گفتگو با دوستان 18 | حُزن در قرآن - صفحه 6
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2021/05/abasmanesh-4.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2021-05-19 08:25:342024-04-21 06:48:24گفتگو با دوستان 18 | حُزن در قرآنشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام خدای نهایتم
سلام بر استاد عزیزم
نکته ها و تمرین های شخصی من
نکته اول- اگر من اماده باشم یعنی چی؟ اگر واقعا از خدا بخوام و متعهد باشم که تغییر کنم، متعهد باشم که روی خودم کار کنم و تصمیمم جدی باشه خداوند منو هدایت می کنه به بی نهایت طریق . باید گوش به زنگ باشم و این هدایت ها رو دریافت کنم و بهشون عمل کنم. عمل کردن خیلی مهمه. تو دریافت الهامات هم پیشرفت خواهم کرد روز به روز الهامات رو بهتر درک و دریافت می کنم.
نکته دوم- هر روز روی خودم کار کنم. هر روز خودم و بهتر کنم. یکم بهتر از دیروزباشم. قبل از اینکه شرایط سخت بشه باید تغییر بدم روشم
تمرین شخصی. قبل از اینکه اوضاع از این بدتر بشه. اوضاع عاطفی و وضعیت سلامتی و اوضاع مالیم. باید خیلی عالی روی دوره قانون سلامتی کار کنم. روی بقیه دوره هایی هم که دارم باید کار کنم و بهتر کنم وضعیت روابطم رو. قبل از اینکه اوضاع بد بشه باید کاری کنم که همیشه آرامش داشته باشم و به خودم استرس ندم با تمرین کارهام رو با آرامش انجام بدم. روی خودم کارکنم و ضعف های شخصیم رو بهبود بدم تا روابطم با عزیز دلم عالی و عالی تر بشه.
خدایا بهم بگو که چطوری می تونم به درآمد برسم؟ چطوری می تونم به عزیز دلم کمک کنم تا با هم کار کنیم و بدهی هامونو پرداخت کنیم؟ خدایا منتظر هدایتت هستم
نکته سوم- اگه یک وقت کار اشتباهی کردم، یک تصمیم اشتباه گرفتم خیلی باید مواظب ذهنم باشم که نجوانکنه و خودم و نباید سرزنش کنم. راحت می گم من اشتباه کردم یعنی اشتباهم و قبول می کنم و بعد میام از این اتفاق درس هاش و می گیرم و تصمیم می گیرم که از این درس ها استفاده کنم و دیگه تکرار نکنم. من انسان هستم و انسان می تونه اشتباه کنه. و باور دارم هر اتفاقی که برای من بیفته به صلاح من هست حتی اگه ظاهر قضیه قشنگ نباشه. من به خودم می گم که سرزنش کردن هیچ کمکی به من نمی کنه پس چرا انجام میدم!
نکته چهارم- من نباید هیچ وقت ناراحت باشم و بترسم اگه به خدا و قوانینش ایمان دارم . و بدونم هر وقت نجوایی توی ذهنم بود و داشت منو اذیت می کرد بدونم که این نجوا از طرف شیطان است تا مرا غمگین کند و جلوشو بگیرم
هروقت که ناراحت بشم و یا بترسم دارم دستمو می کنم تو اتیش و داره می سوزه زود باید جلوشو بگیرم.
سلام به استاد عزیزم دیدن این فایل برام خیلی لذت بخش بود چون با تمام وجودم حمیدو شرایتشو درک کردم و انقدر گریه کردم بخاطر حال خوبم و خدارو شکر کردم بخاطر وجود شما و دقیقا منم خیلی اتفاقی با شما آشنا شدم یه شخصیت بسیار وابسته و ضعیفی داشتم که تو این ۴ ماه کاملا تغییر کردم و هر لحظه سپاس گزار خداوندم بخاطر وجود همچین بنده ای که سراسر خیر و برکت و آرامش
استاد عزیزم واقعا حمید خیلی خوب گفت که من خدا رو با شما پیدا کردم
فکر میکنم این حرف همه ی بچه های اینجاست واقعا...تا قبل اومدن به این بهشت و دنیای قشنگ اینجا خدا برای من همونی بود که فقط میخواست عذاب بده و از ترس جهنم و رفع تکلیف یه سری کارها رو انجام میدادم اما همیشه قلبم دنبال یه آرامش میگشت دنبال یک آغوش امن و گرم و خدا هدایتم کرد به این سایت و اینجا من با خدایی آشنا شدم که مهربونترین و هر چی خوبیه واسه من میخواد و همه چی رو مسخر من کرده که فقط من زندگی کنم و لذت ببرم…
با شنیدن حرفای حمید نتونستم جلوی اشکامو بگیرم
این داستان خیلی از ماهاست
و خدارو هزاران بار شکر میکنم که اینقدر قشنگ منو هدایت کرد و جواب خیلی از سوالامو اینجا بهم داد اونم از طریق استاد عزیزم
سلام استاد نازنین
من دارم این گفتگوها رو دوره میکنم و چقدر آگاهی دهنده چقدر مفید و مثمرثمر هستند وای استاد هر بخشی که شما به این منظومه اضافه میکنید چقدر خیر و برکت چقدر فایده و چقدر باعث نتیجه میشود
وقتی فکرش رو بکنی
کاری که طرح آن پیشنهاد خداوند باشه خیر و برکتش بیش از این حرفهاست
استاد من اینجوری فهمیدم که خداوند نمیخاد شما رو بی کار ببینه (البته خداوند دوست نداره هیچ کس بیکار باشه) واز آنجایی که شما آماده و در مسیر درست هستید بهتر هدایت میشوید و دوست داره مرتب با ایده هایی این آگاهی ها و علمی که به شما داده رو به گوش سایر مخلوقین برسونه و چون شما در علم خود بخیل نیستید این الهامات رو دریافت میکنید.
خلاصه استاد با هز کدوم از این فایلها کلی چیز یاد میگیریم ممنون وسپاسگزارم
راستی استاد اوایلی که سریال زندگی در بهشت رو روی سایت گذاشتید من رو به یاد دکتر ارنست انداخت ودر کامنت هم نوشتم که شما مثل دکتر ارنست هستید
و این مثالی که زدید در مورد شمع ساختن به خدا قبل از اینکه بگید داشتید میگفتید مثل روز روشن یادم هست که ،،،،،،،
من با خودم گفتم استاد میخاد اون قسمت شمع ساختن رو بگه که همینطور هم شد و کلی ذوق کردم از این همفرکانسی
خلاصه استاد هر کجا هستی سالم و تندرست باشی با عزیز دلت و از هر دوی شما بسیار تا بسیار سپاسگزارم
بینهایت عشق بینهایت سپاس نثارتان باد
سلام خدمت دوستان وقتتون بخیر
چ جاهایی خودم تغییر کردم و چ جاهایی دنیا با چک و لگد منو تغییر داد؟
من ادامه تحصیل رو دوست داشتم همیشه حس درونیم از بچگی گفت ک تحصیلات منو ب ثروت میرسونه چ مادی چ معنوی ن اینکه کسی ک تحصیلات نداره ثروتمند نیس، ن . راجع ب خودم چنین حسی تو وجودم همیشه ب من میگفت. درس خوندم و بعد دوران لیسانس بنا ب شرایط و پیدا نشدن کار پدرم اجازه ادامه تحصیل نداد من فک میکردم ک اون مانع رشد و پیشرفت منه ولی الان ک فک میکنم میبینم ن خودم پافشاری روخواستم نداشتم من ۳ سال کنکور شرکت کردم و شب کنکور پدرم نمیذاشت برم سرجلسه و میدونم ک همه اینا الان میفهمم ک من هنوز آماده نبودم برا رسیدن ب این خواستم سال چهارم پدرم خودش گفت ک شرکت کن و برو سر جلسه من بنا ب منطق الکی ک داشتم گفتم خو من شرکت کنم و نذاره برم چی؟ ب دلیل علاقم شرکت کردم ولی کتاب نخوندم و روز امتحان من تمام چیزایی ک مطمئن بودم درسته رو زدم و تعداد سوالات جواب داده من خیلی کم بود ولی بهش فک نمیکردم و جواب اومد من دانشگاه سراسری قبول شدم با رتبه خوب این یعنی حالا من آمادگی دریافت داشتم پدرم خودش برا ثبت نامم اومد برعکس دوران لیسانس ک اصن یکبار هم نیومد و….. من دانشجوی موفقی بودم و تونستم ی پایان نامه خوب رو دفاع کنم ب دنبال کار بودم و ب همه رو مینداختم جز خدا ی روزی ب خودم اومدم گفتم بسه این همه اعتماد ب غیر خدا و از خدا خواستم ک راه مهاجرت من ب ی شهر بزرگتر رو باز کنه من مهاجرت کردم ب تهران ن برای کار برای یادگیری زبان انگلیسی جالب بود زبان اولویت اول من نبود ولی انگار راه حل همون بود اینجاست ک خدا بهتر میداند من خواستم چون با تمام وجودم خواستم شد ۲ ماه بعد ی شغل پیدا کردم ک فقط خواستم ثبات من باشه برای موندن در تهران و همین شد و حالا با تمام وجودم میخوام ک بتونم اینجا رشد کنم و پیشرفت کنم و شغل دلخواهمو پیدا کنم میدونم میشه و زمانش وقتیه ک من آمادگی پذیراییشو داشته باشم من کمی آدم عجولی هستم
من تو روابط آدمی هستم ک چک محکم از دنیا خورده خیلی محکم
آدمای بد سر راه من نبودن اصن من باورم اینکه دنیا پر از آدمای عالی با روابط عالیه
بد چک خوردم بخاطر باورهای بدم تو روابط عاشقانه
تو روابط دوستی و خونوادگی عالیم ولی وقتی پای احساسات وسط میاد من میبازم
بخاطر حس عدم لیاقت
و الانم دوست دارم تو این زمینه رشد کنم
الان خیلی بهتر از قبل شدم ولی بازم راه داره
سلام به استاد عزیزم
حس میکنم خدارو دوباره دارم پیداش میکنم
یعنی انگار روی آینه که جلوش وایستادم غبار گرفته و با هر بار صحبت و آگاهی از خدا این گرد و غبار ها میرن کم کم
الان یک آهنگ خیلی ملو قشنگی گذاشتم اصلا فضای اتاقم عرفانی عرفانی شده
یادمه اون اوایل که به دنبال خدا بودم و خدا هدایتم کرد به یکی از بهترین مسیر ها و شما رو بهم معرفی کرد و هدف و انگیزه اصلیم اصلا شناخت خدا بود و اون موقع چنان حالم خوب بود چنان علی بی غم بودم که کسی بهم بدی میکرد ، اون کار بد به نظرم نمیومد ، میتونم بگم اینجور تو ذهنم شکل میگرفت که حتما برای رشد من مفیده ( هنوز با قوانین فرکانس و اینا آشنا نبودم )
و تو اون اولین کامنت هم نوشته بودم که با این حس بی نظیر من سلامتیمو به دست آوردم ، بیماری بود که دکتر ها نمیدونستن چی هست اصلا
و اون چک و لقده شاید خیلی دردناک بوده باشه ولی تا موقعی دردناک بود که من خدارو پیدا نکرده بودم
و وقتی پیداش کردم اصلا به چشمم نمیومد
خیلی دوست دارم به این تاپیک فایل ربطش بدم و خدا هدایتم کنه ولی اینقدر این حسم قوی بود فقط میدونستم که باید بیام این حسمو بیارم بیرون چون من دوباره خدارو گم کردم یعنی یک درکی از قوانین دارم یک درک کلی و یک درکی هم از خدا دارم حالا کم یا زیاد ولی یه تایمی بود همش سوال بود برام که چرا مثل اون اوایل اون حس ناب رو ندارم شاید چند ماهه که دارم از خودم میپرسم و کم کم هدایت شدم فهمیدم که سپاسگذار نیستم و این کلمه خدایا شکرت ورده زبونم شده از ته قلب نیست
و تمرین کردم که زیبایی های خودم خانوادم و محیط زندگیم رو به یاد بیارم و سپاسگذار باشم که همین باعث شد رفتارشون خیلی خیلی بهتر بشه بازم
باز گفتم خدایا بازم اون حسه نیست خیلی بهتر شدم صبح ها که اغلب ظهر میشه متاسفانه که باید درستش کنم که از خدا هدایت میخوام.
کلا هر وقت بیدار میشم با حس سبکی و شادی بیدار میشم ، خوشحالم که بیدار میشم و میرم سراغ اون هنر زیبا و تمریناتم
و امشب، امشب شب موعود بود برام امشب شب دیدار دوباره من و خدا بود
که فایل های 16 17 18 رو گوش دادم و توشون همش صحبت از خدا بود
من خب روزمرگی رو یه جور دیگش تجربه کرده بودم ، بی هدفی ، بازی کردن و خواب
این هنر و همش اینکه فکر کنم چرا فروش نمیره چیکار کنم اره باید اینکارو بکنم نه باید اونکارو بکنم محصولمو ارتقا بدم
من دچار این روزمرگی شدم
از اون طرف هم میخواستم سریع مستقل بشم به این وابستگی پایان بدم و این حس عدم لیاقته میومد گاهی اوغات و دوستامو میدیدم که درست کاره پدرشون بود ولی کار کردن و درآمد دارن ( که تو سپاسگذاریم اینو اشاره کردم که دوستایی دارم که ثروت خلق میکنن ) بعد میگفتم ولی چون مثلا اون هدفی که من دارم رو ندارن برا همین پوله رو خرج تفریح فقط میکنن اگه من میرفتم سر کار خیلی بهتر پیشرفت میکردم و اینا…
واقعا لذت میبرم از این هنر ولی زندگیم تک بعدی شد
یعنی تمریناتم ( بدنسازی ) یکی در میون فاصله می افتاد ، تریل رفتنام کم رنگ تر شد
و من دوست ندارم یک نواختی رو ، تنوع رو خیلی دوست دارم
چند روز پیش فهمیدم که این خدای من تو ذهنم کم رنگ تر شده یعنی با اینکه میدونم هرچی دارم از خداست ولی وقتی راه میرم مردم رو میبینم اونا رو جدا از خودم میبینم اونا رو پاره از خودم و خدا نمیبینم
بعد یک لحظه اومد که اره چون به دنبال موفقیت مالی هستی فراموشش کردی و گفتم ربطی نداره من قبل اینکه دنبال موفقیت مالی باشم حسم کم رنگ شده بود و بعد ماه ها الان دو هزاریم افتاد و مثال ها رو باز مرور کردم که چقدر ثروت خدا پسنده
امروز قبل اینکه برم تمرین کنم ساعت 3 روی نشانه امروز من کلیک کردم به این نیت که چیزی که باید بشنوم و بدونم رو بهم نشون بده خدا و خدا آرامش در پرتو آگاهی قسمت 8 رو نشون داد و اون جملات این بود که عشق به ورز ، تو عشق ورزیدن ولخرج باش ، در زمان حال باش و زندگی کن
امروز تمرین کردن من متفاوت بود این ذهنم خیلی خیلی ساکت بود
اطرافم سکوت بود فقط صدای بازی بچه ها و ماشین وخنده ها و صدای تیلیک تیلیک زیپ کیفمو میشنیدم
تمریناتمو انجام دادم و موقع برگشت رفتم یک ذرت مکزیکی بزرگ خوردم ( که پولشو واقعا از آسمون اومد برام بدون اینکه درخواست کنم ، فقط دارم روی باور فراوانی کار میکنم ) و هر قاشقی که میخوردم واقعا سپاسگذار خدا بودم که چه طعمی داره واقعا این طعم دوست داشتنیه و خیلی خیلی از صاحب مغازه تشکر کردم و اومدم خونه
این تیکه که حمید عزیز گفت که خدا رو تو کوها پیدا کردم و خدا رو با شما شناختم ، اشکم در اومد و دیدم اره اینه این حس عشقه که همه ما یک خدارو میپرستیم همه ما به یک چیز وصلیم چه بخواهیم چه نخواهیم همه ما یکی هستیم و این شناخت خدا اجازه میده که اینو ببینیم ، حسش کنیم وقتی کلمه خدا میومد که حمید عزیز میگفت دنبال خدا بودم و پیداش کردم خیلی لذت بخش بود و الان هم موهای تنم سیخ سیخ میشه
خیلی جست و گریخته شد
فقط میخواستم این حسمو به اشتراک بزارم اینو بریزم روی دایره و همه ببینیم و لذت ببریم
در مورد فروش جواب قاطع و بدون تغییر از خدا گرفتم که آقا تو فراهمش کن من برات میفروشم ( مثلا جعبه براش بگیرم ، یک سری تعمیر میخواست) ولی باز من اتکا میکردم به منطق.
رها باید باشیم
همینه رها باید باشیم اون موقع من رهای مطلق بودم که اون نتیجه رو گرفتم واقعا دوست ندارم نوشتن رو تموم کنم
الان من نشونه اش رو دیدم که آقا رها کن تو فقط با عشق تولید کن و اگه نکنی ، یک لول میری پایین و من هدایت خدارو دریافت کردم و اون غباره همینجوری داره کمتر میشه و تصویر نهایی واضح میشه و امید وارم خود واقعیمو میبینم
میخوام زندگی کنم دوباره و از خدا میخوام که این آگاهی رو بار ها و بار ها یادم بیاره تا در وجودم بشینه و یادم نره و درگیر روزمرگی نشم
دوستت دارم استاد ، نمیدونم چجور بگم حسمو و طولانیش نمیکنم دوستت دارم خانوم شایسته دوستت دارم استاد
خدارو هزاران مرتبه شکر برای این حس خوب
همیشه شاد و سالم و ثروتمند باشید
سلام و درود به استاد عباسمنش فرشته نجات من و هزاران انسان دیگر….
من به تازگی با سایت شما آشنا شدم.و خدا میداند که چه حال های متفاوتی با شنیدن هر فایل به من دست میدهد …خدا میداند که من قبل از آشنایی با این سایت چه تفکراتی داشتم و چه اعتقاداتی و الان چطور فکر میکنم…من خدا رو با سایت شما دارم میشناسم…خودم رو با سایت شما دارم میشناسم..ذره ذره نشانه ها رو دارم تشخیص میدم با همه وجودم میخوام الهامات رو بتونم بفهمم دریافت کنم..و هر روز به امید فهمیدن دریافت ها روزمو شروع میکنم میدونم خیلی راه دارم خیلی ولی امید دارم هر روز با فایلهای شما نزدیک و نزدیک تر میشم به اهدافم .با اینکه الان با حسرت قیمتهای دوره ها رو چک میکنم ولی ایمان دارم یه روزی خواهد رسید که همشونو میتونم بخرم
و یه برنامه ی عالی دارم برای روزی که ثروتمند شدم و اونم اینه که به جای کمکهای معمولی که همه میکنن من تصمیم دارم اونایی که به دنبال تغییر هستن رو با سایت شما آشنا کنم و فایلهای شما رو بخرم و بهشون هدیه بدم
به امید اون روز
استاد خدا حفظتون کنه
خدا من رو تو مسیری که شما هستین هدایت کنه
خدایا شکرت فایل نشانه امروزم بود قبلا هم گوش داده بودم اما الان درکش کردم الان انگار نکته برداری کردم چه نکات ارزشمندی تو این فایل بود
احساس خوب = اتفاقات خوب (چقدر دوس دارم مثل زنگ خوش صدا تو گوشم هی زنگ بزنه)
سوال های مثبت بپرس از درونت از پروردگارت (که چطور میتونم عالی و عالی تر باشم و زندگی کنم)
دنبال تغییر جدی باش قبل اینکه با سیلی جهان مجبور به حرکت بشی (عمل-عمل-عمل)
رابطه های موفق، زندگی ثروتمند، سلامتی براش دنبال الگو باش بزار ذهنت ببینه تا خواسته شکل بگیره
احساس گناه نکن (ابدا خودت و سرزنش نکن بدون انسان ممکن الخطاست اونا تجربه ست و تجربه پله به سوی موفقیت)
و در آخر برای تصمیمات که هنوز نتیجه شو نمیدونی یا حتی نمیدونستی قضاوت اشتباه نکن
چقدر با صحبت های دوست عزیزمون اشک ریختم چقدر وقتی خدا رو احساس میکنیم میفهمیم که چقدر جاش تو زندگیمون خالی بوده و چه اشک ها بصورت ناخودآگاه سرازیر میشه که باعث میشه دیدت تار بشه موقع نوشتن کامنت خدای من ……
واقعا احساسی که هرلحظه از حضور خدا تو زندگیم بوجود میاد قابل توصیف نیس
پایدار و برقرار باشین
سلام به همه دوستان و استاد عزیزدلم و مریم شایسته نازنینم
«معجزه الگو داشتن»
استاد از وقتی که بحث الگو رو توی محصولات دیدم و شنیدم ناخودآگاه ذهنم در هر مسئله ای به دنبال الگو پیدا کردن میره و خدا هم طبق قانون خودش، هر روز الگوهای بهتری رو سر راهم قرار میده که بگم ااا ببین فلانی تونسته پس تو هم میتونی
استاد این موضوع که میگین هدف سریال زندگی در بهشت یا سفر به دور آمریکا اینه که نشون بدین یه همچین چیزهایی و یه همچین سبک زندگی ای هست و تا اون خواسته توی بچه هایی که میخوان شکل بگیره
من دیشب به همچین اتفاقی هدایت شدم
ما کلا توی خونمون زیاد تلویزیون نمیبینیم ولی دیشب به صورت اتفاقی من و مادرم برنامه “موناکو سرزمین ثروتمندان” رو از شبکه من و تو دیدیم ( استاد همینم به نظرم یه نشونه ست برای باورهام که داره تغییر میکنه، منی که تلویزیون نمیبینم الانم که خواستم ببینم یه همچین برنامه ای رو دیدم)
این برنامه داشت نشون میداد که چقدر ثروت و فراوانی توی یه کشور کوچیک هست و پروژه جالبی که در حال اجراش بودن که یه قسمتی از دریا رو بستن و تبدیل به دریاچه مصنوعی کردن و حالا دارن با شن و ماسه پرش میکنن که بشه خشکی و بعد روش ساختمون بسازن
و من در تمام مدت داشتم میگفتم:
“خدای من فراوانی همینه….
میگن پول نیست ولی بهار ببین اینجا رو که هست… اتفاقا زیادم هست… قایق های تفریحی رو ببین… آدما رو ببین که میان این همه پول برای اجاره یه خونه توی موناکو میدن که شاید در سال فقط یک ماه توش اقامت داشته باشن
یا همه میگن آب کمه، خشکسالیه….ولی ببین اینا انقد آب دارن که دارن توش شن و ماسه میریزن که بشه خشکی😂”
یا استاد توی فایل های زندگی در بهشت و سفر به دور آمریکا بعد از تحسین اون همه زیبایی، خواسته های زیادی در من شکل گرفته که برای خودم نوشتم و حتی از اون لحظه عکس گرفتم و توی دریم بوردم گذاشتم
مثلا
۱-همین شنا کردن در شب توی دریاچه با مهموناتون
۲-رفتن به نورثمارکت کلومبوس و تست کردن سالادها و غذاهای خوشمزه 😂😍
۳-تجربه بودن توی فلوریدا که هم سرسبزه و هم آب و هوای معتدلی داره و هم ویلاهای خوشگلی داره
۴- همین آزادی مکانی و زمانی که دارین تجربه میکنین
قبلنا یادمه که خب اطلاعت دقیقی از آمریکا نداشتم و خیلی برام دور بود ولی وقتی فایل های سفر به دور آمریکا روشروع کردم با خودم میگفتم خدایا شکرت برای استاد و مریم شایسته نازنین که انقدر قشنگ آمریکا رو بهمون نشون میدن و من دارم باهاش آشنا میشم و پازل های ذهنیم کامل میشه … اونقدر قشنگ همه جا رو نشون میدادین که آدم احساس میکرد مثلا یکی از دوستامون رفته یه شهر دیگه ولرامون فیلم گرفته
خلاصه که دارم به قدرت الگو پی میبرم و ازش استفاده میکنم
سلام استاد عزیز…
بارها هر ویسی رو گوش میدم،اما در حین انجام کارهای روزمره م.
تا الان نمیدونستم باید چیکا کنم؟شاید باورتون نشه ولی من یک دختر ۳۱ساله هنوز نمیدونم به چی علاقه دارم!!!!!
هنوز دنبال راهی هستم که بفهمم اون کاری که موقع انجام دادنش زمان رو از دست میدم چیه!!!!
کار دارم اما ازش راضی نیستم،دوسش ندارم و از ترس اینکه درآمدم از دست ندم،ازش بیرون نمیام.
ولی چندماهی هست که همش به خودم میگم بیا بیرون،بیا بیرون تا راه بهتر جلو پات گذاشته بشه…اما باز ذهنم میترسونم و….
تمام ویسای گفت و گو با دوستان چندبار گوش کردم و چقد تحت تاثیر قرار میگرفتم از نتایج…همش میگفتم واسه منم میشه؟ دوس داشتم منم بیام کلاب هوس باهاتون حرف بزنم،اما با خودم میگفتم با کدوم نتایج؟!
همش میگفتم خدایا منم هدایت کن،یه ایده بنداز تو سرم،بعد ۳۱سال زندگی چجوری نمیدونم به چه کاری علاقه دارم؟!چقد از این شاخه به اون شاخه؟؟؟؟
ولی نمیدونم هدایتی نیومد یا اگر اومد من نشنیدم…
تا اینکه تو ۲دقیقه آخر این قسمت جوابمو دادین و گفتین اگه آماده باشی خدا هدایتت میکنه،وقتی هدایت نمیشیم یعنی آماده نیستیم!!!!!
حالا میگم من چه کاری واسه اثبات آمادگیم انجام دادم؟!!!
از همین کاری که دوسش ندارم و حتی درآمدی هم نداره نمیتونم بگذرم!!!!!!!!!!!!!!!!!
استاد تمام سعیمو میکنم که این کارو کنار بذارم،مطمئنم بعدش ایده ها میاد و هدایت میشم،به لطف خدا🙏🏻🙏🏻🙏🏻🙏🏻