گفتگو با دوستان 52 | اتصال به الهامات الهی - صفحه 3

209 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    علی اکبر شفیعی گفته:
    مدت عضویت: 1713 روز

    به نام خدا

    سلام بر استاد عزیز و دوستان گرامی

    بازم خدا را سپاسگذارم به خاطر یک فرصت دوباره و یک روز دیگه که توی این سایت الهی بودم و دارم این آگاهی های ناب را دریافت میکنم

    استاد عزیزم یکی از بارزترین خصوصیات شما که از این باور که همواره همه چیز باید ساده تر و راحتر و آسونتر باشه نشأت میگیره این که بر خلاف خیلی کتاب ها و افراد در طول تاریخ تا به امروز اون مغز کلام را خیلی ساده و روان و با زبون خودمونی انتقال میدید

    نمیدونم چقدر فقط باید شکر گذار خدا باشم به خاطر فقط همین خصوصیت شما

    خیلی وقتا برای موضوعات مختلف نظر فیلسوف ها و مراجع و مفسرین و… را میخونم که این قدر سخت بیان کردن که آدم شک میکنه خود همون ها هم چیزی از مطالب خودشون درک کنن

    اما در مورد این گفتگوی های اخیر و این فایل یه همزمانی زیبا اتفاق افتاده برام با جلسه ۹ و ۱۰ دوره راهنمای عملی که نمیتونم به سادگی ازش بگذرم و تو همین چند روز کلی اتفاقات با همین دو جلسه برام رخ داده

    از خدا کمک میخوام که درک کنم ما اصل هستیم ما به عنوان تکه ای از این انرژی کل که همه ی خصوصیات اون انرژی‌ را داره، اختیار کامل دست ماست

    و این اختیار وجه تمایزی شده که ما شدیم اشرف مخلوقات

    حالا وقتی من خودم را بشناسم و خدای درست را هم بشناسم و بدونم بین من و خدا جدایی وجود نداره و اصلا هیچ دوگانگی تو هیچ چیز وجود نداره و همه چیز یک چیزه

    اول و آخر خداست و عاقبت همه چیز به خدا بر میگرده

    حالا وقتی این را درست درک کنم و باور کنم

    میبینم همین انرژی یک سری قوانین خیلی ساده قرار داده و اگه هم جهت با اون قوانین برم جلو هم لذت بخش‌تره و هم راحتر و پاداش اون هم مشخصه

    یک قانونش میگه آقا جان شما یک موجود فرکانسی هستی و به هر چی فکر کنی فرکانسی از همون جنس را میفرستی پس باید ببینم تو هر لحظه دارم به چی فکر میکنم البته که این تکامل میخواد و مداومت

    اون داستانی که به صورت نمادین میگن حضرت ابراهیم سنگ میزد به شیطان(نه سنگی بوده و نه شیطانی که فیزیک داشته باشه) یعنی ابراهیم به خود آگاهی رسیده بود و هر بار که نجوای ذهن میومد به واسطه ای اون احساس بدی که پیدا می‌کرد اجازه نمی‌داد به شیطان و می‌گفت دور شو

    من به واسطه این مدتی که با این آموزه ها بودم الان یه کوچلو دارم به اون فکر ها که قبلا ناخودآگاه تو ذهنم پر بود آگاه میشم

    اتفاقا همین دیروز به این مطلب به قلبم نشست گفتم من ارزشمندترین چیزی که دارم فکرمه

    پس دارم اون را خرج چی میکنم ؟

    خرج کی میکنم ؟

    آیا دارم این دارایی را برا خودم هزینه میکنم؟

    مثلا فرض کنیم هر فکر ما یه قیمتی داره مثلا هر فکر یه میلیون حالا دارم سعی میکنم هر بار که به موضوعی فکر میکنم به خودم میگم این یه تومن را داری خرج چی میکنی ؟

    آیا دارم خرج خودم میکنم ؟

    بعد وقتی میشینم میبینم منشا این فکر و افکار چی بوده میبینم برمیگرده به ورودیم

    خیلی قشنگه وقتی میام به زندگی خودم و بقیه نگاه میکنم خصوصا در مورد خودم چون به فکرها و باورها و اعمال خودم آگاه هستم میبینم ارتباط مستقیم داره با ورودی هام

    وقتی تو برهه ای کل افکارم رو خرید ماشین بود در موردش حرف میزدم هر روز به سایت ها و بنگاه ها سر میزدم، تجسم میکردم ، خلاصه صبح شب تو ذهنم بود بعد میبینم اتفاق افتاد البته اون روز آگاه نبودم اما الان که میبینم این کارها را انجام دادم

    یا وقتی میبنم آروم آروم با یک سری کتاب ها و صحبت با بعضی دوستان و نگرش ها آشنا شدم و همیشه هم تو افکارم بود هدایت شدم به این مسیر

    و دقیقا اون اشتباهاتی هم که داشتم ارتباط مستقیم داشت با ورودی هام که باعث یه سری افکار میشدن و بعد اون افکار ناخودآگاه میشدن باور و یک سری اعمال از من سر میزد

    و این که خدا به چه سمتی هدایت میکنه دقیقا به انتخاب ما بستگی داره هر کدوم از ماه حداقل برای من اینطوریه دقیقا تو زندگیم هر موقع کارها و افکار درست داشتم در هر موردی به سمت آدم ها و شرایط و موقعیت های مناسب با اون هدفی که داشتم هدایت شدم

    و هر موقع هم افکار اشتباه حاصل از ورودی هام که یا دوستان بودن یا هر عامل دیگه ای دقیقا با سمت افراد و شرایط و موقعیت های با همون اهداف هدایت شدم

    پس این قانون که ما موجودات فرکانسی هستیم کاملا خودش را تو تمام مرحله های زندگیمون و نتایجمون نشون میده

    حالا یک قانون اصلی و مادر همه قوانین میگه

    احساس خوب مساوی با اتفاقات خوب

    و احساس بد مساوی با اتفاقات بد

    اول باید یادآور بشم که قانون یعنی چی ؟

    یعنی تو با هر دلیل و منطق و با هر توجیهی چراغ قرمز را رد کنی دوربین تو را جریمه میکنه

    حالا بری جلو دوربین التماس کنی و بگی

    موقعیت اورژانسی بود و جون کسی در خطر بود

    بگی حواسم نبود و خسته بودم

    اصلا بگی بابا رئیس پلیس کل کشور تو ماشینم نشسته بود

    یا بگی اولین مقام مملکت تو ماشینم نشسته بود

    اون دوربین هیچ دلیل و منطق و بهانه ای را قبول نمیکنه و شما جریمه شدی

    یا مثلا خودت را از ارتفاع بلندی پرت کنی پائین قطعا قانون گرانش دخل شما را میاره

    حالا بیا بگو بابا حواسم نبود

    یا بگو پشت سرم تو ساختمون آتیش گرفته بود

    یا هر دلیل دیگه ای قانون کار خودش را انجام میده

    پس وقتی درک کنیم که قانون با ما شوخی نداره هر طور شده حواس خودمون را جمع میکنیم که طوری فکر کنیم و باور کنیم و عمل کنیم که هماهنگ باشه با این قوانین ثابت

    حالا باز ما اختیار داریم میتونیم هماهنگ بشیم با قوانین که نتیجه اش بهشته در تمام ابعاد

    یا ناهماهنگ بشیم که نتیجه اش جهنمه در تمام ابعاد

    پس با هر دلیل و برهان و منطق اگه احساسم را خوب نکنم نتیجه اش مشخصه حالا این برا هر کس متفاوته و هر کس میتونه و باید به یه طریقی خودش را به احساس خوب برسونه و به اندازه کنترل افکار و احساسمون هست که نتیجه میگیریم

    حالا تو قران اومده یه سری الگوهایی معرفی کرده چه اونهایی که هماهنگ بودن با قوانین و چه اونهایی که ناهماهنگ بودن با قوانین

    مثلا میاد ابراهیم را مثال میزنه میگه یه نفر همچین باوری و ایمانی و رفتاری داشته و نتیجه هاش را هم گفته

    بعد تو همون قرآن میگه همه شما تو خلقت برابرید پس اگه یه نفر تونسته کاری را انجام بده همه شما میتونید

    باز تو همون قرآن داره تکامل را نشون ما میده که ابراهیمی که این کارهای بزرگ را کرده یه روزی از همون کارهای کوچیک شروع کرده پس خودت را با آخر داستان ابراهیم مقایسه نکن برو ببین که کل دوره ای زندگیش چه باورهایی داشته و چیکار کرده و تو هم از همین اسوه یا الگو تبعیت کن

    حالا باز تو تجربه های خودمون و اطرافیانومن که نگاه می‌کنیم رد پای این قانون کاملا مشخصه

    مثلا ضرب المثل شده که بد از بد نمیترسه

    یا هر چی سنگه مال پای لنگه

    و…

    قبلا که هیچ آگاهی از این قانون نداشتم چه اتفاق هایی که برام رخ نمی‌داد بعضی وقت ها

    با یه تضاد کوچیک که حالم بد میشد و اعصابم خورد میشد پشت سر هم اتفاقات ناجور رخ می‌داد

    مثلا با بد حسابی یه مشتری اعصابم داغون میشد

    پشت بندش چک برگشت میشد

    ماشین خراب میشد

    یه وسیله ای می‌شکست

    یه برخورد بد از دوستم میدیدم

    و…

    و هر موقع حالم خوب بود و مسافرت میرفتم و تفریح پشت سر هم مشتری خوب میومد

    و اتفاقات خوب

    اون موقع آگاه نبودم اما الان میفهمم دلیل اون اتفاقات را

    استاد جان از شما یاد گرفتم اسطوره ای فکر نکنم بیام این قوانین را تو همین اتفاقات زندگی خودم ببینم و اجرا کنم و نتیجه اش را ببینم و تکاملم را طی کنم چون حرف قشنگ زدنه آسونه

    این که بیرون گود وایسیم وبگیم لنگش کن آسونه اما باید ببینیم وقتی خودمون اومدیم تو میدون چیکار میکنیم

    آیا هنوزم با یه تلفن

    با یه برخورد بد

    و… حالمون بد میشه

    آیا میتونیم هر اتفاقی چه کوچیک و چه بزرگ رخ داد بگیم صددرصد خیره

    و به قول دوست عزیزتون که با افتخار میگن از شاگردهای شما بودن و درس پس میدن

    چقدر به خدا اعتماد دارم ؟

    آیا اصلا به خدا اعتماد دارم ؟

    و تا کجا و تا چه حد به خدا اعتماد دارم ؟

    خدا را شکر مثل شما تا یه آیه میخونم سریع دنبال ریشه ای اون کلمه ها و ارتباط بین اونها میگردم و تا الان چقدر باعت آگاهی و ایمان بیشتر شده برام

    و اعتراف میکنم با این که کلی قبلا آدم به اصطلاح مذهبی بودم هیچ کدوم از این آگاهی ها با این خلوص را هیچ جای دیگه ای ندیده بودم

    اونجایی که میگید این پیامبران بودن که خدا را انتخاب کردن نه خدا اون ها را …

    همیشه به ما میگفتن اون شخصیت های قرآنی و امامان یه سری آدم های خاصی بودن که خدا اونها را برگزیده و هیچ وقت به ذهن ما خطور نمی‌کرد که اصلا فکر کنیم ما هم میتونیم مثل اونها باشیم فقط باید خودمون و خدا و قوانین و تکامل را درست درک کنیم

    یا در مورد ریشه ان یشاالله و ریشه شیء

    فقط از شما این مورد را شنیده بودم

    و این که مشیت و قوانین خداوند از اراده خداوند هم بالاتره و…

    هنوز صفحه ها میشه نوشت اما از خدا میخوام به جای فقط نوشتن و حرف زدن تو همین اتفاقات کوچیک زندگیم این قوانین را اجرا کنم

    هر چقدر خدا را سپاسگذار باشم بابت حضور شما تو زندگیم بازم کمه

    همچنین بابت حضورم تو این سایت الهی و بابت این دوستان عالی خدا را شاکرم

    خیلی دوستون دارم

    یا حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 19 رای:
  2. -
    رضا ملتفت گفته:
    مدت عضویت: 1978 روز

    به نام خداوند بخشنده مهربان

    سلام به استاد عزیزم🌹، خانم شایسته مهربون🌷، آقای عرشیان فر عزیز✨ و همه دوستای خوبم در خانواده صمیمی عباس منش🌼، امیدوارم حال همگی دوستان عالی باشه.

    فایل فوق‌العاده زیبایی بود. من از اون قسمت حرف‌های استاد که درباره از دست دادن فرزندشون بود، یاد گرفتم که به آنچه می‌دونم عمل کنم، واقعا به حرف نیست. یه موقع من یه چیزی رو میدونم، این یعنی گوشه ذهنت هست و میتونی خیلی خوب درباره اش صحبت کنی، یه وقتی به یه چیز باور داری و این موضوع تبدیل به دارایی تو شده، بهش عمل کردی. مثالها توی ذهنت زیاده، به قول استاد: شک و ترس و تردیدها که همیشه هست، اما وقتی روی خودت کار میکنی، اون ایمان میچربه به ترس، مثل یه قوطی رنگ سفید که یه قطره رنگ سیاه بریزی توش و همش بزنی.

    به یاد آیه قرآن افتادم:

    ۞أَتَأۡمُرُونَ ٱلنَّاسَ بِٱلۡبِرِّ وَتَنسَوۡنَ أَنفُسَکُمۡ وَأَنتُمۡ تَتۡلُونَ ٱلۡکِتَٰبَۚ أَفَلَا تَعۡقِلُونَ

    (۴۴) بقره

    آیا در حالی که کتاب را می‌خوانید، مردم را به نیکی فرمان می‌دهید و خود را فراموش می‌کنید؟ آیا نمی‌اندیشید؟

    نکته دیگه اینکه خدا یه سیستمه و من این موضوع برام مرور شد. از اینجا برام مرور شد که باید هدایت خدا رو باور کنی تا این خدا هدایتت کنه وگرنه این نیرو که اسمش رو گذاشتیم انرژی حاکم بر کل جهان، هیچ کمکی به ما نمیکنه اگر خودمون باورش نکنیم، اگر من نخوام زندگیم بهتر بشه، این خدا هیچ کمکی در راستای موفق شدن برام انجام نمیده، این نشون میده که من تعیین میکنم که می‌خوام به کدوم سمت برم، من اصل هستم، باورهای من هستن که دارن کار انجام میدن، به قول استاد نه خواست خدا، بلکه خواست من، درباره من اجابت میشه. من این موضوع برام مرور شد که خدا به همه کمک میکنه:

    کُلّٗا نُّمِدُّ هَـٰٓؤُلَآءِ وَهَـٰٓؤُلَآءِ مِنۡ عَطَآءِ رَبِّکَۚ وَمَا کَانَ عَطَآءُ رَبِّکَ مَحۡظُورًا

    (۲۰) اسراء

    همه را این گروه و آن گروه از بخشش پروردگارت بهره‌مند می‌سازیم و بخششِ پروردگارت منع نشده است.

    این هم از این موضوع میاد که ما اختیار داریم و حالا که اختیار داریم، ارزش داره به سمت روشنایی و خوشبختی و نور حرکت کردن وگرنه اگر خدا میخواست که توی قرآن بارها ذکر شده، همه یک دین داشتن، تمام مردم یک روش و دین داشتن، اما توی این دنیا انواع و اقسام تضادها وجود داره هنر اینه که بتونی توی اون شرایط به ظاهر سخت که برای همه پیش میاد، بتونی حال خودت رو خوب کنی، وگرنه تو به اتفاقات بیرون از خودت واکنش نشون دادی، واکنشی رفتار کردی، درحالیکه درست اینه که خودت شرایط زندگیت رو خلق کنی.

    ما وقتی بدونیم احساساتی شدن ما در شرایط مختلف، کمکی به ما نمیکنه، دلسوزی کردن ما به حال دیگران فقط حال ما رو خراب میکنه و خدا احساسات بشری نداره و برطبق فرکانس ما در هر لحظه به ما پاسخ میده و وقتی بدونیم توی این دنیا برخورد با تضادها اجتناب‌ناپذیره و تضادها و مسائل باید باشه تا ما به سمت رشد حرکت کنیم، تا بزرگتر بشیم و این برخورد با تضادها جزو ویژگی جهانه، اونوقت با دونستن این آگاهی‌ها سعی میکنیم آگاهانه فرکانس خواسته‌هامون رو بفرستیم و ما با طی کردن تکامل به نعمتها و ثروت‌های بیشتری برسیم. چون توجه ما به سمت خواسته‌هاست و این دنیا به توجه و فرکانس ما کار داره، نمیشه توجه ما به سمت کمبود باشه، احساس بدی داشته باشیم و از این طرف به نعمتهای بیشتری هم برسیم.

    موضوعی که توی این فایل مطرح شد این بود که ما باید روی هدایت‌های خدا و روی قلب خودمون حساب باز کنیم، این قلبی که به قول قرآن جایگاه هدایت‌های الهی در انسان هست و نه روی مغز. مغز ما به قول استاد عرشیان فر لیاقت نداره که ازش مشورت بگیریم، مشاور ما باشه. مشاور ما باید قلب ما باشه، اما این ما هستیم که با تمرین، با طی کردن تکامل این راه شهودی رو در خودمون تقویت میکنیم، هر بار ایمانمون بیشتر میشه، اگر دقت کرده باشید، قلب که ایده میده، ازت میخواد که از دایره امنیتت بیای بیرون، میگه این کار رو انجام بده، میگه برو توی کلاس درس سمینار بده، در مثال استاد خودمون وقتی توی بندرعباس بودن. ایده‌ای میده که اول منطقی نیست، بعداً منطق‌اش مشخص میشه، مثل وقتی استاد علی‌رغم مخالفت‌های دوستانشون دوره تندخوانی برگزار کردن. این نشون میده که فلان ایده از طرف خداست و اگر بهش عمل کنی، میری به قدم بعدی. اما نجوای شیطان خصوصیتش اینه که ترس به دل ما میندازه و ما رو محدود میکنه. هرچقدر ما به حرف نجواهای ذهن گوش میدیم، این نجواها قدرتمندتر میشن و ما ناتوان‌تر میشیم. وقتی گوش میدی و میری روی موج نجواها میبینی میگه: بابا، به فلان دلیل، بهمان دلیل این کار رو انجام بده. اما هدایت خدا به دلت میوفته: فلان کار رو انجام بده، قدم اول رو روشن میکنه، میگه ایمان داری برو تا قدم بعد رو بهت بگم، این الهامات به هیچ چیز بیرون از تو وابسته نیست، به یه ایمان و جسارت درونی وابسته است. درحالیکه برای مثال توی زمینه مالی این نجواهای شیطانی خیلی دنبال حساب کتاب هستن، فلان کار رو انجام بدی، اینطور میشه و تا با فلان مقدار درآمد ماهیانه تا ده سال دیگه میتونی فلان چیزی رو که دوست داری بگیری. درخصوص الهامات، عمل کردن بهشون ما رو جسورتر میکنه، ما به مسیری که ما رو به خواسته‌هامون می‌رسونه بیشتر توجه میکنیم، بیشتر رها میشیم، در یک کلام آرامشمون بیشتر میشه و این آرامش نشون میده اینه که راه و مسیر ما درسته.

    چه گفتگوی زیبایی بود، چقدر آقای عرشیانفر مشتاق یاد گرفتن و صحبت کردن با کسی بود که به قول خودش بنیه شهودی داره. هر دو تا استاد رو تحسین میکنم. خدایا شکرت، من خودم هم دوست دارم و می‌خوام که یاد بگیرم، لذت بردم از این گفتگوی زیبا، خدا رو صد هزار مرتبه شکرت

    امیدوارم همه شما دوستای گلم در پناه خدا همیشه شاد🌹، سلامت✨ و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید🌟

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  3. -
    مینو گفته:
    مدت عضویت: 1943 روز

    سلام استاد

    گاهی انسان ها ، در شرایطی قرار میگیرند

    که زندگی شان نیاز به صبری بزرگ دارد

    مانند ایوب نبی

    یکبار در خواب شما را دیدم .‌شما به من گفتید تو یا ایوبی یا یوسف یا …. این مورد سوم را یادم نیست

    بعد من گفتم

    من فکر کنم ایوبم

    چون چند سال قبل که قران باز میکردم

    صفحه ایوب ع میامد رب انی مسنی الضر و انت ارحم الراحمین

    تنها مامن و پناهگاه من این سایت است

    در امتحان و ابتلای سختی قرار دارم

    بیماری سخت و مشکلات متعدد از هر طرف به سمتم امده

    امیدوارم بااین همه هدایت الهی بتوانم درین امتحان سخت سربلند بیرون بیایم

    از بدنم جز یک لایه استخوان چیزی نمانده بسیار لاغر و نحیف شدم

    کنترل ذهن بسیار سخت شده

    ولی فقط میگویم خدایا خودت نجاتم بده

    جای خالی انسان هایی با مروت را در اطرافم احساس میکنم .‌به گمانم روزگار ، انسان بامعرفت ، کمتر به خود میبیند

    بیماری مخصوصا که سالها طول بکشد انسان را واقعا در مضیقه می گذارد

    اطرافیان خسته میشوند

    نداهای ازاردهنده فراوان میشود .

    گاهی در فیلم ها قبلا که فیلم میدیدم . دیده بودم . وقتی یک فردی بسیار بیمار است . یک انسان خیلی خوب خدا برایش میفرستد

    یک دوست … ولی جای خالی ان در زندگی من وجود دارد

    بخصوص که در شرایطی که دارم . از همه دوست و فامیل و …

    بریدم چون جز نگاه و حرف ازاردهنده برایم چیزی نداشتن

    و باعث میشدن بیشتر در ناراحتی فرو برم

    من تنها هستم . و فقط با خدا و ایه الیس الله بکاف عبده خوش هستم

    این بیماری برایم پاکسازی عمیقی شده

    و این سالها ذره ذره ی بدیها از وجودم رفتن

    تنها دعایم این است سربلند بیرون ایم

    از ته دلم دوست داشتم دوست یا دوستانی کنارم میبودند که در زمانی که سینه ام از فشارها تنگ میشود همراهی و دلگرمی انها کمی بهم تسکین بدهد

    امیدوارم خدا حامی من و همه انسانها باشد

    احساس درونم گفت که حالم را برای دوستانم و استاد بزرگم شرح دهم

    امیدوارم انسانهای خوب فراوان باشن وجهان را جای زیباتری برای زندگی کنند

    دوستانم که متنم را میخوانید

    مهر و عشق و خوبی نثار همه کنید بدانید شاید انسانی که ظاهرش نشان نمیدهد در درونش غم و رنج بزرگی دارد و مهر شما او را تسکین میدهد

    به همه انسان ها عشق بورزید عشقی بی قید و شرط

    اگر در توان دارید از افرادی که دچار مشکل هستن حمایت کنید هرطور میدانید

    نیکی هیچوقت از بین نمیرود

    انرژی برایتان باقی میماند

    از اینکه اینجا هستم خداروشاکرم

    در پناه خدا باشید و باشم ❤🌸

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  4. -
    حمید حمیدی گفته:
    مدت عضویت: 3163 روز

    استاد عزیزم سلام

    چقدر با منطق و زیبا نکات رو در مورد پبامبران مطرح کردید و چقدر با این نگاه ما نزدیک تر هستیم به پیامبران و چقدر نگاهتون در مورد ابراهیم زیبا بود.

    ما برای اینکه کار رو برای خودمون راحت کنیم، به ابراهیم به چشم یک اَبَر انسان و بُتی نگاه می‌کنیم که قابل دست‌یابی نیست (ابراهیمی که خودش بت‌ها رو شکست!) و می‌گیم:

    اونا پیامبر بودن و معلومه خیلی ایمانشون بالا بوده

    و دیگه هیچ فکری نمی‌کنیم که ما چطوری می‌تونیم از داستان ابراهیم استفاده کنیم تا ایمانمون به الله بیشتر و بیشتر بشه. این نگاه شما که ابراهیم تکاملش رو طی کرد و باورهاش خیلی قوی‌تر شده بود چقدر زیبا‌تر و قابل دست یابی‌ می‌کنه ابراهیم رو.

    پیامبرانی که خودشون تاکید داشتن ما مثل خودتون هستیم و تنها وحی رو دریافت می‌کنیم.

    قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ یُوحَىٰ إِلَیَّ أَنَّمَا إِلَٰهُکُمْ إِلَٰهٌ وَاحِدٌ ۖ فَمَنْ کَانَ یَرْجُو لِقَاءَ رَبِّهِ فَلْیَعْمَلْ عَمَلًا صَالِحًا وَلَا یُشْرِکْ بِعِبَادَهِ رَبِّهِ أَحَدًا

    و چقدر زیبا گفتید که پیامبر در غار حرا خودش رو برای دریافت آماده می‌کرد و چقدر به فکر فرو رفتم وقتی گفتید “خداوند پیامبران رو انتخاب نکرد، پیامبران خدا رو انتخاب کردند”

    اینکه همیشه می‌گفتید قرآن منطق داره رو دارم بیشتر درک می‌کنم و خدا رو شکر از این بابت

    سپاسگزارم ازتون، موفق باشید🌹

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  5. -
    آسمان گفته:
    مدت عضویت: 1564 روز

    به نام خدای هدایت کننده و مهربان

    سلام به همه عزیزانم

    از صبح چندین بار این فایل گوش دادم و نوشتم و پاک کردم دوباره نوشتم و همینطور صحبتهای استاد نوشتم سوالات اقای عرشیانفر رو نوشتم فکر کردم که واقعا

    من چقدر به خدا اعتماد دارم ؟

    من تا کجا به خدا اعتماد دارم ؟

    واقعا با شنیدن این سوالها با خودم فکر کردم و نمیدونم چقدر و تا کجا .

    وقتی اقای عرشیانفر گفتن👇

    🌼 من به حکمتش اعتماد دارم🌼

    دیگه در مورد این نیازی به فکر کردم نداشتم سریع قبولش کردم و واقعا به حکمت خدا اعتماد دارم و مطمینم و یقین کامل دارم که هر اتفاقی که بیفته همون اتفاق خوبس چون خدا برای من خوب میخواد و خداوند همش خیره و در هر موردی همیشه به همسرم میگم حتما حکمتی داره حتما خیره و این واقعا باعث آرامش میشه پس من به خداوند اعتماد دارم اما تا کجا؟؟؟واقعا نمیدونم!؟

    توی این چند فایل اخر در مورد این موضوع و صحبتهای استاد و مثالها یک چیزی خیلی واضح برام مشخص شد که

    💖 اعتماد ایجاد میشه 💖.

    به نظر من یکی از دلایل اصلی موفقیت استاد عملگرا بودنشونه. استاد به اونچیزی که بهشون گفته میشه عمل میکنن نه مثل من که میگم غذامو بخورم بعد ،بخوابم بعد،الان اصلا حوصله ندارم باشه بعد،حالا به بچه برسم بعد ،حالا باشه فردا ،….. و اینها همه باعث میشه که در لحظه نباشم .و تنبلی بدترین معضل زندگیمه.

    استاد حتی وقتی از قانون چیزی نمیدونستن خوب درامد داشتن به نظر من چون

    💞 خوب عمل میکردن💞 اما پولشون نمیموند چون باورهای خوبی نداشتن. استاد حتی در لحظات اخر سربازی خودشون رو خریدن که در اینده براشون این خرید مفید بوده. چرا؟؟ چون باز استاد به گفته درونی عمل کردن بدون دونستن قانون. فقط چون عملگرا بودن عمل کردن

    میدونی چی میخوام بگم ؟میخوام بگم عمل به کوچکترین گفته های درونی به الهاماتی که گفته میشه و دیدن نتایج باعث ایجاد اعتماد به خداوند میشه و هر عمل یک نتیجه مثبت و یک درجه اعتماد بیشتر و ارامش بیشتر که میرسیم به موجی که خداوند باهات صحبت کنه و شهود برات واضح بشه و نهایتا ابراهیم شدن استاد شدن و شنیدن واضح صدای شهود ،و اونجاست که حرکت کردنها و قدم برداشتنها محکمتر و با باور بیشتره و این اعتماد حس خوب همراه داره ارامش و توکل بیشتر به همراه داره

    🌼حس خوب من حاصل اعتماد من است🌼

    و این حس خوب این ارامش این اعتماد ایجاد شده باعث میشه در شرایط سخت خداوند رو در کنارم احساس کنم و ارامتر و توکل بیشتری داشته در سخترین شرایط دیگه نیازی نیست زیاد تلاش کنم برای کنترل ذهنم و رسیدن به ارامش اونجا دیگه خداوند با من صحبت میکنه و من رو اروم میکنه و مثل استاد عزیزم که با فعالیت شدید بدنی مثل شنا کردن میخواست ذهنشو کنترل کنن و ارام شن اما حالا دیگه فقط با خدارو احساس کردن در کنارشون و شنیدن صدای خداوند که بهشون ارامش توکل میداد و صحبتهای خودشون رو بهشون یاد اوری کرد دیگه راحت ارام میشن و به مسیر زندگی ادامه میدن و خداوند هدایتها و الهامات رو برای این ادم بیشتر انجام میده چون این انسان خودش خدارو انتخاب کرده

    💞 اصل ما هستیم💞

    خداوند وقتی باهام صحبت میکنه که من اماده باشم

    هروقت از لحاظ فرکانسی اماده باشم

    وقتی ما اماده دریافت باشم دریافت میکنیم همه چی من هستم همه چی بستگی به من داره

    من وقتی خوب عمل کنم الهامات بیشتر میشه یعنی بیشتر درک میکنم و باز عمل میکنم و با دیدن نتایج بیشتر اعتماد می کنم و دیگه همه چی زندگی من میشه خداوند و انجاست که یک انسان همراه همسر و بچه های کوچیکش بدون هیچ پشتوانه ای قدم میزاره در یک شهر غریب که اصلا هیچ کجا از اون رو بلد نیست و شروع میکنه و الان یکی از موفق ترین های جهان هستی هست و از همه مهمتر یک بنده خوب خداوند که عاشقانه هدایتش میکنه و باهاش حرف میزنه

    من تحسین میکنم این حد از عملگرا بودن استادم رو

    من تحسین میکنم این حد از درک قوانین جهان هستی استادم رو

    من تحسین میکنم خودم رو برای انتخاب مناسب ترین و بهترین استاد موفقیت در جهان هستی

    استاد از الان یک حس خوبی در مورد دوره ای که دارین تهیه میکنید دارم با ارزوی بهترینها برای شما استاد مهربان و مومن و دوست داشتنی در پناه خدا استادم

    خدایا ما را هدایت کن به راه کسانی که به انان نعمت داده ، نه انان که غضب کرده ای و نه گمراهان

    امین یا رب العالمین

    در پناه خدای مهربانم باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  6. -
    نرگس در مسیر توحید گفته:
    مدت عضویت: 1612 روز

    به نام خدای مهربان

    سلام خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز

    سلام خدمت دوستان بینظیرم

    خدایا شکرت که امروز هدایت شدم به گوش دادن این فایل بینظیر

    من اصلا این رو نمیدونم این لایو توی اینستاگرام بوده یا تو یوتیوب یا کلاب هوس

    اولین بارمه که در سایت دیدم و گوش کردم ولی در راستای کامنتیه که دیروز احساسم گفت و من نوشتم

    خدایا شکرت

    In god we trust

    ما به خدا اعتماد داریم

    یکی از عوامل پیشرفت امریکا همینه

    چرا چون پشت دلار امریکا این جمله نوشته شده

    افرادی که در امریکا زندگی میکنن این جمله ی اعتماد به خدا ملکه ی ذهنشون شده چرا؟

    چون پول در هر خونه ای بوده و هست و بخاطر همین از بچه ی نوزاد بگیر تا پیر صدساله هر روز این جمله رو میبینن و یاد آوری میشه براشون

    چه موقع خرید خوراکی

    چه موقع خرید لباس

    چه موقع خرید وسایل نقلیه

    همه و همه رو با این اعتماد خربد میکنن

    بخاطر همین همه چیزش بینظیره

    بخاطر همین اعتماده که شرکت امزون اینقدر گسترده شده

    بخاطر همین اعتماده که ایلان ماسک یه ماشینی میسازه که فقط با یه باطری کار کنه چیزی که تا الان هیچ کسی حتی به ذهنش خطور هم نکرده

    اصلا منی که الان داریم اینجا کامنت مینویسم شامل یک اعتمادی بوده که آره میشه جور دیگه ای زندگی کرد و این اعتماد منو هدایت کرد به سمت بهترین استاد دنیا

    زندگی الان استاد عباسمنش پایه گذاریش از همین اعتماد شروع شده همون روزی که میخواسته قران رو پرت کنه تو دریا ولی قلبش گفته اول بخونش بعد اگر نتیجه ای نگرفتی بندازش بره

    زندگی استاد عباسمنش پایه گذاریش از اعتماده وقتی که اون کامیون نفتی منفجر میشه در صورتی که استاد اون روز نبوده و میخواسته استعفا بده ولی اون اعتماد به خدایی بوده که میخواسته دنیاش رو تغییر بده استاد اون روز اونجا نبوده چون خداوند ماموریتی عظیم بهش هدیه داده بود

    ماموریتی که حاصلش محصولات توحیدی که در این سایت هست و این سفر توحیدی که استاد رفتن به غار حراشونه اگر استاد به این نیرو اعتماد نداشت امروز این سایت و این آگاهی ها و این همه آدم در این مسیر نبود

    اعتماد یعنی همین که دریچه ی قلبت رو باز نگه داری

    چطوری؟

    با توجه به افکار مثبت

    با توجه به زیبایی ها

    با توجه به عظمت خداوند

    با توجه به نیروی یکتا

    با توجه به اینکه ما خودمون هر اتفاقی رو برای خودمون رقم میزنیم

    با توجه به اینکه هر روز بهتر از دیروز عمل کنیم

    چیزی که استاد در تمام فایلها بهمون یاد میده

    اگر مثالی میزنه از خیر و خوبیه

    اگر مثالی میزنه از زیباییه

    اگر مثالی میزنه از زندگی خودشه

    اگر مثالی میزنه با توجه به قانونه

    اعتماد استاد زمانی که پسرشون فوت کرد خیلی برام قابل تحسینه

    چون میدونسته که ما صاحب هیچی نیستیم در این دنیا

    چون میدونست مالک و صاحب اختیار این جهان خداونده

    چون میدونه که هیچ کسی تا ابد در این دنیا نمیمونه

    این ایمان قلبی میخواد که بتونیم درکش کنیم

    یعنی وقتی درک کنیم ماهم روزی قراره برگردیم دیگه غصه نمیخوریم

    من چند ماه پیش یکی از دوستام فوت کرد خیلی ناراحت شدم ولی نیم ساعت این غم طول نکشید چرا چون به خودم گفتم ببین استاد پسرش رو از دست داده بود چقدر زیبا ذهنش رو کنترل کرد گفتم ببین اگر محزون باشی یعنی غم بیشتری میخوای و وارد فرکانس حزن میشی اینطوری ذهنم رو کنترل کردم اصلا معجزه آسا حالم تغییر کرد

    از نظر ذهن منطقی این که دفتر برداری بری توی پارکا از پیرمردای پارک در مورد تجربیات زندگیش بپرسی خنده داره

    ولی این خیلی حرفه که گوش بدی به الهامت و بری و گوش بدی که به سمت افرادی هدایت بشی که درسهای فوقالعاده ای از زبان خداوند بگیری از طریق یکی از دستان خداوند مثل همون آقای عشقیار که استاد برخورد داشته باهاشون

    استاد جان چقدر زیبا در مورد قلب و فواد توضیح دادید

    چقدر قشنگ در مورد حضرت محمد توضیح دادی که چهل روز بهشون الهام نشد الان دقیقا همین جوریه بعضی وقتا یه چیزی بهمون گفته میشه اگر همون لحظه انجامش ندیدم یادمون میره این اتفاق برای من خیلی پیش اومده که قلبم یه کاریه و میگه راه حلش رو هم میگه ولی چون اون لحظه انجامش ندادم ۳۰ ثانیه بعد یادم میره هر چی زور میزنم که بیاد بیارم نمیتونم با این شنیدن این فایل متوجه شدم اون ایده هایی که میاد الهامیه و باید همون لحظه انجامش بدم موکولش نکنم برای بعد

    خدایا شکرت

    چقدر خوشحالم که در این مسیر توحیدی زیبا هستم

    استاد جان صبح قران رو باز کردم میخواستم سوره ی ناس و توحید و کهف رو بخونم ولی هدایت شدم به سوره علق اون موقع نفهمیدم که چرا ولی بعد از گوش دادن این فایل و آیه ای که از این سوره آوردید متوجه شدم که چرا صبح هدایت شده بودم

    اقرا باسم ربک الذی خلق

    احساس میکنم روحم لطیف تر شده

    به نام خدای مهربان

    سپاس خداوندی را که فرمانروای جهانیان است

    بخشنده و مهربان است

    مالک روز جزاست

    تنها تورا میپرستیم و تنها از تو یاری میخواهیم

    مارا به را راست و مستقیم هدایت فرما

    راه کسانی که به آنها نعمت داده ای نه راه کسانی که بر آنها غضب کرده ای و نه راه گمراهان

    خدایا شکرت که هدایتگرم تو هستی

    بهترینها رو براتون آرزو میکنم

    ان شاءالله که همیشه در احساس آرامش قلبی غرق باشید

    دوســــتتون دارم بینهایت

    ♥♥♥♥♥♥

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 82 رای:
    • -
      رویا مهاجرسلطانی گفته:
      مدت عضویت: 2196 روز

      سلام به دوست آگاه و بینظیرم در مسیر توحید.. عزیز دلم چقدر کامنتت نورانی بود چقدر آگاهی و چقدر زیبا و بامحتوا .. واقعا شگفت زده شدم از این حضور ذهنت هر کاری کردم که فقط بهت امتیاز بدم دیدم نمیشه فقط به همین امتیاز دادن بسنده کنم ‌‌

      گفتم حتما برات باید بنویسم..

      عاشقتم که اینقدر قشنگ و بطور زره بینانه و تمرکزی به همه ی نکات زیبا اشاره کردی.. واقعا جای تحسین داشت که ازت تشکر و قدردانی کنم از اینکه با خواندن کامنت زیبا د پر محتوایت به سطح بالاتری از این آگاهی ها هدایت شدم … واقعا بروبچه های این سایت نابغه اند کامنت هر کدام رو که میخونم حیرت زده میشم انگار قفل میکنم

      خدارو شکر که دوستانی مثل شماها رو دارم که پر از عشق و آگاهی های ناب و خالص هستید

      بهترینع بهترین ها رو برای تو دوست عزیزم که در مسیر توحید هستی و همچنین برای همه مون آرزومندم

      ممنون و سپاس

      🙏🙏🙏🙄🙄🙋‍♀️🥀🥀🥀

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  7. -
    زهرا گفته:
    مدت عضویت: 1818 روز

    به نام خدایی که انسان را مختار آفرید…

    سلام خدمت استاد ارجمندم. بی نهایت از این گفتگو لذت بردم و دلم می‌خواهد بارها و بارها آن را گوش کنم. سالهاست که در تناقض عجیب بین خواست خودم و خدایم گیر کرده بودم. از آنجا که در خانواده مذهبی بزرگ شده بودم و در محیط‌های مذهبی تحصیل کرده بودم این باور در ذهنم ایجاد شده بود که همه چیز خواست خداست و من هیچ اختیاری ندارم و از سوی دیگر در آموزه های دینی می‌خواندم که انسان موجودی مختار آفریده شده است و باز دچار تناقض میشدم کدام اختیار؟ اگر قرار است خواست خدا باشد پس اختیار من کجاست. سالها این فکر در وجودم بود و این سوال ذهن مرا درگیر می کرد از اساتید بسیاری هم سوال کردم و هر کسی جواب می داد اما قانعم نمی‌کرد من مفهوم اختیار و خواست انسان و خواست خدا را در کلام استاد عباس منش دریافتم و بی نهایت سپاسگزار خدایم و سپاسگزار استاد هستم. سالهاست قرآن می خواندم اما در این حد هرگز دقت نکرده بودم و به این زیبایی که استاد فرق بین ریشه شاء و اراد را توضیح داده است هیچکس نمیتوانست آن را برایم بازگو کند. سال ها تمام زندگیم پر شده بود از چرا ها که چرا خدا ان را برایم خواسته چرا آن را نخواسته است. اما اینک در یافتم که به قول استاد همه چیز از من آغاز می شود این من هستم که باید هدایت را بخواهم تا خدا آن را به من بدهد. وقتی به آموزه های استاد فکر می کردم و دنبال معنای اختیار بودم روزی این جمله در ذهنم طنین انداخت که اختیار تو به انتخاب توست. این جمله در جانم نشست و آن را به دیوار اتاقم چسباندم. آری این من هستم که باید انتخاب کنم که چه چیز را می خواهم خوشبختی را یا بدبختی را سلامتی را یا بیماری را فقر را یا ثروت را و آنگاه خواست خدا در انتخاب و خواست من متجلی خواهد شد. وقتی راه و مسیر را انتخاب می کنی آنگاه باید با تمام وجود به خدا اعتماد کنی و به الهامات و هدایت هایی که بر سر راهت قرار می گیرد عمل کنی تا شاهد معجزه های خداوند باشی. اینک خیلی بیشتر از گذشته از تردید هایم رها شده ام. هرگاه کاری را آغاز می‌کردم در میانه راه دچار تردید می شدم که نکند این راه خواست خدایم نباشد و همین موضوع باعث می شد که حال خوبی در مسیرم نداشته باشم اما اینک هرگاه که نجواهای شیطان دوباره تلاش می کند تا مرا دچار تردید کند و به ذهنم القا کند که نکند این خواسته تو خواسته خدایت نباشد به خودم پاسخ می دهم که خواست تو هرگز از خواسته خدا جدا نیست. خواست تو در خواست خدا متجلی می شود و خداوند هدایت گر تو در مسیر رسیدن به خواسته هاست. تو فقط کار خودت را بکن و آنچه که به تو واگذار شده است انجام بده و بقیه را به خداوند بسپار و تمام.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 22 رای:
    • -
      مصطفی خدابخشی گفته:
      مدت عضویت: 2040 روز

      زهرای عزیز

      واقعا از کامنت بچه های عزیز سایت لذت میبرم..وقتی میبینی خدایی هست که اینطور پاسخ میده بهت و مهر تایید بر اون اعتمادی میزنه که ذهن نجواگر نمیذاشت و قبولش نداشت اما تو سفت وایستادی و گفتی من رو همین انتخابم قمار میکنم و روی الهام دلم شرط میبندم و کاری به چرت و پرت هایی که از طرف شیطان هست کاری ندارم…

      تهش هرچی شد من میپذیرم و اعتماد و ایمان خودم رو میزارم روی خدای خودم..روی تلاش خودم و چقدددددر زیباست وقتی همون ایمان و باور تو در زندگی تو متجلی میشه..

      خدایا هزاران بار شکرت…

      تازه دارم معنی حی رو درک میکنم…

      تازه دارم نگاه سیستمی رو میفهمم …

      خدایا هزاران مرتبه شکرت که اینقدر درست جواب میدی…الهی شکر..

      اقرا باسم ربک الذی خلق…

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      مصطفی پوری گفته:
      مدت عضویت: 1933 روز

      زهرا جان سلام

      میخواستم کامنت بنویسم اما کامنت تو منو هدایت کرد تا تحسینت کنم بخاطر اینکه اینقدر زیبا گفتی که تصمیم من جدا از تصمیم خدا نیست بینهایت منطق زیبایی آوردی و خیلی جالب خداراشکر بابت این اعتمادی که به خدا داری اشک منو درآوردی سپاسگزارم ازخدا بابت این گروه موحد

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  8. -
    فهیمه پژوهنده گفته:
    مدت عضویت: 2159 روز

    به نام فرمانروای عالمیان

    سلام به استاد عزیزم و دوستان در مسیر آگاهی و توحیدم

    یعنی این لایو و گفتگو چطور اینقدر هماهنگ میتونه بشه با ذهن من واقعا چطور. این هماهنگی اتفاقی نیست. من اینجاهای لایو رو نبودم اما تو قسمت قبلی دقیقا ذهنم رفت به سمت اعتماد و اطمینان و ایمان قلبی به خداوند…و حالا میشنوم و میبینم آقای عرشیانفر عزیز به عنوان دستی از دستان خداوند اشاره میکنند به جمله ایی که بقول ایشون منش عباس منشی ها شاکله اش از همین جمله است که وقتی استاد میان آمریکا و این میشه عبارت طلایی در و دیوار و ماشین و فایل هایی که ضبط میکنن و اونم این جمله است in god we trust _ ما به خدا اعتماد داریم

    واقعا چقدر همین یک جمله به ظاهر ساده پر از نکته و آگاهی است. چقدر این جمله قدرتمنده و پــر از ابهت و اعتبــار توحید گونــه ایی هست که بقول استاد مردم آمریکا این رو در اون زمان ها به عنوان شعار یا عبارت قدرتمند روی پول و دلارهای خودشون نوشتن.خدایا من چطور نشکنه تمام باورهای اشتباهم که از بچگی شنیده بودم آمریکایی ها فلان و بهمان هستند. اونا شیطان بزرگ هستند. بابا نکنه خودتون شیطان هستین که به اونا این برچسب ها رو چسبوندین. چطور باورهام بی طرف تر نشه با این همه آگاهی و فایل هایی که خواسته و ناخواسته توسط استاد عزیز و مریم شایسته مهربانم ضبط شدن و من از شروع ورود به سایتم باهاشون بمب بارون از نوع اصلاح باوری شدم.

    حالا این مـن جدید میدونه که چرا اینقدر این کشور باشکوه و ثروتمندتر میشه هربار.

    این مـن جدید میدونه و باورش شده که ملت ها و دولت ها و آدم های یک کشور هـم نان باورهای غالب و جمعی خودشون رو میخورن. اونا با این بـــاور قدرتمند و توحیدی که تبدیلش کردن به یک جمله پر از حرف، کجای داستان خداباوری و توحید و ایمان به ربوبیت الله هستند. واقعا باید خجالت کشید وقتی یادم میاد اولین بار که دلار آمریکا دیدم و بررسی اون توسط آقای رائفی تو یک سی دی دیدم. چرا واقعا اونجا اگر اینقدر دقتش خوب بوده، این جمله رو بهش اشاره نکرد و همش داشت از نمادسازی و فرقه های فلان بهمان حرف میزد. خوشحالم که رنگ و روی حتی سخنران های مثلا باسواد برام اینقدر کمرنگ شدن اینقدر منطقم قدرتمندتر و توحیدی تر داره میشه که سریع با ورودی نامناسب و مخرب گول نخورم. من دیگه بچه دانشجو جوگیری نیستم که فقط واکنش گرا باشه و ادعای منطق های پر از محدودیت داشته باشه. الان من یک همیشه شاگرد مکتب و منش یگانگی و توحیدم. یک شاگرد با منش اینکه جز الله کسی قدرت نداره. منشی که دانش جستن رو با آکاه شدن و آگاهی کسب کردن از شهود و الهام و قوانین ثابت خداوند دنبال میکنه و رهرو حقیقت است و بس…با کمال احترام استاد عزیزم رو هم که من همیشه شاگرد ایشون هستم و خواهم ماند رو هم دستی از دستان خداوندی میدونم که اومده تا ندا و بشارت هدایت به راه راست رو به من نشون بده. اما قرار نیست مرید و شاگرد ایشون بودن باعث بشه من از ایشون بتی و قدرتی بسازم که خودم رو در گمراهی ببرم. من اهل بت ساختن نیستم، من اهل قدرت دادن به کسی نیستم میخواد استاد عزیزم باشه میخواد هرکسی باشه. من با تمام وجودم احترام میذارم اما قرار نیست ایشون رو تو ذهنم اینقدر خفن و گنده کنم که رسیدن به مرتبه ایشون برام بشه یک محال…مثل تمام اسطوره های دینی یا غیردینی. مثل همین مثال حضرت زینب یا حضرت ابراهیم. من تحسین شون میکنم، الگو میگیرم، فکر میکنم درباره رفتار و اندیشه هاشون اما قرار نیست فکر کنم اونا اینقدر خفن هستن که من انگشت کوچیکه شون نمیشم. قرار نیست همین اتفاق هم بذارم تو ذهنم بیفته که انگار من چیزی از اونا کم دارم. بقول قران و استاد عزیزم ما همه به یک اندازه دسترسی داریم ب یک منبع و نیرو، به یک قدرت، همـه بـرابـریــم…پس چی میشه نتیجه ها فرق میکنه؟!. اون دیگه به میزان ایمان و اعتماد و کار کردن های من روی ذهنم برمیگرده به کنترل ذهن یا نفسم برمیگردم. به اینکه چقدر آمــاده هستم برای دریافت شنیدن هدایت ها و راهنمایی های خــدا. که خداوند یکتا هم به همه راهنمایی میکنه و همه رو هدایت میکنه. به راهی که خودشون انتخاب کنن…خداوند از طریق قلب مون، همون قلبی که جایگاهش خداست، جایگاهش عشق و نوره به ما وحی میکنه ما رو هدایت میکنه. اصلا کلام خداوند رو میشه فقط و فقط در آرامش شنید، میشه فقط و فقط با اون آرام شد. مگه قلب و روح و ذهن هماهنگ شده ما با چیز دیگه ایی هم آروم میشه؟ نه نمیشه

    بقول استاد عزیز این ذهن ما حتی نمیتونه ما رو برای یک دقیقه آروم کنه.

    پس چی شداین همه قلدری و سلطنت ذهن بر کل اندام ها و رفتارهامون.مغرور به چی شدی…ذهن در برابر صدای اون قلب آرام و پر از گشودگـی و یاد خدا حرفی نداره برای گفتن و مثل یک بچه چموش رام شده و خیره یک گوشه میشینه و فرمون رو رها میکنه تا بزرگترش ببردش به جای امن و مطمئن. به جایی که میدونه اون آدرسش رو خوب بلده. به جایی که میدونه که اون از جنس اونجاست و از اونجا اومده و هیچ وقت راه رو گم نمیکنه. پس ذهن اینجاست که هماهنگ میشه با قلب و روح مون و یادمیگیره بشنوه و عمل کنه و با اون پیش بره. با اون تو مسیری قدم بذاره که سراسر عشق و لذت و حال خوبه. آره اینا رو داره میگه تا یادم بیاد تا یادم بمونه فرمانده رو چه کسی قرار بدم قـلـبـــــم. صداشو بشنوم و درکش کنم تا به سرمنزل مقصود برسم. برسم همونجایی که تک تک سلول هام، اتم های بدنم میشناسنش و میخوان که برم سمتش. واقعا اونجا کجاست همه جا و هیچ جا… اونجا جایی هست که کنترل کردن و ناظر بوودن روی زندگی قشنگ ترین اتفاق هرلحظه ام میشه. مثل الان که اومدم برای بار سوم این قسمت رو نگاه کنم و بعد بیام بنویسم. اما بنام خدا نوشتم و آغاز شد بی قضاوت بی فکر اضافه و جاری شدم به عنوان یک کامنت که واقعا نمیدونم چی شد و از کجا به اینجا رسید اما میدونم میخوام حسش کنم و ازش هدایت خواستم و اینا تازه شروع راه مــن برای دریافت الهامات و هدایته.

    خدایا شکرت که همه چیز میشوی همه کس را…

    به شرط پاکی دل….

    خدایا شکرت برای وجودم که در وجودت غرق هست و گاهی یادم میره کجا دنبالت بگردم.

    خدایا بارها شکرت برای نعمت نوشتن، خواندن، دیدن و ادراکم

    خدایا شکرت برای تلفیق قدرتمندترین ابزارهای مادی و غیرمادی در وجودم که تو خالقشی تو خالق قادر و توانای منی و در فهم من نمیگنجی و همین که لحظـه ایی حسـت میکنم برام دنیایی باز میشه. دنیایی که با جوشش اشکم و تپش قلبم میگه پامو گذاشتم به اونجای درستی که فقط همه تویی و من غرق در تو. هیچی نمیتونم بگم جز سکوت کنم تا تو منو آروم کنی و اشک هامو پاک کنی و به من بگی خوش اومدی.

    بگی چقدر خوب از ابزارها و توانایی هایی که در اختیارت گذاشتم (مثل جسم و مغز و قلب و …) استفاده کردی و دوباره اومدی به سرزمین یکی شدن ها و یگانگی. به سرزمین عشق و نور و آگاهی. خوش اومدم به دنیای هدایت شدگان و راه یافتگان به حقیقت ابدی و ازلی. خدایا دوســـتت دارم که اینقدر این همه هستی و منو سرشار میکنی.سرشار از بودن و شدن.

    معبــودم شکـــرت بی نهایتــم بی نهایت شکـــــرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 42 رای:
  9. -
    KING گفته:
    مدت عضویت: 1891 روز

    با نام و یاد یگانه معبود هستی

    خلاصه:

    زیبایی زیبایی است و بدی بدی

    هر آنچه احساس بد به ما میدهد بد است بدون تعارف به حساب حکمت خداوند یا امتحانش نگذاریم خداوند مطلقا بی نیاز از اگر سختی تجربه میکنیم بخاطر اعمال و افکار خودمان و به طور خلاصه ارتعاش خودمان است و سختی در نظامات الهی قرار گرفته تا باعث شود ما به اشتباهاتمان فکر کنیم و اصلاح کنیم

    سلام و عرض ادب و احترام

    این قسمت حاوی شاهکاری از نمایش قوانین الهی بود و از مواردی پرده برداری شد که بر چشمان ما پوشیده بود و مهر تایید زد بر درستی و برحق بودن خداوند و قوانینش

    از همه دست اندرکاران این قسمت به خصوص تک ستاره آن جناب استاد عباس منش صمیمانه سپاس گزارم

    چقدر زیبا که همه چیز به خود ما بستگی دارد و ما مسئول تمام احساسات و اتفاقاتی هستیم که تجربه میکنیم

    حتی بدترین رویداد ها و حتی شیرین ترین رویداد ها

    وگر نه خداوند بی نیاز است نه نیاز به امتحان بندگانش دارد و نه نفعی نیاز دارد که با سختی دادن به بندگانش از آن بهره ببرد

    زیبایی زیبایی است و بدی بدی

    هر آنچه احساس بد به ما میدهد بد است بدون تعارف به حساب حکمت خداوند یا امتحانش نگذاریم خداوند مطلقا بی نیاز از اگر سختی تجربه میکنیم بخاطر اعمال و افکار خودمان و به طور خلاصه ارتعاش خودمان است و سختی در نظامات الهی قرار گرفته تا باعث شود ما به اشتباهاتمان فکر کنیم و اصلاح کنیم

    اگر مسیر را درست طی کنیم شیرینی و زیبایی را تجربه خواهیم کرد و برای هیچ یک چه خوبی و چه بدی انتها و پایانی نیست و هر کدام تا بینهایت میتواند شدید تر شود تا ما ادامه دهیم

    با آرزوی بهترین ها برای همه گان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  10. -
    مهدی رستمی گفته:
    مدت عضویت: 2411 روز

    به نام یکتای بی همتا

    سلام و عرض ادب به استاد , خانم شایسته و همه دوستان عزیزم

    چقدر مشهود است که باورهای شما و دیگران چه فاصله فرکانسی زیبائی دارد و همین فاصله کیفیت گرفتن نتایج را مشخص میکند . چقدر خوشبختم و چقدر سپاسگزار نیروئی هستم که منو هدایت کرد تا از بین هزاران تفکر , افتخار شاگردی شما را داشته باشم . و الان میفهمم که چقدر تکاملی این اتفاق افتادد .

    هر زمان که شما از ابراهیم صحبت میکنید که اول خورشید بعد ماه و … را به عنوان خدا انتخاب کرد و سپس با خواست خودش و هدایت آن نیرو به اصل رسید , لذت میبرم که چقدر خودم این مسیر را طی کردم که از تفکرات مذهبی جائی در زندگیم به انکار رسیدم و سپس قدم به قدم با تکامل به تفکرات شما رسیدم . خدایا سپاسگزارم برای آن انکار , حال که خوب فکر میکنم انگار اگر آن انکار نبود سطحی صاف و عاری از هر باور منفی ایجاد نمیشد تا رشد دوباره اتفاق بیفتد . از صحبت های شما لذت میبرم و کاملا قابل درک است وقتی از باز شدن قلب سخن میگوئید برایم ملموس هست . سپاسگزارم که اینقدر واضح و شفاف مطالب را بیان میکنید تا برای هر شنونده ای قابل درک باشد . ما انتخاب کردیم که درک بهتری داشته باشیم و خداوند ما را به سمت آموزه های شما هدایت کرد و چه خوب هدایتی …

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای: