گفتگو با دوستان 46 | "بهبودگرایی" به جای کمالگرایی - صفحه 5 (به ترتیب امتیاز)

125 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    یاسمن اسدنژاد گفته:
    مدت عضویت: 1889 روز

    سلام بر همه عزیزانم استاد عزیز این تیکه که فرمودین اگر زینب رژ لب ساخته و اونطور که میخواسته فروش نرفته چیزی رو از دست نداده در عوض خیلی چیزا یاد گرفته وقتی چیزی رو از دست میده که قرض گرفته باشه ، خیلی به من جواب داد چقدر منتظر بودم و دوست داشتم اینو بشنوم چون خودم هم با تمام سرمایه مالی که داشتم یه کار هنری رو شروع کردم و اولش کارایی که درست کرده بودم اونطور که فکرشو میکردم فروش نرفت من فهمیدم که اون سبکی که من میپسندم رو بیشتریا نمیپسندن و چقدر تکنیک و نکته رو خودم با ساخت این تابلو هایی که فروش نرفتن یاد گرفتم چیزایی که اصلا توی دوره آموزشی که دیده بودم گفته نشده بود اما خب کار من چیزی نیست که تاریخ انقضا داشته باشه و خراب شه امکان داره در آینده فروش بره اما در کل گاهی وقتا که نجواها میادو هی میگه تو اشتباه کردی که این کارو شروع کردی مثلا نباید به سلیقه خودت تابلو درست میکردی باید اینارو سفارشی انجام میدادی. الان دیگه با این صحبت شما مطمئن شدم که اشتباه نکردم و واقعا اگر بخوام عادلانه صحبت کنم از همون کارایی که درست کردم و هنوز فروش نرفته کلی چیزا یاد گرفتم تجربه کسب کردم و واقعا وقتی داشتم درستشون میکردم لذت میبردم تشکر از همه عزیزان که تجربیاتشون خیلی به من کمک میکنه 🌹❤️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  2. -
    امین گفته:
    مدت عضویت: 1611 روز

    به نام خداوند جان آفرین

    حکیم سخن در زبان آفرین

    سلام خدمت استاد عزیزم، مریم جان شایسته و همه دوستان گرامی

    خیلی شنیدن صحبت‌های دوستان و توضیحات استاد برای من جذاب هست و واقعا یک بمب انرژی هست که در من منفجر میشه.

    من خیلی دوست داشتم تو کلاب این سری صحبت کنم ولی بنا به درخواست استاد چون تو شرایط خوبی نبودم از نظر مکانی ترجیح این بود که شنونده باشم.

    میخوام اینجا ی اعترافی بکنم که از زمانی استارت دوره دوازده قدم رو زدم یجور دیگه فایلها رو میشنوم ی جور دیگه درک میکنم

    و چقد تو این فایل توضیحات روند تکامل برام جالب بود.

    من قبل آشنایی با استاد و حتی وقتی با استاد آشنا شدم همون اوایل اصلا نمیدونستم موفقیت فردی، ایمان، توکل، فرکانس (و حتی اگه بیراه نگفته باشم) خدا چیه 😶

    شروع کردم به گوش کردن و مهمتر عمل کردن فایلهای رایگان، دیدن سریال ها و هر چی که تو سایت بود رو زیر و رو کردم، قیمت دوره‌ها برام خیلی گرون بود حتی ارزونترینش ولی با باور بخدا و تکامل و بطوری که هنوزم نمیدونم چی شد 😁 هدایت شدم به دوره دوازده قدم و پولشم راحت جور شد و بعد از خرید کمی نگران این بودم که من باید ماهانه دوره رو بخرم پولش چطوری قراره بیاد ولی خیلی راحت ده روز بعد خرید قدم اول پول قدم دوم ردیف شد ی پرانتز باز کنم 😁(ی وقتای تو صحبتهای دوستان می‌شنیدم میگفتن استاد به طرز معجزه آسایی پول فلان کار جور شد، تو دلم میگفتم این چی میگه از کجا اومد حتما ی پولی طلب داشتن یا پس‌انداز و حتی میگفتم اینا توهم میزنن).

    من خیلی آدم شوخ و شادی بودم ولی از اونجایی که باور غلط داشتم و میگفتم شاد باشم الان خدا ی ضدحال میزنه پرم بریزه هیچ وقت با ذوق مرگ شدن راحت نبودم ولی این روزا چقد حالم خوبه.

    چند روز پیش به یکی از دوستانم که مدتها بود باهاش تماس نداشتم زنگ زدم و در پایان تماس دیدم میگه تو چقدر عوض شدی چقد مثبت ‌‌شدی، جسارتا ی پرانتز دیگه 😁(من درمورد استاد و سایت تمام تلاشم و تعهدم اینه که با کسی حرف نزنم به قول استاد بذار نتایج بزرگ بیاد بعد) و به خودم گفتم بابا تو تازه اول قدم اولی 🤓 و اونجا بود که اهمیت بیش از پیش چکاب فرکانسی رو فهمیدم و به این درک رسیدم که رسد آدمی به جای که بجز خدا نبیند

    ی موضوع دیگه اینکه ما بصورت عجیبی خالق زندگی خودمون هستیم اصلا ی چیز میگم ی چیز می‌شنوید همین لحظه فرکانس ارسال میشه خدا نشسته میگه جون بیا عزیزم اینم جوابت واقعا به همین راحتی 😜

    و در آخر هم بگم دنیا ی جور دیگه شده شهرمون، آسمون، خورشید و ماه، در و دیوار، درختها، جنگل، صحرا و به هرجا که پا میذارم به طرز عجیبی زیباتر و زیباتر و زیباتر شده ❤️❤️

    دیگه خیلی حرف زدم ببخشید 🙃

    براتون از درگاه خدا آرامش مسئلت دارم 🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  3. -
    ساناز جمشیدیان گفته:
    مدت عضویت: 876 روز

    احساسات خوب باعث اتفاقات خوب

    در مورد کارها بیش از حد فکر نکن طولش نده شروعش کن قدم اول برمیدارم بعد پیش میرم

    خودمون متعهد میکنیم با انچه داریم پیش بریم و با همون شروع کنیم تا نتایج بگیریم خطر اینجاست بری قرض کنی چکی خرید کنی و… اگر ایده ای باشه با شرایط شما انجام بده تا در طول کار یادبگیری انجام بدی

    منم در مسیر تکاملی دقیقا همین کار شروع کردم حالا نیتم خونه بود اما ایده ها رهام نمیکرد پس یک تومن سفارش دفتر دادم پیج راه انداختم و روش دارم کار میکنم دیروز یکنفر اومد قیمت گرفت و گفت دوس داشته من خیلی خوشحال شدم خرید نکرد اما برای شروع یک کار و یک پیج با صد تا فالور این عالیه کلی انرژی گرفتم

    این شغل دوم در واقع کاریه که همیشه میخواستم انجامش بدم پس به خودم قول دادم رهاش نکنم تا پایانش چون چند بار این ایده را به مدلهای مختلف تست کردم اما باز رفتم سر شغل اولم چون درامدم از اونه و اینبار متعهد شدم دومی یه درامد برسونم وقتی درامدش اندازه اولی شد اولی واگذار کنم یا ادغامشون کنم یا هز چیزی که بعد بهم گفته میشه الان خیلی حالم خوبه چون هم خونه دلخواهم اومدم هم کار دلخواهم شروع کردم دقیقا شرایط داره ایده الم میشه خیلی حسم خوبه

    ما یکبار زندگی میکنیم پس باید زندگی دلخواهمون داشته باشیم

    خدایا شکرت بابت تک تک این روزهای عالی و اتفافات عالی که برام رقم میزنی

    ممنون استاد شما داری کمکم میدی انقدر مصمم پیش برم

    تعهد امروز

    ونسا هاجنز

    ونسا هاجنز مدرسه موسیقی داره عمارت در شهر استدیویی درکالیفرنیا را نزدیک به 11 سال پیش خریداری کرد و اکنون به قیمت 3.15 میلیون دلار ارزش­گذاری شده است. این ملک الهام گرفته شده از دریای مدیترانه دارای 6 اتاق خواب، یک تئاتر خانگی، و یک اتاق وحشت است

    خدایا شکرت11سال پیش بهش ایده خرید عمارت دادی الان انقدر زیبا شده این عمارت

    خدایا شکرت ونسا لایق این عمارت بوده

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  4. -
    زهرا مرادی گفته:
    مدت عضویت: 1384 روز

    به نام خدای مهربانم

    سلام خدمت استاد عزیزم

    چقدر خدا مهربونه استاد میخام بگم چقدر خوشحالم که با سایت شما آشنا شدم دو ماه میشه که من عضو این خانواده گرم و پر از حال خوب شدم و بابت این مسیر جدیدم از خداوند نهایت تشکر رو دارم خدایا شکرت بخاطر هدایت زیبایت

    تو این دوماه خیلی خیلی حالم خوب بوده و آرامشی بی نظیر تمام وجودم رو فرا گرفته

    استاد من الان فقط و فقط با فایل های رایگان شما دارم تکاملم رو طی میکنم و واقعا از این بابت حس خیلی خوبی دارم ک هر روز داره این حس و حال خوبم بیشتر میشه استاد من از زمانی که با سایت شما آشنا شدم شجاعت قدرت و ایمان فوق العاده ای پیدا کردم که قبلاً اصلا نداشتم و این تغییرات می‌دونم که هر روز باید بیشتر و بیشتر بشه

    خیلی جالبه برام من تو این ماه تصمیم گرفته بودم برای خودم کاری و شروع کنم و بتونم برای هدفم قدم برادرم اما ترس عجیبی داشتم و خیلی جالبه که من تو این چند روز اخیر مدام ذهنم درگیر بود که خدایا چیکار کنم برای شروع کارم و یه وقتایی به ذهنم میومد که الان شروع نکنم باشه تا کمی دست پرتر وارد کارم بشم و گاهی میگفتم الان باید شروع کنم و بین یک دوراهی وحشتناکی گیر کرده بودم و این باعث شده بود کم کم کلا ناامید بشم و بیخیال کارم بشم تا سال جدید اما دیشب که با خودم حرف میزدم و داشتم آخر شب سپاسگزاری میکردم به خدای خودم گفتم خداجون هدایتم کن خیلی نیاز دارم بهت و گفتم فردا یعنی امروز که شنبه هست خبرهای خیلی خوبی برام میاد و اتفاق های خوب و بابتش از خدا تشکر کردم

    من صبح ساعت ۸که پایه چرخ خیاطی ام نشستم و وارد سایت ک شدم دیدم فایل جدید استاد روی سایت اومده و گفتم آخجون 😊😊بریم ببینیم امروز چ حرف های قشنگی قراره بشنوم و خیلی جالب بود که بحث زینب عزیز در مورد شروع کار لوازم آرایش بود دقیقا همون نکات و آگاهی و هدایتی برام بود که من چندین روز درگیرش بودم و حرف های هدایتی شما استاد عزیزم من معمولا کامنت نمیزاشتم اما امروز بعد شنیدن این فایل اشکام داره می‌ریزه و گفتم امروز باید کامنت بزارم و بگم که خدا چقدر قشنگ منو هدایت کرد. به این فایل و چقدر شجاعت بهم داد که کارمو شروع کنم با همین چیزی که در حال حاضر دارم و شروع میکنم فقط با توکل به خدای مهربانم

    استاد نمیدونم چی بگم ولی خیلی خوشحالم و هنوز در عجبم ک چقدر قشنگ خدا منو هدایت کرد و ایمان دارم که موفق میشم و به زودی زود میام و از نتایج بزرگی که بدست آوردم براتون می‌نویسم

    خیلی دوستتون دارم

    و خدای مهربانم رو بسیار شاکرم که اول صبح و شروع هفته جدیدم رو بسیار زیبا شروع کردم

    میسپارمتون به آغوش گرم خداوند در این روزهای سرد پاییزی🍁🍁😊

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  5. -
    سهیلا گفته:
    مدت عضویت: 2142 روز

    سلام به استاد عزیز و دوست داشتنی و همه دوستان هم فرکانسی خوووووبم

    خیلیییی لذت بردم از صحبتهای سوری جان و زینب جان و آفرررین بهشون که اینقد نتایج خوب گرفتن ,استاد عزیز از تک تک کلماتتون که در قسمت توضیحات دادید ممنونم ,همشونو با گوش جان میشنیدم چون یجورایی گمونم هممون تجربه کردیم و میدونیم فرق آرامش داشتن و نداشتن چیه…من با اینکه خداروشکر جسم و جان سالمی دارم ولی یروز که اون صلح و ارامش درونیم بهم میخوره فورا میبینم اعضای بدنم داره آلارم میده ,بعد میگم سهیلا داری چیکار میکنی با خودت…بخودم میگم پاشو پاشو هیچ چیزی تو اولویت نیست الان جز حال خوب خودم….واینطور میشه که تلاش میکنم بخودم کمک کنم.

    و استاد جان چقد ممنونم از توضیحات خوبتون بعد از حرفای زینب جان ,چقد حتی شنیدن کلمه تکامل باخودش آرامش بهمراه میاره…گاهی وقتا یادم میره که باباااا همه چی باید آروم آروم تکاملشو طی کنه…بعد یهو که میفهمم بازم دارم عجله میکنم وقتیکه تکامل یادم میاد مثل آبی رو آتیش میشه,بخودم میگم جان دلم صبور باشه و مسیر درستتو با عشق ادامه بده….😍😍😍و همین گفتگو خودش گشایش ایجاد میکنه….

    خداروشکر بخاطر همه چیز….خداروشکر بخاطر تک تک نعمتهایش

    ممنونم از همه دوستان عزیز و عالی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  6. -
    پریسا شعبانی گفته:
    مدت عضویت: 2657 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    خدایا چطور میتونم بیشتر به تو توکل کنم چطور میتونم رهاتر باشم نسبت ب تو

    چطور میتونم بهتر روی خودم کار کنم

    این قسمت سلامتی

    بنظر خود من که پاشنه آشیل أم روی سلامتی هست البته سلامتی از نوع زیبایی از نوع دوست نداشتن خود هست از اینکه خودت و قابل ندونی که خودت و دوست داشته باشی و همیشه نگران دوست نداشتن خودت توسط دیگران باشی .

    خوب یادمه تو کتاب لوییز هی نوشته بود خودم سلامتی خودم رو از طریق خویشتن دوستی شفا دادم.یعنی مهمترین چیز اینه .

    آما خوب بستگی داره که این پاشنه از کجا همراه از هر جایی بیشتر باشه برات کار کردن روش هم ب مراتب بیشتره

    این موضوع برای من اینطوری شفاف میشه که من باید خودم و دوست داشته باشم و این مسیر و بخدا بسپارم و ب توانایی بدن خودم اعتماد داشته باشم .این احساس دوست داشتن در من بهتر شده ب لطف عزت نفس یادمه تو کامنت خودم نوشته بودم وقتی جلوی آینه ب خودم میگفتم که دوست دارم گوشت تنم می‌پرید و العان اصلا اینطوری نیستم

    نداشتن سلامتی از سرزنش و ایراد گرفتن از خود میاد در صورتی که می‌تونه اون طرف جذاب باشه در نوع خودش از نظر استایل أندامی شنی داشته باشه و لباسهای داشته باشه و از نظر مخاطب یه چیز خوب باشه اما خوب دوستان گول نخورید و نگین که دیگران از من خیلی بهتر هستن و این چیزها

    نه مهم حال خوبه منم حالم خوبه ،

    اما باید خویشتن دوستی رو‌تمرین‌خ.دم و خودم واسه خودم مهم باشه نه نظر و انتقاد کسه دیگه ای العان در وضعیت بهتری هستم نباید از خودم خرده بگیرم .باید بپذیرم خودم رو

    پس باورهایی که باید کار بشه

    توکل بخدا و توانایی بدن خودم نسبت ب این موضوع

    2)دوست داشتن و پذیرفتن خودم

    3)مهم بودن نظر خودم و کم کردن نظر دیگران

    در واقع اینها همه بهم مربوط میشن و تو کتاب رویاهای ۳خیلی قشنگ استاد راجبش صحبت کرده

    انگاری باید هر کاری که میکردم و بزارم کنار و فقط روی این چند مورد کار کنم قوی و قویتر

    باید خودم و تو ی جایی تصور کنم که فقط خودم هستم و خودم و‌ن هیچ کس دیگه ای .

    تا این حد نباید دیگران و ببینم فقط حال خوب خودم واسه خودم مهم باشه .احساس آرامش درونی خودم .احساس شادی عمیق درونی خودم واسم مهم باشه ،ارامش و در صلح بودن و باید خیلی تمرین کنم یعنی تمرین لحظه هام باشه

    راستی فکر کنم یکی از تمرین های که مربوط میشه تو با خودت در صلح باشی این می‌تونه باشه که در لحظه زندگی کنی

    یادمه ی بار تو رستوران نوشته بودم و از خدای خودم ی نشانه میخاستم نوشابه آوردن آقای گارسون و روی اون نوشابه نوشته بود

    (در لحظه زندگی کن)

    در لحظه زندگی کردن چ ویژگی داره که می‌تونه من و در صلح نگه داره؟؟؟؟؟

    ب گذشته فکر نمیکنم پس حسرت ندارم که چرا اینکار و کردم بابا خودم و می‌بخشم و گذشته دور انداخته میشه ،آینده که من بیشتر درکیرش هستم یعنی ب خودم و از زمان و اطرافیان اعتماد ندارم یعنی انتظار دارم از دیگران که باب میل من رفتار کنند که میشی نوعی خودخواهی نوعی وابستگی

    نوعی دلشوره که چطور میشه این روند یعنی توکل بخدا صفره دقیقا .بخدایی که فقط زیبایی آفریده خدایی که هر وقت کاران و بهش سپردم عالی پیش برده عالی میگم یعنی عالی ،

    آینده ای که من حتی از یک ثانیه بعد خودم خبر ندارم

    راستش اصلا میدونین ب چی رسیدم ب اینکه تو اصلا قبول داری که با باورهای زندگی خودت و خلق میکنی ؟؟؟؟اصلا بهش قبول داری

    احساس خوب=اتفاقات خوب

    چون اگه ب این اعتقاد داشته باشم و تو روند زندگی إم وقتی حالم خوب بوده اتفاقات هم برام خوب رخ داده همه چی

    پس اگه اعتقاد کامل 100درصدی داشته باشم همه چی حل میشه

    مثلا من العان روی ورزش تمرکز 100%گذاشتم 100%کاملا نتایج منم عالی داره پیش می‌ره با اینکه تو منزل دارم ورزش میکنم با چندتا دمبل ب قول مربی أم میگه تو خیلی عالی اندامت جواب دادن و من خودم هم میفهمم

    چون بیشتر روی روند تکامل و تکرار و تمرین و اعتماد دارم

    اما چون فرکانس سلامتی ی چیزی هست که من نمی‌بینم و فقط لازمش احساس خوبه درونی هست بعد از چند مدت با ی تضاد کوچیک کامل میپاشم.و ی جورایی بیخیالش میشم چون نتایج و نمی‌بینم مثل همون نهالی که میاری و هی میبینی ک چی شد چرا در نیومد چرا نشد بعد میزنی همه و چی و بهم

    و باز میاری و بعد همین روند تکراری و تکراری

    میوفتی تو دور پشکل کردن (تو زبان محلی میشه مثال مرغی که دنبال غذا می‌کرده و هی خاک و می‌ریزه رو سرش خودش)

    واقعیتش باید ب قول استاد آشغالها و نباید انداخت زیر مبل منم احساس میکنم که میندازه یا پیاده روی با باشگاه فاز خودم و عوض میکنم و باز هم روز از نوع روزی از نوع یعنی رو پاشنه آشیله

    باید دیدگاه خودم و نگاهم و طرز فکر خودم و عوض کنم نسبت ب موضوع و این طرز فکر و بزارم جای اون پاشنه آشیل ،در این صورته رخ دادن نتایج .

    اینا قشنگ نشون از خودشناسی خودم میده چیزهایی که شاید ۲سال پیش اصلا برام خجالت آور یا شاید غرور بود که بخام بگمشون

    1)توکل و اعتماد بخدا

    2)اعتماد ب توانایی بدن خودم

    3)دوست داشتن و پذیرفتن خودم

    4)و کار کردن روی باور خالق بودن زندگی خودم

    5)انتظار نداشتن از همسر و دیگران

    راستی دیروز شبکه مستند ی چیزی نشون داد راجب زندگی فلامینگوها که ی ماده فلامینگو موقع زایمان و نگه داری و تغذیه فرزندش آنقدر بهش فشار اومده که رنگ اون و برده

    یعنی رنگ صورتی إش رفته و باید غذا می‌خورده تا سال بعد رنگش دوباره برگرده

    می‌بینید یعنی من تو مسیر سلامتی هستم که نشانه ها داره میاد فقط باید باورهای و قویتر کنم تا این نشانه ها واضحتر و قویتر بشن

    یا چند مدت پیش شنیده بودم توش بچه پویا که مرغ ها وقتی استرس درونی میگیرن پر هاشون می‌ریزه

    قانون یکی هست یعنی هر استرس و ترسی برابره با بهم ریختن هورمون های درونی

    باید بیخیالتر و شاد تر و رهاتر باشیم نسبت ب همه چیز

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  7. -
    مجید رنجبر گفته:
    مدت عضویت: 1666 روز

    سلام به استاد عباسمنش عزیز ، خانم شایسته و بقیه دوستان گلم

    راستش من حدود دو سال در سایت عضو هستم و فایلای رایگان رو فقط تماشا میکردم و تمام سعیمو برای عمل انجام میدادم و به مرور بهتر شدم و زیاد اهل کامنت گذاشتن نیستم ولی این نشون اینقققققدر به من کمک کننده بود که باعث شد بیام و این کامنتو بذارم.

    من دیروز به یه تضاد شدید سلامتی برخوردم به نحویکه تکون خوردن خیلی برام سخت شد ، اومدم توی سایت و نشونه م رو زدم و….

    خدایا شکرت خدایا شکرت استاد عزیزم و تمامی اعضای سایت هزاران بار ازتون ممنونم ، دقیقا من به فایلی هدایت شدم که توش از سلامتی صحبت شده ، که من دچار یه تضاد ناگهانی تو همون روز شدم ، از کسب و کار شخصی گفته شد من چند روزه در حال راه اندازی و آماده سازیش و خوب بالطبع نجواهای ذهنی هستم ، از عزت نفس گفته شد و من هفت هشت روزه که فهمیدم چقدر در این زمینه جای کار دارم و …

    استاد عزیز و عوامل محترم سایت به خاطر این امکان نشانه سایت ازتون هزاران بار ممنونم.

    استاد عزیزم من شغلی دارم که در راستای علائقم هست ولی برای یه شرکت کار میکنم و دوست دارم مستقل بشم و همینجور با شرکتها هم کار کنم ، برای همین شروع کردم با همون امکاناتی که دارم طبق دوره اصول کسب و کار ، اونجایی که هستم بهترین باشم و خودمو بهبود بدم و طبق فایل سرمایه اصلی شما چیست ( که دهها بار گوشش دادم) خودمو و خصوصیات شخصیتیم رو ارزشمند بدونم ، و هر وقت به این بهینه سازی ها نمیرسم و وقتم (به واسطه باورهام) کم میاد به هم میریختم ، ولی احساسات سطحی قلبم خوب بود که من باید حالمو خوب نگه دارم و … ، اما احساسات عمیق قلبم داغون بود ، برای همین به تضاد سلامتی برخوردم.

    استاد من یه چیزی رو دردون خودم متوجه شدم که وقتی قوانین رو با سطح قلبمون درک کنم روی احساسات سطحیم اثر میذاره و ایمان و تعهد من هم سطحی خواهد بود و نتایجی هم که پیش میاد خیلی سطحی هست ، اما اما وقتی عمیقا درکشون میکنم همه چیز برعکس میشه ، آرامش بسیاااااار عمیییق هست ، ارتباطت با یکتای قدیر خیییییلی عمیقتر میشه ، نتایجت خیییلی عمییق میشه و … و این درک عمیق هم به نظرم با تعقل و اندیشیدن و پیدا کردن مصداق قوانین در زندگیمون به وجود میاد ، که البته باید با حال خوب و سپاسگزاری باشه به قول قرآن عزیز سوره یونس آیه 100 :

    هیچ کس نمی‌تواند ایمان بیاورد، جز به فرمان خدا و پلیدی را بر کسانی قرارمی‌دهد که نمی‌اندیشند.

    سوره ملک آیه 10 :

    و می گویند: اگر ما شنیده بودیم، یا تعقّل کرده بودیم، در میان اهل آتش سوزان نبودیم.

    و چقدر زیبا استاد همیشه ما رو به فکر کردن دعوت می کنند ، به امید اینکه با حال خوب و سپاسگزاری و توفیق الله ، بتونم بیندیشم ، درک کنم و عمل کنم

    ممنون از همه شما دوستان و استاد عزیز و خانم شایسته گرامی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  8. -
    ناصر ابرباف گفته:
    مدت عضویت: 942 روز

    سلام و درود

    چقدر جالبه که تمام دوستان اینقدر از قانون دوره سلامتی راضی هستند

    واقعا همه چی بر میگرده به این باور

    به هر چیزی باید باور درست داشته باشی

    که به نتیجه دلخواهمون برسیم

    چقدر دیدگاه دوستان برای فایلها عالی بود

    و با جمله آخر استاد من مسئله ذهنیمو که با دوستم الان صحبت میکردم رو پیدا کردم

    ودقیقا خودم به همین نتیجه رسیده بودم که

    خداوند مهر تاییدشو برام زد

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  9. -
    آوا گفته:
    مدت عضویت: 1397 روز

    سلام استاد وقتتون بخیر.امروز بعد از نگاه کردن به فایلهای کلاب هاوس شما اینقدر حالم خوب شد و عالی شدم که تصمیم گرفتم همون لحظه بعد از چند روز که از خونه بیرون نرفته بودم برم بیرون پیاده روی.خودم رو به خداوند سپردم که هر مسیری که میخواد هدایتم کنه. کوچه پس کوچه هارو با احساس عالی میرفتم یهو دیدم روبروی یک باغ بسیار زیبا هستم که تقریبا نزدیک خونه خودمون بود ولی من تا به امروز ندیده بودمش.داخل شدم و فیلم گرفتم. خیلی شبیه محیط بچگی هام بود.به زاغهایی که پرواز میکردند نگاه میکردم و به درختان زیبای آفریده خدا و هر لحظه خدارو شکر میکردم.بعد از چند لحظه آقایی رو در فاصله دور دیدم.کاری به من نداشت ولی دلشوره ای به دلم افتاد که وقت رفتنه ولی به ندای درونم گوش ندادم و فکر میکردم دارم بر ترسم غلبه میکنم.تصمیم گرفتم یخرده دورتر برم ولی تو مسیرم کلی حشره دیدم.با خودم گفتم نشونه ست نباید اون سمت برم. همونجا وایستادم ولی تو دلم دلشوره بود از اینکه شاید اون آقا بیاد و چیزی بهم بگه وقتی سرمو برگردوندم اون آقا نبود.به مسیر دورتر نگاه کردم پشه ها هم نبودن.با خودم گفتم پس برم دورتر.یخرده که رفتم بعد از کمی فیلم برداری یهو یه صدایی از داخل جنگلی که روبروم بود شنیدم و ترسیدم. یهو سگی رو دیدم که داخل جنگل سمت من میدوئه. فورا برگشتم.ترسیدم.من کلا از حیوانات میترسم. میدونستم که اگه بدوئم در دو ثانیه بمن میرسند و نمیتونم فرار کنم. با قدمهایی بسیار آهسته طوریکه نفهمن من ترسیدم حرکت کردم. دو سگ ولگرد بزرگ اومدن جلوم. اصلا نگاهشون نکردم. در حالیکه قلبم داشت در میومد دعا میکردم و میگفتم خدایا تو قدرتت از همه بیشتره تو بر حیوانات تسلط داری خودت نجاتم بده خودت راهمو باز کن. همینطور که آهسته راه میرفتم مدام این جملات رو تکرار میکردم. اونها تو مسیرم وایستاده بودن و نگاهم میکردن. یهو دوتایی دویدن به سمت جنگل خودشون. خیلی خوشحال شدم. مدام خدارو شکر میکردم. سعی کردم دوباره حسمو خوب کنم و رو زیبائی ها تمرکز کنم.تو مسیر از رستوران یه غذای خوشمزه خریدم و رفتم خونه.تو راه تصمیم گرفته بودم راجع به سگها چیزی به مادرم نگم. ولی طاقت نیاوردمو تا رسیدم با آب و تاب براش تعریف کردم. بعد از نهار احساس سنگینی معده میکردم پرخوری کرده بودم ولی میدونستم که با کمی پیاده روی تو خونه حل میشه که در همین حین مادرم از تلگرامش فیلمی بهم نشون داد که یک مربی ژیمناستیک در حال آزار بچه ای بود که شاگردش بود. فورا سردرد گرفتم و به مامانم گفتم چرا بهم نشون میدی اینارو. من خودم اینستارو پاک کردم که این خبرای بدو نببینم. بعدش دراز کشیدم و یهو گردنم گرفت. حال روحیم بد شده بود سعی کردم با برنامه خندوانه حالمو خوب کنم نشد. خوابیدم وقتی بیدار شدم هنوز معده م سنگین بود و گردنم گرفته بود.فکر میکردم حرکت بدی انجام دادم که باعث گرفتگی شده. شروع کردم به دیدن فایلهای شما. طرفای شب دعا کردم خدایا تو که کمرمو خوب کردی گردنمم خوب کن و نشانه ی امروز رو زدم. با کلی تعجب این صفحه از صحبت شما با دوستان اومد که در مورد سلامتیه. و خداوند جوابمو داد. تازه فهمیدم که تعریف اتفاق حمله سگها برای مادرم و تمرکز من بر ترسم باعث شد مامانم اون خبر بدو برام بخونه و متعاقبش سردرد و گردن درد بگیرم و غذامم هضم نشه. امروز برام تجربه ی خوبی شد.روزی که هم از هدایت پیروی کردم و هم پیروی نکردم و در هر دو مورد اتفاقات همسنگ رو تجربه کردم. خدایا کمکم کن هدایتهاتو ببینم بشنوم و اطمینان کنم. سپاس سپاس سپاس🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  10. -
    علیرضا یکتای مقدم گفته:
    مدت عضویت: 1330 روز

    به نام خداوند مهربان وهدایتگر

    سلام

    وقت همگی بخیر وشادی

    نکته طلایی که از این گفتگوی زیبا دریافت کردم ، در مورد ثروت و راه اندازی یک کسب و کار هست :

    برای شروع با امکانات و توانایی های فعلی باید اقدام کرد و در طی مسیر همه چیز را خداوند درست می کنه ، مهم اینکه قدم اول برداشته شود.

    تو قدم در راه بنه و هیچ مپرس

    خود راه بگویددت چون باید رفت

    این قانون الهی و قانون کسب ثروت هست .

    اگر فکر کنی که اول کار بری وام بگیری و بعد کسب وکار را کامل راه بیندازی این نجوای شیطانی هست و به شدت باید از ش باید دوری کنیم.

    خدایا شکرت

    علیرضا یکتای مقدم

    مشهد مقدس

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای: