گفتگو با دوستان 44 | ساختن باور فراوانی - صفحه 3 (به ترتیب امتیاز)

205 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    اسما میرزایی گفته:
    مدت عضویت: 2657 روز

    سلام استاد

    میدونین فقط سایت شماس که حالمو خوب میکنه ، خیلی ساله که باهاتون همراهم ، خیلی شخصیتم عوض شده اون دختر حساسِ قبل نیستم وابستگیم از ادما گرفته شده، ارامش دارم ، واقعا استاد خیلی بهم کمک کردین و هزاران بار خدا رو بابت وجود شما شاکرم . وقتی خودمو با بقیه ادمایی ک توی فرکانس شما نیستن مقایسه میکنم تفاوتمون از زمین تا اسمونه . استاد از لحاظ مالی خیلی بهتر از قبلم اما هنوز ب چیزی ک میخواستم نرسیدم. ویس رزا رو که گوش دادم گریه کردم خیلی با احساس حرف زد خیلی چیزا رو تو ذهنم روشن کرد . الانم که توی این ویس حرفای دوستمون رو شنیدم که میگه من مهمون خدا هستم خیلی امید به زندگیم وارد شده …. استاد میدونم که ب زودی کارم خیلی گسترش پیدا میکنه مطمئنم یعنی غیر از اینو قبول نمیکمم . من بنده بی نظیر خدا هستم لیاقتم بیشتر از زندگیِ که الان دارم.

    🤍🤍🤍استاد ممنونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  2. -
    افلاطون نوروزی گفته:
    مدت عضویت: 1283 روز

    به نام خداوند بخشنده و مهربان و بقول سودا جان: به نام خدای هدایتگرم به سمت خواسته هایم به سادگی و زیبایی و عزتمندانه وبه صورت کاملا طبیعی و بدیهی( خیلی این متن به دلم نشست و نوشتمش برای خودم، خصوصا اون قسمت عزتمندانشو خیلی دوست داشتم)

    سلام به استاد عباسمنش، خانم شایسته و همه دوستان عزیزم

    فصل پنجم روز شماره تحول زندگی من

    خدارو شاکرم و با تموم وجودم سپاسگذار خداوندم که منو به این مسیر الهی و پر از آگاهی هدایت کرده

    بینهایت تحسین میکنم سعید جان رو بخاطر موفقیت هایی که کسب کرده، بخاطر درک های زیباش از این قوانین و بخاطر لحن دلنشینش: خیلی لحن زیبا و دلنشینی داری سعید جان و آرامشو میشه تو تک تک صحبت هات درک کرد؛ از صمیم قلبم بابت آرامشی که کسب کردی بهت تبریک میگم و بهت تبریک میگم بابت تموم موفقیت ها

    خداروشکر زمانی من به این فایل هدایت شدم که تو بحث قرض ندادن رو خودم کار کردم و خیلی بهتر شدم؛ یادمه چند سال قبل فک کنم بیش از 5 یا 6 سال قبل بود من یکی از بستگانم داشت خونه میخرید و من یه چک 10 میلیونی داشتم دادم بهش، که بهش بگم آره من درآمدم خوبه من شرایطم عالیه، فکر میکردم اگر به دیگران پول بدم خیلی خفنم گاهی اوقات بقول استاد برای اینکه بگم خیلی خفنم به اینو اون زنگ میزدم میگفتم من پول دارم قرض نمیخواین؟ و اینکه اگر کسی ازم پول میخواست نداشتمم از جایی فراهم میکردم؛ میگفتم کسر شانه اگر از من پول بخوان من بگم ندارم( البته از یه منظری خوب بود هیچ وقت از کلمه ندارم استفاده نمیکردم)

    دوباره یادم افتاد خیلی بچه بودم یکی از فامیلامون داشت خونه میساخت من فک کنم 14 یا 15 سالم بود من 3 میلیون بهش قرض دادم و یادمه کمد و کابینت 3 واحد خونه رو با اون پول زد و با خودم اون موقع ها میگفتم‌خیلی خفنم خصوصا وقتی به اونایی که پول قرض میدادم به به و چه چه میکردن؛ حتی سال گذشته با اینکه داشتم رو‌خودم‌کار میکردم یه 100 میلیون پولم دست یکی از بزرگان و‌کاسبای شهر بود و تو دلم میگفتم الان دارم یه خودی نشون میدم و قطعا یه روزی این به دردم میخورده و‌از وقتی این قضیه رو درک کردم پولمو با پافشاری زیاد ازش گرفتم و اصلا برام مهم نبود چه فکری راجبم میکنه و حتی همون شخص دیروز بهم پیام داد برام 20 میلیون بزن؛ گفتم اتفاقا چند روز دیگه وصولی دارم ولی خودم بهش نیاز دارم، هیچ وقت نگفتم ندارم و خداروشکر هر روز دارم رو این زمینه رو خودم کار میکنم و چه نتایج درخشانی گرفتم.

    خداروشکر چک که اصلا نداشتم، ضامن کسی ام نشدم ولی تو بحث‌ پول قرض دادن یه شرک بزرگی تو وجودم بود که خداروشکر خیلی بهترش کردم و‌ تونستم شناسایش کنم و‌رفعش کنم

    اینجا اول شناسایی میکنیم و بعد حلش میکنیم و یکی یکی پیش میریم و قدرت مند میشیم

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
  3. -
    آسمان گفته:
    مدت عضویت: 1568 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام به همه عزیزانم

    باز یک فایل از گفتگو دوستان خدایا شکرت

    دوست عزیزم با شنیدن حرفهاتون کلی اشک ریختم و حال دلم خوب شد

    استاد ممنون بابت اگاهیهایی که همراه تجربیات دوستان به من دادین خیلی سپاسگزارم

    استاد واقعا آرامش چیزی هست که منم از فایلهای هدیه شما به دست اوردم

    دوست خوبم چقدر زیبا گفتین «اگر میخوای خدارو برای خودت نگه داری اینطوری فکر نکن که ادماها رو برای خودت نگه داری»

    من همینجا استپ زدم و رفتم کسانی که فکر میکردم اگه نباشن روزی از کجا بیارم از گوشیم حذف کردم تا دیگه بهشون دسترسی نداشته باشم و با ایمان کامل به خدا حرکت کنم خدایا شکرت

    چون احساس میکنم همین شرکها و امید به کسانی غیر خدا باعث شده تا من در جا بزنم و منی که لایق پول و ثروت هستم و کسی به اندازه خداوند نمیخواد که من به ثروتمند باشم پس خودش مسیر و راها رو به من نشون میده فقط باید حواسم به هدایتها و الهامات باشه مثل استاد که درقسمت اگه اشتباه نکنم هشت سریال زندگی در بهشت با دیدن یک تکه چوب روی اب الهام خداوند رو دریافت کرد

    خدایا شکرت بابت اگاهیهایی که دریافت میکنم

    خدایا تو رزاقی تو وهابی من فقط با امید به خودت و توکل و ایمان به خودت قدم برمیدارم تا حمایتم کنی و هدایتم کنی به سمت پول و ثروت بیشتر

    «من به اندازه پشیزی نمیتوانم کس دیگه ای رو خوشبخت کنم» با این باور من به خوشبختی و رهایی و ازادی میرسم وقتی این نشتی انرژی از بین بره ثروتساز میشم

    یعنی من تاثیری در خوشبختی و بد بختی فرزندم خواهرم و برادرم ندارم و با دلسوزی بیجا فقط خودمو از خوشبختی دور میکنم و این عمل من فقط باعث کم شدن انرژی من و دور شدن من از مسیر اصلی خودم میشم

    من وقتی میتونم به دیگران کمک کنم که خودم به ثروت رسیده باشم به قول استاد از سرریزش به دیگران کمک کنم اونم به خاطر خدا و حال خوب خودم میتونم به بقیه کمک کنم تا خدا به من کمک کنه و باید وقتی کمک میکنم که دیگه درگیرش نباشم

    کسی که در مسیر درست نباشه شرایطش درست نمیشه و من هم نمیتونم تعغیری درش ایجاد کنم

    تاثیر تصویر سازی خیلی قوی هست همینطور که تصویر سازی برای دوستمون خودبه خود انجام شد خدایا شکرت

    دوست عزیز چقدر زیبا برای خودتون باورهای فروانی ساختین و یک الگوی باورسازی خوبی برای من شدین ممنون از شما باورسازی که مشکل من هست شما با مثالتون به من کمک کردین

    هر چیزی که توی دنیا اومده اومده که بیشتر بشه باور بیشتر شدن نعمت و ثروت فراوانی و اینکه هر چیزی که به دنیا اومده اومدن زیاد بشه بهجهان گفته استاد« جهان مادی هیچ محدودیتی توش نیس» خدایا شکرت

    «کل جهان داره به سمت ثروت و نعمت میره»

    داشتن وقت و چطوری از وقت استفاده کردن نکته خیلی مهمی که بهش اشاره کردین

    وقتمو برای کارهای بیخود و حال بد استفاده میکنم یا برای حال خوب و شادی؟ وقتی با خودم فکر کردم دیدم من از صبح که پامیشم مشغول بهبود زندگی و ایجاد حال خوب برای خودم هستم توی قسمت 118سریال زندگی در بهشت استاد درمورد چک لیست صحبت کردن تقریبا یک هفته پیش من این فایل و دیدم و تصمیم گرفتم منم ریز به ریز کارهای روزانه مو بنویسم چون قبلا به تمام کارهام نمیرسیدم و گاهی بعضی از کارهام یادم میرفت، تصمیم گرفتم یک مدت بنویسم بعد نتیجه رو روی همون قسمت از سریال کامنت بزارم وقتی چک لیستمو میبینم تمام کارهای من مربوط به انجام تمرینات میشه غیر از اشپزی و تمیز کردن خونه که علتش عشق به فرزندان و همسرم هست و لذت بردن خودم

    و از اینکه همسرم کنار من حالش خوبه خداروشکر میکنم از شادی و لذت بردن فرزندانم خداروشکر میکنم و هر لحظه از زندگی من در حال شکر گزاری و تمرین بهبود زندگیم هست خدایا شکرت

    دوست عزیز با گفتن« مهمون خدایییم» اشکم جاری شد افرین، واقعا قابل تحسین هستین آرزوی بهترینها براتون دارم که به جای نگران شدن و چکنم چکنمها از خدا کمک خواستین و خدا هم هیچ کجا هیچ بنده با ایمانی رو تنها نمیزاره

    و کنترل تلوزیون دست خودمون باشه عالی گفتین و من نباید اجازه بدم دولت و دیگران با گذاشتن تلوزیون در خونه ی من باورهام رو بسازن فیلمهایی و سریالهایی رو ببینم که باعث ساخت باور های خوب در من بشه و زندگی منو بهبود بده مثل فایلهای هدیه استاد سریال زندگی در بهشت و سریال بینظیر سفر به دور امریکا که زندگی منو پر ازحال خوب و زیبایی و آرامش و وجود خواسته های جدید میکنه

    در پناه خدای مهربونم باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  4. -
    سید محمدامین حسینی گفته:
    مدت عضویت: 2754 روز

    به نام الله یکتا

    سلام

    استاد عزیزم من تابحال چنین مثالی در مورد فراوانی نشنیده بودم چقدر جالب بود، هرچیزی در این جهان هست، اومده تا بیشتر بشه، حتی گیاهان هرکدوم درسته از یه دونه بذر بوجود میان ولی هرکدوم چندین و چند گیاه دیگه رو درون خودشون حمل میکنن

    یاد اون مثالی افتادم که میگن پول پول میاره، دقیقا میشه با این مثال جالب هماهنگش کرد که ثروت هم وقتی وارد زندگیمون میشه، بذرهای خودشو پراکنده میکنه، موقعیت رو در اختیار ما قرار میده تا بتونیم ازش بیشتر و بیشتر داشته باشیم، تنها کاری که ما باید بکنیم اینه که محیط کشت مناسبشو فراهم کنیم، علف های هرز ذهنمونو بزنیم، بهش آب و مواد آلی و معدنی مناسب برسونیم تا وقتی این بذرها پاشیده شد، قشنگ یه جای گرم و نرم و حاصل خیز قرار بگیره و شروع به رشد کنه

    مثل دامداری که با یه جفت گوسفند شروع میکنه و همین طور اونا بچه به دنیا میارن و هرکدوم از اون بچه ها بازم بچه به دنیا میارن و بعد از چند سال میبینیم اون 2 تا گوسفند تبدیل شده به یه جمعیت فوق العاده زیاد که تا چشم کار میکنه مثل مزرعه جوئل سالاتاین پره از حیوانات و محصولات و گیاهانی که همینطوری رشد کرده اند، همینطوری با قانون تکامل پیش رفتند، در مسیر درستشون قرار گرفته اند و آنقدر فراوانی و برکت و نعمت به دنیاشون وارد شده که فقط میتونی ببینی و تحسین کنی و الگو بگیری

    استاد جان یه فیلمی دیدم که یه مرد میانسال بودن مثل سالاتان توی یه محیط مزرعه داری زندگی میکردن و یه جا دراومد گفت که ما الان نیم ساعته داریم توی املاک من رانندگی میکنیم و یکی دو ساعت دیگه ام همش مال منه

    من اونجا نگفتم واا مگه میشه، به خودم گفتم پس میشه، پس زمین خداوند آنقدر پهناور، وسیع و بزرگه که میشود یک نفر تا شعاع صدها کیلومتر صاحب یه جایی باشه و هنوزم روی نقشه که نگاه کنی یه نقطه باشه، و بینهایت جا برای بقیه هنوز هست

    چون هرچیزی در این دنیا هست اومده تا بیشتر بشه.

    یه صحبت زیبای دیگه که دوست عزیزمون کردن همون بحث انتخاب بود که ما دو تا انتخاب بیشتر نداریم، یا وقتمونو پولمونو انرژیمونو صرف زیبایی و خوشی و لذت بردن از زندگی میکنیم، یا بالاخره مجبوریم اینارو یه جایی خلق کنیم، توی فایلی در مورد شانس بود انگار گفتید من چه پولایی رو خرج میکردم واسه چه کارایی و تهشم هیچ نتیجه ای نمیداد باید از اول دوباره هزینه میکردم، مثلا گفتید کلی خرج پیکانتون کردید بعدم کلا شاسیشو عوض کردید. و همینو گفتید که دو تا انتخاب بیشتر ندارید، یا صرف هزینه برای خوشی و لذت و رسیدن به خود، یا اجبار توسط جهان برای هزینه کردن در راه های چرت و پرت

    چقدر من و همسن های من خوشبختیم که از الان داریم یاد میگیریم که وقتی خودمون نیاز داریم، نه قرض بدیم و نه قرض بگیریم، یاد میگیریم که هیچ وقت ضامن کسی نشیم چون ما پشیزی در زندگی دیگران تاثیر نداریم، اینکه آنقدر روی خودمون کار کنیم و در مسیر درست قرار بگیریم، که ثروت ها فوج فوج به زندگی ما از در و دیوار وارد بشن و ما به خاطر خودمون، به خاطر بزرگتر شدن ظرف خودمون، به خاطر رضایت خداوند از سرریز اموالمون قرض ندیم بلکه ببخشیم، فارغ از اینکه اون آدم میخواد بره اون پولو خرج مواد کنه یا برای زندگیش به کار بیگره، ما دیگه به بعدش کاری نداریم، ما واسه خودمون میبخشیم تا خداوند ما را بیفزاید، تا ظرفمون بزرگتر بشه برای دریافت نعمت های بیشتر، در واقع ما با خدا معامله میکنیم، میبخشیم ، ظرفمون بزرگتر میشه، جهان هم نعمت بیشتری به همون اندازه که ظرفمون بزرگتر شده بهمون عطا میکنه

    استاد جان اخیرا هرکمکی که میکنم، نه مالیا، مثلا زمانی، علمی، حالا هرچی، اون طرف مقابل خیلی تشکر میکنه و هی میگه چطوری جبران کنم، ولی من میگم که من اینکارو نکردم که تو بخوایی جبران کنی، اصلا هم مهم نبود که بعدش با این کمک من تو به کجا میخوایی برسی یا تا الان چه تاثیری در زندگیت داشته، من اینکارو کردم تا ظرفیت وجودی خودم بیشتر بشه، من با خدا معامله میکنم، من کمک میکنم خدا هم در زمان درستش از طریق بینهایت دستش به من کمک میکنه، از هر دست بدی از همون دست پس میگیری، منتهی این دسته دست خداست، نه بنده اش، خداست که داره کارهارو انجام میده، اون از دستش به من میسپاره تا من بدمش به یه بنده اش، یه جاییم تو دست یه بنده دیگش میذاره تا بده به من، شخصش مهم نیست چون دست خدا بینهایته، میخواد علی باشه رضا باشه احمد باشه زهرا باشه پارمیدا باشه😂 من با اون نیروی برتر دارم عامله میکنم

    و این خیلی بهم کمک میکنه که بتونم از سرزیر نعمتام راحت تر ببخشم، یا مثلا میگم بذار پول را توی کیف بولم، توی کارتم به جریان بندازم تا راکد نمونه، چون نگران نیستم و میدونم که اگر من 10 تومن خرج کنم خدا حداقل چیزی که تا الان باورش برام راحت تره اینه که 100 تومن بهم برمیگردونه، منتهی من باید این پولو به جریان بندازم تا از اون طرف چندین برابرش وارد بشه دیگه، وقتی ترافیک باشه نه ماشینی خارج میشه نه وارد، باید حرکت کرد دیگه، باید در جریان بود، باید در حرکت بود چون جهان در حرکته و تو یا باهاش همراه میشی یا میمونی و زیر چرخاش له میشی

    این ضامن نشدن عجب چیز اساسی اییه، به خودمون تعهد میدیم که نه ضامن کسی بشیم که بخواد ذهنمون هی یه گوشه اش درگیر اون باشه، نه اصلا سراغ چیزی میریم که ضامن بخواد چون اصلا بهش نیازی نداریم، چون وقتی تکاملمونو طی کنیم همه چیز خودش محیا میشه، همه چیز آماده میشه خیلی راحت، جهان آماده میکنه واسمون، آنقدر میاد توی زندگیمون که به قول استاد به بانک میگیم من چقدر به شما وام بدم.

    خدایاشکرت

    اصلا هر قسمت آگاهی هاش شگفت انگیزه، هر جمله اش تازه است، هر قسمتش یه دوره است، یه مثال بینظیره

    خدایاشکرت به خاطر وجود این فایل های ارزشمند که دیگه هرکسی که یه مدتی اینجا باشه میدونه که اصلا رایگان نیست ولی شما لطف میکنید و در اختیار ما قرارشون میدید.

    عاشقتونم بینهایت ازتون سپاسگزارم

    دوستتون دارم شدید به مدت مدید😘😘😂

    دستتون در دست الله یکتا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  5. -
    آرمین اصغری گفته:
    مدت عضویت: 2361 روز

    بنام خداوند بخشنده ومهربان

    سلام برپادشاهان توحیدوآگاهی وعمل

    چقدر صدای زیبایی داره این هم فرکانسی عزیزمون

    وچه زیبا گفت اگر میخوای خدا رو نگه داری اینطوری فکر نکن که بایدآدمها رو نگه داری

    ساختن باورها از۳۲سالگی

    وقتی باتمام وجودت بخوای حرکت کنی

    حتی از بذر گوجه هم نمیگذری وبهش فکر میکنی

    وقتی مورچه ای رو میبینی که داره تلاش میکنه تحسین میکنی

    وقتی گربه ای رو میبینی نازش میدی

    وقتی گفتین که خانوم ما مهمون خدا هستیم

    وبعدش هم که رفتین نونوایی وبعدش نون صلواتی بود

    این یعنی چی !!!خدای من تو هرلحظه داری باما صحبت میکنیم ولی ما تنها زمانی میشنویم که آگاهانه بهترین ورودیها رو داشته باشیم تاکید میکنم بهترین ورودیها

    ازکجا؟

    چطوری؟

    ازهمین فایلهای رایگان

    ای جان به طرز معجزه آسایی ماهی 🐟 رایگان

    الهی قربون اون باور سازیت برم رفیق

    منم آخر هفته ها میرم سالن کلی کیف میده

    آره استاد جان در ساده ترین روستاهای کشور هم رفاهیات بسیار خوبی هست

    همه دارن این رو میبینن اما توجه ندارند

    این شاگردان استاد هستند که فقط توجه میکنن

    استادجان چقدر لذت بردم از سخنان زیبا شما در خصوص بخشیدن

    خدای من شکرت از این همه آگاهی کلی کیف کردم

    اگه بخوایم به درک کامل این حرفها برسیم

    یعنی کل زندگیمون تغییرمیکنه فقط وفقط باگوش دادن همین فایل

    استادجان خیلی دوستدارم

    باتمام وجود کار میکنم روباور

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
  6. -
    آینا راداکبری گفته:
    مدت عضویت: 3349 روز

    سلام

    – چقدر یک تیکه از صحبتهای دوستمان برای من عالی بود و دقیقا یک نشانه برایم بود که دستی از دست خدا بودند ازشون متشکرم

    – چیزی که دوستمون گفتند برای وقت گذاشتن برای عزیزمان من را خیلی به فکر فرو برد برای خودمان و درست عمل کردن برای خودمان هم باید خیلی وقت بزاریم و گرنه مجبور میشویم که برای خودمان هم وقت بگذاریم و یک سریها هم در اطرافمان هستند که اصلا نادان می مانند و می میرند و اصلا هم نمی فهمند و فکر می کنند که زندگی همین است و خوشحالم که دراین سایت هستم و خیلی چیزها را فهمیدم

    – زندگی ما هر روز بهتر و بهتر و غنی تر میشود در همین چندسال پیش اینترنت نداشتیم و چقدر چقدر اگاهیهای ما زیاد شده است و شکرگزار هر روزه من یکی اش این است.

    – یادمه از بچگی همیشه می گفتم کاش مثلامن این طرف دنیا هستم می دانستم آنطرف دنیا مردم دارند چه کار می کنند و چطوری اختراع میکنند و … و حالا ما اینترنت دنیا ما عوض شده است خدایا شکرت بیشتر کسانی که فرزندشان خارج از ایران است یکسره با هم در تماس هستند دارم می بینم مثلا مامان ما امروز خانه فلانی دعوت شدیم و داریم ناهار می خوریم ناهارش را ببین و یکسره هر لحظه از حال هم با خبر هستند و چقدراحساس ارامش را در کسانی که فرزندشان در کنارشان نیستند می بینم

    باور فراوانی باور فراوانی هر چقدر رویش کار میکنم می بینم خیلی کمه

    – این قدر اینکه من نمی توانم برای کسی دیگر کاری کنم را این قدر به خودم گفتم این قدر به خودم گفتم و این قدر به گذشته خود فکر کردم تمام قسمتهای زندگیم را مرور کردم و به خودم ثابت کردم که اینجا وآنجا که خیلی هم زیاد است دیدی که نتوانستی کاری کنی پس نمیتوانی برای دیگران کاری کنی و از وقتی این را کاملا درک کردم احساس رهایی احساس آرامش خیلی بیشتری دارم و تمام انرژیم را روی خودم می گذارم.

    – من همیشه این را میگویم من خودم که این همه تغییر کردم که قشنگ برای خودم مشخص است و هویدا است و خیلی خیلی دیدم که آدمها چقدر تغییر کرده اند چه خوب و چه بد پس اصلا نه به کسی کاری دارم نه ضامن می شویم و نه به کسی اعتماد دارم چون دیدم که آدمها یک دفعه خیلی تغییر می کنند یکی از آنها خودم هستم

    – این قدر اتفاقات مختلف برایم افتاده است که یک سره به خودم میگویم نه برای کسی کاری کن نه به کسی حرفی بزن و فقط و فقط سرت توکارخودت با ش فقط و فقط و فقط ساکت شو و انجامش بده.

    – درهر جایی یکسره این را کنترل کنم احساس خوب به خاطر اینکه فقط احساس خوب باعث میشود که اتفاقات خوب برایمان بیفتد. پس همیشه لازم است که تمرکز روی خودمان باشد

    – سالهای سال سالهای سال برای دیگران خودم را کشتم یکی اینکه فکر می کردم نجات دهنده هستم ودیگر اینکه فکر میکردم که باید برای یک کار خوب که برای من انجام داده اند تا آخرعمرم مدیونش هستم و حالا دقیقا همان آن آدمها با من خوب نیستند و همان که از پشت به من خنجر زدند شدند ودیگر رهایشان کردم و برای همیشه این یادم ماند که فقط حواست به خودت باشد.

    متشکر استاد عزیز با صحبتهای زیبا و دلنشینتون همیشه مستدام باشید

    Just do it now

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
    • -
      زهرا کرمی گفته:
      مدت عضویت: 2757 روز

      سلام، آینا عزیز چقدر کامنتت به من کمک کرد بحث دلسوزی چیزی که مثل زنجیر به من چسبیده رهام نمی کنه من خیلی تغییر کردم ولی ضعف نسبت به خانواده ام دارم به خاطر همین تا یک قدمی خواسته هام میرم و متوقف می شم و باعث شده به شدت اعتماد به نفسم افت کنه به خواهر وبرادرم کلامی کاری به کارشان ندارم ولی از درون دلسوزی دارم و تمام تلاشم دارم میکنم از این مدار برام بیرون، چون تمام زندگیم از خودم غافل شدم و چقدر می توانستم پیشرفت کنم ماندم سپاسگزارم که با این متن به من کمک کردی.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        آینا راداکبری گفته:
        مدت عضویت: 3349 روز

        سلام

        اتفاقا اعتماد به نفستان باید بره بالا در قسمت سوال دارم راهکارهای دوره عزت نفس را بخوانید.

        ببینید منی که 30 سال برای دیگران ودیگری بودم نتایجم را میگویم برای اینکه انگیزه بیشتری داشته باشید:

        – خواهر و برادرها و همه به فکر خودشان هستند نه من؛ ومن چون دوست دارم آنها به فکر من باشند خودم به آنها دلسوزی میکنم و این یعنی من داشتم الکی خودم را برای آنها می کشتم و آنها از این کار من بدشان هم می آمده است

        – فکر میکردند من یکسره همه چیز دانم عقل کلم و می خواهم به این دلسوزیها به آنها فخر بفروشم

        – وقتی در زندگی ام خیلی مشکلات برایم پیش آمد اصلا نیم نگاهی هم به من نکردند برادرهایم بودند و کمک میکردند ولی از ته دل نه و شنیدم که گفتند که خودش خواسته به ما ربطی نداره یا اینکه پاشو به اندازه گلیمش دراز کنه حالا کی ها این حرفها را می زدنند همانهایی که من خودم را برایشان کشته بودم

        – بعدم در سالهایی که من از لحاظ مالی خیلی خودم را کشیدم بالا و از همه اشان آن موقع بهتر شدم شنیدم که می گفته اند که یک روزی میرسه که ما از آن خیلی جلوتر می افتیم و این از اعتماد الکی من به آنها بوده است که نه بابا خواهرمه برادرمه ووو

        – چندی پیش یکی یک متنی را برایم فرستاد که یک وکیل گفته بود که 85 سال سن دارم ولی تمام پرونده هایی که داشتم 99 درصد از آنهابه خاطر اعتماد بی جا به دیگران بوده است.

        – من از خدا خواستم که خدایا باطن واقعی هر کسی را برای من وقتی که به من مربوط است نشانم بده و عجب خدایی داریم به به نشانم می دهد در حالیکه طرف غش و ظف برایم می ره ولی باطنش را خدا داند که نشانم می دهد

        – خلاصه تا وقتی که این کار را نکنی کسی برایتان ارزش هم قائل نیست چون ارزش مند بودن خودتان اول باید توسط خودتان باشد تا دیگران هم این را بفهمند و شما آدم با ارزشی برایشان باشید با کمک به دیگران و دلسوزی کردن برای آنها ارزش خود را از دست میدهید این را باورکنید و این منی دارم این را به شما می گویم که 30 سال این طوری بودم و زندگیم را باختم

        – فلانی اسباب کشی داره برو کمکش کن فلانی مریضه برو سر بزن فلانی بچه داره برو بچه هایش را نگه دار بره آرایشگاه ووووووووووووو چرا وقتی من اینکارها را داشتم کسی برایم کاری نکرد؛ چون من به همه ثابت کرده بودم که شما ها ارزش دارید من که ارزشی ندارم خودم از پس کارهایم بر می آیم.

        – فکر میکردم این نجات دهندگی دیگران زرنگیه و خدا آن دنیا قراره به من بده.

        – ازهمین الان شدیدا دست از این کار بردارید تا همه چیز بهتر بشه

        – الانم پاشنه آشیل اصلیم در همه موارد همان عزت نفس است که باید خیلی رویش کار کنم.

        Just do it now

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  7. -
    مهشید گفته:
    مدت عضویت: 1638 روز

    سلام خدمت اساتید عزیزم

    سلام به دوستان خوبم

    استاد عزیزم، خانم شایسته عزیزم این فایل رو امروز برای من گذاشته بودین…… چقدر نشونه داشت برام…. خدایا شکرت ………

    من دیروز صبح یادم رفته بود فایل نشانه ام رو رفرش کنم و حدود ساعت 3-4 بعد ازظهر بود که یادم اومد و نشستم فایل رو دیدم و اتفاقا چقدر نشونه توی اون فایل هم برام بود، اما الان میخوام درمورد این فایل بگم…. دیروز، اون لحظه که یادم اومد امروز فایل نشانه رو رفرش نکردم، برای یه لحظه توی ذهنم گذشت که: حیف شد که یادم رفت …. چون فردا صبح (یعنی امروز)، میخواستم برم توی کافه بشینم و اونجا فایل نشانه فردام رو رفرش کنم و صبح رو با فایل نشانه جدیدم شروع کنم. چون چند دفعه بود که اینکارو میکردم و خیلی حس خوبی بهم میداد و بقیه روز رو خیلی باانرژی میگذرونم. اما حالا چون دارم ساعت 3 این فایل رو میبینم، تا صبح فردا 24 ساعت نمیگذشت ازش که دوباره فایل جدید برام بیاد. خلاصه برای یه لحظه این مکالمه از ذهن من گذشت و بعد گفتم خوب اشکال نداره فردا دوباره همین فایل رو نگاه میکنم و متن و کامنتاشو میخونم…..

    امروز صبح، توی کافه همین طور طبق عادت سایت رو باز کردم که یه دفعه دیدم «فایل روز شمار تحول زندگی من» رو آپدیت کردید و واقعا چقدر خداوند سریع الجوابه…. به قول فلورانس اسکاول شین: «قبل از اینکه بخوانید، پاسخ میدهم».

    خدایا شکرت….

    حتی اینو به زبون نیوردم ولی حقیقتا خداوند به بندگانش آگاهه….

    + نشانه بعدی که توی این فایل برای من بود، صحبتهای آقا سعید در مورد فراوانی بود…….چقدرررررررررر مثال جالبی زدن درمورد تکثیر میوه ها…………. چقدر رشد و گسترش و فراوان شدنه همه چیز در جهان رو قشنگ به من فهموند…..

    جالبه که چند روز بود متوجه یه سری رفتارها توی خودم شده بودم که همش این گفتگو توی ذهنم مرور میشد که: انگار من باید روی باور فراوانیم کار کنم. و همش داشتم فکر میکردم باید توی یه کامنتی راجع بهش بنویسم و برای خود آینده ام یه ردِپا بزارم…..

    دلیلی هم که متوجه این موضوع شدم، از روی نحوه استفاده ام از یه سری چیزهای ساده و پیش پا افتاده مثل دستمال کاغذی و کبریت و اینجور چیزها بود که احساس میکردم دلم نمیخواد زیاد استفاده کنم!

    مثلا به جای دستمال کاغذی، از حوله استفاده میکردم. نه به خاطر اینکه حوله رو بیشتر دوست داشتم، به این دلیل که توی اعماق ذهنم حس میکردم این یه چیزیه که خشک میشه، و میشه چندین بار ازش استفاده کرد، ولی دستمال یه چیز مصرفیه و با یه بار استفاده تموم میشه…. یادمه خانم شایسته هم دقیقا همین مثال دستمال کاغذی رو توی یکی از صفحات سایت برای متن یکی از فایل ها عنوان کرده بود و اتفاقا این چند روز همش یادم به اون نوشته میوفتاد ولی یادم نبود مربوط به کدوم فایل بود.

    حالا امروز خداوند، هم از زبان آقا سعید و هم با توضیحات استاد، مهر تاییدی زد به اون چیزی که توی ذهنم بود. ان شا الله که با هدایت خداوند بتونم باور فراوانی رو بیشتر و بیشتر در خودم تقویت کنم و هزاران بار سپاسگزار خداوند هستم برای آگاهی های امروز ….

    + یه نکته خیلی جالب دیگه در مورد این فایل این بود که منی که همزمان با گوش دادن این فایل توی کافه اشک توی چشمام جمع شده بود و سعی میکردم که خودم رو کنترل کنم که اشکم جاری نشه، یادم اومد که من این فایل رو قبلا تا نصفه شنیده بودم ولی ازش خوشم نیومده بود و فایل رو بستم و دیگه بقیه فایل رو گوش ندادم. ولی امروز اونقدر من رو منقلب کرد که نمیتونستم جلوی اشکهام رو بگیرم و بعد با ذوق نشستم براش کامنت بنویسم. پس من حالا در مدار دریافت این آگاهی ها قرار گرفتم….. خیلی خوشحالم و خدا رو شکر میکنم که هدایتم کرد به شنیدن این آگاهی ها….

    + نشانه بعدی که توی این فایل برای من وجود داشت درمورد باورسازی بود…..ماجرا اینه که من چند وقت پیش یه کامنتی توی سایت (یا شاید توی کانال تلگرام استاد) خوندم که متاسفانه یادم نیست کامنت کی بود. فقط اینو یادمه که نویسنده اش یه آقا بود ولی دلم میخواد از صمیم قلب ازشون تشکر کنم که چه تلنگر خوبی برای من بود….. برداشتی که ازش توی ذهن من مونده اینه که:

    «این همه که داریم میگیم باورسازی، باورسازی،…… من چیکار کردم برای باورسازی؟ منی که این همه وقته توی این سایت هستم چیکار کردم برای باورسازی؟

    و اینجور ادامه داده بود که :

    «تا حالا چند تا باور با صدای خودم ضبط کردم و گذاشتم توی گوشم تکرار بشه؟ و تازه انتظار هم دارم که نتایج عوض بشه؟» …….

    یادمه اون لحظه ای که کامنت رو خوندم، به قول خانم شایسته، انگار یه چیزی توی گوشتم زنگ خورد و چندین بار بعدش این جملات توی ذهنم تکرار شد….

    چند وقت بعد از خوندن اون کامنت بود که منم شروع کردم به ضبط کردن چندتا عبارت تاکیدی برای خودم، و گاهی که پیاده روی میرفتم یا مشغول کارهای روتینم بودم میزاشتم برام تکرار بشن……

    اوایل، اینجور بود که وقتی بهشون گوش میدادم فقط بهم قوت قلب میدادن. اما الان چند وقته که یه اتفاقایی داره برام میوفته که درواقع در تایید اون جملات هستن….یعنی این چند روز چند تا اتفاق افتاده که بعد از رخدادشون، یکی از اون جملات توی ذهنم مرور شده و احساس میکنم دارن تحقق پیدا میکنن…….

    خلاصه این چند روز هر بار که چنین اتفاقاتی میوفتاد، پیش خودم میگفتم که کاش یه کامنت درمورد این موضوع بنویسم و از اون دوستی که نمیدونم کی بود، تشکر کنم که اون روز اون کلمات رو تایپ کرد و من با خوندش، انجام این کار رو شروع کردم….

    خدایا شکرت…….

    + نشانه عالی بعدی این فایل برام این بود که، من چند وقت هست که شروع کردم دوره 12 قدم رو از اول ببینم و هر جلسه رو نتبردای میکنم و تمرینش رو انجام میدم. چند روز پیش کامنت جلسه 1 قدم 4 رو نوشتم و دیروز داشتم فکر میکردم که فردا دفترم رو هم ببرم همراهم کافه و جلسه 2 قدم 4 رو شروع کنم……… توی فایل آقا سعید دقیقا به همین فایل اشاره کرد و از همین فایل مثال زد که یه نشونه بزرگ بود برای من که مسیرت درسته….. ادامه بده…..

    خدایا شکرت

    هزاران بار شکرت

    به خاطر این نشونه ها بود که حس کردم این فایل رو برای من گذاشتین

    ممنونم ازتون

    هزاران بار ممنونم، در آغوش میگرمتون و از همینجا میبوسمتون….

    بریم سراغ آگاهی های این فایل:

    + اگر میخوای خدا رو برای خودت نگه داری، اینجوری فکر نکن که آدما رو برای خودت نگه داری…..

    چه آگاهی نابی و چه نگاه توحیدی توی این جمله هست….. ان شاالله که خدا همه مارو هدایت کنه از غیر خودش بی نیاز بشیم و فقط روی خودش حساب کنیم و به خودش توکل کنیم….. گفتن این جملات توی حرف ساده و قشنگه، اما باید ببینیم که توی عمل چند مرده حلاجیم و در عمل چقدر میتونیم این حس رو داشته باشیم…. که اگر اینجور باشیم، چقدر آرامش زندگیمون بیشتر میشه ….. حتی فکرش هم به آدم حس خوبی میده………

    + آگاهی بعدی اینه که: ممکنه خیلی از ما قبلا نمیدونستیم، اینه که باورها ساختنی هستن و میشه باورهای قدیمیمون رو با باورهای جدیدی که خودمون آگاهانه انتخاب میکنیم، جایگزین کنیم.

    هر چیزی که توی این دنیا اومده، اومده که بیشتر بشه… چقدر این جمله خوبه….. چقدررررر مثالی که آقا سعید براش آورد ملموسه، و چقدر برای ذهنم راحت پذیرفته شد این مثال….. حس میکنم تیکه های یه پازل رو داره توی ذهنم کنار هم میچینه……

    آقا سعید: «باور اینکه نعمت و ثروت هرروز داره بیشتر میشه رو، قبولوندم به خودم….

    شروع کردم به باور سازی

    به این باور رسیدم که ما آدما هممون وقت داریم…… چه اونی که میگه سرم شلوغه، چه اونی که میگه که سرم شلوغ نیست»….

    ممنونم آقا سعید…. خدا میدونه این فایل تاحالا روشنی بخش راهِ چند نفر دیگه بوده و این اون باقیات صالحاتیه که خدا نصیب زندگیتون کرده….

    + چقدر داستان سفرتون خوب بود آقا سعید….

    الان مهمون خداییم…..

    ما از الان دیگه مهمون خداییم……

    چقدر خوبه این طرز فکر ……

    چه توکلی توی این دیدگاه هست……

    ممنون که به ما هم یادش دادین….

    اتفاقا منم حدود یکی دو ماه پیش یه سفری داشتم که بخش زیادی از هزینه های اصلی سفر رو، دستی از دستان خداوند پرداخت کرد و حالا که احتمال داره که دوباره سفر دیگه ای درپیش داشته باشم، مدتیه که این خواسته در من شکل گرفته و توی ذهنم مرور میشه که خدایا من رو از غیر خودت بی نیاز کن و هزینه های سفرم رو خودت برام پرداخت کن…..

    پس حالا این جمله رو به درخواستم اضافه میکنم که «من میخوام توی این سفر مهمون خداوند باشم»……

    آقاسعید من از همون لحظات اولی که داشتم فایل رو گوش میدادم بدنم مور مور شد و داشتم باخودم فکر میکردم که توی کامنتم اینو بنویسم یا نه؟! تا اینکه خودتون هم توی دقیقه 6 گفتین…

    + آقا سعید:تو هر تصویری رو که ببینی، میتونی خلقش کنی…

    استاد شما به من یاد دادی که خالق باشم….خالق تصویرهای زندگیم باشم….

    توضیحات استاد:

    + همونجوری که یه گوجه اینقدرررر بذر توشه برای گسترش بیشتر، همینجوری هم زندگی ما هر روز داره بهتر و بهتر میشه، و اصلا جهان مادی هیچ محدودیتی توش نیست. و هرروز بزرگتر و وسیعتر و ثروتمندتر و غنیتر میشه.

    و آدم میتونه همین باورها رو بیاد به همین شکل، خیلی ساده، توی زندگیش ببینه …..

    ببینه که آقا جهان چقدر داره گسترش پیدا میکنه…..حالا توی زمینه های مختلف: شما مثلا شهرهاتون رو میبینید که چقدر دارن بزرگتر میشن…… یا مثلا امکاناتی که الان در شهرها و روستاهای دور افتاده هم هست، اصلا قابل مقایسه با قبل نیست، و خیلی خیلی بیشتر شده….. از انواع یخچال و تلویزیون و بخاری و هزاران وسیله دیگه که قبلا اصلا نبود ولی الان هست….

    اینا اون چیزایی که آدم باید بگه به خودش که: آقا اوضاع داره هر روز بهتر میشه… هر روز داره نعمتها در دسترس افراد بیشتری قرار میگیره….درکل، جهان داره به سمت ثروت و نعمت بیشتری میره….درسته خواسته های انسانها هم داره بزرگتر و بیشتر میشه، ولی جهان هم به همون نسبت داره پاسخ میده.

    و این مثال گوجه و خیار، خیلی مثال خوبیه برای باور سازی، که توی هر زمینه ای، چقدر نعمتها بیشتره، چقدر فرصتها بیشتره…. چقدر فراوانی توی دنیا هست….

    هرچقدر که آدم اینا رو باور کنه، هدایت میشه…..

    پس باید تمرکزتون روی چنین چیزهایی باشه، مخصوصا باور فراوانی، مخصوصا درمورد باور فراوانی، باید بیشتر روی باور فراوانی کار کنید که قلباً باور کنید، قلباً باور کنید….

    مثلا برای تقویت کردن باورهای مرتبط برای فراوانی فرصتهای کاری، با دیدن و تایید کردن این همه آگهی هایی که برای استخدام نیروی کار در جاهای مختلف میبینیم….ضمن اینکه باور فراوانیه نعمت هم در دل اون نهفته است. چون اون شرکتی که آگهی استخدام داده، به این معناست که کارش گرفته و درآمد داره و کسب و کارش روبه رشده و میخواد کارش رو گسترش بده که نیاز به نیروی بیشتری داره…. و این تابلو و اطلاعیه ها نشون میده که آقا کار هست…. برای هر کسی که کار بخواد، کار هست. و الان جوری شده که توی 99 درصد پلازاهای آمریکا، شما تابلوهای تقاضای نیروی کار رو میبینید…

    پس وقتی اینارو میبینیم باید به خودمون بگیم:

    «ببین معلومه که چقدر داره کار خوب پیش میره و شرکتها دارن درآمد کسب میکنن و دنبال نیروی کارن. و چقدر کار زیاده برای افراد مختلف».

    + موضوع بعدی بحث ضامن شدن و امثالهم هست:

    ما باید از اساس این موضوع رو درک کنیم که:

    ما نمیتوانیم فردِ دیگه ای رو خوشبخت کنیم.

    این ناتوانی رو، باید بتونیم درک کنیم، تا به خوشبختی برسیم….. تا به رهایی برسیم.

    یه بار دیگه تکرار میکنم:

    هیچ کدوم از ما، به اندازه پشیزی، به اندازه سر سوزن، نمیتوانیم فرد دیگری رو خوشبخت یا بدبخت کنیم.

    برای بعضی ما اینطوره که باید سالها، درمورد این موضوع، روی خودمون کار کنیم ولی بازم احساساتی میشیم…. بازم فراموشش میکنیم. ولی باید هر روز اینو به خودمون بگیم….

    اگر اینو به خودمون بگیم، عملا پول قرض دادن، ضامن شدن، دلسوزی کردن برای دیگران، به این نیت که من زندگی اون رو بهبود میبخشم و شرایط اون رو تغییر میدم، دیگه معنی نداره.

    [استاد اعتراف میکنم که همین دیشب داشتم به این موضوع فکر میکردم که چقدر خوب میشه که توی شرایط مالیم اونقدر رشد کنم که بتونم به فلانی (یکی از عزیزانم) کمک کنم…..]

    پس باید این موضوع بره توی وجودمون که: «من نمیتونم زندگی فردِ دیگه ای رو تغییر بدم»، بنابراین من ضامن کسی نمیشم…

    اصلا ما برای چی ضامن میشیم؟

    توی حالت خوبش: برای اینکه فکر میکنیم میتونیم به طرف کمک کنیم.

    توی حالت بدش: ما ضامن میشیم برای اینکه، به قول برادر آقا سعید، بتونیم طرف رو نگه داریم. که این حالت شرک آلودشه….

    که هردو حالت، غلطه… هردو نگاه، غلطه….

    و اگر ما از این 2 نگاه بیایم بیرون، دیگه خودمون رو توی این شرایط قرار نمیدیم… و وقتی که شما توی شرایط خوب روحی قرار میگیرید، وقتی که روی باورهات کار میکنی، و وقتی دغدغه های ذهنی ناشی از طبعات این کار رو از زندگیت حذف میکنی، و سعی میکنی که به اصول خودت پایبند بمونی و وقتی که آدم توی مسیر درست قرار میگیره و درواقع انرژی ذهنش رو رو توی جاهای بیهوده هدر نمیده، و جلوی این این نشتی انرژی رو میگیره،

    اونوقت، ثروت ساز میشه…

    اونوقت شرایط مالیش، به لطف الله، هی بهتر و بهتر میشه…

    اون موقع، دیگه بحث ضامن شدن نیست… اگر دوست داشت، به هرکی که دوست داشت، کمک میکنه، برای رضای خداوند. تموم شد و رفت…. و دیگه ذهنمون با فکر کردن به اینکه حالا طرف وامش رو پرداخت میکنه یا نه و مسائل دیگه، مشغول نمیشه. بجاش میگه:

    الان شرایطی هست که دارم، و میتونم، و به خاطر خودم، و به خاطر اینکه وقتی میبخشم، اوضاع خودم بهتر میشه، میبخشم. فارغ از اینکه اون فرد میخواد با این پول چه کاری انجام بده…. من کاری به اون قسمتش ندارم. اون قسمتش مربوط به خودشه…..

    من الان دوست دارم که این کارو بکنم….

    این ترکیب جادوییه…..

    این ترکیب جادوییه و باید سعی کنیم با تکامل به این مرحله برسیم. یعنی بیایم ذهنمون رو از روی دلسوزی کردن برای دیگران، یا نشتی انرژی داشتن برای دیگران برداریم و بزاریمش روی خودمون و برنامه خودمون. تا به لطف الله (مثل استاد)، خداوند اونقدر بهمون نعمت و ثروت بده که از سرریز اونها، بتونیم به کسایی که دوست داریم کمک کنیم. اونمبا این نگاه که داریم به خودمون کمک میکنیم.

    ولی این اتفاق زمانی میفته که درگیرش نباشیم، و نگرانش نباشیم، یا اینکه نباید منتظر باشیم که اون طرف برامون کاری بکنه و اونم برامون جبران کنه…..

    (یاد این آیات سوره لیل افتادم:

    الَّذِی یُؤْتِی مَالَهُ یَتَزَکَّىٰ

    همان که مال خود را مى‌دهد پاک شود،

    وَمَا لِأَحَدٍ عِنْدَهُ مِنْ نِعْمَهٍ تُجْزَىٰ

    و هیچ کس را به قصد پاداش‌یافتن نعمت نمى‌بخشد،

    إِلَّا ابْتِغَاءَ وَجْهِ رَبِّهِ الْأَعْلَىٰ

    جز خواستن رضاى پروردگارش که بسى برتر است.

    وَلَسَوْفَ یَرْضَىٰ

    و البته خشنود خواهد گردید.)

    یا اینکه اصلا خودمون به اون پوله نیاز پیدا کنیم….. بجاش، توی شرایط بهتر، اون کار انجام میشه.

    کی اون شرایط بهتر بوجود میان؟

    موقعی که تو بتونی آرامش داشته باشی….

    موقعی که بتونی روی خودت سرمایه گذاری کنی….

    موقعی که نشتی انرژی نداشته باشی….

    موقعی که بتونی روی باورهات کار کنی…

    کی میتونی اینکارا رو بکنی؟

    موقعی که نگران بقیه نباشی…

    حالا این بقیه میتونه هر کسی باشه…. یعنی شما با نگران بودن درمورد خونواده و عزیزان و دوستانتون، نمیتونید به اونها کمک کنید… حتی با ضامن شدن هم نمیتونید به اونها کمک کنید. یعنی برای یه آدمی که ذهنیت فقیری داره، هر چقدر هم که از لحاظ مالی بهش کمک کنید با این نیت که وضعش بهتر بشه، امکان نداره شرایطش بهتر بشه. امکان نداره شرایطش بهتر بشه….

    وقتی به این درک برسید که: «آقا کسی که توی مدار درست نباشه، فارغ از اینکه شما چکار میکنی، شرایط اون فرد درست نمیشه…. شرایطش درست نمیشه….»

    اگر اینو درک کنیم، خیلی باعث میشه که به جای اینکه تمرکزمون رو بذاریم روی دیگران و بخوایم زندگی دیگران رو بهتر کنیم، که خیلی اوقات این کار رو به خاطر کمبود توجه انجام میدیم، و درواقع میخوایم یه کاری کنیم که مردم بهمون احترام بزارن و درمورد ما حرفهای خوب بزنن یا پشت سر ما، مارو ستایش کنن و از این صحبتها…..بنابراین میایم از خودمون میکَنیم و میدیم به دیگران، که بقیه در مورد ما به به و چه چه کنن یا اینکه مارو دوست داشته باشن یا به خاطر این کارها به ما احترام بزارن یا اینکه مثلا به خاطر این رفتارها، بیشتر خریدار حرف ما باشن و با این کار، اون کمبودهایی که توی شخصیت خودمون داریم رو جبران کنیم…

    یعنی اگر ریز بشیم توی رفتارهای خودمون و دیگرانی که چنین رفتارهایی دارن، میبینیم که خیلی از افراد، نه به خاطر اینکه میخوان در راه خدا اینکارو بکنن، بلکه به این دلیل دارن این کارو میکنن که وقتی حرفی شد، بقیه یه جورایی بله قربان گوی اون باشن و بهش چشم بگن و بهش بگن: «هرچی شما بگی و اصلا شما بگو ما چیکار کنیم؟» و اون از اینکار لذت میبره که همه سراپا گوشن که به حرف این بابا گوش کنن فقط به این دلیل که طرف داره یه کمک مالی به اعضای خانواده یا فک و فامیل میکنه.

    و بینهایت مثال میشه زد از اینکه این کمکه، واقعا کمک نیست و درواقع برای پر کردن خلا های شخصیتیه افراده….

    حالا اگر بریم این خلاها رو درست کنیم و پرشون کنیم و دیگه بریم سراغ خودمون، اونوقت وقتیکه توی مسیر درست قرار بگیریم، اونقدر نعمت و ثروت میاد که از سرریزش، از مازادش، به هرکسی که دوست داریم میدیم….

    تازه اونم برای اینکه خداوند به ما نعمت بیشتری بده، نه برای اینکه زندگی اونا رو بهتر کنیم.

    استاد عزیزم

    خانم شایسته عزیز

    آقا سعید

    ممنونم ازتون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
    • -
      علی علوی پور گفته:
      مدت عضویت: 624 روز

      سلام دوست عزیز

      واقعااااا سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم

      مچکرم عزیزم

      عالییییییی نوشتین کامنت رو

      واقعا لذت بردم.. خدا بهت برکت سلامتی عشق بده‌….

      بلههههه ثروت و نعمتها هر روز داره بیشتر میشه خداروشکر

      خدارو صد هزار مرتبه شکر میکنم که هدایت شدم به این فایل واقعااا لذتتتت بردم

      خیلی آگاهی های نابی داشت عالی بوددد

      مچکرم مچکرم مچکرم مچکرم

      واقعا احسنت به شما.. عالی توضیح دادین …

      سپاسگزارم خدای عزیزم بابت این کامنت زیبا و فایل فوق‌العاده…

      در پناه حق دوست عزیزم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  8. -
    نسرین سلطانی گفته:
    مدت عضویت: 2495 روز

    سریال گفتگو 44

    با سلام خدمت استاد عزیزم

    بنام خدایی که حامی منه در مسیر تغییر باورها و افکارم

    خدا رو شکر که باز هم فرصتی فراهم شد تا با جریان سیال این آگاهی ها همراه بشم و از اونها برخوردار

    چه همزمانی خدای من

    همین امروز داشتم با دوستم در مورد ترحم و دلسوزی نسبت به دیگران صحبت میکردم و چیزهایی رو که یاد گرفته بودم از استاد رو برای ایشون میگفتم و الان خداوند داره دوباره از کلام استاد و دوست خوبمون آقا سعید این مطالب رو برای من مرور میکنه

    با شنیدن این صحبت ها به خودم اومدم که آیا من این حرفهایی رو که امروز به دوستم گفتم رو خودم بهشون عمل میکنم یا نه

    آیا وقتی میخوام نصیحتی بکنم خودم آدمی هستم که به اون نصیحته عمل کرده باشم همون چیزی که استاد توی فایل کسب و کار میگه که امروز به دوستم میگفتم این کار رو نکنه ؟

    وقتی ی کم بر میگردم عقب عقب منظورم همین یکی دوساله اس میبینم که خدا رو شکر سعی کردم عملگرا باشم

    منی که قبل از آشنایی با استاد دچار دلسوزی بودم و از خودم میکندم و میدادم به دیگران الان خیلی کمتر اینکار رو میکنم

    منی که قبلا دست پول قرض دادن داشتم با این باور غلط که ی کار خداییه و ثواب داره و بعدش برا پس گرفتن دجار مشکل میشدم دیگه سعی میکنم این کار رو نکنم

    منی که مثل اکثریت چند تا وام گرفته بودم از بانک الان خدا رو شکر به هیچ بانکی بدهکار نیست و ابدا دیگه سراغ وام نمیرم

    منی که از وجود خودم میکندم و میدادم به یکی از افراد نزدیکم که ذهنیت فقیری داره به این خیال که زندگیش رو تغییر بدم و تغییر نکرد دیگه سعی میکنم این کار رو نکنم

    منی که ی بار ضامن ی نفر شدم با این خیال که دارم بهش کمک میکنم اما استرس و اضطراب پس دادنش رو داشتم دیگه تا عمر دارم ضامن کسی نمیشم

    وقتی این موارد رو از ذهنم گذروندم متوجه شدم که خدا رو شکر توی این موارد تونستم ی کم عملگرا باشم و همین خودش باعث آرامشم شد که فقط حرف نزدم و ادا درنیاوردم اما باز هم میتونم بهتر و بیشتر عمل کنم

    همون ابتدای صحبت دوست عزیزمون آقا سعید خودش ی نکته ی مهمی رو داره بیان میکنه که برای رسیدن به ی خواسته باید شور داشت اشتیاق داشت همون پشنی که استاد در جلسه ی هدفگزاری قدم اول دوره دوازده قدم ازش صحبت میکنن

    و این شور و اشتیاقه اس که آتش رسیدن به اون رو شعله ور میکنه همون حالتی که برای آقا سعید رخ داده و این صحبت ها تصادفی و الکی نیست برای من

    برای منی که خواسته ای در وجودم هستم این زنگ رو به صدا در میاره که آیا اون عشق سوزان برای رسیدن بهش توی وجودم هست جوری که با تمام وجودم بخوام بهش برسم اگر هست که یقینا بهش میرسم و نگرانی نداره و اگر نیست یعنی اون تضاده هنوز برام خیلی رنج آور نشده که با تمام وجود خواستم رو بخوام

    چقدر انرژی که توی کلام آقا سعید هست برد نفوذش خیلی زیاده اونقدرکه تا عمق قلب من نفوذ میکنه حتی لحظه لحظه های سکوتش و به یادم میاره اولین دستاوردی که از بودن با استاد نصیبم شد که همون آرامش بود اونم در دنیای پر تلاطم ذهنم

    آرامشی که دنیای من رو آرام کرده بود سوای از دنیای بیرون آدم ها

    حرفهای این عزیز داره بهم یادآوری میکنه که قلب من یا جای خداست یا جای آدم ها .اگر جای خداست که دیگه جای آدم های دیگه نیست و اگر آدم ها توش لونه کردن که دیگه خدا توش جایی نداره

    به یادم آورد که قبلن مشرک بودم چون انتظار داشتم آدم های ی کاری برام بکنن و به همین خاطر بهشون باج میدادم همه جوره و آخرش هم هیچ کاری برام نکردن

    اما از وقتی سعی کردم خونه دلم رو خونه تکونی کنم از آدم ها و آب و جاروش کنم برای خدا داره کارها رو برام انجام میده به میزانی که مهمون دلم میشه و کس دیگه ای رو باهاش شریک نمیکنم .

    سعید جان داره از مهمون خدا شدن صحبت میکنه و با خدا به مهمونی رفتن اما من هنوز توی مرحله ی پذیرفتن مهمونی به اسم خدا هستم اونقدر این مهمونی باید تکرار بشه تا بعد باهاش برم بیرون و مهمونش بشم

    سعید جان اگه شما توی سن 32 سالگی فهمیدین میشه باور رو ساخت من توی 40 سالگی این درک برام حاصل شد و خدا رو شکر از این بابت که توی جهل نمردم

    آقا سعید به یادم آورد قدرت تجسمی که استاد بارها ازش صحبت کرده بودن توی دوره دوازده قدم و عزت نفس که اگر بتونم چیزی رو بخوبی در ذهنم تجسم کنم و مقاومتی نسبت بهش نداشته باشم اونوقته که میتونم توی دنیای واقعی هم تجربش کنم . و باز هم سوال از خودم :

    چقدر تونستم تجسم کنم رسیدن به اون خواسته ی مد نظرم .آیا اون تجسمه اونقدر تکرار شده که فرکانس وقوعش رفته باشه بالا که بصورت طبیعی اتفاق بیفته بدون هچی تقلایی ؟!

    اما در مورد باور فراوانی و منطقی کردن اون به یادم آورد که من توی این زمینه خیلی خوب نیستم و باید خیلی روش کار کنم که البته باز هم بر میگرده به اون خواسته ای که دارم که من چقدر تونستم الگوهایی مرتبط به اون خواسته رو پیدا کنم تا برای ذهنم باورپذیر بشه و منطقی بشه رسیدن به اون ؟!

    بحث کنترل ورودیها رو مطرح کردن دوست خوبمون و به یادم آوردن که از وقتی که من هم تصمیم گرفتم با شنیدن حرفهای استاد این کار رو بکنم و تلویزیون رو گذاشتم کنار چقدر حالم بهتر شد الان جوری شده که اصلا از خیلی از مسائل اصلا خبر ندارم و جالبه از زبان استاد میشنوم بعضی مسائل رو که ایشون هم از کامنت های بچه ها متوجه میشن مثل جریان آقای رئیسی و …… تعجب میکنم که چرا اینقدر مسایل حاشیه ای برای افراد مهمه که ساعت ها وقت براش صرف میکنن

    ی لحظه با حرفهای استاد به زندگی خودم مراجعه کردم که چقدر نسبت به سه سال پیش با بودن توی این مسیر پیشرفت کردم و نعمت های زندگیم بیشتر شده از زیاد شدن تعداد مانتوهام و کفش هام و دفتر ها و خودکار ها و دوره هایی که خریدم تا خرید هدفون ها و هارد اکسترنال و……….

    خود اینها همه نمود فراوانی هستن اگر من اینها رو ببینم اینها دو سال پیش توی زندگی من نبودن الان هستن و این یعنی پیشرفت و فراوانی فقط باید سپاسگزار باشم و تایید کنم

    بله استاد با تمام وجود تایید میکنم حرفهاتون رو در مورد کمک کردن به عزیزانی که ذهنتیت فقیر دارن که هیچ نتیجه ای رو در برنداره چون خودم تجربش کردم و دیگه نمیخوام تکرارش کنم

    و حرف پایانی اینکه از زمانی که من تمرکزم رو گذاشتم رو خودم و بهبود دادن خودم روی خوش زندگی رو دارم تجربه میکنم سپاسگزارم استاد که این رو من از آموزش های شما یاد گرفتم

    سپاسگزارم دوست عزیزمون آقا سعید که باعث شدین من عمیق تر در مورد خواسته هام فکر کنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  9. -
    رویا محمدیان گفته:
    مدت عضویت: 1107 روز

    به نام الله ای که هر لحظه هدایت میکند

    سلام استاد اصلا دیگه تعجب نمیکنم از هدایت های خدای بزرگ و هدایتگرم دیشب بود که متوجه یه باگ دیگه تو خودم شدم و اون باور کمبود بود که بصورت خساست و بخل گاهی خودش رو نشون میده از خدا هدایت خواستم و رفتم ایاتی که مربوط میشه به این قسمت رو مطالعه کردم و دیدم چقدر خدا از فراوانی میگه تو قران چقد میگه انفاق کنید تا بیشتر بدست بیارین و امروز هم خودش هدایتم کرد به این فایل از سعید عزیز خیلی ممنونم بابت حرفهای پر از اگاهیش باورهای مناسبی که برام ساخت انگار داشت کلام خدارو میگفت اینکه وقتی باور کرد مهمان خداست و نون صلواتی بهش داده واقعا تلنگری بود برام خدایاشکرت بابت این بزرگی و سخاوتت

    دیروز داشتم مستندی میدیدم درمورد ماهیگیری و صیادی و دیدم چطور مردم تور میندازن تو اب و کیلو کیلو و تن تن از نعمت های بی نهایت الله رو صید میکنن و یاد ایاتی افتادم که میگه دریا رو مسخر شما کردن و از سخاوت بی حد و حصر الله یکتا خوشحال شدم گفتم ببین فراوانی رو ببین نعمت های بینهایت رو

    امروز تصمیم گرفتم برم تو کمدم و لباسهایی که استفاده نمیکنم رو جدا کنم و ببخشم و قانون خلا رو اجرا کنم تا جا برای بهترش باز بشه

    نکته ی دیگه ی فایل اینه که من هرگز نمیتونم تو زندگی کسی تاثیری بذارم با بخشش این بخشش بخاطر اینه که من از رذایلی مثل بخل و خست پاک بشم

    استاد اینجا از اصولی میگین که الانم تو دوره ی لیاقت درموردش حرف زدین خیلی تحسینتون میکنم برای بودن روی اصولتون

    خداوند در قران از این حرف میزنه که به خدا قرض حسنه بدید تا خدا زیادش کنه ولی کسی نیومد بگه منظور خدا چیه؟قرض یعنی جدا کردن و بریدن در ریشه ی کلمه اش و دقیقا حرف استاد درسته که اگر میخوای کمکی بکنی باید خودت به اون حد از بی نیازی رسیده باشی که دنبال برگردوندن اون نباشی و خودت به اون نیاز نداشته باشی نه اینکه قرض بدی یا ضامن بشی بعد بیفتی تو استرس و حال بد و از مسیر دور بشی

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
  10. -
    محمد حسین تجلی گفته:
    مدت عضویت: 2229 روز

    سلام

    روزتون به خیر

    امیداوارم همین الان که دارین این پیام من را می خونید حالتون عالی باشه …

    من طی یه سری اتفاقات و هم نشینی با یه سری دوستای به ظاهر عالی که البته اصلا مناسب و هم مدار من نبودن چون راجع به استاد عباس منش دیدگاهشون نازیبا بود حدودا یه سال و نیم نشتی انرژی داشتم و به خاطر تاثیر گرفتن از اون ها آموزش ها و آگاهی های استاد برای من تاثیرش خیلی کم شده بود…

    این اواخر احساس می کردم که حالم با حرفای استاد دیگه نه تنها خوب نمیشه بلکه داره بدتر هم میشه !!!!

    به خودم میگفتم یعنی چی اخه استاد که عوض نشده آموزش ها که همون قبلی هاست نگرش و مسیر استاد همونه که من خرداد 1398 باهاش آشنا شدم ؟! پس چه اتفاقی افتاده …. چرا من اینقدر سر در گمم؟؟ چرا اینقدر حالم بده و احساس می کنم قول و زنجیر شدم و دیگه نمی تونم برم به مدار های بالاتر…

    خلاصه من با تمام وجودم از خدای مهروبنم هدایت خواستم و یه روزی تو عید استاد اولین فایل گفتگو با دوستان صحبت های که با دوست عزیزمون سپیده داشت رو گزاشت روی سایت…

    و این شروع تحول من … و شروع یه زندگی زیبا برای من بود …

    استاد عزیزم من از فایل های “گفتگوی استاد با دوستان” تو این چند ماه اخیر خیلی به عنوان فکت استفاده کردم برای باور سازی و قوی کردن ایمانم به این موضوع که “به میرانی که من بهتر بشم خداوند پاسخ میدهد و زندکی من در تمام ابعاد هر روز قشنگتر و لذت بخش تر میشه ، انا علینا للهدی”

    الان که دارم این پیام رو تایپ می کنم خدارو شکر چند وقتی هست که متوجه اشتاباهاتم شدم و فهمیدم که من باید جسارت و شهامت به خرج بدم و دل بکنم از یک سری آدم های نامناسب و قدم بگذارم تو مسیر درست

    به خودم میگفتم شاید این مسیری که داری شروع می کنی یه کم ناشناخته باشه یه کم تا به ثبات فرکانسی برسی و آدم های فوق العاده بهتر بیان تو زندگیت (یه کمی) زمان ببره ولی …

    ولی قطعا این مسیر ، مسیر هدایت و مسیر درسته چون من به شدت قلبم داره گواهی میده نشونه ها دارن میگن این مسیر درسته ، احساس خیلی خوبی که دارم تجره می کنم گواهی اینه که من تو مسیر درستم

    خدایا شکرت خدایا شکرت که بهم این فرصت عالی رو دادی تا بیام و اینجا تایپ کنم

    خیلی دوست دارم که بیشتر توی فضای سایت باشم هم از نتایج قشنگی که دارم در تمام ابعاد زندگیم میگیرم بنویسم هم نتایج دوستای عزیزم رو بخونم کیف کنم لذت ببرم و ایمانم به مسیری که توش قدم گزاشتم قوی تر بشه ، ولی فعلا فقط یه موبایل اندرویدی دارم که اندرویدش نسخه 6 و خب زیاد نمی تونم بیام تو سایت… :)

    البته که من هزار مرتبه خدارو به خاطر همین موبایل و اینترنت و بودنم تو این سایت بهشتی بین آدم های بهشتی و هزاران هزار نعمت دیگه ای که همین الان تو زندگیم دارم شکر می کنم

    استاد من سرعت تایپم خوبه ده انگشتی رو بلدم و هدف گزاشتم ان شا الله لب تاب که بخرم خیلی خیلی خیلی بیشتر ردپاهای منو تو سایت می بینید :) …

    الان هم به لطف خدای مهربون از اونجایی که اعتبار دارم و کلید شرکت دستمه از ظهر اومدم اینجا و دارم با کامیپیوتر محل کارم تو سایت فعالیت می کنم

    خیلی موقعیت خوبیه هم وقتی مشتری بیاد کار خلق الله رو راه می اندازم هم در سکوت و آرامش دارم به کارهای خودم رسیدگی می کنم

    خدارو صد هزار مرتبه شکر به خاطر موقعیت شغلی و خانوادگیم خدارو صد هزار مرتبه شکر به خاطر آپارتمان 100 متری کلید نخورده ای که پنجره اش به سمت پارک جنگلی و کوه باز میشه یه زمانی آرزوش می کردم و الان یه ماه و نیمه که دارم با خانوادم توش زندگی می کنم :)

    خدارو صد هزار مرتبه شکر به خاطر اینکه الان از پنجره بیرون رو نگاه کردم دیدم یه نمه بارون فوق العاده رویایی پاییزی داره می باره

    خدارو صد هزار مرتبه شکر به خاطر نیم ساعت پیش که بابای عزیزم برام غذای گرم آورد می خواهم الان بشینم هم زمان با دیدن سفربه دور امریکا قسمت 130 نوش جانش کنم

    حالم خیلییییییی خوب شد با نوشتن این کامنت الان اشک شوق تو چشمامه اصلا دوست ندارم برم دوست دارم تا بی نهایت همین جوری به نوشتنم ادامه بدم و بزارم این اشک شوق همینجوری بیاد………

    خیلی دوستون دارم اونقدر که به قول معروف زبانم از بیان قاصره :) …

    استاد من بی نهایت لذت می برم از شنیدن صدای هم خانواده های عزیزم که از نتایجشون میگن

    فایل های کلاب هوس واقعا گنجن … خیلی سپاسگزارم استاد و خانم شایسته عزیزم ، از راه دور می بوسمتون و امیدوارم در زمان و مکان مناسب به زودی ببینمتون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای:
    • -
      مریم زارع گفته:
      مدت عضویت: 1639 روز

      سلام به استاد عزیزم و مریم جون عزیزم

      چقدر هوای این سایت پر از عشقه چقدر ادم اینجا میتونه نفس بکشه

      خدایا سپاسگزار توام که به اینجا هدایتم کردی ،

      دوست عزیز محمد جان

      چه خوب از نعمتهایی که داری حرف زدی چه راحت میشه عشقتو حس کرد از خالصانه بودن نوشته هات، بهت تبریک میگم برای نگاه زیبایی که به اطرافت داری به جهان زیبایی که هر روز برات قشنگتر میشه، خدایا شکرت خدایا شکرت♥️

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: