گفتگو با دوستان 54 | کینه و نفرت = تولید بیماری - صفحه 9

335 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    سعیده شهریاری گفته:
    مدت عضویت: 1287 روز

    بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ

    وَلَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنَ الْأَمْوَالِ وَالْأَنْفُسِ وَالثَّمَرَاتِ ۗ وَبَشِّرِ الصَّابِرِینَ ﴿١55﴾

    و بی تردید شما را به چیزی اندک از ترس و گرسنگی و کاهش بخشی از اموال و کسان و محصولات [نباتی یا ثمرات باغ زندگی از زن و فرزند] آزمایش می کنیم. و صبرکنندگان را بشارت ده.

    الَّذِینَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِیبَهٌ قَالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ ﴿١56﴾

    همان کسانی که چون بلا و آسیبی به آنان رسد گویند: ما مملوک خداییم و یقیناً به سوی او بازمی گردیم.

    أُولَٰئِکَ عَلَیْهِمْ صَلَوَاتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَرَحْمَهٌ ۖ وَأُولَٰئِکَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ ﴿١5٧﴾

    آنانند که درودها و رحمتی از سوی پروردگارشان بر آنان است و آنانند که هدایت یافته اند.

    =======================================================================================

    سلام به استاد عباسمنش عزیزم،سلام به استاد شایسته ی من،سلام به تموم رفیق های نازنین غارحرای من

    از خداوند متعال طلب هدایت و رحمت و نور میکنم برای اینکه به عقل و درک من بباره و اجازه بده افکارم رو به رشته ی تحریر دربیارم.

    استاد جانم من این فایل رو علاوه دفعات قبلی،از صبح دوسه بار بهش گوش دادم و حالا برای نوشتن کامنت دقیقه 6 فایل رو پاز کردم تا بیام بنویسم که چقدر همیشه دلم میخواست حرف مفت نزنم،دلم میخواست هرچقدر قشنگ مینویسم،قشنگ عمل کنم،من ایمان داشتم این قانون درسته،ایمان داشتم کلام شما وحی منزله و گفتم حالا که اینطوریه من زندگیم رو میسازم و ادامه میدم و ناامید نمیشم وشک ندارم بالاخره نتایج دلخواه از راه میرسه….

    استاد ی جایی توی دوازده قدم ازتون شنیدم کسایی که از دوره های شما نتایج فوق العاده گرفتن اتفاقا زیاد کامنت نمیزارن چون نمیخوان شناخته بشند یا به هر دلیل دیگه ای!همون موقع این حرف شما تو سر من زنگ زد!

    گفتم من که به استاد ایمان دارم!من اون شاگردی میشم که هم به آموزش های استاد عمل میکنم هم از خودم رد پا میزارم و مدار به مدار از نتایج خودم مینویسم….

    و تا جایی که تونستم به این الهامم عمل کردم و اون موقع که این تصمیم رو گرفتم اعتراف میکنم بیشتر دلم میخواست مثلا من اون شاگرد خاص استاد باشم اما….همین رد پا گذاشتن ها …همین نوشتن ها …قدم به قدم من رو از خودم بزرگتر کرد…چه درس ها که برای خود من داشت.. و استاد به الله قسم….هرجا داشتم دیگه گیوآپ میکردم و میگفتم دیگه خراب شد و دیگه جواب نمیده،خداوند دستمو گرفت و من رو هدایت کرد به یکی از کامنت های خودم و دوباره هدایتم کرد و مسیرم رو رگلاژ کرد…

    پس چرا این مسیر روادامه ندم؟آره هنوزم دوست دارم شاگرد اول استاد باشم!آره کسی بدش نمیاد تاپ کامنت سایت باشه!آره منم لذت میبرم از هر نقطه ی آبی پر از عشق….اما از اول این نبود…اول هیچکی کامنت های منم نمیخوند…چه برسه به پاسخ دادن….

    تو یکی از جلسات دوره ی احساس لیاقت استاد میگه،یکی براش کامنت گذاشته که خودتون اگر این سایت رو و این کامنت هارو نداشتید بازم احساس لیاقت میکردید؟استاد جواب میده میگه اصلا خود این سایت از کجا اومد؟اون موقع که من دوره گذاشتم و فقط یک نفر ثبت نام کرد!و من دوره رو برگزار کردم با همون یک نفر یعنی چی؟این از یک خود باوری و احساس لیاقت درونی میومد دیگه….همون استمرار و اون نتیجه ها رسید به اینجا…اگر من احساس لیاقتم رو به تعداد شاگردهام وصل کرده بودم که همونجا باید گیوآپ میکردم…..

    این هارو میگم برای اینکه اگر دوست عزیزی این کامنت رو میخونه بدونه از ی جایی شروع کنه برای ردپا گذاشتن ….برای صلات در سایت …

    الله گواه برمن که این موضوع که، وقتی شما توی سایت کامنت میزاری فقط یک نوشته ی ساده نیست این صلاته،خود خدا بهم الهام کرد ….

    گفت ببین…صلات…یعنی توجه به الله…یعنی بلند مرتبه داشتن مقام خداوند ….وقتی شما توی کامنتت از توحید و قرآن و حتی اتفاقات و معجزات کوچیک روزانه ت مینوسی …من برات ثواب صلات درنظر میگیرم…

    و بچه ها…

    ادامه ی این الهام رو میخوام بنویسم برای خودمم سنگینه…

    شاید فقط کسی که توی مدار هست این رو درک میکنه….

    خدا گفت…

    اگر حتی یک نفر این کامنت رو بخونه و قلبش به نور من روشن بشه…این دیگه یک صلات فردی نیست…..این یک صلات و نماز جماعته….

    گفت هر کامنت…شبیه یک نمازجماعت پر از نور و عشق و رحمت منه ….

    برای اینکه من هروقت میخوام کامنت بنویسم …اول وضو میگیرم….بعد از قرآن هدایت میخوام …و بعد از خودش طلب هدایت میکنم تا صلات درستی انجام بدم ….

    این هارو نگفتم که سختش کنم…نه…بهم گفت اینو بگو..منم گفتم…اما میخوام بازم بگم از ی جایی این صلات رو شروع کنید و بنویسید و اجازه بدید نور خداوند به دستانتون بباره…به قلبتون بباره…و ی روزی به خودتون میاید میبینید کل زندگیتون پر ازنوره …

    واقعا به نظرتون استاد با این همه نتیجه،چرا هنوز داره کامنت هارو خودش میخونه…؟خودش منتشر میکنه….؟

    استاد حواسش به نورِ این صلات ها هست….

    ما چقدر میتونیم به نتایج استاد دسترسی پیدا کنیم؟

    به اندازه ای که مثل استاد عمل کنیم!

    ایمانی که عمل نیاورد!حرف مفت است

    استاد منو ببخش برای تموم پرحرفی هام،من لذت میبرم از نوشتن توی سایت…از خدا و قانون و قرآن نوشتن ….

    الان دیگه میرم سر اصل مطلب…

    اونجا که میگید لطفا دوستانی دستشون رو بیارن بالا که میخوان از نتایجشون صحبت کنن!

    استاد منم دستمو آوردم بالا….

    اجازه میدید یک گزارش کار بدم خدمتتون…؟ :)))

    یک خلاصه شرح حال بنویسم….

    جریان هدایت ازونجا شروع شد که به من گفت بچه هات رو بفرست پیش پدرومادرت گرگان،بدون اینکه اثری از انتقالی من باشه،گفت میخوای ابراهیم باشی؟از بچه هات بگذر!

    گذشتم استاد!

    وسط سال پرونده هاشون رو گرفتم وبردمشون گرگان ثبت نامشون کردم!

    راحت بود؟نه اصلا!ولی من میگفتم خدا گفته باید انجامش بدم ….

    به محض فرستادن بچه ها،پروسه انتقالی من شروع شد…به طرز عجیب غریب…یکی اومد گفت من از گرگان میخوام بیام فریدونکنار…یکی اومد برای من درخواست ماموریت ثبت کرد،همه میگفتن قبول نمیکنن گفتم من چیکاره م؟کار خداست…

    در کمال ناباوری رییس بیمارستان گفت من با درخواست انتقالیت موافقت میکنم!

    جابه جایی یک پرستار رسمی با یک خدمات که فقط مدرک کمک بهیاری گرفته…؟

    هیچکس جز خدا نمیتونست این کار رو انجام بده …

    نامه ی موافقت انتقالی من از بیمارستان به دانشگاه علوم پزشکی ارسال شد!

    من به شدت در حال تمرکز روی دوره حل مسئله بودم ..

    استاد میگفت تموم مولفه هارو آزاد کن…میگفت تو کویر نمیتونی برنج بکاری…

    من نمیفهمیدم چی میگه استاد…نمیفهمیدم کویرم کجاست….

    دانشگاه درخواست انتقالی من رو به علت هم تراز نبودن جایگزین رد کرد!

    من گیج و منگ بودم چرا پس این پروسه ی انتقالی که هدایتی پیش رفت متوقف شد؟

    اردیبهشت من دوباره به یک تضاد توی روابط خوردم!

    فردای همون رو نشانه ی روزانه منو هدایت کرد به سمت دوره ارزش تضاد!

    و من اومدم یکبار دیگه ویژگی هایی که از یک رابطه میخوام نوشتم …

    و نشانه ها از چپ و راست اومد…کویرت رو رها کن…

    یکبار دیگه ایمان فعالت رو نشون بده…

    تو چسبیدی به این رابطه و میگی فقط با این آدم!

    فایل های دانلودی معرفی دوره ی کشف قوانین شروع شد،من شروع کردم به پیدا کردن ترمز هام…و دونه دونه منطقی برداشتنشون…

    فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ وَلَٰکِنَّ اللَّهَ قَتَلَهُمْ ۚ وَمَا رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَلَٰکِنَّ اللَّهَ رَمَىٰ

    به الله قسم…وقتی ترمز هام رو برداشتم و تلاش کردم کویر رو رها کنم…

    یک شب قبل خواب بهم گفت برو از قسمت درخواست ملاقات عمومیِ سایت، به رییس دانشگاه مستقیم نامه بزن بگو میخوای بری گرگان!

    من لپ تاپ رو بازکردم و 2تا خط نوشتم به این دلیل میخوام انتقالی بگیرم!و درخواست ملاقات حضوری دادم که شرایطم رو توضیح بدم…ساعت 12 شب لپ تاپ رو بستم و خوابیدم …

    ساعت 7ونیم با صدای زنگ موبایل بیدار شدم!

    تماس مستقیم از دفتر رییس دانشگاه!

    خانم شهریاری،با درخواست انتقالی شما بدون جایگزین موافقت شده،حتی نیاز نیست حضوری تشریف بیارید،از نقل و انتقالات پیگیر باشید

    و جواب داد…یک بار دیگه قانون جواب داد…

    سفر به دور آمریکا دوباره شروع شد و من هم آزاد ورها منتظر بودم پروسه ی اداری انتقالی تموم بشه…خودمو بسته بودم به صلات در سایت و آموزش های استاد…

    همه ش بهم میگفتن برو پیگیر باش!برو ببین چرا انقدر طول کشید!

    من میگفتم نه…خدا هیچ وقت دیر نمیکنه …همه چیز در بهترین زمان ومکان اتفاق میفته!

    از شهریور تمرکز گذاشتم روی دوره ی عشق ومودت …

    مهرماه شد دوره ی احساس لیاقت اومد…

    استاد توی دوره ی احساس لیاقت گفت…

    شما در سطح درونی،روی باورهاتون کار میکنید و جهان به باور های شما قطعا پاسخ خواهد داد

    و ….

    همیشه پلن خداوند از برنامه ریزی های ما بهتره

    من داشتم روی احساس لیاقت درونیم کار میکردم…و جهان هزارتا اتفاق برام رقم زد…

    از گرگان خبر اومد شما به جای icuبزرگسال منتقل شدی به بیمارستان کودکان!

    کودکان؟ من هیچی از کودکان نمیدونم!من هیچی ازشون بلد نیستم!

    صدای الله اومد…آروم باش سعیده…تسلیم باش سعیده ….

    تسلیم شدم و ماموریت کاریِ من از 1 آذر در گرگان رقم خورد!

    ماموریت کاری…؟نه!

    این یک ماموریت الهی بود!

    این پلن بی نظیر الله بود!

    استاد من که هیچی از کودکان نمیدونستم!

    فرستادنم اورژانس کودکان!

    مثل اینکه کسی که بلد نیست تفنگ رو دستش بگیره،بندازش وسط میدون جنگ!

    بلد نیستی؟اشکال نداره!یا میکشی یا کشته میشی!

    شیفت های سنگین و طاقت فرسا…با فشار وحشتناک ذهن…

    خدا میدونه من زیر سرمِ قرآن میرفتم شیفت…با گریه برمیگشتم…

    اما مثل تجربه ی آقاهادی که توی فروش بیمه ی عمر،میدونستم من باید ازین مرحله بگذرم!

    استاد روزی هزار بار به خودم میگفتم امکان نداره اون شیفت های آروم و استیبل به اینجا ختم بشه!

    امکان نداره قانون اشتباه کنه!

    این پلن خداونده!

    من فقط باید تسلیم باشم…

    خدا…قرآن…آموزش های شما…

    من رو سرپا نگه میداشت….

    شیفت هایی میشد که از درد کمر بخاطر فشار کار،قدم از قدم نمیتونستم بردارم،ولی ادامه دادم…

    شیفت هایی میشد که از فشار نجواهای ذهن و اون محیط وحشتناک،احساس میکنم الان میزنم زیر گریه …ولی تسلیم نشدم ادامه دادم…

    شیفت های میشد که یک جوجه دوماه میدادن دستم…میگفتن ازش رگ بگیر…من فقط به خدا میگفتم خدایا من تموم عمرم با بزرگ سال ها کار کردم…خدایا این بچه رو تو آفریدی…تو بهتر از من میدونی رگش کجاست…تو آنژیوکت رو جای درستش بزار…

    خدایا منو جلوی پدر ومادرش شرمنده نکن…

    و استاد…خدا…خدا دست منو گرفت من در اولین ترای رگش رو گرفتم…کاری که حتی به چشم دیدم اونایی که توی PICU کار میکردند باید چندبار بچه رو سوراخ میکردند…

    وقتی پدر بچه ازم تشکر کرد ازت ممنونم که انقدر خوب رگش رو گرفتی…و نزاشتی اذیت بشه…

    من هیچی نداشتم بگم…جز اینکه توی قلبم تکرار کنم…

    فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ وَلَٰکِنَّ اللَّهَ قَتَلَهُمْ ۚ وَمَا رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَلَٰکِنَّ اللَّهَ رَمَىٰ

    استاد روز ها گذشت و من با ایمان…با توکل…با استمرار…با ناامید نشدن…اون جهنم رو برای خودم درستش کردم…

    وقتی میگم جهنم…فقط اونایی میفهمن جهنم یعنی چی که توی این 3 ماه یکسری به اورژانس کودکان زده باشند….

    قشنگ میدون جنگ بود ….

    حتی خود مسئولینش تعجب میکردن چرا انقدر همه چیز بهم ریخته…

    شما میگید اتفاقی بود…؟

    نه!

    این بهترین زمان و مکان بود برای من!

    جهان من براساس احساس لیاقت من،برام پلن چیده بود ….

    وقتی اوضاع برام استیبل تر شد…وقتی کار رو یاد گرفتم…

    وقتی دیگه به جای اینکه به من بگن برو جاچسبی هارو بشمر!

    بچه های بدحال رو میدادن به من،میگفتن تو علمش رو داری،بدیم دست تو خیالمون راحت تره ….

    وقتی من عزت نفسم رشد کرد…وقتی دیگه به خودم افتخار میکردم که من اینجارم به تسخیر خودم درآوردم…

    وقتی زیر فشار جهان…توحیدی عمل کردم…

    استاد ندای الله اومد ….

    استاد با بغض و اشک برات دارم مینویسم…

    خدا واضح و روشن گفت بپر سعیده!

    گفتم جان؟!

    گفت بپر سعیده!

    گفتم یعنی چی؟!

    گفت آب رو داغ کردم که بپری!

    الان وقت انصراف از کاره!

    یکبار دیگه ایمان عملیت رو نشون بده!

    مگه راحت بود استاد؟

    به خانواده چی بگم؟

    تازه این تنها دلیل من برای گرگان موندن بود!

    اگر انصراف میدادم باید دوباره برمیگشتم توی همون خونه!

    گفت برو به بابات بگو هم میخوای انصراف بدی!هم دیگه برنمیگردی به فریدونکنار!

    راحت نبود استاد…با اون رابطه ای که من با پدرم دارم….اصلا راحت نبود…

    از قرآن هدایت خواستم و این آیه اومد:

    فَمَا کَانَ جَوَابَ قَوْمِهِ إِلَّا أَنْ قَالُوا اقْتُلُوهُ أَوْ حَرِّقُوهُ فَأَنْجَاهُ اللَّهُ مِنَ النَّارِ ۚ إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَآیَاتٍ لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ

    اما جواب قوم او جز این نبود که گفتند: «او را بکشید یا بسوزانید!» ولی خداوند او را از آتش رهایی بخشید؛ در این ماجرا نشانه‌هایی است برای کسانی که ایمان می‌آورند.

    ازین واضح تر؟ازین قشنگتر؟گفتم اشکال نداره!هر اتفاقی بیفته،خدا منو نجات میده!

    خدایا من از بابام نمیترسم،از تو میترسم!

    خودت کمکم کن….

    خلاصه استاد…سرت رو به دردنیارم….

    من شروع کردم به دادن آمادگی به خانواده ….

    که من نتنها میخوام از کارم انصراف بدم…که به محل سابق زندگیم برنمیگردم….

    و خداوند…

    قدم به قدم بهم کمک کرد…

    خدا دل همه رو آروم آروم برام نرم کرد….

    خدا…خدا شد همه کس من…خدا شد وکیل مدافع من…

    و استاد جانم….

    من یکبار دیگه ایمان عملیم رو به خدا نشون دادم و به الهامم عمل کردم …انصرافم از کار رو از یک اسفند اعلام کردم…

    این به این معنی نیست که من نشستم توی خونه تا یک کیسه پول ازون بالا بیفته پایین نه….

    من تموم تمرکزم رو گذاشتم توی سایت…و البته دوره ی روانشناسی ثروت…

    نشستم توانایی هام رونوشتم

    ویژگی های شغلی که میخوام رونوشتم….

    و دارم توی مسیر حرکت میکنم….

    همین دیشب رفتم میدون شهرداری،آگهی های کار رو خوندم ببینم کدومش برام چشمک میزنه تا از یک جایی شروع کنم…

    کامنتم خیلی طولانی شد …ولی دلم میخواد ادامه بدم…از معجزه های خدا بگم…

    من هیچی از کارهای اداری انصراف نمیدونستم…هرچی هم به خدا میگفتم بزار برم فلان اداره …برم به فلانی بگم….

    خدا میگفت بشین سرجات…روی خودت کار کن…من بهت میگم….

    ده روز از اول اسفند گذشت…

    و امروز صبح درحالیکه داشتم شکرگزاری هامو مینوشتم…دستان خداوند خودشون تماس رفتند گفتن این نامه رو بنویس ببر بده رییس….

    استاد!

    باورت میشه نه…؟

    وقتی نامه رو نوشتم رفتم بیمارستان…

    حتی نیاز نشد برم توی اتاق رییس…

    همزمان با حضورمن،همون دست خدا اومد گفت بده بخونم چی نوشتی؟کم و کسر نباشه!

    وقتی خوندگفت اوکیه برو!

    گفتم کجا برم…؟

    باید برم نامه رو بدم به رییس دیگه!

    گفت نمیخواد!خودم بقیه ی کارهات رو انجام میدم :))))

    بی مزد و منت استاد!

    کی این کارهارو انجام میده؟

    فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ وَلَٰکِنَّ اللَّهَ قَتَلَهُمْ ۚ وَمَا رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَلَٰکِنَّ اللَّهَ رَمَىٰ

    اصلا امروز یک معجزاتی رو خدا رقم زد که اگر بخوام همینجوری بنویسم تا صبح تموم نمیشه….

    استاد من عمل کردم و رفتم برای مرحله ی بعدی….

    استاد نشستم روی دوش خدا ….و انقدر ازین بالا مناظر زیباست که نگو و نپرس….

    استاد….

    قانون جواب داد…

    احساس لیاقت های درونی من،داره جهان اطراف من رو یکبار دیگه به کرنش درمیاره…

    نشونه های ثروت داره از چپ و راست میاد…

    من دارم تکاملم رو طی میکنم…

    من ادامه میدم…

    من توی این جاده ی جنگلی …با اسکوتر…با کوله پشتی پر از خوراکی…سوت زنان به سمت نعمت و ثروت و خوشبختی ها درحرکتم…

    درحالیکه دارم لذت میبرم…

    دارم هوای مهربانی الله رو نفس میکشم….

    هر نفس آواز عشق می‌رسد از چپ و راست

    ما به فلک می‌رویم عزم تماشا که راست

    ما به فلک بوده‌ایم یار ملک بوده‌ایم

    باز همان جا رویم جمله که آن شهر ماست

    خود ز فلک برتریم وز ملک افزونتریم

    زین دو چرا نگذریم منزل ما کبریاست

    رَبِّ أَوْزِعْنِی أَنْ أَشْکُرَ نِعْمَتَکَ الَّتِی أَنْعَمْتَ عَلَیَّ وَعَلَىٰ وَالِدَیَّ وَأَنْ أَعْمَلَ صَالِحًا تَرْضَاهُ وَأَصْلِحْ لِی فِی ذُرِّیَّتِی ۖ إِنِّی تُبْتُ إِلَیْکَ وَإِنِّی مِنَ الْمُسْلِمِینَ

    بار خدایا، مرا بر نعمتی که به من و پدر و مادر من عطا فرمودی شکر بیاموز و به کار شایسته‌ای که رضا و خشنودی تو در آن است موفق دار و فرزندان مرا صالح گردان، من به درگاه تو باز آمدم و از تسلیمان فرمان تو شدم.

    به امید سعادت یک صلات دیگه در این غار حرا ….و نوشتن از نتایج قانون ….

    به دستان قدرتمند الله یکتا میسپارمتون…

    غرق نورِ آسمون ها و زمین باشید همیشه…

    قلبِ فراوانِ فراوانِ فراوان….

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 188 رای:
    • -
      ابراهیم گفته:
      مدت عضویت: 1397 روز

      سلام سعیده عزیز

      دستانت پرتوان،خدا قوت نمونه سایت

      در حین خواندن کامنت شما داشتم تخم کدو خام میخوردم،رسیدم جای عمل به هدایت ها و عمل به اونها،ندای درونی گفت تخمه کدو رو بزار کنار و تخمه آفتابگردون نمی زده بخور،گفتم چشم ،چند تا که خوردم یک دفعه گفت بسه نخور،دوباره تخم کدو بخور،هنوز به تخم آفتابگردان لای دندونام بود و داشتم میشکستم که گفت اون یه دونه هم نخور ،گفتم چشم و بعد گفتم یعنی چه ،گفت میخواستم امتحانت کنم که انجام میدی یا نه

      خدا رو شکر که کمک کرد به الهام ام عمل کنم

      اما شما سعیده بزرگوار اینقدر ظرفیتت گران و اضافه شده که هدایتها رو عمل میکنی و جواب میگیری.

      سپاسگزارم که می‌نویسی

      استاد زمانی که الهام بستن دفاتر بهشون شد،بالای 30میلیون در آمد خالص تو اون سال داشتن،اصلا کار ساده ای نبوده که دفترها رو ببندن اما ایمان ایشون خیلی قوی بوده.

      و شما هم خدا رو شکر ایمان قوی داری و می‌دونی که می‌تونه و هدایت می‌کنه

      سعیده عزیز برات آرزوی خیر و خوشی و رسیدن به تمام آرزوهات دارم.

      از خدا میخام من هم که تازه کارم بتونم به هدایت ها عمل کنم و ظرفیتم بزرگتر بشه

      سپاسگزارم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
    • -
      جمال خسروی گفته:
      مدت عضویت: 1274 روز

      سلام سعیده جان

      سلام وصد سلام

      اشکم در اومد بخدا

      ممنوو‌عزیزم چقدر لذت بردم بخدا خیلی وقت بود بغض کرده بودم وامشب با این جملات زیبا وپر محتوا وتوحیدی تو بانوی زیبا اشک ریختم ممنون وسپاسگذارم

      این هارو میگم برای اینکه اگر دوست عزیزی این کامنت رو میخونه بدونه از ی جایی شروع کنه برای ردپا گذاشتن ….برای صلات در سایت …

      الله گواه برمن که این موضوع که، وقتی شما توی سایت کامنت میزاری فقط یک نوشته ی ساده نیست این صلاته،خود خدا بهم الهام کرد ….

      گفت ببین…صلات…یعنی توجه به الله…یعنی بلند مرتبه داشتن مقام خداوند ….وقتی شما توی کامنتت از توحید و قرآن و حتی اتفاقات و معجزات کوچیک روزانه ت مینوسی …من برات ثواب صلات درنظر میگیرم…

      و بچه ها…

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      فاطمه گفته:
      مدت عضویت: 2540 روز

      سلام به سعیده عزیزم دختر توحیدی که همیشه با خوندن کامنت های قشنگش احساسم عالی میشه و دلم پر از نور خدا

      از خدا خواستم باهام حرف بزنه و دلم را آرام کنه ،قدم به قدم هدایت شدم به کامنت قشنگ و پر نورت.

      در ابتدا نوشته بودی که کامنت نوشتن توی سایت صلاته و واقعا چیزی جز این نیست وقتی داریم راجع به خدا و توحید و هدایت شدن و معجزات کوچیک و بزرگ صحبت می کنیم و می نویسیم داریم به خدا به خوبی ها و زیبایی ها توجه می کنیم ، همین طور که شما و خیلی از دوستان از نتایجتون میگید برای بقیه نور هدایتی میشه و باور پذیر که مسیر را ادامه بدیم .

      عزیزم سطر به سطر کامنتت برای من هدایت و نور الله بود ، ممنونم ازت که با قلبت برامون می نویسی در پناه الله شاد و سلامت و سعادتمند باشی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      Nafis گفته:
      مدت عضویت: 1066 روز

      سلام سعیده جان

      سلام بر بندگان صالح خدا

      عزیزم هزاران تبریک و شاد باش .

      از اون بالا رو دوش خدا میبینم داری دست تکون میدهی ، خیلی خوشحالم برات از ته ته قلبم.

      کامنتت سراسر انگیزه و شارژ روحی است چون همش توحید را فریاد می‌زند اما

      آن تکه ای که از رگ گیری بچه گفتی دلم را لرزوند و اشکم جاری شد خودم را دیدم جای پدر و مادر اون بچه ، من هم وقتی بچه ام یک ماه و اندی اش بود این اتفاق را تجربه کردم و خودت خوب میدونی چی می گم قلب مادر با هر بار سوزن زدن به بچه اش پاره می شود . چقدر تحسینت می کنم که در هر حالی یاد الله هستی و فقط از خودش کمک می خواهی پس نوش جانت گوارای وجودت سواری تو جاده جنگلی آسفالت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      نسرين خالقي گفته:
      مدت عضویت: 1301 روز

      سعیده جانم سلام ،

      این صلات ها و پاداشهای خدا نوش جونت به راستی که وعده های خدا حق است و خدا کافی است وقتی با کار و تمرکز روی خودت الهامات را درست دریافت می کنی و اونها را با شجاعت کافی عمل می کنی مستحق نتایج عالی هستی جایگاه تو اغوش گرم پرودگار میشه ، دستان خدا پشت و پناهت باشه الهی به أسونی لفرش کره روی نان ، کارهات سریع و اسان پیش بره و نور ثروت و برکت و سلامتی و روابط عالی به روی تو دو قلو هات بباره و غرق در شادی و ارامش باشی.

      خدا بار و نگهدار تو باشه

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      مهشید گفته:
      مدت عضویت: 1638 روز

      سعیده جان….. سعیده قشنگم

      بازم خدا با کامنت تو باهام صحبت کرد

      یکی دو روز پیش یکی از کامنتهات رو خوندم که آیه 17 از سوره سجده رو نوشته بودی (پیروی از هدایت الهی و پدیده همزمانی) ….

      من این آیه رو از چند پیش، روی یک بکگراند قشنگ نوشتم و اسکرین لاک گوشیمه…

      اون روز وقتی توی کامنتت این آیه رو دیدم، به خودم گفتم ااا چه جالب… این همون آیه ایه که من روی گوشیم گذاشتم….

      الان که این کامنتت رو شروع کردم بخونم، دیدم 2 تا آیه نوشتی که من این یکی دو روز و به خصوص امروز، سعی کردم با تکرار و یادآوریشون به خودم قوت قلب بدم و احساسم رو خوب نگه دارم…

      این چند وقت خیلی اتفاقای قشنگی داره توی زندگیم میوفته. فقط یه موضوع کوچولو اون وسطا پیش اومده که میدونم اونم خیلی زود و عالی خود خدا برام مدیریتش میکنه و همه چیز ان شا الله عالی میشه….

      با این حال امروز هر بار که اون موضوع یادم میومد، سعی میکردم با یکی از آگاهی هایی که از استاد یاد گرفتم حال خودم رو خوب نگه دارم، که یاد این آیه افتادم و پیش خودم گفتم شاید یه امتحان باشه و من باید ایمانم خودم رو اینجور جاها نشون بدم و بعدش ادامه آیه (ما از خداییم و به سوی او باز میگردیم) رو با خودم تکرار کردم…

      این دفعه که دوباره این همزمانی رو توی کامنتت دیدم، دیگه نمیگم ااا چه جالب! همون آیه هایی که من امروز تکرار کردم…

      میگم: خدا امروز من رو به یاد این آیه ها انداخت و توی ذهن من تکرارشون کرد که منو آروم کنه و قلبم رو مطمئن کنه…

      میگم: خدا دوباره توی کامنت سعیده بهم یادآوریشون کرد که ایمانم رو حفظ کنم…

      میگم: که خدا همه جوره هوای منو داره و حواسش به همه چیز هست…

      خدایا خودم و تمام زندگیم رو دست خودت میسپارم…

      خدایا هیچوقت منو به حال خودم رها نکن…

      سعیده جان بازم بنویس …

      هر روز بنویس…

      ما چقدر خوشبختیم که اینجا، توی این سایت هستیم…

      خدایا شکرت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
    • -
      محدثه شمس گفته:
      مدت عضویت: 1664 روز

      سلام سعیده جان قشنگم

      سلام دوست عزیزم

      بعد چند وقت هدایت شدم

      به کامنتات

      به نوشته های قشنگت

      به همون خدایی که میپرستی

      هر وقت کامنتاتو میخونم

      انگار از زبون من داری حرف میزنی

      همون اتفاق مشابه برا منم افتاده

      یا بعدش میفته

      مثل بخشیدن پدرم

      مثل رفتارم با بچه هام

      من خیلی وقته همه رو بخشیدم

      حتی بهشون حق دادم

      با خودم گفتم ومیگم که از کجا معلوم اگه من جای اون بودم همین کار نمیکردم

      ومیگم این پلن خداست برای من ومن با این اتفاق باید بزرگ شم

      باید درسشو بگیرم ورد شم ازش

      وجلوی حرف زدن ذهن میگیرم

      چرخ زندگیم خیلی خیلی روغن کاری شده

      روووون شده

      یادته تو یکی از کامنتات نوشته بودی18تومن تو حسابت مونده یا هست

      به الله یکتا قسم

      چند روز بعد خیلی اتفاقی متوجه شدم

      منم 18تومن دارم

      چه جااب قانون جواب میده

      از اون روز به بعد هر جور دوست دارم خرید میکنم

      هر چی دوست دارم میخرم

      قبلا اینطور بود که پول تموم میشد وتازه چیزایی که میخواستم هم نمیتونستم بخرم

      اما الان هر چی رو میخوام میخرم

      باز ته حسابم

      پول میمونه

      باز پول هم اصلا نمیدونم از کجا وارد حسابم میشه

      خیلی ارومم

      هر لحظه به خدا میگم تسلیمم

      کنترل ذهن خیلی برام راحت شده

      کمتر خودمو سرزنش میکنم

      به لطف دوره لیاقت

      خودمو میپذیرم همینجور که هستم

      مسولیت کل زندگیمو میپذیرم

      میپذیرم که من خالق زندگی‌خودمم

      نگران نیستم

      همین الان این ذهن میخواست بگه پس کی به خواسته هات میرسی

      جواب دادم عجله نکن

      درزمان درستش اتفاق میفته

      امروز جزیی از پلن خداوند

      وباید بگذره

      بعد اروم میشم

      بزودی میخوام دوره ثروت بخرم

      از نتایجت نوشتی

      بمن گفت توام بنویس توام از نتایج بنویس

      اره سعیده قاون خیلی جاها برام جواب داده

      خیلی دلهارو برام نرم کرده

      این روزا وقتی ذهنم میگه چجوری ؟

      مگه پارتی داری؟

      میخوای چکار کنی ؟

      میگم مگه استاد پارتی داشت

      مگه سعیده پارتی داشت

      خدا همه کار براش کرد

      خدا صمد

      خدا بی نیاز

      اون هیچی لازم نداره جز اینکه بهش ایمان داشته باشم

      نمیدونم میخوام چیکار کنم ولی میدونم هدایت میشم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
    • -
      فهیمه زارع گفته:
      مدت عضویت: 2975 روز

      بنام ویاد الله

      سلام به روی ماه قشنگت احسنت سعیده جان دوست توحیدی وموحد من کلمه به کلمه کامنتت که خواندم شجاعت ،ایمان وتوکلت را تحسین کردم عزیز دلم این حال خوب عالی، نوش جانت مبارک وجودت برام جالب بود من چند وقت دارم فایلهای سریال زندگی در بهشت را نگاه میکنم برا کنترل ورودیها چند شب پیش بهم گفته شد کامنت هم بنویس تا تمرکزت بالا بره در صورتی که قبلا به من الهام شد برا نگاه داشتن احساس خوبم فقط فایلها را نگاه کنم ولی ناخودآگاه پریشب یه الهام دیگه ای شد وهمانطور که اشاره کردی کامنت نوشتن هم صلات هست ومنم تصمیم گرفتم هر فایلی میبینم در موردش بنویسن

      سپاسگزار وجود ارزشمندت خیلی دوستت دارم

      یا حق

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
    • -
      ناعمه احمدی گفته:
      مدت عضویت: 1283 روز

      سلام سعیده جانم سلام عزیزم

      شاگرد زرنگ، توحید در عمل رو باید ازت یاد بگیرم، خیلی تحسین ات میکنم نوش جانت برات هدیه هایی الهی ک در آینده قراره بخاطر توحیدت از خدا دریافت کنی، مطمئن باش این جسارت پاداش داره، یکی اش رو همین الان داری آرامش و حال خوب، حس اطمینان ک این خدا هیچ وقت دیر نمیکنه و بهترین مدیربرنامه است.

      کامنت امشبت برای امشب من بود، قبل از خوندنش دفترم رو باز کردم گفتم خدایا آرومم کن، میخوام تقوا کنم، میخوام تو این شرایط ک نجواها اومده و ترس از فرداها میده و میخواد منو نا امید کنه، میخوام تو همین شرایطم صدای امیدبخش تو رو بالا ببرم و بهش بگم برو یه گوشه بشین وز وز نکن. ب یادم آر لطف و رحمتت را.

      نوشتم و نوشتم بهم گفت یادته پارسال این موقع کجا بودی؟ اره از شرکت قبلی ام ک منطقه امنم شده بود استعفا دادم با وجود هزاران نجوا(منم 1 اسفند اولین روز آزادی ام بود) ، با وجودی ک نمی دونستم قراره حتی فردا چی پیش بیاد. و الان کجایی؟ اگر پارسال بهت میگفتن قراره برسی ب این آزادی زمانی، این آزادی فکری ک عاشقش بودی ک فقط رو بهبود شخصیت ات و آگاهی های سایت کار کنی، باورت میشد؟ عمرا خداجون

      باورت میشد پارسال گیر حقوق رئیس ات بودی و حساب کتاب میکردی ک تا آخر ماه کم نیاری، ولی الان 4 برابرش رو تو ی ماه بهت عطا میکنم. انقدر آروم آروم اتفاقات افتاد ک فراموشم شده بود گذشته ام رو. گفتم خدایا کمکم کن از ناسپاسان و فراموش کاران نعماتت نشم.

      این کامنتم رو از مغازه ام برات می نویسم عزیزم، نوشتم تا بگم شجاعت در دل خودش نبوغ و رشد داره، من از وقتی کسب و کار خودم رو راه انداختم خیلی شخصیتم رشد کرده، باورهای مالی رو بهتر میفهمم، الان میتونم عملی کنم، توحید در عمل رو، تقوا در عمل رو، صبر ب همراه امید در عمل رو، بهبود و بهبود رو، عاشق خلق ثروت بودن، مولد بودن رو دوست دارم. خواستم برات از نتایجم بگم، ک میشه عزیزم مطمئن باش همونطور ک من خودم نفهمیدم از کجا و چطور ولی دستان بی نظیرش میان سراغت.

      من امشب نیاز ب مهر تایید تقوام داشتم و ب محض خوندن آیه اول کامنت ات جوابم رو گرفتم و خدا بشارت اش رو بهم داد گفت من باهاتم بروووو بریم، ادامه بده، استمرار و استمرار و تقوا در هر شرایطی ک داری. اونجا ک گفتی استاد با 1 نفر ثبت نامی سمینار برگزار کرده…

      میدونی اوایل از نیومدن مشتری استرس میگرفتم اوایل چیه همین 2 روز پیش، ولی نمیدونم امشب ی حال عجیبی اومده بود سراغم، امشب اون سکینه ای ک خودش تو قلب مومنان میزاره رو درک کردم، این آرامش رو حتی 2 روز پیش نداشتم، احساس میکنم درونم قلبم بزرگ تر شده، حس بزرگ منشانه ای اومده سراغم. الا باذکر الله تطمئن القلوب وقتی آرومم خدا رو کنار خودم حس میکنم و این لحظات ب خودم میگم خدایا شکرت من ثروتمندترین آدم روی زمینم، چون تو را دارم و ب یاد میارم لطف و موهبت هاش رو و غرق آرامش بیشتر میشم.

      ازت ممنونم ک نوشتی، همیشه برام قابل تحسینی، این تهعد، این عشق، این توحید، این تصمیمات ابراهیمی ات، وابسته نبودن ب انسان ها حتی فرزندن، آرامشی ک داری و منتظری خدا برات ب آسانی در زمان مناسبش وقتی ظرفت آماده بود خواسته هات رو برآورده کنه، نوش جانت این نتایجی ک گرفتی و اونهایی ک قراره در آینده بگیری، پیشاپیش مبارکت باد، در پناه الله باشی عزیزم.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
    • -
      زهراء گفته:
      مدت عضویت: 3437 روز

      سلام سعیده عزیز سعیده توحیدی و قوی در ایمان

      شما مثل خواهر منی، وقتی با مسیر اشنا شد دیگه ایمان صددرصد اورد

      شما تسلیم محض شدی

      با تمام وجود

      خودت رو در حزب خدا قرار دادی

      ایمان قوی به هدایت،دل دادی به هدایت

      چقدر خوب

      برای من این نوع از تسلیم و ایمان و هدایت پذیری خیلی برام تحسین برانگیزه

      و دوست دارم خودم هم بهش برسم. از خدا میخوام شک و تردید رو کامل از دلم بیرون کنه و دریافت کننده هدایت و نشونه های واضح خدا بشم.

      بعضی وقتا به خودم میگم دانشمند شکاک

      خیلی اتفاقا تدبر میکنم در قانون و مسیر و لطف خدا شامل حالمه و منو به درک و اگاهی رسونده، به لطف خدا پوست اندازی کردم واقعا و زهرای جدیدی دارم میسازم

      اما حس میکنم یه چیزی برای عبد مخلص شدن کمه در من. یعنی میشه گفت همین تسلیم محض همین هدایت پذیری، در جریان هدایت افتادن

      میبینی سعیده جان، برای همینه به خودم میگم دانشمند شکاک

      بهت تبریک میگم، تو هم یک کیس استادی به عنوان دانشجوی نمونه استاد هستی

      میدونید هر کدوم از دانشجویان استاد در یک مسیر مخصوص به خودشون راهنمای ما در این سایت هستند.

      پاداش های الهی که ثمره صبر، ثابت قدم بودن، ایمان، باور به وجود خدایی خود بودن، گوارای وجودت

      لعلک ترضی بشی

      چقدر درسها داره صلات تو در سایت

      اونجا که گفتی به ندای رب گوش دادی که گفته تمرکز کن روی اموزه ها و اگاهی ها در عین حال که ننشستم یه گوشه که یه کیسه پول از بالا بیوفته

      شعری که نوشتی

      هر نفس اواز عشق میرسد از چپ و راست

      …..

      یک شوری در من راه انداخت انگیزه و انرژی منو تازه کرد.

      ممنون که نوشتی، سپاسگزارم که مینویسی

      برات ارزوی خوشبختی سلامتی و عشق و رزقی که خودش دنبال تو باشه ارزو میکنم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      تاجر سعادتمند گفته:
      مدت عضویت: 2075 روز

      سلام وقت بخیر

      بر بانوی توحیدی سعیده خانم

      من هم هدایت شدم به کامنت شما و می‌دونم که این جهان دقیقاً داره با نظم کار می‌کنه و من نه شما رو دیدم و نه می‌شناسم اما باید این رو به شما می‌گفتم و تمام

      از کامنت شما متوجه شدم که از بیمارستان انصراف دادید و میخواهید که کسب و کار خودتان رو شروع کنید

      با توجه به اراده ای که دارید و همچنین هدایت‌های هر لحظه خداوند در این جا

      من توصیه میکنم که حتما شغل تجارت رو در پیش بگیرید

      شغلی که خدا در قرآنش ازش یاد می‌کنه و شغل انبیأ هم تجارت بوده

      حتما سوال پیش میاد که چجوری و از کجا حتما راهنماییتون میکنم

      موفق باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      آقای ظاهری گفته:
      مدت عضویت: 3537 روز

      سلام سعیده جان.

      ارادت

      واست کامنت میزارم و میدونم‌که ازش استفاده میکنی.

      من استخدام رسمی بودم‌و انصراف دادم.یادمه از نظر همه احمق بودم چون‌هیچی‌نداشتم نه خونه نه ماشین نه پول نه هیچی.فقط خرج روزمره بود.ولی از درون‌میگفتم‌کار درستی کردم.

      ولی یه نکته میگم ازش استفاده کن:

      فقط فکر نکن و اولین چیزی که بهت پیشنهاد داده میشه قبول کن.قطعا ممکنه ایده آل شما نباشه ولی پله ی اوله .

      یادمه من‌فکر نکردم و درجا عمل کردم.

      کار ذهنی و کار عملی همزمان باهم‌پیش ببر.

      احساس لیاقت منجر به حرکت‌میشه یادت باشه.

      سرعتت اول کمه‌ولی کم کم افزایش پیدا میکنه.

      فقط شروع کن و به نتیجه اصلا فکر نکن.نتایج کم کم‌میاد.

      من هرجا که بدون فکر و با اطمینان قلبی شروع کردم و سرعت عملمو بالا بردم‌جواب گرفتم.

      دوست داشتم این‌نکته رو بهت بگم چون خودم یه روزی تجربه کردم.

      فقط عمل کن و برو جلو .مراقب باش دچار فکر بیش از حد نشی و درگیر درون زیاد نشی.

      همزمانی درون و بیرون باهم جواب میده .مثل ایمان و عمل.

      مطمئنم شش ماه آینده ت قابل قیاس با امروز نیست.

      موفق باشی دختر.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 21 رای:
    • -
      انسیه زمانی مهر گفته:
      مدت عضویت: 697 روز

      سلام سعیده عزیزم

      چقدر عشق کردم و قلبم لرزید ازاین کامنت بی‌نظیر دوست عزیزم واقعا توحید به همین آسانی که شما می‌گویید اعمال مارا می‌پذیرد دوست نازنینم من کسی هستم که همیشه از خدا می‌ترسیدم چون فکر میکردم من را دچار رنج و ناراحتی می‌کند آن هم به خاطر شرایط زندگی و فرهنگی من بود وقتی هدایت شدم به این جا دیدم قضیه عکس آنچه که من فکر میکردم بود هر چه بیشتر این جا هستم بیشتر خدا را باور میکنم دوست عزیزم سپاسگزارم به خاطر این صلات زیبا ودسته جمعی که شما پیش نمازش بودی چه حال خوب و سبکی بالی دارم استاد عزیزم از شماهم خیلی سپاسگزارم که اینقدر مدارتان بزرگ و زیبا شده است

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      پاکیزه بارکزی گفته:
      مدت عضویت: 837 روز

      به نام خدای که به تنهایی و به شدت کافی هست

      خدای که نا امیدی در درگاهش روا نیست

      سلام به دلنشین ترین بنده خدا

      سلام به زیباترین سعیده دنیا

      سلام سعیده عزیزم رفیق خوش قلبم

      عزیزم برایت بی نهایت کف میزنم و با جان و دلم تحسینت میکنم رفیق جان

      این ایمان و توحیدت را تحسین میکنم

      میرسی بخیر انشالله به عالی ترین ها میرسی چون لایقش هستی

      میدانی سعیده عزیزم خود خداوند ما را به این دنیا آورده خودش هم یاری میکند

      بعضا که من میبینم نجوای های شیطان میخواهد من را ناراحت بسازد با خودم میگویم اخرش قرار هست بمیرم چرا ناراحت باشم چرا از این زنده گی لذت نبرم چرااا به خدای خودم اعتماد نکنم چرا خودم را رها نکنم خود خدا همه چیز را عالی و درست میسازد

      این جهان بازی هست بازی که خود ما بازیکن اصلی آن هستیم

      و نباید این بازی را زیاد و بیش از حد جدی بیگریم

      آمدم که تحسینت کنم و بگویم چقدرررر از تک تک کلماتت لذت بردم و عشق کردم خیلییییییییییی زیبا نوشتی و تحسینت میکنم تحسینت میکنم

      من هنوز درست هدایت خداوند درک نمیتوانم بکنم یعنی هنوز درست هدایت خدا را نمیدانم

      همیشه وقتی به خداوند میگویم خدایاااا خودت بگو چی کنم چگونه قدم بردارم میگوید آرام باش خودم برایت میسازم

      حس میکنم همین نجوای های شیطان هست که میخواهد اینگونه احساسم را بد کند که تو قدم برنمی‌اری حرکت نمیکنی خوب بگذریم

      میدانی یک لحظه تصور کردم انگار رو به رویم نشستی و داریم از قانون خدا حرف میزنیم

      خلاصه برایت بگویم سعیده عزیزم

      یادت باشه خدا خیلییییی بزرگ هست

      میدانی در گوش ات چی میگوید؟

      میگوید سعیده عزیزم از طوفان های سر راهت نترس من پشتمممم من کنارتم خودم کمکت میکنم خودم درست میسازم برایت با قدرت پیش برو چون دستت در دست من هست

      عاشقتم رفیق

      گر نگهدار من آن هست که من میدانم

      شیشه را در بغل سنگ نگهمیدارد

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
      • -
        مریم ابراهیمی گفته:
        مدت عضویت: 1111 روز

        به نام خداوندی که بخشنده هست و مهربان

        سلام به همه اهل دل سایت الهی

        سلام به تک تک انسانهای ارزشمند این سایت که میخوان در خودشون تغییر ایجاد کنند،

        سلام پاکیزه جونم دختر قشنگم ، من کامنتاتو که پر از جملات ارزشمند از زیبایی و توصیف پرودگار هست میخونم و لذت میبرم، چقدر پروفایلت زیباست چون خودت زیبایی

        اومدم برات کامنت بذارم و ازت سپاسگزاری کنم خدا رو شکر بخاطر وجودت در این دنیا که قراره دنیامون با وجود افرادی مثل شما گسترش پیدا کنه،

        چقدر لذتبخشه که خدا رو در کنارمون احساس کنیم، میدونی عزیزم هر روز که دفتر سپاسگزارمو مینویسم اولش از خدا میخوام در تک تک لحظات زندگیم حضورشو احساس کنم و یا دم بیاد که خدا کنارمه با منه ، چون اکثر لحظات یادم میره ولی خدا رو صدهزار مرتبه شکر که تو این زمینه پیشرفت داشتم ،توجه ام به خدا بیشتر شده چون دارم باور میکنم که همه چیزه ربه ، میخوام یه پله به خدا نزدیکتر بشم و وجودشو در کنارم در ذهنم احساس کنم و صداشو احساس کنم که عاشق منه و بخاطر خلقت من به خودش افتخار میکنه

        بهر حال دختر خوب و با انگیزه ،همینجوری به حال خوبت ادامه بده با توکل بیشتر به خدا به خواسته هات نزدیکتر بشی و یادمون باشه قدرت دست خداست.

        انشالا خیلی زود به خواسته های قشنگت برسی

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
        • -
          پاکیزه بارکزی گفته:
          مدت عضویت: 837 روز

          به نام خدای مهربان و عزیزم

          به نام رفیق یکتا و همیشه گی من

          به نام عشق مطلق من

          به نام یار نزدیکتر از رگم

          خدایااا کروررر کروررر شکرت

          سلاممم به زیباترین مریم دنیا

          سلامم به خوش قلب ترین مریم دنیا

          سلام به شجاع ترین مریم دنیا

          مریم عزیزم سلام به روی ماهت به قلب درخشانت عزیزم

          با نقطه آبی ات و با یاد یار عزیزم دلم را غرق نور خودش کردی

          مریم عزیزم چقدررر قانون زیباست به خدا به هر چی توجه کنی از جنس همان بیشتر بیشتر وارد زنده گی ات میشود

          مریم جانم چند روز پیش چشمم به پروفایلت افتاد شروع کردم به تحسین کردن زیبایی صورت و جای زیبایی که نشستی و این عکس زیبا را گرفتی

          و بیبیبین امروز برایم کمنت گذاشتی بخدا هیچ چیز در جهان اتفاقی نیست هیچ چیز بدون اجازه فرکانس های ما نمیتواند وارد زنده گی ما شود

          بخدا ما خالق تک تک لحظه های زنده گی مان هستیم ما خالق بدون چون چرا زنده گی خودمان هستیم

          بیام روی عشق واقعی ام

          مریم عزیزم چی بگویم از عشق خدا

          چطور بگویم ازمهربانی خدا

          چطور بگویم از هدایت های خدا

          چگونه برایت بگویم که خدا بدون قیط و شرط عاشق ما هست

          خدا خیلییییییی زیباست مریم

          خدا در قلب ما عاشقانه برای خودش جا انتخاب کرده

          خدا از دریچه چشم ما به جهان نگاه میکند

          خدا از رگ گردن به ما نزدیکتر هست

          خدا رفیق واقعی ما هست

          خدا هیچ وقت دست ما را رها نمیکند

          خدا هیچ وقت ما را خالی و تنها نمیکذارد

          مریم خدا هیچ وقت به ما پشت نمیکند

          مریم خدا همیشه آماده اجابت دعا های ما هست

          خدا خیلیییییییی خداست

          خدا خیلییییی بزرگ هست

          میدانی خداوند خیلیییییی مهربان هست

          همیشه مراقب ما هست همیشه حواسش به ما هست

          هیچ وقت از دیدن ما سیر نمیشود ما که همرایش صحبت میکنیم دلش غرق شادی و عشق میشود

          خداوند سرشار از عشق هست

          خداوند سراسر زیبایی هست مریم

          خداوند همه چیز میشود ما را

          خداوند هر لحظه ما را هدایت میکند

          خداوند عاشقانه به ما نگاه میکند عزیزم

          خدا عشق خاص من هست

          بی حد و اندازه عاشق خدا شدیم

          هر لحظه به خدا فکر میکنیم لحظه یی نمیتوانم بدون او زنده گی کنم

          لحظه یی نمیتوانم از یادش غافل شوم خدا عشق ابدی من هست

          قصه یاد خداست

          اگر یاد خدا در آن نباشد اون قصه یخ میکند

          بوی خداست که جان انسان را به وجد میارد

          هر کجا بوی خدا میاید خلق بین بی سر پا میاید

          من شیفته خدا هستم

          من عاشق خدا هستم

          مردم شیفته خدا هست

          هر کس که سخنش بوی خدا بدهد

          نقاشیش بوی خدا بدهد

          چهره اش بوی خدا بدهد

          همه عاشقش میشوند

          چون تمام عشق از اون سرچشمه میگیرد

          تمام عشق اوست

          تمام زیبایی ها به عشق او تولید میشود

          خدای عزیزم مقصود من تویی

          عشق من تویی

          معشوق من توییی

          مریم عزیزم دوستتت دارم

          از خداوند عشق خودش را برایت میخایم

          تا نشوی مست خدا

          غم نشود از تو جدا

          الهی که غرق و مست خدا شوی

          بوس به صورت زیبایت عزیز جان

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
          • -
            مریم ابراهیمی گفته:
            مدت عضویت: 1111 روز

            به نام خدایی که بخشنده هست و مهربان

            سلام دختر قشنگم سلام عزیز دردونه خدا ، اشکمو در اومد وقتی از این همزمانی که گفتی ، چقدر زیبا در مورد خدا برام گفتی که این روزها دارم بیشتر بهش توجه میکنم ، میدونم هنوز خیلی راه دارم که با بردن نام مبارکش قلبم آروم بشه ولی دارم سعی میکنم بیشتر تو این مسیر حرکت کنم ، پاکیزه جانم مهربونم هزار مرتبه ازت سپاسگزارم بخاطر تک تک جملاتی که از خدا برام گفتی .

            خدا همه چیز میشود همه کس را

            ای خدایی که فقط تو فقط تو همه کس من هستی. تنها تو را دارم و تنها از تو کمک میخوام،

            ای که مرا خوانده ای راه نشانم بده

            در شب ظلمانیم چاه نشانم بده

            سرخوشی این جهان لذت یک آن بود

            آنچه تو را خوشتر است. راه به آنم بده.

            پاکیزه جونم خدا رو چه دیدی ،یه روز ممکنه ما دو تا رو هم مسیر کنه، با هم بریم ماهان کرمان و به این باغ زیبای شازده که وسط یه عالمه خشکی هست بعدش یه عالمه در مورد اون زیباییها در مورد خدای زیباییها با هم هم کلام بشیم ، میدونی وقتی از دور نگاه میکنی یا از نزدیک بهش نگاه میکنی فقط فقط خدا رو میبینی که میتونه نزدیک کویر این باغ زیبا رو توسط دستانش با اون همه آبی که با فشار جریان داره رو بسازه،

            پاکیزه جونم امیدوارم همونطور که دلمو با صدای توحیدی نوازش کردی خدا شما رو به سمت خواسته هات مثل آب خوردن و با لذت هدایتت کنه، دوستت دارم در پناه خدا همیشه لبخند به لب و در آرامش باشی عزیزم

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      یاسمن نیشابوری گفته:
      مدت عضویت: 856 روز

      سلام و درود به استاد عزیزم

      و خانوم شایسته مهربون

      سلام سعیده دختره توحیدی سایت (:

      خیلی وقته کامنت نزاشتم

      و بعد این همه مدت یخورده سختمه

      اما باید شروع کنم رد پا گزاشتنو و صلاتمو انجام بدم

      مدتیه نشونه میاد کامنت گزاشتن و شروع کن

      اما من پشت گوش مینداختم و توجه ای نمی‌کردم

      سعیده حتی گفتی برا خودتم سنگین بوده این الهام

      برا من خیلی سنگین بود

      چون هر دفعه کامنتاتو به راحتی میخونم و نورش جاری میشه

      اما این یکی هی رفتم و اومدم تا بالاخره هدایتو دریافت کردم و عینن برا من بود

      واضح باهام حرف زد،گفت شروعش کن تا ببینی نتیجه هاشو

      بالاخره شروع شد دست به قلم شدم نجواهارو کنار زدم و باید مینوشتم

      در حال حاضر از تضاد بزرگ زندگیم یجواریی گذر کردم

      خیلی مرحله سختی بود خیلی خواستم گیواپ کنم

      من اونجا که کم میوردم کامنتات خیلی منو آروم میکرد،بهم جون دوباره میداد،از ته قلبم ممنونم ازت که نور خدارو به قلبم جاری میکردی

      خیلی مشرک بودم که رها نکردم و تسلیم نبودم

      و همش رو خودم حساب کردم

      جهانم با چک لگد درساشو بهم داد

      درسای بزرگی که به قول استاد باید کد گذاری میشد در ذهنم …

      خداروشکر میکنم دریک شرایط رو به رشدم

      همون حقوقی که عید خواسته بودم ازش برام رقم زد

      سرمایه گذاری کردم پولای پس اندازمو از خودش خواستم چجوری سرمایه‌گذاری کنم اومد به خوابم گفت و من انجامش دادم و دیگه پیگیر نشدم…

      همخونه ای که میخواستم بهترین آدمو سر راهم قرار داد

      و قراره خونه رو جابجا کنیم

      سر یه تضادی باعث شد زودتر از موعد قرار داد دنبال خونه جدید باشیم

      یه خونه بهتر…با امکانات و صاحب خونه ای خداگونه

      اولش ناراحت شدم از صاحب خونه و خواستم یجوری حل شه بمونیم تا روز موعدش

      اما آروم شدم و قبول کردم زور نزنم

      تسلیم شدم

      و هدایت اومد که مهاجرت کن

      رابطه ام با اطرافیانم خیلی در صلح و آرامشه بیشتر ترسام ریخته

      و سعی میکنم خود واقعیم باشم و چقد لذت بخشه خود واقعیتو زندگی کنی

      مسئله ای که کلنجار میرم و استاپ کردم کار کردن رو دوره احساس لیاقته

      من خیلی مشتاق خرید دوره بودم و میگفتم تمام مسائلم با این دوره حل میشه آسون میشم برا آسونی ها

      و به لطف خدا عید به خودم هدیه دادم این دوره رو

      اما ازون زمان تا الان فقط تا جلسه چهارمش گوش دادم و کم و بیش عمل کردم به همون چند جلسه اول و نتایجش اومد برام

      و هی ذهنم مانع میشه برم قسمت بعدی و بیشتر و تمرکزی وقت بزارم

      منی که اونهمه اشتیاق داشتم و تلاش کردم تا بخرمش الان انگار نه انگار

      باید جهاد به راه بندازم و شروع کنم تمرکزی وقت گذاشتن رو دوره احساس لیاقت

      قطعا خدا منو ثابت قدم نگه داره در این مسیر

      ممنون بابت صلاتت در این سایت الهی که منو دوباره وارد مسیر کرد

      عشق برات از مشهد تا جزیره زیبای کیش(:

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  2. -
    فاطمه رضایی گفته:
    مدت عضویت: 840 روز

    سلامم

    خدای من چقدر قشنگ به هزار طریق هدایتم میکنی

    و ترمز های ذهنیم رو برطرف میکنی

    این فایل خیلی ارزشمنده از صحبت های استاد با دوستان تا کامنت ها و کامنت برتر

    خیلی برام درس دارن

    از کسی توقعی نداشته باشی چنان در صلحی با خودت که اصلا این احساس آرامش با هیچی قابل مقایسه نیست

    اونجا که استاد و دوستمون راجع ب بخشش صحبت میکنن سوالم بود و هدایت شدم بهش

    توسط خداوند که ببخشیم چه خودمون چه بقیه با نبخشیدن فقط ب خودمون اسیب میزنیم

    و عامل اصلی بیشتر بیماری ها وجود کینه و نفرت تو دل ادماست

    این جمله خیلی درس داشت برام

    این فایل رو قبلا دیده بودم

    و وقتی دیدم اومده رو سایت گفتم ببینم الان چی میفهمم که اونموقع متوجه نشدم

    و چقدر جمله ها تازه بودن

    مسبر درست و نتایج درست

    اینکه توهم نزنیم داریم پیشرفت میکنیم و راجع ب چیزایی که تو اینده میرسیم زیاد حرف نزنیم

    و تو ابن لحظه تمام تلاشمو میکنم

    و توجه کنیم به نتایج به ظاهر کوچک

    و ادامه بدیم

    منتظر قرعه کشی و اینجور چیزا نباشیم برا تحول زندگیمون

    وقتی یکیو نبخشیدی یا از کسی انتظاری داری

    درگیر احساس بد میشی وقتی منتظری فرق انتظار با صبر خیلی باحاله خدا خیلی قشنگ برام روشن کرده جوابو

    انتظار ینی راکد بودن و هیچ کاری نکردن و منتظر یه عامل بیرونی بودن تا چیزی تغیر کنه

    اما صبر ینی تلاش کنی همه ی تلاشتو کنی و ایمان داشته باشی در زمان مناسب نتایج رقم میخوره و در زمان و مکان مناسب قرار میگیری توسط جهان توسط خداوند و قوانین ثابت جهان که توسط خداوند وضع شده و کاملا هم عادلانس

    خدایا شکرتتت برای قوانین بدون تغیرت

    شکرت که هر روز قوانینت رو بر من بیشتر اشکار میکنی و توفیق خوندن ایات کتابت رو تمام روز بهم میدی شکرت که آگاهی های ناب میبخشی در مناسب ترین زمان در مناسب ترین مکان قرارمون میدی شکرت که همیشه با معجزاتت شگفت زده و خوشحالمون میکنی عاشقتم من

    من ب معجزات تو ایمان دارم

    منم مثل دوستمون که میگه سوالای زیادی داشتم اینجور بودم و واقعا خداوند هدایتم کرد و استاد و آموزه هاشون خیلیی کمکم کرد

    ممنونم استاد خدایا شکرتتت که هدایتم کردی ب این سایت الهی که پر آگاهی های الهام شده از سوی توست پر دستانت

    برای هدایت ما

    شکرت برای وجود امکانات و دوربین و گوشی که میتونیم هزاران بار زیبایی های ثبت شده رو ببینیم زیبایی هارو ثبت کنیم

    پر حس خوب شیم

    شکرت برای اینهمه زیبایی

    اونجا که استاد میگه یه سری چیزا که میگن مثل حجاب اصلا تو قرآن نیست و قران خیلی کتاب ازاد اندیشانه ایه در مورد خداوند و قوانین جهان

    و خیلی ساده همه چیزو توضیح داده

    خدایا شکرتتت برای اینهمه زیبایی و هدایت

    هر آنچه خوبی و زیبایی است تنها از سوی توست ای یکتا رب مهربانم شکرت تنها تو را میپرستیم و تنها از تو یاری میجوییم مارا به راه راست هدایت کن راه کسانی که به انها نعمت دادی و نه کسانی که به آنها غضب کردی و نه گمراهان

    هزاران مرتبه شکرت که هر روز ایمانم رو بیشتر میکنی

    شکرت برای یادآوری اینکه تو اون تیر رو زدی ن من ( ایه قرآن)

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  3. -
    سارا مرادی همت گفته:
    مدت عضویت: 1056 روز

    بنام خدای مهربونم که هر لحظه در حال هدایتِ به سمت خواسته هامون

    سلام به روی ماهت مریم جونم

    سلام به روی ماه استاد عزیزم

    از اونجایی که روابط پاشنه آشیل من ِ و هر روز باید حواسم بهش باشه و این فایل هم دوست عزیزمون در مورد بهبود روابطش صحبت کرد منم میخوام تجربه دیروزم و بنویسم ، خداروشکر که هر روز زندگی ام ی عالمه اتفاقات آگاهی بخش داره

    دیروز عصر که دخترم و گذاشتم کلاس رقص و طبق معمول رفتم پیاده روی ، و تصمیم گرفتم برم سمت مرکز خرید چون میخواستم کفش بخرم

    ی قنادی تو مرکز خرید هست که دخترم همیشه از اونجا کروسان میخره ، دیروز گفتم تا اینجام براش بخرم که سوپرایز شه

    رفتم اونجا که بخرم که خانم گفت اون مدل و تموم کردیم اما این کروسان هم شبیه همونه به ی کم فرق !!

    گفتم ی دونه بده حالا امتحانی ، چون برای دخترم میخوام ، شاید خوشش اومد !!!

    اومدم بیرون چند قدم از مغازه که دور شدم ، یهو دیدم دارم کروسان خودم با یک ولعی میخورم (این در حالیکه من طبق قانون سلامتی دارم عمل می‌کنم و جالب اینکه اصلا هیچوقت کروسان دوست نداشتم و ندارم )

    یهو به صدای درونم گوش دادم ، انگار دو نفر بودیم

    من و ی آدم درون من

    آدم درونم که داشت کروسان و میخورد با صدای بلند میگفت ، گور بابای نیکسا ، اصلا اون کیه که همش باید به فکر خوشحال کردنش باشی ، تازه الان این و بهش بدی می‌خواد غر بزنه که این چیه ، من مدلی که همیشه می‌خرم و میخوام

    نیم ساعت گفت گفت گفت و من متحیر داشتم فقط گوش میدادم !!!

    بعد یاد دوشنبه افتادم که جایی بودم و داشتم با یک آدمی در مورد کار صحبت میکردیم و اون آدم نمیدونست من بچه دارم و منم نمیخواستم حرفی بزنم و درونم احساس می‌کرد خالیه !!!!

    ی حس عجیبی داشتم طی 40 دقیقه یی که جلسه بوداین حس و داشتم !!!

    بعد که اومدم بیرون احساس میکردم من وجود ندارم !!

    من هویت ندارم !!!

    دیروز بعد از ماجرا خوردن کروسان و خشمی که درونم نسبت به دخترم بود و یاد آوری ماجرا و احساس روز دوشنبه ، انگار ی پرده از جلو چشمم کنار رفت که من هویتم رو اصلا بودنم رو به بچه ام و مادر بودنم وصل کردم

    دیدم این صحنه رو که من هیچم ، من وجود ندارم

    اصلا باور نمیشد

    اصلا سارایی وجود نداشت ، بلکه زنی بود که در بی هویت که فقط توسط بچه اش دارای هویت می‌شد

    اینقدر این صحنه و این حس برام دردناک بود که قابل توصیف نیست

    تا حالا شده کسی که دوسش دارین یهو به مرز جنون و تنفر برسین ؟؟؟

    گاهی من این اینطوری می‌شدم و دخترم میگفت من که کاری نکردم چرا اینقدر ناراحت شدی ؟؟

    منم فکر میکردم دارم به نکات منفی توجه می‌کنم و باید بیشتر روی خودم کار کنم که فقط تمرکزم روی نکات مثبت باشه ، اما خبر نداشتم که من اصلا در مقابلش وجود خارجی ندارم ، من اصلا بدون بچه ام ، هیچم

    نمی‌دونم استاد متوجه عمقش هستین ؟؟؟!!

    تازه منی که فکر میکردم خیلی موحد و مومن هستم و تنها قدرت زندگی ام خداست !!!

    خیلی شرمنده شدم در مقابل خداوند

    و تصمیم گرفتم به مدت 3 ماه تحت هیچ شرایطی اسمی از مادر بودنم از بچه ام هیچ جایی نزنم و خودم و به تنهایی به عنوان یک انسانی که هست فارق از نقش مادری که داره ببینم و ایمان دارم که خداوند حمایتم میکنه و به آسانی از این مرحله هم عبور می‌کنم

    چند روزی بود همش خدا با عناوین مختلف بهم پیام میداد که خودت باش ، من متوجه اصل نمی‌شدم

    میگفتم خب من که دارم به سبک شخصی خودم زندگی می‌کنم ،من که خودم هستم دیگه کاری به تایید دیگران ندارم ، دیگه خودم و مقایسه نمیکنم ، آرزوهام بر مبنای خواسته های خودمه !!!

    خدایا چرا داری همش بهم میگی خودت باش ؟؟؟؟

    تا اینکه دیروز عصر فهمیدم ، اصلا منی وجود نداره که بخواد حتی سبک شخصی داشته باشه

    خدایا سپاسگزارتم که رهام نمیکنی

    خدایا سپاسگزارتم که هر لحظه حواست بهم هست

    خدایا سپاسگزارتم که هستی

    این خودشناسی و درک و فهم نتیجه شروع دوباره دوره احساس لیاقت که هفته پیش استارت زدم

    هر چی بیشتر روی خودم کار می‌کنم به لایه های عمیق تری در وجودم پی میبرم ، مثل پیاز که لایه لایه اس و گاهی این لایه های اینقدر ظریفه که دیده نمیشه و باید تمرکزی از خدا بخوایم که چشم و گوش دلمون و بینا و شنوا کنه تا پیداش کنیم

    خدایا شکرت که هدایتم کردی به راه کسانی که بهشون نعمت دادی

    استاد میدونم روزی هزاران پیام دریافت میکنید از تشکر و قدردانی

    منم میخوام بگم سپاسگزارتونم که هستین و صدای الله مهربان شدین برای گسترش آرامش و خودشناسی

    دوستتون دارم ی عالمه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 33 رای:
  4. -
    مریم مهدوی فر گفته:
    مدت عضویت: 906 روز

    سلام به استادخوش قلبم ومریم نازنینم

    وهمه دوستان عزیزم دراین مسیرلبریزازمعجزه

    خداروشاکروسپاسگزارم که هنوزدراین مکان مقدس افتخارشاگردی استادم رادارم وهرروزدرمدارعالی ترمی توانم نتایج عالی تری دریافت کنم واین برای من زمانی نتیجه داده که هرروزتمام تمرکزم روی آنچه باشدکه تابه حال آموخته ام وبه آنهاعمل کرده ام ومصداق صحبت طلایی استادکه ایمانم رادرعمل برای خودم ثابت کنم وبرای خدایی که هرنفس کنارم ومراقبم.

    وقتی به جلوحرکت کرده ومتعهدانه گوش به راهکارهادادم درک نشانه ها،الهامات،هدایت ها،تکامل و…..بستری ازیک خودشناسی عمیق ویک زندگی طبیعی حاصلش بود.

    دوره دوازده قدم شروعش لیست سوالاتی بودکه بایدصادقانه یادداشت می شدومرابه رشدوپیشرفت درتمام زمینه هاباعشق ولذت تشویق می کرد، درقدم 12بایدایمان درعمل خودراثابت کرده ونتایج این یکسال کارکردروی تمام ابعادشخصیتی وزندگی رامی نوشتم، همین یک دوره طلایی باعث می شدکه سعی وتلاشم درجهت نتایج عالی رقم بخورددرمسیرراست ووصل به همان مسیرسرسبزوبی نظیری که استادبه زیبایی تفسیرمی کنند،بخداالان که برمی گردم به عقب ویادم می آیدکه چطورمعجزه واراین دوره وبقیه دوره هارابه لطف خداوندخریداری کردم ،اشکم جاری می شود،خدایاشکرت.

    دراین مدت که کنارشماقدم به قدم به جلوآمده ام همه چیزازهرلحاظ عالی وعالی ترشده ،کنارهمان درک آگاهانه از دوره شیوه حل مسائل زندگی،کشف قوانین ،کتابها،دوره قانون سلامتی،فایل ها،نشانه هرروزم، همه وهمه برای من جاری شدن معجزاتی بی نظیربوده چون مراترغیب کردندبه اینکه وقتی درمسیردرست وخدایی هستم ازهمه جهات خیالم راحت وآسوده است، اتصال قوی باخداوندپیداکرده وهمه چیزحتی اندازه نمک وفلفل غذایم هم به اوسپرد ه ام ،چقدراحساسم هرلحظه عالی ترمی شودقتی تمام اموررابه اوسپرده ام وباالهامات وهدایت هابه من می گوید که اگردرهایی رابه رویت بستم وکاری انجام نشده به خاطراینکه برایت جزخیرچیزی نخواسته ام واین باعث می شدایمانم روزبه روزعالی ترودرونم مالامال ازآرامش شودودیگرمن تنهانبودم …..

    من،استادوخداوندیک تیمی شدیم که هیچ چیزی نمی توانست مراازرشدوپیشرفتم درهرزمینه ای بازداردوتابه امروزتمام سعی ام این بوده عملکردعالی داشته باشم.

    بایدیک شخصیت وزندگی باکیفیتی راداشته باشم واین مستلزم دیدن نتایجی است که دراین مدت کسب کرده ام وبرایم بی نهایت ارزشمنداست چون دیگرحالم عالیست وزندگی روی نوارخوشبختی قرارگرفته است پس من هرروزتالحظه ای که زنده هستم قدرثانیه به ثانیه این احساس رادرک ودست دردست استادوخدای یکتایم پیش می روم.

    درپناه خداوندمهربانم هرنفس شاد، سلامت وعالی بدرخشید، عاشقتونم.

    خدایاشکرت خدایاشکرت خدایاشکرت

    متشکرم متشکرم متشکرم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  5. -
    مهشید و شیرین گفته:
    مدت عضویت: 1244 روز

    به نام خداوند مهربان

    سلام استاد و خانم شایسته عزیز

    اگر می خواهیم زندگی ما غنی و سرشار از آرامش و خوشبختی و سعادت باشد باید به آموزه های استاد مانند وحی منزل و کلام خداوند عمل کنیم.

    نتایج ما چیزی جدا از باورهای مان نیست. افراد عملگرا آن هایی هستند که مسیر درست را انتخاب طی و ادامه داده و استقامت دارند. به تدریج با ادامه ی این روند نتایج پایدارتر و بزرگتر خواهد شد و به صورت تصاعدی بیشتر شده و پیشرفت خواهیم کرد.توهماتی که برخی افراد در مورد آن صحبت می کنند این نوع نگرش را ایجاد می کند که تلاش نکرده و نتیجه ای نیز نخواهیم گرفت چون نتایج را به آینده موکول می کنند باید قوانین خداوند و جهان را به درستی درک کرده و به آن عمل کنیم تا نتایج در زندگی ما رخ دهد نتایج در ابتدا کوچک اما برای ما در آن زمان بسیار بزرگ بوده است پس باید به خاطر هر قدم پیشرفت خوشحال و سپاسگزار باشیم در هر زمینه ای که باشد از روابط سلامتی آرامش موقعیت مالی و… .افرادی که حرکت می کنند و هر روز ذهن و کانون توجه خود را کنترل کرده و قوانین و اصول را به خود یادآوری می کنند و هر روز برای اهداف خود قدم بر می دارند، نتایج آنها به صورت تصاعدی رشد می کند .

    ممکن است زمانی که در حال پیشرفت هستیم مسائل کوچکی برای ما رخ دهد که قابل حل است. نتایج و شرایط استاد گویای عمل کردن به آموزه های ارزشمند و بی نظیرشان است و ایشان الگویی تمام و کمال برای ما هستند . زمانی که بر روی باورهای خود کار کرده و با تضادی مواجهه می شویم باید بتوانیم ذهن خود را کنترل کرده و واقع بینانه به این مسئله نگاه کنیم اما بیشتر ما زمان مواجهه شدن با تضاد، نعمت هایی که در زندگی مان هست را نادیده گرفته و فراموش کرده و درگیر مسئله ای به ظاهر بد خواهیم شد که اتفاقات بد را برای ما رقم می زند.

    در مورد کینه و نفرت نسبت به والدین یا اشخاص دیگر: ما به خاطر یک اتفاق ساده که ممکن است آن شخص عصبانی بوده یا شرایط خاصی داشته یا هر اتفاقی که افتاده دیگران را سالها نمی بخشیم اما در گذشته و شاید هم در زمان حال هزاران بار به شیوه ای نامناسب با افراد رفتار کرده ایم اما به راحتی ایرادات خود را توجیه می کنیم اما اگر کسی در حق ما بدی کرده باشد از دست او شاکی خواهیم شد.

    اصلا لازم نیست به بدی های افراد توجه کنیم اینگونه فقط احساس خود را بد می کنیم ما به خاطر رفتارهای نامناسب از افراد کم اهمیت خود را اذیت می کنیم زمانی که از دست کسی ناراحتیم به خود ضربه خواهیم زد بهترین کار این است تا جایی که امکان دارد سطح توقع خود را از افراد پایین تر آورده و نگاهمان این نباشد که رفتار آن ها باید ما را راضی کند اینگونه از رفتار آنها ناراحت نمی شویم این که بدانیم به خودمان ضربه می زنیم باعث می شود زودتر دیگران را ببخشیم زمانی که خودمان ایرادات خود را بپذیریم و در مورد ایرادات خود ،خود افشایی کنیم و با خودمان رفیق باشیم و خود را دوست داشته باشیم به همان نسبت می توانیم ایرادات دیگران را بپذیریم و اینگونه راحت با آن ها ارتباط برقرار کنیم .

    یکی از بزرگترین دلیل بیماری ها کینه و نفرت است. بدن از طریق بیماری خودش را نشان می دهد که یکی از عوامل و نشانه ها ی بسیار مهم است. زمانی که افراد را می بخشیم بیماری به طور معجزه آسایی خوب خواهد شد .

    توقعات خود را از دیگران پایین آورده ایرادات دیگران را مانند خودمان بپذیریم .

    در مورد دین و مذهب هر کسی در هر مذهبی با افکار مذهبی و اشتباه توسط افراد مختلف بمباران می شود. نباید تعصب و پافشاری زیادی روی این موضوع داشته باشیم.

    خداوند یکتا، ربی که جهان را هدایت می کند تنها کافی است قانون او را درک کنیم و وارد فضای دین و مذهب نشویم و تمام افراد را فارغ از دین آن ها بپذیریم و با آن ها دوست باشیم اگر تعصب نداشته باشیم آن ها را قانع نکرده و دیدگاه خود را به آن ها تحمیل نمی کنیم و می توانیم به آسانی با آنها ارتباط برقرار کنیم

    رابطه ی ما با خداوند بسیار ساده و دو طرفه است و ربطی به دیگران ندارد مشکلی که وجود دارد افکار و باورهای گذشته ی ما است که معیار رابطه با خداوند قرار داده ایم.

    استاد زمانی تنها برای ثابت کردن اشتباه بودن قرآن به سراغ آن رفتند و فکر می کردند ایراد دارد ولی هر چقدر بیشتر آن را مطالعه کردند متوجه شدند بسیار منطقی است. بحث های مذهبی که همه ی افراد درگیر آن هستند در قرآن بیان نشده است قرآن درکی متفاوت از خداوند به ما می دهد. اسلام به معنای تسلیم شدن است قرآن کتاب بسیار لیبرالی در مورد دین و خداوند است. خداوند بیان کرده حتی اگر جانتان در خطر است به خداوند ناسزا بگویید. تا این حد این کتاب آزاد اندیش بوده و کمک می کند خداوند و عملکرد او را مانند سیستم درک کنیم.

    -در زمینه ی کینه و نفرت داشتن از اشخاص پس از آشنا شدن با استاد در این زمینه پیشرفت کرده ایم خصوصا با گوش دادن به دوره ی عزت نفس و احساس لیاقت و این قانون که هر کسی اتفاقات و شرایط زندگی خود را رقم زده و دیگران هیچ تاثیری در زندگی ما نداشته و تنها جواب فرکانسهای ما را به ما می دهند، تا حدود زیادی توانسته ایم ذهن خود را کنترل کنیم اما برخی اوقات که رفتار نامناسب از آنها می بینیم دوباره همان احساس قبل البته با شدت کمتر به سراغ ما خواهد آمد و هر چقدر بر روی فایل های استاد بیشتر کار می کنیم به تدریج افراد و تاثیر گزاری آنها و کلا وجودشان برای ما کمرنگ تر شده و به احساس آرامش بیشتری دست می یابیم خداوند در ذهن مان بسیار پر رنگ تر از افراد است از زمانی که درک درستی از خداوند توسط استاد عزیزمان در ما شکل گرفته افراد به طرز محسوسی در ذهن مان کمرنگ شده و کار کردن بر روی خودمان و کنترل نجواهای ذهنی برایمان حتی از غذا خوردن نیز با اهمیت تر و مانند نفس کشیدن شده است.

    دوره ی قانون سلامتی نیز در کنترل ذهن عامل بسیار اساسی است که پیشرفت ما را در این زمینه تسریع کرده است و باعث شده در تمام جنبه های شخصیتی رشد سریع تری را تجربه کنیم.

    خدایا شکرت

    عاشقتونیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
    • -
      ابراهیم گفته:
      مدت عضویت: 1397 روز

      مهشید عزیز و شیرین بزرگوار

      سپاسگزارم که با کامنت های زیبایتان قدرت درک مرا بالا تر میبرید.

      سپاسگزارم که اینجا هستید و جهاد اکبری راه انداخته اید تا به راه راست برسید و در این راه ثابت قدم باشید.

      نتایج ما چیزی جدا از باورهای مان نیست

      این جمله خیلی معنی بزرگی داره مخصوصا برای من که دارم یاد میگیرم.

      اگر باورهام عوض بشه لاجرم نتیجه تغییر می‌کنه و اگر نتیجه نمی‌گیرم یعنی هنوز باورم تغییر نکرده.

      سپاسگزارم از شما دو عزیز

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        مهشید و شیرین گفته:
        مدت عضویت: 1244 روز

        به نام خداوند مهربان

        سلام آقای ابراهیم

        ممنون از لطف شما و سپاسگزار برای نظری که اعلام کرده آید. بله واقعا نتایج ما جدا از باورهای ما نیست موضوع مهمی که استاد عزیزمان بارها تکرار و تاکید دارند که ایمان باید همراه با عمل بوده و البته که تا جهاد اگر بسیار فاصله داشته ولی سعی می کنیم تا حد ممکن از وقت و انرژی خود در کسب این آگاهی ها و قوانین بهره برده و شما هم قطعا به نتایج عالی و باور نکردنی با عمل به سخنان استاد گرامی خواهید رسید.

        موفق باشید.

        خدایا شکرت

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    مریم حقیقت گفته:
    مدت عضویت: 1596 روز

    سلام به رب وهاب و قادرم به دلیل بخشندگی بی نهایت و قدرت لایتناهی

    سلام استاد جانم و مریم جون مهربون و عزیز

    سلام به دوستان عباسمنشی

    اگه کوچکترین کاری باعث خوشحالی شما شود تا جایی که بتونم انجامش میدم چون استاد شما تمام زندگی ما رو زیبا کردید

    استاد بعد از آشنایی با شما اول با خواندن فصل اولیه کتاب رویاهایی که رویا نیستند استارت زدم دوره ی عشق و مودت و دوره‌ای ثروت یک و دو و سه و بعد قانون سلامتی رو خریدم اما نتایج

    استاد بعد از آشنایی با شما از یک آموزشگاه کوچک دویست سیصد نفری الان یک نصف دانشگاه رو در مرکز شهر کرایه کردم و حدود هزار و پانصد دانش آموز دارم و یک مدرسه غیر انتفاعی ابتدایی هم شیفت صبح دارم و البته در یک رابطه بی نظیر عاشقانه قرار دارم و رابطه با دو تا پسرم بی نظیره این وسط بدون اینکه تکامل رو طی کنم یک رستوران زدم اما بعد که اشتباهاتم رو فهمیدم رستوران رو به همسرم واگذار کردم و اسناد نتیجه ی بی نظیرم از اونجا ادامه یافت که رستوران رو کنار گذاشتم یهو درهای ثروت بیشتر وبیشتر به سمتم باز شد و کارهای مهاجرتم باز شد رفتم عمان و الان اونجا خونه و ماشین اونجا دارم و البته اونجا دارم مدرسه غیر انتفاعی استارت میزنم و بعد کارهای رفتنم به آمریکا هم استارت خورده استاد من کمتر کار میکنم و بیشتر نتیجه میگیرم و بیشتر روی خودم کار میکنم و الان الهامات و حضور خدا رو بیشتر حس میکنم استاد اینها نتایج مالیه و روابط من دوره سلامتی هم خریدم و در حال کار کردن روی اون هستم ولی فکر کنید من چقدر خوشحالم چقدر شاکرم چقدر دارم لحظه به لحظه لذت میبرم

    استاد نتایج عینی اگه یک قطره باشه نتایج روحی و درونی به اندازه ی بی نهایته بی نهایت

    استاد من باید توحیدی تر بشم و فقط او رو ببینم من خیلی خیلی هنوز ناقصم اما خدا منو خیلی دوست داره

    آره کینه و نفرت الان دارم روش فکر میکنم باید بذارمش توی برنامه ام و بررسی کنم

    اما در مورد دین من خیلی جبهه ی منفی داشتم و اساسا من خیلی راحت قضاوت میکنم و جز بدی های منه و دارم روش کار میکنم اما الان من رب وهاب و قادرم رو دارم اونو دارم لحظه به لحظه حس میکنم و لذت میبرم و خیلی راه دارم تا خوب شم

    خدایا شکرت

    پروردگارا به اندازه ی بزرگیت شکر

    استاد ممنونم فقط ممنونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  7. -
    الهام سیاوشی فرد گفته:
    مدت عضویت: 804 روز

    به نام تنها فرمانروای کل کیهان خدای مهربانم خدای وهابم خدای رزاقم سپاسسسسسگزارم

    سلام خدا جونم سپاسگزارم سلام استاد عزیزم ومریم نازنینم

    سلام دوستان معنوی و ارزشمندم

    خدایا شکرت که از زمانی که مرا هدایت کردی و من از درون تشنه این آگاهی های فراموش شده ام بودم هر روز آرام‌تر صبورتر و بهتر شده ام

    چرخ زندگی ام روانتر شده

    به اندازه ای که من تغییر کرده ام جهان هم به همان اندازه شرایط اتفاقات و ایده ها و الهامات و افراد و زیبایی های بیشتری را برایم بوجود آورده

    من یاد گرفتم که در لحظه زندگی کنم و هر لحظه خودم را به چالش بکشم و خودم را اصلاح کنم

    قوانین جهان همواره یکی است

    من با کانون توجه و تمرکزم با افکار و باورها و فرکانس های خودم دارم اتفاقات را خلق میکنم

    حالا که من خالق زندگی خودم هستم پس آگاهانه به زیبا ییها ی بیشتر و شکر گذاری های بیشتر به خاطر هر آنچه که هست معطوف کنم کانون توجهم را

    خدایا شکرت که من همواره در بهترین زمان و بهترین مکان و بهترین موقعیت قرار دارم

    جهان و خداوند دست به دست هم دارن همه جوره به رشدو تکامل من کمک میکنند

    من از وقتی با تضاد بیماری های گوارشی و نداشتن سلامتی روحی و جسمی رنج می‌بردم به لطف خداوند به دوره عالی قانون سلامتی آشنا شدم و چقدر حال و احساس من بهتر شد چقدر اعتماد به نفس و عزت نفس من بیشتر شد وقتی تعهد دادم که با عشق به این مسیر زیبا ادامه بدهم سلامتی من هرروز بیشتر و عالیتر شد ه انرژی و وقت و سلامتی من معجزه ای عالیتر شده تمام زندگی ام برکت و نعمت الهی شده خداوند بینهایت روزی دهنده بی حساب است و خودش برام تغذیه سالم شده است

    خدا یا شکررررررت راضی و خوشحال هستم که در این مسیر زیبا و الهی هدایت شدم

    وقتی این مسیر زیبا و الهی که داره همه جور ه به من کمک میکند پس با ایمان بیشتر و اعتماد و امید و توکل ادامه میدهم به لطف خداوند که هنوز از هر نظر بهتر و بهتر هستم

    و دوباره خداوند با ادامه دادن و ثابت قدم بودن من در مسیر به دوره‌های عالی قانون آفرینش هدایت شدم و کلی آگاهی و عمل کردن به آنچه از درونم بود ومن فراموش کرده بودم هدایت شدم و خداوندباز هم ثابت قدم ومتعهد تر و ایمان مرا تحسین مردود به دوره فوق العاده عالی احساس لیاقت هدایت کرد و خودش پول دوره ها رو برام معجزه ای تهیه کرد و من به الهامات الهی واضح تر شده ام و قدرت کنترل ذهن را بیشتر تقویت کرده ام و سقف توقعات و انتظاراتم را از بقیه به شدت پایین آورده ام و حس قربانی و دنبال مقصر نیستم و میدانم که حاصل تمام اتفاقات زندگی ام باورها و فرکانس های من است

    و خدا یا شکررررررت که بهم یاد دادی که من هم میتوانم ببخشم

    من اجازه دادم که جریان الهی در وجودم جاری شود

    من تکه ای ارزشمند از وجود پاک خداوند هستم

    من خالق زندگی خودم هستم

    من وجود این بخشش را دارم که تمام انسانهای اطرافم را بپذیرم و هر کسی به من بدی کرده را ببخشم و خودم را آزاد و رها کنم

    از وقتی که بخشش را در وجودم قرار دادم هم جسم و هم روح‌و روانم سالم‌تر شدن خدایا شکرت

    من بخشیدم همه را تا خداوند مرا ببخشد و هدایتم کند به مسیرهای درست و لذت بخش تر

    خدایا شکرت که نگاهم به خداوند توحیدی تر شده

    وقتی من آسان شدن بر آسانی ها خداوند هم کمکم کرده که روی خوش زندگی را ببینم

    و این روزها خیلی ایمانم قوی تر و اعتمادم بخدای درونم بیشتر شده و روزانه بیشتر و بیشتر زمان بیشتری برای کار کردن روی خودم و باورهای قویتر گذاشته ام به یاری خداوند. که نتایجم هر روز بزرگتر و بزرگتر شود و به امید روزی نزدیک که از نتایج بزرگترم همینجا در این سایت الهی بنویسم .

    خدایا شکرت که هر کجا رو میکنم تو را میبینم

    ای نور آسمان ها وزمین اصل تویی کامل و خالص تویی

    مرا وابسته خودت کن که از هر خیری از تو به من برسد من سخت نیازمند وفقیرم و محتاجم

    خدایا شکرت که تمرکزم را روی رسد و پیشرفت و تکامل خودم گذاشتم و هر روز از سلامتی و ثروت و فراوانی و نعمت و برکت و معنویت و خوشبختی و روابط عالی و سعادت در دنیا و آخرت بیشتر قرار دارم

    چقدر با قرآن راحترم چقدر عالیتر درک میکنم کلام حق را

    بخدا که همه اینها کاره خداست

    خدایا شکرت کردیت تمام کارهایم تمام اتفاقات خوب زندگی ام را بتو سپرده ام تو همه کاره ام هستی

    هر خیری به من برسد از خداست

    و هر سری به من برسد از خودمه از ذهن محدود خودم است

    جهان خداوندعالم بر پایه خیر ونیکی خلق شده

    یاد گرفتم که دست از گله و شکایت و خودخوری و سرزنش خودم بردارم و با خودم رفیق تر و آسان‌گیر تر رفتار کنم چون هر چه هست در وجود من است

    دیدم را به جهان بزرگتر و بیشتر کنم

    جهان سرشار از نعمت و ثروت و فراوانی و برکت خدا ست

    خدایا شکرت که منبع تمام نعمتهاو ثروت‌ها هستی

    روی نیازم فقط به توست

    خدایا شکرت که مرا به زیباترین و بهترین و آرام ترین و پر درامدتربن شغل دنیا در زمان مناسب و مکان مناسب با داشتن وقت عالی که هم با عزیزانم باشم هم برای خودم و زندگی ام ارزش قائل باشم هم تفریح کنم و هم در میان روابط درست باشم هدایتم کردی

    خدای من سپاسسسسسگزارم بابت تمام داشته های زندگیم

    بابت آگاهی های ناب الهی و هر روز که به من میافزایی سپاسسسسسگزارم

    خدایا شکرت که من لایق دریافت الهامات الهی هستم

    من لایق بندگی کردن دانسته ای که به درخواست‌های کن پاسخ دادی و مرا به راه راست هدایت کردی

    خدایا شکرت که هر لحظه فرکانس های عالی به جهان میفرستم پ دریافت کننده بهترین اتفاقات و شرایط عالی هستم

    خدایا شکرت که اینقدر احساس عالی و شاد در جهت بهبود شخصیتم دارم هرروز برایم سرشار از عشق الهی شده سرشار از تجربه های عالی و لذت بردن از لحظات زندگی ام

    خدایا شکرت

    در پناه الله یکتا شاد سلامت ثروتمند خوشبخت وسعادتمند باشید در دنیا و آخرت دوستون دارم الهام جون عزیز دردانه خداوند عالم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 36 رای:
  8. -
    صدف صادقی گفته:
    مدت عضویت: 630 روز

    بنام خدای فراوانی ها

    سلام به همه دوستان

    با گوش دادن به این فایل من متوجه شدم از درون یه حس عدم بخشش نسبت به خودم و خدا و شرایطم دارم

    و این عدم بخشش باعث شده عجله کنم واسه جبران

    توقع زیاد و غیر منطقی مخالف قانون از خدا داشته باشم که تکامل رو واسم دور بزنه

    و همه این ها باعث حس بد و توقف و رشد آهسته من شده

    یه حس تنفر نسبت به خودم شرایطم و خدا دارم که نمیزاره زندگیمو خودم رو بپذیرم و اشتباهات و‌گذشته ها و‌ چیزهایی که از دست دادم رو تو ذهنم مرور میکنه

    ‌نهایتا تو‌حس بد هستم

    البته نه حس بد که بشه احساسش کرد

    یه حالت عدم باز شدن انرژی و‌قلب و رها و پذیرا بودن هست

    یه مقاومت هست که باعث میشه یه چیزی از درون سرزنشم کنه به خدا بد و بیاره بگه و باهاش قهر کنه و نبخشه تا قربانی بمونه و‌ احساس عدم لیاقت کنه

    به طبع وقتی از درون این فرکانس رو داشته باشم

    تو روابطم هم نفوذ میکنه و نسبت به آدم و شرایط هم مقاومت دارم

    تو رابطه قبلیم شکست خوردم ‌الان مقاومت سختی دارم تو رابطه برقرار کردن جدید چون نتونستم ببخشم خودم و اشتباهاتم رو و گذاشتم مسیولیت خدا

    در حالی که هر لحظه می تونم از نو زندگیمو بسازم

    اشتباهات دیگران در حق خودم در گذشته رو نبخشیدم و تو ذهنم باهاشون مقاومت دارم در نتیجه این فرکانس رو تو مسایل جدید هم ادامه میدم

    من همینجا از ته دلم از خدا می خوام کمکم کنه تا این کینه رو نسبت به خودم ، دنیا ، آدم ها ، اعضای خانواده ، خدا بزارم کنار و با قلبی باز و روی گشاده لحظه اکنونم رو بپذیرم و با حس خوب و عدم عجله بیام از نو اون چیزهایی که از دست دادم رو بسازم

    قطعا خدا تو‌مسیر کمکم میکنه و باهامه البته از راه درستش از راه قانون و قرار نیست واسه من

    پارتی بازی کنه

    خدایا همین الان خودم گذشتم و اطرافیانم رو‌میبخشم

    با اینکه سخته ولی قلبم رو نسبت به مسایل تلخ گذشته میبندم و خودم رو لایق مرور کردن بهترین خاطرات در گذشته و بهترین تجربه ها در آینده می دونم

    واقعا با بخشش آدم خالی میشه و آرامش میگیره و‌میره تو مدار دریافت بهترین ها

    اشکال نداره باختی

    می تونی بسازی دوباره و ببری

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
  9. -
    محمدرضا گفته:
    مدت عضویت: 1802 روز

    بنام خدا

    با عرض سلام

    منم دقیقا خیلی دوست دارم درمورد نتایجم صحبت کنم و همیشه کامنتای دوستانی ک از نتایجشون صحبت میکنن مورد علاقه منه و اینجور کامنتا رو بیشتر میخونم اینم فک کنم بخاطر اینکه ذهنه من هر چیزی و قبول نمیکنه واونچیزیو قبول میکنه ک منطقی باشه واسش و واسه همین وقتی کامنتایی رو ک دوستان از نتایج صحبت میکنن و میخونم یا توی کلاب هوس از نتایجشون میگن واسه ذهنم منطقی میشه ک اقا یکی تونسته توام میتونی

    مورد بعدی ک صحبت شد درمورد بخشش بود

    بنظرم ما اگه توی همه ی زمینه ها قانون و بکار بگیریم دیگ هیچوقت ن نگران میشیم ن میترسیم و کلا همچی خوب و عالیه

    حالا توی این موضوع (بخشش)مثلا من از یکی ب هر دلیلی خیلی خیلی متنفرم و نمیتونم ببخشمش::

    حالا چجوری باید قانون و بکاربگیریم تو این موضوع؟

    اول از همه باید بیای ب خودت بگی ک طبق قانون تمام اتفاقتی ک تو ذهنگیم میوفته حاصل افکار خودمه این یعنی اینکه من خودم ی شرایطی و بوجود اوردم با افکارم ک اون طرف بیاد یکاری کنه ک من ازش متنفرشم پس مقصر خودمم و باید خودمو درست کنم ک تو این شرایط قرار نگیرم

    دوم اینکه بیایم قانونو درمورد اون بکار ببریم اونم دقیقا یکسری باورهای نامناسب داشته ک توی شرایط نامناسب قرار گرفته اینجاست ک شاعرمیگه کبوتر با کبوتر باز با باز کند هم جنس با همجنس پرواز ینی تو میخواستی یکی بهت بی احترامی کنه(البته بصورت ناخواسته و با باورهای نامناسب)اون طرفم دنبال یکی بود ک بهش بی احترامی کنه و خودشو خالی کنه(اونم بخاطر فرکانسها باورهای نامناسبش)

    بعد واسه اینکه بتونی ببخشیش بیای از خودت سوال کنی بگی ایا این ادم ک من ازش متنفرم ایا واقعا ادم بدیه؟ایا همهی افراد میان بگن ک این ادم بدیه؟جواب قطعا نه هستش چون حتی یکنفرم بیاد بگه این فرد ادم خوبیه اینو نقص میکنه ک اون ادم بدی هستش

    چرا با تو بد بود؟چون تو باافکارت درخواستشو داده بودی و جهانم اینو بهت نشون داد

    باتشکر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  10. -
    رضیه واحداصل گفته:
    مدت عضویت: 866 روز

    سلام استاد عزیزو مریم جان

    سلام ب دوستان قشنگم

    من تازه از خواب بیدار شدم و گفتم بیام ب سایت سر بزنم نمیدونستم کدوم قسمتشو برم کامنت یا سریال زندگی دربهشت..دیدم فایل جدید گذاشتین

    اومدم گوش دادم

    و آرین جان حرفایی ک زد حرفای دل من بود ک الان یک ماهه درگیرشم

    من با خواهرشوهرم این مسئله رو داشتم این مدت

    من فقط دارم زجر میکشم و کل روز خودمو با سایت شما مشغول میکنم

    ک این نجواها کمتر بشه

    خیلی بهترم اما

    اون اتفاقا حرفا مدام تو ذهنم میچرخه

    خسته شدم ازاین وضعیت

    خیلی سعی کردم

    تو دلم ببخشمش

    اما انگار بی فایده بود

    الان حرفای آرین باعث شد بهم ی تلنگر بزنه

    امروز تصمیم گرفتم ک ببخشمش

    ولی بهش نگم

    ینی ی نفرم نیس

    من با کل خانواده ی همسرم مشکل دارم

    اما میخوام امروز ببخشمشون

    ک خودم درارامش باشم

    یجوری شدم تو این مدت

    ک هرچقدر میخوابم بازم کِسلم

    سردرد دارم

    عصبی ام

    بااینکه همش خودمو بستم ب سایت شما و گرنه

    تا مرز دیوانگی پیش میرفتم

    من درحال حاضر با خانواده ی همسرم زندگی میکنم

    برای همین

    خیلی ب کاراشون

    حرفاشون دقت میکنم

    و هرکلمه ی اونا منو ازرده میکنه

    میگم اعراض کن توجه نکن

    ولی کنترل ذهنم کار ساده ایی نیس

    خداروخیلی سپاسگذارم برای این فایلی ک منو هدایت کرد

    مثل بقیه ی فایلا کامنتا

    از شما استاد بینهایت سپاسگذارم

    همه ی شمارو دوس دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای: