گفتگو با دوستان 37 | «توحید»، اساس خوشبختی - صفحه 27

466 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    رزا گفته:
    مدت عضویت: 1307 روز

    به نام خدایی که مهربان تراز حدتصورماست…

    سلام سلام سلام به استادعزیزم به مریم جان عزیزم خدا قوتتون بده استادجان

    سلام به دوستان گلم

    چه قدر این فایل عالی بود چه قدر بی نظیر چه قدر فایل توحیدی بود خدایاشکرت خدایاشکرت

    خداروصدهزارمرتبه شکر بابت نتایج عالی دوستان گلم . سحر عزیزم که به راحتی از درآمد صفر به ماهی 80 و 90 میلیون رسیدن خدایاشکرت

    توی کاری که با هیچکس قرارداد نبستن و گفتن باید بیاین رایگان یه مدت کارکنی ولی با سحر عزیز قرارداد بستن خدایاشکرت. این مسائل به من نشون میده که چه قدر دوستان گلم به خدواند ایمان و توکل دارند چه قدر باورهای توحیدی دارند خدایاشکرت

    وقتی استاد دراین فایل درباره ی باورهای توحیدی گفتن ومثال هایی درمورد حضرت یوسف و یعقوب و ابراهیم زدند چه قدر من را به فکر فروبرد و چه قدر علاقه مندشدم که درباره ی حضرت ابراهیم بیشتر بدانم اطلاعاتم از حضرت ابراهیم خیلی کمه و چه قدر میشه از زندگی ایشون آگاهی کسب کرد آگاهی های توحیدی. خدایاشکرت

    خدواند عادل است .قوانین جهان هستی ثابت است و برای همه یکی است

    مثلا حضرت یعقوب این همه سال درد فراغ یوسف را کشید و به خاطر همین بینایی اش را ازدست داد درواقع اوشرک داشت شرکی که ناآگاهانه بود و زمانی که متوجه شرکش شد خیلی زود پسرش یوسف را ملاقات کرد یا مثال حضرت یوسف که در زندان به دوستش که می‌خواست آزاد بشه گفت برو به عزیزمصر جریان من را بگو درواقع حضرت یوسف روی غیر خدا حساب بازکرده بود و باعث شد چندین سال به زندان بیوفته و جالب تراز همه ی اینها اینکه دوستش به اذن خدواند یادش رفته بودکه حضرت یوسف چه چیزی بهش گفته بود و چه درخواستی ازش کرده بود

    خدایاشکرت خدایاشکرت

    ابراهیم خلیل الله ، ابراهیم دوست خدا ، ابراهیم موحد بود نه مشرک

    چه قدر حضرت ابراهیم روتحسین میکنم چه قدر حضرت ابراهیم الگویی عالی برای همه حتی پیامبران دیگر است

    چه قدر قشنگه که دوستت خدا باشه باهاش حرف بزنی و ازش کمک بخوای و بهت کمک کنه راهو نشونت بده خدایا شکرت

    چه قوت قلبی میده این جمله که مؤمنان را خدواند کافی است چه قدر خوبه این جمله

    از خودم میپرسم که رزا آیا خدا فقط و فقط برای تو کافی نیست؟ رزا چندبار روی دیگران حساب بازکردی؟چیشد آخرش؟

    بعضی وقتا احساس تنهایی میکنم فارغ از اینکه خدا همیشه هست در تک تک لحظه هام همیشه درحال صحبت کردن با منه خدا دوستم داره خدا عاشقمه

    خدایا منو ببخش بابت اینکه بعضی وقتا بودنت رو فراموش میکنم خدایا منو ببخش از اینکه بعضی وقتا به عوامل بیرونی قدرت میدم و با خودم میگم حتما باید فلانی بهم کمک کنه تا کارم انجام بشه اگه اون نباشه من چیکارکنم . نباید کاری کنم که فلانی ناراحت بشه وگرنه به من کمک نمیکنه

    وخیلی زود اینکه میگم خیلی زود واقعا خیلی زود از جهان چک و لقدش رو میخورم

    هرموقع روی یکی حساب کردم جهان هستی بهم ثابت کرده داری اشتباه راه رو میری

    هرموقع روی پولی که ندارم حساب باز کردم اون پول یا اصلا وارد زندگیم نشده یا اگه هم شده به طور عجیب و سریعی از زندگیم خارج میشه

    خدایاشکرت بابت اینکه آگاهی های من هرروز بیشتر از دیروز میشه

    توحید یعنی ندادن قدرت به عوامل بیرونی

    درک بحث توحید نیاز به تکامل داره و انتهایی هم نداره

    خدایاشکرت خدایاشکرت خدایاشکرت

    و اما رزا عزیزم که هم اسم خودمم هستی

    کیفففففف کردما یعنی اصلا نگم که نتایج رزای عزیزم من رو دیوانه کرد

    چه قدر من شمارو تحسین میکنم واقعا اشک شوق ریختم با صحبت هاتون چه قدر توحید رو زیبا متوجه شده بودین

    وقتی به شرایط شما فکرمیکنم باخودم میگم رزا اگه تو جای ایشون بودی همین کارو میکردی؟همین ایمان و توحید رو نشون میدادی؟خدایاشکرت که من نتایج شمارو شنیدم اصلا درمداری بودم که بتونم نتایجتتون رو بشنوم

    بااون شرایط شروع کردید به گوش دادن فایل ها ی دوره عزت نفس بعدش تمرکز لیزری گذاشتید روی فایل ها و درکنارش شکرگذاری میکردین

    بعدشم هدایت شدید به کارکردن در رستورانی به عنوان گارسون و اونجا به وسیله ی صاحب کارتون با دوستش که از قضا توی زمینه معماری شرکت داشتن آشنا شدید و با وجود شنیدن جواب منفی از ایشون شما شکرگذار بودید. چه قدر این کارتون رو دوست داشتم واقعا توی این شرایط که آدم باید به آگاهی هایش عمل کنه و چه قدر شما زیبا این کارو کردید چه زاویه ی دید زیبایی داشتید

    یادمه چندوقت پیش که دنبال کاربودم یه جا مصاحبه منو پذیرفته بودن یک روزم رفتم اما نشد و یه شرایطی پیش اومد که نرفتم دیگه . خیلی خوب یادمه بهم ریخته بودم ناراحت بودم و حس بد داشتم . واقعا از ته قلبم تحسینتون میکنم

    اگه چیزی اتفاق میوفته که ظاهر بدی داره مطمئن باش خیرت و حکمتی داره .

    بعدش که بهتون زنگ زدن و گفتن یکی از نیروهای ما یهویی از کارش انصراف داده و باهاتون قراردادامضا کردن کی؟؟؟؟؟ پنج روز بعد خدایاشکرت و خونه اجاره کردید حالا اینجا خیلی قشنگه

    چطوری خونه اجاره کردید؟باهمین پولی که توی یک ماه توی رستوران کارکرده بودید تونستید خونه اجاره کنید خدایاشکرت چه قدر همه چیز تحت کنترل و حفاظت خداونده

    بعدشم که به عنوان مدیرفنی مشغول به کارشدید و شجاعت خودتونو دوباره نشون دادید و با ترس هاتون مقابله کردید مثل اینکه درباره تاریخچه قوانین ساختمانی انگلستان تحقیق کرد و ارائه دادید که اونم تکاملی پیش رفتید اول پیش همون دوستانی که گفتن اگه میتونی و میگی دوست دارم تو بیا ارائه بده و بعد پیش رئیستون و بعد توی هتل آکسفورد جلوی 37 تا کارشناس رسمی انگلستان که سابقه کارشون 30 سال بود و شما فقط 27 سال سن داشتید اونم با لهجه داشتن

    اصلا دیوانه شدم خیلی خیلی عالی بود خدایاشکرت

    همه ی اینها به خاطر این بود که شما خواسته ای داشتید یعنی شرکت در دوره های آموزشی که بتونید برید سر پرژه و شجاعتتون رو نشون دادید و اینجاست که خدواند به شجاعان پاسخ می‌دهد

    رزای عزیزم خیلی خیلی خوشحالم که صدای شما رو شنیدم خیلی لذت بردم خداروشکر که الان کارشناس هستید سر ساختمون میرید و عضو سازمان رسمی کارشناسان انگلستان هستید خدایاشکرت خدایاشکرت

    و مطمئنم این نتایج برای شما و دوست عزیزم سحرجان بیشتر و بیشتر میشه

    این جمله که گفتید رو باید باآب طلا نوشت چونکه خودمن هرموقع این جمله رو میگم درهایی از هدایت برام باز میشه و میتونم به جرات بگم معجزه برام اتفاق میوفته

    خدایا من نمیدونم من ناتوانم من نمی‌فهمم تو به من بگو توبرای من تصمیمم بگیر تو که قدرتمندی برای من تصمیم بگیر

    خدایاشکرت خدایاشکرت خدایاشکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  2. -
    حسین میعادی گفته:
    مدت عضویت: 831 روز

    سپاسگذار خالق هدایتگر و یکتا

    امروز با صحبت های خانم روزا نشستم و گریه کردم.بغضم ترکید.

    دقت کردم که احساسات بده یا خوب که دیدم از روی بزرگی و لطف خدا و راهنمایی های شما استاد عزیز و از روی شوق گریه کردم ..

    فقط سپاسگذاری کردم و تبریک گفتم به خانم روزا..

    چقدر حس قشنگی..

    ما چقدر همه شبیه همیم،از اون شرایط سخت..از تنهایی ..از سختی ها…

    واقعا جای تبریک داره..مبارکت باشه در شرایط قشنگی که هستی.

    سپاسگذار خداوند یکتا هستم.ممنونم از شما که این حس و حال خوب رو برای من فراهم کردین.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  3. -
    یاسین نظری گفته:
    مدت عضویت: 1609 روز

    به نام خداوند بخشنده و مهربان

    روز 116سفرنامه :

    سلام خدمت شما استاد عزیزم و همه ی بچه های سایت . توحید ، چقدر این کلمه زیباست ، قدرت دادن فقط به خداوند و اینکه هیچ نیرویی بیرون از من وجود ندارد که بخواد به من آسیب بزنه ، من خیلی وقتا توحید رو فراموش میکردم و ضربشم می‌خوردم ، به قول استاد جهان چک و لقد هاشو میزنم حالا یا ما میفهمیم تغییر میکنیم یا نه ، اینکه استاد میگه که من تو تنیس هم به خدا میگم که این توپ رو چطور بزنم که امتیاز بشه ، منم این حرکتو میزنم ، مثلا وقتی دارم پنالتی میزنم یا می‌خوام بگیرم ، به خدا میگم که کجا بزنم که گل شه و اون میگه و من با ایمان کامل اون کارو انجام میدم و نتیجه هم میده ‌.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  4. -
    مینا کاشی گفته:
    مدت عضویت: 1268 روز

    به نام رب العالمین

    روز 116 ام روزشمار من

    سلام استاد عزیزم

    خدایا شکرت که دوباره من به این فایل رسیدم و هربار که این فایل را گوش میکنم یه مدل دریافت دارم.

    الان دوسال هست که در این سایت عضو هستم و نمیدونم چندبار این فایل را گوش دادم و عاشق این فایلم یه جورایی یه انگیزه عجیبی بهم میده. الان چند روز هست روی فایل استپ کردم و مرتب گوش میدم.

    الان که داشتم سپاسگزاریم را مینوشتم یه چیزایی نوشتم که برای خودم خیلی جالب بود چند صفحه برای خودم نوشتم که چند برداشتم را اینجا مینویسم.

    داشتم از عشق مینوشتم و از خدا تشکر میکردم که امروز را بهم هدیه داده . یاد جمله ای افتادم که دیروز در کامنت دوستی اینجا برخورد کردم که چند گفته از حضرت علی را نوشته بودند و یه جمله خیلی منو دگرگون کرد.

    خدا میگه مگه من از تو عمل فردات را خواستم که تو رزق فردا را از من میخواهی.

    در اصل اینجوریه: ” ای فرزند آدم روزی فردا را از من مخواه همونطوریکه من عمل فردا را از تو نمیخواهم”

    یعنی خدایی با این عظمت که به من اجازه زندگی در الان را داده و به من میگه سپاسگزار همین لحظه باش من رزق الان تو را داده ام. نگران چی هستی . چرا دست و پا میزنی برای فردا. مگه فردا اومده . مگه من هنوز به تو اجازه زندگی فردا را داده ام که با نکبت رو به این و اون میندازی تا رزق فردا را بگیری رزق فرداهایت را بگیری. کدوم فردا؟

    چقدر من منقلب شدم . چقدر در این جمله توکل را درک کردم . چقدر توی شکرگزاری امروزم اینو درک کردم. که خدا جونم وقتی خالصانه عاشق تو هستم خالصانه از تو عشق میگیرم.

    من عشق به تو نمیدم تا تو فردا اونو به من بدی. همونطور که تو خالصانه عاشق منی. رزق منو خالصانه امروز میدی و به عمل من کاری نداری.

    این عشق خالص خیلی فرکانس بالایی داره.

    من این عشق خالص را اینجور حس کردم که من یه مادر هستم. من عشقی که به دخترم لحظه تولدش دادم خالص خالص خالص هست. چرا ؟ چون هیچ توقعی توش نیست.

    اونایی که مادر و پدر هستند کاملا این عشق را حس میکنند.

    این عشق خالص را خدا در وجودمون گذاشته تا عشق ورزیدن را یاد بگیریم. ما بدون توقع از کودک فقط و فقط بهش عشق میدیم . یه لبخند او دگرگونمون میکنه. یه درد اون بهممون میریزه.

    حالا این عشق ادامه داره کافیه این عشقه توش توقع بیاد یعنی به بچه ات میگی من اینکار را برات میکنم تو هم باید اینکار را بکنی. فرکانس عشق بهم میریزه. به خدا قسم بهم میریزه.

    من اینو امروز درک کردم . فرکانس خلوص عشق خط خطی میشه . مثل رادیو که فرکانسش بهم میریزه صدا خوب نمیاد خش خش میکنه. اونم همونجوریه . چون توش توقع اومد.

    توقع چیه؟ اینه اگه من دارم عاشقانه برات اینکار را میکنم توقع دارم تو هم عاشقانه اون کار را بکنی. این کار عشق را خراب میکنه. این خلوص عشق را بهم میریزه.

    حالا این عشق را توی هر چیزی اجرا کنید . توی عشق به پدر و مادر توی عشق به همسر. توی عشق به هر چیزی و هر گیاهی و هر حیوانی و ووووو..‌‌‌‌‌‌…..

    مثلا وقتی خالصانه عاشق همسرمون هستیم مثل روزهای اول عاشقی مثل دوران مثلا نامزدی چرا خالصه ؟ چون توقع چیز دیگری نداریم فقط توقع عشق داریم. اما تا وارد زندگی میشیم توقع ها شروع میشه و این خلوص از بین میره. همه چیز بهم میریزه چون خش میاد در فرکانس عشق ورزی.

    ولی زمان هایی که بدون توقع است عشق خالصه.

    حالا من این را به احساس لیاقت هم ربط میدم. وقتی این خلوص عشق در مورد خودمون هم باشه یعنی احساس لیاقت.

    وقتی من خودم را با همین وضعیتی که الان هستم با این قیافه با این هیکل با این توانایی ها دوست داشته باشم به خودم عشق بدم میشه خلوص عشق. میشه لیاقت . میشه عاشقی بدون توقع. میشه احساس لیاقت. پس این عشق در وجودم در تک تک سلول های بدنم میره و اونا به شعف میان. تک تک سلول ها عاشق میشن و اونو میگیرن و عشق هم پس میدن.

    ” کنش و واکنش ”

    وقتی پر بشی از عشق به خودت هر جا بری عشق ساطع میشه.

    حالا برسیم به بالاترین عشق . عشق به معبود . عشق به خدا. وقتی من خالصانه خدا را دوست دارم وقتی دوسش دارم حتی اگه بهم مثلا اینو نده. وقتی عاشقی میکنم بدون توقع. نمیگم خدایا تو به من اینو بده تا منم عاشقت باشم . این خلوص عشق چی میشه . ؟ میشه توکل به خود خودش.

    میشه عاشقی به بالاترین حد.

    چی دریافت میکنیم؟ همه چیز .

    یعنی چیزی باقی نمیمونه. میشه عشق خالص. میشه دریافت نعمت.

    میشه فرکانس خالص عشق بدون خش .

    فرکانس خالص عشق یعنی دریافت عشق از خدا. میشه دریافت نعمت .

    یعنی دیگه کن فیکون میشه.

    وای خدایا شکرت که تو چقدر عاشقی. چقدر عاشق ما بنده ها هستی که اینهمه از تو توقع داریم . تو نعمت داده ای اما ما باز هم توقع فرداهای نیامده را داریم.

    توکل یعنی ایمان . یعنی اینکه اونیکه تا الان منو به اینجا رسونده خوب بقیه کارها را هم میکنه.

    این ایمان این باور این عشق اگه خالص بشه به خود خودش قسم که کن فیکون میکنه.

    در این فایل سحر جان و رزا جان عشق خالص دادن و عشق خالص دریافت کردند. زندگیشون دگرگون شد.

    و ما هر وقت خالصانه عاشقی کردیم و بارها و بارها این را حس کردیم و دریافت کردیم و نمیدونم چرا یادمون میره.

    چرا تا به جایی میرسیم فکر میکنیم خودمون داریم کاری میکنیم . و این همون نقطه کار خراب کن است.

    استاد شما در تمام فایل ها در تمام درس ها دارین همین نکته را میگین. من امروز اینو درک کردم. و امیدوارم اینقدر تکرار کنم که یادم نره.

    استاد خالصانه عاشقی میکنند و خالصانه دریافت میکنند. استاد هر لحظه را زندگی میکنند و ما این را در فایل های سفر به آمریکا واضح میبینیم. چرا؟ چون همون لحظه را دارند زندگی میکنند چون همون لحظه را دارند سپاسگزاری میکنند. با دیدن هر زیبایی به وجد میان . براشون تکراری نمیشه . انگار امروز اولین روز زندگیشونه و امروز آخرین روز زندگیشونه.

    فقط لحظه را زندگی میکنند. زندگی در حال. سپاسگزاری در حال. عشق به همه چیز در لحظه حال. عشق به عزیز دلشون در لحظه حال.

    بله این عشق خالص به خودشونه که احساس لیاقت به خودشون را داده. عشق به فایل هاست که به ما این عشق را میرسونه چون خالصه. ما هم خالص باشیم در اون فرکانس باشیم عشق را دریافت میکنیم.

    مطلب را میگیریم و دریافت میکنیم آنچه درش خالص هستیم. گفته هایی را میشنویم که توش خالصیم.

    کل فرکانس جهان هستی به نظر من امروز همینه. عشق به هر چیزی.

    که میتونیم از کوچکترین چیزها شروع کنیم . از آشپزی کردن با عشق که غذای ساده را هم کلی خوشمزه میکنه میتونه حتی یه نیمرو باشه.

    بعضی وقت ها که با عشق یه نیمرو خوردیم این حس را هممون دریافت کردیم که چقدر بهمون مزه داده. این همون خلوصه.

    از امروز عشق به همسر و فرزند و یا مادرمون یا پدرمون و یا دوستمون یا گلمون یا حیوون خونگیمون یا ماشینمون یا خونمون یا وسایلمون و یا …. شروع کنیم امتحان کنیم. خالص خالص.

    من به خودم دارم اینا را میگم عشق خالص به هر چیزی به هرکسی بخصوص به خودم که نتیجه اش میشه “احساس لیاقت” ، را شروع کنم.

    عشق به خدا به رب العالمین که شروع بشه که خالص بشه دیگه میریم توی دریافت عشق خالص میریم توی مدار نعمت میریم تو مدار سعادت . دیگه مطمئنم که بهشت را روی زمین تجربه میکنیم. دیگه فرقی نداره کجای این کره خاکی هستیم بهشت را زندگی میکنیم.

    نمیدونم چرا اینها را زیر این فایل نوشتم. شاید بخاطر خلوص عشق توی این فایل بوده. نمیدونم من فقط نوشتم . ردپای روزشمار من بود.

    خدایا شکرت بخاطر این مسیر سبز که هر روز سبز و سبزتر میشه و هر روز نورانی تر و روشن تر میشه. هر روز ساحلش نمایان تر میشه.

    خدایا شکرت.

    خیلی خیلی دوستتون دارم . کامنت های این فایل بی نظیره. و مرتب هم بهش اضافه میشه.

    سپاسگزارم . دوستتون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  5. -
    ساناز جمشیدیان گفته:
    مدت عضویت: 881 روز

    باید پارو نزد وا داد باید دل را به دریا داد

    چقدر معنای این کلمه را ایشون در صحبتهاشون دقیق گفتن وقتی همه چیز رها کرد و گفت خدا باشه اصلا هر چی تو بگی دل کند از کل داشته هاش خدا همه چیز بهش داد چقدر این قسمتش زیبا بود که دقیقا وقتی ناامید ترین میشی برات امید میشه

    این مصاحبه را قبلا هم گوش دادم و حسابی لذت برده بودم و باز با گوش دادنش به خودم یاد اور شدم فقط روی خودم کار کنم بزارم اتفاقات پیش بره نترسم و قدم بردارم

    وقتی سپردمش به خودش دقیق داره راه پیش میبره شکر

    ….

    تعهد امروز

    خونه زیبای پنت هوس دوبکلس تیلور سویفت که ده اتاق خواب و نه حمام و اتاق بازی وبیلیارد و استخر. سالن ورزش. اتاق مهمان. روف گاردن داره

    خونه های زیادی داره که یکی از زیباترینهاش همین خونه هست چقدر عالی و فوقالعاده

    خدایا شکرت تیلور حتما لایق چنین خونه زیبایی هست شکر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  6. -
    میثم بارانی گفته:
    مدت عضویت: 571 روز

    خدایاشکرت.درود بر استاد همه دست اندر کاران سایت عباسمنش وهمه خونواده سایت استاد عاسمنش.،خانم رزا اگه اسمشون درست گفته باشم .بی نظیر بودن هم در صحبت هم احساس تاثیرگزاری وقانون تکامل رو .از اونجا که گفتن نمیدونستم درمورد چی شکرگزاری کنم واز رختخواب فرش زیر پام شروع به شکر گزاری کردم.قدم اول قانون تکامل رو در شکرگزاری .از اونجا که ایمیل میزدن کسی پاسخ نمیدادی.وشماره تماس ایمیل فرد دیگه ای رو دوستشون می‌دهند.واون فرد پاسخ می‌دهند نمیخام شما رو وایشون شکرگزاری می‌کنند بابت اینکه پاسخشون دادند.صحبت های چند نفر آدم موفق رو هم من هم شنیده بودم مشابه به ایشون.حدود پنج سال پیش خیلی در قانون اوکی نبودم یک خانم که لباس بانوان می‌فروشند که همسرم شاگردان بود ومن جلوی همون مغازه میوه بالای وانت می‌فروختم که از کارتخوان همون لباس فروشی استفاده کنم چون نداشتم هزینه خرید کارتخوان .مشتری برام کم میومد نا امید بودم .این خانم برای من توضیح دادند که بعد که اوایلی که این لباس فروشی یا پوشاکی تهران مد نام داشت رو افتتاح کرده بودند.یک هفته هیچ مشتری نداشتند وبعد یک هفته یک نفر پنج هزارتومن یه جنس ارزون مثل یه روسری ارزون رو ازشون خریدند وبعد رفتن این مشتری ایشون اون هفت روز بیکاری رو ندیدند.فقط فروش پنج هزار تومن را دیدند کلی ذوق کردند وهوا پریدند.دوباره ایشون بعد فروش این پنج هزارتومن یک هفته بعد 100هزارتومن فروش میکنن وبعد رفتن مشتری کلی شادی میکنن ومیرقصن.ودیگه روز بعد اون 100هزار فروش 400هزارتومن فروش می‌کنند واستارت فروششان از 100هزارتومنه خورده بوده وروز بعد 400 وهروز بیشتر .الان یکی از پرفروش ترین لباس فروشی های بانوان شهرمون جالبه یه جایی تقریبا پرت که هیچ مغازه لباس فروشی کنارشون نیست.و ،برین در مورد خانم رزااونجا که استارت رو از رستوران زدند واونجا که نمیذاشتن دوره آموزشی شرکت کنن وتسلیم نشدن تا بهترین مهندس نقشه بردار شدند.ببخشید نامرتب کامنت گذاشتم من دم در منتظرمن برم سر کار عجولانه کامنت گذاشتم .کم کامنت میگذارم اما اینجا نشد نگذارم اون آقا کرمانشاهی هم بی نظیر بودندوجالبه دونفر پشت سر هم کارشون ساختمان بود واینها اتفاقی نیست خدایاشکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  7. -
    رها ازادی گفته:
    مدت عضویت: 1081 روز

    سلام ب استاد گلم ومریم جان وهمه دوستان جان

    از وقتی با استاد اشنا شدم یه جورایی خواستم ضعیف نباشم بیشتر از نظر مالی ودر زمینه دلخواهم شروع کردم ب کار ولی هر چ جلو میرفتم وراهای زیادی و امتحان کردم ب نتیجه نرسیدویهو ب دلم افتاداز طریق نشانه هدایت بخوام این فایل فوقلعاده امد ومن در کل ب این نتجه رسیدم ک اینقدر ب خودم اعتمادنداشته باشم وهمش رو خودم حساب نکنم وتسلیم باشم واز خداوند هدایت بخوام

    خدایا من نمیدانم تو ب من بگو ک چیکار باید بکنم، خدایا من نمیدانم تو بهم بگو

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  8. -
    رضا احمدی گفته:
    مدت عضویت: 1751 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام به استاد عزیز و بانو شایسته و همه دوستانِ عزیزم در این جمعِ بهشتی و زیبا…

    امروز از طریق کامنت یکی از دوستان هدایت شدم به این فایل و گوش دادم و مات و مبهوت ماندم از داستان هدایت رُزا خانم و آن جمله کوتاه ولی بسیار دل نشین ایشان ، جمله ای که باید همیشه جلوی چشمانم باشد….

    “خدایا من نمیدانم و تو میدانی…”

    به تعبیر قرآن که خدا در جواب فرشتگان گفت…

    …قَالَ إِنِّیۤ أَعۡلَمُ مَا لَا تَعۡلَمُونَ

    …و خدا در جواب فرشتگان گفت که من چیزی را میدانم که شما از آن بی خبرید…

    [سوره البقره 30]

    آری ، در این بی خبر بودن اسرار فراوانی است ، به قول شاعر عزیز ، فروغی بسطامی…

    تا  شدم  بی خبر از  خویش ،  خبرها  دارم

    بی خبر شو که خبرهاست در این بی خبری

    چقدر زیباست که ذکر زیر لبانم این جمله شود که “خدایا من نمیدانم و تو میدانی”

    یک ذکری بسیار زیبا که اگر از اعماق قلب من بلند شود ، شاهکار میکند ، به قول مولانای عزیز…

    چون ملائک گوی لا عِلمَ لَنا

    تا  بگیرد  دستِ تو  علَّمتَنَا

    چقدر این بیت زیباست که با الهام از این آیه قرآن بر قلب مولانا نازل شده…

    (قَالُوا۟ سُبۡحَـٰنَکَ لَا عِلۡمَ لَنَاۤ إِلَّا مَا عَلَّمۡتَنَاۤۖ إِنَّکَ أَنتَ ٱلۡعَلِیمُ ٱلۡحَکِیمُ)

    فرشتگان گفتند که پاک و منزهی تو ای خدا و هیچ علمی ما نداریم جز آنچه که تو به ما آموختی ، همانا تو دانایِ حکیم میباشی.

    [سوره البقره 32]

    وقتی که از همه جا بِبُری و با صد وجود دست به دامانش شوی ، او همه چیز و همه کس میشود تو را…

    مثل یوسف نبی که از نیرنگ زنان مصر به تنگ آمده بود و خسته و نالان فریاد زد که…

    …وَإِلَّا تَصۡرِفۡ عَنِّی کَیۡدَهُنَّ أَصۡبُ إِلَیۡهِنَّ وَأَکُن مِّنَ ٱلۡجَـٰهِلِینَ

    ای خدا ، اگر نیرنگ این زنان را از من دور نکنی ، به شدت هر چه تمامتر به سوی آنان کشیده میشوم و در اینصورت از جاهلین خواهم شد…

    [سوره یوسف ٣٣]

    این سخن او حکایت از این داره که ببین خدایا ، من  خسته شدم و دیگر هیچی نمیدونم و فقط این را میدانم که اگر نیرنگ این زنان را از من دور نکنی ؛ دیگه یوسف آلوده به گناه میشود و از جاهلین خواهد شد و من نمیخواهم چنین آلودگی را به قیمت از دست دادن تو ، بخرم…

    و نتیجه این میشود که یوسف از نیرنگ زنان محافظت میشود…

    یا مثل حکایت ابراهیم که درگیر پیدا کردن خدایی برای خود بود تا او را بپرستد و بعد از غروب کردن ماه و ستاره ، با حالتی عاجزانه چنین به خدا میگوید که…

    …لَئن لَّمۡ یَهۡدِنِی رَبِّی لَأَکُونَنَّ مِنَ ٱلۡقَوۡمِ ٱلضَّاۤلِّینَ

    ای خدا ، اگر مرا هدایت نکنی ، یقینا از گمراهان خواهم بود

    [سوره اﻷنعام 77]

    این سخن او حکایت از درماندگی او دارد که آخر من نمیدانم که دنبال چه خدایی باید باشم که هیچ وقت غروب نکند؟

    و نتیجه این میشود که او چنان خدایی را پیدا میکند و با او به گونه ای رفیق میشود که…

    وَٱتَّخَذَ ٱللَّهُ إِبۡرَ ٰ⁠هِیمَ خَلِیلࣰا

    و خدا ابراهیم را دوست صمیمی خود قرار داد.

    [سوره النساء 125]

    و یا حکایت نوح نبی که در اوج طوفان و فوران آب ، پیامی را از جانب خدا دریافت میکند که ای نوح اینگونه از ما بخواه…

    (وَقُل رَّبِّ أَنزِلۡنِی مُنزَلࣰا مُّبَارَکࣰا وَأَنتَ خَیۡرُ ٱلۡمُنزِلِینَ)

    و ای نوح اینگونه بگو : پروردگارا ما را به منزلگاهی پربرکت فرود بیاور ، زیرا که تو بهترین منزل دهندگانی

    [سوره المؤمنون ٢9]

    در اینجا خدا لقمه را آماده میکند و در دهان نوح میگذارد که اینگونه بگو که من نمیدانم و تو میدانی ، پس لطفا در یک منزلگاهی پربرکت ، این کشتیِ ما را فرود بیاور…

    و نتیجه همان شد که…

    وَٱسۡتَوَتۡ عَلَى ٱلۡجُودِی

    [سوره هود 44]

    و یا گل سرسبد همه اینها حضرت موسی است و آن دعای معروف او که همه ما از آن آگاهیم…

    ….رَبِّ إِنِّی لِمَاۤ أَنزَلۡتَ إِلَیَّ مِنۡ خَیۡرࣲ فَقِیرࣱ

    [سوره القصص ٢۴]

    وقتی که خسته و نالان شده بود از همه تدبیرهایش ، اینگونه در محضر رب العالمین تسلیم محض میشود و…

    همین دیگه

    من نمیدانم و تو میدانی….

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 81 رای:
    • -
      معصومه عامری گفته:
      مدت عضویت: 1391 روز

      سلام آقای احمدی

      چقدر زیبا نوشتید

      متنتون بی نظیر بود

      چقدر زیبا تسلیم بودن در برابر خدا رو بیان کردید

      از صمیم قلبم تحسینتون میکنم

      آدم لذت میبره از وجود همچین افرادی چون شما

      سپاسگزارم از خداوند بابت اینکه هدایتم کرد به این کامنت زیبا

      امیدوارم من هم بتونم این چنین تسلیم خداوند باشم.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
    • -
      وحید گفته:
      مدت عضویت: 1935 روز

      سلام به استاد عزیزم و به همگی دوستان عزیزم در این سایت فوق العاده و توحیدی.

      و سلام و درود به اقا رضا احمدی عزیز که اینقدر زیبا نوشتید و اینقدر قشنگ و بجا آیات خدای متعال رو توی متنتون قرار دادید. واقعا از کامنتتون لذت بردم.

      امیدوارم همیشه شاد و تن درست و پر از خیر و برکت باشید.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  9. -
    نسرین سلطانی گفته:
    مدت عضویت: 2497 روز

    گفتگو با دوستان قسمت 37

    بنام خدا

    با سلام خدمت استاد عزیزم و همه ی دوستان خوبم

    خدا رو شکر که باز فرصتی فراهم شد تا با جریان این آگاهی ها همراه بشم و از اونها برخوردار

    ی جذبه و کششی دارن این فایل های توحیدی که آدم هرچی بیشتر گوش میده بیشتر دوست داره که گوش بده

    امروز رسیدم به قسمتی که روزا داره صحبت میکنه وقتی گوش دادم دیدم که خیلی شباهت ها و تفاوت ها هست بین وضعیت الان من و وروزا و دوست دارم اینها رو بنویسم برای شناخت بیشتر از خودم درحالیکه اشک مهمهان چشمانمه اونم اشک نزدیکی به خداوند

    خب روزا اول از زندگی توی خوابگاه میگه و محل مشترکی که با دیگران داشته توش زندگی میکنه اولا که تحسین میکنم دولت انگلستان رو برای این اقدام خوبشون که ی فردی مثل روزا توی اون شرایط حداقل جایی برای زندگی داشته که کنار خیابون زندگی نکنه و همین ی فرصتی بهش داده برای فکر کردن و تغییر زندگیش

    بعدش که نگاه میکنم میبینم منم الان تنهای تنها هستم نه خانواده ای و نه کسی .تنها دوستی هم که باهاش در رابطه بودم اونم تلفنی هم مدت زیادیه که اصلا خبری ازش نیست

    اما خدا رو شکر به لطف آموزه های استاد در شرایط خیلی خوبی هشتم از لحاظ احسای و روحی نمیگم صد درصد خیلی خوبم اما درصد زیادیه و آرام هستم به لطف دوره عشق و مودت و آموزه های استاد

    در مورد محل زندگی هم خدا رو شکر توی ی خونه آرام و ساکت و تمیز که قسمتیش هم سهم خودمه دارم زندگی میکنم و کاملا آزاد و رها هستم .هممون میدونیم که زندگی توی خوابگاه شرایط خاص خودش رو داره و باید تابع قوانین اونجا باشی و طبیعتا ی سری محدودیت ها رو داره .پس خدا رو شکر که همین زندگی توی این خونه آرام ی نعمت بزرگیه در حال حاضر برای من

    بعدش روزا میگه من با تمام وجودم با تک تک سلولهام میخواستم تغییر کنم این ی تلنگر بود برای من که آیا من هم با تمام وجودم میخوام تغییر کنم با تک تک سلولهام یا نه فقط دوست دارم تغییر کنم ؟ خیلی فرقه بین این ها .وقتی مورد دوم باشه اینجوری هدایت میان و شرایط صد درصد تغییر میکنه مثل شرایط روزا ولی وقتی مثل من فقط میخوای تغییر کنی تغییر میکنی زیاد هم تغییر میکنی اما هنوز اون چیزی نیست که میخوای چون با تک تک سلولهات نخواستی ی تغییر کلی خاستی .البته این روزها دارم روی این موضوع کار میکنم

    موضوع بعدی که روزا میگه در مورد شکر گزاریه که میگه چیزی برای شکر گزاری نبود اما وقتی من الان به اطرافم نگاه میکنم خیلی چیزها برای شکر گزاری هست که میتونم شکر گزارش باشم البته که هر روز هم شکر گزاری میکنم اما احساس میکنم اونجوری که باید حق مطالب رو ادا نمیکنم و باید بیشتر از اینها باشه چون بعضی وقتها ناسپاس میشم و نمی بینم نعمت هایی رو که با بودن توی این مسیر بدست آوردم و میارم

    نکته ی مهم بعدی که دوستمون میگن تسلیم بودن محضه که خدایا هر چی تو بگی من انجام میدم این اون چیزیه که من باید توی خودم تقویتش کنم اگر میخوام خداوند من رو هدایت کنه به سمتی که میخوام .اما و اگر نیارم

    و موضوع خیلی مهم بعدی رعایت کردن قانون تکامله :

    من بعضی وقتها دوست دارم وارد حوزه نویسندگی و ترجمه بشم ولی از همون اول میخوام ره صدساله رو یک شبه طی کنم و از همون اول درآمد بالایی داشته باشم و همین باعث شده که همون اول راه بمونم

    منم مثل روزا تا حالا خیلی جا ها رزومه دادم و خیلی جاها هم آزمون دادم و قبول شدم و بعضی جاها هم گفتن ما نمیخوایم و با یکی دوجا وارد کار شدم ولی چون دستمزده پایین بوده از اول و من دچار کمالگرایی بودم همون اول راه ول کردم در صورتیکه از کارم هم راضی بودن .اما اینبار تصمیم گرفتم جدی تر به این قضه نگاه کنم و وارد این حوزه بشم و ادامه بدم حالا یا علاقه مند میشم یا تجربش رو کسب میکنم

    اون جایی که روزا جان گفتن اشکال نداره میرم کارگری از اینجا شروع میکنم وقتی فکر کردم دیدم من هنوز مقاومت دارم که مثلا از ی جایی مثل کارگری توی رستوران شروع کنم درصورتیکه روزا تسلیم محض بوده

    رروزا جان در مورد اهرم رنج ولذت گفتن و اینکه چقدر این اهرم رو استفاده کردن و طبیعتا نتایجی هم که گرفتن بخاطر همین بوده ولی باید اعتراف کنم من خیلی کم این رو انجام دادم و باید بهش بهای بیشتری بدم و بیشتر انجامش بدم چون تا این اهرمه توی ذهن درست نشه انگیزه ی لازم برای حرکت کردن به سمت اهداف بوجود نمیاد و این اپون چیزیه که من توش ضعف دارم و باید بهبودش بدم

    موضوع بعدی که ذکر میشه ایمان به غیبه و اینکه خدا میرسونه نعمت ها رو و فرصت ها این اون چیزه که باز هم من باید روش کار کنم چون این ترمز رو در خودم با این صحبت ها پیدا کردم که من منتظرم ی پس انداز خوبی داشته باشم و بعدش مثلا اقدام کنم برای مهاجرت یا تغییر بدم شرایط کاریم رو و این نشون میده که من این ایمان به غیبم که خدا هست و کمک میکنه توی وجودم هنوز براماونقدر پر رنگ نشده که برم تو دل ترس هام

    وقتی رزا میگفتن من با اون دپوزیت میتونستم اونجا بمونم و ان یک ماه حقوقی که به من میدادن این من رو به فکر فرو برد که خیلی خیلی باید روی توحیدم کار کنم که به همچین درجه ای برسم که خیلی به آینده و اینکه چه اتفاقی میخواد بیفته فکر نکنم و بیشتر روی حمایت های خداوند حساب کنم

    صحبت های پایانی روزا باز هم برام انگیزه بخش بود که من هم زندگیم خیلی تغییر کرده از وقتی که اومدم توی این مسیر و شاید الان توی بعضی جنبه ها تغییره اونجوری که میخواستم نبوده که اونهم بر می گرده به ضعفم در توحید اما الان دیگه فهمیدم ضعفم رو و دارم روش کار میکنم که زندگیم از اینی که هست بهتر و زیباتر و قشنگ تر بشه

    سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 22 رای:
  10. -
    نسرین سلطانی گفته:
    مدت عضویت: 2497 روز

    گفتگو با دوستان قسمت 37

    به نام خدا

    با سلام خدمت استاد عزیزم و همه ی دوستان خوبم

    خدا رو شکر که باز هم فرصتی فراهم شد تا با جریان این آگاهی ها همراه بشم و از اونها برخوردار

    الان که چندمین باره دارم این فایل رو گوش میدم به ی سری چیزها در مورد خودم پی بردم :

    اولین مورد اینه که دوست خوبمون سحر میگه من به چند تا چیز علاقه دارم وتوی همشون موفق بودم و این من رو به فکر فرو برد که من هم مثل این دوستمون ی خانم هستم و چند تا توانایی هم دارم اما چرا تا حالا نتونستم از این توانایی هایی که دارم پول زیادی بسازم نه اینکه پول نساختم میسازم اما خیلی کم

    دلیلش چیه ؟

    سحر خانم میگه از وقتی که من باورهای توحیدیم رو ساختم زندگیم بهشت شده

    من هم خیلی وقته دارم روی باروهای توحیدیم کار میکنم پس چرا این اتفاق برای من نیفتاده که درآمد خوبی رو تجربه کنم ؟

    وقتی که خوب فکر میکنم میرسم به همون شرک خفی .این اون چیزیه که نمیزاره من رشد صعودی داشته باشم و توی ی مدار کم ثابتی موندم

    استاد بارها توی تعریف توحید میگن :

    قدرت دادن به خداوند و نه هیچ عامل بیرونی برای خلق زندگی خودمون

    افرادی که این قسمت دوم یعنی و نه هیچ عامل بیرونی رو واقعا و قلبا باور کردن نتایج عالی گرفتن و گرنه همه میدونیم که خداوند قدرت زیادی داره و یا قدرت داره توی این شکی نیست ولی اینکه چیز دیگه ای رو با این دخیل نکنیم هیچ چیزی این اون اصل مهمه که باید درست بشه و در ممورد من هم این قضیه صدق میکنه .منقسمت اول رو خوب فهمیدم ولی هنوز توی قسمت دوم مشکل دارم این اون چیزیه که مانع رشد مالی من شده اینکه فقط و فقط روی خداوند تکیه کنم و قدرتی که به خودم داده .

    این روزها خیلی بیشتر دارم روی خالق بودن خودم فکر میکنم و سعی میکنم اجراش کنم توی اتفاقات زندگیم و دارم میبینم این رابطه و این خلق کردنه رو در مسایل روزانه زندگیم و باید بسطش بدم به مسایل کاری و مالیم اون چیزی که توش ضعف دارم

    سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 18 رای: