گفتگو با دوستان 18 | حُزن در قرآن - صفحه 13
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2021/05/abasmanesh-4.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2021-05-19 08:25:342024-04-21 06:48:24گفتگو با دوستان 18 | حُزن در قرآنشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
امروز کمی غمگین و ناراحت بودم
بخاطر شُکّی بود که یه نفر بهم وارد کرد امشب
یه نفر که قرار شده درصد بگیره و کارای منو بفروشه
تو حوزه بین المللی هم ادعاش میشه
اولین بار بود بهش کار میدادم، یه مقدار هم جلو جلو پول گرفت تا انجام بده.
اومده میگه قیمت کارت زیاده تخفیف بده!
مجبور شدم کلی از کارم دفاع کنم
و بگم چطوری و تخصصی حساب کردم که این شد. و قیمتش درسته
حتی گفتم پولمو نقد نقد میخوام
و کلی دلیل آوردم که قیمت کارم چرا منطقیه و پَرت نیست
چانه زنی میکرد هِی
خسته م کرد
انرژیمو خیلی گرفت
حالم بد شد واقعا…
دلم نمیخواد دیگه باهاش کار کنم…
توی فکر بودم و داشتم با خودم حرف میزدم تا میزون بشم،
یادم از شعری زیبا افتادم که دوستی به اشتراک گذاشته بود چندسال قبل و من حفظش کرده بودم و هر از گاهی برای قوت قلب، برای خودم میخوندمش:
.
اینان کی اند تا که بِرَنجی زدستشان؟
ما را نواختند اگر، ناز شستشان!
این تپّه های بیهُده را خوب گشته ام
چیزی نبود و نیست به بالا و پَستشان
بس ادعا کنند که باغیم و ای دریغ
کو یک جوانه رُسته به تاییدِ هستشان؟
چندین ملخ به مزرعهای چیره چون شوند؟
سرگرم کرده است مرا جَست جستشان
زین صخرههای خُرد چه گویم که در فراز،
بر هم زده است خلوت ما را شکستشان
چونان درخت مُو به هم آوار میشوند
خالی کند زشانه اگر داربستشان
.
شاعر:
حسین جنتی
به نام ربّ
سلام با بی نهایت عشق برای شما
160. روز شمار تحول زندگی من از این جعبه شگفتی خدا
قدرت خدا
من صبح وقتی بیدار شدم دنبال یه عکس میگشتم که چند سال پیش رو بوم کشیده بودم
چهره دو نفر رو و میخواستم بذارم تو پیجم که دیروز بهم الهام شد که شروع کنم و برگه بدم به همه و کار بکنم و تلاشمو برای نقاشی دیواری شروع کنم
تا ظهر که گشتم ولی نتونستم پیدا کنم و تمرین رنگ روغنم رو شروع کردم
مادرم گفت میای بریم خونه مادربزرگ ؟؟ گفتم نه باید تمرینامو انجام بدم و اگه تموم بشه میام
بعد زنگ زد مادر بزرگم خونه عموم بود و نشد بره
دید اونجا نشد ، میخواست بره خونه خاله ام که اسباب کشی داره و قرار شد بره اونجا
بعد از ظهر حدود ساعت 6 هوا شدید باد وزید و طوفانی شد
منم از شدت گرما که نمیتونستم نقاشی بکشم خوابم برد و با صدای افتادن وسیله اتاقم بیدار شدم که رفتم پنحره رو ببندم
همین که بلند شدم و دیدم ، گفتم ببین تو یه لحظه خدا میتونه همه چی رو نابود کنه ،حتی وقتی تو خواب باشی یا حتی تو بیداری و آیه قرآن یادم اومد که میگفت
خدا بخواد میتونه کل جهان هستی رو نابود کنه و از اول دوباره جهان تاره خلق کنه
و این همه عظمت و قدرت فقط برای خداست
و همینطور داشتم فکر میکردم و میگفتم حمد و ستایش مخصوص توست
بعد مادرم گفت برو از تره بار پیاز بخر و از اونجا قرار بود برم از گنجه دیجی کالا وسیله داداشمو بردارم
وقتی رفتم بیرون دوباره طوفانی بود و انقدر باد خوب و خنکی بود ،گفتم خدا ممنونم ازت که دو روزه ازت درخواست کردم هوا رو خنک کنی که من بتونم شب تمرین رنگ روغنمو انجام بدم و دیگه خونه مون گرم نباشه
و سپاسگزاری میکردم و باد شدید میوزید وقتی رسیدم تره بار همون درخت زیبا و شبیه انسان که دستاشو بلند کرده بود رو دوباره دیدم و وایسادم با حرکت برگاش دیدم که داشت انگار صحبت میکرد و باز یاد آیه قرآن افتادم
که میگفت همه چیز در حال ستایش خداست
خیلی حس خوبی داشت به درختای دیگه هم توجا کردم و عظمت خدا رو دیدم که حتی برگای درختا هم کنار هم شکل انسانن و دعا میکنن
وقتی برگشتم خونه مادرم گفت نشد برم خونه خواهرم
گفتم مامان ببین احتمالا که نه حتما صلاح نیست تو امروز جایی بری برای همین پشت سرهم نمیشه
دو جا خواستی بری نشد
پس بمون خونه یه روز دیگه میری
این حس رو گرفتم که اگر بیرون نره براش بهتره
وقتی داشتم از بیرون برمیگشتم دیدم درخت کنار خونمون نصفش شکسته ،وایسادم و نگاهش کردم و دو چیز اومد به زبونم
قدرت خدا
و یکی هم یاد حرف استاد افتادم که میگفت ضعیف ها از بین میرن و قوی ها میمونن
و اینکه اگر وقت چیزی برسه که از بین بره و یا برای انسان مرگ هست ،باشه ، درست در زمانش میره و کسی نمیتونه نگهش داره
وقتی به این آیه ها فکر میکنم از خدا میخوام کمکم کنه عمل کنم
هرچقدر فکر کنم به آیات ولی عمل نکنم مفت نمی ارزه
و فقط ازش میخوام کمکم کنه کنترل کنم ذهنم رو
امروز به خودم گفتم همه چی تو یه لحظه رخ میده ،سعی کن خوب باشی تلاش کنی تا هر روز بیشتر قدم برداری
خوشحالم از اینکه خدا مراقبمه و هرلحظه آرومم میکنه و باهام حرف میزنه
الان که دارم مینویسم 21:37 رعد و برق زد
راستی یه چیزی بگم من قبلا از سوسک شدید میترسیدم ولی الان متوجه شدم ترسم تا حدود زیادی رفته و وقتی سوسک میبینم کنارش وایمیستم و فرار نمیکنم یا کنارم ببینم جیغ نمیزنم
چند روز پیش از پنجره باز بالکن سوسک اومده بود یکم ترسیدم ولی بیرون که میبینم و از کنارم رد میشه خیلی خیلی کم شده این ترس و همه اینا کار خداست که به یکباره تمام محدودیت هارو میگیره و وقتی یهویی متوجهش میشی میگی به خودت که
من که تلاشی برای این ترس نکردم چجوریه که نمیترسم و فرار نمیکنم
حتی از سگ هم اینجوری شد
از زمانی که آگاهانه خواستم تا از گربه ترسم رو بریزم به یک باره دیگه از سگ هم ترسی نداشتم و فقط خدا رو میبینم تو همه جا
چند روز پیش وایساده بودیم تا بی آر تی بیاد ، دیدم رو گوشیم رتیل شبیه عنکبوت مشکی بود ،آروم برداشتم و گوشیمو کنار میله گذاشتم تا بره
اگر قبلا میدیدم صد در صد جیغ میزدم و میکشتمش با زدن دستم به روی خودم و عنکبوت که پرتش کنم ولی الان متوجه شدم که چقدر آروم شدم
هرموجودی سمتم میاد دیگه واکنش نشون نمیدم و حتی باهاش حرف میزنم میگم کجا میخوای بری بهت کمک کنم
و این لذت بخش بود که خدا خودش بی نهایت قدم برای من برمیداره کافیه که من یه نیسم قدم چیه یه نقطه حرکت کنم
یه نقطه بذارم و خدا کل صفحات رو برای من پر میکنه
بی نهایت سپاسگزارم ازش بی نهایت
برای تک تک خانواده صمیمی عباس منش بی نهایت عشق و شادی و سلامتی و ثروت از خدا میخوام
و سعادت در دنیا و آخرت باشه برای همه مون
به نام خدای مهربونم
خدا جون خودت میدونی چقد دوستت دارم
ممنونم منو با این فضا آشنا کردی که بتونم پیدات کنم و بهتر بشناسمت چون دارم خودمو میشناسم
دارم دنیامو تغییر میدم
من وقتی حزن رو شنیدم از استاد رفتم سراغ قرن و سرچش کردم واقعا ادم میمونه در حسرت این قانون جهان در حیرت این رب جهان که چی ازمون خواسته
دیشب به تضادی برخورده بودم و همش با خودم تکرار میکردم ک لا خوف لا حزن و همش گفتم و گفتم تا اینکه دیدم کلا حالام عوض شد و وارد فضای دیگه ای شدم
خدایا من ازت میخوام که هر حس بدی که منو گره زده به گذشته منو گره زده به موندن تو جایگاهی که داره لهم میکنه رو کمکم کنی با ایمانی ابراهیمی ریشه کن کنم و بشکنمش. خداجونم مسیر شاید به ظاهر سخته ولی میدونم نعمت و آرامشی که در انتظارمه قابل وصف نیست. کمکم کن در مسیر عمل خیلی قوی تر باشم خیلی بیشتر بهت اعتماد کنم
واقعا اقا حمید من همین حال رو دارم وقتی میدونی که با کی طرفی دیگه کلامی نمیتونه احساست رو بیان کنه و صورتت پر میشه از اشک ذوق حضورش. خدایا این حضور این حس و این ارامش و نعمت و برکت رو با تمام وجودم ازت میخوام.. و به خودم قول میدم که تو حال بد نمونم و سریع احساسم رو خوب کنم تا دنیامو تغییر بدم به سمت خلق تمام اون نعمات و عشق و سلامتی و ثروت. شکر
سلام بر همه عزیزان
روزشمار 160 فصل ششم
تو قسمت قبلی من یه کامنت طولانی گذاشتم و مثال هم زدم اما خب نتم قطع شد و ثبت نشد هرچی هم بک زدم نیومد گفتم شاید خیری بود و نباید اون مثال و میزدم حالا بهردلیلی مجدد ثبت نکردم
حالا ب امید خدا بریم سر این قسمت
* وقتی الگوی مناسب داشته باشی خواسته مناسب برات شکل میگیره
واقعا شما بهترین الگو برای ما هستین استاد جانم من حتی یه عالمه الگوی دیگه برای خودم مثال میزنم و طبق گفته شما تو روانشناسی ثروت 1 نمیام ببینیم از چه روش و دیدگاه یا باوری بهش رسیدن چون ممکنه خودشونم ندونن و یا باورهای اشتباه در یسری موارد داشته باشن همین که میگم فلانی تونسته بهش رسیده پس منم میتونم و یا چشمم ببینه میشه این مهم تره تنها کسی که راه و روشش و باید زندگی کنم شمایین چون با بالاترین درجه باورها به این مرحله رسیدین
* تا وقتی نبینی نمیدونی وجود داره ( هرچیزی، هر خواسته ای، هر مکانی و… )
واقعا چقدر کار خوبی کردین سریال زندگی در بهشت و سفر ب دور امریکا رو ساختین چقدر از مریم عزیزم ک باعث و بانی این خلق شد سپاسگزارم نمیدونین با من و امثال من چیکار کرد این مستند زندگیتون ممنونم هزاران بار
* وقتی خیلی خیلی بهت فشار میاد جهان داره بهت پسی میزنه و میخواد مجبورت کنه تغییر کنی و اونجاست که این نشانه باید گوشی دستت بده که بلههه باید تغییر کنی تا فشار ازین بیشتر نشده
واقعا این از قشنگی های این دنیاست گرچه تضادها واقعا گاهی در حد عذاب اللهی گوشت و میپیچه فشار ذهنی و جسمیش داغون میکنه اما قشنگیش اینجاست که نمیخواد بزاره تو این شرایط بمونی داره بهت الارم میده بابا پاشو و واقعا اینو قبول دارم وقتی تو مسیری و یکم از مسیر خارج بشی تضادها و ناخواسته ها خیلی مثل قبل برات عذاب اور و شدید نیست گرچه همونم اذیت کنندست اما بقول یکی از بچه ها مثل کوه یخ میمونه که تو با تجهیزات کامل داری ازش بالا میری اگه یه جاهایی پاهات شل بشه و گیر کنی چند قدم میفتی پایین تر اما پرت نمیشی و اینجاست ک دوباره باید خودت و بالا بکشی و بدونی ردش ک کنی میرسی به مسیر خیلی راحت تر و بی در دسرتر و صاف تر
* مسایل و حل کنیم الگو ازش بگیریم ایمان بیاریم برای مسایل بعدی
* بدترین و مخرب ترین احساس احساس گناهه و باید بدنبال رفعش باشی با منطق
* هیچ وقت نگو فرصتها کمه یا به خودت احساس گناه بده با خودت بگو حتما یه خیری توش بوده فرصتها همیشه هستن
* من وقتی هنوز یه طرف قضیه رو ندیدم برای گرفتن یه تصمیمی که بعدها بخوام خودم و سرزنش کنم هیچ وقت اینکارو نکنم که بهم احساس بد بده چون من ک نرفتم تو اون تصمیم بدونم برام خیر بوده یا نه درست بوده یا نه پس قضاوت بعدش فقط باعث احساس گناه میشه و طبق قانون احساس بد = اتفاقات بد
* همین که ما دنبال تغییریم خدا هدایتمون میکنه
این قسمت قشنگترین و پر انگیزه ترین بود واقعا همین ک ما تصمیم ب تغییر داریم و داریم شخصیتمون و شخم میزنیم صد پله از بقیه ای که اصلا نه دنبالشن نه دلشون میخواد ک تغییر کنن جلوتریم همین باعث میشه خودمون و با کسی مقایسه نکنیم و اگه قراره مقایسه ای بشه خودم و با چند سال قبلم مقایسه کنم که انگیزم بیشتر بشه و سپاسگزاریم هزار برابر بیشتر
چقدر صحبتهای حمید عزیز و بغض و گریه ش منو احساساتی کرد واقعا ما خدا رو با شما شناختیم استاد عزیزم هزاران هزاران برکت و عشق همه ما دنباله رو زندگی قشنگتون ملی دوستتون دارم ممنونم مثل همیشه ️
به نام تنها فرمانروای کل کیهان خدای مهربانم خدای وهابم خدای رزاقم سپاسگزارم
سلام عزیزان جان
روز160
خدایا شکرت
حزن در قرآن
استاد واقعا باید بگم که شما دوتا فرشته پرادایس بهترین الگوی ما هستین خدایا شکرت
من خودم با دیدن فایلهای سفر به دور آمریکا و سریالهای زندگی در بهشت کلی پیشرفت کردم خیلی جاها بهم کمک شد که با خودم پر صلح باشم در کارها آسان گیر تر شدم
از اون الهام خجالتی و سخت گیر دور شدم خیلی راحتر و آسانتر شده ام بیشتر خودمو دوست دارم چه در مهمانی و چه در میزبان بودن خیلی خیلی با خودم راحتم جوری که اگه کسی هم که بار اول باشه باهم برخورد کنیم انگار که چند ساله هم دیگه رو میشناسیم
من خودم با اینکه دختر روستا هستم و الان در زندگی شهری هستم ولی عاشق طبیعت و حیوانات هستم مرغ و جوجه در بالکن خونمون دارم و کلی ذوق میکنم که میبینمشون
از تخم های مرغ و اردک و بوقلمونها با عشق نوش جان میکنیم و واقعا زندگی در طبیعت را وحشتناک دوست دارم و یکی از خواسته هام اینکه یه زندگی در طبیعت داشته باشم و لذت ببرم از همه چی هوای مطبوع درخت وگل و حیوانات و زمین سبز و آب و خاک و همه چی واقعا همه چی رو در طبیعت دوست دارم که همه جوره آزاد باشم و از خوراکی های طبیعی دست خودمون استفاده کنیم .
واقعا خدایا شکرت برای هر آنچه که دارم از آن توست مالک اصلی تویی جان جانانم سپاسگزارم
خدایا شکرت تنها تورا میپرستم و تنها از تو یاری میجویم مرا به راه راست به راه کسانی که به آنها نعمت داده ای هدایت کن نه کسانی که بر آنها غضب کرده ای و ن گمراهان
خدایا شکرت من تسلیمم هیچی نمیدووووونم تو بهم بگو چکار کنم هرآنچه که لازمه رشد و پیشرفت من است را تو هدایتم کن تو زورت میرسه هر بار بهم بگو چطور از این که هستم بهتر و بهتر باشم
خدایا شکرت که همیشه گفتی مومنان باید شاد باشند کسانی که بخدا ایمان دارند ن غمی دارند و نه ترسی
و اونجا که گفته شده برای اینکه نجواهای شیطان غمگین و ترسناک است
خدایا شکرت که من خدا را با استاد شناختم
واقعا خدایی که به ما معرفی کرده بودند میلیاردها سال نوری با خدایی که استاد عزیزم بهمون شناساند فاصله هست اصلا خدای اون موقع من با الآنم واقعا نمیدونم چه واژه ای کلمه ای بکار ببرم
اون موقع همیشه میترسیدیم از جهنم خودساخته هر کاری که میخواستیم انجام بدیم پشتش به احساس گناه و عذاب وجدانی بود و همیشه در حال بد و پشت سرش هم اتفاقات بد بودیم و همیشه میگفتم چرا من چرا بقیه اینجوری نیستن
اصلا به وضعی بود
بلطف خداوند همیشه دنبالش می گشتم خودش سر راست دستم رو گرفت و آورد گذاشت تو دست استاد عباس منش جایی که همیشه رنگ و بو و صدا ی خدا هست
جایی که برای من مثله غار حرا بقول سعیده عزیز در تنهایی خودم خلوت میکنم و با عشق تمام مطالب و حرفهاشو نوش جان میکنم و جاییه که هر چقدر بمونم ن خسته میشم ون سیر میشم از این آگاهی های ناب الهی
انگار روحم هر لحظه تازه وسرزنده و لطیف تر میشود جایی هست که هر لحظه بخش نیاز دارم
ته قلبم این حرفها همه بوده و فراموش کرده بودم و الان هر کلمه که میخونم و میشنوم یه جورایی میدونمشون همه رو با خودم داشتم ولی با بدنیا اومدنم و بزرگتر شدنم همه رو فراموش کرده بودم
الان هر کلمه رو با تک تک سلولهام درک میکنم وار خداوند هر لحظه میخواهم که بیادم بیاره از کجا بکجا رسیده ام
من در جایی والا و برتر از این جهان آمده ام همه چی داشتم قبل اومدنم خدا را داشتم خواستم بیام این جهان رو تجربه کنم اجازه داد با درخواست خودم و گفت منو فراموش نکن هر لحظه هدایتت میکنم مثله کوه پشتتم فقط قدرت رو به من بده توحید و یکتا پرستی را راه و شیوه زندگی آن کن و لذت ببر ولی من همه را فراموش کردم و شرک ورزیدم چک و لگد هارو خوردم و
و باز دستمو گرفت و برگشتم به مسیر سرسبز الهی همان مسیر یونیک و اصلی که احساس خوب اتفاقات خوب را بوجود میآورد
همون مسیری که با احساس خوب لایق دریافت نعمتها و الهامات الهی میشوم
همان مسیر که در راه درست و مستقیم هستم
همان میری که در راه رسیدن به خواسته ها معنوی ترین کار دنیاست هستم
همان مسیری که سرشار از شادی و لذت و ایمان و توکل و اعتماد و باور بخداست
خدایا شکرت من تسلیمم هیچی نمیدووووونم
توحید تویی عشق تویی نور تویی پاکی و مهربانی و لطف و محبت همه تویی بخشندگی همه تویی خدایا همه چی تویی به قدر باورم برام موجود میشوی در شرایط افراد ایده ها موقعیت و زمان و مکان و همه چی خدایا همه چی تویی
هم اولی هم آخر هم ظاهری هم باطن هم بالا هم پایین
خدایا همه چی خودتی
خدایا کمکم کن تکاملم را طی کنم با عشق و لذت باشادی و سوت زنان در مسیر الهی حرکت کنم
خدایا از هر خیری از تو بهم برسد من سخت فقیر و نیازمندم
خدایا هر اتفاقی بیوفته الخیر و فی ما وقع است
خدایا شکرت که همه کاره ام همه جوره هوامو داری
همین امروز خیلی خیلی هوامو داشتی این همه عشق و احترام و لبخند و کلام نیکو همه تویی
خدایا شکرت من تسلیمم هیچی نمیدووووونم
خدایا شکرت که مرا لایق بندگی کردن دانسته ای و مرا خلق کرده ای تا بنده ارزشمند آفریده دست تو باشم اشرف مخلوقات کردی مرا این همه اجر و قرب که به من داده ای خدایا شکرت که این همه برای من ارزش قائل هستی این همه بهم عشق داری
خدایا مرا در راه بندگی کردن تسلیم خودت کن
که سخت بهت محتاجم
خدایا شکرت که هر لحظه هدایت مرا بر خودت واجب کرده ای
چقدر دلم آروم میشه وقتی آبان قرآن رو میخونم و خودت داری بهم میگی بخوانید مرا تا اجابت کنم شما را
احساس خوب اتفاقات خوب
الهام خانم تو لایق دریافت الهامات و نعمتهای الهی هستی عزیزم فقط بخدا اعتماد کن توکل کن ایمان داشته باش باور داشته باش
تمام امورات را با تمام وجود به دستان قدرتمند خودش بسپار و آرام باش
خدایا شکرت که من همواره در بهترین زمان و بهترین مکان و بهترین شرایط قراردارم
خدایا شکرت که تمام انسانها و موقعیت و شرایط وسیله ای است برای رساندن موهبت های الهی به من
خدایا شکرت
در پناه الله یکتا شاد سلامت ثروتمند و سعادتمند باشید در دنیا و آخرت دوستون دارم الهام جون عزیز دردانه خداوند عالم
سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته و دوستان
توی مغز همه ما کردن که شادی خوب نیس ، انسان با خدا شادی نمیکنه چون این کارا و خندیدن زیاد مال شیطونه ( حالا منبعش کجاس بماند) .. ینی یه وضعی بود که هم میخواستم شاد باشم هم پس ذهنم بود چه اتلاف وقتی ، دنیا دو روزه چرا باید شاد بود وقتی بزرگان تاریخ همه در سختی و مشقت بودن یا بقول این شعر:
هر که در این بزم مقرب تر است / جام بلا بیشترش می دهند
اما بعد که وارد این فضا شدم راحت شدم واقعا .. یعنی یه نفس راحت کشیدم چون قبلا خوداگاهم یه چیزی میخواس ولی ناخوداگاهم پسش میزد .. الان دو تاش همراستا شده و کلی مشکل خوددرگیری درونی حل شد
چقدر نکته خوبی بود که وقتی از اتفاقی در آینده خبر نداریم ، برداشت به بدی نکنیم، جوری بهش نگاه کنیم که بهمون حس بهتری بده چون باید تلاش کنیم حس خوبی داشته باشیم
من بنظرم همه دوستان سایت خدا رو با شما شناختن ..
خدایی که من داشتم که واقعا سودی به حالم نداشت انگار ،چون از روی عشق نبود، فقط ترس از عذاب و جهنم بود .. پرستشی در کار نبود، حسش نمیکردم ، حتی همون آیاتی مث اینکه از رگ گردن به ما نزدیکتره هم درک نمیکردم چه برسه به دریافت هدایت .. یه رابطه تعارفی انگار ! که باید در مواقع خاص و زمان های خاص و با ادبیات خاص باش حرف زد ..اعتراف میکنم اصلا اون خدا رو دوست نداشتم
اما الان حسش میکنم و همیشه هس.. قطعا گاهی ازش غافل میشم ولی مدت زمان بیشتری حسش هست و حس خوبی هم داره امید و اطمینان و حال خوب .. و مهم تر از همه اون جنس خدایی نیس که در ذهنم راه ارتباط گیری باهاش محدود باشه به زمان و مکان خاصی، هر موقع دلم بخواد شده در حد چند ثانیه باهاش میتونم ارتباط برقرار کنم و خودمو شارژ کنم اما قبلا فک میکردم ارتباط با خدا آداب داره و همینطوری نمیشه و بی احترامیه! خلاصه الان خیلی خوبه همه چیز .. خداروشکر
سپاسگزار استاد عزیزم و خانم شایسته
سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته و دوستان
من اوایل حضور در سایت ، برای دیدن سریال های زندگی در بهشت و سفر به دور امریکا مقاومت داشتم .. با خودم فک میکردم خب چه کاریه حالت دایکیومنتری بخوام چیزیو ببینم اصلا به من ارتباطش چیه !
فک میکنم حدود یه سالی گذشت تا در مدار این سریالها قرار گرفتم و جوری بود که چند تا چند تا میدیدم انقد که برام اموزنده و جذاب بود ..
درسته به ظاهر روتین زندگیه اما کلی مفهوم داره که میشه هم در زمان فراغت دید و لذت برد و هم ایده بهمون بده که چطوری به زندگی و اتفاقات نگاه کنیم ، تمرکز بذاریم روی نکات مثبت و زیبایی ها و خواسته های جدید در ما شکل بگیره و باور کنیم که میشه ..
دقیقا همین حرف شما که خیلی خواسته ها رو من با دیدن همین سریالها کسب کردم.. مثل عشق به مسافرت، ساعت فوق العاده، دوچرخه حرفه ای خفن، ماشین با کیفیت، گوشی ایفون و … درصورتیکه قبلا برام مهم نبود بخصوص گوشی ، میگفتم مهم اینه که کار کنه برام! اما وقتی کیفیت گوشی ایفون رو دیدم با این سریالها، دو تا خریدم پارسال .. خب این همون رشد و گسترش جهانه هم در قاب دید شما و هم من و همه اونایی که خدمات بهشون رسیده
و نکته جالبی که از این سریالها متوجه شدم این بود که یاد گرفتم «سپاسگزار» باشم بابت نعمت ها و داشته هام .. ببینم نعمت هایی که خدا بهم داده .. و شاد باشم بابت شرایط موجودم… و سعی کنم خواسته هام رو ارتقا بدم .. نه اینکه مثل گذشته چشمم به روی داشته هام بسته باشه و فقط غر بزنم که چرا فلان چیزا رو ندارم یا چرا اون شرایط رو ندارم و اینجوری خودم رو دور تر کنم از خواسته هام
سپاسگزار استاد عزیزم و خانم شایسته
سلام به استاد عزیزم
مینویسم اینجا تا به یادگار بمونه و بعد ها که اتفاقات رقم خورد و این متنو دیدم یادآوری شه برای خودم
امروز من نتیجه شرکت در مزایده مغازه گرفتم و مثبت نبود این آخرین مرحله شرکت تو مزایده مغازه 6.4 بود قبل از شروع کار من ازخدا خواستم تا منو به یک مغازه هدایت کنه که درآمد 30 میلیون ماهانه برسم و مزایده اول رد شدم مزایده دوم اومدم به گفته همسرم با آدم هایی که دارای قدرت و منصب هستن صحبت کردم پارتی من بشن و به گفته مادرم نذر کردم اومدم نقاشی مغازه مورد نظرم بارها و روزهای زیادی کشیدم و وسایل مغازه ام رو خیالی در اون چیدمان کردم و هر بار که از کنارش رد میشدم از خدا میخواستم بزودی این مغازه بهم بده پول پیش اونو کار کردم و جمع کردم و آماده گذاشتم با مغازه دارهای اطرافم بنوعی سر مغازه گرفتنم ماجرا داشتم و تمام تلاشم کردم اما حالا امروز جواب رد شنیدم
استاد تو این فایل میگه حالت خوب نگه دار خیلی خیلی سخته چون درآمد من و جایگاه کاری من خوابید ولی باشه استاد میگه بزار خدا هدایتت کنه باشه تسلیم میشم
به نام خداوند بخشنده و مهربان
سلام به استادعزیزم و خانم شایسته
روزشمار تحول زندگی من روز 160
خداروشاکرم که اساس جهان را برپایه قوانین ثابتی بنا نهاد و احساس خوب رو کلید همه نعمتها از طریق این قوانین ثابت قرارداد.
این فایل ارزشمند حاوی مطالبی بود که ذهن و وجودم رو ازآگاهی سیراب کرد و باعث میشه که بذرها با این آگاهیها رشد کنن و مدام باید با این اگاهیها اونهارو آبیاری کرد و با کنترل ورودریها از رشد علف هرز دربین اونها جلوگیری کرد. نکاتی که به اونها دراین فایل پی بردم اینکه همیشه قبل از اینکه شرایط بسیار بد بشه تغییر کنم و نشونه ها رو مورد توجه قرار بدم و نکته بعدی اینکه ما با دیدن الگو خواسته هامون شکل میگیره و حرکت و رشدمیکنیم و به اونها میرسیم. نکته بعدی اینکه هرکسی که بخواهد هدایت شود به بی نهایت راه خداوند اون رو هدایت میکنه . نکته بعدی که خیلی مهم بود اینکه استاد عالی کلمه حزن و خوف رو توضیح دادن و مابین توضیحات نکاتی از جواهر ناب رو گفتن که بقول استاد اساتیدی که چندین سال مدرس و قاری قرآن بودن این مفاهیم و درک درست از قرآن رو ندارن مثل فرق کلمه الله با رب رو نمیدونن .
کلی استفاده کردم و خداوند رو سپاسگزارم که در این مسیر هستم و ازاستاد عزیز بینهایت سپاسگزارم.
درپناه الله یکتا باشید.
به نام خدای مهربان
سلام به استاد عباسمنش عزیز و بانو شایسته گرامی سلام به دوستان توحیدیم در این سایت الهی
گفتگو با دوستان 18 | حُزن در قرآن
خدا جونم ممنونم ازت که امروز تونستم دومین کامنتم رو در این سایت به یادگار برای خودم به جا بزارم
الگوهای مناسب نه تنها خواسته های مناسب را شکل می دهند بلکه باور به امکان پذیر بودن را در ذهن ما می سازد؛
تو دوران پندمیک یه سفر خانوادگی به خارج از ایران رفتیم که خیلی خوب بود با اینکه مقررات اونجا خیلی سختگیرانه بود و باید حتماً رعایت میکردیم مسائل مربوط به ماسک و این برنامهها رو ولی با این حال یه سفر به یاد موندنی برامون به یادگار موند .
هدف از الگوبرداری؛
عمل به فرمول “چطور از این بهتر؟!”
من همیشه سعی میکنم تو زندگیم این جمله رو خیلی تکرار کنم با توجه به اینکه این روزها به مسئله ی توحید و هدایت ،خیلی توجه میکنم وواقعاً هدایت شدم که هم روی هدایتهای الهی حساب کنم و اونو در خودم تقویت کنم و هم توحید رو بیشتر باهاش انس بگیرم هر روز به خودم میگم چطور از این بهتر چطوری من هدایتهای خداوند رو درک بکنم حس بکنم چه جوری در مقابل خداوند احساس عجز و ناتوانی کنم که به جاش بتونم عزت نفسم رو از این طریق بالا ببرم تا بتونم در مقابل دیگران خودم رو بزرگ جلوه بدم البته نه به معنای مغرور بودن بلکه به معنای عزت نفس داشتن که خودت رو دوست داشته باشی اینکه بدونی خودت از همه مهمتری
و مورد بعدی که تو این فایل بهش اشاره شد تغییر کردن بود من یادمه از دورانی جوانی یا نوجوانی همیشه دنبال تغییر خودم بودم و همیشه استقبال میکردم از اینکه تغییرات خوب و مثبت بکنم و تو این زمینه هم تقریباً موفق بودم،
اینا با توجه به اطلاعات و آگاهیهای قبل از آشنایی با این سایت بود که یه جور دیگه تغییر کرده بودم از نظر مذهبی خیلی مذهبی شده بودم خیلی دیدگاهم نسبت به مسائل مذهبی تغییر کرده بود ولی باز خدا را شکر همیشه با خدا دوستی برقرار میکردم سعی میکردم با خداوند رابطه و احساس خوبی داشته باشم یادمه خیلی باهاش دوستانه صحبت میکردم گفتگو میکردم اما چون خدا رو یه جور دیگه به ما شناسونده بودن در مقابلش احساس گناه داشتم به قول استاد همش میگفتم من بنده گناهکار و احساس گناه همراهمون بود .
و کلمه حزن در قرآن
زمان قبل از آشنایی با این سایت که مارو تشویق میکردن به عزاداری وماندگاری در این حالت
که توضیحات استاددر این مورد بسیار عالی ست ودیگه سعی میکنم طبق آیات حزن کمتر تو این حالت بمونم
و…
ولی بازم احساس میکردم که خداوند بیشتر راهها رو برام باز کرده و تو زندگیم تا اندازه ای موفق بودم و بعدشم که خداوند منو هدایت کرد به این سایت الهی و خدا رو اونجوری که واقعاً از ته دل دوست داشتم شناختم و تغییراتم که الان بینهایت زیاده
طبق قانون، چیزی به نام ” فرصت فقط یک بار در خانه ات را می زند” وجود ندارد. همیشه فرصت های بهتر هست؛
واقعا این جملات نکات کلیدی هستن که باید همیشه اونا رو بخاطر داشته باشیم.
خداروشکر برای این سایت الهی واین همه آگاهی
ممنونم خدا جونم که هدایتم کردی تا بتونم یه کامنت دیگه بنویسم