https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2021/08/abasmanesh-2.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2021-08-12 09:14:102024-04-27 07:26:49گفتگو با دوستان 34 | نگاه گذرا به کلیّت زندگی
145نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
واگر بخواهید نعمت هاى خدا را بشمارید، نمى توانید شماره کنید. همانا خداوند آمرزنده ى مهربان است.
خدایا شکرت بخاطر یه روز ویه فرصت دیگه
خدایا شکرت بخاطر روزی پرخیر وبرکتی که امروز روزی ام کردی
خدایا شکرت بخاطر نعمت های ریز ودرشتی که به من عطا کردی وازت میخوام قدرت وتوان سپاسگزاری نعمتهایت را به من بدهی
خدایا شکرت که امروز هم در این مسیر توحیدی واین مکان الهی حضور دارم
خدایا شکرت بخاطر وجود اساتید توحیدیم ودوستان بهشتی ام وهمه عزیزانم
سلام به استاد عزیزم به استاد شایسته مهربانم ودوستان بهشتی ام
سپاسگزارم از احمد ونعیم عزیز وبهترین را خدایی که عالِم به آن هست برایشان آرزو میکنم
چقدر پذیرش مرگ با این دیدگاه ،که مرگ یک تولد هست در دنیایی دیگر آسان هست ،من خودم مرگ فرزندم را با این باور که امانت خدا بوده والان به خودش برگشته تونستم بپذیرم ولی هنوز نمیدونم پذیرش مرگ عزیز ترین افراد زندگی ام برایم آسان هست یا نه
نعیم عزیز چه باورهای زیبایی داشت که هر جا تاریکی است نوری وجود ندارد وهرجا شیطان هست خدا نیست
اینکه نور منبع دارد ولی تاریکی منبع ندارد خدا تنها منبع انرژی ونور هست
پذیرش این دیدگاه که شیطان جایی هست که خدا نیست چقدر میتونه نگاه ما به زندگی را تغییر بدهد
چه زیبا گفت که انسان میتونه غمگین وناراحت باشد ولی حالش خوب باشد ،حال خوب با خوشحالی از زمین تا آسمان فرق میکند دقیقاً مابا بودن در مسیر یاد می گیریم آگاه تر زندگی کنیم ومسئولیت زندگی مون را بپذیریم
صحبتهای زیبای نعیم عزیز در مورد قانون تکامل وتوضیحات کامل استاد جان چقدر این قانون را برام شفاف تر کرد
به این دلیل درک قانون تکامل مهم است که این بزرگترین قانونی است که در طبیعت میتونیم ببینیم هیچ چیزی یک شبه عوض نمیشه واین نیاز دارد به یک تکاملی که این تکاملِ میتونه سرعت پیدا کند اگر یکسری عوامل به آن اضافه شود
من خودم وقتی عضو سایت شدم به بعضی آگاهیها ذهنم بشدت مقاومت داشت که همین مقاومت بعد از مدتی سبب شد این مسیر را رها کنم ،من مانند نعیم عزیز سراغ اساتید دیگه ای نرفتم ولی آگاهیهایی که ذهنم پذیرفته بود را سعی کردم درک وعمل کنم من بعد از چک ولگدی که از جهان خوردم به مسیر برگشتم وهمیشه به خودم میگفتم کاش همون اول ادامه داده بودم ولی هر چی پیش رفتم متوجه شدم این وقفه لازمه رشدم بود لازم بود تا بعضی از آگاهیها را با تجربه کردن درک کنم الان میبینم زیاد درگیر حاشیه نمیشم ،عجله ای ندارم چون میدونم در طول مسیر جواب سوالاتم به من گفته میشود ومتوجه شدم اینم قسمتی از تکاملم بود
خدایا شکرت…شکرت…شکرت
عاشقتونم …..
در پناه الله یکتا همواره شاد وثروتمند وسعادتمند وسلامت باشید
سلام ب استاد عزیزم خوشحالم بازم صداتو و تصویرتو میبینم و حالم امروز عالی طوری که نمیدونم چرا اشکام ناخداگاه میاد الهی شکر مطمعنم که هر باری این احساس اومد حالم بهتر و بهتر کرده الهی شکرت همیشه ب نگاه عالی سمت لپ تابم میام چند روزی بود میخواستم بیام ولی هر بار اصلا نمیشد بیام اما امروز دیگه با تمام وجود اومدم و چقدر خوشحالم خدا جون مرسی که استاد سر مسیر من قرار دادی الهی شکرت
من واقعا معنی زندگی معنی آرامش معنی ابراز علاقه معنی زندگی کردن برای خودم یاد گرفتم من تا الان هزاران بار زمین خوردم ولی کلی تجربه کلی ایمان را یاد گرفتم من از صفر ب درآمد روزی 1 میلیون یا 2 میلیون رسیدم خدایا شکرت خدایا سپاس گزارم که توانستم این اتفاق برای خودم رقم برنم
خوشحالم که هر روز پیشرفت میکنم الهی شکرت
خدای مهربون مرسی که استاد سر مسیرم قرار دادی خدایا شکرت
استاد عاشقتم دلم میخواد هر لحظه همش با صدا بخوابم و بیدار بشم و نکته بر داری کنم تو هر فایلی هزاران نکته است
انشالله که همیشه مسیر زندگیم این مسیر باشه و من دوست دارم الهی شکر
خدایی که با تمام وجودم عاشقشم..خدایی که منو دیوانه کرده…خدایی که در هر لحظه میتونم باهاش حرف بزنم خدایی که بر پایه یک قانون ثابت و همیشگی جهان هستی رو رهبری میکند..
سلام به استاد عزیزم سلام به خانم شایسته دوست داشتنی مهربان سلام به همه دوستان عزیزم
هر چه میرم جلوتر میبینم هنوز سر خط هستم و چه دریایی هست درک این آگاهی ها…
این فایل هم بی نظیر بود استاد جانم شما مفهوم خداوند رو برای ما چنان باز کردید که معنی عشق رو فهمیدیم..عشق واقعی…شما مفهوم ابدیت رو برای من باز کردید..و مرگ آغاز زندگی دوباره و رفتن از بعدی به بعد دیگه…
بزرگترین سرمایه من از آشنا شدن با قوانین جهان هستی توسط شما استاد جانم
رابطه ام با همان مبدا هست همان مبدا روشنایی و نور و جایی که تاریکی مفهوم نداره...
عاشق تنهایی خودم شدم عاشق خلوت خودم شدم..
آرامش رو به معنای واقعی دارم درک میکنم…رها بودن رو و علی بی غم بودن رو..
در کنار اینا همه هدفمند بودن با شوق و انگیزه…امید و توکل…
استاد جان شما با تمام وجودتون سعی کردید به ما بفهمونید خدا کیه خدا چیه.. و خودت چه کسی هستی…
در دوره راهنمای عملی دست یابی به رویاها
وقتی گفتید خدا انرژی هست که تو با افکارت به اون شکل میدی…مثل آبی که در لیوان میریزی…
دیوانه شدم از اینکه اینقدر قدرت خلق زندگی من در دست منه…
دیگه اون بالا دنبال کسی نمیگردم فهمیدم همه چی خودمم تمام…باور خودم…هماهنگ شدنم خودم با درونم…
(انا اقول کن فیکون )
خدایا شکرت خدایا درک منو ببر بالا ظرف وجودم رو بزرگ کن…
و تکامل استاد عاشقتونم که همیشه این قانون رو یاد آور میشوید…این جلو عجله منو در هر لحظه میگیره…عاشقانه سعی میکنم از لحظه لحظه زندگی ام لذت ببرم و تکاملم رو برای درک تمام فایلهاتون طی کنم…و زندگی رو زندگی کنم…
وقتی فرزندم رو میبوسم از اون بوسه لذت ببرم...
وقتی یه سیب گاز میزنم به اون مزه اش دقت کنم.به اون آب شیرینش.به اون رنگش…
وقتی سازمو مینوازم فقط از اون صدایی در میاد لذت ببرم…
اره در هر لحظه زندگی کنم…
و آگاهانه انتخاب کنم چی میخوام...و مسیر و از مسیر لذت ببرم نتایج خودشون میان…دست خدا رو باز می گذارم دست این سیستم هوشمند رو چون خودش طبق قانون تکامل شکل گرفته است…
به جهان فرصت میدهم و تسلیمم…
استاد عاشق این جمله تونم من تسلیمم من نمیدونم..من به عقل خودم اکتفا نمیکنم..تو به من بگو….
و چه آرام میگوید…و چه آرام میگوید..
خدایا شکرت..
خدایا شکرت..برای تمام هدایتهایت..خدایا شکرت برای این سایت با این کیفیت…خدایا شکرت برای دیدن چهره نازنین استاد و وجود خانم شایسته عزیز.که عاشقانه بچه های سایت رو دوست دارن…
سلام ودرووود خدمت استاد عزیزم و بانو شایسته ی عزیز که این قدر با عشق این همه زیبایی رو با ما به اشتراک می گذارن
خیلی وقت بود کامنت نگذاشته بودم
اما واقعا کار می کردم رو خودم
هر روز وقت می گذارم واسه ی این که بتونم کمی بهتر عمل کنم به قوانین خداوند قوانینی که استاد عباسمنش عاشقانه به ما هدیه می کنن
من فایل های رایگان رو فایل های ارزشمند بهشون می گم
انگار با یه تغییر نام کلی من رو بیشتر متعهد می کنه که با همون عشقی که محصولات رو گوش می دم اون ها رو گوش بدم
به خدا به عنوان شخصی که تمام محصولات استاد رو خریدم و حتی یه فایل هم از دیگران به نام استاد گوش نمی دم حتی فایل هایی که از فایل های ارزشمند ( رایگان ) ادیت شدن
چرا ؟؟؟؟
چون اصلا هیچ حسی نمی گیرم ازشون
چون همون رو اگه بیام تو سایت گوش بدم حالم عالی تر می شه
چون احساس خوبی بهم دست نمی ده
چون برای خودم ارزش قائل هستم سعی می کنم هرجایی نرم
تغییر مدارم رو چند وقت پیش این جوری احساس کردم
دیگه خیلی خیلی کم می تونم حتی فایل انگیزشی ببینم
چیز هایی که تا همون چند هفته پیش برام خیلی ارزش داشتن جاشون رو دادن به صحبت به خودم
من طبق اون خواسته ی عمیقی که داشتم زندگی با حس و آرامش بیشتر کاری رو دارم که بعضا ۴۰ روز تنهام تو جاده
و همش عشق و صفاست برام و لذت البته که خودم رو وارد چالش می کنم اما نکته اینه که تنهایی بهم آرامش می ده نه که احساس بد
خودم به خودم انگیزه می دم
چه جوری ؟ صحبت کردن با خودم
چیزی که استاد بهمون آموختن
اولین پرسش
چرا این کار رو دارم انجام می دم ؟
می خوام این کار رو انجام بدم که چی بشه ؟
آیا لذت می برم از مدل زندگیم ؟
از همینی که الان هستم ؟
یا ارزشم رو به ماشین خاص با قسط و قرض و قوله گره زدم ؟
آیا تو آیینه خودم رو می بینم عشق می کنم یا می گم چه زشتی ، پیر شدی ، چرا این قدر اخم داری و کلی باور محدود کننده
من تقریبا ۶ روز در هفته ستاره قطبی رو انجام می دم
می تونم بگم باور کردم این رو که بنویس ، ایمان داشته باش ، اندازه ی ظرفت رو بدون ، نسبت به اون بخواه
من کلی درگیری ذهنی داشتم سر خریدن کشنده ی تریلر
هنوز هم دارم
هروز یه باور محدود کننده پیدا می کنم
اما حالم اون قدر خوبه که چندین مرتبه گریه کردم
گریه ای که انگار قلبم داشت از جا در می اومد از خوشحالی
سال هاست به لطف آموزه های استاد عباسمنش یه قرص هم نخورم
یه قرون بدهی ندارم
حال در حد بنز عالیه ۹۰ درصد مواقع
یه درهایی برام باز شدن که شاید یک میلیون بار سپاسگزاری کردم از خداوند واسشون
روزی نیست از استاد عباسمنش سپاسگزاری نکنم
تو نوشته هام
هر فایلی که گوش می دم
هروز تقریبا بالای ۵ ساعت فقط گوش می دم
جاهای که سختمه سعی می کنم صحبت کنم با خودم تا بشناسم خودم رو و بتونم باگ های ذهنیم رو پیدا کنم
همه ی این ها رو از آموزه های استاد و فایل های استاد عباسمنش یاد گرفتم
خلاصه ستاره ی قطبی رومی نوشتم و اون خواسته ای که داشتم واسه اون روز داده نمی شد
بهم الهام می شد که روی این باور قسط و قرض و … کار کن
بعد می گفتم نمی شه که چه جوری پس
گفتم خدایی که من رو از اون قهر شیراز آورد تو دل بهترین کشور دنیا شهروندم کرد این جا
کل امریکا رو بهم نشون داد در خالی که پول می سازم می بینم این همه زیبایی رو
این رو هم برام ردیف می کنه
آروم می شدم
آروم و آروم و آروم تر با تکرار این ها
نشونه ها میومدن
بیشتر تکرار و صحبت های امیدوار کننده و باور های خوب
نشونه ها بزرگتر شدن
تا امروز دپازیت گذاشتم برای ماشین سنگین
ماشینی که نمی دونم چی بگم رنگش و مدلش و همه چیزش رو امروز تو ستاره قطبی نوشته بودم
حدود ۲۰ دقیقه اشک ذوق می ریختم
خودم رو کباب دعوت کردم که نشونه ها رو بزرگ می کردم
اگه در مسیر درستی هستم حتما این ماشین خریده می شه
چه جوری ؟ نقد
نه قسط و توهم و دور زدن تکامل
خبر اون هم می دم
راستی حدود یه ساله تو یه رابطه ی عاطفی هستم با یه خانم امریکایی
شخصی که علی رو همینی که هست می خواد
نه من می خوام تغییرش بدم نه اون من رو
کار و زندگی خودش رو داره
من هم تو مسیر خودم هستم
کلی هم ساپورت کرده من رو
دست پخت ؟؟؟؟ یا خدا 😜😍😎
یه باور محدود کننده ای هم تو رابطه عاطفی داشتم برطرفش کردم البته هنوز روش کار می کنم که طرف مقابل جوری باشه که ملت بگن واووووووو
وقتی تونستم بهترش کنم شخصی که عاشقانه دوسش دارم و کلافه هم نمی شم اگه ۲۰ روز نبینمش البته که احوالش رو میگیرم احترام می گذارم بهش
براش حتی گلی چیزی می فرستم بدون خبر سعی می کنم از اون طرف جریان نیفتم جو گیر نشم 😀😀
خلاصه این کامنت رو گفتم بنویسم و کلی انشالله خبر خوب و عالی بیشتر در راه هستن
چقدر کیف کردم که اینطور داری عاشقانه و متعهانه روی خودت کار میکنی
این قانونه که اگه طبقش عمل کنیم نتایجی میگیریم که گاهی خیره کننده و غیر قابل باوره
من هم تجربیات فوق العاده ای از تمرین ستاره قطبی دارم که گاهی اشک شوق میاد توی چشمانم و درک میکنم که ماها همون خدائیم که داریم این زندگی و اتفاقاتش رو تجربه میکنیم چون اون خواسته و این زیباست، به همین سادگی..
اتفاقات زیبا و تجربیات عالی زندگیتون رو زارن بار تبریک میگم و هم خودم و هم شما و همهدوستانم رو تحسین میکنم که اینطور با عشق و انگیزه و با امید و ایمان داریم پیش میریم چون میدونیم که ماها چه توانایی های بی انتهایی داریم با توکل بر یکتای هستی
شاد باشید و تندرست و همواره خوشبختی ناب رو تجربه کنید
سلام و درود فراوان به استاد عزیز و بزرگوارم و مریم جان عزیز و تمامی دوستان گرامی.
خیلی خوشحال شدم از اینکه صدای یکی از همشهریای عزیزمو تو سایت شنیدم .
نعیم جان امیدوارم تو تمام مراحل زندگیت موفق و موید باشی مطمئناً الان پیشرفتهای خیلی بهتر و بزرگتری کردی .
آرزوی ما خوشحالی و خرسندی تک تک بچههای سایت و کسانی که واقعاً تلاش میکنن برای بهتر بودن و بهتر شدن .
بارها گفتم از مرگ میترسم و اصلاً دوسش ندارم شاید فک کنید که خیلیا دوست ندارن بمیرن ولی خیلیا رو دیدم در حین داشتن آرامش و زندگی خوب آمادگی رفتن هم دارن .
درکی از این موضوع ندارم چون تو هر حس و حالی که باشم از مرگ وحشت دارم .
خیلی دوست دارم به جایی برسم که نسبت به مرگ دیدگاه خوبی داشته باشم به دنیای پس از مرگ فک نمیکنم اتفاقاً به خاطر نقص و ضعفی که فک میکنم از عدم ایمانم میاد به دنیایی که زندگی میکنیم فک میکنم و اینکه دوست ندارم از اینجا برم .
درست حدس زدید وابستگی و تعلق خاطر به این دنیا دارم که اینم مرتبط به کمبودهایی هستش که تو وجودم دارم و اینکه نیاز دارم فرصتهایی داشته باشم برای بدست اووردنشون !
که تو همه ی زمینهها برای دیدن رشد و پیشرفتم و لذت بردن بیشتر از زندگی دنبال این فرصتها بودم .
یه نقصی که سالها داشتم این بود که همیشه انتظار وقوع اتفاقاتی رو میکشیدم تا با بدست اووردنشون حالم خوب شه اما کم کم متوجه شدم این طرز فکر فقط وقت و زمان رو از من میگیره فرصتها تو چ بخواهی چ نخواهی از دست میرن و زمان به خاطر ما توقف نمیکنه و عمر ما همچنان به حالت صعودی بالا میره تازه اگر عمری باشه .
دقیقاً فکر کردن به مرگ و تصور کردن اینکه من میتونم هر عان تو این دنیا نباشم باعث شد در لحظه زندگی کردن رو یاد بگیرم و دنبال غبطه و حسرتهام نباشم البته هنوزم که هنوزه گاهی پیش میاد که فک کردن به حسرتها و چیزهایی که بدستشون نیووردم و ندارمشون حالمو بد میکنه اما بعد از چند دقیقه گاهی بعد از یک ساعت فک کردن دوباره به خودم میام که فکر بیهوده و بیخود نکن ، ذهنتو درگیر موضوعات و مسائلی بکن که باعث پیشرفت و حال خوبیت بشه چیزی که بهت انرژی و انگیزه بده نه اینکه غمگین و ناامیدت کنه و تو رو به احساس بد ببره .
فکر کردن به مرگ فقط اینجور وقتا بهم کمک میکنه اینکه در برخورد با تضادها و مشکلاتی که باهاش مواجه میشم آرومم میکنه ، بهم یادآوری میکنه دنیا رو جدی نگیرم و بدونم همه اینها گذری هستن و باور اینکه خودمم مهمون این دنیا هستم و قرار نیست تا ابد اینجا بمونم .
فک میکنم قسمتی که اذیتم میکنه همینه که اون احساس رضایت از زندگیمو ندارم.
سعی میکنم با توجه و تمرکز کردن به نقاط مثبت آدمهای اطرافم البته بیشتر منظورم به همسرمه چون با کس دیگهای مشکلی ندارم و توجه کردن به زیباییها و نعمتها و داشتههای زندگیم و سپاسگزاری به خاطرشون ، افکار منفی رو کنترل کنم و به مومنتوم منفی نرم اما از اونجایی که ما انسان هستیم و تو وجودمون کمال گرایی وجود داره همیشه باید مراقب و مواظب گفتگوهای ذهنیمون باشیم و در هر لحظه بخصوص وقتایی که نجواها تو ذهنمون پرسه میزنن به هر طریقی که میتونیم ورودیهای مناسب بدیم تا تو اون حالت بد نمونیم .
این روزا بیشتر به رفتار و عملکردها و واکنشهای خودم نسبت به همسرم نگاه میکنم اگه فقط شخصاً اسم همسرمو میارم به خاطر اینکه تغییرات مثبت زیادی بابت بالا بردن اعتماد به نفس و عزت نفسم نسبت به بقیه داشتم هر مشکلی که تو وجودمه فقط مرتبط به همسرمه !
میبینم تمام رفتارهام حتی محبتها و چیزهایی که به نظر خودم وظیفه میدونستم نسبت به ایشون تو افکار و باورهای غلطی بوده که ریشه تو ترسهام داشته و من اصلاً متوجه این قضیه نبودم اینکه هر کاری رو فقط به خاطر خوشحال کردن ایشون انجام میدم که ظاهراً خیلی از این خوشحال کردنها فقط به خاطر ترس و وابستگی بوده آخه همیشه به خیال خودم فک میکردم همسرم به من وابسته ست، اما تازگی ها متوجه شدم که خودمم خیلی وابسته هستم و خیلی از کارهام برخلاف میلمه .
تصمیم گرفتم پا ، رو ترسام بذارم و قطع وابستگی کنم به چیزی فکر نکنم و هرجا احساس کردم نگران موضوعی هستم اونو به دستان قدرتمند خداوند بسپارم.
میبینم این وضعیت خیلی خستم کرده و منو از خود واقعیم خیلی دور کرده یه اتفاق تلخی بینمون افتاد که منجر شد به این موضوع بیشتر فکر کنم و تصمیم جدی بابت این قضیه داشته باشم . دوست دارم تغییر کنم و هر نقطه ضعفی که تو این قضیه دارم رو از بین ببرم .
دقیقاً به مرگ فکر کردم ، اینکه نمیدونم تا کی و چقدر زنده هستم چرا تو روابطم با همسرم اونی نباشم که خودم دلم میخواد ؟!!
چرا انقدر میترسم و انقدر خودمو موظف به انجام کارهایی میکنم که اصلاً تمایلی به انجامش ندارم ؟!
چرا همیشه من باید حواسم به این باشه که چطور زندگیمو حفظ کنم؟!
چرا خیلی از احساسات و تمایلات درونیمو خفه میکنم فقط به خاطر اینکه همسرم ازم احساس رضایت داشته باشه؟!
با وجود اینکه همسرم بیشتر ادعا داره که منو دوست داره اما وقتی به زندگیم نگاه میکنم میبینم تو عمل اونی که بیشتر مایه میذاره و حواسش به همه چیز هست منم و این منو خسته کرده !!!
خسته شدم از اینکه همش مراقب اینم که زندگیم حفظ بشه و همه چیز سر جای خودش باشه .
دلم میخواد یکم رهاتر و آزادتر زندگی کنم دلم میخواد خیلی از کارایی که میکردمو دیگه نکنم یه کمی همسرم زور بزنه زندگیشو نگه داره البته اگه براش مهمه .
میخوام خیلی جاها کنار بکشم و کارایی که دیگه وظایفم نیست انجام ندم الان که دقت میکنم میبینم خیلی از کارا رو انقدر که خودم کردم شده وظیفه.
دلم میخواد بدون اینکه واکنشی نشون بدم بدون اینکه حرفی بزنم سکوت کامل اختیار کنم و به روند زندگیم ادامه بدم اینو گفتم به خاطر اینکه خیلی جاها به بینهایت طریق ، بیان احساس کردم ، درخواست کردم ، خواهش کردم که خیلی از اشتباهات و رویه های غلط زندگی رو انجام نده و برای دوام و قشنگتر شدن زندگیمون خودشو تغییر بده اما همیشه به طور موقت و خیلی کوتاه مدت شاید به یکی دو جلسه حرفهای من تو ذهنش بمونه . همیشه میپذیره اما عمل نمیکنه . از اونجایی که اصلاً اهل مطالعه نیست و افکار و باورهای خیلی کوچیکی داره نمیتونه ادامه بده گاهی احساس میکنم کند ذهن یا فراموشکار یا اینکه آلزایمر داره نمیدونم به هر صورت که در عمل اگه حواسم بهش نباشه همه چیو یادش میره تا حالا خودخواه نمیدیدمش اما الان فکر میکنم خیلی خودخواهه همه عشق و علاقش فقط به خاطر منفعت هاشه یعنی عشق و علاقه رو نثارم میکنه در ازاش خیلی درخواستها و توقع ها ازم داره . تازگیها این موضوع منو میرنجونه.
همه این احساساتم رو بهش گفتم گفتم که میخوام تغییر کنم و از این به بعد کاریو از رو ترس انجام ندم هر کاری که باب میلم بود و خودم تمایل داشتم انجام بدم در غیر این صورت حتی محبت معمولی رو هم انجام نمیدم .
فکر میکنم دیگه به جایی رسیدم که فرق بین وظایف و از خود گذشتگی و فداکاری رو بدونم .
فرق اینکه با انجام چ کارهایی آدم خودخواه و مغروری نباشم و به عنوان یک زن به وظایف خودم واقف هستم .
فکر میکنم با تکامل پیش رفتم و الان که به اینجا رسیدم شاید ظاهری تلخ داشته باشه و اتفاقات خاص دیگهای رو تو زندگیم بوجود بیاره اما از درون به خاطرش خیلی خوشحالم و خیلی آرامش دارم از اینکه دلم میخواد تو روابطم با همسرم خود واقعیم باشم.
خیلی وقتا وقتی با همدیگه مشاجره و یا بحث و گفتگویی داشتیم به یک روز نمیرسید هر دومون به حالت اول برمیگشتیم اما اندفعه تصمیم جدی خودمو گرفتم که تغییر اساسی بکنم الان نزدیک 10 روزه ، که خودم بودم و هیچ کاری رو برخلاف میلم انجام ندادم مطمئنم همسرم از دستم خیلی شاکیه اما احساس خودم مهمتر از احساس ایشونه .
بهش گفتم دیگه راجع به هیچی صحبت نمیکنم فک میکنم به اندازه ی کافی تو این 30 سال به شخصیت و اخلاقها و خواسته هام واقف باشه .
فک میکنم به اندازه ی کافی از احساساتم با خبر هست از اینکه مثل بچهها هر بار خودمو کوچیک کنم و مدام هر چیزو یاد آوری کنم خسته شدم . با این کار به خودشم آزادی میدم البته ما نسبت به سالهای قبل به هم آزادی داده بودیم و تغییرات مثبت زیادی داشتیم اما هر چقدر انسان آگاهی هاش بیشتر میشه بیشتر متوجه میشه که یه جاهای دیگهای ضعف داره شاید خیلی جاها منم برای ایشون کم کاری داشتم البته از دید و باور ایشون !!!
منکر اشتباهاتم نمیشم انقدی که تو مغز من یه چیزایی رو پر کرده بود ، اجازه ی درست فک کردن رو تو روابطم نداشتم .
به هر صورت من به افکار و باورهای ایشون کاری ندارم و تصمیم گرفتم هر رفتار درست و سالمی که خودم باید انجام بدم رو انجام بدم بدون اینکه از چیزی ترس و هراسی داشته باشم و حالا میخاد این داستان به هر قیمتی تموم شه .
میدونم باید خیلی مقاوم باشم و خیلی اتفاقهایی که بر خلاف میلم از سمت ایشون میفته رو تحمل کنم شایدم نیفته ! شایدم اتفاقات خوبی بیفته و ایشون تغییرات خوبی داشته باشه همونطور که قراره من رشد کنم ایشونم رشد کنه و روابط مستحکم تر و بهتری رو داشته باشیم.
به هر صورت هدفم از این تغییر به هم ریختن زندگیم و از دست دادن روابطم نیست بلکه دلم میخواد درست و رو اصول خودش پیش بریم تا در کنار هم بتونیم با آرامش و لذت بیشتری زندگی کنیم البته اگر هم فرکانس و هم مدار هم باشیم.
نمیخوام ذهنمو درگیر آینده و اتفاقات بعد کنم دلم میخواد فقط برای امروز و در لحظه زندگی کنم و تا جایی که ذهنم یاری میکنه درست پیش برم.
میدونم تنهایی از پسش بر نمیام فقط با تکیه کردن به نیروی برتر دیگهای که خدای قدرتمند خودم هست پیش میرم در هر لحظه سعی میکنم ازش هدایت بطلبم .
حسم میگه اتفاقات بهتری رو تجربه خواهم کرد الان تو این 10 روز که گذشته خیلی بیشتر از قبل بهم احترام گذاشته حتماً در دیدگاه های بعدی از تجربهای که تو این زمینه بدست میارم خواهم گفت .
هدف اصلیم تغییر خودم بابت ترسها و نگرانی هام بابت حفظ و دوام زندگیمه ، اینو متوجه شدم هر کاری که از رو ترس انجام بدم مسیر درستی برام نیست .
هر کاری حتی محبتی که از روی ترس باشه قشنگ نیست و منو به رشد نمیرسونه .
میخام به این ترسها و نگرانی هام خاتمه بدم .
میخام بزرگ شم رشد کنم ذهن آرومی داشته باشم انقد همسرم دقدقم نباشه .
شاید با این ضعفم جلو خیلی از اتفاقاتی که باید زودتر از اینا میفتاده رو گرفتم .
باید خیلی چیزا رو رها کنم .
فهمیدم من ناتوان تر و عاجز تر از اونی هستم که بخام مراقب همسرم باشم .
خودش باید حواسش به زندگیش باشه نه اینکه من مدام بهش یاد آوری کنم که چ وظایفی داره .
البته به نسبت گذشته تو خیلی از کاراش دخالت و کنترلی نداشتم اما جاهایی که به احساس خودم برمیگشت نمیتونستم خودمو کنترل کنم که حالا میفهمم همیشه خاطر ترسهامه .
باید از این ترسها خلاصی پیدا کنم و تکلیف خودم با خودم معلوم بشه .
دنبال هرچی هستم تو وجود خودم دنبالش بگردم نه همسرم .
ما ایرانی ها ب خاطر باورهای غلطی که داریم خیلی جاها خیلی از کارا رو به هم مرتبط میدیم و در نتیجه توقعاتمون از هم بالا میره .
هر کی خودش تو هر جایگاهی که هست باید به وظایفش آگاه باشه .
اینکه من زور بزنم نتیجش میشه اینی که میبینید .
زن و مرد هر دو باید آزاد و رها باشن نه اسیر و برده ی هم .
تو تمام این سالها تلاش کردم خطا نره اما حالا میبینم خواسته ها و علایق ایشون چیزهایی هست که خودش باهاش حال میکنه و اینکه بزاره کنار و انجام بده یا نده و به احساسات من توجه کنه ، باز به خودش ربط داره . من نمیتونم تغییرش بدم .
هر کدوم با میل قلبی خودمون باید به احساسات هم توجه کنیم نه از سر اجبار و تحمیلی و از روی ترس .
فیتیله ی همه چی داناییمو میخام بکشم پایین و اجازه بدم ببینم خودش چطور میخاد زندگی کنه .
بازم اعتراف میکنم منم خیلی جاها به رویه ی غلط پیش رفتم .
شاید نه اون شکل من بشه نه من شکل ایشون ، باید به جایی برسیم که با احترام به حق و حقوق هم ، تجاوز به حد و مرزهای هم نکنیم .
میشود کنار هم بود میشود احترام گذاشت و آرامش داشت میشود از زندگی لذت بیشتری برد نه با وابستگی بلکه با آزادی و رهایی !
باید به این نقطه رسید تا طعم واقعی خوشبختی رو چشید.
امیدوارم بتونم از پسش بر بیام و به درکهای بهتری از روابط برسم .
دلم میخواد بقیه ی عمرم رو خوب سپری کنم بدون اینکه از چیزی یا کسی بترسم .
دلم میخواد بیشتر به خدا تکیه کنم و بیشتر با هدایتش پیش برم میدونم تنهایی از پیش بر نمیام .
دام میخواد جاهای سخت و لحظات سخت زندگیمو به خدا بسپارم حتمن که بهتر از خودم از من مراقبت خواهد کرد.
استاد جونم مرسی که هستی دوستت دارم عاشقتم الهی که همیشه باشی
خداروشکر برای وجود نازنین و بزرگوارتون ، استاد بینهایت دوستت دارم
گاهی وقتها که در مورد شما فکر میکنم میگم خدایا چقدر این آدم وسیع چقدر خودش و وسعت داده خدایا چقدر عمیق درک کردین اصل رو و چقدر ساده و شیوا آموزشش میدین
خدایا به حق بزرگیت به حق این صدای بادی که بین درخت ها پیچیده ما رو عمیق کن به آگاهی مون وسعت بده تا آگاهانه با تو یکی بشیم
این فایل امروز نشانه من بود ، وقتی حرفهای احمد عزیز و شنیدم که دقیقا در زمان مناسب حرف مناسب از استاد شنیده قلبم لرزید اخه چقدر هدایت جذابه چقدر این قوانین بینظیر هستن
خدایا قربونت برم مهربونم عاشقتم
من مثل اون چوپانی ام که میخواست موهای خدا رو شونه کنه براش بهترین گوسفند شو قربونی کنه
خیلی حس خوبی بهم میده وقتی با زبون بچه گونه یا مثل یک معشوقه با خدا حرف میزنم
ای صاحب آسمان ها و زمین ای دانا به نهان ها دوستت دارم
بعدش حرف های نعیم عزیز و که شنیدم و توضیحات استاد عزیزم
خداروشکر من سالهاست که با موضوع مرگ در صلح هستم ،9 سال پیش که مادرم در سن 53 سالگی از دنیا رفت به خواهرم گفتم مرگ هم جزیی از زندگی و خودم تمام کارهای رو انجام دادم از تحویل مادرم از تهران و انتقالش به کرج و همه کارهاش و این درحالی بود که 10 روز قبلش طلاق گرفته بودم با یه بچه یک ساله و خداوند یک آرامش عمیقی بهم داده بود ، خدایا اخه من هرجای زندگی مو که نگاه میکنم عشق تو جاری بوده
دقیقا آدم اولش هیجان زده اس و دوست داره همش حرف بزنه و راهکار به بقیه بده که استاد ماهرانه توضیح دادن که این مرحله هم جز تکاملِ ، خداروشکر که از این مرحله گذشتم و باخودم حرف میزنم و یکی از خواهرام که اونم در این مسیر و با هم در مورد فایل ها و دریافت هامون صحبت میکنیم
با توجه به توضیحات استاد در دوره ها وقتی به نتایجم نگاه میکنم به خودم افتخار میکنم که درست دارم عمل میکنم خدایا شکرت ،خدایا سپاسگزارم خدایا عاشقتم
بعد گفتم چه درسی برام داره این فایل چرا نشانه امروزم بوده که هدایت شدم به خوندن کامنت زهرا مستانی عزیز
چقدر این کامنت بینظیر بود ، چقدر زیبا توصیف کرده بود آگاهی رو ،شب باید دوباره این کامنت و بخونم تا بهتر فهمش کنم واقعا بعضی از کامنت ها برابر با صد تا کتاب از بهترین نویسنده هاست
خدای من چه خیر و برکتی در این سایت جاری ،خدایا عاشقتم که من و با سر انداختی تو کندو عسل و هرچی میخورم تمامی نداره که هیچ بیشتر لذت هم میبرم
خدایا سپاسگزارم برای این فضای بینظیر و روحانی خدایا سپاسگزارم برای وجود تک تک اعضای این خانواده بینظیر
سلام و عرض ادب و احترام خدمت اساتید گرانقدر استاد عباسمنش بزرگوار و خانم شایسته عزیز
و همچنین سلام و عرض ادب دارم خدمت همه ی
دوستان بزرگوار سایت عباسمنش
میخاستم پیشنهادی برای راهکار مسائل فنی سایت داشته باشم
بارها پیش اومده فایلی را گوش میدادم برام سوال میشد من این فایلو چند بار دیدم ؟؟
یا اصلا من این فایلو دیدم ؟
از نظر خودم، همه ی گفتگو با دوستانو گوش دادم
ولی امروز این فایلو بنظرم اولین باره گوشش دادم
میدونم وقتی فایلی اولین بار گوش میدم با دفعات بعد قابل مقایسه نیست به دلیل تغییر و بالا رفتن مدار…
و برام جای تعجب داشت که من واقعا این فایلو ندیدم ؟؟؟
و همین موضوع بارها پیش اومده و دوست داشتم در سایت وقتی هرصفحه ای یا هر فایلی باز میشه
با یک متن کوتاه بگه که این صفحه یا فایل توسط شما در تاریخ فلان بازدید شده یا چند بار بازدید داشت
برخی از فایل ها بوده با اینکه مطمئن بودم گوشش دادم برام سوال بود دفعه چندمه دارم گوش میدم که الان دارم چیز جدید میشنوم….
درسته استاد بارها در رابطه با مرگ در دوره ها صحبت کردن با اینحال من موضوع این فایلو دوست داشتم به این دلیل که در قالب گفتگو با دوستان بود ، … اولین سوالی که از خودم پرسیدم اینبود من چرا تابحال این فایلو ندیدم ؟؟
من به جرأت و خیلی محکم میتونم بگم یکی از تغییرات شگرفی که در من رخ داد همین موضوع مرگ بود.. من بشدت از مرگ میترسیدم نه تنها میترسیدم حالم بد میشد واقعا اذیت میشدم تمام وجودم درد میگرفت از ترس…
اما امروز با آموزش های استاد و تعاریف ایشون از مرگ به نقطه ای رسیدم که مرگ را یک امرِ طبیعی میدونم و راحت تر با این موضوع کنار میام و پذیرش این موضوع برام راحتتر شده.
پذیرفتم که مرگ آخر زندگی نیست
پذیرفتم که مرگ آغازی دوباره برای زندگی ابدی است
از اون دسته بودم که مرگ یک شخصِ غریبه هم حالمو خراب میکرد منظورم اینه داغون میشدم از زندگی سیر میشدم اما الان شاید گاهی وقتا البته کم پیش میاد بترسم اما هرگز مثل قبل نیستم …
واقعا من میتونم امروز در مورد مرگ صحبت کنم و اجازه میدم بقیه هم صحبت کنن من کسی بودم کسی جرأت نمیکرد جلوی من در مورد مرگ حرف بزنه چه برسه به اینکه خودم بیانگرش باشم…
وقتی امروز راجع بهش راحت حرف میزنم یعنی یک پله پیشرفت داشتم و این حرف استاد کاملا درست
که من الان پیشرفتم در حده صحبت کردنِ اما تو شرایطش قرار نگرفتم که ببینم آیا مثل حرفم میتونم عمل کنم یا نه ..؟
ولی خودم از اینکه مثل قبل اذیت نمیشم یعنی تغییر کردم یعنی پیشرفت و رشد داشتم در این زمینه…
و تک تک این نتایج را به لطف خدای مهربان از آموزش های استاد بزرگوارم دارم
خدایااااا شکرت
استاد عزیزم درود بیکران بر شما باد و سپاسگزارم از لطف همیشگی شما
به نام خدای هدایتگرم به سمت خواسته هایم به سادگی و زیبایی و عزتمندانه وبه صورت کاملا طبیعی و بدیهی
سلام به استاد عزیزم
صحبتهای دوست عزیزمون که در مورد نحو اشناییشون با استاد توضیح دادند که با فایلی که در مورد مرگ استاد صحبت کرده بودند و چقدر این دیدگاه متفاوت از چیزهایی بود که تا به حال شنیده بودند و گفتند تو شرایطی که پدرشون دچار بیماری سختی بودند و نگران حال پدرشون بودند چقدر این دیدگاه زیبا که مرگ هم تولدی دیگرست به درک بهتر ایشون و خیلی از افراد کمک کرد تا بپذیریم که مرگ پایان انسان نیست ما بی انتها و ابدی هستیم و از این دنیا به دنیای دیگه ای میریم و تولد و اغاز دیگه ای رو تجربه میکنیم و همه ما روزی این دنیا رو ترک میکنیم و این دیدگاه به دوستمون کمک کرد تا مرگ پدرشون رو با ارامش بیشتری بپذیرند و این نگاه به استاد عزیزمون هم در زمان مرگ فرزندشون خیلی کمک کرد و تونستند حتی به نزدیکانشون هم کمک کند واقعا خدارو سپاسگزارم که استاد رو هدایت کرد به تهیه این فایل ارزشمند که به افراد زیادی کمک کرد و زندگی در طبیعت پذیرش این موضوع یعنی مرگ رو برای انسان راحتر میکنه وقتی مرگ و تولد رو تو مرغها و ماهی ها و همه موجودات و خزان طبیعت وباز سرسبزی طبیعت رو در فصل بهار میبینی میپذیری که این بخشی از بازی زندگی هست
صحبتهای زیبا و تاثیر گذار از اقا نعیم که ساکن قم هستند و با دوره روانشناسی ثروت ۱ که به صورت قانونی هم تهیه کردند رو خودشون کار کردند و به احساس ارامش و شناخت خداوند و خودشناسی و احساس خوب و زندگی اگاهانه رسیدند و مسولیت صددرصدی اتفاقات چه خوب چه بد زندگی رو با چشم باز پذیرفتند و به فهم درست از ثروت رسیدند و نتایج مالی هم متعاقبا داشتند و هیچ بهانه ای از قبیل محل زندگی و یا فرزند طلاق بودن و یا رنج هایی که در گذشته داشتند رو نپذیرفتند و این حد از تغییر در شخصیت و عملکرد ایشون نتایج رو رقم زده
دیدگاه ایشون در مورد سیستمی بودن خداوند بعد از مطالعه کردن کتابهایی که تو سایت هست چقدر به ارامش ایشون و درک این موضوع که خداوند یه قانونه که حتی در مورد پیامبران هم این قانون ثابت عمل میکنه و اینکه تاریکی منبع نداره نوره که منبع داره شیطان جایی هست که خدا نیست
این موضوع که در ابتدای مسیر چقدر با هیجان داشتن دوره رو کار میکردند و فقط به نتایج مثبت توجه میکردند اما عمل گرا نبودند و بیشتر دوست داشتند که این مباحث رو به دیگران توضیح بدند و در برهه ای از زمان هم مسیر رو گم کردند و از اساتید دیگه ای که وعده رسیدن به خواسته ها رو در مدت زمان کوتاهی میدند استفاده میکردند و کاملا متوجه شدند که خودشون رو گم کردند بعد از ۳ سال باز هدایت شدند به دوره ثروت و اینبار با درک عمیقتری مطالب رو درک کردند و با منطق و فکر و تامل جدیدی دوره رو فهمیدند و این روند تکاملی طی شده و ارام ارام به خودشناسی و خداشناسی و درک قوانین هستی رسیدند و تونستند دیگران رو ببخشند و مشکلات رو گردن کس دیگه ای نندازند و و توحید عملی رو بهتر با دیدن زندگی استاد درک کنند
چقدر زیبا اقا نعیم در مورد موضوع مرگ بعد از گوش دادن به اون فایل توضیح دادید که الان به صورت تکاملی تازه تونستید در مورد این موضوع حرف بزنید در حالی که قبلا اصلا نمیتونستید تصور کنید که در زمانی که استاد فرزندشون رو از دست دادند چجوری تونستند بعد از ۳ ساعت ذهنشون رو کنترل کنند و به نعمتهای دیگه ای که دارند و به پسر دیگشون فکر کنند و شکرگزار نعمتهای دیگشون باشند الان در مرحله ای هستید که یه پله بالاتر رفتید و میتونید حداقل راجعبش حرف بزنید اما نمیدونید در زمان قرار گرفتن در چنین شرایطی چه عکس العملی رو نشون بدید این درک شما رو رو از قانون تکامل و خودشناسی نشون میده نه اینکه تو حرف بگید که من میتونم مثل استاد عمل کنم و این درک قانون چقدر انسان رو به ارامش میرسونه و توقع بیجا رو از خودمون دور میکنه و ما نمیایم خودمون رو با دیگرانی که دارند عالی عمل میکنند مقایسه کنیم و احساس ضعف کنیم
قانون در خواست رو هم با عزت نفس از استاد داشتید در مورد استفاده از پلتفرم اموزشی که دارید و با شناختی که از تمرکزی کار کردن استاد رو سایت و توحید عملی استاد دیدید باز هم با عزت نفس درخواستتون رو دادید و کاملا هر انتخابی که استاد داشته باشند رو پذیرفتید و بهشون حق میدید قانون درخواست بدون در نظر گرفتن جواب مثبت یا منفی طرف مقابل رو عالی اجرا کردید
توضیحات استاد درباره صحبتهای اقا نعیم: قانون تکامل اون اصلی هست که استاد گفتند خیلی بهش اعتقاد دارند وروش کار میکنند و وقتی این قانون رو درک کردند نتایج از خودم از شرایطم از شناخت خداوند منطقی تر شد این بزرگترین قانونی هست که ما در طبیعت به صورت واضح میبینیم درختان حیوانات و …هیچ چیز یک شبه عوض نمیشه و رعایت این قانون تکامل میتونه مارو به سرعت بیشتر هم برسونه و قانون تکامل در تغییر شخصیت و عملکردهامون هم به صورت کاملا تکاملی ایجاد میشه و گنجایش ظرف ما هم تکاملی بزرگتر میشه در ابتدا فایلها رو جور دیگه ای میفهمیم و با هر بار گوش دادن بهتر وبهتر درک میکنیم و مدار ما بالاتر میره و میتونیم تو عملکردهامون هم بیاریم اینکه ما میایم با دیگران در مورد این موضوعات صحبت میکنیم و انرژی میزاریم مسیر رو به اشتباه میکشونه و استاد توضیح دادند که در محیط و شرایطی بزرگ شدند که با چشم دیدند که حرف زدن تنها برای دیگران که بخوای زندگیشون رو تغییر بدی چقدر مسیر اشتباهی هست نتایج ما صحبت میکنه و افرادی که در مدار شنیدن و درک این اگاهی ها باشند خودشون میان تو این مسیر از بی نهایت طریق
و شناخت منبع نور خوشبختی و سعادت خداوند و تاریکی سردی و بدبختی و رنج شیطان و باورهایی که میگه چشم زخم وجود داره وان یکاد اویزون کنیم که چشم نخوریم و و یا کسی میتونه تو زندگی یه شخص دیگه تاثیر بزاره و اون شخص رو خوشبخت و یا بدبخت کنه همه باورهای نادرستی هست که وقتی به شناخت صحیح و درست از خداوند میرسی درک میکنی که هیچ نیرو وقدرتی به جز خدای متعال نیست و پیامبران با تمام تهدیداتی که از جانب فرعون و نمرود میشدند میگفتند که هر تلاش و کاری که میتونید انجام بدید با اینکه اونها میگفتند ما رب هستیم پیامبران میگفتند ما هم کار خودمون رو میکنم و ما هم مثل شما منتظر میمانیم تا معلوم شود حقیقت کدام است
نکته مهمی که استاد بارها گفتند اینه که نیایم ادعا کنیم که من میتونم فلان دستاورد رو داشته باشم یا در مواقع لزوم فلان واکنش درست رو انجام بدم من تنها میتونم زمانی این حرف رو بزنم که اون عملکرد رو در زمان مناسب داشته باشم یا اون دستاورد مالی ویا موفقیتی رو کسب کرده باشم و شناخت بهتر وبیشتر از خودمون کمک میکنه که ما درک کنیم که بهتر و بهتر شدن خودمون نیاز به تکامل داره و من قبول کنم که اول به درک این اگاهی باید برسم و بعد ارام ارام در عملکردهام بیارم و بعد هر بار بهتر وبهتر بشم و این شناخت از خود انتهایی نداره چون ما در وجودمون اقیانوسی بی انتهاست و ما نمیتونیم خودمون رو به صورت صددرصدی بشناسیم بنابراین باید ادعا نکنیم و فقط حرفهای خوب بزنیم باید در عملکردهامون خودمون رو بهتر وبهتر بشناسیم
استاد و مریم عزیزم من عاشقتونمممم ❤ ❤❤❤خدایا عاشقتم که عاشقمی ❤ ❤ ❤❤❤ سِودا ❤ ❤
خدایا شکرت که باز هم فرصتی فراهم شد تا با جریان این آگاهی ها همراه بشم و از اونها برخوردار
صحبت از مرگ شد چیزی که این روزها دارم دور و برم زیاد میشنوم البته چون دارم رو خودم کار میکنم و خیلی توی فضای مجازی نیستم با تاخیر میشنوم .اصلا بعضی وقتها متوجه میشم که یکی از آشناها فوت شده اما من خبر نداشتم .
وقتی عکسل العمل خودم رو بررسی میکنم متوجه میشم که خیلی توی این سه سال تغییر کرده دیدگاهم در این مورد جوری که خیلی تحت تاثیر قرار نمیگیرم که ناراحت بشم .بیشتر به این فکر میکنم که این اتفاق ی روزی برای من هم می افته پس باید از این فرصتی که دارم با توجه به شناختی که پیدا کردم بهتر استفاده کنم تا زمان مرگم حسرت نخورم .
من قبل از آشنایی با شما استاد از مرگ هراس داشتم نه به این خاطر که ممکنه عزیزی رو از دست بدم بلکه به خاطر احساس گناهی که داشتم چون فکر میکردم از جهنمی ها هستم و خداوند من رو عذاب خواهد کرد.
اما از وقتی که دوره دوازده قدم رو تهیه کردم و روش کار کردم اون احساس گناهی که جامعه و فرهنگ به من داده بود کم کم از بین رفت و به طبع اون ترس از مرگ هم کم کم از بین رفت .و در شرایط الن که خیلی ها ترس از مرگ وجودشون رو فرا گرفته من این حالت رو ندارم .حالابقول دوستمون نمیدونم اگر عزیزی رو از دست بدم چه عکس العملی رو دارم اما در مورد فامیل ها و آشناها این تجربه رو داشتم که ناراحتیم در حد شاید چند دقیقه بوده و بعد سعی کردم حتی توی بطن اون مراسم هم تمرکزم رو بذارم روی چیزهای زیبایی که توی اون جمع یا توی محیط اطرافم توی اون لحظات بود و در این مورد از خودم خیلی راضی هستم و فکر میکنم هر چی ما کمتر احساس گناه داشته باشیم خیلی راحت تر با قضیه مرگ کنار میایم چون این دوتا رابطه ی مستقیمی با هم دارن .
البته بهتر شدن رابطم با خدای خودم و اون دید مثبتی که بقول شما استاد به خدای درست پیدا کردم در ذهنم با خوندن کتاب های الکترونیکی شما و قرآن و اشاره شما به شناسایی اینکه خداوند در چه مواردی از عذاب الیم استفاده کرده هم مکمل اون برطرف شدن احساس گناه بود چون وقتی ما خدای درست رو بشناسیم خودبخود خیلی از اون احساس گناه های جعلی از بین میرن
در قسمتی از نهچ البلاغه حضرت علی جملات قشنگی رو بیان کرده:
ای مردم، این دنیا سرایی است که گذرگاه شماست و آخرت، سرایی است پایدار. پس از این سرای که گذرگاه شماست برای آن سرای که قرارگاه شماست توشه برگیرید. هنگامی که کسی بمیرد، مردم میگویند چه بر جای نهاده و ملائکه گویند، چه پیش فرستاده، خدا بر پدرانتان رحمت آورد. (قسمتی از خطبه 214)
تحسین میکنم صدای زیبای دوستمون آقا نعیم رو .خداوند چه نعمت زیبایی بهشون داده .یاد دوبلرهای خوش صدای سینما افتادم
صلابت و ابهت توی کلامتون موج میزنه دوست خوبم .کسی میتونه اینجوری قدرتمند صحبت کنه که اعتماد به نفس بالایی داشته باشه چون کسی که اعتماد به نفس بالایی داره خوب میتونه احساساتش رو کنترل کنه
بله دقیقا خیلی از افرادی که توی شهر من هم زندگی میکنن فکر میکنن که چون شهر ما توسط کوههای بزرگ احاطه شده و دسترسی بهش سخته دلیل پیشرفت نکردنش همینه .در صورتیکه اگر به جغرافیا بود که ژاپن و کشورهایی مثل اون که نباید هیچ رشدی میکردن
با صحبت دوستمون در مورد بچه ی طلاق یاد حرفهای استاد افتادم در مورد اینکه بچه ای که پدر مادرش از هم طلاق میگیرن خدا رو داره و بنابراین روند زندگیش ادامه پیدا میکنه و متوقف نمیشه همون اتفاقی که ممکنه با مرگ والدین برای بچه اتفاق بیفته .وقتی با این دید به این قضیه نگاه کنیم بچه ی طلاق بودن هم چیز بدی نیست و حتی میتونه به سکوی پرتاب فرد تبدیل بشه .
چقدر قشنگ مطالب رو برامون مرور کردین نعیم جان که :
نور منبع داره اما تاریکی نه
اینکه در نبود نور تاریکی ایجاد میشه و تاریکی فی نفسه وجود نداره
اینکه خداوند نوره :
الله نور السماوات و الارض
اینکه قلب ما یا جای خداست یا جای شیطان .نمیشه توی قلب ما هم خدا باشه هم شیطان.همونطوری که نور و تاریکی ی جا جا نمیشن
اینکه خدا یعنی قانون بدون تغییر نه ی انسان بزرگتر و قدرتمندتر از ما
اینکه تا وقتی که نپذیری خودت مسئول زندگیت هستی نمیتونی تغییرش بدی
اینکه تا دیدگاهت تغییر نکنه هیچ چیزی تغییر نمیکنه
اینکه دوصد گفته را نیم کردار نیست
اینکه تا وقتی تمرکزت روی انتقال آگاهی ها به دیگرانه از خودت عقب میمونی
اینکه توحید رو باید در عمل اجرا کرد
اینکه سرنوشت ما رو خودمون رقم میزنیم نه هیچ کس دیگه ای
سپاسگزارم نعیم جان
و ی نکته ی خیلی مهم که باز هم استاد اشاره کردین اینکه که وقتی ما قانون تکامل رو بپذیریم اونوقت توقعمون از خودمون و خدا منطقی تر میشه و این برای من ی تذکر مهمه که با توجه به شرایطی که داشتم انتظار نداشته باشم که مثل دیگرانی که شرایط من رو نداشتن نتیجه بگیرم در یک برهه زمانی خاص .هر کسی با توجه به سابقه ی شکل گیری باورهاش روند تکاملی تغییر باورهاش با دیگران متفاوته و بنابراین نباید به هیچ وجه خودمون رو با دیگران مقایسه کنیم چیزی که شما استاد بارها وبارها ذکرش کردین ولی درک خود این هم نیاز به تکامل داره و هر چی بیشتر میگذره بهتر این رو درک میکنیم
برا خودم مینویسم که یادم بمونه :
ت ک ا م ل
یعنی تو کم کم اندازت میرسه به اونچه که لازمه برای یک زندگی طبیعی
پس :
ت ح م ل کن با احساس خوب همون صبر با حال خوب
که در اینصورت :
جز الصابرین میشی همونهایی که خداوند به اونها بشارت میده :
و بشر الصابرین
بله استاد خودشناسی اولین چیزیه که هرکسی که از فایل ها و دوره های شما استفاده کنه درست روندش شروع میشه .من قبل از آشنایی با شما با خودم غریبه بودم خودم رو نمیشناختم اما الان کم کم دارم با خودم آشنا میشم
بنام خداوند بخشنده ومهربان
وَإِن تَعُدُّواْ نِعْمَهَ اللّهِ لاَ تُحْصُوهَا إِنَّ اللّهَ لَغَفُورٌ رَّحِیمٌ
واگر بخواهید نعمت هاى خدا را بشمارید، نمى توانید شماره کنید. همانا خداوند آمرزنده ى مهربان است.
خدایا شکرت بخاطر یه روز ویه فرصت دیگه
خدایا شکرت بخاطر روزی پرخیر وبرکتی که امروز روزی ام کردی
خدایا شکرت بخاطر نعمت های ریز ودرشتی که به من عطا کردی وازت میخوام قدرت وتوان سپاسگزاری نعمتهایت را به من بدهی
خدایا شکرت که امروز هم در این مسیر توحیدی واین مکان الهی حضور دارم
خدایا شکرت بخاطر وجود اساتید توحیدیم ودوستان بهشتی ام وهمه عزیزانم
سلام به استاد عزیزم به استاد شایسته مهربانم ودوستان بهشتی ام
سپاسگزارم از احمد ونعیم عزیز وبهترین را خدایی که عالِم به آن هست برایشان آرزو میکنم
چقدر پذیرش مرگ با این دیدگاه ،که مرگ یک تولد هست در دنیایی دیگر آسان هست ،من خودم مرگ فرزندم را با این باور که امانت خدا بوده والان به خودش برگشته تونستم بپذیرم ولی هنوز نمیدونم پذیرش مرگ عزیز ترین افراد زندگی ام برایم آسان هست یا نه
نعیم عزیز چه باورهای زیبایی داشت که هر جا تاریکی است نوری وجود ندارد وهرجا شیطان هست خدا نیست
اینکه نور منبع دارد ولی تاریکی منبع ندارد خدا تنها منبع انرژی ونور هست
پذیرش این دیدگاه که شیطان جایی هست که خدا نیست چقدر میتونه نگاه ما به زندگی را تغییر بدهد
چه زیبا گفت که انسان میتونه غمگین وناراحت باشد ولی حالش خوب باشد ،حال خوب با خوشحالی از زمین تا آسمان فرق میکند دقیقاً مابا بودن در مسیر یاد می گیریم آگاه تر زندگی کنیم ومسئولیت زندگی مون را بپذیریم
صحبتهای زیبای نعیم عزیز در مورد قانون تکامل وتوضیحات کامل استاد جان چقدر این قانون را برام شفاف تر کرد
به این دلیل درک قانون تکامل مهم است که این بزرگترین قانونی است که در طبیعت میتونیم ببینیم هیچ چیزی یک شبه عوض نمیشه واین نیاز دارد به یک تکاملی که این تکاملِ میتونه سرعت پیدا کند اگر یکسری عوامل به آن اضافه شود
من خودم وقتی عضو سایت شدم به بعضی آگاهیها ذهنم بشدت مقاومت داشت که همین مقاومت بعد از مدتی سبب شد این مسیر را رها کنم ،من مانند نعیم عزیز سراغ اساتید دیگه ای نرفتم ولی آگاهیهایی که ذهنم پذیرفته بود را سعی کردم درک وعمل کنم من بعد از چک ولگدی که از جهان خوردم به مسیر برگشتم وهمیشه به خودم میگفتم کاش همون اول ادامه داده بودم ولی هر چی پیش رفتم متوجه شدم این وقفه لازمه رشدم بود لازم بود تا بعضی از آگاهیها را با تجربه کردن درک کنم الان میبینم زیاد درگیر حاشیه نمیشم ،عجله ای ندارم چون میدونم در طول مسیر جواب سوالاتم به من گفته میشود ومتوجه شدم اینم قسمتی از تکاملم بود
خدایا شکرت…شکرت…شکرت
عاشقتونم …..
در پناه الله یکتا همواره شاد وثروتمند وسعادتمند وسلامت باشید
سلام ب استاد عزیزم خوشحالم بازم صداتو و تصویرتو میبینم و حالم امروز عالی طوری که نمیدونم چرا اشکام ناخداگاه میاد الهی شکر مطمعنم که هر باری این احساس اومد حالم بهتر و بهتر کرده الهی شکرت همیشه ب نگاه عالی سمت لپ تابم میام چند روزی بود میخواستم بیام ولی هر بار اصلا نمیشد بیام اما امروز دیگه با تمام وجود اومدم و چقدر خوشحالم خدا جون مرسی که استاد سر مسیر من قرار دادی الهی شکرت
من واقعا معنی زندگی معنی آرامش معنی ابراز علاقه معنی زندگی کردن برای خودم یاد گرفتم من تا الان هزاران بار زمین خوردم ولی کلی تجربه کلی ایمان را یاد گرفتم من از صفر ب درآمد روزی 1 میلیون یا 2 میلیون رسیدم خدایا شکرت خدایا سپاس گزارم که توانستم این اتفاق برای خودم رقم برنم
خوشحالم که هر روز پیشرفت میکنم الهی شکرت
خدای مهربون مرسی که استاد سر مسیرم قرار دادی خدایا شکرت
استاد عاشقتم دلم میخواد هر لحظه همش با صدا بخوابم و بیدار بشم و نکته بر داری کنم تو هر فایلی هزاران نکته است
انشالله که همیشه مسیر زندگیم این مسیر باشه و من دوست دارم الهی شکر
عاشقتم الهی شکر
به نام خداوند بخشنده و مهربان
به نام خدای عشق …
خدایی که با تمام وجودم عاشقشم..خدایی که منو دیوانه کرده…خدایی که در هر لحظه میتونم باهاش حرف بزنم خدایی که بر پایه یک قانون ثابت و همیشگی جهان هستی رو رهبری میکند..
سلام به استاد عزیزم سلام به خانم شایسته دوست داشتنی مهربان سلام به همه دوستان عزیزم
هر چه میرم جلوتر میبینم هنوز سر خط هستم و چه دریایی هست درک این آگاهی ها…
این فایل هم بی نظیر بود استاد جانم شما مفهوم خداوند رو برای ما چنان باز کردید که معنی عشق رو فهمیدیم..عشق واقعی…شما مفهوم ابدیت رو برای من باز کردید..و مرگ آغاز زندگی دوباره و رفتن از بعدی به بعد دیگه…
بزرگترین سرمایه من از آشنا شدن با قوانین جهان هستی توسط شما استاد جانم
رابطه ام با همان مبدا هست همان مبدا روشنایی و نور و جایی که تاریکی مفهوم نداره...
عاشق تنهایی خودم شدم عاشق خلوت خودم شدم..
آرامش رو به معنای واقعی دارم درک میکنم…رها بودن رو و علی بی غم بودن رو..
در کنار اینا همه هدفمند بودن با شوق و انگیزه…امید و توکل…
استاد جان شما با تمام وجودتون سعی کردید به ما بفهمونید خدا کیه خدا چیه.. و خودت چه کسی هستی…
در دوره راهنمای عملی دست یابی به رویاها
وقتی گفتید خدا انرژی هست که تو با افکارت به اون شکل میدی…مثل آبی که در لیوان میریزی…
دیوانه شدم از اینکه اینقدر قدرت خلق زندگی من در دست منه…
دیگه اون بالا دنبال کسی نمیگردم فهمیدم همه چی خودمم تمام…باور خودم…هماهنگ شدنم خودم با درونم…
(انا اقول کن فیکون )
خدایا شکرت خدایا درک منو ببر بالا ظرف وجودم رو بزرگ کن…
و تکامل استاد عاشقتونم که همیشه این قانون رو یاد آور میشوید…این جلو عجله منو در هر لحظه میگیره…عاشقانه سعی میکنم از لحظه لحظه زندگی ام لذت ببرم و تکاملم رو برای درک تمام فایلهاتون طی کنم…و زندگی رو زندگی کنم…
وقتی فرزندم رو میبوسم از اون بوسه لذت ببرم...
وقتی یه سیب گاز میزنم به اون مزه اش دقت کنم.به اون آب شیرینش.به اون رنگش…
وقتی سازمو مینوازم فقط از اون صدایی در میاد لذت ببرم…
اره در هر لحظه زندگی کنم…
و آگاهانه انتخاب کنم چی میخوام...و مسیر و از مسیر لذت ببرم نتایج خودشون میان…دست خدا رو باز می گذارم دست این سیستم هوشمند رو چون خودش طبق قانون تکامل شکل گرفته است…
به جهان فرصت میدهم و تسلیمم…
استاد عاشق این جمله تونم من تسلیمم من نمیدونم..من به عقل خودم اکتفا نمیکنم..تو به من بگو….
و چه آرام میگوید…و چه آرام میگوید..
خدایا شکرت..
خدایا شکرت..برای تمام هدایتهایت..خدایا شکرت برای این سایت با این کیفیت…خدایا شکرت برای دیدن چهره نازنین استاد و وجود خانم شایسته عزیز.که عاشقانه بچه های سایت رو دوست دارن…
و هر روز برامون فایل میگذارند..
خدایا شکرت..
سپاسگزارم با تمام وجودم دوستون دارم.
در پناه حق💞💞💞💞
به نام خدای مهربان
سلام ودرووود خدمت استاد عزیزم و بانو شایسته ی عزیز که این قدر با عشق این همه زیبایی رو با ما به اشتراک می گذارن
خیلی وقت بود کامنت نگذاشته بودم
اما واقعا کار می کردم رو خودم
هر روز وقت می گذارم واسه ی این که بتونم کمی بهتر عمل کنم به قوانین خداوند قوانینی که استاد عباسمنش عاشقانه به ما هدیه می کنن
من فایل های رایگان رو فایل های ارزشمند بهشون می گم
انگار با یه تغییر نام کلی من رو بیشتر متعهد می کنه که با همون عشقی که محصولات رو گوش می دم اون ها رو گوش بدم
به خدا به عنوان شخصی که تمام محصولات استاد رو خریدم و حتی یه فایل هم از دیگران به نام استاد گوش نمی دم حتی فایل هایی که از فایل های ارزشمند ( رایگان ) ادیت شدن
چرا ؟؟؟؟
چون اصلا هیچ حسی نمی گیرم ازشون
چون همون رو اگه بیام تو سایت گوش بدم حالم عالی تر می شه
چون احساس خوبی بهم دست نمی ده
چون برای خودم ارزش قائل هستم سعی می کنم هرجایی نرم
تغییر مدارم رو چند وقت پیش این جوری احساس کردم
دیگه خیلی خیلی کم می تونم حتی فایل انگیزشی ببینم
چیز هایی که تا همون چند هفته پیش برام خیلی ارزش داشتن جاشون رو دادن به صحبت به خودم
من طبق اون خواسته ی عمیقی که داشتم زندگی با حس و آرامش بیشتر کاری رو دارم که بعضا ۴۰ روز تنهام تو جاده
و همش عشق و صفاست برام و لذت البته که خودم رو وارد چالش می کنم اما نکته اینه که تنهایی بهم آرامش می ده نه که احساس بد
خودم به خودم انگیزه می دم
چه جوری ؟ صحبت کردن با خودم
چیزی که استاد بهمون آموختن
اولین پرسش
چرا این کار رو دارم انجام می دم ؟
می خوام این کار رو انجام بدم که چی بشه ؟
آیا لذت می برم از مدل زندگیم ؟
از همینی که الان هستم ؟
یا ارزشم رو به ماشین خاص با قسط و قرض و قوله گره زدم ؟
آیا تو آیینه خودم رو می بینم عشق می کنم یا می گم چه زشتی ، پیر شدی ، چرا این قدر اخم داری و کلی باور محدود کننده
من تقریبا ۶ روز در هفته ستاره قطبی رو انجام می دم
می تونم بگم باور کردم این رو که بنویس ، ایمان داشته باش ، اندازه ی ظرفت رو بدون ، نسبت به اون بخواه
من کلی درگیری ذهنی داشتم سر خریدن کشنده ی تریلر
هنوز هم دارم
هروز یه باور محدود کننده پیدا می کنم
اما حالم اون قدر خوبه که چندین مرتبه گریه کردم
گریه ای که انگار قلبم داشت از جا در می اومد از خوشحالی
سال هاست به لطف آموزه های استاد عباسمنش یه قرص هم نخورم
یه قرون بدهی ندارم
حال در حد بنز عالیه ۹۰ درصد مواقع
یه درهایی برام باز شدن که شاید یک میلیون بار سپاسگزاری کردم از خداوند واسشون
روزی نیست از استاد عباسمنش سپاسگزاری نکنم
تو نوشته هام
هر فایلی که گوش می دم
هروز تقریبا بالای ۵ ساعت فقط گوش می دم
جاهای که سختمه سعی می کنم صحبت کنم با خودم تا بشناسم خودم رو و بتونم باگ های ذهنیم رو پیدا کنم
همه ی این ها رو از آموزه های استاد و فایل های استاد عباسمنش یاد گرفتم
خلاصه ستاره ی قطبی رومی نوشتم و اون خواسته ای که داشتم واسه اون روز داده نمی شد
بهم الهام می شد که روی این باور قسط و قرض و … کار کن
بعد می گفتم نمی شه که چه جوری پس
گفتم خدایی که من رو از اون قهر شیراز آورد تو دل بهترین کشور دنیا شهروندم کرد این جا
کل امریکا رو بهم نشون داد در خالی که پول می سازم می بینم این همه زیبایی رو
این رو هم برام ردیف می کنه
آروم می شدم
آروم و آروم و آروم تر با تکرار این ها
نشونه ها میومدن
بیشتر تکرار و صحبت های امیدوار کننده و باور های خوب
نشونه ها بزرگتر شدن
تا امروز دپازیت گذاشتم برای ماشین سنگین
ماشینی که نمی دونم چی بگم رنگش و مدلش و همه چیزش رو امروز تو ستاره قطبی نوشته بودم
حدود ۲۰ دقیقه اشک ذوق می ریختم
خودم رو کباب دعوت کردم که نشونه ها رو بزرگ می کردم
اگه در مسیر درستی هستم حتما این ماشین خریده می شه
چه جوری ؟ نقد
نه قسط و توهم و دور زدن تکامل
خبر اون هم می دم
راستی حدود یه ساله تو یه رابطه ی عاطفی هستم با یه خانم امریکایی
شخصی که علی رو همینی که هست می خواد
نه من می خوام تغییرش بدم نه اون من رو
کار و زندگی خودش رو داره
من هم تو مسیر خودم هستم
کلی هم ساپورت کرده من رو
دست پخت ؟؟؟؟ یا خدا 😜😍😎
یه باور محدود کننده ای هم تو رابطه عاطفی داشتم برطرفش کردم البته هنوز روش کار می کنم که طرف مقابل جوری باشه که ملت بگن واووووووو
وقتی تونستم بهترش کنم شخصی که عاشقانه دوسش دارم و کلافه هم نمی شم اگه ۲۰ روز نبینمش البته که احوالش رو میگیرم احترام می گذارم بهش
براش حتی گلی چیزی می فرستم بدون خبر سعی می کنم از اون طرف جریان نیفتم جو گیر نشم 😀😀
خلاصه این کامنت رو گفتم بنویسم و کلی انشالله خبر خوب و عالی بیشتر در راه هستن
سپاسگزارم از خداوند یکتا
سپاسگزارم از همگی شما
سپاسگزارم از استاد عباسمنش عزیزم
سپاسگزارم از مهربانو شایسته
❤️❤️❤️❤️❤️
سلام داداش گلم
خدایی بی اندازه لذت بردم از کامنتت
چقدر کیف کردم که اینطور داری عاشقانه و متعهانه روی خودت کار میکنی
این قانونه که اگه طبقش عمل کنیم نتایجی میگیریم که گاهی خیره کننده و غیر قابل باوره
من هم تجربیات فوق العاده ای از تمرین ستاره قطبی دارم که گاهی اشک شوق میاد توی چشمانم و درک میکنم که ماها همون خدائیم که داریم این زندگی و اتفاقاتش رو تجربه میکنیم چون اون خواسته و این زیباست، به همین سادگی..
اتفاقات زیبا و تجربیات عالی زندگیتون رو زارن بار تبریک میگم و هم خودم و هم شما و همهدوستانم رو تحسین میکنم که اینطور با عشق و انگیزه و با امید و ایمان داریم پیش میریم چون میدونیم که ماها چه توانایی های بی انتهایی داریم با توکل بر یکتای هستی
شاد باشید و تندرست و همواره خوشبختی ناب رو تجربه کنید
سلام و درود فراوان به استاد عزیز و بزرگوارم و مریم جان عزیز و تمامی دوستان گرامی.
خیلی خوشحال شدم از اینکه صدای یکی از همشهریای عزیزمو تو سایت شنیدم .
نعیم جان امیدوارم تو تمام مراحل زندگیت موفق و موید باشی مطمئناً الان پیشرفتهای خیلی بهتر و بزرگتری کردی .
آرزوی ما خوشحالی و خرسندی تک تک بچههای سایت و کسانی که واقعاً تلاش میکنن برای بهتر بودن و بهتر شدن .
بارها گفتم از مرگ میترسم و اصلاً دوسش ندارم شاید فک کنید که خیلیا دوست ندارن بمیرن ولی خیلیا رو دیدم در حین داشتن آرامش و زندگی خوب آمادگی رفتن هم دارن .
درکی از این موضوع ندارم چون تو هر حس و حالی که باشم از مرگ وحشت دارم .
خیلی دوست دارم به جایی برسم که نسبت به مرگ دیدگاه خوبی داشته باشم به دنیای پس از مرگ فک نمیکنم اتفاقاً به خاطر نقص و ضعفی که فک میکنم از عدم ایمانم میاد به دنیایی که زندگی میکنیم فک میکنم و اینکه دوست ندارم از اینجا برم .
درست حدس زدید وابستگی و تعلق خاطر به این دنیا دارم که اینم مرتبط به کمبودهایی هستش که تو وجودم دارم و اینکه نیاز دارم فرصتهایی داشته باشم برای بدست اووردنشون !
که تو همه ی زمینهها برای دیدن رشد و پیشرفتم و لذت بردن بیشتر از زندگی دنبال این فرصتها بودم .
یه نقصی که سالها داشتم این بود که همیشه انتظار وقوع اتفاقاتی رو میکشیدم تا با بدست اووردنشون حالم خوب شه اما کم کم متوجه شدم این طرز فکر فقط وقت و زمان رو از من میگیره فرصتها تو چ بخواهی چ نخواهی از دست میرن و زمان به خاطر ما توقف نمیکنه و عمر ما همچنان به حالت صعودی بالا میره تازه اگر عمری باشه .
دقیقاً فکر کردن به مرگ و تصور کردن اینکه من میتونم هر عان تو این دنیا نباشم باعث شد در لحظه زندگی کردن رو یاد بگیرم و دنبال غبطه و حسرتهام نباشم البته هنوزم که هنوزه گاهی پیش میاد که فک کردن به حسرتها و چیزهایی که بدستشون نیووردم و ندارمشون حالمو بد میکنه اما بعد از چند دقیقه گاهی بعد از یک ساعت فک کردن دوباره به خودم میام که فکر بیهوده و بیخود نکن ، ذهنتو درگیر موضوعات و مسائلی بکن که باعث پیشرفت و حال خوبیت بشه چیزی که بهت انرژی و انگیزه بده نه اینکه غمگین و ناامیدت کنه و تو رو به احساس بد ببره .
فکر کردن به مرگ فقط اینجور وقتا بهم کمک میکنه اینکه در برخورد با تضادها و مشکلاتی که باهاش مواجه میشم آرومم میکنه ، بهم یادآوری میکنه دنیا رو جدی نگیرم و بدونم همه اینها گذری هستن و باور اینکه خودمم مهمون این دنیا هستم و قرار نیست تا ابد اینجا بمونم .
فک میکنم قسمتی که اذیتم میکنه همینه که اون احساس رضایت از زندگیمو ندارم.
سعی میکنم با توجه و تمرکز کردن به نقاط مثبت آدمهای اطرافم البته بیشتر منظورم به همسرمه چون با کس دیگهای مشکلی ندارم و توجه کردن به زیباییها و نعمتها و داشتههای زندگیم و سپاسگزاری به خاطرشون ، افکار منفی رو کنترل کنم و به مومنتوم منفی نرم اما از اونجایی که ما انسان هستیم و تو وجودمون کمال گرایی وجود داره همیشه باید مراقب و مواظب گفتگوهای ذهنیمون باشیم و در هر لحظه بخصوص وقتایی که نجواها تو ذهنمون پرسه میزنن به هر طریقی که میتونیم ورودیهای مناسب بدیم تا تو اون حالت بد نمونیم .
این روزا بیشتر به رفتار و عملکردها و واکنشهای خودم نسبت به همسرم نگاه میکنم اگه فقط شخصاً اسم همسرمو میارم به خاطر اینکه تغییرات مثبت زیادی بابت بالا بردن اعتماد به نفس و عزت نفسم نسبت به بقیه داشتم هر مشکلی که تو وجودمه فقط مرتبط به همسرمه !
میبینم تمام رفتارهام حتی محبتها و چیزهایی که به نظر خودم وظیفه میدونستم نسبت به ایشون تو افکار و باورهای غلطی بوده که ریشه تو ترسهام داشته و من اصلاً متوجه این قضیه نبودم اینکه هر کاری رو فقط به خاطر خوشحال کردن ایشون انجام میدم که ظاهراً خیلی از این خوشحال کردنها فقط به خاطر ترس و وابستگی بوده آخه همیشه به خیال خودم فک میکردم همسرم به من وابسته ست، اما تازگی ها متوجه شدم که خودمم خیلی وابسته هستم و خیلی از کارهام برخلاف میلمه .
تصمیم گرفتم پا ، رو ترسام بذارم و قطع وابستگی کنم به چیزی فکر نکنم و هرجا احساس کردم نگران موضوعی هستم اونو به دستان قدرتمند خداوند بسپارم.
میبینم این وضعیت خیلی خستم کرده و منو از خود واقعیم خیلی دور کرده یه اتفاق تلخی بینمون افتاد که منجر شد به این موضوع بیشتر فکر کنم و تصمیم جدی بابت این قضیه داشته باشم . دوست دارم تغییر کنم و هر نقطه ضعفی که تو این قضیه دارم رو از بین ببرم .
دقیقاً به مرگ فکر کردم ، اینکه نمیدونم تا کی و چقدر زنده هستم چرا تو روابطم با همسرم اونی نباشم که خودم دلم میخواد ؟!!
چرا انقدر میترسم و انقدر خودمو موظف به انجام کارهایی میکنم که اصلاً تمایلی به انجامش ندارم ؟!
چرا همیشه من باید حواسم به این باشه که چطور زندگیمو حفظ کنم؟!
چرا خیلی از احساسات و تمایلات درونیمو خفه میکنم فقط به خاطر اینکه همسرم ازم احساس رضایت داشته باشه؟!
با وجود اینکه همسرم بیشتر ادعا داره که منو دوست داره اما وقتی به زندگیم نگاه میکنم میبینم تو عمل اونی که بیشتر مایه میذاره و حواسش به همه چیز هست منم و این منو خسته کرده !!!
خسته شدم از اینکه همش مراقب اینم که زندگیم حفظ بشه و همه چیز سر جای خودش باشه .
دلم میخواد یکم رهاتر و آزادتر زندگی کنم دلم میخواد خیلی از کارایی که میکردمو دیگه نکنم یه کمی همسرم زور بزنه زندگیشو نگه داره البته اگه براش مهمه .
میخوام خیلی جاها کنار بکشم و کارایی که دیگه وظایفم نیست انجام ندم الان که دقت میکنم میبینم خیلی از کارا رو انقدر که خودم کردم شده وظیفه.
دلم میخواد بدون اینکه واکنشی نشون بدم بدون اینکه حرفی بزنم سکوت کامل اختیار کنم و به روند زندگیم ادامه بدم اینو گفتم به خاطر اینکه خیلی جاها به بینهایت طریق ، بیان احساس کردم ، درخواست کردم ، خواهش کردم که خیلی از اشتباهات و رویه های غلط زندگی رو انجام نده و برای دوام و قشنگتر شدن زندگیمون خودشو تغییر بده اما همیشه به طور موقت و خیلی کوتاه مدت شاید به یکی دو جلسه حرفهای من تو ذهنش بمونه . همیشه میپذیره اما عمل نمیکنه . از اونجایی که اصلاً اهل مطالعه نیست و افکار و باورهای خیلی کوچیکی داره نمیتونه ادامه بده گاهی احساس میکنم کند ذهن یا فراموشکار یا اینکه آلزایمر داره نمیدونم به هر صورت که در عمل اگه حواسم بهش نباشه همه چیو یادش میره تا حالا خودخواه نمیدیدمش اما الان فکر میکنم خیلی خودخواهه همه عشق و علاقش فقط به خاطر منفعت هاشه یعنی عشق و علاقه رو نثارم میکنه در ازاش خیلی درخواستها و توقع ها ازم داره . تازگیها این موضوع منو میرنجونه.
همه این احساساتم رو بهش گفتم گفتم که میخوام تغییر کنم و از این به بعد کاریو از رو ترس انجام ندم هر کاری که باب میلم بود و خودم تمایل داشتم انجام بدم در غیر این صورت حتی محبت معمولی رو هم انجام نمیدم .
فکر میکنم دیگه به جایی رسیدم که فرق بین وظایف و از خود گذشتگی و فداکاری رو بدونم .
فرق اینکه با انجام چ کارهایی آدم خودخواه و مغروری نباشم و به عنوان یک زن به وظایف خودم واقف هستم .
فکر میکنم با تکامل پیش رفتم و الان که به اینجا رسیدم شاید ظاهری تلخ داشته باشه و اتفاقات خاص دیگهای رو تو زندگیم بوجود بیاره اما از درون به خاطرش خیلی خوشحالم و خیلی آرامش دارم از اینکه دلم میخواد تو روابطم با همسرم خود واقعیم باشم.
خیلی وقتا وقتی با همدیگه مشاجره و یا بحث و گفتگویی داشتیم به یک روز نمیرسید هر دومون به حالت اول برمیگشتیم اما اندفعه تصمیم جدی خودمو گرفتم که تغییر اساسی بکنم الان نزدیک 10 روزه ، که خودم بودم و هیچ کاری رو برخلاف میلم انجام ندادم مطمئنم همسرم از دستم خیلی شاکیه اما احساس خودم مهمتر از احساس ایشونه .
بهش گفتم دیگه راجع به هیچی صحبت نمیکنم فک میکنم به اندازه ی کافی تو این 30 سال به شخصیت و اخلاقها و خواسته هام واقف باشه .
فک میکنم به اندازه ی کافی از احساساتم با خبر هست از اینکه مثل بچهها هر بار خودمو کوچیک کنم و مدام هر چیزو یاد آوری کنم خسته شدم . با این کار به خودشم آزادی میدم البته ما نسبت به سالهای قبل به هم آزادی داده بودیم و تغییرات مثبت زیادی داشتیم اما هر چقدر انسان آگاهی هاش بیشتر میشه بیشتر متوجه میشه که یه جاهای دیگهای ضعف داره شاید خیلی جاها منم برای ایشون کم کاری داشتم البته از دید و باور ایشون !!!
منکر اشتباهاتم نمیشم انقدی که تو مغز من یه چیزایی رو پر کرده بود ، اجازه ی درست فک کردن رو تو روابطم نداشتم .
به هر صورت من به افکار و باورهای ایشون کاری ندارم و تصمیم گرفتم هر رفتار درست و سالمی که خودم باید انجام بدم رو انجام بدم بدون اینکه از چیزی ترس و هراسی داشته باشم و حالا میخاد این داستان به هر قیمتی تموم شه .
میدونم باید خیلی مقاوم باشم و خیلی اتفاقهایی که بر خلاف میلم از سمت ایشون میفته رو تحمل کنم شایدم نیفته ! شایدم اتفاقات خوبی بیفته و ایشون تغییرات خوبی داشته باشه همونطور که قراره من رشد کنم ایشونم رشد کنه و روابط مستحکم تر و بهتری رو داشته باشیم.
به هر صورت هدفم از این تغییر به هم ریختن زندگیم و از دست دادن روابطم نیست بلکه دلم میخواد درست و رو اصول خودش پیش بریم تا در کنار هم بتونیم با آرامش و لذت بیشتری زندگی کنیم البته اگر هم فرکانس و هم مدار هم باشیم.
نمیخوام ذهنمو درگیر آینده و اتفاقات بعد کنم دلم میخواد فقط برای امروز و در لحظه زندگی کنم و تا جایی که ذهنم یاری میکنه درست پیش برم.
میدونم تنهایی از پسش بر نمیام فقط با تکیه کردن به نیروی برتر دیگهای که خدای قدرتمند خودم هست پیش میرم در هر لحظه سعی میکنم ازش هدایت بطلبم .
حسم میگه اتفاقات بهتری رو تجربه خواهم کرد الان تو این 10 روز که گذشته خیلی بیشتر از قبل بهم احترام گذاشته حتماً در دیدگاه های بعدی از تجربهای که تو این زمینه بدست میارم خواهم گفت .
هدف اصلیم تغییر خودم بابت ترسها و نگرانی هام بابت حفظ و دوام زندگیمه ، اینو متوجه شدم هر کاری که از رو ترس انجام بدم مسیر درستی برام نیست .
هر کاری حتی محبتی که از روی ترس باشه قشنگ نیست و منو به رشد نمیرسونه .
میخام به این ترسها و نگرانی هام خاتمه بدم .
میخام بزرگ شم رشد کنم ذهن آرومی داشته باشم انقد همسرم دقدقم نباشه .
شاید با این ضعفم جلو خیلی از اتفاقاتی که باید زودتر از اینا میفتاده رو گرفتم .
باید خیلی چیزا رو رها کنم .
فهمیدم من ناتوان تر و عاجز تر از اونی هستم که بخام مراقب همسرم باشم .
خودش باید حواسش به زندگیش باشه نه اینکه من مدام بهش یاد آوری کنم که چ وظایفی داره .
البته به نسبت گذشته تو خیلی از کاراش دخالت و کنترلی نداشتم اما جاهایی که به احساس خودم برمیگشت نمیتونستم خودمو کنترل کنم که حالا میفهمم همیشه خاطر ترسهامه .
باید از این ترسها خلاصی پیدا کنم و تکلیف خودم با خودم معلوم بشه .
دنبال هرچی هستم تو وجود خودم دنبالش بگردم نه همسرم .
ما ایرانی ها ب خاطر باورهای غلطی که داریم خیلی جاها خیلی از کارا رو به هم مرتبط میدیم و در نتیجه توقعاتمون از هم بالا میره .
هر کی خودش تو هر جایگاهی که هست باید به وظایفش آگاه باشه .
اینکه من زور بزنم نتیجش میشه اینی که میبینید .
زن و مرد هر دو باید آزاد و رها باشن نه اسیر و برده ی هم .
تو تمام این سالها تلاش کردم خطا نره اما حالا میبینم خواسته ها و علایق ایشون چیزهایی هست که خودش باهاش حال میکنه و اینکه بزاره کنار و انجام بده یا نده و به احساسات من توجه کنه ، باز به خودش ربط داره . من نمیتونم تغییرش بدم .
هر کدوم با میل قلبی خودمون باید به احساسات هم توجه کنیم نه از سر اجبار و تحمیلی و از روی ترس .
فیتیله ی همه چی داناییمو میخام بکشم پایین و اجازه بدم ببینم خودش چطور میخاد زندگی کنه .
بازم اعتراف میکنم منم خیلی جاها به رویه ی غلط پیش رفتم .
شاید نه اون شکل من بشه نه من شکل ایشون ، باید به جایی برسیم که با احترام به حق و حقوق هم ، تجاوز به حد و مرزهای هم نکنیم .
میشود کنار هم بود میشود احترام گذاشت و آرامش داشت میشود از زندگی لذت بیشتری برد نه با وابستگی بلکه با آزادی و رهایی !
باید به این نقطه رسید تا طعم واقعی خوشبختی رو چشید.
امیدوارم بتونم از پسش بر بیام و به درکهای بهتری از روابط برسم .
دلم میخواد بقیه ی عمرم رو خوب سپری کنم بدون اینکه از چیزی یا کسی بترسم .
دلم میخواد بیشتر به خدا تکیه کنم و بیشتر با هدایتش پیش برم میدونم تنهایی از پیش بر نمیام .
دام میخواد جاهای سخت و لحظات سخت زندگیمو به خدا بسپارم حتمن که بهتر از خودم از من مراقبت خواهد کرد.
استاد جونم مرسی که هستی دوستت دارم عاشقتم الهی که همیشه باشی
بنام فرمانروای جهانیان
سلام به روی ماه استاد عزیزم
خداروشکر برای وجود نازنین و بزرگوارتون ، استاد بینهایت دوستت دارم
گاهی وقتها که در مورد شما فکر میکنم میگم خدایا چقدر این آدم وسیع چقدر خودش و وسعت داده خدایا چقدر عمیق درک کردین اصل رو و چقدر ساده و شیوا آموزشش میدین
خدایا به حق بزرگیت به حق این صدای بادی که بین درخت ها پیچیده ما رو عمیق کن به آگاهی مون وسعت بده تا آگاهانه با تو یکی بشیم
این فایل امروز نشانه من بود ، وقتی حرفهای احمد عزیز و شنیدم که دقیقا در زمان مناسب حرف مناسب از استاد شنیده قلبم لرزید اخه چقدر هدایت جذابه چقدر این قوانین بینظیر هستن
خدایا قربونت برم مهربونم عاشقتم
من مثل اون چوپانی ام که میخواست موهای خدا رو شونه کنه براش بهترین گوسفند شو قربونی کنه
خیلی حس خوبی بهم میده وقتی با زبون بچه گونه یا مثل یک معشوقه با خدا حرف میزنم
ای صاحب آسمان ها و زمین ای دانا به نهان ها دوستت دارم
بعدش حرف های نعیم عزیز و که شنیدم و توضیحات استاد عزیزم
خداروشکر من سالهاست که با موضوع مرگ در صلح هستم ،9 سال پیش که مادرم در سن 53 سالگی از دنیا رفت به خواهرم گفتم مرگ هم جزیی از زندگی و خودم تمام کارهای رو انجام دادم از تحویل مادرم از تهران و انتقالش به کرج و همه کارهاش و این درحالی بود که 10 روز قبلش طلاق گرفته بودم با یه بچه یک ساله و خداوند یک آرامش عمیقی بهم داده بود ، خدایا اخه من هرجای زندگی مو که نگاه میکنم عشق تو جاری بوده
دقیقا آدم اولش هیجان زده اس و دوست داره همش حرف بزنه و راهکار به بقیه بده که استاد ماهرانه توضیح دادن که این مرحله هم جز تکاملِ ، خداروشکر که از این مرحله گذشتم و باخودم حرف میزنم و یکی از خواهرام که اونم در این مسیر و با هم در مورد فایل ها و دریافت هامون صحبت میکنیم
با توجه به توضیحات استاد در دوره ها وقتی به نتایجم نگاه میکنم به خودم افتخار میکنم که درست دارم عمل میکنم خدایا شکرت ،خدایا سپاسگزارم خدایا عاشقتم
بعد گفتم چه درسی برام داره این فایل چرا نشانه امروزم بوده که هدایت شدم به خوندن کامنت زهرا مستانی عزیز
چقدر این کامنت بینظیر بود ، چقدر زیبا توصیف کرده بود آگاهی رو ،شب باید دوباره این کامنت و بخونم تا بهتر فهمش کنم واقعا بعضی از کامنت ها برابر با صد تا کتاب از بهترین نویسنده هاست
خدای من چه خیر و برکتی در این سایت جاری ،خدایا عاشقتم که من و با سر انداختی تو کندو عسل و هرچی میخورم تمامی نداره که هیچ بیشتر لذت هم میبرم
خدایا سپاسگزارم برای این فضای بینظیر و روحانی خدایا سپاسگزارم برای وجود تک تک اعضای این خانواده بینظیر
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم
بِه نامِ خُداوَندِ بَخشَنده مِهرَبان
سلام و عرض ادب و احترام خدمت اساتید گرانقدر استاد عباسمنش بزرگوار و خانم شایسته عزیز
و همچنین سلام و عرض ادب دارم خدمت همه ی
دوستان بزرگوار سایت عباسمنش
میخاستم پیشنهادی برای راهکار مسائل فنی سایت داشته باشم
بارها پیش اومده فایلی را گوش میدادم برام سوال میشد من این فایلو چند بار دیدم ؟؟
یا اصلا من این فایلو دیدم ؟
از نظر خودم، همه ی گفتگو با دوستانو گوش دادم
ولی امروز این فایلو بنظرم اولین باره گوشش دادم
میدونم وقتی فایلی اولین بار گوش میدم با دفعات بعد قابل مقایسه نیست به دلیل تغییر و بالا رفتن مدار…
و برام جای تعجب داشت که من واقعا این فایلو ندیدم ؟؟؟
و همین موضوع بارها پیش اومده و دوست داشتم در سایت وقتی هرصفحه ای یا هر فایلی باز میشه
با یک متن کوتاه بگه که این صفحه یا فایل توسط شما در تاریخ فلان بازدید شده یا چند بار بازدید داشت
برخی از فایل ها بوده با اینکه مطمئن بودم گوشش دادم برام سوال بود دفعه چندمه دارم گوش میدم که الان دارم چیز جدید میشنوم….
درسته استاد بارها در رابطه با مرگ در دوره ها صحبت کردن با اینحال من موضوع این فایلو دوست داشتم به این دلیل که در قالب گفتگو با دوستان بود ، … اولین سوالی که از خودم پرسیدم اینبود من چرا تابحال این فایلو ندیدم ؟؟
من به جرأت و خیلی محکم میتونم بگم یکی از تغییرات شگرفی که در من رخ داد همین موضوع مرگ بود.. من بشدت از مرگ میترسیدم نه تنها میترسیدم حالم بد میشد واقعا اذیت میشدم تمام وجودم درد میگرفت از ترس…
اما امروز با آموزش های استاد و تعاریف ایشون از مرگ به نقطه ای رسیدم که مرگ را یک امرِ طبیعی میدونم و راحت تر با این موضوع کنار میام و پذیرش این موضوع برام راحتتر شده.
پذیرفتم که مرگ آخر زندگی نیست
پذیرفتم که مرگ آغازی دوباره برای زندگی ابدی است
از اون دسته بودم که مرگ یک شخصِ غریبه هم حالمو خراب میکرد منظورم اینه داغون میشدم از زندگی سیر میشدم اما الان شاید گاهی وقتا البته کم پیش میاد بترسم اما هرگز مثل قبل نیستم …
واقعا من میتونم امروز در مورد مرگ صحبت کنم و اجازه میدم بقیه هم صحبت کنن من کسی بودم کسی جرأت نمیکرد جلوی من در مورد مرگ حرف بزنه چه برسه به اینکه خودم بیانگرش باشم…
وقتی امروز راجع بهش راحت حرف میزنم یعنی یک پله پیشرفت داشتم و این حرف استاد کاملا درست
که من الان پیشرفتم در حده صحبت کردنِ اما تو شرایطش قرار نگرفتم که ببینم آیا مثل حرفم میتونم عمل کنم یا نه ..؟
ولی خودم از اینکه مثل قبل اذیت نمیشم یعنی تغییر کردم یعنی پیشرفت و رشد داشتم در این زمینه…
و تک تک این نتایج را به لطف خدای مهربان از آموزش های استاد بزرگوارم دارم
خدایااااا شکرت
استاد عزیزم درود بیکران بر شما باد و سپاسگزارم از لطف همیشگی شما
به نام خدای هدایتگرم به سمت خواسته هایم به سادگی و زیبایی و عزتمندانه وبه صورت کاملا طبیعی و بدیهی
سلام به استاد عزیزم
صحبتهای دوست عزیزمون که در مورد نحو اشناییشون با استاد توضیح دادند که با فایلی که در مورد مرگ استاد صحبت کرده بودند و چقدر این دیدگاه متفاوت از چیزهایی بود که تا به حال شنیده بودند و گفتند تو شرایطی که پدرشون دچار بیماری سختی بودند و نگران حال پدرشون بودند چقدر این دیدگاه زیبا که مرگ هم تولدی دیگرست به درک بهتر ایشون و خیلی از افراد کمک کرد تا بپذیریم که مرگ پایان انسان نیست ما بی انتها و ابدی هستیم و از این دنیا به دنیای دیگه ای میریم و تولد و اغاز دیگه ای رو تجربه میکنیم و همه ما روزی این دنیا رو ترک میکنیم و این دیدگاه به دوستمون کمک کرد تا مرگ پدرشون رو با ارامش بیشتری بپذیرند و این نگاه به استاد عزیزمون هم در زمان مرگ فرزندشون خیلی کمک کرد و تونستند حتی به نزدیکانشون هم کمک کند واقعا خدارو سپاسگزارم که استاد رو هدایت کرد به تهیه این فایل ارزشمند که به افراد زیادی کمک کرد و زندگی در طبیعت پذیرش این موضوع یعنی مرگ رو برای انسان راحتر میکنه وقتی مرگ و تولد رو تو مرغها و ماهی ها و همه موجودات و خزان طبیعت وباز سرسبزی طبیعت رو در فصل بهار میبینی میپذیری که این بخشی از بازی زندگی هست
صحبتهای زیبا و تاثیر گذار از اقا نعیم که ساکن قم هستند و با دوره روانشناسی ثروت ۱ که به صورت قانونی هم تهیه کردند رو خودشون کار کردند و به احساس ارامش و شناخت خداوند و خودشناسی و احساس خوب و زندگی اگاهانه رسیدند و مسولیت صددرصدی اتفاقات چه خوب چه بد زندگی رو با چشم باز پذیرفتند و به فهم درست از ثروت رسیدند و نتایج مالی هم متعاقبا داشتند و هیچ بهانه ای از قبیل محل زندگی و یا فرزند طلاق بودن و یا رنج هایی که در گذشته داشتند رو نپذیرفتند و این حد از تغییر در شخصیت و عملکرد ایشون نتایج رو رقم زده
دیدگاه ایشون در مورد سیستمی بودن خداوند بعد از مطالعه کردن کتابهایی که تو سایت هست چقدر به ارامش ایشون و درک این موضوع که خداوند یه قانونه که حتی در مورد پیامبران هم این قانون ثابت عمل میکنه و اینکه تاریکی منبع نداره نوره که منبع داره شیطان جایی هست که خدا نیست
این موضوع که در ابتدای مسیر چقدر با هیجان داشتن دوره رو کار میکردند و فقط به نتایج مثبت توجه میکردند اما عمل گرا نبودند و بیشتر دوست داشتند که این مباحث رو به دیگران توضیح بدند و در برهه ای از زمان هم مسیر رو گم کردند و از اساتید دیگه ای که وعده رسیدن به خواسته ها رو در مدت زمان کوتاهی میدند استفاده میکردند و کاملا متوجه شدند که خودشون رو گم کردند بعد از ۳ سال باز هدایت شدند به دوره ثروت و اینبار با درک عمیقتری مطالب رو درک کردند و با منطق و فکر و تامل جدیدی دوره رو فهمیدند و این روند تکاملی طی شده و ارام ارام به خودشناسی و خداشناسی و درک قوانین هستی رسیدند و تونستند دیگران رو ببخشند و مشکلات رو گردن کس دیگه ای نندازند و و توحید عملی رو بهتر با دیدن زندگی استاد درک کنند
چقدر زیبا اقا نعیم در مورد موضوع مرگ بعد از گوش دادن به اون فایل توضیح دادید که الان به صورت تکاملی تازه تونستید در مورد این موضوع حرف بزنید در حالی که قبلا اصلا نمیتونستید تصور کنید که در زمانی که استاد فرزندشون رو از دست دادند چجوری تونستند بعد از ۳ ساعت ذهنشون رو کنترل کنند و به نعمتهای دیگه ای که دارند و به پسر دیگشون فکر کنند و شکرگزار نعمتهای دیگشون باشند الان در مرحله ای هستید که یه پله بالاتر رفتید و میتونید حداقل راجعبش حرف بزنید اما نمیدونید در زمان قرار گرفتن در چنین شرایطی چه عکس العملی رو نشون بدید این درک شما رو رو از قانون تکامل و خودشناسی نشون میده نه اینکه تو حرف بگید که من میتونم مثل استاد عمل کنم و این درک قانون چقدر انسان رو به ارامش میرسونه و توقع بیجا رو از خودمون دور میکنه و ما نمیایم خودمون رو با دیگرانی که دارند عالی عمل میکنند مقایسه کنیم و احساس ضعف کنیم
قانون در خواست رو هم با عزت نفس از استاد داشتید در مورد استفاده از پلتفرم اموزشی که دارید و با شناختی که از تمرکزی کار کردن استاد رو سایت و توحید عملی استاد دیدید باز هم با عزت نفس درخواستتون رو دادید و کاملا هر انتخابی که استاد داشته باشند رو پذیرفتید و بهشون حق میدید قانون درخواست بدون در نظر گرفتن جواب مثبت یا منفی طرف مقابل رو عالی اجرا کردید
توضیحات استاد درباره صحبتهای اقا نعیم: قانون تکامل اون اصلی هست که استاد گفتند خیلی بهش اعتقاد دارند وروش کار میکنند و وقتی این قانون رو درک کردند نتایج از خودم از شرایطم از شناخت خداوند منطقی تر شد این بزرگترین قانونی هست که ما در طبیعت به صورت واضح میبینیم درختان حیوانات و …هیچ چیز یک شبه عوض نمیشه و رعایت این قانون تکامل میتونه مارو به سرعت بیشتر هم برسونه و قانون تکامل در تغییر شخصیت و عملکردهامون هم به صورت کاملا تکاملی ایجاد میشه و گنجایش ظرف ما هم تکاملی بزرگتر میشه در ابتدا فایلها رو جور دیگه ای میفهمیم و با هر بار گوش دادن بهتر وبهتر درک میکنیم و مدار ما بالاتر میره و میتونیم تو عملکردهامون هم بیاریم اینکه ما میایم با دیگران در مورد این موضوعات صحبت میکنیم و انرژی میزاریم مسیر رو به اشتباه میکشونه و استاد توضیح دادند که در محیط و شرایطی بزرگ شدند که با چشم دیدند که حرف زدن تنها برای دیگران که بخوای زندگیشون رو تغییر بدی چقدر مسیر اشتباهی هست نتایج ما صحبت میکنه و افرادی که در مدار شنیدن و درک این اگاهی ها باشند خودشون میان تو این مسیر از بی نهایت طریق
و شناخت منبع نور خوشبختی و سعادت خداوند و تاریکی سردی و بدبختی و رنج شیطان و باورهایی که میگه چشم زخم وجود داره وان یکاد اویزون کنیم که چشم نخوریم و و یا کسی میتونه تو زندگی یه شخص دیگه تاثیر بزاره و اون شخص رو خوشبخت و یا بدبخت کنه همه باورهای نادرستی هست که وقتی به شناخت صحیح و درست از خداوند میرسی درک میکنی که هیچ نیرو وقدرتی به جز خدای متعال نیست و پیامبران با تمام تهدیداتی که از جانب فرعون و نمرود میشدند میگفتند که هر تلاش و کاری که میتونید انجام بدید با اینکه اونها میگفتند ما رب هستیم پیامبران میگفتند ما هم کار خودمون رو میکنم و ما هم مثل شما منتظر میمانیم تا معلوم شود حقیقت کدام است
نکته مهمی که استاد بارها گفتند اینه که نیایم ادعا کنیم که من میتونم فلان دستاورد رو داشته باشم یا در مواقع لزوم فلان واکنش درست رو انجام بدم من تنها میتونم زمانی این حرف رو بزنم که اون عملکرد رو در زمان مناسب داشته باشم یا اون دستاورد مالی ویا موفقیتی رو کسب کرده باشم و شناخت بهتر وبیشتر از خودمون کمک میکنه که ما درک کنیم که بهتر و بهتر شدن خودمون نیاز به تکامل داره و من قبول کنم که اول به درک این اگاهی باید برسم و بعد ارام ارام در عملکردهام بیارم و بعد هر بار بهتر وبهتر بشم و این شناخت از خود انتهایی نداره چون ما در وجودمون اقیانوسی بی انتهاست و ما نمیتونیم خودمون رو به صورت صددرصدی بشناسیم بنابراین باید ادعا نکنیم و فقط حرفهای خوب بزنیم باید در عملکردهامون خودمون رو بهتر وبهتر بشناسیم
استاد و مریم عزیزم من عاشقتونمممم ❤ ❤❤❤خدایا عاشقتم که عاشقمی ❤ ❤ ❤❤❤ سِودا ❤ ❤
گفتگو با دوستان قسمت 34
با سلام خدمت استاد عزیزم و دوستان خوبم
خدایا شکرت که باز هم فرصتی فراهم شد تا با جریان این آگاهی ها همراه بشم و از اونها برخوردار
صحبت از مرگ شد چیزی که این روزها دارم دور و برم زیاد میشنوم البته چون دارم رو خودم کار میکنم و خیلی توی فضای مجازی نیستم با تاخیر میشنوم .اصلا بعضی وقتها متوجه میشم که یکی از آشناها فوت شده اما من خبر نداشتم .
وقتی عکسل العمل خودم رو بررسی میکنم متوجه میشم که خیلی توی این سه سال تغییر کرده دیدگاهم در این مورد جوری که خیلی تحت تاثیر قرار نمیگیرم که ناراحت بشم .بیشتر به این فکر میکنم که این اتفاق ی روزی برای من هم می افته پس باید از این فرصتی که دارم با توجه به شناختی که پیدا کردم بهتر استفاده کنم تا زمان مرگم حسرت نخورم .
من قبل از آشنایی با شما استاد از مرگ هراس داشتم نه به این خاطر که ممکنه عزیزی رو از دست بدم بلکه به خاطر احساس گناهی که داشتم چون فکر میکردم از جهنمی ها هستم و خداوند من رو عذاب خواهد کرد.
اما از وقتی که دوره دوازده قدم رو تهیه کردم و روش کار کردم اون احساس گناهی که جامعه و فرهنگ به من داده بود کم کم از بین رفت و به طبع اون ترس از مرگ هم کم کم از بین رفت .و در شرایط الن که خیلی ها ترس از مرگ وجودشون رو فرا گرفته من این حالت رو ندارم .حالابقول دوستمون نمیدونم اگر عزیزی رو از دست بدم چه عکس العملی رو دارم اما در مورد فامیل ها و آشناها این تجربه رو داشتم که ناراحتیم در حد شاید چند دقیقه بوده و بعد سعی کردم حتی توی بطن اون مراسم هم تمرکزم رو بذارم روی چیزهای زیبایی که توی اون جمع یا توی محیط اطرافم توی اون لحظات بود و در این مورد از خودم خیلی راضی هستم و فکر میکنم هر چی ما کمتر احساس گناه داشته باشیم خیلی راحت تر با قضیه مرگ کنار میایم چون این دوتا رابطه ی مستقیمی با هم دارن .
البته بهتر شدن رابطم با خدای خودم و اون دید مثبتی که بقول شما استاد به خدای درست پیدا کردم در ذهنم با خوندن کتاب های الکترونیکی شما و قرآن و اشاره شما به شناسایی اینکه خداوند در چه مواردی از عذاب الیم استفاده کرده هم مکمل اون برطرف شدن احساس گناه بود چون وقتی ما خدای درست رو بشناسیم خودبخود خیلی از اون احساس گناه های جعلی از بین میرن
در قسمتی از نهچ البلاغه حضرت علی جملات قشنگی رو بیان کرده:
ای مردم، این دنیا سرایی است که گذرگاه شماست و آخرت، سرایی است پایدار. پس از این سرای که گذرگاه شماست برای آن سرای که قرارگاه شماست توشه برگیرید. هنگامی که کسی بمیرد، مردم میگویند چه بر جای نهاده و ملائکه گویند، چه پیش فرستاده، خدا بر پدرانتان رحمت آورد. (قسمتی از خطبه 214)
تحسین میکنم صدای زیبای دوستمون آقا نعیم رو .خداوند چه نعمت زیبایی بهشون داده .یاد دوبلرهای خوش صدای سینما افتادم
صلابت و ابهت توی کلامتون موج میزنه دوست خوبم .کسی میتونه اینجوری قدرتمند صحبت کنه که اعتماد به نفس بالایی داشته باشه چون کسی که اعتماد به نفس بالایی داره خوب میتونه احساساتش رو کنترل کنه
بله دقیقا خیلی از افرادی که توی شهر من هم زندگی میکنن فکر میکنن که چون شهر ما توسط کوههای بزرگ احاطه شده و دسترسی بهش سخته دلیل پیشرفت نکردنش همینه .در صورتیکه اگر به جغرافیا بود که ژاپن و کشورهایی مثل اون که نباید هیچ رشدی میکردن
با صحبت دوستمون در مورد بچه ی طلاق یاد حرفهای استاد افتادم در مورد اینکه بچه ای که پدر مادرش از هم طلاق میگیرن خدا رو داره و بنابراین روند زندگیش ادامه پیدا میکنه و متوقف نمیشه همون اتفاقی که ممکنه با مرگ والدین برای بچه اتفاق بیفته .وقتی با این دید به این قضیه نگاه کنیم بچه ی طلاق بودن هم چیز بدی نیست و حتی میتونه به سکوی پرتاب فرد تبدیل بشه .
چقدر قشنگ مطالب رو برامون مرور کردین نعیم جان که :
نور منبع داره اما تاریکی نه
اینکه در نبود نور تاریکی ایجاد میشه و تاریکی فی نفسه وجود نداره
اینکه خداوند نوره :
الله نور السماوات و الارض
اینکه قلب ما یا جای خداست یا جای شیطان .نمیشه توی قلب ما هم خدا باشه هم شیطان.همونطوری که نور و تاریکی ی جا جا نمیشن
اینکه خدا یعنی قانون بدون تغییر نه ی انسان بزرگتر و قدرتمندتر از ما
اینکه تا وقتی که نپذیری خودت مسئول زندگیت هستی نمیتونی تغییرش بدی
اینکه تا دیدگاهت تغییر نکنه هیچ چیزی تغییر نمیکنه
اینکه دوصد گفته را نیم کردار نیست
اینکه تا وقتی تمرکزت روی انتقال آگاهی ها به دیگرانه از خودت عقب میمونی
اینکه توحید رو باید در عمل اجرا کرد
اینکه سرنوشت ما رو خودمون رقم میزنیم نه هیچ کس دیگه ای
سپاسگزارم نعیم جان
و ی نکته ی خیلی مهم که باز هم استاد اشاره کردین اینکه که وقتی ما قانون تکامل رو بپذیریم اونوقت توقعمون از خودمون و خدا منطقی تر میشه و این برای من ی تذکر مهمه که با توجه به شرایطی که داشتم انتظار نداشته باشم که مثل دیگرانی که شرایط من رو نداشتن نتیجه بگیرم در یک برهه زمانی خاص .هر کسی با توجه به سابقه ی شکل گیری باورهاش روند تکاملی تغییر باورهاش با دیگران متفاوته و بنابراین نباید به هیچ وجه خودمون رو با دیگران مقایسه کنیم چیزی که شما استاد بارها وبارها ذکرش کردین ولی درک خود این هم نیاز به تکامل داره و هر چی بیشتر میگذره بهتر این رو درک میکنیم
برا خودم مینویسم که یادم بمونه :
ت ک ا م ل
یعنی تو کم کم اندازت میرسه به اونچه که لازمه برای یک زندگی طبیعی
پس :
ت ح م ل کن با احساس خوب همون صبر با حال خوب
که در اینصورت :
جز الصابرین میشی همونهایی که خداوند به اونها بشارت میده :
و بشر الصابرین
بله استاد خودشناسی اولین چیزیه که هرکسی که از فایل ها و دوره های شما استفاده کنه درست روندش شروع میشه .من قبل از آشنایی با شما با خودم غریبه بودم خودم رو نمیشناختم اما الان کم کم دارم با خودم آشنا میشم
سپاسگزارم استاد و دوستان عزیزم
به نام خداوندی که هرآنچه دارم از آن اوست…
استاد شما چقدر جدید هستید …؟؟؟؟!!!
هرموقع میایم داخل این سایت ،
میزنیم روی نشانه جدیده،
میزنیم روی فایل های مرتب شده و دسته بندی شده جدیده ،
این جدید بودن دنیای مارو نشون میده ها ،
خیلی جالب و قشنگه ،
ادم دوباره جون تازه میگیره ،
چقدر قشنگ گفتین این که هیچوقت نمیشه ادم خودشو کامل درک کنه ،
هرچقدر مغز خودمو بیل میزنم بازم نمیتونم درکش کنم اینا خیلی قشنگه واقعا ،
خداروشکر برای جون تازه ای که الان دوباره پیدا کردم و بدست آوردم ،
ممنونم از استاد و مریم جان ،
این فایل همین یه کلمه رو که به من آموزش داد کافی بود ،
تکامل ، تکامل ،تکامل ،
ما نباید خودمون و سرزنش کنیم ،مخصوصا مایی که در این مسیرهموار و روشن هستیم ،
مخصوصا مایی که همش در حال یادگیری هستیم ،
مخصوصا مایی که همش داریم خودمون و کنکاش میکنیم و میشکنیم و از اول و مستحکم تر میسازیمش ،
خداروشکررررش که الان امروز اول هفته با این فایل زیبا شروع کردم .
خداروشکر که بهم توان نوشتن پیام و کامنت و داد خداروشکر