https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2021/11/abasmanesh-18.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2021-11-25 05:18:452024-04-27 08:11:13گفتگو با دوستان 48 | “هدایت” و “تسلیم”
213نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
بنام خدای هدایتگرم به سمت خواسته هایم که همیشه چیزی بهتر از رویا هام داده
سلام استاد عزیزم و مریم جان سپاس بابت آموزشهاتون وآگاهی که انتقال میدید
زندگیم درتمام جنبه ها عالی شده عالیتر هم خواهد شد چقدر خوشحالم به خدا دارم نزدیکتر میشم با خودم دارم به صلح میرسم با خدای خودم عشق بازی کنم به حای گدای عشق باشم دستان خدا رو باز بزارم برای هدایتش بگم من تسلیمم خدا جون تو هدایت کن تو میدونی تو آگاهی تو قدرتمندی تو رب الاربابی
خدا جواب سوالهارو میدونه منو هدایت میکنه به شرط اعتماد توکل به خدایی که گنج ها در دستان اوست خدایا تنها تورا میپرستم وتنها از تو یاری میجویم مارا به راه راست هدایت بفرما
خدایاشکرت که درسهایی درزندگیمو دارم یاد میگیرم تومسیر آگاهی هستم که زندگی هروز برام لذت بخشتر شادتر عاشقتر زیباتر ثروتنمندترتجربه کنم زندگی کنم خدایاشکرت
و همه دوستانم در ادامه با عشق و شوقِ این مسیر توحیدی و زندگی در بهشتِ دنیا و آخرت
خداروبی نهایت شاکروسپاسگزارم که عمیقا”
آموخته ام که با تماموجودم تسلیم او باشم و هرروزتمام سعی ام این تسلیم شدن است که از دلِ ایمانی قلبی
می آید و ذهنی آرام که جز آرامش در هر شرایطی چیزی را طلب نکند ،
رها کند همه چیز را و کار را به کاردانِ جهان بسپارد و بدونِ ترس ،تسلیم شدن بدونِ اینکه کنترل را از دست بدهد،
ولی در گذشته که آگاه نبودم هیچوقت کنترل ثابتی نداشتم و اضطراب ، ترس و نگرانی بر من چیره می شد چون ایمان به خداوند نداشتم فکرمی کردم
با قرآن خواندن و گریه کردن می توانم از خداوند طلب کمک کنم اما فقط قرآن می خواندم و آگاه نبودم که معنی آن چه تحول درونی می تواند برایم ایجاد کند ،
میبینید چه تحول اساسی هست بین آگاهانه زندگی کردن و ایمان واقعی داشتن و تسلیم خدا بودن و
ناآگاهی …..
هر چقدر بابت هدایتم بهاین مسیر لبریز از معجزه شاکروسپاسگزار باشم کم بیان کرده ام اما خدا
می داند که از لحظه ای که با تمام شوروشوق و اشتیاقم ادامه دادم ، نور آگاهی و عشق به خداوندرا در وجودم دریافت کردم و به تمام آنچه استاد می فرمودند من آرام آرام عمل کردم و قدم به قدم به جلو آمدم و هرچقدر جلوتر آمدم این نور در وجودم درخشان تر شد و به من شجاعتی
می داد که هر چقدر در برابر مسائل شکیبا تر شدم و با ایمان و یقین قدم برداشتم خود را در مقابل رب العالمین تسلیم تر ،خاشع تر و متواضع تر دیدم
و با خود می گفتم که خدایا من تمام سعی ام این بوده و هست که طبق قوانین جهان هستی ات عمل کنم و در مسیر راست گام بردارم ،
امروز با قاطعیت می گویم که من با هدایت خداوند به اینجا رسیده ام هر چه که دارم و ندارم ، ایمان دارم که به صلاحم هست و باید امروز اینگونه باشد و خیرو برکت در آن موج می زند.
امروز به جرأت می توانم بگویم که من هر لحظه زندگیم تسلیم خواست و اراده خداوند هستم ،همه چیز را به خودش سپرده ام حالم عالی ترین حال و احوال است و قلبم لبریز از آرامش ، چون همیشه خداوند را دعوت
می کنم با عششششق که کنارم باشد و هر نَفَسم مرا به راه راست هدایت کند در واقع این دعوتیست که میزبان خود خداوند است اما من از او درخواست می کنم و چقدرحس و حالِ من بی نظیر است که می توانم با شکرگزاری از هر چه که دارم بیشتر طلب کنم
سلامتی عالیتر،رابطه عالی تر،آگاهی عالیتر
شکرگزاری بیشتر،رشدوپیشرفت عالی تر در کسب و کارمان ،عیاردارترشدن خانه و کاشانه بهشتی مان
شوروشوق عالی تر برای ادامه این مسیر بهشتی
و امروز یاد گرفته ام که از هر آنچه که دارم قدردان و شکرگزار خداوند وهاب و رزاقم باشم و این روند مرا هرروز بی نیاز تر کرده و احساس می کنم از تمام نعمت های خداوند بی نیازم و فقط در هر لحظه نیازمند وجود پُرمهرش هستم و تسلیم محض او و هر چه که دارم ازاو و از آن اوست و امانت برای من و
من باید از تمام امانت های ارزشمند خداوند که با لطف و سخاوتمندی در اختیارم قرار داده با عشق مراقبت کنم و همیشه قدردان و شکرگزار بوده و تسلیم او باشم …..
در پناه خداوندمهربانم هرنفس شاد، سلامت، ثروتمند، سعادتمند، موفق و عالی باشید و بدرخشید، عاشقتونم.
سلام خدمت استاد عزیزم و مریم جانم و دوست عزیزم علمیرا جان سلام خدمت همه دوستان هم فرکانسی
نمیدونم چی بگم امروز صبح وقتی از خواب بیدار شدم اولین که کاری که کردم طبق عادت همیشگی اومدم سمت گوشیم بعد نشانه منو زدم و به این فایل هدایت شدم قبلش یکی از مشتریهام امروز سفارش نداشت و ممکنه چند روز آینده یک سفارش بزرگ داشته باشه و من به خاطر این یکم ذهنم مشغول شد که نکنه چون با یک همکارم تو یک محلم و اونم پایینتر از من میده فروش من بیاد پایین اما اولین کاری که کردم اومدم سمت سایت بعد رفتم شروع کردم به قرآن خوندن گفتم خدایا خودت هدایتم کن و تا این فایل دانلود بشه برام شروع کردم به قرآن به سوره یوسف هدایت شدم یاد سریال یوسف پیامبر افتادم یوسف با اینکه بچه 10 ساله بیشتر نبود وقتی انداختش توی چاه خودشو سپرد دست خدا و ایمانشو از دست نداد و وقتی انداختنش 12 سال توی زندان باز هم ایمانشو از دست نداد و ایمانش رو نگه داشت و از قرن چاه به قصر عزیز مصر و از کنج زندان به قصر فرعون مصر آخ ناتون اومد و و در آخر شد عزیز مصر و مردم یک کشور را از قحطی نجات داد با کمک خداوند و تسلیم شد در برابر رضای خداوند هم در کودکی هم در بزرگسالی که وقتی به زندان افتاد اینو باید بدونیم که قدرت دست خودمونه و دست خدای خودمونه اگر بهش اعتماد کنیم عوامل بیرونی در زندگی ما هیچ تاثیری نداره هستیم که زندگی خودمون رو خلق میکنیم نه هیچ عوامل بیرونی دیگهای
عواملی مثل کشور خانواده ثروت خانواده یا مردم یک کشور ما هستیم که زندگی خودم رو خلق میکنیم و اگر روی ذهن خودمون کار کنیم نه تنها به خودمون بلکه به جهان خدمت کردیم مردم خانواده عوامل بیرونی هیچ قدرتی ندارند این ما هستیم که زندگی خودمون رو رقم میزنیم و باید در راه درست پیش بریم این ما هستیم که زندگی خودمون رو خلق میکنیم هر آنچه که بخواهیم و ما باید از خدا بخواهیم نه از عوامل بیرونی نه از رئیس ادارهمون نه از معلممون و نه از هیچ رئیس روسای دیگه ما باید باور داشته باشیم قدرت بینهایت قدرت خداوند است و ما به جای اینکه از دیگران بخواهیم کاریو برای ما انجام بده از رئیسی از مسئولی باید از خدا بخواهیم
جالبه بدونید من هر وقت روی انسانی حساب کردم با مغز خوردم زمین با مغز جوری که تا مدتها هنگ بودم اما وقتی که روی خدا حساب کردم توی دفترچم از خدا خواستم توی دلم از خدا خواستم بدون اینکه خواستمو به زبون بیارم همه چیز دست به دست هم داد اون خواستم انجام بشه ما نباید به نجواهای شیطانی مثل نگرانی ترس تردید شک توجه کنیم ما باید از آنها اعراض کنیم ما باید انقدر توکل داشته باشیم که نجواهای شیطانی را کم کنیم یعنی صدای نجواهای شیطانی ما باید به خدا بگیم ما را به این خواسته هدایت کن ما راهشو نمیدونیم ما جاهلیم تو ما را هدایت کن و و از خدا بخواهیم که ما رو هدایت کنه و در برابر خواست خداوند تسلیم باشیم باید دلمون رو قرص کنیم که خداوند ما را به خواستهمون میرسونه و ما باید ذهنمون رو کنترل کنیم و بدونیم که به قول استاد عباس منش یا به قول آقای مسی هر اتفاقی که بیفته به نفع ماست یاد چند وقت پیش افتادم عکس پروفایلی و روی یکی از روی پروفایل یکی از اقوام دیدم چند سال پیش اما به خوبی یادم مونده نوشته بود که همه چیز رو بسپر به خدا ما یک سال بندگی میکنیم اما اون قرنهاست خدایی میکند و ما اگر به قدرتش اعتماد کنیم میتونیم همه چیز رو رقم بزنیم
بعضی روزها که نگران میشم و ذهنم رو کنترل میکنم میگم فائزه خجالت بکش مگه تو خدا رو نداری مگه تو چرا انقدر نگرانی وقتی خدا رو داری وقتی توکل کردی به این قدرت بینهایت به طرز عجیبی کار درست میشه به طرز عجیبی کار هموارتر میشه اما اگه نتونم ذهنم رو کنترل کنم و نجواهای شیطانی بهشون بیشتر پروبال بدم کار پیچیده میشه برای من نه تنها برای من بلکه برای هر کس دیگه این قانون جهانه ما یک درصد بندگی خودمون رو میکنیم 99 درصد بقیهاش رو باید بسپاریم به خدا که خدایی کنه و از خدا بخواهیم که ما رو هدایت کنه اگر روی ذهن خودمون کار کنیم دستان خداوند در زندگیمان نمایان میشه اگر شکرگزار باشیم تمرکز کنیم بر روی نکات مثبت شاد باشیم زندگی به طرز عجیبی هموار میشه به شرط اینکه به قانون جهان به قانون این سیستم یعنی کنترل ذهن حس خوب داشتن عمل کنیم همیشه قدم به قدم ما به خواستههامون هدایت میشیم این یعنی دوره تکامل یعنی نمیتونیم یک شبه به یک خواسته بزرگ برسیم مثلاً من نمیتونم یک شبه پولدار شم درآمدم بشه 100 برابر من نمیتونم یک شبه توی درسم اونقدری پیشرفت کنم که بشم رتبه تک رقمی کنکور باید کار کنم مثل غذا خوردن مثل نفس کشیدن روی ذهنم کار کنم هر روز هر ثانیه هر لحظه و تسلیم باشم در برابر رضی خدا ما باید باور کنیم که همیشه یک نیروی فوق نیروها دیگه فوق قدرتهای دیگه زندگی ما را رهبری و هدایت میکنه و ما باید به به کسی که مدیریت این جهان و این کهکشان را به دست داره اعتماد کنیم و به اون قدرت بدیم نه به هیچ عوامل بیرونی دیگه خداوندی که جواب سوالهای ما را میدونه ما را در مسیر درست هدایت میکنه کافیه به خداوند اعتماد کنیم وقتی ما روی باور توکل و ایمانمون کار کنیم از زندگی بینهایت لذت میبریم زندگی بینهایت برای ما لذت بخشتر میشه به خداوند اجازه بدیم که ما را هدایت کنه و از او درخواست کنیم و تسلیم خداوند باشیم و از خداوند درخواست کنیم و توکل کنیم وقتی تسلیم خداوند باشیم ایدهها میاد وقتی هدایت میشیم که به خدا اعتماد کنیم و در دلمون هیچ نگرانی و تردید و شرکی نداشته باشیم
استاد عزیز و علمیرا جانم ممنونم بابت این فایل شما امروز به من کمک کردین که یکی از نجواهای ذهنیم رو شکست بدم و کاری کردید که صدای خداوند را بیشتر بشنوم تا صدای شیطان ممنونم از شما امیدوارم هر دوی شما هم شما هم استاد هر کجا هستید در پناه الله یکتا شاد باشید به امید دیدار
بارون میبارید و ظهر رفتم بیرون و تو هوای بارونی قدم زدم و رفتم کنار همون دیواری که خدا اولین بار بهم هدیه داد و کار نقاشی دیواری رو شروع کردم
رفتم و با خدا صحبت کردم و به دیوار نگاه کردم و سپاسگزاری کردم
و بعد رفتم همون پارکی که نزدیک بلوار محله مون بود و کلی باخدا صحبت کردم و گریه کردم و خداروشکر کردم که میتونم این همه زیبایی رو ببینم
برگ درختای زیتون تلخ رو دیدم که بی نهایت جوانه میزدن و به بی نهایت نعمت خدا فکر میکردم ،اینکه یه عالمه درخت و برگ هست تو این جهان هستی که نمیشه شمردشون
با خودم گفتم خدایی که این همه نعمت بی نهایت داره و درختا و همه جهان هستی رو مدیریت میکنه. صد در صد منو هم مدیریت میکنه
و صد در صد کمکم میکنه
کافیه که من خودمو هم جهت کنم با خدا
وقتی برگشتم خونه طراحی کردم و جواب جلسه 7 دوره هم جهت با جریان خداوند رو جواب دادم
اما هرچی فکر کردم قسمت دو رو بنویسم به ذهنم نرسید ،باید بیشتر فکر کنم
شب وقتی میخواستم بخوابم ، از پنجره اتاقم بیرونو نگاه کردم دیدم دوباره همون نوشته سوره تکویر آیه 29 رو که پایینش نوشته
اگر خدا بخواهد غیر ممکن ،ممکن میشود
دوباره از مسجد کنار خونه مون با پروژکتور به ساختمون روبه روش زدن عکسشو
وقتی دیدمش قشنگ اینو درک کردم که برای دادگاه فردای من هست که این نشونه رو داده تا بگه مراقبتم طیبه با خیال راحت برو
خدایا شکرت
چون حدود دو هفته ای بود دیگه شبا تصویرشو نمینداختن روی دیوار
اما از امشب دوباره همون نوشته و باور قوی
که خدا غیر ممکن رو ممکن میکنه
و این خود خود نشونه بود که وقتی دیدمش به قدری آروم شدم که کلی کیف میکردم
خدایا شکرت
و با آرامش خوابیدم تا فردای بهشتیم رو با عشق لذت ببرم
من قدرت نوشتن که هیچ،حتی قدرت اینکه دونم درباره ی چی میخوام بنویسم رو هم ندارم.
حدودا 2 ماه پیش تو محل کارم بعد از اینکه غذا خوردم رفتم و روی تخت دراز کشیدم که بخوابم، خدا بهم گفت بلند شو بریم قدم بزن با هم حرف بزنیم، گفتم من حرفی ندارم که بخوام باهات بزنم ،حسش نیست و امروز اگه حرفی بود با هم زدیم و چیزی نیست که بخوام از تو درخواست کنم یا با همدیگه حرف بزنیم،خدا خندید و با حالت تیکه پروندن گفت مگه تا حالا تو حرف میزدی!؟
مگه تا حالا تو میگفتی!؟!؟
اگه حرفی هم میزدی ،اون تو نبودی!
من بودم که حرف میزدم حتی آنچه که تو از من درخواست میکردی!!
شکرگزاری میکردی!!
گفتم باشه و یه لبخندی زدم و پتو مسافرتی ام رو از روم برداشتم و شروع کردم به قدم زدن!
گفت تو سال 1404 اتفاقای خوبی برات میوفته و خداوند چند مورد رو گفت که یادم نبود اما یه موردی بهم گفت که قلبم شاد شد با شنیدنش!
گفت سال1404 تو عمو میشی!
گفتم جدی!؟
گفت آره!
شب بعدش زنگ زدم داداشم و پدر مادرم گفتم همچین چیزی بهم وحی شد!
و من این صدا رو میشناسم و ایمان دارم بهش که این اتفاق میوفته!
الان که دارم این کامنت رو مینویسم، زن داداشم و داداشم که تو اتاق کناری هستن خیییییلی حال و احساسشون خوبه و خوشحالن!
چون زن داداشم 2 ماهه بارداره!
آره
خدا راست گفت!
خوبی!
سلامتی!
ببخشید یک ماهه خبری ازم نیست!
یک ماهه باهات حرف نزدم و قدم نزدم
ببخشید یک ماهه نگرانم و این نگرانی از شرک و بی ایمانی میاد اما تو که میدونی !
تو که منو میشناسی !
سرو تهم رو بزنن آخرش وبال گردن خودم و در خونه ی خودتو میزنم!
تو این یک ماه
ولش کن میخوام حالتو بپرسم
خیلی دلم برات تنگ شد
خیلی سختم بود بدونه تو
میدونی چند روزه با تو قدم نزدم!
میدونی چند روزه تو بغلت نخوابیدم!؟
میدونی چند روزه اشک از شدت عشقت از چشام سرازیر نشد!
میدونی چند روزه با همدیگه غذا نخوردیم!
دلم برات تنگه!
تو که میدونی من آدمه احساسی و وابسته ای ام!
تو میدونی چقدر دوست دارم!
میدونی اون روز به بابام چی گفتم!؟
گفتم تو این یک ماه جدا از ابن مسائلی که برام پیش اومد زجرآور ترین موضوع زندگیم این بود که با خدای خودم خلوت نکردم!
خدایا کجا بودی این چند مدت!
میدونم تو داشتی همه ی کارامو انجام میدادی
اما خوب منم آدمم!
منم دل دارم!
منم میترسم
نگران میشم
آدما رو قدرتمند میبینم
نعمت هارو از طرف آدما میبینم!
میگی چکار کنمَ!
ای رب العامین!
برس به ابراهیمت!
برس که رسیدم به اونجا که سختمه!
برس بم که رسیدم به حاله موسی که گفت هر خیری از تو بهم برسه ،من فقیرم!
برس به ابراهیمت که آتیش نمرود دامن گیرش نشه!
برس به ابراهیمت که تو زندان بدخواهانش گرفتار نشه!
برس بهم که محتاجتم!
من تو این مدت جدا از عمرم و آرامشم، چیزی رو از دست دارم هم صحبتی و وقت گذروندن با تو بود تا این حاشیه ها!
ای رب العالمین!
وقتی سه تا ماشین محاصره ام کردن با 5،6 نفر آدم، تو بودی که نزاشتی کوچکترین آسیبی بهم برسه و کوچکترین مشکلی برام پیش نیاد!
اونجا من کی رو داشتم جز تو!!
وقتی 2 تا مامور پشت در خونه ام بودن و تا بازداشت من فقط 1 دستگیره ی در بینمون فاصله بود،تو اجازه ی ورود بهشون ندادی!
و از من محافظت کردی و گفتی اجازه ی ورود ندارین !
این آدم تحت حمایت منه!
و مواردی که نمیخوام در موردشون بگم!
اما تو بودی!
تو هر لحظه تک این مدت بودی!
اصلا ولش کن این حرفارو
در مورد خودمون حرف بزنیم!
این چیزا رو تو حل میکنی!
چخبر!
حالت خوبه!
سلامتی!
دنیات رو براهه!
به قوله معین میگه که:
با حسه عجیبی!
با حاله غریبی!
دلم تنگته!
گله بی گلایه!
بدونه گلایه دلم تنگته!
یک مااااه!
من بدونه تو!
بدونه شوخی کردن باهات بگذره!
بدونه ترسیدن از قدرتت بگذره!
بدونه مشورت کردن باهات بگذره!
چیه!
چرا اینجوری نگام میکنی!
دیر اومدم!؟
باشه دیر اومدم که دیر اومدم میخوای چکارم کنی!
الان که بعد از یه ماه اومدم در خونتو زدم میخوای بگی برو دیگه کارت ندارم!
میخوای بگی برو همونجایی که بودی!
میخوای بگی دیگه برام مثله قبل ارزش نداری و دوستت ندارم مثله قبلا!
باشه من میرم !
دیگه هم سراغتو نمیگیرم!
دیگه هم باهات حرف نمیزنم. هییییچ درخواستی ازت نمیکنم تو بمون و دنیات!
اما قبل از اینکه برم یه سوال دارم ازت!!
کجا برم که تو رو نبینم!
بهم بگو!
من کجا برم که تو نباشی!
تو همه جا هستی!
من مگه جایی جز آغوش تو جای دیگه ای آروم گرفتم!؟
مگه جز آنچه که تو بهم خوراک دادی چیز دیگه ای رزقم بود که بخورم!
خدایا !
یه چی بگم!
به قوله شاعر میگه که:
خسته تر از آنم که بگویم به چه علت…
خدایا به تنگ اومدم
بزار راست و حسینی بهت بگم!
اونجایی ام که دستم به هیچ جایی بند نیست!
حتی دستم نمیرسه که به ریسمونت چنگ بزنم!
خدایا این روزا دستم نمیرسه که بخوام دستم رو سمتت دراز کنم!
تو دستت رو سمته من دراز کن!
خدایا تو مشکلم رو برام حل کن!
تو سختی رو بر من آسون کن!
تو منو برگردون تو آغوشت و در سریعترین زمان ممکن و در بهترین حالت ممکن، بهترین هارو برام رقم بزن!
تو از من مواظبت کن!
تو قلبم و قلب خانواده ام رو آروم کن!
پروردگارا!
من هیییییچکس رو جز تو ندارم!
تو تنها پناه و تکیه گاهمی!
میشه یه سوال بپرسم!؟
اگه تو بغل تو نخوابم کجا بخوابم که آرامش بگیرم!؟
اگه تو بغلت گریه نکنم،کجا آغوش امن پیدا کنم واسهی کردن!؟
اگه از تو درخواست نکنم،از کی درخواست کنم جز تو که این قدرت رو داشته باشه که بهم کمک کنه!
اگه با ایمان آوردن به تو قلبم آروم نشه، کی میتونه قلبم رو آروم کنه!
یه چی بگم!؟
انصافا!
قسمت میدم به عزت و جلالت!
خودت دلت برام تنگ نشد!؟
خودت دلت تنگ نشد برا روزایی که با همدیگه قدم میزدیم !
خودت دلت تنگ نشد برام که باهات قهقهه بزنم و با هم بخندیم!؟
به عزت و جلالت قسمت میدم راستشو بگو!
خودت دلت تنگ شد که با همدیگه غذا بخوریم!؟
دستمو بگیر!
ضعیف تر از اونی شدم که حتی بتونم به تو پناه بیارم!
تو منو پناه بده!
خیلی دلم گرفته!
خیلی دلتنگم!
روزام سخت میگذره!
برس بم که از اون روزاست!
به قوله خودم که وقتی ناچاره ناچار میشم یه جمله میگم و کن فیکون میکنی:
بیا وسط اوضاع خرابه!
خدایا !
میدونی تنها دلخوشیم چیه!؟
تنها دلخوشیم هزاران فرشته ات هستن که از پیش رو و از پشت سر ازمحافظت میکنن!
من ایمان آوردم به تو!
تنها دلخوشیم تویی که گفتی(آیا من برای بنده خویش کافی نیستم!)
خدایا قبل از پایان امسال،قلبم رو شاد کن و آنچه که کوچکترین گرهی تو زندگیم ایجاد میکنه و سد راه ارتباطم با تو میشه رو از زندگیم حذف کن.
سلام ابراهیم جان چقدراست بردم از حرف زدنت باخداچقدر چشمام از اشک خیس شدچقدرتکون خوردم.اره منم احوال تورو دارم خدایا بیا وسط که اوضاع خرابه بیا وخودت درست کن من هیچ قدرتی ندارم من توانایی حل این داستانو ندارم هیچ کسی غیر از تو توانایی نداره خدایا این آخر سالیه دلمو شاد کن خیلی لذت بردم از نوشتت منم گاهی وقتا فراموش میکنم که با خدا قدم بزنم باهاش بخندم غذا بخورم فکر میکنم انقدر مشکلاتم بزرگه که حتی خدا هم نمیتونه از پسش بربیاد یا اینکه اصلا منو یادش رفته من اینقدر فقیرم که هر خیری ازش بهم میرسه نمیتونم بفهمم وهمه توانایی هارا میدم به آدما فکر میکنم که اونا باید درست کنن اونا زورشون میرسه غافل ازاینکه همه قدرت دست اونه اونه که داره جهانو اداره میکنه اونه که داره از همه چیزو همه کس مراقبت میکنه همه در پناه اونن فقط در صورتی که خودمون اجازه بدیم وبخوایم خدایا یه بار دیگه اومدم فارق از همه خطاهایی که داشتمو ودارم دستم بهت نمیرسه ولی تو دستمو بگیر یارب العالمین
کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِتَالُ وَهُوَ کُرْهٌ لَکُمْ وَعَسَى أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئًا وَهُوَ خَیْرٌ لَکُمْ وَعَسَى أَنْ تُحِبُّوا شَیْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَکُمْ وَاللَّهُ یَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ ﴿216﴾انصاریان: جنگ [با دشمن] بر شما مقرّر و لازم شده، و حال آنکه برایتان ناخوشایند است. و بسا چیزی را خوش ندارید و آن برای شما خیر است، وبسا چیزی را دوست دارید و آن برای شما بد است؛ وخدا [مصلحت شما را در همه امور] می داند و شما نمی دانید
از وقتی با سایت معنوی استاد اشنا شدم بچه هام هر وقت آیه از کتاب هدایت رو یه جا میشنون میگن مامان نشونه بخونش، امروز یه کارتون میداد آیه ای که براتون نوشتم رو دخترم صدام زد بخونمش
نمیدونم شاید برای شما بوده چون قلبم من رو با یک احساس خوب دعوت به نوشتن کرد الهی شکررررر
شاید باورتون نشه ولی من هر روز فکر میکردم به اینکه چرا شما نیستین حتی کنترل کردم یه وقت دستم نخوره کامنتای شما برام نیاد ،دیدم نه همه چی اوکیه و همش قلبی میگفت خدایا خودت هوای بنده هاتو داشته باش…
تبریک میگم شروع مجددتون رو
تبریک میگم عمو شدنتون رو
تا سه نشه بازی نشه دعا میکنم یه اتفاق خوب خوب هم براتون بیفته و بازم تبریک بگم بهتون …
میدونید کامنت شما من رو عجیب یاد دعای کمیل انداخت خیلی عالی بود خیلی عالی
حتما یه بار بخونید خودتون میفهمید ،البته شایدم خوندیدن
نمیتونم بگم صبور باشید و از این حرفها اما دعا میکنم و از نور آسمانها و زمین میخوام مثل یه بشکن بتونید ذهنتون رو کنترل کنید
چرا که کنترل ذهن همه چیه
از نور آسمانها و زمین میخوام قلب شما و خانواده تون رو شاد و خوشحال کنه.الهی امین
شاید باورت نشه ولی همین 5 دقیقه پیش داشتم به سعیده شهریاری می گفتم ابراهیم خسروی نیستش دلم براش تنگ شده. ان شاالله حالش خوب باشه و در فرکانس هدایت باشه.
سلام عزیزم. سلام سبیل قشنگ!
پاشو پسر سرتو بلند کن
می دونی در محضر کی هستی؟
می دونی اون حتی وقتی خوابی داره نوازشت میکنه و به قلبت احاطه داره؟
می دونم که می دونی. فقط دلت تنگه. سینه ات تنگ شده و دلت می خواد از این پوست کهنه و زبر خارج بشی، پیله رو بشکافی و دوباره پروانه بشی.
پاشو بگو یا الله. می دونی جمله طلایی تو این مواقع چیه؟
فقط بگو الهی شکرت
قبل از اینکه این کامنتت رو بخونم هدایت شدم اصلا به طرز عجیبی، به اون کامنتی که برام از لابی بیمارستان ابوذر نوشتی، می دونی من اون شبها و روزها تو چه حالی بودم؟ شاید از بیرون از خودم کسی نگاهم میکرد مظلومترین و قابل ترحم ترین دختری رو میدید که حق داره بشینه زارزار فقط گریه کنه. کسی که خدا نگاهش نمیکنه. مادرشو تازه از دست داده حالا بچه اش هم…. خواهرشوهرم بهم گفت وااااای خدایاااا این دیگه از کجا برات دراومد؟
ولی حال دل من چی بود؟ همین حالی که تو داری، دلتنگی برای خدا مخلوط با امیدواری، یکمی ایمان با یه درصد بالاتری از احساس خوب.
دلم تنگ بود ولی احساسم خوب بود. نمی دونم چطور توصیفش کنم.
اونجا که حضرت موسی میگه، میترسم ساحران تکذیب کنند. خدا بهش میگه نترس انک بأعیننا تو جلوی چشممی.
پس موسی میگه: رب اشرح لی صدری/ خدایا سینه ام را باز کن، دلتنگی ام را رفع کن، صبرم را زیاد کن، غمم را از بین ببر،،،، و یسّر لی أمری/ و کارم را برایم آسان کن،،، واحلُل عقدهً من لسانی/ و گره را از زبانم باز کن، منو گویا کن که حرفم رو رسا بزنم، سر صحبتم رو با خودت باز کن،،،، یفقهوا قولی/ که حرفم رو متوجه بشن، که حرفام اثربخش باشه، که مشکلم حل بشه.
ابراهیم جانم اینهمه مدتی که مزّمّل شده بودی (برو سوره مزمل رو بخون) و فکر می کردی داری ضعیف میشی به اندازه یک عمر توحید انبار شده تو قلبت داشتی. می دونی چقدر ذخیره احساس خوب توی وجودت داشتی که می تونستی با یادآوریشون یواش یواش بیفتی رو دور سپاسگزاری؟
یادته استاد می گفت نزدیکترین فرکانس به خداوند فرکانس سپاسگزاریه؟
راهش اینه عزیزم. پاشو صورتتو یه آب بزن. تعهد بنویس هر روز بری باهاش قدم بزنی. با دلفینت خودتو سوار کن ببر دور دور، هوای اهوازم که الان عالیه. هی تو ماشین بلند بلند نعمتها و آسونیهای زندگیتو تکرار کن باور کن خییییییلی زودتر از اونکه فکرشو بکنی جواب میده.
مردم به اندازه 6 ماه چربی اضافه ذخیره دارن، تو به اندازه 60 سال انرژی مثبت ذخیره داری.
فقط یادت بیاد اون دختربچه خوشگل موفرفری که توی اون عروسی روستایی داشت می رقصید و می خندید. اون خود خدا بود که داشت بهت لبخند میزد.
به یاد بیار و شکرگزار باش. همین!
خودش به قلب خودت و خانواده ات آرامش میده و همه مسائل رو به طرفه العینی حل میکنه.
خدای کُن فیکون کننده ما نه میخوابه و نه فراموش میکنه.
همونطور که اون شب توی بیمارستان ابوذر نفس بچه منو برگردوند. همون شبی که تو پایین بودی. و چند بار دیگه هم….
حالا با من بخون: وااای چه خووه شوِ مَهی پا تش چالَه، وااای تا خروس خون بخونیم بلال بلالَه…..
من دیشب کامنتو خوندم و حسم گفت راجب خودم و تجربه ای که داشتم برات بنویسم
من حدود دوسال و نیم یا سه ساله که با استادم
حدود یک سال و نیم پیش من توی زندگیم به تضادی برخوردم که خودم فکر میکنم اون اتفاق سنگین ترین تضادی بود که من میتونستم تا لحظه ای که زنده هستم تجربه کنم یعنی اگر تا اخر عمرم هر تضاد دیگه پیش بیاد تو زندگیم مطمعنم به اون سنگینی و با اون حد از ویرانگری نخواهد بود
یکی از عوارض اون تضاد روی من این بود که بدنم رفته بود روی یه حالتی که با کوچک ترین اتفاقی شروع میکردم به اب شدن یعنی نه تنها از لحاظ روحی بهم میریختم بلکه از لحاظ جسمی گوشت های بدنم و عضلاتم شروع میکرد به سرعت اب شدن یعنی توی فاصله یکی دو روز من چند کیلو وزن کم میکردم
گذشت اوضاع من از همه لحاظ بسیار بسیار بهتر شده یعنی تقریبا تا حد خوبی با اون اتفاق به صلح رسیدم اما بدنم هنوز روی این حالت هست
یک ماه پیش به یه تضادی برخوردم که به محض شنیدن اون خبر من دوباره شروع کردم به اب شدن یعنی خودم کاملا میفهمم از دورن دارم اب میشم
حالم خیلی بد شد
به محض اینکه توی خونه تنها شدم رفتم نشستم یه گوشه شروع کردم بلند بلند گریه کردن
میترسیدم
از اتفاق افتادن اون خبر میترسیدم
در حین گریه کردن شروع کردم با خدا حرف زدن
گفتم خدایا کمکم کن
تو میدونی اگر این اتفاق بیوفته این دفعه کمرم میشکنه تو میدونی من میمیرم
تو میدونی اگر این اتفاق بیوفته باید تمام ارزوهام دفن کنم زیر خاک
التماست میکنم کمکم کن
تو بهم رحم کن
تو میدونی من نمیتونم
همینجوری با گریه با خدا حرف میزدم و با التماس ازش کمک میخواستم
وسط اون حال بد وسط التماس به خدا یه دفعه حرفای استاد اومد تو مغزم این جمله ها تو ذهنم مرور میشد
استاد میگفت خدا یه سیستمه
خدا دلش نمیسوزه برای کسی که تو گریه کنی اونم بگه اخی باشه نجاتت میدم
خدا هموم چیزیو بهت میده که تو بهش دادی
نمیخواستم اینو بپذیرم نمیخواستم به این حرف استاد در اون لحظه عمل کنم
دوست داشتم بازم گریه کنم بازم به خدا التماس کنم میدونی اینجوری انگار ذهنم میگفت خب خدا این همه گریه کردی دلش به حالت میسوزه و میفهمتت یه کاری برات میکنه ولی اگر میخواستم در اون لحظه به حرف استاد عمل کنم انگار بار مسئولیت میاوردم روی دوش خودم یعنی انگار باید مسئولیته خودم و زندگیمو خودم به عهده میگرفتم اینجوری ولی با التماس به خدا انگار مسئولیت مینداختم گردن اون
خیلی خیلی خیلی خیلی کار سختی بود اون لحظه غلبه به اون حالم و عمل کردن به قانون
ولی غلبه کردم و توی همون حالتی که نشسته بودم شروع کردم با خودم حرف زدن گفتم استاد میگه خدا سیستمه پس اگر من بترسم و گریه کنم و اینجوری بهم بریزم چیزی عوض نمیشه که هیچ اوضاع بدترم میشه ترس بیشتر نگرانی بیشتر غصه بیشتر به من برمیگرده
یه دفعه اون ایه معروف که استاد بارها تکرارش میکنن ومن خیلی دوسش دارم اومد تو ذهنم
((اگر بندگان من درباره من از تو پرسیدن بگو من نزدیکم من اجابت میکنم دعای درخواست کننده رو اگر واونا دعوتم رو بپذیرن و به من ایمان بیارم ))به این ایه فکر کردم و سعی کردم با این ایه و صحبت کردن راجبش با خودم خودمو اروم کنم
گفتم مهدیه تا حالا شده خدا وعده ای بده بهش عمل نکنه ؟
خیلی محکم و منطقی به خودم جواب دادم گفتم نه واقعا
گفتم مهدیه تاحالا شده خدا دروغ گفته باشه ؟
با اطمینان گفتم نه خدایش هر باور مخربی داشته باشم هر شرکی تو وجودم باشه این یه مورد مطمعنم که خدا محاله ممکنه دروغ بگه
گفتم خب پس مگه تو ایمان نداری خدا محاله حرفی بزنه و بهش عمل نکنه پس گریه نداره غصه خوردن نداره التماس کردن نیازی نیست اصلا بابا خدا خودش گفته من اجابت میکنم دعای درخواست کننده رو اگر تو به خدا ایمان داشته باشی اگر خدارو باور داشته باشی میگی خب خدا خودش اینو گفته هداهم که وعدس حقه دروغ نمیگه که پس من درخواستم به خدا میگم اونم میگه چشم خدا نیازی نداره من گریه کنم نیاز نداره من التماس کنم اگر من به خدا ایمان داشته باشم اگر اونو قدرت محض بدونم دیگه از کسی نمیترسم میگم بابا من به خدا گفتم چی میخوام خداهم که اجابت میکنه دیگه چرا نگران باشم اون لحظه فهمیدم اون حرف استاد که میگن کسی که ایمان داشته باشه نمیترسه و حالش خوبه و ارومه واقعا یعنی چی اون موقع چشیدم این حرفو
حالم بهتر شد باز یه جمله دیگه از استاد که توی یکی از قسمت های سریال سفر به دور امریکا گفتن فکر کنم قسمت ١٧۴ بود توی ذهنم مرور شد
جمله این بود که استاد گفتن (( اگر یه زمانی اتفاقی رخ بده اگر من بتونم ذهنمو کنترل کنم و حالمو خوب نگه دارم و ایماننمو نشون بدم اون اتفاق به نفع من تموم میشه در نهایت همه چیز به نفع من تموم میشه و ورق برمیگرده ))
نشانه ایمان داشتن به خدا چیه ؟ حال خوب داشتن اروم بودن یعنی ایمان داشتن به خدا، یعنی ایمان داشتن به اینکه خدا هست و دعای منو اجابت میکنه ) مرور شدن این جمله توی ذهنم که اگر ایمانمو به خدا نشون بدم در نهایت همه چیز به نفع من تموم میشه بینهایت قلبم اروم کرد
از روی زمین بلند شدم گفتم حالا باید ایمانتو نشون بدی مهدیه خانم اون لحظه با تکتک سلول هام درک کردم که کنترل ذهن واقعا سخت کرین کار دنیاست اما به قول استاد کاره ما همینه و پاداش این کار بینهایت بزرگه
هنوز یکم استرس داشتم که نکنه بشه اگر بشه چی میشه ولی اینا نجواهایی بود که میرفت و میومد دیگه حالم مثل قبل نبود اصلا
بعد رفتم فایل های توحید عملی رو گوش میدادم و کارامو میکردم
از اون حال بد رسیدم به اینجا
بهتر شدن حالم و اروم شدنم باعث شد جسمم اروم بشه و قشنگ حس کردم بدنم دیگه اون حالت متلاطم نداره و دیگه از درون ارومم و بدنم اب نمیشه
٣ یا ۴ روز گذشت تو اون چند روزم نگرانی گاهی میومد اما من با خودم حرف میزدم کنترلش میکردم یه جمله دیگه ای که توی یکی از فایلا از استاد شنیدم این بود که شما نیاز نیست با کسی بجنگید نیاز نیست کسی رو توجیح کنید کسی رو راضی کنید شما سمت خودتون انجام بدید بقیه کارهارو بسپرید به خدا شنیدن این جمله ارامش منو بیشتر کرد چون من میخواستم برم با اون ادما صحبت کنم بگم من نمیخوام این اتفاق بیوفته ولی واقعیت این بود که اونا. حرفای منو نمیفهمیدن و اوضاع بدتر میشد
برادر عزیز و دوست داشتنی من
توی اون چند روز واقعا انگار من یه قدم برداشتم و یکم فقط یکم خودمو اروم کردم خدا دست به کار شد و هم واقعا به من ارامش باورنکردنی داد جوری که نتیجه هنوز مشخص نبود اما من اروم بودم با اینکه اتفاقی بود که گفتم اگر رخ میداد من باید تمام ارزوهام با دستای خودم دفن میکردم زیر خاک
حدود ۴ یا ۵ روز بعد خوده اون ادمایی که من میخواستم برم باهاشون حرف بزنم و قانعشون کنم که اون اتفاق نیوفته خودشون بدون دخالت من بدون اینکه من کوچک ترین قدمی بردارم یه کلمه حرف بزنم جلوی اون اتفاق گرفتن و همه چی تموم شد
تمام اینارو تعریف کردم که بگم من با چشمام دیدم اگر ایمانتو نشون بدی اگر اروم باشی اگر بتونی حالتم خوب نگه با ایمان به خدا نتیجه عوض میشه
کسایی جلوی اون اتفاق برای من گرفتن که خودشون بودن که مبگفتن این اتفاق باید بیوفته ولی خودشون جلوشو گرفتن
واااااای چقد از خوندن کامنت ابراهیم جان حال کردم وچقددد از پاسخ های دوستان در جواب کامنت زیبای داش ابراهیم که مشخصه چقد دوستش دارین و دوست داشتنیه بنده زیبای خدا و چقد از کامنت شما لذت بردم چقددددد به نکات بسیااااار زیبایی از حرفای استاد اینجا نوشتی دلم کرم شد ایمانم بیشتر شد چون منم مثل شما در دل تاریکی تضاد هستم اونم تضاد مالی و دیشب داشت خفم میکرد که خداروشکررررر جلوشو گرفتم با همین آموزه های ناب و توحیدی استاد و ممنونم ازت که این پاسخ زیبا از داستان زندگیت و گذاشتی تا هم ایمان داداشتون بیفزاید هم به ایمان منی که اینارو میخونم و امثال من دمتگرررررم خواهر خوبم دمتگرررررم که چقد پرقدرت تونستی از دل اون بی مسولیتی و حال خرابی و مظلوم نمایی اومدی بیرون با یاداوری حرفای کلیدی استاد که مفهوم همه این بود الخیر فی وما وقع و تمام یعنی هر اتفاق بدی که افتاد باید با ایمان به این آیه رفتار کنیم و ذهنمونو کنترل کنیم که پاداش این کار سخت بسیااااااار بزرگ هست منم دعا میکنم تا شما خواهر گلم که دلم و خیلی گرم کردی به ایمان خدا همیشه در آرامش و غرق آرامش درونی باشی و در امر کنترل ذهن بسیااااار حرفه ای بشین انشالله و روزی برسه هممون از زیبایی تضاد هامون بگیم که مارو بر قله های موفقیت رسوند ممنونم ازت خواهر خوبم مهدیه عزیز.
دوستتون دارم که چقد داداشتونو دوست دارین داش ابراهیم قدر این خواهر برادرا رو بدون.
سلام به اشرف مخلوقات خداوند برادر مهربان و با محبتم
خیلی ازتون ممنونم بابت این کامنت قشنگ و پر مهری که برام گذاشتین که چقدر خوندنش احساس خوبی بهم داد و در حین خوندن کامنتتون لبخند روی لبام نقش بسته بود چقدر از دیدن اون نقطه ابی کنار اسمم خوشحال شدم
ممنون و سپاسگزارم بابت قلب پر مهر شما
برادر عزیزم چیزایی که حسم میگه براتون مینویسم
نمیدونم کجای مسیر هستین و چقدر روی اموزش ها تمرکز دارید اما اینو خیلی خوب میدونم که اگر این مسیر ادامه بدید اگر شروع کنید قدم هایی که الان در توانتون هست بردارید و با همین امکاناتی که الان دارید بهبود دادن زندگیتون شروع کنید در ها باز میشن و اتفاقاتی که نیاز دارید رخ میدن
من در مسیر خودم به یه نتیجه ای رسیدم اونو اینجا بازگو میکنم
فهمیدم مهم نیست که ما میگیم چی میخوایم مهم نیست اگر فقط توی دفترمون بنویسیم من میخوام به انقدر درامد برسم من میخوام فلان مسئله رو حل کنم اینا چیزیو رقم نمیزنه
اما اون بلند شدنه و اون قدم برداشتنه با(ایمان به خدا با باور به اینکه میشه برای این همه ادم توی این سایت شده برای منم میشه یعنی این باور و ایمان داشتنه هم خیلی مهمه ) میتونه اوضاع درست کنه و اتفاقات رقم بزنه
وقتی کامنتتون خوندم و به این فکر کردم که جواب بدم یاده یکی از بچه های سایت اقای افلاطون نوروزی افتادم و گفتم حتما راجبشون برای شما مینویسم ایشون ٢5٠ میلیون بدهکاری خودشون رو با استفاده از فقط فایل های رایگان استاد با عمل کردن بهشون پرداخت کردن و تازه بعدشم کلی درامد کسب کردن و خونه و ماشین و کلی امکانات برای خودشون فراهم کردن دیدن همچین شخصی ایمان در شما بوجود میاره خودباوری بوجود میاره این ایمان در شما به وجود میاره که وقتی اقای نوروزی تونسته پس منم میتونم این شرایطو درست کنم پس میشه و تمومه
خوده من وقتی فکر میکنم به اینکه ایشون ٢5٠ میلیون بدهی با کار کردن روی فایل های رایگان پرداخت کردن و کلی هم پول ساختن متحیر میشم و انگار با دیدن این الگو کلی سطح فکری ذهنم بالاتر رفت که ببین میشه واقعا در هر شرایطی هستی زندگیتو درست کنی میشه به قول استاد در هر شرایطی که هستی در هر موقعیتی که هستی راهی هست که شروع کنی از همون جا اوضاع بهبود بدی
روی فایل های رایگان کار کنید خیلی زیاد
واقعا با تعهد و با تمام وجودتون برای بهبود زندگبتون قدم بردارید (با ایمان به خدا و با این ایمان که قطعا میشه )
دوست داشتم ارزش فایل های رایگان بهتون یاداوری کنم و بگم ازشون قافل نشید به هیچ عنوان
از خوندن کامنت های بچه ها در قسمت عقل کل قافل نشید به هیچ عنوان
خوندن تجربیات بچه ها در عقل کل یه لقمه حاضر و اماده میده دست شما
کلید هارو برای قدم برداشتن میده دست شما
قلبتون پر از ایمان به خدا میکنه
برادر عزیز و مهربان من
شاید شما خودتون به تمام این نکات واقف بودید و بهتراز من میدونستید و عمل میکردید اما من اون چیزی که حسم گفت براتون نوشتم چون دوست دارم نتیجه بگیرید و دوست داشتم یاداوری کنم که قطعا درست میشه برای استاد درست شد برای اقای نوروزی درست شد زیر و رو شد برای هزاران نفر از بچه های سایت درست شده برای شما هم میشه به شرط اینکه
عمل کنید
عمل کنید
قدم هارو بردارید
قدم هارو بردارید
و منتظر معجزه نباشید معجزه وقتی رخ میده در ها وقتی باز میشن که شما قدم برمیدارید
یوسف اگر وایمیستاد پشت اون ٧ تا در و قدم از قدم برنمیداشت و میگفت خدایا کمکم کن خدایا نجاتم بده خدایا به دادم برس اون درها باز نمییشدن
درها زمانی باز شدن که یوسف به هدایتش گوش کرد و هدایتش گفت به سوی در بگریز و یوسف قدم اول برداشت در اول باز شد قدم بعدی برداشت در دوم باز شد باز یوسف قدم برداشت در سوم باز شد
یوسف برای نجات پیدا کردن راهی نمیدونست اما چون تسلیم بود راه بهش گفته شد و چون ایمان داشت به حقانیت خداوند و عمل کرد به هدایتش و قدم برداشت درها یکی پس از دیگری باز شدن
تو داستان حضرت یوسف اون لحظه حضرت یوسف نمیدونست راه نجاتش چیه حضرت یوسف نگفت درها رو باز کن چون حضرت یوسف تسلیم بود و اماده قدم برداشتن بود خوده خدا بدون اینکه حضرت یوسف چیزی بگه بدونه اینکه خودش راهو پیدا کنه
التماس کنه خواهش کنه
خوده خدا راهو بهش نشون داد و در هارو باز کرد
لازمه نجات پیدا کردن حضرت یوسف قدم برداشتن بود
اگر حضرت یوسف وایمیستاد و میگفت نه دره بعدی چیکار کنم (فلان چیزو چیکار کنم فلان مسئله رو چجوری حل کنم و قدم برنمیداشت )هیچ راهی نشون داده نمیشد و هیچ دری باز نمیشد
شاید باورتون نشه این تیکه از داستان حضرت یوسف اصلا تو هیچ کجای مغزم نبود که بخوام بنویسم اومدم کامنت تموم کنم یه دفعه این گفته شد منم نوشتمش
امیدوارم کامنتم براتون مفید باشه
راستی عکس پروفایلتون خیلی قشنگه از دیدن روی شما و اون بک گراند زیبا بسیار لذت بودم
انشالله که حالتون خوبه و همه چی روبراهه برات دوست توحیدی من دمتگرررررم حال کردم لذت بردم این خدا هست که از طریق شما داره بهم میگه راهتو درست داری میری چون این روزها برای اواین بار در این دوسال خوردی که اینجام دارم 40روز تمرینم و بدون وقفه انجام میدم و این کامنت شمارو نشانه الهی میگیرم که راه ها دارن باز میشن این کامنت شما را تابلوی به نعمتهای عالی دارید نزدیک میشوید میبینم و از خوندن تمام کلماتش لذت بردم و راستی مرسی از روشن کردن چراغ آبی زیبا که خیلی لذت بخش بود برام وهمه عباسمنشی ها از دیدنش لذت میبرن دمتگرم.
بله من خودم عاشق تمام فایل های دانلودی استاد هستم و تا حالا فکرکنم نزدیک به صدتا شونو گوش کردم سیو کردم و الانم یه پوشه درست کردم دارم فایل سه برابر کردن درآمد و آگاهی دوره راهنمایی دستیابی آرزوها و فایل تغییر آگاهانه کانون توجه رو توش قرار دادم بصورت تمرکزی روز و شب دارم گوش میدم و چقددددد خوشحالم که هنوز جز کتاب هیچ محصولی را نخریدم چون فهمیدم هنوز آماده نیستم و دارم با این فایل ها مدارمو بالا میبرم تا به وقتش بتونم محصولات و بخرم ازاونجایی که تو خیلی از کامنتای دوستان که میگفتن ما فلان دوره رو خربدم ولی هنوز نتیجه دلخواه مونو نگرفتیم یا یسری سوال ها و حرفا میپرسن که ازشون بعیده و میفهمم که اونا آماده نشده رفتن وارد مدار بالاتر شدن برای همین تکامل و طی نکردن نتونستن خوب روی محصولات زوم کنن و من اونموقع خداروشکر میکنم که شکر فعلا رو فایل های دانلودی هستم تا تکاملم و درست طی کنم و بوقتش برسم به محصولات تا اونموقع اون آگاهی هارو مثل جاروبرقی بخورمشون و قدرشونو بدونم با تمام سلولهای تنم اونارو دریافت کنم دمتگرم خواهرم که یاداوری کردی بهم که بیشتر قدر این فایل های رابگان و بدانم و میدانم خیلی زیادم میدانم اینا درسته رایگان ولی میلیاردها ارزش داره و استاد براش وقت و زمان طلایی شو گذاشت و بما هدیه داد اگه قدرشو ندونیم که دستمون به محصولاتش عمرا برسه مممونم ازت با که داستان حضرت یوسف و یاداوری کردین دقیقا درسته ایشون به سمت در بسته شده دوید تشنه فرار از دست شیطان و وصل شدن به او بود که اوهم به وعده اش عمل کرد و اعجاز ایجاد کرد و در قفل شده رو براش باز کرد حالا قفل های ما کجا و اون قفل کجا خدا اون و باز کرد اینا براش کاری نداره بله بقول شما خواهر گلم ما باید قدم برداریم و تشنگی نشون بدیم که بقول مولانای بزرگ میفرماید،،،؛
آب کم جوی و تشنگی آور بدست تا به آب حیات دست پیدا کنیم
ممنونم ازت دوست خوبم خیلیییی خیلیییی ممنونم که دومین بار دست خدا شدبن برای افزایش ایمانم خیرتو دریافت کردم مهربانی ات را دریافت کردم و ازت بسیااااار ممنونم متشکرم مهدیه عزیز زنده باشی
امیدم این هست هرجا که هستی غرق آرامش خدا باشی و غرق ایمان و حال دلت خوب باشه
نمیدونم کی ایمیلتون برام باز شد من شمارو نمیشناسم و تا حالا کامنتتونو نخونده بودم الان رفتم تو ایمیل هام دیدم زیاد شد دیر دیر میرم سر وقتش یهو ایمیل شما چشمک زد اومدم توش واقعا حض کردم و خیلی لذت بردم هم از هم صحبتیت با خدا که زیبا نوشتی چقد حال کردم هم پاسخ آقا جواد عزیز و دیگر خواهرای گل ساناز جان سعیده جان و مهدیه خانم گل و آرزوی عزیز چقد لذت بخش بود و چقد به ایمانم افزود واقعااااا دمشون گرم که چقد دوستت دارن قدرشونو حتما میدونی کامنتت باعث شد دلم گرم بشه برای عبور از تضاد مالی که توش گیر کردم خیلی وقته هم گیر کردم ولی خداروشکررررر آرومم دلم به ایمانش گرمه
ابراهیم عزیز از کامنتت فهمیدم قبلا مشکلات زیادی داشتی که خدایت ترا برای خودش انتخاب کرد اونجایی که گفتی مامورها محاصرت کردن فقط یک در و دستگیره بین شما جایل بود خدا اوتجا به همه گفت دست نگهدارین برین کنار این تحت حمایت و امان منه و این شد که تو جز خاصان خدا شدی پس خوشحال باش و همیشه اون روزها رو اون لحظه ای را که حتما قلبت داشت از جاش در میومد خدا رسید و بهت گفت نترس ابراهیم من نترس پس دیگه سعی کن ازش فاصله نگیری که شیطان قسم خورده هر لحظه در کمینه تا مارو تنها گیر بیاره به خدا پناه ببر هرچقدم سخت باشه بخدا پناه ببر شما که با تجربه تر از مایی داداش نبینم غمتوووو بنده خاص خدا چقد حرفات قشنگ بود چقد لذت بردم از کامنتت خصوصا اونجا گفتی خداجونم بپر وسط که اوضاع خیلی خیته اونجا که کفتی دل خانوادمو آروم کن اونجا که گفتی اینقد حالم خرابع که دستم بسمت دراز نمیشه خداجونم خودت دستتو دراز کن و دستمو بگیر ایمان داشته باش میگیره مگه نگرفته بود اگه اون دستگیره فشار داده میشد و درب باز میشد چی میشد که نذاشت اونجا دستت نمیرسید ولی خدا دستشو به سوی تو دراز کرد پس الانم میکنه فقطططط ایماااااان بقول خواهرمون بشین چندبار دیگه کامنتتو بخون شبیه دعای کمیل علی ع بود منم که اینو گفت دیدم درسته خلاصه شده دعای کمیل بود خیلی انرژی دعات خوب و عالی بود از اهواز جنوبی ترین مکان کشور به شمالی ترین مکان رسید این انرژی که منتشر ساختی از خودت داداشم دمتگررررررم حتما ازاین تاریکی نجات پیدا خواهی کرد هممون نجات خیر پیدا میکنیم همه برات آرزوی آرامش دارم آغوش گرم خدا محفل جان تو باشد ای بنده خوب خدا.
دوستت دارم رفیق خوبم سبیلتم بهت میاد از شمال تا جنوب عشق برات میفرستم
و در آخر از این پنج نفر دوست عزیز برادر و خواهرای گلم تشکر ویژه دارم بابت پاسخ های بی نظیرشون خصوصا مهدیه جان که از داستان تاریکی خودش گفته که چیجوری به دل ترس ها نگرانی هاش زده با ایمان زیبا و چه پاداشی گرفته از همتون عشقیا ممنونم که چقد مهربون و دوست داشتنی هستین
ابراهیم جان چقدر خالصانه با خدات حرف زدی وقتی شروع به خواندن کردم ناخوادگاه اشکم جاری شد از بس احساست در تک تک کلمه هات و نوشته هات قوی بود فقط میخوندم حس میکردم خودم هستم چقدر خوب تونستی راحت با خدات ارتباط برقرار کنی همونجوری که خودش گفته اگر دلت گرفت و گرفتار بودی و نبودی بیا ، حالا تو رفتی درست هم رفتی با این قدم برداشتنت ببین چندین نفر دیگر رو همراه کردی بعید میدونم با احساساتی که در ماها وجود داره کسی این جمله رو بخونه وصل نشه
بیا وسط اوضاع خرابه
یه جمله ساده ولی از عمق وجود ، خالص ، احساس نیازه در تمام ابعاده به خدا ، خدایی که تو اون لحظه جدای از هزاران خدای دیگه است که ما تو ذهنم ساختیم ، خدایی که فقط و فقط اونه که میتونه جپاب این درخواست رو بده ، خدایی که بالای همه خداهای ما واساده و جدای از خالق بودن ، انهم خالق تمام انچه که من به ان اگاهم و نااگاه ، رب و فرمانروای تمام عالم هستی است نه عالم هستی که من به ان اگاهم بلکه فراتر از چیزی که من حتی بتونم فکرش رو بکنم ، خدایا من رو دریاب خدایا من رو دریاب خدایا من رو دریاب خدایا من رو دریاب که تو تنها کسی هستی که میتونه منو دریابه خدایا شکرت که منو هدایت کردی به این فایل زیبا و این کامنت عالی
خدایا شکرت به خاطر تمام دستانت
ابراهیم جام ممنونم ازت به خاطر این همه احساسی که در این کامنت به من رسوندی با کار کردن روی خودت
ازت ممنونم که خودت رو دوست داری و با دوست داشتن خودت داری جهانی بهتر و زیباتر می سازی داری جهانی لطیف تر می سازی با تکیه کردن به خدایی که قدرت به دستان اوست و بس
خودت رو دوست داری و با دوست داشتن خودت به خدایی تکیه میکنی که تنها فرمانروای جهان هستی است خدایا شکرت
استاد عزیزم از تو سپاسگزارم که با تمام توان و با عشقی این سایت و مکان مقدس رو مدیریت میکنی که اینگونه انرژی به ما میرسونی .
با درود و وقت بخیر خدمت شما آقا ابراهیم عزیز خودمون .. واقعا ممنون و سپاسگذارم برای همه ی کامنت های زیباتون . برای پاسخگویی های عالی در عقل کل .. برای آن سفرهای فوق العاده عالی تون که مدام در جریان سفر هاتون بودیم ..
ولی هیچوقت سابقه نداشت که توی سایت حضور نداشته باشید . خیلی دلتنگ نوشته های شما هستیم .. کلا بچه های سایت همیشه کامنت های شما رو با عشق و لذت میخواندیم ولی مدتیع که خبری از شما نیست ..
امید دارم مسایل تون با همکاری خداوند حل و فصل شده باشه و در این سال جدید 1404 تمام تضادها مسیر شما رو بسمت بهترین ها هدایت کرده باشه و سال پر خیر و برکتی رو شروع کرده باشید
انشالله خیلی زود بیاید و داخل سایت بازم برامون بنویسید
الهی آمین
الهی هر کجا که هستید سلامت و تندرست و شاد و خوشحال باشید
سال نو و سیزده بدرمون مبارکا باشه .
الهی همیشه در مدار نور و عشق الهی باشید
ممنون میشم که لطف خداوند شامل حالمون بشه و دوباره در مدار خواند کامنت های زیبای شما باشیم خدایاااا سپاس
سلام ابراهیم دوست خوبم، از اینکه به کامنت قبلیم که برات نوشتم امتیاز دادی خ خوشحال شدم، حداقل مطمعن شدم که هنوز هستی و در سلامتی بسر میبری…. نمیدونم علت این سکوت و غیره فعال شدنت در سایت چی هست…. اما هرچه هست با شناختی که ازت دارم تو آدم شاد و پرانرژی بودی و همیشه کامنتهای بامحتوای عالی مینوشتی… اما الان که سکوت کردی،،، میدونم که قطعا اون انرژیت کم شده و حوصله نوشتن نداری… توی پروفایلت قرار بود اسفندماه بروزش کنی اما اونم یادت رفته….
به هرحال اگه صلاح دونستی بیا و از احوالات خودت خبری بهمون بده…. راستی از دلفین چه خبر؟
امیدوارم هرجا که هستی در احساس خوبی باشی… تو ابراهیم خدا هستی قطعا احساست باید خوب باشه. به خدا میسپارمت.امیدوارم بهترینها برات رقم بخوره عمو ابراهیم.
خدایاهرانچه که دارم ازان توست وازتوبه من رسیده است
سلام دوستان خوبم
این فایل نشونه الله مهربان بود
یکم درموردکسبوکارم داشتم فکرمیکردم ونگران بودم بعدزدم رودکمه نشانه وخداوندبهم گفت توبندگیتوبکن یعنی ارامش واحساس خوب داشته باش وکارهاروبه من بسپاروبه چگونگیش کارنداشته باش من خودم هدایتت میکنم درزمان مناسب به خواسته هات
هیچ کس توزندگی توقدرتی نداره وتوخلق میکنی زندگیتووخدای خودت هست
خداوندنشانه هاشوبرام میفرسته ودستان خداوندروبه سمت من هدایت میکنه
بهترین دستانتوبرای کسبوکاربه سمت من هدایت کن ونشانه هاتوبرام بفرست
خدایاتوجواب سوال هارومیدونی ومسیرهارووکافیه من بهت اعتمادکنم وتسلیم توباشم واقدام کنم ایده هایی که به ذهنم مبرسه ومیدونم که به قول مسی هرچیزی که پیش بیادهمون خوبس
الخیروفیماوقع
یک داستان به ظاهربدکه چندهفته پیش برام رخ دادروبهتون میگم
من یک تصادفی کردم که ماشبن من اسیب دیدوقبل ازاین تصادف 1سال قبلش هم یک تصادف دیگه ای روداشتم وماشبن خودمودرست نکردم تواین یکسال وبعداین تصادف که پیش اومداون لحظه احساسموکنترل کردم وباخودم گفتم قطعاخیری دراین ماجراهست ومقصرمن نبودم ویک نفردیگه بودوبعدمارفتیم بیمه وبه الله قسم چندبرابرهزینه ماشبن من روبیمه بهم دادوهمین پول بیمه باعث شدکه حتی اون قسمتی که 1سال پیش تصادف کرده بودم روهم صافکاری کنم یعنی کل ماشین رودرست کردم باکمترین مبلغ یعنی من نزدیک22میلیون تومان ازبیمه پول گرفتم وهزینه ماشینم 7میلیون تومان شدوبقیه پول هم به موجودی پولم اضافه شد
الان نگاه میکنم وقتی ارامش داشته باشی وناراحت نباشی وحالت خوب باشه هراتفاق به ظاهربدی به نفع تورخ میده الخیروفیماوقع
کافیه ماتسلیم امرپروردگارباشبم وحرکت کنیم بااحساس خوب وبدونیم وتکرارکنیم باخودمون که هرچی پیش بیادهمون خوبس واگرم به تضادبرخوردیم بدونیم این برای رشدوپیشرفت ماهست
روی باورهای توحیدی وهدایت وتوکل کارکنیم تانیایج فوقالعاده بگیریم
خدایابهت اجازه میدم که منوهدایت کنی به مسیرعالی برای کسب ثروت وخوشبختی
خودت میدونی من هیچی نمیدونم
من قدم اول روبرمیدارم بااحساس خوب خودت هدایتم کن
خودت درهاروبرام بازکن خودت ایده هاروبهم بگو
وقتی درمسیردرست هستی هراتفاقی برای رشدتوهست مسیردرست یعنی ارامش داشتن واحساس خوب داشتن
● در زبان میگویم اما در باور هایم اگر حواسم نباشد باز یه مقداری از قدرت را به دیگران می دهم.باید که اعتماد و اعتقادم به رب را تقویت کنم.باور توکل را کار کنم.
● چقدر جالب خداوند بدون اجازه من ،من را هدایت نمی کند.
خدایا از تو درخواست دارم که مرا هدایت کنی و حمایت کنی و حفاظت کنی.
○ همیشه دستان خداوند عین معجزه از راه می رسند ومرا در رسیدن به اهدافم یاری می رسانند.
○ هر چه پیش آید خوش آید.
وقتی که اعتماد کنم به خداوند و آرامش دارم و وقتی تسلیم باشم و کمتر مشخص می کنم چگونگی خواسته و زمان رسیدن به آن به خداوند بسپارم . بعد ها می فهمیم
که خیریه بزرگی در آن بوده که در زمان خاصی که برنامه ریزی ما نبوده وخداوند برنامه ریزی کرده اجابت شده.
○ وقتی نگران زمان شدم برای گرفتن مدرکم و اینکه نمی دانستم چه کنم. گفتم حسم را خوب نگه دارم و آمدم داخل سایت و چندین بخش را نتونستم بروم وانگار روح سایت مرا اینجا هدایت کرد تا جواب بگیرم و آرام شوم.
سپاسگزارم استاد عزیز و سپاسگزارم المیرا دانشجو ی نازنین که با صحبت های نابت کنار استاد کلی آگاهی در یافت کردم.
گفتیم: همگى از آن (باغ به زمین) فرود آیید، و آنگاه که هدایتى از طرف من براى شما آمد، پس هر که از هدایت من پیروى کند، نه برایشان بیمى است و نه غمگین خواهند شد.
خدارا هزاران بار شکر که جز هدایت شدگان هستیم و خداراشکر بابت وجود با برکت استاد عباسمنش که باعث شد معنای واقعی توحید را درک کنیم .
اگر از آموزههای استاد، فقط و فقط موضوع توحید را درک کنیم زندگی ما سراسر خوشبختی و موفقیت خواهد بود چراکه دیگر عوامل موثر در موفقیت فردی زیر مجموعه توحید هست ، بقول استاد عباسمنش اگر قرآن را دریک کلمه خلاصه کنیم آن کلمه توحید خواهد بود .
داستان هدایت در آیات متعددی در قرآن آمده و هدایت موضوعی هست که خداوند بر خودش واجب کرده تا کل کیهان را هدایت کنه و نکته مهم اینکه ما باید این اجازه را به خدا بدهیم ، زیرا خداوند همواره و بطور مستمر ما را هدایت می کنه و ما باید تسلیم باشیم مثل حضرت موسی که در آخر ماجرا گفت خدایا به هر خیری که از تو به من برسه فقیر م و بعد سرنوشت زندگی او عوض شد .
در کل امور زندگی باید از خداوند هدایت بخوایم تا از طریق نشانه ها ما را هدایت کنه و پیشرفت کنیم .
به نام خدای زیبا و قدرتمندم خدایا ممنونتم که منو خالق آفریده
سلام به استاد عزیزو مریم جانم
من عاشق تسلیم شدن هستم وقتی میگی من تسلیمم یعنی داریم با تسلیم شدنمون به خداوند اجازه ورود به زندگی و کسب و کارمون میدیم
تسلیم یعنی من نمیتونم من عاجزم ما توانایی ندارم
تویی که همه چیزی تو توانایی تو قد تمندی بیا
بیا تو زندگیم بیا تو مسائلم بیا تو کسب و کارم
و خداوند مباد و هدابتت میکنه کاهاتوبه راحتی و با قدرتش انجام بده
میگه بنده خوبم خیالت راحت باشه من هستم
خب چقدر عالیه
خدایا من هر لحظه میگم من تسلیمم بیا تو زندگی و کسب و کارم بیا حضورتو حس کنم
وقتی آرام میشم هدابتها میان از راه
از بی نهایت طریق
خدایا شکرت برای نشانه و هدایت امروزم
خدایا امروز هم دستمو بگیر
خدایا امروز هم به من بگو کجا برم
چه بگویم چکار کنم تو بگو
الهی شکرت سپاسگزارتم
خدایا هرچه دارم از آن توست
بنام خدای هدایتگرم به سمت خواسته هایم که همیشه چیزی بهتر از رویا هام داده
سلام استاد عزیزم و مریم جان سپاس بابت آموزشهاتون وآگاهی که انتقال میدید
زندگیم درتمام جنبه ها عالی شده عالیتر هم خواهد شد چقدر خوشحالم به خدا دارم نزدیکتر میشم با خودم دارم به صلح میرسم با خدای خودم عشق بازی کنم به حای گدای عشق باشم دستان خدا رو باز بزارم برای هدایتش بگم من تسلیمم خدا جون تو هدایت کن تو میدونی تو آگاهی تو قدرتمندی تو رب الاربابی
خدا جواب سوالهارو میدونه منو هدایت میکنه به شرط اعتماد توکل به خدایی که گنج ها در دستان اوست خدایا تنها تورا میپرستم وتنها از تو یاری میجویم مارا به راه راست هدایت بفرما
خدایاشکرت که درسهایی درزندگیمو دارم یاد میگیرم تومسیر آگاهی هستم که زندگی هروز برام لذت بخشتر شادتر عاشقتر زیباتر ثروتنمندترتجربه کنم زندگی کنم خدایاشکرت
نبری گمان که یعنی به خدا رسیده باشی
تو ز خود نرفته بیرون به کجا رسیده باشی
سلام به استاد گرانقدرم ومریم بانوی عزیزم
و همه دوستانم در ادامه با عشق و شوقِ این مسیر توحیدی و زندگی در بهشتِ دنیا و آخرت
خداروبی نهایت شاکروسپاسگزارم که عمیقا”
آموخته ام که با تماموجودم تسلیم او باشم و هرروزتمام سعی ام این تسلیم شدن است که از دلِ ایمانی قلبی
می آید و ذهنی آرام که جز آرامش در هر شرایطی چیزی را طلب نکند ،
رها کند همه چیز را و کار را به کاردانِ جهان بسپارد و بدونِ ترس ،تسلیم شدن بدونِ اینکه کنترل را از دست بدهد،
ولی در گذشته که آگاه نبودم هیچوقت کنترل ثابتی نداشتم و اضطراب ، ترس و نگرانی بر من چیره می شد چون ایمان به خداوند نداشتم فکرمی کردم
با قرآن خواندن و گریه کردن می توانم از خداوند طلب کمک کنم اما فقط قرآن می خواندم و آگاه نبودم که معنی آن چه تحول درونی می تواند برایم ایجاد کند ،
میبینید چه تحول اساسی هست بین آگاهانه زندگی کردن و ایمان واقعی داشتن و تسلیم خدا بودن و
ناآگاهی …..
هر چقدر بابت هدایتم بهاین مسیر لبریز از معجزه شاکروسپاسگزار باشم کم بیان کرده ام اما خدا
می داند که از لحظه ای که با تمام شوروشوق و اشتیاقم ادامه دادم ، نور آگاهی و عشق به خداوندرا در وجودم دریافت کردم و به تمام آنچه استاد می فرمودند من آرام آرام عمل کردم و قدم به قدم به جلو آمدم و هرچقدر جلوتر آمدم این نور در وجودم درخشان تر شد و به من شجاعتی
می داد که هر چقدر در برابر مسائل شکیبا تر شدم و با ایمان و یقین قدم برداشتم خود را در مقابل رب العالمین تسلیم تر ،خاشع تر و متواضع تر دیدم
و با خود می گفتم که خدایا من تمام سعی ام این بوده و هست که طبق قوانین جهان هستی ات عمل کنم و در مسیر راست گام بردارم ،
امروز با قاطعیت می گویم که من با هدایت خداوند به اینجا رسیده ام هر چه که دارم و ندارم ، ایمان دارم که به صلاحم هست و باید امروز اینگونه باشد و خیرو برکت در آن موج می زند.
امروز به جرأت می توانم بگویم که من هر لحظه زندگیم تسلیم خواست و اراده خداوند هستم ،همه چیز را به خودش سپرده ام حالم عالی ترین حال و احوال است و قلبم لبریز از آرامش ، چون همیشه خداوند را دعوت
می کنم با عششششق که کنارم باشد و هر نَفَسم مرا به راه راست هدایت کند در واقع این دعوتیست که میزبان خود خداوند است اما من از او درخواست می کنم و چقدرحس و حالِ من بی نظیر است که می توانم با شکرگزاری از هر چه که دارم بیشتر طلب کنم
سلامتی عالیتر،رابطه عالی تر،آگاهی عالیتر
شکرگزاری بیشتر،رشدوپیشرفت عالی تر در کسب و کارمان ،عیاردارترشدن خانه و کاشانه بهشتی مان
شوروشوق عالی تر برای ادامه این مسیر بهشتی
و امروز یاد گرفته ام که از هر آنچه که دارم قدردان و شکرگزار خداوند وهاب و رزاقم باشم و این روند مرا هرروز بی نیاز تر کرده و احساس می کنم از تمام نعمت های خداوند بی نیازم و فقط در هر لحظه نیازمند وجود پُرمهرش هستم و تسلیم محض او و هر چه که دارم ازاو و از آن اوست و امانت برای من و
من باید از تمام امانت های ارزشمند خداوند که با لطف و سخاوتمندی در اختیارم قرار داده با عشق مراقبت کنم و همیشه قدردان و شکرگزار بوده و تسلیم او باشم …..
در پناه خداوندمهربانم هرنفس شاد، سلامت، ثروتمند، سعادتمند، موفق و عالی باشید و بدرخشید، عاشقتونم.
خدایاشکرت خدایاشکرت خدایاشکرت
متشکرم متشکرم متشکرم
به نام خالق هستی
سلام خدمت استاد عزیزم و مریم جانم و دوست عزیزم علمیرا جان سلام خدمت همه دوستان هم فرکانسی
نمیدونم چی بگم امروز صبح وقتی از خواب بیدار شدم اولین که کاری که کردم طبق عادت همیشگی اومدم سمت گوشیم بعد نشانه منو زدم و به این فایل هدایت شدم قبلش یکی از مشتریهام امروز سفارش نداشت و ممکنه چند روز آینده یک سفارش بزرگ داشته باشه و من به خاطر این یکم ذهنم مشغول شد که نکنه چون با یک همکارم تو یک محلم و اونم پایینتر از من میده فروش من بیاد پایین اما اولین کاری که کردم اومدم سمت سایت بعد رفتم شروع کردم به قرآن خوندن گفتم خدایا خودت هدایتم کن و تا این فایل دانلود بشه برام شروع کردم به قرآن به سوره یوسف هدایت شدم یاد سریال یوسف پیامبر افتادم یوسف با اینکه بچه 10 ساله بیشتر نبود وقتی انداختش توی چاه خودشو سپرد دست خدا و ایمانشو از دست نداد و وقتی انداختنش 12 سال توی زندان باز هم ایمانشو از دست نداد و ایمانش رو نگه داشت و از قرن چاه به قصر عزیز مصر و از کنج زندان به قصر فرعون مصر آخ ناتون اومد و و در آخر شد عزیز مصر و مردم یک کشور را از قحطی نجات داد با کمک خداوند و تسلیم شد در برابر رضای خداوند هم در کودکی هم در بزرگسالی که وقتی به زندان افتاد اینو باید بدونیم که قدرت دست خودمونه و دست خدای خودمونه اگر بهش اعتماد کنیم عوامل بیرونی در زندگی ما هیچ تاثیری نداره هستیم که زندگی خودمون رو خلق میکنیم نه هیچ عوامل بیرونی دیگهای
عواملی مثل کشور خانواده ثروت خانواده یا مردم یک کشور ما هستیم که زندگی خودم رو خلق میکنیم و اگر روی ذهن خودمون کار کنیم نه تنها به خودمون بلکه به جهان خدمت کردیم مردم خانواده عوامل بیرونی هیچ قدرتی ندارند این ما هستیم که زندگی خودمون رو رقم میزنیم و باید در راه درست پیش بریم این ما هستیم که زندگی خودمون رو خلق میکنیم هر آنچه که بخواهیم و ما باید از خدا بخواهیم نه از عوامل بیرونی نه از رئیس ادارهمون نه از معلممون و نه از هیچ رئیس روسای دیگه ما باید باور داشته باشیم قدرت بینهایت قدرت خداوند است و ما به جای اینکه از دیگران بخواهیم کاریو برای ما انجام بده از رئیسی از مسئولی باید از خدا بخواهیم
جالبه بدونید من هر وقت روی انسانی حساب کردم با مغز خوردم زمین با مغز جوری که تا مدتها هنگ بودم اما وقتی که روی خدا حساب کردم توی دفترچم از خدا خواستم توی دلم از خدا خواستم بدون اینکه خواستمو به زبون بیارم همه چیز دست به دست هم داد اون خواستم انجام بشه ما نباید به نجواهای شیطانی مثل نگرانی ترس تردید شک توجه کنیم ما باید از آنها اعراض کنیم ما باید انقدر توکل داشته باشیم که نجواهای شیطانی را کم کنیم یعنی صدای نجواهای شیطانی ما باید به خدا بگیم ما را به این خواسته هدایت کن ما راهشو نمیدونیم ما جاهلیم تو ما را هدایت کن و و از خدا بخواهیم که ما رو هدایت کنه و در برابر خواست خداوند تسلیم باشیم باید دلمون رو قرص کنیم که خداوند ما را به خواستهمون میرسونه و ما باید ذهنمون رو کنترل کنیم و بدونیم که به قول استاد عباس منش یا به قول آقای مسی هر اتفاقی که بیفته به نفع ماست یاد چند وقت پیش افتادم عکس پروفایلی و روی یکی از روی پروفایل یکی از اقوام دیدم چند سال پیش اما به خوبی یادم مونده نوشته بود که همه چیز رو بسپر به خدا ما یک سال بندگی میکنیم اما اون قرنهاست خدایی میکند و ما اگر به قدرتش اعتماد کنیم میتونیم همه چیز رو رقم بزنیم
بعضی روزها که نگران میشم و ذهنم رو کنترل میکنم میگم فائزه خجالت بکش مگه تو خدا رو نداری مگه تو چرا انقدر نگرانی وقتی خدا رو داری وقتی توکل کردی به این قدرت بینهایت به طرز عجیبی کار درست میشه به طرز عجیبی کار هموارتر میشه اما اگه نتونم ذهنم رو کنترل کنم و نجواهای شیطانی بهشون بیشتر پروبال بدم کار پیچیده میشه برای من نه تنها برای من بلکه برای هر کس دیگه این قانون جهانه ما یک درصد بندگی خودمون رو میکنیم 99 درصد بقیهاش رو باید بسپاریم به خدا که خدایی کنه و از خدا بخواهیم که ما رو هدایت کنه اگر روی ذهن خودمون کار کنیم دستان خداوند در زندگیمان نمایان میشه اگر شکرگزار باشیم تمرکز کنیم بر روی نکات مثبت شاد باشیم زندگی به طرز عجیبی هموار میشه به شرط اینکه به قانون جهان به قانون این سیستم یعنی کنترل ذهن حس خوب داشتن عمل کنیم همیشه قدم به قدم ما به خواستههامون هدایت میشیم این یعنی دوره تکامل یعنی نمیتونیم یک شبه به یک خواسته بزرگ برسیم مثلاً من نمیتونم یک شبه پولدار شم درآمدم بشه 100 برابر من نمیتونم یک شبه توی درسم اونقدری پیشرفت کنم که بشم رتبه تک رقمی کنکور باید کار کنم مثل غذا خوردن مثل نفس کشیدن روی ذهنم کار کنم هر روز هر ثانیه هر لحظه و تسلیم باشم در برابر رضی خدا ما باید باور کنیم که همیشه یک نیروی فوق نیروها دیگه فوق قدرتهای دیگه زندگی ما را رهبری و هدایت میکنه و ما باید به به کسی که مدیریت این جهان و این کهکشان را به دست داره اعتماد کنیم و به اون قدرت بدیم نه به هیچ عوامل بیرونی دیگه خداوندی که جواب سوالهای ما را میدونه ما را در مسیر درست هدایت میکنه کافیه به خداوند اعتماد کنیم وقتی ما روی باور توکل و ایمانمون کار کنیم از زندگی بینهایت لذت میبریم زندگی بینهایت برای ما لذت بخشتر میشه به خداوند اجازه بدیم که ما را هدایت کنه و از او درخواست کنیم و تسلیم خداوند باشیم و از خداوند درخواست کنیم و توکل کنیم وقتی تسلیم خداوند باشیم ایدهها میاد وقتی هدایت میشیم که به خدا اعتماد کنیم و در دلمون هیچ نگرانی و تردید و شرکی نداشته باشیم
استاد عزیز و علمیرا جانم ممنونم بابت این فایل شما امروز به من کمک کردین که یکی از نجواهای ذهنیم رو شکست بدم و کاری کردید که صدای خداوند را بیشتر بشنوم تا صدای شیطان ممنونم از شما امیدوارم هر دوی شما هم شما هم استاد هر کجا هستید در پناه الله یکتا شاد باشید به امید دیدار
به نام ربّ
سلامبا بی نهایت عشق برای شما
رد پای روز 16 فروردین رو با عشق مینویسم
امروز یه روز بسیار بسیار بهشتی بود
بارون میبارید و ظهر رفتم بیرون و تو هوای بارونی قدم زدم و رفتم کنار همون دیواری که خدا اولین بار بهم هدیه داد و کار نقاشی دیواری رو شروع کردم
رفتم و با خدا صحبت کردم و به دیوار نگاه کردم و سپاسگزاری کردم
و بعد رفتم همون پارکی که نزدیک بلوار محله مون بود و کلی باخدا صحبت کردم و گریه کردم و خداروشکر کردم که میتونم این همه زیبایی رو ببینم
برگ درختای زیتون تلخ رو دیدم که بی نهایت جوانه میزدن و به بی نهایت نعمت خدا فکر میکردم ،اینکه یه عالمه درخت و برگ هست تو این جهان هستی که نمیشه شمردشون
با خودم گفتم خدایی که این همه نعمت بی نهایت داره و درختا و همه جهان هستی رو مدیریت میکنه. صد در صد منو هم مدیریت میکنه
و صد در صد کمکم میکنه
کافیه که من خودمو هم جهت کنم با خدا
وقتی برگشتم خونه طراحی کردم و جواب جلسه 7 دوره هم جهت با جریان خداوند رو جواب دادم
اما هرچی فکر کردم قسمت دو رو بنویسم به ذهنم نرسید ،باید بیشتر فکر کنم
شب وقتی میخواستم بخوابم ، از پنجره اتاقم بیرونو نگاه کردم دیدم دوباره همون نوشته سوره تکویر آیه 29 رو که پایینش نوشته
اگر خدا بخواهد غیر ممکن ،ممکن میشود
دوباره از مسجد کنار خونه مون با پروژکتور به ساختمون روبه روش زدن عکسشو
وقتی دیدمش قشنگ اینو درک کردم که برای دادگاه فردای من هست که این نشونه رو داده تا بگه مراقبتم طیبه با خیال راحت برو
خدایا شکرت
چون حدود دو هفته ای بود دیگه شبا تصویرشو نمینداختن روی دیوار
اما از امشب دوباره همون نوشته و باور قوی
که خدا غیر ممکن رو ممکن میکنه
و این خود خود نشونه بود که وقتی دیدمش به قدری آروم شدم که کلی کیف میکردم
خدایا شکرت
و با آرامش خوابیدم تا فردای بهشتیم رو با عشق لذت ببرم
خدای من بی نهایت سپاسگزارم
خدارو به ما شناسوندید استاد جانم
چقدر مشرک هستیم به همه چیز شرک میورزیم
قدرت فقط دست خدای منه که خلق میکنیم هرچی بخواهیم میشه
قدرت تنهاااااا خداست قدرت تنها و تنها رب هست
خداوند جواب سوال ها را داره باور توکل و هدایت واقعا مهمه
ایده هایی که امده
مسی:درمورد این بود که من نمییدونم هرچی پیش بیاد همون خوبه اس
بعد اتفاقات بارسلونا قرارداد تمدید نشد من فهمیدم هرچی پیش بیاد هممون خوبه اس…….
نگو حتماا همونی میشه ک من میگم
درس ها باعث بزرگتر شدنت میشه هرجی پیش بیاد همون خوبس من تسلیم خداوندم
هرچی پیش بیاد همون اتفاق خوبس
چگونگی خواسته و زمان را اجازه بده خدا هدایتت کنه…
الان موقعش بود الان موقعش بود مثلا ازدواج مثلا حاال خوب مثلا کار کردن….
صوتی قرار می دهیم من براتون بهترین ها رو ارزو میکنم …
انشالله همیشه دد پناه الله یکتا شاد باشید
همیشه نشانه ها دستان خدا می رسند به زندگیمون
خدایا هدایتمان کن
بسم الله الرحمن الرحیم
خدایا سلام شبت بخیر باشه.
ای رب العالمین تو بر قلمم جاری شو
من قدرت نوشتن که هیچ،حتی قدرت اینکه دونم درباره ی چی میخوام بنویسم رو هم ندارم.
حدودا 2 ماه پیش تو محل کارم بعد از اینکه غذا خوردم رفتم و روی تخت دراز کشیدم که بخوابم، خدا بهم گفت بلند شو بریم قدم بزن با هم حرف بزنیم، گفتم من حرفی ندارم که بخوام باهات بزنم ،حسش نیست و امروز اگه حرفی بود با هم زدیم و چیزی نیست که بخوام از تو درخواست کنم یا با همدیگه حرف بزنیم،خدا خندید و با حالت تیکه پروندن گفت مگه تا حالا تو حرف میزدی!؟
مگه تا حالا تو میگفتی!؟!؟
اگه حرفی هم میزدی ،اون تو نبودی!
من بودم که حرف میزدم حتی آنچه که تو از من درخواست میکردی!!
شکرگزاری میکردی!!
گفتم باشه و یه لبخندی زدم و پتو مسافرتی ام رو از روم برداشتم و شروع کردم به قدم زدن!
گفت تو سال 1404 اتفاقای خوبی برات میوفته و خداوند چند مورد رو گفت که یادم نبود اما یه موردی بهم گفت که قلبم شاد شد با شنیدنش!
گفت سال1404 تو عمو میشی!
گفتم جدی!؟
گفت آره!
شب بعدش زنگ زدم داداشم و پدر مادرم گفتم همچین چیزی بهم وحی شد!
و من این صدا رو میشناسم و ایمان دارم بهش که این اتفاق میوفته!
الان که دارم این کامنت رو مینویسم، زن داداشم و داداشم که تو اتاق کناری هستن خیییییلی حال و احساسشون خوبه و خوشحالن!
چون زن داداشم 2 ماهه بارداره!
آره
خدا راست گفت!
خوبی!
سلامتی!
ببخشید یک ماهه خبری ازم نیست!
یک ماهه باهات حرف نزدم و قدم نزدم
ببخشید یک ماهه نگرانم و این نگرانی از شرک و بی ایمانی میاد اما تو که میدونی !
تو که منو میشناسی !
سرو تهم رو بزنن آخرش وبال گردن خودم و در خونه ی خودتو میزنم!
تو این یک ماه
ولش کن میخوام حالتو بپرسم
خیلی دلم برات تنگ شد
خیلی سختم بود بدونه تو
میدونی چند روزه با تو قدم نزدم!
میدونی چند روزه تو بغلت نخوابیدم!؟
میدونی چند روزه اشک از شدت عشقت از چشام سرازیر نشد!
میدونی چند روزه با همدیگه غذا نخوردیم!
دلم برات تنگه!
تو که میدونی من آدمه احساسی و وابسته ای ام!
تو میدونی چقدر دوست دارم!
میدونی اون روز به بابام چی گفتم!؟
گفتم تو این یک ماه جدا از ابن مسائلی که برام پیش اومد زجرآور ترین موضوع زندگیم این بود که با خدای خودم خلوت نکردم!
خدایا کجا بودی این چند مدت!
میدونم تو داشتی همه ی کارامو انجام میدادی
اما خوب منم آدمم!
منم دل دارم!
منم میترسم
نگران میشم
آدما رو قدرتمند میبینم
نعمت هارو از طرف آدما میبینم!
میگی چکار کنمَ!
ای رب العامین!
برس به ابراهیمت!
برس که رسیدم به اونجا که سختمه!
برس بم که رسیدم به حاله موسی که گفت هر خیری از تو بهم برسه ،من فقیرم!
برس به ابراهیمت که آتیش نمرود دامن گیرش نشه!
برس به ابراهیمت که تو زندان بدخواهانش گرفتار نشه!
برس بهم که محتاجتم!
من تو این مدت جدا از عمرم و آرامشم، چیزی رو از دست دارم هم صحبتی و وقت گذروندن با تو بود تا این حاشیه ها!
ای رب العالمین!
وقتی سه تا ماشین محاصره ام کردن با 5،6 نفر آدم، تو بودی که نزاشتی کوچکترین آسیبی بهم برسه و کوچکترین مشکلی برام پیش نیاد!
اونجا من کی رو داشتم جز تو!!
وقتی 2 تا مامور پشت در خونه ام بودن و تا بازداشت من فقط 1 دستگیره ی در بینمون فاصله بود،تو اجازه ی ورود بهشون ندادی!
و از من محافظت کردی و گفتی اجازه ی ورود ندارین !
این آدم تحت حمایت منه!
و مواردی که نمیخوام در موردشون بگم!
اما تو بودی!
تو هر لحظه تک این مدت بودی!
اصلا ولش کن این حرفارو
در مورد خودمون حرف بزنیم!
این چیزا رو تو حل میکنی!
چخبر!
حالت خوبه!
سلامتی!
دنیات رو براهه!
به قوله معین میگه که:
با حسه عجیبی!
با حاله غریبی!
دلم تنگته!
گله بی گلایه!
بدونه گلایه دلم تنگته!
یک مااااه!
من بدونه تو!
بدونه شوخی کردن باهات بگذره!
بدونه ترسیدن از قدرتت بگذره!
بدونه مشورت کردن باهات بگذره!
چیه!
چرا اینجوری نگام میکنی!
دیر اومدم!؟
باشه دیر اومدم که دیر اومدم میخوای چکارم کنی!
الان که بعد از یه ماه اومدم در خونتو زدم میخوای بگی برو دیگه کارت ندارم!
میخوای بگی برو همونجایی که بودی!
میخوای بگی دیگه برام مثله قبل ارزش نداری و دوستت ندارم مثله قبلا!
باشه من میرم !
دیگه هم سراغتو نمیگیرم!
دیگه هم باهات حرف نمیزنم. هییییچ درخواستی ازت نمیکنم تو بمون و دنیات!
اما قبل از اینکه برم یه سوال دارم ازت!!
کجا برم که تو رو نبینم!
بهم بگو!
من کجا برم که تو نباشی!
تو همه جا هستی!
من مگه جایی جز آغوش تو جای دیگه ای آروم گرفتم!؟
مگه جز آنچه که تو بهم خوراک دادی چیز دیگه ای رزقم بود که بخورم!
خدایا !
یه چی بگم!
به قوله شاعر میگه که:
خسته تر از آنم که بگویم به چه علت…
خدایا به تنگ اومدم
بزار راست و حسینی بهت بگم!
اونجایی ام که دستم به هیچ جایی بند نیست!
حتی دستم نمیرسه که به ریسمونت چنگ بزنم!
خدایا این روزا دستم نمیرسه که بخوام دستم رو سمتت دراز کنم!
تو دستت رو سمته من دراز کن!
خدایا تو مشکلم رو برام حل کن!
تو سختی رو بر من آسون کن!
تو منو برگردون تو آغوشت و در سریعترین زمان ممکن و در بهترین حالت ممکن، بهترین هارو برام رقم بزن!
تو از من مواظبت کن!
تو قلبم و قلب خانواده ام رو آروم کن!
پروردگارا!
من هیییییچکس رو جز تو ندارم!
تو تنها پناه و تکیه گاهمی!
میشه یه سوال بپرسم!؟
اگه تو بغل تو نخوابم کجا بخوابم که آرامش بگیرم!؟
اگه تو بغلت گریه نکنم،کجا آغوش امن پیدا کنم واسهی کردن!؟
اگه از تو درخواست نکنم،از کی درخواست کنم جز تو که این قدرت رو داشته باشه که بهم کمک کنه!
اگه با ایمان آوردن به تو قلبم آروم نشه، کی میتونه قلبم رو آروم کنه!
یه چی بگم!؟
انصافا!
قسمت میدم به عزت و جلالت!
خودت دلت برام تنگ نشد!؟
خودت دلت تنگ نشد برا روزایی که با همدیگه قدم میزدیم !
خودت دلت تنگ نشد برام که باهات قهقهه بزنم و با هم بخندیم!؟
به عزت و جلالت قسمت میدم راستشو بگو!
خودت دلت تنگ شد که با همدیگه غذا بخوریم!؟
دستمو بگیر!
ضعیف تر از اونی شدم که حتی بتونم به تو پناه بیارم!
تو منو پناه بده!
خیلی دلم گرفته!
خیلی دلتنگم!
روزام سخت میگذره!
برس بم که از اون روزاست!
به قوله خودم که وقتی ناچاره ناچار میشم یه جمله میگم و کن فیکون میکنی:
بیا وسط اوضاع خرابه!
خدایا !
میدونی تنها دلخوشیم چیه!؟
تنها دلخوشیم هزاران فرشته ات هستن که از پیش رو و از پشت سر ازمحافظت میکنن!
من ایمان آوردم به تو!
تنها دلخوشیم تویی که گفتی(آیا من برای بنده خویش کافی نیستم!)
خدایا قبل از پایان امسال،قلبم رو شاد کن و آنچه که کوچکترین گرهی تو زندگیم ایجاد میکنه و سد راه ارتباطم با تو میشه رو از زندگیم حذف کن.
خدایا دوست دارم
شبت بخیر
خ
دورت بگردم
سلام ابراهیم جان چقدراست بردم از حرف زدنت باخداچقدر چشمام از اشک خیس شدچقدرتکون خوردم.اره منم احوال تورو دارم خدایا بیا وسط که اوضاع خرابه بیا وخودت درست کن من هیچ قدرتی ندارم من توانایی حل این داستانو ندارم هیچ کسی غیر از تو توانایی نداره خدایا این آخر سالیه دلمو شاد کن خیلی لذت بردم از نوشتت منم گاهی وقتا فراموش میکنم که با خدا قدم بزنم باهاش بخندم غذا بخورم فکر میکنم انقدر مشکلاتم بزرگه که حتی خدا هم نمیتونه از پسش بربیاد یا اینکه اصلا منو یادش رفته من اینقدر فقیرم که هر خیری ازش بهم میرسه نمیتونم بفهمم وهمه توانایی هارا میدم به آدما فکر میکنم که اونا باید درست کنن اونا زورشون میرسه غافل ازاینکه همه قدرت دست اونه اونه که داره جهانو اداره میکنه اونه که داره از همه چیزو همه کس مراقبت میکنه همه در پناه اونن فقط در صورتی که خودمون اجازه بدیم وبخوایم خدایا یه بار دیگه اومدم فارق از همه خطاهایی که داشتمو ودارم دستم بهت نمیرسه ولی تو دستمو بگیر یارب العالمین
کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِتَالُ وَهُوَ کُرْهٌ لَکُمْ وَعَسَى أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئًا وَهُوَ خَیْرٌ لَکُمْ وَعَسَى أَنْ تُحِبُّوا شَیْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَکُمْ وَاللَّهُ یَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ ﴿216﴾انصاریان: جنگ [با دشمن] بر شما مقرّر و لازم شده، و حال آنکه برایتان ناخوشایند است. و بسا چیزی را خوش ندارید و آن برای شما خیر است، وبسا چیزی را دوست دارید و آن برای شما بد است؛ وخدا [مصلحت شما را در همه امور] می داند و شما نمی دانید
از وقتی با سایت معنوی استاد اشنا شدم بچه هام هر وقت آیه از کتاب هدایت رو یه جا میشنون میگن مامان نشونه بخونش، امروز یه کارتون میداد آیه ای که براتون نوشتم رو دخترم صدام زد بخونمش
نمیدونم شاید برای شما بوده چون قلبم من رو با یک احساس خوب دعوت به نوشتن کرد الهی شکررررر
●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●
سلام سلام
میدونید وقتی ایمیل کامنتتون برام اومدم همش میگفتم یوهووووووو یوهووووووو خدایا شکرت
شاید باورتون نشه ولی من هر روز فکر میکردم به اینکه چرا شما نیستین حتی کنترل کردم یه وقت دستم نخوره کامنتای شما برام نیاد ،دیدم نه همه چی اوکیه و همش قلبی میگفت خدایا خودت هوای بنده هاتو داشته باش…
تبریک میگم شروع مجددتون رو
تبریک میگم عمو شدنتون رو
تا سه نشه بازی نشه دعا میکنم یه اتفاق خوب خوب هم براتون بیفته و بازم تبریک بگم بهتون …
میدونید کامنت شما من رو عجیب یاد دعای کمیل انداخت خیلی عالی بود خیلی عالی
حتما یه بار بخونید خودتون میفهمید ،البته شایدم خوندیدن
نمیتونم بگم صبور باشید و از این حرفها اما دعا میکنم و از نور آسمانها و زمین میخوام مثل یه بشکن بتونید ذهنتون رو کنترل کنید
چرا که کنترل ذهن همه چیه
از نور آسمانها و زمین میخوام قلب شما و خانواده تون رو شاد و خوشحال کنه.الهی امین
الحمدالله رب العالمین
به نام خدای معجزه ها
سلام اقا ابراهیم
شبت بخیر و شادی
هیچ معلومه کجایی
گفتم ای وای که رفت حبس
بازم خدارو شکر که سالمی و به لطف الله هنوزم تو مسیری
خدارو شکر
این اتفاقات این روزا هیچ قدرتی ندارن
تنها قدرت محض جهان فقط خودشه اصلا نگران نباش و دل بسپار به خودش
و این تضادهای این روزهات همش بازی مار پله هست همش وزنه 7 کیلویی هست که بعد از وزنه 5کیلویی اومده بدن تازه داره ابدیت میشه براش ی کم سنگینه
هزاران درس تو این تضادها خوابیده
جایی که ایمان و شیطان تو رقابت هستن
یادت نره یدالله فوق ایدیهم
خودش بلده چجور هموار کنه مسیر رو
شما فقط سهم خودتو انجام بده
اون سهم خودشو خوب بلده
سهم خودت فقط
ایمان
توحید
توکل
حال خوب
حس خوب
استمرار
استمرار
استمرار
ایمانت یادت نره حفظ بشه
همین یکی دو روز اینده قهقهه میزنی برای این روزها و اتفاقاتش
امید است همین روزها مجدد از خدایت و عشقش برامون بنویسی
بسم الله الرحمن الرحیم
شاید باورت نشه ولی همین 5 دقیقه پیش داشتم به سعیده شهریاری می گفتم ابراهیم خسروی نیستش دلم براش تنگ شده. ان شاالله حالش خوب باشه و در فرکانس هدایت باشه.
سلام عزیزم. سلام سبیل قشنگ!
پاشو پسر سرتو بلند کن
می دونی در محضر کی هستی؟
می دونی اون حتی وقتی خوابی داره نوازشت میکنه و به قلبت احاطه داره؟
می دونم که می دونی. فقط دلت تنگه. سینه ات تنگ شده و دلت می خواد از این پوست کهنه و زبر خارج بشی، پیله رو بشکافی و دوباره پروانه بشی.
پاشو بگو یا الله. می دونی جمله طلایی تو این مواقع چیه؟
فقط بگو الهی شکرت
قبل از اینکه این کامنتت رو بخونم هدایت شدم اصلا به طرز عجیبی، به اون کامنتی که برام از لابی بیمارستان ابوذر نوشتی، می دونی من اون شبها و روزها تو چه حالی بودم؟ شاید از بیرون از خودم کسی نگاهم میکرد مظلومترین و قابل ترحم ترین دختری رو میدید که حق داره بشینه زارزار فقط گریه کنه. کسی که خدا نگاهش نمیکنه. مادرشو تازه از دست داده حالا بچه اش هم…. خواهرشوهرم بهم گفت وااااای خدایاااا این دیگه از کجا برات دراومد؟
ولی حال دل من چی بود؟ همین حالی که تو داری، دلتنگی برای خدا مخلوط با امیدواری، یکمی ایمان با یه درصد بالاتری از احساس خوب.
دلم تنگ بود ولی احساسم خوب بود. نمی دونم چطور توصیفش کنم.
اونجا که حضرت موسی میگه، میترسم ساحران تکذیب کنند. خدا بهش میگه نترس انک بأعیننا تو جلوی چشممی.
پس موسی میگه: رب اشرح لی صدری/ خدایا سینه ام را باز کن، دلتنگی ام را رفع کن، صبرم را زیاد کن، غمم را از بین ببر،،،، و یسّر لی أمری/ و کارم را برایم آسان کن،،، واحلُل عقدهً من لسانی/ و گره را از زبانم باز کن، منو گویا کن که حرفم رو رسا بزنم، سر صحبتم رو با خودت باز کن،،،، یفقهوا قولی/ که حرفم رو متوجه بشن، که حرفام اثربخش باشه، که مشکلم حل بشه.
ابراهیم جانم اینهمه مدتی که مزّمّل شده بودی (برو سوره مزمل رو بخون) و فکر می کردی داری ضعیف میشی به اندازه یک عمر توحید انبار شده تو قلبت داشتی. می دونی چقدر ذخیره احساس خوب توی وجودت داشتی که می تونستی با یادآوریشون یواش یواش بیفتی رو دور سپاسگزاری؟
یادته استاد می گفت نزدیکترین فرکانس به خداوند فرکانس سپاسگزاریه؟
راهش اینه عزیزم. پاشو صورتتو یه آب بزن. تعهد بنویس هر روز بری باهاش قدم بزنی. با دلفینت خودتو سوار کن ببر دور دور، هوای اهوازم که الان عالیه. هی تو ماشین بلند بلند نعمتها و آسونیهای زندگیتو تکرار کن باور کن خییییییلی زودتر از اونکه فکرشو بکنی جواب میده.
مردم به اندازه 6 ماه چربی اضافه ذخیره دارن، تو به اندازه 60 سال انرژی مثبت ذخیره داری.
فقط یادت بیاد اون دختربچه خوشگل موفرفری که توی اون عروسی روستایی داشت می رقصید و می خندید. اون خود خدا بود که داشت بهت لبخند میزد.
به یاد بیار و شکرگزار باش. همین!
خودش به قلب خودت و خانواده ات آرامش میده و همه مسائل رو به طرفه العینی حل میکنه.
خدای کُن فیکون کننده ما نه میخوابه و نه فراموش میکنه.
همونطور که اون شب توی بیمارستان ابوذر نفس بچه منو برگردوند. همون شبی که تو پایین بودی. و چند بار دیگه هم….
حالا با من بخون: وااای چه خووه شوِ مَهی پا تش چالَه، وااای تا خروس خون بخونیم بلال بلالَه…..
سلام برادر عزیز و مهربون من
من دیشب کامنتو خوندم و حسم گفت راجب خودم و تجربه ای که داشتم برات بنویسم
من حدود دوسال و نیم یا سه ساله که با استادم
حدود یک سال و نیم پیش من توی زندگیم به تضادی برخوردم که خودم فکر میکنم اون اتفاق سنگین ترین تضادی بود که من میتونستم تا لحظه ای که زنده هستم تجربه کنم یعنی اگر تا اخر عمرم هر تضاد دیگه پیش بیاد تو زندگیم مطمعنم به اون سنگینی و با اون حد از ویرانگری نخواهد بود
یکی از عوارض اون تضاد روی من این بود که بدنم رفته بود روی یه حالتی که با کوچک ترین اتفاقی شروع میکردم به اب شدن یعنی نه تنها از لحاظ روحی بهم میریختم بلکه از لحاظ جسمی گوشت های بدنم و عضلاتم شروع میکرد به سرعت اب شدن یعنی توی فاصله یکی دو روز من چند کیلو وزن کم میکردم
گذشت اوضاع من از همه لحاظ بسیار بسیار بهتر شده یعنی تقریبا تا حد خوبی با اون اتفاق به صلح رسیدم اما بدنم هنوز روی این حالت هست
یک ماه پیش به یه تضادی برخوردم که به محض شنیدن اون خبر من دوباره شروع کردم به اب شدن یعنی خودم کاملا میفهمم از دورن دارم اب میشم
حالم خیلی بد شد
به محض اینکه توی خونه تنها شدم رفتم نشستم یه گوشه شروع کردم بلند بلند گریه کردن
میترسیدم
از اتفاق افتادن اون خبر میترسیدم
در حین گریه کردن شروع کردم با خدا حرف زدن
گفتم خدایا کمکم کن
تو میدونی اگر این اتفاق بیوفته این دفعه کمرم میشکنه تو میدونی من میمیرم
تو میدونی اگر این اتفاق بیوفته باید تمام ارزوهام دفن کنم زیر خاک
التماست میکنم کمکم کن
تو بهم رحم کن
تو میدونی من نمیتونم
همینجوری با گریه با خدا حرف میزدم و با التماس ازش کمک میخواستم
وسط اون حال بد وسط التماس به خدا یه دفعه حرفای استاد اومد تو مغزم این جمله ها تو ذهنم مرور میشد
استاد میگفت خدا یه سیستمه
خدا دلش نمیسوزه برای کسی که تو گریه کنی اونم بگه اخی باشه نجاتت میدم
خدا هموم چیزیو بهت میده که تو بهش دادی
نمیخواستم اینو بپذیرم نمیخواستم به این حرف استاد در اون لحظه عمل کنم
دوست داشتم بازم گریه کنم بازم به خدا التماس کنم میدونی اینجوری انگار ذهنم میگفت خب خدا این همه گریه کردی دلش به حالت میسوزه و میفهمتت یه کاری برات میکنه ولی اگر میخواستم در اون لحظه به حرف استاد عمل کنم انگار بار مسئولیت میاوردم روی دوش خودم یعنی انگار باید مسئولیته خودم و زندگیمو خودم به عهده میگرفتم اینجوری ولی با التماس به خدا انگار مسئولیت مینداختم گردن اون
خیلی خیلی خیلی خیلی کار سختی بود اون لحظه غلبه به اون حالم و عمل کردن به قانون
ولی غلبه کردم و توی همون حالتی که نشسته بودم شروع کردم با خودم حرف زدن گفتم استاد میگه خدا سیستمه پس اگر من بترسم و گریه کنم و اینجوری بهم بریزم چیزی عوض نمیشه که هیچ اوضاع بدترم میشه ترس بیشتر نگرانی بیشتر غصه بیشتر به من برمیگرده
یه دفعه اون ایه معروف که استاد بارها تکرارش میکنن ومن خیلی دوسش دارم اومد تو ذهنم
((اگر بندگان من درباره من از تو پرسیدن بگو من نزدیکم من اجابت میکنم دعای درخواست کننده رو اگر واونا دعوتم رو بپذیرن و به من ایمان بیارم ))به این ایه فکر کردم و سعی کردم با این ایه و صحبت کردن راجبش با خودم خودمو اروم کنم
گفتم مهدیه تا حالا شده خدا وعده ای بده بهش عمل نکنه ؟
خیلی محکم و منطقی به خودم جواب دادم گفتم نه واقعا
گفتم مهدیه تاحالا شده خدا دروغ گفته باشه ؟
با اطمینان گفتم نه خدایش هر باور مخربی داشته باشم هر شرکی تو وجودم باشه این یه مورد مطمعنم که خدا محاله ممکنه دروغ بگه
گفتم خب پس مگه تو ایمان نداری خدا محاله حرفی بزنه و بهش عمل نکنه پس گریه نداره غصه خوردن نداره التماس کردن نیازی نیست اصلا بابا خدا خودش گفته من اجابت میکنم دعای درخواست کننده رو اگر تو به خدا ایمان داشته باشی اگر خدارو باور داشته باشی میگی خب خدا خودش اینو گفته هداهم که وعدس حقه دروغ نمیگه که پس من درخواستم به خدا میگم اونم میگه چشم خدا نیازی نداره من گریه کنم نیاز نداره من التماس کنم اگر من به خدا ایمان داشته باشم اگر اونو قدرت محض بدونم دیگه از کسی نمیترسم میگم بابا من به خدا گفتم چی میخوام خداهم که اجابت میکنه دیگه چرا نگران باشم اون لحظه فهمیدم اون حرف استاد که میگن کسی که ایمان داشته باشه نمیترسه و حالش خوبه و ارومه واقعا یعنی چی اون موقع چشیدم این حرفو
حالم بهتر شد باز یه جمله دیگه از استاد که توی یکی از قسمت های سریال سفر به دور امریکا گفتن فکر کنم قسمت ١٧۴ بود توی ذهنم مرور شد
جمله این بود که استاد گفتن (( اگر یه زمانی اتفاقی رخ بده اگر من بتونم ذهنمو کنترل کنم و حالمو خوب نگه دارم و ایماننمو نشون بدم اون اتفاق به نفع من تموم میشه در نهایت همه چیز به نفع من تموم میشه و ورق برمیگرده ))
نشانه ایمان داشتن به خدا چیه ؟ حال خوب داشتن اروم بودن یعنی ایمان داشتن به خدا، یعنی ایمان داشتن به اینکه خدا هست و دعای منو اجابت میکنه ) مرور شدن این جمله توی ذهنم که اگر ایمانمو به خدا نشون بدم در نهایت همه چیز به نفع من تموم میشه بینهایت قلبم اروم کرد
از روی زمین بلند شدم گفتم حالا باید ایمانتو نشون بدی مهدیه خانم اون لحظه با تکتک سلول هام درک کردم که کنترل ذهن واقعا سخت کرین کار دنیاست اما به قول استاد کاره ما همینه و پاداش این کار بینهایت بزرگه
هنوز یکم استرس داشتم که نکنه بشه اگر بشه چی میشه ولی اینا نجواهایی بود که میرفت و میومد دیگه حالم مثل قبل نبود اصلا
بعد رفتم فایل های توحید عملی رو گوش میدادم و کارامو میکردم
از اون حال بد رسیدم به اینجا
بهتر شدن حالم و اروم شدنم باعث شد جسمم اروم بشه و قشنگ حس کردم بدنم دیگه اون حالت متلاطم نداره و دیگه از درون ارومم و بدنم اب نمیشه
٣ یا ۴ روز گذشت تو اون چند روزم نگرانی گاهی میومد اما من با خودم حرف میزدم کنترلش میکردم یه جمله دیگه ای که توی یکی از فایلا از استاد شنیدم این بود که شما نیاز نیست با کسی بجنگید نیاز نیست کسی رو توجیح کنید کسی رو راضی کنید شما سمت خودتون انجام بدید بقیه کارهارو بسپرید به خدا شنیدن این جمله ارامش منو بیشتر کرد چون من میخواستم برم با اون ادما صحبت کنم بگم من نمیخوام این اتفاق بیوفته ولی واقعیت این بود که اونا. حرفای منو نمیفهمیدن و اوضاع بدتر میشد
برادر عزیز و دوست داشتنی من
توی اون چند روز واقعا انگار من یه قدم برداشتم و یکم فقط یکم خودمو اروم کردم خدا دست به کار شد و هم واقعا به من ارامش باورنکردنی داد جوری که نتیجه هنوز مشخص نبود اما من اروم بودم با اینکه اتفاقی بود که گفتم اگر رخ میداد من باید تمام ارزوهام با دستای خودم دفن میکردم زیر خاک
حدود ۴ یا ۵ روز بعد خوده اون ادمایی که من میخواستم برم باهاشون حرف بزنم و قانعشون کنم که اون اتفاق نیوفته خودشون بدون دخالت من بدون اینکه من کوچک ترین قدمی بردارم یه کلمه حرف بزنم جلوی اون اتفاق گرفتن و همه چی تموم شد
تمام اینارو تعریف کردم که بگم من با چشمام دیدم اگر ایمانتو نشون بدی اگر اروم باشی اگر بتونی حالتم خوب نگه با ایمان به خدا نتیجه عوض میشه
کسایی جلوی اون اتفاق برای من گرفتن که خودشون بودن که مبگفتن این اتفاق باید بیوفته ولی خودشون جلوشو گرفتن
به یاده خودت بیار حرفای استادو
الان وقتشه ایمانتو نشون بدی
امیدوارم حرفام بهت کمک کنه برادر عزیزم
سلام و درود بر مهدیه عزیز
واااااای چقد از خوندن کامنت ابراهیم جان حال کردم وچقددد از پاسخ های دوستان در جواب کامنت زیبای داش ابراهیم که مشخصه چقد دوستش دارین و دوست داشتنیه بنده زیبای خدا و چقد از کامنت شما لذت بردم چقددددد به نکات بسیااااار زیبایی از حرفای استاد اینجا نوشتی دلم کرم شد ایمانم بیشتر شد چون منم مثل شما در دل تاریکی تضاد هستم اونم تضاد مالی و دیشب داشت خفم میکرد که خداروشکررررر جلوشو گرفتم با همین آموزه های ناب و توحیدی استاد و ممنونم ازت که این پاسخ زیبا از داستان زندگیت و گذاشتی تا هم ایمان داداشتون بیفزاید هم به ایمان منی که اینارو میخونم و امثال من دمتگرررررم خواهر خوبم دمتگرررررم که چقد پرقدرت تونستی از دل اون بی مسولیتی و حال خرابی و مظلوم نمایی اومدی بیرون با یاداوری حرفای کلیدی استاد که مفهوم همه این بود الخیر فی وما وقع و تمام یعنی هر اتفاق بدی که افتاد باید با ایمان به این آیه رفتار کنیم و ذهنمونو کنترل کنیم که پاداش این کار سخت بسیااااااار بزرگ هست منم دعا میکنم تا شما خواهر گلم که دلم و خیلی گرم کردی به ایمان خدا همیشه در آرامش و غرق آرامش درونی باشی و در امر کنترل ذهن بسیااااار حرفه ای بشین انشالله و روزی برسه هممون از زیبایی تضاد هامون بگیم که مارو بر قله های موفقیت رسوند ممنونم ازت خواهر خوبم مهدیه عزیز.
دوستتون دارم که چقد داداشتونو دوست دارین داش ابراهیم قدر این خواهر برادرا رو بدون.
سلام به اشرف مخلوقات خداوند برادر مهربان و با محبتم
خیلی ازتون ممنونم بابت این کامنت قشنگ و پر مهری که برام گذاشتین که چقدر خوندنش احساس خوبی بهم داد و در حین خوندن کامنتتون لبخند روی لبام نقش بسته بود چقدر از دیدن اون نقطه ابی کنار اسمم خوشحال شدم
ممنون و سپاسگزارم بابت قلب پر مهر شما
برادر عزیزم چیزایی که حسم میگه براتون مینویسم
نمیدونم کجای مسیر هستین و چقدر روی اموزش ها تمرکز دارید اما اینو خیلی خوب میدونم که اگر این مسیر ادامه بدید اگر شروع کنید قدم هایی که الان در توانتون هست بردارید و با همین امکاناتی که الان دارید بهبود دادن زندگیتون شروع کنید در ها باز میشن و اتفاقاتی که نیاز دارید رخ میدن
من در مسیر خودم به یه نتیجه ای رسیدم اونو اینجا بازگو میکنم
فهمیدم مهم نیست که ما میگیم چی میخوایم مهم نیست اگر فقط توی دفترمون بنویسیم من میخوام به انقدر درامد برسم من میخوام فلان مسئله رو حل کنم اینا چیزیو رقم نمیزنه
اما اون بلند شدنه و اون قدم برداشتنه با(ایمان به خدا با باور به اینکه میشه برای این همه ادم توی این سایت شده برای منم میشه یعنی این باور و ایمان داشتنه هم خیلی مهمه ) میتونه اوضاع درست کنه و اتفاقات رقم بزنه
وقتی کامنتتون خوندم و به این فکر کردم که جواب بدم یاده یکی از بچه های سایت اقای افلاطون نوروزی افتادم و گفتم حتما راجبشون برای شما مینویسم ایشون ٢5٠ میلیون بدهکاری خودشون رو با استفاده از فقط فایل های رایگان استاد با عمل کردن بهشون پرداخت کردن و تازه بعدشم کلی درامد کسب کردن و خونه و ماشین و کلی امکانات برای خودشون فراهم کردن دیدن همچین شخصی ایمان در شما بوجود میاره خودباوری بوجود میاره این ایمان در شما به وجود میاره که وقتی اقای نوروزی تونسته پس منم میتونم این شرایطو درست کنم پس میشه و تمومه
خوده من وقتی فکر میکنم به اینکه ایشون ٢5٠ میلیون بدهی با کار کردن روی فایل های رایگان پرداخت کردن و کلی هم پول ساختن متحیر میشم و انگار با دیدن این الگو کلی سطح فکری ذهنم بالاتر رفت که ببین میشه واقعا در هر شرایطی هستی زندگیتو درست کنی میشه به قول استاد در هر شرایطی که هستی در هر موقعیتی که هستی راهی هست که شروع کنی از همون جا اوضاع بهبود بدی
روی فایل های رایگان کار کنید خیلی زیاد
واقعا با تعهد و با تمام وجودتون برای بهبود زندگبتون قدم بردارید (با ایمان به خدا و با این ایمان که قطعا میشه )
دوست داشتم ارزش فایل های رایگان بهتون یاداوری کنم و بگم ازشون قافل نشید به هیچ عنوان
از خوندن کامنت های بچه ها در قسمت عقل کل قافل نشید به هیچ عنوان
خوندن تجربیات بچه ها در عقل کل یه لقمه حاضر و اماده میده دست شما
کلید هارو برای قدم برداشتن میده دست شما
قلبتون پر از ایمان به خدا میکنه
برادر عزیز و مهربان من
شاید شما خودتون به تمام این نکات واقف بودید و بهتراز من میدونستید و عمل میکردید اما من اون چیزی که حسم گفت براتون نوشتم چون دوست دارم نتیجه بگیرید و دوست داشتم یاداوری کنم که قطعا درست میشه برای استاد درست شد برای اقای نوروزی درست شد زیر و رو شد برای هزاران نفر از بچه های سایت درست شده برای شما هم میشه به شرط اینکه
عمل کنید
عمل کنید
قدم هارو بردارید
قدم هارو بردارید
و منتظر معجزه نباشید معجزه وقتی رخ میده در ها وقتی باز میشن که شما قدم برمیدارید
یوسف اگر وایمیستاد پشت اون ٧ تا در و قدم از قدم برنمیداشت و میگفت خدایا کمکم کن خدایا نجاتم بده خدایا به دادم برس اون درها باز نمییشدن
درها زمانی باز شدن که یوسف به هدایتش گوش کرد و هدایتش گفت به سوی در بگریز و یوسف قدم اول برداشت در اول باز شد قدم بعدی برداشت در دوم باز شد باز یوسف قدم برداشت در سوم باز شد
یوسف برای نجات پیدا کردن راهی نمیدونست اما چون تسلیم بود راه بهش گفته شد و چون ایمان داشت به حقانیت خداوند و عمل کرد به هدایتش و قدم برداشت درها یکی پس از دیگری باز شدن
تو داستان حضرت یوسف اون لحظه حضرت یوسف نمیدونست راه نجاتش چیه حضرت یوسف نگفت درها رو باز کن چون حضرت یوسف تسلیم بود و اماده قدم برداشتن بود خوده خدا بدون اینکه حضرت یوسف چیزی بگه بدونه اینکه خودش راهو پیدا کنه
التماس کنه خواهش کنه
خوده خدا راهو بهش نشون داد و در هارو باز کرد
لازمه نجات پیدا کردن حضرت یوسف قدم برداشتن بود
اگر حضرت یوسف وایمیستاد و میگفت نه دره بعدی چیکار کنم (فلان چیزو چیکار کنم فلان مسئله رو چجوری حل کنم و قدم برنمیداشت )هیچ راهی نشون داده نمیشد و هیچ دری باز نمیشد
شاید باورتون نشه این تیکه از داستان حضرت یوسف اصلا تو هیچ کجای مغزم نبود که بخوام بنویسم اومدم کامنت تموم کنم یه دفعه این گفته شد منم نوشتمش
امیدوارم کامنتم براتون مفید باشه
راستی عکس پروفایلتون خیلی قشنگه از دیدن روی شما و اون بک گراند زیبا بسیار لذت بودم
سرشار از ایمان به خدا و احساس خوب باشید
سلام و درود بر خواهر گلم
انشالله که حالتون خوبه و همه چی روبراهه برات دوست توحیدی من دمتگرررررم حال کردم لذت بردم این خدا هست که از طریق شما داره بهم میگه راهتو درست داری میری چون این روزها برای اواین بار در این دوسال خوردی که اینجام دارم 40روز تمرینم و بدون وقفه انجام میدم و این کامنت شمارو نشانه الهی میگیرم که راه ها دارن باز میشن این کامنت شما را تابلوی به نعمتهای عالی دارید نزدیک میشوید میبینم و از خوندن تمام کلماتش لذت بردم و راستی مرسی از روشن کردن چراغ آبی زیبا که خیلی لذت بخش بود برام وهمه عباسمنشی ها از دیدنش لذت میبرن دمتگرم.
بله من خودم عاشق تمام فایل های دانلودی استاد هستم و تا حالا فکرکنم نزدیک به صدتا شونو گوش کردم سیو کردم و الانم یه پوشه درست کردم دارم فایل سه برابر کردن درآمد و آگاهی دوره راهنمایی دستیابی آرزوها و فایل تغییر آگاهانه کانون توجه رو توش قرار دادم بصورت تمرکزی روز و شب دارم گوش میدم و چقددددد خوشحالم که هنوز جز کتاب هیچ محصولی را نخریدم چون فهمیدم هنوز آماده نیستم و دارم با این فایل ها مدارمو بالا میبرم تا به وقتش بتونم محصولات و بخرم ازاونجایی که تو خیلی از کامنتای دوستان که میگفتن ما فلان دوره رو خربدم ولی هنوز نتیجه دلخواه مونو نگرفتیم یا یسری سوال ها و حرفا میپرسن که ازشون بعیده و میفهمم که اونا آماده نشده رفتن وارد مدار بالاتر شدن برای همین تکامل و طی نکردن نتونستن خوب روی محصولات زوم کنن و من اونموقع خداروشکر میکنم که شکر فعلا رو فایل های دانلودی هستم تا تکاملم و درست طی کنم و بوقتش برسم به محصولات تا اونموقع اون آگاهی هارو مثل جاروبرقی بخورمشون و قدرشونو بدونم با تمام سلولهای تنم اونارو دریافت کنم دمتگرم خواهرم که یاداوری کردی بهم که بیشتر قدر این فایل های رابگان و بدانم و میدانم خیلی زیادم میدانم اینا درسته رایگان ولی میلیاردها ارزش داره و استاد براش وقت و زمان طلایی شو گذاشت و بما هدیه داد اگه قدرشو ندونیم که دستمون به محصولاتش عمرا برسه مممونم ازت با که داستان حضرت یوسف و یاداوری کردین دقیقا درسته ایشون به سمت در بسته شده دوید تشنه فرار از دست شیطان و وصل شدن به او بود که اوهم به وعده اش عمل کرد و اعجاز ایجاد کرد و در قفل شده رو براش باز کرد حالا قفل های ما کجا و اون قفل کجا خدا اون و باز کرد اینا براش کاری نداره بله بقول شما خواهر گلم ما باید قدم برداریم و تشنگی نشون بدیم که بقول مولانای بزرگ میفرماید،،،؛
آب کم جوی و تشنگی آور بدست تا به آب حیات دست پیدا کنیم
ممنونم ازت دوست خوبم خیلیییی خیلیییی ممنونم که دومین بار دست خدا شدبن برای افزایش ایمانم خیرتو دریافت کردم مهربانی ات را دریافت کردم و ازت بسیااااار ممنونم متشکرم مهدیه عزیز زنده باشی
سلام و درود بر داداش ابراهیم خوبم
امیدم این هست هرجا که هستی غرق آرامش خدا باشی و غرق ایمان و حال دلت خوب باشه
نمیدونم کی ایمیلتون برام باز شد من شمارو نمیشناسم و تا حالا کامنتتونو نخونده بودم الان رفتم تو ایمیل هام دیدم زیاد شد دیر دیر میرم سر وقتش یهو ایمیل شما چشمک زد اومدم توش واقعا حض کردم و خیلی لذت بردم هم از هم صحبتیت با خدا که زیبا نوشتی چقد حال کردم هم پاسخ آقا جواد عزیز و دیگر خواهرای گل ساناز جان سعیده جان و مهدیه خانم گل و آرزوی عزیز چقد لذت بخش بود و چقد به ایمانم افزود واقعااااا دمشون گرم که چقد دوستت دارن قدرشونو حتما میدونی کامنتت باعث شد دلم گرم بشه برای عبور از تضاد مالی که توش گیر کردم خیلی وقته هم گیر کردم ولی خداروشکررررر آرومم دلم به ایمانش گرمه
ابراهیم عزیز از کامنتت فهمیدم قبلا مشکلات زیادی داشتی که خدایت ترا برای خودش انتخاب کرد اونجایی که گفتی مامورها محاصرت کردن فقط یک در و دستگیره بین شما جایل بود خدا اوتجا به همه گفت دست نگهدارین برین کنار این تحت حمایت و امان منه و این شد که تو جز خاصان خدا شدی پس خوشحال باش و همیشه اون روزها رو اون لحظه ای را که حتما قلبت داشت از جاش در میومد خدا رسید و بهت گفت نترس ابراهیم من نترس پس دیگه سعی کن ازش فاصله نگیری که شیطان قسم خورده هر لحظه در کمینه تا مارو تنها گیر بیاره به خدا پناه ببر هرچقدم سخت باشه بخدا پناه ببر شما که با تجربه تر از مایی داداش نبینم غمتوووو بنده خاص خدا چقد حرفات قشنگ بود چقد لذت بردم از کامنتت خصوصا اونجا گفتی خداجونم بپر وسط که اوضاع خیلی خیته اونجا که کفتی دل خانوادمو آروم کن اونجا که گفتی اینقد حالم خرابع که دستم بسمت دراز نمیشه خداجونم خودت دستتو دراز کن و دستمو بگیر ایمان داشته باش میگیره مگه نگرفته بود اگه اون دستگیره فشار داده میشد و درب باز میشد چی میشد که نذاشت اونجا دستت نمیرسید ولی خدا دستشو به سوی تو دراز کرد پس الانم میکنه فقطططط ایماااااان بقول خواهرمون بشین چندبار دیگه کامنتتو بخون شبیه دعای کمیل علی ع بود منم که اینو گفت دیدم درسته خلاصه شده دعای کمیل بود خیلی انرژی دعات خوب و عالی بود از اهواز جنوبی ترین مکان کشور به شمالی ترین مکان رسید این انرژی که منتشر ساختی از خودت داداشم دمتگررررررم حتما ازاین تاریکی نجات پیدا خواهی کرد هممون نجات خیر پیدا میکنیم همه برات آرزوی آرامش دارم آغوش گرم خدا محفل جان تو باشد ای بنده خوب خدا.
دوستت دارم رفیق خوبم سبیلتم بهت میاد از شمال تا جنوب عشق برات میفرستم
و در آخر از این پنج نفر دوست عزیز برادر و خواهرای گلم تشکر ویژه دارم بابت پاسخ های بی نظیرشون خصوصا مهدیه جان که از داستان تاریکی خودش گفته که چیجوری به دل ترس ها نگرانی هاش زده با ایمان زیبا و چه پاداشی گرفته از همتون عشقیا ممنونم که چقد مهربون و دوست داشتنی هستین
سلام
ابراهیم جان چقدر خالصانه با خدات حرف زدی وقتی شروع به خواندن کردم ناخوادگاه اشکم جاری شد از بس احساست در تک تک کلمه هات و نوشته هات قوی بود فقط میخوندم حس میکردم خودم هستم چقدر خوب تونستی راحت با خدات ارتباط برقرار کنی همونجوری که خودش گفته اگر دلت گرفت و گرفتار بودی و نبودی بیا ، حالا تو رفتی درست هم رفتی با این قدم برداشتنت ببین چندین نفر دیگر رو همراه کردی بعید میدونم با احساساتی که در ماها وجود داره کسی این جمله رو بخونه وصل نشه
بیا وسط اوضاع خرابه
یه جمله ساده ولی از عمق وجود ، خالص ، احساس نیازه در تمام ابعاده به خدا ، خدایی که تو اون لحظه جدای از هزاران خدای دیگه است که ما تو ذهنم ساختیم ، خدایی که فقط و فقط اونه که میتونه جپاب این درخواست رو بده ، خدایی که بالای همه خداهای ما واساده و جدای از خالق بودن ، انهم خالق تمام انچه که من به ان اگاهم و نااگاه ، رب و فرمانروای تمام عالم هستی است نه عالم هستی که من به ان اگاهم بلکه فراتر از چیزی که من حتی بتونم فکرش رو بکنم ، خدایا من رو دریاب خدایا من رو دریاب خدایا من رو دریاب خدایا من رو دریاب که تو تنها کسی هستی که میتونه منو دریابه خدایا شکرت که منو هدایت کردی به این فایل زیبا و این کامنت عالی
خدایا شکرت به خاطر تمام دستانت
ابراهیم جام ممنونم ازت به خاطر این همه احساسی که در این کامنت به من رسوندی با کار کردن روی خودت
ازت ممنونم که خودت رو دوست داری و با دوست داشتن خودت داری جهانی بهتر و زیباتر می سازی داری جهانی لطیف تر می سازی با تکیه کردن به خدایی که قدرت به دستان اوست و بس
خودت رو دوست داری و با دوست داشتن خودت به خدایی تکیه میکنی که تنها فرمانروای جهان هستی است خدایا شکرت
استاد عزیزم از تو سپاسگزارم که با تمام توان و با عشقی این سایت و مکان مقدس رو مدیریت میکنی که اینگونه انرژی به ما میرسونی .
خدایا شکرت خدایا شکرت
سلام آقا ابراهیم.
سال نو مبارک.
چند باری از دلم رد شد که کامنتی ازتون نخوندم این مدت.
امیدوارم در هر شرایطی هستین، بهترین باشه و براتون خیر و ارامش باشه.
امیدوارم در سال 1404 بهترین ها براتون رقم بخوره همونطور که خودتونم نوشتین.
شما هم عضوی از خانواده ی عزیز من در سایت هستین و حضور و کامنت هاتون برام عزیز و محترمه.
امیدوارم در بهترین زمان کامنت زیباتون که پر از زیبایی و نکات مثبت و خبرهای خوب و توحیدیه رو بخونیم.
در پناه ارحم الراحمین باشین همیشه.
فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ
الهی شکرت
با درود و وقت بخیر خدمت شما آقا ابراهیم عزیز خودمون .. واقعا ممنون و سپاسگذارم برای همه ی کامنت های زیباتون . برای پاسخگویی های عالی در عقل کل .. برای آن سفرهای فوق العاده عالی تون که مدام در جریان سفر هاتون بودیم ..
ولی هیچوقت سابقه نداشت که توی سایت حضور نداشته باشید . خیلی دلتنگ نوشته های شما هستیم .. کلا بچه های سایت همیشه کامنت های شما رو با عشق و لذت میخواندیم ولی مدتیع که خبری از شما نیست ..
امید دارم مسایل تون با همکاری خداوند حل و فصل شده باشه و در این سال جدید 1404 تمام تضادها مسیر شما رو بسمت بهترین ها هدایت کرده باشه و سال پر خیر و برکتی رو شروع کرده باشید
انشالله خیلی زود بیاید و داخل سایت بازم برامون بنویسید
الهی آمین
الهی هر کجا که هستید سلامت و تندرست و شاد و خوشحال باشید
سال نو و سیزده بدرمون مبارکا باشه .
الهی همیشه در مدار نور و عشق الهی باشید
ممنون میشم که لطف خداوند شامل حالمون بشه و دوباره در مدار خواند کامنت های زیبای شما باشیم خدایاااا سپاس
سلام دوست خوبم، ابراهیم کجایی خبری ازت نیست؟ چرا دیگه کامنت نمیذاری؟ من و بچه های سایت دلمون برات تنگ شده…. فراموشت نکردیم…. دلمون برای کامنتهای ناب و توحیدی ات تنگ شده… میدونم در شرف جدایی از همسرت هستی و درگیری…
امیدوارم با خبرهای خوش برگردی و خوشحالمون کنی.
امیدوارم هرجا هستی حال دلت خوب باشه و در سلامتی کامل باشی….
راستی سیبیل اصلا بهت نمیاد، پروفایلتو دیدم ترسیدم…. خخخ
عکس قبلی خیلی بهتر بود
سلام اقا ابراهیم
باورت میشه هروقت منم به تضاد برمیخورم کامنتای شمارو میخونم میتونم ذهنمو کنترل کنم و حالم بهتر میشه
من از شما خیلی درسها گرفتم
کامنتاتون خیلی کمکم کرد
قلم روانتون
پاک بودنتون
حتی الانم به یک تضاد خوردم
فرزند جدیدم هشت روزه بدنیا اومده
زندگیم عالی همسرم عالی خانوادم عالی از لحاظ سلامتی خودم به تضاد بر خوردم اول با خدا یکم قهر کردم…
همونجا تو ماشین شوهرم سوره ضحی رو گذاشت
و خدا باهام حرف زد خدا گفت قسم به روز و قسم به ارامش شب که پروردگارت تورو رها نکرده و از تو خشمگین نیست……..
الانم با گریه برات کامنت مینویسم و خوندن کامنتت منو یاد خدا انداخت
خدایا شکرت
لطفا زود برگرد پیشمون ️
سلام ابراهیم دوست خوبم، از اینکه به کامنت قبلیم که برات نوشتم امتیاز دادی خ خوشحال شدم، حداقل مطمعن شدم که هنوز هستی و در سلامتی بسر میبری…. نمیدونم علت این سکوت و غیره فعال شدنت در سایت چی هست…. اما هرچه هست با شناختی که ازت دارم تو آدم شاد و پرانرژی بودی و همیشه کامنتهای بامحتوای عالی مینوشتی… اما الان که سکوت کردی،،، میدونم که قطعا اون انرژیت کم شده و حوصله نوشتن نداری… توی پروفایلت قرار بود اسفندماه بروزش کنی اما اونم یادت رفته….
به هرحال اگه صلاح دونستی بیا و از احوالات خودت خبری بهمون بده…. راستی از دلفین چه خبر؟
امیدوارم هرجا که هستی در احساس خوبی باشی… تو ابراهیم خدا هستی قطعا احساست باید خوب باشه. به خدا میسپارمت.امیدوارم بهترینها برات رقم بخوره عمو ابراهیم.
بنام رب هادی و خدای آسانی ها
سلام ب ابراهیم عزیزم،حالت چطوره؟ان شاالله ک عالی باشی
چندروز پیش باخودم گفتم چرا خیلی وقته کامنتی از ابراهیم دریافت نمیکنم
شاید درمدار کامنتهاش نیستم خلاصه دلم تنگ شده بود برای اون حس و حال شیرینی ک تو کامنتای قشنگت موج میزد
و چقد زیباست این قانون فرکانس و قانون هدایت امروز حسم گفت بزن روی این فایل
و اینو ببین،بعد از خوندن چنتا از کامنتا اسم قشنگتون و دیدم و پروفایل جدید تون
دلفین کنار دریا ،و خورشید خیییلی زیباست خییلی حس عالی گرفتم ازش
الهی صدهزار مرتبه شکرت
خدایا شکرت چقد لذت بردم از کامنت قشنگت
خییلی وقته ک اینجور چشام اشکی نشده بود چقد دوسدارم این حس و حال رو
ی جاهایی حسودیم شد ب رابطه ای ک با خدا داری خخخخخ
ی جاهایی ترسیدم ک نکنه خدا قهرش بگیره ،اونجا ک بهش گفتی من باهات کاری ندارم،حرفی ندارم
بعد فهمیدم ک هنوز خییلی جای کار داره باورهام نسبت بخدا ، هنوز خدای مهربون جدیدم گاهی ازم ناراحت میشه،چشام باز اشکی شد
میدونی من تازه دارم ب خدای قشنگم شکل میدم تو ذهنم هنوز کامل نشده ،ایمانم قوی نشده
ولی چقد دلم تنگ شد اونجا ک گفتی
خیلی دلم برات تنگ شد
خیلی سختم بود بدونه تو
میدونی چند روزه با تو قدم نزدم!
میدونی چند روزه تو بغلت نخوابیدم!؟
میدونی چند روزه اشک از شدت عشقت از چشام سرازیر نشد!
میدونی چند روزه با همدیگه غذا نخوردیم!
دلم برات تنگه!
تو که میدونی من آدمه احساسی و وابسته ای ام!
تو میدونی چقدر دوست دارم!
فهمیدم ک چقد از اون حس و حال خوب ک همراه آرامشه مدتیه دور شدم و انگار خدا داشت بهم میگفت برگرد پیش من، تو آغوش من
الهی صدهزار مرتبه شکرت عاشفتمممم رب قشنگم مرررسی بابت این باز شدن قلبم این حس زیبای شیرین
خدایا میخوام تایم بیشتری تو هرلحظه ام این حسو تجربه کنم و وصل بشم بهت
الهی صدهزار مرتبه شکرت
ابراهیم نمیدونم در چ حالی هستی ، ولی اینو میدونم ک همه چی درست میشه
خیلی راحت هم درست میشه
از جایی ک فکرشو نمیکنی
فقط بدون خدایی ک این کیهان واین همه دم و دستگاه با اون عظمت و خلق کرده و داره مدیریت میکنه
خواسته ی تو براش ی نقطه هم نیست ،وقتایی ک ب آسمون نگاه میکنم ،ماه و ستاره ها رو میبینم ب یاد میارم ک تازه این آسمون هفتم هست ک اینقدررر بی انتهاست
6 تا آسمون دیگه هم داریم
میلیاردها کهکشان ک با چ سادگی داره هدایت میشه
خواسته ی ما ک چیزی نیست
م تنها خواسته ی ما،کل زمین با این گستردگی کنار بزرگترین ستاره ی کهکشان راه شیری ی نقطه اس
ما ک دیگه وجودی نداریم چ برسه ب خواسته های کوچولومون :))
مررررسی بخاطر وجود ارزشمندت رفیق قشنگم
ب خدای قادر مطلق و عالم مطلق میسپارمت
و اینکه عاشقتمممم
به نام الله هدایتگر
خدایاهرانچه که دارم ازان توست وازتوبه من رسیده است
سلام دوستان خوبم
این فایل نشونه الله مهربان بود
یکم درموردکسبوکارم داشتم فکرمیکردم ونگران بودم بعدزدم رودکمه نشانه وخداوندبهم گفت توبندگیتوبکن یعنی ارامش واحساس خوب داشته باش وکارهاروبه من بسپاروبه چگونگیش کارنداشته باش من خودم هدایتت میکنم درزمان مناسب به خواسته هات
هیچ کس توزندگی توقدرتی نداره وتوخلق میکنی زندگیتووخدای خودت هست
خداوندنشانه هاشوبرام میفرسته ودستان خداوندروبه سمت من هدایت میکنه
خدایادرموردکسب وکاروشغلم خودموبه تومیسپارم اجازه میدم که توهدایتم کنی وحمایتم کنی وبه چگونگیش فکرکتم
بهترین دستانتوبرای کسبوکاربه سمت من هدایت کن ونشانه هاتوبرام بفرست
خدایاتوجواب سوال هارومیدونی ومسیرهارووکافیه من بهت اعتمادکنم وتسلیم توباشم واقدام کنم ایده هایی که به ذهنم مبرسه ومیدونم که به قول مسی هرچیزی که پیش بیادهمون خوبس
الخیروفیماوقع
یک داستان به ظاهربدکه چندهفته پیش برام رخ دادروبهتون میگم
من یک تصادفی کردم که ماشبن من اسیب دیدوقبل ازاین تصادف 1سال قبلش هم یک تصادف دیگه ای روداشتم وماشبن خودمودرست نکردم تواین یکسال وبعداین تصادف که پیش اومداون لحظه احساسموکنترل کردم وباخودم گفتم قطعاخیری دراین ماجراهست ومقصرمن نبودم ویک نفردیگه بودوبعدمارفتیم بیمه وبه الله قسم چندبرابرهزینه ماشبن من روبیمه بهم دادوهمین پول بیمه باعث شدکه حتی اون قسمتی که 1سال پیش تصادف کرده بودم روهم صافکاری کنم یعنی کل ماشین رودرست کردم باکمترین مبلغ یعنی من نزدیک22میلیون تومان ازبیمه پول گرفتم وهزینه ماشینم 7میلیون تومان شدوبقیه پول هم به موجودی پولم اضافه شد
الان نگاه میکنم وقتی ارامش داشته باشی وناراحت نباشی وحالت خوب باشه هراتفاق به ظاهربدی به نفع تورخ میده الخیروفیماوقع
کافیه ماتسلیم امرپروردگارباشبم وحرکت کنیم بااحساس خوب وبدونیم وتکرارکنیم باخودمون که هرچی پیش بیادهمون خوبس واگرم به تضادبرخوردیم بدونیم این برای رشدوپیشرفت ماهست
روی باورهای توحیدی وهدایت وتوکل کارکنیم تانیایج فوقالعاده بگیریم
خدایابهت اجازه میدم که منوهدایت کنی به مسیرعالی برای کسب ثروت وخوشبختی
خودت میدونی من هیچی نمیدونم
من قدم اول روبرمیدارم بااحساس خوب خودت هدایتم کن
خودت درهاروبرام بازکن خودت ایده هاروبهم بگو
وقتی درمسیردرست هستی هراتفاقی برای رشدتوهست مسیردرست یعنی ارامش داشتن واحساس خوب داشتن
خدایاتوحیدرودردل ماجاری کن
خدایاتنهاتورامیپرستم وتنهاازتویاری میجویم
شادوموفق باشید
به نام خدای رزاق،روزی رسان بی حساب
سلام استاد عباسمنش عزیز
سلام استاد شایسته عزیز
قدرت در دستان خداوند هست .
● در زبان میگویم اما در باور هایم اگر حواسم نباشد باز یه مقداری از قدرت را به دیگران می دهم.باید که اعتماد و اعتقادم به رب را تقویت کنم.باور توکل را کار کنم.
● چقدر جالب خداوند بدون اجازه من ،من را هدایت نمی کند.
خدایا از تو درخواست دارم که مرا هدایت کنی و حمایت کنی و حفاظت کنی.
○ همیشه دستان خداوند عین معجزه از راه می رسند ومرا در رسیدن به اهدافم یاری می رسانند.
○ هر چه پیش آید خوش آید.
وقتی که اعتماد کنم به خداوند و آرامش دارم و وقتی تسلیم باشم و کمتر مشخص می کنم چگونگی خواسته و زمان رسیدن به آن به خداوند بسپارم . بعد ها می فهمیم
که خیریه بزرگی در آن بوده که در زمان خاصی که برنامه ریزی ما نبوده وخداوند برنامه ریزی کرده اجابت شده.
○ وقتی نگران زمان شدم برای گرفتن مدرکم و اینکه نمی دانستم چه کنم. گفتم حسم را خوب نگه دارم و آمدم داخل سایت و چندین بخش را نتونستم بروم وانگار روح سایت مرا اینجا هدایت کرد تا جواب بگیرم و آرام شوم.
سپاسگزارم استاد عزیز و سپاسگزارم المیرا دانشجو ی نازنین که با صحبت های نابت کنار استاد کلی آگاهی در یافت کردم.
روی توحید بیشتر تمرکز کنم.
به نام خداوند مهربان وهدایتگر
سلام
هدایت
قُلْنَا اهْبِطُواْ مِنْهَا جَمِیعاً فَإِمَّا یَأْتِیَنَّکُم مِّنِّی هُدًی فَمَن تَبِعَ هُدَایَ فَلاَ خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلاَ هُمْ یَحْزَنُونَ (38) بقره
گفتیم: همگى از آن (باغ به زمین) فرود آیید، و آنگاه که هدایتى از طرف من براى شما آمد، پس هر که از هدایت من پیروى کند، نه برایشان بیمى است و نه غمگین خواهند شد.
خدارا هزاران بار شکر که جز هدایت شدگان هستیم و خداراشکر بابت وجود با برکت استاد عباسمنش که باعث شد معنای واقعی توحید را درک کنیم .
اگر از آموزههای استاد، فقط و فقط موضوع توحید را درک کنیم زندگی ما سراسر خوشبختی و موفقیت خواهد بود چراکه دیگر عوامل موثر در موفقیت فردی زیر مجموعه توحید هست ، بقول استاد عباسمنش اگر قرآن را دریک کلمه خلاصه کنیم آن کلمه توحید خواهد بود .
داستان هدایت در آیات متعددی در قرآن آمده و هدایت موضوعی هست که خداوند بر خودش واجب کرده تا کل کیهان را هدایت کنه و نکته مهم اینکه ما باید این اجازه را به خدا بدهیم ، زیرا خداوند همواره و بطور مستمر ما را هدایت می کنه و ما باید تسلیم باشیم مثل حضرت موسی که در آخر ماجرا گفت خدایا به هر خیری که از تو به من برسه فقیر م و بعد سرنوشت زندگی او عوض شد .
در کل امور زندگی باید از خداوند هدایت بخوایم تا از طریق نشانه ها ما را هدایت کنه و پیشرفت کنیم .
یا علی
خدایا شکرت
علیرضا یکتای مقدم
مشهد مقدس