گفتگو با دوستان 50 | خروج از مدار ناخواسته - صفحه 17
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2021/12/abasmanesh-15.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2021-12-26 07:11:212024-04-29 10:10:21گفتگو با دوستان 50 | خروج از مدار ناخواستهشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام خدای عزیزم
سلامبه شما اساتید نازنین
وقتی از ایمان حرف میزنین خیلی مقاومت ذهنی پیش میاره تا زمانی که ما نتایج رو نگریم
وقتی ایمان و عمل کنار هم معنا میده باید با تکامل بهش رسید
هدایت هر لحظه داره میاد و گفته میشه ولی وقتی اماده باشی میتونی دریافتش کنی
ابراهیم طی تکاملش اون امادگی رو پیدا میکنه و هر بار راحتتر صدای هدایت رو میشنوه هر با سریع تر اقدام میکنه ولی برای من نوعی که خیلی ارتباطم قوی نشده اولا که تشخیص اون هدایت سخته دوما که اگه تلاش کنمکه تشخیص بدم حالا عمل کردن بهش باز یه بحث دیگه و هر بار که گوش میدی نتیجه میگیری سری بعد راحتتر میشنوی سریعتر اقدام میکنی
همیشع میگن خدا به دریای اروم قایق میده
وقتی ما تو احساس بد باشیم نمیتونیم هدایت و صدای خدارو بشنویم اون هست ما نمیتونیم
ما اولین کار باید تو احساس خوب بمونیم .
یا اگه بد شد سعی کنیم زودتر به مسیر برگردیم و اماده دریافت باشیم
قانون بدون تغییر خداس که احساس خوب اتفاقات خوب را رقممیزنه
پس وظیفه اصلی ما احساس خوب ایجاد کردن بعد شنیدن و دقت کردن به هدایت ها بعد نتایج و مرور نتایج برای ایمان قویتر و قدم محکمتر برداشتن ولی همه این ها در سایه تکامل هست
خدا رو شکر میکنم که عضوی از این خانواده هستم و میتونمدر کنار شما بهتر بشم
ممنون از شما عزیزان
به نام خداوندی که هرگز من را رها نمیکند واین من هستم که با قدرت نداشتن در کنترل ذهن از این نیروی لایتنهایی فاصله میگیرم
سلام استادو پیامبر دوران من… چقدر اتفاقی وبه جا این فایل را باز کردم
چقدر متحول شدم
خدای خوبم خودت میدانی همیشه بزرگترین خواسته من این بود که لحظه ای مرا به حال خودم وامگذاری که من در ناملایمات وتنش ها غرق میشم واز ااانجایی که مزه ی شیرین در جوارت بودن را چشیدم در روزهای لغزشم بی تابانه به دنبال آن حس زیبای آرامش میگردم..
بارها وبارها وبارها از مسیرم دور شدم ومیشوم هربار خیلی خوب متوجه میشوم کج میروم
میدانم این راه من نیست
ولی توان غلبه بر ذهن سرکش را ندارم
بی قرار وبی تاب آعوش خداوندم
ولی زورم به نفس وذهنم نمیرسد
وهر بار بعد چندین روز دوباره خداوند دستم را میگیردومن را در مسیر درست میگذاردو من می مانم حس ندامت وافسوس که خدای من دوباره لغزیدم وباید از اول شروع کنم
هربار به خودم قول میدادم که ایندفعه دیگه مراقبم وهربار که روی خودم حساب باز میکردم میلغزیدم
امروز با دیدن این فایل با اشک به خداوند گفتم معبودا من تسلیمم
من ناتوان ترینم در کنترل ذهنم
تو باید من را در آعوش بگیری ومراقبم باشی
این بار به خدا اعتماد کردم و به نیروی نفس وذهنم تکیه نکردم
بارالها لحظه ای مرا به حال خودم وامگذار
آمین
1403/9/10روز147
به نام خداوند بخشنده مهربان
سلام به استاد ومریم عزیز ودوستان گل
خدایا شکرت بخاطر یک روز ویه عالمه معجزه که در انتظارمونه
در راستای تایید این صحبت اتون استاد که گفتید یه مساله ایی به ظاهر بد که اتفاق میفته و میتونی احساستو مدیریت کنی و چندماه بعد برمیگردی میبینی اون اتفاق اتفاقا خیلی هم خوب بوده دقیقا برای من صدق میکنه وقتی که اخراج شدم خیلی درد داشت برام تا حالا همچین حس و دردی و تجربه نکرده بودم ولی چون با کمک خدای مهربونم تونستم خودمو درگیر آموزش و یادگیری مهارت کنم و بتونم ذهنمو کنترل کنم الان بعد 4ماه خداروشکر میکنم که اخراج شدم چون باعث شد من به خودم بیام باعث شد بهم بربخوره و تصمیم بگیرم خودم و تغییر بدم تصمیم گرفتم مهارتهای جدید یادبگیرم و خیلی چیزای دیگه خدایا شکرت همین باعث شد که من ایمانم قوی تر بشه و وقتی یه اتفاق به ظاهر بد میفته میگم الخیر فی ما وقع حتما یه خیری توش هست خدایا شکرت
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام بر استاد عزیزم و مریم عزیزم دو فرشته بی نظیر زندگی ام
سلام به همه دوستان هم فرکانسی ام
خاستم اینجا از موردی که برام پیش اومد صحبت کنم که هم کمک کنه به خودم که من کی بودم و کی شدم و هم به دوستانم
بر میگرده به سال 96 که اون زمان با سایت استاد هنوز اشنا نشده بودم من فقط سپاسگزاری و قانون جذب رو اون موقع ها
بلد بودم اون زمان من توی بیمارستان کار میکردم که در خاورمیانه معروفه و حتی از خیلی جای کشور میان این بیمارستان
برای درمان .
اون زمان من به عنوان یک نیروی طرحی دو سال کار کردم از 94 تا 96 و بعد من دیگه میخواستم از محیط بیمارستان بیام
بیرون چون دوست داشتم نفس بکشم و حال و احساس خوب رو تجربه کنم البته ناگفته نماند کلی تجارب و مهارت و دوستان خوب
اونجا دارم ولی خب برای خودم ارزش قایل شدم و نخواستم بمونم چون به استراحتی زیاد نیاز داشتم
هیچ وقت یادم نمیره زمانی که این درخواست رو به مدیر گروه دادم که من دیگه نمیخوام تمدید بشم و میخوام برم اون قدر
اون خانم با من بد حرف زد و تحقیر کرد که برای اون به اصطلاح تحقیر بود برای من بزرگی و نعمت خداوند بود و الان
میفهمم و برگشت به من گفت تو هر جا بری تو رو نمیخوان وخلاصه بماند …….
فقط برای یک درخواست نماندن من این همه حرف
یادمه توی کل مسیر توی خیابون گریه کردم و دست خودم نبود به اصطلاح دلم شکست خب من قانون خدا و استاد رو اون
موقع نمیشناختم و از سال 97 به بعد که با استاد اشنا شدم فهمیدم که این قانون خداوند چطوریه و چطور عمل میکنه گریه
میکردم میگفتم خدایا من اینجا چقدر زحمت کشیدمو و مزد دستم این نبود و من تنهایی مهاجرت کردم خودم درامد و دستم
در جیب خودم بود و حتی چقدر به خانواده کمک میکردم
یادمه من وقتی رسیدم خونه اینقدر گریه کردم خوابم برد
و تازه بعد از اون هم زمانی که برگشتم به خونه خودمون چقدر همه منو قضاوت کردن گفتند اخراج شدی و چیکار کردی و ..
یادمه اسفند سال 96 همه خوشحال ولی ارزو ناراحت همه در حال خرید عید ولی من شکسته بودم
دوستان و همکاران بیمارستان میگفتن همه با اون مدیر گروه حرف زدند که چرا با کارمندت اینطوری حرف زدی اون فقط
میخواسته تمدید طرح نکنه
و من هیچی نمیفهمیدم و فقط تمام حرفم این بود که چرا اینجور به من گفته
خلاصه گذشت و عید امد و من یکسال در خانه خودمو با ورزش و کتاب و هنر کارهایی که دوس داشتم اروم میکردم یادمه
زبان انگلیسی اهنگ زیاد گوش میدادم تا زبانم رو عالی کنم …
و همون موقع سال 97 اول با جول اوستین در اینستا اشنا شدم و یک کتابی داره به اسم نسخه بهتر از خودت اونو خریدم
وقتی میخوندم انگار دنیا رو بهم داده بودن اینم بگم هنوز من با استاد اشنا نشده بودم .وقتی به قول استاد که توی یک فایل
سجاده پهن کرده بودن با خدای خودشون حرف میزدند من هم دقیقا اون موقع همین کار رو کرده بودم و روی سجاده قران
میخوندم چون ارومم میکرد و از خدا کمک میخواستم به خاطر رفتار بد رییس ام و حرف های دیگران یادمه ماه رمضان بود و من
حسابی با خدا و قران خلوت کرده بودم و در کنارش کتاب جول اوستین رو هم میخوندم و من از یک ادم با عتماد به نفس
ضعیف و شکسته و احساس بد رسیدم به حال خوب برای خودم تجسم میکردم هر انچه رو که میخواستم
و یک روز از روزهایی که روزه بودم ماه رمضان دوستم پیام داد که ارزو اقای دکتر تو رو میشناسه از من نیروی خوب خواسته
خیلی ها به من گفتن اما اسم تو اومده جلو و من یاد تو افتادم بیا لطفا با اقی دکتر همکاری کن
من برگشتم به دوستم گفتم من نمیام اون بیمارستان دیگه تازه حالم خوب شده برای خودم اهداف دارم گفت من میدونم
چی شد ولی این فرق داره بیا در مورد حقوق اش و همه چیزش گفته باهات صحبت میکنه
استاد باورتون نمیشه نمیدونم چی شد یه حس ارامش بهم گفت برو و هل داد منو جلو
و بعد از چند روز من رفتم سر قرار با اقای دکتر و صحبت کردیم از پروژه کاری و …..
استاد الان دارم گریه میکنم و مینویسم که چقدر زمان بندی خداوند دقیق هست به محض شروع کار من با اقای دکتر
ایشون فرداش به طور معجزه واری که اصلا خودشون هم همیشه میگن نفهمیدن که چی شد قبول کردن و رییس بیمارستان
با اون بزرگی و معروف خاورمیانه شدند و من هم یه جورایی دستیار و دست راست ایشون
استاد الان با دیدن این ویدیو و اشنا شدن شما از سال 98 میفهمم که قانون و زمان بندی خداوند چقدر دقیقه
دیگه تو بیمارستان پیچیده بود که من با رییس هستم و کار میکنم
جایگاهی که همه ارزو شو داشتن و اقای دکتر برگشت به من گفت من رییس شده ام و مسولیت بزرگ و سنگین تو باید در همه حال کنار من باشی
استاد من اون روز باز بعد از دو سال رسیدم خونه اینقدر گریه کردم ولی گریه خوشحالی اون موقع تنها چیزی که به خداوند
گفتم این بود که تو به هرکس بخواهی عزت و جلال میدهی خدایا شکرت
و دقیقا همون خانم دکتری که برگشت به من گفت هیچ کسی تو رو نخواهد پذیرفت شنید و باور نمیکرد و اومد دید
و من از توی صورتش میدیدم که چقدر شرمنده شده
سعی کردم خلاصه وار بگم که منم از سال 98 با استاد اشنا شدم و الان که دارم زندگیمو زیر و رو میکنم میبینم هر اتفاقی برای
چی بوده و این یه مورد رو خاستم بگم که خدا زمان بندی اش دقیقه
تنها خداست و باید از او یاری بجوییم و من در سال 97 بعد از اسیب های زیاد از خدا کمک خواستم و وصل شدم به خودش
و سعی کردم روی مواردی که من رو اروم میکنم تمرکز کنم و مهارت کسب کنم
استاد عزیز من خیلی عاشقوتنم و دوستتون دارم و مریم بانوی عزیزم عاشقتونم
چون موضوع این فایل احساس خوب بود خاستم بگم که کار کردن روی احساس خوب تو رو از کجا به کجا میرسونه و این
پاداش .من شاید چند روز گریه کردم ولی بعد تمرکز کردم
و تنها خداست که عزت و جلال بهت میده و من چقدر مورد عزت و احترام همه واقع شدم خدایا شکرت بابت همه چیز
استاد برای همه چیز ممنونم
الان هم چند روزیست روی کلمه هدایت و عزت از سمت خدا دارم هدایت میشم من به خداوند اعتماد دارم
منتظرم اتفاق های خوبی در انتظارمه
به امیدالله یکتا روزی پر از خیر و برکت و شادی و ثروت و سلامی و سعادتمندی رو برای همه ارزو دارم
بنام خدایی که خواستهای مارو مشنوه و برآورده میکنه اگر با ذهنمون جلوش رو نگیریم
سلام به استاد توحیدی استاد عشق استاد پرانرژی استادی که نفسش صداش کلامش افکارش بوی خدایی میده
سلام به آبجی آرزو
چه کامنت توحیدی چه ایمانی رو ساختی و نتیجه حاصل شد احسن افرین با همین ایمان و تعهد و عمل کردن تمرکز کردن کوها رو خداوند برات به تسخیر در میاره
همه چیز ایمانه سکوته فکر کردن در مورد این اگاهیها صبر کردن با عشق
آماده شدن ظرف وجودی تسلیم بودن رها بودن در هرشرایطی احساس خوب داشتن واقعا احساس خوب یه رازه
خدا رو میلیاردها بار شکرت که تو مسیر الهی هستیم پرانرژی باشید در هر شرایطی مجی انرژی از کرج
تنها تو را می پرستیم و تنها از تو یاری می جوییم
سلام به استاد نازنینم و مریم نازنینم
سلام به برادر عزیزم مجتبی جان
بسیار خوشحال شدم که کامنت من هم به عنوان عضو کوچک به شما کمک کرد
این ها همه به لطف پروردگار مهربانم، آموزش های استاد عزیزم، و این سایت توحیدی هست.
یا حق
به نام خدای هدایتگرم
سلامی گرم خدمت استاد عباسمنش عزیز و خانم شایسته بی نهایت مهربان
امروز به یه تضادی برخوردم و از صب حالم خوب نبود و فکرم خیلی مشغول بود
دیروز نشستم جلسه اول قانون آفرینش رو کامل نوت برداری کردم شاید 5 ساعت نشسته بودم فقط فایل گوش میکردم و نوت برداری میکردم
شب از خودم خیلی راضی بودم که تونسته بودم جلسه اول رو کامل نوت برداری کنم
توی جلسه اول استاد درباره توجه و اعراض میگه
.
حالا تا اینجا رو داشته باشید که دیروز چقدر فایل گوش کردم و چقدر نوت برداشتم و وسطای نوت برداری مسئله ای که مربوط میشد به من با چیزی که استاد داشت توضیح میداد رو هم مینوشتم
دقیقا همونجوری که خانم شایسته و خود استاد میگن فایل گوش بدید…
.و امروز برخوردم به مساله ای که نتونستم قانون رو اجرا کنم
نتونستم اعراض کنم
.
مشکل اینه که من نمیتونم جلوی دهنم رو بگیرم و بقیه رو نصیحت نکنم
بقیه بیشتر اعضای خانواده ام هستن
.
امروز حالم بد شد و به تضادی که خوردم این بودش که ،عه عه عه ….چرا عدل همین دیروز که قانون اعراض رو شنیدم نباید امروز اجراش میکردم
من که صد بار تا حالا درباره این قانون شنیدم
دیروزم که اینطوری تمرکزی روش کار کردم
پس چرا اینطور شد که باعث بشه یک روز کامل توی سر من این همه حرف باشه
هی خودمو سرگرم کردم با یوتیوب
اومدم زندگی در بهش رو دیدم
ولی باز همون صداها توی سرم بود
گفتم اینجوری نمیشه من باید این مشکلم رو حل کنم
من باید بتونم دهنمو ببندم
تمام نرسیدن ها و نشدن های من از همینه که هی رو خودم کار میکنم تا میام مثلا روی بخش ثروت کار کنم و یه چشمک هایی ببینم ،باز یه چیزی میشه و من دهنمو باز میکنم به حرف زدن با بقیه
و همین کل فرکانس من رو میاره پایین
بعد از دیدن دو تا فایل زندگی در بهشت رفتم دوباره قسمت سوم از جلسه اول رو گوش کردم
بعدش رفتم شیوه حل مسائل قسمت اول رو گوش کردم
و با خودم گفتم من باید مشکلم رو ریشه ای حل کنم اینطوری نمیشه
و اومدم توی قسمت سرچ ها
سرچ کردم “اعراض از ناخواسته” دیدم دقیقا با این موضوع چیزی نیومد
سرچ کردم “ناخواسته” این سری فایل ها برام آمد
و این فایل منو صدا کرد که ببینمش
دیدمش و دیدم بله ه ه ه دقیقا داره با من حرف میزنه
ایمان
توحید
تکامل
نا امیدی
فهمیدم باید بیشتر روی خودم درباره توحید کار کنم
باید ایمانم رو قویتر کنم و فقط حرف خدایی رو بشنوم که نجات دهنده ی من هست .من باید دائم با خودم تکرار کنم که همه افراد خدا دارن
به من ارتباطی نداره بقیه چیکار میکنن
من ناجی بقیه نیستم
من فقط و فقط میتونم به خودم کمک کنم نه به کسی دیگه
حتی خدا هم نمیتونه به کسی که خودش نمیخواد خودشو تغییر بده کمکی بکنه
.دوست داشتم این رد پا رو بزارم
تا بعدا یادم باشه که شش ماه بعد اومدم و دیدم اون تضاد از کجا شروع شد
و به کجا ختم شد
به قول استاد در همین فایل من باید تکاملم رو طی کنم
باید قدم به قدم از خدا هدایت بخوام تا کمکم کنه بیشتر بهش ایمان بیارم تا زمانهایی مثل امروز اون ایمان بشه چراغ راهم و بتونم دهنم رو آگاهانه ببندم
.
سلام خدمت استاد عزیز و خانم شایسته مهربان
واقعا استاد وقتی فرمایش های شمارو با دیگر دوستان مقایسه میکنم میبینم که چقدر شما مطالب رو آسان و قابل درک مطرح میکنید که جاداره تشکر کنم از شما
و بی اقرار بهترین سایت هست که وجود داره
در مبحث تکامل که گفته شد من خودم از وقتی دارم روی خودم کار میکنم روزی نیست که بهتر نشده باشم خوب هنوز دارم از فایل های دانلودی استفاده میکنم و تصمیم دارم زمانی که بدهی های خودم رو تصفیه کردم بعد دوره تهیه کنم این رو هم مدیون خدای رحمان و استاد عزیز هستم و این خودش تکامل و قدم مثبت برای من هست ،امروز تونستم تماسی با یک عزیز بگیرم که در راستای اهداف من هست ،هرچند که نتیجه خوبی یا بهتر بگم فعلا نتیجه مثبتی برای من نداشت ولی قدم رو به جلو بود و خدارو شکر میکنم ،این کار ساده ولی مهم رو قبلا انجام نمیدادم و ترس داشتم ولی الان انجام دادم و ترس از زنگ زدن به افراد موفق در زمینه هدف خودم رو شکستم و احساس کردم که خیلی از ترس ها بیخود و الکی هستند
حتی زمانی که با همسرم عزیزم در مورد مسأله صحبت میکردم خیلی نسبت به قبلا تحمل خودم رو بالا بردم و مدام به خودم میگفتم که حس خوب =اتفاق خوب هست و زمانی که یکم ذهنم منحرف میشد تو اطراف خودم دنبال جیز های مثبت میگشتم و ذهنم رو به سمت خوبی هدایت میکردم ،این ها شاید اتفاق های کوجکی باشند ولی من وقتی مقایسه با گذشته خودم میکنم تکامل رو احساس میکنم و احساس میکنم که دارم رو به جلو حرکت میکنم و یعنی یک نتجه عالی برای من
از این قبیل نتایج زیاد هست که خوب همه شما دوستان هم تجربه کردید به قول امریکای ها اهداف بزرگ با قدم های کوجک اتفاق خواهند افتاد
تشکر میکنم از شما دوست عزیز و استاد دوست داشتنی
به نام خداوند بخشنده مهربانم که همیشه لطفش بر سر ما بوده و هست و رحمان و رحیم بودنشو درک کردم خدایا برای تمام داشته هایم شکرت
سلام گرم به استادم و به خانم شایسته مهربانم که بی دریغ و بی منت و با عشق توحیدی که دارن هر روز برای این سایت تلاش میکنن بی نهایت متشکرم دوستتون دارم
وقتی در مدار ناخواسته ای قرار میگیریم بهترین کار اینکه با سپاسگزاری زیاده هر چیزی که اطرافمون هست میتونیم از اون مدار بیایم بیرون
و با شکر گزاری به احساسه خوب برسیم و اگر این حالت رو ادامه بدیم اتفاقات خوب هم رخ میدهد و شرایط به نفع ما میشود
هر روز باید روی خودمون کار کنیم و به دنبال ترمزها بگردیم و با استفاده از این فایلها و کامنت خوندن و سوال پرسیدن میتونیم ترمزها رو شناسایی کنیم و راه حلی برای حذفشون پیدا کنیم و سریعتر به خواسته هامون برسیم
در کنار تکامل باید صبر هم داشته باشیم و ایمانمون رو به خداوند حفظ کنیم که اگر اینها رو اجرا کنیم مشخصا در مسیر درست هستیم
خدایا ما دانشجویان توحیدی این سایت الهی را ثابت قدم و در مسیر درست حفظ بفرما و ما را هر لحظه به سمته خواسته هامون هدایت بفرما
خدایا شکرت که تونستم امروز هم ردپایی بذارم خیلی خوشحالم که تا الان تونستم احساسمو کنترل کنم و خوب باشم شکرت سپاسگزارتم یاحق
به نام خداوند زیبایی ها
سلام به دوستان
قدم 150
تو این فایل به یک نکته بسیار مهم رسیدم که این عادت رو باید برای همیشه ایجاد کنم که احساسم خوب باشه وبه ثبات در احساس خوب برسم چرا که اگه بالا و پایین میشم این نشون میده هنوز باورهام انقدر که باید تغییر نکرده
کار کردن رو خودم یه روند همیشگی بدونم نه کوتاه مدت . شاید این حرف ها گفتنش راحته و همه تو حرف پادشاهیم اما ممکنه من این حرف ها رو تایید کنم اما خودم کاری انجام ندم که یعنی اینکه تعهد ندارم و فقط حرف میزنم و میخوام که یه چیی تو سایت بنویسم.
استاد خیلی ریزبینانه در مورد تکامل صحبت کردن که ابراهیم که به این ایمان رسید چون تکامل رو طی کرده و در این مدت باورهاش و ایمانش قوی شد و خداوند به اندازه توان هرکس هدایتش میکنه .
اگر من هم مسیر تعهد و باور رو برم قطعا خیلی اوضاعم عوض میشه اما موقعی که حرکت میکنم که به این درک و ایمان باور برسم پس هرچیزی دلیلی داره
و مهم ترین قسمت زندگی داشتن حال خوب هست انقدر که هرکاری باید انجام داد که در این حس بد نموند و هرکس باید خودش رو بشناسه و بدونه غلقش چیه که همان طور با خودش سازگار بشه
به نام خداوند مهربان
سلام استاد و خانم شایسته عزیز
حضرت ابراهیم :
مسیر تکاملی خود را برای یکتا پرستی و شناخت خداوند طی کرد تا به این حد از ایمان دست یافت
زمانی که به الهامات خود گوش داده و به آن حتی اگر در ظاهر غیر منطقی باشد عمل می کنیم:
دفعات بعدی زودتر آن را درک و به الهامات خود اعتماد کرده و به نسبت نتایج بزرگتری می گیریم و ایمان ما تقویت می شود
اگر به تضادها و اتفاقات به ظاهر بد:
از زاویه ای متفاوت نگاه کنیم و بتوانیم احساسمان را با توجه به نکات مثبت خوب نگه داریم می تواند منجر به شکل گیری خواسته ها شده و انگیزه ی ما را برای رسیدن به اهدافمان افزایش دهد و این اتفاق به ظاهر بد در پایان:
به نفع ما خواهد شد
قانون احساس خوب = اتفاقات خوب را :
به درستی درک و به آن عمل کرده تا زندگی ما به قدری زیبا شود که تا کنون چنین احساسی را تجربه نکرده باشیم
اما مشکل اینجاست که باورهای گذشته ی ما اجازه نمی دهد که ما همیشه به اتفاقات نامناسب به صورت مثبت نگاه و بتوانیم احساس خود را همیشه خوب نگه داریم بنابراین:
اتفاقات نامناسب برای ما رخ خواهد داد
اگر مهارت کنترل ذهن را تمرین و در وجود خود تقویت کنیم اتفاقات بهتری را تجربه و کنترل ذهن برای ما هر بار بهتر و بهتر خواهد شد
چنانچه به نکات مثبت توجه نکنیم:
باید بتوانیم تمرکز خود را آگاهانه از روی ناخواسته و تضاد برداریم و به آن بی توجه باشیم
یکی از راه های کنترل ذهن : خوابیدن است زمانی که می خوابیم فرکانسی به جهان ارسال نمی کنیم و پس از بیدار شدن فرصتی برای جهت دهی آگاهانه ذهن به سمت مثبت را خواهیم داشت
فعالیت فیزیکی شدید: یکی دیگر از راه های کنترل ذهن است
البته :بهترین حالت کنترل ذهن: تغییر باورها است که ممکن است نتوانیم همیشه تنها با تغییر باورها به احساس خوب دست یابیم به همین دلیل می توانیم از سایر روش های بیرونی برای عدم تمرکز بر اتفاقات نامناسب استفاده کنیم
خدایا شکرت
عاشقتونیم
سلام خدمت استاد عزیزم و دوستان خوبم
دقیقا من این موضوع رو دیشب کاملا مشابهه و دقیق تجربه کردم من بعد چندین روز در سایت بودن و استفاده از فایل هاو تمرین روی باورهای خودم چندین روزو هفته بود که اصلا تضاد خاصی پیش نیومده بودو تقریباهمه چی اوکی بود
حداقلش درحدی بود که منو بهم نریخته بودوخودمو حفظ کرده بودم که همینو با تمرین های بسیار فوق العاده استادعزیزم امکان پذیر شد چون من واقعا ادم خیلی حساس و با کوچکترین تضاد بهم میریختم و فکر میکردم اخردنیاست و…
تا اینکه دیشب یه تضادی پیش اومد و من اون لحظه یعنی حالم خیلی بد بود و اصلا اوضاع بهم ریخته شده بود از نظرم
که استاد اینی که شما میگی وقتی یه نتیجه میگیری ایمانه قوی تر میشه بیشتر میتونی یه جورایی اعتماد کنی
من مطمئنم اگر دراوضاع قبلم بودم شاید تا یک هفته لاقل برا این موضوع حالم بد بود با بقیه با ماراحتی حرف میزنم اما به طور کاملا معجزه آساو عالی من کلا چند ساعت ناراحت بودم و حس بد داشتم و…
بعد نشستم براخودم کلی مثال اوردم مگه فلان تضاد که تو زندگیت پیش اومد 1 ماهم به خاطرش ناراحت بودی بعدش ندیدی چه اتفاقات خوبی بعدش افتاد مگه ندیدی همون برات کلی حس خوب میاره وقتی بهش فکر میکنی
حتما و شک نکن این هم همینطوره و قضیه رو کاملا بستم و خیلیم حس خوب به خودم دادم
و اصلا برای خودم این خیلی پیشرفت قشنگی بود که خیلی زود حالمو خوب کردم و هیچ اختلالی تو حال و توی روزمره من یه تضادی که واقعا وقتی یکم بهش فکرمیکنی اونقدراام مهم نیست ایجاد نکرد دقیقا همون مثالی که حضرت ابراهیم به خاطر نتیجه هایی که از ایمانش و اعتمادش گرفت این ایمانه هی بیشترو بیشتر میشد دقیقا بااعتمادم به اینکه هرمسئله ای تو زندگیم پیش بیاد میخواد منو قوی تر کنه تونستم خودم رو به این شکل عالی نگه دارم
این رد پا بمونه از این پیشرفت زیبای من که خودم به خاطرش خیلی خوشحالم
خداوندروخیلی سپاسگزارم
خدایا سپاس به خاطراستاد عزیزم که خدای منو بهم شناسوند
درپناه خداوند متعال باشین ️