گفتگو با دوستان 50 | خروج از مدار ناخواسته - صفحه 9

208 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    الهه گفته:
    مدت عضویت: 1194 روز

    به نام خدای مهربان سلام به استاد عزیز و خانم شایسته نازنین و دوستان گرامی خداروشکر بابت این فایل گرانبها خدای من این نشانه امروز من بود استاد عزیز واقعا ازتون سپاسگزارم این که من الان تقریبا دو سالی میشه تو این مسیر هستم و از وقتی آمدم تو این مسیر خیلی این مسیر رو دوست داشتم و هر روز با عشق کار می‌کردم و بلاخره خیلی نتایج گرفتم و من خانه دار هستم البته دانشجو خود شناسی و خداشناسی و همش وقتی آمدم تو این مسیر میگفتم اینجا همون جایی که من واقعا دوست دارم باشم و خیلی از حاشیه ها تقریبا دور شدم و خلاصه الان شاید یکماه میشه که در دوره عزت نفس و ثروت دارم کار میکنم و تازه هنوز اولش هستم و بعد شروع عزت نفس و انجام یه سری تمرینات دیگه انگار کار کردن برام داشت سخت پیش می‌رفت و من احساسم خوب نبود وکلی با خودم صحبت کردم و انگار یه چیز میگفت تو باید شروع به کار کنی و اینا و شد شد تا من هدایت شدم به این که اول حالم رو خوب کنم و گفتم سپاسگزاری کردن و دیدن نعمت هام البته من سپاسگزاری میکردم انگار خیلی شبیه عادت شد و گفتم چیکار کنم گفتم پیج شکرگزاری بزنم و اینا هم خودم لذت میبرم هم بقیه و این میشه کارم و دیشب خیلی با سپاسگزاری حالم عالی بود خیلی زیاد به خودم گفتم خدایا چرا من یادم رفت و صبح بیدار شدم و شروع کردم به سپاسگزاری و خیلی حالم خوب بود و شروع کردم به کتاب شکرگزاری معجزه راندبرن و انجام دادم با احساس کردن و باز ذهنم شروع کرد که شروع کن به فعالیت و من گفتم نمیدونم کلی تو ذهنم حرف داشتم گفتم هر کاری میخوام بکنم خدا خودش میگه رفتم کارهای روزانه انجام دادن و خوندن کامنت ها که همش نشانه ها میومد که یکی تو یوتیوب با یه کار ساده میلیونی درآمد داره و یکی دیگه که من واسه خودم فایل توحیدی گذاشتم تو تلگرام و به ترسم غلبه کردم و نشانه ها منو بم باران کردن و من هم گفتم خدا یا خودت کاری کن من براحتی هر کاری که باید بکنم رو بکنم و این هم گفتم خدایا میخوام کاری کنم که خودم نتیجه گرفتم و این شد که یه دفع من همون جایی که نشسته بودم دوربین سمت خودم گرفتم و شروع کردم به صحبت کردن چند بار انجام دادم که یه دفعه خیلی خوب شد من خوشم آمد بدون هیچ مقاومتی گذاشتن تو یوتیوب و احساسم خیلی خوب بود من گفتم تو سبک غذایی سلامتی که از شما گرفتم و مهارت دارم بگم و اینو فهمیدم که من باید سبک کارو انتخاب کنم و نگم که حتما سپاسگزاری باشه و اینم ارزش خلق کردن هست و تازه این فایل نشانه من بود که شما گفتین اون زن چاق رفت فروشگاه که تصمیم به لاغر شدن کرد واقعا این قوانین بی نظیره و این تازه اول کارم هست واین به یادگار بمونه که وقتی حرکت کنیم همه کارها آسون میشه خدایاشکرت واقعا سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم استاد عاشقتم در پناه الله یکتا شاد ثروتمند وسعادتمند در دنیا وآخرت باشید دوستتون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  2. -
    ماریا اکبری گفته:
    مدت عضویت: 1844 روز

    به نام مهربان پروردگارِ سخاوتمندم که هدایتم کرد به این آگاهی ها تا با شناخت قوانین ثابت جهان هستی خالق عامدانه ی تمااااام خواسته هام باشم

    سپاسگزارم از شما استاد عباس منش عزیزم که دراین مسیر توحیدی راهنما و چراغ راهم هستید

    سپاسگزارم که همیشه قوانین رو بهم یادآوری میکنید تا بتونم بهتر به این شیوه زندگی کنم .

    امروز موضوع نازیبایی ذهنمو مشغول کرده بود ، به سرعت اومدم سراغ دانلودها ، کلید ، فایل های مربوط به اتفاق خوب= اتفاق خوب

    آره لازمه که همیشه بهم یادآوری شه که این مهم ترین اصل زندگیمه و من به عنوان موجودی فرکانسی تنها وظیفم کنترل کانون توجه تا زمانی که به احساس خوب برسم و مدت زمان بیشتری دراین احساس بمونم .

    دوستتون دارم وعششششششق برای خانواده بزرگم در سایت توحیدی عباس منش عزیزم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  3. -
    ساناز جمشیدیان گفته:
    مدت عضویت: 878 روز

    چقدر این نکته خوب بود ضربان قلب ببر بالا فکرت ازاد میشه حالا من فایلهای شما را میزارم هم فکرم ازاد میشه یادم به قانون میفته نمیزارم حالم بد بشه بارها وقتی حالم بد بوده فایلهای شما ارامش بخش بوده و بعدش هم اون موضوع حل شده

    ممنون استاد که انقدر کامل توضیح میدین یونس از پیروانش ناامید شد خودش رفت در دهن ماهی، چقدر این قسمت حرفتون اموزنده بود مهم نیست تو پیامبر باشی یا هر کسی حال بد اتفاقات بد میاره

    دیشب ذهنم منفی بود ترس بی موردی داشتم هر بار اومد ذهنم ادامش بده استغفرالله گفتم توجهم عوض کردم با در و دیوار توی ذهنم حرف میزدم که منفی نشه بزور حالمو خوب نگه داشتم خوابم هم بهم ریخته بود خواب های بدی دیدم بیدار شدم باز فکر اومد باز حواسم پرت کردم باز تلاش کردم ادامش ندم

    تا بلاخره تموم شد من فهمیدم یکی ترس از دست دادن عزیزانم زیاد دارم

    دوم وقتی استرس روزم زیاد بوده فکرها میاد ولم نمیکنه

    اولی باید تلاش کنم باور ها درست بسازم

    دومی هم باید تلاش کنم پذیرای اتفاقات باشم

    نکات مثبت ببینم تا ارام شم

    ممنون استاد خیلی مواقع با حرفاتون منو به درون خودم نزدیک میکنید من میفهمم مشکل از کجاست

    و راهکارهای بی نظیرتون حتما ضربان قلب را تست میکنم

    تعهد امروز

    جیسون استاتهام ستاره هالیوود خانه‌ای زیبا در ساحل برای خود تهیه کرد. اتصال خانه به ساحل پر از ماسه باعث زیباتر شدن خانه او شده است. جیسون اقدامات زیادی برای بازسازی داخلی این خانه انجام داد و فقط عناصر حیاتی مانند شومینه آجری، سقف شیبدار و پنجره جذاب را بدون تغییر گذاشت. جیسون به دنبال خانه‌ای شیک و آرام بود که با تغییرات متنوع به این مهم دست پیدا کرد.

    آنچه که بیشتر در خانه او به چشم می‌خورد، طراحی داخلی به سبک کاملا جدید دانمارکی است. مجسمه و تندیس به همراه آباژور و سایر لوازم دکوری، فضای خانه او را آرام‌تر و دل‌نشین تر کرده است. میزناهارخوری دانمارکی و صندلی های طرح چوب، نقطه کانونی خانه را تشکیل می‌دهند. جیسون تا حد امکان از زرق و برق اجتناب کرد و سبک آرام و راحت را ترجیح داد.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  4. -
    زهرا حسینی گفته:
    مدت عضویت: 1488 روز

    به نام خدایی که در همین نزدیکی ست در وجود خودمان

    سلام و درود به همه شما خوبان استاد عزیزم خانم شایسته مهربان و دوستان گل

    این فایل هدایت امروز من بود

    و چقدر زیبا خداوند با من صحبت کرد

    مدتی طولانی است که ما با تضاد مالی روبه رو هستیم و هر چقدر بیشتر کار می‌کنیم نتیجه ای نمی‌بینیم

    این که ایراد از افکار و فرکانس های ما هست شکی درش نیست

    اما باز هم هدایت خداوند هر لحظه شامل حال ما میشه

    وقتی صحبت های استاد رو می شنیدم قلبم در آرامش بود آنقدر واضح با من حرف می‌زد که شکه شدم

    بهم گفت زهرا مگه تو همین یه سال پیش در گیر یک مسئله بودی مسئله ای که انگار هیچ راه حلی نداشت با هیچ چیزی حل نمی شد به نظرت

    نه با پول نه با پارتی

    سرگردون و حیران مونده بودی بعد از روزها حال بد گریه زاری دقیقا به خودت گفتی

    بسه دیگه دیدی که اینجوری هیچ نتیجه ای نگرفتی باید یاد بگیری که احساست رو خوب کنی

    با فایل فقط روی خدا حساب باز کن شروع کردی

    فقط فقط تمرکز روی خودت بود نه اون بیرون

    و دیدی دستان خداوند رو

    و دیدی کسانی که تا قبل از اون قسم میخوردن که هیچ کاری نمیتونن کنن با لبی خندان درخواست تو رو قبول کردن

    چه روزهایی بود از فرط خوشحالی گریه میکردم

    استاد راست میگید ما انسان ها فراموش کاریم

    با اینکه من هر روز اون روزها رو برای خودم در دفترم در سایت نوشته بودم اما واقعا از خاطرم رفته بود

    و امروز با حرف های شما در این فایل به یاد آوردم ….

    ذهن خیلی گمراه کننده هست

    قشنگه یادمه اون روزها این نجواها همیشه به سراغ من می اومد که مشکل تو که با پول حل نمیشه ..در واقع اون تضاد رو حالا هرچی که میخاد باشه از روابط از سلامتی از توحید از مالی

    اونقققققققدر در نظر ما بزرگ جلوه میده که میخاد ما رو نا امید کنه

    اما ما نباید گولشو بخوریم اینو همین روزها متوجه شدم چون به تضاد مالی برخوردیم

    اینکه وقتی به گذشته برمیگردم به هر جایی که احساسم خوب بود با ایمان در مسیر قانون قدم برداشتم واقعا اتفاقها همشون نتیجه ی عالی دادن

    حتی در مورد مسائل مالی

    وقتی که با ایمان دنبال خونه ای با امکانات کامل با 3 برابر بیشتر از پولی که داشتیم می‌گشتیم

    و خداوند پاسخ داد

    قانون جواب داد

    به خودم گفتم این هم همونه در واقع حرف های استاد تمام اون گذشته رو به یادم آورد

    که ایمان هم باید تکاملی ساخته بشه

    که از قدم های کوچیک شروع میشه و هر بار تو با منطقی کردنش برای خودت

    قدم های بزرگتری بر میداری و ایمانت قوی تر میشه

    خدایا شکرت

    همینجا به خودم تعهد میدم که همیشه برای در احساس خوب ماندن تلاش کنم

    اگر هم شرایط سخت و نا آرام شد به یاد تمام روزهایی بیفتم که توکل کردم ایمانم رو نشون دادم سعی کردم جنبه مثبت داستان رو ببینم

    و بعدش خداوند درهای رحمت و نعمت و ثروتش رو بی انتها برام گشوده ….

    تعهد میدم که در مسیر قانون در مسیر تو حید بمانم

    و این راز (احساس خوب)رو در خودم نهادینه کنم …

    استاد بی نهایت شکر گزار خداوند هستم برای بودن شما برای داشتن شما

    برای شنیدن صحبت های الهی تون

    الله نگهدارتان

    در پناه حق️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 20 رای:
  5. -
    علی گفته:
    مدت عضویت: 1014 روز

    خدایا شکرت که هدایت شدم به این فایل ها

    عجب آگاهی هایی توشونه

    چقد جالبه ک الان ک دارم رو احساس لیاقت کار میکنم هدایت شدم به این فایل ها

    اونجا ک آقای عرشیان فر درمورد حضرت ابراهیم صحبت کردن خیلی احساس خوبی داشتم ولی وقتی عمیق تر توجه کردم و احساسم شدید یه جورایی خودمو مقایسه کردم با حضرت ابراهیم و یه حس عدم لیاقت داشت ایجاد میشد ک من کجا و اون کجا

    بعد ک استاد عباس منش عزیزم حرف زدن و گفتن نه حضرت ابراهیم هم یک روند تکاملی داشته تا به اون ایمان رسیده و خداوند کلی نتایج رو براش رقم زده تا اون ایمان رو بدست اورده خیلی منطقی شد برام و احساس لیاقت و خود ارزشی بیشتری کردم ک منم اگر مثل حضرت ابراهیم آروم آروم اون نتایج رو بگیرم معلومه ک منم اون ایمان رو بدست میارم

    تو این فایل خیلی بهتر باورهای مناسب استاد عباس منش رو درک کردم وقتی ک اون صحبتای زیبای استاد عرشیان فر رو داشتم گوش میدادم من داشتم یه برداشت دیگ میکردم و با باورهای خودم داشتم کم کم احساس عدم لیاقت و مقایسه کردن الان خودم با حضرت ابراهیم برام ایجاد میشد ، اما استاد عباس منش با باورهای قدرتمند کننده ای ک درخودش ایجاد کرده همون حرفارو ، از زاویه دیگ ای گوش داد و برای ما و خودش بازگو کرد

    واقعاً سپاس گذارم از استاد عزیزم

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  6. -
    آرزو رضائیان گفته:
    مدت عضویت: 830 روز

    به نام خدای یکتا

    چقدر عالی تکامل رو توضیح میدین که وقتی آقای عرشیانفر میگن ابراهیم بچه رو قربانی کرد کی میتونه همچین کاری کنه شما جواب بی نظیری میدین که واقعا بند بند وجود آدم میپذیره ، قبل از اینکه درباره جواب بی نظیرتون حرف بزنم یه برگشت بزنم به گذشته ای که باعث احساس گناه و احساس عدم لیاقت خیلی هامون شده بود چه تو مدرسه چه تو خانواده چه تو مراسم ها و کلا همه جا میگفتن فلان پیامبر یا فلان شخصیت دینی فلان کار رو کرده و ما رو با اونا قیاس میکردن و حسابی که بهمون احساس گناه القا میکردن میگفتن آره ما سگ در خونه فلانی هم نیستیم و همه زار میزدن و ادامه ماجرا ….

    ولی حالا استاد چی میگه ؟

    جوابی که قلبم با تموم وجووود میپذیرتش و انگار عین غنچه میشکفه

    هیچ کس از تکامل و آروم آروم رشد کردن به من چیزی نگفت و من همیشه خودمو که تازه 2+2 رو هنوز خوب نمیدونستم چند میشه با یه ریاضی دان کارکشته که عمرشو گذاشته پای این کار مقایسه کنم و … این همون مبحثه که استاد میگه قدم اولت رو با قدم هزارم شخص دیگه مقایسه نکن

    ولی جواب فوق العاده ی استاد که مثل همیشه موضوع رو منطقی میکنه نه افسانه ای:

    « ابراهیم از اول این ابراهیم نبود»

    ابراهیم اولش ستاره ها ، بعد ماه و بعد خورشید رو رب در نظر گرفت و بعد از این افول کنندگان دوری کرد ، ابراهیم بارها دست خدا رو توی زندگیش دید و هربار ایمانش قوی تر شد ، کسی که توی 100سالگی بچه دار میشه معلومه ایمانش قوی تر میشه وقتی چشمه ی زمزم میجوشه وسط بیابان معلومه ایمانش چندین برابر محکم تر میشه تا میرسه به مرحله قربانی کردن فرزند ، وای که چقدر این دیدگاه به آدم حس خوبی میده ، حس نداشتن توقع بیجا از خودم ، درک قانون تکامل و اعتماد به رب

    سپاس استاد عزیز

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  7. -
    محمدرضا روحی گفته:
    مدت عضویت: 1315 روز

    به نام هدایت الله

    با سلام خدمت استاد و خانم شایسته و تمام دوستان هم مداری

    سپاس از استاد بافایل گفتگو با دوستان آگاهی ها و هدایت‌های خوبی را می‌شود استخراج کرد و در زندگی پیاده کرد اما فایل دوست داشتنی که احساس خوب حس خوب را می‌توانیم دریافت کنیم این است که من همیشه در توحیدی و تسلیم خداوند بایدمثل حضرت ابراهیم که برای من خیلی واضح است باشم که از این رضایت قلبی که داشت صبوری می‌شود از حضرت ابراهیم یاد گرفت درس حضرت ابراهیم ارتباط نزدیکی بود که با خداوند داشت

    و یا آزمایش خداوند از آن سربلند بیرون آمد به قول استاد با حرف‌های خوبش که همیشه می‌گفت قلبت هرچی گفت اون کار را انجام بده و چون ابراهیم هم تکامل خود را طی کرده تا به این مقام و تسلیم خداوند شده است و عمل کردن به الهامات باعث باور قلبی بیشتری به خداوند می‌تواند داشته باشد کل بازی همین است

    که بتوانی ذهن و احساس خودمان را کنترل کنیم یکی از کارهایی که هنوز هم دارم این است که وقتی اتفاق‌های ناجاله برایم پیش می‌آید ناخودآگاه خوابم می‌بره انگار دکمه را یک نفر می‌زنه و من کلاً بیهوش می‌شوم وقتی بلند می‌شوم خیلی ریلکس و دیگه اون احساس بد را ندارم

    وقتی فکر ما وحشتناک درگیر می‌شود دیگه نمی‌تواند به چیزهای منفی فکر کند و مغز دیگه تمرکز خودش را روی اون فیزیکی که انجام می‌دهی می‌شود استاد خیلی عالی بود

    در پناه الله یکتا شاد و ثروتمند و سعادتمند باشید انشاالله

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  8. -
    نرگس نازپرور گفته:
    مدت عضویت: 1206 روز

    سلام به همه دوستان عزیز و استاد مهربون و خانم شایسته پر انرژی.

    خیلی خوشحالم این صبحت ها رو دقیقا تویی روز عید قربان گوش میکنم، این دومین باره که گوش میکنم و برام حرفا ملموس تره.

    استاد عزیز خیلی حرفتون درسته ما باید از چیز های کوچیک شروع کنیم، از الهاماتی که میشنویم. چون مسله من یا خیلی ها اینه که وقتی داستان ادم های بزرگ و گوش میدیم میگم اون ادم امام هست پیغمبر هست خب اون صبرش بیشتره یا اون خدا باهاش دوست تر هست، من که مثل اون نیستم و نمیشم.

    ولی نکته زیبا اینجاست که اون فرد هم دوره تکاملشو طی کرده خیلی کوچولو کوچولو پیش رفتن تا به اینجا رسیده

    اینکه ما بخوایم از این انرژی، این خدا درخواستی کنیم، درخواست ها بی نهایته و پایانی نداره، فقط باید پله پله بریم جلو قشنگیش و جذابیش اینه که در اول پله ها یکی یکی طی میشه بعد ده تا ده تا و بعد صد تا صدتا وقتی ثبات و پایداری باشه مسیر سریع تر و رون تر میشه.

    دقیقا مثل نوزاد که اوایلش راه رفتن براش سخته زمین خوردناش زیاده ولی بعد مدتی ن تنها زمین نمیخوره بلکه توانایی دویدن داره.

    من از خدا میخوام برای خودم و سایر دوستان راهی که درست هست و خیلی واضح بهمون نشون بده، به اصطلاح خودم خیلی تابلو مسیر و نمایان کنه که راهی جز رفتن به این راه نداشته باشم.

    و من تسلیمم، از دل هر اتفاقی خوبی و درس شو میکشم بیرون و میرم برای راه های بعدی

    دوستداران شما نرگس

    به امید دیدارتون در بهترین شرایط

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
    گزارش نقض قوانین سایت
  9. -
    مجید نوذری گفته:
    مدت عضویت: 1315 روز

    به نام خدای مهربان

    سلام استاد عزیز سلام به همه عزیزان و سلام به خانم شایسته مهربان

    گفتگوی استاد درباره حس خوب واقعا به من حس خوب انتقال داد نکته مهمی که من در این فایل متوجه شدم این بود که کار فیزیکی و یا خواب باعث میشه موقعی که ما می‌خواهیم حس خودمان را خوب کنیم چقدر موثر هست و من خودم بارها تجربه کرده بودم ولی نمیدونستم که این راهکار هم موثر هست من با خواب حس خودم را خوب کرده ام مثلا وقتی ی اتفاق به ظاهر بد در زندگی داشته ام تصمیم گرفتم بخوابم مثلا دقیقا اول شب که اصلا سابقه نداشته این ساعت شب خواب باشم و تصمیم گرفتم که بخوابم و بعد از بیدار شدن دیدم که اون احساس دگه وجود نداره

    استاد عزیز حافظه خوبی دارند که یادشون اومد که شنای طولانی باعث خوب شدن حالشون شده و باعث شد منم یادم بیارم که چطور حال خودم را با خواب خوب میکردم

    این یعنی خلاقیت و استفاده از تجربه در زندگی و خیلی خیلی مهم هست که از تجربه استاد استفاده کنم که چگونه با کار فیزیکی لحظات بد رافراموش کنم

    و نکته تکامل حضرت ابراهیم هم خیلی برام جالب بود

    همیشه برام سوال بود چگونه حضرت ابراهیم راضی میشه بچه اش را به قربانگاه ببرد

    استاد پاسخ سوالم رو دادند که حضرت ابراهیم چون قبلا خدا رو شناخته بود و قبلا از این قبیل معاملات با خدا کرده بوده و حالا در این امتحان هم مطمئن بوده که خدا چقدر نزدیک هست و چقدر دوستش داره

    متشکرم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
    گزارش نقض قوانین سایت
  10. -
    محیا گفته:
    مدت عضویت: 1383 روز

    چقدرررر به موقع بود این فایل

    یک هدیه الهی و یک هدایت بینظیر از سمت خداوند

    دیروز در شرایطی قرار گرفتم که به شدت نیاز به کنترل ذهن داشتم و برای اولین بار در کل 34 سال گذشته ام از شدت نجواها مغزم داشت منفجر می‌شد

    مدام به خودم یادآوری میکردم که محیا تو وظیفه داری حست رو خوب کنی

    یک دقیقه ارام میشدم اما باز نجواها مثل اسب بی افسار میتاختند

    خیلی از خدا هدایت خواستم که بتونم ذهنم رو آروم کنم و تلاش میکردم از زاویه ای به ماجرا نگاه کنم که حالم بهتره بشه

    اما مدام در ذهنم میومد که باید تلافی کنی ، باید حسابشون رو برسی

    اما قلبم مدام فریاد میاد که محیا تو کار درست رو بکن ، حاشیه نرو ، درین مسیر بمان

    تصمیم گرفتم برم پیاده روی ، باران به شدت میبارید

    باید میرفتم

    وگرنه مغزم میترکید

    همون لحظه که هدایت میخواستم یکی از دوستانم زنگ زد و گفت میام دنبالت بریم بیرون

    درونم میگفت نه !

    پیاده برو

    پیاده روی بیشتر کمکت میکنه

    اما تسلیم شدم و به دوستم گفتم باشه

    به من ویس داد و گفت کارتن گوشی تو هم بیار

    تو دلم گفتم به گوشی و کارتن گوشی من چکار داری؟؟؟

    اما رقم نداشتم ، ذهنم تمام انرژی مو گرفته بود

    سوار ماشین شدم و وارد جاده کرج ….

    گفت خیلی وقته تهران هستی ، میخوام ببرمت کرج تا کرج رو هم ببینی

    در تمام طول مسیر از خدا ارامش و هدایت خواستم تا افسار ذهن رو بگیرم

    مدام در ذهنم نقشه انتقام میومد

    حمله ذهن تمامی نداشت

    گفتم خدایا کمک ….

    دهنم رو بستم و تلاش کردم که با دوستم درد دل نکنم

    نمیخواستم با درد دل کردن خودم رو مظلوم و قربانی نشون بدم و به این اتفاق و ناخواسته جون بدم

    رفتیم و رسیدیم کرج

    گفتم که قدر جالب

    همه مشغول خرید عید بودند و من اصلا حواسم نبود که ذهنم آرام‌تر شده بود

    دوستم من و برد به مغازه یکی از دوستانش و گفت آوردمت تا گوشی تو برات عوض کنم

    من گفتم خدایا …. پاداش میدی بهم ؟

    پاداش برای اینکه میتونستم انتقام بگیرم و خشمم رو خالی کنم ، اما ترجیح دادم به ندای قلبم عمل کنم و کار درست رو انجام بدم ؟؟؟

    گوشی رو عوض کردم

    فروشنده گوشی مو نه میلیون بالاتر از قیمت فروشگاههای اطراف برداشت و گوشی جدید رو سه میلیون ارزان‌تر از جاهای دیگه بهم داد

    موقع معامله هم یک قاب به ارزش یک میلیون بهم هدیه داد

    صورتم سرخ شده بود و به خودم افتخار کردم که تلاش کردم که کار دست رو انجام بدم

    و این تحربه رو اینجا به یادگار میذارم

    یاد حرف استاد میفتم که کار درست رو بکن ، به ندای قلبت گوش کن

    و خداوند به شجاعان پاداش می‌دهد

    خدایا سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 20 رای: