گفتگو با دوستان 31 | توانایی تشخیص دلیل نتایج - صفحه 2 (به ترتیب امتیاز)

148 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    مهرداد مرادی نظیف گفته:
    مدت عضویت: 3809 روز

    سلام به استاد و خانم شایسته و آقا ابراهیم عزیزم و همه بچه های پر انرژی و عزیز سایت.

    من میخوام در مورد اون اصولی که آقا ابراهیم خیلی از استاد میپرسید صحبت کنم.

    استاد میگفت با باورهای توحیدی قدرتمند رفت تهران و کارش شروع کرد از زبون خودش توی فایل “مروری بر آموزشهای استاد” میشنوم که میگه از ۱۳۸۷/۲/۵ استاد کارش شروع کرده و توی ۷ ماه اونم توی تهران سخنرانی میکنه.

    یادمه که استاد میگفت موقعی که امده تهران هیچی از تهران نمیدونسته و کاملا همه چی براش هدایت بوده، حتی میدون ولیعصر نمیدونسته چیه و کجاست، اما هدایت شده، وقتی امده تهران به قول خودش فکر میکرده تهرانیا چه ادمهای خاصی هستن ولی وقتی هدایت میشه به یک همایشی و میره اونجا میبینه اونا اصلا اون چیزی که تو ذهنش بوده نیستن و از اون سخنران خیلی حرفه ایی تر میتونه صحبت کنه که بقیه میخکوب حرفاش بشن.

    وقتی میگفت استاد ۲۰۰ هزار تومن اون موقع بیشتر توی زندگیش نداشته و همه اون پول میده و اولین کارگاه اموزشیش شروع میکنه توی تهران بدون هیچی.

    وقتی میگفت من برای اینکه تو دل ترسهام برم به مدت ۲ یا ۳ هفته ۳۰ تا کلاس رفته صحبت کرده که خجالت و ترس سخنرانی توی جمع براش بریزه.

    یادمه استاد میگفت یه بار همایش برگزار کرده و توی معارفه ش همه خوششون امده و ثبت نام کردم ولی موقع شروع اون دوره فکر کنم ۲۱ جلسه ایی فقط یک نفر پولش پرداخت کرده و امده و یادمه استاد میگفت که مدیر برنامه ریزی و هماهنگی های دوره ها به استاد گفته این دوره رو کنسل کنیم با یک نفر که نمیتونیم ولی استاد گفته نه…. اولا ما باید کارمون بکنیم، ما باید ایمانمون رو به خدا نشون بدیم، ما باید تکاملون بگذرونیم و دوما احترام و ارزش برای اون فردی که شرکت کرده.(همین قضیه الان خودش یه نوع تبلیغ میشه و همون یک نفر میتونه هزاران نفر رو بیاره).

    پایه حرفهای استاد رو میبینیم که از همون زمان میگفتن که آقا دو دوتا چهارتا نکنین، اینقدر با ذهنتی منطقی زندگی نکنین، تصمیمات زیاد بگیرین تا قدرت بگیره تصمیم گیری تون، قوت بگیره الهاماتتون و چه زیبا که مثال کودکان میزنن و اینکه نیم کره منطقیشون ضعیف و بیشتر نیمکره راستشون کار میکنه چون با خدای خودشون یکی تر هستن و هنوز باورهای محدود قالب ذهنشون نشده.

    اینارو گفتم که بگم استاد واقعا روی باورهای توحیدی ش، واقعااااااااااااااااااااااا کار کرده، یعنی خیلی با وسواس و حرفه ایی اصل رو پیدا کرده و کار کرده.

    استاد روی عزت نفسش واقعاااااااااا حرفه ایی کار کرده، این خودباوری، این باور محصولی که داری عرضه میکنی که چقدر تاثیر گذاره اینا همه ش از کار کردن زیاد روی خود میاد، کار کردن روی باورها، روی تغییر شخصیت.

    بنظرم باورهای توحیدی که میشه همون باورهای قدرتمند توی هر حوزه ایی که دوره های عزت نفس و ثروت و راهنمای عملی و جهان بینی توحیدی و… که استاد توضیح داده رو واقعااااااااااااااااااااااااااااا هرکسی حرفه ایی کار کنه میشه اصول زندگیش و ناخوداگاه میشه واقعااااااا تبدیل به اصول میشه، تبدیل به خط قرمز میشه.

    واقعا همون یک نفری که استاد باهاش دوره ۲۱ جلسه ایی رو کار کرده رو فکر کنین. چقدرررررررررر ایمان میخواد واقعا؟؟؟؟؟ و موضوع تکامل، واقعا استاد اینقدر خوب روی موضوع باورهای فراوانی کار کرده که اون شخصیت عجول بودن ذاتی که همه مون داریم رو خنثی کرده.

    خب رسیدن به باورهای توحیدی، به باورهای فراوانی، به درک تکامل همه اینااااااااا واقعا هم زمان میخواد، هم انرژی میخواد، هم تلاش ذهنی میخواد…..

    هرکسی که براش اینقدرررررررررر مهم باشه که زندگیش تغییر کنه و اینقدررررررررررر مهم باشه که به خواسته هاش برسه و نعمت های خدارو و امکانات دنیارو تجربه کنه مطمنم به همون اندازه بها میده و مثل استاد کار میکنه و به همه چی میرسه و اصول زندگیش در مسیر ساخته میشه.

    چون هدایت میشیم، وقتی روی هر حوزه کار میکنیم و باورهای توحیدی میسازیم، هدایت میشیم، هدایت میشه به اون مدارها…. هدایت میشیم به افکاری که باور میشه و میشه اصول زندگیمون. ایلان ماسک هم روی ذهنش کار میکنه به صورت ناخودآگاه و شاید خودآگاه، از بس عمل کرده اصول خودش ساخته میشه.

    واقعا اصول ساخته میشه هرچقدر که داری روی باورهات و توحیدی بودن زندگیت کار میکنی.

    بنظرم هیچ فرمول خاصی و هیچ ناگفته ایی از طرف استاد وجود نداره همه چیز رو گرفته.

    فقط برمیگرده به همون بهایی که حاضریم برای درک قوانین بدیم(انرژی و زمان و تلاش ذهنی و حتی پول).

    باید اینو به دیوار و هرجایی که توی دیدمون بزنیم که واقعا باید تکامل مون توی درک قوانین و آموزشهای استاد طی بشه تا مثل استاد قوی بشیم. وگرنه همه چیز گفته شده. این جمله ایی که گفتم رو خودم واقعا لمسش کردم

    خیلییییی دوست دارم….

    مهرداد مرادی نظیف چهارشنبه – ۲۰ مرداد ۱۴۰۰

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
  2. -
    سیده مینا سیدپور گفته:
    مدت عضویت: 1585 روز

    به نام خداوند بخشنده ی مهربان

    سلام به استادعزیزم وسلام به مریم بانوی مهربان

    وسلام به تک تک دوستانم

    روز پنجاه وپنجم روشمارتوانایی تشخیص اصل از فرع

    فقط روی خدا حساب باز کن، انقدر معنی گسترده ای داره که شمااستاد گل ونازنیم توی یه فایل باهمین عنوان وتو تمام فایلهاتون به زیبایی تشریحش کردید،اصلا اصل مطلب، اصل حرف شما توی زندگی شخصیتون وتوی تمام آموزشهاتون همین یه جمله هستش…

    فقط روی خدا حساب کن…

    یعنی چی؟

    یعنی روی قدرتی باید حساب کنی که اصل کارو، دقیقا همون کارهایی رو که هیچکس وهیچ قدرتی، هیچ پول وثروتی، هیچ مقام ومنصبی وهیچ تبلیغی نمی تونه برات انجام بده…

    خدا برات انجامش میده…

    چطوری؟

    به شرط پاکی دل، به شرط ایمان واعتماد وتوکل…

    به شرط اینکه در برابرش تسلیم باشی، تسلیم در برابر ناتوانی خودت ودیگران در سرو سامون دادن خواسته هات،تسلیم در برابر اینکه عقل ومنطق خودت وحتی کسایی مثل خودت در حدی نیست که بتونه اونچه رو که میخوای بی نقص برات انجام بده…

    وقتی که میدونی عقل ومنطق خودت وکسایی مثل خودت، نمی تونه هیچوقت تمام عوامل رو درست بسنجه و بزنه وسط هدف و همه چیز رو اونطور که میخوای برات رقم بزنه…

    وقتی که حتی نمی دونی سهمت چیه وحتی اگر هم بدونی، بدون توکل وایمان نمی تونی که به درستی وبی نقص انجامش بدی…

    ولی وقتی بدونی که همه چیز خودشه، اصلا قدرت تنها در دستان خودشه، وقتی میشناسیش و به اندازه همون شناختت نسبت بهش باور واعتقاد واعتماد وایمان پیدا میکنی، وقتی ازش هدایت وکمک میخوای، می بینی که خیر وشرت بهت الهام میشه، البته اگر متصل باشی، یعنی هوشیارانه ومتمرکز باشی روی دریافت الهامات دنبال نشونه هاش بگردی، چطوری؟

    وقتی ازحساب کردن روی خودت ودیگران بدون قدرت و حضورخدا دست برداری و بعدش با توکل بر خودش روی توانای های خودت وایده های که بهت الهام میشه توجه کنی و تمام تلاشت رو به درستی انجام بدی، و دیگران رو دستان خداوند بدونی که اومدن تا تورو در رسیدن به هدفت یاری کنند.

    انوقته که فقط باید بشینی و غرق لطف ومهربانی و عظمتش بشی…انوقته که باور میکنی به عالم عیب ایمان آوردی، چون دیگه مطمعنی نیرویی داره کارها واموراتت رو سروسامون میده که با اینکه دیده نمیشه ولی از هر دیدنی ، دیدنتره، چون خودش رو نمایان میکنه دقیقا توی همون بخش از زندگیت که تو بهش سپردی و گفتی من نمی تونم من بلدش نیستم برام انجامش بده….

    وخیلی جالبه که از مسیرها وروشهایی برات انجامش میده که اکثر وقتها به ذهنتم خطور نمی کرده….

    حتی از طریق اونها که نمی شناسی…

    یا حتی فک میکنی دشمنت هستند وبرضدت..

    یا دل اون اتفاقی که میگفتی شر وبدی هست و به ضررت میشه…

    اماااااا به این درجه رسیدن خیلی سخته کار هرکسی نیست، خصوصا وقتی می بینی که اطرافیانت دارن با قدرت انتخاب خودشون، با رانت وپارتی و آشنا بازی وتبلیغ و دوز وکلک نتایج به ظاهر عالی میگیرن..

    حالا هم توی ارتباطات هم توی کسب وکار…

    اما هرچقدر بیشتر قوانین جهان هستی رو درک کرده باشی هرچقدر بیشتر خداتو شناخته باشی، هرچقدر بتونی بهتر بفهمی که اصلا هدفت از اومدن به این دنیا چی بوده وچی هست هرچقدر بهتر درک کنی اصلا جاه وجلال ومقام ومال واموال وثروت وشهرت و ….برای چی میخوای بدست بیاره و در کل نتایجی که دنبالش هستی برات چه بازتابی داره بهتر می تونی به این درک برسی که ایا فقط روی خدا حساب باز کنی یا روی خودتو ودیگران و شرایط مالی و خانوادگی واجتماعیت و….

    من سر سوزن تونستم به لطف الله مهربان وآموزه های ناب وزندگی ساز وآخرت ساز شما استاد مهربون ودوستداشتنی ام به این درک برسم که فقط روی خدا حساب باز کنم تا همون خدا منو، کارمو، عشقمو، مهربونیم رو، توانایی واستعدادهامو، نتایجم رو، و اونچه رو که باعث پیشرفتم در تمام جوانب زندگی میشه تبلیغ کنه و به نمایش بذاره…

    تا اول خودم به ارزشمندی خودم پی ببرم وبعد دیگران…

    که از بازتاب اونچه که برام رقم میخوره، به ارامش وامنیت وشادی وثروت ومعنوییت و سلامتی ودرکل به یک زندگی سعادتمندانه برسم…

    که البته این نتایج روز به روز اتفاق میفته و با دیدنش وقدران وسپاسگزار بودن ونتایج مثبت میشه رفته رفته ببینی که مسیر درستی رو انتخاب کردی وداره خوب جواب میده…

    اصلا من عاشق سورپراز های خداااام، اونجاها که من رو توانایی خودم حساب میکنم و روی قدرت خدا بعد میام چشم میدوزم به همون دریچه و منتظرم از اون بخشی که من تصورش رو میکردم جواب مثب وعالی بگیرم، حالا چه در روابط چه در سلامتی، چه در امنیت وارامش، چه معنوییت، چه ثروت و….

    بعد یه دفعه خدااااای مهربونم از جای دیگه وبه شیوه ای زیبا وآسان و دوستداشتنی ودلخواه سورپرایزم میکنه…

    طوریکه هربار بیشتر سپاسگزارش میشم وبیشتر بهش اعتماد میکنم…

    الهی هزاران بار شکر الله مهربان رو بابت اینکه منو به راه راست به راه کسانیکه به اونها نعمت عطاء کرده هدایت کرد..

    دوستتون دارم استاد مهربون وقشنگم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای:
  3. -
    فاطمه توانا گفته:
    مدت عضویت: 430 روز

    سلام و دروود به همه اعضای خانواده ام

    واقعا عالی بود نه این فایل بلکه تک تک فایلهارو که گوش میدم خیییلی درس داره

    من تازه عضو سایت شدم واقعا عاشق این سایت هستم وفقط در روز مدام چک میکنم که ساعتی رو میتونم به این فایل ها گوش بدم و هروز همراه همسرم بیرون میرم که کار همسرمن پخش لیوان کاغذی هستش فقط به این دلیل که توی ماشین با هم فایلهارو گوش بدیم و در موردشون صحبت کنیم ..به خداوندی خدا فقط با گوش دادن به همین فایلهای رایگان خیلی نتیجه های کوچک ولی زیاد دیدیم و ایمانمون چند برابر شده و واقعا ازتون ممنونم به امیدی که شما رو ببینم استاد لحظه شماری میکنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 18 رای:
  4. -
    ژیلا موسوی گفته:
    مدت عضویت: 1202 روز

    به نام خدای لطیف

    سلام به حضرت استاد

    سلام به استاد شایسته بانو

    سلام به ابراهیم سایت

    سلام به دوستان عزیزم در این مسیر توحیدی

    خدارو سپاسگزارم بعد از مدتها قلبم به دستانم اجازه تایپ دادند

    و باز موضوع اصلی

    اونایی تشخیص اصل از فرع

    خیلی پیچیده است تو تمام زندگی ما

    من که توی روزمرگی ها به این موضوع توجه میکنم و بیشتر حرفهای خودم رو عنوان نمیکنم و به قوای حرفامو قورت میدم چون قبلش کمی فکر میکنم و سریع به این نتیجه میرسم که عه عه عه گفتن این حرف چه فایده ای داره

    آیا چیزی به علم و آگاهی تو یا طرف مقابلت اضافه میشه

    آیا طرف مقابل مثلا درس میگیره و این کار خوب انجام میده یا فلان کار اشتباه رو انجام نمیده

    آیا باعث خوشحالی یا رسیدن به احساس خوب میشه

    و وقتی جواب تمام این سوالات نه. هست چرا دهنمو باز کنم و حرفی بزنم که فقط انرژی مصرف کنم و هیچ سودی هم نداشته باشه

    خدارو شکر تو این یک مورد خوب عمل میکنم و بیشتر اوقات ساکتم

    ولی باز بوده زمانهایی که احساسی حرفی رو زدم و کسی رو رنجوندم که همین جا از خداوند طلب عفو و بخشش میکنم

    توانایی تشخیص اصل از فرع

    بازم تو زندگیم نگاه میکنم مثلا تو خریدهای دکوری با اکسسوری ها هم این نکته رو رعایت میکنم

    توی انتخاب خوراکی ها باز میگم این ماده رو بدنم احتیاج داره یا همینجوری از روی هوس میخام بخورم

    و دوباره این جمله رو من با خودم خیلی تکرار میکنم

    این مسئله اصل هست یا فرع

    فرعیات مثل یک دام بزرگ همیشه و در هر حالتی در کمینند هرچه بیشتر اصل رو رعایت کنیم در واقع خالص تر میشیم و از فرعیات دورتر میشیم.

    حتی توی فکراااای روزمره تو گفتگوهای ذهنی که هرروز با خودم دارم هم سعی می کنم این جمله رو روی پیشونی ام ببینم در طول روز بارها و بارها شده که ذهن و نجوا جفتک پرانی میکنند …از خاطرات و تلخی های گذشته میارن جلو چشمام …از حرفی که فلان موقع فلان شخص شریفی زد ، توهین بوداااا حواست هست ….تااااا همین الان که کلی تضاد دارم و در موردشون مشغله ذهنی دارم…

    همه و همه رو اول اول سعی میکنم یه آنالیز کوچیکه بکنم ببینم اصل ماجرا هست یا نه، فرعه ،فقط و فقط میخواد ذهن منو درگیر کنه و انرژی منو بگیره

    خدارو شکر خیلی این جمله رو دوست دارم

    توانایی تشخیص اصل از فرع

    و باز خدا رو شکر تو تشخیص هم کم کم دارم توانا میشم

    در پناه الله یکتا ثروتمند و شاد باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای:
    • -
      محمد کرمی گفته:
      مدت عضویت: 1222 روز

      سلام ژیلا خانونم عزیز

      اسم زیبایی داری و در نوع خودش خاص و هر وقت این اسم زیبا رو میشنیدم یه احساس متفاوتی داشتم از شنیدنش ،قطعا خودتونم مثل اسمتون خاص هستید

      با خوندن کامنت زیباتون تازه متوجه شدم افکار بسیار زیبایی هم دارید و نکته بسیار خوبی رو اینجا بیان کردید که اوایل آشنایی با استاد و مخصوصا در دوره 12 قدم به درکش رسیده بودم و سعی میکردم همیشه در برخورد با اتفاقات روزمره مثل شما با خودم تکرار کنم آیا این موضوع اصل است یا فرع

      واقعا اگر بتونیم این نکته رو به خودمون گوش زد کنیم جلوی خیلی از اتلاف انرژی هامونو میگیریم ،من خودم به شخصه در مکالماتم با دوستان خیلی دلم میخواد موعظه کنم و از قانون بگم و این خودش پاشنه آشیل منه که هنوز نتونستم بدرستی اجراش کنم و همیشه هم نتیجش یک چیز شد ،اونم اینکه دوستان من حرف خودشونو میزنن و خیلی جاها چون خودم به درک درستی از قانون نرسیده بودم نتونستم توضیح بدم و محکوم میشدم به خیال بافی

      ممنونم ازت که این نکات ارزشمند باهامون به اشتراک گذاشتی و حتما سعی میکنم منم اجرا کنم در زندگیم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
      • -
        ژیلا موسوی گفته:
        مدت عضویت: 1202 روز

        سلام به دوست و برادر عزیزم آقا محمد خان

        سپاسگزارم نگاه مهربانت هستم.

        میدونید همه افراد خاصند هر فردی چهره و ظاهر خاص خودش رو داره هر کسی افکار و نتایج خاص خودش رو داره هرکسی یک مسیر خاصی از زندگی رو گذرونده و باز مسیر منحصر به فرد خودش رو پیش رو داره به نظر من خداوند هر بنده ای رو هر جنبنده ای رو خیلی خیلی خاص آفریده ،من خاصم شما هم خاصی خلاصه همه خاصند.

        ارادت و با آرزوی بهترینها برای شما و دوستان هم مسیرم در این سایت الهی

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    مجتبی کاظمی گفته:
    مدت عضویت: 3346 روز

    به نام خداوند هدایتگر مهربان

    خدایا من هرآنچه که دارم از آن توست و از تو به من رسیده است

    سلام و درود و سپاس بر استاد عباس‌منش عزیز و سرکار خانم شایسته گرامی

    خداوند را بابت فرصت زندگی کردن و داشتن روزی جدید و بودن در این سایت الهی شاکر و سپاسگزارم

    رَّبِّ أَدۡخِلۡنِی مُدۡخَلَ صِدۡقࣲ وَأَخۡرِجۡنِی مُخۡرَجَ صِدۡقࣲ وَٱجۡعَل لِّی مِن لَّدُنکَ سُلۡطَٰنࣰا نَّصِیرࣰا

    بارالها مرا به قدم صدق داخل و به قدم صدق خارج گردان و به من از جانب خود حجت روشنى که دائم یار و مددکار باشد عطا فرما

    با یاد و نام خداوند وارد هفتمین فصل از روزشمار تحول زندگی میشوم و خداوند را از این بابت شاکر و سپاسگزارم

    روز 181

    براستی چی‌میشه که در این دنیایی که به هرگوشه‌ای که نظر کنی یک تبلیغ از یک شرکت یا یک محصول و یا یک خدمت مشاهده می‌کنی و سطح شهر و تمام رسانه‌ها پرشده از انواع و اقسام و اشکال گوناگون تبلیغات، آنوقت یکنفر مثل استادعباس‌منش پیدا میشه و خط بطلان می‌کشه برروی تمام عوامل بیرونی که در نظر مردم بسیار تاثیرگذار است در بازاریابی و مشتری‌یابی؟

    واقعا جواب به این سوال و درک و مفهمومی که از این رفتار استاد میتوان بدست‌آورد تفاوت از زمین و آسمان است

    تفاوت بین کسی ‌است که بیش از نیمی از درآمد خود را صرف هزینه تبلیغات کرده با کسی که ریالی تاکنون برای تبلیغات مصرف ننموده است

    تفاوت بین کسی است که روی عقل و منطق خودش حساب کرده و به عوامل بیرونی که فکر میکند می‌تواند برای او مشتری آورده و یا اطلاعاتی که در خصوص بازاریابی بدست‌آورده متکی شده با کسی که فقط روی خداوند حساب کرده و به ندای قلبش و الهاماتی که به او می‌شود تکیه کرده و قدم برمی‌دارد.

    چقدر این نگاه استاد زیباست که فرمودند تبلیغات باعث میشود که من روی عوامل بیرونی حساب کنم و دست از کارکردن روی خودم برمی‌دارم

    با تبلیغ کردن من فکر می‌کنم آدمهای بیشتری من را دیده و این دیده‌شدن توسط افراد زیاد باعث می‌شود که مشتری‌های زیادی جذب من شوند، این یک تله است که من را عادت می‌دهد که فقط این مسیر جواب می‌دهد آنوقت من دیگر دست از کارکردن روی خودم و اعتماد کردن و ایمان داشتن بخداوند برداشته و فقط می‌چسبم به همین تبلیغات؛

    درصورتیکه استاد خلاف این مسیر را پیموده‌‌اند و نگاه ایشان این است که من آرام‌‌آرام با تبلیغات کردن مثل یک‌فرد معتاد وابسته می‌شوم و بجای حل مساله بصورت ریشه‌ای و درونی، وفقط وابسته می‌شوم به عوامل بیرونی و تبلیغات

    تمامی اعتبار این کامنت صرفاً متعلق بخداوند است

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای:
  6. -
    ساناز گفته:
    مدت عضویت: 1319 روز

    به نام خدای معجزه ها

    یادگار 181

    سلام قشنگترین استاد دنیا و سلام مریم زیبایی ها که من معنی واقعی زیبایی رو با لنز دوربین شما و صدای قشنگ شما فهمیدم

    و‌سلام هم کلاسی های مقدس و الهی من

    استاد خوبی ها الهی دورتون بگردم زمان ضبط این فایل این برنامه من کجا بودم اخه؟

    نمیشه دوباره راه اندازی بشه و من بیام ی عالمه حرف بزنم تا شما ذوقم کنین؟

    من اگه ی روزی بخوام از نتایج فقط همین ی سال اخیر حرف بزنم خدا میدونه چندین ساعت باید حرف بزنم

    و من بی صبرانه منتظرم ی روزی بیاد من بشم مخاطب شما و حرف بزنم و وقتی حرفام تموم شد شما بگین من ی توضیحاتی درباره صحبت های ساناز جان بدم

    اخه که از الان دلم غش میره واسه اون تایم

    خدایا هزاران بار شکرت

    منکه تا الان به خواسته هام رسیدم و میدونم که به اینم میرسم

    اصلا دور نیست

    و چه جملات ناب و پر محتوایی

    خدایاا شکرت

    استاد از ی اصول حرف میزنه

    اصول حرفه ای

    و اصولی که ریشه و بیس کارو کاسبی و تولید محصول

    ایمان داشتن به محصولت

    خدایاااااا

    من دقیقا زمانی فروشم استارت خورد که به این باور رسیدم

    که چقدر شغل من فوق العاده معنوی و بارارزشه

    و من با فروش معنوی ترین کار دنیارو دارم انجام میدم و با این باور عاشق شغلم شدم

    شغلی که من مامور شدم تا رویای میلیون ها نفر رو زنده کنم به میلیون نفر سود برسونم و میلیون ها مساله در جهان حل کنم

    و شاید گاها فکر میکردم من چه سهمی در این دنیا دارم؟ رسالتم چیه اصلا؟

    و نکنه بی هدف و بدون هیچ فایده ای برم

    و وقتی به شغلم نگاه کردم دیدم من به تنهایی چقدر مفیدم در این جهان هستی

    و شاید لیست کردن عواملی که من بهشون سود میرسونم تا فردا هم طول بکشه

    و باور به اینکه خدایی که منو هدایت کرده این شغل رو برم قطعا خودش همه چی رو از قبل اوکی کرده

    خودش مشتری رو‌ اوکی کرده

    خودش جنس رو‌ اوکی کرده

    خودش عوامل رو اوکی کرده

    من فقط اینجا ی واسطه ام

    ی عمل گرا

    ی عاشق و شیدا که سهمش فقط لذت و عشق و حاله

    همیشه از نظر من عشق حال مربوط بود زمان خاصی با محیط خاصی و ی سری مواد غذایی خاصی

    اما از وقتی عاشق شغلم شدم تمام لحظه های من عشق و‌حاله

    اون لحظه ها که با مشتری دو ساعت چونه میزنم و‌ اخرشم خرید نمیزنه برام عشق و‌حاله

    اون لحظه که خسته و کوفته شب می افتم تو‌ اتاق که حتی جون ندارم صورتمو و کرمش رو بشورم برام عشق و حاله

    اون لحظه که من ناهارمو ساعت 6 و 7 شب میخورم که خودش شام محسوب میشه برام عشق و‌حاله

    و مابقی که همه عشق و حاله همیشه

    ساعت 6 صبح از عشق فروش بیدار میشم

    با عشق فروش که میرم تو دفترم صبحونه بخورم

    به عشق فروشه که یک سره میمونم تا عصر

    خدایا هزاران بار شکرت

    و الان هم که دارم از فروشم و کارم حرف میزنم که به والله که تمام وجودم پر از شور و شوق هستش

    خدایا شکرت

    و من چه بنده برگزیده ای بودم که خدا منو لایق این شغل این رزق این مشتری های عالی دانسته

    و هر روز و هر لحظه هی منو هدایت میکنه که اینجوری پیش برو

    اینجوری اقدام کن

    اینجوری حرف بزن

    و من چقدر لذت میبرم که اون برای هر روز من رزق و‌روزی مجزا تدارک دیده

    و همیشه و‌همه حال برای من خدای وهاب سلیمان بوده

    خدایا هزاران بار شکرت

    خدایا هزاران بار شکرت

    خدایا هزاران بار شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای:
  7. -
    فرشته شریفی گفته:
    مدت عضویت: 1285 روز

    بنام خدای مهربان

    سلام‌به اقا ابراهیم عزیز‌و استاد گلم و

    دوستان و هم خانواده ای های عزیزم

    میدونید دلیل پسرفت های ما چیه؟

    میدونید فرق ما با استاد چیه؟

    .

    فرق ما اینه که استاد به عنوان یک تمرین در زندگیش ننشسته که افکارش رو تغییر بده برای رسیدن به فلان خاسته

    استاد یکسری اصول رو برای خودش نوشته و با تعهد روی اون مونده

    مثلا غیبت نکرده

    کنترل ورودی ها

    صحبت باخود و ساخت باورهای مثبت

    استاد شما به صورت جزءی از زندگیتون پیش رفتید و ادمایی مثل من برای رسیدن به فلان خاسته‌شون

    و نتیجه این شده ک وقتی به خاسته‌شون رسیدن کاملا رها شدن و از شرایط قبلیشونم بدتر شد زندگیشون

    .

    من بیش از 1 سال طول کشید تا بفهمم فرق بین تغییر اساسی و تغییر سطحی شخصیت رو

    الان که اومدم شکل زندگیم‌رو و شکل افکارم رو به جهت مثبت ببرم میفهمم که چرا خیلی از افراد نمیتونن به این شکل پیش برن و نمیتونن عمل کنن

    یجاهایی یسری چیزا اینقدر درونیه ک وقتی حتی میخایی بیاد بیاری و تغییرشون بدی درد داره

    مثلا من خیلی به کمبود کار راحت برای خودم‌باور داشتم

    بعد امروز یهو تمام اون روزها و سالهایی که بهم گفته بودن که

    تو افغانیی برای اینکه بتونی کاری پیداکنی انجام‌بدی باید با جون کارکنی

    یا مثلا من میرفتم سرکار طرف تا میفهمید من افغانی هستم میگفت افغانیا خیلی کاری هستن

    و حتی یادمه یبار رفته بودیم یکاری بکنیم ما ی تیم بودیم از مرد و زن افغانی چندتا ایرانی هم اونجا داشتن اونکار رو میکردن و بعد اخر تایم شده بود اونا 1/4 ما کار کرده بودند و ما به خودمون افتخار میکردیم

    و اون صاحبکاره به اونا گفت دیگه نیا و مثلا به ما گفت بیایید و درنتیجه اینشد ک وقتی ما فکر میکردیم ک ماچون کاری هستیم ما میریم کارمیکنیم اون مرده با ما هم به اختلاف خرد و بما گفت دیگ نیایید

    این مسعله کاری بودن و دل بکاردادن باعث میشد ک من بشدت و سخت تلاش کنم حتی برای 2 دقیقه اب خوردن هم‌نشینم چون عذاب وجدان میگرفتم

    یادمه رفته بودم کارکنم طرف برگشت بهم گفت افغانیا خیلی کاری هستن و خلاصه اینشد ک من اون روز اینقدر به خودم فشار اوردم و خسته شده بودم که کمرم درد گرفته بود و فکرم‌میکردم این روش درستشه

    من همیشه میدیدم دراطرافم که چرا اخه ایرانیا اینقدر راحت پول درمیارن ولی ما افغانی ها (چیزی ک من دیده بودم و باور کرده بودم حالا نمیخام بگم 100در100 افعانی ها اینجورین ولی چیزی ک در اطراف من بیشتر به چشم میاد اینبود)اینقدر با تلاش و زجر

    مثلا درامد عالییی که برای من و اطرافیانم خوب به حساب میومد ماهانه 15تومن تو یک خانواده بود

    مثلا من پسر عمه ام شبا نگهبان و روزاهم سرکار 12 ساعت حقوق 15تومن

    کلییی خرذوق بودن ک حقوقش عالیه درحالی ک بابا طرف داره پاره میشه

    اره اینه باورهای ما ک نمیزاره اما همین ک فهمیدم این قضیه رو خیلی خیلی احساس خوبی بهم دست داد چون میتونم تغییرش بدم

    و شرایط مارو افکارمون رقم میزنه

    هرجوری باورکنی همونو بدست میاری

    میخام تغییر بدم و درست کنم این باورو

    من فقط به این دلیل که روی این کره خاکی هستم پس حق دارم مثل تمام افراد موفق و ثروتمند که براحتی ثروتمند شدن ثروتمند بشم

    من بنده خدا هستم من خلیفه خداوند هستم

    ثروت براحتی سراغ من میاد

    میخام همه این سد هارو بشکونم من لایق ثروتمند شدن هستم

    اصلاچرا من باید ثروتمند نباشم؟

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 20 رای:
  8. -
    حسین و نرگس گفته:
    مدت عضویت: 1809 روز

    یَعْلَمُونَ ظَاهِرًا مِنَ الْحَیَاهِ الدُّنْیَا وَهُمْ عَنِ الْآخِرَهِ هُمْ غَافِلُونَ

    [تنها] ظاهری [محسوس] از زندگی دنیا را می شناسند و آنان از آخرت [که سرای ابدی و دارای نعمت های جاودانی و حیات سرمدی است] بی خبرند.

    أَوَلَمْ یَتَفَکَّرُوا فِی أَنْفُسِهِمْ ۗ مَا خَلَقَ اللَّهُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَیْنَهُمَا إِلَّا بِالْحَقِّ وَأَجَلٍ مُسَمًّى ۗ وَإِنَّ کَثِیرًا مِنَ النَّاسِ بِلِقَاءِ رَبِّهِمْ لَکَافِرُونَ

    آیا در نفس خود نیندیشیده اند؟ خدا آسمان ها و زمین و آنچه را میان آنهاست، جز به حقّ و راستی و برای مدتی معین نیافریده است؛ و همانا بسیاری از مردم به دیدار پروردگارشان کافرند.

    ———————————————————————————————————

    سلام خدمت استاد عزیزم، خانم شایسته و دوستان نازنین

    الهی تنها بر تو توکل میکنم و تنها از تو هدایت و یاری میجویم…

    شرطی شدن در مقابل درک قوانین…

    مغز ساز و کار پیچیده و جالبی داره…یکی از این ساز و کارها شرطی سازیه… وقتی ما در شرایطی خاص نتیجه ای خاص میگیریم مغز ما بین اون شرایط و نتیجه یک پیوند نورونی برقرار میکنه (شبیه این داستان رو در هوش مصنوعی داریم که از سازوکار مغز الگوبرداری شده، مثل نرم افزارهای مسیریابی و …)… مثلا وقتی ما از زیر یه نردبان رد میشیم و ناگهان یه چیزی از اون بالا میفته روی سر ما، مغز یه پیوند نورونی ایجاد میکنه و بعد از اون داستان وقتی ما به نردبان میرسیم مغز بخاطر اون پیوند که بهش استناد میکنه هورمون هایی رو ترشح میکنه که ما احساس ترس میکنیم و به نردبان نزدیک نمیشیم… و قدرت این پیوندها به میزان احساسی که در اون لحظه تجربه میکنیم ارتباط مستقیم داره… خیلی از ماها مثلا از استخر به شدت وحشت داریم و بعد یادمون میاد در کودکی ما رو به آب انداختن درحالی که شنا بلد نبودیم و یه پیوند نورونی قوی برای حفاظت از ما در مغز ایجاد شده که ما رو از مردن حفظ کنه!! اونم با شنا نکردن!! و این شرطی شدن ها بر مبنای عقلانیت نیست و یه الگوییه که در حیوانات هم وجود داره…

    شبیه این داستان در مورد شرط بندی صادقه…وقتی ما پولمونو خدای نکرده میزاریم و یهو یه پول زیادی گیرمون میاد پیوند نورونی قوی ایجاد میشه که باعث میشه اگر دفعات بعدی حتی صد بار امتحان کنیم و برنده نشیم بخاطر همون یکبار که شد مغز ما رو ترغیب میکنه که اون کار رو انجام بدیم…

    و تمام این شرطی شدنها هیچ منطق و عقلانیتی پشتش نیست…فقط یه شرطی سازیه!! و اگه ما به اندازه کافی آگاه نباشیم و به قول عرفا حضور نداشته باشیم و کنترل خودمونو دست ذهن خودآگاه یا همون مغز داده باشیم هزار بار این کار رو انجام میدیم و زندگیمونو نابود میکنیم…

    گاهی این شرطی شدن ها محصول درک مستقیم نتایج نیست و ما از دیدن مثلا موفقیت آدم ها و شنیدن دلایلی که به زعم آنها دلیل اون نتایج بوده شرطی میشیم…

    مثل همین داستان رو توی بورس تجربه کردیم و هزاران مثال داریم و دارید از این گونه تجربیات…

    اساس این نگاه چیه؟ چرا ما گاهی این مدلی رفتار میکنیم؟ دلیلش فقط یه چیزه…ما غافل میشیم از این که جهان خداوندی داره که برای تمام امور قوانینی قرار داده و به کمک اون قوانین میتونیم به کمال شایسته برسیم…

    چرا بعضیا دنبال جادو جنبل هستن؟ چرا بعضی ها دنبال یه راهکار خاص هستن که یه شبه پولدار بشن؟ چرا بعضیا تبلیغات میکنن؟ به قول خداوند که به پیامبرش فرمود اگر تو تمام آنچه در زمین هست هزینه میکردی نمیتوانستی آنها رو به سمت خودت متمایل کنی..

    گاهی در مورد باورسازی هم دچار این نوع نگاه میشیم… ما فکر میکنیم جهان نگاه ما رو هر طوری که هست تایید میکنه و به ما بازخورد میده در صورتی که این طور نیست… یعنی جهان برآیند نگاه ما رو با قوانین توحیدی به ما بازخورد میده نه خود نگاه رو… بزارید روشن تر بگم… مثلا ما میایم برای خودمون باور سازی میکنیم که نعل اسب برامون شانس میاره…اگه جهان صرف باورها باشه و اصول توحیدی نداشته باشه خوب پس باید با نعل هم به ثروت برسیم در صورتی که اینطور نیست..حالا یکی نعل پیدا کنه و یهو یه پول گنده بهش برسه میاد به نعل اعتقاد پیدا میکنه در صورتی که این باور شرک آلوده و نعل عامل اون داستان نبوده… داستان اینجاست که اگه ما باورهامون شرک آلود باشه بهمون آسیب میزنه و به میزانی که باورهامون توحیدی و درست باشه جهان پاسخ بهتری به ما میده… یعنی این طور نیست که در باورسازی ما هیچ معیاری نداشته باشیم…

    حتی در خود باورسازی هم این اصول حاکمه…که خداوند میفرماید آنچه غیر از من بخوانید به شما پاسخ نمیدهد… حالا اسمشو بزاریم نعل، بزاریم استعداد، بزاریم بورس و هر عامل فیزیکی دیگری… مثلا من فکر کنم عامل جذابیت فلان مدل لباس پوشیدنه یا فلان مدل مو یا عامل جذابیت این مدل اندامه یا مثلا بریم دایره لغاتمونو افزایش بدیم بگیم اینطوری جذاب تر هستیم… یا برای فروش بیشتر بریم فلان خیابون مغازه بزنیم یا اصلا بیفتیم دنبال مهاجرت که آقاااا تو ایران جواب نمیده و تحریمیم و هزاران داستان دیگه….تمام این عوامل همون ظواهر دنیا هستن که خدا میفرماید نگاهشون به ظاهره و از اصولی که در بطن تمام اموره و تعیین کننده است غافلن…

    خوب حالا من نگاه ماتریالیستی صرف رو که به قول خداوند نگاه به ظاهر دنیاست کنار میزارم و میبینم در پس این ظاهر باطنی هست و حقایقی هست که خداوند برامون تبیین فرموده…

    و پایبندی به اون اصول تحت عنوان توحید منو به تمام آنچه که میخوام و شایستش هستم میرسونه…

    و خارج شدن از اون شرطی شدن ها و پرستش بت های ذهنی به سمت پیروی از اون اصول توحیدی میشه ایمان… و حرکتی که منو از اون شرطی شدنها به اون ایمان میرسونه میشه عمل صالح (عملی که اصلاح میکنه)..همونی که استاد بهش میگه بها… پرداخت بها همون چیزیه که ذهن منطقی رو در قدم اول شکست میده و روح ایمان رو به قلب انسان تزریق میکنه و صد البته که تکامل میخواد…

    تمام بت هایی که ما باید بشکنیم تا تکاملی روح ایمان رو در خودمون ایجاد کنیم همون شرطی شدن ها و پیروی ناآگاهانه از باورهای غلطیه که گذشتگان به ما دادن… و این جهاد اکبری میخواد که از خداوند مسئلت میکنم تبر آگاهی ابراهیم نشانش رو در دستم قرار بده تا به توفیقش این بتهایی که بناشون بر نگاه ظاهری صرف به دنیا و پیروی از اصول و عقاید غلط هست رو در هم بشکنم تا نور توحید از پس تاریک این بتهای در هم شکسته به قلبم بتابه…نوری که این بتها جلوشو گرفته بودن و من در ظلمت خودم دست و پا میزدم…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 20 رای:
  9. -
    نرگس در مسیر توحید گفته:
    مدت عضویت: 1616 روز

    به نام خدای مهربان

    سلام به استاد عزیزم و اعضای خانواده عباسمنشی

    استاد اون کامنتی که گفتین خدا برایم کافیست رو من نوشته بودم

    من اصلا در اون کامنت منظورم این نبود که بخوام بگم شما بخاطر اینکه ماسک زدین من بیام بگم نه این اشتباست

    من فقط تجربه ای که داشتم رو نوشتم

    چون وقتی ماسک بزنم احساس خفگی میکنم گفتم پس بیام جوری فکر کنم که همه چیز عادیه و ذهنم رو کنترل کنم تا این آزادی رو داشته باشم که وقتی جایی میرم راحت باشم

    خواستم بگم وقتی ذهن سالم باشه ماسک و بدون ماسک فرقی نمیکنه همیشه میتونیم سلامتی رو تجربه کنیم

    میخاستم تجربه ی خودم رو بگم که وقتی به چیزی که میخایم توجه کنیم کسی نمیتونه مانع بشه فقط باید بدون ترس باشه

    که اگر ترس داشته باشیم نمیتونیم به اون چیزی که میخایم دست پیدا کنیم تا به ترسمون غلبه نکنیم پیشرفتی نخواهیم کرد

    الانم وقتی میخاستم این پیام رو بنویسم نجواها میومد که نکنه بچهای سایت مسخره کنن

    ذهنم ترسیده بود ولی سعی میکنم چیزی رو که احساسم بهم میگه رو انجامش بدم

    این فایل گفتگو هم عالی بود خیلی ایده های خوبی داد بهم برای کارم

    ایده از مثالی که زدین از اون خانمی که غذا درست کرد و روش تبلیغاتش من میتونم در کار خودم ازش استفاده کنم

    بهترینها رو براتون آرزومندم

    در پناه خدا باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 21 رای:
    • -
      javad گفته:
      مدت عضویت: 1773 روز

      سلام نرگس وقتت بخیر شاد ثروتمند باشی

      رفیق دمت گرم که این کامنت رو نوشتی و حرف دلت رو زدی من یاد میگیرم که پیشنهاد بدم انتقاد کنم خوبی افراد رو بگم و احساس واقعیم رو بگم تا راه حل پیدا بشه همین که این کامنت رو نوشتی خودش گامی برای موفقیت هست

      پاینده باشی 🌸💮🌸🌸🌹🌹💐💐🌼🌷

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      سعید زارع گفته:
      مدت عضویت: 2475 روز

      درود نرگس خانم

      یعنی قدم ها مهم هستند حتی اگه لرزان لرزان باشین ، بابا ایول چه شجاعتی دارین شما تحسینتون میکنم ،،، اصلا این توضیح دادنتون خیلی درس توشه اینکه از دلیل و احساستون میگین خدارو شکر بابت موهبت شجاعت خدارو شکر بابت راهنمایی ها خدارو شکر بابت این قهرمانهایی که هرلحظه من تو این مسیر زیبا با درس ها و کمکهاشون همراهی میکنن . یا حق

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      ژیلا موسوی گفته:
      مدت عضویت: 1202 روز

      سلام سلام

      وااااای دختر چه شجاعتی چه جسارتی بخدا اگه من بودم خودمو لووو نمی‌دادم

      فهمیدم که تو بعضی جاها و بعضی کارها جسارت ندارم، اگه حرفی زدم که درست نبوده یا طرف مقابلم اشتباه برداشت کرده اصلا نمیام توضیح بدم و اون موضوع رو روشنش کنم یا خجالت میکشم یا بهتر از اون نمیتونم توضیح بدم که طرف درست متوجه بشه

      اینهم یک درس خودشناسی بود برام

      سپاسگزارم ازت دختر توحیدی

      سپاسگزارم حضرت استاد

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  10. -
    محمد کرمی گفته:
    مدت عضویت: 1222 روز

    بنام الله یکتا که هرآنچه دارم از اوست

    سپاس از آقا ابراهیم عزیز که سوالات زیبا پرسیدن که این آگاهی های ناب از دهان استاد جاری بشه

    استاد عزیز خیلی ممنونم از شما که اینقدر زیبا جواب تمام ابهامات من رو در فایلهاتون میدین ،یکی از این ابهامات بحث تکامل بود که در آغاز جوابتون به آقا ابراهیم فرمودین که در زمان بحث سرمایه گذاری در پدیده شاندیز شما اصلا تکامل به این صورت که الان در آموزشهاتون میگید درک نکرده بودین و این خودش نشون میده که من به عنوان دانشجو شما همیشه در تصمیم گیریهام دقت کنم که اگر الان میخوام کاری انجام بدم تکامل رو با توجه به درکم در این مداری که الان هستم اجرا میکنم و قطعا هر چقدر بهتر بتونم درکش کنم و پیش برم به مدارهای بالاتری از درکش میرسم ،یکی از باگهای که من داشتم این بود که بدلیل فشار مالی که در اوایل آشنایی با استاد داشتم خیلی دلم میخواست یه ایده گنده رو اجرا کنم که زودتر مسائلم حل بشه و به آرامش برسم و چون در فایلهای استاد نتایج ایشون میدیدم که شکر خدا صاحب همه چی هست و از یه ایده تندخوانی شروع شده منم فکر میکردم در مورد منم باید همینطور باشه و سعی میکردم ایده بزرگه رو پیدا کنم و همین منو از مسیرم دور میکرد و تصمیمات اشتباه میگرفتم ،اما الان درک میکنم ایده تندخوانی استاد زمانی به ایشون الهام شد که از لحاظ تکامل قبلش با مسائل زیادی مثل برگزاری سمینار و برخورد با کسایی که توی سمینارش شرکت میکردن به درک درستی از مخاطب رسیده بودن و به محض درست شدن باورهاش ایده تند خوانی اومد و اجراش کردن و همون ایده هم بعد از کلی فعالیت باعث خلق ثروت زیاد شد نه با عجله

    نکته بعدی بحث تبلیغات که بقول آقا ابراهیم این روزا مد شده و حتی درآمد بلاگرا شبکهای اجتماعی بسیار بیشتر از صدا و سیما شده و یه جورای ذهن همه درگیر این مسئله ست که اگر میخواید پیشرفت کنید باید تبلیغ کنید ،این موضوع بعید میدونم برای هر کسی که کسب کار داره پیش نیومده باشه و حداقل وسوسه نشده باشه که تبلیغ کنه ،برای منم همینطور بود و یه برهه ای تصمیم داشتم این کارو بکنم ولی شکرخدا فایلهای استاد با اینکه اوایل آشنایی بود و درکی ازشون نداشتم ولی چون باورشون داشتم و میدونستم حرف درست میزنه تصمیم گرفتم تبلیغ نکنم و بقول استاد کار اشتباه فعلا انجام ندم کار درست به موقش بهم گفته میشه ،

    الان فهمیدم و منطقی شد برام که وقتی من بهوام تمرکز کنم روی تبلیغ و اگر هم این تبلیغ جواب بده دیگه من بجای تمرکز روی مهارت خودم روی تبلیغ تمرکز میزارم چیزی که اصل نیست و منو از رشد خودم باز میداره ،و این جمله کافی برای من تا منطقی بشه برام که تا همین الانم توی کسب کارم که یه روز از صفر شروع کردم بدون هیچ کار خاصی و با اشتیاق تمام روی بهبود خودم تمرکز گذاشتم باعث شد الان بعد گذشت سالها هم به شهرت برسم هم به درآمد برسم و این شهرت حتی من دنبالش نبود ولی اتفاق اقتاد بدون تبلیغ ،پس باید این نکته رو یادآور بشم به خودم که اصل تمرکز ردی بهبود خودمه نه هیچ عامل بیرونی

    استاد عزیز وقتی جریان دوستانی که سایت براتون طراحی کردن و به نحوی با هر حربه ای میخواستن به مخاطباشون طبق ایدهای که شما بهشون میگفتین و اونا اجرا میکردن بفروشن صحبت میکردید و در نتیجه گیری از این موضوع گفتین که این آدمهای که ازشون سایت خریدن و بجای تمرکز روی اصل موضوع اون نحوه طراحی سایت رو اصل میدیدن و اخرشم سایت براشون جواب نداد ،شما گفتین که این آدمها باید بخورن زمین تا بفهمن اصل چیه

    و3تی اینو گفتین من بیاد آوردم که منم همینطور بودم و همین قضیه برای منم پیش اومد ،توی کسب کارم بعد از دیدن شما و دوستانی که در حوزه من فعالیت میکنن تصمیم گرفتم بیام روی انلاین کار کردن و تصمیم به راه اندزی سایت کردم و اتفاقای که افتاد بشدت تاکید داشتم که سایت من آپشن های مثل سایت شما داشته باشه و دلیل موفقیت این شیوع طراحی میدونستم اما بعد از مدت کوتاهی نه پس هزینهای سایت براومدم نه مخاطب خاصی گیرم اومد و این پروژه شکست خورد ،اونجا بود فهمیدم داستان چی بود و با خودم عهد بستم هیچ وقت بدون در نظر گرفتن تکامل و دقت به اصل همچین کاری نکنم

    هر چقدر مکالمه شما با آقا ابراهیم طولانی تر میشد و سوالات آقا ابراهیم در مورد اصول و اساسی که باعث گرفتن نتیجه متفاوت شما نسبت به تمام اساتیدی که تو این حوزه فعالیت میکنن بیشتر میشد من بیشتر پی میبردم که اصل چیه

    اصل و اسای که شما در پاسخ به آقا ابراهیم گفتین باور و اطمینان قلبی که به خودتون و آموزهاتون داشتید بود ،شما اینقدر خودتونو باور داشتید که از بندرعباس با دست خالی حرکت کردین و شگفتی ها ساختین در تهران و کل جهان ،این خود باوری هم از عمل به آگاهی های بود که دریافت میکردین و به درستیش پی بردین که البته همه ما به این آگاهی ها دسترسی داریم ولی عمل کردن به این آگاهی ها به شما این جرات داد که پیش برین ..پس من به عنوان دانشجو شما باید بدونم اگر شما چیزی گفتین قطعا اونو اجرا کردین و عمل کردین و دیدن که درسته و منم باید همینطور عمل کنم

    استاد عزیز نکته طلایی اخر فایل در مورد برداشتهای اشتباه ما از آگاهی هایی که شما به اشتراک میگذارید درهای از آگاهی برای من باز کرد و فهمیدم که منم از جمله آدمهای بودم که سوءبرداشتهای زیادی داشتم نسب به خیلی از فایلهاتون ،حتی توی بحث همین ماسک زدن هم این مورد برای من پیش اومد و خیلی جاها فکر میکردم منم چون خدا برای من کافیه پس نمیخواد ماسک بزنم و نگاهم به مسائل اینطوری بود ،شما اینقدر زیبا موضع هرآنچه برای خود میپسندی رو برای دیگران هم بپسند ساده فهمش کردین که قشنگ متوجه شدم اشتباه کارم چی بود و همیشه باید در برخورد با مسائلی که با دیگران دارم از لین دیدگاه استفاده کنم که آیا اگر کسی این برخورد با خود من انجام میداد همین عکس العمل انجام میدادم یا نه

    این جمله طلائ که باید با خودم همیشه تکرار کنم

    من تازه دارم متوجه میشم خیلی راه دارم برای آگاه شدن و انتهایی هم براش وجود نداره ،من از سال گذشته تا الان درکم نسبت مسائل بشتر شده ولی هر بار وقتی بدقت به فایلهای که حتی چندین بار قبلا گوششون دادم گوش میدم میبنم چیزهای جدیدی بهم یادآور شد که قبلا اصلا درکشون نکرده بود

    به امید الله برسه روزی که تمام دورهای شما رو بخرم و با تمام سلولهای بدنم درکشون کنم و در زندگیم استفادشون کنم

    سپاسگزارم از شما استاد عزیز و بی نهایت آگاهم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 26 رای: