو اورده روی این زمین تا تجربه کنم و رشد کنم و زیبایی ها رو ببینم

    حتی اگه رفتاریم غلط بوده و ایده ای رو نادیده گرفتم و عزیزی رو رنجونده کردم

    با همین احساس لیاقتمه که ایده ی دیگ میاد تا جبرانه اون نادیده گرفتنه بشه

    با همین احساس لیاقتمه که ممکنه قلبه طرف مقابلم گشوده باشه و از من ناراحت نشه یا از ذهنش پاک بشه یا بمن خدا چیزی بگه ک با انجام دادنش همه چیز خیر و خوب باشه

    خلاصه من باید ازون احساس سنگین و غمو شرم ،با تغییر نگاه و باور اینک من انسان لایقی برای دریافت الهامات خدا در جهت پیشرفت در همه ی ابعاد هستم،در بیام و این باعث میشه همه چیز بهتر بشه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  3. -
    احمد فردوسی گفته:
    مدت عضویت: 1479 روز

    به نام الله هدایتگربه سوی خواسته ها

    سلام دوستان خوبم

    ردپای من درفایل160سفرنامه

    خداروشکرمیکنم که160قسمت فایل گوش دادم کامنت خوندم وکامنت نوشتم وسعی کردم که عمل کنم

    خیلی ازخواسته هابادیدن الگوهابرای ماباورپذیرمیشه که ماهم میتوتیم داشته باشیم مثل سریال سفربه دورامریکاوزندگی دربهشت که من واقعاندیدم همچین زندگی روکه استادداره نمایش میده وخیلی ازخواسته های من درهمین دوسریال به وجوداومده وازخداهدایت خواستم که درزمان مناسبش من روهدایت کنه

    ومابارسیدن به خواسته هامون باثروتمندشدنمون باخریدکردنمون باعث گسترش وپیشرفت این جهان هستی میشیم

    قبل ازاین که جهان زیرپاهاش ماروله کنه مابایدتغییرکنبم وبهترین زمان زمانی هست که اوضاع به ظاهرخوبه ولی نشانه هاش داره میادکه بایدیک قدمی برداری وحرکت کنی وچقدرمن ضربه خوردم ازاین حرکت نکردن وگوش نکردن به هدایت های خداوند

    احساس گناه وخودسرزنشی به خاطرنبودعزت نفس واحساس لیاقته وهمین باعث میشه مادرفرکانس احساس بدقراربگیریم واحساس بدهم اتفاقات بدرورقم میزنه واین اصل قانونه

    مامیتونبم ازفرصت های جدیدبرای جبران اشتباهات خودمون استفاده کنیم وازش درس بگیریم چون فرصت هاهمیشه هستندوهرروزبیشترمیشن

    هرروزبه دنبال بهبودخودمون باشیم وازخودمون بپرسیم چطورازاین بهتروعالی ترعمل کنم وچطورخودموتغییربدم

    وقتی مااماده تغییرباشیم جهان ازبینهایت طریق ماروهدایت میکنه برای رشدوپیشرفت به سمت دستان خودش که یکیش استادعباس منش عزبزهست که خداوندمن رودراوج ناامیدی وغم وافسردگی واوضاع بدمالی به سمتش هدایت کرد

    واولین تغییرمن همین احساس ارامش وشادی وحال خوب بودوهست وخواهدبود

    شادوموفق باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  4. -
    ماکان الیکایی گفته:
    مدت عضویت: 498 روز

    160مین تحول روز من

    موضوع فایل:حزن در قرآن

    وقتی الگو مناسب می بینی برات باور پذیرتر میشه که به گسترش جهان کمک می‌کنی تا سریعتر به خواسته ت برسی،هدف ما اینه که قبل اینکه جهان به ما فشار بیاره خودمون مسیر زندگیمون رو تغییر بدیم چطور میتونیم زندگیمون با کیفیت و بهتر کنیم،باید از خداوند بپرسیم و اجازه بدیم هدایت مون کنه،تا بهبود پیدا کنیم برای قویتر شدن نقاط قوت مون،

    بدترین احساسی که فرکانس هارو خراب می‌کنه احساس گناه و احساس خود بی ارزشی هست،

    هیچوقت نوار ذهنی خود سرزنشی و اینکه چه اشتباه بزرگی مرتکب شدم و چرا این تصمیم نادرست اتخاذ کردم و خودمو سرکوفت بزنم،احساسات بد وبدتر برام اتفاق افتاده و اتفاقات بدتر برام پیش اومده،رو مرور نکن چون این احساسات ناخواسته،اتفاقات ناخواسته زیادی رو شامل میشه،

    همانند سوره های قرآن که از کلمه حزن استفاده شده گفته لاتحزن یعنی غمگین مباش به مادر موسی میگه بچه تو سالم بهت برمیگردونیم غمگین نباش،اگر کسی غمگین هست بخاطر نجواهای شیطانی هست که نتونستیم ذهنمونو کنترل کنیم و غمگین شدیم،و قضاوت کردن های نادرست و نامطلوب رو تکرار نکنیم و کسیو قضاوت نکنیم،و نسبت به همه قضاوت درست و منطقی داشته باشیم.

    وقتی دنبال تغییر و بهبود باشیم و آماده و مهیا باشیم خداوند با بی نهایت مسیر مارو هدایت میکنه،اگر هدایت از زندگی ما حذف بشه ما دیگر هیچ چیزی نداریم،وبه این یقین و باور رسیدیم که خداوند اشتباه نمی کنه و مارو هدایت می‌کنه و ایمان داریم در مسیر درست تحولات عالی و مناسب برامون به ارمغان میاد.

    سپاسگزار پروردگار عالم بخاطر قرار گرفتن در مسیر رشد وپیشرفت و همچنین تقدیر و تشکر از استاد و بانو شایسته بابت فایل آموزنده و عالی،

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  5. -
    آرزو جمشیدی گفته:
    مدت عضویت: 538 روز

    سلام ب استاد عزیزم و مریم جان

    خدا رو شکر هدایت شدم ب این مسیر این فایل و همه ی فایل ها منو ب مسیر درست دعوت میکنه چقدر خوبه دقیق سر مسئله ی میره که من توش گیرم من دوست دارم اوضاع کاری و زندگی هر روز بهتر و بهتر بشه و در سلامتی کامل و فکر های ثروتمندی را تجربه کنم مدت هاست ب بهتر شدن زندگیم فکر میکنم بیشتر کارها رو انجام میدم و بعضی کارها را سپرم دست خدا من میدونم سر فرصت اتفاقات خوبی میافته و من منتظر اون اتفاقم ولی هر روز ب خودم میگم چطوری از چه مسیری برم تا هم بهتر و هم ثروتمند بشم من عاشق ثروتم دلم میخواد جوری پیشرفت کنم که زمانی برای خرج کردن چیز هایی که دوست دارم بزارم و دغدغه نداشتن پول نداشته باشم خدایا منتظر روزهایم که خرج کنم .تفریح کنم و لذت ها و شادی ها و سلامتی ها هر روز بیشتر بیشتر بشه استاد عزیزم از دیدن تمام فایل هایت خیلی خوشحالم و لذت میبرم تمام فایل ها ی درس برای بهتر شدن زندگی من است خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  6. -
    زهرا گفته:
    مدت عضویت: 660 روز

    به نام خداوند جان آفرین

    سلام استاد جااااانم

    الحمدالله رب العالمین که فرصت این بهم داده شد امروز پنج بار این فایلو گوش بدم، صبح گوش دادم الان که اومدم کامنت بنویسم یادم نبود در مورد چی بوده با اینکه سر تیتر موضوعاتو خوندم!!! بعد گفتم پسررررر چقدر تکرار مهمه اگه تکرار نشه فراموش میشه

    هر چی بیشتر ورودی های مناسبو تکرار کنم همش سوده و سود و سود

    یه درس دیگه گرفتم اینکه اگه همون موقع به ایده ها و افکاری که به ذهنم میاد در لحظه بها بدم که خدا رو شکر برنده ام اما اگه اهمیت ندم و عقب بندازم دارم به جهان میگم که افکار و ایده های الهامی و هدایت خدا برای من ارزش و اهمیتی نداره!!! )؛ اونوقت چطور انتظار دارم بازم از این هدایا بهرمند بشم وقتی ناسپاسم در مقابل شون؟!!!!!

    دوست دارم انقدر ارزش قائل بشم واسه افکار و ایده های الهامی که در لحظه بیام مکتوب‌شون کنم و مسئولیت عمل بهشونو گردن بگیرم تا قدم های بعدی هم روشن بشه و بر دوش خدا سوار بشم و خودمو به جریان هدایت بسپارم

    خدایا ازت میخوام از قدرتت بهم قدرت بدی تا کارهایی که تو ازم میخوای انجام بدم

    الهی آمین

    استاد جانم یه عالمه سپاسگزارم و براتون بهترین ها رو از خدا میخوام

    در پناه الله یکتا پیروز و سعادتمند باشید در دنیا و آخرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  7. -
    علیرضا یکتای مقدم گفته:
    مدت عضویت: 1333 روز

    سلام به استاد عباسمنش

    سلام به خانم شایسته

    سلام به دوستان عزیزم

    إِنَّمَا النَّجْوَی مِنَ الشَّیْطَانِ لِیَحْزُنَ الَّذِینَ آمَنُوا وَلَیْسَ بِضَارِّهِمْ شَیْئاً إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ وَعَلَی اللَّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ (10)

    همانا نجوا از سوى شیطان است تا کسانى را که ایمان آورده اند اندوهگین کند، در حالى که جز به اذن خداوند، هیچ (نجوایى) ضرر رسان نیست، پس باید مؤمنان تنها بر خداوند توکّل کنند.

    زیباترین آیه که من عاشقش هستم و مرا تغییر داد این آیه هست ، خیلی تاثیر مثبت روی من گذشته است ، بطوریکه قبلا همیشه در احساس بد بودم و هی زیاد می شد.

    ولی الان جلوی نجوای شیطانی را می‌گیرم و آگاهانه حذف میکنم و آگاهانه وارد گفتگوی ذهنی خودم میشم و به نکات مثبت وزیبایی های دنیا توجه میکنم واقعا عالیه.

    در پناه الله یکتا شاد ثروتمند و سلامت باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  8. -
    Vafa Vafa گفته:
    مدت عضویت: 806 روز

    سلام به استاد عزیزم

    مینویسم اینجا تا به یادگار بمونه و بعد ها که اتفاقات رقم خورد و این متنو دیدم یادآوری شه برای خودم

    امروز من نتیجه شرکت در مزایده مغازه گرفتم و مثبت نبود این آخرین مرحله شرکت تو مزایده مغازه 6.4 بود قبل از شروع کار من ازخدا خواستم تا منو به یک مغازه هدایت کنه که درآمد 30 میلیون ماهانه برسم و مزایده اول رد شدم مزایده دوم اومدم به گفته همسرم با آدم هایی که دارای قدرت و منصب هستن صحبت کردم پارتی من بشن و به گفته مادرم نذر کردم اومدم نقاشی مغازه مورد نظرم بارها و روزه‌ای زیادی کشیدم و وسایل مغازه ام رو خیالی در اون چیدمان کردم و هر بار که از کنارش رد میشدم از خدا می‌خواستم بزودی این مغازه بهم بده پول پیش اونو کار کردم و جمع کردم و آماده گذاشتم با مغازه دارهای اطرافم بنوعی سر مغازه گرفتنم ماجرا داشتم و تمام تلاشم کردم اما حالا امروز جواب رد شنیدم

    استاد تو این فایل میگه حالت خوب نگه دار خیلی خیلی سخته چون درآمد من و جایگاه کاری من خوابید ولی باشه استاد میگه بزار خدا هدایتت کنه باشه تسلیم میشم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  9. -
    ملکه قربانی گفته:
    مدت عضویت: 849 روز

    سلام به استاد عزیزم وخانم شایسته نازنین ودوستان بزرگوار

    تمام اتفاقات زندگی بدون استثنا خودمون خلق می‌کنیم با چی کانون توجه ورودی های خودمون

    این من هستم که خالق زندگیم هستم نقطه سره خط

    پس وقتی به این باور رسیدیم مهمترین وظیفه من کنترل زندگی خودم وتمرکز روی نکات مثبت وزیبا

    ی زندگیم هست باید هرلحظه مواظب افکارم باشم چراکه این افکار رفتارهای من را شکل می‌دهند و باعث احساس در وجودم می‌شوند

    وقتی که احساس خوبی داشته باشم یعنی در جهت خداوند حرکت می کنم اگه احساس بد دارم یعنی در جهت شیطان حرکت می کنم

    این قانون جهان هستی احساس خوب مساوی اتفاقات خوب احساس بد مساوی اتفاقات بد

    باید این باور را در ذهنم بسازم که همیشه مواظب افکار و احساسات درونی خودم باشم

    خداوند بارها در قرآن می فرماید که اندوهگین نباشید وقتی اندوهگین و ناراحت باشیم یعنی شیطان داره باور کمبود را در ذهنمون می‌سازد وظیفه من جایگزین کردن باورهای قدرتمند کننده

    است باور های خداوند وعده‌ی فزونی داره یعنی هر روز نعمت وثروت ها داره بیشتر وبیشتر می‌شود موقعیت ها شرایط داره بیشتر وبیشتر می‌شود باور احساس لیاقت به این که خداوند همیشه همراه منه منو دوست داره منو هدایت می‌کنه عاشق منه و خداوند بیشتر از من می‌خواهد که ثروتمند شوم بیشتر از من می‌خواهد که خوشبخت باشم بیشتر از من می‌خواهد که شاد وخوشحال باشم با ثروتمند شدنم باعث پیشرفت جهان هستی می‌شوم اگر ثروتمند باشم نزد خداوند عزیزتر هستم این باور باعث قوت قلبم می شوند باعث عزت‌ نفسم می شود من را در مسیر خواسته هام نزدیک ونزدیکتر می‌کند

    وقتی که من باورهای توحیدی را در زندگیم درست کنم و آنها جزو شخصیت خودم بکنم دیگه ترس و نگرانی معنایی ندارد وقتی من سعی کنم در لحظه زندگی کنم و حالم خوب باشه فرکانس های خوبی به جهان ارسال کنم خداوند هم جواب فرکانس های مثبت منو دریافت می‌کند و منو در مسیر الهی قرار می دهد وقتی که در این مسیر الهی حرکت کنیم لاجرم اتفاقات خوب و عالی رخ می دهد پس قانون جهان هستی است که این است به هر چیزی توجه کنی از جنس همان وارد زندگیمون می‌شود اگر به ترس و نگرانی توجه کنم از جنس همان وارد زندگیم می‌شود اگر به ایمان به خداوند و توکل و امیدواری حرکت کنم از جنس همان وارد زندگیم می‌شود این قدرت اختیار را خداوند فقط به انسان داده که خودش به صورت دلخواه زندگی خودش را خلق کند این کاملا با عدل خداوند هماهنگ است

    پس من مسئول صد در صد زندگی خودم هستم نه فرزندم نه همسرم نه دیگران فقط وفقط خودم

    خدایا مرا آسان کن برای آسانی ها

    تنها تو را می پرستم وتنها از تو کمک می خواهم

    ما را به راه راست هدایت کن راه کسانی که به آنها نعمت داده‌ای نه راه گمراهان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  10. -
    زهرا مرادی حوری گفته:
    مدت عضویت: 543 روز

    سلام به سایت زیبای عباسمنش و دوستای جان جانانم

    خدایا شکرت دوستایی با فرکانس مثبت دارم که زیبایی هارو میبینن و از زیبایی های زندگیشون میان میگن

    خدایا شکرت که داری هدایتمون میکنی چون میدونم یه لحظه منو به حال خودم رها کنی نمیتونم حتی نفس بکشم

    این فایل نشانه امروز من بود. من به قسمت نشانه امروز من باور نداشتم با خودم میگفتم مگه میشه یه کلیک نشانه بده به من. خدا گفت اره اگه باور کنی میشه اگرم باور نکنی نمیشه

    من باور کردم اینبارو و این نشونه من بود.

    فایل رو نگاه نکردم ولی فهمیدم در مورد حزن و حال بد اتفاقات بد هست

    یعنی اگه حالت بده اتفاقات بدی هم برات میفته اگه حالت خوب باشه اتفاقات خوبیم برات میفته

    پس خوب شدن حال اولین هدف هرکسی میتونه باشه

    حالا من از خدا حال خوب خواستم.

    خدایا شکرت بخاطر حال خوب الانم

    سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم

    خدا میگه حال بدت از شرکی هست که داری

    خدایا میخوام توحیدی باشم

    توکل به تو

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای: