گفتگو با دوستان 53 | تشخیص الهام از نجوا - صفحه 8
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2021/12/abasmanesh-15.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2021-12-30 06:27:092024-04-30 02:34:49گفتگو با دوستان 53 | تشخیص الهام از نجواشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
ب نام خدای نور
به به خیلی لذت برم استاد و واقعا نیاز داشتم ب این فایل
ب اینکه یادم بیاد ک خدا هست و در هر حال ب خودش توکل کنم
کلا امروز روز پرتنشی داشتم و هر بار خدا رو بیشتر یادم انداختم همش کفتم خدا هست و توکل ب خودش میکنم
ما ی رستوران داریم و امروز اشپزمون ک کارشم خیلی خوب بودا ولی خوب هم مدارمون نبود گف ک دیگ نمیاد هر دفعه میگف نمیام من ی خورده نگران میشدم ولی همسرم خیلی سفت و جدی میگف خودمون ادامه میدیم و موفقم میشیم
امروز بهمون گف اگ من برم مشتری هاتون کم میشه پیش خودم خندیدم گفتم من شاگرد استادم و بنده خدا
چی فک کردی روزی رسان خداس تو کی باشی😅
و روی استاد رو سفید کردم منی ک خیلی قبلا تو این زمینه ضعف داشتمااا
الان تونستم محکم بگم روزی دست خداس
خودمم اتلیه دارمو تو کار عکاسیم و ب یاری خدا یکی از عکاسان خوب منطقه مون هستم
قبلا ها انقد ضعف داشتم مثلا میدیدم رقیبم مراسم داره من ندارم
وای الان چ بی خیالم ی روز من پر مشتری ام ی روز اونا
و فهمیدم ک روزی مثل اکسیژنه و ب همه خیلی راحت میرسه
و الان از موفقیت اونا خوشحال میشم
خدا رو شکررر ک با این فایلا حالم خوب میشه
و ارامش میاد سراغم
و وقتی هم ک ارومی اخ اخ چ ایده هایی ک میاد ب ذهنمون چ تو رستورانمون و چ تو عکاسیمون
و درامدمون هر روز در حال افزایشه
خدایا شکرت ب خاطر خود خودت
شکرت ب خاطر استاد و فایلاش
شکرت پروردگارم ب خاطر ایمانی ک بهت دارمو بهم ارامش میده
دوست دارم
سلام ودرود به استاد گرامی وهمه عزیزانی که در مسیر اگاهی قرار دارند نظر به نوشته دوست عزیز بله دوستان احساس مهم ترین فاکتوردرجهت رسیدن به خواسته هاست من ازکلام استادکه همیشه روی داشتن احساس خوب وتسلیم بودن تاکید دارند به این نتیجه رسیدم که همه اتفاق های خوب بعد از داشتن همون احساس خوب وارامش داشتن وتسلیم بودن می افتد وسنگ محک ما در هر لحظه برای تست خودمان این باشد که الان احساس من چیست اگر خوب است پس در مسیر درستم واگر غیر این باشد از مسیر خارج است از خداوند برای استاد وهمه عزیزان که در این مسیر هستند طلب رحمت وتوفیق فراوان دارم در پناه خدای یگانه باشید
یه باوری هست به نام اعتماد بی قید و شرط به خدا اگه این باور قوی باشه باعث میشه مابه الهاماتمون عمل کنیم هرچند اون نتیجه رو نگیریم شرط باور اعتماد بی قید وشرط اینکه وقتی نتیجه دلخواه رو از اون الهامات نگیریم اشفته نشیم به هم نریزیم که پس چی شد،بلکه اعتماد داشته باشیم حتما یه حکمتی داشته که بعدا میفهمم که چی بود حکمتش
سلام استاد 🌺
اولین کاری در زمانهایی که نمیتونم به حس آرامش برسم گوش کردن همین چندتا گفتگو هست خیلی عالیه و یهو به آرامش میرسم
خیلی این چند تا فایل گفتگوی شما رو گوش کردم ولی هر بار عمیق تر میشه
خواستم تشکر کنم و بگم لایو دیگه ای هم داشتید که قرار بود روی سایت بذارید اما خیلی وقته منتظرم نمی دونم گذاشتید یا نه چون من فکر میکردم توی قسمت گفتگو با دوستان میگذارید که اینجا ندیدم؟
از خدا برای شما سلامتی و شادی میخوام زحمتهای شما قابل جبران نیست 🌺🍀
🔹 نگرانی 🔹
افراد زیادی بدون اینکه دلیلی مشخص
برای #نگرانی داشته باشند، این #ایگو را
در درون دارند.
گاهی افراد
نگرانِ از دست دادن شغلشان هستند،
گاهی
نگران از دست دادن #معشوق شان،
گاهی
نگران از دست دادن ثروتشان،
گاهی
نگران از دست دادن فرزندشان،
گاهی
نگران از دست دادن پدر و مادرشان،
و همیشه چیزی برای نگرانی وجود دارد.
در بیشتر مواقع فقط خودِ حالت نگرانی،
در #درونِ ما وجود دارد و هرگز در #جهانِ بیرونی،اتفاق نمیافتد.
فقط #انرژی_حیاتی ما را میگیرد و مصرف میکند.
نگرانی میتواند ما را به انجام کارهایی که
در تحتِ کنترلِ ما نیستند، وادار کند.
اغلب کارهایی که ما
تحت تاثیر نگرانی انجام میدهیم،
کارهایی عجولانه
و از رویِ ایگویِ نگرانی است
و برنامه مشخص و چرایی انجام کار،
برای خودمان مشخص نیست.
ما فقط کاری نامشخص انجام میدهیم،
تا حالت نگرانی را برطرف کنیم.
نگرانی وادارمان میکند بر طبقِ آنچه او میخواهد، عمل کنیم.
ایگوی نگرانی
از زیرشاخههای ایگویِ بزرگتری
به نام وابستگی میباشد.
و ما بهخاطر چیزهایی که داریم
و گاهی چیزهایی که حتی نداریم،
نگران میشویم.
سلام استادعزیز
هدایت هدایت، این قانون بی نقص و بی نظیر خدایی که همه چیز رو گویی که نه حتما بر پایه هدایت قرار داده و چقدر این قانون و این پدیده در زندگی تک تک ما وجود داشته و داره ، من خودم تا قبل از اینکه با این قانون توسط شما آشنا بشم هیچ توجهی به اون نداشتم اما وقتی با مسئله حیاتی و قطعا مهمِ هدایت به وسیله شما آشنا شدم و به عقب بر میگردم و اتفاقات ریز و درشت زندگیم رو نگاه میکنم با حیرت و تعجب میبینم که من چقدر مورد هدایت و حمایت خدای عزیزی بودم که همه چیز رو به درستی ودر جای خودش آفریده و بعد از آشنایی با این پدیده بی نظیر هر بار که به صدای درون و قلبم گوش میدم و به اون عمل میکنم میبینم که این همون هدایت خدای بزرگه که من تا الان از اون غافل بودم و جالب اینجاست که هر چه بیشتر خودت رو به این سیستم و به دالان هدایت میسپری به قول شما استاد عزیز چرخ دنده های زندگیت روغن کاری تر میشن و روان تر کار میکنن اتفاقات به ظاهر ناراحت کننده رو باید تضاد بنامی و تضادها رو نشانه ای برای رسیدن به خواسته هات بدونی در واقع در دنیای هدایت شده خدا اتفاق بدی رخ نمیده بلکه تضادی به وجود میاد که تو رو به طرف خواسته هات حُل میده مثل آمپولی که درد داره اما تو حتم داری که نتیجش برای سلامتیت مفیده در هر صورت باز برای چند مین بار خدای هدایتگر رو سپاسگزارم که چون شما عزیزی رو سر راه من قرار داد و در واقع من رو به سوی شما هدایت کرد تا دنیا رو زیباتر و قانونمندتر ببینم و از اون لذت ببرم…..
سلام خدمت دوست های عزیزم
من امروز به گفته های این فایل گوش کردم و انجام دادم و آنقدر راحت احساسم خوب که نه ولی خیلی بهتر شد و به جاهایی که دوست داشتم به راحتی هدایت شدم و شرایط مناسب و دلخواه نیز به من هدایت شد .
تنها نکته این جاست که شما باید در درون خودتون به خدا بگید که من آماده شنیدن صحبت تو هستم و به قول جری هیکس رشته افکاری درون مغز تو نمایان می شه که همون الهاماته.
تجربه این الهامات فوق العاده بود .
شاد و سلامت باشید .
با نام خداوند بزرگ فرمانروای جهان هستی
وسلام و درود به استاد عزیزم وخانم شایسته مهربون
وسلام به تک تک دوستان عزیزم
خاطرهای از هدایت خداوند متعال را میخوام با دوستان عزیزم به اشتراک بزارم امید وارم تونسته باشم خوب بیانش کنم تا شما دوستان عزیزم لذت ببرید
من پخش جوراب وزیر پوش دارم
در آخر هر سال خیلی دوس داشتم جایی باشه که بتونم تک فروشی کنم برا کار پخشمم خوب میشد چون نقدینگیم بالا میرفت پول همیشه تو حسابمم وجود داشت دیگه منتظر چک مشتری نمیشدم تا نقد بشه
خلاصه یه روز صب بعد نماز سر سجادم نشسته بودم ساکت وآروم داشتم فک میکردم
یدفه انگار کسی با من حرف بزنه به دلم افتاد که برو با اون مشتریت که بهت بدهکاره شریک شو جا از اون جنس از تو باهم کار کنید هم تو بدهیتو از اون شخص بگید همم یه سودی برات میمونه
فردای اون روز اومدم سمت خیابون درختی گلشهر با اون مشتریم حرف بزنم وقتی رسیدم اونجا دیدم که سر جای همیشگیشون نیستن پرسیدم که کاسبای درختی کجا رفتن گفتن یه بازارچه درست کردن به همه یه غرفه دادن رفتن اونجا
رفتم اوجا با اون مشتریم حرف زدم وبهش پیشنهادو دادم اونم خیای سریع قبول کرد جای غرفه معلوم بود چون پولی نداشت نتونسته بود غرفرو سرپا کنه
باهم شروع کردیم من یواش یواش جنسامو آوردم تو سرما بسات میکردم رو میز هوا خیلی سرد بود ولی من با اشتیاق این کارو انجام میدادم بعد چند روز من تصمیم گرفتم غرفرو درستش کنم
غرفرو درست کردم وچادر براش کشیدم فنسارو زدم رگال چوراب زدم و جورابارو آویزون کردم این دوستمون یه دو هفته ای نبود کل کارارو من انجام دادم با هزینش بعد دوهفته دوستم سر وکلش پیدا شد از من پول دستی میگرفتو میرفت کل کارارو من انجام میدادم
در حین کار من متوجه شدم دوستم معتاد به مواد مخدره وقتی میومد غرفه اصلا تو حال خودش نبود پولو میگرفتو میرفت منم که دیگه جنس ریخته بودم نمیتونستم کار دیگه ای کنم فقط به خودم میگفتم درست میشه من مطمئنم یه چیزی تو دلم میگفت صبر کن
همسایم از طریق تلگرام دستگاه کارتخوان گرفته بود منم خداوند هدایتم کرد از طریق تلگرام به من هم دستگاه کارتخوان رایگان آوردن وقتی من درخواست زدم مسئول دستگاه بهم زنگ زد منم چون ذاتا انسان شوخ طبی هستم پشت تلفن با اون آقای مسئول شوخی کردم چنتا تیکه خنددار گفتم ازم مدارک وخواست تلگرام کردم باورم نمیشد سه روز بعد بهم زنگ زدن گفتن آفا کجایی دستگات آمادس
خیلی خوشحال شدم و خدا رو شکر کردم اون روزا من اصلا از قانون آگاهی نداشتم و نمیدونستم که همه اینارو من با باورام میسازم
شریکم اومد دید من دستگاه گرفتم گفت مشارکنیه گفتم نه برا خودمه مستقیم میره به حساب خودم این رفت
بعد چند دیقه اومد گفت جمع کن غرفه منه میگم جم کن حق نداری اینجا جنی بفروشی
تو پرانتز بگم من این دوستمو قبل درگیری لفظی بردم تو گمپ خوابوندم تا ترک کنه کل هزینشم خودم دادم پسر بسیار خوبی بود ولی چون اعتیاد داشت دست خودش نبود چکار میکنه کنترل ذهنش کلا دست مواد بود اون هرچیمیگفت دوستمون هم اجرا میکرد
خلاصه همسایم چون ار جریان خبر داشت اومد گفت اینکه گفته جم کن پس سریع تا پشیمون نشده جم کن منم حرف همسایم که عباس اسمس بود گوس کردم وجنسامو با ناراحتی جم کردم تموم که شد من اومدم با عباس خداحافظی کردمو رفتم
عباس آقا گفت برو ولی فردا برگرد بیا تا یه غرفه اجاره کنی نری حاجی حاجی مکها پشتت باد نخوره گفتم نه فردا میام
فردای اون روز برگشتم بازارچه تا یه غرفه اجاره کنم رفتم چنتا لاینو گشتم چیز بدرد بخوری پیدا نکردم اومدم پیش عباس آقا نشستم کمی استراخت کردم الهام شد به دلم گفت پاشو برو لاین پشتیارو هم بگرد پیدا میکنی
اومدم لاین پشت از یکی از کاسبا پرسیدم اینجا غرفه خالی هست گفت برا خرید یا اجاره انگار یکی بهم گفت بگو برا خرید
گفتم برا خرید گفت نه اهااا وایسا یکی دیشب بهم گفت میخوام خونه بخرم غرفمو میفروشم
رفتمو غرفرو دیدمو خریدم خدا رو هزاران بار شکر میکنم الان که به قانون پی بردم فهمیدم که تمام اتفاقات زندگی حاصل افکارمان هست ما زندگی خود را با باورهایمان میسازیم
خالصه من غرفرو خریدم و درستش کردم
روز اول 17 هزارتومن فروختم چقدددددرررر خوشحال شدم چون اولین روز مستقلیم تو کارم بود
استاد عزیزم همون طور که شما تو این فایل میگفتید بهم گفته شده پس انجامش میدم اون وقتی که میخواهید کارو شروع کنید نجواهای شیطان خیلی منفی میبافه ولی وقتی شروع میکنی میبینی اینقدر هم سخت نبوده
من نتیجه میگیرم که اگه ما همیشه در آرامش باشیم الهامات خداوندو میتونیم دریافت کنیم
در آخر از شما استاد عزیزم کمال تشکر وقدردانی را دارم وازتون ممنونمو سپاسگزارم که این روش زندگی کردن رو به ما نشون دادین و فهموندین که تمام اتفاقات زندگیمان دستان خودمون هست من به شما قول میدم کسایی که با این سایت آشنا شدن به این درک رسیدن والا خیلیها تو همون افکار پوچو غلطی که تا قبل از آشنایمون با این سایت داشتیم هستند ونمیدونن که قانون چی میگه
بابت همین یک آگاهی من خدارو هر روز شکر میکنم که فهمیدم .
هرجاکه هستید در پناه الله یکتا شادو پیروزو سربلند وسعادتمند در دنیاو آخرت باشید.
بندهٔ چه کسی هستیم؟ از کجا بدانیم؟…
ببینیم در طول زندگی، در اوقات شبانهروز، از چه کسی فرمانبرداری میکنیم؟ به چه چیزی مشغولیم؟ به چه چیزی بیشتر توجه میکنیم و به سوی چه چیزی و چه کسی در حرکتیم؟ برای چه تلاش میکنیم؟
از اینجا میتوانیم بفهمیم در عمل و در واقع بندهٔ چه کسی هستیم؟ خداوند و فرمانروای ما در عمل کیست؟ به چه کسی نزدیک میشویم؟…
انسان، بندهٔ همان است که تسلیم و مطیع آن است، بندهٔ همان است که به آن توجه و به سویش حرکت میکند. کسی که چیزی را دوست دارد و میخواهد، برای رسیدن به آن تلاش میکند و به آن مشغول میشود. زندگی اغلب مردم چگونه است؟ آن که بر ما فرمان میراند نفس تاریک و شیطانی است. مگر نفس شیطانی چیست؟ تمایلات شخصی، احساسات و هیجانات لحظهای و گذرا، خواستههای خودخواهانه (و…) نفس شیطانی همین است!
اغلب ما دایماً بر همین مبنا، بر مبنای آنچه نفس پلید شیطانی میگوید زندگی میکنیم. بر مبنای همین امیال خودخواهانه و احساسات شخصی میاندیشیم، حرف میزنیم، عمل میکنیم و تصمیم میگیریم
وقتی از اوامر نفس شیطانی، از خودخواهی و خودبینی اطاعت میکنیم، بندهٔ چه کسی هستیم؟ آیا در عمل جز بندهٔ شیطانیم؟
در طول شبانهروز به چه مشغولیم، جز خواستههای شخصی و تمایلات زودگذر؟ پس چه کسی را خدا و مالک خود قرار دادهایم؟ آیا جز شیطان را؟
برای چه کسی تلاش میکنیم؟ آیا تلاش ما اغلب جز برای راضی کردن نفس شیطانی و ارضای تمایلات شخصی است؟ آیا رضایت شیطان، رضایت خداست؟ آیا با شاد کردن شیطان، خدا را شاد کردهایم؟ آیا نزدیک شدن به شیطان را میتوان نزدیکی به خداوند نامید؟ هرگز. امّا نمیخواهیم به این سادگی باور کنیم، چشمانمان را بر روی شیطانپرستی خود، به روی بتپرستی و جهل خود میبندیم. تردید میکنیم و سپس برای توجیه خود، خودخواهی و خودپرستی پلید را که عین شیطانخواهی است انکار میکنیم. وای بر ما…
به خود بیاییم. بیایید اعمال خود را ببینید، نگذارید شیطان مانع شود. شیطان میترسد از آنکه واقعیت را ببینید و فکرش را دریابید زیرا میداند کارش تمام است. نفس شیطانی از وجود خود دفاع میکند، تردید میکند، تأخیر و مقاومت میکند، خسته میکند، به چیزی دیگر مشغولت میکند، میترساند، به بدبینی وامیدارد (و…) بترسید از این شیطان که نزد خداوند قسم خورده که مانع رسیدن انسان به خدا میشود…
شاید در شعار و گفتار بگوییم خداوند ما، خالق یکتاست. او را دوست داریم و وصل به او را میخواهیم. امّا به عملتان، به رفتارهایتان، به گفتارها و تصمیمهایتان توجه کنید، ببینید اساس و پایهٔ آنها چیست؟ فرامین الهی، هدایت الهی و قوانین خداست؟ یا احساسات شخصی، تمایلات خودخواهانه و خواستههای شیطانی؟…
به نام خداوند هدایت گر
سلام استاد جان ،سلام خانم شایسته عزیزمم
ویه سلام هم به دوستای همفرکانسی گلمم
بچه ها واقعا نمیدونید که شهود با ادم چه کار ها میکنه ،از وقتی که کمی این باور رو تقویت کردم رو خودم که خداوند داره مارو هدایت میکنه و در رابطه ما مسائل مختلف ازش سوال میپرسم نمیدونید خدا چقدر کمکم کرده واقعا مدام خداروشکر میکنم هدایتش دیشب من خونه خالمم بودم و ما تو اشپزخونشون در حال اشپزی بودیم ،ساعت یک شب بود،خالم یه پسر ۱۱ ساله داره،پسرشم تو پذیرایی در حال اهنگ گوش دادن بود خالم یدفه پسرشو صدا زد که بیاد اشغال هارو ببره که متوجه شد پسرش نیست ما همه جای خونه رو گشته بودیم ،رفتیم بیرون از خونشون پارکینگ رو هم نگاه کردیم، کوچه و خیابون همونجا به خودم گفتم چرا از خدا نمیپرسی بعد بلافاصله از خدا درخواست کردم و گفتم خدایا ماراو هدایت کن تا محمد پیدا کنیم .مادوباره برگشتیم خونه خالمم که خیلی حالش بد بود داشت زنگ میزد این ور و اونور و پرس جو میکرد ،همونجا یه حسی بهم گفت زیر تخت نگاه کن ،عقلم میگفت فک نمیکنم اونجا باشه چون ما قبل از اون دوبار زیر تخت نگاه کرده بودیم ،ولی به اون الهامه گوش کردم رفتم جلو تخت و دوباره یه حس بهم گفت کاملا دشک تخت بده بالا با دوتا دستم تلاش کردم و یهو دیم این پسر رفته ته ته تخت دراز کشیده جوری که ما دوسه بار نگاه انداختیم متوجه نشدیم .بچه ها این اتفاق واسه من خیلی خوشحال کننده بود چون باعث شد من بیشتر و بیشتر به شهودم اعتماد کنم .
موفق باشید.