گفتگو با دوستان 57 | به هیچ چیز باج نده - صفحه 8 (به ترتیب امتیاز)

105 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    محمد گفته:
    مدت عضویت: 1022 روز

    استاد عزیزم سلام

    این روز ها درگیری من هم همین اعتماد به نفس در بعضی جنبه ها بود

    واقعا به قول شما استاد این اعتماد به نفس در هر مسئله ای خودش رو نشون میده یعنی مثلاً راجع به یه موضوعی میری تو دل مسئله و خب تا جای خوبی حلش میکنیم اما باز یه تضاد دیگه ای که پیش میاد و میخوای بری اون رو حل کنی فکر می‌کنی اعتماد به نفسش رو داری و میبینی دوباره باید درباره این موضوع هم اعتماد بنفس رو تقویت کنی

    و این فایل واقعا و واقعا عالی بود چون نمیشه همه انسانها رو راضی نگه داشت کرد اون یکی هم فرکانس باشه میمونه و اونی که نیست بهتره بره و یا خودش اتوماتیک جدا میشه

    بسیار ممنونم بابت این حرفهای ارزشمند

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    میترا محسنی گفته:
    مدت عضویت: 287 روز

    سلام به استاد عزیزم و مریم خانم

    روز سی ویکم

    سلام ویژه به لیلا خانم عزیزم که چقدر قشنگ حرف زدن و چقدر حرفهاشون تلنگری بود برای من

    تشکر فراوان از مریم خانم بابت تهیه ی این دوره ی عالی و این مقدمه های قشنگ من واقعا لذت میبرم

    خدارو شکر بهم توفیق و فرصت و اجازه داد همراه باشم با آگاهی های ناب این دوره

    خدایا شکرت واقعا استاد یکی از بزرگترین باورهای محدود کننده برای ما خانمها به ویژه در ایران همین باور حرف مردم هست چقدر سر همین حرف مردم خودمون رو محروم کردیم از موقعیت هایی که میتونستیم لذت زندگی رو با تمام وجود حس کنیم ولی باز برای ما که تو شهرهای کوچیکتریم این مورد مشخص تر بود

    وآفرین به لیلا خانم که پا رو ترسهاش گذاشت و به نگرانی بابت حرف مردم هم برای مستقل زندگی کردن اهمیت نداد

    انشالله از امروز بتونم با آگاهی این فایل برم سراغ شناسایی یه ترمز مخفی و بسیار مهم دیگه ای تو ذهنم که حرف مادرم و حرف مردم هست چون مادرم همیشه اولین مخالف، اولین موج منفی رو میفرسته از امروز تلاش حداکثری لازمه برای جهاد اکبر تو این زمینه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    کیمیا آدمپور گفته:
    مدت عضویت: 171 روز

    درود و عشق عزیزانم

    امروز 16 فروردین 1404 شنبه

    اول از همه خیلی دلم می خواد تشکر کنم از خانوم لیلای عزیز که با شوق و اشتیاق داستان قهرمانی شون رو تعریف کردن و یه انرژی مثبت شدن برای من

    و در مورد حرف مردم و ترس ها

    خب ترس جز پایین ترین فرکانس هاست وقتی ترس هست خب معلومه حالت خوب نیست

    می ترسی اگه اون کار یا این کار رو بکنی بفهمند و نظرشون و قضاوت اما یکی بپرسه خودم چی من برای خودم نمی تونم نظر بدم؟

    باید فکر کنم بترسم این طور بپوشم یا اون کار که مطابق میل دیگران هست رو انجام بدم ؟

    نه تو باج نمیدی اصلا فرصت و ارزش و وقت رو نباید بدی به همچین مسائلی

    و سپاسگزارم که آگاه شدم

    در محافظت نور الهی هستید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    کبری مشتاقی گفته:
    مدت عضویت: 904 روز

    به نام خالق زیباییها و به نام خدایی که هر چه دارم همه از اوست خدابا شکرت سپاسگزارتم

    سلام به استاد عزیزو خانم شایسته مهربانم

    سلام به دوستان همفرکانسم

    به هیچ چیز باج نده

    من احساس لیاقت و عزت نفسم خیلی خیلی پایین بود ترس زیاد داشتم از هر چیزی

    ترس از حرفه مردم

    ترس از بلندی

    ترس از قضاوتها و ترس از تهمت ها….

    و هیچ کدوم از این ایرادها نمیدونستم که دارم و در درون من ست

    و خودمم اذیت بودم و لطمه ها خوردم حرفها شنیدم به فکر این بودم که اگه ناراحت بشم چی

    تا اینکه چند سال پیش هدایت‌های خیلی کوچیک دیدم

    و بعد با استاد آشنا شدم و پا گذاشتم روی اولین ترس بزرگم

    ترس از تغییر کردن خودم خیلی مقاومت داشتم برای تغییر

    اما خداوند کمکم کرد و قدم به قدم اومدم جلو مثل بچه ای که راه رفتن رو یاد میگیره دستمو ترسان و لرزان به خدا میدادم و هی ول میکردم

    و فهمیدم که کی هستم و چکار باید بکنم

    و کارمو بستم چون خسته شده بودم

    اینقدر که مردم تو ذهنم بودن خودمو بچه هامو همسرمو نمیدیدم

    و الان خدا دو شکر به هبچ کس و هیچ چیزی باج نمیدم

    و خودمو اولویت قرار میدم اول خودم

    چون احساسه لیاقت رو شناختم ارزش خودمو شناختم ترسهامو از بین بردم

    عزت نفس رو معنیشو فهمیدم و ارتقا دادم

    سخثبتمو بالا بردم

    خودمو شناختم خدا رو شناختم

    نقاط قوت و نقاط ضعفمو پیدا کردم و روشون دارم کار میکنم

    ایمان و توکلم به خدا عالی شده

    خیلی خیلی تغییر کردم

    میترسیدم ار حرفه مردم چادرمو در بیارم

    الان گذاشتم کنار و راحت و آسون سبک شخصی خودمو رندگی میکنم این بهترین زندگیست که دارم و لذت میبرم

    چون خودم بدون هیچ ترسی دارم میسازم

    استاد ممنونتم ای زیباترین دوستم

    در پناه خداوند مهربان و هدایتگرم باشین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    صفورا عزیزی گفته:
    مدت عضویت: 1884 روز

    سلام ؛ خدای عزیزم ،

    سلام به استاد وخانم شایسته بزرگوار ،

    این فایل دانلودی ،پر برکت ،قسمت ،57 ،گفت گو ،.دوستان با استاد ،

    بنام به هیچ چیز باج نده،

    نشانه امروز من بود.

    خدای من انگار،خدا این مطالب را برای من می گفت ،چون ،وقتی لیلا خانم ،ار ترس‌ها خود صحبت کردن ،

    یا احساس عدم لیاقت و حرف زدند،

    همه‌اش در من هست ،از خدای مهربان وتوانا درخواست دارم ،مرا کمک کند که مثل لیلا خانم ،

    برترس هایم پا بگذارم ، مخصوصا حرف مردم

    وقضات های عجیب غریب ،

    بقول چرت وپرت های

    اصلأ مردم حرف مفت گو ی در زمان زندگی مقدس ،حضرت محمد ،چه تهمت وبر چسب ها به آن پیامبر عزیز ،از ،ساحر ،مجنون،

    از خدا

    همه مان را پیرو الگو ایمان داری

    استاد عباس منش قدر دهد آمین یا رب العالمین ،

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  6. -
    سید عبداله حسینی گفته:
    مدت عضویت: 1960 روز

    به نام خداوند بخشنده و مهربان.

    سلام به استاد بزرگوار و لیلا خانم عزیز.

    من از طریق تو قسمت مرا به سوی نشانه ام هدایت کن به این فایل هدایت شدم.

    لیلا خانم عزیز به نکات خیلی جالبی اشاره کردند از نقطه شروع زمانی که هیچ دوره ای را هنوز نخریده

    بودند و از فایل های دانلودی استفاده می‌کردند

    که فقط فایل چگونه در عرض یک سال چگونه درآمد خود را سه برابر کنیم تونستند در آمد خودشون رو سه برابر کنند و بعد تونستند تمام دوره ها را از سایت بخرند.

    تکاملی که لیلا خانم عزیز طی کردند واقعا تحسین برانگیز هستش از جایی که اعتماد به نفس شون

    پایین بود و با کار کردن روی دوره عزت نفس تونستند تبدیل به یه آدم قوی‌ای بشن تو دل ترس‌ها رخنه کردند، خوابیدن در تاریکی، مستقل

    شدن و نگران حرف مردم نبودن واقعا برا یه دختر مجرد خیلی حرف داره من به شخصه تحسینت میکنم امیدوارم هر جا هستی شاد و سلامت و

    سربلند باشی.

    در پناه حق.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  7. -
    مصطفی عرفان گفته:
    مدت عضویت: 1161 روز

    واکنش مثبت ما نسبت به رفتار نامناسب به فایده خود ما است،

    و نتایج احساسات  خوب اتفاقات خوب است.

    مثل این که وقتی بازی دست ما باشد با وجود که از بازی لذت میبریم گل های بیشتری هم میزنیم.

    در مورد همه چه همینه

    وقتی ما در مسیر خواسته های ما حرکت کنیم،

    در بدترین حالت ۱ به صفر گذشته را بردیم،

    پس ما باید تمرکز ما روی این باشه که بازی بیشتر در دست ما باشه و (احساس خوب امید باور های قویتر توکل و ایمان) و از بازی بیشتر لذت ببریم (لذت از مسیر)

    وقتی بازی در دست ما باشد و تمام انرژی و تمرکز ما روی گل های بیشتر باشد معلومه که ما زود زود گل های بیشتر می زنیم(موفقعیت ها سریع آسان بزرگتر و لذت بخش تر اتفاق میافتتد)  شاید ۱۰ به صفر شاید ۱۰۰ به صفر شاید ۱۰۰۰ به صفر گذشته خود را ببریم.

    مثل ایلان که میخواست بنز و بهتر کند،

    اون در بدترین حالت یک ماشین بهتر از بنز را ساخته بود،

    ولی اون با استفاده از این قوانین توانست ماشین صد ها برابر نسبت به بنز را بسازد.

    .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  8. -
    مهشید و شیرین گفته:
    مدت عضویت: 1239 روز

    به نام خداوند مهربان

    سلام استاد و خانم شایسته عزیز

    تنها راه پیشرفت کردن: غلبه بر ترس هاست ترس های ما همگی: واهی هستند بهترین شیوه برای غلبه بر ترس ها: رفتن در دل ترس هاست مهم ترین راه داشتن عزت نفس بالا: غلبه بر ترس هاست

    هیچ گاه از هیچ کس و هیچ چیز نترسیم: اینگونه باعث می شود به آنها باج دهیم بر ترس های خود: غلبه کنیم ترس ها تنها ذهنی است زمانی که بر ترس های خود غلبه می کنیم: احساس غرور خواهیم کرد

    همه ی ما ترس هایی داریم: بر آنها غلبه کنیم باید غلبه بر ترس ها جزئی از برنامه ی روزانه ی ما باشد

    نباید به کسی یا چیزی: باج و اجازه دهیم اسیر چیزی یا کسی شویم

    زمانی که سعی می کنیم: رضایت و تایید دیگران را به هر شکلی به دست آوریم در حال باج دادن به آنها هستیم

    حرف مردم تایید و تحسین آنها: پاشنه ی آشیل ماست که باید به آن غلبه کنیم

    سبک شخصی خود را که با تفکر و تعقل به آن دست یافته ایم داشته باشیم :افراد بسیار زیادی هستند که در مدار ما قرار گرفته و افراد نامناسب از زندگی ما به کلی حذف می شوند

    مهم نیست که ما چگونه رفتار و عمل می کنیم در هر صورت: هیچ گاه نمی توانیم رضایت تمام افراد را کسب کرده و همیشه عده ای با ما موافق و عده ای مخالف هستند

    ما فرصت محدودی برای زندگی کردن در اختیار داریم: باید به سبک شخصی خود عمل کرده و زندگی دلخواه خود را خلق کنیم

    لازم نیست زمان و انرژی خود را برای راضی نگه داشتن دیگران صرف کنیم:

    طبق قانون با داشتن باورهای مناسب افراد هم فرکانس به سمت ما هدایت می شوند تنها کافی است خود را دوست داشته باشیم با خداوند و خودمان در صلح و هماهنگی قرار گیریم مهم ترین رابطه را رابطه با خداوند بدانیم و به هر لحظه از زندگی به طرزی نگاه کنیم که به احساس خوب بهتری دست یابیم

    خدایا شکرت

    عاشقتونیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  9. -
    ماری گفته:
    مدت عضویت: 1794 روز

    سلام

    از صبح احساسی داشتم که دلیلش رو متوجه نمی شدم و شب گفتم یه نشونه می گیرم و این فایل برای نشونه‌ام اومد‌ و جواب دقیقی بهم داد.

    من هم برای یکی از دوستانم لطفی کردم و اون ارزشی قائل نشد. خیلی ناراحت شدم هرچند مدام به خودم می گفتم مهم نیست و من ناراحت نشدم. در حقیقت کسی که ارزشی برای اون کار قائل نشد خودم هستم.‌ حتی نخواستم احساس ناراحتی و حتی خشمم رو ببینم:(

    وقتی پاراگراف اول رو خوندم یکهو برام واضح شد که دلیل احساسم چیه و از اینکه اینقدر مستقیم و سرراست جواب گرفتم شوکه شدم.

    نشده فایل نشونه بگیرم و بی‌جواب برگردم. هرچند گاهی یه روز کامل بهش فکر می کنم تا جواب رو بفهمم:) و بعدش فکر می کنم خیلی واضح بود که؛)

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  10. -
    Shiva گفته:
    مدت عضویت: 924 روز

    سلام به استاد عزیز و مریم جان مهربانم

    صحبت از ترس ها خیلی برام جالبه و همیشه به خودم افتخار میکردم که از هیچی نمیترسم از بچگی ادم شجاعی بودم وکم پیش میومد از چیزی بترسم من وقتی 3 ساله بودم تو خونه تنها میموندم نه از تاریکی میترسم نه از تنهایی نه از ارتفاع

    یادمه 10 سالم بود که پدربزرگ پدرم فوت کرده بود و ما تا نیمه شب پیش جنازه بودیم اون زمان ما طبقه پایین خونه پدربزرگم زندگی میکردیم دیگه دیروقت شد و من خوابم گرفت و تنهایی اومدم پایین تو خونه خودمون خوابیدم که یهو بقیه دیدن من نیستم و دنبالم گشتن و اصلا فکرشو نمیکردم که من پیش جنازه باشم و ببینمش و پاشم تنها برم بخوابم بدون ترس وقتی که تعجب همه و میدیدم باعث میشد که شجاع تر بشم

    خیلی همیشه دوست دارم چیزای پرهیجان و تجربه کنم مثل زیپ لاین مثل پاراگلایدر یا تو شهر بازی کم پیش میاد از چیزی بترسم.

    اما تنها ترس من از بعضی از حیواناته مخصوصا سوسک حتی از مردشم میترسم یه روز گفتم خیلی ضایعست که من از سوسک بترسم و باید یه جوری این مشکل و حل کنم بعد چند روز یه سوسک مرده دیدم و رفتم پیشش و کلی زیرو روش کردم نگاش کردم با خودم گفتم مگه این الان زنده بود میخواست چیکارم کنه چرا من باید ازش بترسم و به آقای سوسک گفتم من دیگه از تو نمیترسم و این تویی که باید از من بترسی و اینجوری خودم و قانع کردم و این ترسمم از بین بردم اما هنوز از سگ و مار میترسم که انشاالله به امید الله اون ترس ها هم از بین میره.

    امیدوارم که هممون مثل لیلا جان بتونیم بر ترس هامون غلبه کنیم و عزت نفسمون و بالا ببریم و هر روز شاهد پیشرفتامون باشیم

    ممنونم استاد خوبم و مریم جون که با فایل های زیباتون مارو به آگاهی بیشتر میرسونین.

    امیدوارم که همیشه سلامت و سلامت و سلامت باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: