گفتگو با دوستان 46 | "بهبودگرایی" به جای کمالگرایی - صفحه 1 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2021/11/abasmanesh-13.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2021-11-19 07:43:572024-04-27 08:07:30گفتگو با دوستان 46 | “بهبودگرایی” به جای کمالگراییشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
🌹🌹بنام خدای مهربان🌹🌹
♥️♥️صدتا سلام به عزیزای دلم♥️♥️
الهی شکرت بخاطر یک روز فوق العاده دیگه و فرصت زندگی کردن وتجربه زیبایی ها🌺🌺
امروز پیشنهاد سرآشپز قسمت۴۶مجموعه منحصر بفرد گفتگوی استاد بادوستان قسمت۴۶🌸🌸
هرگز روز اولیکه استاد اومدید تو کلاب هوس وگفتید که نمیشناسم این برنامه رو دقیقا واینکه اسمشم دقیق نمیدونم رو فراموش نمیکنم🌼🌼
الان ماهها گذشته از اون روز وقسمت۴۶ روداریم میبینیم و تبدیل به یک مجموعه و محصول خاص توسایت شده🌺🌺
یه پکیج خاصی هست و هر وقت درشو باز کنیم وهر قسمتو که انتخاب کنیم مثل بمب انگیزست و یه محصول انرژی زاست🌸🌸
این مثل یه قرص میمونه که اگه هر وقت احساس خوبی نداشتی وخواستی سریع حست بهتر بشه من حتما این فایل گفتگوها رو پیشنهاد میکنم🌼🌼
جالبه که بیشتر محتوای این محصول رو خودمون داریم صحبت میکنیم والبته جان کلام و چکیده و اصل مطلب رو در هربخش از زبان استاد میشنویم🌺🌺
توی این قسمت صحبتهای سوری عزیز رو شنیدیم که بسیار لذت بردم وقشنگ احساس کردم که استفاده از محصول عزت نفس چقدر تاثیر مثبتی داشته براتون وبقول استاد شجاعت بخرج دادید
اقدام به نصب نرم افزارکردید بلافاصله شرکت کردید و خیلی راحت اومدید صحبت کردید🌹🌹
سوری خداروبا استاد بهتر شناخت
و الان با اینکه کارمند هست هر روز یه تایمی رو برای دیدن وشنیدن فایلهای ارزشمند سایت کنار میزاره و صبح تا شب رو با احساس سپاسگزاری میگذرونه🌼🌸
دوره روانشاسی ثروت روهم خریداری کرده که امیدوار هستم به زودی بیان در کامنتها یا در کلاب هوس بما مژده بدن که :استعفا دادم والان کسب وکار خودمو دارم و درآمدم صدها برابر کارمندی هست🌸🌸
خیلی خوشحالم که سوری جان هم تونسته سلامتی خودشو برگردونه وبر یک بیماری گوارشی مزمن غبله کنه🙏💪🌼
در طول یک سال ونیم که عضو این خانواده شده تونسته با کمک آموزه های استاد وعمل به قوانین ثابت وبدون تغییر کائنات به راحتی و کاملا طبیعی با خودش به صلح برسه وآرامش واقعی رو تجربه میکنه🌺🌺
شاید کلید موفقیتش و هماهنگیش با خدا همین بوده که میگه صبح رابا احساس قلبی سپاسگزاری به شب میرسونه🌸🌸
بقول استاد سالم بودن کاملا طبیعیه وما اگر اون تنشهای ذهنی که بخاطر باورهای نادرست بوجودمیاد (وفشارزیادی به بدن میاره و مارو بیمار میکنه)رو کنار بزاریم به راحتی وکاملا طبیعی سالم میشیم🌼🌼
باید نگاهمون رو عوض کنیم باید دنبال تغییر باورهای اشتباهمون باشیم باید به دنبال نگرشی باشیم که حاصلش آرامش باشه اطمینان واحساس باشه🌺🌺
هممون تجربه کردیم که این بدن قدرتمند وهوشمند ما چقدر نسبت به فشارهای عصبی حساسه وچقدر آسیب پذیره🌸🌸
بدن ما زودتراز هر چیز مادی واتفاقات بیرونی به افکار ما واکنش نشون میده🌼🌼
همه ما به شکلهای مختلف تجربش کردیم والبته از خیلی ازعلایم خبر نداریم ومیریم دکتر بهمون میگه علتش عصبیه🌺🌺
حتی بنظر من توی چهره آدم تاثیر میزاره وانسانهایی که دروغ میگن نمیتون تغییرات چهره و حالتهاشون رو پنهان کنن و کار غیر طبیعی دارن انجام میدن بدن از کوک خارج میشه و از چشمها از حالت بدن نفس کشیدن حرکت دستها وخیلی چیزها میشه تماشاکرد تاثیرش بر بدن رو🌸🌸
افراد حسود قافشون به مرور زشت میشه حالا بماند که اعضای داخلی بدنشون چه آسیبی میبینه یا افراد عصبی چهرشون به مرور خشن میشه🌺🌺
افراد ترسو رو میشه از ظاهرشم تاحدودی تشخیص داد یا میگن موقع ترس یه هورمنهای دربدن ترشح میشه که حیوانات مثلا سگ متوجهش میشه🌼🌼
وخیلی مثالهای دیگه که نشون از تاثیرات فکر واحساس بر بدن داره🌺🌺
یادمه ۶سالم بود رفته بودم تو عروسی همسایمون یواشکی شیرینی بردارم بخورم که یه زن پیر از اتاق بغلی اومد بیرون ودنبالم کرد فکرکنم صدسالش بود ومن چنان جیغ کشیدم از صدای خودم بیشتر ترسیدم😆 ازترس پاهام قفل شد و چند قدم که دویدم بعدش هرچی زور میزدم نمیتونستم یه قدم بردارم😂😂
خیلی ترسیده بودم قلبم مثل گنجشک تندتند میزد تا اون موقع نمیدونستم یه قلبی دارم که همیشه آروم درحال تپیدنه😊 ولی بیشتر تعجب کردم که چرا پاهام انقدر سنگین شد وقفل شد🌺🌺
بعدا فهمیدم که واسه خیلیا پیش اومده وتاثیر شوک ترس شدید بر بدن هست🌸🌸
واما نکته کلیدی که استاد بهش اشاره کرده اینه که این ما میتونیم بدنمون رو بعنوان یک معیار قرار بدیم🌼🌼
بدن مثل یک نمایشگره که بانگاه کردن به اون میدونیم ببینیم که در مسیر درست هستیم یانه🌺🌺
میتونیم بسرعت اقدام کنیم و به مسیر درست برگردیم و خبر خوب اینه که بطور کاملا طبیعی بیماریهای مزمن ماهم درمان میشوند🌸🌸
واما زینب دختر گیلانی و خوش ذوق خانواده❤️🌹
چقدر حس خوبی داشتم که گفت از طرف پدرم با شما آشنا شدم و فایلها رو باهم میدیدیم🌺🌸
دلم خواست از این باباها
یکی از موردهای آشنایی با سایت جذاب بود برام این مورد🌼🌸
زینب درمورد باورهای محدود کننده ای گفت که شاید خیلی از خانومها دارن وحتی آقایون هم چنین باورهایی رودارن واین تو فرهنگ ماست وبسیارکارسختی بود که برای خودش باورهای جدید ساخت وبدنبال الگوهای موفق رفت وزندگی نامشون رو مطالعه کرد وذهنش رو قانع کرد وباوری جدید وقدرتمند ساخت🌸🌼🌺
قدرتمندانه وبا جدیت روی دوره ها کارکرد و شروع به پیشرفت در زمینه کسب وکار وثروت کرد که پاشنه آشیلش بود💪🌺
چقدر خوبه که یک همکلاسی خوب داشتی ودوره هارو باپدرت ادامه دادی وبهت قوت قلب داد وجسارت ادامه دادن رو داشتی و دوره ثروت سه تو زمینه کسب وکاربسیار بهت کمک کرد🌸🌺
اینکه از دوره۱۲ قدم هم درجهت پیشبرد کسب وکارت استفاده کردی برترس هات غلبه کردی وادامه دادی ومدام روی خودت سرمایه گذاری کردی وادامه دادی
الهام بخش بود برام و برای پیشرفت باید اول از هر چیزی روی خودمون سرمایه گذاری کنیم واصل واساس کسب و کارمپن و محوریتش خودمون هستیم که باید قدرتمند باشیم با پایه های قوی🌹🌹
من از کامنت شما احساس خوب رو دریافت کردم همون احساس خوبی که شما بعنوان بارزترین دستاوردتون از حضور فعالتون درسایت بیان کردی
احساس خوب هست که اتفاقات خوب رو براتون وبرای هممون به ارمغان آورده🌸🌺
خداروشکر برخلاف روال قدیم اتفاقات خوب براتون میفته وشما این روند روبا تمرکزتون برنکات مثبت وزیبایی ها ادامه میدید وپشت سرهم اتفاقات عالی رو به زندگیتون دعوت میکنید🌸🌼
وچقدر استاد به جا و دقیق اومد برامون یادآوری کرد که احساس خوب واقعی ملاک هست نه حساس خوب کاذب که با ریختن آشغالها زیر مبل حاصل بشه🌼🌺
یا اینکه قرص آرامبخش بخوریم بخوابیم یا فکرکنیم بامستی یا مصرف مواد مخدر احساس سرخوشی ولذت کنیم نه اصلا🌹🌹
منظور استاد احساس خوبی است که با تغییر نگرش و یک نگاه جدید از زاویه بهتر است که احساس بهتری رو بتونیم تجربه کنیم🌺🌸
اتفاق اسمش روشه و مهم اون برچسبی هست که ماروش میزنیم بد یا خوب🌹
اگرباورداشتهباشیم که هرچی توزندگیمون اتفاق میفته به نفع ماست و درنهایت خیر مادر همین هست حال واحساسمون بهتر میشه و آرامش رو تجربه میکنیم که باعث میشه اتفاق خوب برامون بیفته وما وارد سیکل احساس خوب اتفاق خوب خواهیم شد🌺🌺
مورد بعدی که صحبت شد درمورد اور تینک هست
وسواس بیش از حد و دست دست کردن برای اقدام کردن🌸🌸
خیلیها برای شروع یه کسب وکار برنامه ریزی میکنن که اقدام خوبیه اما اینکه بخوایم از ابتدا تمام مراحل کارو بررسی وپیش بینی کنیم و خطرها وریسکها و مزایای کارو بررسی کنیم هرگز شروع نخواهیم کرد🌼🌼
نیاید دنبال تضمین باشیم که کار حتما جواب میده🌼🌼
باید بگیم من قدم اول رو برمیدارم
وقدمهای بعدی بمن گفته میشه لازم نیست تمام قدمها روبلدباشم تا کاریو شروع کنم🌸🌸
باید خودمونومتعهد کنیم از همونجایی که هستیم باهمون داشته هامون کارمونو شروع کنیم نه اینکه بخوایم کارمون رو با قرض و وام شروع کنیم وبخوایم درابتدا پرقدرت و همه چی تموم باشیم🌺🌺
هر وقت تو کسب و کارمون ایده ای بما الهام شد که باهمون شرایط فعلی میشه انجامش داد این یه نشانست وباید بیدرنگ اقدام کنیم🌼🌼
اما ایده هایی که نیاز به کمک دیگران و پولهایی بیشتر داشت رو باید فراموش کرد و تو دامش نباید افتاد🌸🌸
تکامل چیزیه که بسیار درعمل سخته وما همیشه باید با ذهن چموشمون درگیر باشیم که نخوایم وسوسه بشیم و باید پله پله جلو بریم🌸🌺
بسیار کلیدیه ولی بازم داریم میبینیم که افراد گول میخورن و میخوان کارو با شرایط آرمانی شروع کنن وخودشونو زیر بار فشارهای روانی واسترس میزارن واینها همه نشتی ها یی هستن که مارو بسمت اعماق گرفتاری ها واتفاقت بد میبرند🌺🌺
خیلی سخته واقعا که بخودمون تعهد بدیم که قدم به قدم و تکاملی مسیرمونو ادامه بدیم🌸🌺
اکثرا میخوان بسرعت نتیجه بگیرن و پولدار بشن خونه وفلان ماشینو بخرم
روی فلانی رو کم کنم پیش فلانی وفلانی اسم و رسم در کنم حال فلانی رو بگیرم🌼🌼
اینجوری میشه که این کسب وکارها هرگز نتیجه نمیگیرن
مثل یک ساختمون بلند که بخوای روی سطح بنا کنی و عمق وپی نداشته باشه و هرچقدر روی ظاهر معماری ودکوراسیونش هزینه کنی و کارکنی حتما تو اولین حادثه فرو میریزه🌹🌹
بزرگترین کسب و کارها تکامل رو طی کردن و وارد تله نشدن و جلوی وسوسه هاشون رو گرفتن
بزرگ فکر کردن ولی کوچیک آغاز کردن با آرامش اطمینان وقدرت گامهای کوچیک برداشتن و پله ها رو یکی یکی بالارفتن وبا احساس خوب وخاطری جمع وکمترین استرس جلو رفتن🌺🌺
اونها هم قطعا شکست میخورن درابتدای کار اما اولین شکستشون آخرین شکستشون نمیشه چون چیز زیادی رو از دست نمیدن بلکه با هر شکست کلی چیز یاد میگیرن وتجربه وانگیزشون چند برابر میشه🌺🌺
بازم ممنونم از سوری و زینب 🌹❤️
بینهایت سپاسگزار استاد بزرگم سید حسین عباس منش و مریم شایسته عزیز هستم و ازتمام بچه های بی نظیر سایت تشکر میکنم واقعا بهترینید🌹❤️❤️🌹
باسلام به شما دوست هم فرکانسی ام
من هم از نگارشتون لذت بردم
از خداوند براتون بهترینها رو آرزو دارم
بسیار عالی همه چیز با دقت واین همون عمل کردن به قوانینه
همونطور که استاد گفتند در سنت الهی هیچ تغییری نیست
احساس خوب اتفاقات خوب رو رقم میزنه
بینهایت سپاسگزارم
🌺به به سلام سوری خانوم کلاب هوس🌺
چقدر خوشحال شدم بعداز اینکه صداتونو شنیدم یه پیام اختصاصی ازتون دریافت کردم🙏🌹
خیلی سپاسگزارم ازتون بهتون تبریک میگم که موفق شدید با استاد صحبت کنید باور دارم که اتفاقی نبوده وهیچ چیزی اتفاقی اتفاق نمیفته🌺🌺
خوشحالم جزو برگزیدگان بودید واین صدای شما وحرفاتون ماندگارشده و قطعا همیشه به نیکی ازشما یاد میکنیم و متشکرم که قسمت۴۶ رو شما باصحبتهای پر محتواتون بما هدیه دادید🌺
سوری خانوم براتون استمرار ولذت و پیروزی در مسیر زیبایی که درپیش گرفتید رو آرزو میکنم🌺
لطفا پرقدرت ادامه بدید و موفقیتهای بزرگی که دراتظارتونه روباما به اشتراک بزارید🌺 مطمئنم به زودی همه مارو با نتایج درخشانتون خوشحال میکنید🌺🌺❤️❤️
سلام استاد جانم
چقدر فایل معرکه بود واقعا استاد این حرف ک باید با هرچیزی ک داری شروع کنی و منتظر شرایط ایده ال نباشی باید طلا نوشت بس ک جمله عالی هستش میخوام از چند تا کاری ک خودم با شجاعت انجام دادم بگم و با هرچیزی ک داشتم شروع کردم به قدم برداشتن من خانوادم اجازه تنهایی بیرون رفتن یا سفر نمیدن من چند وقت پیش بهم الهام شد ک حالا ک ن پول داری در حد سفر ن اجازه میدن پاشو تنها برو جاهای دیدنی شهرت ببین این خودش قدمه انقدرم نجوای شیطان تو گوشم بود ولی توجه نکردم دو بار رفتم بیرون بار دوم پدرم خونه بود گفت کجا بودی گفتم کتاب فروشی با کی رفتی یاد حرف استاد افتادم ک گفتن همیشه راست بگین گفتم تنها رفتم نیاز داشتم برم و نمیتونم منتظر این باشم کسی شرایطش بام جور باشه بیاد بام بیرون بخدا قسم بابام با تعجب نگام میکرد و قشنگ مشخص بود میخواست چیزی بگه ولی انگار نمیتونست منم اصلا برام مهم نبود و انقدر خوش حال از اینکه تونستم یک راست بگم و نترسم دوم تنها برم جایی و واقعا حس میکردم گام خیلی بزرگی برای ایندم برداشتم و استاد من چند بار ک رفتم بیرون فقط ۱۰۰ تومن موجودی داشتم و باور نمی کنید من دور ترین مسیر ها با هزینه کافی شاپ تاکسی دیدن میدادم و دقیقا می شد ۱۰۰ تومن و هزار تومن بیشتر موجودی من نمی شد و می گفتم ببین نیلوفر اینا همش هدایت خداست شروع کردی داری بهت شجاعت نعمت میده داره راه برات درست می کنه همین طوری برو جلو و واقعا خیلی خوشحالم ک منتطر ننشستم پول زیاد یا شرایط بی نظیر بشه چون ممکنه این شرایط هیچ وقت به وجود نیاد و من تا اخر عمر حسرت و منتطر موندم ک تصمیم دارم با هدایت پروردگارم بزودی به سفری یا تنهایی یا با دوستام برم و میدونم خداوند بزودی برام این جور میکنه چون من دارم همه جور شجاعت و ایمان نشون میدم و هر الهامی تو این زمینه ها بهم میشه انجام میدم عاشقتونم استاد مثله همیشه بنظیر عالی بود این فایل😍🌷
چقدر کامنت های این سایت زیباست واقعا خداروشکر میکنم که اولین روزمه تصمیم جدی گرفتم تا در راه قانون بی نقص خداوند گام بردارم خدایا منو هدایت کن به سمت خواسته هام و قدم اول رو نشونم بده الان که دارم این متن رو مینویسم حس خوبی دارم حدوده سه ساله که استاد رو میشناسم و تا میام وارد مسیر بشم نجواها نمیزارن و ترمزها مانع میشن ولی از امروز دیگه مطمعنم وارد مسیر شدم چون حالم با بقیه ی روزا فرق داره و انگشتام خودش سمت کیبورد گوشی میره و مینویسه خدایا شکرت
سلام اقای گلشنی عزیزم
واقعا نمیدونم چطوری از شما ممنون باشم وسپاس گزار خداوند که باعث شد این کامنت من یاد کامنت نوشنته شده خودم بندازه و بلند بشم امروز دست به اقدام دوباره بزنم ممنون از شما که با پاسخ به کامنت من باعث یاد اوری کلی چیز شدین و من امروز به شدت احتیاج داشتم به خودندن و شنیدن این جملات واقعا خداوند هر لحظا در حال هدایت کردن ماست
به نام خدای رزاق و هدایتگرم به سوی تمام نعمتها..
سلامی گرم ب استاد عزیز و مهربانم مریم جان عزیزم و تمامی دوستان خوبم
.
گفتگو با سوری عزیز ک دوره عزت نفس و ثروت رو دارن
اول میخوام بگم ک دوستان دوره عزت نفس یکی از بی نظیرترین آگاهی هایی هست ک من از استاد عزیزم دارم و هربار کار کردنش دریچه های جدیدی از آگاهی و سپاسگزاری رو به روم باز میکنه
استاد جان هربار این دوره بی نظیر رو از اول استارت میزنم از جمله ب جملش درس میگیرم و برای خودم راجبش مینویسم فکر میکنم تمرین طراحی میکنم و حکم یک گنج رو داره برام ک هیچوقت تکراری نمیشه… خدارو صدهزار بار شکر برای داشتنش
استاد جان چقدر نکته ای ک راجبه سلامتی گفتین کلیدی بود
مادری ک خودشو مسئول خوشبختی و موفقیت فرزندش میدونه یک عمر داره تنش رو تجربه میکنه
چرا؟
چون میخواد خودش اوضاع و شرایط رو ریز به ریز تحت کنترلش بگیره و اگه چیزی خلاف اون کنترل و توقعات پیش بره ذهنش درگیر میشه ناراحت میشه بهم میریزه و اولین نشانه ش بروز علائم بیماریه..
اینکه بخوایم اوضاع رو خودمون ب تنهایی کنترل کنیم و وظیفه خدایی کردن رو ب دوش بگیریم واقعا مسئولیت سنگینیه!!!!!!!!
ای کاش یاد بگیرم بندگیمو بکنم و اجازه بدم خداوند خودش، من و تمام عزیزانم رو هدایت کنه
یاد بگیرم ک خدای من خدای بقیه هم هست اونا هم تنها نیستن و تحت حمایت و هدایت خدا هستن
یاد بگیرم ک راهی ک من ازش به حقیقت رسیدم تنها راه ممکن نیست و اجازه بدم اونا هم از راه خودشون ب حقیقت برسن…
.
جسم ما خیلی زودتر از اتفااقات بیرونی ب افکار ما واکنش نشون میده
اینو با تمام وجودم تجربه کردم که وقتایی ک احساسم بد میشه چطور یه جایی از بدنم ک قبلا سابقه درد هم نداشت شروع ب درد یا سوزش میکنه و من میفهمم ک این از افکار خودمه
وقتی حال خودمو خوب میکنم نگرشمو ب اون اتفاق عوض میکنم حواس خودمو از اون افکار منفی پرت میکنم و ب احساس خوب میرسم چطور اون درد محو میشه ناپدید میشه
و میخوام بگم خداوند چقددرررررر زیبا و نرم و طبیعی برای هر چیزی هدایتمون میکنه
همین چندوقت پیش یه سر دردی سراغم اومده بود ک دو روز درگیرش بودم
صبح روز دوم وقتی بیدار شدم تو تمرین ستاره قطبییم ب خدا گفتم من سلامتی رو میخوام و ازت میخوام ب سمتش هدایتم کنی
نزدیک ظهر بود ک بهم گفت برو حمام دوش بگیر
و من عمل کردم
بعد بهم گفت حالا بخور بابونه بده ..کاری ک من اغلب بعد از حمام انجامش میدادم ولی مدتی بود ازش دور شده بودم ولی بابونه توی خونه و در دسترسم بود (میخوام بگم با امکانات موجود هدایتت میکنه)
و من انجامش دادم
و بعد از اون سر دردم محو شد پودر شد ناپدید شد
و بعدش هزار بار به خودم گفتم ک هدایتهای خدا همینقدر نرم و طبیعیه و نیازی نیست من کار عجیب و غریبی بکنم.. پس راجبه تمام خواسته هام همینقدر نرم و طبیعی هدایت میشم و کافیه بهش عمل کنم تا نتایج عالی ب زندگیم بیان.. خدایا شکرت
.
دوست عزیز بعدی زینب عزیزمممم ک دوست خوب خودمه
زینب گفت من برای رفع اون باورهای محدود کننده اومدم زندگینامه خانم های موفق توی ایران رو شروع ب مطالعه کردم ..این یعنی پیدا کردن الگوهای منطقی برای ذهن
و ذهن چقدر در مقابل این الگوها ساکت میشه وقتی اینا رو بهش نشون میدی و با خودت مرتب تکرار میکنی ک اگه فلانی تونسته منم میتونم..اگه این خانم با شرایط من تونسته ب موفقیتهای ب این بزرگی برسه پس منم میتونم
کافیه مثل اون باور کنم و عمل کنم
و کنترل ورودیها ک چقدر مهمه در طول مسیر رسیدن ب خواسته هام ورودیهامو کنترل کنم ب حرفای منفی اطرافیان توجه نکنم دلسرد نشم تو مسیرم ثابت قدم بمونم ..حواسم باشه چی میگم چی میبینم چی میشنوم و اگر اون ورودی ب نفع من و ب نفع رشد من نیست نادیدش بگیرم..
و نکته کلیدی بعدی ک هم زینب جانم و هم استاد جانم بهش اشاره کردن عدم کمال گراییست
عدم دست دست کردن
من باید با همین امکانات موجودم شروع کنم قدم اول رو بردارم با آنچه ک دارم
وقتی قدم اول رو بدارم اعتماد ب نفس و احساس قدرت در من ایجاد میشه
موفقیت برام باور پذیرتر میشه
شجاعتم بیشتر میشه
پس قدم دوم بهم گفته میشه
و باز انجامش میدم و باورم قوی تر میشه و این سیکل ادامه پیدا میکنه تا اینکه باور من قوی تر بشه و منجر بشه ب نتایج پایدار و دائمی
من ب دنبال نتایج لحظه ای و شانسی نیستم
پس باید مرتب عمل کنم چرا که روی باور کار کردن روی خودم کار کردن باید تبدیل بشه ب عمل
باید تبدیل بشه ب نتایج پایدار
خدایی ک در تمام عمرم رد پاشو تو زندگیم دیدم هنوزم هست و هرچقدر بیشتر باورش کنم هدایتهاش رو بهتر و ب وضوح بیشتر دریافت میکنم و با عمل کردن بهش زندگیمو ب یک بهشت زمینی تبدیل میکنم
.
در مورد احساس خوب=اتفاقات خوب استاد جانم شما گفتین باید با یه نگرش درست ب احساس خوب برسیم نه اینکه آشغالا رو بدیم زیر مبلا
مثالش رو خیلی زیاد دیدم چه در زندگی خودم و چه اطرافیانم
مثلا کسی ک توهین یا بی احترامی دریافت میکنه و این عمل چندین بار ب شکلهای مختلف براش پیش میاد و احساسش بد میشه
و براش کاری نکنه ریشه اش رو بررسی نکنه و نخشکونه و بجاش بگه من میرم بیرون حسم خوب بشه و شاد بشم
این میشه مثال عینی آشغالا رو زیر مبل دادن ک باعث میشه فقط ب احساس خوب لحظه ای و نه پایدار برسه!
برای همینه ک درست کار کردن روی خودمون اینقدر مهمه
اینقدر مهمه ک روی عزت نفسمون کار کنیم و گوهر درونیمون رو بیش از پیش پیدا کنیم و ارزش واقعیمون رو درک کنیم
بنظر من با داشتن عزت نفس خیلی از مسائل شخصیتیمون خود ب خود حل میشه
وقتی باور لیاقت و ارزشمندی رو در خودم بسازم خیلی از رفتارای اشتباهم خود ب خود رفع میشه
و تمام اینها با دوره بی نظیر عزت نفس قابل حله
استاد عزیزم ازینکه وقت میذارین و فایلهای فوق العاده کلاب هاوس رو برامون روی سایت میذارین بی نهایت سپاسگزارم
ب زودی میام توی کلاب باهاتون صحبت میکنم و از نتایج فوق العادم براتون میگم ک کلی برای اون روز اشتیاق دارم
.
با تمام وجودم عااااشقتونم
الهه
پاییز 1400
سلام الهه عزیزم،من با خوندن دیدگاه بسیار زیبای شما هم بی نهایت لذت بردم و هم هدایت شدم به پاسخ ذهنی که داشتم و متوجه شدم باید خیلی خیلی روی عزت نفسم کار کنم،چقدر خوشحالم که این چنین دوستان فوق العاده ایی دارم که اینقدر روی ذهنشون و باورهاشون کار کردن و تجربه های بی نظیرشون رو در اختیار ما قرار میدن و باعث میشه ما هم آروم آروم به مسیرهای بهتری هدایت بشیم،الهه عزیزم بهترین های پرودرگار نثارت وجود نازنینت باشه و هر روز بیشتر پله های موفقیت رو طی کنی و ما هم بشنویم و با تمام وجودمون خوشحال بشیم،در پناه حق باشی عزیزم🙏🤲
سلام الهه عزیز تحسین می کنم آنقدر عالی روی خودتون کار کردید و نتیجه گرفتید من دوره عزت نفس دارم و پاشنه آشیل من عزت نفس، و کار کردم کار می کنم ولی درونی نیست یعنی وقتی باورهای عزت نفس می گم احساسم معمولی است مثال می زنم می گم من ارزشمندم چون ارومم، خوش اخلاقم یا تمرین آینه را انجام میدم انگار دارم نقش بازی می کنم نمی دونم چه جوری کار کنم بعد یکسره باورها را با خودم می گم ذهنم خیلی خسته می شه و انرژی بسیار زیادی از من می گیره کلا گفتن باورها احساس من تغییر نمی ده و منطقی هم می کنم ممنون میشم راهنمایی کنید شما وقتی گوش می دهید باورها را می نویسید یا تکرار می کنید سپاسگزارم
سلام زهرای عزیزم امیدوارم عالی باشی
در مورد عزت نفس این نکته رو بارها استاد گفته و من ب تجربه بهش رسیدم ک هیچ انتهایی براش وجود نداره و هربار روی عزت نفسمون یا دوره کار میکنیم بازم جای کار داره
برای همین هیچوقت نمیشه گفت من الان توش خیلی خوبم یا ضعیفم
چون باید خودمون رو با دیروز خودمون مقایسه کنیم ک چقدر رشد کردیم
در مورد باورها و کلاً کار کردن روی خودمون عزیزم میخوام بگم هدایت میشی
بنظر من مهمترین کار اولیه اینه ک ورودیهامون رو کنترل کنیم اینکه چی میگیم چی میشنویم چی میبینیم به چی توجه میکنیم
چون باورها در اثر تکرار این ورودیها ساخته شدن
پس باید ورودیهای خوب به خودمون بدیم مثل:
صحبت کردن از خواسته هامون با خودمون یا کسی ک معتمده
نوشتن از خواسته ها و باورهای جدیدمون
دیدن عکس خواسته هامون
ضبط کردن صدای خودمون با یه آهنگ لایت توی زمینه ش برای تکرار مرتب باورهای درست و خواسته هامون
و البته بازم میگم وقتی از خدا بخوای هدایت میشی
مثلا در مورد احساس ارزشمندی به من گفت برو آیات قرآن ک در مورد مقام انسان هست رو بخون تا بفهمی خدا چقدر بهت ارزش داده و تو هم باید خودت ارزش قائل باشی
خب برای ذهن من قرآن یه دلیل و سند خیلی منطقب و محکمه و خوندن اون آیات خیلی به پیدا کردن حس ارزشمندی درونیم کمک کرد
و الگوهای منطقی و ساده برای ذهن آوردن برای تغییر باورها خیلی موثره
مثلا درمورد عزت نفس وقتی کسی رو میبینی ک خیلی احترام و توجه مثبتی دریاعت میکنه اون مورد رو تو دفترت بنویس و هر روز بخونشون و ب خودت بگو اگر اون شخص تونسته اینقدر عزت و اعتبار دریافت کنه منم میتونم چون گوهر وجودی هممون یکیه
.
اینا چیزایی بود ک همین الان اومد و برات نوشتم
.
در پناه رب موفق و سربلند باشی😙😙
سلام الهه عزیز سپاسگزار م آنقدر عالی توضیح دادی من خیلی ورودی هام کنترل می کنم چیزی نشنوم و صبح تا شب چیز زیادی نمی شنوم ولی فکر مسئله من این کانون توجه ام روی مسائل خواهر و برادرام هست و تو این مورد ضعف دارم و خیلی هم کار می کنم امیدوارم بتونم تغییر کنم همیشه سالم سلامت وشاد باشی.
بنام الله مهربان
سلام دوستان عزیز و استاد گرامی
خدا رو شکر میکنم که امروز هم فرصتِ زندگی کردن رو به من داد
خدا رو شکر میکنم که یک روز خوب و عالی رو گذروندم
خدا رو شکر میکنم که نعمتها و زیباییها امروز هم مسیرم رو خوشرنگ و دوست داشتنی کرد
خدا رو شکر میکنم برای قابلیتِ تحسین و تاییدِ نکات مثبتِ دیگران و تحسین و تاییدِ ثروتمندان
الان که دارم این متن و مینویسم خیلی احساسِ خوبی دارم
ساعت 12 شبِ و من احساسِ صبح رو دارم
پر انرژی و اکتیو
خدا رو شکر
از روزی که سفر به دورِ امریکایِ جدید شروع شده من تعهد دادم تا بر روی زیباییها و نعمتها تمرکز کنم و تحسین کردن رو تمرین کنم.از اون روز افرادی که به جای دیدنِ نکاتِ مثبت و زیباییها و تحسین اونها همواره نکاتِ منفی و مشکلات رو میدیدن و شکایت میکردند از مدارم بیرون رفتن
خدا رو شکر
به دو تا موضوعِ دیگه دارم توجه و تمرکز میکنم و هر روز نشانهها شو میبینم
یکی درآمدیِ که آزادیِ زمانی و مکانی داشته باشم
و هر روز هدایت میشم به کامنتهای دوستانی که در این مورد تجربه خودشون رو نوشتن
امروز هم این دوست گیلانی در این فایل در مورد کاری که شروع کردن گفتن
پریروز هم یکی دیگه از دوستان در مورد کسب و کاری که شروع کردن و روزی 250 تا 300 تومن درآمد دارند صحبت کردن
و این نشون میده که میشه کسب و کاری داشته باشم که آزادیِ مکانی و آزادی زمانی داشته باشم
میشه کسب و کاری داشته باشم که از نظر مکانی محدودم نکنه
هر جا باشم بتونم کارم و انجام بدم
هر زمانی از روز که دلم بخواد کار کنم و هر زمانی که دلم بخواد استراح کنم و تفریح کنم
خدا رو شکر به خاطر نشانههایی که نشونم میده
حالا جالب اینجاس که ذهنم میگه اونا خانوم هستن و میتونن تو خونه کسب و کار داشته باشن تو که مردی چه کاری میتونی تو خونه انجام بدی مثلأ؟!
بهش گفتم ببین داری دیگه بهونه الکی میاری
لااقل یِچی بگو قبول کنم
همه برعکسِ این باور و دارن و میگن شرایط کار برای خانوما کمتره حالا تو اومدی میگی من چون مَردَم نمیتونم هیچ کاری انجام بدم؟؟؟؟!!!
پا شو برو ردِ کارت تا نزدم لت و پارت نکردم
و بعد افرادی که دارن با داشتنِ آزادیِ مکانی و زمانی ثروت میسازن رو مثال زدم
استاد عباسمنش شغلش جوریِ که در هر زمان و هر مکانی میتونه کسب و کارشو اداره کنه
آقای عطار روشن هم شغلش جوریِ که زمان و مکان هیچ تاثیری روی خلقِ ثروتش نداره
آقای سیدعلی خوشدل هم سایت زدن و دارن آنلاین کار میکنن و آزادی زمانی و مکانی دارن
دو تا از دوستان هم که خانوم هستن و تو خونه کار میکنن،،یعنی به هر شهری برن میتونن از تو خونه کسب و کارشون رو مدیریت کنن
و هزاران نفر که در زمینه آموزش و فروش و بازاریابی و هنرهای دیگه دارن آنلاین کار میکنن که همه نشون دهنده اینه که این جهان این قابلیت رو داره و انسان هم این قابلیت رو داره
پس من هم به عنوانِ یک انسان میتونم ی همچین شرایطِ کاریای رو خلق کنم
دومین چیزی که این روزها دارم بهش توجه میکنم داشتنِ ماشین شاسی و اتوماتِ
چند روزی هست که دارم آگاهانه به این خواسته توجه میکنم.
در موردش میخونم.عکس میبینم.تحسین میکنم
و اتفاقی که امروز افتاد این بود که
یکی از اقوام ی سفر چند روزه رفت مشهد
چون بلیط قطارش از رشت بود اومد ماشینشو داد به من و رفت تا آخر هفته که اومد بیاد و بگیره
ماشینش شاسی بلند و اتوماتِ
دقیقآ همون قابلیتی که من میخوام داشته باشم
و امروز رانندگی باهاش و تجربه کردم
ماشین کثیف بود و رفتم که بدم کارواش بشورنش
ذهنم گفت : ولش کن بابا.میخوای چیکار بشوریش.باید دو برابر ماشینِ خودت هزینه شستشو بدی.مگه ماشینِ توئه که میخوای بشوری.الکی هزینه نکن.ارزش نداره و از این حرفا
یک آن به خودم اومدم و گفتم این یک باورِ بازدارنده و محدودِ که اگر اینو عوضش نکنم همین باور به تنهایی میتونه مانعِ ورودِ خواستهم بشه.پس باید بشکنم اینو
رفتم دادم ماشین و شستن. و گفتم اگر قراره من همچین ماشینی داشته باشم پس باید راحت باشم با این هزینهها
اگر قراره این خواسته رو بهش برسم پس معلومه که قراره مدارم بالاتر بره
تو مدارِ بالاتر درآمدم هم بیشتره و این هزینهها برام خیلی هم منطقی و راحتِ
این همه آدم ماشینِ شاسی دارن و به راحتی هم دارن هزینه میکنن پس من هم میتونم
من لایقِ استفاده کردن از این نعمتها هستم و هزینههاش هم برام راحتِ
و خلاصه امروز درگیریِ فیزیکی داشتیم با این ذهنِ فقیر
البته قبلا هم تجربه داشتم و همون تجربه باعث شده بود خواستهی ماشین اتومات در من رشد کنه ولی احتمالأ به خاطرِ همین یک باورِ محدود نتونسته بودم بهش حتی فکر کنم چه برسه به اینکه داشته باشم و تجربهش کنم
ماشین اتومات و شاسی هم رانندگیش راحته هم تسلط بیشتری روی کنترل کردنِ ماشین داری و هم برای سلامتی خوبه(اتومات بودنش رو میگم)
خیلی خوشحالم از اینکه تونستم تو مسیرش قرار بگیرم و خداوند هم داره هدایتم میکنه به این طریق
من فقط روی خودم کار میکنم و فرکانس رو ادامه میدم تا اتفاقی که میخوام بیوفته
و ایمان دارم که خواهد افتاد
چون این رو یک بار تو ماشینِ 206 تجربه کردم و برام منطقی تره که میشه
از چه طریق؟؟
من چه میدونم اون که دیگه کارِ من نیست
خودش گفته من از جایی به شما میدم که فکرش رو هم نمیکنید
یعنی چی؟؟؟
یعنی الکی فکر نکن به چجوری و از چه طریقی
فقط روی خودت کار کن.تو کارای منم دخالت نکن.من کارم رو خوب بلدم.میدونم کِی و چجوری بهت بدم
فقط تو ایمان داشته باش و از مسیر لذت ببر
خیلیییییییییییییییییییی احساسِ خوبی دارم
و فایلِ امروز رو هم به فالِ نیک میگیرم و تبریک میگم به دوستان
برای همه تون شبی آروم و فردایی سراسر زیبایی و شادی و ثروت آرزو میکنم
در پناهِ الله یکتا باشید
بنام خدای مهربانی ها
سلاااااااااااااااام به برادرعزیز اقا نوید خان
چقدر کامنتت دلی بود پسر چقدر زیبا نوشتی افرین بهت
بسیار لذت بردم از خوندن کامنت زیبات
نکات ظریف و مهمی. رو اشاره کردی همین که رفتی و ماشین شاسی اتومات فامیلتونو شستی یک قدم درراستای خواستت برداشتی …و به من تلنگری زد که منم باید قدم های بیشتری بردارم دراین راستا …ذهن چموشم نیاد بگه ماشین تو نیست که بخوای بشوریش بابا ایول داشتی بااین درکی که کردی و این عملت …بااین فرمون پیش بری ماشین اتومات که چیزی نیست بهترازاون و نه یکی چندتاشو میتونی خلق کنی …ذهن ما خیلی قدرتمنده خیلیییی هرانچه که درجهان هستی هست رو ما میتونیم داشته باشیم با باورهای درستمون با عمل کردن به الهاماتمون ….خدایاشکرت خدایاشکرت خدایاشکرت …انقدر کامنتت قشنگه که باید کپی کنم و یجا زخیرش کنمو بارها و بارها بخونم….سپاس گزارم ازت برادر گلم در پناه الله یکتا شاااااااااد سالممممممم ثروتمنددددددد و سعادتمند دردنیاو اخرت باشی
سلام دوستِ خوبم
ممنونم از این احساسی که با دیدگاه خوب و مثبتت برام نوشتی
خدا رو شکر میکنم که دوستانی مثل شما دارم
اولش که کامنت و نوشتم نمیخواستم اون قسمتِ کارواش و بنویسم
با خودم گفتم زشته بابا میخندن بهت
ولی فکری بود که اون لحظه تو ذهنم هِی داشت جولان میداد و باید میگفتم و مینوشتم تا خودمم بفهمم که چه ایرادی تو ذهنم دارم
ی حسی بهم گفت اگه ننویسی انگار آشغال و ریختی زیرِ فرش
برای همینم نوشتم :)
بازم ممنونم ازت که بِهِم احساس خوب دادی
خدایی هر جا این حرفا رو بزنیم مسخرهمون میکنن
ولی دوستانی که تو این فضا با هم هستیم فقط انرژی مثبت و احساسِ خوب میدن
خدا رو شکر برای داشتن این نعمتِ بزرگ
شاد و سالم و ثروتمند باشی دوستِ عزیز :)
بنام الله که تنها روزی دهنده و نجات دهنده اوست
سلام ….
بسیار فایل زیبایی بود خواستم تحلیل خودم از این فایل رو خیلی خلاصه وار بیان کنم
قبل از هر چیز از استاد عزیز تشکر میکنم که با صبر و حوصله ب حرفهای دوستان گوش میکنه و مجال صحبت کردن رو از مخاطبش نمیگیره همینطور از دوستان که ب زیبایی از نتایجشون گفتن
یکی از بزرگترین دشمن انسانها ترس هست…ترس انقدر قدرت دارد که مجال هر گونه تحرکی رو از ادمی میگیره حتی فکر کردن رو …
ب همون مقدار که باورهای انسان رشد میکنن ثروت و سلامتی وارد زندگی اش میشود …
امکان داره کسی قدم اول در هر کسب و کاری رو خیلی بزرگتر از باورهایی که در ذهنش داره گرفته باشه بقول استاد از روی چشم و هم چشمی دست ب کاری زده باشه پر واضح هست که نتایج در زندگیش این مسئله رو گواهی خواهد کرد …..
اما باید بدونیم قبل از هر اقدامی باید رو افکار و باورهای ذهنی مان کار کرده باشیم و انگاه ان ایده رو وارد دنیای مادی کنیم باورهای ما قبل از هر چیزی ذهنی ساخته میشن …
همه چی با یک تصمیم اغاز میشه …همه چی از ذهن شروع میشه …
فکری ب ذهنت خطور میکنه روش کار میکنی تبدل ب ایده میشه انقدر روی ایده ات کار میکنی که باورش میکنی …چطوری باورش میکنی ؟
در واقع این احساسات ما هستن این اشتیاق ما هست که باعث شکل گرفتن باورهای ما میشن ….احساسات ما منبع هستن …جایی که نیروی ما از انجا خلق میشه …
بگرد ببین چه چیزی وقتی بهش فکر میکنی احساست رو خوب میکنه …؟
امکان داره اصلا چیزی در این جهان احساست رو خوب نکنه ….
باید بیشتر وقت بذاری روی خودت …
تا نفهمی تا درک نکنی که چه چیزی حالت رو خوب میکنه …تا متوجه نشی چه چیزی وقتی بهش فکر میکنی احساس شعف و شادی بهت دست میده هر چقدر هم زور بزنی از یه حدی نمیتونی جلوتر بری …
احساسات ما درونیند…احساسات ما واقعیند ….احساسات ما دکوری نیستن ….
احساسات ما چیزیند که نمیتونی با ادا در اوردن بدستشون بیاری …امکان داره طرف ادم بسیار دلقکی بوده باشه اما از درون کاملا متلاشی شده باشه ….
احساسات ما چیزی هستن که ما از اون آفریده شدیم ….اگر از چیزی احساست خوب نمیشه شاید ب بی حسی ذهنی رسیدی ….
وقتی انقدر اشتیاق داری انقدر شوق و ذوق رسیدن ب خواسته ات رو داری که ب خاطرش خواب نداری …خود بخود ب خاطرش حرکت میکنی …و ان وقته که آرام ارام …آرام آرام باورهات شکل میگیرند و قدم ب قدم در مسیر بهت گفته میشه فارغ از اینکه بقیه چی میگن ….
وقتی که باورش میکنی اون ایده بصورت عملی وارد دنیای مادی میشه بدون انکه درک کنی چطوری اون اتفاق رخ میده …( ب ایمان ما ب خداوند بر میگرده ) واقعا عمل ب الهامت قلبی …ایمان ب خداوند شجاعت میخواد ….
در حقیقت وقتی که شما چیزی رو باور میکنی در ارتعاش بالایی از خواسته هات قرار میگیری …
ارتعاش بالایی که تو در اون قرار داری تعیین میکنه که چه چیزهایی رو ب سمت خودت جذب کنی …در حقیقت این کار رو جهان برات انجام میده …تو نیازی نیست کارخاصی کنی …
تو فقط ب خداوند و جهانش اعتماد میکنی …همین…
بقیه کار ها رو جهان برات انجام میده تو فقط باید باورش کنی تا بتونی از ایده ای که روزی در ذهنت بصورت فکر و نامرئی بود ب ماده تبدیلش کنی
اما اینجا یه عاملی هست ب نام باورهای قدیمی که در ذهن ما از قبل بوده و جا خوش کرده …
باورهای قدیمی ما اجازه عملی شدن این کارو نمیدن و در برابر افکار جدید مون مقاومت میکنن ..
انها ارام نمیشینن از هر شیوه ای برای شکست دادن و نابود کردن ایده های جدیدمون استفاده میکنن
اولین و قدرتمندترین حربه ای که ذهن در اینجور مواقع بلافاصله از ان استفاده میکنه و خیلی هم کارایی داره …: نگرانی ..اضطراب …و ترس هست ..
در واقع ذهن با این کارش اعتماد ب نفس رو از ما میگیره و به اصطلاح مارو خلع سلاح میکنه
طرف از تواناییهای بسیار بالایی برخورداره اما در ذهنش باور نداره که موفق میشه…. اون وقت وارد یه بیزنسی میشه و شکست میخوره ….چون باور نداره بنابراین موفق هم نمیشه
در واقع تو دوست نداری بترسی …تو دوست داری مثل فلانی که در کارش موفق هست شجاع باشی و قدم های بزرگی برداری
اما ب خاطر عدم اعتماد ب نفس و ترسهات و همینطور حرفهای اطرافیان و باورهای قدیمی که ذهن شرطی شده تو بهشون عادت کرده مانع از انجام این کار میشه …
نگرانی و ترس یه حالت ذهنیه که ما انسانها خودمون ایجادش کردیم و حالا که میخوایم جور دیگه ای عمل کنیم و موفق بشیم مانع میشن و نمیذارن…
قبل از هر اقدامی در دنیای مادی باید ب دنیای ذهنی مان سروسامان بدیم حتی اگه شده اینکار ۲ماه یا ۶ ماه یا ۱ سال زمان ببره باید قبلش امادگیش رو در ذهن مون ایجاد کنیم
باید به گفتگوهای درونی مان و تجسمات و تخیلات مون سروسامان بدیم طوریکه وقتی ب ایده جدید مون فکر میکنیم احساس خوبی ب ما دست بده نه احساس ترس و نگرانی ….
زیرا ترسهای ما باعث میشه انرژی ما ب اطراف پراکنده بشه..تعداد کمی از مردم این حرفها رو درکش میکنن ..
جهان بیرون ما توسط دنیای درونی ما رقم میخوره …
ما نیازی ب تلاش فیزیکی نداریم نیرویی درون ماست که اگه ما بهش اجازه بدیم کارها رو خودش انجام میده
ما فقط باید بهش اجازه بدیم و با ترس و نگرانی های مون جلوش رو نگیریم …روح ما همیشه ب دنبال رشد و تجلی کامل تری هست ب شرطی که نترسیم
تمام نتایجی که انسانهای موفق منجمله استاد عباس منش بدست اورده ب خاطر کنار گذاشتن ترسهاشون بوده ب خاطر بالا رفتن سطح آگاهیشون بوده ..
هر ادمی که موفق شده قبل از هر چیز موفقیت رو در ذهنش رقم زده بوده ….
زمانی که اون بذر رو در ذهنش کشت میکرد کسی ندیده بوده……
ادمها فقط نتایج دیگران رو میبینن …ب خاطر همینه که نباید ب حرفهای دیگران در مورد خودمون اعتنایی کنیم فقط باید روی باورهایی که ساختیم کار کنیم …
زیرا حرفهایی که میشنویم و مخالف ایدهامون هست کسانی میگن که اونارو پذیرفتن و یکی از دلایلی که رشد نکردند و در یه سطحی باقی موندن ب خاطر باورهایشان بوده و نتایجشون ب خوبی نشان دهنده سطح اگاهی انهاست نه حرفهای قشنگشون ..
روان ما انسانها در یک اقیانوس سیال نامرئی و بی انتها شناوره و چه بخوایم چه نخوایم در حال ارتباط با روان سایر افرادیست که انها نیز در این اقیانوس شناورند و بدون انکه بدانیم گاهی اوقات تحت تاثیر حرفهای اطرافیان مون قرار میگیریم ….چرا ….؟!
بنابراین خیلی مهمه که ب حرفهای چه کسی گوش میکنیم …از چه کسی الگو برداری میکنیم …
تشخیص مسیر درست خود یکی از بزرگترین موفقیتهاست و انگاه تلاش و الگو برداری ب کار میاد
اگر استاد الان خیلی با قدرت از گفته هاش دفاع میکنه و ب حرفهای دیگران اهمیتی نمیده ب این دلیله که نتیجه گرفته
قبل از هر چیز باید بدونیم کجا هستیم و ب کجا میخواهیم برسیم …
باید بدنیم چی میخوایم …؟
آیا ان چیزی که انتخابش کردیم اصلا ذهن مون رو برانگیخته میکنه …؟
باید ببینیم وقتی که ب خواسته مون فکر میکنیم اصلا احساس خوبی ب ما دست میده …؟
ایا هدفی که انتخابش کردیم ایا ذهن مون رو تحریک میکنه …؟ یا کور کورانه اومدیم از روی کسی داریم کارهاش رو کپی برداری میکنیم …؟
تازه بعداز اینکه هدف مون رو بدرستی انتخاب کردیم شروع کنیم ب ساختن باور…..این خیلی مهمه …
آگاهی ما میتونه تا هر سطحی بخوایم بالا بره و هیچ محدودیتی نداره …
وقتی کارمون رو شروع میکنیم آگاهی ما نیز شروع میکنه ب زیاد شدن وقتی آگاهی زیاد میشه همه چی شروع میکنه ب تغییر کردن بعد از مدتی متوجه میشیم کارهایی که الان داریم انجامشون میدیم همشون کارهای کوچیکی هستن که انجام میدیم
وقتی چراغ رو روشن میکنیم تاریکی از بین میره باید با ذهن و قلبمون آگاهی مون رو بالا ببریم بذاریم نور بیاد تو زندگی مون بذاریم آگاهی مون ب سطح بالاتری بره …
تمام نتایج زندگی انسانها از فقر گرفته تا ثروت همه زیر سر باورهایشان رقم میخوره
طرف ذهنی باور نداره که موفق میشه و انگاه وارد بیزنسی میشه فقط ب خاطر چشم و هم چشمی نتیجه اش هم مشخصه و سر اخر برای توجیه شکستش همه رو وسط میکشه جز باورهای ذهنیش رو از کشور گرفته تا حکومت و جامعه و محله ای که توش هست تا پدر و مادرو خانواده اش …
اما اگه کمی ذهنش رو بکار بندازه و فکر کنه ……کمی اگاهیش رو بالاتر ببره متوجه میشه که علت تمام شکستها و موفقیتهای ادمها در ذهنشون هست جایی که دیده نمیشه اما بسیار قدرتمندانه اتفاقات رو رقم میزنه ..
ب نظر من ادمها قبل از هر کاری باید روی ترسهاشون کار کنن روی باورهاشون کار کنن اگر میخوان نتیجه بگیرن بقیه کارها خود ب خود درست میشه ….چطوری……؟ ما نمیدونیم
همه چی بر میگرده ب اون لایه های ویروسی که در ذهن ناهشیار ما لونه کردند …
بهترینها رو براتون از خداوند مهربان خواستارم امیدوارم ب تمام خواسته ها و ارزوهاتون برسین
تشکر ….
«به نام الله که تنها نجات دهنده و روزی دهنده اوست»
سلام به شما دوست عزیز آقا حسین گرامی
بسیار این شروعی که با نام خدا و صفت های زیبایش نوشتید به دلم نشست و من هم دوست داشتم نوشته ام رو با این عنوان شروع کنم.
این بار دومی هست که من این کامنت شمارو میخونم، چند روز پیش هم خوندمش و یه حس و حال عجیبی بهم دست داد،انگار شما دارید از زبان خدا با من صحبت میکنید، ادبیات نوشتاریتون، اون به نام الله اول نوشته تون که بسیار به دلم نشست و تک تک جملاتتون انگار مخاطبش من بودم، وقتی این کامنت شمارو برای باور دوم خوندم هم دلم میلرزید، هرآنچه نوشتید در وصف این روزهای من هست، بسیار ممنونم ازتون که این نوشته عالی رو اینجا ثبت کردید.
در ادامه دوست داشتم ازتون خواهش کنم که اگه میشه از تجربه خودتون بدونم برای پا گذاشتن روی ترس هاتون، برای با اشتیاق رفتن دنبال خواسته هاتون، اینکه چطور تو ذهنتون خواسته تون و موفقیتی که میخواهید رو تصویرسازی میکنید؟ وقتی اون افکار منفی میاد سراغتون چطور ازشون رو برمیگردونید؟ چطور با ترس و اضطرابتون مواجه میشسد؟
چطور باورهای جدید میسازید؟
چطور به این ایمانی که الان دارید رسیدید؟
من از نوشتهی شما بسیار احساس خوب و قرابتی داشتم و به دلم نشست،دوست دارم اگه امکانش باشه از مسیر خودتون هم بدونم تا شاید بتونم بهره ببرم از راهکارهاتون
ممنونم ازتون
در پناه یگانه الله بهترین هارو تجربه کنید
سلام مریم خانم….
امیدوارم حال دلتون خوب باشه ….ادمی وقتی جمله بالارو درک میکنه که خدارو واقعا درک کرده باشه و بهش ایمان بیاره ب معنای واقعی کلمه واقعا در شرایطش قرار گرفته باشه اون وقته که میفهمه تنها خداست که روزی دهنده و نجات دهنده ست و این جمله رو از روی شکم سیری و حال خوبش نمیگه بلکه با بیان این جمله ب حال خوب میرسه
ممنونم از نظر لطفی که بمن داشتید ..انگار که از یه چیزهایی خبر داشتید….
قبل از هر چیز بگم من از این جمله های کلیشه ای که 90درصد بچه تو کامنتهاشون مینویسن برای اینکه جلب توجه کنن خیلی خوشم نمیاد دوست دارم مثل استاد چیزی که مینویسم خودم تجربه اش کرده باشم …
همه چیز ب ذهن برمیگرده …ب ذهن قدرتمند ما یعنی کسی که الان زندگی خوبی داره اون تونسته کنترل ذهن بهتری نسبت ب بقیه داشته باشه …
و اون کسی هم که الان زندگی خوبی نداره و از زندگیش راضی نیست یعنی نتونسته ذهنش رو بخوبی کنترل کنه …هیچ زور زدنی در کار نیست اما هر دفعه این موضوع یادمون میره
ابزاری ( ذهن ) که خداوند بما داده تا باهاش ب چیزی که میخواییم برسیم اینطور نیست که دکمه خاموشی داشته باشه و ما خاموشش کنیم تا بتونیم ب چیزی که دوست داریم فکر کنیم این ابزار این توانایی رو داره که ب جای ما فکر کنه …ب جای ما توجه کنه …حتی خودشو ب جای ما جا بزنه و با ما یکی بشه ….
سعی کن ذهنت رو کنترل کنی ….اگه نتونی ذهنت رو کنترل کنی ذهن دیوانه موضوعی که هیچ ارزشی نداره رو انقدر بزرگش میکنه و انقدر بهش بها میده تا میشه دردسر زندگیت
همه چی ب ذهن برمیگرده …ذهن انقدر قدرت داره که میتونه از هیچ یه چیزی خلق کنه و این کارو با دادن ترس و نگرانی انجام میده
یعنی ذهن برای انکه کنترل مارو بدست بگیره از حالتی ب نام ترس و نگرانی استفاده میکنه ترس قویترین ارتعاشی ست که میتونه روی ما تاثیر بذاره … ترس انقدر ارتعاش قوی ای داره که میتونه ادمی رو فلج کنه ..قدرت فکر کردن رو از ادم بگیره و حسابی گیجش کنه ترس یه حالتیه که ذهن انرا ایجاد میکنه در واقع یه حالتی از ذهنه …ترس و نگرانی ذهن استدلالی رو فلج میکنه …تصور و تخیل رو در ادمی نابود میکنه …شوروشوق و اشتیاق رو از بین میبره ..قدرت اراده رو از بین میبره و در کل زندگی رو نابود میکنه
گاهی ذهن با دادن احساس گناه با دادن احساس عذاب وجدان کنترل توجه مارو بدست میگیره و انقدر احساس مون رو بد میکنه و انقدر مارو در حالت نگرانی نگه میداره تا حسابی تمام انرژی مون رو ازمون میگیره ان وقت ما خیال میکنیم مشکل از جای دیگه ست در صورتیکه مشکل از درون خود ماست جایی که بهش میگیم ذهن …
تنها یک تحلیل شجاعانه میتونه حضور این دشمن همگانی رو درون مون ثابت کنه….
ب نظر من ذهن یعنی توهم ….سعی کن از ذهنت فراتر بری و ب تمام جدی بودن های احمقانه ان بخندی بیشتر ادما اسیر یک وهم اند…البته همین خندیدن و جدی نگرفتن توهمات ذهن هم تمرین میخواد با انکه بیشتر ما بچه هایی که اینجا هستیم ب این موضوع واقفیم اما این اتفاق برای همه نمیفته خیلی ها توهمات ذهن رو جدی میگیرن و ساعتها و روزها احساس بدی دارند با انکه میدونن بی جهت احساس شون بده اما توان اینکه صدای ذهن رو توی سرشون خاموش کنن ندارند
اما راجع ب سوالاتی که ازم پرسیدی :
دقیقا سوالاتی پرسیدی که بسیار اساسی اند برای پاسخ دادن ب هر کدومشون ساعتها باید بنویسم ….
ما در ناخوداگاه ذهن مون باورهایی داریم که چراغ خاموش دارند نتایج زندگی مون رو رقم میزنن باورهایی که حتی روح مون هم خبردار نیست بعنوان مثال بما گفتن :
تا باچشمت ندیدی باور نکن این جمله رو من میلیونها بار از پدرم شنیدم و هنوزم از پدرم میشنوم
در واقع این جمله میگه شما فقط میتونین ب چیزهایی اطمینان داشته باشین که جلوی چشمتون باشه و نباید توجه چندانی ب قدرت تصور و خلاقیتهای خود داشته باشین قدرتی که خداوند انرا فقط ب ما انسانها داده یعنی همان تواناییهای ذهن برتر که ب هیچ کدوم از مخلوقات خودش نداده اما ما بهمین راحتی با حرفها و باورهای پوچ که از بزرگان مان شنیدیم انرا درون مان نابود میکنیم
این جملات بخشی از روند تفکر ما شده و ما حتی از ان اگاه هم نیستیم
اما افراد موفق و ثروتمند بدرستی میدونن قبل از دیدن انچه که میخواهن باید انرا درونشان نهادینه کنن…
ما درواقع چیزی رو که میبینیم باور نمیکنیم بلکه چیزی که باور میکنیم میبینیم اگر بادیدن باور میکردیم که الان همه چی حل شده بود
مشکل اینه که ما با دیدن باور نمیکنیم با شنیدن هم باورنمیکنیم تنها با باور کردنه که میتونیم چیزی که میخوایم رو بدست بیاریم
بهمین دلیل تمام افراد موفق در دنیا یه روزی ب خاطر باورهایی که داشتن مسخره شدن افرادی مثل برادران رایت …مارکونی …یا هنری فورد ….یا تسلا و خیلی های دیگه چون انها چیزی رو در باورشون میدیدن که بقیه توان دیدن نداشتن باور اون چیزیه که شما خلقش میکنی …شما ایجادش مکینی
هر فرد موفقی که یک اختراعی کرده قبلش درون ذهنش باور داشته که میتونه بهش برسه وگرنه هرگز اختراعی شکل نمیگرفت …
تمام اینهارو گفتم که برسم ب ذهن … یک ذهن نگران هیچ خواسته ای درونش شکل نمیگیره تا بخواد برای رسیدن بهش باور ایجاد کنه …..
اصلا یک ذهن نگران و مضطرب هیچ شوروشوقی نداره چون ذهنی که نگران هست شوروشوق در اون جایی نداره …
یادمه تا همین یکی دوسال پیش یه روزایی مینشستم فکر میکردم من چی میخوام …؟
روی کاعذ مینوشتم مثلا فلان چیزو میخوام …بعدا ب خودم میگفتم پس چرا هیچ حسی ندارم ؟
چرا من هیچ احساس خوبی یا هیچ هیجان و انگیزه ایی نسبت ب خواسته ام ندارم خیلی روی این موضوع کار کردم باور کن شاید یکسال روی این موضوع کار کردم
در نهایت فهمیدم من ذهن نگرانی دارم دلیل اینکه من هیچ خواسته ای ندارم یا خواسته دارم اما نسبت ب خواسته ام بی تفاوتم یا خواسته ای که دارم هیچ حس خوبی بمن نمیده اینه که من از درون ذهن نگرانی دارم و از همین چیزهایی که تو زندگیم خداوند بمن داده و دارم احساس خوب ندارم یا شکر گزارشون نیستم
و تا زمانی که من ب خاطر چیزهایی که الان در زندگی دارم شکرگزار نباشم و احساس خوبی نداشته باشم هرگز ب چیزهای بیشتر یا به خواسته هایی که دارم نخواهم رسید زیرا خواسته واقعی زمانی در ما شکل میگیره که ما از درون شاد باشیم مثل یه کودک که وقتی چیزی رو میخواد سرازپا نمیشناسه
یادمه در زندگیم سه چیز میخواستم که ب خاطرشون ب خدا گفتم خدایا اگه من ب این خواسته ام برسم دیگه هیچی ازت نمیخوام …
شبها تجسم میکردم که دارمشون و انقدر احساس داشتنشون بمن حس خوب میداد که حد نداشت با اینکه نداشتم اما حس داشتن شون حالم رو خوب میکرد ..این سه خواسته ب فاصله زمانی چند سال از هم بود
اولین خواسته من داشتن یه موتور گازی براوو بود ( کلاس پنجم ابتدایی بودم ) گفتم خدایا فقط این موتور گازی رو بخرم هیچی دیگه نمیخوام یکماه بعد من موتورگازی داشتم
دومین خواسته ام دوست شدن با یه دختر بود ( قبل از خدمت سربازیم بود ) گفتم خدایا من فقط با این دختره دوست بشم دیگه هیچی نمیخوام دوماه بعد باهاش دوست شدم
سومین خواسته ام یادگیری پیانو بود….گفتم خدایا من فقط نوازندگی رو یاد بگیرم دیگه هیچی نمیخوام شبها تصور میکردم که برای جمعیت زیادی در حال نواختن هستم و چقدر حس خوبی دارم بعد از تقریبا یکسال و نیم من نوازندگی فول اموزش دیدم حتی نت خونی رو هم تکمیل کردم و ب اهنگسازی رسیدم ….
وقتی نشستم فکر کردم گفتم خدایا چرا من اون موقع ها اونقدر شوروشوق داشتم …..؟ چرا اونقدر اشتیاق داشتم برای رسیدن ب خواسته ام حالا هرچی که بود ؟ چرا اونقدر هیجان داشتم ؟ اما الان ندارم ….؟
فهمیدم از ذهنه…همه چی از ذهنه …ذهن نگران و مضطرب اجازه نمیده خواسته ای در شما شکل بگیره …و تا زمانی که خواسته ای در شما شکل نگیره شما هدف نداری و در زندگی سرگردانی …
گفتم قبل از اینکه من بیام خواسته انتخاب کنم و باور رسیدن ب خواسته ام رو درونم تقویت کنم باید عوامل ناخوشایند …محیط و شرایطی که باعث نگرانی ذهن من میشه رو از خودم دور کنم …
باید از چیزی که هم اکنون در زندگیم دارم ب احساس خوب برسم …تا از چیزی که هم اکنون در زندگیم دارم ب احساس خوب نرسم هرگز ب چیزهای بیشتری که میخوام نخواهم رسید زیرا زمانی میتونم ب خواسته ام برسم که از قبل در ارتعاشش قرار بگیرم …..
من کی و چه زمانی میتونم در ارتعاش خواسته ام قرار بگیرم …؟ زمانیکه ب احساس خوب برسم زمانی که تجسمشون میکنم حسم خوب بشه مثل زمانیکه اون سه تا خواسته رو داشتم انقدر شوق خواستن در من زیاد بود که ب خدا گفتم اگه بهش برسم هیچی دیگه ازت نمیخوام
اینطوری باید خواسته در ما حس ایجاد کنه ….البته بر عکسش درست تره ما باید اینجوری برای رسیدن ب خواسته مون در درون مون حس ایجاد کنیم ان وقته که جهان از بی نهایت راه که هیچ کس نمیدونه مارو در مسیر رسیدن ب خواسته مون قرار میده
کامنتم خیلی طولانی شد انشالا در فرصتی دیگه ادامه اش رو برات مینویسم میدونم میتونه کمک کننده باشه
تشکر ….
به نام خدای مهربان
سلام خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز
سلام خدمت تک تک دوستان عزیزم
خیلی لذت بردم از صحبت های دوستان عزیزم و استاد عزیزم سپاسگزارم
امروز میخوام در مورد موفقیت های زندگیم بنویسم
میخوام پله به پله بگم
من بنا به شرایطی که داشتم فقط تا کلاس سوم دبستان درس خوندم اونم نه اینکه در مدرسه دولتی بلکه در نهضت که یه خانم معلم باز نشسته ای بود که تو خونه به بچهایی که شرایط مدرسه رفتن نداشتن یا خانمهایی که سواد نداشت درس میداد الان که فکرشو میکنم کلی تحسین شون میکنم بخاطر اینکار
من در عرض فکر کنم ۹ ماه سه تا کلاس رو خوندم یعنی وقتی تابستون که معلمم میخواست تعطیل کنه مدرسه رو و پرسید کسی میخواد ادامه بده من چون خیلی علاقه داشتم گفتم من میخوام ادامه بدم یعنی کلاس سوم رو در تابستون خوندم دیگه بعد از اون شهر رفتیم بخاطر علاقه زیادی که داشتم کلاس اول رو در پنج سالگی خوندم این تا اینجا
کلا علاقه ی شدیدی به کتاب و دفتر و تحقیق کردن و تمرینات دارم بعضی وقتا مامانم میگه تو دیگه شورشو در آوردی حتی به خودت استراحت نمیدی یه سره کلت تو دفتر و کتاب میگم شما نمیدونید تفریح و لذت من همینه
بخاطر این باوری اشتباهی که داشتم میگفتم من که مدرکی ندارم پس نمیتونم هیچ شغلی داشته باشم و در یک خانواده ی مذهبی هم بودم که هیچ حمایتی هم نمیشدم بخاطر این خلع توی خونه هر کاری انجام میدادم یعنی نمیتونستم فعالیتی نکنم فقط وقتم رو صرف تلویزیون نگاه کردن و کارهای بیهوده بکنم
اول رفتم سراغ دکتری دوست داشتم افرادی که مریض هستن رو بهشون کمکی کرده باشم اونم فقط داروهای گیاهی میرفتم تحقیق میکردم که چه دارویی برای چی خوبه بعد اونا رو داشتم در حافظه ام میگفتم وقتی اولین فردی که مریض بود گفتم فلان چیز رو بخور خوب میشی و دید که معجزه شده دیگه تو فک و فامیل پیچید و بعضیا زنگ میزدن خانم دکتر بچم مریضه یا خودم باید چیکار کنم و میگفتم بهشون و معجزه وار خوب میشدن بعد دیدم اینکار بهم حس خوبی نمیده
البته اینایی که دارم میگم برای دوران نوجوانیم هست مثلا از ۱۳ سالگی
بعد دیدم که من خیلی به کارهای فنی حرفه ای علاقه دارم راستش تو خونه هرچی خراب میشد بدون هیچ ترسی دل و روده ی وسیله رو میریختم بیرون و درستش میکردم و توی اینکار هم خیلی موفق بودم یادمه وقتی اقوام وسایلشون خراب میشد زنگ میزدن و دعوتم میکردن برای مهمونی😄 و اون وسیله رو میزاشتن جلوم و میگفتن خانم مهندس درستش کن منم چون علاقه داشتم برام مثل تفریح بود دقیقا همونی که استاد میگن
این از مهندسی
میریم سراغ آشپزی وقتی بچه بودم میگفتم دوست دارم یا آشپز بشم یا معلم
دوباره توی آشپزی بازهم تحقیق میکردم و غذاهای خوشمزه ای درست میکردم که اصلا حد نداشت یعنی کسی میخورد میگفت توی زندگیم یه همچین غذای خوشمزه ای نخورده بودم الان بعضی از اقوام که میبین منو میگه مزه ی فلان چیزی که درست کرده بودی هنوز زیر زبونمه وقتی مهمون میومد میگفت باید نرگس آشپزی کنه خانم شایسته رو که میبینم آشپزی میکنن و تمیزکاری دقیقا حس اون لحظه شون رو درک میکنم که چه لذتی داره
یادمه همیشه مادرای فامیل بخاطر تمیزکاری و آشپزی میزدن تو سر دختراشون میگفتن یزره از نرگس یاد بگیرید
خلاصه بگم نجاری و بنایی و خیلی کارهای دیگه ای هم کردم که موفق بودم
ولی میرم از اونجایی که با قوانین یکم آشنا شده بودم که برمیگرده به دوران تندخوانی
من خیلی علاقه داشتم به تمرینات تندخوانی کلاسی بود که من اگه یک هفته هم فقط میشستم توی کلاس نه خسته میشدم و نه گرسنه فقط تمرکزم به کلاس بود وقتی هم از کلاس میرفتم خونه بلافاصله تمرینهایی که بهم داده میشد رو انجام میادم کلاس تندخوانی تموم شد بعد از اون کلاس تقویت حافظه میخواستن برگذار کنند اولین نفر من ثبت نام کردم در این کلاس وقتی استاد علاقه ی من برای کلاس رو دید گفت میخوای دستیارم بشی و منو بهت مربی گری آموزش بدم داشتم بال درمیاوردم گفتم مگه میشه آخه من هیچ مدرکی ندارم گفت بله میشه اونایی که مدرک دارن الان کجان یه گوشه توی خونه نشستن ولی شما الان اینجایی پس مدرکت خداست و شدم دستیار ایشون و کلاس ما در اون آموزشگاه غوغا کرده بود و اگر مدیر آموزشگاه اجازه میداد ما تعطیل و جمعه ها هم حاضر بودیم کارمون رو انجام بدیم یادش بخیر چقدر لذت بخش بود وقتی این انگیزه در من ایجاد شد که من میتونم یه همزمانی رخ داد که توی مدرسه میخواستن کلاس نهضت برگذار کنن ولی معلم نداشتن حسم گفت تو میتونی برو انجامش بده وقتی بهشون گفتم من میتونم بدون هیچ تردیدی گفتن اوکی بیا انجام بده و هم میرفتم کلاس تقویت حافظه و بعد از اونجا میرفتم کلاس نهضت رو برگذار میکردم و خیلی برام لذت بخش بود کلاس نهضت برام شده بود تمرین کلاس مربی گری چندین تا شاگرد داشتم بعد از شروع کلاس تقویت حافظه کم کم با سایت آشنا شدم که زندگیم رو زیر رو کرد من با ورودم به این مسیر حس میکنم دوباره متولد شدم
توی کمتر از ۶ ما تا کلاس سوم نهضت رو تموم کردم میخواسم دیگه تمرکزم یک باشه وقتی نهضت تموم شد خانمای کلاس میگفتن نرگس تو باما چیکار کردی هم میتونیم بخونیم هم بنویسیم میگفتن ما دوسال توی مدرسه نهضت رو خوندیم نمیتونستیم آب بنویسیم ولی الان توی شش ماه ما اینقدر پیشرفت کردیم گفتم اینکار فقط عشق میخاد فقط همین
با اومدن این بیماری کلاس ما حتی یک جلسه کنسل نشد و کلاسهای ما آنلاین برگذار میشد بعد از اون تا اواخر تابستون ۹۹ رفتیم سراغ آموزش زبان و آنلاین انجام میدادیم دیگه دیدم سودی نداریم و وقتمون گرفته میشه گفتیم محصول درست میکنم میذاریم تو سایت تا افراد استفاده کنن دیدیم هنوز تکاملمون طی نشده
الان دیگه فهمیدم که تدریس خیلی برام جذابه و عشقمه
من از گذاشتن فایلهای رایگان توی کانال تلگرام شروع کردم و دیدم نشونه اومد و دوباره نشونه الان به لطف خدا چندتا شاگرد دارم و بینهایت از کارم لذت میبرم
وقتی اونایی که میشناختن منو میگن آخه چطور این همه موفقیت داری تو که نه درس خوندی و نه مدرکی داری آخه چطور میگن اصلا تو یه آدم دیگه ای هستی از کدوم سیاره اومدی تعجب میکنن و من اصلا نمیفهمم شون که چرا تعجب میکنن وقتی میگم خدا همه ی اینکارا رو میکنه میگن نه خدا که هست تو چیکار کردی میدونید اصلا اونا خدا رو باور نمیکنن فکر میکنن انسانها یه قدرتی به غیر از خدا دارن وقتی اونا رو میبینم ایمانم به خدا بیشتر میشه بیشتر وصل میشم به و میگم مدرک من خداست همه چیز من خداست
بهترین ها رو براتون آرزو میکنم
در پناه خدای یکتا باشید
خیلی دوست تون دارم
🌺نرگس تو با ما چه کردی🌺
جواب اون دخترایی که مامانشون بخاطر تو میزده توسرشونوچه میخوای بدی😊
الان من دودستی زدم تو سر خودم چی😢
🌹نه درس خوندی نه مدرک گرفتی🌹
هم دکتری هم مهندسی هم معلمی هم آشپزی همهچی بلدی که
استاد حافظه حکیم مربی ستاره شناس شاعر ریاضی دادن☺️🌺
جدا از شوخی لذت بردم از کامنتت خیلی لجم دراومد ولذت بردم که انقدر کارا بلدی☺️🌺
کامنتهاتون رومیخونم خیلی خوب مینویسی خیلی خوب رشد کردی واینکه کسی که با استعداد باشه نیازی به مدرک و سواد دانشگاهی نداره و مخش کار میکنه 🌸🌸 ببین تو ورزش هم همینطوریه تقریبا مثلا یه نفری هست که والیبالش خیلی خوبه بعدش میزه هندبال بازی میکنه بازم خوبه گل کوچیکشم خوبه بسکتبال و پینگ پنگم از خیلیها بهتر بازی میکنه🌸🌺 یعنی کسیکه استعداد ورزشی داشته باشه تو تمام رشته ها از حد متوسط بالتره🌺🌺🌺توکلا از اون بچه های فعال بودی که از مغزت کارکشیدی و کیف کردم ازت🌹🌹 خودمنم یه جورایی تا قبل بیست سالگی شبیه تو فعالیتهای متفاوت داشتمو از مغزم وجسمم خیلی کار کشیدم و پدر ومادر ومحیط هم مهمه که مارو محدود نکنه🌺🌺
چقدر دوستداشتم انرژی انگیزه جسارت وشورو نشاطت رو آرزو میکنم که تو کارت بدرخشی و لذت ببری کلی پول بسازی که به استقلال مالی برسی اونوقته که بنظرم نرگس واقعی رو میتونیم ببینیم🌹🌹❤️❤️
سلام نرگس نازنینم
تو شاااااهکار خلقتی عزیزم دمت گرم بابا
تو وااااقعا یک نابغه ای مرز باورهام رو جابجا کردی
چققققدر لذت بردم و وااااقعا تحسینت میکنم عزیزم
اینکه به خاطر اینکه نتونستی تو شرایط نرمال درس بخونی احساس قربانی بودن نکردی و ظرف وجودیت رو گسترش دادی وااااقعا خارق العاده است
تو واااقعا فوق العاده ای چقدر لذت میبرم از دیدن این معجزه های الهی
چقققدر ما درونمون قدرت هست آفرین بهت که انقدر قشنگ گوهرهای وجودیت رو کشیدی بیرون
آفرین به این اراده ات
آفرین به این انگیزه ات
دممممت گرم دختر ان شاءالله هرررر روز موفقیت های بیشتری ازت ببینم💝💝💝
سلام نرگس نازنین
عزیزم من خیلی شما رو تحسین میکنم، شما عالی هستید
جالبه دیروز یه کامنت از شما خوندم و امروز هم خیلی اتفاقی، یه کامنت دیگه و میبینم چطور دارید قانون رو توی بندگیت اجرا میکنی
با خوندن کامنتهای شما، معنای تکامل رو دقیق تر فهمیدم
اینکه شما عاشق کسب تجربه اید تا علاقتون رو پیدا کنید و حالا متوجه شدید که عاشق تدریس هیتید دقیقا مثل من
خیلی برات آرزوهای خوب دارم دوست من و امیدوارم با توکل و ایمان به خدای مهربان و ایمان به وجود و توانایی های خودت، هر روز موفق تر و خوشبخت تر باشی
🥰🥰💐💐✌️✌️
بنام خدای مهربانی ها
سلاااااااااااااااام به بهترین و زیباترین نرگس دنیاااااااااااااا
دختر چ کامنتی نوشتی چ نتایجی داری چقدرررررر فوق العاده چقدددددر لذتبخش بابا کیف کردم دمتگرمممممم
تمام سدهای ذهن منو شکوندی شدی یک ابراهیمی که تبربرداشته و باورهای غلط منو خوردوخاکشیر کرده …… تحسینت میکنم هزار ماشاالله بهت خداروشکر برای داشتنت خداروشکرررر که همچین فرشته ای رو خداخلق کرده که این نتایج رو گرفته چقدرانرژی گرفتم ازت دختر
امیدوارم شاهد پیشرفتهای بیشترت باشم و بیای هرروزواسمون از موفقیتهات بگی
سلام نرگس جانم
هدایت شدم به خوندن کامنت شما
واقعا عالی بود وتحسینت میکنم.
یکی از پاشیل آشیل منم همین مدرک نداشتن من هستش.
خیلی روی خودم کار کردم ولی الان با
خوندن کامنتون خیلی لذت بردم و به
خودم گفتم دیدی ثروتمند شدن ربطی به تحصیل نداره
ثروت فقط با توحید و خودشناسی میاد.
و واقعا مدرک ما خداست
عاشقتمممم موفق باشی گلم
سلام استاد عزیزم
از سوری عزیز و زینب عزیز بخاطر باز کردن مباحث مهمی که مطرح کردند و صحبتهای استاد بسیار سپاسگزارم
برای من خیلی مفید بود
در مورد بیماری گوارشی سوری و روند بهبودش و صحبتهای استاد اینو بگم که من خیلی روی شخصی به اسم دکتر به اعتبار دکتر بودنش حساب میکنم و همش فکر می کنم سلامتی آدم ها تو دست دکترها و نسخه هاشونه و بخاطر همین طرز فکرم پارسال به یک دکتر خیلی بد هدایت شدم که بلا سرم اومد انگار خدا میخواست بهم بگه روی اشخاص به اعتبار خاصشون حساب نکن البته من مشکل خاصی نداشتم فقط یه جورایی قانون زده شده بودم و ترس بهم غلبه کرده بود و خودم اون ترس ها را بزرگ میکردم و بعد استاد توی یکی از فایل های گفتگو با دوستان به حمید بود فکر کنم که گفت اون فاصله گرفتن از عباس منش و قانون و رفتن به جاهای دیگه هم خودش بخشی از تکامله و من اینو خیلی خوب میفهمم چون بعدش با ایمان بیشتری برمیگردی و وقتی دیدم خداوند توی قرآن گفته که ترس یکی از راههای آزمایش بندگانش هست من بیشتر به وضوح رسیدم و کمتر ترسیدم و ترس را بعنوان تضاد پذیرفتم نه بعنوان یک واقعیت و خب الان خیلی بهترم ، و فهمیدم که خوب شدن یک پروسه ست که تکامل میخواد فهمیدم وقتی از ترس به سمت خوب شدن حرکت میکنی بهش میگند حرکت به سمت ایمان چون ایمان نقطه مقابل ترسه و من الان از خیلی چیزهایی که میترسیدم هم دیگه نمیترسم یعنی ریشه ترس وقتی از بین بره خودبخود شاخه هاش هم خشک میشند
در مورد حرفهای سوری عزیز میگفتم که چقدر خوب تونست کلام خدا را در سلامتی خودش بالا ببره و بجای پزشک و دارو ، اون را باور کنه و تونست با قراردادن خودش در صلح درونی ، سلامت بشه و چقدر این ترکیب صلح درونی قشنگ و پرمحتواست و من حس میکنم صلح درونی به معنی وجود همه چیزهای خوب در درون آدم هست
در مورد صحبتهای زینب این نکته برام جالب بود که پدر زینب باعث آشنایی اون با استاد شده و چقدر این قانون داره راه خودش را باز میکنه و خودش را گسترش میده که از پدر و مادر ها به بچه ها منتقل میشه چون من برعکس این موضوع را زیاد دیده بودم که بچه ها توسط والدین با باورهای غلط بمباران شدند و خود من هم جزو همون بچه ها هستم که با تنش و تشنج و اخبار بمباران شدم و همیشه خانواده م میگفتند ما از همه آدم ها بهتریم و من تازه همین چند روز پیش بود که متوجه این پاشنه آشیل در خودم شدم که چرا خیلی کارها را در رابطه با آدم ها نمیتونم انجام بدم چون ته ذهنم اینه که همه درب و داغون هستند و برای همین هم با همون دسته از آدم ها برخورد میکردم ولی حالا شروع کردم به اثبات این موضوع که همه جا پره از آدم های خوب ، با معرفت ، با کلاس ، با سلیقه ، با اخلاق ، قابل اعتماد و دیروز برای اولین بار دختر ۱۲ ساله م را گذاشتم توی تاکسی و خودم پیاده شدم رفتم داخل مغازه که خرید کنم و گفتم راننده ها آدمهای نجیب و درستی هستند که دختر من توی ماشین اونها امنیت داره یکم تردید داشتم و میخواستم دخترم را با خودم ببرم اما نبردم و وقتی برگشتم دیدم راننده بخاطر اینکه دخترم راحت باشه از ماشین پیاده شده بود گفتم ببین چقدر باور من داره درست کار میکنه
در مورد کسب و کار دارم تمرین میکنم که همه جا پر از مشتری هاییه که راحت پول میدند ، آدم هایی که از کارهای من لذت میبرند و بابتش پول میدند و واقعا همه چیز به باور ما از دنیای اطرافمون برمی گرده ولی درک این موضوع و بکار گرفتنش در موضوعات مختلف تکامل میخواد
سلام اندیشه عزیزم
من از خوندن کامنتای زیباتون همیشه لذت میبرم
نگارشتون بینظیره و من با خوندن کامنتای شما درسهای زیادی گرفتم
ممنونم که صحبتهای من مفید واقع شده
من منصوره علوی (سوری)هستم
امیدوارم نگاه خداوند همراهتون باشه
خدارو شکر میکنم که دوستان بینظیری دارم وتمام تلاشمون اینه که درست زندگی کنیم وجهان رو جای زیباتری برای زندگی بکنیم
عزیزم خوشحالم که خواننده حرفهای من و دل نوشته های من هستی و خدا را شکر می کنم که برای شما مفید بودم
منم از صحبتهای شما خیلی استفاده کردم از ذوقی که در کلامت بود و ذوق ، اون طلای ارزشمندیه که نه میشه بخریش نه میشه بفروشیش و فقط میتونی داشته باشیش و منحصر به خودته ، قدر این حال خوب و صلحی که با خودت ایجاد کردی را بدون و تا همینجا هم این موفقیت ها را برای خودت جشن بگیر ، جشن های درونی خیلی ارزشمند هستند ، موفق باشی عزیزم
سلام دوست عزیز اندیشه جان از کامنتتون لذت بردم خیلی عالی می نویسید این ترسی که گفتید دقیقا من الان همین طوری شدم با دوره 12قدم انقد حال من خوب شده بود که تمام مشکلات جسمیم بر طرف شده بود و آرامش بی نظیری داشتم و خیلی هم تغییر کردم ولی چند مورد که خیلی پاشنه آشیل دارم دلسوزی وابستگی خانواده نتوانستم همین باعث شد که اخیر یک ترس دلهره و اضطراب تو وجود گرفته که به جسمم زده هر روز از هم از یک دری من می ترسونه خیلی هم دارم اذیت میشم این در صورتی هست که هر روز فایل گوش می دهم و هیچ ورودی هم ندارم به روز احساسم خوبه یک روز بعد بیشتر هم عزت نفس، ذهنم نمی تونه دیگه فایل را قبول کنه من هم جدا شدن از این مسیر مساوی مرگ، و از این راه من می ترسونه من با اهرم رنج ولذت هم نتونستم پاشنه آشیل ها را حل کنم خیلی رو باورهام کار می کردم طوری بود ناخودآگاهم. باور می چرخید ولی الان ذهنم تغییر کرده ممنون می شم راهنمایی کنید چطوری به مسیر برگردم من فقط احساس خوب می خواهم سپاسگزارم
سلام زهرا جان
من البته از نگاه خودم و بعنوان کسی که در نقطه ای از این مسیر قرار گرفته حرف میزنم . من بعنوان کسی که خیلی ها را پشت سر گذاشته و از اونها جلو زده و خیلی ها ازش جلوتر هستند حرف میزنم . یعنی از نگاه کنونی خودم . ببین دوستم کامنت من مال ۲۸ آبان ۱۴۰۰ بود و امروز ۱۲ آذر هست و من در این دو هفته خیلی زیاد تغییر کردم . میخوام بهت بگم که این پاسخ کنونی من با توجه به درکم نسبت به قانونه . بنظر من هرکسی از نقطه خاصی وارد مسیر میشه هرکسی باتوجه به ساختار درونی خودش و پیغامی که به جهان میده وارد این مسیر میشه یعنی هرکدوم از ما نیازهایی داریم که باید برطرف بشه تا بتونیم پشت پرده را ببینیم . تا نباشی آشنا زین پرده رمزی نشنوی گوش نامحرم نباشد جای پیغام سروش . همه ما نامحرم هستیم برای همین هم نمیتونیم حقیقت را ببینیم و به آرامش برسیم و دلیل تمام ترس ها و نگرانی ها و اضطراب ها و خشم ها و نفرت ها و فقر ها و احساس گناه و خلاصه دلیل تمام ارتعاش ها و احساسات دون و پایینی که هرکدوم از ما به نوعی تجربه ش میکنیم همین نامحرم بودن ما نسبت به اسرار غیبه . و بنظر من و طبق تجربه من هرکسی به اون اتفاق شخصی یا امتحان شخصی یا هر چاله ای که لازمه داخلش بیفته نیاز داره تا ته خودش را ببینه. ته افکار و باورهای خودش را و ته احساسات بد و دائمی خودش را ببینه و درواقع خودش را ببینه تا واقعا بفهمه که چقدر از حقیقتی که بهش میگیم خدا ، دوره … ما دور هستیم فاصله ما با منبع زیاده و اینی که میگی با ۱۲ قدم حالت خوب شد ولی حالا خوب نیستی بدلیل اینه که تو نسبت به اون آگاهی ها نامحرم بودی و قسمت شیطانی وجودت یعنی قسمت سیاهی که تمام نگرانی ها و ناآرامی ها و اضطراب های تو از اونجا برمیخیزه برای زنده نگه داشتن خودش بیدار شده و در وجود تو فعالیت خودش را از سر گرفته و درسته که تو الان بسیار در رنج و در هاله ای از ترس هستی اما واقعیت اینه که این اضطراب یا ترس لازمه رشد توست همونطور که لازمه رشد من بود چرا که در صراط مستقیم آدم الکی خوش وجود نداره و هرکسی در این صراط ، خوش هست اون جنس خوش بودنش بخاطر دریافت حقیقت و محرم شدنش هست ، بخاطر نزدیک شدن به مدار خداوند هست .اگر سؤالت اینه که چکار کنی واقعا میگم که من نمیدونم چون جواب سؤال هرکس بر اساس درخواستی بهش داده میشه که به خداوند ارسال میکنه . در مورد من اینطور بود که بارها جواب گرفتم و به جوابها عمل کردم چون به جایی رسیده بودم که به هر خیری که ازش بهم برسه فقیر بودم و آدم فقیر ، نیازمند جوابه و خداوند ذره ذره منو جلو برد . من گاهی و حتی همین الان وجود شیطان را حس میکنم که با اون حقیقتی که هر لحظه بهش دست پیدا میکنم همراه میشه ولی حتی همون حضورش هم برای من لازمه چون جدا از من نیست و اون شیطان که در قالب ترس ها و اضطراب ها خودش را نشون میده و همراه من میاد در واقع بخش هایی از خود منه و هیچ چیزی در خارج از من نیست که درون من رخنه کنه . ما آمیخته به باورهای ترس آلود هستیم که احساسات ما را خراب میکنند و خونه این باورها فقط و فقط در ذهن ماست و بیرون از ما میتونه فقط امنیت و زیبایی باشه و این ما هستیم که همه چیز را از منظر ترس ها و نقطه های ضعفمون تجزیه و تحلیل میکنیم یعنی ما میتونیم در این دنیای دو قطبی قطب مثبت را با باورهامون انتخاب کنیم. من کلا آدمی هستم که سد باورهام خیلی سخت شکسته میشه و همه چیز باید برام روشن بشه تا باورش کنم . در حال حاضر دارم کتاب ماورای طبیعی شدن از جو دیسپتزا را میخونم و خیلی عمیق میخونم و فکر میکنم و میرم مقاله هایی مرتبط را میخونم و نتیجه ش تا الان این بوده که آگاهیم نسبت به فرکانس ها و احساسات و واکنش هایی که در سلول ها و هورمون های بدن ایجاد میشه و ارتباط علمی بین احساسات و بدن و اتفاقات را دارم درک میکنم و میفهمم که هر اتفاقی علتی داره و اون علت در وجود منه و در احساس و باورهای منه که باعث تولید احساس و بروز واکنش های شیمیایی در بدنم میشه ، پس هیچ چیز خارجی وجود نداره که مثل دیو سیاه بیاد و منو از عرش بزنه به فرش . و همه چیز در جریانی خاص رخ میده که من دخالت صددرصد در این جریان دارم یعنی بدن ما چیزی جدا از باورها و افکار و احساسات ما نیست که یهو وسط خوشی و امید به ما رکب بزنه … نمیدونم چقدر تونستم بهت کمک کنم ولی اگر بازهم سؤالی بود بپرس لطفا
سلام دوست عزیزم سپاسگزارم که خیلی دقیق جواب من دادی این که گفتی این ترس لازمه رشد من است با تمام وجود درک می کنم و امروز که حالم بهتر بود من یک آگاهی از خداوند دریافت کردم و فهمیدم که این ترس آمده من بزرگ کنه یک نمونه اش که شروع داستان برای من بود مثال می زنم تابستان مادرم می ره شهرستان من چند روزی رفته بودم شهرستان، عموی من هم خانه اش کنار خانه ما است و آن موقع مادرم با عمو و زن عمو رابطه خوبی نداشتن من می خواستم غذایی را به زنموم بدهم مادرم شروع به تهدید و از این حرفها کرد و من اصلا دوست نداشتم مطابق میل مادرم عمل کنم ولی نتونستم و قدرت به مامانم دادم و به شدت اعتماد به نفسم افت کرد بعد که آمدم سر کار دقیقا جهان از همون جنس تضاد به من داد در مورد کار، منی که چندین سال سابقه کار دارم و کارم هم عالیه، با دستگاه که همکارم کار می کرد رفتم کار کنم و دستگاه مشکل ایجاد شده بود این در صورتی بود که کارفرمای اجازه کار با آون دستگاه را به من داده بود ولی همکارم یک آقا ی بسیار شریف و مودب است رفتارش تغییر کرد خوشبختانه من نشانه های خداوند خیلی خوب دریافت می کنم و من فهمیدم خداوند از طرف این انسان داره به من می گه قدرت به من بده نه آدم ها، این جا کوتاه نیمدم و رفت با دستگاه کار کردم و وارد این ترس شدم این در صورتی بود که من قبل تر از،این ها با آون دستگاه کار می کردم، ولی گفتم من باید با این دستگاه کار کنم بعداز دو و سه بار کار کردن دستگاه به هم ریخت باز هم ترس ها آمد نجواها شروع شد و من یکسره با خودم حرف می زدم و قدرت خداوند می گفتم نتیجه این شد که دستگاه مشکل داشته ولی دفعه اول آلارم نداده بود، و آون خیریت فهمیدم و هم خداوند خواست که من قدرت به خودش،بدهم نه آدم ها حتی مادرم،و آلان هم
می خواهد که من نقاط ضعف شخصیتم دلسوزی و نگرانی نسبت به خانواده را درست کنم در ضمن این ترسی که نمی تونی روی باورت کار کنی امروز آگاهانه شروع به کار کردن کردم و از این ناحیه ساکت شد. از شما دوست عزیز بسیار سپاسگزارم
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته ی مهربونم
و سلام به دوستای عزیز و بهشتی م
خدایا شکرت که بهم فرصت دادی تا بتونم چشمانم رو باز کنم و بتونم نعمت ها و زیبایی هات رو با چشم دل و چشم بدنم ببینم و تحسین کنم و تمام ذهن و قلبم رو روی این زیبایی ها متمرکز کنم و کلی حس و حال خوب رو به خودم هدیه بدم
خدایا شکرت که اینقدر زیبا ما رو عاشق و دلبسته ی خودت کردی و این دلبستگی و وابستگی به خودت زیباترین حس و حال دنیا رو بهمون هدیه داده
خدای مهربونم هر جای زندگیم رو نگاه میکنم ردپای توی رو میبینم
و بوی خوش بهشتت رو استشمام میکنم
خدای مهربونم؛ به دریا بنگروم دریا تو بینوم
به صحرا بنگروم صحرا تو بینوم
به هر جا بنگروم کوه و در و دشت
نشان از قامت رعنا تو بینوم
خدایا شکرت که دارم تو را در تک تک لحظات زندگی حس میکنم
و چقدر زیبا شده زندگیم که رنگ و بوی خودت رو گرفته
من عاشقتم استاد بینظیرم که اینقدر زیبا با کلام تون؛ با درس و آگاهی هاتون؛ با احساس تون ؛با ارامش تون و با اون فرکانس های ناب الهی تون تمام وجودمون رو الهی کردین
و ما رو با خدایی اشنا کردین که شده تمام زندگی مون
خدایی که مثل یه کوه استوار و پر قدرت همیشه کنارمونه و تکیه گاه مونه
خدایی که عشق ش بی حسابه
خدایی که بزرگی و بخنشدگی و مهربونی ش منو دیوونه کرده
خدای مهربون و عزیزتر از جانم تو قلب منی ؛ تو زندگی منی ؛ تو عطر نفس های منی
تو تمام وجود منی ؛ تو تمام دارایی منی ؛ تو تمام دلیل تمام دلخوشی های منی
استاد عزیزم به خدا اینقدر حس و حالم عالی و الهیه که دوست دارم با صدای بلند فریاد بزنم
و بگم خدایا شکرت که تو را دارم و من ثروتمندترینم ؛ من خوشبخت ترینم و من شادترینم
خدایا شکرت که انقدر زیبا ما رو توی اغوش گرم و عاشقانه ن گرفتی و داری به زیباترین زمان ها و مکان ها هدایت میکنی
خدایا شکرت که منو به این فایل زیبا و این گفت و گوی الهی هدایت کردی
گفت و گویی که تک تک کلمات استاد الهی م و دوستای عزیزم اشک شوق رو توی چشمام جمع کرد
دوست عزیزم سوری جان؛دوست دارم با تماموجودم این وجود الهی و توحیدی تون رو این ایمان و توکل و این اعتمادت به خدا رو این ارامش تون رو با تمام وجودم تحسین کنم
اینکه همون شبی که استاد کلاب هوس داشتن و شما برنامه ش رو نصب کردین و همون موقع با تمام وجودتون و با ایمان از خدا خواستین که با دست بینظیرش بتونید صحبت کنید و خدا هم شما رو مستجاب کرد داره بهمون از یه وجود الهی میگه که داره فقط و فقط روی خدا حساب باز میکنه و قدرت رو از همه گرفته و فقط به خدا داده
چی بگم از این حال و هوایی که فقط چند ثانیه از این گفت و گو رو شنیدم و اینقدر حال و هوام رو الهی کرده و یه دنیا حس خوب رو بهم هدیه داده
دوست عزیزم وقتی داشتین از اون “ارامشی” که با همون روزهای اول که عضو این خونه ی بهشتی مون شدین با اون لحن زیبا و وجود الهی تون برامون توضیح میدادین اشک توی چشمام جمع شد و منو یاد خودم انداخت که منم با عضو شدنم و پیوستنم به این بهشت چنان ارامشی با فایل های استاد و اون فایل خوش امد گویی بهم هدیه دادن که انگار دوباره متولد شده بودم ؛ منی تا قبل از اشنایی با استاد عزیزم هیچ ارامشی نداشتم و یه زندگی پر از استرس و ناراحتی داشتم و حالا بعد از شنیدن صحبت های استاد و دیدن فایل های زیبا و الهی شون منو غرق در ارامش کرده بودن و یه حس رهایی و ازادی و پرواز داشتم و دوست داشتم خدا بهم دو تا بال میداد و پرواز میکردم اینقدر که حس و حالم خوب شده بود و خدارو شکر از همون روز اول من ارامش بیتشر شد و تا حالا که هر لحظه این ارامشم داره بیشتر و بیشتر میشه و خیلی دوست دارم و از خدا خواستم که توی بهترین زمان و مکان منو به کلاب هوس استاد هدایت کنه و مثل شما دوست عزیزم بیام و از تغییرات زندگی م از سلامتی و ارامش م از روابط فوق العاده عالیم با خدا با تمام افراد دنیا از روابطه م با عزیزدلم از نعمت و ثروت هایی که خدا از جاهایی که بهم هدیه داده بگم از اون احساس خوبم بگم و میدونم که به زودی این اتفاق میافته و خیلی شوق و ذوق دارم برای این لحظه.
و چقدر این جمله ی زیبای شما دوست عزیزم سوری عزیزم “من خدا رو با شما شناختم” حس و حالمو دگرگون کرد چون برا منم همین طور بوده
خدایی که دارم با تمام وجودم توی تک تک سلول های بدنم حسش میکنم
خدایی که هر وقت با تمام وجودم صداش زدم منو مستجاب کرد
خدایی که همیشه اغوشش به رومون بازه
خدایی که رب العالمینه
و چقدر خوشحالم بابت این همه موفقیت های بینظیری که توی زندگی تون با کار کردن روی خودتون بدست اوردین از اون ارامش و رابطه ی زیباتون با خدا ؛ از سلامتی عالی تون و از سپاس گزاری های هر روزتون به خاطر نعمت هایی که بهتون داده و اعتماد به نفس و عزت نفسی که توی وجودتون شکل دادین و و با تمام وجودم این وجود الهی و سپاسگزار تون رو و این نتایج فوق العاده تون رو که با باورسازی درست بدست اوردین و ایمانی که به عمل تبدیل کردین رو تحسین میکنم
و این جمله ی زیباتون اشک رو توی چشمام جمع کرد که هرروزبه خدا میگید ” خدایا خودت راه درست و روشن رو بهم نشون بده و راه درست و روشن من مسیریه که با شما دارم پیش میرم ”
سوری عزیزم با تمام وجودم این اعتماد به نفس و شجاعتت رو برای نصب این برنامه ی عالی برا گفت و گو تحسین میکنم که نصبش کردین و اون قدم اول رو برای رسیدن به خواسته تون که گفت و گو با استاد بوده رو برداشتین و خدا هم به این ایمان تون جواب داده و خواسته تون رو محقق کرده و تونستین اینقدر عالی و با ارامش از نتایج زندگی بهشتی تون برامون توضیح بدین ؛ ازتون ممنونم دوست عزیزم به خاطر این که با عشق اومدین و از نتایج زندگی تون برامون توضیح دادین
استاد عزیزم الهی من قربونت برم استاد الهی و توحیدی م که وقتی داشتین از سلامتی با اون ارامش تون برامون توضیح میداین به خدا مثل بارون بهاری اشک میریختم و الان که دارم براتون مینویسم اشک هام جلوی دیدم رو گرفتن و کیبردم همین طور داره خیس میشه؛ چون این بحث سلامتی من امروز بهش نیاز داشتم ؛آی خدای مهربونم چقدر زیبا داری ما رو هر لحظه به بهترین زمان ها و مکان ها هدایت میکنی درست در زمان مناسب من بهش هدایت شدم خدایا شکرت
چقدر زیبا بهمون این نعمت بزرگ “سلامتی “رو یاد اوری کردین
چقدر زیبا بهمون این نکته ی بسیار عالی و طلایی رو یاد دادین که ” وقتی ما شروع میکنم به صلح رسیدن با خودمون و وقتی ما به ارامش میرسیم و وقتی به اون هماهنگی با خدای خودمون میرسیم که با احساس سپاسگزاری مون بوجود میاد و وقتی اون تنش های ذهنی مون رو که به خاطر باورهای نادرست و نگرش های اشتباه مون بوجود میاد و یک عمر تنش داریم و این تنش ها به خاطر یک نوع نگرش اشتباهی بوجود میاد و این تنش ها هم بوجود میان و چقدر این مثال عالی در مورد مادرها که من دقیقا توی مادر خودم میدیم که چقدر همیشه نگران ما بود و همیشه ترس و استرس داشت که ما به بهترین چیزها برسیم و خوشبخت بشیم توی تمام جنبه های زندگی مون خوشبخت بشیم و دیدم که به خاطر همین فشارهای ذهنی و تنش ها و نگرانی و استرس هاش ضربه خورد و باعث شد که بیمار بشه و چقدر این مثال واضح برای درک این مفهوم برامون عالی بود
استاد عزیزم به خدا این خودش یه توضیحات عالی و فوق العاده اگاهی بخش تون یه محصول بود که نمیشد قیمت روش گذاشت اینقدر که بهم مفهوم زیبایی از سلامتی رو داد و چقدر زیبا بهمون یاد دادین که وقتی که نگرش و باورهامون رو عوض میکنیم وقتی که این تنش ها به هر شکلی برداشته میشه اولین نشانه ش بهبود بیماری هست به خصوص بیماری مضمن هست که همین ها با” ارامش و اطمینان و احساس خوب خودش درست میشه”
و یکی از بزرگترین و واضح ترین معیارهایی که میتونیم بفهمیم که در مسیر درست هستیم یا” سلامتی جسمی مون “هست چون جسم ما خیلی زودتر از اتفاقات بیرونی به افکار ما واکنش نشون میده و کافیه که یه روز ما عصبی باشیم ییا حس تنفر از کسی داشته باشیم و یا نتونیم کنترل ذهن داشته باشیم و شکایت داشته باشیم همون موقع جسم مون واکنش در مقابل این تنش ها و ترس و ناراحتی ها نشون میده
“و خیلی راحت میتونیم از جسم مون کمک گرفت بفهمیم که توی مسیر درست هستیم یا نه و خبر خوب اینکه که وقتی ما توی مسیر درست قرار میگیریم به طور معجزه اسایی بیمایر مضمن ما به لطف الله و به صورت طبیعی درمان میشن ”
و چقدر صحبت های زینب جانم در مورد ثروت بهمون یه دنیا حس خوب رو هدیه داد که اینقدر عالی تونستن با کار کردن روی خودشون و باورهاشون توی زمینه ی کسب و کارشون موفق باشن و درامدشون هر روز عالی ترو تصاعدی تر بشه و تحسین شون میکنم که اینقدر عالی تونستن رو باورهای فراوانی و ثروت شون کار کنن و تونستن برای خودشون الگو بیارن که اگر فلان خانوم توی ایران تونسته این موفقیت رو بدست بیاره پس منم میتونم و شروع به قدم برداشتن کردن و این موفقیت عالی رو توی زمینه ی شغلی شون بدست بیارن و مسیر عشق و علاقه شون رو دنبال بکنن و حالا توی شغلی که خیلی بهش علاقه داره داره کسب درامد میکنه
و چقدر شما دوست عزیزم رو تحسین میکنم که همیشه تمام تمرکزتون رو روی زیباییها و نکات مثبت و اتفاقات خوب میزارید و توی حس خوب هستین چون همین حس خوب برامون = با اتفاقات خوبه و چقدر این کنترل ذهن عالی تون رو تحسین میکنم که وقتی به تضادی توی زندگی تون برمیخورین حس تون رو خوب میکنید و ذهن تون رو کنترل میکنید و همین حس خوب و کنترل ذهن براتون یه دنیا اتفاق خوب رو رقم میزنه
استاد عزیزم چقدر زیبا برامون در مورد احساس خوب = با اتفاقات خوب همه چیزه رو واضحش کردین که احساس خوب با نگرش مثبت؛ برامون اتفاقات خوب رو رقم میزنه ؛ و وقتی در مورد احساس خوب صحبت میکنیم در مورد تغییر نگرش هستش یعنی اینکه وقتی ما برامون یه اتفاق به ظاهر بد میافته ما از زوایه ای به این اتفاق نگاه میکنیم که حتما یه خیریتی توی اینن اتفاق هست و ما نمیدونیم و همین نگاه متفاوت به این اتفاق به ظاهر بد باعث میشه که یه کم اروم تر بشیم و حالمون بهتر بشه و در واقع این ماهیت احساس خوب = با اتفاقات خوب هستش
و این نکته ی طلایی در مورد کسب وکار که اگه خیلی وقته که یه ایده ای داریم برای کسب و کارمون که باید انجامش بدیم نباید انجام دادن این ایده رو به تاخیر بندازیمش و بیایم و اون قدم اول رو برداریم و وقتی قدم اول رو برداشتیم قدم دوم هم بهمون گفته میشه و یا اماده میشم برای قدم دوم و لازم نیست که تمام چیزها رو بدونم و بعد قدم بردارم
و یه نکته ای در مورد شروع کسب و کارمون اینه که خودمون رو متعهد کنیم به اینکه با همون چیزهایی که داریم کارمون رو شروع کنیم و ایده مون رو اجراییش کنیم احتمالا داریم تکامل مون رو طی میکنیم این بهمون کمک میکنه و اگر ما توی کسب و کارمون یک ایدهای به ذهن مون میرسه انچه که داریم میتونیم اجراش کنیم انجامش بدیم و اون چیزی که با شرایط فعلی ما میتونه انجام بشه اجراش انجامش بدیم بدون قرض و وام گرفتن و صبر نکنیم تا همه چیز کامل بشه بعد ایده مون و اجراش کنیم
و زمانی ما میتونیم موفق بشیم که قدم ها رو برداریم و باید روی باور کار کردن تبدیل به عمل بشه و روی باور کار کردن باید به ما شجاعتی بدهد که حرکت کنیم با اون چیزی که داریم .
خدایا شکرت که منو به این فایل زیبا هدایت کردی تا بتونم این همه اگاهی و درس رو ازش یاد بگیرم
از شما استاد عزیزم و مریم جان ممنونم که با عشق این فایل زیبا بهمون هدیه دادین و دوستای عزیزم ممنونم که از نتایج و تجربه های عالی شون برامون توضیح دادن.
خدایا شکرت؛ ادامه میدیم ایتن مسیر الهی رو مصمم تر و قدرتمندتر همراه با الله یکتا
خدایا تنها و تنها خودت برامون کافی هستی
سلام دوست عزیزم
چقدر کامنتتون به دلم نشست
وهزاران بار خداروشکر میکنم که دوستان بینظیری دارم
من منصوره علوی (سوری)هستم
من تحسینتون میکنم به خاطر نگارش زیباتون
واز خداوند سپاسگزارم برای حس خدایی که هر لحظه همراه ماست
خیلی لذت بردم از کامنتتون رابطه زیباتون با خداوند
نگاه خداوند در تک تک لحظات زندگی همراهتون باشه
بینهایت سپاسگزارم
به نام یکتای هدایتگر
به نام او که لحظه لحظه زندگیم با تور وجود او روشن میشه و چراغی هست که هیچ گاه خاموش نمیشه
سلام همراهان عزیزم
خداوندا سپاسگذارم که امروز هم نعمت زندگی کردن رو بهم عطا کردی و من عاشقانه سپاسگذار ابن نعمت ارزشمند هستم و سعی میکنم با کار کردن روزانه روی خودم، شخصیتم و تغییر باورهام بطور عملی ازت سپاسگذاری کنم
سپاسگذارم از شما استادان عزیزم که این بستر ارزشمند کلاب هاوس رو فراهم کردید برای انتشار آگاهی ها و نتایج
اینکه من با صحبت هر دوستی، بارها تحسینش میکنم و موفقیت و خوشبختی دوستانم رو انگار دقیقا موفقیت خودم میدونم و ابن بدلیل این هست که من آگاهانه میخوام بر پاسنه آشیل حسادتم حمله کنم و خدا رو هزاران بار سپاس که خیلی بهتر شدم یعنی واقعا بصورت قابل توجه
و اینکه همه این موفقیت ها به من و هزاران نفر دیگه ، چنان جسارت و ایمانی برای حرکت میده که هیچ مانعی نمیتونه متوقفش کنه به همین دلیل من با حال عالی و مشتاقانه این فایلها رو گوش میدم و خبلی مواقع میبینم خیلی از نتایج، مشابه نتایج خودمه و میفهمم که بله، قانون داره دقیق کار میکنه، برای همه ما و هر کدوم که متعهدانه تر کار کنیم، نتایجمون واضح تر و بیشتر میشه
تبریک هزاران باره به سوری عزیزم و زینب نازنین که با عزت نفس بالا اومدن و از نتایج عالیشون گفتن
توی صحبت های سوری جون ۲ مورد برام بلد بود:
۱- گفتن این مدت کادوهای زیادی گرفتن و ۲- مبحث سلامتی
و من میخوام در مورد تجربه های خودم توی ابن دو زمینه بگم
من سالها هست که شاغل هستم و ورودی دارم خدا رو شکر
اما ضعفی که داشتم این بود که باور دلشتم چون خودم درآمد دارم دیگه نیازی نیست همسرم برای من خرج کنن و حتی من باید برای خونه هم خرج کنم
یعنی اینجوری بگم که من واقعا احساس لیاقت و ارزشمندی کمی داشتم و حرف بقیه برام مهم بود که بگن آره فلانی با حقوق خودش برای خونش خرید میکنه و از ابن حرفا
مدتها گذشت تا من اومدم توی سایت و دوره عزت نفس رو خریدم که قحبت از نتایج این دوره، خودش ساعتها متن میشه اما فقط بخوام یک موردش رو بگم این هیت که من سعی کردم روی احساس لیاقت و ارزسمندی خودم کار کردم و حالا برای من شرایط جوری شده که اگه من برم مسافرت، همسرم چندین میلیون برام واریز میکنه که خرید کنم و بگردم
یا مولا زمانیکه گوشی ۱۲ پرو مکس اومد همسرم بدون اطلاع دادن به من، برام خریدنش یا همین چند روز پیش، خیلی سورپرایزی، برام ایر پاد خریدن و خیلی چیزای دیگه که با تغییر باورهای من، برام رخ داد و من عاشقانه و خاصعانه خداوندم رو شکر میکنم که وعده هاش حقه و قانوناس عمیشه ثابته و جواب میده
مورد دوم در مورد سلامتی هست
من همیشه خانم سالم و سرحالی بودم قبلنا خیلی ورزش میکردم اما الان خیلی خیلی کم شده اما پیاده روی رو انجام میدم و خدا رو شکر با اینکه ۳۸ سالمه اما واقعا مول یه خانم زیر ۳۰ سال هستم هم ظاهری و هم در مورد اعضای بدنم
اما همین مدتی دچار همین بیماری همه گیر شدم اما چیزی که هست اینه که روزی که من اسکن ریه کردم و پزشک تشخیص ۲۰٪ درگیری ریوی رو دادن، من باید از یسری داروها و سرم های خاص استفاده میکردم و حدود ۱۵ روز خونه برادر همسرم بودم چون جاری من پزشک هیتن و ایشون عاشقانه از من مراقبت کردن که یه دست بی اندازه ارزشمند از دستان خداوند بودن و بابد بگم طی این ۲ هفته ابنقدر به من ۲ نفر خوش گذشت که هیچ کسی تصور نمیکنه
چون واقعا من با وجود این بیماری، حالم خیلی خوب بود
برای خودمون گل میخریدیم، کیک میخریدیم و توی تراس مینشستیم و کلی آهنگ میذاشتیم و خلاصه بگم آخر عشق و حال بود برامون
یعنی من به این بیماری از یه زاویه دیگه نگاه کردم و خدا رو شکر براحتی هم گذروندمش و هیچ کسی از من نگرفت
بعد یه مدت من یسری آزمایش دادم و نشون داد که به خاطر اون سرمهایی که استفاده کردم، چربی و آنزیم های کبدم بی اندازه رفته بالا و این در حالی بود که من همیشه سالم بودم
اما من دوباره به خودم گفتم ببین زهرا، تو عمیشه سالم بودی و این بیماری یه تضاد بود که خدا رو شکر به خیر گذشت و این مواردی هم که الان پیش اومده کاملا موقتی هستن و بدون هیچ دارویی تو دوباره عالی تر از قبل میشی
من همیشه فایل های استاد که در مورد سلامتی هستن و اینکه بدن ما خودش داروخانه هست رو گوش میدادم و اصلا در مورد سلامتیم شکی نداشتم و کلا حس خوبی دلستیم و میدونستم که به قول استاد: بدن من لاجرم خودشو درمان میکنه چون قانون همیشه جواب میده
و خبر عالی اینکه همین چند روز پیش من همه آزمایش هام رو مجدد تکرار کردم با ملی موارد اضافی دیگه و مشخص شد که همه ایتم ها در بهترین حالتشون هستن و من سالم و تندرست هستم
میخوام اینو به شما دوست عزیزی که داری این متن رو میخونی بگم که نوع نگاه ما خیلی مهمه
ابنکه به بیماری که برامون پیش اومده با چه نگاهی و از چه زاویه ای نگاه کنیم و اینکه چطوری عمل کنیم بستگی داره
و من هر زمان صحبت زمان بیماریم میشه با یه خاطره خیلی عالی ازش یاد میکنم با کلی خوش گذرونی
به نظرم خیلی نوشتم انگشتم خسته شد، هههههه
امیدوارم همیشه هممون سالم سالم باشیم
همیشه شاد
عمیشه عاشق واقعی
همیشه دنبال برت بردن باشیم حتی در اوج تضاد
همیشه از لحظه هامون حتی شده کوچولو، لذت ببریم و خاطره های زیبا بسازیم که وقتی بهشون فکر میکنیم فقط لبخند بزنیم
صفای وجود همه دوستان ارزشمندم و سپاس هزاران باره از استادان نازنینم
تا یه کامنت دیگه بدستان رب بی همتا می سپارمتون
تا بعد …
💐💐💐💯💯💯💕💕
سلام زهرای عزیزم
خدارو شکر که در سلامتی کامل هستی و خیلی خوشحالم که بخاطر اتفاق های مثبت و قشنگی که برات افتاده و بخاطر هدیه های عالی که گرفتی و انسان های فوق العاده ای که در زندگیت هستند.
و بخاطر کنترل ذهنی که درمورد بیماری داشتی واقعا بهت تبریک میگم و تحسینت میکنم.
چون بیماری یکی از اون پاشنه آشیلهاست که کنترل ذهن درموردش یه کمی چالشی هست و نجوا ها در این زمان، خیلی جای مانور پیدا میکنند و جولون میدن.
درمورد این جملهی عالی که آخر کامنتت گفتی: «نوع نگاه ما خیلی مهمه. اینکه به بیماری که برامون پیش اومده با چه نگاهی و از چه زاویه ای نگاه کنیم و به اینکه چطوری عمل کنیم بستگی داره » اخیرا تجربهای دارم که دقیقا سندی هست برای این صحبتت و جالبه که بگم دو روز پیش بدون هیچ پیش زمینه ای احساس کردم سمت راست دلم، درد میکنه. یک دردغیرعادی داشت و هی تیر میکشید.
اولش اصلا فکر کردم که چرا باید مریض بشم چون نه به بیماری فکر کرده بودم و نه موردی پیدا کردم که باعث این موضوع بشه.وقتی مادرم حالمو پرسید نمیدونم چرا یهو ازدهنم پرید که سمت راست دلم دردمیکنه(چون این خلاف قانون هست که درمورد بیماری یا موارد منفی صحبت کنیم! و این، همان نجوا بود که نتونستم کنترلش کنم) و مادرم گفت حتما آپاندیس هست زودبیا باهم بریم دکتر. وقتی رفتم خونه مادرم، سریع و با یه حالت نگرانی حاضر شد که باهم بریم، اما من ته دلم آروم بود و بیشتر بجای اینکه نگران بشم یا بترسم، تعجب کرده بودم و هی میگفتم هیچ دلیلی نداره که این اتفاق بیوفته چون خیلی وقته که همه چی خوبه و نه از ورودی منفی خبری هست نه صحبتی نه چیزی. شب رفتیم درمانگاه اما دکتر نبودو من همین رو نشونه ای دونستم که نباید به این درد توجه کنم ، چون اون درمانگاه قبلا همیشه دکتر داشت اما این دفعه از دکتر خبری نبود! مادرم گفت بریم جای دیگه اما من قبول نکردم و برگشتیم خونه. همون شب مادرم گفت چندساعته که سرش درد میکنه و من بهش گفتم تمرکزت رو بزار روی قسمتهای دیگه از جسمت که سالمه و خوبه. درست همین لحظه که داشتم بهش یاد میدادم یهو به خودم گفتم: ع !!! چرا خودم اینکارو نکردم!!! اگه لالایی بلدم چرا خودم خوابم نمیبره😄
من تا اون موقع همش دنبال دلیل این درد میگشتم که چرا اینطوری شده، من که همه چی رو رعایت کردم و همه چی خوب بوده پس چرا باید اینطوری بشه و همین فکرای من باعث شده بود که تمرکزم دقیقا روی اون مسئله باشه.
از همون لحظه شروع کردم به شکرگزاری بابت نفس راحتی که میکشم و قلبی که بدون لحظهای توقف میتپه و خلاصه همهی اعضا و احشاء سالم بدنم. و دیگه کلا درد، از یادم رفت.
فردای اون روز، خیلی بهتر بودم و مادرم هرچی گفت بریم دکتر، گفتم خوب شدم و مسئلهای نیست. و فرداش نه از درد خبری بود نه از آپانتیس و واقعا خوب خوب شدم.
با خودم فکر میکردم که اگه همون شب اول، میترسیدم وبه نجواها فرصت بیشتری برای حرف زدن میدادم، حتما تا الان چندتا آزمایش داده بودم و کلی قرص خورده بودم. اما خدا ، مثل همیشه به موقع رسید و به دلم انداخت که به مادرم بگم تمرکزش رو بزاره روسلامتیش و دقیقا همین یک جمله، به داد خودم رسید. یعنی آدمیزاد هرچقدر هم بگه دیگه میدونم باتضاد چطور برخورد کنم، بازم گاهی پیش میاد که فراموش کنه.
اما خداروشکر، همین درمسیر بودنه، باعث میشه که انسان به بیراهه نره. درسته شاید گاهی یه لحظه یادمون بره و بزنیم جاده خاکی.
و به قول اندیشه ی عزیز که نوشتند : «استاد توی یکی از فایل های گفتگو با دوستان به حمید بود فکر کنم که گفت اون فاصله گرفتن از عباس منش و قانون و رفتن به جاهای دیگه هم خودش بخشی از تکامله و من اینو خیلی خوب میفهمم چون بعدش با ایمان بیشتری برمیگردی»
همین یه لحظه فراموشیه باعث میشه با اشتیاق و تعهد بیشتری برگردیم به مسیر اصلی.
اینطور مواقع، که تونستیم ذهن رو کنترل کنیم ونتیجه هم گرفتیم، حتی صحبت درمورد تضادها هم به قول خودت باخاطرهی عالی ازش یاد میشه.
کی میتونه باور کنه که شما تو دوران اون تضاد، کلی خوش گذروندی و خندیدی و رقصیدی😍
الهی شکر، خدارو شکر میکنم برای خوندن کامنت وتجربهی بی نظیر شما، زهرای عزیزم و همینطور تجربه های پرازنکته و تجربه دوستان دیگهام.
عاشقتم
به نام یگانه هدایتگر عالیم هستی
سلام نازنینم
سپاس بی نهایت که از عشق درونت برام نوشتی و کلی آرزوهای خوب کردی🥰
بابد بگم نگاه متفاوت داشتن به تضادها و مسائل زندگی چیزیه که استاد ما رو باهاش آشنا کرد و حقیقتا که چه تحول مثبت و ارزشمندی فقط به خاطر دانستن و عمل به همین یه قانون در زندگی همه ما رخ داده
هممون تک به تک تجربیاتی توی این زمینه داریم و پیدا کردیم و این تایید میکنه که قانون ثابته و برای همه جواب میده
خدا رو شکر که شما هم از دل تضادت، سربلند بیرون اومدی
البته که همه ما به خاطر پیشینه ای که داریم باید آگاهانه اوی این موارد تمرکزی کار کنیم و البته تکامل رو هم در نظر بگیریم ولی تجربه های خودمون و خوندن تجربه های شما دوستان ارزشمندم چقدر ایمان، تعهد و امید برای ادامه دادن رو بیشتر و بیشتر میکنه و همه اینا شکرگذاری من رو خالصانه تر و قلبی تر میکنه
خیلی دوستت دارم دوست خوبم و دنیا دنیا سلامتی عشق و ثروت رو در پناه یگانه خالق هستی برای هممون آرزو دارم
😘😘💕💕💯💯🙏🏻🙏🏻
سلام زهرای نازنینم
خدارو شاکرم عزیزم برای سلامتیت
و اینکه اینقدر مشمول رحمت الهی شدی که کمکت کرد و دستاش رو برات فرستاد تا فقط زیبایی ببینی تو اون تضاد
و اون کنترل ذهنت تو اون شرایط واااقعا قابل تحسین و ارزشمنده
عاااشقتم که انقدر قشنگ و صادقانه همیشه مینویسی و از پاشنه آشیل حسادت میگی
و واقعاً آفرین بهت که اینقدر قشنگ تمرکزی داری روش کار میکنی
خیلی خوووشحال شدم از اینکه اییینقدر قشنگ داری روی عزت نفست کار میکنی و کلیییی شاد شدم از خوندن این نتایج زیبا و هدایای ارزشمندی که دریافت کردی مبارکت باشه عزیزم تو لاااایق بهترین ها هستی عزیزم
چقققدر لذتبخشه این نعمت الهی که به صورت طبیعی و خدادادی کمتر از سن واقعیت نشون داده بشی و این نعمتی هست که خدا به منم از فضل و رحمتش داده و همیشه بابتش از خدا سپاسگزارم
و حتی این نعمت از وقتی وارد این مسیر شدم هر روز بیشتر و بیشتر میشه
به تنها خیرالحافظین عالم میسپارمت نازنین💝💝💝
به نام یکتای هدایتگر و سلام به نفیسه دوست نازنینم
بسیار سپاسگذارم که از عشق وجودیت نثارم کردی و برام نوشتی
خدا رو هزاران بار شکر میکنم که دوستانی چنین خالص دارم و با صلح درونی که مینویسن و عشق و آرامش و آگاهی رو گسترش میدن و هیچ چیزی از چشمان خداوند و سیستم پنهان نمیمونه و قطعا همه ما نتیجه ذره ذره باورها و رفتارهامون رو میبینیم
پس باید آگاهانه ورودی ها رو غربال کنیم
آگاهانه باور بسازیم و آگاهانه عمل کنیم
خدا رو سکر که این مسیر باعث شده همه ما درونا و بیرونا سالم باشیم، ساد باشیم و حالمون خالصانه خوب خوب باشه
برای هممون در این مسیر الهی، خوشبختی ناب که لایقش هستیم رو آرزو دارم
💯💯💕💕😘😘
سلام دوستِ عزیز
امیدوارم روزِ خوبی رو گذرونده باشی
منونم از اینکه تجربه خوبت رو با ما مشارکت کردی
و اینکه چقدر خوب تونستی ذهنت رو کنترل کنی
خیلی خوب از تجربه بهبودیت نوشتی
و اینکه از تجربه خوبت در مورد احساسِ ارزشمندی نوشتی که باعث شده جهان هم برات ارزشهای بیشتری ایجاد کنه
خدا رو شکر بابت دوستان خوبی مثل شما
در پناه الله شاد و ثروتمند باشید
سلام به برادر عزیزم
بسیار سپلسگذار شما هستم که کامنتم رو خوندید و برامنوشتید
اینقدر که خاطره این بیماری و بهبود من ، لذت بخش بود که واقعا دام نیومد که برای دوستانم از این تجربه ننویسم و هدفم این بود که بگم دوستان، واقعا وقتی استاد میگن همه چیز به نوع نگاه ما و برخوردمون به حوادث و مسائل زندگی بستگی داره، این یه واقعیته و واقعا وقتی اینو باور کنیم، نتایج میان لاجرم میان چون خداوند خلف وعده نمیکنه
وقتی من بارها و بارها در تمرین ستاره قطبی از خداوند بابت سلامتیم شکرگذاری کردم و باور داشتم که من وجودم داروخانه همه بیماریهاست، وقتی این بیماری رو گرفتم ، اون همه سپاسگذار و باورسازی درست به من کمک کرد که خیلی خوب و منطقی باهاش رویرو بشم
از این تضاد، برای خودم کوه نسازم و حقیقتا به بهترین شمل سپری کردم و خداوند رو بی اندازه شکرگذارم که هر لحظه در زندگیم دارم نتیجه باورسازیهای مثبتم رو میبینم و حالم به معنای واقعی کلمه، عالیه
آرامم و سعی میکنم هر روز کمی بهتر از روز قبلم باشم
بازم سپاس از شما بابت اینکه برام نوشتید
امیدوارم همواره سلامتی عشق ثروت خداوند و آرامش، مهمون هر لحظه زندگیمون باشن
🌺🌺👌👌
سلام استاد عباسمنش و مریم جانم🌹🌹🌹🌹🌹
روزتون بخیر و خوشی و سرشار از نعمات لذت بخش پروردگار❤❤❤
سلام به این اعضای خانواده ی گرم و صمیمی🌹🌹
سوری جان و زینب جان عزیزم خیلی از شنیدن نتایج تون خوشحال شدم انشاالله بیشتر از این موفقیت کسب کنید و از تک تک لحظات زندگیتون لذت ببرید! 🌹❤🌹❤🌹❤🌹🌹
استادجان مریم جان در فایل معرفی دوره قانون آفرینش در این باره گفتند که شما خیلی مباحث رو ریزبینانه تر و جزئی تر توضیح دادید در قانون آفرینش ۱ واقعا همینجور هست!
من :
احساست خوب =اتفاقات خوب
کانون توجه و اصلا توجه کردن یعنی چی؟
توجه کردن به هر چیزی و در فرکانس دیدن اش و تجربه کردنش قرار گرفتن!
کنترل ورودی ها
معنای نماز در قرآن و آیات قرآنی
فقط اعراض کردن( روی گرداندن) از هر چیزی و شرایطی که نمیخوای
دنیای درون ما هست که دنیای بیرون ما رو میسازه
زندگی یعنی شادی ، عشق ،خوشبختی ،لذت و اگر باورش کنی تجربش میکنی
پذیرفتن اتفاقاتی که در حال ما داریم تجربه شون میکنیم که ساخته ی خودمون هستند!
باور و اینکه باور چگونه به وجود میاد!
شکرگزاری
نوع دیدمون به موضوعات مختلف
کنترل کردن بقیه و اینکه ما هیچ توانایی برای تغییر هیچکسی نداریم اما به اندازه ی تمام جهان قدرت تغییر دادن زندگی خودمون داریم!
احساس گناه داشتن و اگر داخلش بمونی چه عواقبی در انتظارتِ
یادآوری کارهای خلاقانه ای و اتفاقات خوبی که در گذشته تجربه کردی
و خیلی خیلی موضوعات دیگه که من فقط و فقط از قانون آفرینش و تمریناتش یاد گرفتم!
از اونجایی که خوب صحبتها استاد را گوش میدم و یادداشت میکنم در شرایط هایی که قرار میگیرم سریع صحبتهای استاد نسبت به اون موضوع در گوشم زنگ میخورد!
تا ناراحت میشم و یا به چیزی فکر میکنم که حس بدی درون ام ایجاد میکنه سریع صدای استاد میاد توی گوشم ( احساسات خوب=اتفاقات خوب)(احساسات بد=اتفاقات بد)دیگه سریع به چیزی که میخوام توجه میکنم
آشنایی با پروردگار مهربان و قدرتمند و ثروتمند و رزاق 🤩
چگونگی ایمان و توکل و اعتماد به پروردگار
داشتن آرامش و کنترل ذهن و نجواها
اینکه بهشت و جهنم را ما در همین دنیا میتونیم تجربه کنیم با افکارمون
ایجاد شغل با سرمایه ی کم ( من کارم رو به تازگی به پنجاه هزارتومان استارت زدم و عشق کردم و دارم باهاش ثروت میسازم )
چگونگی تجسم و درست کردن تخته ی آرزوها
مینویسم یا در ذهن ام میگم:این چیزی هست که من نمیخوام! (من چه چیزی را میخواهم؟ ) و توجهم را به این موضوع جلب میکنم!
من در حال دوخت دستگیره های آشپزخانه بودم با پارچه ای خاص و متفاوت که خیلی خیلی زیبا هستند،در حال درست کردنش بودم که همسرم گفت میخوای برم از تولیدی اش برات اندازه ی بزرگتر بگیرم که بیشتر درست کنی بعد همشو با هم بفروشی؟
دوباره صدای استاد که در قانون آفرینش بحثی در رابطه با پدرشون و میکائیل گفتند در ذهنم زنگ خورد!
پدر استاد چیزی رو تولید میکردند که بفروشند و فقط داشتند انبار میکردند یک روز میکائیل جان به پدربزرگش میگه این چیزایی که شما الان فقط دارید تولید میکنید تا بحال فروش هم داشتید؟که ایشون هم فرمودند نه؟دیگه میکائیل در سن ۹ سالگی میگه پس پدربزرگ شما در اینکار شکست میخورید چون تابحال سعی نکردید بفروشید تا بازخورد بگیرید و چیزای بهتری تولید کنید!
دیگه به همسرم گفتم نه مچکرم من فعلا این پنج جفت را خودم میفروشم و شمارم هم میدم و تبلیغات هم میکنم! بعد از سود همین دوباره میرم پارچه های شاید با جنس بهتر هدایتی خریدم!
استادجان شما در این باره گفتید که شما براحتی میتونید از خداوند سوال بپرسید و ازش بخواهید که هدایتتون کنه،من همیشه اینکار را انجام میدم!
امروز میخواستم برم بیرون دیدم کلید خونه نیست،و از خداوند پرسیدم خدا جونم کلید خونه کجاست؟
منو کشوند سمت مبل و بهم گفت کوسن رو بردار،
کوسن رو برداشتم دیدم افتاده بغلش!
با اینکه همیشه اینکار را با خدا میکنم اما هر بار برام تازگی داره و سپاسگزارم!
بعدش یادم اومد چند روز پیش با کیفم گذاشته بودمش روی مبل
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹❤❤❤❤❤❤❤❤
استادجانم و مریم جانم بزرگترین سپاسگزاری من از پروردگار بابت وجود شما و این مسیرِ لذت بخشِ زندگی
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹❤❤❤❤❤❤❤
همه چیز و هر شرایطی رو میتونی تغییر بدی و اونجوری که میخوای خلق کنی!
نیروی حاکم برجهان نیرویِ خیر
سلام به مرجان عزیزم
چقدر جنس کامنت امروزت با همیشه فرق میکرد عزیزم.
خیلی عالی بود خیلی تحسینت میکنم
برای این نگاه ریزبینانه و نکته سنج که خیلی مواقع، همین نکته های ریز اما مهم، باعث ایجاد تغییرات بزرگ و نتایج فوق العاده ای میشوند.
تبریک میگم بخاطر کسب و کاری که شروع کردی و داری با باورهای توحیدیت ادارهش میکنی و چقدر خوب به هدایت ها عمل میکنی.
از صمیم قلبم تحسینت میکنم و برات آرزوی سعادت و ثروتی بینهایت دارم
در دنیا و آخرت 🙏❤️
سلام دوستِ الهی
امیدوارم روز خوبی رو داشته باشی
ممنونم از دیدگاهی که نوشتی
ی جای کامنتت خیلی منو به فکر فرو بُرد
شما در اینکار شکست میخورید چون تابحال سعی نکردید بفروشید تا بازخورد بگیرید و چیزای بهتری تولید کنید!
انگار خود خدا لابلای کامنتت با من صحبت کرد
خیلی کارها طراحی کردم در زمینهای که دوست دارم
ولی اصلا به مرحله اجرا نرسیده.یعنی اصلا به اجرا کردنش فکر نکردم
فقط به طراحی کردنش فکر میکنم
ی چیزی چند وقت پیش به من الهام شد و طراحی هم کردم و اسم هم گذاشتم روش
دو سه ماه بعد دیدم ی سایتی همون محصول رو با همون اسم تولید کرده رو گذاشته برای فروش
از تعجب شاخ دراوردم
درسته دوستِ من
من فقط به تولید و طراحیش فکر کردم ولی اون به فروشش فکر کرده
خیلی حسم رو خوب کرد این قسمتِ کامنتت
از دیشب که کامنتت رو خوندم همش دارم به این یِ خط فکر میکنم
ممنونم از مشارکتت
در پناه الله باشی دوستِ عزیز :)
سلام آقا نوید عزیز🌹
امیدوارم حال جسمتون و روحتون عالی و در آرامش باشید 🌹
خیلی خوشحالم و خدا رو شکر که کامنت من برای شما سودمند بوده🌹
انشاالله با استفاده صحیح و عمل کردن بتونیم از این مسیر لذت بخش زندگی بهترین بهره رو ببریم!🌹
در پناه الله یکتا شاد،خوشبخت، ثروتمند،سعادتمند و رستگار در دنیا و آخرت باشید🌹
سلام دوست عزیزم باید بگم که منم شبیه شما هستم. و این جواب کامنت شما منو به فکر فرو برد… دقیقا کار طراحی… و چقدر به دنبال کامل کردن همه جوانب هستم و بودم و این چقدر اشتباه بوده… ممنونم منم میخام سعی کنم از بند این کار که همه چی باید عالی باشه رها بشم 💙سپاسگذارم
سلام مرجان عزیزم
چقققدر لذت بردم از دیدگاهت
چققدر قشنگ داری به قانون تکامل عمل میکنی واقعا قابل تحسینی
آفرین بهت عزیزم خیلی لذتبخشه وقتی میبینی یه خانم داره از هنر و توانایی هاش با همون شرایط موجود ثروت خلق میکنه
این خیلیییی زیباست و قابل تحسین
این تجربه هدایت به وسایل گمشده خیلییی لذتبخشه
یکی از لحظه های قشنگ و عمیق سپاسگزاری دقیقا همون لحظه رخ میده
برایت بهترین ها رو از الله وهاب آرزومندم 💝💝💝
سلام استاد عزیزم ودوستان دانایم
خدارا شکر هر کامنت دری از رازهای زندگی رو برومون باز می کنه دوست عزیز انشالله موفق باشید من مدتی پیش چون این نکته رو نمی دونستم فقط میگفتم خدا گفته از تو حرکت از من برکت رفتم تو کار تولید روپوش پزشکی اونم بهترینش بامدلهای قشنگ وپارچه عالی ومقدار زیاد تولید کردم ولی چون فروش بلد نبودم همینجا موندن ویه قسمت خونه رو اشغال کردن از اونورم کلی هزینه کردم حالا وقتی میبینمشون خیلی ناراحت میشم واقعا نمیدونم باید چکار کنم فقط از خدا میخوام کمکم کنه راهشو بهم بگه .
ولی از صحبتهای استاد وکامنت شما به این نکته رسیدم که کم کم پیش برم هر کاری که میخوام انجام بدم اتفاقا دیشب که کامنتتونو میخوندم یه ایده جالب به ذهنم اومد که درسته درامدش کمه ولی به امید خدا بعد از تعطیلات عید شروعش کنم ونزارم نظرات منفی اطرافیان روم اثر بزاره .
یاد این گفته استاد افتادم که گفتن یه ایده تنها به تو الهام نمیشه به تمام کسانی که در مدار اون الهام قرار دارن گفته میشه حالا کی زودتر انجام بده وبه اسم خودش ثبتش کنه .
انشالله هممون با چراغی که نورش اموزهای استاد عزیزمونه پیش بریم وموفق بشیم وبیایم اینجا نتیجمونو بگیم واز شما هم خونواده ای عزیزم هم خیلی سپاسگزارم که بهمون انگیزه دادی .
انشالله که نور هدایت ورحمت خداوند همیشه به خونواده بزرگمون بتابه واز نورش بتونیم جهان را نورانی کنیم.