گفتگو با دوستان 49 | ورود به مدار نعمت ها - صفحه 20
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2021/12/abasmanesh-15.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2021-12-25 05:31:312024-04-27 08:15:02گفتگو با دوستان 49 | ورود به مدار نعمت هاشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام خدا
سلام به استادعزیزم و خانم شایسته
روزشمار تحول زندگی من روز 149
این فایل گفتگوی استاد با دوستان که در این فایل استاد عرشیانفر با استاد عباس منش گفتگو کردن و موضوع در مورد احساس خوب و کنترل ذهن بود خیلی استفاده بردم و استاد توضیحات خوبی دادن و احساس خوب نتیجه کنترل ذهنه و با تمرین و آرام آرام میشه در برابر اتفاقات ذهنو کنترل کرد تا به احساس کمی بهتر برسیم و بعدها به احساس بهتر و همینطور تا ذهنمون در برابر اتفاقات گوناگون کنترلش آسونتر بشه . شکر گزاری کردن و توجه به دیگر نعمتها و درس یاد گرفتن از اشتباهات گذشته و تجربه کسب کردن هم میتونه کنترل ذهن و آسونتر کنه و وارد احساس خوب بشیم و با صحبت کردن با خود در مورد روشی که احساسو خوب کنه خیلی کمک بزرگی به حال خوب داشتن میکنه و این باعث میشه که اگرباز هم در چنین شرایط نادلخواهی قرار گرفتیم دیگه اشتباه نکنیم و یا راحتتر بتونیم ذهنمون رو کنترل کنیم و به احساس خوب برسیم چرا که مهمترین قانون احساس خوب مساوی با اتفاقات خوبه .
خداروشکر میکنم که در این مسیر هستم.
خدایا شکرت.
به نام رب یگانه فرمانروای هستی کسی که قدرت آسمان ها و زمین در دستان اوست
درود و سلام نازنین استاد و نازنین پدر درود و سلام دوستان ارزشمندم
استاد عشقم سپاسگزارتونم.حقیقتا وقتی فکر میکنم به اینکه دوس دارم فایل جدید ازتون ببینم فقط برای اون حس دل تنگیه میتونه باشه والا که تا ابد انقدر تو سایت مطالب و صحبت ها و کامنت های ارزشمند و زندگی ساز هست که به هیچ چیز جدیدی نیاز نیست.درک و عمل به این دریای عظیم آگاهی از عمر انسانیمم فراتره.
ازتون با تمام قلبم سپاسگزارم.
استاد جانم این صحبت شما و در واقع کلام الله بی نظیره.هر چی تونستم تو این زمینه قوی تر بشم و بیشتر تمرین کنم زندگیم روال تر شده و اصلا خودم بیشتر لذت بردم.
حال خوب برابر با اتفاقات خوب
لا تخف و لا تحزن
استاد میدونید میشه گفت ما تقریبا حدود 4 سال بیشتره که تو زمینه بازارهای مالی جهانی در حال آموزش دیدن هستیم و جالبه این آموزشه هر چی بیشتر میریم تو عمقش بیشتر میبینیم نیاز داریم یاد بگیریم.یعنی در واقع قبل از مهاجرتمون و بخاطر آزادی های نقل و انتقال های بانکی و وریفای ها در یک سری اپلیکیشن های روز دنیا که معتبرن خداوند هدایتمون کرد که مهاجرت کنیم به اینجا.
در واقع ما توکل کردیم و با ایمان به اینکه خداوند همه جا خدایی میکنه با اتکا به اندوخته قبلمون مهاجرت کردیم.عملا ما زمانی که اومدیم هیچ شغلی نداشتیم هیچ منبع درآمدی نداشتیم و خودمون خواستیم که رو پای خودمون بایستیم بدون کمک احدی.
در تمام این سالها همیییشه تلاش کردیم قدم برداریم حالمونو خوب نگه داریم و با ایمان به اینکه میتونیم یاد بگیریم آموزش ببینیم و ما تواناییش رو داریم و همیشه حالمون رو خوب نگه داشتیم با اینکه یه سری صحبت ها از افرادی که دیدگاه و اطلاع کاملی ازین شغل ندارن و نکوهشش میکردن رفتیم تو دلش چون ما عاشق ریاضیات عاشق معاملات عاشق آزادی در ورود به بازارها در اسکیلی که همه یکسانند بدون تحریم و جهانی بودیم.
انصافا براشم کم نذاشتیم.
موضوع اینه وقتیکه وارد هر حرفه ای میشی نمای بیرون اون خیلییی متفاوت از درون اونه.هرررر کاری خطرات و ریسک های خودش رو داره.هر کاااری به ذهنیت قوی احتیاج داره که خودتوو کنترل کنی با دانش با آگاهی بدون عجله بدون طمع با واقع بینی با شناخت ابزار مناسبش واردش بشی و ایمان داشته باشی که خداوند هدایت میکنه فقط باید ذهنت رو باز بذاری تا ببینی.
من به شدت این کار رو میپسندم چوون تو زمانی میتونی توش موفق باشی که بسیار شخصیت قوی داشته باشی.همیشه حست خوب باشه.بتونی خودتو کنترل کنی.بتونی بر طبق قوانین جلو بری.بتونی بفهمی که تو باید بر اساس قوانین بر اساس دانشت بر اساس تجربه ای که روز به روز روش کار کردی قدم های اصولی برداری.نباید دچار خشم بشی نباید دچار حس انتقام بشی نباید دچار طمع بشی نباید فکر کنی نوستراداموسی و میتونی بازار رو پیش بینی کنی و تصمیمات اشتباه بگیری و جای اشتباه وارد بازار بشی.باااید به شدت روی خودت کار کنی.
بازاری که این فرصت رو میده در هر چیزی که در جهان وجود داره و تو با دانشت در تجارتش خبره شدی ورود کنی و این زیبایی این دنیای شگفت انگیزه.
هیییچ محدودیتی نیست برای احدی.همه میتونن واردش بشن.
قبلا یعنی زمان های قدیم این دسترسی برای همه نبود اما حالا به لطف مشیت الهی همه چیز در حال رشده و خیلییی امکانات هست که برای عموم در دسترسه.
خیلی لذت بخشه که یاد گرفته باشی و با آرامش و دانش بتونی مثل دولت ها وارد معاملات نفت برنت بشی.
وارد معاملات طلا بشی
وارد معاملات ارزهای کشورها بشی و میبینی چه دنیااای وسیعیه و تو ازش خبر نداشتی
وقتی اصلا به تاریخچه حضور بیتکوین در دنیا فکر میکنی مغزت سوت میکشه.اینکه الان همه در تلاشن یه جورایی محدودش کنن اما نمیتونن جلوی رشدش رو بگیرن
انتقالات بانکی سوییفت که یه روزگاری شاااه راه انتقالات بانکی بود الان یه جاهایی با همین ارزهای دیجیتال انجام میشن و در لحظه دارایی ها انتقال پیدا میکنه.سریییع رااحت مطمین.
انصافاااا با فکر کردن به اینها بهتر متوجه میشم که چطووور خدا داره جهان رو گسترش میده و همه چیز داره راحت تر و در دسترس تر میشه.حالا هستن کسایی که متوجهش نمیشن یا به این خاطر که یه عده ای ازش سود بردن اما نه به واسطه ی علی بختکی طوری به واسطه ی دانش پشتکار و ادامه و ادامه و ادامههه و ممارستی که هر شغلی نیاز داره که توش دانشش رو پیدا کنی میان وارد این بازار میشن و اون مسیری رو که اونها رفتن نمیبینن تنها سودش رو میبینن و گند میزنن به سرمایشون و میگن این بازار فلانه و بیسااره.در واقع اون افراد فلانن و بیساارن :))))
حکایت همون داستانست که یکی ساندویچی میزنه توش موفق میشه یه شخصی که بستی فروشی داره میگه پس همین شغله که جوابه و بستنی فروشی شو میبنده و ساندویچی میزنه اما چون نه تو اون کار تکاملش رو طی کرده نه دانشش رو داره ورشکست میشه.
خدارو شاکرم که قدم به قدم مارو درین مسیر هدایت و راهنمایی کرد و ما نبودیم جز اونهایی که خسران دیدند و نا امید شدند.
به لطف آموزش های شما یاد گرفتیم که روااال دنیا اینه.ما باید ایده های الهامی رو تست کنیم و هر لحظه بهبودشون بدیم تا به پاسخ برسیم.
اینو مجددا دیروز در فایل نشانه امروز من در یکی از قسمت های سریال زندگی در بهشت که پرنده شکاریه اومده بود و اون پرندتون رو فکر کنم اردک بود شکار کرده بود و شما برای زدن سقف توری سه درخت به عنوان تیر بریدین.
وااای استاد چقدر خندیدم اونجا که نشد این قدمتون به نتیجه ختم بشه و به فکر مسیر بعدی افتادین و گفتین قد منم اینجا جا نمیشه به هر حال دیگه ماهم قد بلند و باصفااا کلی لذت بردم.عشق کردم باهاااتووون.
همونجا مجددا تکرارش کردین این قانون رو که خاصیت جهان مادی اینه ما ایده ها رو تست میکنیم و خسته نمیشیم و ادامه میدیم تا به نتیجه دلخواه برسیم.
استاد همیییشه این صحبت شما آویزه گوش ما بوده در این چند سال.ما انصافا قدم تو راهی گذاشتیم که خودمون باید خیلی چیزاییش رو یاد بگیریم و دنبال کنیم برای بدست آوردن راه حل چه مسیری بهتره و مطمین تره.
خدااا میدونه چقدر در این ساال ها ما رشد کردیم از جواانب مختلف.
حالا مطابق با مطالبی که تو این فایل گفته شد ما الان حدوده 7 ماهه به لطف خدا به یه مسیر جدید هدایت شدیم اووونم با پرسیدن سوالات درست به قول شما و به قول من سوالات مقدس چه طور ازین بهتر؟چه طور راحت تر؟
دریچه ی جدیدی به رومون باز شد.
خدای بالای سر گواهه که چه طور با عزم راسخ بدون خستگی بدون ناامید شدن کامل از نشدن ها از ریجکت شدن ها از به در بسته خوردن هااا ادامه دادیم ادامه دادیم
هر رووز یه روز جدید با یه مقدار جلو رفتن و مقداری به در بسته خوردن
ما تو این مسیر خیلیییی بزرگ شدیم.
خیلییی یاد گرفتیم که روال کار دنیا چیه یاد گرفتیم چطور بیشتر ایمانمونو حفظ کنیم چطور جلوی این نجواهای ذهنی رو بگیریم چطور ادامه بدیم
وااای استاااد نمیدونید چه قدمایی برداشتیم و چطوور خدا به قدمامون برکت دااد چطور هدااایتمون کرد
هر لحظش هر ثانیش پر از درس بود
استااد میشد یه روزهایی کلااا میدیدم بابااا دیگه تموووم شد هیچ راهی نداره اما مینشستیم باهم حرف میزدیم از ابعاد متفاوت موفقیت هامونو یادآور میشدیم هی بولدشون میکردیم هی اونجاهایی که خدا برامون معجزه کرده بود رو به یادمون میاوردیم خودمون حالمونو خوب میکردیم
استاد واقعا جسارت میخواد تو کشور غریب تنها ادامه بدی از جیب بخوری با عزت نفس ادامه بدی حست رو خوب نگه داری در پاسخ دیگران از چه خبرها و چطوری ها زمانی که به ظاهر با در بسته مواجه شدی بگییی عاااالیم و بااور داشته باشی که خدا مسیرهارو برات روشن میکنه ایده هاشو میفرسته دستانش رو برات میفرسته و بعد ببینی که آرهههه واقعاااا همیینه
داره نشوونت میده داره نشونه هاشو برات میفرسته داره قدم بعدی رو برات واضح میکنه و تو تنها وظیفت بوده حالتو خوب نگه داری ایمان و باورتو حفظ کنی و گوش به زنگ هدایت ها باشی و به یک چیز یک راه حل یک مسیر نچسبییی
استاد ما تو این چند ماه خیلیییی قشنگ ادامه دادیم خیلییی قشنگ خودمونو شناختیم خیلی قشنگ ساز و کار جهان رو بهتر درک کردیم و چقدر از جوانب مختلف پیشرفت کردیم
هر دفعه ما یه چیزی خواستیم دیدیم خدا بهترش رو برامون میخواد هر دفعه اعتماد کردیم خودش قشنگترش رو برامون رقم زد
اماااا امان ازین نجواهای ذهنی
تقریبا دو هفته پیش میخواستیم یه انتقالی رو انجام بدیم که نشد و گفتیم میریم حضوری بانک انجامش میدیم.
استاد میدونید من دیگه انگاری که زمان تکامل کنتور میندازه با خودم میگفتم ببین خدا ما دیگه حسابی به تکامل رسیدیم و در واقع مسیر به گونه ای بود که انگار اگه این نمیشد تمام زحمات ماه های ما تمووم شده بود و من همینطور تو مسیر با خدا حرف میزدم و حالا ساعت 5 میبایست دانشگاه باشم تا جفت پروژه های خودم و همسرم رو بدم برای میانترممون و ساعت تقریبا 3 بود و هیجان بالااا که اگه نشه همه چییی دوود میشه.
در هر صوورت بخااطر تمام رشدهایی که کردیم به صورتی بسیاار زیبا کنترل هیجان کردیم کارای بانکی رو با آرامش انجام دادیم فرمارو پر کردیم و تایم گذشت به ایده ی کمک گرفتن از دوستمون هدایت شدیم انجامش دادیم و قضیه پروژه ها حل شد و تو اون فشار روانی که دوست داشتیم کنار هم باشیم خدا ردیفش کرد من نرفتم دانشگاه و نهااایتااااا اون انتقال انجاااام نشد.
ببینید استاد من و همینطور پوریا جان یهوو احساس خلا شدیدی کردیم
هر کار میکردم نمیتونستم حالمو خوب کنم.خیلییی سخت بود.ساااعتها شبانه رووزها کار و تلاش و از تفریح گذشتن ها جلو چشممون رفت هوا
من اون لحظه نا امیدترین بودم و نمیخواستم این حس رو به پوریا جان هم انتقال بدم.
اصن من منگ ترین لحظاتم رو میگذروندم و خوب میدیدم گفتگوهای ذهنیم چه قدرتی گرفتن که منو اندوهگین کنند.چیزهایی رو ذهنم بولد میکرد که خیلی کنترلشون سخت بود.مثلا میگفت سختی کشیدی از تفریحاتت گذشتی امااا نهههه اینطور نبود.ما حسابیم در کنار کارمون خوشم گذرونده بودیم. وای ازین نجواهای ذهنی …
رسیدیم خونه برگرفته از صحبت های شما در قانون آفرینش گفتیم بخواابیم که قطع بشیم یه مدت ازین حال و هوا اما نشد.
کاری که به ذهنمون رسید گفتیم آشپزی میکنیم باهم.استاد جان البته ما در دوره بی نظیر سلامتی هستیم ولی گاهی به عنوان چیت میل یه مدل پیتزا درست میکنیم البته با مواد غذایی مجاز.نونش همون سینه مرغ هست که میپزیم و بلند میکنیم با تخم مرغ خمیرش میکنیم و برای روشم از گوشت و مخلفات مجاز استفاده میکنیم.
در واقع با اینکه ترکیب دو تا گوشته برای ما سازگار بوده خداروشکر. (استاد جان چیت میلمون اینه فکر نکنین مواد اشتباه وارد بدن زیبامون میکنیما فقط مواد مجاز رو ترکیبشون میکنیم :))))) )
این غذا زمان بر هست تقریبا و کار فیزیکی یکم میطلبه البته به نسبت سایر غذاها تو دوره سلامتی والا صد در صد از هر غذای ایرانی ساده تره و دنگ و فنگش کمتره
خلاصه گفتیم اصن با پختن غذا و کار فیزیکی و بعد خوردنش که حس خوبی بهمون میده کمی حالمونو بهتر کنیم و خداروشکر هم کارساز بود.
در همین حین باز کلی باهم صحبت کردیم که خدا پشتیبانه ماست حتما راهی هست حتما این مسیر برای ما خوب نبوده و خیلی بازحالمون بهتر شد.نهایتا کلا کار رو تعطیل کردیم و شبم زود خوابیدیم
روز بعد من ناراحت بودم ازینکه یکم با خدا تند حرف زدم و حالا یه جورایی احساس ناراحتیم این بود که من مشرک شدم.این قضیه خیلی برای من آزار دهنده بود.
به لطف خدا تو سایت به کامنتهایی هدایت شدم و خدا خودش من رو به واسطه ی اونها آروم کرد.من وجود مادیم رو پذیرفتم و فهمیدم این طبیعیه ناراحت شم طبیعیه بترسم طبیعیه دلم بلرزه اما طبیعی نیییست تو این حس ها بمونم و خدا خودش خالقه منه خودش منو اینجوری خلق کرده و اونی که سورپرایز شده منم نه اووون.
خیلی آروم تر شدم. همسرم که خیلییی بهتر و زودتر از من آرام شده بود.
استااد جان قدم به قدم باز خدا امید رو تو دلمون کاشت قدم به قدم بهمون گفت نه تمووم نشده. قدم به قدم یه درخواست دیگه رو تو وجودمون فعال کرد.
به محضی که برای رسیدن به رفع اون مساله اقدام کردیم یهو دیدم پوریا اومد و گفت نگین نمیتونم باهات از شدت هیجان حرف بزنم فقط بیا و خودت گوش کن.
در واقع ما میخواستیم برای تغییر محل اقامتمون از ایران به ترکیه توی پاسپورتامون به کنسولگری بریم و برای انجام مراحل اداریش و نحوه انجامش دنبال مطمین ترین مسیر بودیم.
پوریا جان برای پیدا کردن این جواب به جایی هدایت شد و بدون انتظااار یهووو به پاااسخ احتمالی سوالمون در مورد مساله قبلی رسید.
خدای من گواهه هنوز در شگفت زده ترین حالت ممکنیم.ایمان داریم در این راه حل احتمالی که بهش هدایت شدیم کلی درس و نکته برامون وجود داره.
همون شب من چون کمی بخاطر پریدیم بی حال بودم خوابیدم ولی ایشون گفتن من به وضوح این هدایت رو حس میکنم تو استراحت کن من اگه کنسولگری وقت داشت میگیرم که هر چه زودتر بریم و حسش میکنم که خدا میگه الان وقته عمله.
پوریای نازنینم صبح ساعت 6.5 منو بیدار کرد و گفت برای همین امرووز وقت داشتن والا میفتاد برای یکی دو هفته دیگه و من گرفتمش و مدارک رو آپلود کردم.
رفتیم و به لطف خدا به زیبایی و سادگی کارمون انجام شد و چقدرم خندیدیم اونجا و زیبایی دیدیم.
با اون شرکت تماس گرفتیم و انگار تنها پوینتش رسیدنمون به این قدم بود و اونها گفتن با 1500 یورو برامون انجام میدن.
ما به لطف آموزش هایی که خدا تو این مدت بهمون داده دیگه سلطان وریفای کردن در انواع اپلیکشن ها و بانک های جهانیم :))))
رسیدیم خونه سرچ کردیم دیدیم کل هزینش برای ثبت شرکت به صورت مجازی قانونی و به راحتیییییی در کشور استونی فقط 130 یورو هست
به قول ترکا تامااااااااااااام
ما چی میخواستیم خدا چی برامون در نظر داشت
هنووز در حال بررسی هستیم و به راه حل نهایی نرسیدیم اما حالمون عااالیه
در واااقع
این داستان هنووز ادامه دارد :)))) ….
آره سخت بود انصافا حالمونو خوب نگه داریم اما تونستیم و خدا سرییییع هدایت هاشو فرستاد قلبمونو آروم کرد و مسیر رو برامون پر از نور امید کرد
خدایااااااااااا شکرت
من سپاسگزار پروردگارم که انقد قلبمو جلا داده که برای تغییر حالم برای سپاسگزاریش انقدر نعمت دوورمه که نباید تلاش کنم برای دیدنشون من به سااادگی در اووج بی نهایت و فراوانی نعمت دارم که بشمرم و حالم احسن الحال بشه
خدایااااا پروردگاراااا شکرت
و بله من لایقم برای تجربه ی راحتی و نعمت ها و رفاه و آسایش و زیبایی های بیشتر
من بنده ی کسیم که عاشقمه و بر خودش واجب کرده خواسته های منو به طرفه العینی اجابت کنه و اینها تنها در ید قدرت اوست و من به درگاه کسی جز اون برای بیان درخواستام قدم نمیگذاااارم.
الله مع الصابرین نه تحمل کنندگان :))
عاااشقتوووونم استاد جاانم
در پناه حق باشید.
به نام انرژی قدرتمندی که بیشتر از خودم به ثروتمندی و خوشبختی من در هر دو جهان مشتاق و مصر است
و قدرت خلقکنندگی تمام اتفاقات زندگیم را به دست باورهای خودم داده
تا بتونم از راههای لذتبخش و آسان به تمام آرزوها و زندگی رویاییام برسم
به نام سیستمی قانونمند و خالقی قدرتمند که از رگ گردن به من نزدیکتر است
و جهانی سرشار از عشق و فراوانی و نعمت و فرصت و ثروت و خوبی و زیبایی و آدمهای خوب را به بینهایت مقدار آفریده
و من را نیز از بدو تولد موجودی بسیار عزتمند و ارزشمند خلق کرده که لیاقت تجربه همه نعمتهایش را دارد.
*
سلام به تمام:
آدم های خوب دنیا در تمام دوران ها
خوبیهای کوچک و بزرگ
خوشبختی و آرامش
موفقیت و ثروتمندی
تجربههای فوقالعاده و ناب
لذتهای متنوع و وصفنشدنی
سلامتی و زیبایی
آسایش و رفاه
آبرومندی و عزتمندی
عشق و محبت و وفاداری
صداقت و درستی
موفقیت و رشد و پیشرفت
هدایتهای خداوند
سعادتمندی و عاقبت به خیری
*
– آدمی که بتونه در زمانهای بیشتری احساسش رو خوب نگه داره، اون آدم واقعا بهشت را در همین دنیای مادی تجربه میکند.
– اگر ما تمرین کنیم در شرایط مناسب، سپاسگزار خداوند باشیم و احساس خوبی داشته باشیم با نگاه کردن به نعمتهای زندگیمون، تحسین زیباییها و توجه به نکات مثبت، آن زمان یواشیواش به مداری میرسیم که شرایط یکم سخت میشه و واقعا ناراحت بودن حقمونه، ولی اگر باز هم بتونیم احساسمون رو خوب نگه داریم، برد کردیم.
قطعا با کار کردن روی ذهن خودمون و تمرین کردن برای کنترل افکار و احساساتمون، توی این زمینه به قدری خوب میشیم که دیگه به جای اینکه یک هفته ناراحتی کنیم برای مسئلهای، فقط زمان کوتاهی مثلا 10 دقیقه از وقتمون رو ناراحت هستیم و بعدش سریعا میتونیم احساسمون رو کنترل کنیم. قطعا پاداش رو کسانی میگیرند که بتوانند این کار رو انجام بدهند.
– ما باید بتونیم همیشه طوری به قضایا نگاه کنیم که در زمانهای بیشتری از روز، احساسمون خوب باشه.
مثلا صبح که از خواب پا میشیم از خودمون بپرسیم بابت چه چیزهایی سپاسگزار خداوند هستیم.
وَإِذْ تَأَذَّنَ رَبُّکُمْ لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّکُمْ ۖ…
و (باز به خاطر آرید) وقتی که خدا اعلام فرمود که شما بندگان اگر شکر نعمت به جای آرید بر نعمت شما میافزایم.
سوره ابراهیم (14)
– ارتباط بین شکر و رزق، ارتباط بین شکر و ثروت و سلامتی، همه به دلیل احساس خوب است.
– مولفهای که در هنگام شکرگزاری اتفاق میافتد، احساس خوب است؛ به عبارتی وقتی به خاطر چیزی سپاسگزار هستی، احساست خوب است.
بنابراین این ی تمرین خوبه که وقتی شب داری میخوابی یا صبح که از خواب بیدار میشی، از خودت بپرسی برای چه چیزهایی شکرگزار خداوند هستی، و آگاهانه دنبال چیزهایی باشی که احساس خوب به تو بدهد و احساس تو را خوب نگه دارد.
– حالا طبق قانون، اگر ما در زمانهای بیشتری احساسمون رو خوب نگه داریم، در مداری قرار میگیریم که اتفاقات خوب بیشتری برای ما رخ میدهد.
– خیلیها فکر میکنند که هر روز یکسری اتفاقات و شرایط از پیش تعیینشده و مشخص وارد زندگی آنها میشود، ولی نکته اینجاست که ما میتوانیم اتفاقات یک ثانیه بعد ما را نیز تغییر دهیم و هیچ چیز از قبل آماده و مشخص نیست.
– ما هر لحظه با افکار و احساسمون داریم یکسری فرکانس را جنریت میکنیم و جهان داره شرایط و اتفاقاتی معادل با آنها را وارد زندگی ما میکند.
– از طرفی چون ما نمیتوانیم همیشه در بهترین احساس ممکن باشیم، توی زندگی ما هم همیشه بهترین حالت ممکن نیست.
– اگر ما میتوانستیم در تمام شرایط در بهترین احساس ممکن باشیم، تا ابد در شادی و سلامتی و نعمت و رزق و ثروت زندگی میکردیم؛ البته این امر در جهان پس از مرگ ممکن است:
وَالَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أُولَٰئِکَ أَصْحَابُ الْجَنَّهِ ۖ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ
و کسانى که ایمان آورده، و کارهاى شایسته کردهاند، آنان اهل بهشتند، و در آن جاودان خواهند ماند.
سوره بقره (2)
یُطَافُ عَلَیْهِمْ بِصِحَافٍ مِنْ ذَهَبٍ وَأَکْوَابٍ ۖ وَفِیهَا مَا تَشْتَهِیهِ الْأَنْفُسُ وَتَلَذُّ الْأَعْیُنُ ۖ وَأَنْتُمْ فِیهَا خَالِدُونَ
سینیهایى از طلا و جامهایى در برابر آنان مىگردانند، و در آنجا آنچه دلها آن را بخواهند و دیدگان را خوش آید [هست] و شما در آن جاودانید.
سوره زخرف (43)
– ما میتونیم از این چیزی که هستیم بهتر باشیم، در احساس بهتر باشیم، ولی نمیتونیم در بالاترین احساس ممکن باشیم و به خاطر همین هم زندگی ما در بالاترین کیفیت ممکن نیست؛ در واقع، این ویژگی دنیای مادی است که در آن زندگی میکنیم.
– در دنیای مادی ما باید تلاش کنیم احساسمون رو خوب نگه داریم و هر چقدر بتونیم این کار رو انجام بدیم، شرایط زندگیمون هم بهتر و بهتر میشه.
– به عبارتی، شرایط زندگیمون وقتی بهتر میشه که ما فرکانسهای بهتری به جهان ارسال کنیم، آرامش بیشتر و احساس خوبی داشته باشیم.
– اصلا مهم نیست که شما چقدر دلیل دارید برای اینکه ناراحت و غمگین باشید، اصلا بگو یک میلیارد! قانون اینه که اگر بمونی تو احساس بد، اتفافات بد برات رخ میده. یعنی اگر دستت رو بکنی توی آتیش، قطعا میسوزی؛ حالا با دلیل یا بیدلیل این کار رو انجام بدی دیگه چه اهمیتی داره!
– پس بیشتر احتیاط کن، بیشتر مراقب باش، نزار افکار منفی تو ذهنت بیاد، اخبار گوش نده، نرو سوشال مدیا، اتفاقات گذشته رو در ذهنت نشخوار نکن، اشتباهاتت رو هی نشین مرور نکن، نگران اتفاقات آینده هم نباش؛ چرا که این نوع تفکر یعنی انگار داری دستت رو توی آتیش میبری، پس اون وقت دیگه باید منتظر تبعات کاری که کردی باشی و نگی چرا داری میسوزی.
– به همین دلیل، احساس خوب داشتن رو تمرین کن و ببین که نتایج خوب برات رخ میدن، اصلا از در و دیوار برات نعمت و ثروت و خوشبختی میباره؛ چرا؟ چون یاد گرفتی تو هر شرایطی تا اونجا که امکان داره حالت رو خوب نگه داری، آرامشتو حفظ کنی و از زندگیت لذت ببری. قطعا این کاری که میکنی پاداش داره و جهان به خاطر این ارزشی که به خودت و زندگیت میدی پاسخ خوشایندی میده و درهایی از نعمت و ثروت و برکت و خوشبختی رو برات باز میکنه.
– وقتی در حالت عادی، حس و حالت خوبه و تلاش میکنی و تصمیم میگیری در شرایط بد هم آگاهانه راهی پیدا کنی که به اوضاع جوری نگاه کنی که بهت احساس بهتری دست بده، ورق برمیگرده و گل رو میزنی؛ همه چیز به نفع تو پیش خواهد رفت. (اما این کار ساده ای نیست و باید روی خودت تمرین کنی.)
– یکی از چیزهایی که کمک میکنه ما در هنگام اتفاقات بد احساسمون رو خوب نگه داریم، اینه که به خودمون بگیم اشکال نداره، من دارم چیزی یاد میگیرم و تجربه خوبی کسب میکنم و… سپس فکر کنیم که چطور میتوانیم خودمون و کارمون و رفتارمون رو تصحیح کنیم تا بهبود پیدا کنیم و بهتر بشیم. در حقیقت موقع اتفاقات خوش و اوضاع آرام که اصلا به این چیزها فکر نمیکنیم، بنابراین تلاش کنیم از این زاویه زیبا به اتفاقات ناخوشایند نگاه کنیم.
– از اینرو وقتی به مسائل زندگی برخورد کردی از خودت بپرس من چه درسی میتوانم از این شرایط یاد بگیرم؛ به خودت بگو اشکال نداره چیزی از دست دادم، در عوض درس ارزشمندی از آن یاد گرفتم؛ هرچند این درس برایم گرانقیمت بود ولی اگر ازش درست استفاده کنم، قطعا و حتما دهها برابر آن را میتوانم از نو بسازم و زندگی فوقالعاده عالی را تجربه کنم.
ماجرای آتش گرفتن انبار آقای ادیسون:
زندگی توماس ادیسون بسیار مرفه بود و او یکی از ثروتمندان آمریکا به شمار می رفت و درآمد سرشارش را تمام و کمال در آزمایشگاه مجهزش هزینه میکرد که ساختمان بزرگی بود.
این آزمایشگاه، بزرگترین عشق توماس ادیسون بود. هر روز اختراعی جدید در آن شکل می گرفت تا آماده بهینهسازی و ورود به بازار شود. در همین روزها بود که نیمههای شب از اداره آتشنشانی به پسر ادیسون اطلاع دادند، آزمایشگاه پدرش در آتش میسوزد و درحقیقت کاری از دست کسی برنمی آید و تمام تلاش مأموران فقط برای جلوگیری از گسترش آتش به دیگر ساختمانهاست.
آنها تقاضا کردند که موضوع به نحو قابل قبولی به اطلاع توماس ادیسون پیرمرد رسانده شود. پسر با خود اندیشید که احتمالاً توماس ادیسون با شنیدن این خبر سکته می کند و لذا از بیدار کردن او منصرف شد و خود را به محل حادثه رساند و با کمال تعجب دید که توماس ادیسون در مقابل ساختمان آزمایشگاه روی یک صندلی نشسته است و سوختن حاصل تمام عمرش را نظاره میکند.
پسر تصمیم گرفت جلو نرود و پدر را آزار ندهد. او می اندیشید که پدر در بدترین شرایط عمرش به سر می برد. ناگهان توماس ادیسون سرش را برگرداند و پسر را دید و با صدای بلند و سرشار از شادی گفت: پسر تو اینجایی؟ می بینی چقدر زیباست! رنگ آمیزی شعلهها را می بینی؟ حیرت آور است! من فکر میکنم که آن شعلههای بنفش به علت سوختن گوگرد در کنار فسفر به وجود آمده است!
وای! خدای من، خیلی زیباست! کاش مادرت هم اینجا بود و این منظره زیبا را میدید. کمتر کسی در طول عمرش امکان دیدن چنین منظره زیبایی را خواهد داشت! نظر تو چیست پسرم؟ پسر حیران و گیج جواب داد: پدر تمام زندگیات در آتش میسوزد و تو از زیبایی رنگ شعلهها صحبت میکنی؟ چطور میتوانی؟ من تمام بدنم میلرزد و تو خونسرد اینجا نشستهای؟
پدر گفت: پسرم از دست من و تو که کاری برنمیآید. مأموران هم که تمام تلاششان را میکنند. در این لحظه بهترین کار لذت بردن از منظرههایی است که دیگر تکرار نخواهد شد! در مورد آزمایشگاه و بازسازی یا نوسازی آن فردا فکر میکنیم! الآن موقع این کار نیست! به شعلههای زیبا نگاه کن که دیگر چنین امکانی را نخواهی داشت!
فردا صبح توماس ادیسون به خرابهها نگاه کرد و گفت: «ارزش زیادی در بلاها وجود دارد. تمام اشتباهات ما در این آتش سوخت. خدا را شکر که می توانیم از اول شروع کنیم.»
توماس آلوا ادیسون سال بعد مجدداً در آزمایشگاه جدیدش مشغول کار بود و همان سال یکی از بزرگترین اختراعات بشریت یعنی «ضبط صدا» را تقدیم جهانیان کرد. آری او «گرامافون» را درست یک سال پس از آن واقعه اختراع کرد.
بیایید یکبار دیگه این جمله زیبا از آقای ادیسون رو بخونیم:
«ارزش زیادی در بلاها وجود دارد، چون تمام اشتباهات در آن از بین میرود.»
*
تمام حرف این جلسه این بود که:
«احساس خوب، تمام چیزهای دلخواهمان را برای ما به ارمغان میآورد.»
به عبارتی:
احساس خوب برابر است با اتفاقات خوب.
احساس خوب برابر است با خوششانسی.
احساس خوب برابر است با جذب آدمهای خوب.
احساس خوب برابر است با شرایط و موقعیتهای عالی..
احساس خوب برابر است با سلامتی و آرامش بیشتر.
احساس خوب برابر است با جذب بینهایت ثروت.
احساس خوب برابر است با جذب نعمتهای بیشمار.
احساس خوب برابر است با زندگی سرشار از عشق و لذت.
احساس خوب برابر است با عزتمندی و آبرومندی بیانتها.
احساس خوب برابر است با امنیت و ایمنی بیشتر.
احساس خوب برابر است با موفقیت در همه ابعاد زندگی.
احساس خوب برابر است با تجربههای شیرین.
احساس خوب برابر است با آسایش و رفاه در زندگی.
احساس خوب برابر است با لذتهای گوناگون.
احساس خوب برابر است با فرصتهای خوب.
احساس خوب برابر است با ایدههای خوب.
احساس خوب برابر است عزتنفس بیشتر.
احساس خوب برابر است با اعتمادبهنفس بیشتر.
احساس خوب برابر است با احساس لیاقت بیشتر.
احساس خوب برابر است با احساس خودارزشمندی بیشتر.
احساس خوب برابر است با داشتن بهترین نوع زندگی.
احساس خوب برابر است با تجربه رویاها در زندگی.
احساس خوب برابر است ایفای نقشی پررنگ در گسترش این جهان زیبا.
احساس خوب برابر است با خوشبختی تمام و کمال.
احساس خوب برابر است با سعادتمندی در هر دو جهان.
*
کامنتم رو با دو تا جمله و شعر ناب تموم میکنم:
تو نه با افتادن در آب، بلکه با باقی ماندن در زیر آب غرق میشوی.
(پائولو کوئیلو)
پس برای مدت طولانی در احساس و فرکانس بد نمون دوست من.
و یاد این شعر زیبای جناب مولانا بیفت که میفرماید:
خوش باش که هر که راز داند
داند که خوشی خوشی کشاند
شیرین چو شکر تو باش شاکر
شاکر هر دم شکر ستاند
شکر از شکرست آستین پر
تا بر سر شاکران فشاند
تلخش چو بنوشی و بخندی
در ذات تو تلخیی نماند
*
خدای بزرگ و زیبای من، برای اینکه امروز هم مرا به سمت زندگی بهتر و شرایط ایدهآل و رویاییام هدایت کردی، ازت هزاران بار ممنونم.
خدای سخاوتمند من، من آمادگی دریافت برکات، نعمات، آگاهیها و هر خیر و برکتی رو از جانب تو دارم و پیشاپیش برای همشون ازت هزاران بار ممنونم.
خدای قدرتمند و مهربان من، بخاطر تمام نعمتهای کوچیک و بزرگی که به من عطا کردی، از اولین روز زندگیم تا حال حاضر و همچنین اونهایی که در آینده دور و نزدیک به من خواهی داد، هزاران هزار بار متشکرم.
سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته و دوستان
قبلنا اگه شرایطم دلخواه خودم پیش نمیرفت ، خیلی اعصابم خورد میشد یا فرضا اگه اتفاق غیر مترقبه پیش میومد دیگه اصلا آخرش بود … البته موارد خیلی زیادی هم یادمه که عین خیالم نبود با اینکه از قانون اطلاعی نداشتم ولی شامل همه موارد نمیشد و گاهی میشد که اهمیت نمیدادم
اما الان خیلی خیلی بهتر شدم ، قطعا 100 درصد نمیشه ولی میتونم بگم در اکثریت غالب موارد کنترل ذهن رو میتونم انجام بدم ، یا در حد چند دقیقه کوتاه حالم گرفته میشه ولی بعد سریع خودمو جمع و جور میکنم مثلا میرم دوچرخه سواری یا بازی ای چیزی که حواسم پرت شه ، کلا یه کاری که تمرکزم نره روی اون موضوع .. نمیگم میخندم ولی توی ذهنم اون شرایط ناخواسته رو پرورش نمیدم.. تک و توک هم شده که یه چند دقیقه از دستم در رفته ولی خب بازم از این پیشرفت راضیم و همین یادآوری قانون که افکارم اتفافات رو می سازه کمک میکنه که زودتر روند نامناسب رو متوقف کنم
تمرین سپاسگزاری در صبح و شب واقعا فوق العاده موثره ، اصن یه جور عجیبی حال ادمو ردیف میکنه. برای من سریعترین تمرین برای اینه که حس خوبی بهم بده حتی توی مواقعی که پنچرم
* اگه کنترل ذهن رو جدی بگیریم و توجه رو بذاریم روی نکات مثبت و زیبایی ها، بتدریج وارد مداری میشیم که اتفاقات خوب بیشتری رو جذب میکنیم
همین که بپذیریم که در جهان مادی فقط میتونیم «بهتر» باشیم و حال «خوبتر» رو تجربه کنیم کمک میکنه با خودمون در صلح قرار بگیریم و به خودمون سخت نگیریم بخصوص وقتی یه خورده کمتر حس خوب داریم
سپاسگزار استاد عزیزم و خانم شایسته
سلام به استاد مهربان
سلام به دوستان عالی و خوب خودم
خوشحالم که در حال شنیدن این فایل ارزشمند و عالی هستم
خداوند را سپاسگذارم که من را هر لحظه هدایت می کند تا بتوانم به آسانی و راحتی در مسیری قدم بردارم که جز شادی و حال خوب هیچ چیز دیگری در آن مهم و اساسی نیست
این نکته را باید بدانم که همه چیز در ذهن من رقم می خورد و هر چه بیشتر روی خودم و باورهای خودم کار کنم
اطراف خودم را ببینم
زیبایی های اطراف خودم را مشاهده کنم
از داشته های خودم قدردان باشم بی شک جهان هم ارامش بهتر و بیشتری را سر راه من قرار می دهد
خداوند را ممنون هستم که همیشه زیبا است و زیبایی را دوست دارد
خداوند را ممنون هستم که شاد است و همیشه دنبال شادی است
خدای من دوستت دارم و از تو می خواهم که من را در این مسیر هدایت کنی
ناگفته نماند واقعا رعایت کردن این قوانین و کنترل کردن ذهن راحت نیست
خودم بارهای بار در این مورد نتوانستم به این قانون درست و حسابی عمل کنم و بعد از آن هم نتیجه آنرا گرفتم اما در کل از این حس و حال خوب تجربه خوب و عالی داشته ام
واقعا از استاد عزیز بخاطر این فایل ارزشمند سپاسگذارم
سپاس از خدای مهربان خودم
سپاس از خدای زیبایی ها
سپاس از خدای هدایتگر خودم
سپاس از خدای فراوانی ها
به نام خداوند مهربان
سپاس گزار خداوندم بابت بودن در این مسیر
لذت بخشه صحبت های این دو بزرگوار همیشه برای ومن و پراز آگاهی نکته به نکتش ،
و چقدر خوب شروع کرد جناب عرشیانفر عزیز و گفت که یک کسی که خودش رو میشناسه و خدای خودشم میشناسه وقتی میخواد بهترین رو از خدا بخواد ،بهترین حال و میخواد و چقدر اسم این فایل مرتبطه کاملا با این محتوا
اینکه در مورد احساس خوب و قانون صحبت شد
خب به قول استاد عزیز و جناب عرشیانفر احساس خوبی که ما ازش صحبت میکنیم خیلی عمیق و متفاوته ،
یعنی بحث احساس موقت و گذرا نیست یا اینکه با عامل بیرونی به وجود نمیاد ،مثل مشروب مثل مواد مثل هزارتا چیزه دیگه و لذت های کاذب دیگه که اینا اصن احساس خوب محسوب نمیشن ،ما داریم درمورد قانون بدون تغییر رب صحبت میکنیم ،یعنی احساس خوبی که در مسیر درسته ،یا اینطور بگم که زمانی که ما در مسیر درست هستیم احساسمون خوبه ،احساس خوب واقعی و به این سادگی ها نیست که ما ازش سو برداشت کنیم .
احساس خوب واقعی یعنی به قول قرآن نه ترسی از آینده و نه غمی از گذشته و زندگی در لحظه (رها وارام ) و اعتماد به خداوند
خب حالا برای اینکه به مومنی که قرآن تعریف کرده تبدیل بشیم که همواره احساس خوب پایدار داشته باشیم و در مقابل تضادها که جزو قوانینن عالی ذهنمونو کنترل کنیم چیکار باید بکنیم ؟؟؟
خب این احساس خوب واقعی نیازمند پشتیبانی قویه ،یعنی چی؟؟؟
یعنی اینکه این احساس خوب باید توسط باورهای قدرتمند کننده پشتیبانی بشه
ما کم کم با طی تکامل خودمون در راستای ساختن باورهای قدرتمند کننده میخوایم به اون درجه برسیم که همیشه در لحظه باشیم و نه ترسی داشته باشیم و نه غمی
مثال میزنم یکی از باورهای فقیر و شیطانی جامعه که مخصوصا تو این دوره تو مردم میبینم ،باور به کمبود و تموم شدن نعمت هاست و شنیدم که مردم بر این اعتقادن و این همیشه ورد زبونشونه که آره حواستو جمع کن
تو این دوره زمونه اگه یک روز بیکار بمونی نمیدونم یه سال عقب میفتی و یا اینکه اگه فرصت رو از دست بدی دیگه تموم شد و چقدر عده ی کثیری هستن که شاید شما هم مثال داشته باشین ازشون که میگن آره فلان موقع اون پیشنهاد به من شد من نرفتم و کاش میرفتم و …. و این باور رو دارن که دیگه آره شانس یه بار اونموقع در خونه ی مارو زده بود و ما نتونستیم ازش استفاده کنیم.
خب این باور کمبود ،یکی از اون باورهاس که چنان در مقابل آرامش و احساس خوب ما قد علم میکنه که زندگی در لحظه که چه عرض کنم ،کلا انسان رو ناامید میکنه ، ما دایک در حال دوییدن هستیم و تقلا و و ریشه ی این عمل ما از یک باور شیطانیه و ما هر چقدرم که تقلا میکنیم با این باور بیشتر تو باتلاقش گیر میکنیم ، اما حالا چی میشه که بیایم این باور رو بسازیم که نه فرصت ها و نعمت ها در جهانی که هر لحظه در حال گسترشه ،هر لحظه در حال بیشتر و بیشتر شدنه ، و اصن هیچ فرصتی از دست نمیره و هیچ وقت دیر نمیشه ، و این باور به ما احساس خوب میده و این باور از جانب خداست و این باور موجب میشه در این مورد نه غمی داشته باشیم و نه ترسی با دیدن هزاران الگو ی فراوانی و…. تثبیت میکنیم این باور رو در وجودمون
شخص ایرانی اومده یه ایده ای داده چند سال پیش فک کنم در مورد تغییر سلولهای سرطانی در بدن ودرمانشون و این ایده رو 70میلیون دلار فروخته
جهان هرروز داره نعمت هاشو بیشتر و بیشتر میکنه ،هرروز داره سفره ها رنگین تر میشه و نعمت ها و فرصت ها بیشتر اما برای کسانی که تصمیم گرفتن و متعهد شدن که با تمام وجود روی خودشون کار کنن و باورهای قدرتمند کننده که از طرف خداست بسازن
که به قول قرآن شیطان همیشه وعده ی فقر میده و خداوند همیشه وعده ی فزونی و نعمت بیش از حد .
پس احساس خوب رو ما با طی تکامل و ساختن باورهای قدرتمندی که از این احساس خوب پشتیبانی کنند ایجاد میکنیم و همواره توجه خودمونو میزاریم روی نکات مثبت
و درک قوانین جهان و تمرین و تکراره قوانین که هیچوقت تغییری نکرده و نخواهند کرد باعث میشه که خیلی اهمیت بدیم به این موضوع و خیلی آرام تر و بیخیال تر و با احساس خوب بیشتر هر لحظه زندگی کنیم و این در تمام موارد صدق میکنه (ساخت باور )
ما اگر باورمون این باشه که مرگ پایان کار ماست و دیگه نابود میشیم ما از شیطان پیروی کردیم و این باور شیطانیه ،اما اگه باور داشته باشیم که نه ما از خداییم و به سوی او باز میگردیم و نه تولد ما اول کار بوده و نه مرگ ما آخره کار و ما موجوداتی ابدی هستیم ،این باور مارو متصل تر میکنه به اصل خودمون که خداونده و احساس آرامش داریم در این مورد و مثالها و باورهای دیگه در مورد روابط در مورد سلامتی درمورد همه چیز که باید باورهایی ساخته بشه با تکامل و لذت تا پشتیبان احساس خوبی باشه که در این فایل شنیدیم و خدا در قرآن ازش صحبت میکنه که به مادر موسی در حالی میگه نترس و غمگین نباش که مادر موسی داره پاره ی تنش رو تو دریای مواج ول میکنه ،چرا چون انسان میتواند به این درجه از ایمان برسه و چنین باورهای قدرتمند کننده ای بسازه که مثل مادر موسی بتواند خودش رو کنترل کنه و خداوند هم صحیح و سالم فرزندش رو بهش برگردونه و دوتاشونم تو کاخ تو ناز و نعمت زندگی کنن و این نتیجه ی ایمان به خدا به پشتوانه ی باورهای درست به خدای درست داشتنه و اگر مادر موسی غمگین میشد به هر دلیلی موجه ومنطقی یعنی به هر دلیلی (دستش رو میکرد تو آتیش ،دستش میسوخت ) و طبق قانون هرگز موسی رو نمیدید .
و سپاس گزار خداوندم که درهای رحمتش اگر لحظه ای بسته شود ،کل کیهان نابود خواهد شد پس سپاس گزار خداوندم که درهای رحمتش همواره به روی ما باز است و قوانینش ثابت ،ساده و بدون تغییر است و من با آرامش خاطر میتونم باورهای قدرتمند کننده ای بسازم که همواره از احساس خوب من پشتیبانی کند و به این ترتیب درمدار دریافت نعمتها قرار بگیرم و هر بار سهم بیشتری داشته باشم به نسبت بهبود این باورها و سپاس گذاری بابت داشته هام .
الهی شکرت
خدایا تنها تورا میپرستم و تنها از تو یاری میجویم .
در پناه الله یکتا .
به نام خداوند روزی دهنده و هدایتگرم
سلام استادای عزیزم
این فایل دوباره بهم یاداوری کرد ک هرچقد بتونم ذهن و افکارم رو کنترل کنم و تو حس خوب بمونم بیشتر هم میتونم نتایج خوبی رو دریافت کنم.
واقعا وقتایی ک حسم خوب نیست هم اتفاقات بد برام بیشتر میشه و هم کنترل کردن ذهن سخت تر میشه. خدا رو شکر به نسبت گذشته مدت زمانیکه تو عصبانیت بمونم برام کمتر شده اما خب باید بیشتر کار کنم. متوجه شدم من هم توقعم از همه به شدت بالا انگار که همه موظفن من هرچی ک میخوام رو برام فراهم کنن و وقتی چیزی باب میلم نباشه با لحن تند و بدی صحبت میکنم و فرقی نمیکنه که غریبه باشه یا آشنا! همیشه حق با منه! و مورد بعدی هم حس شدید قربانی شدن
اینو چندماهیه بهش پی بردم ولی مورد اول رو امروز متوجه شدم چون دیروز بخاطر فرکانس پایینم سرماخورده بودم و درمانگاه ک رفتم باحالت طلبکارانه به پرستار گفتم چرا اینجا تمیز نیست چرا رسیدگی نمیکنین و شروع کردم ب غر زدن و اون بنده خدا هم هیچی نگف فقط گف که این چیزایی ک شما میخواین رو تو درمانگاه های خصوصی پیدا میکنین ن عمومی! و اینبیشتر منو بهم ریخت بعدش هم متوجه شدم ک داروخونه دارو تاریخ مصرف گذشته بهم داده و شاید ب مدت یک ساعت سر خونواده غر زدم و گفتم شکایت میکنم و کلا سیستمم بهم ریخت. بعدش خواهرم گف تو جای اینکه بری حالتو خوب کنی بیشتر حالتو بد کردی!! و همینجا بهم تلنگر خورد و پا شدم وسایلامو جمع و جور کردم و سعی کردم فیلم ببینم و شامی بخورم ک ذهنم فاصله بگیره از این جریانات و امروز ک این فایل رو دیدم متوجه شدم دقیقا همه این اتفاقات زنجیروار از زمانی شروع شد ک من تو داروخونه وقتی شماره ملیم رو به منشی دادم ک داروها رو ثبت کنه ی خانمی با دخترشون اومدن و بعد از من بودن دفترچه ایشون هم برداشتن
درحالیکه من زودتر از ایشون بودم ولی فک کنم چون داروهاش کمتر بود اول تو سیستم برا اون ثبت کردن و دقیقا وقتی ک منتظر نشسته بودم تو ذهنم اومد ک اول داروهای اون خانم رو اگه زودتر داد به منشی بگم چرا نوبت رو رعایت نکردین!(تو ذهنم تصورش کردم و درنتیجه اتفاق افتاد!) ی لحظا اومدم چیزی بگم مچ خودمو گرفتم، گفتم حق نداری چیزی بگی چون ساخته ذهن خودت بود و همینجور ک از دست خودم عصبانی بودم ک چرا اون لحظه ذهنمو کنترل نکردم و ب همچین چیز مسخره ای فک کردم ک حالا دقیقا تو واقعیت ببینمش! با لحن تندی به منشی گفتم داروهای من مگه اماده نشده خیلی وقته منتظرم منشی هم گف دارن کدا رو وارد سیستم میکنن تا تایید بشه صداتون میزنم. زیر لب یکم غرغر کردم و بعدش دیگه اون جریانات و بهم ریختگی ها و عدم کنترل ذهنم شروع شد و همش هم مقصرش خودم بودم چون نتونسته بودم زمانیکه فکرم شروع کرد به چیزهای بد فکر کرده و تصور کردن، کنتررلش کنم. دقیقا این زنجیره احساس بد و اتفاقات بد همش از افکار خودم شروع شده بود!!
ک این افکار منفی هم از حس شدید قربانی شدن میاد، همیشه خودمو در قالب کسی ک بهش ظلم شده جا زدم و بخاطر همین همیشه واکنش هام با خشمه چون همیشه فک کردم در حقم ظلم شده پس حق دارم ک طلبکار باشم از همه و عصبانی باشم و ریشه همه اینها از این حس میاد واقعاا چقد این ریشه تو من قوی ک مسبب خیلی اتفاقات ناخوشایند تو زندگیم میشه!
خدایا شکرت ک بهم نشون دادی ک من خالق شرایط و احساساتم هستم و خدا رو شکر ک دیگه بهتر و زودتر میتونم متوجه بشم ابشخور این افکار از کجاها میاد!!
استادای عزیزم مرسی برای وجود این فایل های ارزشمند ک هم ما رو اگاهتر میکنه و هم به خودشناسی میرسونه
سلام استاد عزیزم و دوستان خوبم
خداراشکر که مارا هدایت کرد به این مدار
که ما را با قوانین واستاد آشنا کرد
استاد سپاسگزارم بابت آموزش های جهان هستی
وفایل های روز شمار زندگی من
که یادآوری میکنم به ما احساس خوب اتفاقات خوب
که بیس جهان برپایه احساس بنا شده
همانگونه که قرآن میگه
یاد خدا آرامبخش قلبهاست
وقتی به نیرویی که جهان رابنا کرده وهدایت میکنه وبر همه چیز سیتره داره
و اوست که عالم وفرزانه است و مالک کل جهان است
احساس وحال خوبی بهت دست میده پس ما باید از این قوانین به نفع خودمون استفاده کنیم
وشرایط زندگی خودمون را رقم بزنیم
آنقدر زندگی روی خوش به من نشون داده واز قوانین استفاده میکنم که چند وقته که یادم رفته که احساس همه چیزه وما از طریق احساس خوب اتفاقات خوب جذب زندگیمون میکنیم
واحساس خوب چقدر مارا توحیدی تر میکنه وچقدر ما را به صراط مستقیم هدایت میکنه
استاد چند سال پیش که من با شما آشنا شده بودم
وروی احساسم کار میکردم وافکارم رو داشتم کنترل میکردم
یه روز رفتم نونوایی نون بگیرم من توصف وایستادم تا نوبتم بشه ووقتی به من رسید یک نفر جلو من بود
ودقیقا به اون بنده خدا نون سر خمیر رسید واون نارحت شد وگفت من نمیخوام این نونا نمیخوام
و با احساس بد گذاشت رفت و نوبت من شد
ومن توی ذهنم گفتم ایرادی نیست چه عیبی داره
خوبه حالا نون هست خدا راشکر
ونوبت من شد و شاطر به اون کسی که نون از تنور در میاورد گفت اون نون های خودم به این ببره خودتون میدونید که شاطرها نون های خودشون سفارشی میپزند
ومن اونجا موهای به تنم سیخ شد از این که احساس خوب حال خوب میتونه شرایط به نفع من رقم بزنه
واین ایمان من قوی تر کرد به این قوانین
استاد عزیزم برای زمانهایی که وقت میزارید واین فایل ها وآگاهی را اماده میکنید سپاسگزارم
ومن نیز با استفاده از این آموزشها وعمل کردن بتوانم قدر دان زحمات شما باشم
سلام اعلیکم خدمت شما دوستان و استاد عزیز،
حال خوب، نداشته کینه از کسی ، حس خوب، حال خوب، روحیه خوب، و کلا با بقیه در صلح بودن این بزگترین موفقیت است. اون احساس همه چیز میتواند برای من بیاورد.
زیبا ترین هدیه که خداوند میتواند بدهد و من باید درخواست کنم زیبا ترین حال است. این چیست؟
حال خوب اتفاقات خوب خوش چانسی و حال بد اتفاقات بد بلا، جنجال می اورد. خوب رد پای از این الگو در زنده گی من:
• حس خوب داشتم در یادگیری زبان, موارد متوجه شدم که اشتباه جدی بوده.
• موقع حس خوب داشتم جنس خوب خرید کردم
• موقع که حس خوب داشتم، اشتباه کمتر کردم یا اگر کردم زود متوجه شدم
چه کار میتوانم انجام دهم که حسم خوب شود. و از کدام کار باید دوری کنم تا حسم خوب و ویا خوبتر شود؟
استاد گفت در کتاب قران امده که گفته غمگین نباش، و یک مورد امده گفته نجوا از سمت شیطان است برای غمگین کردن.
حالا اگر من غمگین باشم بخاطر هر بخاطر صحتم بخاطر بی پولی بخاطر هر چی نتیجه منفی و منفی تر میشه و بلا سرم می اید. و اگر این احساس خوب نباش اتفاقات ناجوری می افتد
و اینوکه استاد گفت ادم های که بی خیال هستند اتفاقات خوبی برشان می افتد و چانس می اورند ایا درست است؟ بلی
حالا مثال اش میگم و من باید تمرین کنم که بی خیال باشم در مقابل اتفاقات که می اقتد و درس بیگیرم ازش
خیلی ها خیلی خیلی نامرد هستند به شمول خودم که در شرایط خوب هم غور میزنند و یا غور نمی زنند در ذهن خود نارحت هستند که مثال من.
البته این هم سال رفتن در مسیر نادرست باعث شده وضعیت سلامتی من دچار مشکل کنه و مشکلاتی مالی هم بی اثر نیست. مهم تر از همه سلامتی . من غور نمی زنم. ناله نمی کنم با کسی راجع بهش صحبت نمی کنم ولی در ذهنم نارحت هستم.
اگر احساس مثلا سرحد بین منفی 100 و 0 و مثبت صد ارزش دهی کنی احساس من اکثر بین منفی 10 تا مثبت 5 بوده و فرض کنیم از استاد اکثرا مثبت 50 تا 60 باشد فرض کنیم قرار چیزی میبینم و درک میکنم.
خوب من اون احساس خوب میخواهم!
فکر کنم نداشتم پول و مهارت و صحت و احساس خود ارزشی است که من را نابود میکند و احساس من خراب میکند. باید یک راه پیدا کنم برای بهبود هر یک.
خدایا من را هدایت کن خدایا من را کمک کن که بتوانم خودم بهبود ببخشم.
مهارت شبکه
ازمون زبان
قانون استخوان و عضلات باید بدانم که چه هستند.
خدایا از تو هدایت میخواهم
در قسمت صحت فعلا زیر صفرم
و از لحاظ مالی در لبه صفر یعنی از صفر یک کمی بالا تر
میخواهم برم بالا و من متعهد هستم که برم بالا و خودم بهبود ببخشم
فعلا مهم ترین کاری های که باید بکنم و میتوانم
این همه مدت در مسیر اشتباه رفتم همه اش درسی بود که گرفتم. درست قیمیتی بود ولی خیلی ارزشمند
تمرکز روی خودم و مهارت های میگذارم. تا اینکه بگم این همه سال من این اشتباهات کردم و نتیجه نگرفتم
با تمام وجود کار میکنم، تمرکزم را از دست نمی دهم. البته کوشش کوش میکنم.
احساس ام خوب نگه می دارم با مرور باور های خوب که استاد همیشه گفته.
احساس بد مانند بردن دستم پیش اتش است اگر ببرم میسوزد.
این قدر دیر یک جای تاریک بودم محیط کاملا تاریک و دآغ و زیر دستم هم یک اتش روشن بود نمی دانستم چرا من اینجا هستم و چرا سوخته روان هستم و چشمانم هم بسته. حالا تازه فهمیدم خودم خودم را به این جا تاریک و داغ اوردم و حالا وقت اش دستم از اتش گوشه کنم. و بعد خودم از این اتاق داغ و تاریک بکشم بیرون. اول دستم از اتش پس کنم. اون باور های که من خیلی وقت، انرژی ، پول فامیل، عمر را هدر دادم و حالا هیچ چیزی بدست نیاورم بگذارم کنار. مقایسه کردن هم همینطور.
در عوض احساس خوب پرورش دهم.
با مرور اون باورها و جملات و افکار باعث میشه اتش تیز و تیز و تیز تر بشه
و این کار اسان نیست و خیلی مهم است که بتوانم احساس ام خوب کنم و نگهدارم. این کار نیاز به تمرین مداوم دارد و مرحله به مرحله پیشرفت کردن داره.
مثالا قبالا اگر بازار چیزی میخریدم و مشکل می داشت یا طرف کم می داد تا اخر روز عصبانی بودم اخر چرا اینقدر ادم کثیف باشه یا اخر من چرا اینقدر خر باشم.
امروز هم طرف در خرید میوه. چیزی را کم داده بود ولی این بار خدا را شکر توانستم بعد 10 دقیقه احساس ام خوب کنم.برای من یک استپ اول است ولی ممکن است که برای خیلی ها عادی باشد.
و دور بعد همیشه باید چیزی که میخرم باید خودم چک کنم. این خیلی درس مهم است که هر چه طرف گفت قبول نکنم در هر موردی. اگر درس اش درست بیگیریم د اینده خیلی خواهد کرد همین خرید میوه.
تمرین که استاد گفت: هر روز از خواب برخیستم نعمت های خودم بشمارم و بنویسم و سپاس گذاری کنم. و بعد بگویم چه کنم کاری نکنم که احساس خوب باشد و چه بکنم
خوب همین حالا اگر همین تمرین را انجام دهم:
خدایا شکرت بابت این که یک مقداری چشمانم باز کردی که این فایل استاد دارم کار میکنم و میخورم.
• بابت میوه های خوش مزه که خریدم
• بابت مبایل خوب و عالی و پر سرعت
• بابت این برنامه نوت که در اون می نویسم
• بابت دستانم
• بایت توانایی تغییرم
• بابت کمپیوتر که در دسرس دارم
• بابت انترنتم
• بابت موس خوبی که دارم
• بابت روابط خوبی با فامیلم
• بابت اخلاق خوبی که دارم و با همه روابط عالی دارم
خدایا شکرت
کاری های که باید بکنم
تمرکزی کار کردن روی مهارت زبانم
قبلا در یک فایل دیگر نوت مشخص کرده بودم که هر روز کدام کارها را بکنم و نکنم او را باید همین حالا یک مرور کنم.
احساس خوب + در خواست کمک از خداوند برای هدایت + تمرکز روی خود و هدف = نتیجه فوق العاده
این معادله زنده گی هم یادم باشد
بسمه الله النور
فَلَا تَعۡلَمُ نَفۡسٞ مَّآ أُخۡفِیَ لَهُم مِّن قُرَّهِ أَعۡیُنٖ
خدای زیبای من… صدها بار اشک شوق ریختم از زیبایی هایی که به من هدیه کردی…
خدایا حال من خوبه با هرانچه که دارم
حال من عالی هست با حضور تو در قلبم با لمس تو در وجودم…
دوستت دارم خدای مهربانم
چه قوانین چند ساله ی ادما که تو برای من تغییر ندادی…
چه کارهای نشدنی ای که تو برای من شد نکردی…
هرروز دارم معجزه های تورو میبینم در زندگیم… خدایا شکرت برای ادم های خوبی که سرراهم قرار میدی…
امروز یه کار اداری ای که فکر نمیکردم ممکن باشه جوری ساده انجام شد که باورم نمیشه
اینجا مینویسم تا از یادم نره
مینایی که دو هفته همش فکرو خیال کردی که ایا کارت انجام میشه یا نه
توی ذهنت هزارتا راه رو امتحان کردی و سناریو چیدی
و استرس داشتی از اینکه نشه از اینکه وقتی نمیشه باید چیکار کنی بعدش
حالا نتیجه رو ببین … با یک تماس دو دقیقه ای خداوند تورو هدایت کرد به راحت ترین راهش
و قانونی که مدت ها بود و همه فکر میکردن که نمیشه که تغییر کنه
تغییر کرد درست در زمانی که تو احتیاجش داشتی
ودوهفته پیش اصلا فکر نمیکردی که خدا این راه رو برات باز میکنه
پس یادت باشه
در هر مسئله ای در هررررر مسئله ای شده اداری باشه شده کاری باشه ، احساسی باشه، اصلا علمی باشه
اول و اول هدایت خدارو در نظر بگیر
راه رو برای خدا باز بزار
و عمل کن و شجاع باش و پا روی ترس هات بزار
به یاد بیار که تا به حال نشده که قدم برداری و خدا تاامیدت کنه
هربار معجزه هربار امید هربار اسان تر از قبل
خدای من تو چقدر شگفت انگیزی
من نمیدونم تویی که میدانی من علمم محدوده تویی که برهمه ی عوالم اگاهی
من تسلیم تو هستم خدای مهربان
سبک بال زندگی میکنم و میدانم در اغوش تو امن هستم، خوشبخت هستم، در زیباترین موقعیت ها هستم و فقط و فقط لذت میبرم…
دوستت دارم
بنده ی عزیز تو مینا